۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

تحولات منطقه ونگاهی به سه رویکرد کوچک وعبرت آموز!
















تحولات منطقه ونگاهی به سه رویکرد کوچک  وعبرت آموز!
رویداد اول:
خبرنامه گویا وسانسورکامل جنبش میلیونی مردم مصر
امواج جنبش مردم تونس ومصربی تردید منطقه را به لرزه افکنده  ودرعین حال  بسیاری را غافگیر ساخته است ودرهمین رابطه روزسه شنبه(ونه فقط روزسه شنبه) تظاهرات میلیونی مردم مصر تمامی رویدادهای جهان را تحت الشعاع خود قرارداده بود.دراین میان سایت خبری گویا که ظاهرا یکی ازاین غافلگیرشدگان است نتوانست  واکنشی بهترازحذف صورت مساله،یعنی سکوت کامل دربرابراین رویدادکه برای یک رسانه خبری معنائی جزسانسور واقعیت ها نداردازخود نشان بدهد.واکنشی  براستی مضحک ورسوا برای یک سایت خبری روزانه. بدیهی است که دراهمیت جهانی چنین رویدادی کسی نمی توانست تردید داشته باشد وباین بهانه ویا احیانا اولویت های دیگر ازدرج آن دریک خبرنامه روزانه امتناع نماید. چنین سکوتی البته بی حکمت نیست وازقضا حکمت بالغه ای هم درآن نهفته است. مساله اصلی آن است که ظاهرا کاراکترانقلابی وجوش وخروش خیابانی این جنبش ها و  وراه وروشی که برای پائین کشیدن مستبدین حاکم  برمنطقه  درپیش گرفته اند به مذاق آقایان خوش نیامده و درچهارچوب منش، تاکتیک  واستراتژی مورد نظر آنها وازجمله مبارزات مدنی ودرون سیستمی اشان نمی گنجد.بااین وجود بسیارشگفت انگیزاست که یک سایت خبری-سیاسی باین بهانه بخواهد به سانسورکامل بزرگترین وتکان دهنده ترین واقعه منطقه وجهان مبادرت ورزد.این حدازتنگ نظری برای یک سایت خبری ولوآنکه با آن کاملاهم مخالف باشد باورنکردنی است ولی متاسفانه واقعیت دارد ونشان دهنده آنست که چه پرده ضخیمی باید درمقابل اندیشه و چشمان گردانندگان چنین رسانه ای وجود داشته باشد.کسی که اخبار24 ساعته روزسه شنبه دراین خبرنامه را مرورکند ونگاهی هم به سایر سایت ها ورسانه های جهان وحتی وبلاگ نویسان بیاندازد، که درآن بقول یکی ازرسانه ها پیامشان بهمدیگر این بودکه "امروزهمه ما مصری هستیم"،فکرمی کند که امروز حتما  گردانندگان این سایت درکره دیگری تشریف دارند واخبارسایتشان هم ربطی  به تحولات جهانی که مادرآن زندگی می کنیم ندارد. واین درحالی است که تمامی رسانه های معتبرجهان صرفنظرازگرایشهای سیاسی خود(ولو صددرصد مخالف با آن) به صورت فوق العاده  ولحظه به لحظه مشغول بازتاب دادن ورله کردن تظاهرات چندمیلیونی مردم مصرعلیه استبداد بوده اند.بنابراین پوشش خبری دادن به این مهمترین واقعه که مورد توجه شهروندان ایرانی نیزبود و درسرنوشت منطقه وازجمله ایران وجنبش ایران هم بی تأثیرنیست، نمی تواند ربطی به موافق ومخالف بودن یک خبرنامه با آن داشته باشد.البته کسی انتظارندارد وقتی،کسی و جریانی ازچیزی خوشش نمی آید خود را درشادمانی حاصل از موفقیت  برگزاری یک اعتصاب چندملیونی علیه  یک حکومت مستبد سهیم بداند.ولی سانسورخبر(آنهم سانسورمطلق) چرا؟ چنین رویکردی با کدام یک از موازین یک رسانه حرفه ای خوانائی دارد؟ درواقع سانسورخبری با چنین اهمیت جهانی را باید بی اعتنائی به واقعیت های عینی  وفراترازآن دهن کجی  یک رسانه خبری وگردانندگان آن به خوانندگان ومخاطبان خود دانست.هم چنانکه پای بندی آنها را به قواعداولیه روزنامه نگاری وحتی موازین اولیه دموکراتیک کاملا بزیرسؤال می برد.معلوم نیست حضراتی که درمقابل چشم خوانندگان خود این گونه به کاهدان می زنند، اگر خدای ناکرده  آب بیشتری برای شنا پیداکنند و روزی روزگاری برمقدرات مردمی تکیه بزنند چه خواهند کرد. سایت خبری  وظیفه اصلی اش -درحد وسع خود-اطلاع رسانی است و اگر قادرنباشد این کار را فارغ ازگرایشات وتمایلات خود بازتاب دهد درواقع به عنوان یک رسانه خبری دست به ترورواقعیت ها زده است،که نامی جزتروریسم رسانه ای ندارد.البته واقعیت این است که  چنین برخوردی تااین حد شگفت انگیز بدون پیش زمینه ها وجهت گیری قبلی نبوده و یک باره ازآسمان نیامده است.برعکس بتدریج درطی سالهای اخیرشکل گرفته و این خبرنامه را بیش ازپیش به کلوپ یک یک گرایش وتیول یک نحله معین درآورده است.بطوری که اکنون مدتهاست که همان اندک تسامح ومدارائی را که درگذشته دردرج محدود مواضع دگراندیشان داشت دیگرمدتهاست که ازدست داده واساسا وبجزموارد استثنائی  به ارگان وتریبون یک گرایش معین وبازتاب دهنده سایه وروشن های محدوده همین گرایش تبدیل شده است.اما مساله اصلی دراینجا  گسترش دامنه این تنگ نظری به حیطه درج اخباروسانسور مهمترین رویدادمنطقه وجهان است.
*****
رویداددوم:
اما درجهتی مخالف با سایت گویانیوز، سایت اخبارروزاست که آنهم همواره حامل گرایش معین ومعطوف به اصلاح طلبان وجنبش سبزبوده والبته هنوزهم هست.سایت مزبورپس ازگذشت یک ماه  ازفرار بن علی وتداوم جنبش تونس ومصرتحت تأثیراین رویدادها وبازتاب آن درمیان جوانان و فعالین جنبش ایران ،درسرمقاله کوتاهی  تحت عنوان کمی جدی ترباشیم، به تأثیرات متقابل جنبش تونس ومصردرمنطقه پرداخته و چنین نوشته است:     
"این روزها جهان دارد تجربه  بزرگی را پشت سر می گذارد، تجربه ای که ما مدت هاست با آن بیگانه شده ایم و به عبارت بهتر ما را با آن بیگانه کرده انداین تجربه ای است از اصلاحات بی مرز، تجربه ای از انقلاب، از رادیکالیسم، از بیشتر خواستن و نترسیدن، از پیش رفتن و خط قرمزهای رسمی را شکستن. تجربهای متفاوت از تلاشی که ما از سال ۷۶ تا به امروز مشغول آن بوده ایم. یعنی تجربه ی اصلاح از درون، در شرایطی که تصمیم گیرندگان و حاکمان نه اصلاحات را می خواهند و نه به آن تن می دهند".
البته اگرچنین رویکردی را بتوان جدی وغیرموسمی تلقی کرد و فراترازموضع فردی،باید آن را بطلان همه آنچه دانست که درطی این 32 سال توسط این جریان و یا سازمان اکثریت چه دردوراول وچه دردوره 8 ساله اصلاح  طلبان  وچه دردوره سوم وموسوم به جنبش سبز پراتیک شده است.آیا چنین رویکردی نشانه هائی ازفراتررفتن ازمواضع مرسوم و جاری این جریان را دربردارد؟!. اگربخواهد چنین باشد واگرنخواهد موسمی بماند طبعا باید به یک نقدجدی وواقعی ازعملکردگذشته وتأثیرات مخرب آن فرابرویدوگرنه بی ریشه خواهد ماند وبجای پیشروی همراه با واقعیت های تاریخی و روبجلوی تحولات بزرگ جهان،هم چون عمق ودامنه امواج یک فنجان آب خواهد بود که فروخواهد نشست. بدیهی است که درچنان وضعی تنها مواضع بازوبی مهارافرادی هم چون فرخ نگهدارهاخواهد بودکه دامنه کنش ها و واکنش های متقابل آنها را رقم خواهد زد. ازاین روباتوجه به ریشه داربودن رویکرد همزیستی با قدرت های حاکم دراین جریان، باید منتظرآینده بود. چه بسا بادهای تازه ای که  درشرق میانه وزیدن گرفته است،بذرهای جدیدی رابیافشاند.
رویدادسوم:
3-درهمان خبرنامه گویا پیام عده ای دیگر ازاصحاب اصلاح طلب تحت عنوان پیام گروهی از فعالان سیاسی  پیرامون مرگ داریوش همایون وتسلیت به خانواده اش را شاهدبودیم*1، که نگاهی به مفاد آن چشمه دیگری از انحطاط دموکراسی درنزدامضاء کنندگان را به نمایش می گذارد. البته مساله برسر تسلیت به بازماندگان وی نیست.مرگ هیچ انسانی آنهم درموقعیت اپوزیسیون  وتبعید شدگی نمی تواند برای کسی دلچسب باشد. هم چنین مساله برسرنقش او درحرفه روزنامه نگاری وامثال آنهم نیست.اما مساله برسر تبدیل این گونه تسلیت ها وابرازتأثرها،به تبلیغ رویکردهای سیاسی واتخاذ مواضع غیراصولی درقالب آن است. انسان مات ومبهوت می ماندکه براستی نرخ آزادگی ودموکراسی دربازارمگر چنداست که امضاء کنندگان چنین ارزان فروشی کرده اند!. آنهادراین پیام خود صرفا به تسلیت وابرازهمدری بسنده نکرده اند بلکه خواسته اند ازمواضع وریکردهای ولوشکست خورده اشان درمورد اصلاح رژیم اسلامی  ونظایرآن دفاع کنند.ستایش آنان از داریوش همایون نیزنه مثلا بخاطرتلاش تادم مرگ  او برای پیشبرد عقایدش وحتی مبارزه برای "دموکراسی" ویا برافراشتن پرچم "مشروطه سلطنتی" دربرابرشاه الهی ها، بلکه به خاطر جهت گیری های رو  به سوی جمهوری اسلامی  ونزدیک شدنش  به جنبش"سبز" ومیهن پرستی  و"ترویج اعتدال در گفتمان سیاسی ومبارزه مدنی " وامثال آن است که این اقایان را خوش آمده است ونه هیچ چیزدیگر. چنانکه درپیامشان او را با عباراتی چون "ره جست های بشردوستانه" واینکه  "گفتار و رفتار او در سال های اخير با صدا و جنبش درون ايران و و ساير آزاديخواهان ايران همآهنگ بود" موردتحسین قرارداده اند و جالب ترازهمه اینکه او کسی بود که "به شعارکسب قدرت به هرقیمت نه گفت".
باخواندن چنین توصیفاتی آدمی مات ومبهوت می ماندکه این اقایان که روزنامه نگار وتاریخدان و.. نیزدرمیان آنها یافت می شود، آیا این گونه لفاظی ها را به رسم تعارف بکارگرفته اند یا درپس ابراز تأسف به تبلیغ وترویج اهداف معینی پرداخته اند؟
نمی گویم ای کاش این آقایان  لازم بود برای آنکه به تحریف تاریخ نپردازند یک باردیگر بادقت ومسئولیت بیشتری به تاریخچه وعملکردچندین دهه وی مراجعه می کردند. چنین انتظاری ازآنها نمی رود اما  کافی بود که قبل ازپرداختن به عبارت پردازی های توخالی به گفتگوی بی بی سی باوی که ازقضا دقیقا مربوط به همین حیطه هاست  و مهمترازآن بازتاب دهنده آخرین مواضع وی است، مراجعه می کردند تا نادرست وکاذب بودن همه این ادعاها را بخوبی دریابند. دراین گفتگو به روشنی معلوم میشودکه او هم چنان تادم آخربر انتقاد خود ازشاه مبنی برعدم قاطعیتش درسرکوب به موقع جنبش اعتراضی مردم استوارمانده است.اومعتقداست که اگرشاه ،پنچ شش ماه جلوتر،مثلا درماههای آبان وآذرو.... به سرکوب  قاطع مردم می پرداخت،مثلا چندهزارنفررا می کشت،آن انقلاب اتفاق نمی افتاد(قاعدتا ترجمان چنین توصیه ای اگرامروزهم بخواهد مثلا درمصرپیاده شود،توصیه به سرکوب قاطع ترتوسط دیکتاتورمصر خواهد بود!).او حتی دربرابریکه خوردن مصاحبه کننده بی بی سی ازاین پاسخ  وتکرار سخن وی  که  شاه باید سرکوب می کرد؟! بر نطرخویش پافشاری می کند.خوب،با چنین وضعی بیش ازآنکه نیازی به روشن کردن مواضع آقای داریوش همایون نسبت به دموکراسی وجود داشته باشدکه،بقدرکافی روشن بوده است، دموکراسی ومیزان باورواقعی پیام دهندگان به دموکراسی روشن می شود.درهمان گفتگو درجای دیگری ازاوسؤال می شود(نقل به معنا) که چرا علیرغم آنکه درشرایطی که  زمنیه را برای رشد دموکراسی مناسب می دانستید  وسالها بیرون از سیستم فعالیت می کردید، به درون قدرت ودرون سیستم (کابینه دولت)رفتید وکاری هم نتوانستید بکنید؟ درپاسخ باین سؤال هم او ازاین کاروعملکرد خود دفاع می کند.حال با چنین وضعی ادعای آقایان پیام دهنده مبنی  بر "نه" گفتن وی به قدرت معلوم نیست براساس کدام تجربه وآزمون داریوش همایون استوار است؟مگرآنکه درتبعیدهم باو پیشنهاد مشارکت درقدرت توسط جمهوری اسلامی ویا یک قدرت مستقردیگر(؟)شده باشد که ما ازآن بی خبرباشیم!
به گمان من بهتربود به همان ابرازتسلیت وهمدردی انسانی بسنده می شد وازارزان فروشی وتحریف تاریخ اجتناب می گردید. چرا که قراردادن هرکس درجایگاه واقعی خود "روح" زندگان ومردگان را کمترمی آزارد.



2011-02-03—89-11-14 تقی روزبه

بهرام رحمانی: آیا گرایشات مذهبی نقشی در تحولات انقلابی کنونی دارند؟!




مردم تونس، مصر و دیگر کشورهای آفریقایی و عربی، آن گونه که برخی از سران و مقامات و رسانه های حکومت وحشی اسلامی ايران، ادعا می کنند آیا به دنبال تشکيل يک حکومت اسلامی، شبیه حکومت اسلامی ایران هستند؟ یا این که مردم کشورهای تونس، مصر و...، با هدف دست یابی به یک جامعه آزاد، برابر و عادلانه انسانی، خواهان حکومت های مستبد خود هستند؟!
مردم معترض٬ همراه با مبارزه و اعتراض و اعتصاب طبقه کارگر و تشکل های کارگری تونس، دولت حاکم را فلج کردند و زین العابدین بن علی٬ رییس جمهوری که ٢٣ سال قدرت را در این کشور، قبضه کرده بود، فراری دادند. تلاش محمد الغنوشی، نخست وزیر فعلی باقی مانده دولت حاکم و وعده و وعیدهایش با هدف آرام کردن مردم و کنترل اوضاع، تاکنون به جایی نرسیده است. کارگران و تشکل های کارگری تونس، همراه توده های وسیع جوانان و مردم آزادی خواه با اعتراض به گرانی٬ بی کاری و دیکتاتوری، و با خواست به زیر کشیدن کل حاکمیت پیشین٬ هم چنان به مبارزه پیگیر خود ادامه می دهند.
بی شک در این مورد و این که مردم تونس «نان و کار و آزادی» می خواهند نیاز به تحليل و تفسير زیادی نیست. زیرا کافی ست که به شعارهای اعتراضی مردم و این که محمد بوعزیزی، جوان تحصیل کرده بی کاری که به دست فروشی در یک گاری دستی روی آورده بود با تعرض پلیس روبرو شد و از روی خشم خودش را آتش زد و چند روز بعد در اثر سوختگی شدید در بیمارستان جان باخت جرقه انقلاب تونس را زد. در واقع کارگران، بی کاران و جوانان تونس، قبل از اين که بورژوازی آن را «انقلاب ياسمين» نام دهد «انقلاب نان» نامیده بودند. حتی مجله تايم آن را «انقلاب گرسنگان» خواند و برخی هم آن را «انقلاب نيروی کار» نامیدند.
مصر با 80 میلیون نفر جمعیت، پرجمعیت ترین کشور عربی است. بیش از 40 درصد از جمعیت مصر با درآمدی معادل 2 دلار به ازای هر نفر، زیر خط فقر زندگی می کنند. شعارها و مطالبات مردم برچیده شدن بساط دیکتاتوری و برقراری آزادی، رفاه و عدالت اجتماعی است و هیچ شعار مذهبی از تونس تا مصر شنیده نشده است. حتی جریانات مذهبی در این کشورها، شعارهای خود را طرح نمی کنند. چون که به ضررشان است. در حقیقت دوره حاضر، دوره خرافه زدایی مذهبی، فقرزدایی و دیکتاتورزدایی است. بنابراین، سران و مقامات و رسانه های حکومت اسلامی در مورد تحولات انقلابی از تونس تا مصر، آشکارا دروغ می گویند.
در چنین شرایطی، همه نهادها و دولت های سرمایه داری جهان، نگران تحولات انقلابی جاری هستند. هیئت حاکمه آمریکا که اکنون شاهد قدرت عظیم مردم مصر و سرنگونی قریب الوقوع هیئت حاکمه این کشور است، همواره به مبارک فشار می آورد تا اعتراضات مردم در این کشور مهم عربی، تعمیق و گسترش پیدا نکرده هر چه زودتر از حکومت کناره گیری کند و خلا قدرت پر شود. و هم چنین دولت اوباما، ظاهری و به ناچار از مبارزه مردم و مطالبات آن ها حمایت می کند. در حالی که دولت اوباما، تنها در سال 2010 به دولت حسنی مبارک، معادل 3/1 میلیارد دلار کمک نظامی و تسلیحاتی کرده بود. در عین حال، دولت اوباما، معادل همین رقم را برای کمک سال جاری وعده داده است.
در حقیقت شکست روند صلح خاورمیانه  و جنگ در عراق و افغانستان و تحولات انقلابی اخیر، حاکی از آن است که یک دولت برآمده از درون تحولات انقلابی مردم، دیگر سیاست خارجی مشابهی را در پیش نخواهد گرفت. از جمله به تحولات تازه ای در روند روابط و مناسبات اعراب با دولت اسرائیل و فلسطین منجر خواهد شد. از این رو، تحولات مصر، دولت های غربی و هم دولت اسرائیل را به شدت نگران کرده است.
اما با وجود تمام این تحلیل ها، هنوز باید منتظر بود، منتظر نتایج تحولات تاکنونی در کشورهای مختلف و به ویژه مصر. منتظر بود که پس از مصر، تحولات و اعتراضات مردمی در کدام کشور پی گرفته خواهد شد. اکنون زنجیری از کشورهایی که حاکمان قداره بند در قدرت هستند در صف تحولات انقلابی قرار دارند. فردا نوبت کدام کشور است؟ شاید هم ایران!
اکنون تحولات انقلابی و خشم اقشار مختلف مردم، به ویژه بی کاران و مردم فقیر و سرکوب شده از قاره آفریقا تا آسیا را فراگرفته است. همه این تحولات انقلابی، ریشه در تورم و گرانی، فقر و بی کاری و سیاست های سرکوب گرانه دولت های مستبد دارد. البته این تحولات تنها محدود به این قاره های نبوده و کشورهای غربی نیز در دو سال اخیر بحران های بزرگی از سر گذرانده اند.
تظاهرات های گسترده کارگران و بی کاران و مردم محروم در ایتالیا، فرانسه، یونان و غیره در سال 2010، نشان داد که بحران سیستم سرمایه داری جهانی است و بر خلاف تحلیل گران لیبرال و راست، این بحران نه تنها در عرصه مالی و تجاری، بلکه در ساختارهای پایه ای آن وجود دارد. ماه های آخر سال 2008، بحران مالی در عرصه بانک ها و بازارهای بورس، از آمریکا شروع شد و تمام اروپا فراگرفت. از دولت های پیشرفته سرمایه داری تا نهادهای بین المللی سرمایه داری چون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، صدها نشست آشکار و نهان برگزار کردند و میلیاردها دلار به بازارهای بورس و بانک ها تزریق کردند تا جلو پیشروی بحران خود را بگیرند. اما بحران در همین حد باقی نماند و به سرعت به صنایع مادر و حتی ورشکستگی اقتصادی دولت هایی چون یونان نیز کشیده شد. صدها هزار کارگر بی کار شدند. فشار کار بر کارگران شاغل شدن یافت و دولت ها، مجددا میلیاردها دلار به صنایع ماشین سازی و هواپیماسازی و صنعت توریسم و غیره اختصاص دادند تا باز هم از رشد و گسترش بحران خود که هر بار آوار ان را بر سر کارگران و مردم محروم می ریزند جلوگیری کنند.
از همان سال 2008، هم زمان با خذف سوبسیدهای دولتی بر برخی از کالاهای مورد نیاز مردم، به توصیه صندوق بین المللی پول و آزاد کردن قیمت کالاها، مساله مواد غذایی و افزایش قیمت کالاها نیز به یک معضل اجتماعی تبدیل شد. حتی سازمان ملل نیز درباره گرسنگی هشدارهایی داد. در اعتراض به این وضعیت، تظاهرات هایی در کشورهای مختلف جهان، سازمان دهی و برگزار شد. اما این تظاهرات ها، به تحولات جدی بر علیه بورژوازی منجر نشدند.
سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد «فائو»، از وجود یک میلیارد انسان گرسنه در جهان خبر داده است. فائو، هشدار داده است در صورتی که جهان در مقابله با گرسنگی به همین سرعت ناچیز فعلی پیش برود، «اهداف توسعه هزاره» در کاهش 50 درصدی شمار گرسنگان جهان تا سال 2015 محقق نخواهد شد.
هم چنین خانم والری آموس، رییس «دفتر هماهنگی امور انسان دوستانه سازمان ملل متحد»، چند ماه پیش اعلام نمود  «صندوق مرکزی پاسخ اضطراری» مبلغ 84 میلیون دلار برای کمک به مردمی اختصاص داده که از گرسنگی، سوء تغذیه، بیماری، آوارگی  و درگیری در 15 وضعیت اضطراری نادیده انگاشته شده در سراسر جهان، گرفتارهستند.
صندوق مرکزی پاسخ اضطراری به وسیله دفتر هماهنگی امور انسان دوستانه ملل متحد که هدف آن تسریع در فعالیت های امدادی برای وضعیت های اضطراری انسان دوستانه است اداره می شود که در سال 2006،تاسیس گردید. کشور های عضو سازمان ملل متحد، سازمان های غیردولتی، دولت های محلی و اشخاص، کمک های داوطلبانه به این صندوق ارائه می دهند.
اما اعتراضات مردمی گسترده ای که از سال جدید 2011، در اعتراض به سرکوب های دولتی، نابرابری، بی کاری و فقر بر علیه سیستم سرمایه داری جهانی آغاز شده است حاموش شدنی نیست و روزبروز ابعاد آن گسترده تر می شود. دیگر با سرکوب و وعده و عیدهای تو خالی حکومت ها نمی توان شکم مردم گرسنه را سیر کرد و به بند کشید.
رییس جمهوری تونس، با قدرت مردم و اعتراضات پیگیر کارگران و بی کاران و جوانان فرار کرد و بقایای دولت سابق تونس در حال فروریزی است. تظاهرات هایی در الجزایر، اردن، یمن، آلبانی و... در جریان است. اما خیزش مردمی در مصر بسیار متفاوت است. هر چند که حسنی مبارک، رییس جمهور این کشور، هنوز فرار نکرده اما روزبروز قدرتش رو به افول است و مردم با وجود حکومت نظامی، شبانه روز در خیابان ها هستند و لحظه به لحظه عرصه را بر دولت مبارک تنگ و تنگ تر می کنند. تنها روز سه شنبه یکم فوریه 2011، حدود هشت میلیون انسان در شهرهای مختلف دست به راه پیمایی و تظاهرات زدند. در این مدت ده روز اخیر اعتراضات مردم مصر، کارگران خود را متحدتر کرده و تشکل هایی نیز به وجود آورده اند نشانه دهنده این واقعیت است که طبقه کارگر و مردم معترض در دوره های انقلابی، راه ده ساله را به سرعت در طول چند روز می پیمایند و تحولات به سرعت اتفاق می افتد. حتی لحظات نیز  بی نهایت حائز اهمیت و سرنوشت ساز است.
مصر کشوری بسیار مهم و استراتژیک است که قاره آفریقا را به آسیا و خاورمیانه وصل می کند. تحولات این کشور، به معنای واقعی تحولات قاره آفریقا و کشورهای عربی را رقم می زند. بعلاوه تحولات این کشور برای دولت های غربی و در راس همه آمریکا بسیار مهم و سرنوشت ساز است به ویژه این که مصر و اسرائیل، هم رمز هستند و دولت های کنونی شان نیز رابطه نزدیکی با همدیگر دارند. بی جهت نیست که دولت اسرائیل هم چون دولت مصر، مردم را از قدرت گیری احتمالی اسلامیون می ترسانند. اگر تحولات مصر واقعا به یک نتایج مردمی و دست کم به یک دولت دمکراتیک منجر شود که خواست های کارگران، بی کاران و مردم محروم را تا حدودی برآورد سازد و به آزادی های فردی و جمعی احترام بگذارد و بدون در نظر گرفتن جنسیت، ملیت، باورهای مذهبی، نگاه یک سان و برابری به حقوق همه شهروندان داشته باشد؛ بی شک زنگ خطر را برای کشورهای آفریقایی و عربی و به ویژه دولت سرکوب گر و اشغال گر اسرائیل به صدا درخواهد آورد. بنابراین، هم اکنون دولت های بورژوازی جهان بسیج شده اند تا جلو تحولات مصر و عمیق تر شدن خواست های کارگران، زنان، دانش جویان و مردم آزادی خواه را بگیرند. باید دید که در این جنگ و گریز خیابانی بین کارگران و مردم حق طلب با نیروهای سرکوبگر حکومت و گرایشات مذهبی و در راس همه اخوان المسلمین که نسبتا پایگاه قوی و سنت داری هم در این کشور دارد؛ باید دید که نقش آتی آن در حاکمیت آتی مصر تا چه حد خواهد بود؟
اما همه تحلیل ها و گزارشات تاکنونی از تونس، الجزایر، اردن، یمن، مصر و غیره حاکی از آن است که گرایشات مذهبی حضور کم رنگی در حرکت های اخیر مردمی در این کشورها دارند. دلیش هم روشن است. اگر مذهبیون سی و دو سال پیش در ایران قدرت را قبضه کردند دوره ای بود که دنیای عرب در مقابل رقیب قدرت مند خود در شرق، یعنی شوروی نیاز به کمربند سبز اسلامی داشت. دولت های غربی در این دروه در رقابت با شوروی و جلوگیری از رشد و گسترش گرایش چپ و کارگری، تا آن جا که در توان داشتند به گروه های مرتجع اسلامی در کشورهای مختلف کمک کردند. از جمله به نیروهای جهادی و مجاهدین افغان در افغانستان، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، اخوان المسلمین در کشورهای عربی، پس از کودتای 1980 مسجدسازی ژنرال ها در ترکیه تا بده و بستان های نهان و آشکار نمایندگان دولت های غربی با طرفداران خمینی و به اصطلاح لیبرال هایی چون بازرگان، بنی صدر، یزدی و غیره که تا مغز استخوان هایشان مذهبی بودند و دست کمی از آخوندها و خمینی نداشتند. دولت های غربی در تحولات انقلاب 57 ترس داشتند که رهبری انقلاب به دست کارگران و نیروهای چپ نیفتد گرایش اسلامی را تقویت کردند. انقلابی که شاه نتوانسته بود سرکوب کند این بار گرایش عقب مانده بورژوازی، یعنی با سلاح مذهب سرکوب کند. در واقع شاه که نتوانسته بود انقلاب مردم ایران را سرکوب کند حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی، به وحشیانه ترین شکلی آن را سرکوب کرد و به مسلخ بورژوازی برد. بنابراین، در این دوره، دولت های غربی به یک کمربند سبز اسلامی، در اطراف رقیب قدرت مند خود، یعنی شوروی، نیاز مبرم داشتند. از این رو، با تمام امکانات از گروه های مذهبی حمایت کردند و خمینی ها، بن لادن ها، ملاعمرها و غیره را به هیولاهایی تبدیل کردند و به جان مردم این کشورها انداختند. چندین دهه است که شیخ های مرتجع جهان عرب، ژنرال های کودتاگر چون حسنی مبارک، از حمایت های بی دریغ دولت های غربی و در راس همه دولت آمریکا برخوردار هستند.

در شرایطی که اعتراضات مردمی به ویژه در جهان عرب، ابعاد تازه ای به خود می گیرد سران حکومت اسلامی، برای این که به اصطلاح دست پیش بگیرند تا پس نیفتند از بیداری «مسلمان» و «پس لرزه های انقلاب اسلامی» سخن به میان می آورند. سخنان مسخره و خنده دار و غیرواقعی که هر چه بیش تر خودشان را بی حیثت و بی آبرو می کنند. این جانیان از یک سو، به سران کشورهایی چون تونس و مصر و غیره توصیه می کنند که دست به سرکوب مردم نزنند. طنز گزنده این موضع گیری در این است که خود حکومتی که سی و دو سال است آدم می کشد و هم اکنون نیز هر چند ساعت یک نفر را اعدام می کند و به ویژه در سال 88 به وحشیانه ترین شکلی اعتراضات بر حق و عادلانه مردم را سرکوب و کشتار کرد بی شرمانه به دولت های دیگر توصیه می کند که دست به سرکوب و کشتار مردم نزنند و به خواست های مردم گردن بگذارند؟! طنز تلخ دیگر ادعاهای کاذب سران حکومت اسلامی، آن هم در مقطع انقلاب 57 در این است که انقلاب 57 مردم ایران را اسلامی می نامند. البته دولت های جهان و تحلیل گران بورژوازی نیز انقلاب 57 را «انقلاب اسلامی ایران» می نامند. در حالی که این انقلاب نه برای اسلام، بلکه برای نان و آزادی و عدالت بود. به همین دلیل نیز خمینی، قبل از این که به قدرت برسد اجبارا می گفت پول نفت را در بین مردم ایران تقسیم خواهیم کرد؛ ما حکومت نخواهیم کرد و همه سازمان ها از مجاهدین تا کمونیست ها آزادند فعالیت کنند. اما حکومت اسلامی که هم یک گرایش قوی در جامعه ایران بود و هم با حمایت بورژوازی داخلی و بین المللی قدرت را گرفت. چرا که شاه امکاناتی بی کران را در اختیار حوزه های علمیه و مساجد و طلبه ها و آخوندها گذاشته بود و تنها با آخوندهایی مخالفت می کرد که با حاکمیت وی مخالف بودند. هم چنین بورژوازی جهانی و به نمایندگی از آن ها، چهار ابرقدرت وقت، یعنی سران آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلستان در «گوادولوپ» گرد هم آمدند و در مورد انقلاب مردم ایران، به این نتیجه رسیدند که مردم شاه را نمی خواهند بنابراین، حمایت خود را از او قطع کنند و با حفظ نیروهای سرکوبگر و به ویژه ارتش قدرت را به گرایش مذهبی به رهبری خمینی حمایت کنند. زیرا ارتش در همه نقاط جهان، طوری آموزش دیده که حافظ سرمایه است و از دیدگاه سرمایه داری، باید آن را در هر شرایطی حفظ کرد. بنابراین، هم قدرت بسیج و امکانات گرایش مذهبی و هم بورژوازی بین المللی دست به دست هم دادند و انقلاب مردم ایران را به مسلخ بورژوازی بردند و به زور سرنیزه اسلامی اش کردند. بنابراین، دلیل اصلی سران حکومت اسلامی که از تحولات انقلابی از تونس تا مصر به وحشت افتاده اند و تب کرده اند در واقع هذیان می گویند.

برای مثال، مجمع روحانیون مبارز با انتشار بیانیه‌ای از حرکت «مردم مسلمان مصر و تونس» حمایت و به نظامیان و پس مانده های حاکمیت مصر و تونس هشدار ‌داد که در «برابر خواست مردم» تسلیم شوند. در بخش هایی از این بیانیه آمده است: «... در پی حوادث تونس مردم مصر که صاحب تمدن کهن و جایگاه والایی در دنیای عرب و اسلام هستند نیز به پا خاستند و خواستار سرگونی حاکم دیکتاتور خود شدند... «مردم مصر در زیر سلطه حاکمی زندگی کرده‌اند که ... در طول سه دهه آنان را از تمامی مواهب آزادی های یک ملت مسلمان و با سابقه درخشان تمدنی و اسلامی محروم ساخته است»؛ «مجمع روحانیون مبارز از عالمان دینی و دانشمندان اسلامی در این کشورها متواضعانه می خواهد که در این نهضت مقدس که مورد رضای خداوند است مردم را بیش از همیشه یاری رسانند و آنان را برای نجات از حاکمیت زور و سلطه جباران که خواست اسلام عزیز است هدایت و همراهی کنند و با تاسی به پیامبر بزرگ اسلام و بزرگان دین مردم را برای رسیدن به هدف نهایی که حاکمیت به دور از ظلم و ستم و دیکتاتوری و استبداد است امیدوار به رحمت و یاری خداوند سازند.»...

آيت الله محمدعلی تسخيری، دبير مجمع تقريب مذاهب اسلامی، در گفتگو با خبرنگار مهر، ادعا کرد گفت: «انقلاب مردم تونس در اعتراض به ضديت با دين بود نه مساله نان و کار»؟! این آخوند که در روز روشن دروغگو می گوید، خيزش مردم به مساله نان و کار را به تبلیغات «رسانه های استکباری» نسبت داد و گفت: «تبليغات رسانه های استکباری سعی کرد که بگويد اين نهضت مربوط به نان، مشاغل و امثال اين هاست نه اعتراض به ضد اسلامی بودن حکومت بن علی.»

به گزارش باشگاه خبری فارس «توانا»، به نقل از روابط عمومی حزب موتلفه اسلامی، محمدنبی حبيبی كه در پايان نشست دبيران اين حزب سخن می گفت، ادعا کرد: «ما سال ها بود كه منتظر چنين زلزله ای بوديم؛ غرب با تردستی وقوع اين زلزله را به تاخير می انداخت اما امروز آتشفشان هايی در جهان اسلام و به‌ ويژه در جهان عرب شروع به فعال شدن هستند كه اصلی ترين سمت و سوی آن ويران كردن بنيان های مدرنيته و سكولاريسم در جهان اسلام است.»

به گزارش خبرنگار ایسکانیوز، حجت الاسلام و السملیمن محمد خدیری، در مراسم نماز جمعه هفته گذشته شهر جدید پرند، گفت: «شعاع انقلاب اسلامی ایران جهان را فراگرفته و در جای جای دنیا پرتو افشانی می کند... صدور انقلاب به سرتاسر جهان یکی از آرزوهای امام راحل بود که این امر امروز به وقوع پیوسته است، آمریکا و استکبار جهانی بدانند که مسلمانان و جهانیان به برکت این انقلاب بیدارند...»

سیداحمد خاتمی امام‌ جمعه تهران و از حامیان سیدعلی خامنه ای، اتفاقات مصر و تونس و لبنان را متاثر از انقلاب ۱۳۵۷ ایران دانسته و مدعی شد که این رخدادها به نوعی ادامه انقلاب اسلامی است.
بنا به گزارش روشنگری، اسد ابوخليل تحليل گر سرشناس عرب و استاد دانشگاه کاليفرنيا که وب سايت معروفی نيز تحت عنوان «عرب خشمگين» دارد به ادعای احمد خاتمی، واکنش نشان داده و نوشته است: «روحانی احمد خاتمی مانند ریيس اش، احمدی نژاد، بی مغز است. او در نماز جمعه گفت شورش ها در تونس و مصر از«پس لرزه» های انقلاب اسلامی ايران است. به اين ابله بگوييد حتی يک شعار اسلامی در خيابان های تونس يا مصر يا يمن نبود. خواب ببينی!

از آغاز حرکات اعتراضی مردم مصر، بیش تر نویسندگان و هنرمندان کشور در گردهمایی‌ های اعتراضی شرکت دارند. برخی از روشنفکران که در سال های گذشته، به خاطر رواج سانسور و اختناق در خارج به سر می بردند، در روزهای اخیر برای حمایت از جنبش اعتراضی به مصر برگشته اند.
تشکل سراسری نویسندگان مصر به نام «اتحاد کتاب مصر»، یکی از نخستین نهادهای فرهنگی بود که با اعتراضات مردمی هم صدا شد. این تشکل دمکراتیک نویسندگان، پس از برگزاری جلسه ای فوق العاده در ۲۷ ژانویه، در بیانیه ای حمایت خود را از «جنبش خشم» ابراز کرد: «ما همبستگی کامل خود را با اعتراضات مشروع مردم اعلام می کنیم و هرگونه برخورد خشونت آمیز با آن را محکوم می دانیم.»
به گزارش خبرگزاری ها، احمد صبری، نعیم صبری و علاءالاسوانی از نویسندگان مشهوری هستند که در تمام آکسیون های اعتراضی شرکت داشته و در خیابان و «میدان تحریر» (میدان آزادی)، در کنار مردم بوده اند.
احمد فؤاد نجم، یکی از شاعران بزرگ مصر در گفتگویی با کانال عربی «الجزیره» به شدت به حسنی مبارک حمله کرد و گفت: «مبارک رییس باند است نه رییس جمهور.» او گفت که تمام تمهیدات مبارک، او را از سقوط نجات نخواهد داد و ملت مصر او و همه هم دستان او را به خاطر «خیانت به میهن» مجازات خواهد کرد.
فؤاد نجم، شاعر سوسیالیست مصر، که از زمان جمال عبدالناصر و انور السادات، چند بار به زندان افتاده است، به خاطر اشعار مترقی و مبارزه جویانه در سراسر جهان عرب شهرت دارد.
نعیم صبری، یکی از رمان نویسان برجسته مصر نیز در تمام مراحل جنبش «روز خشم» حضور داشته است. او به خبرنگاران گفته است: «در گذشته مردم مصر با فریادهای خود در جنبش «کفایه» با متانت و آرامش به حسنی مبارک گفتند که بهتر است به زبان خوش قدرت را رها کند. او گوش نکرد و حالا باید راه فرار را در پیش گیرد.»
علاء الاسوانی، نویسنده سرشناس مصری در گفتگویی با روزنامه آلمانی تاگس اشپیگل ۳۱ ژانویه 2011، از اهداف «جنبش خشم» دفاع کرده است: «جوانان مصر خود را درمانده و بی‌ آینده می بینند و این را به علت تسلط فساد و اختناق در کشور خود می دانند. آن ها دیگر از حاکمیت وحشت ندارند و به برکنار کردن آن مصمم هستند.»
اسوانی، می افزاید: «جوانان خواهان تحولات عمیق هستند. آن ها از استبداد سیاسی که طی ۳۰ سال خود را بر کشور تحمیل کرده است، خسته شده ‌اند. آن ها مایل هستند که انتخابات تقلب آمیز پارلمان لغو شود و حاکمیتی تازه با انتخابات سالم و شفاف بر سر کار آید.»
حامد عبدالصمد، از روشنفکران برجسته دیگر مصری است که تحصیلات خود را در آلمان انجام داده و تبعیت آلمانی گرفته است. عبدالصمد، این روزها برای شرکت در جنبش اعتراضی به مصر رفته است. او در گفتگویی با روزنامه آلمانی «فرانکفورتر الگماینه»، به شدت به حسنی مبارک حمله کرده است: «مبارک سی سال است که ملت ما را غارت می کند. او به دنیا می گوید که تنها ضامن امنیت و ثبات در مصر است، در حالی که او بزرگ ترین خطر برای مصر و ثبات منطقه است. مردم مصر با وقار و آرامش به اعتراضات خیابانی دست زده اند، اما مبارک به مزدوران خود دستور داده که به خشونت و آشوب دامن بزنند، تا وانمود کند که با تضعیف حاکمیت او مصر به آشوب و ناامنی فرو می رود.»
عبدالصمد که از منتقدان اسلام سیاسی است، درباره نقش نیروهای اسلام گرا در جنبش کنونی می گوید: «این هم یک نیرنگ مبارک است که وانمود می کند با رفتن او حتما بنیادگرایان قدرت را به دست می گیرند، در حالی که رفتن او تنها راه استقرار دموکراسی در مصر است. این روزها در خیابان های مصر همه مردم سخن می گویند، نه یک فرقه اسلامی. من در تظاهرات اعتراضی حضور داشتم و به ندرت شعارهای اسلامی شنیدم. این جا همه به دنبال آزادی هستند. غرب باید بداند که در سال های اخیر نسلی در مصر بار آمده که قبل از هر چیز مصمم است در آزادی زندگی کند.»
عمر شریف، هنرپیشه نامی مصر که در سطح بین المللی نیز معروف است به صف مخالفان حسنی مبارک پیوسته و از او خواسته است که از قدرت کناره گیری کند. به نظر عمر شریف، «مبارک نتوانست مشکلات مصر را حل کند و سی سال حکومت توام با فساد و قلدری کافی است.»
این هنرپیشه ۷۸ ساله که اکنون در قاهره زندگی می کند، در انتقاد از شکاف طبقاتی در کشورش به رادیو فرانسه، گفته است: «یک صدم جمعیت مصر درآمد افسانه ای دارند، در حالی که اکثریت بزرگ مردم گرسنه هستند.»
عمر شریف، هم چنین گفته است که حدود ۲۰ در صد از مردم مصر از «اخوان المسلمین» حمایت می کنند و این البته مایه نگرانی است، اما نباید توجیهی برای ادامه نظام کنونی باشد.

اما خنده دار از همه سخنان اما جمعه قم است. محمد سعیدی، امام جمعه شهر قم، در یک سخن رانی در شهر قم، با اشاره به این که «معترضان در تونس  و مصر رهبر ندارند»، اضافه کرد: «مردم این دو کشور باید بدانند آیت الله خامنه ای رهبر مسلمانان جهان است و باید مطیع وی باشند.»
پیش از این نیز سایت رسمی سیدعلی خامنه ای با انتشار  ویژه نامه ای، به نقل از خامنه‌ ای، نوشته بود: «شكى نيستكه بر اساس حقايقى كه خداى متعال تقدير كرده است، خاورميانه‌ جديد شكل خواهد گرفت و اين خاورميانه، خاورميانه اسلام خواهد بود.»
آیت ‌الله نوری همدانی، در رابطه با اعتراضات مردم مصر و تونس، چنین موضع گیری کرده بود: «موج هايی از نور انقلاب اسلامی به کشورهايی هم چون تونس، مصر، اردن و يمن رسيده و مردم بيدار شده ‌اند. به برکت انقلاب اسلامی در تونس بعد از 50 سال صدای اذان شنيده شد و بعد از 25 سال نماز جمعه بر پا شد.» او، هم چنین در سخنان دیگری، این حرکت ها را از «نشانه های ظهور امام زمان» دانسته بود.
از سوی دیگر، علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران نیز درباره اتفاقات رخ داده در مصر و تونس، گفته است:«هم‌ اكنون در کشور شاهد شكل گيری انقلاب چهارم هستيم، اين انقلاب از نوع توحيدی و خداگونه مانند گذشته است.» او، با اشاره به اتفاقات اخير سياسی در كشورهای منطقه و به ويژه كشور تونس، گفته بود: «اين امر و برخاستن مردم عليه حكومت ظلم و جور از دلايل وقوع انقلاب چهارم است...»
از سوی دیگر، علی ‌اکبر صالحی، وزیر جدید امور خارجه نیز گفته است: «با شناختي كه از مردم بزرگ، انقلابی و تاريخ ساز مصر داريم، مطمئن هستيم كه آنان نقش خود را در ايجاد خاورميانه ای اسلامی... به خوبی ايفا خواهند كرد.»
214 تن از نمایندگان مجلس ارتجاع اسلامی نیز با صدور بیانیه‌ ای در رابطه با مبارزات مردم مصر، نوشتند: «... در نهايت ضمن تبريك به ملت عزيز مصر، اميدواريم با هوش و ذكاوت هميشگی خود، مانع اجرای سياست های غربی - صهيونيستی در تحليل و افت فرسايشی قيام و يا انحراف آن از معيارهای اسلامی انتفاضه شود.»

باین ترتیب، همه این موضع گیری ها، تحلیل ها و گزارشات نشان می دهند که سران و مقامات حکومت اسلامی، به دروغ گویی و هذیان گویی در رابطه با تحولات انقلابی تونس و مصر و غیره افتاده اند. آن هم در حالی که فقط در طول یک سال و نیم گذشته سران حکومت اسلامی، مقامات نظامی، امنیتی و قضایی بارها مردم معترض و حتی منتقدان حکومت را «انگشت شمار» و  «مشتی خس و خاشاک»، «عوامل داخلی جنگ نرم دشمنان»، «فتنه گر» و غیره نامیده اند، اکنون نیز دبیر «ستاد عملیات روانی نیروهای مسلح» شان، با تهدید مردم و تاکید بر «بازدارندگی نظامی» برای مقابله با «عوامل جنگ نرم» اعلام کرده است که: «تلفات این جنگ بر خلاف جنگ سخت، میلیونی است.»
سرتیپ پاسدار مسعود جزایری که اخیرا در جمع روسای عقیدتی سیاسی، مدیران روابط عمومی و فرهنگی وزارت دفاع در استان فارس، سخن می گفت، ادعا کرد: «سال هاست که در عرصه جنگ نرم دشمن هستیم ولی متاسفانه نسبت به این جنگ دیر هوشیار شدیم، این جنگ دارای ابعاد و زوایای پیچیده ای است و تلفات این جنگ بر خلاف جنگ سخت، میلیونی است.»
پس از خیزش میلیون ها تن از مردم ایران و در پیشاپیش همه جوانان دختر و پسر در سال 88، در طول یک سال و نیم گذشته سران و مقامات ریز و درشت حکومت، همواره با طرح «جنگ نرم» و «کسانی که در این جنگ در خدمت دشمن هستند»، مردم را تهدید و چوبه های دار را در تمام شهرهای کشور برپا کرده اند تا با آفریدن رعب و وحشت بیش تر در جامعه، به حاکمیت جنایت کارانه خود ادامه دهند.
در واقع سخنان اخیر دبیر ستاد عملیات روانی نیروهای مسلح درباره «تلفات میلیونی در جنگ نرم»، به نوعی تایید میلیون ها معترض و منتقد حکومت نیز هست و ترس حکومت از خیزش جدید مردمی را به نمایش می گذارد.
علاه بر این ها، دلیل این که سران و مقامات حکومت اسلامی علیه مبارک چنین مواضع خصمانه ای را اتحاذ کرده اند را باید در رقابت و کشمکشی دانست که بین دو حکومت در جریان بوده است. یعنی ایران، تنها کشور خاورمیانه است که با مصر هیچ گونه رابطه دیپلماتیکی ندارد و حرکت های انقلابی مردم مصر را مشابه با انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ می داند.

لازم به تاکید است که سخنان و ادعاهای سران و مقامات حکومت اسلامی به حدی مضحک هستند که در جامعه برای آن ها، انواع و اقسام جوک ها را می سازند. برای مثال، یک کاربر اینترنت در وب لاگ خود به طنز نوشته است که «دیکتاتور مصر از جمهوری اسلامی جهت «دفع فتنه» و «رفع بلا»، درخواست یک کشتی ساندیس و تعداد زیادی پوستر از چهره‌ تمام رخ احمدی نژاد کرده است.»
وبلاگ دیگری نیز دلایل «انقلاب در تونس و مصر» را این گونه توصیف کرده است: «استفاده از نوشابه های یک بار مصرف به جای نوشابه شیشه ای، عدم پخش اخبار در ساعت بیست و سی، کمبود مرتضوی، رادان و طائب و استفاده از نیروهای نظامی در درگیری های خیابانی به جای لباس شخصی ها.»
نویسنده این وبلاگ، در ادامه اضافه می کند: «کمبود امکانات تفریحی مانند کهریزک، اوین و رجائی شهر، عدم شیوع مننژیت در بازداشتگاه ها و بالابردن سطح انتظارت عمومی با عرضه رانی به جای ساندیس.»
وب لاگ نویس دیگری، ضمن اشاره به شادی حکومت ایران از اتفاقات مصر برخی حوادث سال گذشته ایران را بازخوانی کرده ‌است: «در تلویزیون ضرغامی چه ذوقی کرده ‌اند کودتاچیان، چه شوقی برپاست در دل شان. چنان از ضرب و شتم مردم معترض و قطعِ تلفن و اس‌ام‌اس و اینترنت در مصر حرف می زنند که انگار نه انگار خودشان در همین یک سال و نیم گذشته نزدیک به صد نفر را در خیابان های ایران شهید کرده اند... ای حکومت خوشحال بی دیکتاتور! شما از این که ملت بریزد در خیابان و فقط به شما نگاه کند هم می ترسید. شما از بوق زدن ملت هم می ترسید و باتوم می زنید، جشن تان برای سقوط دیکتاتورهای خاورمیانه، حکایت همان دزد است که ملتی برای گرفتنِ این دزد دنبالش می دویدند و خود دزد هم از ترس داد می زد: دزد را بگیرید، دزد را بگیرید بگیرید.»

باین ترتیب، تاکنون در تحولات تونس، هیچ شعاری و نمادی از تحرک گرایش مذهبی دیده نشده است. بعلاوه مهم تر از همه «راشد غنوشی»، رهبر حزب اسلامی در تونس که پس از بیست و دو سال تبعید به کشورش بازگشته، در مصاحبه با شبکه های خبری مختلف از جمله خبرگزاری آسوشیتدپرس، از این که رسانه های غربی او را هم چون آیت الله خمینی، بنیان گذار حکومت اسلامی تصویر می کنند، انتقاد کرد و گفت: «این من نیستم.»
غنوشی، در ادامه افزود: «چرا مردم می خواهند مرا با (اسامه) بن لادن و (آیت الله) خمینی مقایسه کنند، در حالی که به اردوغان نزدیک تر هستم.» اشاره او به حزب رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه و از رهبران حزب اسلامی عدالت و توسعه است.
هم زمان با شادی هواداران «نهضت اسلامی» تونس، در بازگشت رهبرشان پس از بیست و دو سال تبعید، بسیاری از فعالان حقوق زنان و نیروهای سکولار با تجمع در فرودگاه و سردادن شعارهایی، از دخالت دین در دولت و بازگشت اسلام گرایان به تونس اظهار نگرانی کردند.
به گزارش امروز «الشرق‌الاوسط» 11 بهمن 1389 برابر با ۳۱ ژانویه 2011، راشد غنوشی در همان ساعات نخست اقامت در منزل برادرش در شمال پایتخت تونس، تلاش کرد تا به نگرانی ها پاسخ دهد. او، با اشاره به نادرستی چهره ‌ای که برخی رسانه های غربی از وی نشان داده اند تصریح کرد که «من خمینی نیستم»؛ به اعتقاد غنوشی، تفکر اسلامی وی شباهتی به مدل اسلام‌ گرایی در ایران ندارد، وی خود را رهبر حزبی اسلامی و دموکراتیک می داند که به «حزب عدالت و توسعه» در ترکیه شباهت دارد. وی مدعی است که این حزب به جامعه دینی احترام می گذارد اما اجازه نمی دهد دین در اداره حکومت دخالت کند.
غنوشی، گفته است: «با توجه به این که حزب وی دو دهه از کشور دور بوده، آمادگی ایفای نقش در عرصه سیاست را ندارد و کاندیدایی در انتخابات ریاست جمهوری آینده نخواهد داشت اما در انتخابات پارلمانی شرکت خواهد کرد.»
غنوشی که اکنون ۶۹ سال دارد در پایان ۳۰ سالگی اش، از همان روزها که با تاثیرپذیری از «اخوان‌المسلمین» در مصر، «جماعت اسلامی» را در تونس تاسیس کرد اما بیش از برگزاری جلسات قرآن در مساجد، فعالیت آشکاری نداشتند.
در سال های پایانی دهه ۱۹۷۰، حبیب بورقیبه، رییس جمهور پیشین تونس، به درخواست مجوز آن ها برای انجام فعالیت قانونی پاسخ منفی داد و سرانجام راشد غنوشی در سال ۱۹۸۱ بازداشت شد و تا سه سال بعد در زندان ماند.
با روی کارآمدن زین العابدین بن علی در سال ۱۹۸۷ و با توجه به روابط مسالمت آمیز او با اپوزیسیون در روزهای نخست به قدرت رسیدنش، فعالیت سیاسی حزب غنوشی افزایش یافت و با مشارکت در انتخابات پارلمانی توانست ۱۷ درصد آراء را به دست آورد.
روابط «جماعت اسلامی» که دیگر به «نهضت اسلامی» تغییر نام داده بود، رفته رفته با دولت جدید تونس نیز به تیرگی گرایید، تا آن که غنوشی مجبور شد در سال ۱۹۸۹ تونس را به مقصد الجزایر و سپس لندن ترک کند و دو سال بعد فعالیت حزب او ممنوع شد.
به نظر می رسد که غنوشی، اوضاع کشور و خواست ها و مطالبات جوانان و زنان و مردم آزاده را فهمیده و به همین دلیل خود و حزبش را فعلا در حاشیه نگه داشته است.
البته ناگفته نماند که خمینی هم قبل از این که به قدرت برسد به نوعی همین حرف های شبیه غنوشی را زده بود. بنابراین، جامعه نباید در مورد تحرک ارتجاعی گروه های اسلامی، دچار خوش باوری شود.

در تحولات کنونی مصر، علاوه بر فعالیت کارگران، زنان، دانش جویان و مردم تحت ستم و آزادی خواه، جنبشی به نام «جنبش جوانان ۶ آوریل» نیز فعالیت دارد که به ویژه در بین جوانان پایگاه گسترده ای دارد.
این جنبش در سال ۲۰۰۸، با استفاده از فیس بوک توسط گروهی از جوانان مصری بنیان گذاشته شد که به حمایت از کارگران اعتصابی خواستار اعتصاب سراسری مصر در ششم آوریل آن سال شدند. اعضای این جنبش اکثرا جوانان تحصیل کرده مصری هستند که از طریق فیس بوک، تویتر و فلیکر در برگزاری همایش های دمکراتیک نقش مهمی بازی کرده اند. جنبش ۶آوریل، از شهروندان مصری خواسته است که تا تحقق خواسته های خود به راهپیمایی های اعتراض آمیز علیه دولت حسنی مبارک ادامه دهند.
اما به نظر می رسد که دولت ها و رسانه های بین المللی سرمایه داری، نقش لیبرال ها را در تحولات مصر برجسته کرده اند. محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی پس از بازگشت به مصر سازمانی متشکل از چندین گروه مخالف دولت تحت نام «جمعیت ملی تغییر» تشکیل داده است. رهبران احزاب سیاسی لیبرال از جمله الغد و جبهه دمکراتیک و هم چنین اسلام گرایان اخوان المسلمین و سیاستمداران قدیمی، روشنفکران و اعضای برخی نهادها و احزاب مخالف دولت مصر از جمله جنبش دموکراتیک تغییر، زیر چتر این جنبش گرد آمده اند.
اخوان المسلمین، با وجود آن که از سوی دولت مصر غیرقانونی اعلام شده است بزرگ ترین و سازمان یافته ترین گروه مخالف دولت مصر است. این گروه توانست در سال ۲۰۰۵ یک پنجم کرسی های پارلمانی را در انتخابات عمومی مصر به خود اختصاص دهد. اعضای اخوان المسلمین به عنوان کاندیداهای مستقل در این انتخابات شرکت کرده بودند. اما در دور اول انتخابات پارلمانی مصر در سال ۲۰۱۰ اخوان المسلمین کرسی های خود را از دست داد و دور دوم انتخابات را تحریم کرد.
جان لاین، خبرنگار تلویزیون جهانی بی بی سی در قاهره روز سه شنبه 12 بهمن 1389 برابر با 1 فوریه 2011، در گزارشی از میدان التحریر، گفت: ظهر امروز عده ای از اخوان المسلمین اقدام به برپائی نماز کردند، اما بسیاری از کسانی که در این تظاهرات حضور دارند جوانان سکولار هستند و حتی اگر آن ها مذهبی هم باشند باید دید که در صورت پیروزی تظاهرات تا چه اندازه از اخوان المسلمین حمایت خواهند کرد. یک زن تظاهرکننده می گوید من فردی مسلمان هستم اما موافق اخوان المسلمین نیستم. من مسلمان هستم و در خانه خودم فرایض دینی را به جای می آورم ولی نمی خواهم مذهب را با سیاست درهم بیامیزم. من از اخوان المسلمین حمایت نخواهم کرد چون خواستار حکومتی دمکراتیک هستم.

یک مساله مهم دیگر در رابطه با تحولات مصر این است که همه دولت های جهان و منطقه، از رشد و گسترش تحولات انقلابی به شدت سراسیمه شده اند. دولت ترکيه، از ادامه ناآرامی ها در مصر ابراز نگرانی کرد. به گزارش خبرگزاری شين هوا، 1 فوریه 2011، جميل چيچک سخن گوی دولت و معاون نخست وزير ترکيه از گسترش اعتراض های مردمی در مصر ابراز نگرانی کرد و مردم اين کشور را از درگيری با نيروهای امنيتی بر حذر داشت. چيچک، پس از نشست کابينه ترکيه درباره شرايط امنيتی در مصر و تونس، در جمع خبرنگاران ادعا کرد، مصر در برقراری صلح و امنيت در منطقه خاورميانه از اهميت فوق العاده ای بر خوردار است و مقامات آنکارا خواستار برقراری امنيت و آرامش در اين کشور هستند. چيچک، با اشاره به روابط تاريخی ترکيه با مصر و تونس گفت، آنکارا معتقد است که بايد به مردم مصر اجازه داده شود تا اعتراض های آرام برگزار کنند و بايد به آن ها آزادی بيان داده شود.

بشار اسد، رییس جمهور سوریه، احتمال رسیدن موج اعتراضات تونس و مصر به سوریه را نفی کرد و ادعا نمود: «هیچ نارضایتی عمومی در سوریه وجود ندارد.» اسد که روز دوشنبه ۳۱ ژانویه 2011، با «وال‌استریت ‌ژورنال» سخن می گفت، رکود سیاسی و اقتصادی، ایدئولوژی ضعیف و دخالت بیگانگان را «عوامل شیوع بیماری در منطقه» و آشفتگی سیاسی در مصر و تونس خواند.
او، گفت: «به علت رکود و ایستایی مبتلا به میکروب شده ایم، اما این آشفتگی سیاسی به سوریه نمی رسد زیرا در پنج دهه حکومت حزب بعث، رابطه محکمی میان مردم و حکومت وجود داشته و هیچ نارضایتی عمومی وجود ندارد.»
 رییس جمهور سوریه، در این مصاحبه که هم زمان با خبرگزاری رویترز در رسانه های عربی منطقه منتشر شد، مدعی شد که «چنین شکافی در سوریه وجود ندارد و اگرچه وضع اقتصادی ما به علت تحریم های بین المللی از مصر دشوارتر است اما با خیزش و اعتراض عمومی مواجه نیستیم.»
اسد، در عین حال با اشاره به امکان تغییر قانون مطبوعات در جهت آسان گیری بیش تر بر رسانه ها بر ضرورت اصلاحات و هماهنگی با تحولات تاکید کرد و گفت: «اولویت ما حفظ ثبات کشور، حمایت از جامعه در برابر تندروی ها و البته بهبود وضعیت اقتصادی است.» او، در این گفتگو ایران را هم پیمان کلیدی سوریه خواند و گفت: «هیچ کس، خوشش بیاید یا نیاید، نمی تواند از ایران چشم پوشی کند.»
اسد، در حالی از ثبات و مصونیت کشورش از نارضایتی عمومی سخن می گوید که از ۸ مارس ۱۹۶۳ تاکنون در این کشور، وضعیت اضطراری اعلام شده و نزدیک به نیم قرن است که جتی «رفتار انتقادی نسبت به دولت» نیز به علت اعلام این وضعیت ممنوع است. قانون شماره ۵۱ مصوب ۱۹۶۲ در سوریه، به دولت اجازه می دهد که در صورت به خطر افتادن امنیت ملی، وضعیت اضطراری اعلام کند؛ شرایطی که در آن آزادی های سیاسی و اجتماعی متناسب با خطری که امنیت کشور را تهدید می کند محدود می شود.
وعده بشار اسد در این مصاحبه اش به «آسان گیری بیش تر بر رسانه ها» در حالی است که هم اکنون بسیاری از سایت های اینترنتی در این کشور فیلتر هستند و دسترسی به شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک، توییتر و یوتیوب به سادگی امکان پذیر نیست.

دفتر پادشاهی اردن، در پایتخت این کشور «عمان»، روز سه شنبه 1 فوریه 2011 - ۱۲ بهمن 1389، ضمن اعلام خبر انحلال کابینه و تغییر نخست وزیر افزود که رییس دولت جدید، معروف البخیت، ماموریت یافته «اصلاحات واقعی سیاسی» را در کشور عملی سازد. این تغییرات در پی اعتراضات نیروهای مخالف دولت اردن صورت می ‌گیرد. دفتر پادشاهی اردن، اعلام کرد که یکی از وظایف دولت جدید برداشتن «گام های عملی‌، سریع و مشخص» به منظور اجرای اصلاحات سیاسی در کشور است. پادشاهی اردن هدف از این اصلاحات را «تضمین زندگی بهتر» برای مردم کشور دانست.
در اعتراض به سیاست های دولت، افزایش بی کاری، گرانی و مشکلات اقتصادی در اردن، روز جمعه 21 ژانویه 2011، هزاران شهروند اردنی به خیابان های عمان ریختند. رهبران گروه های اپوزیسیون در اردن اعلام کردند که تا رسیدن به خواسته های خود دست از اعتراض برنخواهند داشت.
هزاران تظاهرکننده در عمان، پایتخت اردن که عمدتا به درخواست نیروهای کارگری و چپ به خیابان ها آمده بودند، خواستار برکناری دولت این کشور شدند. این حرکت تنها یک هفته پس از سقوط دولت بن علی در تونس، در اردن برگزار شد.
یکی از خواسته های محوری معترضان کناره گیری «سمیر الرفاعی»، نخست وزیر اردن، و تمامی وزیران کابینه او بود. تظاهرکنندگان هم چنین مخالف انتصاب نخست وزیر و دولت از سوی ملک عبدالله، پادشاه اردن، شدند. به گفته تظاهرکنندگان، انتخاب دولت و نخست وزیر باید برعهده پارلمان این کشور باشد.
دولت اردن، برای آرام کردن اوضاع کشور، هم چنین به طور ناگهانی اعلام کرد که ۱۲۵ میلیون دلار کمک های یارانه ای برای مواد غذایی و سوختی در نظر گرفته است و این بسته کمکی برای مقابله با افزایش قیمت ها و به منظور اشتغال زایی در نظر گرفته شده است. به گفته شورای اقتصاد اردن، یک چهارم مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می کنند.
نیروی اپوزیسیون پرقدرت اردن، روز دوشنبه ۳۱ ژانویه 2011، اعلام کرد که با رهبری کشور وارد گفتگو شده است.
عبدالهادی الفلاحت، نماینده اتحادیه کارگری اردن، تصریح کرد که «ما خواهان برکناری دولت و تقسیم عادلانه ثروت هستیم.» در هفته گذشته نیز ۵۰ نفر از اعضای اتحادیه کارگری اردن، راه ورودی سفارت تونس در عمان را مسدود کردند.

در ادامه تظاهرات مخالفان دولت در پایتخت الجزایر، روز شنبه 22 ژانویه 2001، ده ها نفر زخمی شدند. بر اساس گزارش خبرگزاری ها، در این تظاهرات تعداد زیادی از تظاهرکنندگان نیز بازداشت گردیدند.
به گفته خبرگزاری فرانسه، این تظاهرات که از سوی «جنبش فرهنگ و دمکراسی» سازمان دهی شده بود، به رغم عدم اجازه قانونی در الجزیره، پایتخت الجزایر، برگزار شد. تظاهرکنندگان قصد حرکت به سوی پارلمان این کشور را داشتند که با مقاومت نیروهای انتظامی مواجه شدند. «عثمان امازوز، رهبر جنبش فرهنگ و دمکراسی» نیز در میان زخمی شدگان است.
هم زمان با اعتراضات مردم تونس، در هفته های گذشته در الجزایر نیز تظاهرات هایی برگزار شده که در آن ده ها نفر کشته و صدها نفر نیز مجروح شده اند. اعتراضات مردم الجزایر، هم چنان ادامه دارد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه از صنعا، علی عبدالله صالح رییس جمهور یمن روز چهارشنبه 13 بهمن 1389 - 2 فوریه 2011، اعلام کرد به دنبال تمدید دوره ریاست جمهوری خود یا واگذاری قدرت به پسرش نیست.
رییس جمهور یمن که با اعتراضات مردمی روبرو است، هم چنین از تعویق انتخابات پارلمانی این کشور خبر داد.
علی عبدالله صالح که از 32 سال پیش قدرت را در یمن در دست دارد، روز چهارشنبه طی سخنانی در پارلمان این کشور، اعلام کرد انتخابات پارلمانی یمن که قرار بود بیست و هفتم ماه آوریل برگزار شود، به تعویق می افتد.
رییس جمهور یمن، هم چنین از مخالفان خواست تا تظاهرات الهام گرفته از تظاهرات مردم تونس و مصر را متوقف کنند و آن ها را به گفتگو دعوت کرد.
علی عبدالله صالح، در این سخن رانی، تشکیل دولت وحدت ملی را خواستار شد و تاکید کرد که تمایلی برای تداوم حضور در قدرت ندارد و علاوه بر این در نظر ندارد پسرش را به عنوان جانشین خود در قدرت بگمارد.
یمن، در روزهای اخیر شاهد اعتراضات گسترده ای از سوی مردم علیه عبدالله صالح بوده است و مردم یمن او را حاکمی هم چون «بن علی» در تونس و «حسنی مبارک» در مصر می دانند.

آخرین خبرها از تحولات مصر، عصر چهارشنبه 2 فوریه 2011، میدان تحریر (آزادی) قاهره که تاکنون مرکز تجمع معترضان به دولت حسنی مبارک بود با یورش حامیان رییس جمهور مصر (لباس شخص ها) به صحنه خونینی تبدیل شد.
تلویزیون خبری الجزیره، می گوید گروهی که در برابر معترضان قرار گرفته است وابسته به نیروهای امنیتی حکومت هستند.
در نهمین روز از اعتراضات سراسری در کشور مصر، مردم قاهره روز چهارشنبه بار دیگر در میدان تحریر (آزادی) این شهر گرد هم آمدند و خواستار کناره‌گیری سریع حسنی مبارک رییس جمهور از قدرت شدند.
به نظر می‌رسد سخنان و وعده های تازه رییس جمهور مصر، مبنی بر کناره گیری که سه شنبه شب از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد چندان رضایت مردم کشور را جلب نکرده، تا آن جا که آن ها محکم بر خواسته های خود پافشاری کرده و می گویند: «ما نمی رویم، او می رود.»
حسنی مبارک ۸۲ ساله، روز سه شنبه 1 فوریه، پس از یک هفته انتظار مجبور به عقب نشینی شد و به مردم مصر وعده داد که دیگر در انتخابات ریاست جمهوری نامزد نخواهد شد و چند ماه آینده باقی مانده تا ماه سپتامبر را که زمان انتخابات فرا می رسد در راه انتقال «آرام و صلح آمیز» قدرت تلاش خواهد کرد.
روز سه ‌شنبه، راهپیمایی میلوینی معترضان که بخش اعظم آن ها در میدان تحریر قاهره گرد هم آمدند به علاوه شهرهای اسکندریه و سوئز و چند شهر دیگر مصر برگزار شد.
محمد البرادعی، از مخالفان دولت فعلی مصر، اقدام اخیر حسنی مبارک را «حیله و ترفند» خوانده است.
حسنی مبارک، پیش تر و در نخستین واکنش به اعتراضات مردمی مصر، با دادن وعده اصلاحات اقتصادی و سیاسی دولت را منحل کرده و پس از ۳۰ سال برای خود معاونی برگزید،‌ اما راهپیمایی میلیونی روز سه شنبه پاسخ منفی مردم به این وعده ها بود.
روز پنج شنبه 3 فوریه 2001، حالی از آن است که درگيری ها در ميدان «تحرير» قاهره، هم چنان ادامه دارد و شاهدان عينی به خبرگزرای ها گفته اند طرفداران حسنی مبارک، رييس جمهوری مصر، بامداد روز پنج شنبه 3 فوریه 2011، به سوی تظاهرکنندگان حاضر در ميدان «تحرير» تيراندازی کردند که دو نفر کشته و شماری نيز مجروح شده اند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، تيراندازی های پراکنده از ساعت ۴ بامداد روز پنج شنبه آغاز شد.
این در حالی است که احمد حسنی فرید، وزارت بهداشت مصر شامگاه روز چهارشنبه 2 فوریه، اعلام کرد که  در درگيری ها بين طرفداران و مخالفان حسنی مبارک، رییس جمهوری مصر، در اطراف ميدان «تحرير» قاهره سه نفر کشته و بیش از ۶۳۹ نفر  زخمی شده اند.
در حالی که یک پزشک به خبرگزاری رویترز، گفته است بیش از یک هزار و پانصد نفر در  درگیری های  روز چهارشنبه قاهره زخمی شده اند.
به گزارش شبکه الجزيره، طرفداران حسنی مبارک به طرف مخالفان حاضر در ميدان «تحرير» کوکتول مولوتف پرتاپ می کردند و صدای تيراندازی در اطراف اين ميدان به گوش می رسید. طبق این گزارش، نيروهای ارتش حاضر در ميدان تحرير به هزاران هوادار حسنی مبارک که به چاقو و چماق مسلح هستند، اجازه ورود به این ميدان را دادند.
تصاوير ويدئويی نشان می دهد که تعدادی از هواداران حسنی مبارک سوار بر اسب و شتر به مخالفان در ميدان تحرير حمله می کنند.
در حالی که پیش تر ارتش مصر، طی بیانیه‌ ای وعده داده است که علیه تظاهرکنندگانی که خواستار برکناری حسنی مبارک هستند به زور متوسل نشود و به «حقوق مشروع مردم» احترام بگذارد.
هم چنین سازمان ملل متحد، 1 فوریه اعلام کرد براساس گزارش های تایید نشده سیصد نفر در خشونت ها در مصر کشته شدند.
سازمان ملل، هم چنین اعلام کرد در اقدامات خشونت بار پیش از سقوط بن علی رییس جمهور سابق تونس، دویست و نوزده نفر جان خود را از دست دادند.

اکنون علاوه بر تونس و مصر، اردن، الجزایر، یمن نیز شاهد شدیدترین نوع اعتراضات مردمی، نسبت به این وضعیت ناعادلانه و سرکوب گر است. نرخ بی کاری که در برخی کشورهای عرب به 30 درصد نیز می رسد، وضعیت وخیم اقتصادی و مردم زیادی که زیر خط فقر زندگی می کنند از یک سو و خفقان سیاسی و فساد دولتی از سوی دیگر، جوامع عرب را به بشکه های باروتی بدل ساخته است که با جرقه ای از تونس آغاز شده و اکنون کشورهای آفریقایی و آسیایی را شعله ور کرده است. در واقع مردم معترض این کشورها، به آن درجه ای از آگاهی و قدرت طبقاتی و اتحاد و همبستگی خود پی برده و باور کرده اند که با مبارزه متحدانه خود می توانند مستبدترین حکومت های تا دندان مسلح و جانی را نیز به زیر بکشند.
در این میان و در حال حاضر، سران ریز و درشت حکومت اسلامی ایران، ظاهرا «پیروزمندانه» تحولات تونس و مصر را «بی داری مسلمانان، پس لرزه های انقلاب اسلامی ایران، جنبش اسلامی علیه دولت های ‌سکولار و طرفدار غرب» می نامند. اما هراس اصلی آن ها، از تکرار وقایع 57 و 88 ایران و هم چنین تونس و مصر بر علیه حکومت جانی شان از یک سو و دمکراتیزه شدن کشورهای عربی و حاشیه ای شدن گرایشات اسلامی از سوی دیگر است.
مقامات حکومتی اسلامی ایران، از یک سو ادعا می کنند که تحولات انقلابی مصر، از «انقلاب اسلامی» الهام گرفته ولی برخی سایت های اینترنتی را فیلتر کرده اند تا مردم دسترسی به این تحولات را نداشته باشند. خبرگزاری رویتر، نوشته است شاهدان خبر دادند که فیلتر دولتی اینترنت در ایران، دسترسی به برخی دیگر از سایت های بزرگ را محدود کرده است. سایت اخبار یاهو (یاهو نیوز) و سایت رویتر که معمولا در ‌دسترس بودند، فیلتر شدند و به سایر ‌سایت های فیلترشده دیگر مانند فیس ‌بوک و توئیتر پیوستند. یک مقام رسمی در ایران که رویتر با او تماس گرفت گفته است: «مقامات موضوع را بررسی می ‌کنند.»
دست کم در مصر 30 سال، تونس 54 سال، اردن بیش از 60 سال و در یمن بیش از 40 سال، حکومت های مستبد و سرکوب گر حاکمیت کرده اند و با خشونت و سانسور فعالیت همه رسانه های مستقل، احزاب و سازمان های سیاسی، تشکل های دمکراتیک کارگران، زنان، دانش جویان، روزنامه نگاران، نویسندگان، هنرمندان و غیره را ممنوع کرده و فعالین این عرصه ها نیز شدیدا سرکوب نموده اند. جامعه ما و افکار عمومی مردم جهان، وحشیانه ترین شکل این سرکوب ها و کشتارها را در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شاهد هستند. حتی در برخی از کشورهایی چون چون تونس که تحولات انقلابی در جریان است قبل از این تحولات حداقل به زور سر زنان چادر نکرده و در خیابان ها به آن ها توهین نمی کردند؛ جوانان در اوقات فراغت خود امکان تفریح داشتند. تونس، یکی از کشورهای توریستی محسوب می شد؛ در حالی که همین ها در ایران جرم زندان و شکنجه و اعدام در بردارند. بر اساس قانون ازدواج مدنی تونس، لازم نیست مسجد و کلیسا، ازدواج ها را به رسمیت بشناسند، بلکه کافی است هر دو نفری که می خواهند با هم زندگی کنند ازدواج شان را در مرکزی دولتی به ثبت برسانند تا از همه‌ حقوق یک زوج قانونی برخوردار باشند. در حالی که در ایران تحت حاکمیت جمهوری جهل و جنایت اسلامی، اگر زن و مردی خارج از قوانین اسلامی با همدگیر رابطه انسانی و عاطفی برقرار کنند در صورت دستگیر شدن خطر سنگسار در انتظارشان است. در حالی که با یک صیغه اسلامی حتی در پایتخت اسلام، یعنی شهر قم، هرکس می تواند زنانی را از هر سنی چه جوان و چه پیر برای یک ساعت، چند ساعت، چند روز و چند ماه صیغه کند و مرد متجاوز هر بلایی و جنایتی خواست بر سر او بیاورد از نظر شرعی و قانوین مجاز است. بنابراین، تحولات انقلابی از تونس تا مصر، نه برای اسلام و برپایی حکومت ارتجاعی اسلامی، بلکه برعکس برای نان و آزادی و دست کم برای برپایی حکومت های دمکراتیک است و عقب نشینی اجباری گرایشات اسلامی نیز در آن ها مشهود و عیان است.
تجارب انقلاب های سیاسی - اجتماعی تاکنونی نشان می دهند که در سر راه آن ها، انواع و اقسام موانع و توطئه نهفته است. از اين رو، مردمی که حکومتی را ساقط می کنند نباید سرنوشت خود را به دست حاکمان جدید بدهند. آن ها باید مستقیما در  سرنوشت خویش و جامعه شان دخیل باشند و به هیچ فرد و جمعی و حزبی اجازه ندهند فداکاری ها و جان فشانی ها و خون جان باخته گان شان را فدای قدرت گیری خود کنند. سوسیالیست های انقلابی، مردم برابری طلب و عدالت جو، نباید راهی برای برگشت به گذشته و بقایای حکومت سرنگون شده باز بگذارند و نه راهی برای قدرت گیری نیروهای تازه نفس مرتجع و فرصت طلب. تنها حضور دایمی و پیگیر کارگران، زنان، دانش جویان، نویسندگان و هنرمندان مترقی و مردم آزاده در صحنه سیاسی کشور می تواند موانع سر راه پیشروی جنبش اجتماعی را پشت سر بگذارد و هم توطئه های دشمنان و دوستان دروغین انقلاب را خنثی کند. هم چنان که در مورد انقلاب 57 ايران ديديم خلاء قدرت و عدم حضور پیگیر نیروهای واقعی انقلابی در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه، سبب شد که نیروهای مرتجع اسلامی و جانی قدرت را بگیرند که هنوز هم پس از گذشت سی و دو سال ماشین آدم کشی شان هم چنان از جامعه قربانی بگیرد. اما دور نیست آن روزی که کارگران و مردم تحت ستم و عدالت جو، بار ديگر برای به دست آوردن آزادی خود به پا خيزند.
هدف های جنبش اجتماعی و انقلابی که لغو فوری همه قوانین غیرانسانی و نابرابر، تامین آزادی ها فردی و اجتماعی شهروندان، آزادی احزاب و سازمان های سیاسی، آزادی تشکل های دمکراتیک زنان، کارگران، دانش جویان، روشنفکران، هنرمندان، آزادی رسانه های مستقل، به رسمیت شناختن حقوق اقلیت ها و برقراری یک رابطه برابر و انسانی بین همه شهروندان کشور، آموزش و پرورش و هم چنین بهداشت و درمان رایگان، پرداخت بیمه بی کاری مکفی به همه بی کاران و غیره حداقل خواست هایی هستند که باید در جامعه نهادینه شوند از این رو، نباید صرفا به جابه جايی افراد و حکومت محدود شوند.
از جمله مسائل مورد بررسی و قابل اتکا در تحولات انقلابی اخیر، نقش و جایگاه مهم رسانه هاست. در خیزش مردم ایران در سال 88 و اکنون تونس و مصر و غیره نقش تعیین کننده و مثبت و مهم اینترنت، موبیل تلفن، اس ام اس، فیس بوک و تویتر بر همگان آشمار شده است و در پخش سریع خبرهای مهم و رویدادها و هم چنین بسیج نیرو، تاثیر به سزایی بر افکار عمومی می گذارند.
مهم ترین درس و پیام انقلابات از تونس تا ایران، این است که انسان ها با اتحاد و همبستگی طبقاتی خود می توانند علیه یوغ ستم و استبداد و استثمار و گلوله برخیزند و به سرعت حکومتی را که به ظاهر خود را با ثبات و قدرقدرت نشان می دهد، سرنگون کنند. اما مهم تر از همه، نیروهای انقلابی و خشمگین باید بدانند که چه نوع حکومتی را می خواهند جایگزین حکومت سرنگون شده کنند که خواست ها و مطالبات و آرزوهای برابری طالبانه و انسان دوستانه آن ها را برآورد کند، امری بس مهم و سرنوشت ساز است.

پنج شنبه چهاردهم بهمن 1389 - سوم فوریه 2011