۱۳۹۸ بهمن ۲۵, جمعه

«حقیقت این است که یک طبقه حاکم رو به انحطاط به همه بیماری های دوران کهولت، از جمله ناشنوایی دچار می شود».

ترامپ قمار باز برنده، سپاه مردم ستیز مفتضح، خامنه ای درعربده قدرت اما در اضطراب
ایرج شكری
«حقیقت این است که یک طبقه حاکم رو به انحطاط به همه بیماری های دوران کهولت، از جمله ناشنوایی دچار می شود». 
اینیاتسیو سیلونه - مکتب دیکتاتورها*

اظهارات خامنه ای روز 16 بهمن در تاکید بر لزوم شرکت مردم انتخابات که در آن همراه با تظاهری به «تواضع» گفت :« ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید، بنابراین هرکس به ایران علاقه‌مند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند»؛ در بین ایرانیان به «جوک»ی تبدیل شد؛ چراکه همان جمله یی که در آن خواسته بود خود را «متواضع» نشان بدهد، خود آیینه یی شد که دو رویی و استبداد رای و خود محوربینی این آخوند زبان نفهم را نشان می داد. خامنه ای بدون این که به روی خود بیاورد که بارها خشم و خروش  و اعتراض مردم از خودکامگی و بیداد و فساد و غارت رژیم را که در شکل تظاهرات گسترده نمایان شده و طی آن فریاد مرگ بر دیکتاتور سرداده بودند،«فتنه» و توطئه از سوی آمریکا  و «دشمنان» نامیده و نیروهای سرکوبگر تحت فرمانش به طرز وحشیانه ای آن را سرکوب کرده اند آن درخواست را از مردم کرد. تظاهرات آبان با 1500 کشته، خونین ترین سرکوب از زمان رهبر شدن خامنه ای بود، از همان برچسبها از خامنه ای خورد. خامنه ای که حکم رفتن به پای صندوق رای برای مردم  صادر می کند و گمان می کند همه باید از فرمان و فرمایش اش پیروی کنند. مورد دیگری در همین سخنرانی که نشان می هد جناب ایشان در عوامل خودش سیر می کند و این همه اعتراض به عملکرد شورای نگهبان از طرف معتقدان به نظام و عناصر صاحب منصب سابق و خدمتگزار همین نظام را هم به حساب نمی آورد، ادعای عملی شدن «گردش نخبگانی» با رفتن مردم به پای صندقهای رای و انتخاب از بین کسانی که شورای نگهبان اینبار با پیروی از نظرات فرماندهان سپاه از جمله آن پاسدار بیشعور پر محمد علی جعفری فرمانده سابق سپاه، با گزینش خیلی دقیق تر از افراد همسو و همفکر از صافی گذرانده، می کند. او در جملات دیگری ایراد به شورای نگهبان را « غلط ترین کارها» دانست و منتقدان  شورای نگهبان را مورد سرزنش قرار داد. با توجه به همین نکات می شود دید که این آدم اصلا در دنیای خودش سیر می کند و مایل به دیدن و شنیدن هیچ اعتراضی نیست و لابد فکر می کند خیلی لطف می فرماید که به کسانی که از حضرتش خوششان نمی آید، وظیفه تعیین می کند که در انتخابات شرکت کنند..
اما نکته بسیار مهم در این سخنرانی این است او به اهمیّت انتخابات به عنوان پشتوانه و گره گشای همه مسائل بزرگ و مهم رژیم تاکید کرده و خصوصا با کوتاه آمدن از بکار بردن صفت «اسلامی» برای  ایران و به یاد «وطن» افتادن بدون بکار بردن صفت مورد تاکید و نماد حکمراندن آخوند بر ایران، چنانکه در «میهن اسلامی» دیده می شود و تنها تاکید بر «ایران» و «وطن» در واقع آبروی رژیم را در گرو شرکت مردم در انتخابات دانسته است:« هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد». ملاحظه می کنید چه تاکیدی روی «ایران» و «وطنِ» بدون آن گاری «اسلامی» پر از محموله متعفن از نشخوارات آخوندها و تولیدات حوزوی؛ که کشیدن آن را به ایران عزیز تحمیل کرده اند، کرده است. « نه آقا نه! گور«پدر» مجهول الهویه و بی وطن و ضد ایرانی همه تان با انتخابات و شورای نگهبان و با ولایت فقیه تان که خمینی پلید بر سر مردم ایران آوار کرد. سربلندی ایران و اعاده حرمت لگد مال شده مردم سرکوب و تحقیر شده توسط آخوند و پاسدار، تنها با محو رژیم ولایت فقیه از ایران، تامین و حفظ خواهد شد. خامنه ای با آن تاکیدات بر ایران و وطن و بدون صفت اسلامی مردم را به انتخابات «مجلس شورای اسلامی»، برای ظهور « اقتدار ملی ایرانیان »، دعوت می کند! بعد از انقلاب در آغاز کار اینها به خاطر فضای بعد از سرنگونی رژیم شاه با انقلاب بهمن که  آنگونه «اسلامی» نبود که این فرومایه ها ادعا می کنند، ناچار شدند هم اسم «مجلس شورای ملی» که دستاورد انقلاب مشروطیت بود را بپذیرند و هم ناچار شدند در اصولی از قانون اساسی حقوقی را برای مردم بپذیرند که هیچوقت به آن پابند نشدند و زیر پا گذاشتند و این امر به ویژه در سرکوب و دستگیری و کشتار و بازداشت شهروندان به روشنی دیده می شود. خمینی و آخوندهای خبرگانش در بازنگری قانون اساسی در سال 68، آن صفت «ملی» را هم از عنوان مجلس کندند و دور انداختند که البته صفت بی ربطی برای آن مجلس آخوندی و ضد ملی بود. برای یاد آوری فضای زمان اوائل بعد از انقلاب  و تقابل و تضاد «ایرانیان»، با اسلام و آخوند نگاهی به سخنان خمینی در 3 خرداد 58 که با تیتر «امام استراتژی انقلاب را اعلام کرد» در کیهان 5 خرداد1358درج شد به خوبی
 روشنگر است.
جالب است خامنه ای این دلواپسی در مورد« آبرو»ی رژیم  و بستگی آن به  شرکت مردم در انتخابات را، بعد از آن دو «یوم الله» مورد ادعای او در نماز جمعه 27 دی که یکی تشییع جنازه سلیمانی و دیگری حمله موشکی سپاه به پایگاه عین الاسد آمریکا در عراق بود می کند که چیزی از آن نگذشته است.  یعنی خالی ماندن یا کم مراجعه مانده حوزه های رای گیری، می تواند آن دو «یوم الله» و تاثیراتش را محو کند. در واقعیت امر نیز نمایش و هیاهوی مربوط به  تشییع جنازه پاسدار سلیمانی - شرکت کننده در سرکوبی تظاهرات سال 78 و امضا کننده نامه تهدید آمیز به خاتمی همرا با 23 پاسدار دیگر در همان زمان و شرکت کننده در سرکوبی تظاهرات سال 88، در هر حال دوام و خاصیتی بیشتر از آنچه قتل فجیع حججی به دست داعشیان و تصویر «امام حسین» گونه دادن به آن، برای رژیم و فرماندهان فرصت طلب سپاه داشت، نخواهد داشت..
خامنه ای و دو «یوم الله» و باتلاق و بن بست و واقعیت گریزی
نماز جمعه( 27 دی ) همانگونه برگزار شد که انتظارش می رفت، یعنی جمع کردن تعداد قابل توجه جمعیت برای به رخ آمریکائیها و خارجی ها کشیدن این که «امت» در کنار رهبر و پشتیبان نظام است و همچنین به معترضان داخلیِ خشمگین از زخم سرکوب و کشتار اعترضات آبان که با شعارهایی که در تظاهراتِ بعد از روشن شدن نقش سپاه در سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی، نفرت خود علیه رژیم و شخص خامنه ای را بیرون ریختند، نشان دهد که همچنان از حمایت «امت» و مریدان بسیاری برخوردار است و معترضان و مخالفانش کم شماراند. در فضای مجازی فیلمهایی از صف بی پایان اتوبوسهایی که جمعیت را برای نماز جمعه آورده بودند، منتشر شد که نشانه سازمان یافته و حکومتی بودن انتقال جمعیت برای مراسم مورد نیاز خامنه ای بود.  دستور روز و آنچه که باید حاصل بعد از این مراسم باشد؛ در سخنان روحانی - روضه خوانِ  رئیس جمهور-  و هم پاسدار سلامی فرمانده کل سپاه در نظر خواهی ایسنا در حاشیه نماز جمعه بیان شد «وحدت» بود. 
آنچه که خامنه ای در نماز جمعه بیان کرد، به لحاظ جهت گیری همان بود که  انتظار می رفت، یعنی دست و پا زدن در همان باتلاقی که با عملکرد خود به وجود آورده و در آن فرو رفته و البته کشور و مردم را دچار زحمت و زیان بسیار کرده است و پافشاری بر مواضع قبلی و تاکید بر ممنوعیت مذاکره با آمریکا، و دنبال کردن اهداف «فرامرزی» به عنوان وظیفه و ماموریتی «الهی» و اظهار خرسندی از آنچه تا کنون انجام شده است.
 مهمترین نتیجه یی که خامنه ای می خواست با جمع کردن گله های امت در دور خودش از رویدادها و اقدامات حکومتی بعد از «شکار» سلیمانی توسط آمریکا بگیرد و آن را به «امت» حقنه کند، «یوم الله » بودن دو رویداد تشییع جنازه قاسم سلیمانی به خاطر شرکت جمعیت زیاد در آن و موشک زدن سپاه به پایگاههای آمریکایی بود که با اشاره به قرآن به شرح مفهوم یوم الله پرداخت و از جمله گفت: « یوم‌الله یعنی روز مشاهده دست قدرت خداوند در حوادث. بنابراین آن هنگامی که دهها میلیون در ایران و صدها هزار نفر در عراق و بعضی کشورهای دیگر به‌پاس خون فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگ‌ترین بدرقه جهان را شکل دادند، مصداق ایام‌الله است، چرا که این عظمت هیچ عاملی جز دست قدرت خدا ندارد». خامنه ای با این مبالغه «دهها میلیونی» می خواست به امت به قبولاند که «دست خدا» پشت اوست و او اراده الهی را توسط پاسدارانش عملی می کند. در مورد حمله به پایگاههای آمریکا هم توصیف مفصلی برای اهمیت و «عظمت» آن کرد و گفت:« اینکه ملتی با چنین قدرت و توان روحی به یک قدرت متکبّر و زورگوی عالم سیلی بزند، نشان‌دهنده دست قدرت الهی است، پس این روز بزرگ نیز جزو ایام‌الله است»! ولی اگر در نظر بگیریم که این هر دو اتفاق مربوط به شاخ و شانه کشیدن آخوند متبکر و پاسداران بیشعور اش در دنبال کردن توسعه نفوذ خود و بلوا راه انداختن در اینجا و آنجا با علم کردن دسته های مواجب بگیر برای این که اعلام حضور کرده باشند و ادعای صاحبِ نقش تاثیر گذار بودن در منطقه بکنند و قدرتهای بزرگ هم ناچار شوند این نقش را بپذیرند؛ خامنه ای هم در مساله کشته شدن قاسم سلیمانی و هم در مساله حمله موشکی به پایگاههای آمریکا تودهنی های سنگین از جایی دریافت کرد که انتظارش را نداشت و فکرش را نکرده بود. پاسدار قاسم سلیمانی«ذولفقار سیدعلی خامنه ای»، عنصری غیرقابل جایگزین از میان پاسداران خامنه ای بود و مِهر و علاقه ویژه ای به او داشت. این هم در عکسهای بوسه زدن او بر سر سلیمانی مشهود است، هم به خاطر نقشی که او بخاطر دوران طولانی و سوابقی که در فرماندهی سپاه قدس داشت. از جمله قاسم سلیمانی در رسانه هایی در لبنان متهم شده بود که سفارش دهنده ترور رفیق حریری بوده و عماد مغنیه  و حزب الله عامل اجرا بوده اند. خامنه ای درجه سرلشکری را در بحبوبه اخبار مربوط احتمال پیگرد او در دادگاه لاهه برای رسیدگی به مساله ترور رفیق حریری؛ در 4 بهمن 89 به او داد. کشتن قاسم سلیمانی در عراق به دستور دونالد ترامپ، به خاطر شرایط و شکل وقوع حادثه که به رغم پنهان کاری هایی که سپاه قدس در جزئیات تحرکات فرمانده و اقداماتش می کند صورت گرفت، هم برای خامنه ای و کل سپاه و هم برای مواجب بگیران رژیم در «جغرافیای مقاومت اسلامی» به فرماندهی خامنه ای، بسیار غیر منتظره و بسیار تحقیر کننده بود. اینطور که از اخبار و بحث هایی که در مورد هدف قرار گرفتن خودرو قاسم سلیمانی و همراهان بر می آید، آمریکائی ها عوامل نفوذی حاظر در فرودگاه داشته اند که در زمان خروج سلیمانی و همراهان از فرودگاه، با عوامل عملیاتی آمریکا در تماس بوده اند و براساس اطلاعات آنها، اتومبیل های حامل سلیمانی و همراهان هدف قرار گرفته است. این امر سنگینی ضربه را بیشتر می کند؛ چون قاسم سلیمانی که در آن سخنرانی که ظاهرا برای «زدن تودهن رئیس جمهور آمریکا» به خاطر لحن نامناسب و توهین آمیزی که در پاسخ به روحانی و تهدیدی که  مورد بستن تنگه کرده بود بکار گرفته بود، نعره می زد و حریف طلب می کرد و در حالی که ترامپ را قمارباز خطاب می کرد، گفت: « از آن چه شما فکر کنید به شما نزدیکتریم، یادتان باشد طرف حساب شما من هستم و نیروی قدس سپاه و نه تمام نیروهای مسلح…»، اما هدف اصلی اش مطرح کردن خودش و «منِ» حاج قاسم بود و «ترامپ قمار باز» رئیس جمهوری و فرمانده نیروهای مسلح آمریکا، دعوت به مبارزه «ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران» را  - که علاوه بر روابطش با حزب الله لبنان و سازمان دادن نیروهای شبه نظامی شیعه در عراق که در کارنامه خود اقدامات تروریستی دارند، از سوی آمریکائیها مسبب کشته شدن دستکم 700 سرباز آمریکایی توسط بمبهای کنار جاده یی ارسال شده از ایران و توسط سپاه قدس در عراق شناخته می شود - شنیده بود، شرایطی را که در سفر سلیمانی به عراق پیش آمده بود، عراقی که در عمل منطقه «درگیری و عملیات» رژیم و سپاه قدس اش علیه آمریکاست، برای جواب دادن به آن مناسب دید و به نیروی تحت فرمانش دستور داد «ژنرال قاسم سلیمانی» که در سفر به عراق برای سازمان دادن حملات بیشتر به هدفهایی آمریکایی از قبیل سفارت آمریکا و نیز تلاش برای اعمال نفوذ در مساله انتخاب نخست وزیر در عراق بود، ضربه ای کاری وارد کنند و شد آنچه همه خبر دارند و دیدند. ضربه خیلی سنگین بود. حاج قاسمی که تنها سه ماه پیش از آن در 9 مهر در مصاحبه مفصل و «ملوکانه» اختصاصی که توسط «پایگاه اطلاع رسانی رهبری» انجام شده بود، از حضور و نقش خودش در هدایت حزب الله لبنان در برابر حمله و بمباران اسرائیل در جنگ 33 و کرامات «مقام معظم رهبری» و رهنمود او برای خواندن دعای «جوشن صغیر» و اثرات آن حرف زده بود، و هم ابومهدی المهنس فرمانده عملیاتی حشد الشعبی هردو باهم برای همیشه از صحنه خارج شدند. این ضربه سنگین از ترامپ قمار باز، فرمانده کل نیروهای نظامی «شیطان بزرگ» آمریکا برای آن «شما غلط می کنید» خامنه ای «فرمانده کل نیروهای مسلح»(نیروهای مسلح نه یک کلمه زیاد. اسمش همین است چون در عمل نیروهای سه گانه «ارتش جمهوری اسلامی ایران» هم باید از فرمانده کل بی وطن و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بی وطن پیروی کنند) در سخنانش در روز پرستار هم بود. هدف قرار گرفتن کاروان حامل قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس فرمانده نظامی حشد الشعبی در یک حمله هوایی توسط آمریکا هنگام خروج از فرودگاه بغداد تنها دو روز بعد از پیام تند ترامپ به رژیم در 10 دی(31 دسامبر) و مسئول دانست رژیم در حمله به سفارت آمریکا در بغداد اتفاق افتاد. ترامپ در آن پیام رژیم را تهدید کرد که « بابت کشته ها یا خسارات وارده به هر یک از ساختمان های ما به پاسخگویی واداشته خواهد شد و بهای سنگینی خواهد پرداخت. این، هشدار نیست؛ تهدید است». ترامپ این اظهارات را یک روز بعد از حمله گروهی از نفرات و هواداران حشد الشعبی وحزب الله عراق به سفارت آمریکا در منطقه حفاظت شده سبز بغداد در واکنش به حمله هوایی آمریکا به 5 پایگاه این گروه که طی آن 25 نفر کشته و بیش از 50 نفر زخمی شدند، بیان کرد. هوادران کتائب حزب الله و افراد ملبس به لباس نظامی حشد الشعبی(که کتائب حزب الله هم در آن مجموعه است»، طی حمله خود دست به سنگ پرانی و تخریب و ایجاد آتش سوزی در یکی از ورودی های سفارت کردند. در این اقدام که دو روز ادامه داشت تفنگداران در برابر مهاجمان از گاز اشک آور استفاده کردند.
در واکنش به این تهدید ترامپ، خامنه ای فردای آن روز - چهار شنبه 11 دی در دیدار با پرستاران در سخنانی گفت: «رئیس‌جمهور آمریکا در مطلبی گفته ما این مسائل را از چشم ایران می‌بینم و به آن پاسخ خواهیم داد. اما باید به آنها گفت اولاً غلط می‌کنید زیرا این موضوع ربطی به ایران ندارد. …». فاصله غلط می کنید گفتن خامنه ای به ترامپ در روز چهارشنبه11 دی، تا هدف موشک قرار گرفتن خودرو سلیمانی و چند پاسدار همراهش، که به روایتی در ساعت 11و نیم شب، پنج شنبه 12 دی و بنابر گزارشهای دیگر در ساعت اولیه بامداد روز جمعه13 دی اتفاق افتاد، در عمل جوابی سریع  و سنگین و سخت از سوی دونالد ترامپ به آن شما غلط می کنید هم بود.
سیلی شیطان بزرگ و ادعاهای بی ربط در ام  القرای اسلام
این که خامنه ای در نماز جمعه 27 دی و قبل از او عناصری  از کارگزاران و گماشتگان رژیم مثل ربیعی سخنگوی دولت گفته اند اقدام آمریکا در هدف قرار دادن سلیمانی «بزدلانه» بوده و اخیرا قاآنی فرمانده جدید سپاه قدس در مراسم معارفه در سپاه قدس حمله آمریکا را «ناجوانمردانه» نامیده و مدعی شده است « آنان مرد میدان جنگ نبودند که در میدان با حاج قاسم درگیر شوند؛ دشمن در اوج ناجوانمردی سردار عالی‌مقام ما را به شهادت رساندند، اما به لطف الهی و به همت همه آزادمردانی که در سرتاسر عالم خون‌خواه او هستند، جوانمردانه دشمن او را خواهیم زد»، از هر جهت حرف بی ربطی است؛ هم در «ناجوانمردانه»  بودن اقدام آمریکا هم در «جوانمردی» سپاه پاسداران رژیم ولایت فقیه. اقدام آمریکا در کشتن قاسم سلیمانی مثل یک «کمین» و حمله قافلگیرانه در «منطقه جنگی»، یا مثل انفجار مین کار گذاشته شده در کنار جاده در همان منطقه در کنار یا زیر ماشین حامل او، یا هدف بمباران هوایی یا گلوله باران با توپ و هدف موشک قرار دادن محل استقرار او در عراق، یک عملیات جنگی بود در کشتن فرمانده عملیات نظامی در صحنه جنگ با آمریکا که بارها و بارها خطاب به آمریکا رجز خوانی کرده و مبارزه جویی کرده بود؛ همان حاج قاسمی می گفت «دریای سرخ دیگر امن نیست» و می گفت « آقای ترامپ قمارباز به شما می‌گویم از آنچه که شما فکر می‌کنید ما به شما نزدیک‌تریم» و خط و نشان می کشید که «با من طرفی با سپاه قدس…». https://p.dw.com/p/327CP
بنابر این اقدام حریف(فرمانده کل ارتش آمریکا)، یک اقدام جنگی در برابر «فرمانده سپاه قدس» بود. البته اقدامی بود که با نقض حاکمیت عراق صورت گرفت و عراقی ها به این مساله اعتراض کردند. چنین کاری را باراک اوباما رئیس جمهور قبلی آمریکا هم در مورد حمله به اقامتگاه بن لادن کرده بود که سبب خشم و اعتراض پاکستان شد.
 در مورد جوانمردی و رفتار جوانمردانه سپاه که گویا قرار است در انتقام از کشته شدن حاج قاسم سلیمانی بکار بگیرند، باید یاد آور شد که این «تهمت» بزرگی است به مجموعه کل سپاه پاسداران با سپاه قدس و بسیج اش و نیز به «سربازان گمنام امام زمان» در وزارت جنایت موسوم به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی؛ اگر کسی آنها را دارای «جوانمردی» بداند. این اوباش پیرو خمینی از همان اول مثل امامشان، با توهین و تحقیر و حذف دیگران، احساس «بزرگی» کرده اند. خصلت و صفتی که در تدوام خود تغلیظ هم شده و می شود و آنچه با خودیهای منتقد کرده اند گواه آن است. قبل از هر چیز به یاد اینان آورد که حق کشی در مورد ارتش و جانفشانی ها آنها از سوی سپاه برکسی پوشیده نیست و حتی گاه عملکرد صدا و سیما با مدیریت پاسدارانی چون لاریجانی و پاسدار ضرغامی در برنامه هایی ویژه سالگرد «دفاع مقدس» چنان لبریز از تحریف به زیان ارتش و تحقیر آن بوده که مورد اعتراض علنی و کتبی از سوی فرماندهان ارتش قرار گرفته است.
 در مورد رفتار اینان با دشمن خارجی، اینان پایبند هیچ چیز نبوده اند. حتی آن اوائل جنگ که گفته می شد سپاه پاسداران با اسرای عراقی را به پشت جهبه انتقال می دادند، یا در آن شرکت داشتند، توهین آمیز رفتار می کردند مثلا در موردی آنها را از اتوبوس در مسیر انتقال پیاده کرده بودند تا مردم خشمگین از بمباران یا موشک خوردن شهرها به آنها اهانت کنند یا حتی روی آنها تف بیاندازند و این هم از موارد اختلافات ارتش و سپاه در آنزمان بود. آن رفتار خلاف کنوانسیون ژنو مصوب12 اوت 1949 و پروتکل های الحاقی آن در 8 ژوئن 1977 در مورد رفتار با اسیران جنگی بود. و احتمالا به خاطر همین انتقال و در بازداشگاه نگه داشتن اسیران کلا به ارتش واگذار شد. مورد خیلی نزدیک تر و پاسدارانه خالص ، نمایش تلویزیونی رفتار تحقیر آمیز با نفرات دستگیر شده دو شناور آمریکایی بود که به خاطر اشکال در سیستم ناوبری، به اشتباه وارد آبهای ایران شده بودند(22 دی 94). آن رفتار از جنس نمایش تلویزیونی «اعترافات» مخالفان و منتقدان بود. اگر تفنگداران دریایی آمریکا «خصمانه» هم وارده آبهای ایران شده بودند و اسیر شده بودند، آن رفتار خلاف آن کنوانسیون پیش گفته و پروتکلهای الحاقی، که رفتار اهانت آمیز و شکنجه و…در مورد اسیران را ممنوع می کند بود. اما توهین و تحقیر دیگران و رفتار وحشیانه با دیگران هم در خصلت و هم در مکتب این خمینیست هاست که مثل امامشان با تحقیر و توهین به دیگران احساس بزرگی می کنند..
جنایات بزدلانه و ناجوانمردانه سپاه پاسداران و شاخه قدس اش علیه اپوزیسیون
اما اقدامات بزدلانه و جنایتکارانه ای که همین سپاه قدس و ضمائم آن علیه ایرانیان مخالف رژیم ولایت فقیه مرتکب شده اند، بسیار است. حمله 10 شهریور 92 با نفرات مجهز به سلاحهای دارای صدا خفه کن به گروه باقیمانده در اشراف که فاقد سلاح بودند و سلاخی 52 زن و مرد از آنان و ربایش هفت نفر دیگر، جنایت رذیلانه و زبونانه یی بود. اما سپاه پاسداران بلافاصله برای آن اطلاعیه صادر کرد که در آن از آن جنایت بزرگ بزدلانه به عنوان: «عبرتی جاودانه و رشادتی ماندگار» تجلیل کرد و با «اقدام انتقامی از سوی مردم عراق» نامیدن آن به خاطر شرکت مجاهدین در سرکوبی «انتفاضه شعبانیه» در زمان صدام، به آن جنایت وحشیانه جنبه آسمانی و خدایی داد وآن را «انتقام الهی و از وعده های خدواند تبارک و تعالی» در سالروز کشته شدن رجایی و با هنر دانست و فرماندهان رذل سپاه این گونه از شادی با دم خود گردو شکستن را به نمایش گذاشتند. خود قاسم سلیمانی هم چندی بعد در سخنانی در مجلس خبرگان این رویداد را مهم تر از «مرصاد» دانست ( عملیاتی که در آن سپاه و بسیج با برخورداری از حمایت هوانیروز و ارتش به مقابله با حمله مجاهدین در مرداد ماه 67 به نام «فروغ جاویدان» رفت و بنابر آمار مجاهدین ۱۳۰۴ تن از مجاهدین در آن کشته شدند و بنابر آمار رژیم ۴هزار و ۸۰۰  نفر طی آن کشته و زخمی شدند)... http://www.ghatreh.com/news/nn15510185
بزدلانه و ناجوانمردانه حمله های موشکی به اردوگاه لیبرتی در عراق توسط گروههای مواجب بگیری مثل «جیش المختار» بود که کشته و زخمی بسیار برای افراد مستقر در آنجا ببار آورد؛ بز دلانه و ناجوانمردانه وعده مذاکره و گفتگو دادن به مسئولانی از اپوزیسیون و بعد به گلوله بستن طرف بی سلاحی که برای مذاکره آماده است؛ مثل ترور قاسملو در در وین و کشتار چهارتن از رهبران کردها در رستوران مییکنوس برلن بود. بزدلانه و ناجوانمردانه کشتار رهبران ترکمن و فعالان شوراهای مردمی آن دیار در اسفند سال 58 و انداختن جنازه آنان در کنار جاده ها و حاشا کردن دست داشتن در آن جنایات بود؛ ناجوانمردانه و رذیلانه اعدام فرزندان فرهیخته و آزادیخواه ایران که از زندانیان سیاسی دوران محمد رضا شاه بودند، کسانی چون شکرالله پاکنژاد و سعید سلطانپور بود؛ ناجوانمردنه و رذیلانه اعدام های بعد از خرداد 1360 بود در روزهای خدایی سید اسدالله لاجوردی که گله سگان و کفتاران تحت هدایت او که سپاه پاسداران هم در آن شرکت داشت، بی هیچ محدودیتی هرجا میخواستند یوروش می بردند و هرکس را می خواستند دستگیر می کردند و طی آن صدها دانش آموز دبیرستانی و صد ها دانشجوی دختر و پسر، با طنین الله اکبر جلادان به جوخه های اعدام سپرده شدند. ناجوانمردانه و ضد انسانی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 بود؛ بزدلانه و ناجوانمردنه و رذیلانه، ربودن کشتن و روشنفکران و نویسندگان ایران – کسانی چون محمد مختاری و محمد جعفر پوینده -، توسط سربازان حرامزاده و جنایتکار «امام زمان» است. ناجوانمردانه و جنایتکارانه شلیک به کولبران مظلوم و بی پناه و بی دفاع کردستان است. ناجوانمردانه و جنایتکارانه، کشتار آبان ماه و متلاشی کردن مغز جوانان بی سلاح و بیدفاعی مثل پویا بختیاری و رفتار وحشیانه و مضروب کردن بسیاری دیگر توسط نیروی انتظامی و لباس شخصی ها حرامزاده است.
 ناجوانمردانه و مردم ستیزانه کاریست که دستگاه قضایی اسلامیِ دست در دست وزارت پلید اطلاعات و حرمزاده های سازمان اطلاعات سپاه با اقدماتی که خلاف موادی از قانون اساسی خودِ رژیم از جمله اصل 38 و 39 * در دستگیری و زندانی و شکنجه کردن معترضان به ظلم و ستمِ رژیم می کنند است و این امر را با نگاهی به نام و محکومیت زنان و مردان هم اکنون در زندان رژیم ضد ایرانی ولایت فقیه به خاطر اعتراض و انتقاداتشان از رفتار و روش رژیم، می شود دید.
ضایع شدن «یوم الله» دوم با افتضاح سپاه پاسدار
دستاورد سیاسی «یوم الله» دوم یعنی حمله موشکی به پایگاه عین الاسد، به خاطر سقوط هواپیمای مسافر بری اوکراینی با شیلیک موشک از سوی سپاه، که برای مردم فاجعه و اندوه بزرگی ببار آورد، برای رژیم بشکل چند لایه با آبرو ریزی بزرگی که هنوز باید منتظر امواج بعدی آن بود، همراه بود. این «یوم الله» با آن افتضاح بزرگ و فاجعه بار شلیک موشک توسط سپاه پاسداران به هواپیمای بویینگ اوکراینی و کشته شدن همه مسافران و خدمه آن به تعداد 176 نفر، هم آن «یوم الله» اول را ( که خود به خاطر بی لیاقتی وعدم مدیریت درست و زیر دست و پا مردن عده ای که رقم آن 60 نفر ذکر شده، خراب شده بود)، با امواج خشمی که در مردم به وجود آورد و با پیامدهایی بین المللی که ایجاد کرد؛ مثل «سونامی» تصاویر آن یوم الله اول را رُفت و با خود برد و هم  به کلی آن «یوم الله » دوم را که خامنه ای و سپاه اش می خواستند و تلاش کردند با بوق کرنا؛ کلی فیس و افاده « قَدَرقدرت» و «شکستن هیمنه آمریکا» را بدهند، به کلی تحت شعاع خود قرار داد. چنان که حالا بحثی که همه جا هست و آنچه مردم با کنجکاوی آن را دنبال می کنند، چند و چون این فاجعه و دامنه دروغگویی های  فرماندهان سپاه در این زمینه است و حالا با روشن شدن این که دو موشک به هواپیما شلیک شده، معلوم می شود که پاسدار پرمدعا حاجی زاده که در اعلام خبر شلیک موشک از سوی سپاه به سوی هواپیمای سرنگون شده می گفت با دریافت اطلاعات در این مورد «آرزوی مرگ» کرد، در همان وقت باز هم به مردم دروغ می گفت و نگفت که دو موشک به هواپیما شلیک شده و اگر واقعا از این مساله بی خبر بوده باشد، آنوقت دیگر اوضاع از خراب هم خراب تر است و نشان دهنده چیزی نیست جز این که تشکیلاتی با فرماندهانی که کارشان دائم پشت میکروفون قرار گرفتن ورجز خوانی و عربده کشی در برابر جناج رقیب در داخل و تهدید به «پلمب کردن زبان» آنها است و به کشورهای خارجی و به ویژه آمریکاست هم شاخ و شانه موشک پرانی می کشند و بی حساب و کتاب پول خرج می کنند و ماکت ناوهواپیمابر در اندازه واقعی می سازند و رزمایش تسخیر آن با پیاده کردن نیرو با هلیکپوتر در روی آن برگزار می کنند! و با بلاهتی که در امامشان بود و شعار اسرائیل باید محو شود می داد ،اینها همان حرف بلاهت بار را غرغره کرده و به زبان عبری روی موشک می نویسند و تهدید با خاک یکسان کردن تل آویو و حیفا می کنند و…؛ در یک عملیات واقعی شلیک موشک به یک پایگاه آمریکا در کشور همسایه ایران در دستپاچگی از حمله متقابل آمریکا، به یک هواپیمای مسافربری که در حاشیه تهران تازه از فرودگاه برخاسته ، دو موشک زدند و مصیبت آفریدند و کُلّی سوال مطرح است که معلوم نیست چگونه از پاسخ گفتن به آن بیرون خواهند آمد.
مبالغه خامنه ای در مورد دستاوردهای سیای رژیم در عراق 
 بخش زیادی از حرفهای خامنه ای در نماز جمعه 27 دی مانور و بزرگنمایی بسیار روی «دستاوردهای» همین دو «یوم الله»( تشییع جنازه سلیمانی و شلیک موشک به دو پایگاه آمریکا ) در عراق بود. امّا «خود را به کوچه علی چپ زدن» و واقعیت گریزی در اندک مدتی به زیان آدم واقعیت گریز تمام می شود و ضربه سنگین آن، بر سر واقعیت گریز فرود خواهد آمد. واقعیت این است که برخلاف این که خامنه ای با تاکید بر «تکریم و احترام پر شور و…» در تشییع جنازه ابو مهدی المهندس فرمانده عملیاتی حشد الشعبی و قاسم سلیمانی در عراق که آن را بی اثر کننده تلاشهای فراوانی که دشمنان « با خرج کردن پولهای فراوان، به‌ کارگرفتن انسانهای بی‌مسئولیت و تبلیغات شیطنت‌آمیز برای این که دو ملت ایران و عراق را به هم بدبین کنند» به عمل آورده بودند؛ دانست و مدعی شد که «این شهادت بزرگ همه تلاشهای شیطانی و وسوسه‌های اهریمنی آنها را باطل کرد»، اما اولا نه همه در عراق از سلیمانی به عنوان شهید یاد کردند و برای او عزا گرفتند و نه خشم و ضدیت علیه حضور مداخله گرانه رژیم در عراق، از سوی مردم معترض پایان یافته است. حتی بنابر گزارشهایی که در این زمینه در اینترنیت انتشار یافت، گروهی از جوانان از بین معترضان میدانها، با شنیدن خبر کشته شدن سلیمانی و ابومهدی المهندس، از شادی می رقصیدند. از این گذشته در عراق کردها و سنی ها، در تشییع جنازه آن دو شرکت  نکردند و «نیچروان بارزانی» رئیس اقلیم کردستان که روز 6 ژانویه پیام تسلیت به زبان فارسی به خامنه ای فرستاد،(تصویر پیام در سایتهای خبری متعدد رژیم درج شد) نه از قاسم سلیمانی به عنوان شهید یاد کرده و نه اقدام آمریکا در کشتن او را محکوم کرده است. او« از دست رفتن» سلیمانی را «باعث تاسف و نگرانی مردم و دولت اقلیم کردستان» دانست و از «زحمات و فداکاریهای» گذشته سلیمانی قدر دانی کرده است. خشم و نفرت از سوی عراقی ها علیه رژیم و حمله به نمادها و تصاویر رهبران رژیم همچنان در اعتراضات و تظاهرات عراقی ها دیده می شود.
واکنشهای تند از سوی عراق، «تودهنی» ها به خامنه ای
دستاورد های سیاسی در منطقه نفود فرامرزی «قدرت نمایی» موشکی رژیم که خیلی سریع هم ظاهر شد، پشت سر هم و منفی و تودهنی به خامنه ای بود. یکی شکایت دولت عراق از رژیم به شورای امنیت سازمان ملل به خاطر آن اقدام بود. دیگر این که خامنه ای در سخنرانی در همان روزی که رژیم به عراق موشک زده بود(18دی) در برابر جمعیتی که به مناسبت سالگرد تظاهرات 19 دی سال 56 قم، به دیدارش برده شده بودند، در سخنانی که لبریز از خشم و نفرت و اتهام زنی نسبت به تظاهرات مردم در آبان بود، و اظهار رضایت خاطر از انسجام و «وحدت»ی که به خیال او در زیر تابوت حاج قاسم  به وجود آمد، با اشاره به مساله حمله موشکی در بامداد همان روز به دو پایگاه آمریکا در عراق  که آن را «یک سیلی» و  مقابله اصلی را پایان دادن به «حضور فساد برانگیز و ویرانگر امریکا در منطقه » دانست، در ادامه سخنانش اظهار خرسندی کرد که:« مصوبه پارلمان عراق نیز که مصوبه اخراج آمریکا از این کشور بود، بسیار خوب بود و امیدواریم خداوند توفیق دهد این حرکت را دنبال کنند».اشاره او به  طرحی بود که مجلس عراق بعد از کشته شدن سلیمانی در سوم ژانویه(13دی)، در مورد مساله خارج شدن نیروهای خارجی از عراق تصویب و به دولت ابلاغ کرد. البته در این تصمم گیری کردها و سنی ها شرکت نکرند و ضرب الاجلی هم برای اجرای آن تعیین نشده بود. در این مورد نیز خامنه ای همان روز دو تودهنی از برهم صالح رئیس جمهور عراق دریافت کرد. در بیانیه یی که همان روز از سوی رئیس جمهوری عراق صادر شد، آمده بود« رئیس جمهوری با نگرانی عمیق، تحولات خطرناک منطقه را پیگیری و حمله موشکی ایران به مواضع نظامی موجود در اراضی عراق را محکوم می کند». رئیس جمهور عراق در این بیانیه همچنین تاکید کرد که :« حضور نیروهای ائتلاف بین‌المللی ضد داعش در عراق طبق توافق‌نامه‌های امضا شده میان دولت عراق و کشورهای تشکیل دهنده آن است و روند و سرنوشت حضور این نیروها موضوعی داخلی است و بر اساس چارچوب قانونی، دیپلماتیک و توافق ملی و اولویت‌های مربوط به امنیت ملی عراق به دولت و پارلمان این کشور مربوط می شود». این هم یک تودهنی دوم در یک بیانیه به خامنه ای بود تا در مساله یی که به عراق مربوط است و تصمیم گیرنده آن مجلس و دولت عراق است، دخالت نکند. دیدارهای «برهم صالح» و نچیروان بارزانی با دونالد ترامپ در داووس سوییس - کسی که دو هفته قبل از آن فرمان قتل «حاج قاسم» را صادر کرده بود - نمی توانست برای رژیم تحقیر کننده و آزار دهنده نباشد. همچنان که اظهارات ظریف در مصاحبه با اشپیگل که گفته بود بعد از کشته شدن سلیمانی هم به شرط برداشتن تحریمها می شود با آمریکا مذاکره کرد، خشم و عربده علیه او و تجمع مخلوطی از همه جور کف برلبها در برابر وزارت خارجه را به وجود آورد. به ویژه که ترامپ در دیدار با رئیس جمهوری عراق، یاد آور شد که آمریکا به همکاری نظامی با عراق ادامه خواهد داد. نچیروان بارزانی رئیس اقلیم کردستان، در حاشیه نشست داووس در جلسه یی با عنوان «خاورمیانه نا آرام» در مورد طرح پارلمان عراق گفت: «به نظر ما طرح پارلمان عراق نادرست بود زیرا نمایندگان سنی و کُرد در آن جلسه حضور نداشتند و به هیچ وجه این گام را تایید نمی کنند. ما معتقدیم که عراق نیازمند کمک های آمریکا و جامعه بین المللی است زیرا مساله داعش و بازگشت تروریسم مساله ای کاملا جدی است و به نظر ما این هدف بدون کمک جامعه بین المللی و در راس آن آمریکا محقق نخواهد شد، در نتیجه نیروهای آمریکایی باید در عراق بمانند».
البته تظاهراتی هم به فراخوان مقتدا صدر که حشد الشعبی هم آن را حمایت کرد روز جمعه 4 بهمن علیه حضور نیروهای آمریکا در عراق برگزار شد، اما نتیجه یی که ببار آورد، تنش و تضاد بین شرکت کنندگان در تظاهرات میدانها با مقتدا صدر و خائن نامیدن  او بود. به خاطر این که بعد از تظاهرات همان جمعه شب با انتشار توئیتی از هوادارانش خواست که از میدانها خارج شوند. به گزارش العربیه کمیته هماهنگی تظاهرات اعتراضیِ عراق در بیانیه یی که در مورد تصمیم مقتدا صدر صادر کرد تأکید کرد که تظاهرکنندگان عراقی با فتوای مذهبی یا توییتری مقتدی صدر به صحنه نیامدند که با فتوای او یا توییت او میدان‌های تظاهرات را ترک کنند.  آنها اعلام کردند به تظاهرات و تجمع مسالمت آمیز خود ادامه خواهند و از مردم خواستند که به تظاهرات میدانها بپویدند. در این بیانیه که روز شنبه 5 بهمن منتشر شد مقتدا صدر متهم شده که به داد و ستد با ایران وارد شده و  در ازای «خیانت خود به آزادگان عراق وعده ریاست حکومت این کشور را از تهران دریافت کرده است». موقعیت مقتدی صدر از آن زمان به این سو، به خاطر اقدامات خصمانه و رفتار خشونت آمیز «کلاه آبی» های مسلح او علیه شرکت کنندگان تظاهرات میدانها و محکوم شدن این خشونتها از سوی آیت الله سیستانی که در عراق «مرجعیت عالی شیعه» خوانده می شود، تضعیف شده است. مقتدا صدر روز 22 بهمن دستور انحلال کلاه آبی ها را صادر کرد. آخرین اخبار در زمینه ترک عراق یا ادامه حضور نیروهای آمریکا در عراق در روز سه شنبه 11 فوریه (22 بهمن) اصلا خبر خوبی برای آخوند خامنه ای و پاسداران نبود. بنابر گزارش میدل ایست نیوز «توماس کامبیل»، سخنگوی وزارت دفاع امریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی در 11 فوریه، اخبار دال بر خروج نظامیان امریکایی از 15 پایگاه نظامی موجود در عراق را تکذیب کرد و گفت که این خبر صحت ندارد. دو روز پیش از آن «علی الغانمی»، عضو کمیسیون امنیت و دفاع پارلمان عراق، گفته بود که آمریکا عملا خروج نیروهای خود از 15 پایگاه آمریکا در عراق را کید زده است» و یاد آور شده بود که «حضور نیروهای امریکایی به دو پایگاه نظامی در اربیل شمال کشور و پایگاه و عین الاسد در استان الانبار در غرب عراق محدود شده است». اخبار دیگر این که ینس استولتنبرگ دبیر کل پیمان ناتو در حاشیه نشست خبری در بروکسل در آستانه نشست وزرای دفاع پیمان ناتو در 12 و 13 فوریه با تاکید بر احترام در روابط ناتو نسبت دولت عراق گفت: «حضور ناتو در عراق برای تضمین شکست داعش ضروری است. به زودی عملیات های خود را از سر می گیریم» و بنا بر خبر صدای آمریکا ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو روز چهارشنبه ۲۳ بهمن گفت که وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو در پاسخ به درخواست آمریکا، توافق کردند که ماموریت آموزشی پیمان آتلانتیک شمالی را در عراق توسعه دهند.
خامنه ای همچنین یک سیلی هم از ترامپ به خاطر جملاتی که در نماز جمعه علیه آمریکا و اروپا بکار برده و دولت آمریکا را «شریر» و اروپا را هم «پادوی» آن نامیده بود، دریافت کرد که به نظر می رسد اولین بار بود که رئیس جمهوری آمریکا به طور مستقیم به اظهارات خامنه ای جواب داد. او در تویتتی در همان روز جمعه 27 دی نوشت:« این رهبر به اصطلاح معظم ایران که این اواخر چندان عظمتی برایش باقی نمانده، حرف‌های مزورانه‌ای درباره آمریکا و اروپا زده است» و افزود « اقتصاد ایران در حال فروپاشی است و مردمش رنج می‌کشند. او باید خیلی مواظب حرف‌هایش باشد». ترامپ در این جملات تحقیر کننده و طعنه آمیز به روشنی شعارهایی را که علیه خامنه ای در تظاهرات مردم و به ویژه دانشجویان بعد از سقوط هواپیمای مسافربری با شلیک موشک توسط سپاه، سرداده شد، به رخ خامنه ای می کشید و با اشاره به وخامت وضع اقتصادی، تظاهرات مردم در اعتراض به گرانی بنزین و کشتار معترضان را به یاد او می آورد. رئیس جمهوری آمریکا در تویتی فارسی با تکریم مردم ایران یاد آور شد: «مردم نجیب ایران، که آمریکا را دوست می دارند، سزاوار دولتی هستند که بیش از تمرکز بر کشتن آنها به جرم احترام خواهی، به آنها کمک کند تا به رؤیاهایشان دست یابند. رهبران ایران به جای آن که ایران را به سمت ویرانی بکشانند، باید هراس افکنی را کنار بنهند و ایران را دوباره باعظمت کنند».
ادعای موهوم وارد کردن تلفات به نیروهای آمریکایی، تلاش بلاهت بار سپاه و بوقچی هایش
دستاورد نظامی که سپاه پاسداران در آغاز تلاش کرد از این اقدام به نام خود ثبت کند، به بار آوردن کشته و مجروح زیاد برای نیروهای آمریکا مستقر در عین الاسد بود. بعد از اولین اطلاعیه سپاه در مورد حمله موشکی که در آن تنها خبر حمله داده شده بود، فارس خبرگزاری متصل به سپاه در همان روز خبر داد یک « مقام آگاه در سازمان اطلاعات سپاه » در گفتگو با این خبرگزاری گفته است که « که مطابق گزارشات دقیق منابع ما در منطقه تا این لحظه دست کم ۸۰ نظامی آمریکایی کشته و حدود ۲۰۰ نفر زخمی شده اند». روز بعد دوباره همین خبرگزاری با یک «کارشناس مسائل غرب آسیا» به نام محمد علی مهتدی گفتگو کرد که او هم مدعی شد که :«براساس اطلاعاتی که عراقی‌ها از پایگاه عین الاسد جمع‌آوری کرده‌اند تعداد کشته‌‌ها بیش از 100 نفر و بیش از 300 مجروح بر دست ‌آمریکایی‌ها باقی مانده است». خبرگزاری فارس از این دست از «کارشناسان» بی بته زیاد سراغ دارد و در موارد مختلف با آنها مصاحبه می کند. اظهارات این کارشناس  مربوط به قبل از مساله اعتراف به سرنگون کردن هواپیمای مسافربری توسط سپاه بود که تمام این «فتح الفتوح» را تحت الشعاع قرار داد، اما پاسدار احمد وحیدی که قبلا ده سال فرمانده نیروی قدس سپاه( ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶) و در دولت  احمدی نژاد وزیر دفاع بوده و از سال 95 از سوی پاسدار باقری (رئیس ستاد کل نیروهای مسلح) به فرماندهی دانشگاه دفاع ملی گماشته شده، در سخنانی در نشستی از دانشجویان و استادان ولایتمدار در دانشگاه پزشکی اصفهان که خبرگزاری فارس آن را روز 3 بهمن انتشار داد مدعی شد «که ترامپ در شرایطی پنهان‌کاری می‌کند که ما اطمینان داریم حمله موشکی به پایگاه آمریکایی حداقل ۷۰ کشته و ۲۰۰ زخمی را به دنبال داشته است». این پاسدار که پینه «اثر مُهر» تحجر بر پیشانی دارد، اما نگفت در حالی که اکثریت دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا که هفته هاست تلاش پیگیرانه برای استیضاح و برکناری ترامپ را به اتهام سوء استفاده از قدرت وکارهای خلاف قانون دنبال می کند و از جمله حمله موشکی به اتومبیل حامل قاسم سلیمانی را مورد انتقاد قرار داد، چرا در حالی که وزارت دفاع افزایش تعداد نفراتی را که در اثر موج انفجار دچار آسیب مغزی و ناراحتی شده اند را علام می کند، همین اکثریت مجلس نمایندگان دست رودست گذاشته و هیچ اقدامی برای روشنگری در مورد دروغگویی ترامپ در مورد کشته شدن سربازان آمریکایی نمی کند و مثلا چرا گروه تحقیق در این مورد تشکیل نمی دهد؟ خبرگزاری های رژیم حتی آنهایی که به سپاه وصل نیستند، برای این آسیب دیدگان از موج انفجار هم کلمات «تلفات» و «زخمی» را بکار می برند تا به خیال خود بی خاصیت بودن موشک پرانی سپاه از به ببار آوردن تلفات و جنازه برای سربازان آمریکایی را اندکی جبران کنند. تازه ترین ظهور نبوغ در این زمینه هم متعلق به پاسدار شریف سخنگوی سپاه بی وطن «پاسداران انقلاب اسلامی» است که روز 22 بهمن در سخنرانی در بیرجند مدعی شد که با حمله سپاه به عین الاسد، رژیم آمریکا را «با همه هیمنه ابر قدرتی شکست داده  و کلمه کشته در ادبیات آمریکا تبدیل به ضربه‌مغزی شده و خسارات خود را از به عین‌الأسد کتمان می‌کنند». او اظهارت دیگری هم کرده که همه نشان دهنده ارزیابهایی حیرت انگیزتخیّلی این پاسدار تحلیگر ولایتمدار ازتاثیرات کشته شدن قاسم سلیمانی و ضربه سپاه است و از جمله این که در مراسم مربوط به تشییع و تدفین سلیمانی 50 میلیون نفر شرکت کردند و این که« دشمن در ترور سردار سلیمانی اشتباه بزرگی مرتکب شد و مطمئن باشید ترور سردار سلیمانی بساط آمریکا و اسرائیل را از منطقه جمع خواهد کرد». او اظهار اطمینان کرد که مردم در انتخابات مجلس در دوم اسفند ضربه کاری دیگری به آمریکا خواهند زد.
علاوه بر اینها رژیم به محوریت سپاه پاسداران و با شبکه مواجب بگیران منطقه ای اش، با استفاده از تمام ظرفیتهای «جنگ نرم» دست به تولید اخباری با منابع خارجی در مورد ضربه و تلفات حمله موشکی خود به پایگاه آمریکا زد که دروغ بودن آنها زیاد از نظر ها پنهان نماند افشا شد.
به خال زدن ترامپ قمار باز و عربده های پاسداران مفتضحِ فاجعه ساز
حالا در جمعبندی کلی از «زد و خورد» و تهدید و عمل بین «ترامپ قمار باز»، با پاسداران عربده کش ولایتمدار، در هر حال آن هدف زنی دقیق و بدون خسارت جانبیِ هدف متحرک و کوچکی مثل ماشین حاج قاسم سلیمانی توسط آمریکا را وقتی با نتیجه شلیک موشک به پایگاهی وسیع مثل عین الاسد با هدف های بزرگ ثابت که محل استقرار سربازان و آشیانه جنگ افزارها بود مقایسه بکنیم و مصیبتی که پاسداران بیشعور پر مدعا  با سرنگون کردن هوپیمای مسافربری اوکراینی بوجود آوردند را هم در نظر بگیریم - مصیبتی که با سه روز پنهان کاری در مورد پذیرفتن آن، افتضاحی هم به آن افزودند-، آن وقت تحقیر شدن این زنگیان مست تیغ مردم کشی در دست؛ که چهل سال است با افسار گسیختگی و درنده خویی علیه مردم ایران بیداد و کشور را تاراج کرده اند؛ از ضربه ای که از آمریکا خوردند بیشتر نمایان می شود. جواد کریمی قدوسی فرمانده سابق بسیج در مشهد و نماینده سابق دو دوره در مجلس رژیم که در عربده کشی و اتهام زنی های بی مدرک علیه جناح رقیب که عهده دار قوه مجریه است، در حد پاره کردن گلوی خود نعره می زند، با بلاهتی که ویژگی عمومی بسیجیان است، در سخنانی سعی کرده ایجاد اختلال روی رادار از سوی آمریکا را باعث شلیک موشک از سوی سپاه به هواپیمای اوکراینی نشان بدهد و آمریکا را «قاتل» مسافران معرفی کند. این نعره زن دستگاه خامنه ای اما به روی خود نمی آورد که به فرض هم  که همینطور بوده باشد، در شرایط جنگی این کارها از سوی دشمن کاری کاملا قابل پیش بینی و عادی است مساله این است که سپاه با آن همه ادعا  در مورد دستاوردهای فنی در زمینه های الکترونیک و «مهندسی معکوس» و… که در عرش نمی گنجد، چطور فریب آمریکا جنگ الکترونیکی آمریکا را خورد و روی رادار هواپیمای مسافربری بویینگ را که از فرودگاه دور می شد، موشک کروزی  دید که در راه اصابت به فرودگاه پیش می آید، و آن فاجعه را آفرید؟ از این گذشته این مساله هم که چرا سپاه که قصد حمله داشت درخواست اعلام وضعیت ویژه و ممنوعیت پرواز لااقل از فرودگاه تهران را نکرد؟ حالا تصورش را بکنید اگر موشک پرانی سپاه به عین الاسد، با جوابی همسان یا شدیدتر از سوی همان سیستم و مهارتی که در رادار سپاه یا پدافند هوایی اختلال ایجاد کرده(فرض کنیم اینطور بوده) و ماشین قاسم سلیمانی را زد رو به رو می شد، آمار جنازه و ویرانی در کدام طرف سنگین می بود. گیریم که بنا بر آنچه سپاه در نظر داشته و پاسدار پرمدعا حاجی زاده بیان کرد، به پایگاههای آمریکا در منطقه موشکهای بیشتری شلیک می کردند؛ آمریکا که در آن دور دستها قرار دارد در داخل خاکش اتفاقی نمی افتاد. بیل کلینتون در سال 1998 به دنبال حمله های انفجاری که علیه سفارت امریکا در تانزانیا و کنیا صورت گرفت، دستور حمله موشکی به نقاطی را در سودان و افغانسان که به عنوان پایگاه احتمالی القاعده مشخص شده بود داد که بنابر اخبار در آن زمان جمعا دویست موشک کروز به این هدفها شلیک شد. از هدفهای ویران شده در سودان یک کارخانه داروسازی بود که گویا تولیده کننده عمده داروی مورد نیازدر آن کشور بود.  پاسدار حاجی زاده که مثل سایر بردارانش دائما با رجز خوانی و تهدید به سعودی و آمریکا و اسرائیل به «خود ارضایی» شهوتی برای قدرت دارد مشغول است عربده می کشد که اگر آمریکا اقدام می کرد اهدافی با 500 کشته و در مرحله بعد باز هم اهدافی با فلان تعداد کشته را هدف قرار می دایم. گویی آمریکائی ها کمبود موشک دارند و یا در کشتن و نابود کردن کسان و اهدافی که آنها را منشاء حمله به خود می دانند دچا محظور می شوند. از همین موشکهایی که به دو پایگاه آمریکا شلیک کردند، دو تای آن عمل نکرده یا در خارج هدف که پایگاه وسیعی بود به زمین خورد. از اینها گذشته از این عربده کشها باید پرسید شما با موشکهاتان چه ضربه ای می خواهید به آمریکا بزنید که سنگین تر از ضربه القاعده در 11 سپتامبر2001 در خاک آمریکا باشد؟ در زمان آن رویداد، علاوه بر تلفات سنگین که البته غیر نظامی هم بودند، به خاطر قرار گرفتن دفاتر شرکتهای متعدد تجارتی و موسساتی از این نوع در برجهای مرکز تجارت جهانی و از بین رفتن اسناد و کامپیوترها، مطالبی در مورد احتمال سنگینی اثرات اقتصادی این ضربه القاعده در رسانه ها منتشر شد. اما همه می دانیم اقتصاد آمریکا با این اتفاق از کار نیافتاد.  مدعی اند آروزشان «شهادت» است! و از کشته شدن نمی ترسند. هر چقدر هم که شهادت طلب باشید به پای القاعده در عملیات انتحاری پیچیده یی که داوطلبان اقدام آن تا آخرین لحظه دچار تردید نشدند و رکوردهایی گذاشته که شماها که سربازان گمنام امام زمان تان هنرشان ربودن و کشتن رذیلانه نویسیندگان و روشنفکران یا  پیروان سایر ادیان مثل کشیش هوسپیان مهر و مهدی دیباج  وقطعه قطعه کردن آن و گذاشتن در یخچال و انداختن آن جنایت برگردن دیگران بوده نخواهید رسید. اما القاعده با آن حمله به مرکز تجارات جهانی و وزارت دفاع آمریکا «قهرمان»ی برای مردم هیپچکدام از کشورهایی که آن 19 نفر شرکت کننده در عملیات به آن تعلق داشتند، حتی کشور مصر که محمد عطا رهبر عملیات از آن کشور بود، نیافرید که اگر آفریده بود باید تصویر و اسمی از آنها در در «بهار عربی» - یا  آنطور که خامنه ای دوست به افکار عمومی کشورهای مسلمان حقه کند ولی دماغش به دیوار خود و مطلقا اعتنایی به آن نشد «بیداری اسلامی» - دیده می شد. اما تصویر چه گوارا دیده شد. حالا این جنایتکاران تاریک اندیش گمان می کنند که با تبلیغات می توانند از قاسم سلیمانی قهرمانی برای مردم کشورهای  مسلمان بسازند. بروید در خارج از ایران و «در جغرافیای مقاومت» یا در کنار هر حرم به هر تعداد که داوطلب هستید، کشته بشوید، ولی ایران و جان و مال مردم را هدفی برای تلافی طرف مقابلتان در جنگهایی با اهداف مالیخولیایی که مطلقا ربطی به منافع مردم و کشور ندارد و حتی در آن «جغرافیای مقاومت اسلامی» مورد نظر شما هم بخش بزرگی از مردم منطقه مخالف مداخله شما در مسائلشان هستند، نکنید. دیدیم دونالد ترامپ به صراحت گفت که 52 نقطه به نشانه 52 آمریکایی گروگان آمریکایی از کارکنان سفارت آمریکا که به مدت 444 روز در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران (سال 58) گروگان گرفته شدند، د برای کوبیدن در داخل ایران در نظر گرفته است که اگر پاسداران بخواهند اقدام دیگری صورت بدهند آنها را خواهد کوبید. حق طلبکاری از مردم هم به خاطر «شهادت ها و خون شهیدان» از مردم ندارید.
زمانی خمینی پلید با شعارهای «جنگ جنگ رفع فتنه از عالم» و «فتح قدس از راه کربلا»، حاظر به دست کشیدن ازجنگ نبود و پاسدارنش هم اهداف «میان راه» مثل «وضو گرفتن در فرات» برای خود تعین کرده بودند، حالا باد به غبغب می اندازند که عمق استراتژیکشان کنار دریای مدیترانه است و لابد در هپروت خود در دریای مدیترانه غسل ارتماسی می کنند و بعید نیست مدتی دیگر هوس «طهارت کردن» در اندلس به سرشان بزند. چون آن اوئل اندلس را از سرزمینهای از دست رفته اسلام می دانستند و برای آنجا هم ادعاهایی داشتند.  نتیجه آن جنگ خمینی بعد از 8 سال جنگ؛ با «خوردن کفگیر به ته دیگ» از نظر اقتصادی و کم بود «عاشقان شهادت» و نبود کمترین شانسی برای پیشرفت در جبهه ها که در آن نامه محسن رضایی به هاشمی رفسنجانی به آن اذعان شده بود*، آن شد که همان خمینی که در آن پیام طولانی به زائران کعبه و مراسم حج در تیر ماه 66 تاکید کرده بود که اگر تنها هم بماند به جنگ ادامه خواهد و گفته بود:« امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است…»، سال بعد «از هرچه گفته بود» گذشت و در آن روده درازی برای اعلام  پذیرفتن قطعنامه 598 سازمان ملل و آتش بس با صدام، پیامی که طی که  آن برای کم کردن شوک و ضربه آتش بس، به دنیا کفر و سعودی تاخت و به عظمت و شکوه مبارزه برای گسترش اسلام و شهادت طلبی پرداخت گفت: « خدا می داند كه اگر نبود انگیزه ای كه همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.اما چاره چیست كه همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود[…]شما می دانید كه من با شما پیمان بسته بودم كه تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله كرده‌ام». اینها ا نه تنها از آن جنگ خونین و ویرانگر بیهوده برای مردم ایران و پایان ذلت بار آن برای خمینی درسی نگرفته اند، بلکه برای خودشان یک ماموریت خدایی مقاومت در «بلاد اسلامی» راه انداخته اند و خامنه ای هم شده فرمانده آن و حاج قاسم سلیمانی هم «ذولفقار» او بود. امروز هم آرمان و اهداف این اینها، به اندازه همان اهداف و آرمانی که خمینی دنبال می کرد و چکیده یی از آن مورد اشاره قرار گرفت، مسخره و مهمل است و برای مردم نتیجه یی جز رنج و فاجعه و برای ایران جز به بباد رفتن ثروت کشور و آسیب و تخریب، حاصلی نمی تواند داشته باشد هم چنان که تاکنون داشته و می بینیم.
بر خلاف عربده های ضد آمریکایی، اینها با پیش گرفتن موش دوانی و مداخله جویی آشکار و نهان در کشورهای مسلمان به ویژه در کشورهایی مثل عربستان سعودی و بحرین و کویت و امارت، بیشترین خدمت را به آمریکا کرده اند که معامله عظیم تسلیحاتی 110 میلیارد دلاری و توافقات اقتصادی در بعضی گزارشها رقم آن در مجموع 500 میلیارد دلاری ذکر شده بین عربستان سعودی با آمریکای به ریاست دونالد ترامپ، و حضور آمریکا را به بصورت ضرورتی برای امنیت کشورهای مورد تهدید تبدل کردن و تراکم کشتیهای جنگی از کشورهای مختلف در دریای عمان و خلیج فارس برای تضمین امنیت کشتی رانی در برابر تهدیدهای رژیم از نتایج عربده کشی های بلاهت بار فرماندهان سپاه گردانندگان رژیم از جمله آخوند روحانی روضه خوان است.
تاکید بر صف بندی در برابر رژیم و طرد و تقبیح دنباله روان آن
پرت و پلاهای خامنه ای و آن دو «یوم الله» و ستایش از سپاه قدس و آن را سازمانی متشکل از «رزمندگان بدون مرز» نامیدن و بر همان اهداف هپروتی بلاهت بار و خلاف مصالح مردم و کشور پافشردن؛ بزرگنمایی ها و شیهه کشیدن های اینها از شلیک موشک به پایگاه آمریکا در عراق نشان می دهد تا این فرومایگان اهرم قدرت را در ایران در دست داشته باشند، کشور و مردم همچنان از سیاستهای تنش آلود در روابط خارجی رژیم و از ابتذال فرهنگی و گسترش خرافات و جمود فکری اینان همراه با سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی در رنج خواهد بود. از طرف دیگر اهمیت و وزنی که خود اینها از خامنه ای گرفته تا پاسدارانی مثل سحنگوی سپاه که قبلا به سخنانش اشاره کردم به شرکت مردم در انتخابات و نقش آن در آبرو و امنیّت رژیم و خنثی کردن «توطئه دشمنان» ( توطئه برچسبی بود که بر تظاهرات آبان ماه مردم هم زدند ) می دهند و توهین و تهدید هایی که بعضی آخوندهای دون مقام در منبرها علیه کسانی که انتخابات را تحریم می کنند، گواه این است که رژیم که اکنون در شرایط بشدت ضعیف و به ویژه بیچاره و درمانده در روابط بین المللی و بطور غیر قابل پنهان کردنی، تحقیر شده با تحریمهای آمریکاست، واقعا به نمایشی از «حمایت مردم از نظام » در این شعبده و مسخره بازی که اسمش انتخابات است نیاز دارد و همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد، مفهوم دیگر حرفهای خامنه ای در مورد اهمیت شرکت کردن مردم در انتخابات این است که اگر مردم پای صندوقهای رای نروند، زیرآب آن دو یوم الله ادعایی خامنه ای در همین نمایش انتخاباتی زده خود شد و دیگر یاد آوری آن تشییع جنازه و آن تابوت «وحدت آفرین»، خاطره ای اندوه آفرین برای رهبر و عربده کشان نظام خواهد بود.
رویداد های اخیرِ مربوط به به شرکت کردن یا نکردن سینما گران در جشنواره فجر و بحثهایی که در این زمینه در گرفت و نیز بعضی حرفهایی که نشست های خبری در حاشیه جشنواره برگزار شد نشان دهنده روشن تر شدن صف بندی ها در جامعه و کنار گذاشته شدن محافظه کاری و سکوت در برابر سرکوب و فجایع رژیم از سوی کسانی که کمتر تمایل به اظهار نظر یا اعتراض از سوی آنها در این زمینه دیده شده، بود. به گمان نگارنده این سطور، در مورد انتخابات نباید صرفا به مساله تحریم و شرکت نکردن در آن اکتفا کرد، بلکه باید در برابر کسانی که در این زمینه از سیاست های رزیم پیروی می کنند موضع گرفت و آنها به خاطر حمایت از جانیان و فاسدان و قاتلان مردم مورد سرزنش قرار داد. مبارزه برای سرنگون کردن این رژیم تاریک اندیش و خونریز ضد ایرانی، نه تنها یک وظیفه میهنی، بلکه تلاشی در خدمت به بشریت است. کسانی هم گمان می کنند می شود با اتحاد و همصدایی حول شعار رفراندم، در داخل و خارج، رژیم را وادر به عقب نشینی و در واقع کنار رفتن داوطلبانه از قدرت کرد، خوب است یک نگاهی هم به شرح مفهو آرم سپاه بی وطن پاسداران انقلاب اسلامی بیاندازند و ببینند که این تشکل ضد ایرانی مردم ستیزخود سر،  برای خود ماموریتی جهانی قائل است.
تشکل مطلق العنانی که به هیچ مرجعی پاسخگو نیست و هر غلط و جنایتی که خواسته کرده بدون این که مسئولانش از پیگرد و بازخواست نگران باشند. به گمان نگارنده فکر این که می توان با فشار از طریق تظاهرات و راه پیمایی این رژیم را وادار به پذیرفتن  انحلال  خودش کرد، توّهم محض و به بیراهه کشادن مردم است. البته تظاهرات و اعتراضات غیر خشونت آمیز در مبارزه با رژیم یکی از امکانات است و نه راه از میان برداشتن رژیم که آن نیز حتما با نیروهای سرگوبگر رژیم رو به رو خواهد شد. سپاه پاسداران با اوباش بسیجی اش تنها با شکست در رویا رویی خونینی که همچنان در حال تقویت نیرو و سازماندهی برای آن هستند، از سر راه مردم کنار خواهتد رفت. این را پیوسته باید در نظر داشت.
------------------------------------ 
* اینیاتسیو سیلونه - مکتب دیکتاتورها
اینیاتسیو سیلونه 
ترجمه مهدی سحابی  نشر نو – چاپ اول  1363   
دبیرکل کل ناتو - به در خواست ترامپ ناتو به آموز نیروهای عراقی ادامه می دهدد
قتل کشیشان مسیحی توسط وزارت اطلاعات
سخنان خمینی در 3 خرداد 58
وزارت دفاع آمریکا تعطیل کردن 15 پایگاه آمریکا در عراق را تکذیب کرد*
* اصل 38 – هرگوه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاعات ممنوع است. احبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود..
 اصل 39 - هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت باشد ممنوع و موجب مجازات است.  
--------------------------- 
      ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۴ فوريه ۲۰۲۰ 

Britain supported Iran’s new Islamic regime in crushing the last remaining opposition to its rule in 1983 while the UK’s leading official in the country joked about Iran’s torture techniques, declassified files reveal.

The British files also highlight how at least one Foreign Office official considered how the UK might benefit from the forced confessions given by Tudeh members at the time, which were believed to be extracted under torture.
The files suggest British policy was motivated by the desire to curry favour with Iran’s new rulers, rather than concerns over Cold War geopolitics or Soviet influence in Iran, which was recognised to be minimal.
The hit list
The list of Iranians allegedly working for the Soviet Union in Iran was provided to Britain by Vladimir Kuzichkin, a major in the KGB who defected to the UK in June 1982, as reported by the New York Times and London Times in 1986. The information gleaned by MI6 from Kuzichkin – who was responsible for maintaining contacts with the Tudeh party, the main leftist organisation in Iran established in the 1940s – was also shared with the CIA, and passed on to Tehran.
The Iranian regime proceeded to round up over 1,000 members of the Tudeh party and eventually executed as many as 200. The party was banned and forced underground.
Britain’s senior official in Iran at that time, Nicholas Barrington, states in his memoir that Kuzichkin’s information simply “found its way” to the Iranian authorities after the Russian’s defection, without specifying the British role.
Files from the time – when Barrington was head of the British Interests Section in Tehran since Iran and the UK had cut full diplomatic relations – suggest that British officials supported Iran’s repression of the Tudeh.
Telegram from Nicholas Barrington, the UK’s senior official in Iran, to the Foreign Office in London, 9 May 1983. (National Archives)
A significant step’
As Iran’s crackdown was under way, Barrington met a senior Iranian official on 5 May 1983 seeking British views “on his government’s action against the Tudeh”, which, he said, was evidence of “Iranian independence of the big powers”.
Barrington replied, according to his memorandum on the meeting: “I said I had never doubted this independence. The latest Iranian [actions] seemed to me a significant step.”
The Iranian official then mentioned to Barrington a “confession” forced by the new regime which had aired the previous night on Iranian television by a Tudeh member who had previously been jailed for 24 years under the Shah. The activist was said by the Iranian official to have previously revealed nothing “despite all the Savak’s tortures” – referring to the former regime’s brutal security service.
Barrington commented: “I said, half in jest, that perhaps the Islamic Republic’s torture was more effective than that of the Shah.”
By this time, Barrington and other British officials were well aware of Iranian repression. On the same day he met the Iranian official, Barrington had informed the Foreign Office in London of the “destruction of the Tudeh”.
He noted that “it is widely believed that some [Tudeh members] have already suffered the death penalty and the rest will do so soon”. He added that “the public have been taking the law into their own hands” in dealing with Tudeh members and “no doubt scores will be settled and some comparatively innocent will suffer with the guilty”.
Earlier, in February 1983, when Iran arrested a number of Tudeh members, Barrington commented that “it looks as if the regime are making a determined effort to root out the Tudeh”. By April, Barrington was informed by a Hungarian diplomat that “several hundred” Tudeh members were in prison, who were expected to be dealt with by a military court.
Barrington did not lament the Iranian regime’s actions, but rather saw them as an opportunity. He wrote that fellow European heads of mission “felt that it was time for Western European and like-minded countries to keep their lines open to Iran”.
No evidence could be found in the 1983 files that UK officials did anything other than approve of this severe repression.
Barrington later wrote in his memoir that “there was money to be made” in Iran where “an important part of our work was maintaining British commercial links with Iran and promoting exports”.
By July 1983, another British official in Tehran, Chris Rundle, told the Foreign Office that “some rank-and-file members are being executed and there are rumours of large-scale executions”. He added that the “best estimates here are that about 80% of the Tudeh members in Iran have been arrested, the rest having gone into hiding or escaped”.
Extracted confessions
The Iranian regime’s aim to destroy the Tudeh party was made easier by the forced “confessions” it extracted from two key figures – Noureddin Kianouri, the party’s secretary-general, and Mahmoud Etemadzadeh, editor of the party newspaper.
On 30 April 1983, after nearly two months in jail, Kianouri and Etemadzadeh appeared on television, saying that the Tudeh had worked against Iran and spied for the Soviet Union. Barrington noted that, “The pressures, or threats, in detention must have been great judging by the appearance of the two men.”
A British file from its embassy in Moscow noted a report from Pravda – the official newspaper of the Soviet regime – claiming that the confessions “had been extracted by Gestapo-like methods inherited from the Savak”.
Despite this, the head of the Middle East and North Africa department in the Foreign Office, Oliver Miles, suggested that the “admissions” on television might be useful to Britain. He noted that “there could well be references to friendly parties in other countries which we might be able to make use of”, such as the Tudeh’s relations with the Syrian Communist Party.
Miles also noted: “Libya and Algeria also have tolerable relations with Iran, and it is just possible that something interesting might crop up in that connexion [sic] too”, before adding, “I should be grateful if whoever is principally concerned with studying the material could bear this point in mind”.
Memorandum by Oliver Miles, head of the Middle East and North Africa Department, Foreign Office, 6 May 1983. (National Archives)
Three days later, Barrington reported: “Tudeh cadres are being rounded up in the provinces.”
On 4 May 1983, when Iran expelled 18 Soviet diplomats, Barrington noted: “The action against the Tudeh has received the seal of Khomeini’s approval…he praises the revolutionary guards, the other security forces and the judiciary for ridding Iran of the Tudeh, which he referred to as a mottled snake which had been working to overthrow Islam”.
A major landmark’
Barrington told the Foreign Office in May 1983 that due to the destruction of the Tudeh “a major landmark has been reached in Soviet/Iranian relations and perhaps also in the history of Communist parties overseas”.
Yet the files suggest that Britain’s support for Iranian repression of the Tudeh cannot be principally explained as a Cold War episode to counter Soviet influence. Officials did not fear the Iranian regime would turn to the Soviet Union since it was implacably opposed to its communism.
There were various sources of friction between Iran and the Soviet Union at this time, notably Moscow’s arming of Iraq, with whom Iran had been at war since 1980. The Soviet invasion of Afghanistan in 1979 had also resulted in millions of Afghans fleeing into Iran.
Neither were the Soviets prepared to go to great lengths to support the Tudeh. Barrington stated in a July 1982 letter to London – by which time Kuzichkin was in the UK passing on information – that while the Islamic regime was in power in Iran, the Russians were “prepared to play it cool and ditch the Tudeh Party, if necessary”.
Barrington went on to receive a knighthood and became Britain’s High Commissioner to Pakistan.
Formal approval for working with the CIA to pass Kuzichkin’s information to the Iranian regime was probably made by then prime minister Margaret Thatcher, foreign secretary Francis Pym and head of MI6, Colin Figures.
An unsuccessful attempt was made to contact Sir Nicholas Barrington for a comment. DM
Mark Curtis is editor and Phil Miller is staff reporter, for Declassified UK, a journalism organisation investigating UK foreign, security and intelligence policies. They tweet at @DeclassifiedUK, @markcurtis30 and @pmillerinfo

جنجال پولانسکی و استعفای اعضای آکادمی سزار در حالی رخ می‌دهد که دو هفته دیگر قرار است مراسم اهدای جوایز سزار برگزار شود.

رومن پولانسکی
پس از این که فیلم «افسر و جاسوس»رومن پولانسکی، کارگردان ۸۶ ساله فرانسوی- لهستانی، نامزد دریافت بیشترین جوایز «سزار»، معادل جایزه اسکار در فرانسه، شد، تمامی اعضای هیئت مدیره آکادمی سزار در آستانه مراسم اهدای جوایز استعفا کردند.
رومن پولانسکی متهم است که سال‌ها قبل به یک دختر ۱۳ ساله مواد مخدر داده و سپس به او تجاوز کرده است. در پی تفهیم این اتهام، آقای پولانسکی آمریکا را ترک کرد و در فرانسه ساکن شد. وی با اتهامات تجاوز دیگری نیز درگیر است.
جنجال پولانسکی و استعفای اعضای آکادمی سزار در حالی رخ می‌دهد که دو هفته دیگر قرار است مراسم اهدای جوایز سزار برگزار شود.
اعضای آکادمی سزار که قبلا اعلام کرده بودند تنها درباره فیلم‌ها قضاوت می‌کنند، نه مسائل اخلاقی، روز پنج‌شنبه در بیانیه‌ای اعلام کردند: «به پاس فیلمسازان سال ۲۰۱۹ و برای بازگرداندن آرامش و ادامه فعالیت این فستیوال استعفا می‌دهند.»
کسب نامزدی بیشترین جوایز سزار برای فیلم پولانسکی که پارسال نیز به خاطر اتهامات جنسی‌اش از کمیته اسکار رانده شده بود، موجی از خشم در میان مدافعان حقوق زنان، فعالان عرصه سینما و مخاطبان را برانگیخته است.
وی چند روزی بعد از رونمایی آخرین فیلم خود «افسر و جاسوس» در سال گذشته، دوباره از طرف یک عکاس زن متهم شد که در سال ۱۹۷۵، وقتی ۱۸ ساله بوده، به این عکاس تجاوز کرده است.