۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

گفتگوی ایل مانیفستو با ایلان پاپهاز «تاریخ نویسان نوین» اسراییل









برگردان و توضیحات: محمد علی اصفهانی
• ایلان پاپه، همچون میشل وارشاوسکی و تعداد دیگری از نخبگان اسراییلی، مخالف ایده ی صهیونیزم، طرفدار تشکیل یک دولت واحد غیرمذهبی و غیرنژادی در تمام سرزمین هایی که امروز اسراییل و فلسطین نامیده می شوند، و خواهان بایکوت کامل دولت اسراییل، حتی در زمینه های دانشگاهی و فرهنگی است ...
آدينه ۱٨ بهمن ۱٣٨۷ - ۶ فوريه ۲۰۰۹
روزنامه ی معروف متمایل به «چپ» ایتالیا، ایل مانیفستو، گفتگویی کرده است با پروفسور ایلان پاپه، از «تاریخ نویسان نوین» اسراییل، و استاد دانشگاه های اسراییل و انگلستان. اصطلاح «تاریخ نویسان نوین» در اسراییل، به تاریخ نویسانی اطلاق می شود که با زیر سئوال بردن آنچه تاریخ اسراییل نامیده شده است، مخصوصاً چگونگی به وجود آمدن کشور اسراییل، به بازخوانی و بازنویسی تاریخ اسراییل پرداخته اند. «تاریخ نویسان نوین» گرچه با یک عنوان واحد معرفی می شوند، و گرچه نقاط مشترکی با هم دارند، الزاماً یک طیف همگون و متفق الرأی را تشکیل نمی دهند. حزب کمونیست اسراییل، در سال ۱۹۹۶ از پرفسور ایلان پاپه به عنوان کاندیدای انتخابات کنیسه، حمایت کرد. ایلان پاپه، همچون میشل وارشاوسکی و تعداد دیگری از نخبگان اسراییلی، مخالف ایده ی صهیونیزم، طرفدار تشکیل یک دولت واحد غیرمذهبی و غیرنژادی در تمام سرزمین هایی که امروز اسراییل و فلسطین نامیده می شوند، و خواهان بایکوت کامل دولت اسراییل، حتی در زمینه های دانشگاهی و فرهنگی است. بایکوتی که در خارج از اسراییل نیز تشکل های یهودی مترقی یی همچون «یهودیان اروپایی برای یک صلح عادلانه»، و سازمان «وحدت یهودی فرانسه برای صلح»، در کنار شخصیتهای یهودی برجسته ی فرهنگی، هنری، دانشگاهی و... بارها به آن، فراخوان داده اند. (۱)

ایلان پاپه که تا سال ۲۰۰۷ استاد دانشگاه حیفا بود، بر اثر آزار های مستمری که در اسراییل، چه در محیط کار، و چه در زندگی شخصی، چه بر خود او، و چه بر خانواده ی او رفت، ناچار شد که اسراییل را ترک کند، و در حال حاضر، استاد دانشگاه های انگلستان است. او کتاب های متعددی نوشته است از جمله:
ـ ساختن نزاع عرب و اسراییل
- جنگ ۱۹۴۸ در فلسطین ـ مسایل اسراییل و فلسطین
ـ تاریخ فلسطین مدرن: یک زمین، و دو ملت (از انتشارات دانشگاه کمبریج)
ـ پاکسازی نژادی فلسطینیان و کتاب های دیگر... خانم ماری آنژ پاتریزیو، که قسمت های مهم گفتگوی ایل مانیفستو با پروفسور ایلان پاپه را به فرانسه ترجمه کرده است (و مبنای ترجمه ی من هم همین ترجمه ی او منتشر شده در بخش فرانسوی سایت گلوبال ریسرچ است) توضیحی مختصر و گویا در باره ی خط و خطوط کنونی روزنامه ی «ایل مانیفستو» نوشته است که مطالعه ی خلاصه یی از این توضیح، قبل از مطالعه ی خود گفتگو، احتمالاً ضروری است. خلاصه ی توضیح خانم ماری آنژ پاتریزیو بعد از مرگ «استفانو چیارینی» که به مدت ۲۰ سال، در روزنامه ی ایل مانیفستو به پرونده ی خاورمیانه می پرداخت، آقای «کُکو» که این مصاحبه را با ایلان پاپه انجام داده است، جای او را گرفت. استفانو چیارینی، شناخت گسترده یی از امور مربوط به خاورمیانه داشت، و از کم و کیف جنبش های متعدد مقاومت در لبنان و فلسطین، بسیار آگاه بود و این جنبش ها را به خوبی می شناخت. نگاه استفانو و تحلیل او، نگاه و تحلیلی بود، به گونه یی واضح و روشن، ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی. و همین باعث می شد که استفانو در تحریریه ی روزنامه ی ایل مانیفستو، به حاشیه رانده شود. در همین گفتگو، با دقّت در شکل پرسش ها، و در «ترم» های به کار رفته در پرسش های ایل مانیفستو یی که دیگر استفانو چیارینی را از دست داده است، می توانیم خط غالب بر تحریه ی این روزنامه را ببینیم. این خط را در ارتباط با مسائل اعراب و فلسطین، باید خط «چپ» صهیونیست نامید. امّا با وجود همه ی این ها، همین که مصاحبه یی با ایلان پاپه در این روزنامه منتشر می شود، نشان دهنده ی این است که هنوز زحمات و تلاش های استفانو، به طور کامل، مدفون نشده است؛ و صداهایی هستند که نمی توان نادیده گرفتشان؛ و منزوی کردن راه و روش استفانو، روز به روز دشوارتر می شود. ایلان پاپه، در این گفتگو، بدون هیچ پرده پوشی و ابهامی، تفاوت های دیدگاهی خود را با بعضی از «تاریخ نویسان جدید»، تکرار می کند. بخشی از «الیت» هایی که ایلان پاپه در این گفتگو به آن ها اشاره می کند را همین ها تشکیل می دهند. مصاحبه کننده ی ایل مانیفستو، به این موضوع اشاره نکرده است که ایلان پاپه در فوریه ی ۲۰۰۷ در حالی که استاد دانشگاه حیفا بود، سرانجام تاب نیاورد که در فضایی آنچنان خصمانه که نسبت به او و خانواده ی او، ساخته شده بود، به اقامت در اسراییل ادامه دهد؛ و ناچار به ترک این کشور شد؛ و از آن پس، دیگر از استادان دانشگاه های انگلستان به حساب می آید.

ترجمه ی گفتگوی ایل مانیفستو با ایلان پاپه ٭
ایل مانیفستو: اسراییل می گوید که به بیشتر اهداف خود از عملیات «سرب گداخته» دست یافته است. اما می بینیم که دولت حماس همچنان کنترل غزه را به عهده دارد؛ و فلسطینی ها هم مشغول بازسازی تونل هایی هستند که «رفح» را به مصر متصل می کند. پس، اهداف تهاجم اسراییل چه بوده است؟
٭ ایلان پاپه: اسراییل می خواست که شکست خودش در جنگ دو سال پیش لبنان را، به نوعی جبران کند؛ و حماس که همراه با حزب الله لبنان، تنها اپوزیسیون نیرومند واقعی در برابر اسراییل است را، به لحاظ نظامی، شکست دهد. اسراییلی ها می خواهند که به صورت غیر مستقیم غزه را اداره کنند (۲) اما نمی دانند که با ساکنان غزه چه کنند. فلسطینیان، مقاومت می کنند، و از همین رو، اسراییل، هر روز بیشتر از روز پیش، به صورتی شدیدتر و عنیف تر، اقدام به تنبیه دسته جمعی ملت فلسطین می کند. (۳) سه هفته قتل عام و قصابی کردن مردم غزه، به خوبی، این سیاست اسراییل را به جهانیان نشان داد.

٭ ایل مانیفستو: نود و شش درصد از یهودیان اسراییل، از این عملیات، پشتیبانی کردند. چنین گرایش و چنین رفتاری را شما چگونه توضیح می دهید؟

٭ ایلان پاپه: ما داریم از همان جامعه یی حرف می زنیم که در سال ۱۹۴۸ و در سال ۱۹۶۷ فلسطینی ها را از سرزمین هایشان بیرون کرده است. بعد از ۶۰ سال آموزه های سرشار از تعصّب، غیرانسان وانمود کردن فلسطینیان، و چهره ی اهریمنی از مردم فلسطین ترسیم کردن، دیگر، هزار نفر از این مردم را فقط طی سه هفته به قتل رسانیدن، مسأله ی مهمی ایجاد نمی کند. وسایل ارتباط جمعی، و فرهنگ سیاسی، جامعه ی اسراییل را آماده کرده اند تا چنین قتل عام و قصابی یی را «دفاع از خود» بداند. تا زمانی که جامعه ی اسراییل، شروع نکند به این که خودش را از شرّ ایده یولوژی صهیونیزم، رها سازد، در اسراییل، هیچ مخالفت جدی یی با عملیاتی نظیر «سرب گداخته»، وجود نخواهد داشت.
٭ ایل مانیفستو: با این وجود، سخن از «جنایت جنگی» در میان است؛ و حتی گروه هایی از یهودیان داخل اسراییل نیز خواهان بایکوت دولت اسراییل به خاطر رفتارش با فلسطینیان هستند. آیا فکر نمی کنید که یکی از نتایج این تراژدی یی که اسراییل آفریده است، منزوی شدن دولت اسراییل خواهد بود؟

٭ ایلان پاپه: آرزو دارم که چنین شود. اما گمان نمی کنم که اسراییل دست از اینگونه رفتار های خود بردارد. مثلاً دادگاه بین المللی عدالت، برپاسازی دیوار آپارتاید (۴) را محکوم کرد. اما این محکوم کردن، حتی به اندازه ی یک انگشت هم اسراییل را در سیاست دیوارسازیش به عقب نراند. با این همه، شاید فراشدی از این نوع که از آن سخن گفتید در کار باشد. من دلم می خواهد که اینطور آرزو کنم.
٭ ایل مانیفستو: شما طرفدار بایکوت اسراییل هستید. حتی بایکوت دانشگاهی و فرهنگی. بر چه مبنایی فکر می کنید که چنین بایکوتی بتواند روند صلح را تقویت کند؟
٭ ایلان پاپه: اگر ایده ی بایکوت بتواند موفقیت هایی کسب کند، قشر «الیت» فرهنگی و روشنفکری جامعه ی اسراییل احساس خواهد کرد که موجودیتی مردود و غیرقابل قبول است. چرا که با بی تفاوتی خود، همدست دولت شده است. و اینچنین است که این قشر، ناچار خواهد شد که دست به تحرّکی بزند. او نمی تواند بدون آن که جزئی از جامعه ی غرب به حساب بیاید به حیات خود ادامه دهد. بایکوت، به تنهایی، کافی نیست. برای یک تغییر واقعی، سیاستی عمومی لازم است تا اسراییل را به سمت چنین تغییری براند. ولی به هرحال، این می تواند یک آغاز خوب، تلقی شود. روشنفکران، نقشی محوری در تبلیغ و ترویج و ترسیم چهره یی مشروع و قابل قبول از اسراییل در جنگ و تجاوز علیه فلسطینیان، به نزد غربیان دارند.
٭ ایل مانیفستو: از «نکبت» در ۱۹۴۹ ـ ۱۹۴۸ [«نکبت»، اصطلاحی است که فلسطینیان برای واقعه ی تشکیل دولتی بر ویرانه های سرزمینی که به وسیله ی اسراییل از آن رانده شدند و در آن قتل عام شدند و تکه تکه شدند و زنده زنده در آتش سوختند، به کار می برند ـ م ] تا عملیات «سرب گداخته» در ۶۰ سال بعد: اینطور به نظر می رسد که جنبش مبتنی بر ملّی گرایی، در فلسطین، مرده است.
٭ ایلان پاپه: نمرده است. بلکه دچار بحرانی عمیق شده است. هم در حفظ وحدت؛ و هم در استراتژی. این جنبش، هیچ وقت در شرایط خوبی قرار نداشته است. اما من فکر می کنم که پتانسیل این را دارد که به رهبری بهتر و به استراتژی بهتر برسد. (۵) یک قسمت بسیار بزرگ مسئولیت آنچه بر سر این جنبش آمده است به گردن جهان غرب است. این مشکل، هرگز به وسیله ی فلسطینی ها ساخته نشده است. این مشکل را اروپا آفریده است. اما این که فلسطینی ها شایسته ی رهبری بهتری هستند، ما را ـ در اینجا، در اروپا ـ از این وظیفه مان که از آن ها حمایت کنیم معاف نمی سازد. ٭ ایل مانیفستو: شما در تازه ترین کتاب خودتان نوشته اید که از دهه ی ۳۰ در قرن بیستم تا به حال، صهیونیزم در حال پرورانیدن و گسترش طرحی به منظور پاکسازی نژادی فلسطینیان است (۶) اما به نظر می رسد که امروز اسراییل نمی تواند چنین کاری را انجام دهد؛ و دو ملت فلسطینی و اسراییلی باید با هم زندگی کنند.
٭ ایلان پاپه: همین چند سال پیش، ظاهراً غیرممکن به نظر می رسید که اسراییل، فقط طی چند روز، چهارصد کودک فلسطینی را به قتل برساند. اما می بنیم که چنین کرد، بدون آن که جهان، حتی انگشت کوچک خود را بجنباند. و این یعنی که: اسراییل می تواند ـ مثلاً ـ هزاران فلسطینی را اخراج کند، و در ایتالیا یا انگلستان، دولت ها هیچ مخالفتی با این کار او نشان ندهند. من فکر می کنم که اسراییل شیوه یی به جز شیوه ی ۱۹۴۸ را به کار می بَرد: از غزه، و نیمی از کرانه ی رود اردن، یک زندان ساختن. و از نتایج چنین زندان ساختنی، این نیز می تواند باشد که تعداد زیادی از فلسطینیان، سرزمین خود را ترک کنند. و اسراییل اگر احساس نیاز کند، باز هم از نو، عملیات پاکسازی نژادی، و عملیات جدید ژنوسید و نسل کشی، و یا اشغال تمام سرزمین های فلسطینی ها را هم انجام خواهد داد. این ها، فقط ابزار کارند. آنچه مهم است ابزار کار نیست؛ بلکه خودِ کار است. آنچه مهم است این است که استراتژی اسراییل [محو ملت فلسطین از عالم وجود ـ م] عوض نشده است. اگر بخواهیم از عکس العمل جهانی حرف بزنیم، باید توجه داشته باشیم که اسراییل می داند که محدودیت های جهانی او بسیار اندک و ناچیز است، و او هرکاری که دلش بخواهد می تواند انجام دهد. از جمله، پاکسازی نژادی.
٭ ایل مانیفستو: بنا بر این، شما معتقدید که استراتژی اسراییل، نه استقرار یک رژیم آپارتاید، بلکه فراتر از آن، یعنی پاکسازی نژادی فلسطینیان است؟
٭ ایلان پاپه: در اینجا دو عنصر در کارند که نمی توان آن ها را از همدیگر جدا دانست. مثلاً رژیم آفریقای جنوبی یک رژیم تبعیض گرای نژادی بود. در آن مورد، آپارتاید، ایجاد دو نوع «فضای زندگی» بود برای یک مردم. ولی شما می توانید به گونه یی دیگر نیز عمل کنید: جداسازی، آواره کردن، و قتل عام یک ملت. و این هردو، جزئی از یک ایده ئولوژی واحد هستند.

جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۸۷ ۶ فوریه ی ۲۰۰۹
------------------------------------------------------------
عنوان و لینک ترجمه ی مقاله به زبان فرانسه:

Israël emprisonne Gaza pour faire fuir les Palestiniens


تاریخ انتشار مصاحبه در ایل مانیفستو:

۲۷ ژانویه ی ۲۰۰۹ ۱
ـ «... این بایکوت، راهی است برای تفهیم این موضوع به جهان و به اسراییل که: جنایات جنگی، قتل های نشانه گیری شده و از پیش برنامه ریزی شده و هدفدار، به بند و حصار کشیدن یک ملت، سرقت خاک، سرقت آب، سرقت حقوق گمرکی، و محروم ساختن مردم سرزمین اشغال شده، از ابتدایی ترین حقوق خود، نباید بی مجازات بماند...» «یهودیان آزاد، به همراه سندیکا ها، جهان را به تحریم کامل اسراییل فرا می خوانند»،
به ترجمه ی همین قلم:

طبعاً مقایسه کردن خواست تحریم مردم ایران (به بهانه ی تحریم حکومت ایران) ـ که خواست دشمنان سوگند خورده ی ملت ما، و کمر بستگان به خدمت آنان است ـ با خواست تحریم دولت اسراییل، به همان اندازه «عقلانی» است که مقایسه کردن موقعیت بین المللی و منطقه یی، و بافت و ساخت اقتصادی ایران با اسراییل؛ و به همان اندازه «شرافتمندانه» است که گناه جنایت تجاوز آمریکا و اسراییل به لبنان و فلسطین و تمامی خاورمیانه را به گردن مبارزان لبنانی و فلسطینی و خاورمیانه یی انداختن...
۲ ـ برای آگاهی از کم و کیف تلاش ناکام اسراییل و آمریکا برای تحت کنترل غیر مستقیم گرفتن غزه از طریق یک کودتای کورتاژ شده، می توانید از جمله مراجعه کنید به سه مقاله ی زیر به ترجمه ی این قلم، از جان پیلجر، رابرت فیسک، و میشل وارشاوسکی: جان پیلجر: هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقیقت را می دانند


رابرت فیسک: به فلسطین، خوش آمدید! http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/welcome.html

میشل وارشاوسکی: در فلسطین، چه کسی علیه چه کسی کودتا کرد؟ http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/warschawski-l.html

و نیز به مقاله ی «غزه، و هفت پرسش و پاسخ در باب راست و دروغ مدعیان»، به همین قلم، که در آن به این موضوع، و به دلایل رشد گرایش به بنیادگرایی در خاورمیانه، و ضرورت و چگونگی مقابله ی منطقی و انسانی و شرافتمندانه و دموکراتیک با آن نیز ـ در کنار مسایل دیگر ـ اشاره رفته است:

ـ۳ دولت اسراییل، دولتی است که بر پایه های تئوریک برتری نژاد و قوم یهود، و بر بنیادگرایی مبتنی بر «آموزه های مذهبی» یی که به وسیله ی ملایان انتگریست «یهودی» طی اعصار اسارت، تدوین شده است، شکل گرفته است. و از همین رو هیچ جای تعجبی نیست که می بینیم که معتقد به تنبیه دسته جمعی (بازمانده ی تفکرات عصر قبیله یی) است. خراب کردن خانه یی که یکی از افراد آن، جزء «تروریست» ها بوده است، بعد از قتل و یا دستگیری او، ساده ترین و به چشم آمدنی ترین نمونه ی این نوع تئوری و پراتیک است؛ و همگان از دهه ها پیش، شاهد آنند؛ و خود دولت اسراییل نیز رسماً و با افتخار، از آن سخن می گوید. حملات بی امان به شهر ها و شهرک ها و محلات «تروریست پرور» را هم که بار ها و بار ها شاهد بوده ایم. و در مورد غزه: چندین کشتار پراکنده و دو کشتار دسته جمعی در این «اردوگاه مرگ» اسراییل. اردوگاه مرگی که دوستاقبانانش ساکنان آن را بیش از یک سال و نیم است که حتی از ابتدایی ترین نیاز های روزمره ی زندگی مثل غذا و آب آشامیدنی و دارو محروم کرده اند تا در فاصله های میان قصابی های ادواری به وسیله ی پیشرفته ترین سلاح های متعارف و غیر متعارف، ضعیف تر هاشان را، و کودکان و سالخوردگانشان را، و جنین های درون شکم مادران را، از سوء تغذیه، و یا از بیماری هایی حتی در حد یک تب، به قتل برسانند... «استریپ تیز مکتب «انسان دوستان» در تهاجم اسراییل به غزه»: http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/gaza-ensan.html
۴ ـ دیوار آپارتاید، دیوار معروفی است که اسراییل، به طور غیر قانونی، اما بدون هراس از «جامعه ی جهانی»، و حتی با کمک فنّی تعدادی از اعضای اروپایی این جامعه، آن را در کرانه ی باختری رود اردن، به منظور هرچه بیشتر خفه کردن مردم فلسطین بنا کرده است و می کند. این دیوار که تقریباً ۷۰۰ کیلومتر از سرزمین های اشغالی رسمی را از سرزمین های اشغالی غیر رسمی، جدا می کند، به «دیوار ننگ» نیز معروف شده است. ۵ ـ بر خلاف آرزوی نقش بر آب شده ی اسراییل، حمله به غزه، باعث نزدیکی هرچه بیشتر جریان های مبارز فلسطینی، از سکولار تا مذهبی، و از کمونیست تا ملی گرا، و جدا کردن هرچه بیشتر توده های جنبش فتح، از بخشی از رهبری فاسد آن که در «محمود عباس» سمبلیزه می شود، شده است. و این نزدیکی حتی بعد از آتش بس جنگ اخیر نیز همچنان ادامه دارد؛ و در این روز ها سخن از تشکیل یک جبهه ی سراسری واحد، متشکل از تمامی نیرو های مقاومت فلسطین در میان است. جبهه یی که در صورت تشکیل، خواهد توانست به همه ی این نیرو ها ـ از جمله حماس ـ به دوری تدریجی از «دگم» هایشان کمک کند. اظهارات سخنگوی «جبهه ی خلق برای رهایی فلسطین» (سازمان جرج حبش فقید) در گفتگویی به هنگام تجاوز اخیر اسراییل به غزه (قتل عامی جدید، در فاصله ی کمتر از یک سال از قتل عام قبلی در مارس ۲۰۰۸) پیشایش تا حدودی چشم انداز افق تازه را روشن می کند:
«اسرائیل، جنایت و کشتار علیه خلق ما را براساس اهداف تاریخی خود آغازکرد... هدف این اقدام، جداکردن جنبش مقاومت از مردم، و نابودی آن، و تلاش برای دفن کردن آرمان فلسطین و حقوق خلق ما می باشد. نقشه اسرائیل علیه خلق ما و حقوق ما، و نابودی جنبش مقاومت فلسطین، تنها با تائید آمریکا، رژیم های مختلف عربی، و بخشی از ˝رهبری فلسطین˝می تواند اجرا گردد...
«... ما و حماس، هردو به اردوی مقاومت تعلق داریم. اردوی مقاومتی که از خلق ما، موضوع ما و حقوق بنیانی ما دفاع می کند... ما هردو نیرو به طور متحد علیه کشتار و قتل عام خلق فلسطین، پیکارمی کنیم. آنچه اکنون جاریست، ما را متحد می کند. اتحاد درنبرد برای خلق ما، برای موضوع ما و برای حقوق ما... «... تعریف اتحاد ملی چنین است: نبرد علیه قوای اشغالگر، و علیه تجاوزش به خلق ما، دفاع ازخلق ما و حقوقش. اکنون ˝حکومت خودگردان فلسطین ˝ فاقد مشروعیت است. مشروعیت ازطریق متکی به اصول محکم مقاومت مردمی علیه جنایت قوای متجاوز، به دست می آید...
«... ما یک ملتیم، یک خلقیم. تمام نقشه های دشمنان برای دفن کردن اتحادمان با شکست مواجه خواهد شد. ما پیروزیمان را تأمین، و اتحاد درون خلقمان را برای کشورمان با قاطعیت و مقاومت برای کسب حقوق ملی، حق برگشت به میهن، حق تعیین سرنوشت، برای آزادی، رهائی ملی، و استقلال تضمین خواهیم کرد...»

متن کامل این گفتگو را که به وسیله ی حزب کار ایران (توفان) ترجمه شده است، می توانید ـ از جمله ـ در لینک زیر هم بخوانید:
در مورد کشتار های ماه مارس ۲۰۰۸ (کمتر از یک سال پیش) اسراییل در غزه:
خبرگزاری رویتر در ۲۹ فوریه ۲۰۰۸ طی گزارشی که به سراسر جهان مخابره کرد اطلاع داد که یک مقام عالیرتبه ی دفاع اسراییل، به صراحت و روشنی، و وقاحتی که تنها از دولت رسماً نژادپرست و بنیادگرای اسراییل بر می آید و بس، گفته است که فلسطینی ها باید خود را برای یک هولوکاست، آماده کنند. و فردای همان روز، یعنی در اول ماه مارس، اسراییل فقط در طی چند ساعت، در غزه، حداقل شصت فلسطینی عادی، از دختر بچه ی شیرخواره ی یک ساله تا زن و مرد و پیر و جوان و خرد و کلانِ ماه ها گرسنگی کشیده و بیمار و تکیده و نزار را بدون آن که هیچ سلاحی و یا قصد حمله یی و یا حتی قصد دفاعی داشته باشند، به عنوان پیش درآمد، به عنوان پیش قسط، و به عنوان دستگرمی نظامیان خود به قتل رسانید؛ و بعد، هولوکاست موعود را به اجرا در آورد: «دیگر بس است کشتار مردم غزه! هیچ نکردن، یعنی شریک جرم بودن!» اطلاعیه ی یکشنبه، اوّل مارس ۲۰۰۸ سازمان وحدت یهودی فرانسه برای صلح: http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/ujfp020308.html

و پیش از آن و پس از آن نیز، تقریباً شبی و روزی بر مردم گرسنه ی غزه نمی گذشت و نگذشت که چند تن از ساکنان این باریکه ی تفریباً ۳۵ در ۱۰ کیلومتری با یک و نیم میلیون انسان تل انبار شده بر یکدیگر را دولت اسراییل بدون کوچکترین دغدغه ی خاطری، در برابر چشمان خانواده هاشان به قتل نرسانده باشد، و تکه پاره نکرده باشد. «حق زندگی کردن آزاد، و حق سلامت مردم غزه، در زیر سیطره ی دیکتاتوری اسراییل قرار گرفته است؛ و این، دولت اسراییل است که تصمیم می گیرد چه چیزی می تواند یا نمی تواند وارد سرزمین این مردم شود یا نشود. «علاوه بر این تجاوز به پایه یی ترین حقوق شناخته شده ی این مردم، دولت اسراییل، به تهاجم و تاخت و تاز خود در نوار غزه ادامه می دهد. تهاجم و تاخت و تازی که طی آن تا کنون تعداد بی شماری از شهروندان عادی فلسطینی کشته شده اند. دولت اسراییل، همچنین علیرغم دیدار آناپولیس، سیاست «حملات هدف گیری شده» [شامل قتل مردم عادی و نیروهای مقاومت فلسطین] را ادامه می دهد...
«اسراییل در حال برنامه ریزی یک عملیات نظامی وسیع و فراگیر در سرتاسر همه ی نوار غزه است؛ و این کار خود را با اطلاق اصطلاح «موجودیت متخاصم» به نوار غزه توجیه می کند. اصطلاحی رذیلانه که هدفش خارج کردن تمام این سرزمین و تمام ساکنان آن از جغرافیای انسانی، و از فرهنگ واژگان جامعه شناسی و سیاست جهانی است...» ما، مردم فرانسه را به مقابله با خفه کردن مردم غزه فرا می خوانیم! ـ اطلاعیه ی «سازمان وحدت یهودی فرانسه برای صلح» به تاریخ ۱۵ ژانویه ی سال گذشته، و کمی مانده به قتل عامی که به آن اشاره شد:

۶
طرحی به نام طرح داگان، در حال اجراست که کشتار اخیر مردم فلسطین، در «اردوگاه مرگ» اسراییل، در فاصله ی کمتر از یک سال از کشتار پیشین همین مردم در همین اردوگاه (مارس ۲۰۰۸) نیز جزیی از آن است: «در پس این بازی هرزه و پست، چیز دیگری نهفته است. چیزی به نام طرح داگان که نام خود را از ژنرال اسراییلی، مایر داگان گرفته است. مایر داگان، تحت امر شارون، در اشغال خونین لبنان در سال ۱۹۸۲ شرکت داشت، و در حال حاضر هم در رأس موساد قرار دارد. و این داگان، علاوه بر این طرح، طرّاح یک «راه حل» به مرحله ی اجرا درآمده هم هست: زندانی کردن فلسطینیان، در پشت دیوار های یک «گتو» که مارپیچ وار، از کرانه ی رود اردن، وارد غزه شده است، و از غزه، یک «اردوگاه مرگ» ساخته است... «... در طرح در حال اجرای داگان، پیش بینی و زمینه سازی شده است که سرانجام، وقتی که این شرارت اهریمنی در غزه به نتیجه ی مطلوب رسید، و مردمان غزه، بیشتر از پیش، محنت زده و درهم کوبیده شدند، آنچه شارون آن را «راه حل، بر مبنای الگوی ۱۹۴۸» نامیده است، به مرحله ی اجرا گذاشته شود. یعنی نابود کردن همه ی قدرت ها ی فلسطینی، و همه ی رهبران فلسطینی. و در پی آن: اخراج وسیع فلسطینیان به سمت اردوگاه های هرچه کوچکتر و کوچکتر. و نهایتاً شاید به اردن...» جان پیلجر: هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقیقت را می دانند