۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

ممانعت از برگزاری مراسم یادبود آیت الله طالقانی

به دنبال اقدام خانواده مرحوم آیت الله طالقانی كه به روال همه ساله در صدد برگزاری مراسم سالروز درگذشت آن عالم مجاهد برآمده بودند، مقامات امنیتی طی تماسی با مسئولان موسسه حسینیه ارشاد، با برگزاری این مراسم مخالفت كردند.

محمد بسته نگار در گفت و گو با خبرنگار نوروز با اعلام این خبر افزود: بر این اساس برنامه تدارك دیده شده برای روز چهارشنبه در حسینیه ارشاد لغو می شود.

خاطرنشان می شود كه مقامات مسئول پیش از این از برنامه های احیاء در مرقد امام (ره) و حتی مراسم افطاری اصلاح طلبان در مسجد امیرالمومنین و افطاری سازمان مجاهدین انقلاب نیز ممانعت به عمل آوردند.

مادر عاطفه امام: دخترم را مجبور به اعتراف به روابط نامشروع با افراد سیاسی کرده اند

عاطفه امام دختر 18 ساله جواد امام عضو زندانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رئیس ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در تهران، روز گذشته به طرز بدي در حاليكه چادر را از سرش كشيدند بازداشت شد. ليلا سادات جلال زاده مادر عاطفه در گفت و گو با «كلمه»درباره آخرين وضعيت دختر و همسرش اطلاعات تازه اي ارائه كرد.

او درباره فشار شديد بر روي دخترش براي اعتراف به روابط نامشروع سخن گفت و از برگزار شدن دادگاه غيرعلني همسرش بدون حضور وكيل خبرداد.او خواست تا به داد دخترش و ديگر زندانيان سياسي برسند:

دخترتان تماس جديدي با شما نداشت؟

امروز صبح ساعت 11 دوباره تماس گرفت و گفت كه خيلي تحت فشار هست و از او مي خواهند تا اعتراف كند.

چه اعترافي مي خواهند بكنند؟

به ارتباط نامشروع با يكسري از افراد سياسي كه هم اكنون درون زندان هستند.

آيا درباره شكنجه هم صحبتي كرد؟

بله مي گفت از ديروز تا حالا فقط مقداري آب دادند بخورد. يك دفعه آب يخ رويش مي ريزند. در يك اتاق كوچك نگه اش مي دارند كه مجبور است خودش را درون آن مچاله كند. يك گربه را هم در اين اتاق كوچك گذاشته اند.

درباره محل نگهداري اش چيزي نگفت؟

مي گفت كه اطراف شهر ري هست كه براي تلفن زدن بيرونش مي آورند تا با تلفن عمومي زنگ بزند اما اطلاع دقيق از محل نگهداري اش نداشت.

اطلاع داريد چه نهادي دخترتان را بازداشت كرده است؟

نه اصلا. اما خودش مي گفت كه يكي از افرادي كه دستگيرش كرده از افرادي بوده كه پدرش را دستگير كرده بودند. گويا سپاه پدرش را دستگير كرده است.

شما امروز براي پيگيري به جايي هم مراجعه كرديد؟

ما به همه جا مراجعه كرديم ولي هيچ خبري ازش نداريم. هيچ ارگاني قبول نكرده است. مي گفت با ماشين هاي نيروي انتظامي بردندش اما با توجه به اينكه سپاه پدرش را دستگير كرده اينها با يكديگر همخواني ندارد. نمي دانم تحت فشار اين حرف ها را به من مي زند يا نه.

دليل اين گونه بازداشت يك دختر 18 ساله را در چي مي دانيد؟

تنها براي اعتراف دروغين است.آيا اسلام اين را به ما گفته كه مي شود چادر از سر يك دختر 18 ساله بكشند و بدون چادر بين دو مرد بنشانند و با چشم بسته ببرندش و بدون چادر براي تلفن زدن بيرون بياورندش؟ دختري كه پدرش حدود 8 سال سابقه جبهه دارد. اين دختر از شش سالگي چادر سرش مي كرده حال چطور جرات مي كنند با او اين چنين رفتار كنند؟

براي تحت فشار قرار دادن پدرش اين كارها را نمي كنند؟

پدرش امروز دادگاه داشته است. شايد بخواهند با اين كارها پدرش را بشكنند يا دخترم وسيله اي شود تا بتوانند به هدفشون برسند و هدفشون هم اعتراف گرفتن از دوستاني است كه داخل زندان هنوز شكسته نشده اند. بچه هاي كوچك را گرفته اند تا با ترس و ارعاب بزرگ ترها را بشكنند.

گفتيد امروز گويا دادگاه همسرتان بود. چطور
متوجه اين موضوع شديد؟
امروز خواهر همسرم براي ملاقات به زندان اوين رفته بود كه به ايشان گفته بودند كه براي دادگاه آقاي امام را بردند و ملاقات به بعد از ظهر موكول مي شود. گويا دادگاه غير علني بوده است.

وكيلشان مطلع بودند؟


نه. اصلا وكيلشان را به داخل زندان راه ندادند. ما واقعا بي دفاع هستيم و واقعا نمي دانيم چرا صداي ما را نمي شنوند.به داد دخترم و ديگر زندانيان سياسي برسيد.

کلمه

دیدار زاهدی وزیر پیشین علوم با وزیر اسرائیل

احمد زاهدی وزیر سابق علوم که در چهار سال گذشته از سوی احمدی نژاد سکاندار وزارت علوم بود، در طی 4 سال با حملات بسیار بر دانشجویان منقد و دانشگاه‌ها سعی کرد خوش خدمتی خود را به احمدی نژاد و افراطیون کشور اثبات نماید.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در یکی از موارد، سال گذشته پس از انتشار بیانیه دفتر تحکیم وحدت در مورد جنایات صورت گرفته در جنگ غزه، زاهدی و معاونینش از جمله حسینی به همراهی خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران، موج گسترده ای از حملات را به دفتر تحکیم وحدت آغاز کردند.

گرچه در آن بیانیه دفتر تحکیم وحدت جنایات اسرائیل بر علیه مردم بی پناه را محکوم کرده بود، اما به دلیل تفاوت نگرش آن بیانیه با دید احمدی نژاد و مسئولین سپاه، مسئولین آن بیانیه را به عنوان بهانه‌ای برای تهمت پراکنی و حمله گسترده بر علیه دفتر تحکیم وحدت در دست گرفتند.

زاهدی دیگر به عنوان وزیر علوم معرفی نشد تا شخصی جدید و با سابقه فعالیت امنیتی و اجرای نمایش تقلب انتخابات به عنوان وزیر علوم معرفی شود. حسینی معاون سابق وزیر علوم نیز در پاداش کارهایش در حملات به دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی این بار از سوی احمدی نژاد به عنوان وزیر فرهنگ معرفی شد تا توانایی های خود در برخورد با اندیشمندان را در وزارت فرهنگ نیز نشان دهد.

اکنون پس از ماه ها از آن وقایع، سایت جهان متعلق به اصولگرایان خبر و تصاویری از دیدار زاهدی وزیر علوم با یکی از وزرای اسرائیل را منتشر کرده است.

متن خبر و عکس‌های منتشر شده توسط سایت جهان نیوز به شرح زیر است:


در حالی که تا ساعاتی دیگر اولین جلسه هیات دولت به صورت رسمی در جوار حضرت امام رضا (ع) برگزار خواهد شد مراسم بدرقه وزیران دولت نهم نیز به همین مناسبت برگزار می شود. اما نکته جالب توجه در این میان پست هایی است که برای وزیران سابق در نظر گرقته شده است.




به گزارش جهان، از جمله وزیرانی که امشب با دفتر وزارتی خود وداع می کند محمد مهدی زاهدی وزیر علوم دولت نهم است که جای خود را به کامران دانشجو خواهد داد. اما زاهدی که روزگاری خود را نابغه ریاضیات می خواند در حالی از سمت عالی ترین مقام آموزشی کشور کنار می رود که سفارت چندین کشور حساس به وی پیشنهاد شده است. اما سابقه زاهدی در تعامل با کشورهای دیگر و نیز عدم تطبیق صحیح وی با معیارهای نظام مقدس جمهوری اسلامی از دغدغه هایی است که احتمال سفیر شدن وی در کشورهایی چون امارات و اندونزی را با ابهام جدی مواجه کرده است.


بر اساس این گزارش، زاهدی در دوران تصدی وزارت علوم با شرکت در اجلاس سزامی 2008 در کشور اردن بر خلاف قواعد و رسوم دیپلماتیک جمهوری اسلامی نه تنها با وزیر رژیم صهیونیستی در این اجلاس شرکت می کند بلکه به دور از چشم دوربین ها و اصحاب رسانه و در پشت درهای بسته به مذاکره با رالب (راغب) مجادله ، وزیر علوم وقت رژیم صهیونیستی می پردازد. هر چند تلاش های بسیاری برای رسانه ای نشدن این اتفاق انجام شد اما زمزمه سفارت زاهدی سایت جهان را بر آن داشت تا با انتشار عکس هایی از این دیدار مسئولان عالی دولت و مقامات دیپلماسی کشور را در انتخاب افراد آگاه به شئونات انقلاب اسلامی یاری کند.



گفتنی است که مواضع ضد اسرائیلی دکتر احمدی نژاد از مسائلی است که به عنوان نقطه قوت دیپلماسی کشور شناخته می شود و اعزام سفرایی ناآشنا و غیر منطبق با سیاست های نظام و شخص رئیس جمهور می تواند ضربات جبران ناپذیری به نظام وارد
کند.


شهريور.تبليغات گسترده در مورد احمدی نژاد به عنوان پيشقراول ظهور امام زمان

روشنگری.معرفی احمدی نژاد به عنوان شخصيتی که ,قيام, او نشانه فرارسيدن زمان ظهور امام زمان است، علامت خطری است که نشان ميدهد کانون های قدرت در رژيم مدت هاست که در صدد تدارک کودتا و فرود آوردن مشت محکم بر سر مردم بوده اند. بايد تاکيد کرد اين سياست به غايت خطرناکی است که نشان دهنده تحرک فاشيستی محافل قدرت در ايران است . تنها يک جستجوی کوتاه در اينترنت نشان دهنده حجم گسترده تبليغات اين محافل است. آن ها گاه بطور مشخص باند احمدی نژاد - خامنه ای را به عنوان قيام کنندگان زمان ظهور معرفی ميکنند و گاه بدون نام بردن از اشخاص نظرات حجتيه را تبليغ ميکنند. لازم به يادآوری است که بنا بر اين نظرات در زمان ظهور مهدی سه قيام روی ميدهد که دو تای آنها برحق و برای تدارک ظهور است و سومی تقلبی است و تحت عنوان اسلام قصد فريب مردم را دارد. بعضی وبلاگ ها موسوی يا ديگر رهبران اصلاح طلب را به عنوان اين شخص معرفی ميکنند.
تصوير زير که در شبکه وبلاگ های ايرانی برای افشای اين سياست ارتجاعی منتشر شده است توسط يکی از کاربران به روشنگری ارسال شده است. در تصوير می بينيم که احمدی نژاد را قيام کننده ای معرفی ميکند که در احاديث مربوط به امام زمان از شهر ری می آيد. در ای ميل اين توضيح زير تصوير آمده است:

نام کتاب ” شخصيت های زمان ظهور ” است . اين کتاب در حجم بالا در کتابخانه های مساجد و پايگاههای بسيچ موجود است . و فقط منحصر به اين يک مورد نيست . کتاب های ديگری نيز در اختيار ما هست که آقای خامنه ای را به سيد خراسانی تشبيه می کنند و اينها همه از سوی شاگردان موسسه مصباح يزدی تهيه ميشوند.

15 شهریور 1388 21:59



گريارشاطرنيستی بارخاطرمباش!

تقی روزبه


آرام سازی فضای سياسی ونصايح نهضت آزادی به جنبش اعتراضی *
خطاب به جنبش:"به جای شوروالتهاب سياسی وتظاهرات خيابانی درچهارچوب قانون اساسی عمل کنيد!.بدانيد که اصلا طلبی هم چنان تنها راه ممکن ومطلوب دربرابرملت ايران برای رسيدن به خواسته های تاريخی خود است.پيش برد روابط ومعادلات درسطوح سياسی وقانوني،اگرچه ممکن است که هيجان وشوراجتماعی حرکت های پيشين را نداشته باشد،فضا را برای اقدامات اصلاح طلبانه بيشترآماده خواهد کرد"به نقل ازبيانيه
دليل اصلی نهضت آزادی درارائه رهنمودهائی اين چنين "داهيانه"آن است که گويا اين کارفضا را برای خشونت طلبان حاکم تنگ ترمی کند و برای اصلا طلبان بازتر.بهمين دليل نهضت آزادی خواهان تعويض ريل اعتراضات ازخيابان به مجاری قانونی است:"درشرايط عادی سياسي،نيروهای اصلاح طلب می توانند با صراحت وقدرت بيشتری برآزادی احزاب واجتماعات،آزادی بيان و آزادی قلم تأکيد کنند". دربرهان قاطع برای درستی اين نظرهمين بس که "اين گونه آزاديها ازاصول مصرح درقانون اساسی اند وکسی حق ندارد که نيروهای اصلاح طلب رابه بهانه اظهارنظروانتقاد با ارائه برنامه و راهبرد يا تشکيل اجتماعات وتشکل های مدنی مورد بازخواست واعتراض و فشارقراردهد"!
دليل اصلی نهضت آزادی درارائه رهنمودهائی اين چنين "داهيانه" آن است که گويا اين کار فضا را برای خشونت طلبان حاکم تنگ تر می کند و برای اصلاح طلبان بازتر.بهمين دليل نهضت آزادی خواهان تعويض ريل اعتراضات ازخيابان به مجاری قانونی است: "در شرايط عادی سياسي، نيروهای اصلاح طلب مي‌توانند با صراحت و قدرت بيشتری بر آزادی احزاب و اجتماعات، آزادی بيان و آزادی قلم تاکيد کنند".برهان قاطع برای درستی اين نظرآن که " اين گونه آزاديها از اصول مصرح در قانون اساسي‌اند و کسی حق ندارد که نيروهای اصلاح طلب را به بهانه اظهار نظر و انتقاد يا ارائه برنامه و راهبرد يا تشکيل اجتماعات و تشکل‌های مدنی مورد بازخواست و اعتراض و فشار قرار دهد."
اشتباه نکنيد! رهنمودها وتوصيه های نهضت آزادی ازنوع همراهی وهم دردی با اعتراضات مردم وتوصيه به "آرام ترو سنجيده ترحرکت کردن" به قصد تداوم و ممانعت ازسرکوب رژيم نيست، بلکه ناظربه تغييرريل اعتراضات ازمسيرخيابان ونافرمانی های مدنی- اجتماعی به اقدامات قانونی وفراهم کردن امکان نقش آفرينی سياست بازان حرفه ای وحراف به جای اقدام مستقيم توده ها است. صاف وسرراست دخيل بستن به چانه زنی دربالا وتعطيل کردن حرکت ازپائين-بازگشت به شرايط عادی يعنی به دوره پيش از22 خرداد ازسوی جنش ونيروهای سياسی را بايد شاه بيت بيانيه اخيراين حزب به شمارآورد.
واما خطاب به حاکميت: نهضت آزادی درنصايح حکميانه اش به سرکردگان نظام آنها را به درنظرگرفتن منافع با ثبات و درازمدت خود دعوت می کند:"نهضت آزادی ايران، همچون گذشته، مشفقانه به حاکمان توصيه مي‌کند که به جای سركوب و حذف نيروهای سياسی ملتزم به قانون اساسی و تنگ کردن پيوسته فضای سياسي، با قانونمداری وگسترش آزادي‌های سياسی و مدني، بقا، انسجام و ثبات نظام را تضمين كنند.بله! ازآنجا که نظام‌های سرکوب‌گر همواره ,خود ـ برانداز, و ,خود ـ ويرانگر, بوده‌اند ازتکرارسرنوشت آنها به پرهيزيد.بديهی است که درنزداين جريان جنبش اعتراضی مردم هيچ نقشی درتنگ ترساختن حلقه محاصره رژيم ومحدوده مانورهای آن،تشديد تضادهای درونی وجهانی آن ولاجرم در "خود براندازی وخود ويرانگری" رژيم ندارد وگرنه هيچگاه به جنبش توصيه نمی کرد که به خانه های خود برگرديد.
همانطورکه ملاحظه می کنيد نهضت آزادی درنقش کاسه داغ ترازآش، نه فقط نگران ازدست دادن ثبات وانسجام نظام وقربانی شدن منافع درازمدت آن است، بلکه درالتماس خود به حاکميت، تنها به نصيحت حول امتناع ازحذف ملتزمين به قانون اساسی می پردازد. گوئی که ستاندن جان ومال غيرملتزمين مباح است وجرمی محسوب نمی شود!.
البته صدورچنين رهنمودی ازسوی جريانی که ازهمان هنگام وقوع انقلاب بهمن57،درنقش صورتک برای پوشاندن چهره واقعی روحانيت درکنارآن قرارگرفت وآن يکی برای پنهان کردن چهره واقعی و موجه جلوه خود درانظارداخلی وجهانی سود جست،عجيب نيست. همان موقع نيزترس ازانقلاب-انقلاب واقعی ونه مصادره شده توسط خمينی وروحانيت بود،که اورا به وصلت سياسی با روحانيت ترغيب کرد.اکنون نيز اعتراضات خود جوش مردم درخيابان ها وبام ها وکوچه ها و... يک بارديگر اين جريان را دستخوش رعشه نزول سيل به جای باران کرده است که بايد به هرقيمت ازوقوع آن جلوگيری کرد. ازهمين رومخاطب اين بيانيه فقط حاکميت نيست.بلکه هم چنين اصلاح طلبانی که تحت تأثيروفشارامواج اعتراضات توده اي،از محدوده ها و خط قرمزهای اين جريان فراتررفته اند نيزهست. پيام نهضت آزادی حتی کنترل ومهارجنبش نيست بلکه توقف کامل آن است.
سفسطه های بيانيه:
نخست آنکه بيانيه برای آنکه به راهبردهای خويش چهره منطقی بدهد،صريحا ويا تلويحا نخست اصلاحات وخشونت را دربرابرهم می نهد. وسپس خشونت وانقلاب را يکسان انگاشته وخشونت را ذاتی و گوهر انقلاب می داند. وبرپايه چنين معادله مغالطه آميزی به استنتاجاتِ قهقرائی خودمی پردازد.وحال آن که اولا نه رفرم در معنای واقعی خود (ونه درمعنای رفرميستی واصلاح طلبانه اش) دربرابرانقلاب قراردارد ونه خشونت ازاجزاء ذاتی وحياتی مقوله انقلاب است. خشونت يک معرعرضی است وتابع اوضاع واحوال وبيش ازهرچيزواکنش طبقه سياسی حاکم.وبنابراين می تواندحتی درتلاش برای رفرم،حتی ازنوع رفرميستی آن،بسته به ماهيت وساختار ونوع کنش نظام حاکم،رخ دهد.نمونه های اين گونه خشونت دربرابراصلاح طلبی درتاريخ جهان وکشورخودمان کم نيستند. بنابراين خشونت ربط ذاتی وماهوی با انقلاب ندارد.انقلاب ناظربرمطالبات وتغييرات راديکال درساختارقدرت وعرصه مناسبات اقتصادی واجتماعی توسط اقدام مستقيم مردم است.همين وبس! و جوهراصلی آن نيز انتقال قدرت به خود مردم است(درصورتی که موفق باشد).انقلاب لحظه انفجاربرای گشودن راه مسدودشده به سوی آزادی وبرابری است.نيروی محرکه اصلی آن نيزخود توده های زحمت وکارهستند که رأسا پابه ميدان نبرد می نهند و فريادبرمی آورند که خود آنها صاحب ملک ومملکت وحاکم برسرنوشت خويشند و اين که تاريخ را آنها می سازند. خشونت، ذاتی نظام های مستبد وواپسگراست وهرآينه اگر مردم نيز ناچارا وبه عنوان آخرين حربه به آن متوسل شوند،عموما دارای ماهيت دفاعی دربرابر اعمال خشونت ودفع آن می باشد. دفع خشونت بهنگام ضرورت را نبايد با اصل و منشأ خشونت برابرگرفت.همانطورکه درسنگربندی های خيابانی اعتراضات ماه های اخير-هم چون بهم ريختن آرايش نيروهای موتوريزه وضربتی ضدانقلاب- بکرات شاهدش بوديم.دفع خشونت می تواند به منزله مقابله با خشونت باشد وبرای خنثی کردن آن وتفاوت ماهوی دارد با کيش ستايش ازخشونت.چنان که اصل دفاع دربرابرتجاوزبه حقوق اوليه وبديهی انسان حتی درمنشور جهانی حقوق بشرهم برسميت شناخته شده است.وبنابراين يک حق بديهي، مدنی وبرسميت شناخته درجهان امروز است.تقليل وتعبير مفهوم انقلاب ازتغيير راديکال شرايط زندگی برای مناسبات اجتماعی برابر به خشونت، همواره مهمترين دستاويزمدافعان وضعيت موجود در برابر انقلاب و عليه آن بوده است.بی شک اگر روزی فرابرسد که مردم برای تغييرشرايط زندگی ديگروبدست گرفتن سرنوشت خويش بدست خود نيازبه انقلاب پيدانکنند،آنروز را براستی بايد ورودتمدن بشری به فارتازه ای ازتکوين خود بشمارآورد. آن زمان می توان ازانسانی شدن تاريخ وشروع فصل تازه ای درتکامل انسان سخن گفت. ولی تا آن زمان انقلابات می توانند هم چنان آخرين راه حل برای حرکت بدان سوباشند.
دوم آنکه پس اگرخشونت می تواند فارغ ازاصلاح ويا انقلاب صورت بگيرد ومنشأ اصلی آن نيزنظام حاکم است، واساسا نفس دولت خود تبلور سلطه طبقاتی وتجسم خلع يد ازتوليدکنندگان واقعی ثروت وقدرت است، پس توصيف انقلاب با خشونت و اصلاح طلبی با صلح وآرامش يک معادله کاذب است.مگرآنکه منظورمان ازآن نه اصلاحات واقعی درسيستم حاکم،بلکه دادن يک شعارتوخالی باشد.والبته اصلاحات" ازنوع نهضت آزادی چيزی جزآن نيست.اصلاحاتی که بايد کف آن را آنقدر پائين آورد که که برای حاکميت قابل قبول باشد و لوآنکه به صفرويانزديک به صفرميل کند. بديهی است که اين ديگريک تسليم طلبی کامل وبی حدومرزاست که حتا ربطی به پلاتفرم اصلاح طلبانه هم ندارد. واين يعنی مخالفت باهرگونه مبارزه مدنی و نافرمانی اجتماعی که می تواند رژيم را به خشم درآورد. واگردرنظربگيريم که حکومت اسلامی درطی بيش از30 سال حيات ننگين خود نشانداده است که حتی انجام اصلاحات نيز دراين نظام نيازمند به انقلاب وتغييرات ساختاری است،آن گاه جوهرارتجاعی اين فراخوان نهضت آزادی بيشتر نمايان شود.
سوم آنکه وقتی نهضت آزادی درحين عبورازرودخانه خروشان به هوس رقص شتري،يعنی بازگشت به مبارزه "قانونی" قبل از22 خرداد می افتد، فراموش می کند که اين مبارزات لااقل درطی 12 سال اخيربه بن بست کامل رسيده بود و خيزش اخيرنيزدرواکنش به چنين بن بستی بود.وبنابراين چنين "رهنمودی" تنها می تواند به معنی صدورچک سفيد باشد برای باقی ماندن جباريت حاکم.
صدور چنين بيانيه ای بخصوص در لحظات کنونی يعنی درشرايطی که رژيم ازيکسو اساسا حربه سرکوب را برای خاموش کردن شراره های جنبش بکارگرفته است وازسوی ديگرهرروز شاهد افشاء پرونده های تازه ای ازجنايت های رژيم هستيم و آخرين آن افزوده شدن قطعه جديدی برقطعات گورستان خاوران است، حامل چه پيامی است؟:
ازيکسونشاندهنده نگرانی اين جريان ازفراروی جنبش ازمحدوده های خطوط قرمزآن است وحتی بايد به آن افزود نگرانی ازعملکرداصلاح طلبانی که تحت فشارجنبش پای خود را اندکی ازظرفيت های معمول خود فراترنهاده اند،و ازسوی ديگردرجستجوی مکان امنی برای آويختن شال وکلاه خود درشرايطی که مواجه با قدرت نمائی رژيم وافت مقطعی ونسبی جنبش است. البته برای کسانی که به عملکرداين جريان، بخصوص دربزنگاه های تاريخی درطی چندين دهه عمرآن آشنائی دارند اين گونه رويکردامرنامنتظره ای نيست.چراکه برآنها پوشيده نيست که بند ناف اين جريان متأسفانه با نظام کنونی گره خورده وتنها به مثابه اپوزيسيون قانونی رژيم می تواند به حيات خود ادامه دهد. واقعيت آن است که حتی فرصت طلبی ميوه چينان نيزبهنگام رسيدن ميوه ها ودر فصل ميوه چينی صورت می گيرد وگرنه جز آش نخورده ودهان سوخته نصيبشان نخواهد شد.
2009-09-05-14-06-88


*-اين بيانيه را می توانيد ازجمله درسايت زيرمشاهده کنيد:
http://www.mizanpress.net/index.php?option=com_content&view=article&id=4418:2009-09-01-14

14 شهریور 1388

مهمان هفته گزارشگران: جابر کلیبی

جابر گرامی درود و خوش آمدی

س : بخش مهمان هفته گزارشگران بهانه ای شد برای تازه کردن دیدارها با فعالین سیاسی اجتماعی و بخصوص جامعه در تبعید از جمله خودت که چند دهه تلخ و شیرین تبعید را از نزدیک لمس کرده ای

اگر مایلی از خودت بگو و اینکه چه مدت در خارج از کشور هستی و چه میکنی ....

ج : بهروز عزیز سپاس از وقتی که به من داده ای تا در مورد مسایل مهم سیاسی که امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم جلوی پای همه فعالان سیاسی کمونیست و چپ قرار دارد، گپی بزنیم.

از زمانی که برای بار دوم به خارج آمدم، و این بار از روی ناچاری، نزدیک به 26 سال می گذرد. بار اول که برای تحصیل به خارج آمدم، سال 1960 بود. سالی که در آن کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در حال شکل گرفتن بود و من همراه با بسیاری از فعالان سیاسی آن دوران، در این روند کوشیده ایم. به دلیل فعالیت های سیاسی و مسئولیت های مختلف در کنفدراسیون، رژیم شاه پاسپورت دانشجویی مرا تمدید نکرد و در نتیجه پناهنده سیاسی در آلمان، که مرکز فعالیت های کنفدراسیون بود، شدم. در آن دوران تعداد پناهندگان سیاسی در اروپا انگشت شمار بود. از این پس از پایان تحصیل در رشته علوم سیاسی، در کشور آلمان ماندم. در سال 1979، در جریان جنبش وسیع مردم ایران که منجر به راندن شاه از ایران و لغو سلطنت شد، به ایران بازگشتم و در سیر سریع حوادث سیاسی پس از به قدرت خزیدن جماعت اسلامی، از همان آغاز حاکمیت جدید را ضد مردمی دانستم و در جهت سرنگونی انقلابی آن همراه با رفقای دیگر، به فعالیت پرداختم.

آنچه که سالهاست، باتفاق رفیقم پروانه قاسمی به عنوان فعالان کمونیست انترناسیونالیست در پی انجام آن هستیم، علاوه بر فعالیت در جنبش های مختلف سیاسی علیه جمهوری اسلامی، بطور عمده با جریانات بین المللی سوسیالیستی همکاری سیاسی و عملی می کنیم، زیرا بر این باوریم که مبارزه برای سوسیالیسم در ایران جدا از مبارزه ی ضد سرمایه داری در مقیاس جهانی نیست. کوشش عمده ی ما در شرایط کنونی پژوهش در مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تحلیل در زمینه تاریخ جنبش کمونیستی و کارگری است که محصول آن مقاله ها و کتاب "تحولات دوران ما، مبارزه طبقاتی و چشم انداز سوسیالیستی" می باشد. علاوه بر این در حال تدوین تاریخ سیاسی کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در دوران دیکتاتوری شاه هستم. زیرا بباور من آنچه در این زمینه تحت عنوان تاریخ این سازمان انتشار یافته است، بیشتر واقعه نگاری، آنهم بطور ناقص و با انتخاب فاکتورهای دلخواه بوده است. با این همه و علارغم اشکالات فراوانی که باین آثار وارد است، نمی توان کوشش های انتشار دهندگان آن را ارج نه نهاد.

س : همانطور که از نزدیک در جریان هستی برآمد گسترده اعتراضات در داخل کشور تاثیرات آشکاری نیز در جامعه ایرانیان خارج از کشور و بویژه تبعیدیان بجا گذاشته است. این تغییرات را چگونه میبینی؟

ج : این تغییرات در دو قطب ماهیتاً متضاد جریان دارد. یکی قطب نیروها و جریانات بورژوایی است که در چارچوب جناح بندی های خود رژیم است و دیگری نیروهای متعلق به جنبش چپ، بطور عمده کمونیستی! البته طبق معمول، در میان قطب دوم، هستند جریاناتی که گوشه چشمی به جریانات بورژوایی دارند. بباور من شدت مبارزه طبقاتی در ایران بار دیگر، جابجایی هایی در طیف چپ را موجب خواهد شد و افراد و جریانات بینابینی در این طیف را به جایگاه طبقاتی واقعی شان پرتاب خواهد کرد. در مقابل اما، با روشن تر شدن ماهیت ارتجاعی "جنبش سبز"، شرایط و تناسب نیرو به سود آلترناتیو انقلابی، یعنی مبارزه علیه تمامیت رژیم اسلامی، تغییر خواهد یافت. باید تاکید کنم هنگامی که طبقه کارگر، به عنوان طبقه وارد مبارزه ی اجتماعی شود آنوقت معادلات کنونی بکلی تغییر خواهند یافت و زمینه مادی وعملی آلترناتیو انقلابی(سوسیالیستی) نیز فراهمتر می شود.

س : کشتار انسانها در اشکال بسیار متنوع آن از سوی جمهوری اسلامی از جمله خواص استبداد حاکم است. در چند روز اخیر شاهد افشاگری های بسیار درباره کشتارهای جمعی و دفن جمعی اجساد کشته شدگان از سوی رژیم بوده ایم که سوابقی چند دارد. از جمله کشتار زندانیان سیاسی و گورهای جمعی در سال 67 و یا بهتر بگوئیم دهه شصت که خودت در جریان ماوقع هستی ...، چه تفاوتهائی میان عملکرد رژیم در دهه شصت و کشتارهای جمعی آن مقطع با شرایط کنونی موجود است و ارزیابی ات از موقعیت سیاسی رژیم در حال حاضر کدام است؟

ج : کشتار، شکنجه، تجاوز جنسی و ...، نسبت به نیروهای انقلابی، دگر اندیشان، مخالفان سیاسی، ملیت ها و خلاصه هر جنبنده ای که به نوعی خطری پتانسیل برای حاکمیت اسلامی محسوب می شود، از همان آغاز جمهوری اسلامی در صدر برنامه های رژیم قرار داشته. زیرا این رژیم که محصول شکست انقلاب سال 57 است، به عنوان یک ضد انقلاب هار و سازمانیافته، در جامعه ای که یک جنبش وسیع توده ای که رژیم حاکم را درهم پاشیده بود و می رفت تا به یک انقلاب اجتماعی تبدیل شود را، دیده است، از این رو برای حفظ و ادامه نظام سرمایه داری، این بار در پوشش اسلامی، راه دیگری جز سرکوب خشن مخالفان ندارد. طبعاً ترور و خفقان به موازات رشد تضادهای جامعه و توسعه و تعمیق جنبش های اجتماعی و طبقاتی و نارضایی ها در جامعه، شدت وحدت یافته و امروز که ما شاهد ابعاد وسیع اجتماعی آن هستیم، معنای آن این است که رژیم در منتهای انفراد قرار دارد و نفرت عمومی نسبت به آن تبدیل به مساله ای اجتماعی شده است. ابعاد مخالفت با جنایات رژیم تا به آنجاست که حتا کسانی که خود در کشتار و سرکوب مردم در گذشته نقش تعیین کننده ای داشتند، مثل کروبی، موسوی، خاتمی و ...، حال که قربانی نظامی شده اند که خود در ایجاد آن نقش تعیین کننده ای داشته اند، فریاد برداشته اند. این مساله در عین حال نشان می دهد که جناح هایی از رژیم دریافته اند که دیگر امیدی به نجات رژیم نیست و می کوشند تنها با اعتراض به آنچه پس از انتخابات، در تظاهرات بر سر مردم آمده است، خود را از خامنه ای و احمدی نژادجدا کنند.

در واقع، تفاوت ماهوی میان عملکرد رژیم در دهه 60 (کشتارهای دسته جمعی زندانیان سیاسی) با شرایط کنونی وجود ندارد. شکنجه، کشتار، تجاوز به زن ومرد و ...، همه این اعمال بربر منشانه همواره بخش مهمی از پراتیک رژیم برای سرکوب مخالفان بوده است. منتها اگر در آن دوران سرکوب افسار گسیخته بطور متمرکز، بیشترعلیه نیروهای کمونیست، چپ و ...، اعمال می شد، اینک همان سرکوب، البته با ابعاد وسیعتر و سیمای خشن تر، علیه جنبش های اجتماعی و هرگونه مخالفت و اعتراض بطور کلی، اعمال می شود. ضمناً فراموش نکنیم که پخش گسترده اخبار توسط مردم و ارسال تصاویر فجیع از کشتارها به خارج، که تاکنون در ایران بیسابقه بوده، کمک زیادی به روشن شدن ابعاد وحشتناک ترور و خفقان کرده است. سازمان دهندگان تظاهراتِ پس از انتخابات، جز اعتراض به تقلباتی که در انتخابات انجام گرفته بود و تجدید انتخابات، چیز دیگری نمی خواستند ولی پاسخ دستگاه سرکوب چنان وسیع، شدید و دیوانه وار بود که تمام جامعه را در مقابل رژیم قرار داد.

س : چه برنامه هائی را برای یادبود زندانیان قتل عام شده در دهه شصت در پیش دارید؟

ج : امسال برخلاف سالهای گذشته و درست در نتیجه تجربیاتی که طی سال ها برگزاری یادمان قتل عام زندانیان سیاسی دهه 60 بدست آمده، تصمیم گرفتیم که این مساله را از محدوده ایرانی به افکار عمومی خارجی ببریم. از این رو، شاید هم برای اولین با در تاریخ برگزاری چنین یادمانی، یک نیروی انقلابی خارجی(حزب کمونیست انقلابی کانادا) ابتکار عمل را به دست گرفته و از ما دعوت کرده تا در این جلسه که به زبان فرانسه جریان خواهد یافت، شرکت کنیم. البته خود این که این نیرو چنین ابتکاری را بدست گرفته، خود محصول فعالیت هایی است که ما طی این مدت در میان نیروهای خارجی داشته ایم. ما همواره و در هرکجا که بوده ایم، کوشیده ایم تا مسایل ایران و جنبش های اجتماعی را به میان افکار عمومی ببریم. در کانادا نیز از همان ابتدا از طرق مصاحبه های رادیویی با رادیوهای مترقیِ مستقل محل، انتشار تخلیل ها و اعلامیه ها به زبان های فرانسوی و انگلیسی و از همه مهمتر، شرکت مستقیم در مبارزات اجتماعی کشور محل سکونت مان داشته ایم که همه این ها باعث شده تا مسایل ایران تا حدودی به میان جنبش های اجتماعی، منتقل گردد. این را من طی سال ها فعالیت در دبیرخانه کنفدراسیون جهانی دانشجویان، فرا گرفته بودم که بدون شرکت مستقیم در مبارزات اجتماعی محل سکونت، جا انداختن مسایل مبارزه در ایران، در میان افکار عمومی امکان پذیر نیست. بدین سان بود که کنفدراسیون دانشجویان در سالهای 60 و 70 میلادی توانست مسایل ایران را بخشی از مسایل عمومی مبارزه نیروهای مترقی در کشورهای مختلف جهان سازد.

می دانیم که در میان برخی نیروهای چپ خارجی توهم در مورد جمهوری اسلامی وجود دارد و آنها معتقدند که این رژیم "ضد امپریالیسم" است! از این رو، از رژیم اسلامی در زمینه هایی به دفاع می پردازند. روشنگری هایی که در میان این نیروها(جنبش ضد جنگ و ...) نسبت به ماهیت و عملکر رژیم شده، باعث جا انداختن شعار دفاع از مبارزات مردم ایران به جای دفاع از جمهوری اسلامی، در مقابل امریکا و ...، گردید. اهمیت این مساله در این است که از مبارزات مردم تنها در مقابل امریکا حمایت نمی شود بلکه در عینحال از مبارزات مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی نیز دفاع می شود.

برای تدارک جلسه ای که از آن در بالا سخن گفتیم و در تاریخ جمعه 4 سپتامبر ساعت 7 بعد از ظهر در کتابخانه نورمان بتیون، در شهر مونترال کانادا برگزار خواهد شد، نشریه پرچم سرخ که توسط دفتر اطلاعات سیاسی حزب کمونیست انقلابی کانادا منتشر می شود، مصاحبه ی مفصلی تحت عنوان "انقلابی که به آن خیانت شد"، در مورد چگونگی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و اوضاع اخیر ایران بطور کلی و نیز کشتار زندانیان سیاسی دهه 60 انجام داده که در آخرین شماره آن انتشار یافته است.

س : جمعبندی شما از دو دهه برگزاری مراسم مختلف و گردهمائی ها برای یادبود قتل عام شدگان در دهه شصت توسط تبعیدیان کدام است؟

ج : سوال به جایی است. بباورمن ونیز آنچه که تجربه چندین سال برگزاری جلسات و سمینارها در این زمینه نشان می دهد، کارنامه چندان رضایت بخشی در این زمینه نیست. در این شکی نیست که افشاگری های مهمی در زمینه زندان و زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی، بویژه کشتارهای دهه 60، چه از طریق انتشار مطالبی توسط جان بدر بردگان که بعضاً به زبان های خارجی نیز ترجمه شده و چه فعالیت هایی که دراین زمینه انجام گرفته است. با این همه این مساله در میان ایرانیها باقی مانده و این کوشش ها هیچگاه به جنبشی علیه رژیم تبدیل نشده است. البته برخی جریانات از قبیل "گفتگوهای زندان" که در واقع خود از زندانیان سابق هستند، با انتشار اسناد و مدارک و خاطرات افشاء کننده، در این راه کوشیده اند، ولی این فعالیت ها تاکنون تبدیل به یک روند سیاسی منسجم علیه رژیم نشده است. دلیل آن را باید در این جستجو نمود که محدوده زندان و زندانی محور اصلی این فعالیت ها بوده در حالی که زندان و زندانی بخشی از یک نظام استبدای اند که از همه این ها باید به سود مبارزه انقلابی علیه آن استفاده کرد. بسیاری از فعالیت ها که در زمینه زندان و زندانی سیاسی انجام می شود، فاقد مرزبندی سیاسی میان عناصر تشکیل دهنده ی آن است. وجود چنین تناقضات و ناهمگونی هایی در میان این عناصر، مانع اصلی برون رفت از محدوده ی زندان و زندانی شده و از تبدیل آن به یک جریان سیاسی علیه رژیم جلوگیری کرده است. زیرا به مجرد این که چنین روندی درپیش گرفته شود، اتحادهای ظاهری که بر اساس زندانی بودن انجام گرفته، درهم خواهد ریخت.

از جانب دیگر، در یکی دو سال اخیر که برخی از طرفداران اصلاح طلب در خارج از کشور نیز بیاد کشتار زندانیان سیاسی افتاده اند و نیز کسانی که به ایران رفت و آمد دارند، در این زمینه فعال شده اند، کیفیت سیاسی این رخداد تاریخی و اجتماعی تنزل یافته است. باین معنا که این رخداد مهم سیاسی و تاریخی را تبدیل به موضوع بحث و تحقیق در سمینارها کرده و عملاً از جنبه مبارزاتی آن کاسته اند. در این که در زمینه جنایت های جمهوری اسلامی به دلیل ابعاد وسیع و کیفیت وحشتناک آن، تا زمانی که این رژیم برجاست، همواره باید به تحقیق و بررسی پرداخت، حرفی نیست و این را می توان و باید طی یک برنامه دراز مدت مورد توجه قرار داد. ولی تبدیل یادمان کشتار زندانیان سیاسی صرفاً به سمینار بحث و گفتگو، چه بخواهیم وچه نخواهیم مضمون مبارزاتی آن را مخدوش می کند. در حالی که یادمان کشتار زندانیان سیاسی به خوبی می تواند زمینه بسیار خوبی برای مبارزه جدی علیه جمهوری اسلامی گردد و با تظاهرات و اکسیون های مختلف آن را به یک روز نبرد همه جانبه علیه جمهوری اسلامی تبدیل نمود. تاثیر اجتماعی چنین فعالیت هایی البته بیشتر از بحث و گفتگو در میان ایرانیان و در سالن های سمینار است. این به هیچ وجه تصادفی نیست که اغلب سازماندهندگان چنین سمینارهایی در مونترال، امروز زیر پرچم سبز محمدی سینه می زنند و مدافع کسانی از قبیل موسوی شده اند که خود به عنوان نخست وزیر دوران کشتار زندانیان سیاسی دهه 60، نقش مستقیمی در این کشتارها داشته است. این افراد و جریانات از سازماندهندگان گسیل اشخاص به سفارت جمهوری اسلامی در اتاوا، برای شرکت در انتخابات کذایی بودند و بنا بر این ماهیت سیاسی آنها به خوبی افشاء شده بود (اعلامیه اتحاد سوسیالیستی ایرانیان- مونترال تحت عنوان : "چرا در مونترال دو یادمان کشتار زندانیان سیاسی برگزار می شود"). امسال نیز برخی از سازمان دهندگان سمینار سه روزه در مونترال، سمیناری با همان محتوای سال گذشته، در این شهر به مناسبت کشتار زندانیان سیاسی برگزار می کنند.

س : جنبش رفورم که به سبز هم منسوب شده است همواره خط قرمز هائی را برای جامعه تبعیدی و آنان که حضور جمهوری اسلامی را در کلیت آن غیر ضروری میدانند کشیده است. عناوین سرنگونی طلب و ساختارشکن و غیره را نیز عنوان کرده اند. از جمله تلاشهای آنان نیز مسکوت گذاشتن قتل عام سراسری زندانیان سیاسی در دهه شصت است. این منش سیاسی را چگونه ارزیابی میکنی و علل آن کدامند؟ آیا این نظریه درست است که همه راهها به خاوران ختم میشود؟ و بدون آشکار کردن همه زوایای جنایات دهه شصت و دادخواهی از قتل عام شدگان هیچ تغییری بنیادین صورت نمی پذیرد.

ج : سردمداران "جنبش سبز" به خوبی می دانند که هر تغییر اساسی که در نظام حاکم انجام پذیرد، شامل حال خود آنها، به عنوان بخشی از نظام نیز خواهد شد. پرسیدنی است : همه این افراد که امروز مخالف احمدی نژادند، چه آلترناتیو دیگری جز جمهوری اسلامی، قانون اساسی ارتجاعی و ارگانهای سرکوب آن دارند؟ بنا بر این طبیعی است که برای مهار کردن جنبش و جلوگیری از خطری که ممکن است تمامیت رژیم را تهدید کند، دست به هر اقدامی، از جمله توسل به پلیس کشورهای امپریالیستی برای خفه کردن صدای مخالفانی که خواستار سرنگونی نظام ظلم و ستم اسلامی اند، بزنند. تصاویر ویدئی گویایی در این مورد روی یوتوب آمده تحت عنوان "یک بسیجی در ..."کشورهای مختلف. البته بسیاری افراد ساده لوح که می پنداشتند جماعت سبز پوش، حداقل در خارج رعایت برخی اصول ابتدایی دموکراتیک را خواهند کرد و کوشیدند در این تظاهرات ومتینگها نظر دیگری جز آنچه دیکته کرده اند، بدهند، طعم این خوش باوری خود را چشیدند. براحتی می توان تصورنمود خانم ها و آقایانی که از پلیس امپریالیستی می خواهند تا جلوی این یا فرد این یا آن شعار را بگیرد، اگر در ایران می بودند چه اقدامی جز آنچه دستگاه ترور و خفقان جمهوری اسلامی در مقابل اعتراضات مردم کرد، انجام میدادند؟ بنا بر این چه توقعی ازآقای موسوی که خود نخست وزیر دولتی بود که در سال های 60، هزاران زندانی در سراسر کشود را قتل عام نمود، می توان داشت؟

در مورد خاوران باید تاکید نمود که این جنایت بزرگ تاریخی لکه ننگ پاک نشدنی بر دامان همه جناح های رژیم و پاشنه آشیل آنست. این جنایت ددمنشانه تنها با قتل عام هایی که توسط رژیم های فاشیستی و نازی های آلمان در کوره های آدم سوزی انجام گرفته، قابل مقایسه است. همه خصلت های ضد مردمی، ارتجاعی و ددمنشانه ی نظام جمهوری اسلامی در این رخداد جمع است و به درستی اهرم مطمئنی در سرنگونی جمهوری اسلامی است. درست به همین دلیل است که وابستگان به جناح هایی از رژیم با طرح آن در زوایای هنری، تحقیقی، درجهت زدودن جنبه های سیاسی قوی آن هستند.

س : آیا با توجه به نزدیک شدن یاد روزهای قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 پیامی برای خوانندگان سایت دارید؟

ج : به همه دوستان و رفقایی که صادقانه، صمیمانه و با هدف مبارزه برای سرنگونی کامل نظام جنایت و ترور جمهوری اسلامی در تدارک برگزاری جلسات و فعالیت هایی در این زمینه هستند، درود می فرستم و برای آنها در مبارزه علیه رژیم اسلامی، آرزوی موفقیت بیشتر دارم. از این واقعیت باید خوشحال بود که امروز جبهه فعالیت در زمینه افشای این جنایت تاریخی رژیم وسیعتر شده و چه بسا افراد و جریاناتی که تا یکی دوسال پیش نه تنها توجهی به این مساله نداشتند بلکه به نوعی آن را "غلو" از طرف نیروهای چپ و کمونیست قلمداد می کردند، اینک در این راستا فعال شده اند. با این همه تجربه ی یکی دوسال گذشته نشان داده است که فعال شدن برخی افراد و جریانات طرفدار اصلاح طلبان حکومتی و طرفداران آنها در این زمینه دلایل معینی دارد که با اهداف و مقاصد ضد رژیمی نیروهای مبارز متفاوت است. هدف اساسی آنها رقابت با جریانات چپ و بیرون کشیدن این مساله از دست نیروهای انقلابی و لوث کردن محتوای سیاسی و مضمون مبارزاتی آنست. از این رو باید هشیار بود تا نتیجه این همه مبارزات و افشاگری ها لگدمال فرصت طلبان چپ نما و عناصری که هم از توبره می خورند و هم از آخور و شما آنها را در سال های گذشته به خوبی شناخته اید، نگردد. شدت مبارزه طبقاتی، تعمیق بحران داخلی رژیم و آینده نامعلوم آن، جوی ایجاد کرده است که در پرتو آن فرصت طلبان رنگارنگ می کوشند تا مرز های طبقاتی میان راست و چپ، انقلاب و ضد انقلاب را مخدوش ساخته، خود را بار دیگر در صفوف مبارزات ضد رژیمی جا بزنند. باید بر این واقعیت پافشاری نمود که بسیاری از زندانیان سیاسی، بویژه کمونیست هایی که در سال های 60 بدست رژیم قتل عام شدند، جان خود را برای تحقق سوسیالیسم و رهایی جامعه از سلطه نظام سرمایه داری گذاشتند. از این رو در هیچ شرایطی نباید گذاشت این مضمون مبارزاتی آنها فدای این یا آن تاکتیک فرصت طلبانه گردد.

ممنون از شما جابر گرامی

گزارشگران