۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه
دیدارفعالان سیاسی با پرستوفروهر در سالگرد قتل داریوش و پروانه
خبرگزاری هرانا - روز گذشته سخنگو و اعضای جبهه ملی ایران در سالگرد دشنه آجین شدن داریوش و پروانه فروهر با حضور در "خانه آزادی" (منزل مسکونی آن مبارزان دیرپای ملی) به دیدار پرستوفروهر رفته ،ضمن ابراز همدلی و همدردی با پرستو آن داریوش و پروانه را گرامی داشتند.
در این دیدار دکتر داودباوند،سخنگوی جبهه ملی ایران با درود به روان آن جانباختگان قتلهای زنجیره ای پاییز 77 به بررسی ابعاد حقوقی و تاریخی پدیده قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران و بویژه مقطع پس از انقلاب پرداخت.
مهندس کوروش زعیم نیزبا بیان خاطراتی از شهید فروهر یاد و نام وی و پروانه را یادی ارجمند برای ایرانیان آزادیخواه دانست و گفت: تا زمانیکه ابعاد قتلهای زنجیره ای کاملا برای افکار عمومی روشن نشود و حاکمیت به شکلی صمیمانه از کرده خویش ابراز پشیمانی نکند، بخشش این جنایت امکان ناپذیر خواهد بود.
مه لقا اردلان، همسر مرحوم اردلان نیز با ذکر خاطراتی از مبارزات مشترک داریوش فروهر و علی اردلان از واپسین روزهای حیات پروانه گفت و اینکه دو روز پیش از وقوع آن اتفاق شوم پروانه میهمان ایشان بوده است که پیروز دوانی (دیگر مفقود قتلهای زنجیره ای نیز حاضر میشود.) و در این حال پروانه میگوید: همین روزهاست که به سراغ این جوان و شاید هم به سراغ ما بیایند!
پیمان عارف نیز اظهار داشت: در سالهای اخیر شاهد برخورد به شدت سختگیرانه حاکمیت در قبال برگزاری سالگرد برای داریوش و پروانه هستیم. سوال اینجاست که اگر موضع حاکمیت همان است که رهبری نظام در نماز عیدفطر سال 77 گفتند و داریوش فروهر را دشمنی نجیب دانستند ،حال سوال این است که آیا حاکمیت نیز با این "دشمن نجیب" از موضع نجابت برخورد کرده و اگر نه با زنده آن شادروان، لااقل با مرده و جسم به خاک سپرده وی برخوردی از سر نجابت داشته است؟ این چه دشمن نجیبی است که آقایان حتی اجازه برگزاری سالگرد را هم برایش نمیدهند؟ آیا آقایان خدای ناکرده میخواهند به صدزبان بگویند که خود نجابت از دست داده اند؟!
بانوان سمیرا جمشیدی و ضیایی نیز از سوی سازمان زنان جبهه ملی ایران مراتب همدردی و همدلی خویش با پرستو فروهر را ابراز داشتند.
در این دیدار همچنین محمد کریمی و اکبر فهیمی از سوی سازمان دانش آموختگان جبهه ملی حضور داشتند.
یادداشت یک کارگر زندانی از بند ۳۵۰ اوین در باره کودکان کار
:این نوشته ی کوتاه را بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی و فعال حقوق کودکان از بند ۳۵۰ زندان اوین نوشته و به بیرون ارسال کرده است . بهنام که نتوانسته دغدغه های خود را فراموش کند، در کنج زندان نیز به کودکان کار و خیابان می اندیشد . او به عنوان عضو انجمن کودکان کار و خیابان، بارها پای درد دل کودکان کار نشسته است. ابراهیم زاده که ۲۲ خرداد ماه امسال بازداشت شده، همچنان در بلاتکلیفی کامل به سر می برد و برگزاری دادگاه این فعال مدنی نیز بارها به تعویق افتاده است.
، متن یادداشت بهنام ابراهیم زاده به این شرح است :
کودکان کار فقط آنهایی نیستند که در چهار راه ها گل و فال می فروشند یا در زباله دانها دنبال اشیای ارزشمند می گردند و یا اسپند دود کنان از میان ماشینها رد می شوند . بعضی ها در کارگاه های سیاه و نمور و بعضی در خانه ها میخ صاف می کنند و برای هر کیلو مبلغ کمی دریافت می کنند . بعضی ها هم در کارگاه هایی در شرایط بسیار نامناسب شغلی کیف تعمیر می کنند .عروسک سر هم یا گلدوزی می کنند.
کودکان کار با خانواده هایی که عموما مشاغل کاذب دارند در حومه شهرهای بزرگ زندگی می کنند و وقت تحصیل و کودکی شان توسط خانواده هایشان گرفته می شود . آنها بیشترشان یا بی سوادند یا هیچ مهارتی ندارند ،موضوعی که آنها را در معرض خطرات زیادی قرار می دهد .آنها بارها و بارها به همین دلایل طعمه قاچاقچیان شده اند و در کیف یا عروسک هایشان مواد مخدر جاسازی شده است .
مهری دختری ده ساله است . او را بارها در انجمن کودکان کار و خیابان دیده بودم .او به همراه سه خواهرش دردهای مادرشان را شنیدند و تصمیم گرفتند که از کودکی کار کنند تا کمک خرجش باشند . آنها کارشان را در کارگاه لباس دوزی آغاز کردند اما مهری بارها برایم تعریف کرد که کارگاه محیط سالمی ندارد و بعضی سرکار گرها و صاحب کارها شیشه و تریاک مصرف می کردند و حرکاتی نا به جا از آنها سر می زد .
مهری می گفت : «از ما می خواستند برای شان مواد جابه جا کنیم، آنها مواد را توی عروسکها می گذاشتند و به ما می گفتند به جای کار زیاد و پول کم در کارگاه، عروسک برای مان جابه جا کنید و پول زیاد بگیرید .او برایم تعریف می کرد که این آدمها خودشان به راحتی پول در می آورند و لازم نیست خیلی زحمت بکشند .»
این نمونه کوچکی از خطراتی است که مهری ها را تهدید می کند نمی دانم چرا این روزها در گوشه تاریک بند ۳۵۰ نیز تصویر مهری و خواهر و بردارانش و …از جلوی چشمانم دور نمی شود .آنها این روزها در نبود انجمن کودکان کار و خیابان چه می کنند؟ آیا کسی هست تا تا درد دلشان را بشنود و نکته ای به آنها بیاموزد ؟آنها این روزها چگونه روزگار می گذارانند ؟
بهنام ابراهیم زاده
پاییز ۸۹- بند ۳۵۰ زندان اوین