۱۴,۰۷,۱۳۹۰
سایت اخبار روز/ برای آشنائی با لیست بلند بالای سران کنونی و سابق رژیم که در خارج از کشور به سر میبرند میتوانید سری به اشرافی ترین محلات تورنتو، وانکوور، لندن و جنوب فرانسه بزنید و در پایان نیز به لیست پژوهشگران مسائل ایران در دانشگاههای معتبر جهان و کارشناسان سیاسی در موسسات فکری غرب نگاه کنید ...
غارت سه میلیارد دلاری و فرار رضا خاوری به کانادا، باعث خشم هموطنانی شده است که با حیرت از خود سوال میکنند که چگونه رئیس بانک ملی، یعنی نهادیکه بجرم دست داشتن در تروریسم و برنامه هسته ای جمهوری اسلامی تحت تحریم بین المللی است، با خیال راحت به سرمایه گذاری و خرید ملک و تجارت در کانادا مشغول بوده و با دریافت حق شهروندی، در این کشور پناه گرفته است. و این در حالی است که هزاران تن از ایرانیان، با همسر و فرزند، سرگردان، فقیر و بیمار، در ترکیه و پاکستان و دیگر نقاط جهان، در انتظار آنند که یکی از کشورهای غربی به آنان لطف و مرحمت نموده و آنانرا از جهنمی که بآن دچار گشته اند نجات دهند.
افتضاح سیاسی - مالی خاوری و همدستان وی به همینجا ختم نمی شود زیرا همان محافلی که چشم خود را روی سابقه همکاری وی با رژیم ایران بستند و برایش تابعیت کانادائی درست کردند، از همین فردا، با فراهم آوردن بهترین امکانات رفاهی و حفاظت سیاسی و قانونی، سعی میکنند تا از ارتباطات سطح بالای وی با جناحهای گوناگون رژیم بهره گیرند تا شاید به کمک خاوری، یک معامله شیرین اقتصادی با جمهوری اسلامی ترتیب دهند. به عبارت دیگر، از وی برای چپاول بخش دیگری از سرمایه های کشور استفاده کنند.
قبل از خاوری، مهره های درشت دیگری از رژیم به خارج از کشور آمده اند و با کسب اقامت یا حقوق شهروندی آمریکا و اروپا، تحت حمایت محافل طرفدار مماشات، به لابی آشکار بنفع رژیم ایران مشغول شدند. بعنوان مثال، محمد جعفر محلاتی که سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل بود، پس از پایان مأموریت، استاد دانشگاه هاروارد و کلمبیا شد و در کنار هوشنگ امیر احمدی به لابی برای جمهوری اسلامی پرداخت و هم اکنون نیز در بنیاد ایلکس بگونه ای دیگر همان وظیفه را دنبال میکند. عباس ملکی که معاون وزارت خارجه بود به هارواد آمد و تحت عنوان "پژوهشگر" به فعالیت های خود به نفع نظام ادامه داد و حتی در کنار سازمان باصطلاح ضد جنگ کاسمی فعالیت میکرد. شگفت آنکه عباس ملکی در زندگینامه خود که روی سایت دانشگاه هاروارد نیز به چشم میخورد، خودش را مشاور مقام معظم رهبری نیز معرفی میکرد.
عباس ملکی و جعفر محلاتی و صدها تن دیگر از مقامات رژیم که برایشان فرش قرمز پهن شده و وزارت خارجه و اداره مهاجرت برایشان کارت اقامت و شهروندی صادر میکنند، همگی میهمانان ویژه محافلی هستند که طی سی سال گذشته با صرف میلیارد ها دلار، برای دوستی بین آمریکا با جمهوری اسلامی لابی کرده اند. صد البته که چندین برابر این پول را ضمن تجارت با مافیای اقتصادی رژیم بدست آورده اند.
رابطه ویژه بین این محافل با مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی باعث میشود که این میهمانان جدید، از امکانات رسانه ای و سیاسی حیرت آوری در کشور میزبان برخوردار شده و با خیال راحت به نفع نظام ولایت فقیه لابی کنند. یک مثال روشن آن حسین موسویان سفیر سابق رژیم ایران در آلمان است که بمدت هشت سال و در زمانیکه موج گسترده ترور مخالفین در خارج از کشور در جریان بود، سفارت آلمان را به مرکز طراحی تروریسم دولتی تبدیل کرده بود که یکی از عملیات شناخته شده این دوره، قتل رهبران کرد ایرانی در رستوران میکونوس بود.
هم اکنون، حسین موسویان در یکی از بهترین دانشگاههای جهان یعنی پرنیستون بکار مشغول شده و در نشریه ایکه با پول دولت آمریکا اداره میشود مقاله می نویسد و از علی خامنه ای و برنامه هسته ای اش دفاع میکند. مهدی هاشمی که پرونده رشوه گیری اش از دو شرکت نفتی استات اویل نروژ و توتال فرانسه به مطبوعات نیز کشیده شد، با استفاده از ثروت پدر، غارت سرمایه های کشور و بذل و بخشش کمپانی های نفتی، در انگلستان آزادانه مشغول جهت دادن به "جنبش سبز" و هدایت آن در جهتی است که منافع نظام در آن منظور شده باشد.
برای آشنائی با لیست بلند بالای سران کنونی و سابق رژیم که در خارج از کشور به سر میبرند میتوانید سری به اشرافی ترین محلات تورنتو، وانکوور، لندن و جنوب فرانسه بزنید و در پایان نیز به لیست پژوهشگران مسائل ایران در دانشگاههای معتبر جهان و کارشناسان سیاسی در موسسات فکری غرب نگاه کنید.
از یهودیان بیاموزیم
آزادی عمل خاوری و موسویان و دیگر دزدان و همکاران رژیم، قبل از آنکه مایه شرمساری محافل مماشات در غرب باشد، دلیلی برای سرشکستگی اخلاقی ما ایرانیان خارج از کشور است زیرا نسبت به زشت بودن همکاری این افراد با رژیم حاکم بر کشورمان حساس نبوده ایم. اگر حساس بودیم و همکاران رژیم بیگانگی ما نسبت به خودشان را حس میکردند، هیچگاه جرئت آنرا نمی یافتند که با پولهای غارت شده ملت به خارج آمده و در میان ما پناه گیرند.
چگونه میتوان پذیرفت که افرادی در بالاترین سطوح با رژیم حاکم بر کشورمان همکاری کرده، در جنایات و دزدیهایش شریک بوده و با خیال راحت در میان ما ایرانیان به سر میبرند؟ حتی اگر برفرض محال خاوری در این اختلاس بانکی نیز دستی نداشته باشد، حسین موسویان نیز شخصا در ترور های خارج از کشور دخالتی نکرده باشد، آیا نقش آنان در بالاترین نهادهای مالی و سیاسی این رژیم که برنامه ای بجز غارت کشور، سرکوب هم میهنان و صدور تروریسم ندارند باندازه کافی زشت و قبیح نیست؟
پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا و برخی دیگر از کشورها، افسران نازی را استخدام کردند و از کمک آنان برای کارهای اطلاعانی در آمریکای لاتین و خاورمیانه بهره گرفتند. جامعه یهودیان که به آرامی از نسل کشی هولوکاست سر بر میآورد، کارزار سخت و درازمدتی براه انداخت تا زشتی و قبح همکاری با افسران نازی از بین نرود و این افراد هر کجای جهان که هستند همواره مورد تعقیب قرار گرفته و به سزای اعمالشان برسند. نتیجه آن شد که هم امروز اگر همکاری ۷۰ سال پیش یک نفر با رژیم هیتلری آشکار شود، شهروندی آمریکا از وی سلب شده و تحت مجازات قرار میگیرد. هدف یهودیان انتفام گرفتن از این جنایتکاران نبود بلکه حسابرسی این جنایات و زشت دانستن آن، از بروز هولوکاست های دیگر و جنایات مشابه جلوگیری میکرد.
فرار خاوری اگرچه مایه شرمساری ما ایرانیان خارج از کشور است اما شاید بهانه ای شود تا طرز تلقی مان نسبت به همکاران کنونی و سابق رژیم ایران را مورد بازبینی قرار دهیم.
حسن داعی - کیوان کابلی iraniansforum.com
افتضاح سیاسی - مالی خاوری و همدستان وی به همینجا ختم نمی شود زیرا همان محافلی که چشم خود را روی سابقه همکاری وی با رژیم ایران بستند و برایش تابعیت کانادائی درست کردند، از همین فردا، با فراهم آوردن بهترین امکانات رفاهی و حفاظت سیاسی و قانونی، سعی میکنند تا از ارتباطات سطح بالای وی با جناحهای گوناگون رژیم بهره گیرند تا شاید به کمک خاوری، یک معامله شیرین اقتصادی با جمهوری اسلامی ترتیب دهند. به عبارت دیگر، از وی برای چپاول بخش دیگری از سرمایه های کشور استفاده کنند.
قبل از خاوری، مهره های درشت دیگری از رژیم به خارج از کشور آمده اند و با کسب اقامت یا حقوق شهروندی آمریکا و اروپا، تحت حمایت محافل طرفدار مماشات، به لابی آشکار بنفع رژیم ایران مشغول شدند. بعنوان مثال، محمد جعفر محلاتی که سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل بود، پس از پایان مأموریت، استاد دانشگاه هاروارد و کلمبیا شد و در کنار هوشنگ امیر احمدی به لابی برای جمهوری اسلامی پرداخت و هم اکنون نیز در بنیاد ایلکس بگونه ای دیگر همان وظیفه را دنبال میکند. عباس ملکی که معاون وزارت خارجه بود به هارواد آمد و تحت عنوان "پژوهشگر" به فعالیت های خود به نفع نظام ادامه داد و حتی در کنار سازمان باصطلاح ضد جنگ کاسمی فعالیت میکرد. شگفت آنکه عباس ملکی در زندگینامه خود که روی سایت دانشگاه هاروارد نیز به چشم میخورد، خودش را مشاور مقام معظم رهبری نیز معرفی میکرد.
عباس ملکی و جعفر محلاتی و صدها تن دیگر از مقامات رژیم که برایشان فرش قرمز پهن شده و وزارت خارجه و اداره مهاجرت برایشان کارت اقامت و شهروندی صادر میکنند، همگی میهمانان ویژه محافلی هستند که طی سی سال گذشته با صرف میلیارد ها دلار، برای دوستی بین آمریکا با جمهوری اسلامی لابی کرده اند. صد البته که چندین برابر این پول را ضمن تجارت با مافیای اقتصادی رژیم بدست آورده اند.
رابطه ویژه بین این محافل با مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی باعث میشود که این میهمانان جدید، از امکانات رسانه ای و سیاسی حیرت آوری در کشور میزبان برخوردار شده و با خیال راحت به نفع نظام ولایت فقیه لابی کنند. یک مثال روشن آن حسین موسویان سفیر سابق رژیم ایران در آلمان است که بمدت هشت سال و در زمانیکه موج گسترده ترور مخالفین در خارج از کشور در جریان بود، سفارت آلمان را به مرکز طراحی تروریسم دولتی تبدیل کرده بود که یکی از عملیات شناخته شده این دوره، قتل رهبران کرد ایرانی در رستوران میکونوس بود.
هم اکنون، حسین موسویان در یکی از بهترین دانشگاههای جهان یعنی پرنیستون بکار مشغول شده و در نشریه ایکه با پول دولت آمریکا اداره میشود مقاله می نویسد و از علی خامنه ای و برنامه هسته ای اش دفاع میکند. مهدی هاشمی که پرونده رشوه گیری اش از دو شرکت نفتی استات اویل نروژ و توتال فرانسه به مطبوعات نیز کشیده شد، با استفاده از ثروت پدر، غارت سرمایه های کشور و بذل و بخشش کمپانی های نفتی، در انگلستان آزادانه مشغول جهت دادن به "جنبش سبز" و هدایت آن در جهتی است که منافع نظام در آن منظور شده باشد.
برای آشنائی با لیست بلند بالای سران کنونی و سابق رژیم که در خارج از کشور به سر میبرند میتوانید سری به اشرافی ترین محلات تورنتو، وانکوور، لندن و جنوب فرانسه بزنید و در پایان نیز به لیست پژوهشگران مسائل ایران در دانشگاههای معتبر جهان و کارشناسان سیاسی در موسسات فکری غرب نگاه کنید.
از یهودیان بیاموزیم
آزادی عمل خاوری و موسویان و دیگر دزدان و همکاران رژیم، قبل از آنکه مایه شرمساری محافل مماشات در غرب باشد، دلیلی برای سرشکستگی اخلاقی ما ایرانیان خارج از کشور است زیرا نسبت به زشت بودن همکاری این افراد با رژیم حاکم بر کشورمان حساس نبوده ایم. اگر حساس بودیم و همکاران رژیم بیگانگی ما نسبت به خودشان را حس میکردند، هیچگاه جرئت آنرا نمی یافتند که با پولهای غارت شده ملت به خارج آمده و در میان ما پناه گیرند.
چگونه میتوان پذیرفت که افرادی در بالاترین سطوح با رژیم حاکم بر کشورمان همکاری کرده، در جنایات و دزدیهایش شریک بوده و با خیال راحت در میان ما ایرانیان به سر میبرند؟ حتی اگر برفرض محال خاوری در این اختلاس بانکی نیز دستی نداشته باشد، حسین موسویان نیز شخصا در ترور های خارج از کشور دخالتی نکرده باشد، آیا نقش آنان در بالاترین نهادهای مالی و سیاسی این رژیم که برنامه ای بجز غارت کشور، سرکوب هم میهنان و صدور تروریسم ندارند باندازه کافی زشت و قبیح نیست؟
پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا و برخی دیگر از کشورها، افسران نازی را استخدام کردند و از کمک آنان برای کارهای اطلاعانی در آمریکای لاتین و خاورمیانه بهره گرفتند. جامعه یهودیان که به آرامی از نسل کشی هولوکاست سر بر میآورد، کارزار سخت و درازمدتی براه انداخت تا زشتی و قبح همکاری با افسران نازی از بین نرود و این افراد هر کجای جهان که هستند همواره مورد تعقیب قرار گرفته و به سزای اعمالشان برسند. نتیجه آن شد که هم امروز اگر همکاری ۷۰ سال پیش یک نفر با رژیم هیتلری آشکار شود، شهروندی آمریکا از وی سلب شده و تحت مجازات قرار میگیرد. هدف یهودیان انتفام گرفتن از این جنایتکاران نبود بلکه حسابرسی این جنایات و زشت دانستن آن، از بروز هولوکاست های دیگر و جنایات مشابه جلوگیری میکرد.
فرار خاوری اگرچه مایه شرمساری ما ایرانیان خارج از کشور است اما شاید بهانه ای شود تا طرز تلقی مان نسبت به همکاران کنونی و سابق رژیم ایران را مورد بازبینی قرار دهیم.
حسن داعی - کیوان کابلی iraniansforum.com