۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

بررسي روزنامه هاي چاپ تهران - پنجشنبه (2/7/88) - تهیه و تنظیم: نادر داروک

روزنامه رسالت

سرمقاله اين روزنامه به سالگرد آغاز جنگ اختصاص داده شده است:
ما درجنگ با چه دشمني روبرو بوديم..... ما هر روز در سرنمازهاي جماعت مي گفتيم مرگ بر آمريکا ، مرگ بر شوروي ، مرگ بر منافقين و صدام و مرگ بر .....دشمن با هدف فتح سه روزه تهران آمده بود . اکنون از امپراتوري شوروي چيزي باقي نمانده است . از صدام اثري نيست . منافقين در به در و آواره هستند. آمريکا دچار دگرديسي شده ، نمادهاي قدرت در واشنگتن در11 سپتامبر به زير کشيده شد . آمريکا در عراق و افغانستان در باتلاقي از رسوايي فرو رفته و دنبال مفري مي گردد....... از گردوخاک و خون دفاع مقدس يک دفعه نظامي سر برآورد مقتدر و تعيين کننده در معادلات منطقه و جهان که7 يا8 کشور بزرگ جهان در باشگاه هسته اي و باشگاه هوا فضاي جهان مجبورند براي ورود و خوشامد گويي به او تمام قد بايستند..... کار ما از شبيخون فرهنگي به « نبرد نرم» رسيده است ....... نبردي مقدس تر از سالهاي سخت جنگ8 ساله ! آيا ما در اين نبرد پيروز مي شويم؟......فصل سربازگيري دشمن از جبهه دوست پايان نيافته است....... دشمن در حال تبليغ ديش، جاز، خلسه و خمر نشئگي است...... بعيد است دشمن يک بار ديگر تن به جنگ سخت بدهد..... کافي است به انتخابات84 و88 رياست جمهوري بنگريم . کافي است به روز قدس و عيد فطر همين امسال نظري بيندازيم . آرزوهاي دشمن فقط يک روياست و هيچ گاه تحقق نمي يابد

اين روزنامه تحت عنوان جنبش بي سر مقاله علي مطهري را كه در روزهاي قبل و در كيهان به چاپ رسيده بود و به آن اشاره كرده بوديم مجددا به چاپ رسانده است.

رسالت سخنان حداد عادل در يك جمع دانشجويي ( بدون ذكر نام و نشاني)را چنين نقل كرده است:
غلامعلي حدادعادل رئيس کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي در حاشيه يک گردهمايي دانشجويي در پاسخ به سوال يکي از دانشجويان در خصوص حوادث بعد از انتخابات اظهار داشت: آن اتفاقي که در کهريزک رخ داد يا بر اثر بي توجهي و اشتباه بود و يا حتي ممکن است در آن غرض ورزي و برنامه از پيش تعيين شده موثر بوده باشد که بايد در جاي خود به آن رسيدگي شود و عاملان آن مجازات شوند، اما نبايد اصل اين کار گسترده اي که انجام شد را فراموش کرد...... اکنون بايد مراقب باشيم تا مثلا اين ماجرا که3 نفر در کهريزک مرده اند به مسئله اصلي تبديل نشود، چون عده اي دوست دارند ماجرا اينگونه دنبال شود، يعني مي خواهند جاي متن و حاشيه را در اين ماجرا عوض کنند... رهبري فرمودند که اگر در انتخابات تقلب شده بياييد ثابت کنيد، بنده ضامن هستم که رسيدگي کنم که حرفي از اين منصفانه تر وجود ندارد..... عده اي از حضرات مترصد فرصتي بودند که به اين جايگاه ضربه بزنند که پرونده هايشان نيز موجود است، اما مقام معظم رهبري براي اينکه به وحدت نيروها لطمه اي نخورد با آنها مدارا کردند

مسئول بسيج دانشجويي در مورد وضعيت دانشگاهها چنين گفته است:
رضا سراج در گفتگو با مرکز ارتباطات و اطلاع رساني نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها “ماوا “ در مورد راهکارهاي بازگشت آرامش به عرصه دانشگاهها اظهار داشت.... درجنگ نرم افکار عمومي باجريان سازي تحت تاثير قرار مي گيرد و راهکار مقابله با اين جنگ اقناع و همراه سازي است که اين رسالت به عهده اساتيد و دانشجويان است که با استدلال منطقي و متقن به روشنگري افکار عمومي بپردازند

عضو شوراي مركزي موتلفه براي بازگشت آرامش چنين پيشنهاد داده است:
حجت الاسلام والمسلمين محمد خرسند... خاطرنشان کرد: اگر نخبگان سياسي و رسانه هاي ما تقواي الهي پيشه کنند و در موضع گيري ها، گفتن ها و نگفتن هاي خود، حد و مرزي قائل شوند، همچنين براي ورود به حريم خصوصي افراد جانب احتياط را رعايت کنند، ما هيچ گاه دچار اين آشفتگي ها و بي تقوايي هايي که امروز مي بينيم، نخواهيم شد.... اگر رسانه ها حد و مرز الهي و قانوني را رعايت و از سياه نمايي ها پرهيز کنند شاهد اين فضا در عرصه اطلاع رساني کشور نخواهيم بود،...از آنجا که متاسفانه در رابطه با سايت هاي خبري قانون مشخصي وجود ندارد لازم است دولت ، مجلس و قوه قضائيه در اين راستا اقدامات لازم از جمله ضوابط دادن مجوز را مشخص کنند و به جاست که در اين راستا از نظرات کارشناسان و متخصصان بهره گرفت تا کمتر شاهد تخريب هايي از سوي اين رسانه ها و خبرنامه ها باشيم.....وي خواستار شکل گيري ملاقات ها و ديدارهاي چهره به چهره نخبگان سياسي کشور، البته در چارچوب قانون اساسي، در جهت بازگشت آرامش به جامعه شد

رسالت از قول مشاور وعاون پارلماني احمدي نژاد خبر از تغيير وزراي پيشنهادي داد:
ايرج نديمي در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: همه مباحث مربوط به معرفي وزيران پيشنهادي3 وزارتخانه باقيمانده به مجلس بعد از برگشت رئيس جمهور از سفر به نيويورک بررسي خواهد شد..... اين ملاحظات در راستاي تامين نظر رهبر معظم انقلاب، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و ديگر عزيزان کشور است که البته اين ملاحظات بايد از سوي دکتر احمدي نژاد صورت پذيرد..... احتمال تغيير در معرفي يکي از وزيراني که پيش از اين به مجلس معرفي شده بود وجود دارد

مصباحي مقدم پس از پيشنهاد حذف سه صفر از پول ملي و يك هفته پس از آن تغيير واحد پول هم اينك براي حل بحران هم پيشنهاد داد. رسالت مي نويسد:
حجت الاسلام غلامرضا مصباحي مقدم رئيس کميسيون اقتصادي مجلس شوراي اسلامي: ولي فقيه هم کسي است که خبرنگان ملت بعد از امام راحل او را برگزيدند و در حقانيت او هيچ ترديدي وارد نکرد... اگر اين معيار را اصل قرار دهيم و همه دور آن جمع شويم مسلما فتنه بزودي خنثي مي شود و اگر نخبگان تمام نظرات شان را به ولي فقيه ارجاع دهند و هر چه او گفت بپذيرند در اين صورت نظام از هر گونه آسيبي مصون مي ماند.... عضو جامعه روحانيت مبارز با تمجيد از محوريت ولي فقيه در همه مسائل گفت: بحران هايي که در طول عمر اين انقلاب پديد آمده با محوريت امام در آغاز و محوريت مقام معظم رهبري در ادامه حل شده است و اميدواريم اين فتنه هم خنثي شود...... آنها مي گفتند يا در انتخابات پيروز مي شويم يا اگر نشديم به هم مي زنيم و مايلند اين آشوب را ادامه دهند تا در يک انتخابات ديگري از آن بهره برداري کنند

عضو جامعه اسلامي مهندسين كه رياست آن با باهنر مي باشد براي حل بحران چنين پيشنهاد كرده است:.
محسن يحيوي در گفتگو با مهر با بيان اينکه التهاب در جامعه به نفع هيچ گروه و جناحي در کشور نيست گفت: برخي نخبگان سياسي به دليل نداشتن پايگاه مردمي، منافع خود را در ملتهب کردن جامعه مي بينند.... برخي نخبگان نيز به طور قطع براي ايجاد جوي مناسب براي رفع مشکلات و دغدغه هاي مردم از جمله مشکلات اقتصادي که به دليل سياست هاي بد با آن مواجه ايم، تلاش مي کنند...... راهکار برون رفت از اين اتفاقات اخير در کشور انجام مذاکرات بين طرفين و رفع اختلافات است....... ميانجيگري هاشمي رفسنجاني، مهدوي کني و ناطق نوري براي پايان دادن به اختلافات اخير در کشور مي تواند موثر باشد

به نوشته رسالت قاليباف نيز تظاهرات روز قدس را محكوم كرد:
شهردار تهران تصريح کرد: درحاشيه روزقدس تعدادي حرکات هاي ضد انقلابي ايجاد شد، درست است تعداد اين افراد بسيارکم بود، ولي هرکس که دلسوزمردم باشد اين حرکت را محکوم مي کند..... ازخودمان بپرسيم که پس ازجنگ چرا درعرصه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي واقتصادي، همانند عرصه جنگ موفق نبوده ايم..... اگرنقصي وجود دارد به من وامثال من برمي گردد که نتوانسته ايم ازقابليت هاي دفاع مقدس وابعاد مختلف آن استفاده کنيم ونبايد دراين شرايط مردم را تحت فشارقراردهيم...... امروزدشمنان انقلاب با تشخيص درست مهمترين گرانيگاه انقلاب را مورد حمله قرار دادند که وحدت را ازبين ببرند..... اگرنگاه ملي وغيرديني داشته باشيم، به انقلاب ومردم ظلم کرده ايم ودراين شرايط براي ما دشمن داخلي وخارجي با دوست نادان هيچ فرقي ندارد.

روزنامه كيهان

يادداشت اين روزنامه تحت عنوان ديپلماسي مجنون به اجلاس سازمان ملل اختصاص داده شده است:
مقامات واشنگتن دريافته اند كه كاهش تاثيرگذاري آنها در سال هاي اخير در منطقه- كه آشكار شدن آن در معادلات جهاني و بين المللي غيرقابل انكار است- نه تنها بي ارتباط با افزايش قدرت و تاثيرگذاري ايران در معادلات منطقه اي نبوده بلكه اتفاقاً ارتباطي ارگانيك با آن دارد و دقيقاً به همين دليل است كه آمريكا تمام توان و همت خود را به كار گرفته تا نقش و موقعيت ايران را در سطح منطقه اي و بين المللي تضعيف و كمرنگ كند؛.....«اوباما» نيز در اين راهبرد با سلف خود هم عقيده و متحدالنظر است با اين تفاوت كه دولت اوباما از تاكتيك آنچه كه «ديپلماسي هوشمند»- آميخته اي از قدرت نرم و قدرت سخت- نام نهاده اند، بهره مي برد..... اما ورود پررنگ آمريكايي ها به مقوله صلح خاورميانه كه چيزي جز جانبداري از رژيم صهيونيستي نيست اهداف چند منظوره اي را در بردارد كه بي شك يكي از آن اهداف حل و فصل مسئله فلسطين با قرائتي آمريكايي- صهيونيستي و به منظور تضعيف خط مقاومت و ايستادگي و درنهايت تضعيف نقش جمهوري اسلامي ايران است.... به قول روزنامه الحيات چاپ لندن امروز خاورميانه اي با مختصات ايراني و نه آمريكايي در حال شكل گرفتن است و اين پيام روشني براي آمريكا و قدرت هاي غربي است كه واقعيت ها را باور كنند..... موضوع ديگر كه بايد بدان پرداخت و در صدر اين نوشته به آن اشاره شد بحث بر سر مذاكرات گروه 1+5 با ايران درباره برنامه هسته اي كشورمان است..... ابتدا از سياست نخ نما شده «هويج و چماق» سخن به ميان آوردند اما جالب اينجاست كه رسانه ها و كارشناسان سياسي غربي اتخاذ اين سياست را بي فايده قلمداد كردند..... كمي بعد مقامات آمريكايي بحث اعمال تحريم هاي شديدتر عليه ايران را قوت بخشيدند...... ضمن آنكه همين ديروز فايننشال تايمز با تبيين مشكلات پيش روي آمريكا براي تحريم ايران از آغاز صادرات بنزين چين به ايران خبر داد و عملا با اين حساب مي بايست اقدامات احتمالي آمريكا براي تحريم صادرات بنزين به ايران را از هم اكنون شكست خورده و ناكام تلقي كرد.... امروز ايران هسته اي برنامه به روز شده خود را به نمايندگان كشورهاي گروه 1+5 ارائه داده است و آنها بدون هرگونه پيش شرطي كه قبلا از آن دم مي زدند حاضر به مذاكره و گفت وگو شده اند..... اكنون آمريكايي ها بايد فاصله چند فرسنگي خود را با واقعيت كاهش دهند و با پذيرش قدرت و جايگاه ويژه ايران در مبادلات منطقه اي و حتي جهاني شيوه اي عقلاني را انتخاب نمايند و خود را از اسارت «ديپلماسي مجنون» برهانند.

كيهان اظهار نطر شجوني در رابطه با ملاقات سوس و خاتمي را چنين به چاپ رسانده است:
عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت خواستار پاسخگويي محمدخاتمي درباره سخن نگفتن از جزئيات ديدارش با جرج سوروس طراح و حامي مالي انقلاب هاي مخملي در كشورهاي مختلف شد..... حال كه مشخص شده آقاي خاتمي با جرج سوروس ديداري داشته و به قول سوروس اين ديدار به يادماندني هم بوده است چرا تاكنون اين ديدار مهم و به ياد ماندني را كه مي تواند براي ملت ايران فراموش ناشدني باشد بازگو نكرده است..... عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه اسلامي تصريح كرد: خاتمي بايد به ميليون ها ايراني كه در راستاي حفظ انقلاب اسلامي فرزندان خود را راهي جبهه ها كرده تا آرمان هاي انقلاب و امام خميني(ره) حفظ شود پاسخ دهد كه چرا در خصوص جزئيات اين ديدار با مردم سخن نگفته است

كيهان از ابراز تشكر همسر تاج زاده از رفتار خوب با وي خبر داد:
فخرالسادات محتشمي پور پس از ديدار با تاج زاده در زندان درباره وضعيت جسمي و روحي وي گفت: «مصطفي خيلي خوب بود، من نگران وضعيت سلامتي او بودم كه امروز آقايان اطمينان خاطر دادند رفتارشان برادرانه است و من هم از اين رفتار برادرانه تشكر كردم.»...... «صبح امروز به همراه دخترم پس از صد و چند روز امكان ملاقات حضوري با همسرم را يافتيم.».... «مصطفي خيلي خوب بود، من نگران وضعيت سلامتي او بودم كه امروز آقايان اطمينان خاطر دادند رفتارشان برادرانه است و من هم از اين رفتار برادرانه تشكر كردم.»

كيهان نامه موسوي به منتظري را با دراز شدن دماغ پينوكيو مقايسه نمود:
ميرحسين موسوي با نامه نگاري به حسينعلي منتظري و رهنمودخواهي اين عنصر مطرود حضرت امام خميني، ماهيت ضد خط امامي خود را بيش از گذشته نشان داد.... موسوي در اين نامه كه 21شهريور ارسال شده ادعا مي كند به خاطر احساس خطر براي كشور و نگراني از خشم مردم در مقابل تقلب سازمان يافته در صحنه مانده است.... موسوي همچنين با ارسال بيانيه چندي پيش خود به منتظري كه نسخه برداري از مدل هاي پيشنهادي سازمان سيا براي استتار حركت براندازي وابسته در پوشش شبكه سازي اجتماعي است، از منتظري درخواست رهنمود كرد... پيش از موسوي، كروبي با وساطت بقاياي باند مهدي هاشمي، باب مكاتبه و نزديكي با منتظري را باز كرده بود.... جريان فرصت طلب با وجود پشت پا زدن به آرمان هاي اصيل اسلامي و انقلابي، مي كوشد پوشش ديني براي خود دست و پا كند..... اما آنچه در اين ميان جالب و طنزآميز است دخيل بستن به كسي است كه بارها آلت دست قسم خورده دشمنان ملت و نظام اسلامي قرار گرفته و فاقد هرگونه مرجعيت سياسي يا فكري است...... تصورش را بكنيد اگر در عالم واقع قرار بود به خاطر هر دروغ، يك سانتي متر بر طول دماغ وي اضافه شود در اين 6، 5 ماهه اخير (حدود 180روز) چند كيلومتر! بر درازي دماغ او افزوده مي شد!.
كيهان خبر بازداشت نياكي را هم جعلي دانست:
در پي افشاي دروغ بودن ادعاهاي سايت حزب مشاركت درباره افرادي نظير ترانه موسوي، احمد نجاتي كارگر، سعيده پور آقايي، محسن ايماني، عاطفه امام و...، شيادانه بودن يك ادعاي ديگر اين سايت آشكار شد. به دنبال جوسازي گسترده سايت نوروز درباره ربوده شدن، بازداشت و شكنجه مهدي نياكي (از گردانندگان سايت كلمه)، گزارش هاي منتشره حاكي از آن است كه نامبرده اساساً در بازداشت نبوده بلكه وي به دليل بيماري در بيمارستان بستري بوده است..... سايت موج سبز آزادي از قول يكي از بستگان مهدي نياكي گزارش داد كه «مهدي نياكي كه در خانه اش به تنهايي زندگي مي كرد مفقود شده است و ظاهراً مأموراني به محل منزل مسكوني وي در تهران آمده و او را بازداشت و به نقطه نامعلومي منتقل كرده اند...... در پي آشكار شدن دروغ اخير، نوروز مجبور شد اذعان كند نياكي بازداشت نشده بلكه در بيمارستان بستري بوده است..... گفتني است سايت نوروز توسط رجب مزروعي و پسر وي (حنيف مزروعي) و چند تن ديگر اداره مي شود و پيش از اين بارها دروغ هاي شاخداري نظير دفن دسته جمعي كشته ها؟!! در بهشت زهرا را منتشر كرده بود كه به دليل سبك و سياق كار، مورد استقبال گسترده رسانه هاي بيگانه قرار گرفت.

كيهان تحت عنوان ريزش دو ميليوني افراطيون در تهران چنين نوشت:
در تظاهرات روز جهاني قدس امسال، رسانه هاي بيگانه به همراه چند سياستمدار ورشكسته داخلي تلاش كردند حاشيه چند هزار نفري بر عليه اقيانوس ملت ايران ايجاد كنند و شعارهاي ضد صهيونيستي ملت ايران را كمرنگ سازند..... سايت وزارت خارجه اسرائيل هم كه پيشاپيش شعارهايي نظير «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را براي راهپيمايي روز جهاني قدس ارائه كرده بود، از حاشيه سازان تمجيد كرد و نوشت: «آنها به جاي شعار ضداسرائيلي، در روز قدس شعار نه غزه نه لبنان سر دادند. آنها مي خواستند مخالفت خود را با دشمني نسبت به اسرائيل فرياد كنند.».... كروبي، موسوي و خاتمي سردمداران حركت صهيونيستي اخير بودند...... اقدام افراطيون ورشكسته در پيروي از سياست ديكته شده رژيم صهيونيستي، همزمان با استقبال داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردي رژيم پهلوي مواجه شد...... راديو فردا همچنين از قول محمدجواد اكبرين (از عناصر ضدانقلاب كه پيش از اين با روزنامه حجاريان همكاري مي كرد و سپس از كشور گريخت)، خواستار ادامه حاشيه سازي هاي مشابه در ايام عاشورا و تاسوعا و راهپيمايي 22بهمن شد.... رسانه هاي اصلي بيگانه.... به جاي انتشار تصاوير با كادرهاي باز و بزرگ، تصاوير با كادرهاي بسته و كوچك را آن هم نه از متن راهپيمايي ملت بلكه از حاشيه بي رمق آن به نمايش بگذارند و بدين ترتيب ريزش اكثريت قريب به اتفاق حاضران در راهپيمايي پس از انتخابات را در كمتر از 3 ماه كتمان كنند

اين روزنامه به نقل از مجيد انصاري چنين نوشته است:
عضو شوراي مركزي مجمع روحانيون ضمن كتمان هماهنگي برخي مدعيان اصلاح طلبي با خط صهيونيستي در روز جهاني قدس گفت: هيچ قرابتي ميان جريانات اصيل اصلاح طلب با گروه هاي خارج از كشور وجود ندارد و ما با صداي بلند گفته ايم پيشرفت كشور را در بازگشت به راه امام مي دانيم..... هرچه سريع تر بايد فضاي انحصارطلبي به فضاي مشاركت جويي تبديل شود. هرچه سريع تر بايد اين كار صورت گيرد، زيرا ضد انقلاب سوار بر موج حوادث اخير شده است و ادعاي كنترل جريانات داخلي را مي كند.( البته كيهان مابقي خبر را كما في السلبق به حمله به كروبي و موسوي و خاتمي اختصاص داده است)

كيهان خبر از انتقاد چند تن از خبرگان از هاشمي رفسنجاني و سانسور اخبار مربوطه به اين ماجرا داد:
ناطقان پيش از دستور مجلس خبرگان با خطاب قرار دادن هاشمي رفسنجاني خواستار اصلاح تناقضات رفتاري وي در برابر هتاكي هاي بي سابقه اخير عليه رهبري انقلاب شدند..... نطق پيش از دستور برخي از نمايندگان در اين نشست در يك اقدام كاملا تامل برانگيز به صورت سانسور شده در اختيار رسانه هاي جمعي قرار گرفت.... به نقل از يك منبع آگاه آيت الله علم الهدي نماينده مشهد در مجلس خبرگان به عنوان سومين ناطق اين جلسه هاشمي رفسنجاني را مورد خطاب خود قرار داد و با اشاره به آتش فتنه اي كه از خيمه اطرافيان وي به پا شده است گفت: قضاوت جامعه ديني و قضاوت تاريخ اين است كه رهبري مظلوم است و شما بايد پاسخگوي اين مظلوميت رهبر معظم انقلاب باشيد...... «چرا پس از بيست سال، در برابر اين هتاكي هاي بي سابقه و آتش فتنه اي كه از خيمه برخي اطرافيان شما به پا شده است، ساكت نشسته ايد؟».....«درباره اين تناقض رفتار شما آينده و تاريخ حكم خواهد كرد كما اينكه اكنون نيز مردم درباره اين تناقض در رفتار قضاوت كرده و به نتيجه رسيده اند...... قضاوت جامعه ديني و قضاوت تاريخ اين است كه رهبري مظلوم است و شما بايد پاسخگوي اين مظلوميت مقام معظم رهبري باشيد چون شما هم رئيس مجلس خبرگان و هم رئيس مجمع تشخيص مصلحت هستيد
اين منبع آگاه در ادامه با اشاره به فرازهايي از سخنان آيت الله خزعلي در اين اجلاس گفت: آيت الله خزعلي در نطق خود با انتقاد شديد از هاشمي رفسنجاني و برخي اعضاي خانواده وي خواستار برخورد جدي با عوامل اصلي اغتشاشات بعد از انتخابات شد
نماينده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبري گفت: جامعه از آيت الله هاشمي رفسنجاني به حق انتظار دارد در عرصه هاي مختلف انقلاب، مخصوصاً در عبور از گردنه هاي دشوار پيشقدم باشد تا دشمنان در القاي اختلاف بين اركان نظام ناكام بمانند

كيهان خبر از افزايش 60 درصدي سي ان جي داد:
مدير عامل شركت ملي گاز از پيشنهاد افزايش 60 توماني قيمت هر متر مكعب «سي ان جي» خبر داد و افزود: اين پيشنهاد براي افزايش انگيزه بخش خصوصي در ساخت و توسعه جايگاههاي «سي ان جي» ارائه مي شود..... وي با اشاره به اينكه در صورت افزايش 60 توماني بهاي «سي ان جي»، از 40 تومان فعلي به 100 تومان در آينده، حاشيه سود جايگاه داران به ازاي هر متر مكعب حدود 92 تومان افزايش مي يابد، يادآور شد: در اين صورت سرمايه گذاري هاي آنها ظرف مدت سه تا چهار سال بازگردانده خواهد شد. شايان ذكر است: در حال حاضر متر مكعب «سي ان جي» با جايگاه داران 8 تومان محاسبه مي شود
(اين مسئله در حالي اعلام ميشود كه به اذعان همين روزنامه قيمتهاي جهاني گاز 70 درصد كاهش 1يدا كرده است)

روزنامه حيات نو

اين روزنامه در صفحه نخست خود خبر نامه موسوي به مراجع را به اين شرح به چاپ رسانده است:
ميرحسين موسوى در نامه‌اى به برخى مراجع تقليد نظر ايشان را درباره بيانيه راهبردى شماره 11 خود خواستار شد.در قسمتى از اين نامه آمده است:اولين هدف در اين بيانيه آن است که اگر خشم و نارضايتى در مردم به‏ ‏وجود آمده است آنان تصور نکنند اين احساسات منفى انباشته شده در‏ ‏ضميرشان متوجه دين است... اگر در موجي‏ ‏که از خشم مردم برخاسته است احساس خطر براى اصل کشور و اصل‏ ‏نظام نمى‌کردم ، برايم سخت نبود که بيست سال ديگر سکوت کنم.‏‏اما اينگونه نبود و نيست که مردم با سکوت يا سازش يک نفر دست از‏ ‏حرکت خود بردارند، بلکه پس از مدت کوتاهى بلاتکليفى به زودى اين‏ ‏حرکت از نو و با شکلى کور و در حالى که به هيچ يک از دلبستگان به نظام‏ ‏اعتماد نداشت آغاز مي‎شد، و چه بسا ديگرانى که براى اين کشور و ملت‏ ‏خواب‌هاى ناگوار ديده‌اند در هدايت آن به سوى منافع و مطامع خود طمع‏ ‏مي‎کردند..... ‏هدف ديگر از اين بيانيه و نيز بيانيه‌ها و حرکات قبلى اين است که‏ ‏تکاپوهاى مردم در چهارچوب نظام باقى بماند و در دام ساختارشکنى‌هاي‏ ‏خطرناک نيفتد..... ‏مرحوم ملا محسن فيض کاشانى در رساله الفت نامه غايت اکثر تکاليف‏ ‏شرعيه را حصول محبت و الفت اجتماعى ذکر مي‎کند. نتيجه‌اى که از اين‏ ‏محبت و الفت ناشى خواهد شد همان چيزى است که در علوم جديد از آن با‏ ‏عنوان شبکه‌هاى اجتماعى نام مي‎برند،

اين روزنامه در يادداشت خود چنين مي نويسد:
همان طور که ديده مى‌شود اصلاحات خواسته منطقى اکثريت ملت ايران است که اين خواسته مبتنى بر آگاهى و ضرورت است.... اصلاح‌طلبان يک حزب يا يک گروه نيستند که بتوان با تحت فشار قرار دادن آنان اصلاح‌طلبى را پاک کرد. طى چند انتخابات و بويژه انتخابات اخير روشن شده اصلاح‌طلبان اکثريت ملت ايران هستند.... اين گونه تصور مى‌کنند که با رفتارهاى عجيب و غريب مى‌شود اصلاح‌طلبى و اصلاح‌طلبان را مهار کرد.... در حال حاضر نيز وضعيت از آنچه تصور مى‌شود بدتر است که در اين مقطع نگران اين باشيم آيا از سياست‌ورزى مدرن عقب مانده‌ايم يا نه.... مسلماً اين گونه پاسخ دادن به خواسته‌هاى اقشار گوناگون اعم از زنان، دانشجويان، کارگران و غير آنان، پاسخى مدبرانه و سياستمدارانه نيست.... مشکلات و موانعى که در طول سه دهه گذشته به وجود آمده زاييده همين جريان است. روش برخورد اين جريان با مخالفان و منتقدان همواره همين طور بوده است.... آنان مدعى هستند ملت پشتيبان آنان است. اگر واقعا آنان اکثريت هستند چرا از اين همه اعتراض مسالمت‌آميز اقليت در هراسند.... اين جريان حتى با بهره‌گيرى و سوءاستفاده از عقايد دينى مردم مانند اعتقاد به امام زمان و ظهور آن حضرت مى‌کوشد به هدف خود برسد.... از علماى دين نيز انتظار مى‌رود در اين رابطه موضع‌گيرى صريح کرده، از اشاعه اينگونه خرافات جلوگيرى کنند.

حيات نو در مقاله اي در مورد صحبتهاي خامنه اي چنين مي نويسد:
اگر توصيه‌هاى مقام معظم رهبرى را آنها که قدرت را در دست دارند و مى‌توانند در رسانه‌ها و سيستم اطلاع‌رسانى در سطح کشور يک چنين جوى را حاکم کنند، عمل مى‌کردند، قطعا اين مشکلاتى که به وجود آمده بود به وجود نمى‌آمد.... وقتى ما در داخل روند را اين چنين ادامه دهيم، رسانه‌هاى بيگانه هم سوءاستفاده مى‌کنند، وقتى ما مى‌گوييم 27 سال دراين مملکت کج رفته‌ايم و مسئولان کشور رانت‌خوارى کرده‌اند، آيا مى‌خواهيد رسانه خارجى بگويد اينگونه نيست؟.... در حال حاضر جو را به گونه‌اى درست کرده‌اند که فضاى بدگمانى و بى‌اعتمادى نسبت به شخصيت‌ها،‌انقلاب و گذشته ايجاد شده است. اين فضا را افراد معمولى نمى‌توانند ايجاد کنند، رسانه‌هاى خارجى هم يک عمر است که مى‌خواهند چنين کارى انجام دهند و نتوانستند ،‌اما کسانى که توانسته‌اند اين فضا را ايجاد کنند، بايد خود را اصلاح کنند.

اين روزنامه در گزارشي به بررسي رابطه دولت و روحانيت پرداخته است:
در چند ماه اخير و پس از انتخابات رياست جمهورى دهم، رابطه پر نوسان قم با دولت وارد فاز جديدى شد..... معرفى اسفنديار رحيم مشايى به عنوان معاون اول از سوى احمدى نژاد و تاخير در اجراى فرمان رهبرى در برکنارى وى باعث دلگيرى هرچه بيشتر روحانيون از احمدى‌نژاد و موج اعتراضات اصولگرايان را در پى داشت.... معرفى وزراى زن هم با واکنش‌هايى از سوى روحانيون مواجه شد به گونه‌اى که در هفته‌هاى اخير برخى مراجع به طور سربسته از موافق نبودن با انتخاب وزراى زن سخن گفته‌اند... اظهارات رحيم مشايى در مراسم معارفه وزير علوم درباره خدا بازتاب وسيعى بين علماى قم به دنبال داشت..... محمد تقى رهبر، رئيس فراکسيون روحانيون مجلس اين اظهارات مشايى را کفر خواند..... بسيارى از مراجع تقليد تاکنون بارها بر تعامل گرايانه نبودن رابطه دولت و علما در دولت نهم تاکيد کرده‌اند... دلگيرى از دولت تا آنجا پيش رفت که بسيارى از علما حتى حاضر نشدند در انتخابات دور دهم رياست جمهورى به احمدى‌نژاد تبريک بگويند..... با اين حال و با تمام حساسيت‌ها اجلاس خبرگان روز سه شنبه آغاز به کار کرد و با توجه به شکاف ميان علما و دولت قابل پيش‌بينى بود که احمدى‌نژاد دراين اجلاس حاضر نشود...... آيت‌الله هاشمى در اين جلسه به وحدت هرچه بيشتر تاکيد کرده و بسيارى از اعضاى خبرگان خواستار توجه به راهکارهاى هاشمى رفسنجانى شدند و در مقابل احمد علم‌الهدى و آيت‌الله خزعلى که از حاميان دولت به شمار مى‌روند در همان تريبون به نقد هاشمى پرداختند..... مصطفى درايتي، عضو شوراى مرکزى جبهه مشارکت ايران اسلامى گفت که معتقدم در تفکر دولت اعتقاد زيادى به نقش مرجعيت در جامعه وجود ندارد و اين مسئله باعث فاصله بيشتر بين روحانيون و دولت مى‌شود..... که گاهى تصور مى‌شود که نوعى لجبازى هم در عملکرد دولت نسبت به روحانيون وجود دارد.

حيات نو از قول مجيد انصاري چنين آورده است:
جريانى به محض نزديکى ميان جريانات انقلاب با بيان مطالبى مى‌خواهند فضا را آکنده از خشونت و نفرت کرده و جامعه را دو پاره کنند.... جريانى نمى‌خواهد کشور ما به حالت عادى برگردد و با تحريکاتى در سطح رسانه‌ها بر خلاف منويات رهبرى و مصالح ملى حرکت مى‌کند که در ادامه دادن پخش برخى برنامه‌ها در تلويزيون و يا سرمقاله بعضى روزنامه‌ها شاهد آن هستيم که جز پاشيدن بنزين بر آتش نيست.... انصارى در پاسخ به سوالى در مورد متنى که به گفته هاشمى ‌رفسنجانى توسط دلسوزان کشور در حال تنظيم است، با بيان اينکه در اين طرح بايد آرمان‌ها و ارزش‌هاى والايى که در تاسيس جمهورى اسلامى از ابتدا مدنظر امام(ره) و مردم مورد بود توجه قرار گيرد، اظهار داشت: ناديده گرفتن الزامات جمهوريت و اسلاميت تضعيف کل نظام است

اين روزنامه تحت اين عنوان كه كارت سوخت هم شكست خورد چنين نوشت:
معاون امور اقتصادى وزارت امور اقتصادى و دارايى گفته: اخبار و آمار قاچاق در سال‌هاى اخير بسيار نگران‌کننده است و آمار نشان مى‌دهد بخش عمده‌اى از گازوئيل و بنزين کشور به کشورهاى همسايه قاچاق مى‌شود. اين در حالى است که يکى از اهداف صدور کارت هوشمند سوخت کنترل مصرف و جلوگيرى از قاچاق سوخت بود.... اظهارات اخير مسئولان مبارزه با قاچاق کالا نشان مى‌دهد که هم‌اکنون با وجود سهميه‌بندي، روزانه 40 ميليون ليتر سوخت در کشور قاچاق مى‌شود و در برخى نقاط مرزى قاچاقچيان با کيلومترها لوله کشى تا نقطه مرزى به قاچاق سوخت اقدام کرده‌اند که در استان سمنان و خيلى از استان‌هاى ديگر درياچه‌هايى از سوخت کشف شده است.... از طرف ديگر در کشور ما چهار حامل بنزين، گازوئيل، نفت سفيد و کوره را روزانه حدود 230 ميليون ليتر توليد مى‌کنيم که در اين صورت قاچاق 40 ميليون ليتر يعنى قاچاق حدود 17 درصد سوخت توليدى کشور که رقم بسيار قابل ملاحظه‌اى مى‌باشد، نگران‌کننده است

حيات نو در مورد نرخ تورم و حجم نقدينگي چنين خبر مي دهد:
رئيس کل بانک مرکزى درخصوص ميانگين نرخ تورم در مرداد ماه سال‌جارى گفته اين نرخ به 2/20 درصد رسيده است... براساس آمار منتشر شده در چند سال اخير، ايران داراى يکى از بالاترين نرخ‌هاى تورم و بيکارى در جهان بوده و وابستگى اقتصادى آن به عوايد نفتى به شکل قابل توجهى تشديد شده است..... از سوى ديگر، براساس معادلات اقتصادى افزايش نقدينگى موجب افزايش تورم مى‌شود که حجم نقدينگى سال 87، 190 هزار ميليارد تومان بوده و امسال به گفته بهمنى از 200 هزار ميليارد تومان گذشته است. با اين استدلال نرخ تورم بايد افزايش يابد اما به گفته برخى از کارشناسان رکود بازار و خواب تمام معاملات موجب کاهش کاذب تورم شده است.... براساس گزارش بانک مرکزى در سال 1387، متوسط شاخص کل بهاى کالاها و خدمات مصرفى 4/25 درصد نسبت به سال قبل از آن افزايش يافت و حجم نقدينگى در اين سال از مرز 190 هزار ميليارد تومان گذشت.براساس اين گزارش، نرخ تورم قيمت‌ها در سال 1386 معادل 4/18 درصد بود و به اين ترتيب، بهاى اقلام مصرفى در ايران در سال گذشته با سرعت بيشترى افزايش يافت.اين نرخ تورم در تاريخ ايران در دوره بعد از جنگ دوم کم سابقه توصيف شده است..... در همين گزارش آمده است که حجم نقدينگى در سال گذشته 9/15 درصد نسبت به سال قبل از آن رشد کرد و به 1904 ميليارد ريال رسيد که به معنى آن است که نقدينگى در خلال چهار سال گذشته بيش از دو و نيم برابر بيشتر شده است

روزنامه ايران

اين روزنامه در صفحه نخست خود تفاوت آماري درآمد نفتي را تكذيب كرد:
معاون سرمايه‌گذاري شرکت ملي نفت ايران بيان تفاوت آماري درآمد فروش نفت خام کشور از سوي بانک مرکزي جمهوري اسلامي ايران و وزارت نفت در سال‌هاي 1384 تا 1387 را غيرمنطقي دانست..... يک در ميليارد نيز امکان ندارد آمار درآمد فروش نفت خام ايران بين دو مرجع رسمي کشور تفاوت فاحش 25 ميليارد دلاري داشته باشد،.... اين نکته را بايد در نظر داشت که طبق روال معمول، بين زمان صادرات يعني فروش نفت خام به يک خريدار تا دريافت نقدي آن فاصله زماني وجود دارد. ولي با توجه به اين‌که اين فاصله زماني براي فروش‌هاي فوب (تحويل در بندر) معمولاً يک ماه و فروش‌هاي سيف (هزينه کالا، بيمه و حمل) و سي اف آر (هزينه کالا و حمل) بين 10 تا 20 روز است، لذا ممکن است اين سوءبرداشت ناشي از اين موضوع باشد، که باز هم رقم اعلامي نمي‌تواند حتي در اين راستا قرين به صحت باشد.

ايران در يادداشت خود به سالگرد جنگ پرداخته است و طبق معمول آمريكا و ساير كشورهاي غربي را عامل آن دانسته است.

اين روزنامه خبر حذف پادشاهان از كتابهاي تاريخ را نيز تكذيب كرد:
ذوعلم مديركل برنامه‌ريزي و تأليف كتب درسي سازمان پژوهش و برنامه‌ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش در گفت‌وگو با مهر، درباره حذف پادشاهان و عملكرد آنها در كتاب‌هاي تاريخ ايران گفت: سخناني كه برخي از كارشناسان آموزشي ما در استان‌ها مطرح مي‌كنند، در حد يك پيشنهاد و طرح است.... پادشاهان و چهره‌هاي مهم در تاريخ ايران از كتاب‌هاي درسي حذف نمي‌شوند بلكه برخي از چهره‌هاي علمي به اين كتاب‌ها اضافه خواهند شد..... متأسفانه هم اكنون در كتاب‌هاي تاريخ ما فقط نام پادشاهان و جنگ‌هاي آنان و زمان ورود و خروج آنها آمده و كمتر به تمدن ايراني پرداخته‌ايم به همين علت در نظر داريم كه چهره‌هاي علمي زمان آنها و عملكرد فرهنگي و اقتصادي سلسله‌هاي مختلف را نيز در كنار ساير موارد وارد كتاب‌هاي درسي كنيم تا خلأهاي موجود برطرف شود.


پايان

پیرامون شعارها


عباس منصوران


در خیزش سراسری که صدمین روز آن‌را پشت سر می‌گذاریم، شعارها و تاکتیک‌‌های اعتراضی، بیش از هر موضوع دیگری، در روندی لحظه به لحظه و تکاملی، کانون پر تب وتاب گفتگوهای روز بوده‌اند. گرایش‌های شرکت کننده در این خیزش عمومی،‌ می‌کوشند که شعارهای خویش را ترویج و تبلیغ کنند،‌ مادیت بخشند و بیشترین نیرو را پیرامون خودْ گرد آورند. رفرمیسم برای پیش‌گیری از قیام، بیش از دیگران، می‌کوشد تا با گره زدن رشته‌ای سبز بر این قیام علیه کلیت نظام، با شعار دیرآشنای«همه با هم»، شعارهای محوری را در چارچوب منافع واهداف طبقاتی- بورژوایی خود به پیش برد. رهبری «سبزها» به‌سان نیروی دوم این کشاکش قدرت سیاسی، ‌با برخورداری از امکانات و توان بسیار، به پشتیبانی رسانه‌ها و کادرهای خبره در سراسر جهان، در تلاش است تا بر روند و بستر مادی قیام سرنگونی طلب، مهار زند. تمامی تلاش‌های رفرم‌طلبی، حفظ و ایمنی مناسبات طبقاتی‌ را وظیفه‌ مند است. این جناح، در شرایط کنونی، قید وبندهای قانون اساسی حکومت اسلامی را برای دستیابی به خواسته‌‌های طبقاتی خویش مناسب‌ترین ‌تضمین می‌‌بیند. «سبز» که درآغاز به بیان میرحسین موسوی، نشانه‌ی پیمان با «اهل بیت» ‌بود، به خوبی و به تجربه می‌داند که قانون اساسی، مشروعیت دولت طبقاتی را به یاری سه قوه‌‌ی مجریه، مقننه، قضاییه جان می‌بخشد. زندان‌، ارگان سرکوب نیروی مادی این قانون است و کل ماشین دولتی، پاسدار و وسیله‌ی حاکمیت طبقه‌ای‌است که مالکیت طبقاتی بر ابزار تولید و توانایی خرید هر کالایی از جمله نیروی کار طبقه کارگر را داراست.

در چارچوب چنین مناسبات و قانونی، حق با آنان است؛ آنان با هر زبان و بیان، فریاد می‌زنند که خط قرمز، همان قانون اساسی جمهوری اسلامی است. آنان در حالیکه خویش را «منجی» مردم می خوانند، خود پاسدار همین قانون بوده و این قانون، پاسدار جایگاه طبقاتی و منافع آنان است. خواست «سبزها» و «دخیل بسته‌گان» و چاوشگرانشان، از قماش طیف توده‌ای- اکثریتی‌های بسته به میخ خیمه‌ی جناح‌- باندها، به‌رهبری ممبینی‌ها و فرخ‌ نگهدارها، ‌تحلیل‌گران ریز و درشت بخش فارسی رادیو بی بی سی و صدای آمریکا و... اجرای تام و تمام «قانون اساسی جمهوری اسلامی» است. اعتراض آنان عدم اجرای «بندهایی» از قانون اسارت‌آوری‌ست که ولی فقیه را بنا به مواد ۵ و ۱۱۰ آن، حاکم مطلق این استبداد مضاعف ‌گردانیده ا‌ست. رفرمیسم تبلیغ می کند که، کافی‌ست تا مجریان «نا اهل» ابزار حاکمیت طبقاتی را با تمامی ضمايم سرکوبگرانه‌ طبقاتی، به اینان بسپارند؛ کافی‌ست سر‌رشته امور به دست «اهل‌«‌اش بیفتد تا «مدیریت قانونی» و «عقلانی»‌ مورد نظر «میرحسین موسوی» و «خاتمی» و ابراهیم یزدی‌ها، محسن‌ سازگارها، اجرا شود. سپس، با یک درخواست فرمایشی و از بالا، توده‌‌های میلیونی را از خیابان‌ها به خانه و مراکز تولید بفرستند. «رهبران سبز» کمی باران می‌خواستند، اما در ۲۲ خرداد،‌ سیل خروشانْ روان شد.

توجیهاتِ‌ رفرمیست‌های ذوب شده در قانون اساسی حکومت اسلامی سرمایه، درست به‌سان‌ همان برهانی‌ست که در مورد قرآن اشان می‌گویند؛ بازرگان می‌گفت «قرآن، الرحمان» هم دارد، و«خمینی» که خود روح‌الله بود و نایب «امام»‌، و بزرگترین فقیه پاسدار قرآن و «ولی امر مسلمین»، «توی دهن» همه می‌زد. خمینی خطاب به اعضای مجلس خبرگان، ائمه جمعه سراسركشور و نیز نمایندگان شركت كننده از کشورهای دیگر در سومین كنفرانس «اندیشه اسلامی»، به آدمکشان و کارگزاران خود می‌گوید:

«نروید سراغ احكام فقط نماز و روزه، آن‌ها را هم باید بگویید، اما احكام اسلام كه منحصر در این نیست ... شما آیات قتال را چرا نمی‌خوانید؟ هی آیات رحمت را می خوانید! آن قتال هم رحمت است برای این كه می‌خواهد آدم درست كند.»[1] و «ما خلیفه می‌خواهیم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند! همان‌طور که رسول‌الله دست می‌برید، حد می‌زد، رجم می‌کرد!»[2]

«قتال هم رحمت است»، تنها یک شعار نیست، یک حکم حکومتی‌ست؛ فراتر از ‌قانون. برای اجرای چنین «رحمتی»، خلیفه‌ای باید-خلیفه‌ای- که «دست ببرد، حد بزند، رجم کند». ولی‌فقیه در نقش خدای زمینی، حکم قتل‌عام می‌دهد و نماینده‌اش از قماش احمدی‌نژاد‌ها، مجریان حکم ولی‌اند. قانون اساسی حکومت اسلامی، ثمره‌ی چه شرایط و مناسباتی و ساخته و پرداخته‌ي دستِ چه کسانی‌ست؟ کسانی که قانون اساسی حکومت اسلامی و قرآن‌اش را به دلخواه خویش تفسیر می‌کنند و یا به انتزاع و نیز جزء ‌به جزء، به توجیه، آیه‌ای می‌جویند، نه فقیه‌تر از آیت‌الله خمینی‌ هستند و نه قرآن شناسی‌ و دین‌مداری و تعقل‌‌اشان از دکتر عبدالکریم سروش فراتر است. دکتر سروش در کتاب «بسط تجربه‌ی نبوی» هرچند به بیان خود، همان حقیقتِ صدها سال پیش را دوباره در آغاز هزاره سوم به زبان آورده است، اما آشکارگویی و اعتراف وی را در صراحتی این‌چنین، به ویژه در شرایط پیش از خیزش خرداد، باید ستود. او آنگاه که در برابر پرسش‌های فلسفی قرار گرفت و به تناقضات قرآن و اسلام خویش پِی برد و به عقل و منطق بازگشت، پاسخی و اعترافی جز این برداشت نداشت که:

قرآن نه‌تنها فرآورده‌ی شرایط و بستر تاریخی ویژه‌ای‌ست، بلکه برآمده از ذهن محمّد پیامبر مسلمانان است و محمد بن عبدالله خود نیز دارای تمام محدودیت‌های بشری نیز هست. [3]

با این بیان، عبدالکریم سروش به‌سان برجسته‌ترین نظریه‌پرداز جهان اسلام را چه خویش آید چه خوش نیاید، ایدئولوژی را روبنایی از شرایط و زیربنایی و مادی می‌بیند.

قرآن و قانون اساسی جمهوری اسلامی، بیانیه‌ی یک ضرورت زمینی هستند. هر دو، به‌سان کلیتی‌ تجزیه ناپذیر، بدون تفسیر و گفتگو! قانون اساسی برآمده از شرایط تاریخی، مناسبات طبقاتی و ضرورت فرمانروایی طبقه حاکم بر تولید و توزیع می‌باشند. این مناسبات، برپایه‌ی استثمار نیروی کار، و پیش از مناسبات سرمایه‌داری، در اسارت ‌برده‌گانی به نام غلام و کنیز و سپس رعیت جان می‌گیرد و بر اساس و محور ولی فقیه که مشروعیت خود را از قرآن و نه از رأی مردم می‌گیرد حکومت می‌کند. از همین روی، محموداحمدی نژاد با دوب در «امام زمان»، به‌سان فرمانده نظامی قوه‌مجریه، تنها به «مهدی موعود»‌پاسخگوست، نه به میلیون‌ها مردمی که او به پشتوانه‌ی سرداران الیگارش سپاه و جمکرانِ «مهدویت»، «خس و خاشاک»اشان می‌نامد. برپایه‌ی محوریت ولی فقیه، تمامی عملکردهای تا کنونی حکومت اسلامی به ویژه در این سه ماهه که اکنون تنها، گوشه‌‌هایی از آن آشکار شده، جزء به جزء منطبق بر موازین شرعی، قانون اساسی و قاموس شرع و تشیع بوده است. حکومت اسلامی تا کنون اجرای هیچ حکم قتل و شکنجه و کشتار و تجاوزی بدون مجوز شرعی و بدون رجوع به آیه و قانون شرع و قانون اساسی و فقیه‌هانی از قماش مصباح یزدی، ها و آملی لاریجانی‌های از جبل لبنان آورده شده، انجام نداده است. در سرزمینی که «قتال رحمت است» و روزهای تجاوز و کشتار«یوم‌الله»‌، و آیه‌های قرآنی بر این احکام گواهند، دیگر چه جایی برای بندهایی که همه مشروط به ایدئولوژی سرمایه‌ در ایران است! در این شریعت، "یوم‌الله"، روزِ مرگ و نیستی و عذاب است و در عین حال «رحمت». خمینی در نخستین سالگرد هفدهم شهریور ماه سال 57 خطوط نظام طبقاتی خود را به روشنی ترسیم می‌کند. ولی فقیه، با یک شبیه سازی تاریخی، خود را علی زمان دانسته و جامعه را به دوران عمر عبدود و علی ابی طالب باز می‌گرداند و در حالیکه گویی همه‌گان در خواب و رویای خویش، لالایی خوش‌آهنگی را می‌شنوند، در شرایطی‌که حزب توده و گرایش اکثریت فدایی و دیگر گزمه‌گان سیاسی، «ضدانقلاب» را «به‌نزدیکترین کمیته‌های انقلاب اسلامی»‌ معرفی می‌کنند و «پاسداران را به سلاح سنگین مسلح» می‌خواهند، فرمان کشتار هر مخالفی را صادر می‌کند:

«یوم خوارج، روزی كه امیرالمومنین -سلام الله علیه - شمشیر را كشید و این فاسدها را، این غده‌های سرطانی را درو كرد، این هم "یوم الله" بود ... امام - علیه السلام - دید كه اگر این‌ها باقی باشند فاسد می‌كنند ملت را، تمامشان را كشت‌، الا بعضی كه فرار كردند؛ این "یوم الله" بود. »[4]

در قانون و حکومت خمینی و خامنه‌ای:

«روزهایی كه خدای تبارك و تعالی برای تنبیه ملت‌ها یك چیزهایی را وارد می‌كند، یك زلزله‌ای وارد می‌كند، یك سیلی وارد می‌كند، یك توفانی وارد می‌كند، كه شلاق بزند به این مردم كه آدم بشوید، این‌ها هم "یوم الله" است.»

و روزهایی که در کهریزک و اوین، پاسداران اسلام دختران و پسران را با فریاد یا «زهرا» و یا «حسین» به نیتِ عبادت و فیض الهی، به تجاوز می‌گیرند، و در کوی دانشگاه و خیابان و خانه و پشت بام‌، کشتار می‌آفرینند، همه «یوم الله» هستند. ولی فقیه، ستون «خیمه‌‌ی حکومتِ الله‌« است و او رهبر بی چون چرایی‌ست که می‌تواند تمامی اصول اولیه مذهب‌اش را تعطیل کند؛ قانون اساسی خدای خویش را و هرآنچه محمد و علی و عثمان در تلاش نهایی به نام قرآن پیش روی گذاشتند به سود حکومت، به امری «ثانویه»‌تبدیل کند.[[5]] در مناسبات سرمایه‌داری، مقدس‌تر از احکام اولیه‌ی دین،خداوندگاری‌ست به‌نام پول. برقراری اقتدار سرمایه، مقدس‌ترین مقدسات است. اقتدار دولت و اقتدار فقیه، پشتوانه‌ی حاکمیت طبقاتی‌ست. ‌برای بقا‌ء ابزار حاکمیتِ طبقه مسلط، به اعتراف آشکار و درک هوشمندانه‌ی طبقاتی خمینی:

"نهاد حكومت آن قدر اهميت دارد كه نه تنها در اسلام حكومت وجود دارد بلكه اسلام چيزى جز حكومت نيست."[[6]]

بنا به ‌چنین تعریف آشکاری‌ست که پاسداران و اوباشان همقطار، به نیابت «مهدی موعود»، برای «رحمت» ‌در یک «یوم‌الله» ‌مقدس، پسران جوان را «حامله»‌می‌کنند، و «رادان» و «طائب» و سید مجتبی خامنه‌ای‌ها به حکم ولی فقیه، در کهریزک‌ها با تجاوز به جوانان به پاخاسته، «رأی»‌ها را پس می‌دهند.[7]

تکوین شعارها

در نخستین روزهای خیزش، شعار «ابطال انتخابات»‌ و «رأی مرا پس بده!» به‌زودی رنگ می‌بازد، زیرا که قدرت تراکم خشم و ستم به آستانه‌ی ‌انفجار رسیده پس از سی سال، نیرومندتر از آن است که مردم، بقا‌ء نظام را بازتولید و تداوم بخشند. حکومت شوندگان، همان ۸ سال فریب خاتمیسم را با تمامی تن و جان، بر گرده‌ دارند. ژورنالیست‌های برون مرزی فرصت طلب، از قماش «نوری‌زاده‌ها» و «درویش‌پورها»- با شامه‌ی‌ تیز خویش، جهت باد را دریافته، به شیپور اطاعت از موسوی می‌دمند و به‌پایین ‌کشیدن «فتیله‌‌ها» تلاش می‌ورزند، غافل از اینکه، این خیزش نه یک چراغ نفتی، ‌که یک آتشفشان است. در خیابان‌ها اما شعار «ابطال» به سرعت، رنگ می‌بازد؛ رفرندام یا کلیت نظام نشانه گرفته می‌شود.

«دولت کودتاچی، استعفا، استعفا! این است شعار مردم، رفراندوم، رفراندم»

در فاصله دو سه روز، شعار نه شرقی، نه غربی، ‌جمهوری ایرانی»‌ در برابر شعار فریبکارنه‌ی «نه شرقی،‌نه غربی،‌ جمهوری اسلامی» حکومت، خواست رفراندم را نیز پشت سر می‌گذارد و رژیم را خلع شعار می‌کند.خواست سرنگونی نظام اعلام می‌شود. شعاری که استقلال از قدرت‌های موجود و نفی جمهوری اسلامی را پیش روی می‌گذارد. شعار " مرگ بر روسيه" ، " مرگ بر چين"! جايگزين "مرگ بر امريکا" و "مرگ بر اسرائيل"دروغین رژیم می‌شود، زیرا که موشک‌های «تاو» و «هاوک»‌ آمریکایی- اسرائیلی را بر سر مردم عراق به یاد دارند. و نیز خرمشهر و آبادان و مهران‌های ویران را و شعار جنایتکارانه « فتح قدس از راه کربلا»‌ را در برابر چشم دارند. برخلاف جنجال برخی، روسوفیل‌ها، شعار محکومیت مافیای پویتن-مدودف و بورژوازی الیگارشیک حاکم بر چین است؛ که با پمپاژ سلاح‌های کشتار جمعی به‌ یاری حکومت «مهدی» شتافته‌اند تا در برابر دستیابی پاسداران به سلاح هسته‌ای و پشتیبانی جنایت‌کارترین رژیم‌‌های تاریخ و روی زمین به‌چپاول هستی جامعه دست یازند و دریای خزر و بزرگترین حوزه‌ی گاز جهان را به یغما برند. اگرحمایت بورژوازی چین و روسیه نبود، حکومت اسلامی هرگز قادر به ایستادگی در برابر جنبش مردم نبود. دولت‌ها و بورژوازی چین و روسیه، باج‌‌گیری و حراج منابع جامعه را در شرایط فروپاشی حکومت اسلامی غنمیت می شمارند.

در پشت شعار علیه روسیه، نقش حکومت تزار در به توپ بستن مجلس مشروطه و دفاع از مشروعه را در حافظه تاریخی یک جامعه نیز نمایان است. نقش استالین در فروپاشی جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران، سربه »یست کردن رهبران حزب کمونیست ایران، و نیز نظاره و کمک غیر مستفیم‌اشان در سرکوب تهی دستان و زحمتکشان شهر و روستا در آذربایجان و کردستان وترکمن صحرا، و نیز نقش خروشچف تا گورباچف و مافیای بعد از آنان از یلستین تا اکنون و پوتین را دست در دست حکومت اسلامی چگونه می‌توان از ذهن و تاریخ جامعه ‌و مردم زدود!

شعارهای محوری این برهه، واکنشی، خودجوش و از عینیت موجود برمی‌خیزند. نبایستی آنها را تفسیری تئوریک کرد؛ شعار، ‌پیام کوتاه وخواست روشنی ست در یک لحظه معین و پاسخ به یک پرسش و در برابر یک امر عینی. راست و چپ افراطی در یک برهم آیی محتوم، می‌توانند با تبیین تئوریک شعار «مرگ بر روسیه»‌و «نه غزه، نه لبنان...»، «ناسیونالیسم» و«ضدانترناسیونالیسم» خوانده ومحکوم کنند. شعار «جمهوری ایرانی»، شعار نفی جمهوری اسلامی، فریاد سرنگون باد نظام و برقراری جمهوری «سکولار» و غیر وابسته است. حضور انقلابی طبقه کارگر سازمان‌یافته و آگاه به دانش مبارزه طبقاتی خویش می‌تواند، این شعار بورژوایی را به «خودگرانی شورایی» تبدیل کند؛ که تنها چنین حضور و چننی ساختاری‌‌ست که می‌تواند به آزادی حکومت شوندگان بیانجامد. این شعار،‌ بیانگر یک جنبش بدون سازمان انقلابی و رهبری انقلابی است. هر شعاری که به گونه‌ای علیه نظام و حامیان آشکار و «بالفعل» حکومت اسلامی در خیابان‌ها داده شود، و خواست مشترک مردم را بیانگر باشد، بدون شک، فراگیر می‌شود.

شعار برکناری دین ازحاکمیت در برابر ایدئولوژی اسلامی حاکم، در شرایط کنونی در ایران،‌ فرمان سرنگونی حکومت اسلامی است. شعار «دولت تقلب می‌کند، رهبر حمایت می‌کند»، خامنه‌ای و باند ولی فقیه را همدست باند متقلب، به‌شمار آورده و با اعلان: «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد»! اراده‌ی ایستادگی و تداوم مبارزه بر علیه دستگاه سرکوب را تبلیغ می‌کند. خواست برهه‌ای و تداوم مبارزه را با شعار«تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه» پیش‌روی می‌گذارد. اما این خواستی گذراست،‌ خیزش به افق دوردست‌تری رویکرد دارد: «مرگ بر ديکتاتور، چه شاه باشه چه دکتر»، اینسان با شاه، سلطنت تاریخی «امام» و«نایب» و «ولی»‌اش، مرزبندی می‌کند. در برابر شعار فرمایشی و ارتجاعی«یا حسین! میرحسین»، شعار «موسوی، موسوی، سکوت کنی خائنی ! » مرزبندی خود را با «سبز» رفرمیست، به نمایش می‌گذارد. در برابر یورش مزدوران بسیجی و پاسدار، با شعار«نترسيم، نلرزيم، ما همه با هم هستيم» اتحاد و همبستگی حکومت شوندگان را بیانگر است. در روز «قدس» با حضوری میلیونی، با شکستن مطلق ترس و برون آمدن از شوکِ ‌«کهریزک»، به یک پویایی فرا می‌روید:

«وقتی که با هم هستیم/از چی باید بترسیم!»

اکنون سخن از بازپس‌گیری ایران، از دست اشغالگران است، اثری از درخواست بازپس‌گیری رأی نیست:«می‌جنگیم، ‌می‌میریم، ایرانو پس می‌گیریم»! این شعار، اعلان جنگ در برابر رژیمی‌ست که حق حاکمیت حکومت شوندگان برسرنوشت خویش را سلب کرده- حکومتی که با شهروندان، جامعه و به ارزش‌های انسانی نه تنها بیگانه که دشمن خونی‌ست. قیام‌گران، با یورش به شعارها و روزها و مراسم‌ حکومت اسلامی، رژیم را خلع سلاح می‌کنند. نماز جمعه را اشغال می‌کنند، زنان در کنار مردان با روسری‌های رنگین و نیمه بسته، که محکوم‌اند روزی در «طبقه هفتم دوزخ»، از آن آویزان شوند، «نماز» را پسا مدرنیته می‌گردانند! ستون دین را فرو‌ می‌ریزنند! مظاهر و مقدسات و منهیاتِ رژیم را به سخره می‌گیرند، روز «قدس» را تسخیر‌ می‌کنند، تابوها را می‌شکنند، و تمامی جلوه‌ها و نمادهای توجیه شرعی حکومت را علیه خود نظام به‌کار می‌گیرند. حکومت اسلامی ناچار می‌شود، پس از ۳۰ سال شب‌ِ «قدر»‌و «الغوث» «الغوث»‌‌اش را تعطیل کند، نماز جمعه را با اتوبوس محاصره کند، ‌مبادا که غیرخودی‌ها وارد شوند، «الله اکبر» را بر پشت بام‌ها تعطیل می‌کند و تکبیرها را به تک تیر می‌بندد، زیرا در پشت این سپر، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه‌ای بلند است. در جمعه‌ی‌ «قدس»، فریب حکومت اسلامی را درست با شعار «قدس» برملا می‌کند و همان سلاح را علیه این بیگانگان به ارزش‌های انسانی به کار می‌برد:

«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! ارتجاع«حماس» و «حزب‌الله» سید حسن نصرالله را نشانه می‌گیرد! و با شعار «ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستین»!‌ همبستگی و همدردی با مردم فلسطین را به‌‌نمایش می‌گذارد. نفرت مردم در این شعار، اعتراض به‌ هزینه‌هایی‌ست که از گلوی کارگران و زحمتکشان جامعه ربوده شده و به حلقوم تروریسم، جنگ افروزان و حزب الله و حماس که بیش از هر دشمن دیگر، آرمان و آزادی فلسطین و مردم‌اش را به نابودی کشانیده می‌کشانند، ریخته می‌شود. هیچ رژیمی تا کنون، هیچگاه در سرزمین زیر حاکمیت و نسبت به حکومت شوندگان خویش این همه جنایت نیافریده است. همانگونه که خمینی گفته بود هیچ راهی برای استبداد مضاعف نمانده‌است، جز آنکه دین‌اش را تعطیل کند و با تعطیلی دین، حکومت خویش را به دست خود به گور بسپارد؛ لغو دین، لغو حکومت است، و لغو حکومت، خلع حاکمیت طبقه‌مسلط، به آن‌شرط که استبدادی دیگر جایگزین استبداد کهن نگردد.

شعار روز «قدس» اتمام حجت با کلیت نظام است: «شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد» و «توپ،‌تانک بسیجی،‌دیگر اثر ندارد!» و «اعتراف شکنجه دیگر اثر ندارد» با شعار «رهبری! رهبری! این آخرین پیامه! جنبش سبز ایران آماده‌ی قیامه»! حضور و اراده‌ی یک نیروی سوم متمایز با «سبز» سازشکار را اعلان می‌‌کند. با این شعار با رفرمیسم«سبز»، مرزبندی کرده و آن جنبشی را معرفی می‌کند تا کلیت نظام را با رهبری و تتمه‌ی پاسدارانش در قیام هرآینه سرنوشت ساز، به موزه‌‌های جنایات جنگی، بسپارد. این نیرو، نه «سبز» رایجی است که در بستر قانون اساسی استبداد مضاعف، محصور مانده است و به خیزش ایست می‌دهد و گامی خارج از این حریم بر نمی‌دارد، بلکه شعار «جنبش سبزی» است نافی کلیت نظام،که رهایی خود را در ستیز «آشکار» با قانون اساسی و حاکمیت موجود می‌بیند.

شعاری که همراه با دیگر شعارها هنگام عبور در برابر ساختمان وزارت کار شنیده می‌شود، بیانگر خواست عمده‌ی کارگران و لایه‌ی‌اجتماعی است که فوج فوج به لشگر بیکاران پرتاب می‌شوند. این شعارِ خلع مالکیت شدگانی‌ست که به ویژه در پی بحران فلاکت‌بار اقتصادی و حراج هستی جامعه به دست باندها و به ویژه الیگارشی «مهدویون» در ایران، هستی از دست داده، چیزی دیگری جز جان، برای باختن بر کف ندارند.

در نبود حضور طبقه‌کارگر سازمان یافته و مجهز به آگاهی طبقاتی خود، شعارها همچنان همه‌گانی، و سویه‌ای ضداستبدادی دارد. شعارها هرچند،‌ پی‌در‌ پی، تکامل می‌‌یابند، اما در شرایط کنونی، ‌ضمانتی برای جلوگیری از بازتولید استبداد دیگری به‌‌همراه ندارد. شعارها، اما با شرایط روز هماهنگ‌اند، روشن و غیر قابل تفسیر و توجیه، ‌بیانگر خواست‌های مشخص، و هردم پویاتر از پیش. شعارها در روزهای نخست، بیانگر گسترش «مسالمت آمیز» اعتراض‌ها بود،‌ در حالیکه، توهم آمیز یا به تاکتیک، به «حمایتِ» نیروهای انتظامی چشم داشت، اما ‌آنگاه که ماهیت این نیروی سرکوب ماشین دولتی را با تن و جان تجربه می‌کند،‌هشدار می‌دهد: «وا ی به روزی که مسلح شویم!»

اینک، قدرت حاکمه بورژوازی با تمامی نیرو و چهره‌ای آشکار، در برابر تمامی مردم، یعنی حکومت شوندگان ایستاده است، پرسش کنونی، مسأله قدرت سیاسی حاکمه است!

اعتصاب، اعتصاب، مدرسه انقلاب!

ای خلق‌های ایران، اتحاد، اتحاد!

زندانی سیاسی، به همت توده‌ها، آزاد باید گردد!

تا مرگ دیکتاتورها، جنبش ادامه دارد!

زنده و جاوید باد، یاد دلیران ما!

اتحاد، مبارزه، پیروزی!

مرگ بر این نظام مردم فریب!

هر لانه‌ی ارتجاع، نابود باید گردد!

جمهوری اسلامی، نابود باید گردد!

جمهوری شوراها، ایجاد باید گردد!

نیروی انتظامی، تا کی به دام ننگی!

«ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم!»

نیروی ارتجاعی مرگت فرا رسیده!

خدمت به این حکومت، خیانت است به ملت!

کارگر قهرمان، اعتصاب، اعتصاب!

سلطان گاز و نفتیم، اما گرسنه هستیم!

کار، نان، آزادی- نبرد تا رهایی!

انرژی هسته‌ای، چماق ارتجاعی!

تساوی زن و مرد، این است شعار ملت!

یادداشت‌های روز"، ویژه سایت دیدگاه نوشته می‌شوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت‌های روز سایت دیدگاه" قید کنید

عباس منصوران

a.mansouran@gmail.com



[1] صحیفه‌ نور، مؤسسه نشر آثار خمینی، جلد نوزدهم، ص ۱۳۸ اینترنتی

[2] سخنرانی خمینی به مناسبت هفته‌ی وحدت (میلاد پیامبر)

[3] گفتگو با دکتر عبدالکریم سروش، «میشل هوبینک» http://www.drsoroush.com/Persian/Interviews/P-CMO-KalameMohammad.html

[4] صحیفه‌ نور، مؤسسه نشر آثار خمینی، جلد نهم، ص ۴۶۵ اینترنتی.

[5] «باید عرض كنم حكومت كه شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ است، یكی از احكام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاكم می تواند مسجد یا منزلی را كه در مسیر خیابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند، حاكم می‌تواند مساجد را موقع لزوم تعطیل كند و مسجدی كه ضرار باشد در صورتی كه رفع، بدون تخریب نشود، خراب كند. حكومت می‌تواند قراردادهای شرعی را كه خود با مردم بسته است در موقعی كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد یك جانبه لغو كند و می‌تواند هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی كه چنین است جلوگیری كند. حكومت می‌تواند از حج كه از فرایض مهم الهی است در موقعی كه مخالف صلاح كشور اسلامی دانست موقتاً جلوگیری كند.»‌،خمینی، رسائل ، جلد 2. صفحه 101.

[6] كتاب البيع، روح‌الله خمینی، قم،انتشارات اسماعيليان، بى‌تا، جلد5، ص472.

[7] صحبتهاي شاهد كروبي در مورد تجاوز به وي در زندان، مصاحبه در سايت رضا علامه زاده منتشر شده شاهد مهدي كروبي كه مخفي‌ شده از وضعيت خود ميگويد http://www.youtube.com/watch?v=GhKs4lZBkyE&feature=player_


منبع: سايت ديدگاه


تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894051892187500.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068207187500.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068507656250.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068570625000.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068633125000.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068705781250.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068782500000.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894068961875000.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009\9\24\img633894069095000000.jpg

تصاويري از جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران.9034

ايرنا


صفحه بعد


فیلم : حملهٔ وحشیانهٔ لباس شخصی ها به آپارتمان مسکونی در رشت - روز قدس

جمعه گردی ها يادداشت های هفتگی اسماعيل نوری علا

آرشيو 3 شهريور 1387 ـ 24 سپتامبر 2009 [Photo]

چقدر از الله باقی مانده است؟ چند روزی از آخرين مکاتبهء بين مهندس ميرحسين موسوی و آيت الله حسينعلی منتظری می گذرد، مکاتبه ای که ديده ام بسياری از ناظران آن را تحولی بزرگ بسوی دموکراتيزه شدن حکومت اسلامی در ايران خوانده اند. اما من هرچه در اين مکاتبه می کاوم بيشتر می بينم که بين رابطه ای که ميان يک مدعی رياست جمهوری کشور و يک «آيت الله العظمی» برقرار است و رابطه ای که ميان رئيس جمهور فعلی (به تقلبی بودن و نبودنش کاری ندارم) و آيت الله خامنه ای وجود دارد، از لحاظ کارکردهای ساختاری حاکميت سياسی تفاوت مشهودی نيست و اين دو رابطه را، از اين لحاظ که گفتم، بسيار مشابه هم می يابم، با اين تفاوت که در يک رابطه طرفين می کوشند از حق و حقوق مردم سخن بگويند در حالی که عملاً سابقهء چندانی در احقاق اين خقوق ندارند و در رابطه ای ديگر هم اگرچه حرف و سخن همچنان از حقوق مردم است اما در دست داشتن حاکميت به آنها امکان داده که اين حقوق را به بدترين شکلی ضايع و پايمال سازند. از لحاظ نظريه پردازی، من اين تشابه را ناشی از يکی بودن ريشه های تئوريک نگاه هر چهار نفر به امر حاکميت می دانم و معتقدم که اين اشتراک پايگاه نظری است که موجب شده چنين شباهتی بين دو رابطه که در دو عرصهء ظاهراً متخالف سياسی وجود دارند برقرار شود. مقالهء حاضر می کوشد تا اين تبيين نظری را ـ در حد مقدورات نويسنده و حوصلهء مقاله ـ توضيح دهد. از اين مثال عينی آغاز کنم. در تعريف «سلول های بنيادی» ـ که از تطور و گسترش آنها موجودات زنده بخود شکل می گيرند ـ گفته می شود که هر تک دانه از اين سلول ها قابليت آن را دارد که تبديل به هر عضوی از بدن شود ـ از مغز گرفته تا چشم و گوش و پای و دست. به عبارت ديگر، در هر سلول بنيادی همهء امکانات مربوط به يک بدن خاص وجود دارد و می توان از هر يک از آنها به کل سيستم بدن رسيد. بنظر من، در فرهنگ اصطلاحات هر نحله و فرقه و مکتب و دکانی، هر اصطلاح / واژه حکم سلولی بنيادی را دارد که می توان کل ايدئولوژی سازندهء نحله و فرقه و مکتب و دکان مورد نظری را از دل آن استخراج کرد. بدون وجود اين «مجموعهء امکانات» در شکم هر اصطلاح، واژه ها به حوزهء غير تخصصی زبان بر می گردند و ديگر حاوی آن توانائی برای انعکاس کل ساختار ايدئولوژيک يک ذهنيت معين نيستند. بعنوان مثال، به چند نمونه از اينگونه واژگان بنگريم: امپرياليسم، نژاد برتر، شهادت، ولايت فقيه. اين اصطلاحات حاوی کل نگاه ايدئولوژيک مکاتب فکری وابسته بخود بوده و تنها در متن آن نگاه دارای معناهای دقيق خود هستند. به محض اينکه آنها را در «متن» و «زير متن» ديگری بکار ببريم آن امکانات ايدئولوژی بنياد از ميان می روند. بگيريم واژهء «شهادت» را. اين واژه در متن فرهنگ اسلامی واجد کل مفروضات اين فرهنگ است و به مدد آن می توانيم کل آن مفروضات را استخراج و بازسازی کنيم. معنای شهادت در اين فرهنگ وابسته به مفروضاتی اينگونه است: وجود خدا، وجود عالم غيب، آفرينش انسان به ارادهء خدا، رانده شدن انسان از عالم غيب به عالم ماده و غفلت او از عالم غيب، مرگ در راه خدا (قتلوآ فی سبيل الله)، بازگشت روح انسان به عالم غيب، رسيدن به مقام شهيد و توانائی شاهد بودن عالم غيب. پس، اگر کسی در راه خدا کشته شود نبايد او را جزو مردگان (اموات) محسوب داشت چرا که او زنده است (احيا) و نزد خداوندگار خود به روزی خواری مشغول (يرزوقون) [سورهء 77: آيهء 26]. بدينسان واژهء شهادت در متن فرهنگ اسلامی واجد کل مفروضات بنيادی اين فرهنگ است. اما به محض آنکه آن را از متن فرهنگ مزبور برداشته و در فرهنگ اصطلاحات مربوط به مجموعهء ديگری بکار گيريم متوجه می شويم که همهء آن مفروضات قبلی نيز از ميان برداشته شده اند. مثلاً، هنگامی که واژهء «شهادت» را در متن روندهای رسيدگی حقوقی به دعواها قرار می دهيم و می گوئيم که فلان کس در فلان مورد در دادگاه شهادت داد، برای درک اين کارکرد معنائی جديد هيچ نيازی به آن مفروضات بالائی وجود ندارد. اين مقدمات را گفتم تا توضيح دهم که چرا اکثر اصطلاحات بکار گرفته شده از جانب فقها و حکمای مکتب تشيع امامی (که اکنون بازماندگان شان بر ايران حکمروائی دارند) در متن يک تئوری سياسی معنا دارند و در اين متن است که هر واژه / اصطلاحی واجد کل دستگاه ايدئولوژيک تشيع امامی محسوب می شود؛ از «علی ولی الله» که آنها بر اذان می افزايند تا اصطلاح «بقية الله» که در مورد دوازدهمين امام خود که در عصر «غيبت کبری» به سر می برد. ايرانيان، کم و بيش، با دستگاه ايدئولوژيک آنچه که «مکتب اثنی عشری» يا «مذهب جعفری» خوانده می شود آشنائی دارند و می دانند که دليل اصلی پيدايش تشيع در برابر «تسنن» چيست. لذا در اينجا قصد آن را ندارم که به تفصيل وارد اين ماجرا شوم و داستان را در حد لازم برای بيان فشرده و مختصر ايدئولوژی سياسی تشيع امامی فرو می کاهم. پيامبر اسلام مدعی بود که آخرين بشری است که مأمور انتقال سخنان، راهنمائی ها و احکام «الله» به بشريت است و با چشم فرو بستن اش از جهان ارتباط با عالم غيب و الله نيز به پايان می رسد. او به همين دليل دارای لقب «خاتم الانبياء» بود. اما پس از مرگ او در اين مورد بين پيروانش اختلاف افتاد، بر سر اينکه آيا براستی ارتباط با عالم غيب قطع شده و يا تنها «ارتباط نبوتی» (به تعبير امروزی، «ارتباط پيام آوری») است که به پايان رسيده و در بيرون از حوزهء «پيام» می تواند انواع ارتباطات ديگری را با الله برقرار کرد. اين پرسش دارای ابعاد گوناگونی است اما بيشتر در حوزهء امور سياسی بوده که پاسخ به آن موجب بزرگ ترين افتراق بين مسلمانان شده است. اهل سنت، پايان يافتگی نبوت را پايان يافتگی «مشروعيت حکومت از طريق اتصال به عالم غيب» دانسته و بر اين اعتقاد پای فشرده اند که جانشين سياسی پيامبر (خليفه) از طريق انتصاب و بيعت تعيين می شود. اما اهل تشيع به «مشروعيت حکومت از طريق اتصال خونی با پيامبر و تعيين رهبر از جانب عالم غيب» اعتقاد داشته اند و امر حکومت را استمرار حاکميت الله بر زمين دانسته و بيعت مردم با رهبر را برای مشروعيت يافتن رهبری او ضروری ندانسته اند. از لحاظ تعبيری که بگيريم، الله، از طريق استقرار و استمرار حاکميت خود بر جامعهء انسانی بصورتی دائم از عالم غيب به عالم عين و ظاهر فرود می آيد و حکومت آل محمد و امامت (اصطلاح شيعی علم شده در برابر خلافت) شخص تعيين شده از جانب امام قبلی نشان اين استمرار است و نمی توان چنين فرض کرد که با مرگ يک پيامبر يا امام رشته اتصال به پايان می رسد و ديگر از حضور الله در زمين و زمان و جامعه خبری نيست. در نگاه شيعی به هستی و سياست (که دو روی يک سکه اند) الله از طريق وجود امام (که زندگی اش زمانمند و محدود است و به همين دليل در طول حياتش «امام زمان» خوانده می شود) همواره در زمين حضور و حاکميت دارد. در ميان انواع مکاتب شيعی، می توان از شيعيان اسماعيلی نام برد که تا همين امروز نيز دارای امامانی هستند که اکنون رشتهء امامت شان در خاندان «آقا خان محلاتی» استمرار يافته است. در مقابل آنها، مکتب «تشيع امامی» يا «دوازده امامی» را داريم که بر پايهء اين اعتقاد ساخته شده که دوازدهمين امام بجای اينکه چشم از جهان ببندد و امام سيزدهم جانشين اش شود، به ارادهء خداوندی در هزار سال پيش از انظار مردم پنهان شده اما به زندگی خود ادامه داده است و روزی فرا خواهد رسيد که برگردد (ظهور کند) و رشتهء حاکميت جامعهء انسانی را در دست گيرد. بدينسان، سير حوادث تاريخی (که از ديد شيعيان چيزی جز مشيت و ارادهء الله نيست) موجب شده که امر اتصال به عالم غيب برای مدتی (که اکنون به هزار و اندی سال رسيده است) دچار تعليق شود و رشتهء فرود الله بر زمين موقتاً (!) قطع گردد. بر اساس کل اين مفروضات است که شيعيان دوازده امامی آخرين امام خود را با القاب مختلفی می خوانند که «امام زمان» و «مهدی موعود» و «امام منتظر» (با فتح ظ) از آن جمله اند. اما جالب ترين لقب های او «حضرت بقيه الله» است، که به روشنی به ما می گويد که از ادامهء فرود الله بر زمين مقداری باقی مانده است که در وجود دوازدهمين امام (مثل يک باطری شارژ شده) باقی مانده است تا در وقتی که ارادهء الله بر آن قرار گيرد، کار فرود و نزولش از سر گرفته شود. فقها و محدثين شيعهء امامی، بر اساس حديثی که از دوازدهمين امام نقل می کنند، معتقدند که در «دوران غيبت» مردم بايد به «فقهای امامی» مراجعه کنند و اين فقها «جانشينان عام» امام زمان محسوب می شوند، و به استناد همين حديث و مفروضات ناشی از آن بوده است که خود را جانشين برحق امام غايب می دانند و مدعی حاکميت هستند؛ ادعائی که منجر به شکل گرفتن تدريجی تئوری «ولايت فقيه» شده و به دست آيت الله منتظری و موافقت آيت الله خمينی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران بعنوان اصل مادر وارد گشته و سلسله مراتب حکومتی آن را بر محور خود بوجود آورده است. يعنی، اصل ولايت فقيه بر همهء مفروضات فوق و اين استنتاج شکل گرفته است که تا ظهور «بقية الله» فقيه عادل و جامع الشرايط امامی جانشين امام غايب است و مشروعيت خود را نه از مردم که از اجماع نظر خبرگان منتخب مردم می گيرد؛ مردمی که روشن است نمی توانند آحاد يک ملت باشند، چرا که غير شيعهء امامی کسی نمی تواند خبرگان امامی را «انتخاب» کند. می دانيم که حتی در همين حد از مفهوم «انتخاب» نيز بين «علمای شيعه» اختلاف نظر وجود دارد و، مثلاً، آيت الله مصباح يزدی (مدرس مدرسهء پر نفوذ حقانی و رئيس مؤسسهء نشر آثار و افکار امام خمينی) معتقد است که خبرگان نيز «ولی فقيه» را «انتخاب» نمی کنند چرا که او بوسيلهء امام زمان تعيين می شود اما از آنجا که اين امر در خفا انجام می گيرد، وظيفهء خبرگان چيزی نيست جز کشف و شناسائی منتخب امام زمان. البته در تاريخ تشيع نتايج نظری ديگری نيز از اصطلاح «بقية الله» استخراج شده و موجب پيدايش فرق ديگری شده است که مهمترين و گسترده ترين آن به استنتاجات نظری شيخ احمد احسائی، مجتهد اعظم عصر فتحعليشاه بر می گردد که معتقد شد وجود انبياء و اولياء و ائمه بر روی زمين ناشی از «فيض الهی» است و اگر اين فيض قطع شود زمين و زمان از بين خواهد رفت و لذا، در دوران غيبت بقية الله نيز بايد جريان اين فيض نگاهدارندهء هستی ادامه يافته و از طريق يک فرد خاص منتخب امام زمان به جامعه منتقل شود. او قرآن و پيامبر و امام را سه «رکن» نظريهء «فيض الهی» خود دانسته و، بنا بر ضرورت ادامهء اين فيض، بوجود «رکن رابع» (يا چهارمی) قائل بود که بوسيلهء «بقية الله» تعيين می شد. او سپس معتقد شد که خودش آن «رکن رابع» است. اين نظر با مخالفت فقهای امامی ديگر روبرو شد و آنها از شيخ احمد احسائی خلع لباس کرده و او را مرتد (رد کنندهء مفروضات مذهب) دانستند. اما نظريهء «رکن رابع» با طرد شيخ احمد از بين نرفت و بوسيلهء شاگردان او توسع يافت و از دل آن دو مکتب «شيخيه» و «بابيه» بوجود آمد و از دل «بابيه» هم مکاتب «ازليه» و «بهائيه» بيرون آمدند و بدينسان فکر «استمرار فيض الهی» بصور گوناگونی ادامه يافته و به ظهور مذاهب و مکاتب و اديان جديدی منجر شد که بحث در مورد آنها به مقالهء حاضر مربوط نمی شود. غرض از طرح اين مباحث فشرده آن است که، در حوزهء نظريه های سياسی دوازده امامی، نمی توان از فرض اتصال به عالم غيب، از طريق به اتصال به بقية الله، صرفنظر کرد و در دوران ما نيز همين فرض موجب شکل گيری مفهوم «ولايت فقيه» شده است که برداشت «انتخاباتی» از آن تشيع را به «تسنن» نزديک کرده و برداشت «انتصابی» (بوسيلهء بقية الله) آن را به برداشت اصيل شيعی نزديک می نمايد و، در هر حال، نمی توان به نظريهء «ولايت فقيه» رسيد بی آنکه از نظريهء «بقية الله» عبور کرد. تصور «ولی فقيه» در نزد فقهای شيعه با تصور «خليفه» در عصر خلافت علی بن ابيطالب يکی است و همين تصور است که حکومت بقيهء خلفا (چه اموی، چه عباسی، و چه عثمانی) را نامشروع می سازد. نمی توان شيعهء امامی بود و به استمرار فيض الهی اعتقاد نداشت. نمی توان به استمرار فيض الهی معتقد بود و آن را در امر حکومت سياسی دخالت نداد و نمی توان به حضور فيض الهی در حاکميت اعتقاد داشت و از آن استنباط دموکراتيک و انتخاباتی داشت. در واقع، از دل اين نگرش سيستماتيک به امر حکومت و سياست است که سياستورزان درونی و سازندگان و کارگزاران حاکميت فعلی ـ در همهء شاخه های آن ـ به رفتارها و کردارهای خود می رسند و آنها را از اين طرق نمودار می سازند. حال خيال می کنم که نگاهی به مکاتبهء اخير مهندس ميرحسين موسوی با آيت الله حسينعلی منتظری می تواند ظهور عملی آنچه را که در بالا گفته ام بخوبی روشن کند و تشابهات رفتاری و گفتاری بين موسوی (در رابطه با منتظری) و احمدی نژاد (در رابطه با خامنه ای) را توضيح داده و آشکار سازد که از لحاظ ساختاری هيچ تفاوتی بين اين مراجعه کنندگان و مراجعه شوندگان وجود ندارد و، در واقع، صحنه و نمايشنامه يکی است امادر دو تئاتر مختلف با هنرپيشگانی متفاوت می تواند به مشاهدهء آن نشست. مهندس موسوی به آيت الله منتظری می نويسد: « پیرو حوادث چند ماهه اخیر بیانیه ضمیمه از سوی اینجانب صادر‏ ‏شده است . احساس نیازی که همواره برای همفکری و همکاری با مرجعیت‏ ‏گرانقدر و روحانیت متعهد وجود دارد مرا تشویق کرد تا نسخه ای از آن را‏ ‏جهت اخذ راهنمایی تقدیم کنم . ‏اولین هدف در این بیانیه آن است که اگر خشم و نارضایتی در مردم به‏ ‏وجود آمده است آنان تصور نکنند که این احساسات منفی انباشته شده در‏ ‏ضمیرشان متوجه دین است . این رسالتی است که به نظر می‎رسد بر عهده ‏ ‏تمامی کسانی که اسلام بر آنان حق حیات دارد و در رأس آنان روحانیت‏ ‏اسلام قرار گرفته باشد تا اجازه ندهند اقشار مختلف ، علی الخصوص جوانان‏ ‏که اینک اکثریت جامعه ما را نیز شکل می‎دهند میان برداشت های‏ ‏نادرست، گزینشی و سطحی از دین و حقیقت آن اشتباه کنند و بر اثر‏ ‏هیجان های عاطفی از اسلام فاصله بگیرند». بطوری که مشاهده می شود، در همين پاراگراف آغازين همهء آن مفروضات پيش گفته وجودی تعيين کننده دارند. شخصی که خود را رئيس جمهور منتخب مردم می داند، نه برای احقاق حق رأی دهندگان که برای جلوگيری از پيدايش «برداشت های‏ ‏نادرست، گزینشی و سطحی از دین و حقیقت آن» در نزد جوانان رو به آيت الله منتظری می آورد چرا که «همواره برای همفکری و همکاری با مرجعیت‏ ‏گرانقدر و روحانیت متعهد» واحساس نياز می کند و رسالت حفظ اسلام را رسالتی می داند که «بر عهدهء ‏ ‏تمامی کسانی که اسلام بر آنان حق حیات دارد و در رأس آنان روحانیت‏ ‏اسلام قرار گرفته است». آيا اين همان نيازی نيست که مدعی ديگر رياست جمهوری، محمود احمدی نژاد، به همراهی و همفکری خامنه ای و مصباح يزدی دارد، چرا که آنان را در «رأس» همهء کسانی می داند که رسالت حفظ اسلام را بر عهده دارند؟ در واقع، تفاوت اسلامی که فاقد نظريهء استمرار فيض و وجود بقية الله است با اسلامی که با توجه به اين دو اصل عمل می کند جايگاهی است که در آن برای مجموعهء «دينکاران» در نظر گرفته می شود. آنکه «روحانی» خوانده می شود و در سلسله مراتب دانش علمی به مقام «اعلميت» می رسد می تواند محل رجوع مردم در مورد تکاليف مذهبی و شرعی خود باشد؛ اما هنگامی که يک رئيس جمهوری خود را محتاج راهنمائی مراجع در کار ادارهء مملکت و حل مضايق اجتماعی می بيند (چه لزوم مراجعه به اعلم شرعی در قانون اساسی آمده باشد و چه نه) در واقع تن به سلسله مراتبی داده است که سازمان مذهبی را در «رأس امور» حکومتی قرار می دهد و جايگاه مردم را در امر سياست و حاکميت ملی نيز به حد «مقلدان» و «رجوع کنندگان» فرو می کاهد. در واقع، اعتقاد به نظريه های «بقية الله» و «استمرار فيض از طريق فقهای امامی» ـ بعنوان سلول های بنيادی تشيع اثنی عشری ـ مانع اصلی سکولاريزه شدن (يا «عرفی شدن») حکومت و قرار گرفتن مهار آن در دست مردم، بعنوان صاحبان اصلی آن، بشمار می آيد و ـ طبعاً ـ نافی برقراری هر نوع حکومت دموکراتيک در «کشور امام زمان» است.