۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

بخشي از خاطرات عضو سابق حزب توده ،مهندس صادق انصاري

http://www.negaheno.net/ketabha/wp-content/uploads/2009/05/sadegh-ansari_khatrat-az-hezb-toudeh.pdf











20هزار ميليارد تومان سرمايه كل بانك‌ها، ‌38 هزار ميليارد تومان بدهي معوق

ييس سازمان بازرسي كل كشور در جمع خبرنگاران اعلام كرد
20هزار ميليارد تومان سرمايه كل بانك‌ها، ‌38 هزار ميليارد تومان بدهي معوق


برخي مصوبات دولت داراي اشكال است كه دولت بايد اين مصوبات را اصلاح كند/ دولت ديوني به بانك‌ها دارد، تكاليفي كرده و ديونش را نپرداخته است.

ایلنا: رييس سازمان بازرسي كل كشور گفت:‌ براساس آمارهاي اعلامي بيش از 38 هزار ميليارد تومان معوقه به سيستم بانكي كشور ‌وجود دارد در حالي‌كه سرمايه فعلي بانك‌هاي كشور كمتر از 20 هزار ميليارد است.
به گزارش خبرنگار ايلنا حجت‌الاسلام‌و‌المسلمين مصطفي‌پورمحمدي در حاشيه‌ همايش سراسري ستادي و شعب بانك توسعه‌ صادرات ايران در جمع خبرنگاران از بالا بودن نرخ معوقات از حد مجاز در كشور خبر داد و گفت:‌ اين موضوع مشكل جدي به شمار مي‌رود كه سازمان بازرسي كل كشور به آن پرداخته و به مسوولان مربوطه نيز گزارش داده است.
رييس سازمان بازرسي كل كشور ادامه داد :سازمان در اين خصوص پيشنهاداتي را در ابعاد مختلف ارائه كرده‌است. به طور مثال قوانين ضعف دارد و مجلس بايد به آن بپردازد، برخي مصوبات دولت داراي اشكال است كه دولت بايد اين مصوبات را اصلاح كند و برخي تكاليفي كه دولت به بانك‌ها مي‌كند فراتر از توان بانك‌هاست و مطالعات كارشناسي آن بايد كامل‌تر و دقيق‌تر باشد. برخي نيز كم‌توجهي بانك‌ها در اين زمينه است و ما بانك‌ها را مسوول مي‌دانيم كه بايد در خصوص پيگيري معوقاتشان جدي‌تر عمل كنند.
وي در پاسخ به پرسش خبرنگاري مبني براينكه آيا پرداخت معوقات دولت به بانك‌ها از اين جيب به آن جيب محسوب نمي شود؟ ، گفت:‌ همه پول بانك‌ها براي دولت نيست، پول مردم نيز وجود دارد. اكنون دولت غير از معوقات به بانك‌ها بدهكار است؛ يعني دولت ديوني به بانك‌ها دارد، تكاليفي كرده و ديونش را نپرداخته است.
پورمحمدي از مجلس تقاضا كرد تا نسبت به تصويب لايحه‌ پيشنهادي دولت براي پرداخت ديون دولت به بانك‌ها اهتمام كند، زيرا به گفته‌ي وي اين امر نياز جدي بانك‌ها بوده و با توجه به اينكه بانك‌ها در حال حاضر در شرايط مطلوبي به سر نمي‌برند به اين كمك نياز دارند.
رييس سازمان بازرسي كل كشور با بيان اينكه مي‌دانيم افزايش دارايي‌ها به افزايش نقدينگي منجر خواهد شد ،‌ادامه داد: اين خود خطر بزرگي براي اقتصاد به‌شمار مي‌رود، البته كارشناسان راه‌حل‌هايي را ارائه كرده‌اند كه اين راه‌حل‌ها كمك مي‌كند تا موجب افزايش نقدينگي و مخاطرات ناشي از آن نشود.
وي ابا تاكيد بر اين‌كه سيستم بانكي بايد جدي‌تر معوقات خود را تعقيب كند ، اظهارداشت:رييس قوه قضاييه نيز دستور دادند كه دادگاه‌هاي ما نسبت به پيگيري پرونده‌هاي معوقه سريعتر و جدي‌تر عمل كنند و خوشبختانه دادستان كل كشور دراين جهت مسوول شدند. گزارش‌هاي ما آمده است و اگر محاكم بخواهند ارائه مي‌دهيم. اميدواريم بتوانيم شعب خاصي كه در اين رابطه اختصاص يافته را كمك كنيم تا به اين پرونده‌ها سريعتر رسيدگي كنند.
پورمحمدي بحث معوقه‌هاي بانكي را گسترده و پيچيده دانست و خاطرنشان كرد:‌ نبايد اينگونه تلقي شود كه با يكي دو حركت اين مشكلات حل خواهد شد چراكه براساس آمارهاي اعلامي بيش از 38 هزار ميليارد تومان معوقه به سيستم بانكي كشور ‌وجود دارد در حالي‌كه سرمايه فعلي بانك‌هاي كشور كمتر از 20 هزار ميليارد است.
پايان پيام

«سازش» یا احقاق حداقل مطالبات مردم؟


فـرهـاد مهدوی

پس از گذشت بیش از یکصد روز از تظاهرات مردمی و اعتراضات گسترده علیه تقلب در نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران، اکنون رژیم غرق در بحران، به دو اقدام ناگزیر دست زده تا شاید بحران داخلی را به نحوی مهار کند. هر دو این اقدامات که در ارتباط با جنبش اعتراضی مردم علیه خامنه ای - احمدی نژاد، و از نتایج همین شورش شجاعانه و حق طلبانه ی مردم مایه می گیرد، عبارت است از : 1) مذاکرات هسته ای با غرب که از موضع ذلت و همراه با عقب نشینی های آشکار شروع شده، و 2) تلاش و تقلای زبونانه برای مهار بحران و یا به گفته ی برخی از سرکردگان نظام "برون رفت از بحران داخلی" که ارکان رژیم را به لرزه انداخته است. بحث در باره ی مذاکرات هسته ای را به فرصتی دیگر وا می گذاریم و اینجا به تلاش موذیانه ی رژیم برای خلاص شدن از بحران داخلی و جنبش اعتراضی می پردازیم. تلاشی که به نوشته پارلمان نیوز در قالب "میانجیگرى و رایزنى سرشناسان براى برون رفت از وضعیت فعلى و یافتن یک راه‌حل مورد پذیرش طرف‌هاى مختلف، از مهم‌ترین موضوعات خبرى و سیاسى روزهاى اخیر" شده است.

در فردای تظاهرات روز قدس که نقطه عطفی در روند رخدادهای سه ماهه اخیر و شکست فضاحت باری برای نظام ولایت در رویارویی با مردم محسوب می شود، رفسنجانی از "تدوين متنی توسط دلسوزان نظام برای برون رفت از وضعيت فعلی" خبر داد و گفت: گروهی از افراد خير، و خير خواهان و دل سوزان نظام بر اساس مطالبی که از رهبری شنيديم و ديدگاه های افراد صاحب نظر در حال تنظیم متنی هستند برای انتقال فضای فعلی جامعه به فضای نقادی صحيح.

این اظهارات گنگ و چند پهلو و اقدام مشکوک و ناروای "دل سوزان نظام" متاسفانه بازتاب درخور، و واکنش متناسب خود را بخصوص در میان اپوزیسیون و رسانه های خارج کشور پیدا نکرد، گویی جدی گرفته نشد. بسیاری انتظار داشتند که جریان های عمده ی سیاسی، با طرح رفسنجانی برخورد کنند و از دستاورد جنبش اعتراضی با عقب راندن خامنه ای حفاظت نمایند.

هنوز هم کسی به درستی نمی داند که "متن" مورد اشاره ی رفسنجانی حاوی چه محتوا و در برگیرنده ی چه عناصری است. گویا قرار است باز هم برای نظام دل بسوزانند! همان نظام آدم کش و جنایت کاری که دست به تقلب زده، رای مردم را جابجا کرده، دروغ گفته، فرزندان مردم را مورد شکنجه و تجاوز قرار داده، با این همه طلبکار هم هست! آیا رفسنجانی و "دل سوزان نظام" اساسا حق دارند و مجازند که در غیاب مردم معترض، و بی اعتنا به مطالبات آنها برنامه آشتی کنان راه بیاندازد؟ آشتی یا به گفته آنها "وحدت" کی با کی؟ یک طرف این منازعه مردم هستند که در اعتراض به تقلب در انتخابات و این که حق شان توسط حاکمیت ضایع شده، به خیابان آمدند و خواست مشخصی و روشنی داشتند و دارند. آیا تقلبی در انتخابات صورت گرفته یا نه؟ آیا در طرح به اصطلاح آشتی از جمله به این تقلب رسیدگی می شود یا نه؟ آیا آمرین و عاملین کشتار و قتل های سه ماهه ی اخیر که تعدادشان به یکصد نفر بالغ می شود، معرفی و مورد پیگرد قرار می گیرند یا نه؟ از نظر احمدی نژاد خیانت کار که مردم میلیونی معترض "چهار تا خس و خاشاک" بیشتر نیستند! آیا این رئیس جمهور دروغگو و منفور، این اهانت ها را پس خواهد گرفت و از مردم شریف ایران عذرخواهی خواهد کرد یا نه؟ بدیهی است تا این موارد، روشن و تسویه نشده باشد، صحبت از آشتی و وحدت، دروغی بیش نیست و تماما به نفع رژیم خواهد بود، به همین خاطر است که مردم بر این شعار مبارزه جویانه تاکید می کنند که "تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه". این را باید به روشنی خاطر نشان نمود که هر "متن" و طرحی با هدف میانجی گری و یا به اصطلاح آشتی بایستی به صورت شفاف و با حضور نمایندگان مردم تنظیم و اجرا شود، در غیر این صورت هیچ تلاشی راه بجایی نخواهد برد.

بهر رو، به نوشته ی روزنامه ی حیات نو، اکنون دو گروه که تعداد آنها به بیش از 10 نفر می رسد، در حال تهیه طرحی یا احتمالا همان متن مورد نظر "برای بیرون بردن کشور از شرایط بحرانی اند." گروه اول عبارتند از رفسنجانی، مهدوى کنی، جوادى آملی، حسن خمینى و برخى مراجع. گروه دوم نیز از اینقرارند: حسین مظفر، باهنر، عسگر اولادی، مرتضى نبوی، حداد عادل و مصطفى میرسلیم. حیات نو می افزاید: "در هفته‌هاى اخیر میرحسین موسوی پیام‌هایى دریافت کرده که حاکى از تمایل، جهت یافتن راه‌حل براى خاتمه بخشیدن به اوضاع فعلى کشور است. برخى اخبار حاکى از آن است که گروهى از میانجیگران، پیشنهادات‌هاشمى در خطبه‌هاى نماز جمعه را مبناى کار قرار داده و در کنار آن طرح‌هاى دیگر را نیز دنبال مى‌کنند ." جناح غالب نیز از خدا می خواهد که بحران موجود به نحوی خاتمه یابد، مشروط به این که هزینه ای نپردازد و حتی سر و ته قضیه را به گونه ای جمع و جور کند که بیش از پیش در مقابل حرکت های اعتراضی مصون بماند.

در همین زمینه محسن حیدریان در شماره 31 نشریه سبز که توسط علیرضا نوری زاده، محسن سازگارا، فریبرز بقایی، و... تاسیس شده، از "سازشی" خبر داده و نوشته است "ایران در وضعیتی است که افکار عمومی و جنبش سبز، اجازه تبدیل نظام سیاسی کشور به نظام مطلوب احمدی نژاد و رهبران سپاه - نظامی مانند پاکستان - را نمی دهد. اما از سوی دیگر وزن سنگین نظامیان، نیروهای بسیجی و اقشار محروم و بی سواد حامعه به حدی است که امکان دور زدن کل نظام و تحول سریع ایران به یک نظام دموکراتیک، تنها یک خواب و خیال است. این واقعیات جای هیچ تردیدی در عقلانی بودن راه میانی یعنی راه سازش و مدیریت آگاهانه بحران باقی نمی گذارد."

البته هنوز از واکنش یا پاسخ میر حسین موسوى و مهدی کروبى در برابر چنین "سازشی" و یا "مدیریت آگاهانه" بحران خبری در دست نیست. ولی می دانیم که موسوى به دفعات تاکید کرده که به دنبال خواسته‌ شخصى نیست و فقط به دنبال مطالبات مردم و حقوق آنها است که بر سر آن نیز نمى‌توان مصالحه کرد.

ضمنا می دانیم که واژه "سازش" در فرهنگ سیاسی، همواره با بار منفی و مذموم همراه بوده و کمتر مورد تائید قرار می گرفته، اما نویسنده ی نشریه سبز، آن را راهی "عقلانی" خوانده و از آن حمایت می کند. وی تلاش های رفسنجانی را "راه میانی" برای شکستن بن بست کودتا می داند و می افزاید "مردم ایران، هم در انتخابات و هم با حضور میلیونی، رای، سخن و خواست خود را گفته اند. اینک باید این شانس را به سیاست ورزان و بزرگان نظام داد که در یک فضای آرام در جستجوی راه حل های سیاسی برآیند. سرنوشت یک ملت را نمی شود در خیابان ها رقم زد."

زنهار، دچار این اشتباه خرد کننده نباید شد، از قضا بایستی از بودن و حضور مردم در خیابان ها استقبال کرد، در همین خیابان هاست که مردم، تکلیف رژیم را تعیین خواهند کرد. طی 30 سال گذشته رژیم خیابان ها را از معترضین گرفته بود، اکنون مردم خیابان ها را به عنوان یک عرصه و یک پتانسیل جدید کشف کرده و دریافته اند که می توانند در بیان اعتراضات بحق و قانونی خود از خیابان ها استفاده کنند. از یاد نبریم که خیابان ها به مثابه یک ابزار تا به حال مطلقا در اختیار رژیم بوده و بسیاری از سیاست های سرکوبگرانه و ضد مردمی خود را از طریق همین خیابان ها و با گسیل نیروهای خود به خیابان ها تحمیل کرده است. اگر مردم بی اعتناء به هارت و پورت ها و عربده کشی های خامنه ای و دارو دسته در روز قدس به خیابان نمی آمدند و توازن سیاسی موجود را بهم نمی زدند، آیا لحن و بیان سرکوبگرانه نظام در همین حد نیز تغییر می کرد؟

حیدریان می نویسد "تنها راه قابل پذیرش از دو سو، که قبول آن به نوعی همان سازش متقابل است، کنار گذاشتن خواست ابطال انتخابات و تاکید بر آزادی زندانیان سیاسی و رهبران دستگیر شده ی اصلاح طلب و آزادی مطبوعات و رسانه های ملی است... بدون این که هدف سازش آن باشد که بود و نبود همه نظام را زیر سئوال ببرد."

اینجاست که آژیر هشدار و اخطار به صدا در می آید! از شواهد و قرائن پیداست که تمام تلاش این است تا از "ابطال انتخابات" و "بود و نبود کلیت نظام" سخنی به میان نیاید و این امکان پذیر نیست الا این که حالت اعتراض و فریاد را از مردم بگیرند و از آمدن دوباره آنها به خیابان ها ممانعت بعمل آورند. مردم بایستی هوشیار باشند، ابراز اعتراض در هر شرایطی حق آنهاست و بایستی بتوانند در هر فرصتی برای احقاق حقوق از دست رفته ی خود به خیابان بیایند. رژیم بشدت از تظاهرات خیابانی می ترسد، در عین حال دست اش تا بی نهایت برای سرکوب جمعیت انبوه، باز نیست. بخصوص در شرایط فعلی که بالاخره ناگزیر شده به مذاکره با غرب هم تن بدهد. محظوریت ها و دست بستگی های رژیم را همه کسانی که روز قدس در خیابان ها بودند به چشم دیدند. از اینرو مردم بایستی بر خواست و حقوق قانونی خود تاکید و پا فشاری کنند. سیزده آبان، روز دانش آموز در پیش است و عوامل سرکوبگر رژیم، بویژه فرمانده نیروی نظامی تهران به وضوح نگرانی خود را از نزدیک شدن سیزده آبان ابراز داشته است.

در همین حال سران جنبش اعتراضی نیز باید بکوشند "رایزنی ها" را علنی کنند، مذاکرات را از اطاق های در بسته بیرون بیاورند و با رعایت قواعد گفتگو، مردم را در جریان بگذارند، در چانه زنی های احتمالی با جناح غالب به مردم و عنصر مردمی اتکاء کنند. همان مردم شریف و آزاده ای که بهر حال به کروبی و موسوی رای دادند، حرف و نظرشان را خریدند، کروبی را "شیخ" و "شیر اصلاحات" نامیدند. اکنون نیز آنها را مانیتور می کنند و از آنها انتطار دارند شفاف باشند. جنبش اعتراضی اخیر علیه تقلب در انتخابات شروع شده، همه می دانند حداقل خواست مردم، ابطال انتخابات است، انتحاباتی که احمدی نژاد دروغگو را برنده آن اعلام کردند. هر چیزی کمتر از این، کمتر از حداقل مطالبه مردم است. به همین خاطر مردم این روزها بیشتر بر این شعار ها تاکید می کنند "احمدی دروغگو، 63 در صدت کو؟"، و "دولت کودتا، استعفاء استعفاء"

نیازی به گفتن نیست که خامنه ای و دار و دسته، به دلیل جنس و جنم ضد مردمی، اهل مصالحه و دادن امتیاز به مردم نیستند. کما این که طی همین روزها که به اصطلاح از پیدا کردن راهی برای بیرون رفت از بحران صحبت می کنند، جناح غالب همچنان در صدد است تا بیش از پیش گارد خود را ببندد و قوای سرکوبگر خود را تجدید سازمان دهد: سه روزنامه را مجددا توقیف کردند، جنایت کارترین فرماندهان را در راس سپاه و بسیج و حفاظت اطلاعات گمارده اند، و فراموش کردند که مردم روز قدس بر دهان اینها کوبیدند. بنا بر این، آزمایشی برای سران جنبش اعتراضی فرارسیده است، آیا آنها فاصله خود را با خامنه ای و سیاست های سرکوبگرانه و ضدمردمی اش حفظ خواهند کرد و همچنان در کنار مردم خواهند ایستاد؟

فـرهـاد مهدوی


منبع: سايت ديدگاه

ساز و کار معیوب مدیریت نظام اسلامی؛ غلاماني كه سلطان را اداره مي كنند!

بابک داد

اشاره: حتما" تا بحال چندین بار این جمله را شنیده اید که:"شاه یا رهبر خوب است اما اطرافیانش بد هستند!" این نوشته قصد دارد زیر و بم حکومت بظاهر اسلامی ایران را تحلیل کند. و به این سئوال پاسخ دهد که آیا واقعا" مقام رهبری زیردستانش را اداره می کند؟ و یا گاهی خود او هم توسط موهومات القایی زیردستانش، مدیریت و هدایت می شود؟
حقیقت این است که هر دو شکل این مدیریت معیوب در حال انجام است! اما نهایتا" مسئولیت نهایی تمام جنایات اخیرکه با نام دین بر مردم می رود، بر عهده شخص مقام رهبری است.


عزل و نصبهاي نمايشي چند مهره مانند سعيد مرتضوي و حسين طائب و محمدرضا نقدی، اگرچه نشانه مثبتی از تأثیر نیروی جمعی ماست، اما نهایتا" تغيير معنادار يا جابجايي مهمي در ساختار نظام استبدادي ولايي محسوب نمي شود. دیکتاتور هنوز از بهره گیری از مهره های خونریز خود برای خاموش کردن ندای حق طلبانه ملت ناامید نشده و این هشدارباشی است برای ما تا از خواسته هایمان کوتاه نیاییم. سرکوبگران از آخرین نیروهای خود برای سرکوب مردم و بازسازی قوای خود استفاده می کنند و نباید مجال بازسازی سیستم فاسد و ضدمردمی خود را بیابند.

گزينش سردار محمدرضا نقدي سرتیم شکنجه گران بازداشتگاه وصال به سمت فرماندهي جديد نیروی مقاومت بسيج كه از سوي رهبري به جاي حجت الاسلام حسين طائب منصوب شده، نشان تازه ای است از اين واقعيت كه در رأس هرم قدرت، هيچ اراده اي براي كوتاه آمدن در مقابل خواستهای ملت وجود ندارد و بنا نيست جز با "مشت آهنين" به خواسته هاي مدني مردم پاسخي داده شود. چنانچه دادستان جديد تهران هم چيزي از خلق و خوی قاضی سعيد مرتضوي كم ندارد و در هفته اول انتصابش، ستاد پيگيري شكنجه ها و دفتر كار آقايان كروبي و موسوي را تعطيل كرد تا در اولين آزمون خود در سرکوبگری، نمره قبولي بیاورد. اگرچه همه می دانیم اين افراد با دستور و رضایت شخص آقاي خامنه اي به سركوبها و رفتارهای سبعانه و خونريزي مبادرت مي كنند، اما از سويي شخصا" معتقدم همین زيردستان هم در چرخه ای دوسویه، به نوعی ولی فقیه را "مديريت" مي كنند! به عبارت دیگر اساسا" ساز و كار روابط سلطان و غلامان را باید به گونه بخصوصي ببینیم و تحليل و ارزيابي كنيم. شايد متدينين و اقشار سنتی جامعه با مطالعه اين تحليل، تصوير ذهني شان را با چيزهاي وحشتناكي كه در بدنه و رأس حكومت نائب امام زمان مي بينند، بتوانند كمي تطبيق دهند و از پیچیدگی روابط درونی سیستم ولایی سر در بیاورند. ميخواهم بر پايه ديدگاه و فهم همين اقشار سنتي و ديندار جامعه، روابط سلطان صالح(!) و غلامان فاسدش را بررسي كنم و آن را زیر نور بگیریم تا پیچیدگی روابط درونی این سیستم را بهتر بشناسیم.

بسیاری می پرسند آیا مقام رهبري، براستي درد دين و دغدغه خدا و اسلام دارد؟ و آيا براي نجات هدف بزرگتري بنام اسلام است که بقول آقای حداد عادل، چيزهاي كم «اهميت تري» مثل جان انسانها و معترضين را قرباني مي كند؟ که در انتخابات تقلب مي كند؟ که دروغ مي گويد و دستور شكنجه صادر مي كند و جان مخالفان را می گیرد؟ آيا شخصي مثل آقاي خامنه ای كه رهبري سركوبها و جنايات را بر عهده دارد، براي انتفاع شخصي و سود مادي و ثروت اندوزي حكم به چنين سركوبهايي مي دهد؟ يا اینکه واقعا" براي خود رسالتي آسماني قائل است كه گمان مي كند براي انجام آن رسالت الهي، مجوز انجام هر كاري به او داده شده و آن هدف مقدس، هر وسيله اي حتی روشهای کثیف و نامقدس را توجيه كرده و مي كند؟ از ظاهر امر چنين بر مي آید كه آیت الله خامنه ای چندان اهل مال اندوزي نيست و خانواده او نیز علی الظاهر از فعاليت آشكار مالي و اقتصادي به دورند. پس می توان این ادعا را پذیرفت که تلاش سرسختانه آقاي خامنه اي براي بقا در قدرت، ظاهرا" براي کسب مواهب مادی و ثروت اندوزي نيست و اگر هم روزگاری چنان قصدی داشته، اکنون امكان بهره مندي و برخورداری از ثروتهاي كلان نهاد رهبري براي او و اهل بيتش وجود ندارد. او یا حقیقتا" ساده زیست است و یا وانمود می کند زندگی ساده زیست و معمولیی دارد که به لحاظ معیشتی شبیه زندگی امامان است! پس دلیل اصرار آقاي خامنه اي براي باقی ماندن در حكومتی که به گفته امام علی(ع) از آب بینی بزغاله بی ارزشتر است چیست؟ دلیل پافشاری او برای حکمرانی بر ملتي كه عدالت و صلاحیتهایش را نفی می کنند و دوستش ندارند و او را دیکتاتوری خونریز می دانند چیست؟ این قدرت طلبی که ظاهرا" ريشه در نفع مالي و يا هوسراني هاي معمول سلاطين و شاهان ندارد و احتمالا" به گمان خود ايشان، اقتدارطلبي او خواستگاه ديگري مثل انجام يك رسالت ديني و تاريخي دارد. پس چرا بر اساس همان آموزه های دینی، وی از قدرت کناره نمی گیرد؟ باقی ماندن آقای خامنه ای بر قدرت، نهایتا" اجر اخروی او را تأمین می کند یا سود دنیوی زیردستانش را؟

بر فرض پذیرش این مدعا که آقای خامنه ای بدنبال احیای دین علوی است، چرا این "هدف مقدس" در لایه های بعدی و زیزین حاکمیت به "ابزارهای نامقدسی" مثل آزار مخالفان و شکنجه و قتل و حتی تجاوز متوسل می شود؟ اگر بپذیریم آقای خامنه ای چنانکه مدعی است اهداف مقدسی دارد، پس چرا در لايه هاي زیرین حاكمیت و در میان دولتمردان، اين احساس وظيفه ديني و رسالت تاريخي رنگ مي بازد؟ و تبدیل به انواع سودخواهی ها و بدکاریهای نامقدس و حتی کثیف می شود؟ آیا جز این است که آقای خامنه ای هم در خفا به آنچه شعارش را می دهد بی اعتناست؟ وگرنه چرا اخبار سوء استفاده هاي مالي و زشت کاریهای اخلاقی، زد و بندهاي كلان اقتصادي و انواع فسادها از خيمه مقاماتي شنیده می شود كه توسط همین رهبر فرزانه و پرهیزگار منصوب شده اند؟ و چرا دامنه فسادهای حکومتی این چنين گسترده و پرشمارند؟ چگونه است كساني كه توسط چنين رهبری بظاهر ساده زيست به مسئوليتهاي كشوري و لشكري منصوب مي شوند، اغلب بدنبال چپاول و غارت اموال ملت هستند، دروغ مي گويند، مدرك تحصيلي جعل مي كنند و يكشبه به ثروتهاي افسانه اي مي رسند و برای بقای خود آدم می کشند؟ آيا شاكله و چرخه نظام فعلي، سراسر فاسد و ثروت اندوز است؟ و آیا ساده زيستي رهبر هم يك حقه بازي است كه توانسته بيست سال ادامه اش بدهد؟ يا اينكه رأس رهبري نظام، شخص ساده زيست (یا ساده لوحي) نشسته كه بدنبال انجام یک رسالتي دینی و تاريخي موهوم است و براي انجام آن رسالت بزرگ، نه به فساد زيردستانش توجهي دارد و نه اساسا" به چیزهای زمینی و پیش پا افتاده(!) اهميتي مي دهد. آيا واقعا " آقای خامنه ای هم مانند سلاطين جائر و شاهان فاسد پیش از خود، دچار سندروم روحي «برگزيده شدگي» از سوي خداوند شده و باور دارد كه «ظل الله» و سايه خداست؟ و آيا این توهم «خودانگیختگی» آقای خامنه ای، چیزی از بار مسئولیت جنایاتی که در حیطه حکومتش صورت می گیرد می کاهد؟

آیا اين جمله مشهور که هميشه در تاريخ گفته اند و شنيده ايم كه: «شخص رهبر يا سلطان يا شاه خوب است، اما اطرافيانش بد و فاسد هستند!» چیزی از بار مسئولیتهای آقای خامنه ای کم می کند؟ و آیا او حقیقتا" خوب و بی نقص است؟

راستی چه فعل و انفعالاتي رخ مي دهد كه در رأس حكومتهاي فاسدي مثل نظام كنوني، شخصي مي نشيند كه ظاهرا" خوب است و حتی از فسادهاي شديد زيردستان خود مبري و بدور می نماید؛ اما در عين حال، توان يا عزم و اراده لازم را هم ندارد تا زيردستانش را منزه و پالايش كند و از مال اندوزي و انواع فسادها و جنايات برحذر دارد؟ و چگونه است که در بدنه هرم قدرت این رهبران و شاهان خداگونه، انبوهی از فساد تلنبار می شود؟

بياييد فرض كنيم آقاي خامنه اي و حتی احمدي نژاد چنانكه مدعي هستند منزه و غيرفاسدند و رضايتي هم ندارند که زيردستان و منصوبانشان فاسد باشند. فرض كنيم رهبر نظام، مؤمنانه (از دیدگاه خودش) بدنبال بقاي حكومت خود و بقاي دين خداست و باور دارد كه براي انجام يك رسالت دینی و یک هدف مقدس، مجاز است «قاطعيت علوي!» داشته باشد و وقت و بی وقت، چشم فتنه را كور كند و تمثال حی و حاضر «علي زمانه» باشد كه به زعم وی، در طول حاکمیتش هزاران نفر را براي نجات دين كشت و از دم تیغ گذراند. نشانه هاي اين ادعا در رفتار و گفتارهاي آقاي خامنه اي و احمدي نژاد به وضوح ديده مي شود. بیایید ادعای آنها را باور کنیم و فرض كنيم آنها مؤمنانه و ساده لوحانه باور كرده اند برگزيدگان خدا هستند و خود علي بيني رهبر، باور آقای خامنه ای است و احمدي نژاد هم قضیه «هاله نور» دور سر خودش را مؤمنانه باور دارد و باور كرده كه براي مديريت جهان و زمينه سازي ظهور امام زمان «برگزيده» شده است! بگذارید توهمات آنان را باور کنیم. سئوال اینجاست كه چرا برغم چنين تلاش زاهدانه اي در اين اشخاص، اساس حكومت و دولت آنها غيرمردمي، خونريز، فاسد و ستيزه جوست؟ و چرا آنان نتوانسته اند و نمي توانند صلاح و رستگاري دنيا را از بدنه حكومت و دولت خودشان شروع كنند؟ آيا اصلا" رهبري و رئیس دولت کودتایی چنين قدرتي دارند و آیا آنها زيردستان فاسد خود را اداره مي كنند؟ يا این زيردستان زیرک هستند که رندانه، رهبر و رئيس دولت ساده لوح را با القاي ذهنيتهاي خاص مديريت مي كنند؟ براستي در آن لايه هاي پاييني حكومت «ظل اللهی» چه مي گذرد؟

دو فرضيه بيشتر مقابل ما نمي ماند كه هر دو اينها، اثبات كننده عدم شايستگي و لياقت آقاي خامنه اي براي رهبري است. آقاي خامنه اي يا خبر ندارد كه چه فساد و جناياتي در مجموعه زيردستان رواج دارد (که محال است نداند) و يا براي حفظ لذت روحي و تسكين كمبودهاي روانيش، به آن سياه كاريها رضايت مي دهد تا قدري بيشتر سوار بر اسب كامبخش قدرت باقی بماند. از دیدگاه خودش البته او براي بقاي يك حكومت علي وار(!)، به اين فسادها و جنايات و سركوبها و آدم کشی ها رضايت مي دهد و بدنبال انجام آن رسالت ديني و مأموریت الهي خودساخته است و برای آن، حتي دستيابي به بمب اتمي را هم مجاز مي داند. هر دو اين فرضيه ها او را از شرايط رهبري خلع مي كنند. اما در عین حال ما را به نتيجه بزرگتري هم مي رسانند؛ اين واقعيت تلخ كه كمبودهاي روحي و باورپذيري ساده لوحانه آقاي خامنه اي و احمدی نژاد، محمل مناسبي ساخته تا زيردستان جاه طلب، از او مانند همه سلاطين پيشين سوء استفاده كنند و به او بقبولانند براي حفظ اسلام و دین خدا(!) به تخت سلطاني بياويزد و خون بريزد تا زيردستان در زير سايه يك حكومت ظاهرا" ديني، به چپاول اموال ملي مشغول باشند.

حقيقت تلخ اين است كه كمبودهاي روحي و شخصيتي برخي از سلاطين و رهبران، از هيتلر و قذافي و صدام تا احمدي نژاد و خامنه اي،باعث مي شود آنان توسط زيردستان خود مديريت شوند و دچار توهمات و موهوماتي مثل برگزيده شدگي يا برانگيختگي از جانب غیب گردند و چنان غرق در اين موهومات شوند كه به هر جنايتي براي بقاي حاكميت خود و انجام يك رسالت خيالي راضي باشند! فرد ساده لوحي مثل احمدي نژاد بهترين ابزار براي بقا و حيات و بيزنس هاي ميلياردي زيردستان زیرکی مثل الهام و رحیمی و کردان و دانشجو و دیگران است. زيردستان زيرك با القاي رسالت علوي و مهدوي و با تلقين هاله نور و امثال اين موهومات، از آقاي خامنه اي و احمدي نژاد مثل سلاطين ساده لوح پيشين، ابزارهايي مي سازند تا پوسته مقدسي از پاكدامني و مشروعیت دینی حكومت را نمايش دهند و زير آن پوسته ظاهرالصلاح، انواع بيزنس ها و تجارتها و فسادها و جنايات را انجام مي دهند. سلطان، غرق لذت معجزات خودساخته و كراماتي است كه زيردستان درباره او مي سازند و نقل مي كنند و زيردستان، سرگرم خنديدن به ريش سلطان ساده لوح!

در حقیقت امروز کشور ما توسط كساني مديريت مي شود كه نه درد دين دارند و نه حتی موهومات خودساخته اي مثل حكومت علوي آقاي خامنه اي يا ادعاي مديريت جهان احمدي نژاد را جدي مي گيرند. كساني كه به كام گیری از مواهب قدرت سياسي و اقتصادي مشغولند و در خفا به ساده لوحي و باورپذيري بالادستان و شاهان و سلاطين و ولي امر متوهم مسلمين جهان مي خندند.

آنچه نبايد در جنبش و مبارزه ملت ما فراموش شود اين است كه حذف و عزل «شخص» شاه يا رهبر ديكتاتور،بايد «آخرين» خواسته و شعار ما باشد و نه «اولين» آن. نوك پيكان مبارزات ما بايد برچيدن «سيستم سلطاني» باشد. سيستم فسادآميزي که سلاطینی ساده لوح و زودباور مقل صدام یا خامنه ای و احمدی نژاد را بر تخت سلطنت می نشاند تا در نمایش ساده زیستی، به مردم نشان دهند آقاي خامنه اي روي موكت زندگي مي كند و نان و ماست مي خورد، اما در دستگاه حاكميت علوي اش(!)، دزديهاي ميلياردي و جنايات مافیایی سازمان يافته و تجاوز و شكنجه و تعرض به امري عادي و حتي قابل دفاع تبديل مي شود! این بزرگترین گواه عدم راستی و صداقت آقای خامنه ای در اقتدا به ائمه و پیامبر است و مشروعیت دینی او را به طور کامل زیر سئوال برده است.

نبايد فراموش كنيم تداوم ديكتاتوري ديني آقاي خامنه اي، علاوه بر تلاش شخصي ايشان براي ارضاي کمبودهای روحي خود، محصول مديريت كساني است كه زير سايه او به جهت دهي دايمي به ذهنيات رهبر ساده لوح مشغولند و تا «سيستم سلطاني فقیه» پابرجاست بساط ظلم و جنايت و فقر و تبعيض برچيده نمي شود و نمي توان انتظار هیچ معجزه ای از عزل و نصبهای نمایشی در این بارگاه فرعونی داشت. معجزه حقيقي در حنجره و مشت ماست؛ وقتي فرياد آزادي خواهي و حق طلبي سر مي دهيم. اين معجزه بايد روز به روز، مانند معجزه طلوع هرروزه خورشيد مهر، نو به نو شود تا عاقبت شب و سیاهی را به زانو درآورد. بشارت باد بر شما که طلوع آن سپیده با همت همه ما، بسیار نزدیک شده است. يا حق.

فرصت نوشتن/ روزنوشته های بابک داد
http://www.babakdad.blogspot.com

روایت یکی از مدیران ارشد سابق نفت: چگونگی شکل‌گیری مافیا در نفت







روایت یکی از مدیران ارشد سابق نفت: چگونگی شکل‌گیری مافیا در نفت

۱۵ مهر ۱۳۸۸ | admin

یکی از وزرای اسبق نفت ساختار نفت را به هم ریخت. حالا برخی، این تغییر ساختار از سوی ایشان را خوشبینانه نگاه می‌کنند و برخی هم تلقی مثبتی از این اقدام ندارند، چراکه بسیاری از سوءاستفاده‌ها در نتیجه همین تغییر ساختارها امکانپذیر شد.

یک مدیر کارکشته این صنعت معتقد است که مافیا در وجود نفت ریشه دوانده است.

سیدعلی بهشتیان ، مدیرعامل شرکت پترو ایران ناگفته‌هایی را از حضور ۳۰‌ساله‌اش در نفت می‌گوید، وجود مافیا در نفت را باور دارد و تاکید می‌کند مصادیقی را می‌تواند برای آن معرفی کند.مدیرعامل شرکت پترو ایران در گفتگوی خود با «جام‌جم» درباره «مافیای نفتی» که ۴ سال پیش از سوی رئیس‌جمهور مطرح و بر لزوم مبارزه با آن تاکید شد، با اشاره به این‌که وی مافیا در نفت را به دلیل وجود پول‌های کلان میلیاردی قبول دارد، اظهار می‌کند: در اولین صحبت خودم با آقای احمدی‌نژاد در ۴ سال پیش، به ایشان گفتم، «مافیا معلول است یا علت» که ایشان پاسخ داد: معلول است و من نیز در پاسخ به نظر ایشان گفتم، پس بیایید درباره علت‌ها حرف بزنیم و آنها را ریشه‌یابی کنیم. بهشتیان با یادآوری مذاکراتش با رئیس‌جمهور برای ارائه برنامه‌هایش و طرح موضوع مافیا می‌گوید: به آقای احمدی‌نژاد گفتم عده زیادی در نفت هستند که منافع دارند، آیا می‌توانید با آنها برخورد کنید؟ زیرا من معتقدم اصل فساد کلان در نفت وجود دارد و باید با سرشاخه‌ها برخورد شود.وی می‌گوید: متاسفانه یکی از وزرای اسبق نفت ساختار نفت را به هم ریخت. حالا برخی، این تغییر ساختار از سوی ایشان را خوشبینانه نگاه می‌کنند و برخی هم تلقی مثبتی از این اقدام ندارند، چراکه بسیاری از سوءاستفاده‌ها در نتیجه همین تغییر ساختارها امکانپذیر شد.

وی تاکید می‌کند: از این رو می‌گویم ایشان ساختار نفت را به هم ریخت که اگر کسانی با نفت آشنا باشند، می‌دانند که هیات مدیره شرکت ملی نفت، بالاترین مقام اجرایی و تصمیم‌گیر است، به طوری که مصوبات نفت در دیگر شرکت‌ها نیز لازم‌الاجراست. در کنار هیات مدیره یک کمیسیون معاملات نفت وجود داشت که تمام قراردادها در این کمیسیون حل و فصل می‌شد و افراد باسابقه نفت، سالم و در عین حال ثابت و موظف در آن حضور داشتند، اما این وزیر اسبق نفت با تعطیلی این کمیسیون افراد غیرموظف را در آن جایگزین و تعداد زیادی را عضو کرد.

بهشتیان می‌افزاید: ایشان مدیران اجرایی را در این کمیسیون عضو کرد و این افراد کسانی بودند که به مرور جابه‌جا شده بودند. حالا ببینید حجم وسیعی از معاملات در این کمیسیون مطرح می‌شد در پی همین تغییرات یادم هست که در قرارداد انتقال ساری -‌ری به توصیه یکی از مدیران ارشد نفت در دولت اسبق، پروژه به شرکتی واگذار شد که اصلا در مناقصه برنده نشده بود. در ظاهر مناقصه برگزار شده بود، اما برنده مناقصه نتوانست پروژه را در دست بگیرد. یا در مورد یک پروژه نفتی در جنوب کشور کارفرما برای واگذاری پروژه به شرکت برنده، از او ۵ میلیون دلار رشوه‌ طلب کرده بود. به گفته این مدیر باسابقه وزارت نفت، روال واگذاری قراردادها از آنجا شروع شد که هریک از این امور به همین شکل به افراد یا شرکت‌ها محول می‌شد.

وی همچنین خاطرنشان می‌کند: در ظاهر، شما ممکن است ایرادی به فرآیندهای فسادآور نبینید، چراکه ظاهر قانونی کار، کاملا رعایت شده است، اما درواقع این‌گونه نیست.

بهشتیان با یادآوری ماجرای رشوه استات اویل می‌گوید: این شرکت نروژی هیچ‌گاه ماجرای رشوه را رد نکرد، حتی در آمریکا و نروژ آن را تایید کرد، اما داستان آن در ایران هرگز به سرانجام نرسید.

استات اویل یکی از مواردی است که شاید به دلیل مسائل سیاسی مطرح و خبری شد، ولی بسیاری موارد وجود دارد که اصلا گفته یا مطرح نمی‌شود.

بهشتیان هم‌اکنون مدیرعامل شرکتی است که طرح توسعه میدان مشترک نفت و گاز سلمان را به عنوان یکی از پروژه‌های خود در دست اقدام دارد. پروژه‌ای که اگرچه قرارداد آن در سال ۷۹ منعقد شد و قرار بود ۴ ساله به سرانجام برسد، تا سال ۸۵ یعنی زمانی که بهشتیان در پتروایران حضور پیدا کرد، عملا پیشرفت قابل توجهی نداشت و گذر زمان هزینه‌های این پروژه را ۴۰۰ میلیون دلار افزایش داد.

اما امروز پروژه سلمان به آخرین مراحل خود رسیده است و با پیشرفت ۹۹ درصدی بزودی روزانه ۱۵ میلیون مترمکعب گاز وارد شبکه مصرفی کشور خواهد کرد، هرچند مذاکراتی هم با برخی کشورهای منطقه برای صادرات گاز تولیدی این میدان در حال انجام است. بهشتیان درباره توسعه حوزه نفتی میدان سلمان می‌گوید: این حوزه در اواخر جنگ تحمیلی توسط نیروهای آمریکایی در خلیج فارس از بین رفت و بازسازی آن به طور ۱۰۰ درصد به شرکت‌های خارجی واگذار شد، اما هم‌اکنون پروژه گازی میدان سلمان ۱۰۰ درصد توسط متخصصان ایرانی اجرا می‌شود که ۷۰ درصد اعتبارات مالی آن از منابع داخلی و ۳۰ درصد از منابع خارجی تامین شده است. او همچنین می‌گوید: با ادامه این پروژه و اجرای عملیات فرازآوری (استخراج نفت با فشار گاز از مخزن،‌)Gaslift پیش‌بینی می‌شود، ظرفیت تولید نفت از این میدان، طی ۲ ماه آینده از ۶۰ هزار بشکه به ۷۵ هزار بشکه در روز افزایش یابد که با این عملیات، روزانه ۱۵ هزار بشکه نفت به تولید نفت میدان سلمان اضافه می‌شود.

مشروح گفتگوی ۳ ساعته «جام‌جم» با سید علی بهشتیان که حاوی نکات خواندنی درباره مسائل مختلف ۳۰ ساله نفت است، بزودی منتشر خواهد شد.

اعدام معترضین؟ ولع سیری ناپذیر “جمهوری” اسلامی برای اعدام و گسترش فرهنگ خشونت در جامعه.

نظام قرون وسطایی ولایت فقیه برای محک زدن واکنش جنبش مردمی حکم اعدام یک شهروند معترض وابسته به انجمن پادشاهی را صادر نموده است.

با اعتراض جدی به این حکم وحشیانه و ضد انسانی ایرانیان مبارز نشان میدهند که یک هدف مهم جنبش ازادی خواهی منع شکنجه و اعدام و احترام به حقوق انسانی هر فرد مستقل ازعقیده و مرام اوست.

البته ولع سیری ناپذیر “جمهوری” اسلامی برای اعدام که کشورمان را از نظر تعداد انسانهای اعدام شده در صدر جهان قرار داده دلایل خاص خود را دارد. از جمله:

* ایجادجو وحشت در جامعه و توجیه خشونت که از ضروریات تداوم این نظام طالبانی است.

* ناتوانی نظام جمهوری اسلامی در بحث استدلالی با مخالفان و توسل به حذف فیزیکی آنها و سرکوب آنان. نظام جمهوری اسلامی از جبهه ملی تا مخالفان رادیکال خود را در عرض سی سال گذشته به جوخه های اعدام سپرده. برای شکنجه و سرکوب هر نوع مخالفی دلیلی پیدا می شود. فاجعه “انقلاب فرهنگی” در سال 59 نیز دلیلی بر این ادعاست.

* تلاش بنیاد گرایان دینی در تحمیل قوانین شرعی متعلق به 1400 سال پیش و تحمیل دیدگاه فکری واپس گرایانه ای که می خواهد که با قتل انسانها “عدالت” بر قرار کند . آن دیدگاه فکری که تصور می کند می توان با قتل انسانها و ایجاد ترس مانع از ارتکاب جرم بوسیله افراد دیگر شود از پایه متناقض و به جای مانده از”منطق” دوران قرون وسطی و جاهلیت است.

* ناتوانی نظام از حل مشکلات جدی اجتماعی نظیر اعتیاد، گسترش بیکاری. مغزمعیوب رهبران نظام راه حل اینگونه مشکلات را بعضا در سرکوب و اعدام می بیند.

اعدام و شکنجه در یک جامعه آزاد و متمدن جایی ندارد.

بیاد بیاوریم که چه انسان هایی به نا حق اعدام می شوند. از کسانی مانند دل آرا دارابی و بهنود شجاعی که حتی جرمشان اثبات نشده. تا کسانی که بخاطر فقر اقتصادی و فرهنگی (که مقصر اصلی آن همین طالبان ایران هستند) به بزه کاری و اعمال خلاف روی میآورند. از مبارزان قدیمی راه آزادی مانند زنده یاد سعید سلطان پور تا دختران 16 ساله ای که بجرم پخش اعلامیه یا روزنامه ای به جوخه های مرگ سپرده شدند. از زنی که به جرم زنا در گودالی تا نیمه بدن خاک شده و به فجیع ترین وجهی با سنگ هایی نه چندان بزرگ زجر کش میشود.

فرزاد کمانگر را از خاطر دور نکنیم. معلمی آزادی و فعال حقوق بشر در کردستان که دفاع ازحرمت انسانها را تقوی خود نمود و بالاخص وضعيت زنان را سند مسجل نقض حقوق بشر خواند، معتادان را بيماراني نيازمند دانست و به همت خود صدها بيمار را درمان نمود ، روزنامه نگاري بود که از واژه عشق قلم فرسائي مينمود ، او روحيه لطيف خود را در حمايت از محيط زيست و طبيعت پيرامونش متبلور نمود ، خشونت را محکوم مينمود.
اما اکنون سرکوبگران بيش از
22 ماه است که او را به جرم دگرانديشي و حق طلبي به مسلخ برده اند، شکنجه هايي قرون وسطايي نموده اند که انسانيت را توان بازگو نمودنش نيست .
در 2 دقيقه و 20 ثانيه او را بدون هيچ مدرکي ، پس از ماهها شکنجه ، تنها در تداوم پشت پرده هاي سياسي به مرگ محکوم نمودند ، فرزاد قهرمانانه و سرافراز در بيدادگاهش سرود خواند
(1)

در نواحی دور افتاده از تهران مانند کردستان و خوزستان و بلوچستان صدها نفر به جرمهای مختلف پس از شکنجه ( بقول خودشان تغزیر) به جرم هایی که درستی شان در “دادگاهایی” بدون هییت منصفه و وکیل “ثابت” با سرعت و به دلایل سیاسی، اختلافات قومی و قبیله ای و… اعدام میشوند.

در سالهای اخیر دهها و شاید صد ها جوان معترض، برخی با جرم سیاسی به غنوان ارازل و اوباش اعدام شده اند.

هنوز نگاه جوانی که مهربانی و شجاعت درنگاهش آشکار و طناب دار بر گردنش آویزان بود پس از سالها از خاطرم محو نگردیده.

در کل جمهوری اسلامی دست بزنی در برابر کسانی که در موقعیت ضعف هستند، کسانی که در بند و گروگان این نظام ضربشری هستند، دارد. به نمونه جوان 17 ساله افغانی فقیری نگاه کنیم که برای دفاع از خود در برابر تجاوز به اجبار مرتکب قتل شد. سازمان عفو بین الملل تصمیم حکومت ایران را که مجددا قصد اعدام بزهکار کودک را دارد و نمونه بارز نقض تعهدات بین المللی ایران است را محکوم کرده . اما طالبان ایران اصرار عجیبی بر اجرای این حکم دارند. انساتهای فقیری که دسترسی به امکانات دفاع از خود ندارند بیشترین قربانییان این نظامند. وگرنه فرزند حجت السلام فلاحیان که در ملاعام مرتکب قتل عمد میگردد به سادگی آزاد میشود. نمونه هایی از این نوع “عدالت” در این حکومت “ارزشی” فراوانند.

به نام هر چه که شرف انسانی اش مینامیم جلو این شقاوت و وحشی گری باستیم و به آن اعتراض نماییم.

مجازات اعدام نوعی شکنجه است و در بیشتر کشور های دنیا ممنوع و غیر قانونی است.
بطور کلی منع مجازات اعدام در کشور های مختلف رابطه مستقیمی با درجه شعور اجتماعی و رشد دمکراسی دارد.
بیشترین اعدام ها توسط دولت های ایران، چین،عربستان، پاکستان که گل های سر سبد دمکراسی و ازادی ! هستند انجام شده.

ما در شرف یک تحول بزرگ سیاسی هستیم. جوانان ما هر روز در خیابانها کشته و در زندان‌های رژیم جمهوری اسلامی شکنجه میشوند. برای چه؟

برای تحول دمکراتیک، برای تغیر معیار‌های قرون وسطأئی و پذیرش اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر به عنوان پرنسیپ‌هایی‌ که باید در پندار و روابط اجتمأعی ما نهادینه شوند.

ما میخواهیم با فرهنگ استبدادی در جامعه خود مبارزه کنیم. یک پیش شرط اساسی‌ برای این کار دفاع بدون قید و شرط از نقض حقوق هر انسانی‌ به وسیله هر گروه یا کشور است.

ضرورت تشکیل جبهه متحد آزادی خواهی و ایجاد بدیل دمکراتیک قدرتمند:

ضرورت تشکیل آلترناتیو دمکراتیک با هدف و برنامه شفاف و راهکار های پیشنهادی برای دستیابی به آن:

ضرورت تشکیل جبهه متحد آزادی خواهی و ایجاد بدیل دمکراتیک قدرتمند:

اگر به تجربه های مهم تاریخی کشورمان در یک صد سال اخیر (انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب 57) توجه نماییم، علل شکست ها یا محدود بودن دستاوردهای این مبارزات در عوامل زیر مییابیم:

1. عقب ماندگی فرهنگی و سلطه فرهنگ استبدادی در اقشار وسیع جامعه که خود را در عدم آگاهی راجع به تاریخ کشورمان و درک ریشه ای مشکلات نشان میدهد.

2. عدم وجود سازماندهی قدرتمند آزادی خواهان.

3. منافع گروهی و ملاحضات ایدئولوژیک، مذهبی رهبران و سیاست بازانی که با تفکرات عقب مانده و یا تحلیل های نادرست خود، موانعی جدی در برابر پیروزی یا تعمیق جنبش های اعتراضی داشته اند.

4. دخالت کشورهای دیگر در امور داخلی کشور ما بطور مستقیم و غیر مستقیم که همیشه بوسیله گروهی از ایرانیان بخاطر همسو بودن منافعشان با بیگانگان انجام گرفته ست.

از میان 4 عامل بیان شده عامل اول نقش تعیین کننده داشته و کاملا بر عوامل دیگر تاثیر گذار بوده است. سلطه فرهنگ استبدادی و استبداد سیاسی موجب عدم رشد آگاهی گسترده در جامعه و تشکیل نهاد های گسترده مدنی گردیده.

همچنین استبداد سیاسی مانع شکل گیری مطبوعات آزاد و سازمانهای سیاسی مستقل از قدرت( بجز درمقاطع محدود) گردیده. به علت عدم آگاهی وسیع، اهداف جنبش های اعتراضی ناروشن می مانند و سیاست های مداخله جویانه دیگر کشورها به موفقیت میرسد. وسرانجام به علت عدم آگاهی است که شیادی مانند خمینی دیکتاتور، رهبر انقلابی میشود که هدف مهمش سرنگونی یک دیکتاتور دیگر بوده است.

فرهنگ استبدادی تبلور خود را در استبداد سیاسی نمایان میسازد و استبداد سیاسی به نوبه خود با قربانی نمودن آزادی بیان و اندیشه و ممانعت از بوحود آمدن نهادهای مستقل و گسترده مدنی موجب باز تولید فرهنگ استبدادی میگردد.

از این رو، علیرغم تلاش ها و فدا کاریهای مکرر بخشی از مردم وآزادی خواهان در طول قرن گذشته، می توان ادعا کرد که به نتایجی در خور این تلاش ها دست نیافته ایم. گواه این ادعا بر سر کار آمدن حاکمیت استبداد مذهبی پس از انقلاب 57 علیه نظام دیکتاتوری پادشاهی است. سرنگونی استبداد سلطنتی نه تنها به نفی استبداد سیاسی منجر نشد بلکه باعث ادامه آن وشکل گیری بدترین نوع استبداد اجتماعی و نقض مکرر ابتدایی ترین حقوق مدنی و فردی شهروندان در سی سال اخیر گردید.

تجربه تلخ 30 سال گذشته این نکته اساسی را برای بخش آگاه و آزادی خواه جامعه ما روشن ساخت که:

هدف ما نه صرف مبارزه با دیکتاتور بلکه مبارزه با فرهنگ دیکتاتوری است.

امروز شاهد شکل گیری جنبشی گسترده در برابر نظام “جمهوری” اسلامی هستیم. ایران کشوری پهناور با اقوام وگرایشات فکری متفاوت و ادیان مختلف است. دلایل شرکت بخش های مختلف جامعه در جنبش اعتراضی اخیر نیز متفاوتند. در پشت این حرکت فراگیر دستیابی به آزادی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعددی نهفته است. از جمله: آزادی های فردی، برابری طلبی زنان وآزادی پوشش، آزادی خواهی جوانان و دانشجویان ، احقاق حقوق قومهای ایرانی (کرد وآذری و بلوچ و…) و اقلیت های دینی، رعایت حقوق زندانیان و منع شکنجه و مجازات اعدام، دفاع از کودکان، حفظ محیط زیست (کنترل آلودگی آب وهوا، نابودی جنگلها و تالاب ها و گونه های گیاهی جانوری…)، تغییرات اساسی در سیستم آموزشی، خواسته های صنفی و اقتصادی کارگران و کارمندان و معلمان و خیل عظیم جوانان بیکار. عقاید فکری که در این چنبش نقش دارند نیز متنوعند. از اصلاح طلبان دینی گرفته تا سوسیالیست های انقلابی. از سوسیال دمکرات ها گرفته تا مشروطه خواهان،. از دمکرات های لیبرال گرفته تا افرادی که ضرورتا گرایش به عقیده سیاسی خاصی ندارند.

از نظر عقاید دینی و فکری نیز دیندار و بی دین، شیعه و سنی، مسیحی و بهایی و زرتشتی و یهودی و دراویش شکل دهنده تنوع افکار و عقاید در کشورمان هستند.

بنا بر این خصوصیت، یک حزب یا جریان سیاسی نمی تواند رهبری چنین حرکتی را عهده دار باشد. رهبران واقعی این جنبش هزاران هزار ایرانی آزادی خواهی هستند که در خیابان های تهران به مصاف سرکوبگران میروند. رهبران این جنبش فعالین حقوق بشری هستند که در ایران و دیگر نقاط دنیا در راه احقاق حقوق زندانیان، دانشجویان و مردم ایران تلاش میکنند. رهبران این جنبش زنان شجاع و آزاده ای هستند که با آگاهی برای حقوق برابر و رفع انواع تبعیض های شرعی و فرهنگی مبارزه می نمایند. پیشگامان اصلی این جنبش دانشجویان آزاده ای هستند که علیرغم جو سرکوب و اختناق پلیسی در دانشگاههای ایران مبارزه را خود علیه این نظام قرون وسطایی ادامه ادامه میدهند. رهبران واقعی این جنبش کارگران و معلمان آگاهی هستند که برای آزادی تشکل و احقاق حقوق خود دستگیر و زندانی می شوند و مدت ها در زندانهای انفرادی شکنجه می شوند. رهبران این جنبش هموطنان کرد و آدزی و بهایی و زرتشتی هستند که در برابر نقض حقوق انسانی خود ساکت ننشسته و مظلومانه و بر احقاق حقوق خود پافشاری میکنند. رهبران این جنبش روزنامه نگاران، نویسندگان، هنرمندان متفکران و وبلاگ نویسان شجاعی هستند که برای رشد آزادی خواهی با دیکتاتوری و فرهنگ استبدادی مبارزه میکنند و تاوان این تلاش را در بسیاری از موارد با گذاشتن جان خود در چنگ دژخیمان پرداخت میکنند. رهبران این جنبش مادران داغدیده ای هستند که با کشته شدن فرزندان خود بدست مزدوران رژیم برای آزادی و آینده جوانان این مرز و بوم در خاوران، جلو اوین در و پارک لاله خواسته های ما را فریاد می کنند.

اگر چه این جنبش یک رهبر ندارد. اما برای پیروزی و سرنگونی نظام استبدادی می باید و میتواند هدف مند و متشکل باشد.

1. اهداف جبهه ملی ازادی خواهی:

با توجه به نکاتی که ذکر شد هدف اساسی ما ریشه کن کردن فرهنگ دیکتاتوری و نهادینه کردن فرهنگ دمکراتیک است. رسیدن به این هدف مستلزم وجود آزادی های سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و توسعه اقتصادی است. دستیابی به این هدف بطور بلاواسطه در شرایط وجود یک نظام استبدادی و توتالیتر ممکن نیست و احتیاج به دوران گذار دارد. هدف های کلی ما برای این دوران گذار میباید حول برچیدن بساط دیکتاتوری با تاکید بر پرنسیب های دمکراتیک و توجه به محدودیت های موجود باشند. این هدف ها عبارتند از:

1. کمک به رشد آگاهی با تلاش های گسترده برای اطلاع رسانی. خوشبختانه زندگی در عصر اطلاعات و پیشرفت های روزمره تکنولوژی این امر را هر روز ساده تر می سازد.

2. کمک به تعمیق مفاهیم آزادی خواهی، مفاهیم شهروندی که شامل سه پایه: شهروندآگاه، حقوق شهروندی و مسئولیت پذیری شهروندان در رابطه با زندگی اجتماعی است.

3. سازماندهی مدنی متناسب با شرایط استبداد سیاسی برای نیل به هدفها در مرحله گذار به جامعه باز و دمکراتیک.

سئوال اساسی اینجاست که چگونه می توان این حرکت پر عظمت مردمی رابطور خاص سازماندهی نمود.

انجام این امر دو شرط اساسی دارد:

1. شفاف بودن خواسته های این مرحله از جنبش آزادی خواهی.

2. روش های عملی سازماندهی متناسب با شرایط فعلی.

* خواسته های این مرحله از جنبش آزادی خواهی

ازآنجایی که ریشه اصلی مشکلات و مهمترین دلایل اعتراضات مردمی علیه جمهوری اسلامی نفی ابتدایی ترین آزادی های سیاسی، اجتماعی و فردی و نقض مکرر اصول متعدد مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر است. مطالبات جنبش ازادی خواهی میتواند حول این اصول و پیگیری این خواسته ها سازماندهی شود.

خواسته های عمومی جنبش آزادی خواهی:

آزادی همه زندانیان سیاسی.

منع شکنجه و مجازات اعدام.

رفع هر گونه تبغیض بر مبنای جنسیت، عقیده، مذهب و قومیت.

احترام به حقوق فردی آزادی بیان، آزادی اندیشه و منع حجاب اجباری.

آزادی مطبوعات، آزادی تجمع، آزادی احزاب.

عدم دخالت دین در امر دولت.

استقرار نظام جمهوری و انتخابی بودن تمام سران دولت.

احترام به حقوق اقوام مختلف ايرانی و حمایت از تنوع فرهنگی، قومی و زبانی. واگذاری تصميم گيری های محلی و استانی به نهادهای انتخابی همان محل و تلاش برای رشد موزون مناطق مختلف کشور و تمرکز زدایی.

رشد اقتصاد مولد با توجه به توسعه پايدار و حفظ محيط زيست .

روشنگری در رابطه با جنایات رژیم “جمهوری” اسلامی در طی 30 سال گذشته. محاکمه و مجازات افرادی که دررهبری این جنایات دست داشته اند یا از عوامل اصلی جنایت و شکنجه بوده ند.

تک تک این خواسته ها نه بر مبنای سلایق و یا ملاحضات عقیدتی خاص بلکه بر اساس ریشه یابی مشکلات و معظلاتی است که مردم ما با آنها روبرو بوده اند. تحلیل جامع راجع به اهمیت این خواسته ها در نوشته های متعدد مورد بررسی قرار گرفته است.

2. شیوه های سازمان دهی:

شیوه های سازماندهی میباید با توجه به شرایط خاص مورد بررسی قرار گیرد.

در غیاب احزاب قدرتمند دمکراتیک و مردمی به سبب اختناق کنونی، بخش عمده سازماندهی در این مرحله میباید بصورت غیر متمرکز صورت گیرد. راه حل پيشنهادی شامل بوجود آوردن تشکلات کوچک (١ الی ۷ نفر) است که بطور مستقل ولی گسترده در محلات، ادارات، دانشگاهها، آموزشگاهها و کارخانجات … بصورت خود سازمانده و غیر هرمی شکل می گیرند. اعضای گروه با يکديگر از طريق محيط کار، مکان تحصيل ، محيط زندگی (محله) و يا محيط خانوادگی آشنايی کامل داشته و به هم اعتماد دارند. (تاکيد بر محدود بودن اعضا بخاطر راحتر بودن تماس و کاهش ريسک امنيتی است). اين مجموعه وسيع وغير متمرکز ازطريق ارتباطات راديو وتلويزيونی ماهواره ای وکانالهای اينترنتی و روشهای خلاق ارتباط گيری و اطلاع رسانی تبديل به يک شبکه گسترده نهادهای مردمی ميشوند.

این سازماندهی در بسیاری نقاط بصورت پراکنده وجود دارد. تشکلات مدنی مانند گروههای زنان ، انجمن های دفاع از حقوق بشر، و حفظ محیط زیست ، هسته های دانشجویی و کارگری و معلمان وجود داشته و فعال هستند.

هدف مهم اما، بهم پیوستن این حلقه ها و جهت دار کردن فعالیت ها در چهارچوب یک برنامه مشخص و موثر می باشد.

روش ها:

محور اصلی تلاش های ما اتکا به قدرت خلاق احاد مردم ایران برای تشکیل نهاد های متنوع مدنی و گذار از رژیم استبدادی به نظا م جمهوری خواهد بود.

مبارزات جبهه ملی ازادی خواهی در سه بخش کلی سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک تعریف میگردد:

هدف ما گسترش اعتراضات با اتکا به شیوههای متنوع سازماندهی و اعتراضات مدنی در محله ها، ادارات، کارخانه ها، دانشگاهها،مدارس و … برای فلج کردن کامل حکومت کودتا با حداقل هزینه از نظر جانی ومالی است.

مزدوران رژیم خواهان اعمال خشونت برای بوجود اوردن جو ارعاب و سرکوب مبارزات حق طلبانه ما هستند. می خواهیم بطور اگاهانه در حد امکان از بخشونت کشاندن اعتراضات جلو گیری کنیم. به چند دلیل:

تشدید خشونت در هر حال باعث ترس عده ای از هموطنان و امکان عدم شرکت انان در اعتراضات میگردد.

تشدید خشونت باعث صدمه بیشتر به هموطنان می شود. ما نمی خواهیم حتی یکنفر اسیب ببیند. ما برای آزادی و تحولی تلاش میکنیم که هدفش زندگی و آینده بهتر براساس رعایت حقوق انسانی تک تک افراد جامعه باشد.

ما شهادت طلب نیستیم. می خواهیم غبار سی ساله “مرگ بر این” و ” مرگ برآن” را بزداییم. بنابراین ادبیات و رفتار ما نیز باید باسرکوبگران فرق اساسی داشته باشد. ما از خود دفاع میکنیم و سعی در خنثی کردن مزدوران داریم. اما هدف خشونت نیست. هدف شهروند بودن، تلاش برای کسب و حفظ حقوق انسانی مان و تبدیل این تلاش بصورت بخشی از فعالیت های روزمره است.

از طرفی ماموران هم انسان هستند. بعضی از روی نا اگاهی وجبر زمانه در گیر این کارند. اگر بتوان با نشان دادن روش های انسانی آنها را بفکر انداخت چه بسا درکار خود تجدید نظر کنند و یاحتی به جنبش بپیوندند.

پیشنهاهای خاص برای سازماندهی جنبش ازادی خواهی:

هدف: سازماندهی مقاومت با اشکال متنوع. هر کس و هر تشکلی به تناسب توان و امکاناتش در دفاع از حقوق انسانی‌ و در برابر اعمال و سياست های سرکوبگرانه رژيم بطوری که هزينه سرکوب وعدم پاسخگويی به خواست های مردم هر روز سخت ترگردد. بخاطر داشته باشيم که با نيرويی سروکار داريم که فقط قدرت رادرک می کند. با قدرت جنبش آزاديخواهی می توان باعث تحول دمکراتيک باحداقل هزينه شد.

* تشکیل گروه‌های مقاومت در محله ها، ادارات، کارخانه ها، دانشگاهها و… با هدف های زیر:

* سعی‌ در اطلاع رسانی گسترده از طریق پخش علامیه، شبنامه، و CD‌های حاوی اعتراضات مردمی و روش‌های مختلف مقاومت و سازماندهی. لزوم اینگونه اطلاع رسانی در شهرستان ها که سیستم اینترنت کند و محدود است، روشن تر است. اطلاع رسانی پاشنه اشیل این رژیم است.

* با تشویق حضور گسترده مردم در جنبش آزادی خواهی، فشار بیش از حد از دوش فعالین سیاسی کم گشته و تواناییشان در رویا رویی با سرکوبگران افزایش می دهد. بجای شرکت فردی در تظاهرات فکر سازماندهی و تشویق 20 نفر برای این کار باشیم. بقولی بجای روشن کردن آتش با روزنامه بفکر روشن کردن کنده درخت باشیم.

* کمک و همیاری به خانوادهای جان باختگان وآسیب دیدگان مبارزات. خصوصا توجه به آسیب دیدگان شکنجه های روانی که ممکن است دچار افسردگی روحی و علایم نامشخص باشند. کمک و همیاری به افراد محله در صورت بروز مشکلات. شناسایی عوامل سرکوب و دادن اخطار به آنان. شناسایی خانه های امن و شکنجه گاههای رژیم شناسایی پایگاه ها و انبار تسلیحات رژیم و خنثی یا خلع سلاح نمودن آنها در موقع لازم.

* راه اندازی کمیته های اداری و کارگری برای سازمان دهی اعتصابات، تشکیل صندوق کمک به خانواده های آسیب دیدگان مبارزات و زندانیان در محیط های کاری، شناسایی عوامل سرکوب در محیط های کاری، جمع آوری اطلاعات مستدل در رابطه با فساد مالی، جاسوسی این افراد. توجه داشته باشیم که روش عادلانه برای این مجرمان داشتن مدارک هر چه بیشتر و ارایه آن به دادگاهها پس از سرنگونی رژیم ولایت فقیه است.

* تشکیل کمیته های حقیقت یاب که از افراد در تشکلات مختلف مدنی محله ای ،تشکل های دانشجویی، سندیکایی، سازمانهای سیاسی تشکیل شده و در تماس با سازمان های فعال در دفاع از حقوق بشر و زندانیان سیاسی قرار می گیرند. این کمیته ها درجمع اوری اطلاعات در باره موارد سرکوب و گزارش به سازمان های دفاع از حقوق بشرهمکاری می کنند. در صورت موفقیت رژیم در سرکوب سازمان های علنی فعال در دفاع از حقوق بشر این کمیته ها میتوانند اطلاعات جمع اوری شده را بطور مستقیم در اختیار سازمانهای خارج از کشور قرار دهند.

* تامل و دقت در تکنیک‌های راهپیمأیی ها و مبارزات خیابانی. روش‌های کمک رسانی به همدیگر. توجه به روش‌های سرکوب از طرف مزدوران سازماندهی حرکات اعتراضی با بررسی جوانب امنیتی. جان تک، تک هموطنان عزیز است. ما میخواهیم با کمترین هزینه برای خود وجنبش آزادی خواهی‌ به نتیجه برسیم. فراگیری کمک‌های اولیه، روش‌های دفاع از خود.

* مبارزه با جنگ روانی و ارعاب کودتاگران و شجاعت دادن به کسانی که هنوز در تردید به سر می برند.

* برگذاری مراسم یادبود جان باختگان راه آزادی و بزرگداشت خاطره ی آن ها در مناسبت های مختلف.
کمک به هموطنان در بند با اطلاع رسانی بطور بی‌ وقفه در مورد آنان. هر چه که نام عزیزان در بند ما بیشتر بر سر زبانها بیفتد کار سرکوبگران شکنجه گر سختر میگردد. با پخش اعلامیه و شبنامه و فریاد‌های زندانی سیاسی آزاد باید گردد برای آزادی این عزیزان در بند تلاش کنیم.

مبارزه اقتصادی:

* وضع تحریم های سازمان داده شده علیه حامیان کودتا ( صدا و سیما و شرکت‌هایی‌ که با رژیم همکاری میکنند یا وابسته به سران رژیم هستند. شناسایی شرکت ها و کارخانه های که در دست عوامل رژیم کودتا ست. تحریم گسترده محصولات این شرکت ها. رژیم کودتا در چند سال اخیر اقدام به بخشیدن بسیاری از شرکت ها و اموال ملی به ایادی خود کرده، شناسایی این موسسات و برگرداندن آنها به مردم و صاحبان اصلی آنان.

* تعیین روز های اعتصاب در بازار شهر ها و هماهنگی با کسبه آزادی خواه. رفتن به بازار در روز اعتصاب و مشاهده اعتصاب شکنان و تحریم مغازه های آنان.

* اتکای اصلی رژیم در این مرحله بر سرکوب خشن از طریق نیرو های انتظامی و مسلح است. تلاش برای خنثی نمودن بزرگترین سلاح رژیم. این شامل آگاهی رسانی به نیروهای نا آگاه، شناسایی و خنثی کردن طرح های سرکوب و تشویق نیروهای مخالف در نیروهای انتظامی برای پیوستن به مردم ویا سازماندهی مقاومت از درون قرار گاهها می شود. بیاد داشته باشیم بهترین روش برای جلو گیری از گسترش خشونت تلاش در به حداقل رسانیدن خشونت از طرف رژیم است.

فعالیت های بین المللی:

هدف از این فعالیت ها ایزوله نمودن رژیم، روشنگری در مورد جنایات، پیگیری دزدی های کلان و انتقال سرمایه های ملی توسط عوامل و ایادی رژیم بطور مستقیم و غیر مستقیم است. همچنین وارد نمودن فشار اقتصادی با تاکید بر سیاست هایی که باعث حداقل فشار به مردم عادی می گردند. مثلا تحریم دارویی یا قطعات هواپیماهای مسافربری بر خلاف منافع مردم است. ولی مشخصا فروش هر گونه تکنولوژی نرم افزازی و سخت افزاری که مورد استفاده برای سرکوب دارند باید شدیدا ممنوع گردد. اینجا تاکید ما می باید تاکید بر منافع جنبش آزادی خواهی و نه حساب گری های کشور های دیگر باشد.

* تشکیل کمیته های حقوقی برای پی گیری شرکت ها و کشور هایی که با رژیم قرار داد های اقتصادی می بندند و اخطار به انها که این قرار داد ها با رژیم کودتا از نظر حقوقی مورد قبول مردم ایران نخواهد بود. همچنین هر گونه ضرر و زیان جانی و مالی بواسطه عقد این قرارداد ها پیگرد قانونی خواهد داشت.

* پیگیری دزدی های سران نظام که بوسیله انتقال ثروت ملی مردم ایران به بانک ها و شرکت هایی در خارج از ایران انجام شده . اخطار به این موسسات و بانک ها که مخفی نگاه داشتن این گونه منابع به مثابه همکاری با کودتا گران بوده و با تمام توان مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.

* پیگیری و تهیه لیست مستند از جنایات رژیم جمهوری اسلامی درطی30 سال اخیر و بانیان آن و تشکیل پرونده در دادگاههای جهانی.

* ارسال مقالات به روزنامه های متعدد در باره مسائل ايران. اين فعاليت هم نشانگر آگاهی و حساسيت ايرانيان در رابطه با حقوق هموطنان خويش است و هم باعث فشار بر سياست مدارانی است که وسوسه منافع و انعقاد قرار دادههای پرسود، موضوع سرکوب گری نظام ولايت فقيه را از خا طراشان دور می کند.

* کمک به سازماندهی نهادهای مستقل مدنی ازطريق ايجاد ارتباطات با فعالين در ايران و بررسی راههای همياری.

در اينجا: نکته اساسی سازماندهی مبارزه برمبنای قرار دادن نيروی عظيم ولی پراکنده مردمی در يک چهارچوب منطقی و“خود سازما نده” و تبديل آن به يک نيروی موثر و کار آمد است. با رشد حرکت، هر فردی نقش خود را در اين چرخه گسترده مبارزه مدنی برای احقاق خود خويش و تاثير گذاری برای ساختن جامعه ای بهتر پيدا می کند. کسانی ممکن است دو ساعت در هفته و عده ای چهل ساعت در هفته در اين راه تلاش نمايند. از مبارزه منفی، تا پخش اعلاميه در محل کارو محله. از ارائه مقالات کارشناسانه تا تلاش برای سازماندهی اعتصاب، همه وهمه حلقه هايی کوچک اما مهم هستند. با پيشرفت مبارزه قدرت استبداد ضعيف شده و دايره آزادی گسترش می يابد. در آن شرايط نهاد های کوچک در ارتباط مستقيم تری با هم قرار گرفته ونهاد های وسيع تری برای هماهنگی شکل خواهند گرفت.

بیاد داشته باشیم که تلاش برای کسب و حقظ آزادی نه یک فعالیت مقطعی بلکه مستلزم تلاشی همیشگی است. سیر حوادث، منافع گروههای با تفکر استبدادی و تمامیت خواه، منافع دولت های خارجی و غیر قابل پیش بینی بودن بعضی ترفند های سران جمهوری اسلامی، همه و همه چالش هایی جدی در برابر حرکت آزادی خواهی قرار خواهند داد. همچنین بخاطر داشته باشیم که گذار از فرهنگ استبدادی و نهادینه شدن فرهنگ آزادی خواهی و دمکراتیک مستلزم وجود فضای باز سیاسی، آزادی بیان و مطبوعات و آزادی احزاب است. به این ترتیب حتی با گذار از نظام ولایت سفیه و اسقرار جمهوری، چالش های جدیدتر مطرح خواهند گشت. با توجه به این نکات:

مهمترین ضامن پیروزی جنبش آزادی خواهی در مرحله اول درجه آگاهی و در مرحله دوم قدرت سازمان یافته آن است. هر جه سازماندهی ما قدرتمند تر باشد، سختی ها و هزینه ها برای این دوران گذاز کمترخواهد بود

قدم های بعدی:

1. با روشن بودن هدف ها و برنامه، هر تشکل کوچک میتواند متناسب با امکانات و شرایط بطور خلاق برای پیشبرد هدف ها تلاش نماید. تشکلات مختلف با گرایشات فکری متنوع و حفظ استقلال فکری میتوانند حول برنامه مشترک به اتحاد عمل برسند. بدون احتیاج به بوجود آوردن بروکراسی تشکیلاتی، تنها شرط عضویت در جبهه متحد و گسترده آزادی خواهی کوشش و همیاری در جهت اهداف مشترک خواهد بود. برای سازماندهی و برنامه ریزی اعتراضات و اعتصابات سراسری هموطنان میتوانند با استفاده ازروش های متنوع، اطلاع رسانی گسترده نمایند. با برنامه ریزی درست میتوان بعضی از روز های تاریخی مانند 13 آبان، 22 بهمن و … را تبدیل به روزهایی برای همبستگی ملی و نمایش قدرت جنبش آزادی خواهی در برابر رژیم قرار داد. مردم آزادی خواه ما در هفته آخر خرداد (حماسه 25 خرداد)، در تیر ماه (یادبود 18 تیر)، در مرداد ماه (یابود کودتای 28 مرداد) و آخرین بار در شهریور ماه (روز قدس )، همبستگی شجاعانه و قدرتمند خود را به نمایش گذاشتند. با رشد جنبش رهبران واقعی و نیروهای دمکراتیک نقش خود را متناسب با تلاش هایشان پیدا نموده و بنیان های احزاب دمکراتیکی که در سازندگی ایران آزاد فردا نقش خواهد داشت را پایه ریزی می نمایند.

2. هر سازمان، تشکل و یا فردی که خواهان پیوستن به جبهه متحد آزادی خواهی است می تواند در صورت امکان بخشی از وب سایت خود را به مسائل مربوط به “جبهه متحد آزادی خواهی” اختصاص دهد. بدین وسیله میتوان با اتکا به خرد جمعی و تبادل نظر راجع به موضوعات، به سازماندهی اعتراضات و تلاش برای پیروزی جنبش آزادی خواهی پرداخت.

لینک و لوگوی مشخص می تواند دارای تیتر ” جبهه متحد آزادی خواهی” باشد.

3. امیدوارم با ارایه این مقاله قدمی هر چند ناچیز در راه تشکیل جبهه متحد آزادی خواهی برداشته باشم. امید است با ارسال پیشنهادهای خود و تبادل نظرات در رابطه با موضوعات طرح شده همدیگر را برای رسیدن به ایرانی آزاد و دمکراتیک یاری رسانیم.

باشد تا راه هزاران جان باخته برای آزادی خود و کشورمان را روشن نگاه داریم.

ا.پوینده.

http://poyandeh.wordpress.com/

دانشجوی دانشگاه شیراز در انتظار حکم کمیته انضباطی وزارت علوم



با آغاز سال تحصیلی جدید فشار بر فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز که در طول صدارت دولت نهم، نسبت به عملکرد این دولت و ریاست دانشگاه اعتراضات زیادی داشتند، افزایش یافته است.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، بیش از 12 دانشجوی دانشگاه شیراز به نامهای آلما رنجبر، جلیل رضایی، عنایت تقوی، نوید غفاری، کاظم رضایی، سعید خلعتبری، اسماعیل معدنچی، اسماعیل جلیلوند، آرش روستایی، حمدالله نامجو، یونس میرحسینی و هادی الم لی و چند دانشجوی دیگر در انتظار صدور احکام کمیته انضباطی وزارت علوم به سر می برند.

پس از حوادث آذرماه سال 87 در این دانشگاه که به احضار بیش از 50 دانشجوی این دانشگاه و صدور بیش از 40 ترم محرومیت از تحصیل منجر شد، این 12 دانشجو نیز به محرومیت از تحصیل به مدت یک ترم و دو ترم محکوم شده بودند و از طرفی دیگر در حکم آنها ارجاع به کمیته مرکزی نیز قید شده بود.

این در حالی است که چندی پیش کارپرور فرد، معاون دانشجوئی و رئیس کمیته انضباطی دانشگاه شیراز در جمع خبرنگاران رسانه های جمعی با بیان اینکه هیچ کس نمی تواند دانشجو را از ادامه تحصیل منع و یا محروم کند، گفته است: «در جریان اتفاقات آذرماه سال گذشته و حوادث پس از انتخابات هیچ دانشجوئی به کمیته انضباطی معرفی نشده است.»

نکته ی جالب توجه در مورد این دانشجویان این است که دانشگاه شیراز پس از گذشت نزدیک به 8 ماه ازصدور این احکام، در شهریورماه 88 و در آستانه ی سال تحصیلی جدید اقدام به ارجاع پرونده ی این 12 دانشجو به کمیته انضباطی وزارت علوم کرده است. این در حالی است که این 12 دانشجو پس از سپری کردن مدت محرومیت از تحصیل خود، می بایست سال تحصیلی جدید را در دانشگاه حاضر می شدند. اما از آغاز مسئولین حراست و کمیته انضباطی دانشگاه شیراز به طور غیرقانونی از ورود این دانشجویان به داخل دانشگاه جلوگیری می کنند و این در حالی است که هیچ حکمی مبنی بر ممنوع الورود بودن به این دانشجویان ابلاغ نشده است. از سوی دیگر پیگیری این دانشجویان در وزارت علوم نیز تاکنون نتیجه ای نداشته و مسئولین این کمیته نیز از ناقص بودن گزارشات دانشگاه خبر می دهند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر سایر دانشجویان دانشگاه شیراز که در سال گذشته محروم از تحصیل شده بودند نیز در آغاز سال تحصیلی جدید با مشکلات زیادی روبرو شده اند. این دانشجویان که بعد از سپری کردن مدت محرومیت از تحصیل خود، قصد بازگشت به دانشگاه را داشتند با برخوردهای بسیار بد حراست و کمیته انضباطی دانشگاه روبرو شدند. محمدی رئیس حراست دانشگاه شیراز و کارپرورفرد رئیس کمیته انضباطی این دانشگاه شرط ورود این دانشجویان به دانشگاه را امضای تعهدنامه از سوی دانشجویان و والدین آنها دانسته و بسیاری از فعالین دانشجویی را از خوابگاه مفتح که واقع در مرکز شهر است به خوابگاهی در 15 کیلومتری شیراز منتقل کرده اند.

گفتنی است چندی پیش نیز رئیس دانشگاه شیراز نسبت به فریاد های الله اکبر اعتراضی دانشجویان ساکن خوابگاه ها اعتراض کرده و گفته بود: "عده ای با گفتن الله اکبر اخلال ایجاد می کنند". وی هم چنین در مصاحبه با خبرگزاری مهر خواستار برخورد با ده تا پانزده دانشجویی شده است که به گفته وی این دانشجویان "باعث ایجاد اخلال و بی نظمی هایی در خوابگاههای دانشگاه (شیراز) شده اند." وی هم چنین اظهار داشته بود که 20 تا 30 نفر از دانشجویان در کمیته انضباطی به خاطر اتفاقات پس از انتخابات در حال بررسی است.

لازم به ذکر است که دانشگاه شیراز یکی از اصلی ترین صحنه های اعتراضات دانشجوئی پس از اعلام نتایج انتخابات بوده است. و تعداد زیادی از دانشجویان این دانشگاه نیز بدلیل اعتراضات دانشجوئی هم اکنون در معرض احکام سنگین کمیته در انضباطی قرار گرفته و تعداد دیگری نیز که به نهادهای امنیتی احضار شده بودند توسط این نیروهای دستگیر و برای مدتی در بازداشت بسر بردند.


فهرست چندکلمه حرف حساب!


http://www.iran-archive.com/gunagun/hezbe_tude_be_ravayate_hezbe_tude/hezbe_tude_be_ravayate_hezbe_tude.pdf







چند کلمه حرف حساب !
گفتند که حرف توحساب است
افسوس که ضد انقلاب است
هادی خرسندی

درجوامع دموکراتيک اگر سياستمداری درقدرت ودراپوزيسيون خلاف عرف اجتماع سخنی بگويد، يا
درزندگی خصوصی دست به عملی خلاف اخلاق حاکم بر جامعه بزند، با طوفانی ازاعتراض احزاب، مطبوعات
وياران خود روبروميشود وبيش ازيک هفته ای طول نميکشد که خواسته وناخواسته به خطايش پی
ميبرد،اعتراف ميکند، عذرميخواهد، خداحافظی ميکند و برای هميشه صحنه سياست را ترک ميکند
اين بازی دموکراسی است .
و اين بازی چقدرزيبا وسالم برای رشد دموکراسی است !
درجوامع استبدادی، سياستمداران و رهبران اپوزيسيون هيچگاه اشتباه نميکنند، درفرهنگ اين جوامع
باعرض معذرت اشتباه کارخراست !!
کارنامه سياستمداران نشسته برصندل
ی قدرت روشن است. ازقلدرومستبد که نميتوان انتظارعذرخواهی
واستعفا داشت!
اند. « اپوزيسيون » مشگل اين جوامع نيروهای
درانقلاب ١٣۵٧ شمسی همه سازمان های سياسی از فدائيان خلق اکثريت واقليت مائوئيست ها،
کنفدراسيون چی ها گرفته تا حز
ب توده ايران، جبهه ملی ، سوسياليست ها، مجاهدين خلق، نهضت آزادی وو
»* نهادند، همه فرياد « امام خمينی » همه.بدون چون وچرا، بدون يک کلمه کم يا زياد ، گردن به رهبری

www.iran-archive.com

- 2 -سگ » وشاه « سفاک و جيره خوارامپرياليسم » سردادند ورژيم « بختيارنوکربی اختيار »،« مرگ برشاه
را درزباله دان تاريخ انداختند. « زنجيری امپرياليسم امريکا
را آوردند. « فرشته » را بردند و « ديو »
ومردم، زن ومرد، دانشجو و کارمند دولت، تاريک فکروشبه روشنفکر، مذهبی ولامذهبی سرازيرخيابان ها
شدند، دختران وزنان مينی پوش بدوبدو
، چارقد بسرتوی صف متينگ ملاها جازبازکردند، توده ای هابه
مسجد رفتند، جبهه ای ها تسبيح بدست گرفتند، سوسياليست ها يواشکی عکس خليل ملکی را ازطاقچه اطاق
٢٠ نماينده مجلس شورای ملی و سنا
که ازغربال ساواک برصندلی های / درصندوقچه خانه قايم کردند. ٣٠
مجلس وسنا خزيده بودند؛ چون عروسک های کوکی پشت تريبون مجلس وسنا ازظلم وستم شاهی داد سخن
سردادند.
شهردارتهران ازمقامش استعفا داد وحاضرنشد بيش ازاين ظلم وستم شاهی را تحمل کند. « شهرستانی »
کارمندان دولت، روزنامه نگاران، راديو وتلويزيون تمرين اعتصاب کردند، طبقه مرفه وغرق درنازونعمت
همگی بدون استثنا،يکی پس ازديگ
ری به نيس ولندن فرارکردند ودرويلاهای زيباوپرشکوه
به وطن بازگردند و دوباره آقائی کنند. « ارتش غيور » خوددرانتظارنشستند تا پس ازکودتای
همافران و نظاميان جوان بايکی دوستاره فسقل برپاگون ، ازدانشکده افسری راهی حوزه علميه قم شدند.
بوی خون وکفن، بوی تزويروتقيه، بوی نعلين وتسبيح درهوای تهران، اصفهان وشيراز وو پخش بود.
بی « رفيق کيا » رفيقم (؟) توده ای؛ بسازوبفروش و حمال جهل ونادانی، چون ساير رفقايش به پيروی از
را ازپاريس ميکشيد. « گاندی ايران » صبرانه انتظار
» تعطيل شد، سه سالی را درزندان « پدرکيا » که برکرسی قدرت نشست و خوش رقصی های « گاندی »
آب خنک نوشيد! « گاندی
هشدار بختيار از ديکتاتوری نعلين درامواج ط
وفانی که سرتاسرايران را فراگرفته بود، نه تنهاانعکاسی نيافت،
خواند، چپی ها دشنامش « اسناد موجود،جاسوس انگليس » اورابرطبق « آيندگان » حسين مکی درمقاله ای در
دادند، جبهه ملی ازخانه بيرونش کرد، دست راستی ها متهمش کردند که نقش بازی ميکند و باعث خروج
شاه ازکشورشده و درخفا با روحانيون مشغول لاس زدن است
( تنها يک زن وه چه زن
شجاعی ! مهشيد اميرشاهی درآن جو ترور فرياد سرداد: چراکسی به کمک
بختيارنمی آيد؟)
وآغاز اعدام ها و « اسلام نه يک کلمه بيشترونه يک کلمه کمتر » با شروع امامت امام خمينی و پياده شدن
تعطيل روزنامه ها و پرشدن زندان ها، کم کم واقعيت ها جانشين هيستری ، شعارهای توخالی، ارزيابی های
غلط وخانمانسوزشد .
اما چه سود؟

سياسی خود و نقش خويش دربهمن ماه ۵٧ سخنی برزبان نياوردند،.گوئی آنزمان اين توده ٣
سرنداد « بختياربی اختيار » مقيم
خارج ازکشور راهی خيابان هانشد، چارقد بسرنکرد، ريش بلند نکرد، فرياد
ی که نقش رهبری را برعهده داشتند ومردم را بخيابان ها کشيدند «! رهبران و روشنفکران » وحال همه آن
شکست خورده،بدون اعتراف به « رهبران وروشنفکران » و جاده انقلاب را آب وجارو کردند . حال همان
اشتباهات خويش، بدون بررسی نقش فاجعه آورخويش درانقلاب، دوباره پرچم رهبری را بردوش گرفته اند و
قصد فاجعه ديگری را درسردارند.
چرا چنين شد؟
پاسخ به اين پرسش ساده است .کافی است يکبارنشريات سازمان های سياسی، مقالات نويسندگان و روزنامه
نگاران را درآن زمان مرورکنيد، کافی است به ٢٨ سال پيش برگرديد و گفته ها، بحث ها، دادوجدل ها، راه
پيمائی های خودتان را بياد بياوريد
تا قبول کنيد که همه، منجمله شخص شما آنروزها هيزم بيار انقلاب
اسلامی بوديد واگر اشتباه نکنم گويا چهره روحانی امام را هم به چشم خوددرماه ديده ايد!
ماملت فراموشکاری هستيم .مسئله فقط اين نيست، مسئله اين است که ما ناتوان ازاعتراف به خطا هستيم،
شهامت برزبان آوردن اشتباهات خودرا نداريم ونميدانيم که قبول اشتباه واعتراف به اشتباه، سنگ اول بنای
جامعه دموکراتيک است!
شايد اين بلای خانمانسوز ريشه درمذهب شيعه ما دارد: تقيه، دروغ مصلحت آميز، تا درهرشرايطی گليم
خودرا نجات دهيم.
احزاب سياسی، بااين اختلاف کوچک! « رهبران مادام العمر » دراين تراژدی همه مقصربودند، توده ساده و
دارد و چشم بسته دنبالش راه می افتد. « رهبر » که توده ساده چشم به دهان
! « بخدا قسم من ازروز اول مخالف بودم » : ميدانم الان خواهيد گفت
پس ضروری ميدانم واقعيت های آنزمان را لخت وعور، همانگونه که بود واتفاق افتادزيرگوشتان باصدای
بلند تکرارکنم ( چون ميترسم گوشتان باگذشت زمان کمی سنگين شده باشد! ) تا شايد نقش خودرا درآنروزها
کار، کارانگليسی ها » بياد بياور
يد.وبازاين جمله استاندارد ساخته کشورگل وبلبل را تکرار نکنيد که
« وامريکائی ها بود
شروع ميکنم، فرقی نميکند ازکدام حزب شروع کنم، سگ زرد « نامه مردم » ازحزب توده و نشريه
برادرشغاله !
سراغ ساير نشريات واحزاب ديگر هم بايد رفت؛ بايد سراغ آقايان نويسندگان و شعرای خارج ازخط حزب
های شرعی اعتراض ميکردند و معتقد بودندکه سران رژيم پهلوی « دادگاه » توده هم رفت که به وجود
« نشريه حقوق بشر » احتياج به محاکمه ندارندو همه بدون استثنا بايد تيرباران شوند وسالها بعد در فرنگ در
ازبشرو حقوقش قلم فرسائی ميکردند.
ها، سراغ بسياری ازشعرای غي
رتوده ای هم رفت و « سياوش کسرائی و جلال سرفراز » بايد درکنار
سرکشيد.ودم خروس را بيرون کشيد! « بهارآزادی » درصفحات آيندگان و کيهان واطلاعات دوران
و نه همه شماره های آن ) « مردم » تذکر اين نکته ضروری است که با انتشار گوشه هائی ازروزنامه های
به پای « حزب توده ايران » پس از
انقلاب، که متاسفانه دردسترس من نيست ). به هيچوجه قصدکشيدن
ی برتن من بزرگ وگشاداست !، انگيزه من ازانتشاراين دفترچه « مدعی العموم » ميزمحاکمه را ندارم، قبای

سياسی خود و نقش خويش دربهمن ماه ۵٧ سخنی برزبان نياوردند،.گوئی آنزمان اين توده ٣٢ ميليونی /
سرنداد « بختياربی اختيار » مقيم خارج ازکشور راهی خيابان هانشد، چارقد بسرنکرد، ريش بلند نکرد، فرياد
ی که نقش رهبری را برعهده داشتند ومردم را بخيابان ها کشيدند «! رهبران و روشنفکران » وحال همه آن
شکست خورده،بدون اعتراف به « رهبران وروشنفکران » و جاده انقلاب را آب وجارو کردند . حال همان
اشتباهات خويش، بدون بررسی نقش فاجعه آورخويش درانقلاب، دوباره پرچم رهبری را بردوش گرفته اند و
قصد فاجعه ديگری را درسردارند.
چرا چنين شد؟
پاسخ به اين پرسش ساده است .کافی است يکبارنشريات سازمان های سياسی، مقالات نويسندگان و روزنامه
نگاران را درآن زمان مرورکنيد، کافی است به ٢٨ سال پيش برگرديد و گفته ها، بحث ها، دادوجدل ها، راه
پيمائی های خودتان را بياد بياوريد تا قبول کنيد که همه، منجمله شخص شما آنروزها هيزم بيار انقلاب
اسلامی بوديد واگر اشتباه نکنم گويا چهره روحانی امام را هم به چشم خوددرماه ديده ايد!
ماملت فراموشکاری هستيم .مسئله فقط اين نيست، مسئله اين است که ما ناتوان ازاعتراف به خطا هستيم،
شهامت برزبان آوردن اشتباهات خودرا نداريم ونميدانيم که قبول اشتباه واعتراف به اشتباه، سنگ اول بنای
جامعه دموکراتيک است!
شايد اين بلای خانمانسوز ريشه درمذهب شيعه ما دارد: تقيه، دروغ مصلحت آميز، تا درهرشرايطی گليم
خودرا نجات دهيم.
احزاب سياسی، بااين اختلاف کوچک! « رهبران مادام العمر » دراين تراژدی همه مقصربودند، توده ساده و
دارد و چشم بسته دنبالش راه می افتد. « رهبر » که توده ساده چشم به دهان
! « بخدا قسم من ازروز اول مخالف بودم » : ميدانم الان خواهيد گفت
پس ضروری ميدانم واقعيت های آنزمان را لخت وعور، همانگونه که بود واتفاق افتادزيرگوشتان باصدای
بلند تکرارکنم ( چون ميترسم گوشتان باگذشت زمان کمی سنگين شده باشد! ) تا شايد نقش خودرا درآنروزها
کار، کارانگليسی ها » بياد بياوريد.وبازاين جمله استاندارد ساخته کشورگل وبلبل را تکرار نکنيد که
« وامريکائی ها بود
شروع ميکنم، فرقی نميکند ازکدام حزب شروع کنم، سگ زرد « نامه مردم » ازحزب توده و نشريه
برادرشغاله !
سراغ ساير نشريات واحزاب ديگر هم بايد رفت؛ بايد سراغ آقايان نويسندگان و شعرای خارج ازخط حزب
های شرعی اعتراض ميکردند و معتقد بودندکه سران رژيم پهلوی « دادگاه » توده هم رفت که به وجود
« نشريه حقوق بشر » احتياج به محاکمه ندارندو همه بدون استثنا بايد تيرباران شوند وسالها بعد در فرنگ در
ازبشرو حقوقش قلم فرسائی ميکردند.
ها، سراغ بسياری ازشعرای غيرتوده ای هم رفت و « سياوش کسرائی و جلال سرفراز » بايد درکنار
سرکشيد.ودم خروس را بيرون کشيد! « بهارآزادی » درصفحات آيندگان و کيهان واطلاعات دوران
و نه همه شماره های آن ) « مردم » تذکر اين نکته ضروری است که با انتشار گوشه هائی ازروزنامه های
به پای « حزب توده ايران » پس از انقلاب، که متاسفانه دردسترس من نيست ). به هيچوجه قصدکشيدن
ی برتن من بزرگ وگشاداست !، انگيزه من ازانتشاراين دفترچه « مدعی العموم » ميزمحاکمه را ندارم، قبای

www.iran-archive.com
- 4 -

« کار، کار انگليس وامريکا » فقط وفقط زدودن گردفراموشی ازذهن شما وروشن کردن اين نکته است که
درانقلاب هم مدرس بودم وهم .....»* نبود! آشی بود که خودمان پختيم وبقول بانوی فرزانه، هما ناطق
محقق! بداکه شورچنان ورم داشت
که اندوخته ها و دانسته ها رابه زباله دانی ريختم ودرهمرنگی باجهل
« قاشق قاشق » جماعت به خيابانها سرازيرشدم. اديبانه تربگويم : گه زدم وبه قول صادق هدايت اکنون آن را
طالب آملی » می خورم وپشيمان ازخيانت به ايران. گوشه ای خزيده ام تاچه پيش آيد. گرچه قرنها پيش ازاين
گفته بود: «
« پای ما کج. راهبرکج. قصدکج.گفتارکج
اش، آرشيومرا غنی ساخت وبياريم برخاست،صميمانه « نامه مردم » ازمهدی خرازی که با آرشيو
تشکرميکنم!
ايرج هاشمی زاده، اطريش زمستان ١٣٨۵
دونکته ضروری:
١) نوشته های درون گيومه [ ] ازمن است
اقتباس شده است. « مردم » مابين حروف با حروف سياه آمده ، عيناازنامه « مردم » ٢) آنچه به نقل ازنامه
( ٢۶ فوريه ٢٠٠٣ ، *هما ناطق درنامه ای به کيهان ( شماره ٩۴۴
!

« پدرکيا »
نورالدين کيانوری دبيراول کميته مرکزی حزب توده ايران ، نوه شيخ فضل الله نوری

www.iran-archive.com

دانشجويان پيروخط امام ديشب طی انتشار سند بسيارمهمی فاش ساختند :
مقدم مراغه ای برای امريکا جاسوسی ميکرد
مردم شماره ١١٢ ، شنبه ١٨ آذر ماه ١٣۵٨
ارتباط حسن نزيه با توطئه ضد انقلابی اخيردرتبريز
پنهان شده بود! « آزادی » مقدم مراغه ای جاسوس امريکا که زير پرچم
سرکوب ضد انقلاب درتبريز پيروزی بزرگ انقلاب است
حزب جمهوری خلق مسلمان درکدام جبهه قراردارد؟
آيات عظام خواستار انحلال حزب جمهوری خلق مسلمان شدند

مردم ، شماره ١١٣ ، دوشنبه ١٩ آذر ماه ١٣۵٨
بازار شهر تبريز برای تاکيد برخواست انحلال حزب خلق مسلما ن، دوروز تعطيل است
باهمکاری آشکار حزب ايران با حزب جمهوری خلق مسلمان دروقايع تبريز موقع آن رسيده است که بدين
سئوال نيز پاسخ داده شود که : حزب ايران درکدام جبهه قرار دارد ؟
حزب ايران مبلغ ومروج افکار شاپور بختيار
هرکه درمبارزه با امريکا تفرقه بيافکند، جاسوس امريکاست / سخنان حجت الاسلام موسوی خوئينی

مردم شماره ١١٨ ، يکشنبه ٢۵ آذر ماه ١٣۵٨
براساس اسنادی که درسفارت سابق امريکا درتهران بدست آمد:
عباس اميرانتظام جاسوس امريکا بود
سخنگوی دولت بازرگان وسفيرسابق ايران درسوئد دستگيرشد

مردم شماره ١٢٢ ، پنج شنبه ٢٩ آذر ١٣۵٨
چرا جاسوس امريکا معاون نخست وزيرشد ؟
فاش ساخت واثبات کرد که « دانشجويان مسلمان پيرو خط امام » کشف اسنادی درجاسوس خانه امريکا توسط
نبوده ، « سيا » گمنام برای « منبع » عباس اميرانتظام جاسوس امريکا بوده است ولی اين آقای اميرانتظام يک
بلکه مقام منبعی دردولت داشته ، معاون نخست وزير ونيز سخنگوی دولت موقت انقلاب وسپس سفير ايران
درکشورهای اسکانديناوی بوده .. مردم شماره ١٢٣ ، شنبه ١ دی ماه ١٣۵٨

www.iran-archive.com

- 6 -
نظامی که اميرانتظام ازآن دفاع ميکند.
عباس اميرانتظام ، سخنگو ومعاون دولت موقت ؛ هم اکنون بعنوان خيانت به انقلاب ايران دربنداست، انتظام
قرارداشت ، تنها اين وظيفه را بعهده نداشت که اخبارواطلاعات را « سيا » که درخدمت سازمان جهنمی
دراختيارجاسوس خانه امريکا بگذارد . او وظيفه مهمتری راهم برعهده داشت ، باتمام نيروميکوشيدآن نظامی
را جانشين نظام فروريخته آريامهری کند، که منافع امپرياليسم امريکا رادرايران تامين کند. ما بی آنکه
اظهارنظری کرده باشيم ، برخی ازنظريات انتظام را بعنوان نمونه ازسخنان او که درمصاحبه های رسمی
بعنوان سخنگوی دولت موقت بيان کرده است استخراج کرده ايم .. . . . تا خواننده به آسانی دريابد که انتظام
ازکدام مواضع دفاع ميکرد
اميرانتظام درمقام سخنگوی دولت موقت گفت
٩٠٠ عضو سفارت امريکا و چهل مشاورنظامی درايران هستند که ماخودمان خواستيم که بمانند

٢) مااميدواريم که درآينده نزديک سوتفاهم ها ازبين برود و دولت امريکا هم سفيرش را انتخاب ومعرفی کند
٣) اميدواريم آنچه را فعال برروابط ايران وامريکا تاثيرگذارده ، ازبين برود وروابط دوکشوربه حال عادی
بازگردد
۴) تاوقتی دستگاه اطلاعاتی ما بکارنيفتد، نمی توانيم عکس العمل فوری درقبال وقايع نشان بدهيم
۵) متاسفانه اکثرروسای شرکتها ازايران فرارکرده اند و دولت برای آنکه بتواند کارها مجددا به راه بيفتد،
خواسته است ک اين افراد به کشوربرگردند
۶) قوانين گذشته درمورد حزب توده ايران، تاوقتی لغو نشده؛ به قوت خود باقی است


مردم ، شماره ١٢۴ ، يک شنبه ٢ دی ماه ١٣۵٨

خودش دفاع کرده است « خط » آقای بازرگان با دفاع ازاميرانتظام از

شماره سوم دی ماه ) بعمل آورده ودرآن ازاميرانتظام ) « بامداد » مصاحبه ای که آقای بازرگان با روزنامه
دفاع نموده ، درنظراول ميتواند شگفتی برانگيزد، شگفتی ازاينکه چگونه درشرايط کنونی ميتوان بدفاع ازکسی
تماس « سيا » برخاست که طبق اسناد مکشوفه ازلانه جاسوسی امريکا درمقام معاونت نخست وزير باماموران
های محرمانه داشته ، برای تسهيل اين تماس ها بعنوان سفيرايران درسوئد منتقل شده وقرار بوده است که
مجددا بسود « بهبود مناسبات امريکا را باايران » اودرراس سفارت ايران درواشنگتن بگمارند تا بوسيله اوراه
امپرياليسم تجاوزکار و غارتگريانکی هموارسازند .
ولی دقت بيشتری به سخنانی که آقای بازرگان دراين مصاحبه ايراد داشته ، اين شگفتی را برطرف ميکند،
خطی » ، خودش دفاع کرده است « خط » زيرا اين سخنان نشان ميدهد که آقای بازرگان بادفاع ازاميرانتظام از
چون وابسته بوده ايم ناچاربايد وابسته » که معتقد است « خطی » ، که امپرياليسم امريکا را دشمن نميداند «
که احکام دادگاههای انقلابی « خطی » . که ازتعميق انقلاب بسود مستضعفين بيم دارد « خطی » . « بمانيم
که بمدت نزديک به ٨ ماه « خطی ». ميخواند « انتقام جوئی » و تعقيب ساواکيها را « آبروريزی » را
معروف شد . « گام بگام » باسماجت انقلاب ضد امپرياليستی وخلقی ايران را ترمز کرد و بخط
بورژوازی ليبرال سازشکاراست ) صادق « خط » خودش ( که همان « خط گام بگام » آقای بازرگان نسبت به
به ناگهان پيدانشده ، ريشه ومبنای ديرينه دارد وبراين نظراستوار « خط » و درپيشبردآن سرسخت است . اين

www.iran-archive.com

- 7 -
روی « مشروطيت بدون شاه » برقرارکرد . يک « مطلوب » است که ميتوان بکمک امريکا درايران رژيمی
که همان خط بورژوازی ليبرال « خطر گام بگام » ، کارآورد............ قضاوت مردم ايران درست است
سازشگار است خارج ازخط امام و برضد خط امام است و با منافع و مصالح انقلاب ايران مغايرت دارد

مردم ، شماره ١٢۶ ، سه شنبه ۴ دی ماه ١٣۵٨

رابطه نهضت آزادی با سفارت امريکا فاش شد
دانشجويان پيرو خط امام ديشب طی يک افشاگری بسيارمهم ازفعاليت های نهضت آزادی برای حفظ منافع
امريکا درايران پرده برداشتند :
اميرانتظام به عنوان عضو کميته مرکزی نهضت آزادی با سفارت امريکا رابطه داشت (نينردرشت صفحه اول)

مردم شماره ١٢٧ ، چهارشنبه ۵ دی ماه ١٣۵٨

مدافع امريکا « سازمان انقلابی » گروهک مائوئيستی
سازمان انقلابی افغانها را جلو سفارت امريکا ميبرد تاعليه شوروی شعاردهند

مردم شماره ١٣١ ، دوشنبه ١٠ ديماه ١٣۵٨

روزی که بختيارجانشين شاه شد!
يکسال ازآغاز خيانت تاريخی بختيارميگذردو اوهمچنان باکمک حزبش درايران عليه انقلاب فعاليت ميکند!
١۶ ديماه سال گذشته، بختيار فرمان خيانت خودرا ازامريکا و شاه دريافت کرد. يادکردن ازاين روزنه بخاطر
اثبات خيانت تاريخی يکی ازسرسپردگان امپرياليسم امريکاست که برهمگان آشکاراست بل بخاطر يادآوری
ازخطی است که با بختيار عليه انقلاب ايران متولد شد وهنوزهم به حيات خائنانه خود ادامه ميدهد.
طرح ويژه » ................... سرانجام شاپوربختياررهبرحزب ايران وعضو رهبری جبهه ملی ماموراجرای
امپرياليستها برای خفه کردن انقلاب ايران شد . بختيار سالوسانه، زيرنام دکترمصدق پنهان شد و ازمجلس «
فرمايشی شاه رای تمايل گرفت
.............بختيار دراولين مصاحبه مطبوعاتی خود دقيقا اعلام داشت که هدف او حفظ نظام سلطنت است . او
شاهنشاه به مسافرت ميروند وبعد برميگردند. اعليحضرت موافقت کردندکه سلطنت بکنند . طبق قانون »
گفت

کيهان ١۶ دی ) ) « اساسی دولت بايد حکومت کند

توده ها، شاه خائن را اعليحضرت می ناميد، درپاسخ سئوالی « مرگ برشاه » بختيارخائن که دراوج شعارهای
همانجا ) ) » اميدوارم سوتفاهمات را بين شاه وملت حل کنيم » که رژيم سلطنتی باقی می ماند يانه، گفت
٢۵ سال غارت وجنايت وکشتار ٧٠ هزار ايرانی وسحرگاههای بی پايان اعدام ، « مرغ طوفان » برای
بين شاه وملت معنی ميداد. ازهمين روبود که وقتی « سوتفاهم » وشکنجه گاههای قرون وسطائی، تنها
! « بله . اميدوارم » گفت « آيا سلطنت درايران باقی ميماند » ازاوپرسيده شد

www.iran-archive.com
- 8 -
درواقع بختيارفقط اميدوارنبود، اوماموريت نجات سلطنت ورژيم وابسته امريکاراداشت ودرست بخاطرهمين
را پس « من به هيچ وجه موافق حکومت نظامی ، آنهم به مدت طولانی نيستم » ماموربود که حرف ماه قبلش
« حکومت نظامی را به تدريج لغوميکنم » گرفت وبعدازتکيه زدن براريکه قدرت گفت
رژيم سلطنتی درايران به قوت خود باقی خواهد » بختيارکه درهمان روزاول روی کارآمدنش تصريح ميکرد
هرگزحکومت نظامی را لغونکردوبه کشتارتوده های ميليونی ادامه « ماند، اما اعليحضرت به سفرخواهند رفت
داد.
بختياراين نوکرسرسپرده امريکا که ستاد ارتشش را ژنرال هويزر امريکائی اداره ميکرد، درهمان آغاز
مخالفت خودرا باحزب توده ايران نشان داد ومانند همه همپالکی هايش درساواک ودرباروسيا، حزب توده ايران
خواند . او همينکه وعده آزادی احزاب رادادبافعاليت مجدد حزب ما مخالفت کرد وگفت « وابسته به خارج » را
:
کليه احزاب که که غيرقانونی نيستند ميتوانند شروع به فعاليت نمايند ودستجات ممنوع نيز ميتوانند »
(۵٧١٣کيهان ١۶ دی )
« درصورتی که وابستگی به خارج نداشته باشدند، پس ازرسيدگی درزمره سايرين درآيند


چهره ريائی بختيارهيچکس را فريب نداد. امام همانروز اعلام کرد که دولت بختيار غيرقانونی است
بختيارتظاهرات ميليونی عليه « سلطنت » ............توده های خلق فريب بختيار را نخوردند ازهمان روز آغاز
را به زباله دانی تاريخ افکندند. « مرغ توفان » او آغازشد وسرانجام توده ها درامواج توفانی خود
بختيارتاآخرين لحظات دوام رژيم به کشتارمردم ادامه داد ووقتی ارتش مسلح مردم طوماررژيم را درهم
درنورديد ، ازايران گريخت.
فراراين دشمن کينه توزانقلاب ايران پايان کاراو نبود .................. درايران هم دوستان وهمفکران
بختيار........درحزب او که سالها رهبرش بود يعنی حزب ايران متشکل شده اند وازطريق تبليغ وترويج
افکاربختيار وپخش نوارهای سخنرانی اودرپاريس ياريش ميرسانند .
......................... ارگانهای انقلاب وبويژه شورای انقلاب بايد برای زدن ضربه کاری به ضد انقلاب ،
فعاليت دارند ، خنثی وافشا نمايد « ملی » فعاليت هواداران بختياررا که عمدتا درحزب ايران وبانقاب

مردم شماره ١٣۶ ، يک شنبه ١۶ ديماه ١٣۵٨

افشاگری های دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ديشب ادامه يافت
اميرانتظام بدستورامريکا وسايل سری نظامی امريکا را ازايران خارج ميکرد.

مردم ، شماره ١۴۶ ، يک شنبه ٣٠ دی ماه ١٣۵٨

طبق سندی که ديشب توسط دانشجويان پيرو خط امام افشا شد :

بامداد ، تهران مصور، اميد ايران وتهران تايمز زيرنظر امريکا کارميکردند، دانشجويان همچنين درپی افشای
سردبيربامداد، عليرضا نوری زاده، سردبير اميد ايران ، پرويز عرقان « رهبانی » اسنادی روشن ساختند که
www.iran-archive.com
- 9 -
و عليرضا فرهمند ازکارکنان سابق کيهان باجاسوسان امريکايی « تهران تايمز » ومرتضی جعفری ، گردانندگان
ارتباط نزديک وهمکاری داشته اند.

مردم ، شماره ١۴٩ ، چهار شنبه ٣ بهمن ماه ١٣۵٨

طبق اسناد جديدی که توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام فاش شد:
احمد مدنی ازطريق ثابت پور، شهردار آبادان ، با جاسوسان امريکا رابطه داشت .
مدنی خيلی ضد روحانيت و ضد فلسطينی است
مدنی به سختی ضد کمونيست بود.

مردم ، شمار ١۵٠ ، پنح شنبه ۴ بهمن ماه ١٣۵٨
ضدانقلاب هنوزدررسانه های گروهی پايگاه دارد
استبداد عبا » دشمنان ، « فاشيسم آخوندی » مخالفان ،« دموکراسی » مدافعان « آزادی » سرنخ سينه چاکان
درجيب گل وگشاد عموسام پيداشد! « حزب توده ايران » ودشمنان « ونعلين
تهران » و « تهران مصور »،« اميدايران »،« بامداد » دانشجويان مسلمان پيروخط امام باافشای اسناد رابطه
باجاسوس خانه امريکا درتهران ، اين واقعيت را بااسناد غيرقابل انکارتائيد کردند . . . . نگاهی به « تايمز
( آنها ازجيب عمو سام بيرون آمده ، بارديگردوواقعيت را ثابت ميکند ١ « آزاديخواهی » نشرياتی که دم خروس
ليراليسم، نقاب امپرياليسم . ٢)
حمله به حزب توده ايران :

» عمال سابقه دار رژيم شاه مخلوع وقتی انقلاب دژهای رژيم را فروريخت، لباس « والا » و « صفی پور »
» برای امپرياليسم بود به سراغ « اميد های ايران » که يکی از « صفی پور » . خواهی به تن کردند « آزادی
رفت . نوری زاده درزمان اعتصاب مطبوعات ، همه زور خودرازد که اعتصاب « دکترعليرضا نوری زاده
مرغ طوفان » رابشکندو بعد هم درجلسه ديدارنويسندگان مطبوعات با بختيار، نوری زاده که مشاور مطبوعاتی
بود، کوشيد آنهاراباارباب آشتی دهد اما بازهم موفق نشد، نوری زاده به يکی ازروزنامه های عصررخنه کرد «
و بعدازپيروزی انقلاب بعنوان خبرنگار همين روزنامه بخانه امام و دادگاههای انقلاب که آن موقع درمدرسه
علوی تشکيل ميشد راه يافت.( اکنون که ارتباط اوبا امريکا روشن شده ، بايد اين مساله هم تحقيق شود که درآن
موقع نوری زاده چه و ظيفه ای رادرارتباط با امريکائيها داشته است) . . . . . . اميد ايران دربست پايگاه
ازخيانت تبرئه ميگرديد . . . . . عبدالله والا هم « دادگاه مجله » بختياربود ، عکس او روی جلد چاپ ميشد ودر
سراغ مسعود بهنود اجرا کننده تيتراول يعنی تعريف نامه ازشاه خائن و فحش نامه عليه کشورهای سوسياليستی
» وحزب توده ايران ويارنزديک هويدا واميرطاهری رفت . . . . . يکی ديگرازسنگرهای امپرياليسم روزنامه
بود که به شيوه ای ديگر به مبارزه باانقلاب ادامه ميداد « بامداد

مردم ، شمار ١۵١ ، شنبه ۶ بهمن ماه ١٣۵٨
سئوال ازآقايان ليبرال
بودند، « پشيمان » فراميخواندند، به ملاقات برژينسکی می رفتند، ازانقلاب « اعتدال » آقايانی که امام را به
ديگری می دانند، « ننگ » می دانستندونمايشهای مقابل لانه جاسوسی را « ننگ » کاردادگاههای انقلاب را

www.iran-archive.com

- 10 -

بهتراست به جای سفسطه وجنجال ، صاف وساده بگويند که ازپيشروی انقلاب خلقی خوششان نمی آيد.. . . .
مردم می پرسند : مگرشاهپوربختيار ازميان شما برنخاست؟ مگرآقای سنجانی ازميان شما نبود که کارش
دعوت کرد وسپس صلاح خودرا مدتی درادامه همکاری « اعتدال » تاسفربه پاريس رسيد، که امام را به
دردستگاه شما بودند، آنچنان ماجراجوی سياسی « کيابيا » ظاهری ديد؟ مگرکسانی مانند مقدم مراغه ای که
ازآب درنيامدند؟ مگرخودمهندس مهدی بازرگان ، بلافاصله پس ازانقلاب بارها نکوشيد، ولو درلفافه ،
رهبرانقلاب ايران رادرنظرمردم کوچک کند و رسما نگفت که سه سه بارنه بار ازانقلابی که شده است ،
ننگ » پشيمان است ؟ مگراو بملاقات برژينسکی بی اطلاع امام نرفت ؟ مگر او محاکمات انقلابی را مايه
نخواند؟ مگراميرانتظام ازميان آقايان برنخاست؟
« ورسوائی

( زير اين مقاله تصويری است ازيک چوبه دار و درکنارش : مزدور امريکائی اعدام بايد گردد )
: مردم شماره ١٧٢ ، چهارشنبه ١ اسفند ماه ١٣۵٨

سئوال ازمقامات مسئول جمهوری ايران : بختيارچگونه ازايران گريخت؟

شاهپوربختيارخائن طی مصاحبه ای بامجله هفتگی اوانمان، چاپ بلژيک، درمقابل اين پرسش که، طی ۵ ماه
درايران وهنگامی تصميم گرفتم ايران را ترک کنم. . . »
: اول انقلاب ايران درکجا پنهان شده بود، گفته است

« بايک پرواز عادی توسط يک خط هوائی بزرگ ازفرودگاه مهرآباد به پاريس آمدم
پرسش ما وتمام مردم ايران ا زمقامات مسئول جمهوری اسلامی ايران آنستکه : اين مزدور جنايتکارو خائن ،
در ۵ ماه پس ازانقلاب ايران ، توسط چه کسانی و چگونه پنهان شده بود و بالاخره توسط چه کسانی و چگونه
ازمرزفرودگاه مهرآباد ايران گريخت ؟
درانتظار پاسخ فوری ومقنع هستيم

مردم شماره ٢٠٣ ، يک شنبه ١٧ فروردين ماه ١٣۵٩
«!. . . . شوخی نيست » درستون
نشئه يا خمار؟
را نميدهيد که بازهم درکتاب جمعه به حزب توده « شاعرجاودانه » رفيقی پرسيد : جواب احمد خان شاملو
ايران دشنام داده است ؟

ظريفی جواب داد : اول بايد ديد جناب ايشان وقتی اين فحش را ميداده اند ، نشئه بوده اند يا خمار؟

مردم ، شماره ٢٢٨ ، چهارشنبه ١٧ ارديبهشت ماه ١٣۵٩
« !. . . شوخی نيست » درستون

لقب جديد بختيار
نخست وزيرمنقل » . « نوکربی اختيار » . « مرغ طوفان » راديو مسکو به شاپوربختيارکه تاکنون القابی چون
وغيره . . . را داشت لقب بجای جديدی داده است . جسد سياسی !
«

www.iran-archive.com
- 11 -
علت پرروئی ضد انقلاب
اميدوارم دادگاه عدل اسلامی وزرائی را که » : فرخ روپارسا وزير چندين و چند ساله هويدا دردادگاه گفت
جزو مهره های حساس مملکتی و همچنين ازمهره های حساس حزب رستاخيز بودند ، بخشيده است ، مرا نيز
« شامل عفو بنمايد
متوجه شديد چرا ضد انقلاب پرروشده؟

مردم شماره ٢٣١ ، يک شنبه ٢١ ارديبهشت ماه ١٣۵٩
:« !... شوخی نيست » درستون
کتاب جمعه ويژه ! ( نشريه احمد شاملو )

آيت الله خلخالی سرپرست اداره مبارزه بامواد مخدرشد ( جرايد)
عليه آيت الله خلخالی منتشرشود « کتاب جمعه ويژه » منتظر باشيد

مردم ، ٢٣۵ ، پنج شنبه ٢۵ ارديبهشت ماه ١٣۵٩
های انقلاب را بشناسيد وسرکوب کنيد « د کتربقائی »
. مردم ، ٢٣۶ ، شنبه ٢٧ ارديبهشت ماه ١٣۵٩
برای سرکوب ستون پنجم امپرياليسم و فراهم ساختن زمينه اتحاد نيروها
های انقلاب را بشناسيد وسرکوب کنيد « دکتربقائی »

مردم شماره ٢٣۶ ، شنبه ٢٧ ارديبهشت ١٣۵٩
بختيارخائن توطئه ضدانقلاب ايران را فاش ميکند
که پس ازآوارگی توسط مردم انقلابی ايران، ١۶ ماه است که ، « مرغ طوفان » شاهپوربختيار، معروف به
همراه باديگرعمال ازمجازات گريخته امپرياليسم امريکا، فعالانه عليه انقلاب ايران توطئه ميکند، پس
ازبازگشت خودازبغداد ( که حضوروی درعراق برای اولين بارتوسط حزب توده ايران افشاشد) درمصاحبه ای
مطالب مهمی را طرح کرده است « پاری ماچ » با نشريه فرانسوی


مردم شماره ٢۴٠ ، چهارشنبه ٣١ ارديبهشت ١٣۵٩
درجلسه علنی مجلس شورای ملی
باطل شد . « سيا » اعتبارنامه خسروقشقائی بعلت عضويت در
اينجا نبايد مثل زمان رژيم سابق مقررات خشک بمورد اجرا گذارده شود . اگر » ... . حجت الاسلام خلخالی گفت
بعدازتصويب اعتبارنامه ای مسلم شد که صاحب اعتبارنامه جاسوس امريکا است يا ساواکی است ، بايد
. « اعتبارنامه آن شخص باطل شود

www.iran-archive.com
- 12 -

اعتبارنامه خسرو صولت قشقائی بعلت عضويت اودرسازمان جاسوسی امريکا ( سيا) و تو طئه عليه جمهوری
اسلامی ايران باطل شد .
مردم ، شماره ٢۵٣ ، يکشنبه ١٨ خرداد ماه ١٣۵٩
:« !... شوخی نيست »

تربچه پوک و نام دهان پرکن
» ؟ يکی ا زگروهکهای ضدانقلابی و مائوئيستی طی اعلاميه ای نام خودرا اعلام کرده است . ميدانيد چيست
! « جنبش انقلابی سازماندهی کارگران خلقهای ايران

مردم ، شماره ٢۶۶ ، سه شنبه ٣ تير ماه ١٣۵٩
درسراشيب انفراد وشکست « قاسملو و همفکران »
طبقه حاکمه مينالند، که امپرياليسم امريکا « ضد امپرياليست نبودن » بهمان ميزان از « قاسملو و همفکران »
ورژيم بعث عراق!

مردم ، شماره ٢۶٨ ، پنج شنبه ۵ تير ماه ١٣۵٩
:« !. . . . شوخی نيست »
ضدانقلابيون کمياب !
هادی خرسندی را می شناسيد؟
ايشان درانگستان سردبيريک نشريه ضدانقلابی هستند .
زهره يحيوی را می شناسيد ؟
ايشان درصدای امريکا عليه انقلاب ايران گوينده هستند .
برای چه ياد اين دو افتاده ايم ؟ مگر ضدانقلابی کم است ؟
البته کم نيست ، ولی ضد انقلابی که درکشورنباشد و نامش هنوز جزو کارمندان وزارت ارشاد ملی باشد ، مثل
اين دونفر، کم است

. مردم ، شماره ٢٧٠ ، دو شنبه ٩ تير ماه ١٣۵٩
به دفترحزب توده ايران درمهاباد « گروه قاسملو » حمله ضد انقلابيون فاشيست
ازهمه مردم کردستان ميخواهيم که چهره « قاسلمو وشرکا » . . . . ما ضمن محکوم کردن اين عمل فاشيستی
واقعی اين سالوسان را تشخيص داده وقاطعانه به مقابله بااين اوباشان برخيزند

مردم ، شماره ٢٧٣ ، پنج شنبه ١٢ تير ماه ١٣۵٩
www.iran-archive.com
- 13 -
درعرصه تئوری وعمل ، « حزب رنجبران » گروهک مائوئيست ضدانقلابی
مائوئيسم ، متحد امپرياليسم .

مدافع سرمايه داری وابسته، دوستدارامپرياليسم امريکا ودشمن متحدين انقلاب ايران است « حزب رنجبران »
مردم ، شماره ٢٧٩ ، پنج شنبه ١٩ تير ماه ١٣۵٩
« !. . . . شوخی نيست »
تعطيل !

به کليه اشخاص معتاد ۶ ماه مهلت داده شد برا ی معالجه به درمانگاه ها وبيمارستانهائی که وزارت بهداری
تعيين ميکند، مراجعه کنند ( بامداد ١۴ تير)
کتاب جمعمه تعطيل شد !!!

مردم ، شماره ٢٨١ ، يک شنبه ٢٢ تيرماه ١٣۵٩

اسناد همکاری خسرو قشقائی با ساواک وسيا ، شاه وعلم . . .
اين اسناد که توسط مخبرکميسيون تحقيق به خبرنگاران داده شد ازميان اسناد ساواک ولانه جاسوسی امريکا

بدست آمده است مردم ، شماره ٢٨٢ ، دو شنبه ٢٣ تيرماه

دست بقائی جاسوس و بقائی های امروز را ازانقلاب کوتاه کنيم !

. . . . دکتربقائی کرمانی، جاسوس سيا که درکودتای خائنانه ٢٨ مرداد شرکت فعال داشته ودرکودتای
اخيرنيزبارهبران اصلی آن رابطه نزديک داشته است ، متاسفانه پس ازمدت کوتاهی آزاد شد .رهائی او مستقيما
به امپرياليسم امريکا درزمينه سازی توطئه ها ياری ميرساند . انقلاب ايران اگراين دست هارا قطع نکند و
جاسوسان جنايتکاری چون بقائی ها را به مجازات درخور خويش نرساند ، مسلما با توطئه های بزرگ تری
مواجه خواهد شد.

مردم، ٢٩۴ ، دوشنبه ۶ مرداد ١٣۵٩
راديو های ضدانقلابی بختيار واويسی
سگ زرد وشغال درخدمت يک هدف شيطانی : ملاقات قاسلمو با بختيار، اوباشان قاسلمو به دفترحزب توده
ايران در مهاباد حمله کردند

: مردم ، ٣٠۵ ، دوشنبه ٢٠ مرداد ماه ١٣۵٩
آزادی بقائی ها، اسارت انقلاب است
بقائی جنايتکاربايد دستگيرو محاکمه گردد و برای کشف شبکه های توطئه امپرياليسم امريکا مورد بازجوئی
قرارگيرد

- 14 -
عوامل کودتا درصدا وسيمای جمهوری اسلامی ايران به چه کاری مشغول بودند؟
مردم، ٣٢١ ، يک شنبه ٩ شهريور ١٣۵٩
گروه قاسملو ، مدافع دزدان ، اوباشان


پليس انگستان محافظ ضد انقلاب شاهنشاهی !
روز ١٩ مرداد ١٣۵٩ ، حدود ١۵٠٠ نفرازضدانقلابيون فراری رژيم شاهنشاهی درلندن تظاهرات علنی داشتند.
اين عده ازسراسر انگستان وبعضی ازکشورهای اروپائی آمده بودند. دوهزار پليس انگليسی ازضدانقلابيون
محافظت ميکردند.
دفاع ازانقلاب وجمهوری اسلامی ايران « جرم » آری،پليس انگستان؛ که دانشجويان مبارزايرانی را به
مضروب ميسازدوبزندان می افکند، محافظ ضدانقلاب شاهنشاهی است !
ازنوع امپرياليستی است . « حقوق بشر » و ،« آزادی » ،« دموکراسی » اين فقط نمونه ای از
« ابرقدرتها » کذائی است، که برخيها بدنبال اتحاد باآن برضد « جهان دوم » اين پليس يکی ازکشورهای
هستند!
روزنامه مردم عکسی هم ازتظاهرات درکنارخبرچاپ کرده است
مردم شماره ٣٢۵ يکشنبه ١٣ شهريورماه ١٣۵٩
چه ميزان درخط انقلاب ايران است ؟ [ ميزان نشريه نهضت آزادی مهدی بازرگان] « روزنامه ميزان »
مردم ، ٣٢٨ ، سه شنبه ١٨ شهريور ١٣۵٩
ما پيروان خط برژينسکی را بهرلباس که درآيند، افشا خواهيم کرد
مقاله ای برعليه روزنامه ميزان و نهضت آزادی
مردم ، ٣٣١ ، شنبه ٢٢ شهريور ١٣۵٩
چريک ها، باپای لنگ به دنبال مارکسيسم
چريک های اکثريت با حزب توده ايران مبارزه نميکنند، دهن کجی ميکنند واين عادت دوران کودکی است
مردم ، ٣٣۵ ، چهار شنبه ٢۶ شهريور ١٣۵٩
قابل توجه امام جمعه تهران ووزيرارشاد اسلامی
مجانا دربين نمازگزاران توزيع ميشود « پيام جمعه » ورق پاره ای ضد انقلابی بنام
ورق پاره ای راکه امتيازهم ندارد و گرداننده آن يکی « اسلام » زير نام « رنجبر » مائوئيست های امريکائی
ازرهبران چماقدران است ، درسطح وسيع منتشروبطورمجانی توزيع ميکنند
www.iran-archive.com
- 15 -
اسلام به تفرقه افکنی بسود » ما جدا ازمقامات مسئول ميخواهيم که انتشاراين ورق پاره ضدانقلابی ، که زيرنام
امريکا مشغول است ، جلوگيری کنند.
مردم شماره ۴٠١ ، اول ديماه ١٣۵٩
درحاشيه مجلس
فعاليت ضدانقلابی گروهک پيکار
عطا مهاجرانی ، يکی ازنمايندگان مجلس درجلسه ديروز تاکيد کردکه عوامل گروهک ضدانقلابی
پيکارخودرادرصفوف آوارگان جنگ جازده اند و زيرنام آنها تظاهرات راه می اندازند
اين گفته نماينده مجلس ، لزوم توجه به نقش مخرب گروهک های مائوئيستی را بيش ازپيش مطرح ميکند
مردم شماره ۴٠١ ، اول ديماه ١٣۵٩
شوخی نيست . . .!
اندرشناخت ليبرال واحوال وی فريدون تنکابنی
تاجری است با ترازوی ناميزان، ازانقلاب سرخورده و پشيمان، وازوضع « شيره ساز » وليبرال، بروزن
روزگارآزرده وپريشان
رنگرزی است که حنايش رنگی ندارد، بازهرلحظه تخم نيرنگی کارد ودام فريبی به ميان آرد. گزاصفهانش
مخل سلامت و قطاب يزدش به دورازحلاوت
سياست را، هرروز درقيام وقعود، وعبادت را، هرشب دررکوع و سجود، بهرسود، لجوج وعنود، وسرمايه
هردم درعروج و صعود.
برادری را بی برابری خواهد. برتعارف افزايد وازمبلغ کاهد . ازبهرآزادی گريان و نالان و ازانقلاب بيمناک و
هراسان . برای آزادی اشک تمساح ريزد وباانقلابيون جسوروگستاخ ، نه شاخ به شاخ ، بل موذيانه ستيزد.
ازوحدت خلق بيزار است و پراکندگی ودشمنی را خواستار، تابازبرخرمرادسوارشودوبرسرخلق هوارگردد.
هردم تفرقه اندازد، ونردحيله ونيرنگ بازد وتخم عداوت وکينه کارد، شايد آب رفته به جوی بازآرد.
بيت :
آن که شيران را کند روبه خصال ليبرال است ، ليبرال است ، ليبرال
القا » را همه وقت وهمه جا سراغ کند وآن را چماق کند وبرفرق خلايق نوازد وطريق « خطرکمونيزم »
هموارسازد. « ايدئولوژی
* * *
و بورژوا ليبرال، جانوری است اهريمن خصال که نينديشد جزبه جمع مال وگردآوردن اموال ، ازهرممر حرام
وغيرحلال. با سرمايه دار وابسته دريک جوال وفی الواقع سگ زردی است برادرشغال.
درظاهرموجودی است قشنگ وشيک، ودوستدار فرنگ وآمريک، ( همراه قافله،اما بادزد شريک )
جزازآزادی سخن نراند، وبرای آزادی يقه دراند، وپستان به تنورچسباند، واشک حسرت ازمژه چکاند.
ليک ازکلاه دوزی، پف نم زدن داند، وخودکامگی را آزادی خواند.
www.iran-archive.com
- 16 -
سودوسرمايه اش بيش، وازبهرآن همواره درتشويش. مرادش ازآزادی، آزادی خويش. دشمن دهقان وکارگرو
پيشه ور، وازحکومت مستضعفان آزرده وپکر. مسلمانی اش به تسبيح وريش، نه به بهبود حال خلق پريش.
« آزادی » پولم ازپارواگربالارود/ بازخواهم بازافزون ترشود/ بهرمن آزادی غارت خوش است/ انقلاب خلق
کش است
گويمش: /« سيا » هرزمان صد مکروافسون ميکنم/ باری، ارلازم شود خون ميکنم/ گرکه ازدررفت آن آقا
ازپنجره جانم بيا!
ترسد که انقلاب شمشيرعدالت بتردارد، و آنچه فروبرده، ازحلقومش برآرد، که معاذالله ( بل ان شا الله) اگرچنين
شود، بيدرنگ جان سپارد.
مصرع : پول است نه جان است که آسان بتوان داد.
گاه ازملی شدن صنايع دررنج وعذاب، وگاه به خاطربستن مدارس ممتازان درعتاب وخطاب. گاه
انحصارتجارت خارج، رنج اوفزايد، و گاه ازمنع معامله ارز فغانش برآيد.
الغرض، هرچه کند وسنگ حادثه برسرش بارد، بازعبرت نيارد، وشکست انقلاب را آرزودارد.
دشمن خط امام، البته شکست خورده وناکام. با دانشجوی مسلمان جز ره عناد نپويد، ،« عموسام » همچون
وجزدشنامش نگويد. نام کميته برزبان نياردوچشم ديدن پاسدارندارد.
چون صدام، صد دام نهد، وآن گاه که ناکام شود، چون اسپند برآتش جهد، وناله وفريادسردهد.
ای ليبرال، ناله وفريادسرکنی/ پنداشتی که مردم بيدارخرکنی ؟/ بس کشته داد ملت ما بهرانقلاب؟ خواهی ز
روی نعش شهيدان گذرکنی؟/ مستصعفان به عرصه پيکاربوده اند/ مستکبری وخواهی کسب ثمرکنی؟ /
لولوببردآن ممه را، خوب گوش کن/ بايد که پنبه را توزگوشت به درکنی!/ مردم به ليبرال مجالی نميدهند/
هرچند گريه سردهی وناله سرکنی / صدبارميکنند ترا خوار ومفتضح / نيرنگ ومکروتوطئه صدباراگرکنی/
فراری اند/ « بزرگی » باجيب پرزپول برفتند سوی غرب/ ياران، تونيز به که خيال سفرکنی/ مردان ليبرال
بايد توهم بجنبی وفکرددرکنی!
مردم شماره ۴١۴ ، پنجشنبه ١٨ ديماه ١٣۵٩
ساواکيها را برای همکاری عليه انقلاب می پذيرد « باند قاسملو »
مردم شماره ۴١۵ ، شنبه ٢٠ ديماه ١٣۵٩
ر ا « بازگشايی دانشگاهها » توطئه ضدانقلاب، مائوئيستهاو ليبرال ها عليه انقلاب، به بهانه
خنثی کنيم.
امام خمينی: هرگروهی که بيشترموردحمله بودواين اشخاص منحرف، بيشترباوحمله ميکردند، برای ملت
مفيدتراست.
مردم شماره ۴١٨ ، سه شنبه ٢٣ ديماه ١٣۵٩
www.iran-archive.com
- 17 -
قابل توجه وزارت ارشاد اسلامی:
ضدانقلاب ورق پاره ديگری منتشرکرد
راکه امتيازهم « پيام جمعه » ورق پاره ای بنام « اسلام » که زيرنام « رنجبر » مائوئيست های امريکائی
زده اند که « احزاب » ندارد، مجانا درتهران توزيع ميکنند، دست به انتشارورق پاره بدون امتيازديگری بنام
اين يکی هم مجانا توزيع ميشود. . . . . مابارديگرازوزارت ارشاد اسلامی وديگرمقامات کشورميخواهيم که
مانع انتشاراين ورق پاره ضدانقلابی شوند واجازه ندهند ورق پاره ای که برخلاف قانون وعليه مصالح انقلاب
وجمهوری اسلامی ايران منتشرميشود به انجام وظيفه ضدانقلابی خود ادامه دهد.
مردم، شماره ۴٢٠ ، پنجشنبه ٢۵ ديماه ١٣۵٩
www.iran-archive.com
- 18 -
هشدار « مزدوران امريکائی » از خطرحمله امريکا و « نامه مردم » [حزب توده هرروز، بدون استثنا، در
ميداد و ازدولت و نيروی های شبه نظامی رژيم مصرا می خواست که آماده مقابله نظامی باشند ، نمونه های
امپرياليسم » زيرهيستری مصنوعی حزب توده را نشان ميدهد که درپشت آن ايجاد جوتنفرو نفرت از
و سودادن رژيم بدامن شوروی نهفته بود ] « جهانخوارامريکا ودرکل غرب
اعلاميه کميته مرکزی حزب توده ايران
حزب توده ايران اشغال سفارت امريکا، مرکزتوطئه عليه انقلاب ايران را تاييد ومذاکرات هيات نمايندگی دولت
موقت با برژينسکی، يکی ازتوطئه گران اصلی برضد انقلاب ايران را محکوم ميکند. ١٣ آبان ١٣۵٨
مردم شماره ٧١ ، يکشنبه ٢٩ مهرماه ١٣۵٨
سفارت امريکا، مرکزتوطئه عليه انقلاب ايران، اشغال شد
دانشجويان مسلمان پيروامام خمينی:
رابطه باامريکارا ميخواهيم چه کنيم؟
تااسترداد شاه خائن، اشغال سفارت ادامه دارد
مردم شماره ٨۴ ، دوشنبه ١۴ آبان ماه ١٣۵٨
امريکا ! امريکا! سياوش کسرائی
باشگاه فرومايگانی/ وفرودگاه خشم جهانيان/ بازاربزرگ بردگی قرن/ وارونه کيمياگری تو/ که زندگی را
خاکستر/ وعشق را روسپی ميکند/ درجنگل عظيم صنعتت/ بردرختان سترک/ تفاله ميوه های آدمی آويختست:
سياه وزرد/ سفيد وسرخ.
ازکشتزارهای علمت چه ميرويد؟/ قارچ های اتمی/ تاجرهماره مستی تو/ که باروت به دنيا ميدهد/ وبه بهای آن
/ گلاب ميگيرد.
غول هزاردستی/ که بايگانه چشم آزدرپيشانی / پی درپی/ پيرامون را ميپائی.
بشنو!/ ميآيند/ چنداچندوگروه گروه/ نه، غم آوای شبانه نيست/ سرود سرخ سحرگاه است/ که پاميگيرد.
نگاه کن/ ستارگانت/ يکايک ازپرچم تو می گريزند/ ودردستت تنها/ پارچه ای ميماند،/ بل، قاب دستمالی/ برای
برق افکندن به کفش کهنه سرمايه .
آری، نگاه کن/ که ستارگان ميگريزند/ چه، آفتاب برميآيد
تهران، دوشنبه ١۴ آبان ١٣۵٨
مردم شماره ٨۶ ، چهارشنبه ١۶ آبان ماه ١٣۵٨
سفارت امريکا ، مرکز توطئه عليه انقلاب ايران ، اشغال شد
دانشجويان مسلمان پيرو امام خمينی : رابطه با امريکا را ميخواهيم چه کنيم ؟
مردم ايران فرياد ميزنند مرگ برامريکا و آقای بازرگان بابرژينسکی ملاقات ميکند
جوان سرخ موی امريکائی تصويروپيام امام را پاره کرد
اين شاه امريکائی، درپيش پای ملت اعدام بايد گردد.
اعلاميه کميته مرکزی حزب توده ايران :
امريکا بايد شاه مخلوع را به دولت ايران مسترد دارد
حزب توده ايرا ن اشغال سفارت امريکا، مرکز توطئه عليه انقلاب ايران را تائيد و مذاکرات هيات نمايندگی
دولت موقت با برژينسکی ، يکی ازتوطئه گران اصلی برضد انقلاب را محکوم مکيند .
مردم شماره ٨۴ ، دوشنبه ١۴ آبان ماه ١٣۵٨
آوردگاه جلال سرفراز ارديبهشت ۵٩
بالابلند برآمد/دستی به روشنی/ درگيسوان تيره فروبرد ماه
بربامها/ ( هنگام کزکرانه دوری/ انبوه کرکسان/ روباديارما/ پروازميکنند)/ خلقی خروش برداشت/ خون
درسرود و رود سرود خون:/ يانکی بمير!/ مرگ برآمريکا!
درمقدم پگاه/ آماج هرگلوله پرچم خونين سينه ها،/ ديدم چگونه دست پدرراپسرگرفت/ وباسرود رفت به آوردگاه
دلواپسان/ خاموش ايستادند/ بی باوران به خواب فرورفتند/ شاعرنگاه کرد/ ازقلب توده ها:/ تاچشم کارميکرد/
تاريک روشنان شقايق بود/ درمعبرنگاه
مردم شماره ٩۶ ، چهارشنبه ٢١٧ ارديبهشت ماه ١٣۵٩
کالای امريکائی نخريم !
فردفرد مامصرف کالاهای امريکائی را برخود تحريم کنيم ، توليد داخلی خودراارج دهيم وکالای
امريکارابرسرش بکوبيم . باقطع ريشه تسلط امپرياليسم بسرکردگی امپرياليسم امريکا ازميهن ما سرانجام
دوران محروميت هم پايان خواهديافت و باتامين استقلال و آزادی کامل ايران، به رفاه وعدالت اجتماعی
نيزخواهيم رسيد .
مردم شماره ٩٨ ، چهار شنبه ٣٠ آبان ماه ١٣۵٨
گزارشی ازشبهای ضد امپرياليستی درمقابل لانه جاسوسی امريکا :
دررزمگاه شبانه خلق . . .
صدهانفرهرشب با لای لای ضدامريکائی درکنارجاسوسخانه امريکا به خواب ميروند
مردم شماره ١٠٣ ، سه شنبه ۶آذر ماه ١٣۵٨
www.iran-archive.com
- 20 -
: « مردم » تيتردرشت صفحه اول نامه
پراودا : خواست ملت ايران برای استرداد شاه ، منطقی است
مردم شماره ١١٠ ، پنج شنبه ١۵ آذر ماه ١٣۵٨
جياپ ؛ وزيردفاع جمهوری سوسياليستی ويتنام : امام خمينی شخصيتی استثنائی است ؛ برای حمايت
ازانقلاب ايران ميتوانيد به کشور شوروی متکی باشيد که درصورت نياز، به شما کمک خواهد کرد
مردم شماره ١١۴ ، سه شنبه ٢٠ آذر ماه ١٣۵٨
امپرياليسم های اروپای غربی وژاپن،هم امپرياليست اند وهم متحد امپرياليسم امريکا
مردم شماره ١٢١ ، چهار شنبه ٢٨ آذرماه ١٣۵٨
توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط » بمناسبت پنجاهمين روز تسخير جاسوسخانه امريکا
« امام
دانشجوی خط امام برتو درود ، برتوسلام
دوره اخيرانقلاب ايران ، بانام وچهره مبارزين راستينی که لانه جاسوسی امريکا را فتح کردند ، پيوند
ناگسستنی يافته است مردم ، شماره ١٢۵ ، دو شنبه ٣ دی ماه ١٣۵٨
سازمان جوانان ودانشجويان دمکرات ايران » اعلاميه
همه باهم عليه امپرياليسم امريکا وعمال داخلی آن
امپرياليسم جناينکارامريکا بارديگر بمنظورضربه زدن به انقلاب بزرگ مردم ما به توطئه تازه ای دست زده
است وبا ايجاد بلوا وآشوب بوسيله عده ای اوباش و چماق بدست درشهر قم درصدد ايجاد تفرقه ودودستگی
درميان مردم ، تضعيف وهنک حرمت ازرهبری انقلاب برآمده است .
مابارديگر اعلام ميداريم که پيروی ازخط قاطع امام خمينی رهبرآشتی ناپذيرانقلاب شکوه مند ما شرط پيروزی
برامپرياليسم خونخوارامريکا ، دشمن اصلی همه خلقهای جهان است . مابارديگرهموطنان عزير را به هشياری
انقلابی و اتحاد عليه امپرياليسم امريکا، ضد انقلاب وسازشکاران رنگارنگ حاميان نفوذ امپرياليسم درايران
فرا می خوانيم وازهمه اعضا و هواداران وجوانان مترقی وضد امپرياليست می طلبيم که درراهپيمائی فردا
صبح شنبه ١۵ ديماه ١٣۵٨ که بدعوت دانشجويان مسلمان پيروخط امام و جامعه مدرسين حوزه علميه قم عليه
دشمنان سوگند خورده انقلاب انجام ميگيرد شرکت کنند
زنده باد خط ضد امپرياليستی وقاطع امام خمينی
١٣۵٨/١٠/ سازمان جوانان ودانشجويان دمکرات ايران ١۴
مردم شماره ١٣۶ ، يک شنبه ١۶ ديماه ١٣۵٨
[ کيومرث زرشناس ، دبيراول سازمان جوانان ودانشجويان دمکرات ايران و عضو کميته مرکزی حزب توده
ايران درتابستان ١٣۶٧ درزندان اوين به حلق آويزان شد روانش شاد باد]
www.iran-archive.com
- 21 -
بختيار، تک خال جديد امپرياليسم امريکا
مردم ، شمار ١۶۴ ، دو شنبه ٢٢ بهمن ماه ١٣۵٨
امپرياليسم امريکا،
امپرياليسم امريکاست
مردم شماره ١٧۴ ، شنبه ۴ اسفندماه ١٣۵٨
بارديگرآژيرميدهيم :
امپرياليسم امريکا درکمين انقلاب ايران
ممکن است توطئه های خطرناک تری هنوزدرپيش باشد
مردم شماره ١٨٠ ، شنبه ١١ اسفند ماه ١٣۵٨
برای مقابله با تجاوزنظامی امپرياليسم امريکا
تمام خلق بايد ازنظرنظامی مجهزشود
مردم شماره ١٨۵ و ١٨۶ ، پنج شنبه ١۶ و ١٨ اسفند ماه شماره ٢۴٠ ، چهارشنبه ٣١ ارديبهشت ١٣۵٩ و ١٣۵٨
برای مجلس شورای ملی ، مردم به چه کسانی رای می دهند؟
نماينده مجلس شورای ملی، اگرضدامريکائی نباشد، نماينده ملت نيست
مردم شماره ١٨٩ ، سه شنبه ٢١ اسفندماه ١٣۵٨
خطرامريکا . باقی است . فوری است . جدی است .
برای مقابله با تجاوز نظامی امپرياليسم امريکا . تمام خلق بايد ازنظرنظامی مجهزشود.
سپاه پاسداران بايد تقويت شود.
٢۴٣ ، مردم ، شماره ٢٣٠ ، شنبه ٢٠ ارديبهشت ١٣۵٩ وشماره های ٢٣٣،٢٣۴
درسالروز قيام خونين ١۵ خرداد مردم يکپارچه و مصمم شعار ميدادند:
مرگ برامريکا، دشمن اصلی ما
درود برخمينی ، سلام برشهيدان مردم ، شماره ٢۵٢ ، شنبه ١٧ خرداد ماه ١٣۵٩
کمونيستهای امريکائی درکنارهواداران حزب توده ايران ، امپرياليسم امريکا را محکوم کردند.
امپرياليسم امريکا خودرا برای اقدامات تجاوزکارانه تازه عليه ايران آماده ميکند
ضرورت دفاع از انقلاب حکم ميکند که هرچه زودترعوامل امپرياليسم امريکا درايران سرکوب شوند
مردم ، شماره ٢۶١ ، چهار شنبه ٢٨ خرداد ماه ١٣۵٩
www.iran-archive.com
- 22 -
دشمن اصلی امپرياليسم امريکا را فراموش نکنيم
چرا مطبوعات ، امپرياليسم امريکا را بفراموشی سپرده اند؟
مردم ، شماره ٢۶۶ ، سه شنبه ٣ تير ماه ١٣۵٩
براساس اسناد بدست آمده ، ميسيونرهای مذهبی ازجمله مراکز جاسوسی امپرياليسم امريک ا
درايران بودند:
ميسيونرها باگروهی ازافسران ارتش ، نيروی هوائی و ادارات دولتی تماس وهمکاری داشتند .
چندی پيش يک مرکز جاسوسی اسرائيل درتهران که تحت پوشش فرهنگی تربيتی ( انديشه ) به فعاليت های
جاسوسی عليه انقلاب ايران مشغول بود، کشف شد. براساس اسنادی که ازاين مرکزجاسوسی بدست آمد؛
« اينتليجننس سرويس » و « موساد » ، « سيا » ميسيونرهای مذهبی درايران برای سازمانهای جاسوسی
جاسوسی می کردند
مردم، ٣١٩ ، پنج شنبه ۶ شهريور ١٣۵٩
توطئه امريکا بکمک ليبرال ها عليه انقلاب ، درهمان آغاز انقلاب فاش ميشود
مردم ، ٣٣١ ، شنبه ٢٢ شهريور ١٣۵٩
شناخت دشمن اصلی امريکا مهمترين ويژگی خط امام
هربارکه نيروهای رنگارنگ ضد انقلاب ميکوشند دشمن اصلی رااززيرضربه خارج کنند، امام خمينی تاکيد
« امريکا دشمن شماره يک مردم محروم ومستضعف جهان است » : ميکند
مردم شماره ٣٣۵ چهار شنبه ٢۶ شهريورماه ١٣۵٩
طرح امريکا برای اشغال سه جزيره ايران درخليج فارس خطريست جدی وفوری
برای ايجاد جنگ داخلی درايران : « سيا » سپاه پاسداران اصفهان فاش کرد : نقشه
رئيس سازمان سيا : تمام تخم های يک جنگ داخلی درايران کاشته شده است
سازمان سيا نقشه وعکسهای هوائی فرودگاه ها و پايگاه های هوائی ايران واسامی خلبانان ايرانی ر ا
دراختياردارد
مردم شماره ۴٠٣ ،چهارشنبه سوم ديماه ١٣۵٩
خطرامريکا جدی، فوری وباقی است
بايد همگان را درمقابل تلاشهای خائنانه ضد انقلاب وخرابکاری وتحريک ليبرالها و مائوئيستها درايجاد جبهه
داخلی، به اتحاد دعوت کرد
مردم شماره ۴٠۵ ، شنبه ۶ ديماه ١٣۵٩
هشدار! هشدار!
امريکا درآستانه اجرای توطئه هفتم است




مردم قهرمان ايران ! زيرپرچم امام خمينی متحد شويم . دراين صورت، امريکا هيچ غلطی نميتواند بکند
مردم شماره ۴٠٩ ، پنج شنبه ١١ ديماه ١٣۵٩
امپرياليسم آمريکا پشت دروازه های ميهن انقلابی ماست
* رسانه های گروهی امريکا با تبليغات بيسابقه ای افکارعمومی امريکا را برای مداخله نظامی درايران آماده
ميکنند
* نيروهای نظامی امريکا، که درشرايط جغرافيائی مشابه خليج فارس تمرين ميکنند، بسرعت آماده انجام
عمليات ميشوند
* بااتحاد همه نيروهای خلق، زيررهبری امام خمينی، امريکا هيچ غلطی نميتواند بکند.........
نيست مردم، شماره ۴١۶ ، يکشنبه ٢١ ديماه ١٣۵٩ « مردم » هنوزدراختيارنامه « مردم » دفترنامه
تيتربزرگ صفحه اول:
امپرياليسم امريکا هنوزبه روی کارآمدن ليبرال ها درايران اميدواراست !
امپرياليسم امريکا را مردم انقلابی وآگاه ما شناخته اند وآماده « مسخ انقلاب و سرکوب انقلاب » تاکتيک دوگانه
اندکه بامقاومت متحد خود هردوتاکتيک اهريمنی امپرياليسم امريکا را با شکست روبروسازند
مردم شماره ۴١٩ ، چهارشنبه ٢۴ ديماه ١٣۵٩
دوسال بعدازفرارطاغوت:
هنوزبعدازشاه نوبت امريکااست
مردم، شماره ۴٢٠ ، پنجشنبه ٢۵ ديماه ١٣۵٩
برای مقابله با توطئه های امپرياليسم امريکا، تشکيل جبهه ضدامپرياليست باکشورهای عضو
جبهه پايداری ازخواستهای مبرم روزاست .
امريکا به نيروهای واکنش سريع درمصرو اسرائيل آماده باش داد
کيسنجردرقاهره بااويسی درباره سرنگونی جمهوری اسلامی ايران گفتگوکرد
مردم شماره ۴٢٢ ، يکشنبه ٢٨ ديماه
www.iran-archive.com
- 24 -
افشين شکنجه گرمعروف ساواک درتظاهرات ضد امريکائی ، شعارضد شوروی ميداد
مردم شماره ٨٢ ، شنبه ١٢ آبان ماه ١٣۵٨
تختی پهلوانی که درقلب توده ها جای جاودان خودرا بازيافته است : ١٢ سال ازشهادت تختی می
گذرد و هنوزراز قتل او فاش نشده است .
. . . . . . ساواک سرانجام راه شهادت تختی را يافت . روز ١٧ ديماه سال ١٣٣۶ روزنامه های تهران نوشتند
خبرظاهرا درست بود . جسد جهان پهلوان را دريک هتل يافته بودند . روزنامه های « تختی خودکشی کرد » ،
گوسفندی رژيم با سروصدا به تبليغ خودکشی تختی باترياک وقرص خواب آور پرداختند . اما توده هائی که
بعدازپخش خبر خودکشی اوخودرا به پزشک قانونی رسانده بودند ، دهان به دهان ازپزشک قانونی نقل کردند
که جای ضربه درپشت گردن او وچند جای بدنش ديده شده است . ساعتی بعد عليرغم جنجال بلندگوهای
« تختی را ساواک کشت » : تبليغاتی رژيم ، همه به همه ميگفتند
مردم شماره ١٣٧ ، دو شنبه ١٧ دی ماه ١٣۵٨
ليست ساواکيها را منتشرکنيد !
اين خواست کليه علاقمندان به سرنوشت انقلاب ماست
مردم شماره ٩۶ ،دو شنبه ٢٨ آبان ماه ١٣۵٨
برای ساواکی ها اردوگاه کاراجباری بسازيد
مردم شماره ١٨۵ و ١٨۶ ، پنج شنبه ١۶ و ١٨ اسفند ماه ١٣۵٨
[اين شعار وتقاضا تقريبا دراکثر شماره های مردم ديده ميشود]
ماهشدارميدهيم !
نقشه های ضد انقلاب
آتش زدن خرمنها وکشتزارها، ايجاد اغتشاش درشهرها، ايجاد اغتشاش درمناطق اقليت های ملی
درروستاها عمده ترين بخش اين اقدامات آتش زدن کشتزارها و خرمنهااست . بااينکارضد انقلاب ميخواهد
دهقانان را خانه خراب کند وازانقلاب روگردان سازد
دشواريهای دولت جمهوری اسلامی را تشديد کند
کشوررا دچارمضيقه خواربارسازد
مردم ، شماره ٢۴١ ، پنجشنبه ١ خرداد ١٣۵٩
www.iran-archive.com
- 25 -
ضد انقلاب را سرکوب کنيد ، قبل ازآنکه فرصت توطئه يابد
يکی ازاتباع اسرائيل درنامه ای که به شورای انقلاب اسلامی ارسال داشته واين نامه درروزنامه جمهوری »
اسلامی مورخ اول خرداد منتشرشده ، فاش ميکند که :
« برحسب دستورا ت مستقيم کارتر، برای سرنگونی رژيم آيت الله خمينی نقشه ای تهيه شده است
نقشه کارترو !!! « يکی ازاتباع اسرائيل » .! هميشه ازشاهکارهای حزب توده بود « اسناد » [ روکردن اين نوع
دنباله مقاله را بخوانيم : [ !؟ « يک ساواکی فعال » اسرائيل را روميکند! يا
وارد عمل شد ولی درنيمه راه ناموفق « نجات جان گروگانها » چنانکه گواه آن بوديم ، اين نقشه زير عنوان »
ماند.
چاپ بيروت( چه شماره ، چه تاريخی ! ) « الشعب » روزنامه
درآستانه تجاوز امريکا ، ملاقاتی پنهانی ميان نماينده ويژه » : . . . . روزنامه الشعب چاپ بيروت می نويسد
کاخ سفيد و شاه سابق صورت گرفت که نمايندگان فرماندهی نظامی مصرواسرائيل نيز درآن شرکت داشتند ،
دراين ملاقات اقدامات مربوط به هماهنگی ميان نيروهای انتظامی و گروههای مخالف رژيم انقلابی ايران
بررسی شد . . . . .
نامه يک ساواکی فعال که مجاهدين انقلاب اسلامی آنرا منتشرساخته ، تائيدی براين مطلب است . ساواکی فعال
می نويسد :
توجه داشته باشيد توطئه گران ازاوايل انقلاب شروع به جمع آوری افراد تقريبا بالای ساواکی وافسران گارد »
و نوکرشاهی کرده وزيرچترجيره خواری خود آنها را قرارداده اند ، تاآنها هم تمام افراد زيردست خودرا که
فراری ويابه لطف دولت موقت بخشيده شده اند جمع آوری کند.. . . . ايجاد آشوب درشهرها و شرکت
بايد . . . « درتوطئه ها بعنوان گروه های طرفداراين سازمان يا آن سازمان وياظهوردرنقش حرب الهی متحجر
قبل ازآنکه ضد انقلاب وارد عمل شود، تمام مواضع آنهارا درهم کوبيد
مردم ، شماره ٢۴۴ ، دوشنبه ۵ خرداد ماه ١٣۵٩ ، سرمقاله روزنامه
سران ساواک کميته خرابکاری تشکيل داده اند
مردم ، شماره ٢۶١ ، چهار شنبه ٢٨ خرداد ماه ١٣۵٩
الاتحاد، ارگان حزب کمونيست اسرائيل :
مزدوران ايرانی تحت رهبری اويسی دراسرائيل تعليم می بينند.
مردم ، شماره ٢۶٣ ، شنبه ٣١ خرداد ماه ١٣۵٩
برای ساواکی ها اردوهای کارتشکيل دهيد ، دستگاه ساواک را بشکنيد، ساواکی هارا معرفی
کنيد: ... . امام خمينی آنگاه که خواست روحانيون بد را به شديدترين لفظ محکوم کند گفت درچشم من روحانی
بد ازساواکی هم بدتراست . چرا مردم ازساواکی ها تااين حد متنفرند؟ علت آنرا نه تنها درنقشی که ساواک
درکشتارو آزار بهترين فرزندان ايران داشته است بلکه همچنين درشخصيت کسانيکه به عنوان کارمند ساواک
www.iran-archive.com
- 26 -
سياست کلی رژيم را دربيرحمانه ترين وکثيف ترين شکل ممکن اجراميکردند بايد جستجوکرد . کسانی را
بخدمت ساواک می پذيرفتند که باصطلاح معروف بتوانند پستان مادرشان را ببرند، ساواکی سگ درنده رژيم بود
درهمين شماره : .... تصميم دادگاه انقلاب ارتش جمهوری اسلامی ايران درقطع حقوق بازنشستگان ارتش،
ژاندارمری و شهربانی جمهوری اسلامی ايران که ساکن خارج ازکشورهستند، اقدامی مثبت عليه فعاليت اين ضد
انقلابيون وکاهش صدور ارز به خارج ازکشور است .
مردم ، شماره ٢٩٢ ، شنبه ۴ مرداد ماه ١٣۵٩
درادامه محاکمه عاملان فاجعه سينمارکس :
طرح عمليات ساواک درجنايت سينما رکس فاش شد
مردم، ٣٢٢ ، دو شنبه ١٠ شهريور ١٣۵٩
[انتقام ساواکی ها !
باتيتردرشت « مردم » ليست ساواکی هارامنتشرکنيد ، شعاری بود که حزب توده ايران تقريبا هر روز در نامه
خطاب به رژيم اسلامی چاپ ميکرد .
وقتی شتر جلوی خانه حزب توده هم خوابيد و سران حزب توده بجرم جاسوسی روانه زندان شدند، برديوارهای
تهران اين شعارديده ميشد:
ليست توده ای ها را منتشرکنيد .!! ]
www.iran-archive.com


درتاريخ هميشه دو نوع مذهب وجود داشته :
١) مذهب وعاظ السلاطين که ستمکشان را تخديرميکرده تا به بردگی خود خو بگيرند
٢) مذهب خمينی ها که مردم را برضد بردگی وستم برميانگيخته وبرميانگيزد
مارکيست ها با مذهبيونی اززمره دوم همگام هستند وبايد همگام باشند
مردم شماره ١٣۴ ، پنج شنبه ١٣ دی ماه ١٣۵٨
پاکسازی ارتش ضرورت انقلابی مبرم
پاکسازی ارتش دريک کلا م ضرورت انقلابی است که بايد بدون فوت کمتری وقت ، بانهايت جديت ودقت
وبه وسعتی که تمامی ارتش را آماده برای نوسازی کند ، با قاطعيت انجام گيرد
مردم شماره ١٨٠ ، شنبه ١١ اسفند ماه ١٣۵٨
اعلاميه کميته مرکزی: وحدت عمل انقلابی رابايد دردانشگاهها احيا وتقويت کرد
درهنگاميکه ملت ما درنبرد بغرنج و دشواری باامپرياليسم خونخوارامريکا وهمه دستياران امپرياليستش،
ازاروپای غربی گرفته تا ژاپن، درگيراست ودرزمانی که طبق رهنمود بادرايت امام خمينی، درپيام بمناسبت
قطع رابطه باامريکا، اتحادوهمبستگی همه نيروهاو هواداران همه مسلکها، برای مقابله با شيطان بزرگ به يک
ضرورت تاريخی مبرم بدل شده است، باکمال تاسف تشنج شديدی سراسردانشگاهها ومراکزآموزش عالی
کشوررا فراگرفته است
.. . . . نهادهای طاغوتی دردانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور، ميتوان گفت هنوزدست نخورده باقيست .
اين نهادها بايد متناسب با نيازهای مبرم انقلاب ضدامپرياليستی، دموکراتيک و خلقی ميهن ما ازبنياد دگرگون
شوند. دردانشگاهها ومراکز آموزش عالی کشورهنوز عناصر طاغوتی بسياری مقامهای مسئول و کرسيهای
تدريس را دراختيار دارند . اين عناصر بايد تصفيه شوند ...... اين يک واقعيت است که بخش مهمی ازاداره
کنندگان نهادهای اقتصادی، سياسی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی فردای ايران مستقل دردانشگاهها
ومراکزآموزش عالی کشور تربيت ميشوند ودراين زمينه نقايص جدی وجود دارد ولی بنظرما، واقعيت
ديگرآنست که بخش عمده و تعيين کنند اداره کنندگان کشورما دردانشگاهها و مراکزآموزش عالی کشورهای
امپرياليستی يعنی کشورهائی که دشمنان سوگند خورده انقلاب ايران هستند، تربيت ميشوند . هم اکنون اکثريت
مطلق مهمترين مقامات مسئول را تحصيل کرده های امريکای جهانخوارو اروپای غربی همدست امريکا تشکيل
ميدهند. هم اکنون تعداد دانشجويان ايرانی که درامريکا و اروپای غربی به تحصيل مشغولند ، بميزان زيادی
ازمرز صد هزار تجاوزکرده و ساليانه ميلياردها تومان برای مخارج آنان ازمحصول دسترنج ملت ما و ثروت
ملی ما برای تحصيل و زندگی آنان ازکشور خارج ميشود . ولی همانطورکه ميدانيم باکمال تاسف ، تاکنون فقط
www.iran-archive.com
- 28 -
درصد ناچيزی ازاين فارغ التحصيلان ودانش جويان درخط دفاع ازدستاوردهای انقلاب ايران باقی مانده اند
ودرآينده باقی خواهند ماند.
اين واقعيت بما هشدار ميدهد که توجه بيش ازحد به يکطرف امرو ناديده گرفتن طرف ديگر که جهت عمده
نيزهست مسائل ومشکلات را حل نميکند.
مردم شماره ٢١۵ ، يکشنبه ٣١ فروردين ماه ١٣۵٩
پيشنهاد جمهوری دموکراتيک افغانستان درباره مذاکره با ايران ، ابتکارمهمی است که بايد
ازآن استقبال کرد
مردم شماره ٢۴٠ ، چهارشنبه ٣١ ارديبهشت ١٣۵٩
سينما های ايران درتسخير فيلم های امپرياليستی
از ۶٩ فيلمی که درتهران نمايش داده ميشود، ۵٩ فيلم متعلق به کشورهای امپرياليستی است، که ازاين تعداد، ٣١
فيلم امريکائی است .
درمرکز، جنوب، غرب وشرق تهران حتی يک فيلم مترقی هم نمايش داده نميشود.
ازميان ۶٩ فيلم روی پرده ، تنها ۶ فيلم آن مترقی است .
مردم ، شماره ٢۵٣ ، يکشنبه ١٨ خرداد ماه ١٣۵٩
درود بر پاسداران صديق و جانباز انقلاب
پاسداران انقلاب تاکنون وظايف مهمی رادردفاع ازدستاورهای انقلاب ، درمقابل توطئه های ضد انقلاب انجام
داده اند
پاکسازی صفوف سپاه پاسداران، وظيفه مبرم وعاجل مسئولان امراست
درفردای انقلاب وحتی مدتها بيش ازآن ، ازدل کوچه ها، ازميان زحمتکشان، نيروی خلقی برای سرنگونی رژيم
منفورسلطنتی وسپس پاسداری ازدستاوردهای انقلابی که باخون ٧٠٫٠٠٠ شهيد آبياری گرديده بود ، جوشيد . .
.. . .
مردم ، شماره ٢۶٠ ، سه شنبه ٢٧ خرداد ماه ١٣۵٩
چه دست هائی درکارايجاد تشنج اند ؟
خودرااززيرضربه خارج سازد و باايجاد تشنج « حجاب اسلامی » ضد انقلاب ميکوشد باعمده کردن مساله
ونارضائی انقلاب ورهبری انقلاب را آماج حمله کند .
مردم ، شماره ٢٧۴ ، شمبخ ١۴ تيرماه ١٣۵٩
اعلام جرم نسبت به آقای صادق قطب زاده
جناب آيت الله موسوی اردبيلی دادستان کل کشور
www.iran-archive.com
- 29 -
آقای صادق قطب زاده وزيرامورخارجه جمهوری اسلامی ايران، بکرات به بهانه ها وعناوين مختلف
درمجموع حزب توده ايران ومسئولين آنرا، بنام ، با فحش و افترا وتوهين مورد حمله قرارداده ودراين رابطه
الفاظ رکيک وخارج ازنزاکت بکاربرده که دراکثر مطبوعات کشور مانند کيهان ، اطلاعات ، بامداد، جمهوری
اسلامی وغيره درج گرديده است .
درشان جمهوری اسلامی که خودرا پای بند معنويات ميداند نيست که وزيرش مفتری دروغ پرداز باشد وحتی
عفت کلام ونزاکت را رعايت ننمايد .
اين اعمال آقای قطب زاده همچنين مخالف نيات واوامر امام خمينی است که درهرفرصت مردم را باتحاد واتفاق
ومبارزه عليه امپرياليسم امريکا دعوت نموده وآنانرا ازنفاق ونفاق افکنی برحذر داشته وتصريح نموده است که
همه قلمها وسلاحها بايد عليه امريکا نشانه روی شود نه عليه مبارزين.
بنابمراتب بالا بدينوسيله عليه آقای قطب زاده اعلام جرم ميکنيم ومصرانه خواستاريم طبق قوانين ومقررات
مربوط مورد تعقيب جزائی قرارگيرد وبه مجازات وپرداخت خسارات معنوی محکوم گردد .
اسناد ارتکاب جرم تقديم بازپرس مربوط خواهد گرديد .
کميته مرکزی حزب توده ايران . دبيراول ، نورالدين کيانوری .
رونوشت : دادستان تهران
تيتر مقاله ديگری درهمين رابطه :
آيا سياست وزارت امورخارجه ايران درراه منافع انقلاب و جمهوری اسلامی است ؟
مردم ، شماره ٢٧۵ ، يکشنبه ١۵ تير ماه ١٣۵٩
قطب زاده مخفيانه درسوئيس با بختيار ملاقات کرد:
رونامه گتی اولوس چاپ ترکيه گزارش ميدهد که درتاريخ بيستم وبيست ويکم ژوئن، صادق قطب زاده
با بختيار جنايتکاروازسازماندهان کودتای ضدانقلابی عليه جمهوری اسلامی ايران درسوئيس ملاقات
کرده است .اين روزنامه می نويسد که دراين ملاقات مسئله سرنگونی جمهوری اسلامی ايران
موردبحث قرار گرفته است وشرکت کنندگان توافق کرده اندکه برای همکاری ضد انقلابيون داخل
وخارج ايران به منظورسرکارآوردن رژيم سرسپرده امريکا تشريک مساعی کنند. اين روزنامه
همچنين گزارش ميدهد که قطب زاده درجريان اقامت خود درنروژ و سوئد درنيمه اول ماه ژوئن ،
محرمانه با نمايندگان دولت امريکا ديداروگفتگو کرده است، اين روزنامه می افزايد که قطب زاده
نابخردانه علمای مذهبی ايران به رهبری آيت الله خمينی مانع عمده درراه » معتقد است که مقاومت
برقراری مجدد مناسبات ايران وامريکا است .
نه شرقی فقط » به نظر ميرسد که اين آخرين تلاشهای آقای قطب زاده برای پيشبرد سياست آمريکائی
اوباشد . قطب زاده تاکنون بخوبی درجهتی عمل کرده است که بااهداف امپرياليسم امريکا « غربی
درايران تطبيق ميکند، وی برای درخواب کردن مردم ومنحرف کردن اذهان وجداکردن انقلاب ايران
ازمتحدان خويش درجهت توصيه برژينسکی است که زمينه را برای پيروزی توطئه های امبرياليسم
امريکا ايجاد ميکند ازهيچ کوششی دريغ نورزيده است و . . . . اکنون؟
www.iran-archive.com
- 30 -
آقای قطب زاده به پايان نزديک می شود . اين طورنيست ؟ « پيروزی های » به نظر ميرسد که
مردم، شماره ٢٩٣ ، يکشنبه ۵ مرداد ١٣۵٩
[ در رابطه با قطب زاده ، نامه مردم دريکی ازشماره های خود که متاسفانه درآرشيو من نيست خبری باين
مضمون منتشرکرده بود :
روزنامه ديلی پست يا چيزی شبيه اين نام چاپ قبرس خبرميدهد که قطب زاده با سيا درارتباط . ... »
« بوده و مامورسيا است
درقبرس وجود دارد ؟ واگر وجود دارد درچه « ديلی پست » سئوال اينجاست که آيا اصولا روزنامه ای بنام
شماره وچه تاريخی اين مطلب رانوشته است ؟ ومهمترازهمه برپايه چه سند ومدرکی ؟
دردوران دانشجوئی يکی ازرفقای توده ای درجلسه انجمن دانشجويان درپشت تريبون ازپيشرفت صنايع
شوروی ارقام نجومی ارائه داد که واقعا نجومی بودند!
پس ازختم جلسه درقهوه خانه ای پرسيدم رفيق اين ارقام راازکجا گرفته ای ؟ درپاسخ گفت ارقام را خودم رقم
زده ام !!. گفتم خوب حال اگر دوستان چبهه ملی يا سوسياليست منبع ارقام را ازتوخواستند، چه جوابی ميدهی ؟
گفت : ميگويم ماهنامه کومسلوف نشريه دانشجويان شوروی . حالا بروند نشريه وارقام را پيدا کنند !!]
آموزش نظامی وتامين سلاح سپاه پاسداران ازوظايف ارتش است
ارتش موظف به آموزش نظامی کميته ها وارتش ٢٠ ميليونی است
مردم ، ٣٢٣ ، سه شنبه ١١ شهريور ١٣۵٩
تقويت سپاه پاسداران ، تحکيم انقلاب است
زمانی که حرکت خروشان توده ها ، بساط خيانت دودمان پهلوی و خدايگان آن ، امپرياليسم امريکا را ازسرراه
روييد، برآسمان انقلاب ، ستارگانی پديدارشدند، که پاسداران انقلاب اسلامی؛ نام گرفتند
مردم ، ٣٢۶ ، شنبه ١۵ شهريور ١٣۵٩
دوستان ايران، آماده همکاری اند
کشورهای سوسياليستی درهفتمين نمايشگاه بين المللی بازرگانی تهران انواع لوازم وصنايع موردنياز ايران را
عرضه داشتند واعلام کردندکه آماده اند، بدون هيچ شرط سياسی، همه صنايع سبک وسنگين را دراختيارايران
بگذارند.
اکنون وقت آنست که بابستن قراردادهای برابرحقوق وباسود متقابل باکشورهای دوست، زمينه برای استقلال
کامل اقتصادی ايران فراهم شود.
مردم شماره ٣۵۴ شنبه ١٩ مهرم
www.iran-archive.com
- 31 -
دردومين سالگرد فاجعه سينما رکس آبادان:
بااتحاد انقلابی خلق، توطئه های امپرياليسم امريکا را افشا وسرکوب کنيم
محاکمه ومجازات سريع عاملين فاجعه سينمارکس خواست مردم ايران است
ديروزدومين سالروزکشتارسينما رکس آبادان وروز تجلی خشم خلق بود. تجلی خشمی که ازسينه های سوزان
زبانه کشيده وقلب دشمنان انقلاب راآماج شعله های « مرگ برامريکا » مردم قهرمان ما بصورت فريادهای
خويش کرد. تجلی خشمی که پس ازگذشت ٢ سال ازفاجعه کشتارمردم بيگناه درسينما رکس آبادان،
هنوزجوشندگی و توفندگی روزهای نخست خودرا حفظ کرده بود.
ديروزمردم اهوازوآبادان؛ به دعوت ارگانهای انقلابی شهر؛ عزای عمومی برپا داشتندوطی يک راه پيمائی
باشکوه، به سوی مدفن صدها تن ازمردان ، زنان، پيران، جوانان وکودکانی که درآتش جنايت امپرياليسم
سوختند، شتافتند.آنان يکپارچه ومصمم برسرمزار آن عزيزان پيمان بستند که تانابودی کامل تمام وابستگی ها به
امپرياليسم آمريکا، تاسرکوب تمامی عوامل ومزدوران شيطان بزرگ وتاپيروزی کامل انقلاب ضدامپرياليستی
وخلقی ايران ازپا ننشينند ومبارزه خودرا عليه تمامی دسايس وتوطئه های شيطانی امريکای جنايتکارادامه دهند.
مردم قهرمان خوزستان خواهان محاکمه سريع وانقلابی عاملان اين جنايت هولناک شدند و خاطره قربانيان
بيگناه فاجعه سينما رکس رادرفريادهای رزم ودلاوری خود گرامی داشتند.
ديروزدومين سالگرد سينما رکس بود. فاجعه ای که درآن ١٠٠٠ تن ازمردم ايران، درآتش نفرت امپرياليسم
نسبت به مبارزات قهرمانانه مردم ايران سوختندوداغ ننگ ديگری برپيشانی رژيم وابسته وجنايتکارشاه مخلوع
باقی گذاردند.
دوسال پيش درچنين روزهايی عمال جنايتکارشاه مخلوع، اين دست پروردگان مکتب جنايت و شقاوت
امپرياليسم امريکا، به کردار اربابان هيتلر منش خود، درسينما رکس آبادان کوره آدم سوزی برپا کردند،
راههای فرارمردم بيگناه را که به تماشای فيلم مشغول بودند، بستند وباگازهای مخصوصی که ا زاسرائيل
واردکرده بودند، بيش از ١٠٠٠ تن ازتماشاچيان سينمارا به آتش کشيدند. آنها ميخواستند که بااين جنايت هولناک
ضدبشری به خيال خود ازسوئی عزم مردم ايران درسرنگونی بساط ظلم وغارتگری رژيم شاه سابق را سست
کنند، و ازسوی ديگرباانداختن مسئوليت اين فاجعه جنايتکارانه بدوش مبارزين ضد امپرياليست و ترقيخواه
ايران ، بين صفوف متحد خلق درنبرد با امپرياليسم امريکا ورژيم وابسته اش تفرقه بيندازند. تبليغات بلند
گوهای مزدوررژيم گذشته دراين جهت بخوبی نمايانگرمقصود پليد اين سيه دلان بود. اما باوجود تمامی اين
شاه سابق، برخلاف انتظارش، بدل به آوار مهيبی گشت، « رايشتاک » فعاليتها، نقشه آنان باشکست مواجه شد و
که برسراو رژيم فاسد ومزدورش ويران شد.
گورستان آبادان، که رژيم ميخواست ازآن صدای نوحه وناله بازماندگان فاجعه برخيزد، انعکاس دهنده خشم
فضای شهررا به لرزه درآورد و رژيم « مرگ برپهلوی خائن » و « مرگ برشاه » ونفرت خلق گشت. غرش
شاه سابق را بيش ازپيش به وحشت انداخت. يورش مکرر دژخيمان شاه سابق به گورستان آبادان، تيراندازی به
www.iran-


دردومين سالگرد فاجعه سينما رکس آبادان:
بااتحاد انقلابی خلق، توطئه های امپرياليسم امريکا را افشا وسرکوب کنيم
محاکمه ومجازات سريع عاملين فاجعه سينمارکس خواست مردم ايران است
ديروزدومين سالروزکشتارسينما رکس آبادان وروز تجلی خشم خلق بود. تجلی خشمی که ازسينه های سوزان
زبانه کشيده وقلب دشمنان انقلاب راآماج شعله های « مرگ برامريکا » مردم قهرمان ما بصورت فريادهای
خويش کرد. تجلی خشمی که پس ازگذشت ٢ سال ازفاجعه کشتارمردم بيگناه درسينما رکس آبادان،
هنوزجوشندگی و توفندگی روزهای نخست خودرا حفظ کرده بود.
ديروزمردم اهوازوآبادان؛ به دعوت ارگانهای انقلابی شهر؛ عزای عمومی برپا داشتندوطی يک راه پيمائی
باشکوه، به سوی مدفن صدها تن ازمردان ، زنان، پيران، جوانان وکودکانی که درآتش جنايت امپرياليسم
سوختند، شتافتند.آنان يکپارچه ومصمم برسرمزار آن عزيزان پيمان بستند که تانابودی کامل تمام وابستگی ها به
امپرياليسم آمريکا، تاسرکوب تمامی عوامل ومزدوران شيطان بزرگ وتاپيروزی کامل انقلاب ضدامپرياليستی
وخلقی ايران ازپا ننشينند ومبارزه خودرا عليه تمامی دسايس وتوطئه های شيطانی امريکای جنايتکارادامه دهند.
مردم قهرمان خوزستان خواهان محاکمه سريع وانقلابی عاملان اين جنايت هولناک شدند و خاطره قربانيان
بيگناه فاجعه سينما رکس رادرفريادهای رزم ودلاوری خود گرامی داشتند.
ديروزدومين سالگرد سينما رکس بود. فاجعه ای که درآن ١٠٠٠ تن ازمردم ايران، درآتش نفرت امپرياليسم
نسبت به مبارزات قهرمانانه مردم ايران سوختندوداغ ننگ ديگری برپيشانی رژيم وابسته وجنايتکارشاه مخلوع
باقی گذاردند.
دوسال پيش درچنين روزهايی عمال جنايتکارشاه مخلوع، اين دست پروردگان مکتب جنايت و شقاوت
امپرياليسم امريکا، به کردار اربابان هيتلر منش خود، درسينما رکس آبادان کوره آدم سوزی برپا کردند،
راههای فرارمردم بيگناه را که به تماشای فيلم مشغول بودند، بستند وباگازهای مخصوصی که ا زاسرائيل
واردکرده بودند، بيش از ١٠٠٠ تن ازتماشاچيان سينمارا به آتش کشيدند. آنها ميخواستند که بااين جنايت هولناک
ضدبشری به خيال خود ازسوئی عزم مردم ايران درسرنگونی بساط ظلم وغارتگری رژيم شاه سابق را سست
کنند، و ازسوی ديگرباانداختن مسئوليت اين فاجعه جنايتکارانه بدوش مبارزين ضد امپرياليست و ترقيخواه
ايران ، بين صفوف متحد خلق درنبرد با امپرياليسم امريکا ورژيم وابسته اش تفرقه بيندازند. تبليغات بلند
گوهای مزدوررژيم گذشته دراين جهت بخوبی نمايانگرمقصود پليد اين سيه دلان بود. اما باوجود تمامی اين
شاه سابق، برخلاف انتظارش، بدل به آوار مهيبی گشت، « رايشتاک » فعاليتها، نقشه آنان باشکست مواجه شد و
که برسراو رژيم فاسد ومزدورش ويران شد.
گورستان آبادان، که رژيم ميخواست ازآن صدای نوحه وناله بازماندگان فاجعه برخيزد، انعکاس دهنده خشم
فضای شهررا به لرزه درآورد و رژيم « مرگ برپهلوی خائن » و « مرگ برشاه » ونفرت خلق گشت. غرش
شاه سابق را بيش ازپيش به وحشت انداخت. يورش مکرر دژخيمان شاه سابق به گورستان آبادان، تيراندازی به
www.iran-archive.com
- 32 -
سوی مردم بيگناهی که درپی اين حادثه به خيابان ها ريخته بودند وسرانجام صحنه سازيهای دلقکان درباری
برای سرپوش گذاردن براين جنايت عظيم، همگی بيانگر ضربت مهلکی بودکه اين فاجعه، برعکس
انتظارعاملانش به رژيم شاه سابق وارد آورده بود.
کوششهای رژيم شاه سابق برای بهره برداری سياسی ازاين جنايت، درجهت ايجاد شکاف بين نيروهای خلق
برايش سودی نداشت، مردم قهرمان، بااتحاد پولادين ونبرد حماسه آفرينشان، غول بزرگ تجاوز، غارت
وجنايت را سرنگون کردند وضربه سترگ و عظيمی برپيکر امپرياليسم امريکا وارد آوردند.
بدنبال پيروزی انقلاب شکوهمند ايران، مردم قهرمان ما وبويژه اهالی خوزستان وبازماندگان شهدای سينمارکس
آبادان، انتظارداشتند که دادگاهای انقلاب بطورسريع وقاطع جزئيات اين فاجعه را روشن کند وعاملين
جنايتکارآنرا به مجازات رساند، ليکن مقامات مسئول به اين انتظار بحق مردم وقع چندانی نگذاشتند وتظاهرات
ودرخواست های مکرر مردم برای تشکيل دادگاه مجرمين، تاچندی پيش با بی توجهی روبروبود. تنها چند هفته
پيش دادگاه انقلاب اسلامی آبادان باانتشار ليست ٣٢ نفر ازمتهمان اين جنايت، آنان را احضارکرد. اين عمل
گرچه با تاخيربسيارانجام گرفت، ليکن اگر بطورجدی وپيگيرانجام گيرد، ميتواند به خواست بحق مردم
زجرديده خوزستان وتمامی مردم قهرمان ايران جامه عمل بپوشاند.
محاکمه ومجازات جنايتکاران اين فاجعه هولناک نه تنها بيانگر عزم وشورمبارزاتی خلق درنابودی تمامی
عاملين کشتار وشکنجه دوران ٢۵ ساله حاکميت رژيم شاه سابق است، بلکه نشاندهنده استواری آنان در
تصميمشان برای نابودی وازهم گسستن تمامی پيوند های اسارت ووابستگی به امپرياليسم جهانی، به سرکردگی
امريکای خونخواراست.
مسئولين دادگاه انقلاب اسلامی آبادان بايد باتوجه به اين خواست برحق وانقلابی مردم، بدون هيچگونه مسامحه
وسستی، دژخيمان رابه پای ميز محاکمه کشند.
مادردومين سالگرد فاجعه سينما رکس آبادان، ضمن گراميداشت خاطره قربانيان آن وابراز همدردی با
بازماندگان اين جنايت عظيم، همپای مردم قهرمان ايران خواستار مجازات سريع عاملان آن هستيم و پيمان می
بنديم که درمبارزه با امپرياليسم جهانی، به سرکردگی امريکای جنايتکار، که نقشه های توطئه گرانه اش عليه
انقلاب هرروز فزونی می يابد، مانند هميشه منادی اتحاد و تفاهم انقلابی باشيم. اتحاد وتفاهمی که تنها ضامن
غلبه توطئه ها وبرای تثبيت، تحکيم و گسترش دستاوردهای انقلاب ايران است
مردم شماره ٣١٢ ،چهارشنبه ٢٩ مردادماه ١٣۵٩
آغازمحاکمه متهمان فاجعه سينما رکس
سرانجام پس ازمدتها، که ازتقاضای گروههای مختلف مردم مبنی برمحاکمه عاملان جنايت هولناک سينما رکس
گذشت، ديروز صبح اولين جلسه محاکمه متهمان، به رياست وحاکميت شرع حجت الاسلام موسوی تبريزی،
درمحل سينما نفت آغاز شد.
حجت الاسلام موسوی تبريزی، که حاکم شرع دادگاه انقلاب تبريز نيزهست، دراولين جلسه داگاه ازجمله،
درمورد توطئه هايی که عليه انقلاب ايران جريان دارد، سخن گفت. سپس نقيبی دادستان انقلاب، کيفرخواست
تنظيمی عليه متهمين را قرائت کرد .
www.iran-archive.com
- 33 -
لازم به تذکراست که از ٣٢ متهم احضارشده به داگاه، تنها ٢۶ نفردردادگاه حاضربودند ومحاکمه ۶
نفرديگربصورت غيابی انجام خواهد پذيرفت.
ماضمن ابرازخرسندی ازتشکيل دادگاه انقلاب، برای بررسی اين جنايت هولناک، اميدواريم که مسئولين دادگاه
انقلاب اسلامی باقاطعيت وجديد درکشف جزئيات اين حادثه شوم ومجازات مسببين آن اقدام کنند وبدين ترتيب
بارديگر نشان دهند که دادگاههای انقلاب تبلورخشم توده ها عليه جنايتکاران ومزدوران امپرياليسم جهانی به
سرکردگی امريکای جهانخوارهستند. محاکمه ومجازات سريع اين جانيان پاسخ مثبتی به خواست مردم انقلابی
ايران ومخصوصا بازماندگان اين فاجعه عظيم خواهدبود.
مردم شماره ٣١٧ ،سه شنبه ۴شهريورماه ١٣۵٩
اعترافات تکان دهنده درمحاکمه عاملين فاجعه سينما رکس آبادان
وقتی دود ازسينما خارج شد، متوجه شدم که بيشتراجساد درمقابل » : يکی ازمامورين آتش نشانی گفت
راهروی خروجی ودرخروجی رويهم انباشته وسوخته اند، واين امر ميرساند که تماشاچيان چه جنب وجوشی
« برای خروج ازسينما داشتند
۵٩ باشرکت صدهاتن /۶/ نخستين جلسه دادگاه ويژه رسيدگی به فاجعه سينما رکس صبح روزدوشنبه ٣
ازبازماندگان اين فاجعه، درسالن سينمای نفت آبادان؛ به رياست حجت الاسلام موسوی تبريزی تشکيل شد.
دراين دادگاه به جرائم ٣۴ نفرازمتهمين، که ٧ نفرازآنها فراری وغايب هستند رسيدگی
خواهدشد..................درقسمتی ازکيفرخواست حسين تکبعلی زاده، متهم رديف اول اين فاجعه آمده است :
برابرادله، شواهد، مدارک واسناد بدست آمده ؛ آتش سوزی سينما رکس تصادفی وغيرعمدی نبوده، بلکه »
رژيم گذشته وعوامل سرسپرده آن رژيم ومقامات محلی وقت باتمهيدات قبلی وتوطئه حساب شده قصد لوث
ساختن حرکت انقلابی مردم مسلمان ونيز باآتش زدن سينما رکس قصد بهره برداری تبليغاتی عليه مردم
« مسلمان وروحانيت مبارزرا داشت
درقسمتی ديگرازاين کيفرخواست ، براساس اعترافات صريح متهم آمده است :
آغشته بمواد روغنی، سينما را بطورکمربندی به آتش کشيده « تينر » وی باتفاق سه تن ازدوستانش به وسيله »
ونهايتا منجر به آتش سوزی صدهاتن ازمردم بيگناه شده، که سه نفراخيرنيزدرآتش سوزی جان می
سپارندوحسين تکبعلی زاده موفق به خروج ازسينما ميشود وخودراازانظارپنهان ميکند. وی پس ازدستگيری
۵٧ باصدورقرار زندانی ودرتاريخ /١٠/ ابتدا مطالبی خلاف واقع ومتناقض اظهارميدارد و درتاريخ ۴
۵٧ اززندان خارج ولی متعاقبا دستگيرميشود، وی درمراحل بازجوئی به آتش زدن سينما رکس /١١/٢٣
« اعتراف ميکند
دراين جلسه حسين تکبعلی زاده، کارگرنقاش، ضمن اعتراض نسبت به مطرح کردن مسائل خصوصی
ازشما می خواهم آنهائی را که دربستن درهای سينما دست داشتند، بگيريد. » وخانوادگی ، دردفاع ازخود گفت
مقصران واقعی آنها هستند، چرا که درغيراينصورت عده زيادی ميتوانستند ازمرگ نجات
متهمين رديف ٢تا ۵ اين واقعه براساس کيفرخواست دادستان عبارتند ......................................« يابند
از: متهم رديف ٢ سرتيپ علی اصغروديعی رئيس وقت ساواک منحله خوزستان، متهم به شرکت وطرح آتش
سوزی وتهيه مقدمات ايجاد حريق سينما وشکنجه ودستگيری مبارزين وتلاش برای تحکيم رژيم منحط پهلوی
www.iran-archive.com
- 34 -
متهم غايب رديف ٣، سرتيپ اخراجی شهربانی رضا رزمی؛ رئيس شهربانی های قم وآبادن، متهم به شرکت
فعال درآتش سوزی سينما رکس ، کشتارمردم بی دفاع قم وآبادان ، قيام عليه استقلال مملکت
متهم غايب رديف ۴، سرهنگ محمد علی امينی، معاون وقت شهربانی آبادان، متهم به معاونت درآتش سوزی
وقتل وآزار مردم
متهم رديف ۵، ستوان يکم بهمنی، افسرکلانتری مرکزدرزمان وقوع آتش سوزی، متهم به عدم گزارش به موقع
جريان آتش سوزی سينما رکس به آتش نشانی
به غيرازاين عده ، ٢٩ نفرديگر به اتهام شرکت درآتش سوزی سينما دراين دادگاه محاکمه ميشوند
مردم شماره ٣١٩ پنج شنبه ۶شهريورماه ١٣۵٩
درمحاکمه متهمين:
جزئيات و چگونگی به آتش کشيدن سينما رکس آبادان فاش شد
سومين جلسه رسيدگی به پرونده متهمين آتش سوزی سينما رکس ابادان، روزسه شنبه ۴ شهريورماه تشکيل شد
.
دراين جلسه، حسين تکبعلی زاده، متهم رديف اول، درجريان دفاع ازخود، پرده ازجزئيات فاجعه سينما رکس
آبادان برداشت . وی پس ازتوضيح درموردچگونگی آشنائی خود با چندنفرازعاملين آتش سوزی، جزئيات
برنامه آتش زدن سينما سهيلا، که موفق به آتش زدن آن نشدند و چگونگی به آتش کشيدن سينما رکس آبادان را
شرح داد.
وی درقسمتی ازدفاعيات خود گفت :
ما اول قصد داشتيم سينما سهيلای آبادان را آتش بزنيم، که بعدازريختن تينر روی راهروی سينما، که »
دستشوئی وتوالت سينما درآن قراردارد( منظور سينما سهيلا) هنگام زدن کبريت ، که دوباراين کاررا انجام
داديم ، راهروآتش نگرفت واين به خاطر خشک شدن تينر بود. سپس باچندنفرازديگر رفقايم، که جهت انجام
دادن اين کارآمده بوديم ، به علت انجام نشدن نقشه، به بيرون ازسينما آمديم وتصميمی گرفتيم که تنيررا
« باروغن مخلوط کنيم وروز بعد يعنی ٢٩ مرداد به همين سينما، يعنی سهيلا برويم ونقشه را عملی کنيم
تکبعلی زاده سپس جريان وقايع شب ٢٨ مرداد ۵٧ را شرح داد وگفت: ا
همان شب حدودساعت ٨ بود که من ويدالله وفلاح سرکوچه مان ايستاده بوديم، که فرج آمد، يک شيشه باخود »
آورده بود واصرارداشت که همانشب برويم سينما سهيلا را آتش بزنيم، من گفتم فردا اينکاررا بکنيم
« واواصرارکرد وتصويب شد که همان شب برويم
«؟ فکرنميکنيد فرج می خواسته حتما همانروز سينماآتش بگيرد » : رئيس دادگاه
وسپس ادامه داد: « نميدانم ممکن است » : متهم
بالاخره قرارشد برويم وفرج رفت ومن ويدالله رفتيم جگری محل شام بخوريم. فرج وفلاح آمدند آنجا و »
دوباره به خانه رفته وهمان شيشه هاراپرکرديم . هرکدام يک شيشه برداشتيم و بطرف سينما سيهلا رفتيم ، که
بليط بگيريم. گيشه سينما تعطيل بود وقرارشد برگرديم خانه، ولی فرج گفت بريم داخل شهرگشتی بزنيم، ببينيم
چه خبراست. ازطرف سينما رکس رفتيم حسينه اصفهانيها ببنيم سخنرانی هست يانه، چشممان افتاد به سينما
www.iran-archive.com
- 35 -
وبدون اينکه منتظرشودما حرف بزنيم ، چهاربليط گرفت ورفتيم « برويم برای اين سينما » رکس، فرج گفت
« بلند شويم برويم وقت آن است » داخل سالن نشستيم ، يکربع بعد که تقريبا اوايل فيلم بود، فرج گفت
«؟ چقدرطول کشيد فرج رفت وبرگشت » : رئيس دادگاه
« حدود ١٠ دقيقه » : متهم
فقط رفت دستشوئی وبرگشت ونمی دانيد جای ديگری رفته وباکسانی حضورا وياتلفنی حرف » : رئيس دادگاه
«؟ زده باشد
« نميدانم ونمی توانم نظری بدهم » : متهم
«؟ فکرنميکنيد که آنموقع ، موقع رفتن دستشوئی نبوده وبرنامه ای داشته » : رئيس دادگاه
« من نظری ندارم ونميدانم » : متهم
نکته همين جاست که طرف بانهايت شدت اصرارداشته همان روز نقشه عملی شودووقتی سينما »: رئيس دادگاه
سهيلانشده، به سراغ سينما رکس آمدندودراين ده دقيقه که ازداخل سالن بعنوان دستشوئی بيرون رفته، چه
«؟ کرده وباچه کسی صحبت کرده وچه کارکرده
« نصفه های فيلم بود که گفت بيرون برويم » : سپس متهم ادامه داد
«؟ پس ازبرگشتن ازتوالت چقدرنشست وبعد گفت برويم بيرون » : رئيس دادگاه
« حدود ١۵ تا ٢٠ دقيقه « : متهم
سپس حسين تکبعلی زاده چگونگی پخش تينرروغنی درسالن انتظاروآتش زدن سينما را شرح داد وگفت:
فرج ويدالله رفتند داخل سالن نمايش ومن زودترازفلاح موادراريختم. سومين نفری که موادرازودترتمام کرد، »
من بودم و آمدم سرآن پيچ دوسالن، آنجا ايستادم ونگاهی به اطراف کردم ، اما هيچکس نبود.بعد فلاح هم
« موادش راتمام کرد ومن کبريت زدم. وقتی کبريت راانداختم، تقريبا دورتادورسالن آتش گرفت، گرگرفت
تکبعلی زاده درمورد وحشت وهياهوی تماشاچيان داخل سينما گفت :
بعدکه صحنه آتش راديدم وحشتزده داخل سالن نمايش دويدم. فلاح را درآنجا نديدم وبالاخره جسدش هم پيدا »
نشد. نشستم پهلوی فرج ويدالله . خواستم به آنها بگويم ودادبزنم ، اما نميتوانستم . دوسه دقيقه بعديکنفرازپشت
دردادزد که سينما آتش گرفته است . تماشاچيان همه جيغ کشيدند وبه طرف پرده سينما ، که به درخروجی ختم
« ميشد، رفتندوبه حساب خود ميخواستند ازآنجا بيرون بروند
دراين موقع مادران چند تن ازشهدای اين فاجعه بشدت منقلب شده بودند ويکی ازآنها فرياد زد:
«! کثافت، هنوزصدای آنها را می شنوی »
هنگام دفاعياتش، چندبارتشنج به حسين تکبعلی زاده دست داد، بطوری که نتوانست به دفاعيات خود ادامه دهد.
به همين سبب چنددقيقه به نامبرده استراحت داده شد تابتواند براعصاب خود مسلط شود.
متهم درادامه دفاعياتش، چگونگی فرارخودرا ازسينماشرح داد . اوگفت:
وقتی مردم بادربسته سينما مواجه شدند، به طرف ديوارسينما، که پشت آن به خيابان اميری آبادان متصل »
است رفته، تا آن را خراب کنندونجات يابندودراين لحظه فيلم قطع شده بود و چراغها روش شد ويدالله پهلوی
من بود شايد فلاح درآتش سوخته بودومن ديگراورانديدم. بعد يدالله گفت يک کپسول آتش نشانی نزديک دری
است که به بالکن ميخوردو يدالله کپسول رابرداشت که شايد ازآتش جلوگيری کند ودراين لحظه چندتن
www.iran-archive.com
- 36 -
را شکستند وعده ای هجوم بردند بطرف در، که من هم دراثر « ٣٠ ريالی » ازتماشاچيان بالگد زدند ودر
« فشارآنها بيرون آمدم
وقتی شما سينما را آتش زديد، چرا باوحشتی که داشتيد، دوباره داخل سالن نمايش شديد؟: » : رئيس دادگاه
« نمی دانم، همينطوری رفتم داخل وفرج گفته بود که کبريت بزن وبيا داخل » : متهم
کسانی که طراح اين نقشه بوده اندوبوسيله افرادی مانند حسين متهم رديف اول، که اين طرح » : رئيس دادگاه
را پياده کرده اند، حتی نميخواستند يکی ازاين افرادهم زنده بماند،که مباداروزی گوشه ای ازاين طرح ننگين
برای ملت شکافته شود وفرج هم که اصرارداشت درهمان روز قضيه اتفاق افتد، چرابه ايشان گفته بعد ازآتش
« زدن داخل بيا؟ جزاين است که اين آقايان برنامه ای تنظيم کرده و پياده کرده اند، چيزديگری نميتوان گفت
فکرميکنيد که مواد داخل شيشه های » : رئيس دادگاه سپس درمورد مواد آتش زای شيشه ازمتهم سئوال کرد
کوچک می توانسته سينما را آنطورآتش بزند؟ همانموقع توسط کارشناسان وقت گفته شد که موادی ميتواند
اينقدرسريع وقابل اشتعال باشد، مانند بنزين واکتان، که پوست بدن وهمه چيز را می سوزاند، آيا با دوستان خود
مانند فرج يادت نمی آيد که حرفهائی دراين مورد زده باشيد واطلاع داريد که يکی ازبستگان فرج ساواکی بوده
«؟ باشد
« اوساواکی نبوده، بلکه بوسيله ساواک دستگيرشده و مسئله به اينصورت نبوده » : متهم
« ؟ را ازکجا خريده ودرکجا مخلوط کرده بود « تينر » او ( فرج) نگفته بود که » : رئيس دادگاه
« نميدانم کجا، ولی وقتی آورد، مخلوط کرده بود » : متهم
« ؟ بوده وچيزديگرنبوده « تينر » ازکجا فهميديد مواد » : رئيس دادگاه
« است « تينر » فرج گفته بود » : متهم
« کارشناسان گفته اند بنزين هواپيما بوده » : رئيس دادگاه
« نميدانم. من به گفته فرج اکتفا کردم » : متهم
« تو مواد را بونکردی » : رئيس دادگاه
« است « تينر » بوی موادی که داخل سينما سهيلا ريختم، مشخص بود که مال » : متهم
«؟ بوی مواد سينما رکس رانفهميديد » : رئيس دادگاه
« نه » : متهم
دنباله جلسات دفاعيات متهم رديف اول وديگر متهمان به جلسه بعدی دادگاه موکول شد.
مردم شماره ٣٢٠ شنبه ٨ شهريورماه ١٣۵٩
يکی ازشهود دادگاه ويژه فاجعه سينما رکس گفت :
بعضی ازکسانی هم که ازسينما خارج شده اند، توسط ساواک کشته شده اند
درادامه دادگاه ويژه رسيدگی به فاجعه سينما رکس آبادان؛ که درروزجمعه ٧ شهريورماه تشکيل گرديد، نکات
تازه ای ازاين فاجعه فاش شد.
دراين جلسه دادگاه، يکی ازشهود، که خودشب حادثه شاهد آتش سوزی بودگفت:
www.iran-archive.com
- 37 -
هنگامی که به تنهائی برای خاموش کردن آتش سالن انتظارسينما، که درآتش ميسوخت، ازپلکان بالارفته »
وقسمتهائی ازسالن انتظاررا خاموش کردم، که ناگهان شيئی محکم به سرمن اصابت کرد وديگرچيزی نفهميدم.
وقتی چشم بازکردم، خودم را دربيمارستان يافتم، هنگامی که دربيمارستان بودم، پس ازمدتی چند
« مامورشهربانی به بيمارستان آمده ومرا باخود به شهربانی برده و مورد بازجوئی قراردادند
ممکن است بعضی ازکسانی که ازسينما خارج شده اند نيز توسط ساواک وماموران ديگر » : اوسپس ادامه داد
کشته ودفن شده باشند، خودمن شب بعد ازحادثه درگورستان بودم وگروهی را که لباس شخصی ولباس
ماموران ژاندارمری به تن داشتند، ديم که سه جسد رابه گورستان آورده ودرحالی که درون پارچه ای پيچيده
« بودند، دفن کردند
درادامه شهادت شهود، محمد بذرکار، برادرفرج بذرکار، يکی ازعاملان فاجعه، که درسينما سوخته است
درجايگاه حضوريافت اوگفت :
من يکی ودوهفته قبل ازوقوع حادثه متوجه شدم که فرج برادرم با حسين ارتباط دارد و اعلاميه های امام را »
می خوانند وبه سخنرانيها ونوارها گوش ميدهند، ولی مادرم ازاين موضوع خبرنداشت، تا اينکه شب فاجعه من
« ؟ مگرچطورشده » گفتم . « محمد بلند شو فرج نيست » خواب بودم که مادرم ناگهان مرا بيدارکرد وگفت
صبح آنروز مادرم به گورستان شهررفت ومن درمنزل ماندم. چندساعت . « سينما رکس آتش گرفته » گفت
بعد رحيم ميرصفيانی پسردائی من آمد خانه وبه من فوری گفت : هرچه کتاب واعلاميه هست جمع کن
وببربيرون، چون ممکن است که ماموران حمله کنند به اينجا. فردای روزحادثه شنيدم که حسين فرارکرده و
« فرح وفلاح و يدالله که بااوبودند، سوخته اند
مساله مهم اين است که حسين دردفاعياتش گفته غيرازما چهارنفرکسی خبرنداشت . پس » : اوسپس ادامه داد
رحيم ميرصفيانی چرا روز بعد ازحادثه بجای اينکه به مردم شهروداغديده ها کمک کند واجساد راازسينما
اعلاميه ها را جمع کن وببر؟ اين ميرساند » : بيرون آورد و به گورستان ببرد، به منزل ما آمد و به من گفت
« که ايشان، که ساواکی هم بوده است، دراين ماجرا دست داشته است
درپی اطلاعات تازه برادرفرج، رحيم ميرصفيانی طبق دستوردادستان دستگيرشد وتحت بازجوئی قرارگرفته
است
مردم شماره ٣٢١ يکشنبه ٩ شهريورماه ١٣۵
درادامه محاکمه عاملان فاجعه سينما رکس
طرح عمليات ساواک درجنايت سينما رکس فاش شد
يازدهمين و دوازدهمين جلسه محاکمه عاملان جنايت هولناک سينما رکس آبادان، ديروز و پريروز، درآبادان
پشت سرگذاشته شد. درجلسه يازدهم محاکمه، ابتدا يکی ازشهود بنام حسين نجارزاده احضارشد. وی طی
سخنانی گفت:
آنشب شاهد بودم که همه ماموران فحش ميدادند، آنها به امام هم فحش ميدادند که چراخودش همراه بامردم »
« درآتش نميسوزند
سپس متهم رديف هفتم، بنام سرگرد مسعود خنيفر، به جايگاه احضارشد. وی ازجمله گفت:
www.iran-archive.com
- 38
*دنباله مطلب :
http://www.iran-archive.com/gunagun/hezbe_tude_be_ravayate_hezbe_tude/hezbe_tude_be_ravayate_hezbe_tude.pdf

*******فهرست چندکلمه حرف حساب!*******************************

صفحه ١ بخش اول:

اندرباب برخورد دموکراتيک باسايرنيروها! صفحه ۶

بخش دوم: اندرباب امپرياليسم جهانخوارامريکا! صفحه
١٩
بخش سوم: اندرباب ساواک واردوگاه های کاراجباری! صفحه
٢۵
بخش چهارم: اندرباب پند وراهنمائی وراه گشائی! صفحه
٢٨
بخش پنجم : اندرباب واقع نگری، ازجمله سينما رکس صفحه ٣٢
بخش ششم : اندرباب حقيقت وانسانيت ! صفحه ۴٢
بخش هفتم : اندرباب هنرکرنش! صفحه
۴۴

بخش هشتم : اندرباب هنرخبرچينی! صفحه ۶٠
بخش نهم : اندرباب ادبيات توده ای! صفحه ۶٢
بخش دهم: اندرباب هنر شوخی باتاريخ ! صفحه ٧٠ صفحه ٧١
« پدرکيا » بخش يازدهم : اندرباب پايان خواب وخيال

بخش دوازدهم: آخرخط ! صفحه ٧٩


www.iran-archive.com