۱۳۹۷ آذر ۲۵, یکشنبه

نوری از فانوس نوستالژی دوران پهلویماست؟ noghteh7دسامبر 15, 2018 fanoos درست فهمیدن زمان خود، بهترین درس برای خوانندگان تاریخ پس از

نوری از فانوس نوستالژی دوران پهلوی؟

fanoos
درست فهمیدن زمان خود، بهترین درس برای خوانندگان تاریخ پس از ماست.

این فصل در تاریخ میهن ما خواهد ماند و هرگز سوزانده نمی‌شود و پاک نمی‌گردد. این را همه می‌دانیم. تاریخ را نمی‌توان از روی اوراق و خاطره‌ها پاک کرد. اما ایرانیان خواهان بستن این فصل و گشودن فصلی جدید هستند. نمی‌خواهند این خندق دره‌ای شود تا ایران را بکام خود ببلعد.
تاریخ را اگر ابزار «ارتباط» انسان با مجموعه‌ای مکتوب که نتیجه‌ی روایت و تحقیق است بدانیم، آنوقت بدون نگاه ژرف و استنتاج‌های انسان از این مکتوبات، تاریخ کارکردی ندارد. یکی از دلایل برقراری ارتباطی پوینده از سوی انسان با تاریخ آنست که انسان با ناکامی‌های اجتماعی روبرو می‌شود. انباشت این ناکامی‌ها همچون سدی در برابر انسان می‌ایستند و حاصل گوهر اصلی زندگی انسانی یعنی پیشرفت را مانع می‌شوند. در چنین شرایطی انسان در برابر رویداد‌ها و رخداد‌هایی می‌ایستد که بسی بلند‌تر از بام بینش و درک او – از شرایط اجتماعی‌اش – هستند. اینجاست که تاریخ برای او نردبانی می‌شود تا بتواند ورای این دیوار بلند ناکامی‌ها را ببیند. با بازگشت به اوراق تاریخ و ژرف نگریستن در آنها تلاش می‌کند دلایل ناکامی‌ امروزش را با نوری تازه و در بعدی جدید دیده و تحلیل کند. از همین روست که امروزه ما با علم تاریخ که سر وکار داریم اقیانوسی از اوراق تاریخی را دور و بر خود می‌بینیم؛ تاریخ سیاسی، تاریخ فرهنگی، تاریخ هنری، تاریخ آموزشی، تاریخ فلسفه، تاریخ آرمان‌های اجتماعی، تاریخ مبارزات مردمی، تاریخ جنگ‌ها، تاریخ اقتصاد و تولید، تاریخ قانون، تاریخ جامعه‌شناختی و از این دست امروز در اختیار آحاد هر جامعه‌ای قرار دارد. زیرا تاریخ بهترین جا برای یافتن نتایج «تحقیقات و آزمایش‌ها»‌‌‌‌ست. آنگونه که برتراند راسل می‌‌گوید: «تاریخ درباره‌ی مردان بزرگ نیست بلکه درباره‌ی انسان است تا که بتواند حافظه‌ی کوتاه و چشمان کم‌سوی خودش را به یک رمان طولانی و آرام بکشاند و جایگاه خود را بیابد».
تاریخ نه در زمان اما در نقد، مقدمِ بر ماست. با نگاه به تاریخ، ما در‌می‌یابیم در تاریخ آنگونه که ما امروز می‌اندیشیم، نیاندیشیده‌اند. پس تاریخ بنوعی از لحاظ باروری نگاه موشکافانه به رویداد‌ها بر ما تقدم هم دارد. این نگاهِ به چگونگی اندیشه گذشتگان و سیر رفتار آنها (بر پایه‌ی اندیشه‌شان)، به ما کمک می‌کند تا آنها را بهتر درک کنیم. و آنگونه، که اگر در زمان خودشان با آنها بودیم درک‌شان نمی‌کردیم. اگر بگوییم تاریخ می‌تواند ما را دارای هم‌دردی و هم‌اندیشی با گذشتگان بکند دور نرفته‌ایم.
انسان زمان خود و نه تاریخ
در طول تاریخ زندگی (زیرنویس ۱) هر انسانی مهم‌ترین مقطع تاریخی برای او، زندگی خود آن انسان است. با اینکه تاریخ را اقیانوسی از تجارب و شیرازه‌ی پژوهش‌ها بدانیم، اما انسان در چهارچوب محدودیت‌های خود، کنش و دینامیسم فکری دارد. کارکرد میدان شناخت و ادراک انسان نمی‌تواند فراتر از زمان، توان هنگرد (ابهام زدایی) ذهن و بازتاب احساسات‌ او برود. پس با وجود اینکه به تاریخ روی می‌آوریم و از درون آن در پی پاسخ‌هایی برای مشکلات و ناکامی‌های امروز خود هستیم، اما دربند زمان و زندگی خود می‌مانیم. اگر نتوانیم بفهمیم که زیستن و زندگی محدود ما، واقعی‌ترین چهارچوب برای اندیشیدن است، آنوقت در ناکجاآبادی گرفتار خواهیم آمد که نه راه پس دارد و نه راه پیش را می‌‌شناسد.
شکست‌های انسان، که پس از او در لابلای برگ‌های تاریخ بهتر واشکافی می شوند، بیشترین دلایل را پیراون دو چیز به ما می‌رسانند: عدم «ارتباط» درست با زمان خود و عدم «توانایی» در یافتن چاره برای فروبستگی موجود در زمان خود! زیرا اگر این دو بدست نیاید، اینجاست که انسان به یک اشتباه تاریخی (دیگر) مبدل خواهد شد. به بیانی، درست فهمیدن زمان خود، بهترین درس برای خوانندگان تاریخ پس از ما است.
انسان ایرانی امروزین، با نگاه به فروبستگی و انسداد مهیبی که در کشورش از چهار دهه پیش زاده شده و  همه‌ی فرامون‌های جامعه‌اش را گرفته، نمی‌تواند بی‌تفاوت به تاریخ‌اش بماند و بسر کند. اما، این ایرانی با دو تاریخ روبرو است؛ تاریخ نزدیک و تاریخ دور!
– تاریخ دور ایرانی عمری چند هزار ساله دارد. نقش و نگارهای زیبا و فریبنده را در همدوشی با زشتی‌ها و بلایا به برابر چشم می آورد. عاشقان و دشمنان فراوانی دارد. دشمنان آرمانی این تاریخ کهن، که «اسلامیون» باشند و صده‌ها در انتظار سوزاندن همه‌ی نقش‌های این تاریخ بوده‌اند از زمان انقلاب اسلامی حاکمانِ بر بستر این تاریخ هستند.
– تاریخ نزدیک این کشور به شهادت هر راستگوی وطن‌دوستی روسیاهی بر چهره‌ی حاکمان پس از انقلاب است. اگر خوب بنگریم دوران فعلی و روزگار فعلی هموطنانمان، خندقی بین ما و تاریخ دیروز ماست. تاریخ دیروز ما می‌گوید که از زمان بروز صفویان، کشور ما که همیشه از بهترین بستر‌ها برای علم و فرهنگ دنیای خود بود، به یک سراشیبی تند خرافات و تهجر افتاد و تا سال‌ها برونرفتی از این شیب تند را نداشت. استبداد رضا شاه پهلوی، در برابر این شیب ایستاد و توانست استبدادی سازنده، و با همه‌ی بدی استبداد، برای کشورمان باشد. ساخت و سازندگی برای بازگشتن به دورانی که بستری برای بهترین‌های دنیایمان بشویم هدف او بود و کم نیز نساخت. محمدرضا پسر او نیز نتوانست استبداد را همپای زمان خود از این بستر دور کند ولی او هم بسیار ساخت. این دو، هر کدام در جایگاه و زمان خود، مدرنیته را که خروشان‌ترین بستر برای همه‌ کشور‌های پیشرفته بود فراموش نکردند و بدان متعهد ماندند. اما دموکراسی را نتوانستند به این بستر بنشانند. آنها شاید مردم خود را خوب نفهمیدند ولی امروز مردم ما آنها را بهتر می‌فهمند.

فصلی مرتجع در تاریخ ایران نوین
در ازای آن تاریخ دور پر فراز و نشیب که مردمان‌اش برای اینکه انسان موفق زمان خود باشند بسیار فداکاری و تلاش نموده بودند، و در پاسخ به این تاریخ نزدیک که می‌خواست حلقه‌ی گمشده‌ی بین ما و تاریخ دور را جوش بدهد، امروز چهار دهه است با یکی از متحجر‌ترین و مرتجع‌ترین استبداد‌های نه امروز که صده‌های گذشته دست به گریبانیم.
ارتجاع در کلمه به معنای پس رفتن و پسروندگی است. زمانی از ارتجاع سخن می‌گویند که یک سیستم سیاسی می‌خواهد جامعه را به دورانی که گذشته است باز گرداند. چنین سیستمی با رفرم و نوگرایی نه تنها مخالفت می‌کند بلکه آنرا متوقف کرده و با خشونت ساز و کارهای تجدد را نابود می‌سازد. بلای جان ارتجاع، تجدد و انسان زمانِ خود است. در دوران صنعتی شدن کشورهای جهان باورمندی به بقا و فوائد فئودالیسم، نوعی حرکت ارتجاعی بود. زمانیکه از ارتجاع حرف می‌زنیم از «ایست» و «عقبگرد» می گوییم. پس وضعیتی بوده است که میخواهیم وضع جاری را به آن بازگردانیم. رژیم جمهوری اسلامی به برکت رهبر و بنیانگزارش و یاران کت‌و‌شلواری این ملا، از همان اوان انقلاب قرار را بر ارتجاع گذارد. از حجاب زن‌ها شروع کرد، به انقلاب فرهنگی رسید، موسیقی و شادی را منع کرد و آموزش را کهنه گردانید و الی آخر. اگر دستی به سر و گوش اتوبان‌ها کشیدند و شهرسازی کردند اما سیستم مدیریت و اداره‌ی کشور و ارتباط با جهان خارج را به قهقرا بردند. بطور واضح در نفی و منفعل نمودن دستاورد‌های حکومت پهلوی‌ها هر آنچه توانستند کردند اما به پیش نرفتند و همه درونمایه‌های فرهنگی و اجتماعی کشور را با ظاهری بزک شده به عقب کشیدند.
این فصل در تاریخ میهن ما خواهد ماند و هرگز سوزانده نمی‌شود و پاک نمی‌گردد. این را همه می‌دانیم. تاریخ را نمی‌توان از روی اوراق و خاطره‌ها پاک کرد. اما ایرانیان خواهان بستن این فصل و گشودن فصلی جدید هستند. نمی‌خواهند این خندق دره‌ای شود تا ایران را بکام خود ببلعد. می‌خواهند از فروغلتیدن به دره‌ای که هنوز می‌توان آنرا با دستان خود پر کرد و دشتی سرسبز بر آن گسترد دور بمانند. امروز ما در درون گرداب این فصل گرفتاریم. هر کسی که بی غرض و شفاف بتواند به ایران بیاندیشد می‌بیند که برونرفت از این گرداب الزامی و اجباری است. سختی این کار را پیروز می‌تواند شد اما ابدا آسان نیست.
هر رفتی بازگشتی دارد
اینک چه باید کرد؟ اکنون شاهدیم و می‌بینیم که ما را به عقب کشانده‌اند. عقب افتادگی را نخست کار غرب نمایاندند و سپس خود روی عقب افتاده‌ترین‌ها را سپید کردند. ما می‌دانیم از این کژراهه باید بازگردیم به راه درست زمان خود و اینکه بازگشت چگونه و از کجا آغاز می‌شود مشکل کلان ماست. برای بازگشت به مسیر خود از کجا باید شروع کنیم؟ آیا باید نقطه‌ای در تاریخ خود را شروع حرکت خود بدانیم؟ این نقطه، چه در تاریخ و چه در امروز ما، کجاست و چه زمانی بوده است؟ هموطنان ما بسیار در‌ اینباره گفته و نوشته‌اند. از کوروش کبیر شروع کرده‌اند و تا محمدرضا پهلوی آمده‌اند. عده‌ای هم میگویند نیازی به گذشته‌ها و بازگشت نیست. از امروز به آینده بنگریم. آنجا که هستیم «اصلاح‌پذیر» است و از همان‌جا ادامه می‌دهیم. آنها می‌گویند اینکه تا اینجا آمده‌ایم مسیر اشتباهی نبوده است بلکه مسیر درست بوده  اما ما اشتباهاتی داشته‌ایم و بنابرین باید بتوانیم به ادامه امیدوار باشیم. مخاطب اینان مردم عادی هستند؛ نه دیروز، نه امروز! پس از کجا می‌توان به فردای بهتر رسید؟
این است که ایرانی دارای ذهنیت و هویتی پاره پاره و از هم گسیخته شده است. ایرانی به نقد خود بیش از هرزمان دیگری مشغول است. سرتاسر تلگرام و فیس‌بوک می‌بینیم که ایرانیان در نقد روزگار خود و لیست نمودن دلایل کاستی و کژی فرهنگی خود، بسیار جسورانه می‌نویسند. نخبگان نیز گاهی بی ‌مدارا به کم‌توانی فرهنگ‌مان می‌تازند. نقد فرهنگی که قبلا بدین شکل «تحلیلی» در ما رایج نبوده است امروز روان و سهل شده است. نقد هرگز مضر نیست و همیشه بار می‌دهد.
اما همین ایرانی به قدیمی‌ترین سال‌های تاریخ‌اش دستاویز کرده و از میان افکار اندیشمندان و بزرگان چند هزار سال پیش، مشعل رستگاری و نیک‌بختی می‌جوید. به آنچه قبل از حمله‌ی اعراب داشته می‌اندیشد و ارزش‌هایی را که چند صد سال اعراب لگد‌مال و تخریب کرده‌ا‌ند را می‌خواهد در دنیای امروزش دست‌کم لمسی عاطفی نماید.
و باز این ایرانی، نخبگان طراز اولش، اگر دیروز «غرب‌زدگی» را رواج می‌دادند و چشمانشان بر ارتجاع سیاه و سرخ بسته بود، امروز نیز دشمن قسم خورده‌ی «نئولیبرال‌ها» شده‌اند و قهرمان‌شان در غرب «نوام چامسکی»‌ست و ارتجاع سرخ را نیز خطری احساس نمی‌کنند.
چه باید کرد؟ آن، دیروز بود. این، امروز است. اینجاست که بخشی از جوانان ما، که از نسل انقلاب دلسردند و از نخبگان نیز خسته، در درون تاریخ بدنبال چراغی می‌گردند.
دانی چه بود آدم خاکی خیام
فانوس خیالی و چراغی در وی . (باید از خیام باشد)

این چراغ را، نور جنبش سبز، اصلاح‌طلبان شکستند و آدرس مشعل‌خانه‌ای خیالی را دادند و می‌دهند. دشمنان چپ نئولیبرال‌ها، آخوند‌ها و شرایط جاری را تا رسیدن به چراغ «انترناسیونالیسم» بر می‌تابند. دشمنان راست نئولیبرال‌ها، ایران را کشور گل‌وبلبل نمی‌دانند اما آنرا اینگونه، ایدئولوژیک، می‌پسندند. دوستان روسیه از روند شرایط حتی تا به تکه تکه شدن ایران رضایت دارند. تجزیه‌طلبان نیز گاهی راستگو و گاهی پر تزویر بر سر این آب گل‌آلود قلاب به دست نشسته‌اند. مخالفان پادشاهی می‌گویند «نام و یاد پهلوی» بجز استبداد نیست و از تمام آن دوران فقط استبداد شاهان را بیاد دارند. مخالفان جمهوریت نتوانسته‌اند تکلیف خود را بین عاطفه‌ی به ایران و خشم از انقلاب روشن کنند.
تحلیل/نقطه
۱۵ دسامبر ۲۰۱۸

۱ – در این یادداشت، وقتی از زمان و زندگی یک انسان صحبت می‌کنیم یعنی از یک روند «مادّی» شامل آغاز، فرسودگی و پایان سخن می‌گوییم که در زندگی آن انسان، زنجیره‌ای از رویداد‌های فیزیکی‌ هستند.

رشته‌جدال‌های کلامی ایران و اسرائیل در روزهای گذشته پای عبارتی را به میان کشید که حتی منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی هم به ندرت بر زبان می‌آورند: «حمله به خاک ایران»

نتانیاهو می‌گوید بقای کشورش خط قرمز است - عکس مربوط به کنفرنس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۱۸
رشته‌جدال‌های کلامی ایران و اسرائیل در روزهای گذشته پای عبارتی را به میان کشید که حتی منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی هم به ندرت بر زبان می‌آورند: «حمله به خاک ایران».
بنیامین نتانیاهو در آخرین اظهار نظر درباره جمهوری اسلامی گفته است بقای اسرائیل خط قرمز است و اگر حکومت ایران از این خط قرمز عبور کند، اسرائیل به ایران حمله نظامی می‌کند. نخست وزیر اسرائیل همچنین با اشاره به حملات هوایی کشورش به اهداف وابسته به ایران در سوریه، گفته است اسرائیل تنها کشوری است که مستقیما با نیروهای ایرانی درگیر شده است.

«بازوی پژوهشی دستگاه مقننه» لقب گرفته، زیر عنوان «خط فقر ایران در سال ۱۳۹۵ و مروری بر روش محاسبه آن» منتشر شده، و عنوان گزارش دوم «برآورد خط فقر شش ماهه نخست سال ۱۳۹۷» است.



در دو گزارش که به فاصله چند روز در آذر ماه جاری منتشر شد، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به محاسبه خط فقر در ایران و شناسایی گروه‌های فقیر پرداخته و سیاست‌هایی را برای حمایت از آنها پیشنهاد کرده است. گزارش نخست این مرکز، که «بازوی پژوهشی دستگاه مقننه» لقب گرفته، زیر عنوان «خط فقر ایران در سال ۱۳۹۵ و مروری بر روش محاسبه آن» منتشر شده، و عنوان گزارش دوم «برآورد خط فقر شش ماهه نخست سال ۱۳۹۷» است.
انتشار این دو گزارش، به رغم چون و چراهای گوناگون بر سر داده‌های مورد استناد و جهت‌گیری‌های آن، گامی مثبت در شناخت پدیده فقر در ایران و دامنه آن است. نویسندگان نخستین گزارش می‌نویسند که «با وجود اهمیت بالای خط فقر و شناسایی ویژگی‌های گروه‌های فقیر و همچنین با وجود آنکه حمایت از فقرا و اجرای سیاست‌های حمایتی و برخورداری افراد از عدالت اقتصادی همواره از شعارهای سیاستگذاران اقتصادی در ایران بوده است، هیچ نهاد رسمی در کشور سری زمانی خط فقر را به طور عمومی منتشر نکرده و محاسبات صورت گرفته حول این متغیر معمولاً به صورت درون دستگاهی یا در مطالعات آکادمیک و مقالات و پایان‌نامه‌های دانشگاهی انجام شده است.»
نویسندگان این گزارش نمی‌پرسند که چرا نهادهای رسمی آماری در جمهوری اسلامی، به ویژه مرکز آمار ایران، به رغم الزام‌های قانونی، از بررسی پدیده فقر در ایران خودداری کرده‌اند و یا، اگر هم بررسی‌هایی در این زمینه انجام داده‌اند، از انتشار نتایج آنها سر باز زده‌اند. به این مسئله خواهیم پرداخت، ولی پیش از آن تلاش خواهیم کرد با طرح چند پرسش مفهوم «خط فقر» را بهتر بشناسیم و با چگونگی اندازه‌گیری آن در جهان و ایران، از جمله در دو گزارش اخیر «مرکز پژوهش های مجلس»، بیشتر آشنا شویم:
یک) در تعریف فقر و بر آورد شمار فقیران معمولاً از چه ملاک‌هایی استفاده می‌شود؟
فقر مفهومی است پیچیده و چند بعدی و طبعاً بر سر تعریف آن در سطوح جهانی و ملی اختلاف‌نظرهای فراوان وجود دارد. فقر را تنها نباید بر پایه سطح درآمد و در قالب یک متغیر صرفاً پولی اندازه‌گیری کرد. ابعاد دیگر آن را هم باید در نظر گرفت، از جمله درجه آسیب‌پذیری فقیران در برابر مخاطرات گوناگون، عدم دستیابی آنان به شماری از خدمات اساسی (آب، برق، تلفن، حمل و نقل و غیره...)، ناشنیده ماندن صدای آنها در فضای جامعه و نیز عدم مشارکت‌شان در اعمال قدرت سیاسی. با این همه ساده‌ترین و قابل‌فهم‌ترین ملاک برای اندازه‌گیری خط فقر، محاسبه هزینه پولی نیازهای اساسی است که مهم‌ترین مؤلفه آن سبد غذایی تأمین‌کننده حداقل کالری مورد احتیاج (۲۱۰۰ تا ۲۳۰۰) در روز است.
به علاوه در تعریف پدیده فقر، هم مفهوم مطلق آن در نظر گرفته می‌شود و هم مفهوم نسبی آن:
* در مورد «فقر مطلق»، ارزش پولی بدیهی‌ترین و ساده‌ترین نیازهای مادی انسان (غذا، لباس، مسکن) محاسبه می‌شود. مشهورترین شاخص پولی در این زمینه، که برای ارزیابی فقر در جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد، از سوی «بانک جهانی» تهیه شده که معادل یک دلار و نود سنت در روز برای یک نفر است. این «خط فقر مطلق» است و فقیران مطلق کسانی هستند که درآمد روزانه آنها زیر این خط باشد. طبعاً یک دلار و نود سنت در همه کشورهای جهان از قدرت خرید یکسانی برخوردار نیست و، به همین علت، بر حسب «برابری قدرت خرید» تعدیل می‌شود. کاربرد مفهوم «فقر مطلق» عمدتاً محدود به فضای کشورهای در حال توسعه است.
* فقر نسبی زمان و مکان را در نظر می‌گیرد و بر تفاوت میان کشورهای ثروتمند و فقیر تأکید می‌کند. کسی که در لندن خود را فقیر به حساب می‌آورد، در شمار زیادی از پایتخت‌های آفریقایی الزاماً فقیر نیست. داشتن خود رو و اینترنت و موبایل برای یک کامبوجی نشانه برخورداری از یک زندگی نسبتاً مرفه است، حال آنکه در آمریکا چنین پیامی را در بر ندارد.
دو) در محاسبه خط «فقر مطلق» در ایران، مرکز پژوهش‌های مجلس به چه نتایجی رسیده است؟
در هر دو گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، فقر به صورت مطلق محاسبه شده است. «فقر مطلق»، به تعریف این نهاد، به معنای «ناتوانی در کسب حداقل استاندارد زندگی» است. همین نهاد می‌گوید که «در محاسبه خط فقر مطلق، از روش حداقل نیازهای اساسی تکراری استفاده شده است. همچنین از آنجایی که در کشور ایران تنوع اقلیمی زیادی وجود دارد و در برخی مناطق سطح قیمت‌ها نیز اختلاف زیادی دارد، تنها به برآورد یک خط فقر کشوری بسنده نشده و خطوط فقر مختلف شهری و روستایی برای مناطق مختلف ایران محاسبه شده است.»
در این گزارش‌ها خط فقر خوراکی بر پایه مصرف سرانه حداقل ۲۱۰۰ کالری در روز محاسبه شده است. به بیان دیگر کسی که از دستیابی به این سطح از کالری محروم باشد، «فقیر مطلق» به حساب می‌آید. خط فقر کل با محاسبه داده‌های مربوط به هزینه و در آمد خانوار محاسبه شده است. بر این اساس خط فقر کل در ماه برای یک خانوار چهار نفره در تهران در تابستان ۱۳۹۷، دو میلیون و ۷۲۸ هزار تومان محاسبه شده است. همین نهاد می‌گوید که تنها در فاصله بهار تا تابستان سال جاری خورشیدی، خط فقر حدود ۳۰۰ هزار تومان (حدود ۱۱ درصد) افزایش یافته است.
و اما بعد از تهران، در هشت شهر بزرگ کشور که جمعیتی بالای یک میلیون نفر دارند، خط فقر کلی در تابستان ۱۳۹۷ برای یک خانواده چهار نفره یک میلیون و ۸۱۰ هزار تومان ارزیابی شده است. در روستاها، با اختلاف‌هایی چشمگیر میان مناطق گوناگون، خط فقر در سطوحی پایین‌تر از تهران و شهرهای بزرگ است. در عوض سرعت افزایش خط فقر در روستاها بیشتر از مناطق شهری است.
مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارش دوم خود افزایش قریب‌الوقوع شمار فقیران مطلق را پیش‌بینی می‌کند و می‌نویسد: «با توجه به روند فزاینده شاخص عمومی قیمت‌ها، در حالی که پیش‌بینی می‌شود تا پایان سال ۱۳۹۷ نرخ تورم نقطه به نقطه به حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد برسد، خط فقر در ماه‌های آینده مجدداً افزایش خواهد یافت و پیش‌بینی می‌شود خانوارهای بیشتری به زیر خط فقر بروند.»
در گزارش نخست مرکز پژوهش‌های مجلس که به سال ۱۳۹۵ اختصاص دارد، نسبت فقیران مطلق به کل جمعیت در مناطق شهری ۱۵ درصد و در مناطق روستایی ۱۱.۶ درصد برآورد شده است. با توجه به اوج‌گیری نرخ تورم در چند ماه گذشته، درصد فقیران مطلق کشور در تابستان سال جاری طبعاً به سطوح بیشتری رسیده و طی ماه‌های آینده باز هم بیشتر خواهد شد.
سه) خط فقر محاسبه‌شده از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس چه اندازه اعتبار دارد؟
گزارش‌های اقتصادی مرکز پژوهش‌های مجلس در مجموع با روش‌های علمی تهیه می‌شوند و در محافل کارشناسی و دانشگاهی از اعتباری نسبی برخوردارند. با این حال این گزارش‌ها نیز طبعاً از فشارهای فضای امنیتی و سانسور حاکم بر کشور در امان نیستند.
شماری از منابع کارگری و سندیکایی و نیز بعضی از اقتصاددانان مستقل خط فقر را در سطحی بالاتر از مرکز پژوهش‌های مجلس تعریف می‌کنند و، بر این اساس، در محاسبات آنها، نسبت فقیران مطلق به کل جمعیت در سطحی بیشتر از آن چیزی است که از سوی مرکز آمار ایران اعلام می‌شود. به عنوان نمونه حسین راغفر، استاد دانشگاه، خط فقر مطلق را برای یک خانواده چهار نفره شهری در سال ۱۳۹۶ چهار میلیون تومان ارزیابی می‌کند و نسبت جمعیت زیر خط فقر به کل جمعیت ایران را ۳۳ درصد می‌داند.
چهار) چرا منابع رسمی آماری ایران از اعلام خط فقر خودداری می‌کنند؟
منابع رسمی آماری در جمهوری اسلامی و به ویژه مرکز آمار ایران از لحاظ قانونی مکلفند به منظور شناسایی قشرهای نیازمند حمایت، خط فقر را تعریف کنند. در واقع ماده ۹۵ قانون برنامه پنجساله چهارم (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸)، دولت را مکلف می‌کند به منظور پوشش دادن جمعیت زیر خط مطلق فقر، این شاخص را محاسبه کند. با وجود این الزام قانونی، خط فقر در ایران تعریف نشده و به جز بررسی های ادواری مراکز تحقیقاتی و اندیشکده‌ها (مانند مرکز پژوهش‌های مجلس)، هیچ نهاد رسمی به آن نپرداخته است. به بیان دیگر برای ارائه آمار و ارقام درباره فقر و ابعاد آن، هیج منبع رسمی قابل ارجاعی در کشور وجود ندارد.
طفره رفتن حاکمیت از اعلام رقم رسمی خط فقر و شمار فقیران مطلق در ایران کاملاً قابل درک است، زیرا انقلاب اسلامی با پرچم دفاع از «مستضعفین» به پیروزی رسید، و نظام بر آمده از آن نمی‌تواند شکست اندوهبار خود را در دستیابی به این هدف بپذیرد، مگر آنکه هستی خود را یکسره نفی کند. اصل سوم قانون اساسی می‌گوید که نظام جمهوری اسلامی موظف است به «پی‌ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و بر طرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه» بپردازد.
در این شرایط اعلام رسمی رقم واقعی خط فقر به آن معناست که جمهوری اسلامی می‌پذیرد در پی ۴۰ سال حکومت، در بهترین حالت ۱۵ تا ۲۰ میلیون ایرانی را در فقر مطلق غوطه‌ور کرده، آنهم در کشوری که بر یکی از مهم‌ترین منابع انرژی جهان تکیه دارد. با توجه به نگاه امنیتی جمهوری اسلامی به عرصه‌هایی چون محیط زیست و جمعیت، پدیده بسیار حساس فقر طبعاً نمی‌تواند در یک فضای علمی و به گونه‌ای آزاد بررسی شود.
پنج) برای مبارزه با فقر چه راه‌حل‌هایی وجود دارد؟
با تعیین خط فقر و ارزیابی شمار فقیران مطلق مسلماً باید یک سلسله سیاست‌های مشخص را برای حمایت از اینان به اجرا گذاشت. با این حال نمی‌توان همچون مرکز پژوهش‌های مجلس به توصیه سیاست‌های حمایتی و چگونگی اجرای آنها اکتفا کرد. سال‌های سال است که در جمهوری اسلامی سازمان‌های گوناگون با امکانات عظیم مالی به بهانه مبارزه با فقر به میدان آمده‌اند، از سازمان بهزیستی گرفته تا کمیته امداد امام و آستان قدس رضوی و سازمان هدفمندی یارانه‌ها و غیره ... کارنامه این سازمان‌های حمایتی را امروز می‌بینیم. تردیدی نیست که در مبارزه با آفت فقر، از داروهای مسکن نمی‌توان صرف نظر کرد، ولی چاره اساسی در یک جراحی بزرگ است که بتواند سرچشمه فقر را بخشکاند.
ایرانی‌ها در گرداب فقر مطلق فرو می‌روند، زیرا اقتصادشان توان کارآفرینی را از دست داده و از قافله جهانی عقب مانده است. تنها راه مقابله واقعی با فقر، ایجاد اشتغال است. فرصت‌های شغلی را تنها بنگاه‌های تولیدی به وجود می‌آورند. ایجاد بنگاه‌های تولیدی به وجود آورنده فرصت‌های شغلی، در گروی سرمایه‌گذاری است. و سرمایه‌گذاری، اعم از داخلی و خارجی، به فضای اعتماد نیاز دارد. ایران، به دلیل محروم ماندن از فضای اعتماد، نمی‌تواند به ظرفیت‌های تولیدی لازم برای ایجاد اشتغال دست پیدا کند و به همین دلیل میلیون‌ها نفر از مردمانش گرفتار فقر مطلق شده‌اند.
خلاصه کنیم: بر فقر نمی‌توان غالب آمد جز با ایجاد فضای کسب و کار متکی بر اعتماد با هدف حفظ سرمایه‌های داخلی، جذب سرمایه‌های خارجی و میدان دادن به کارفرمایانی که بتوانند با ارتقای تولید به منظور دفاع از بازارهای داخلی و فتح بازارهای خارجی، میلیون‌ها فرصت شغلی به وجود بیاورند. تجربه ایران پیش از انقلاب اسلامی امروز در برابر ما است، و نیز تجربه کشورهایی که طی دو سه دهه به چابکسواران عرصه اقتصاد جهانی بدل شدند و صدها میلیون نفر را از جهنم فقر بیرون کشیدند.

سکوت سازمان حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی در برابر قاچاق چوب و از ناکارآمدی نظارتی دولت و مجلس بر معضل قاچاق خاک

قاچاق خاک و چوب محیط زیست ایران را تهدید می‌کنند. نماینده مردم مهاباد در مجلس نسبت به شدت گرفتن تخریب جنگل‌های غرب کشور و قاچاق چوب از این مناطق هشدار داده. او از سکوت سازمان حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی در برابر قاچاق چوب و از ناکارآمدی نظارتی دولت و مجلس بر معضل قاچاق خاک انتقاد کرده است.
عکس از آرشیو
به گزارش خبرگزاری ایلنا جلال محمودزاده، نماینده مهاباد و عضو هیات رییسه کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس می‌گوید در چند ماه گذشته برداشت از جنگل‌های زاگرس و جنگل‌های غرب کشور به شدت افزایش پیدا کرده است و سازمان حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی درباره از بین‌بردن درختان جنگلی و قاچاق چوب از این منطقه سکوت کرده‌اند. او توضیح می‌دهد که این روند پس از توقف بهره‌برداری از درختان جنگلی شما آغاز شده است:
«بعد از اینکه قرار شد، طرح تنفس در جنگل‌های شمال اجرا شود و مقرر شد؛ دو الی سه سال کسی حق بهره‌برداری از درختان جنگل‌های شمال را نداشته باشد، متاسفانه در چند ماه گذشته برداشت از جنگل‌های زاگرس و جنگل‌های غرب کشور به شدت افزایش پیدا کرده است و شاهد قطع درختان بسیاری در غرب کشور هستیم.»
او در مورد معضل قاچاق چوب در ایران گفته:
«قاچاق چوب به این معنا نیست که چوب‌ها فقط به خارج از کشور ارسال می‌شود، بلکه بیشتر به کارخانه‌های داخل کشور فروخته می‌شود. متاسفانه درختان جنگل‌های زاگرس را قطع و به کارخانجات کاغذسازی و یا به کشورهای همجوار حمل می‌کنند. دلال‌های بسیاری از این موضوع نفع می‌برند و این مسئله جنگل‌های زاگرس و غرب کشور را در معرض خطر تهدید قرار داده است».
محمودزاده همچنین می‌گوید خاک ایران طی ۱۵ تا ۱۶ سال گذشته برای خشک کردن سطح دریا، افزایش سطح مناطق مسکونی در دریا و اراضی کشاورزی به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قاچاق شده است:
«بیشتر خاک‌های رسی قاچاق می‌شود، چراکه کشورهای حاشیه خلیج فارس بیشتر طالب خاک‌های رسی هستند، زیرا خاک‌های این کشور بیشتر از جنس شن است، البته همه خاک‌هایی که قاچاق می شوند نیز از بخش‌های منابع طبیعی نیستند، بلکه بیشتر خاک‌های کشاورزی هستند و اراضی کشاورزی که به دلیل تغییر اقلیم، کاهش بارش، خشک شدن چاه‌ها و کاهش سطح آب‌های زیرزمینی از تولید خارج شده و توسط قاچاقچیان خریداری و قاچاق می‌شود.»
او می‌گوید دولت و مجلس در نظارت بر اجرای قانون حفاظت از خاک که بر اساس آن «انتقال و فروش خاک» به جز در موارد خاص پژوهشی و دانشجویی ممنوع است،‌ کوتاهی می‌کنند.
پیش‌تر، علی مریدی مدیر کل دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست نیز قاچاق خاک مراتع و مزارع استان‌های جنوبی را تایید کرده بود. فعالان محیط زیست و برخی مقامات بارها درباره قاچاق خاک هشدار داده‌اند اما اقدامت پیشگیرانه جدی انجام نشده است

Dr. Morteza Mohit, 15 Dec. 2018 - استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی

مگه آدم تاکجا می‌تونه داد بزنه؟! گزارش ویدئویی از مردم‌در یک پارک تهران ...