۱۳۹۶ خرداد ۱۳, شنبه

به گفته مقامات اسکاتلند یارد بر اثر حمله شب گذشته (شنبه ۵ ژوئن/۱۴ خرداد) در مرکز لندن شش نفر کشته شده‌اند. سه فرد مهاجم نیز توسط نیروهای پلیس بریتانیا کشته شده‌اند. تعدادی نیز بر اثر این حمله مجروح شده‌اند.

نیروهای امدادحق نشر عکسGETTY IMAGES
به گفته مقامات اسکاتلند یارد بر اثر حمله شب گذشته (شنبه ۵ ژوئن/۱۴ خرداد) در مرکز لندن شش نفر کشته شده‌اند. سه فرد مهاجم نیز توسط نیروهای پلیس بریتانیا کشته شده‌اند. تعدادی نیز بر اثر این حمله مجروح شده‌اند.
کمی پس از ساعت ۹ شب به وقت گرینیچ یک خودروی وَن سفید رنگ در "لندن بریج" خود را به عابران داخل پیاده‌رو کوبید.
سپس سه مرد از این خودرو پیاده شدند و عده ای را در "بارو مارکت" در جنوب این محل با چاقو مورد حمله قرار دارند. "بارو مارکت" از محلات شلوغ است که به داشتن رستورانها و بارهایش معروف است.
براساس گزارشها نیروهای مسلح پلیس لندن ظرف حدود ۸ دقیقه حمله‌کنندگان را از پا در آوردند.
به گفته مقامات بیمارستانی دستکم ۴۸ نفر برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند.
پلیس بر روی سر فردی که برزمین افتاده است (آنچه در این عکس بر تن مردی است که به زمین افتاده یک جلیقه قلابی است که شبیه مواد منفجره است)حق نشر عکسGABRIELE SCIOTTO
Image captionآنچه در این عکس بر تن مردی است که به زمین افتاده یک جلیقه قلابی است که شبیه مواد منفجره است
مارک رولی، از مقامات ارشد پلیس لندن، در اظهاراتی گفته است که "مظنونان چیزی شبیه جلیقه‌های انفجاری پوشیده بودند. اما بعدا معلوم شد که این جلیقه‌ها واقعی نیست."
وی افزوده است که براساس اطلاعات آنها فقط سه نفر در جریان این حمله دست داشته‌اند.
همچنین به گفته مقامات پلیس لندن یکی از نیروهای آنها در جریان این حملات مجروح شده است.
به گفته پلیس جراحات این مامور پلیس جدی است اما خطری وی را تهدید نمی‌کند. پلیس لندن نام این افسر پلیس را نبرده است.
همچنین اعلام شده است که خانواده این نیروی پلیس در جریان این قضیه قرار دارند.
ترزا می، نخست‌وزیر بریتانیا، این حادثه را "واقعه‌ای دردناک" توصیف کرده است.
صادق خان، شهردار لندن، نیز گفته است که این حمله "عمدی" بوده است که جان شهروندان بی‌گناه را هدف قرار داده است.
براساس گزارشها عملیات نیروهای ضدتروریسم بریتانیا در ساعات اولیه امروز یکشنبه (۴ ژوئن/۱۴ خرداد) همچنان ادامه دارد. همچنین گزارش شده است که جلسه امنیتی ویژه کابینه دولت موسوم به "کبرا" امروز برگزار خواهد شد.
مقامات پلیس لندن می‌گویند که آنها "درحال بررسی و برنامه‌ریزی تقویت نیروهای خود در سطح لندن و در طول روزهای آینده هستند."
به گفته آنها "نیروهای بیشتری از پلیس در لندن مستقر خواهند شد."
هارون خان، دبیرکل شورای مسلمانان بریتانیا، با صدور بیانیه‌ای حملات شنبه شب لندن را محکوم کرده است.
وی نوشته است: "مسلمانان در همه جا از حملاتی که توسط این بزدلان صورت گرفته و جان هم‌میهنان بریتانیایی ما را گرفته، منزجر و عصبانی‌اند. روی دادن این حملات آن هم در ماه رمضان که خیلی از مسلمانان به روزه‌داری و نیایش مشغولند نشان می‌دهد که مهاجمان نه به زندگی وقعی می‌دهند و نه به اعتقادات دینی پایبندند."

عباس رحمتي: برژينسكي استراتژيك لهستاني ، مغز متفكر سياسي آمريكا، طراح انقلاب اسلامي !

عباس رحمتي: برژينسكي استراتژيك لهستاني ، مغز متفكر سياسي آمريكا، طراح انقلاب اسلامي !


يكي از مهمترين مسائلي كه بايد به آن پرداخت و ريشه يابي کرد، اوضاع كنوني منطقه خاورميانه است ، خصوصن براى ما ايرانيان كه كشورمان را به بهانه اسلامي كردن، سالها به عقب بردند. ريشه هاي بنياد گرايي و علل روي كار آمدن بنيادگرايان كه بزرگترين آن در ايران بود، در كجاست ؟ بدنبال پديدار شدن بنياد گرايي و ريشه دواندن اين پديده شوم جنگ ايران و عراق بوجود ميايد ، سفارت آمريكا در تهران به اشغال آنها در ميايد، بوجود آمدن حزب الله ،سپس طالبان و داعش و هزاران گروه هاي بزرگ و كوچك تروريستي از ارمغانهاي اين پديده است كه منطقه را بهم ريخته است و تا امروز رو به رشد بوده است ،و هنوز ادامه دارد، با روي كار آمدن خميني، كليد حاكميت داعش و حاكميت دولت اسلامي رقم زده ميشود .همان حکومتی که خمینی در کتاب کشف الاسرار خود وعده اش را به مسلمانان داده بود ! این حکومت ابتداء در ايران و ادامه آن با طالبان در افغانستان و بعد همين داعش که در موصل اعلام دولت اسلامی کرد .و امروز در عراق و سوريه ،هر دو حکومت اسلامی ، بیشتر می کشندتا هر کدام بگویند مسلمانترند! چنانچه هم اكنون نبرد سنگيني در شهر موصل بين نيروهاي عراقي با داعشيان تهران و عراق/سوریه هر دو گروه حضور دارند . چه كساني و چه كشورهايي اين گروه ها را بوجود آوردند و چرا ؟ يكي از اين افراد برجسته كه مغز استراتژيك و يا نئواستراتژيك معروف به روباه لهستاني بود كه در آمريكا رشد كرد كه آموخت و آموزش داد برژينسكي است كه در سالهاي ١٩٧٧ تا ٨١ بعنوان مشاور امنيتي آمريكا مهمترين نقش را در خاورميانه و در مقابل كمونيست بازي كرد.و بخاطر همين ، نياز به فردي كاملن افراطي بنام خميني داشتن تا اين استراتژي را به اجراء در آورند!
"زبیگنیو برژینسکی"، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی ایران بر سر کار بود، روز جمعه پنجم خرداد نود وشش در ۸۹ سالگی درگذشت، او استراتژيك آمريكا بود كسي كه سالها اتاق فكري آمريكا را سرپرستي مي كرد .
برژينسکی پسر يک ديپلمات لهستانی و دارای مدرک دکترا در رشتۀ امور دولتی از دانشگاه هاروارد بود. او حرفۀ خود را از دهه ۱۹۶۰ در مقام مشاور پرزیدنت جان اف کندی به عنوان کارشناس کمونيسم آغاز کرد.
او در دولت‌های پرزیدنت ليندن جانسون و پرزیدنت جيمی کارتر که هر دو رؤسای جمهوری از حزب دموکرات بودند در پیشبرد سیاست های خارجی آمریکا نقش عمده ای بر عهده داشت.در سال ۱۹۵۸ وی تابعیت آمریکا را به دست آورد و به یک شهروند آمریکایی تبدیل شد؛ با این حال بنا بر قوانین لهستان، تابعیت لهستانی وی همچنان حفظ می‌شد. علیرغم اینکه سال‌های بسیاری به همراه خانواده خود در کانادا سکونت داشت، اما برژینسکی هرگز به تابعیت کانادا درنیامد.
در سال ۱۹۵۹ برژینسکی شرایط تدریس در هاروارد را احراز نکرد، لذا به نیویورک رفت و در دانشگاه کلمبیا مشغول به تدریس شد. در آنجا بود که کتاب «بلوک شوروی: اتحاد و منازعه» را به نگارش درآورد و در آن به کاوش اوضاع و احوال اروپای شرقی پس از آغاز جنگ سرد پرداخت. وی همزمان به عضویت [مؤسسه] شورای روابط خارجی در نیویورک درآمد و در نشست‌های گروه بیلدربرگ شرکت جست؛ در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ آمریکا، برژینسکی مشاور مبارزات انتخاباتی جان اف. کندی بود و از سیاست عدم عقب‌گرد در قبال حکومت‌های اروپای شرقی حمایت می‌کرد. او را يكي از طراحان حقوق بشر كارتر ميدانند سياستي كه شاه ايران را از انتقادها بي نصيب نگذاشت وقتي ايران وارد بحرانهاي جديد شد برژينسكي سياست هاي خود را عوض كرد و در درون دولت كارتر اختلافات شديدي بين "برژينسكي " و "سایرويس ونس" وزير خارجه آمريكا آغاز شد ، اقاي عباس ميلاني می گوید كه "برژينسكي" معتقد بود شاه ابتدا حكومت قانون را مستقر بكند و بعد اوانسهايي به اپوزيسيون بدهد. رويارويي او در ايران زماني بود كه دانشجويان خط امام سفارتخانه آمريكا را در تهران به اشغال خود در آورده و ٥٢ نفر از كارمندان سفارخانه را به گروگان گرفتند. او معتقد بود كه آمريكا نبايد بگذارد به اين اشكاري سفارتخانه را يك مشت جوان به اشغال خود در آورند و تمام قوانين بين الملي را بشكنند ولي درحين حال نگران بود كه آمريكا نبايد كاري بكند كه ايران را بطرف شوروي سوق دهد[١] و هم نگراني را در زمان شاه را داشت و بعدها در همين اواخر هم نگراني رژيم جمهور اسلامي را داشت و از سياستهاي اوباما در پشتيباني جمهوري اسلامي حمايت ميكرد . اين سياست به دنبال تفكرات اين نئواستراتژيك حرفه اي بود او يك كارشناس كمونيست و در حين حال يكي از مخالفان سر سخت كمونيست بود و به همين دليل به دنبال طرحي استراتژيكي براي مهار كمونيست در منطقه خاورميانه خصوصن شوروي سابق بود او بارها به همين مناطق سفر كرده بود چندين بار به لبنان سفر كرده بود خصوصن در جريان انقلاب اسلامي ايران و در به قدرت رساندن خميني نقش بسزايي داشت ولي بدليل شرايط همكاريهاي محدودي با ايران داشت ، شايد خيلي خوشايند نباشد اما بخواهيم و نخواهيم يك واقعيت است ونشانه اي مثبت ! پرژينسكي مي گويد : ايران بخاطر كارهاي گذشته اش از موقعيت تاريخي و قومي برخودار است ، كشور اصيلي است كه هيچيك از كشورهاي متصل به ما اين را ندارند!
برژینسکی در ادامه همچنان بر «تشنج زدایی» تأکید داشت و مقاله «حضور مسالمات آمیز در اروپای شرقی» را در نشریه فارن افیرز منتشر نمود. پس از بحران موشکی کوبا، وی همچنان از سیاست‌های عدم عقب‌گرد حمایت می‌کرد، بر این اساس که چنین سیاست‌هایی می‌تواند ملت‌های اروپای شرقی را نسبت به واهمه‌ی پوشالی که از آلمان متجاوز دارند، به خود آگاهی برساند و ترس مردم اروپای غربی را از حکومت مشترک یک ابر قدرت که بر اساس کنفرانس یالتا شکل گرفت، فرو بریزد.در دهه ۱۹۶۰ برژینسکی، که در شورای سیاست گذاری وزارت خارجه مشغول به کار بود، استراتژی رویارویی مسالمت‌آمیز را به منظور تضعیف بلوک شوروی و تشویق رئیس جمهور جانسون طراحی کرد؛ رویارویی مسالمت‌آمیز که در اکتبر ۱۹۶۶ به عنوان استراتژی کلان آمریکا پذیرفته شد، تشنج‌زدایی را در رأس اقداماتی قرار داد که برای تجدید اتحاد آلمان صورت گرفت و از این رو به عنوان اولویت شماره یک آمریکا مطرح شد.
در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، یعنی اوج فعالیت در عرصه سیاست، برژینسکی تشکیل کمیسیون سه جانبه را به منظور هر چه نزدیک‌تر ساختن آمریکا، ژاپن و اروپا کلید زد. این سه بازیگر، به عنوان پیشرفته‌ترین قدرت‌های اقتصادی دنیا، جمعیتی‌ را در خود جای می‌دادند که همکاری ایشان می‌توانست مانع سختی در برابر دنیای کمونیست به وجود آورد.
انقلاب ایران و حادثه طبس
سال ۱۹۷۹ شاهد دو رویداد استراتژیک مهم و عمده بود: سرنگونی شاه ایران (یکی از مهمترین متحدین آمریکا) و حمله شوروی به خاک افغانستان.
انقلاب مردم ایران منجر به بحران گروگان گیری درایران شد، که در آخرین روزهای ریاست جمهوری کارتر روی داد. برژینسکی پیش از این حمله شوروی را پیش‌بینی کرده بود و با تقویت عربستان سعودی، پاکستان و جمهوری خلق چین، استراتژی را طراحی کرد تا حضور شوروی را در این منطقه تضعیف کند.
برژینسکی با بهره برداری از فضای ناامنی که به وجود آمده بود، آمریکا را به سمت تکثیر تسلیحات نظامی و تقویت ساز و کار استقرار سریع نیروها سوق داد ـ سیاستی که در حال حاضر بیشتر به دولت رونالد ریگان نسبت داده می‌شود. در سال ۱۹۸۰، برژینسکی عملیات پنجه عقاب را به منظور آزاد سازی گروگان‌های آمریکایی در ایران طراحی و در آن از واحد نظامی دلتا فورس که به تازگی ایجاد شده بود و دیگر واحدهای نیروهای ویژه استفاده کرد. این مأموریت با وضع اسف¬باری شکست خورد و سایروس ونس، از سمت وزارت امور خارجه استعفا داد.
پس از حادثه طبس، برژینسکی به شدت مورد انتقاد مطبوعات قرار گرفت و به منفورترین چهره در دولت کارتر تبدیل شد. ادوارد کندی به عنوان نامزد دموکرات‌ها، در انتخابات سال ۱۹۸۰ کارتر را به چالش کشید و برژینسکی را به شدت به انتقاد گرفت. تفرقه و انشعاب در حزب و اقتصاد راکد داخلی به شدت کارتر را تحت فشار قرار داد و سبب شد در انتخابات شکست بخورد؛ علی¬رغم این انتقادات در سال ۱۹۸۱ کارتر مدال آزادی ریاست جمهوری را به برژینسکی اعطا کرد.
برژینسکی، در زمره برجسته‌ترین سیاستمدارن، ژئواستراتژیست‌‌ها و دولتمردان آمریکا قرار می‌گیرد. برجسته‌ترین سمت دولتی وی مربوط به سال‌های ١٩٧٧ تا ١٩٨١ می‌شود که در نقش مشاور امنیت ملی آمریکا، به رئیس جمهور جیمی کارتر خدمت کرد.در سال ١٩٦٤ برژینسکی از حامیان لیندون جانسون بود و سیاست‌های جامعه بزرگ و حقوق مدنی را تبلیغ می‌کرد
در سال ١٩٧٠ برژینسکی کتاب «مابین دو دوره: نقش آمریکا در دوره تِکنِترونیک»را به نگارش درآورد؛[٢] وی در این کتاب مدعی شد که لازم است کشورهای توسعه یافته سیاستی هماهنگ را در پیش گرفته تا از این طریق با بی‌ثباتی جهانی که ناشی از نابرابری اقتصادی روز افزون است، مقابله کنند. بر اساس دعوی مطرح شده در این کتاب، برژینسکی کمیسیون سه‌جانبه را به کمک دیوید راکفلربنیان نهاد و از سال ١٩٧٣تا ١٩٧٦سرپرستی آن را بر عهده گرفت. کمیسیون سه‌جانبه گروهی از سیاستمداران، تجار برجسته و اساتید دانشگاهی را از آمریکا، اروپای شرقی و ژاپن گرد هم می‌آورد. هدف ظاهری این کمیسیون تقویت روابط میان سه منطقه دنیای کاپیتالیسم بود که به لحاظ پیشرفت صنعتی در اوج قرار داشتند. برژینسکی همچنین جیمی کارتر، فرماندار ایالت جرجیا را به عنوان عضوی دیگر به این گروه دعوت کرد.
ارتباط با حکومت:
جیمی کارتر در سال ١٩٧٦ خود را به عنوان کاندید انتخابات ریاست جمهوری و «دانش‌آموز کنجکاو» برژینسکی معرفی کرد. برژینسکی از اواخر سال ١٩٧٥ در سمت مشاور سیاست خارجی کارتر مشغول به کار شد. وی یکی از منتقدین جدی اتکای بیش از حد نیکسون ـ کسینجر بر تشنج زدایی بود؛ چرا که از نگاه وی چنین سیاستی مطلوب اتحادیه جماهیر شوروی بود در حالی که از نگاه او پروسه هلسینکی، که بر حقوق بشر، قوانین بین‌المللی و برقراری ارتباط مسالمت‌آمیز با اروپای شرقی تأکید داشت، سیاستی صحیح تلقی می‌شد. در واقع انتخاب برژینسکی واکنش دموکرات‌ها به هنری کسینجر جمهوری خواه بود. کارتر با مطرح ساختن رویکرد سه‌جانبه در سیاست خارجی به مبارزه با رویکرد تشنج‌زدایی فورد رفت.
برژینسکی همچنین در نگارش سخنرانی آغاز به کار کارتر دست داشت و از این طریق توانست پیام مثبت خود را به گوش معترضین شوروی برساند. شوروی و رهبران اروپای غربی به این اقدام اعتراض کرده و آن را بر خلاف «دستورالعمل تشنج‌زدایی» دانستند که نیکسون و کسینجر وضع کرده بودند. برژینسکی در مقابل دیگر اعضای حزب دموکراتیک که خود نیز در آن عضو بود، برخاست. این افراد با چنین تفسیری از تشنج‌زدایی مخالف بودند از جمله سایروس ونس وزیر امور خارجه وقت. ونس اعتقاد داشت نباید به منظور جلب موافقت شوروی برای توافق با مذاکرات منع گسترش تسلیحات استراتژی، بیش از حد بر حقوق بشر تأکید کرد. در حالی که برژینسکی معتقد بود هر دوی این اقدامات می‌بایست همزمان با هم صورت گیرند. برژینسکی پس از این دستور داد فرستنده‌های رادیو آزاد اروپا، قدرت و حیطه پخش برنامه خود را افزایش دهند؛ اقدامی که دقیقاً عکس سیاست‌های نیکسون ـ کسینجر بود.
هلموت اشمیت، صدر اعظم آلمان غربی، نسبت به دستور کار برژینسکی اعتراض کرد و حتی خواهان حذف پایگاه رادیو آزاد اروپا از خاک آلمان شد.
در سال ١٩٨٨، برژینسکی معاونت بوش را در کارگروه مشاوره امنیت ملی بر عهده داشت و از بوش برای ریاست جمهوری حمایت کرده و ارتباط خود را با حزب دموکرات قطع کرد. در همان سال کتاب«شکست بزرگ» را منتشر ساخت و در آن شکست اصلاحات میخائیل گورباچوف رئیس جمهور شوروی و فروپاشی این کشور را ظرف چند دهه آتی، پیش‌بینی کرد. وی در این کتاب پنج احتمال برای آینده اتحادیه جماهیر شوروی مطرح می‌کند:
1. پلورالیزه کردن موفقیت آمیز جامعه
2. بحران طولانی مدت
3. تجدید رکود و حرکت به سمت انحطاط
4. کودتا (توسط ک.‌گ.‌ب یا ارتش شوروی)
5. سرنگونی کامل رژیم کمونیستی
از نگاه او با توجه به اوضاع و احوال آن زمان «فروپاشی در مقایسه با بحران طولانی مدت، گزینه محتمل‌تری» بود. وی همچنین پیش‌بینی کرد که به احتمال پنجاه درصد در سال ٢٠١٧همچنان رگه‌هایی از کمونیسم در اتحادیه‌ جماهیر شوروی باقی بماند. نظام شوروی در پی ناکامی مسکو در ممانعت از اعلام استقلال لیتوانی، جنگ ناگورنو ـ قره‌باغ در اواخر دهه ١٩٨٠ و ناآرامی و خونریزی در دیگر جمهوری‌ها، در سال ١٩٩١ از هم فروپاشید. این سرانجام، کمتر از آن چیزی بود که برژینسکی و دیگران پیش‌بینی کرده بودند.
سيري كه برژينسكي در نظر گرفته بود نابودي و يا فروپاشي كمونيست بود كه به هر طريقي مي خواست آنرا عملي كند با حمايت از بنيادگرايان و يا ايجاد بحران در بحران اين همان چيزي بود كه باید در ذهن پرژينسكي جستجو كرد.در دهه ١٩٦٠ برژینسکی، که در شورای سیاست گذاری وزارت خارجه مشغول به کار بود، استراتژی رویارویی مسالمت‌آمیز را به منظور تضعیف بلوک شوروی و تشویق رئیس جمهور جانسون طراحی کرد؛ رویارویی مسالمت‌آمیز که در اکتبر ١٩٦٦ به عنوان استراتژی کلان آمریکا پذیرفته شد، تشنج‌زدایی را در رأس اقداماتی قرار داد که برای تجدید اتحاد آلمان صورت گرفت و از این رو به عنوان اولویت شماره یک آمریکا مطرح شد!
از جمله مهمترین حوادث دوران فعالیت وی در دفتر مشاور امنیت ملی رئیس جمهور می‌توان به این موارد اشاره کرد:
• عادی سازی روابط آمریکا با جمهوری خلق چین (و قطع رابطه با جمهوری چین - مستقر در تایوان)
• امضای معاهده منع تکثیر تسلیحات استراتژیک]
• کارگزاری و میانجی‌گر معاهده کمپ دیوید
• گزار ایران به عنوان یکی از دولت‌های وابسته به آمریکا، به جمهوری اسلامی کاملاً ضد غربی؛
• تلاش برای حمایت از جنبش‌های اعتراضی اروپای شرقی و به کار گرفتن حربه حقوق بشر به منظور تضعیف نفوذ اتحادیه جماهیر شوروی در این منطقه؛
• حمایت از مجاهدین افغانستان و تأمین مالی ایشان در واکنش به استقرار نیروهای شوروی در آن منطقه و مسلح کردن شورشی‌ها برای مقابله با اتحادیه جماهیر شوروی (این اقدام یا در جهت بازدارندگی صورت گرفت یا عمل متعمدانه‌ای بود که به منظور تحریک شوروی برای انجام این حمله صورت گرفت ـ شاید هم بتوان هر دوی این دلایل متناقض را نظرات مختلف مقامات وقت آمریکا قلمداد کرد)
• امضای معاهدات توریخوس ـ کارتر که کنترل آشکار آمریکا بر کانال پاناما را از سال ١٩٩٩ به بعد، ملغی ساخت. در سپتامبر ٢٠٠٧، اوباما در خلال سخنرانی در مورد جنگ عراق، از برژینسکی به عنوان «یکی از برجسته‌ترین اندیشمندان آمریکا» یاد کرد، اما برخی از مفسرین حامی اسرائیل، انتقادات او را از لابی اسرائیل در آمریکا، زیر سؤال بردند؛ در سپتامبر ٢٠٠٩ ، برژینسکی در مصاحبه‌ای با دیلی بیست، در پاسخ به این سؤال که رئیس جمهور اوباما در برابر حمله هوایی احتمالی اسراییل به ایران تا چه حد باید مقاومت کند، گفت: «ما به هیچ وجه کودکانی صغیر و ناتوان نیستیم. آنها برای انجام این اقدام باید در گستره هوایی ما در عراق پرواز کنند. آیا قرار است که ما دست روی دست گذاشته و هیچ کاری نکنیم و فقط نظاره‌گر باشیم.» برخی از مفسرین حامی اسرائیل این اظهارات را مبنی بر آن دانستند که آمریکا برای جلوگیری از حمله به ایران جت‌های اسرائیلی را سرنگون خواهد کرد.انقلاب ایران، آخرین تلنگری بود که بر روابط میان ونس و برژینسکی زده شد
ایران
شاه ایران در مواجه با انقلاب اسلامی از آمریکا طلب کمک کرد. ایران به لحاظ استراتژیک جایگاه بسیار مهمی را در سیاست خارجی آمریکا به خود اختصاص می‌داد. ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، مکرراً به « پهلوی اعلام کرد که برژینسکی اطمینان خاطر داده است که آمریکا به صورت همه جانبه از ایران حمایت خواهد کرد.» در ٤نوامبر ١٩٧٨ ، برژینسکی با شاه تماس گرفت و گفت که آمریکا «تا آخرین لحظه با او خواهد بود». ( حتا بعد از فرار کردن شاه و خانواده اش هم او را حمایت نکرد و این حمایت از شاه دروغی است که باید در تاریخ ثبت شود)در همین زمان، برخی از مقامات ارشد وزارت خارجه اعلام کردند که شاه می‌بایست کشور را ترک کند، بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی جای او را خواهد گرفت. ( در حالیکه همه چیز از قبل برنامه ریزی شده بود خمینی به همراه اعضای نهضت آزادی ) برژینسکی و جیمز شلزینگر، وزیر انرژی آمریکا (که در دوره ریاست جمهوری جرالد فورد وزارت دفاع را بر عهده داشت)، همچنان بر حمایت نظامی آمریکا از شاه جانبداری می‌کردند. حتی در آخرین روزهای منتهی به انقلاب، هنگامی که سرنوشت شاه قطعی شده بود، برژینسکی همچنان از حمله به ایران برای باقی نگاه داشتن ایران در پایگاه آمریکا، حمایت می‌کرد. کارتر نیز نتوانست در مورد استفاده صحیح از نیروی نظامی برای انجام یک کودتای آمریکایی دیگر در این کشور، تصمیم گیری کند. او همچنین به ناو هواپیمابر کانستلیشن دستور آماده باش داد اما در نهایت نتوانست مانع تغییر رژیم در ایران شود. [3]
تا اين اواخر ، برژینسکی معتقد بود که آمریکا توانایی پرداخت هزینه هر گونه واکنش ایران در برابر حمله احتمالی این کشور به تأسیسات هسته‌ای ایران را نخواهد داشت. همچنین چنین اقدامی می‌تواند اسرائیل را نیز در معرض خطر قرار دهد.
آنچه مسلم است نظرات برژینسکی در تصميم گيري هاي رياست جمهوري ( كارتر) تاثير زيادي داشته است بطوريكه در بعضي موارد به تصميم نهايي منجر ميشد و استراتژي او را اجرا مي كردند آغاز جنگها و برتري نظامي آمريكا و تنفر مردم خاورميانه از آمريكا ، اظهار نظراتي بود كه برژينسكي قبلا پيش بيني كرده بود . او در مصاحبه‌ای با خبرنگار لس‌آنجلس تایمز در سال ٢٠٠٨در پاسخ به این سؤال که «آیا این درست نیست که برتری نظامی به عنوان ابزاری خشونت‌آمیز منجر به دشمنی همیشگی و نه امنیت، خواهد شد؟» چنین پاسخ گفت: «این نسخه¬دهی‌های نومحافظه کاری که اسرائیل نیز در صدور آنها سهیم است، برای آمریکا و در نهایت برای اسرائیل بسیار مهلک هستند. یک چنین سیاست‌هایی منجر به آن می‌شوند که بخش اعظم مردم خاورمیانه علیه آمریکا موضع بگیرند. تجربیات ما در عراق هنوز ایشان را از خواب غفلت بیدار نکرده است. اگر این سیاست‌های نومحافظه‌کاری همچنان ادامه یابد، آمریکا بالاخره از این منطقه وادار به خروج خواهد شد و این آغازی بر پایان اسرائیل نیز خواهد بود.»
سخن آخر را از ويكي پيديا فارسي به پايان ميبرم كه مينويسد جمهوري اسلامي محصول استراتژي برژينسكي است .با اين استراتژي آمريكا توانست حضور خود را در منطقه پررنگتر كند و طالبان و داعش را بوجود آورد تا كارخانه هاي اسلحه سازي دوباره رونق بگيرد. "استراتژی برژینسکی در مورد ایران این بود که با سیاست‌های خود باعث سقوط شاه در پی انقلاب ۱۳۵۷ ایران (شد) تشکیل یک حکومت مذهبی شیعی که رویدادی بود تا آن زمان سابقه نداشت. و باعث نفوذ کامل آمریکا در کشور های غرب منطقه شد. برژینسکی در آزادسازی گروگان‌های سفارت آمریکا در تهران بعد از انقلاب ایران نقش مهمی ایفا کرده بود.[4]

______________________________________________________________________________
[١] از مصاحبه های عباس ميلاني با بي بي سي
[٢] مجموعه پست های دیگر او را در زیر آورده ام
[3]جهاد گر مجازی / شاخه سیاسی
[4] ويكيپيديا فارسي
سوابق علمی
• 50-1949؛ دانشگاه مک‌گیل، دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد
• 1953؛ دانشگاه هاروارد، دوره دکتری
• 60-1953؛ دانشگاه هاروارد، عضو هیئت علمی
• 89-1960؛ دانشگاه کلمبیا، عضو هیئت علمی
• عضو برجسته مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل
• عضو افتخاری مؤسسه تحصیلات بین‌الملل
• عضو هیئت بین‌الملل در پروژه آمریکا/خاورمیانه
• عضو هیئت مشاورین بین‌الملل، نشریه ژورنال دموکراسی
• عضو افتخاری آکادمی علوم سیاسی
• سرپرست پیشین بنیاد ملی دموکراسی
• عضو برجسته شورای آتلانتیک
• عضو برجسته شورای روابط خارجی
• عضو هیئت رئیسه مؤسسه امنستی اینترنشنال
• عضو افتخاری شورای مشاوره در شورای آمریکا ترکیه
• مدیر (و بنیانگذار) کمیته مشاوره آمریکا ـ اوکراین
• مدیر بنیاد لهستان ـ آمریکا
مناصب دولتی
• دهمین مشاور امنیت ملی آمریکا (81-1977)
• عضو کمیسیون جنگ شیمیایی[10] در دولت رئیس جمهور جان اف. کندی (1985)
• مشاور لیدون جانسون
• معاون جرج دبلیو. بوش در کارگروه ویژه امنیت ملی (1988)
• عضو ستاد مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری هربرت همفری، مدیر کارگروه سیاست خارجی (1968)
• مدیر کمیسیون سه جانبه (76-1973)
• عضو کمیسیون طراحی استراتژی جامع بلند مدت در وزارت دفاع/شورای امنیت ملی (88-1987)
• عضو هیئت مشاوران اطلاعات خارجی در دولت ریگان (89-1987)
• منبع دیدگاه /یادداشت روز



بهرام رحمانی: مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی نه، انتخابات جمهوری اسلامی آری!


نگهدار و بهنود در انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی ایران در مقابل سفارت ده‌ها هزار اعدام و تجاوز و شکنجه و ترور و استثمار این حکومت، با «افتخار» عکس گرفتند و رای دادند



دیروز رادیو فردا، رادیوی دولتی آمریکا را گوش می‌کردم مناظره‌ای توجهم را جلب کرد. این مناظره به نام «مبارزه مسلحانه؛ روا یا ناروا؟»، بین فرخ نگهدار معروف و آسو حسن‌زاده، سخنگوی دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان بود.
فرخ نگهدار، پس از پیروزی انقلاب 1357 مردم ایران، رابطه خوبی با برخی سران حکومت اسلامی ایران برقرار کرد که این رابطه هنوز هم ادامه دارد. به عبارت دیگر می‌توان گفت فرخ نگهدار یکی از مبلغان جناح «اصلاح‌طلب» حکومت اسلامی ایران و به‌عنوان دستیار عطاء‌اله مهاجرانی یکی از وزرای دولت خاتمی فعالیت می‌کند. هر دوی این‌ها ساکن لندن هستند و مشتری دایمی رادیو بی‌بی‌سی. البته دوست نزدیک این‌ها، یعنی مسعود بهنود کارمند این رادیو است.نگهدار، یک پای ثابت مدافع یک جناح درونی حکومت اسلامی، به‌ویژه در رادیوهایی چون بی‌بی‌سی، رادیو فردا و... است.
نگهدار و بهنود در انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی ایران در مقابل سفارت ده‌ها هزار اعدام و تجاوز و شکنجه و ترور و استثمار این حکومت، با «افتخار» عکس گرفتند و رای دادند.
بخشی مهمی از این گفتگو، به تئوری مبارزه مسلحانه و یا پیش گرفتن روش اصلاحات گام‌به‌گام در مواجهه با حکومت اسلامی ایران است.نگهدار که زمانی با اسلحه و قرص سیانور حرکت می‌کرد امروز طرفداران مبارزه مسلحانه را خشونت‌طلب و جناح‌های حکومت اسلامی را اصلاح‌طلب می‌نامد! به عقیده نگهدار، طرفداران تاکتیک مبارزه مسلحانه خشونت تولید می‌کنند در حالی که حکومت اسلامی ایران گام‌به‌گام به سوی اصلاحات حرکت می‌کند. واقعا باید گفت که این نظریه پرداز ما، شایسته جایزه صلح نوبل است!!
***
مجری برنامه رادیو فردا می‌گوید: «این هفته در تابو با فرخ نگهدار از اعضای پیشین سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، و آسو حسن‌زاده، سخنگوی دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان، درباره مبارزه مسلحانه گفت‌وگو می‌کنیم.
اگر اجازه بفرمایید من این بحث را با آقای نگهدار آغاز می‌کنم. آقای نگهدار به‌عنوان فعال سیاسی که پیش از انقلاب خودتان عضو رده بالای سازمان چریک‌های فدایی بودید، در آن زمان به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتید و به نظرتان کارکرد داشت. چرا در آن زمان کارکرد داشت و شما چرا در آن زمان درگیر این نوع مبارزه بودید؟
...

آقای نگهدار دلایلی که آوردید برای این‌که در آن زمان به مبارزه مسلحانه اقدام کردید یا اعتقاد داشتید خب دلایلی است که می‌شود الان هم [درباره آن‌ها] پرسید. چطور شد که در شرایط بعدی و در طول زمان شما نظرتان را عوض کردید و به این نتیجه رسیدید که الان مبارزه مسلحانه دیگر نتیجه‌ای ندارد.
نگهدار: دلیل اول که دلیل منطقی و عقلانی است، این‌که در درازمدت وقتی شما به مبارزه مسلحانه  ادامه می‌دهید عملا از آن اهدافی که فراروی خود قرار می‌دهید، مثلا گسترش حقوق بشر، دموکراسی، بهبود وضعیت بین دولت و مردم، از آن‌ها به تدریج فاصله می‌گیرید و حتی در درون خود سازمان‌های مسلح نوعی فضای خشونت‌بار حاکم می‌شود.
دومین دلیل برمی‌گردد به وضعیت سیاسی. در آن زمان، ئتوریسین‌های جنبش چریکی گفتند که شاه همه راه‌ها را به روی مردم بسته و فعالیت مدنی غیرممکن است. ولی بعد از انقلاب، به خصوص بعد از دهه سیاه 60، فضای سیاسی شکسته شد. بعد از دوم خرداد 76 و فعالیت مدنی به‌طور گسترده در جامعه جریان دارد و این ادعا که هیچ شکل مبارزه دیگری عملی نیست به جز مبارزه مسلحانه دیگر خریداری ندارد. یعنی وقتی شما عمل مسلحانه هم مرتکب می‌شوید، می‌بینید که در جامعه به جای تاثیر مثبت گذاشتن تاثیر منفی دارد.

اجازه بدهید ببینیم آقای حسن‌زاده که صحبت‌های شما را شنیدند، نظرشان چیست. آقای حسن‌زاده خب آقای نگهدار معتقدند که بعد از انقلاب و شاید از دهه هفتاد به بعد، به هر حال فعالیت‌های مدنی الان جریان دارد و مبارزات مسلحانه می‌تواند حتی اثر منفی داشته باشد. شما در این مورد چه نظری دارید؟

آسو حسن‌زاده: اصولا من با طرح این مسئله که موافق یا مخالف مبارزه مسلحانه هستیمیا نه، مشکل دارم. هیچ انسانی که عقل سلیم داشته باشد و هیچ جریان سیاسی که مسئول باشد، علاقه‌مند به جنگ و خونریزی و کشتار و این‌ها نیست؛ فارغ از این‌که ملت‌هایی که از حق سرنوشت برخوردارند، در مقابل زور و ستم می‌خواهند از خودشان دفاع کنند، بنا بر مصوبات بین‌المللی این حق را دارند که متوسل به شیوه‌های قهرآمیز مبارزه هم بشوند.
ولی در واقع به جای این‌که ما بگوییم که این شیوه از مبارزه را بر این شیوه ترجیح می‌دهیم یا موافق یا مخالف مبارزه مسلحانه هستیم یا نه، باید از خودمان بپرسیم که چه کار باید کرد ما به‌عنوان حزب دموکرات…

این پرسش دیگری است آقای حسن‌زاده. به هر حال به عنوان حزب دموکرات کردستان شما اقدام به عملیات مسلحانه را به‌طور رسمی از دستور کارتان خارج نکردید. بنابراین این پرسش دیگری است که باید شرایط چگونه باشد که حالا مبارزه مسلحانه بشود یا نشود.
حسن‌زاده: بله من این صحبت‌ها را عرض کردم، به‌خاطر این بود که شرایطی که آقای نگهدار تعریف  کردند دقیقا کاملا مشابه با شرایطی است که الان وجود دارد. بر همه آشکار است که مثلا در چارچوب جمهوری اسلامی مبارزه مدنی واقعا با محدودیت‌ها و ظرفیت‌های بسیار محدودی که هست، کسانی که می‌خواهند از طریق مدنی و طرق مسالمت‌آمیز خواسته‌های خودشان را به نمایش بگذارند، مورد تعقیب قرار می‌گیرند.
اصولا مبارزه مدنی در مقابل حکومتی می‌تواند معنی داشته باشد که خود این حکومت مدنی باشد و در مقابل حکومت‌های میلیتاری و سرکوبگر واقعا صحبت از مبارزه مدنی بسیار مشکل است. با این حال هم به دلیل این‌که مسئله کردستان راه‌حل نظامی ندارد، ما بر این باور بوده‌ایم و هنوز هم هستیم که مبارزه ما امروز باید یک مبارزه متعدد الابعاد باشد. یعنی همه بسترها و همه متدهای مشروع مبارزه اعم از مبارزه مدنی و انقلابی و یا سیاسی مسلحانه را با هم به صورت متناوب به کار بگیرد و یکی از روش‌های مبارزه را نباید مزاحم و یا تهدید بر روش دیگر مبارزه تلقی کرد.

اجازه بدهید من از آقای نگهدار بپرسم. آقای حسن‌زاده به نکته‌ای اشاره کردند و آن این‌که به هر حال حکومت در ایران قدرت مطلق را در اختیار دارد. ایشان از حکومت ایران با عنوان حکومت دیکتاتوری یاد کردند. می‌خواهم بدانم شما در این موضوع چه پاسخی دارید. مثلا اگر برگردیم به همان زمانی که شما از تئوری‌ها صحبت کردید؛ آقای پویان در کتاب «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» صحبتش بر سر این است که قدرت مطلق حکومت و ضعف مطلق مردم و طبقه کارگر، باعث می‌شود که ما به مبارزه مسلحانه رو بیاوریم. تقریباً چیزی است که آقای حسن‌زاده می‌گویند.
نگهدار: بعد از کشاکش‌هایی که ما با حکومت در دهه 60 داشتیم، در دهه 70 و 80 و الان در دهه 90 به  تدریج ما به حکومتی نزدیک می‌شویم که رای مردم تا حدی در عرصه‌هایی تاثیر دارد در ساختار سیاسی و در رویکردهایی که حکومت در پیش می‌گیرد. ما در دوران قبل از انقلاب با رأی مردم اصلاً مواجه نبودیم و این‌ها محصول یک مبارزه طولانی مدنی با اقتدارگرایی و دیکتاتوری است.
یکی از نتایجی که ما می‌خواهیم از مبارزه مسلحانه بگیریم، این است که روی اقشار اجتماعی و مردم تاثیر بگذاریم و آن‌ها را به طرف اهداف خودمان نزدیک کنیم یا نیروهای سیاسی کشور را یا نیروهای بین‌المللی و جهانی را.
اگر مبارزه مسلحانه ما این‌طور شود که مثلا فقط قدرت‌های خارجی بیایند از ما حمایت بکنند، یا قدرت‌های منطقه‌ای که منافع منطقه‌ای دارند، ولی روی مردم کشور خودمان یا جامعه یا ملت یا قومی که داریم برایش مبارزه می‌کنیم تاثیر منفی بگذارد و آن‌ها را از ما دور بکند و ما را منزوی بکند، خب این کار اشتباهی است.
...
نگهدار: خب البته که فکت‌ها و شواهد بسیار است که تلاش‌های مردم کردستان برای این‌که آن هویت  خودشان را، آن هستی خودشان را به منصه ظهور برسانند، و فرهنگ خودشان را پیگیری کنند، تکامل دهند و گسترش دهند، اتفاق افتاده.
الان موسیقی کردی یکی از ارکان موسیقی ملی ما شده و هر زمان هم بیش‌تر تمایل عمومی در سراسر ایران و به خصوص در منطقه کردستان، و نه فقط کردستان ایران بلکه به همت هنرمندان ایران در سراسر مناطق کردی این موسیقی شنیده می‌شود. زبان کردی همین امروز بر اساس تلاشی که مستمرا فعالین کرد پی گرفته‌اند، امروز در برخی از مدارس، اگر نگوییم تمام آن، تدریس می‌شود. اصل 15 قانون اساسی که عده زیاد از فعالان دنبالش هستند که آن را بالاخره به اجرا در بیاورند.
شوراهای محلی عموما این حق را به دست آوردند بعد از صد سال، بعد از انقلاب مشروطه و پنجاه سال بعد از انقلاب ایران بالأخره در همین اواخر که شوراها را تشکیل بدهند.
این‌که فعالیت مدنی ثمر ندارد یا نومید کردن مردم از این‌که خودشان برخیزند و از سرزمین خودشان، از فرهنگ خودشان از هستی خودشان دفاع بکنند، این حرف به نظر من نومیدکننده است، نباید یک چنین حرفی زد...
***
توجه کنید اگر به جای فرخ نگهدار یکی از امام جمعه‌ها و یا وزرا و یا سخنگویان ریز و درشت حکومت اسلامی در همین رادیو بی‌بی‌سی وارد مناظره می‌شد بی‌تردید این همه از حکومت‌شان تعریف و تمجید نمی‌کردند. نمی‌گفتند زبان‌های مادری در ایران آزاد شود؛ هرگز نمی‌گفتند از نظر حاکمیت جمهوری اسلامی موسیقی کردی، ترکی، فارسی، عربی، لری، بلوچی، رشتی و غیره آزاد در ایران است. موسیقی در اسلام حرام است و روزی نیست که لغو کنسرت خوانندگان حکومتی در شهرهای مختلف این لغو نگردد و سی‌دی و فیلم و کتاب و غیره دچار تیغ تیز سانسور حکومتی نگردد. هرگز نمی‌گفتند اعدام و آپارتاید جنیسی و...، در ایران لغو شود.
به علاوه باید در مقابل این همه وقاحت نگهدار که تاکتیک مبارزه مسلحانه را مترادف با خشونت می‌داند؛ حتی این خشونت را به درون همه احزاب و سازمان‌های سیاسی می‌کشد و از مردم می‌خواهد گوش به سخنان اپوزیسیون سرنگونی طلب ندهند. چون آن‌ها خشونت‌طلب هستند و خشونت خشونت می‌آفریند. اما آلترناتیو به اصلاح «مدنی» و بدون «خشونت» نگهدار و هم‌فکرانش چیست؟ او صریحا به ما جواب می‌دهد: گوش به فرمان حکومت اسلامی باشید؛ به انتخابات آن دل ببندید، شوراهای اسلامی امروز همان شورای مطرح شده در دوران مشروطیت هستند بنابراین محکم بهآن‌ها بچسبید! یا او در این مناظره در جایی می‌گوید؛ چون در دوران حکومت شاه انتخابات نبود مبارزه مسلحانه ای که آن دوره فرخ نگهدار هم مدافع سرسخت آن بود بر حق بود. اما امروز انتخابات وجود دارد پس مبارزه مسلحانه غلط است و خشونت می‌آورد.
بحث من در این جا بر سر درستی و نادرستی و مخالفت و موافقت با مبارزه مسلحانه نیست. چون که تاریخ به صراحت نشان داده است هیچ کدام حکومت‌های سرمایه‌داری به خصوص مدل دیکتارتوری ملی، میلیتاریستی، فاشیستی و مذهبی آن هرگز دست از حاکمیت و سانسور و سرکوب بر نمی‌دارد مرگ این که اعتصاب سراسری کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان و همه نیروهای فرهنگی و اجتماعی پیشرو و مترقی حکومت را تکان دهد و مبارزه مسلحانه نیز برای حمایت از این مردم در مقابل حملات وحشیانه ارتش، پلیس علنی و مخفی، سپاه، بسیج، اطلاعات، گروه‌های حزب‌الله و غیره یک تاکتیک درست و ضروری است نه دل خواهی! حکومت‌های وحشی چون حکومت اسلامی ایران که نگهدار و هم‌فکرانش به آن دل‌بستگی دارند عامل اصلی خشونت و تولید هر روزه آن در جامعه ایران است و با سیاست‌های وحشیانه‌ای که اتخاذ می‌کند اکثریت جمعیت ایران را در استرس و نگرانی دایمی، از امنیت شغلی و مالی گرفته تا جانی! سیاست‌هایی که چهل سال است مانند هیولایی نفرت‌انگیز بر جان و مال مردم جامعه ایران چنگ انداخته است. هیولایی که روزانه خون انسان‌های بی‌گناه را می‌مکد و می‌خورد. انسان‌ها را در میادین شهرها، ساعت از جرثقیل آویزان می‌کنند و در زیر شکنجه می‌کشند و گروه‌گروه اعدام می‌کنند. در خیابان‌ها به روی زنان «بدحجاب؟!» اسید می‌پاشند و زیر ماشین نیروی انتظامی له می‌کنند و در زندان‌ها به زن و مرد تجاور می‌کنند. اموال عمومی کشور را غارت می‌کنند در حالی که اکثریت مردم ایران نگران تامین نیازهای اولیه زندگی خود هستند. حکومت اسلامی، تنها حکومتی در جهان است که کودکان را نیز اعدام می‌کند. کودکان کار و خیابان به شدت استثمار می‌گردند و در زیر بهره‌کشی و در معرض دایمی انواع و اقسام سوء‌استفاده‌ها قرار دارند و...
آیا نگهدار و هم‌فکرانش این همه وحشی‌گری حکومت اسلامی را نمی‌بینند و نمی‌شوند که این‌چنین وقیحانه و بی‌شرمانه حکومت اسلامی را حکومت اصلاح‌طلب و مدنیت دوست معرفی می‌کنند؟! آیا این‌ها پیش وجدان خودشان کمی هم از این دروغ‌بافی‌هایشان و حمایت از تبه‌کاران و جنایت‌کاران و آدم‌کشان خجالت می‌کشند؟
در حال حاضر دو نفر از چهار نفر «هیئت مرگ» که به فرمان خمینی، در مدت کوتاهی هزاران زندانی را بی‌‌سر‌صدا و مخفیانه اعدام کردند یکی پورمحمدی است که در چهار سال گذشته وزیر دادگستری دولت روحانی، یعنی ماشین کشتار بوده است و دومی رئیسی است که کاندید ریاست جمهوری بود و ...
اگر نگهدار در رادیو بی‌بی‌سی طرفداران مبارزه مسلحانه را خشونت طلب می داند لابد این را هم می‌داند که فرخ نگهدار به جناح‌های حکومت اسلامی دل باخته هر کدام از آن‌ها، اگر از فردی یک اطلاعیه خشک و خالی سازمان‌ها و احزاب سرنگونی طلب را بگیرند اگر او را جا به جا نکشند دست و پا زیر شکنجه می‌شکنند و اگر مسلح دستگیر شود بلافاصله اعدام می‌کنند. باید مدال وقاحت را به سینه این تحلیل‌گر انداخت و گفت چه کسی طرفدار خشونت است شما و یا انسان‌های مبارزی که برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی علیه این حکومت جانی و قرون وسطایی مبارزه می‌کنند و در صورت نیاز دست به اسحله نیز می‌برند. پس فرخ نگهدار و هم‌فکرانش طرفدار سفت و سخت زندان، شکنجه، اعدام و استثمار حکومت اسلامی و دست‌کم جناح اصلاح‌طلب آن هستند!

راستی نگهدار، فرزاد کمانگر را چرا اعدام کردند؟ چرا ده‌ها تن از فعالین اپوزیسیون را در کشورهای مختلف ترور کردند؟ چرا و به چه گناهی پوینده و مختاری و حاجی‌زاده و فرزند ده ساله وی... را ترور کردند؟ چرا زن و شوهر پیر فروهرها را با ضربات متعدد چاقو کشتند؟
چرا بهنام ابراهیم‌زاده، آتنا دائمی، عدنان حسین، محمد نظری، اسماعیل عبدی، مصطفی سلیمی، رضا ملک، ماهر کعبی، نرگس محمدی و هزاران زندانی دیگر، چه جرمی مرتکب شده‌اند که در زندان‌های حکومت اسلامی از اعتصاب غذا و عدم درمان و بهداشت گرفته تا انواع و اقسام  شکنجه ها وفشارهای روحی و روانی هر لحظه جان‌شان را تهدید می‌کنند؟ و ...

بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، دو مرد جوان (تقی 30 ساله  و پرویز 31 ساله) صبح دیروز‌(11 خرداد 1396 - 1 یولی 2017) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری استان تهران، به اتهام سرقت پای میز محاکمه ایستادند. یکی از این دو متهم گفت که برای تامین هزینه‌های شیمی‌درمانی همسر سرطانی‌ام، ناچار به سرقت بودم. در پایان محاکمه قضات وارد شور شدند و هر دو متهم را به قطع دست محکوم کردند.

بلی همه این فاکت‌ها و فجایع انسانی، به‌سادگی به جریان‌ها و افرادی نگهدار و هم‌فکرانش می‌گوید که شما دروغگو و یک دلال سیاسی منفعت‌طلب و سودجو به تمام معنا هستید. بنابراین بر خلاف نظریه پردازی‌های شما، نه تنها حکومت اسلامی در چهار دهه گذشته،هیچ قدمی در راستای رفرم و اصلاحات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر نداشته‌اید که چیزی ناچیزی‌ هم عاید مردم شود، بلکه طرفدار حکومتی هستید که بقای خود را تنها در تشدید استبداد و سانسور و زندان و اعدام و ترور و غارت و بهره‌کشی دایمی یافته است.
به‌دین ترتیب، روشن است که فرخ نگهدار و هم‌فکرانش هرگز دست از این سیاست‌های شنیع و چندش‌آور برنمی‌دارند وهم‌چنان به کسب و کار خود در راه دلالی سیاسی ادامه می‌دهند!

جمعه دوازدهم خرداد 1396 - دوم ژوئن 2017