۱۳۹۴ آبان ۲۱, پنجشنبه
هافينگتون پست: طرح ايران براي مقابله با دوره پس از اسد
|
اسد در نهایت قدرت را ترک خواهد کرد. ایران با کمک حزب الله لبنان و تجربه اعمال نفوذ با استفاده از نیروهای نیابتی اش در عراق، سبب ایجاد یک پایگاه شبه نظامی بزرگ در سوریه شده است که هدف از آن، تحت کنترل داشتن برخی مناطق کلیدی به ویژه دمشق به منظور دیکته کردن حضور و نفوذ خود قطع نظر از نتیجه جنگ داخلی سوریه است
به گزارش پایگاه خبری «تیک»، هافینگتون پست با اشاره به طرح ایران برای مقابله با دوره پس از اسد نوشت با ظهور ایران به عنوان یک قدرت سیاسی تعیین کننده در لبنان و عراق، این احتمال نیز وجود دارد که ایران به یک بازیگر مهم در سوریه پس از حل و فصل درگیری ها در این کشور نیز تبدیل شود.
نشریه هافینگتون پست در مقاله ای به قلم شهیر شهید ثالث نوشت هم پیمانی ایران و سوریه کمی پس از انقلاب ایران در سال هزار و نهصد و هفتاد و نه شکل گرفت. این نزدیکی که بین دو دولت به وجود آمد به سبب این حقیقت نبود که ایرانی ها شیعه بودند و دولت سوریه تحت هدایت حافظ اسد (پدر بشار اسد) - یک علوی و پیرو اسلام شیعه- قرار داشت. بلکه دلیل این نزدیکی آن بود که هر دو نظام از سوی سه دشمن مهم یعنی آمریکا، اسرائیل و عراق در معرض تهدید قرار داشتند.
با تهاجم عراق به ایران در سال هزار و نهصد و هشتاد، سوریه تنها کشور عربی بود که در کنار ایران ایستاد و متعاقبا در جهان عرب منزوی شد. سوریه در اقدامی موثر خط لوله کرکوک- بانیاس را بست و سبب شد عراق نیمی از ظرفیت نفت صادراتی خود را از دست بدهد. در عوض، سوریه نفت قابل توجهی با قیمت مناسب از ایران دریافت کرد.
چرا سوریه از اهمیتی حیاتی برای ایران برخوردار است؟
خصومت ایران در قبال اسرائیل از نگرش های آن در زمینه سیاست خارجی از زمان انقلاب ایران نشأت می گیرد. از یک سو، روابط بین سوریه و اسرائیل به سبب اشغال بلندی های جولان از سوی اسرائیل از زمان جنگ شش روزه در سال هزار و نهصد و شصت و هفت همچنان خصومت آمیز باقی ماند. ایرانی ها از این شرایط به نفع خود بهره برداری کردند و روابط خود را با سوریه تقویت کردند و در پی آن بودند سوریه را به سپری برای خود در مقابل یک رویارویی احتمالی نظامی با اسرائیل تبدیل کنند.
در همین حال، با کمک های لجستیکی و اقتصادی ایرانی ها، حزب الله لبنان در دهه هزار و نهصد و هشتاد به عنوان یک سازمان شبه نظامی ظهور کرد. این اقدام با هدف تغییر شکل توازن قدرت در سیاست لبنان به نفع اقلیت شیعیان و مقابله با استیلای بدون چالش اسرائیلی ها در این منطقه صورت گرفت. در همین حال؛ در زمینه بازدارندگی، هدف ایران بازی با کارت حزب الله بود. این بدان معناست که حزب الله نقش یک نیروی نیابتی را برای ایران ایفا خواهد کرد که می تواند یک تهدید بالقوه دایمی برای امنیت اسرائیل باقی بماند. سوریه همین دیدگاه را در ارتباط با حزب الله دارد. از این رو، موفقیت حزب الله از اهمیت به سزایی برای دولت سوریه برخوردار بود. از این منظر، سوریه به یک کریدور حیاتی اتصال از دمشق تا طرطوس در ساحل مدیترانه که تا مرز لبنان ادامه دارد، تبدیل شد. این کریدور ایران را قادر ساخت تا به ارائه تسلیحات برای حزب الله ادامه دهد. حزب الله بعدها به عنوان تنها قدرت نظامی عرب ظهور کرد که می تواند با تهاجم اسرائیل مقابله کند به ویژه طی جنگ در سال دو هزار و شش.
با سقوط صدام حسین، دشمن قاطع ایران، در سال دو هزار و سه، تنها گروه های مخالف مجهز و خوب آموزش دیده ای که می توانستند نقشی مهم در دوره پس از صدام در عراق ایفا کنند، شبه نظامیان و احزاب سیاسی شیعه بودند. ایران به مدت بیش از دو دهه به صورت قابل توجهی بر روی چنین گروه هایی سرمایه گذاری کرد و کمک های مالی، آموزش و تسلیحات در اختیار آنها قرار داد. این موضوع به همراه مشترکات ایدئولوژیکی سبب ایجاد روابطی قدرتمند بین شیعیان عراقی و دستگاه روحانیون شیعه ایران شد.
این تحول راه را برای گسترش نفوذ ایران و تشکیل «محور مقاومت» فراهم کرد که ایران را بدون این که مانعی بر سر راهش قرار داشته باشد پس از عبور از عراق و سوریه به حزب الله لبنان متصل می کند.
اما سوریه به کشوری بسیار با اهمیت برای ایران تبدیل شده است.
اعتراضات در حمایت از دموکراسی در ماه مارس سال دو هزار و یازده در سوریه آغاز شد. آنچه که به عنوان یک بهار عربی دیگر علیه یک حاکم مستبد آغاز شد به یک جنگ خونین داخلی و نیابتی تبدیل شد که سبب کشیده شدن پای قدرت های منطقه ای و جهانی به آن شد. ظهور گروه سلفی ضد شیعه داعش -که بر اساس برخی گزارش ها کنترل نیمی از خاک سوریه و یک سوم از خاک عراق را در دست دارد- یک تهدید امنیتی مهم برای ایرانی ها قلمداد می شود.
همچنین باید به موضوع مداخله کشورهای منطقه به رهبری ترکیه و عربستان سعودی در درگیری های سوریه در تلاش برای سرنگونی بشار اسد رئیس جمهور سوریه اشاره کرد. سقوط اسد ضربه ای مهم به قدرت بازدارندگی راهبردی ایران محسوب می شود.
دکترین ایران در سوریه و عراق این است که «اگر ما از پایگاه های خود در مرزهایمان دفاع نکنیم مجبوریم با آنها در داخل مرزهای خود بجنگیم.»
بر اساس این دکترین، ایران به صورت قابل توجهی در سوریه سرمایه گذاری کرده است. استفان دِ میستورا نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور سوریه تخمین زده است ایران سالانه شش میلیارد دلار هزینه برای دولت اسد اختصاص می دهد. برخی کارشناسان تخمین می زنند که « ایران در سال های دو هزار و دوازده و دو هزار و سیزده، بین چهارده و پانزده میلیارد دلار کمک های نظامی و اقتصادی در اختیار رژیم دمشق قرار داد.»
ایران با انجام این کار، توانسته است اسد را در مقابل گروه های مخالف مسلح سوری و سلفی های تندرو تقویت کند. برخی گزارش ها حاکی است گفته می شود «حدود هزار گروه مخالف مسلح در سوریه وجود دارند و حدود صد هزار جنگجو نیز در این کشور فعال هستند.»
به گفته مقامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بزرگترین کمک ایران به سوریه سازمان دهی نیروی شبه نظامی دفاع ملی بوده است که سبب گرد هم آمدن شمار زیادی از داوطلبان از گروه مذهبی علویان شده است.
بر اساس چندین گزارش مستقل، «در هر لحظه، حدود پنجاه هزار جنگجوی نیروی دفاع ملی در سوریه فعال هستند.»
در ماه اکتبر، محمد رضا نقدی فرمانده نیروی شبه نظامی بسیج اعلام کرد تأمین مالی نیروی دفاع ملی تحت نظارت حسین همدانی قرار داشت که در اوایل ماه اکتبر در نزدیکی شهر حلب کشته شد. در ماه مه سال دو هزار و چهارده، سردار همدانی اعلام کرد ایران هفتاد هزار نیروی دفاع ملی را در چهل و دو گروه و صد و بیست و هشت گردان سازماندهی کرده است.
گزارش های منتشر شده حاکی است علاوه بر نیروی دفاع ملی، هزاران افغان (شیعیان هزاره)، داوطلبان شیعه عراقی و جنگجویان حزب الله لبنان برای جنگ علیه دشمنان اسد وارد سوریه شده اند.
اما اسد در نهایت قدرت را ترک خواهد کرد. ایران با کمک حزب الله لبنان و تجربه اعمال نفوذ با استفاده از نیروهای نیابتی اش در عراق، سبب ایجاد یک پایگاه شبه نظامی بزرگ در سوریه شده است که هدف از آن، تحت کنترل داشتن برخی مناطق کلیدی به ویژه دمشق به منظور دیکته کردن حضور و نفوذ خود قطع نظر از نتیجه جنگ داخلی سوریه است. این موضوعی زمان بر است. در هر صورت، با ظهور ایران به عنوان یک قدرت سیاسی تعیین کننده در لبنان و عراق، این احتمال نیز وجود دارد که ایران به یک بازیگر مهم در سوریه پس از حل و فصل درگیری ها در این کشور نیز تبدیل شود.
|
خودکشی کودکان؛ پایانی تلخ برای تلخیهای بیپایان
تنها در ماه آبان امسال خبر خودکشی سه کودک زیر ۱۴ سال در ایران منتشر شد. دلیلی برای این خودکشیها ذکر نشد، جز در یک مورد و آن هم در حد شایعه. چه شرایطی است که کودکی را به سمت مرگ سوق میدهد؟
تصویر کودکی ۱۰ ساله، حلقآویزشده از پنکه سقفی یا میله بارفیکس یا هر وسیله دیگری برای در آغوش کشیدن مرگی خود خواسته، تصویری دلخراش و تلخ و در عین حال غیر معمول است.
وقتی صحبت از خودکشی میشود بیاختیار عاشقان دلشکسته یا پدران و مادران ناتوان از تامین هزینه زندگی و شرمنده از فرزند یا زنان مجبور به ازدواج شده و قربانی خشونتند که پیش چشم مجسم میشوند. تصویر کودکی ۱۰ ساله اما که همان روز از مدرسه آمده و قرار بوده در غیاب پدر ومادرش به مادربزرگ هم سری بزند و احتمالا نانی هم برای سفره شب بخرد، آویزان از سقف، تصویر غریبی است.
این تصویر تنها در آبان ماه حداقل سه بار تکرار شد: شوان هاوری، ۱۰ ساله در اشنویه (۵ آبان)، پسربچهای ۱۱ ساله در تهران محله خلیج فارس (۶ آبان) و حال در روز ۱۷ آبان فرشاد ۱۴ ساله در رستمکلای مازندران با نامهای در دست که هنوز محتوای آن به رسانهها راه پیدا نکرده است.
خودکشی کودکان آیا پدیده رایجی است؟ نبود آمار درخور اعتنا در این پدیده نیز همانند سایر معضلات اجتماعی پاسخ این پرسش را سخت میکند. فاطمه دانشور رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران به تازگی خبر از انتشار آتی نتایج تحقیقی در این باره داده است.
به گفته او اما آخرین تحقیق در این زمینه مربوط به فاصله سالهای ۱۳۸۱ تا ۸۳ در تهران است که بر اساس آن ۱۱۱ کودک ۸ تا ۱۳ ساله در این بازه زمانی دست به خودکشی زده بودند؛ تنها در تهران و تنها بر اساس آمار اعلامشده از سوی بیمارستان لقمان.
سراغ کشورهایی میرویم که آمار در آنها جایگاه ویژه خود را دارد و پنهانکاری روشی برای مقابله با مشکلات اجتماعی نیست.
رضا کاظمزاده روانشناس مقیم بلژیک از کشور فرانسه میگوید؛ به طور متوسط سالیانه ۱۵۰ مورد خودکشی کودکان زیر ۱۴ سال که ۱۰ مورد آن مربوط به کودکان زیر ۱۰ سال است، روی میدهد، با تاکید بر این که مسئولان مربوطه در کشور فرانسه معتقدند آمار واقعی بسیار بیشتر از این است. کاظمزاده در مورد دلیل بالاتر بودن آمار واقعی میگوید: «تشخیص اینکه یک سانحه برای یک کودک خودکشی بوده یا تصادف، مسئله سادهای نیست و ضمنا گاهی اوقات خانوادهها سعی میکنند خودکشی کودکانشان را پنهان بکنند. بنابراین آمارگیری در این زمینهها کار سادهای نیست.»
۱۰ مورد خودکشی کودکان زیر ۱۰ سال در هر سال آن هم در فرانسه و تلختر این که هرچه سن کودکان کمتر است، روشهای خودکشی خشونتبارتر هستند. به گفتهی رضا کاظمزاده: «تحقیقاتی که تا الان شده نشان داده که هرچه سن کودک کمتر است، روشها افراطیتر و خشنتر است. یعنی بچههایی که مثلا زیر ۱۰ سال دست به این کار میزنند، از روشهای خیلی افراطی مثل دار زدن یا به طور ناگهانی در خیابان جلوی یک ماشین دویدن استفاده میکنند. استفاده از دارو معمولا در سنین بالاتر اتفاق میافتد و کم و بیش میشود گفت از ۱۰ سالگی است که کودکان شروع میکنند از وسایل غیر افراطیتر استفاده کردن که مشخصا مهمترین موردش داروست که البته محدود است به امکاناتی که کودک در محیط خانوادگیاش دارد، یعنی در اغلب موارد داروهایی بوده که یکی از والدین در خانواده از آنها استفاده میکردند.»
"کودکی که خودکشی میکند، الزاما نمیخواهد بمیرد"
بین فکر کردن به مرگ و اقدام عملی برای انجام آن تفاوت هست. رضا کاظمزاده میگوید فکر کردن به مرگ و داشتن فانتزی درباره آن میان کودکان بسیار رایج است اما آنجا که این فانتزی وارد مرحله عملی میشود، نام خودکشی بر خود میگیرد.
چه عاملی اما باعث میشود تا این "فانتزی کودکانه" به یک بازی مرگبار بدل شود؟ به گفته کاظمزاده در بیشتر موارد، این عوامل بسیار پیش پا افتاده هستند مثل دعوا با پدر و مادر یا اتفاق ناخوشایندی که در مدرسه افتاده است. اما این رویدادهای ساده و پیش پا افتاده وقتی در بستر یک شرایط نامناسب روحی و روانی برای کودک قرار میگیرند میتوانند کودک را به سمت خودکشی سوق دهند.
کاظمزاده میگوید، در اکثر موارد اقدام به خودکشی برای کودک در حقیقت یک نوع فرار از موقعیتی است که برایش غیرقابل تحمل بوده و نه الزاما پذیرش مرگ مانند یک بزرگسال.
موقعیت دیگری که میتواند کودک را به طرف اقدام به خودکشی سوق دهد، تقاضای کمک است. رضا کاظمزاده میگوید: «در مواردی که مثلا خشونت خانوادگی وجود دارد، در مواردی که به بچه تجاوز جنسی شده و بچه احساس میکند که همچنان در معرض چنین خطری قرار دارد، در این مواقع باز خودکشی بهطور مستقیم به معنای اینکه بخواهد حتما خودش را از بین ببرد نیست، بلکه یک نوع اقدام برای کمک طلبیدن است.»
و سومین عاملی که باعث میشود یک کودک نه تنها به مرگ فکر کند بلکه به استقبال آن برود، تنبیه خود است. به گفته رضا کاظمزاده کودکانی که یکی از نزدیکترین افراد خود را از دست دادهاند؛ مثل پدر یا مادر و یا خواهر و برادر و به نوعی خود را در این رویداد مقصر میدانند و یا کودکان طلاق که خود را عامل جدایی پدر و مادر میپندارند، ممکن است برای تنبیه خودشان دست به خودکشی بزنند.
آیا مشکلات اقتصادی و اجتماعی میتواند علت خودکشی یک کودک باشد؟
در میان سه مورد خودکشی کودکانی که در ماه آبان خبری شدند، تنها یک مورد همراه با شایعاتی درباره علت این خودکشی بود. روزنامه شرق در گزارشی از خودکشی شوان هاوری در اشنویه نوشت: «دلایل ضد و نقیضی برای این حادثه عنوان شده که برخی رسانهها طلبکردن کمکهای مردمی مدرسه را عامل آن اعلام کردهاند؛ مبلغی که خانواده از پرداخت آن عاجز بوده و کودک با تهدید خانواده به خودکشی در صورت عدم تأمین این هزینه به اتاقش پناه برده و در حال دستوپنجه نرمکردن با ترس حقارت و تمسخرشدن توسط همکلاسیهایش تصمیم میگیرد، به زندگیاش خاتمه دهد.»
فرماندار، مدیرکل روابط عمومی آموزش و پرورش و نماینده استان آذربایجان غربی و اشنویه در مجلس، هر سه، این شایعه را رد کردهاند اما رضا کاظمزاده میگوید مشکلات اجتماعی و اقتصادی در درازمدت میتوانند کودکی را که از نظر روحی شکننده است، به سوی خودکشی سوق دهند.
این روانشناس میگوید: «در خیلی از موارد کودکانی که دست به این کار میزنند کودکانی هستند که وقتی خودشان را با بچههای دیگر مقایسه میکنند، نوعی احساس حقارت و کمبود در آنها قوی است. در دسته دیگر احساس شرم و گناه است. یعنی بچههایی هستند که خیلی سریع احساس میکنند اگر یک اتفاقی برای خودشان، برای دوستان یا برای خانوادهشان میافتد، به نوعی آنها هستند که مقصرند و کلا بچههایی هستند که فوقالعاده حساساند. رابطه بین حساسیت و زودرنجی کودکان و خودکشی آنها رابطه پررنگی است.»
شوان، فرشاد و آن کودک تهرانی که نامش برده نشده، هر چند از سه منطقه مختلف و احتمالا با انگیزههای متفاوت به استقبال مرگ رفتهاند اما وجه مشترکشان این بود که هرسه کودک بودند، زیر ۱۴ سال و در سنینی که قاعدتا میبایست سرشار از شور زندگی باشند و جز به بازی و شادی نیاندیشند. این سن حتی برای غم شیرین عشق هم هنوز کم است چه رسد به غم نان و جامعه.
واقعیت اما سه پیکر آویزان از سقف است و تصویری که دیگر هرگز از ذهن و خاطره پدر و مادر آنها پاک نمیشود و البته این پرسش دردآور که آیا میشد جلوی این فاجعه را گرفت؟
منبع: دویچهوله
Un enfant palestinien de 10 ans est arrêté par l'armée israélienne
Michel Collon & Investig'Action a partagé la vidéo de شهاب.
Un enfant palestinien de 10 ans est arrêté par l'armée israélienne
چرا دولت آمریکا از بشار اسد رئیس جمهور سوریه متنفر است؟
ویلیام بلوم/ آمادور نویدی
آمریکا به همان دلیلی نسبت به دولت سوریه دشمنی دارد، که بیش از نیم قرن نسبت به کوبا دشمنی داشته است؛ و برای ۱۵ سال گذشته با ونزوئلا دشمن بوده است؛ و در گذشته با ویتنام، لائوس و کامبوج؛ جمهوری دومینیکن، اروگوئه، و شیلی و غیره دشمن بود و این دشمنی هم چنان از طریق اطلس جهان و کتاب های تاریخ ادامه دارد. چیزی که این دولت ها با هم مشترک بوده اند، می تواند در یک کلمه خلاصه شود- استقلال… استقلال از سیاست خارجی آمریکا؛ امتناع از آلت دست واشنگتن شدن؛ سرپیچی از دشمنی مداوم با دشمنان رسمی واشنگتن؛ و احترام ناکافی و تعصب نسبت به نوع زندگی سرمایه داری … آمریکا دولت سکولار افغانستان، عراق، و لیبی را سرنگون ساخت و تلاش می کند تا همان کار را با سوریه کند… آمریکا، داعش را در سوریه بمباران کرده است، اما از همین فرصت استفاده کرده تا زیرساخت و ظرفیت نفتی سوریه را تخریب و نابود سازد. روسیه، داعش را در سوریه بمباران کرده است، اما از همین فرصت استفاده کرده است تا به دیگر دشمنان سوریه حمله کند… سیاست آمریکا در قبال سوریه- که تمام آشفته بازار فعلی از آن شروع شد- از سال های منتهی به سال قیام ۲۰۱۱ علیه رهبر سوریه بشار اسد طراحی شده بود تا مروج فرقه گرایی باشد، که منجر به جنگ داخلی شد، و هدف، تغئیر رژیم سوریه است.
چرا دولت آمریکا از بشار اسد رئیس جمهور سوریه متنفر است؟
نوشته: ویلیام بلوم
آیا به این دلیل، همان گونه که به ما گفته شده، او یک دیکتاتور بی رحم است؟ اما چگونه این می تواند دلیل نفرت از او باشد؟ در واقع، مشکل است که بتوانیم دیکتاتوری از نیمه دوم قرن ۲۰ یا قرن ۲۱ نام ببریم که توسط آمریکا حمایت نشده باشد؛ دیکتاتورها نه تنها حمایت شده اند، بلکه اغلب به قدرت گماشته شده اند و برخلاف خواسته مردم در قدرت نگه داشته شده اند؛ در حال حاضر، لیست دیکتاتورها شامل عربستان سعودی، هندوراس، اندونزی، مصر، کلمبیا، قطر، و اسرائیل است.
به نظرم، آمریکا به همان دلیلی نسبت به دولت سوریه دشمنی دارد، که بیش از نیم قرن نسبت به کوبا دشمنی داشته است؛ و برای ۱۵ سال گذشته با ونزوئلا دشمن بوده است؛ و در گذشته با ویتنام، لائوس و کامبوج؛ جمهوری دومینیکن، اروگوئه، و شیلی و غیره دشمن بود و این دشمنی هم چنان از طریق اطلس جهان و کتاب های تاریخ ادامه دارد.
چیزی که این دولت ها با هم مشترک بوده اند، می تواند در یک کلمه خلاصه شود- استقلال… استقلال از سیاست خارجی آمریکا؛ امتناع از آلت دست واشنگتن شدن؛ سرپیچی از دشمنی مداوم با دشمنان رسمی واشنگتن؛ و احترام ناکافی و تعصب نسبت به نوع زندگی سرمایه داری .
آیا اوضاع خاورمیانه شما را گیج و آشفته کرده است؟ این هم چیزهائی که باید درباره اش بدانید.(اما باحتمال زیاد بازهم گیج و آشفته می شوید.)
. آمریکا، فرانسه، عربستان سعودی، ترکیه، قطر، و حکومت های پادشاهی خلیج فارس همه در سال های اخیر از القاعده و/ یا دولت اسلامی (داعش) با سلاح، پول، و/ یا از نظر نیروی انسانی حمایت کرده اند.
. اولین مثال از این نوع حمایت در سال ۱۹۷۹، زمانی است که آمریکا شروع به عملیات مخفی در افغانستان کرد. شش ماه قبل از این که روس ها وارد افغانستان بشوند، آمریکا بنیادگرائی اسلامی را در سراسر سمت جنوب علیه «کمونیسم بی خدای» شوروی ترویج کرد. سپس همه کثافت های القاعده/طالبان از راه رسیدند که تا به امروز ادامه دارد.
. آمریکا علاوه بر افغانستان، از ملیشای اسلامی در بوسنی، کوسووو، لیبی، قفقاز، و سوریه حمایت کرده است.
. آمریکا دولت سکولار افغانستان، عراق، و لیبی را سرنگون ساخت و تلاش می کند تا همان کار را با سوریه کند، بنابراین، انگیزه بزرگی به ظهور داعش می دهد. اوباما در ماه مارس امسال(۲۰۱۵) گفت:«داعش نتیجه مستقیم القاعده در عراق و ناشی از حمله و اشغال ما می باشد. که مثالی از عواقب ناخواسته ماست. و به همین دلیل ما باید معمولاً قبل از شلیک تیر، نشانه گیری کنیم.»
. به علت جنگ های واشنگتن، بیش از یک میلیون پناهنده، اکنون در حال رفتن به سوی اروپا و شمال آفریقا هستند. خداوند نگهدار استنثائی آمریکا باشد!
. همه کردهای عراقی، سوری و ترک علیه داعش جنگیده اند، اما ترکیه – عضو ناتو و متحد آمریکا – علیه هر کدام از آنها(کردها) جنگ می کند.
. روسیه، ایران، عراق، و جناحی از لبنان(حزب الله – م)، هرکدام از راههای گوناگون از دولت سوریه در مبارزه دمشق علیه داعش و دیگر گروه های تروریستی، ازجمله «تروریست های میانه رو، یا معتدل»(که بسیار مشهورند اما هرگز دیده نشده اند)، حمایت کرده اند. به این دلیل هر چهار کشور بشدت مورد انتقاد واشنگتن قرار گرفته اند.
. آمریکا، داعش را در سوریه بمباران کرده است، اما از همین فرصت استفاده کرده تا زیرساخت و ظرفیت نفتی سوریه را تخریب و نابود سازد. روسیه، داعش را در سوریه بمباران کرده است، اما از همین فرصت استفاده کرده است تا به دیگر دشمنان سوریه حمله کند.
. رسانه های اصلی(غربی- م)، تقریبا هرگز در مورد پیشنهاد خط لوله گاز طبیعی قطر – برای انتقال گاز به اروپا – که سال ها سوریه در برابرش مقاومت کرده است – به عنوان یک دلیل برای دشمنی زیاد با سوریه، چیزی نمی گویند . این خط لوله گاز قطر می تواند مانعی برای انتقال گاز روسیه به عنوان منبع غالب ارائه انرژی به اروپا باشد.
. در لیبی، در آغاز جنگ داخلی سال ۲۰۱۱، خیلی از شورشیان ضد قذافی، شبه نظامیان مرتبط به القاعده ای بودند، که توسط ناتو در «منطقه پرواز ممنوع» محافظت می شدند.
. سیاست آمریکا در قبال سوریه- که تمام آشفته بازار فعلی از آن شروع شد- از سال های منتهی به سال قیام ۲۰۱۱ علیه رهبر سوریه بشار اسد طراحی شده بود تا مروج فرقه گرایی باشد، که منجر به جنگ داخلی شد، و هدف، تغئیر رژیم سوریه است.
. وزیر امورخارجه آمریکا، جان کری در ۲۲ اکتبر۲۰۱۵ اعلام کرد که:« برای حل جنگ داخلی سوریه، کشور نباید تکه تکه شود، و باید سکولار باقی بماند، و مردم سوریه باید بتوانند رهبر آینده خود را انتخاب کنند.»( درواقع، همه آن چیزی که حکومت اسد را توصیف می کند.) سپس کری گفت:«یک چیز در سر راه اعمال سریع این توانایی وجود دارد، و آن شخصی بنام اسد است، بشار اسد.»
برگردانده شده از:
درباره نویسنده:
ویلیام بلوم نویسنده، تاریخدان و منتقد مشهور سیاست خارجی آمریکاست. او نویسنده کتاب های کشتن امید: ارتش آمریکا و مداخلات سیا از زمان جنگ جهانی دوم، و کشورهای یاغی: راهنمایی به تنها ابرقدرت جهان است.
اشتراک در:
پستها (Atom)