۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

مشت دندان شکن کامرون و تف کف کرده سارکوزی

مشت دندان شکن کامرون و تف کف کرده سارکوزی

در Uncategorized در سپتامبر 15, 2011 در 11:42 ب.ظ.
مشت دندان شکن کامرون و تف کف کرده سارکوزی
بر دهان یاوه گویان جمهوری اسلامی و بر صورت اپوزیسیون مزدور ایران
ا. م. شیری
٢٤ شهریور ١٣٩٠
بگزارش خبرگزاریها، امروز (٢٤ شهریور١٣٩٠)، دو تن از کارگزاران صهیونیست امپریالیسم جهانی، دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس و نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، بدون رعایت تشریفات رایج در دیدار مقامات «رسمی» یک کشور از کشور دیگر، از طرابلس، پایتخت لیبی وارد بنغازی، پایتخت «انقلابیون» لیبی شدند و مورد استقبال پرشور «آزایخواهان لیبی و رهبر آنها»، مصطفی عبدالجلیل قرار گرفتند.
دیوید کامرون، در بخشی از ترهات خودش در جمع حاضران گفت: «… این انقلاب ما است…» و سارکوزی نیز به ازای تصاحب ٣۵ درصد نفت لیبی، وعده «استقلال و آزادی» به مردم این مستعمره جدید داد. بسیار جالب توجه است که تلویزیون خبری «یورو نیوز»، که در ٢٤ ساعت، هر نیم ساعت یکبار عین خبر را تکرار می کند، این جمله کامرون را پس از چهار بار تکرار، سانسور کرد.
ورود این دو نماینده وارثان حقیقی «انقلاب لیبی» و سخنرانی «پیروزمندانه» آنها در جمع مزوران خویش، مشت دندان شکنی بود بر دهان یاوه گویان جمهوری اسلامی ایران، که بازگشت استعمار به لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را «عصر بیداری اسلامی» می خوانند و تف کف کرده ای بود بر صورت اپوزیسیون مزدور ایران که از اشغال لیبی با خوشحالی استقبال نموده و در مورد «جذابیت مدل لیبی برای اپوزیسیون بعضی کشورها» سخیفانه سخن می گویند (١) و یا فجایع و تیره بختی های مردم جهان و در هم کوبیدن انقلابات رهایی بخش ملی را ناشی از «باز تولید گفتمان امپریالیسم» تعریف می کنند(٢).
البته، که تبلیغات سخیف و عوامفریبانه رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی، این فرزند نامشروع گوادالوپ پیرامون حوادث منطقه و جهان، بویژه لیبی، زمانی قابل درک تر است که فراموش نکنیم که این رژیم آخوندی بعنوان یکی از منحط ترین رژیمهای سرمایه داری انگلی، بنا به ماهیت طبقاتی و خصایل متحجرانه خود، در همه حال، بند نافش به امپریالیسم جهانی بسته است و بدین سبب، همواره در کنار خون آشام ترین دولتهای تاریخ جهان، دولتهای امروزی آمریکا و اروپا بوده و طبعا، بعد از این نیز خواهد بود. رژیم خونخوار جمهوری اسلامی از حوادث منجر به لت و پار کردن اتحاد شوروی و بویژه، یوگسلاوی که امروز مجسمه های برنزی جرج بوش، رئیس جمهور فاشیست آمریکا میادین برخی شهرهای آن را لوث نموده، تا اشغال و تخریب کشورهای عراق، افغانستان و امروز لیبی، با سرسختی در کنار آدمکشان حرفه ای غرب استعمارگر ایستاده و امروز نیز اعتراف می کند که در تسلیح و تأمین نیازهای آدمخواران در لیبی، جانفشانی ها کرده است (٣).
در کنار این جانیان بین المللی، نقش اپوزیسیون مزدور، بخصوص اپوزیسیون ایران را که عملا به سربازان پیاده نظام استعمارگران غربی تبدیل شده و برای تبدیل ایران به یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی، سومالی، ساحل عاج و… سر از پا نمی شناسد، نباید از نظر دور داشت. با خودباختگان نمک پرورده امپریالیسم، که شرف و حیثت خود را به ثمن بخس فروخته اند، دیگر نمی توان بزبان آدمی صحبت کرد. باید تمام اظهارات و لاطائلات آنها را ریز به ریز جمع و مستند کرد و بموقع خود، به دادگاههای خلق تحویل داد تا در مقابل قانون، پاسخگوی خیانتهای نابخشودنی خود نسبت به میهن و مردم ستمدیده باشند. ولی، فعلا تا زمان رسیدگی قانونی به خیانتها و توطئه چینی های این اپوزیسیون مزدور، این فلسفه بافان بی لیاقت که عمدتا مقیم کشورهای امپریالیستی هستند، باید با صدای رسا، با تمام توش و توان، آنها را بهمراه اربابانشان، بهمراه امپریالیسم و صهیونیسم معبودشان افشاء و در انظار عموم رسوا و سکه یک پول کرد. می توان به آنها پیشنهاد نمود که بجای نسخه پیچیدن برای خلقهای مستعمرات و کشور خود، در همان غرب، در محلی که ساکن هستند، بمباران و اشغال، حضور و تجاوز سربازان امپریالیسم را روی خانه و خانواده خود مورد آزمایش قرار دهند تا به عینه ببینند که از «یک من آرد، چند فطیر پخته می شود»!

پانوشت
 (١)- این مدل- لیبی- میتواند برای غرب و اپوزیسیون برخی کشورها جذبه داشته باشد، «گفتگو با بهروز خلیق(٢)».
 (٢)- نوشین احمدی خراسانی، «جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان امپریالیسم».
(٣)- برنامه روزانه تلویزیون «شبکه خبر ایران» با عنوان «عصر بیداری اسلامی».

چهره دیگر ایران یا چهره بزک شده جمهوری اسلامی!


میلاد مختوم
روز جمعه کمیته انتخاب فیلم محصول جمهوری اسلامی برای دریافت جایزه اسکار، فیلم "جدایی نادر از سیمین" به کارگردانی اصغر فرهادی را به عنوان نماینده رسمی جمهوری اسلامی در اسکار سال 2012 معرفی کرد. فیلم های "اینجا بدون من" به کارگردانی بهرام توکلی، "مرهم" به کارگردانی علی رضا داودنژاد، "ورود آقایان ممنوع" به کارگردانی رامبد جوان و "آلزایمر" به کارگردانی احمد رضا معتمدی، دیگر فیلم های کاندید برای دریافت جواز نمایندگی جمهوری اسلامی برای شرکت در بخش فیلم های خارجی در مراسم اسکار بودند. فیلم "جدایی نادر از سیمین" علاوه بر دریافت نمایندگی رسمی سینمای جمهوری اسلامی برای کسب اسکار 2011 چندین جایزه پانزدهمین جشن خانه سینمای جمهوری اسلامی را هم از آن خود کرد.

هیچ شکی نیست که سردمداران رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی با صرف هزینه های گزاف تمامی امکانات کشور ثروتمند ایران را برای بزک کردن چهره کریه رژیم قرون وسطایی شان و ارائه چهره ای دروغین به مردم دنیا به قصد پیشبرد اهداف پلید خود در سطح جهان شیادانه به کار می گیرند. سینما و هنر فیلم سازی یکی از عرصه هایی است که سال های متمادی توسط حکومت فرهنگ کش جمهوری اسلامی مورد تجاوز و سوء استفاده قرار گرفته است. این واقعیت هم بر هیچ کس پوشیده نیست که سینمای مستقل در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی وجود خارجی ندارد و تمامی فیلم ها از همان ابتدای سناریو نویسی و اولین کارهای تدارکی تا مرحله انتخاب بازیگر و فیلم برداری و ساخت و بالاخره اکران تحت نظارت دستگاه سانسور رژیم، یعنی وزارت ارشاد اسلامی هستند و بدون توافق ارگان های مختلف حکومتی هیچ فیلمی در جمهوری اسلامی یا ساخته نمی شود و یا اگر هم ساخته شود، امکان تمایش بر پرده سینما را نمی یابد.

آنچه اما هر بار مایه شگفتی است، تبلیغاتی است که لابی گران رنگ وارنگ جمهوری اسلامی برای عرضه کردن این محصولات آخوندی به عنوان نماینده گان فرهنگ ایرانی تحت عنوان چهره ای دیگر از ایران یا سینمای مستقل ایران، که در ظاهر در تضاد با رژیم جمهوری اسلامی هم هست، به راه می اندازند. به عنوان نمونه شرکت "ممنتو فیلمز"، شرکتی که اکران فیلم "جدایی نادر از سیمین" را در اروپا بر عهده دارد، در مورد ارسال این فیلم برای دریافت جایزه اسکار از طرف دستگاه سانسور رژیم در بوق و کرنا های تبلیغاتی می دمد که :
 
"پس از چند هفته طناب کشی بین مقامات ایرانی از یک سو و جامعه سینماگران ایرانی از سوی دیگر، فیلم جدایی نادر از سیمین سرانجام به عنوان نماینده ایران در هشتاد و جهارمین مراسم اسکار برگزیده شد."

رادیو فردا هم در سایت اینترنتی خود از راهی شدن فیلم "جدایی نادر از سیمین" با وجود مخالفت های مدیران سینمایی در ایران با ارسال این فیلم به عنوان نماینده جمهوری اسلامی خبر می دهد! گویی گردانندگان رادیو فردا نمی دانند که اگر سردمداران جمهوری اسلامی کوچکترین مخالفتی با این فیلم می داشتند، این فیلم به هیچوجه ساخته نمی شد که حالا سر ارسال آن برای مراسم جایزه اسکار بین مقامات مسابقه طناب کشی گذاشته شود.

در مطلب دیگری تحت عنوان "چهره دیگر ایران در جهان" در همین سایت رادیو فردا، نویسنده ضمن اعلام موفقیت خیره کننده فیلم "جدایی نادر از سیمین" در فرانسه و نمایش آن بر پرده سینمای بسیاری از کشورهای اروپایی، فاتحانه ادعا می کند:

"هر چند در سال های گذشته سينماگران ايرانی از عباس کيارستمی و جعفر پناهی تا محسن و سميرا مخملباف و يا بهمن قبادی توانسته بودند در جشنواره های سينمايی مهم بين المللی جوايز فراوانی را از آن خود کنند و نام آنها در محافل فرهنگی مطرح شود ولی هيج فيلم ساز ايرانی تا کنون نتوانسته بود در سطح عمومی و در سالن های سينما به چنين موفقيتی دست يابد. پس از جدايی نادر از سيمين فيلم های ديگری مانند " به اميد ديدار" رسول اف و يا  "اين فيلم نيست" ساخته مشترک جعفر پناهی و مجتبی ميرتهماسب هم در راه هستند. سينمای موفق ايران در سطح بين المللی بخشی از فرهنگ مستقل ايران است که متفاوت با فرهنگ حکومتی و رسمی در کشوری که دولت قصد نظارت و دخالت در همه عرصه های زندگی را دارد چهره ديگری  از جامعه امروز را در داخل و خارج کشور به نمايش می گذارد."

نویسنده این مطلب نیازهای روزمره دستگاه های تبلیغاتی ولایت فقیه در شرایط و زمان های متفاوت را مورد توجه قرار نمی دهد و از یاد می برد که مقامات جمهوری اسلامی از سر نیاز و با شعار "سینما در خدمت ولایت" است که فیلمساز پرور شده اند، نه از روی هنر دوستی یا عشق به سینما. جمهوری اسلامی با صرف هزینه های زیاد از کیسه ملت اسیر ایران و به کار گرفتن شرکت های بزرگ پخش فیلم مانند کمپانی سونی پیکچر دارد چهره بزک شده خودش را تحت عنوان فرهنگ مستقل ایران به خورد جهانیان می دهد.

 علاوه بر این فیلم "جدایی نادر از سیمین" تصویر بزک شده و کاذبی را از شرایط و مشکلات جامعه ایران تحت حاکمیت قرون وسطایی جمهوری اسلامی به نمایش می گذارد. در این فیلم به تماشاگر اینگونه وانمود می شود که گویا زن های ایرانی می توانند به راحتی و تنها به علت اینکه خواهان زندگی در خارج از کشور هستند، درخواست طلاق بنمایند، چیزی که با واقعیات دردناک و فاجعه آمیز جامعه تحت ستم ایران به هیجوجه همخوانی ندارد. طبق قوانین غیر انسانی و به ویژه به شدت زن ستیز جمهوری اسلامی در حالی که مرد می تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد (ماده 1133 قانون مدنی جمهوری اسلامی)، زن برای درخواست طلاق بدون اجازه و توافق شوهرش باید از هفت خوان رستم بگذرد، چیزی که در اغلب موارد در بیدادگاه های جمهوری اسلامی به امری غیر ممکن تبدیل می گردد. تصویری که از آخوند در جایگاه قاضی در این فیلم ارائه شده است، تصویری غیر واقعی و بزک شده است.

چندی پیش آقای بصیر نصیبی در یادداشتی در دیدگاه از طرحی که برای ارسال این فیلم به اسکار برنامه ریزی شده بود، پرده برداشته و نوشتند:

"برای اینها چه اهمیت دارد که مردم یک شهر بزرگ چند سال اصلا سینما نداشته باشد اما این مهم است که با صرف هزینه های هنگفت برای فیلم اصغرفرهادی پخش کننده گردن کلفت بیابند وبا نفوذی که در آکادمی اسکار و با دعوت ازرئیس آکادمی وهیات همراهش در دوران اول ریاست احمدی نژادکسب کرده اند مقدمات کسب یک اسکار ویژه در 2011 را فراهم کنند تا دیگر فتنه !گران هنوز فتنه گر مانده ادعا نکنند در دوره احمدی نژاد هنر مرده است بله  یک مجسمه اسکار برای کسب وجهه پرزیدنت مردم گرا خیلی مهم است اما اگر تا زمان تقسیم اسکار آقا محمود را کنار گذاشته بودند اصلا مهم نیست مزایای اسکار مستقیما به حساب بیت رهبری واریز خواهد شد هر چه باشد سهم مقام معظم در قتل وتجاوز در زندانها،کشت وکشتار وسرکوب جنبش از گماشته  گانش فزون تر است .پس بشتابید برای کسب اسکار 2011 ."

میلاد مختوم
17 سپتامبر 2011