۱۳۹۳ آذر ۲, یکشنبه

میترا پورشجری: آخرین وضعیت دو زندانی تبعید شده

میترا پورشجری: آخرین وضعیت دو زندانی تبعید شده


سرگردانی، تبعید به زندانهای دورافتاده سرخس و درگز وممنوع الملاقات شدن دو زندانی سیاسی

علی عبادی جامخانه با 64 سال سن و 15 سال سابقه محبوس بودن در زندانهای دوره پهلوي ودهه 60 که در فروردین 1388 همزمان با پسر و دختر و دامادش دستگیر و درنهايت، به "اتهام اقدام علیه امنیت ملی" به شش سال زندان و10 سال تبعید به خلخال محکوم شد.
 وي مهمترین اتهامش برگزاری مجلس خصوصی ( جشن تولد نوه خود) بود که در آن يادي از دوستان اعدام شده در سال 1367 را بازگو كرده بود، در پي اين اتهام بیش از 400 روز در سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات مشهد را گذراند و تا امروز بیش از 2000 روز در زندان بدون حتی یکروز مرخصی، دوران محکومیتش را سپري كرد.
 آقاي عبادي تحت فشارهای بازجويي و انفرادي طولاني مدت دچار بیماریهایی چون فشار خون وپروستات شد و مشكلات جسمي بوجود آمده، رنج تحمل دوران حبس ايشان را در شرايط تاسف بار زندان وكيل آباد مشهد مضاعف كرد.
اينبار در زماني كه تنها ٤ ماه به پايان محكوميت آقاي عبادي باقيمانده بود، دستگاه قضايي با همكاري وزارت اطلاعات در طي برنامه اي تازه، اميد آزادي را براي خانواده ايشان به نااميدي تبديل كرد وبدون اطلاع قبلي وهيچ گونه حکم قضائی ویا دلیل قانوني اجراي اين تصميم، در تاریخ 6 آبان وي را به زندان سرخس تبعید کرد. زندان سرخس نيز همانند وكيل آباد مشهد فاقد بند سياسي است و محل نگهداري زندانیان عادی با جرائم اعتیاد و قتل و... است و باتوجه به كهولت سن و بيماريهاي متعدد آقاي عبادي انتقال ايشان به مكان جديد و ناشناخته و دور از دسترس خانواده، گذراندن چند ماه پاياني محكوميت ٦ ساله را براي ايشان و خانواده سخت وطاقت فرسا كرد.
روز شنبه 24 آبان ماه كه خانواده آقای عبادی با طی سختي مسير سه ساعته و گذراندن جاده های خطرناك، برای ملاقات به درب زندان سرخس مراجعه كردند، مسئولین زندان از ملاقات خانواده با ايشان امتناع كرده واعلام کردند زندانی ممنوع الملاقات می باشد ودلیل آن برای کسی روشن نمی باشد.

2: آقاي مهدی جلیلی با 61 سال سن و سابقه زندان در دهه 60، در تیر ماه سال 1388 دستگیر و با سپری کردن بیش از 250 روز درسلول انفرادی وزارت اطلاعات مشهد وفشارهای بسیارزیاد به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" به 16 سال حبس محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر به 8 سال کاهش یافت واکنون با داشتن بیماریهای فراوان وگذراندن بیش از 5 سال حبس بدون یک روز مرخصی، ايشان نيز بدون هیچ حکم قضائی و همزمان با آقاي عبادي به زندان درگز تبعید شد و هم اكنون ايشان نيز ممنوع الملاقات شدند.
سرگذشت خانواده اين دو زنداني تبعيد شده كه مجبور مي شوند براي ملاقات آنها هر هفته جاده هاي سخت و خطرناك زندانهاي سرخس و درگز را بپيمايند و حتي بدون پاسخي مناسب و محروم از ديدار آنها بازگردند،
يادآور كشته شدن خانواده پيمان عارفي و مجروح و به كما رفتن ماهها خواهر و مادر شهرام احمدي است كه آن دو نيز بي دليل به زندان هاي مسجد سليمان و رجايي شهر تبعيد بودند.  
تبعيد به زندانهاي دور از محل زندگي زنداني، راه ديگري شده است براي شكنجه و عذاب خانواده و خود زنداني كه هم چنان ادامه دارد.
با تشکر
میترا پورشجری
نوامبر2014

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با عباس منصوران کوشنده مبارزه کارگری درباره کوبانی

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با عباس منصوران کوشنده مبارزه کارگری درباره کوبانی


این بازگشت خزنده از پیش، برنامه ریزی شده بود. سرمایه بحران زده در پی مهار بحران و انباشت و ربایش است. به همان سبب و انگیزه در بالکان و افغانستان و عراق وارد شد؛ این ادامه همان سیاست. سال 2013 ارتش آمریکا، شبانه به خواری ناچار بود منطقه را رها کند، داعش را به جای خود آفریده بود، اینک باز می گردد، به سان «ناجی». پنتاگون اما بارها اعلام کرده بود که موضوع کوبانی در در میان نیست. «ارتش رهایی بخش» سرمایه، برای هدف های گسترده و استراتژیک از آسمان به زمین می نگرد. باید بپذیریم که هرآنچه در آسیا و خاورمیانه اش، در اروپا و اکراین اش، و در آسیا مرکزی و در قفقاز و ماوراء قفقازش می گذرد و به زودی در بسیاری از اقمار روسیه ی پیشین، خواهد گذشت
.................
گفتگو با عباس منصوران کوشنده مبارزه کارگری درباره کوبانی
گزارشگران:
تغییر و تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه و جابجائی های سیاسی آن بویژه با هجوم وحشیانه داعش به شهر کوبانی و آوارگی  بخش عظیم ساکنین این شهر و مقاومت زنان و مردان باقی مانده در برابر نیروهای مسلح داعش, امروز از موضوعات عمومی خبری است و خبرگزاری ها گزارشات لحظه به لحظه ای از موقعیت نیروهای مقاومت و داعش در این شهر را به جهان مخابره می کنند. بنوعی میتوان گفت که مولفه های سیاسی که مدتی طولانی در محاسبات سیاسی منطقه ثابت مانده بودند امروزه تغییر کرده است. منتج از شرایط اضطراری و فوق العاده فعلی, اوضاع سیاسی آن ناحیه را شاید بتوان از نو تعریف کرد. هم از اینرو و برای روشنی بخشیدن هر چه بیشتر این وضعیت بسراغ فعال کارگری  آشنا عباس منصوران  رفته و از او برای این گفتگو دعوت کردیم.
با تشکر از شما:

عباس منصوران:
با سپاس و سلام به شما بهروز گرامی و همیشه پرتلاش و پرشور و خوانندگان گرامی این نوشتار.

گزارشگران:
گفته میشود که در کوبانی و مناطق اطراف آن حکومتی از پائین و شبه شورائی و خودگردان موجود بوده است. قدرت از طریق اراده مردم اعمال میشده است. از کانتون نام برده می شود. کانتون چیست و در اینمورد دانسته های شما چیست؟
 عباس منصوران:
کانتون (Chantun) واژه ای است  فرانسوی همواژه  انگلیسی (Canton) که  برابر با «جمهوری» یا فدراسیونی از کنفدراسیون سوئیس خوانده می شد. تاریخِ این نام، به سال های 1300 میلادی بازمی گردد. در سده های نزدیک به میانه تاریخ مسیحی، کانتون ژنو در شمار شناخته ترین این تقسیم بندی ها بود. کانتون ها، در سوئیس، زیر نفوذ فرانسه و سلطه ی اسقف های کلیسا قرار داشتند. ژنو، به سان یک کانتون یا «جمهوری» نه به دریافت امروزین جمهوری، در میان دیگر فدراسیون هایی بود که سده های 12 و 13 مسیحی، بسته به موقعیت جغرافیایی از زیر نفوذ امپراتوری «روم مقدس» و گاهی زیر نفوذ فرانسه، و سرانجام در سده میانه، با سلطه پروتستان ها، حکومتی دهشتناک را تجربه کرد. نام دوران تفتیش اندیشه (انگیزاسیون)، در سده ی 15 یادگار این دوران است. کشیش کالوَن، سال 1541، کانتون یا جمهوری ژنو در سوئیس را فرمانروا شد. او پیرو «لوتر» و رفرمیست و اصلاح طلب دینی به شمار می آمد و زندگی  خشک و گورستانی و خشنی همانند خمینی داشت، به سفاکی هم سان او، آنچنان به جنایت و دین سالاری و به تن سپاری مردم به افیون مذهبی سرگرم که دقیقه ای برای خویش نداشت. در کانتون او به فرمان وی و دستیاراتش، روشنفکران و  پناهجویان گریخته از کشتارگاه کلیسای کاتولیک، با صلیب در آتش سوزانیده می شدند. پانصد سال بعد، کالوَن، الگو و پیشوای خمینی شد. کتاب «وجدان بیدار» که «بیداری در  برابر خشونت» اش باید نامید، نوشته اشتفان تسوایگ از مبارزین کمونیست اتریش، که در سال ۱۹۳۶ در آستانه جنگ جهانی دوم در اتریش و آلمان نشر یافت، گزارشی از این کانتون زیر فرمان رفرمیست های دینی است. این کتاب ارزشمند، با ترجمه ی بی مانند و شکوهمند زنده یاد سیروس آرین پور، بخشی از گزارش آن برهه ی هولناک حکومت دینی در کانتون ژنو است. وجدان بیدار (کاستلیو رویاروی کالون) سرگذشت «سباستین کاستیلو»ها یی ست که در برهه ی سیاه سده شانزدهم میلادی گویی سال 1357 تا کنون در ایران، و در کشاکش رفرمیسنم دینی، در برابر استبداد دینی پاپ‌های کاتولیک و ژان کالون پروتستانیست و تاریک اندیش به مبارزه‌ای بی امان برخاسته بودند.
به کانتون ها روژئاوا بازگردیم، پس از کالونیسم و تنها در سال 1792 در پی انقلاب بزرگ فرانسه بود که جمهوری نوین سوئیس به رسمیت شناخته شد. با سلطه ی ناپلئون، تمامی کانتون های 22 گانه در سال 1798به اشغال درآمدند. این تاریخچه، خود بیانگر آن است که گزینش نام «کانتون» برای «روژئاوا» یا کردستان سوریه، در دومی دهه ی آغازین هزاره سوم، آگاهانه از سوی کسانی گزینه شد که با مفهوم «کمون» و شورا، یعنی خودگردانی به وسیله ی حکومت شوندگان و مفهوم انقلابی آن یا نا آشنا بودند و یا به گمانم، آگاهانه برگزیده می شد. زیرا دراین برهه از هزاره ی سوم، و  مفهوم جمهوری، همان اندازه کهنه است که مفهوم کانتون. شاید که «کانتون» دارای تاریخی هفتصد هشتصد ساله، یا جمهوری  به مفهوم افلاتونی آن، به درازای  افزون بر دوهزار و سه سده پیش از تاریخ مسیح، باز می گردد. البته که مفهوم شورا، و «کمون» به دریافت خودگردانی نیز «دیرینگی» هزاران ساله دارد، اما با برداشت های گوناگون بسته به اینکه گزینه کدامین بخش از طبقه ها و یا لایه های اجتماعی باشد، می تواند نوسانی از ارتجاع و ضد انقلاب تا انقلاب، نمایندگی بیابد.
به هر روی، کوتاه سخن آنکه، مفهوم کانتون، کمون و شورا به کاربرد، نیروی پیش برنده، ساختار، اهداف، مناسبات طبقاتی، اجتماعی و ساختار سیاسیی که در پیش روی دارد، بستگی می یابد. «شورا» کمون یا «کانتون»، اگر ساختار خودگردانی و نفی حکومت و مناسبات طبقاتی در دستور و در سرشت نداشته باشد، وظیفه و سرانجامی جز کانتون های کالون یا جمهوری های کنونی همانند جمهوری کره شمالی، سوریه، لیبی، عراق، سوریه کنونی و مانند اینها در این گوشه و آن گوشه ی جهان نخواهد داشت. زیرا که وظایف و «سرنوشت» آنها را نه «خودِ شخص» که سوم شخص ها، رقم می زنند.  
در  روژئاوا، آنچه از همین آغاز پیداست، کانتون ها از سوی «اتحادیه دمکراتیک» و از بالا در حال مهارگرایش های شورایی  خودپو و از پایین روئیده و شاخسار گرفته، رویارو می باشند. گرایش های مردمی، با اشتیاق به خودسامان یابی و خودگردانی شورایی از پایین و از سوی دیگر، الگوی فدراسیونی کانتونی که از بالا روی کردی بازدارنده دارد، در تضاد اند.

گزارشگران:
موقعیت جغرافیائی و سیاسی کوبانی چگونه بود و چرا داعش به این شهر هجوم آورد؟
عباس منصوران:
"روژئاوا" یا کردستان غربی، با درازایی افزون بر ٧٠٠ کیلومتر از "دیرک" تا «افرین» که امروز، نامی است جهانی گرفته، نمادی از همبستگی در محاصره، در میانه، مرزهای سرمایه با حکومت های پیرامونی شب پای آن، با کشور های عراق، ترکیه و در محاصره سوریه قرار گرفته است.
پس از جنگ جهانی نخست، با پاره پاره کردن کردستان در چهار بخش ایران، عراق، ترکیه و سوریه کردها در سوریه، بیشتر در بخش شمالی این کشور، با مرز جدا شده ، با کردستان عراق در شرق سوریه و شمال و غرب ترکیه جداسازی شدند. جدا از این منطقه، در کلان شهرهای حلب و دمشق، منطقه ]ایی در شمار اشرفیه (Ashrafiya) و شیخ مقصود (Shaykh Maqsoud) در حلب و نیز منطقه های «حی اکراد» و «رکن الدین» در دمشق نیز بخش چشمگیری از کردها را در خود جای داده اند. کردان در سوریه به گویش کرمانجی زبان کردی سخن  می گویند.
تمامی این منطقه در «روژئاوا»، پاره ای از کردستان،  نزدیک به 4 میلیون نفر از جمعیت 24 میلیونی سوریه را در برگرفته است. این دیار با «رمیلان» اش، میزان منابع نفتی آن با اندوخته ی نفتی کرکوک برابری دارد. میزان نفت «رمیلان» به تنهایی با کلیه سرچشمه های نفتی دیگر سوریه برابر می شود.
سه کانتون یاد شده، در برگیرنده ی:
1-    «جزیره»[[i]]،  (Cizrê)یا (استان حسکه) با شهرها و روستاهایش از جمله "دیرک حمکو»، «تربه سپی»، «گرکی لکی»، «درباسیه»، «سریکانی» و «حسکه» که هنوز پاره هایی در اشغال دشمن است. نامی که بازگوی آن است که با تولید کل محصولات کشاورزی سوریه برابری دارد. این پاره از روژئاوا، در عراق و ترکیه و سوریه تنگنا گرفته و از هم جدا مانده با مرزهایش.

2-    کوبانی (Kobanê) که  حکومت اسد و نیز هم اکنون رسانه های حکومت اسلامی و روس پوتینی، کینه ورزانه، برای انکارش «عین العرب» می نامنداش، برافراشته در کنار «دشت سوروچ» ، با «گری سپی» (تل ابیض)، «عین عیسی»، «منبج» و «جرابلوس» از جمله شهرهای دیار کردستان غربی که «روژ ئاوا» یش می خوانیم، افزون بر ۵۰۰ هزار نفر را در بر می گیرد.
3-    «افرین» (Efrîn)/ عفرین/ در آن سو تر،  افزون بر ۵۰۰ هزار نفر که با کوچ اجباری   در یورش داعشیان، به این دیار با «عزاز»، «جبل سامان» و «ادلیب»، که شمار ساکنان آن اینک تا دو برابر افزایش یافته است. افرین، به سوی سوریه و منطقه عرب نشین حلب دامنه گرفته و در سوی دیگرش، ترکیه را در برابردارد.

عکس: نقشه کردستان سوریه


در دهه هفتاد تاریخ میسحی به ویژه، با طرح "کمربند عربی"، به دست حکومت بعث، تلاش شد تا کردها را کوچ ران و برخی عشیره های عرب وفادار به حکومت بعث سوریه و برخوردار از منافع و تیول مادی و نیز هزاران تن را به اجبار، با کوچ در برخی مناطق از جمله در بخش هایی از «جزیره» اسکان دهند. سیاست همه حکومت های استبدادی، صفویه و نادر افشار در ایران، با کوچ کردان به قوچان و حتا فارس، و عثمانی ها در ترکیه؛ رضا شاه و البکر و صدام، حاکمین ترکیه ووو چنین بوده است. سه دیار«روژئاوا» از یک دیگر جدا سازی شدند.
پی آمد «عربیزه» سازی دهه 1960 میلادی و به ویژه با کودتای حافظ اسد در مارس سال 1963 و نیز کوچ اجباری و پیشبرد جداسازی ها در دهه 1970 به وسیله حزب بعث، همانگونه در عراق به دست البکر و سپس صدام حسین، در سوریه نیز با سرکوب های نظامی، سیاسی، روانی و اجتماعی در کردستان به دست طبقه و مناسبات سرمایه داری و حکومتش،  کردستان و مردمانش باید انکارمی شدند.
در برابر این سرکوب ها، مقاومت، واکنش طبیعی و برحق حکومت شوندگان بود. در 12 مارس 2004 ستمبران در «قامیشلی» در بخش جزیره، به پا خاستند. و این نخستین بار نبود که خلقی بر می خاست و سرکوب می شد  و بار دیگر خیزشی دیگرباره داشت. مبارزه برای رهایی در این اقلیم، تاریخی بس دیرینه دارد .
گزارشگران:
هر از گاهی مقالاتی منتشر میشوند که بنوعی از خطر ناسیونالیسم در مناطق کردنشین هشدار داده میشود. منظور کدام نیروها هستند و پیش از محاصره کوبانی چه سیاستی در برابر کانتون ها داشتند؟

عباس منصوران:
نیروهای سازمان یافته ناسیونالیست، که با برخورداری از توان اقتصادی، نظامی و پایگاه توده ای و پشتیبانی از سوی حزب های برادر، در ترکیه و عراق به ویژه نیرو می گیرند، حزب دمکرات کردستان سوریه به رهبری عبدالحکیم بشار، با تشکیل «شورای میهنی کُردهای سوریه»  (ENKS)  که هم سان حزب دمکرات کردستان عراق، از دولت مسعود بارزانی پیروی می کند؛ و نیز حزب اتحاد دموکراتیک Partiya Yekîtiya Demokrat) (PYD) یا جنبش دموکراتیک (TEVDEM) سوریه که نیروهای زیر تاثیر و مورد پشیتبانی حزب کارگران کردستان ترکیه (پ ک ک) به شمار می آیند، از برجسته ترین این نیروهای ناسیونالیست و رقیب یکدیگر شناخته شده ترین هستند. هستند گروهبندی های دیگری مانند اتحادیه میهنی پیرو جلال طالبانی و مانند آن. «صالح مسلم»، رهبر «حزب اتحاد دمکراتیک» بارها در نشست‌هایش در تهران، و نیز باخبرگزاری کردپرس و در ترکیه اعلام کرده «ما خواهان ایجاد یک کنفدرالیسم هستیم یک فدراسیون منطقه‌ای کرد.». کانتون نیز از همین دیدگاه و خواست سیاسی، برگزیده و روی کرد دارد.
با خیزش توده های زیر ستم در سوریه و نیز بخش کردستان، در  نوزدهم ژولای 2012،  «یگانهای مدافع خلق» (Yekîneyên Parastina Gel, YPG) با به دست گرفتن رهبری، به مراکز حکومتی حزب بعث در کوبانی یورش برد و نیروهای حکومتی سوریه را وادار به ترک شهر کردند. نیروها و فرماندهان و کارگزاران حکومتی، بدون درگیری، شهر را واگذاردند. به آن سیاست که میدان درگیری ارتش ترکیه و گریلاها و نیروهای مردمی شود. در کردستان غربی شهر به دست «مجمع عمومی خلق» (MGRK) افتاد. به همین شیوه، دو شهر دیگر جزیره و افرین نیز.
به زودی برای دفاع از این دستاوردها و خودگردانی، به نیروی مسلح خلق، همانگونه که در ایران کردستان سال 1357 شاهد بودیم، ارتش مسلح مردان (YPG) و زنان (Yekîneyên Parastina Jin -YPJ) از کف جامعه و به صورت افقی سازمان یافت. زنان از این زاویه پیشاهنگ و حضور شکوهمند و تابناکی دارند که بیش از همه گروه های اجتماعی  در جامعه و به ویژه  از سوی اسلام و داعش، تهدید و نخستین قربانیان و بردگان به شمار می آمدند و شرایطی هولناک همانند آنچه در موصل و استان نینوای عراق در شهرهای "زومار»، «شنگال»، «کسک» و «وانه" و روستاها گواه بودیم، در برابر خویش می دیدند. زنان، برای تعیین سرنوشت خویش به  دست خویش و برای دفاع ازهستی خود، باید مسلح می شدند و این انگیزه به آنان نیرو، شور و پویایی می بخشید و بخشید.
در نیمه ی سال ۲۰۱۲ تا کنون زنان و مردمان کار و زحمت، با چنگ و دندان، نان از زمین و کلاش بر شانه برای دفاع از هستی، هویت، شرف، عزت نفس و ارزش های فراموش شده ی انسانی خویش یک تنه، تنها به پشتوانه اراده  و دریافت تا کنونی از خودرهایی، رزمی دلیرانه، به پیش می برند. کوبانی با این چهره، جهانی شد، جاودان در تاریخ، فصلی درخشان چون قیام بردگان در رم و کموناردها در پاریس. کوبانی به پشتوانه زنان و دختران به پا خاسته در ارتش خویش، در برابر حکومت سرمایه داری اسلامی ترکیه نو عثمانی، رویاروی حکومت اسلامی ایران و عراق، در برابر ارتش اسد و سپاه ایران برخوردار از پشتیبانی های جنایت بار الیگارش روس، در برابر دسیسه ها و یاری های حکومت های آمریکا، و سرمایه داران حاکم بر اروپا و چین ایستاد. نیروهای مردمی در روژئاوا، از آن زمان تاکنون توانستند بخش‌های گسترده ای از آن دیار را به خودگردانی درآورند. در نبود سازمان انقلابی کارگران، نبود حزب کمونیست و انترناسیونالیسم کارگری، در نشست نوامبر ۲۰۱۳ در شهر قامشلی، پروژه دولتِ گذار از سوی «حزب اتحاد دموکراتیک» (سوریه)،  پیش روی نهاده شد .
21 ژانویه 2014 در روژئاوا، کانتون های کردستان با الگوی سوئیسی برای خودگردانی اعلام حضور کرد.
بنا به طرح، «حزب اتحاد دموکراتیک» سوریه (Democratic Union Party -PYD))  کردستان سوریه که در سال 2003 پایه گزاری شده است، به سه منطقه تقسیم می‌شد که هریک از این مناطق خود یک شورای محلی ویژه و نمایندگانی در «دولت» آینده را خواهند داشت. آماده سازی انتخابات محلی و فراهم سازی پیش زمینه ها برای دولت آینده بی آنکه در مناسبات طبقاتی خللی وارد آورند،  حکومت شوندگان همچنان زیر فرمان می مانند و طبقات در جایگاه های خویش در تولید و توزیع طبقاتی، مانند اقلیم در عراق می شوند تا «یکیتی نیشتمانی» و «پارتی» به رهبری طالبانی ها  و بارزانی ها حکومت رانند. تاکنون هیچ یک از اعضای «انجمن میهنی» که خود را «شورای کردهای سوریه» می خواند، یا نیروهای حزب دمکرات کردستان سوریه، در دولت گذار «ائتلاف ملی برای انقلاب» حضور نیافته‌اند.
مجلس خلق کردستان، نزدیک به حزب های «اتحاد دمکراتیک» و «حزب کارگران کردستان/ پیرو پ ک ک) در سپتامبر سال ۲۰۱۳ هم پیمان شدند تا دولت دوران گذار را سازمان دهند. این نیروها، با ائتلاف "انجمن میهنی کرد" و "مجلس خلق کردستان"  «شورای عالی کرد» را ساختار دادند.
این سرانجامِ 6 ماه نشست و گفتگو بود. روز 12 نوامبر 2013 با حضور 86 نماینده  به نمایندگی 36 حزب و گروه و نهادهای اجتماعی از کرد، عرب، آسوری و سیریانی گرد آمدند. شورای سراسری سازندگی دولت گذار ساختار یافت. در نشست سپسین، در 15 نوامبر، ارگانی از 60 عضو، ساختار یافت که از سه بخش ِ جزیره، افرین و کوبانی برای پیشبرد هدف های تعیین شده برگزیده شدند. وظیفه این نهاد، سازماندهی کمیته هایی سه گانه بود:
1.     کمیته آماده سازی پیش نویس قانون اساسی دولتِ مشترک گذار
2.     کمیته  پیمان های اجتماعی جامع.
3.     کمیته سیستم انتخاباتی
  گروه های شرکت کننده در این نشست برای برپایی دولت گذارمشترک سه کانتون یاد شده، هم پیمان شدند.
نخستین کانتون در جزیره زاده شد. روز 21 ژانویه 2014 کانتون جزیره اعلام موجودیت کرد. این کانتون، از 22 وزیر سازمان یافته بود که از کردها، اکرم حسو (Ekrem Heso) به سان رئیس دولت کانتون، الیزابت گوریه (Elizabet Gewriyê) زنی از سیریانی ها و حسین اعظم (Husen Ezem) از عرب ها به دستیاران وی برگزیده شدند. زبان کردی، عربی و سیریانی به سان زبان رسمی کانتون به رسمیت شناخته شد.
«کوبانی» روز27 ژانویه یعنی یک هفته پس از این نشست تاریخی، خودگردانی خویش را اعلام کرد. کانتون کوبانی انور میسلیم (Enwer Mislim) را به رهبری مجلس قانون گزاری برگزید با دو دستیار و 22 وزیر.
«افرین»، 29 ژانویه،2104 کانتون در این دیار با گزینش یک زن کرد، هوی ابراهیم (Hevi Ibrahim)، به سان نخست وزیر، رهبری خودگردانی خود را اعلام کرد.
در میان خون و مقاومت سنگر به سنگر یگان مدافع خلق، یگان های زنان، برآمده از زنان دلاور از خرد تا کلان، از مادران تا دخترانشان، کوبانی 2014 را به کمون پاریس 1871پیوند دادند. جهان به سوی کوبانی، به سنگر خوبان خیره شد، زنانِ سازنده ی تاریخ، زنان کار و رنج و تولید کوبانی، در سنگرهای دفاع از شرافت انسان هزاره ی سوم، با نقدی مسلح، با اقدام مستقیم و با سازمانیابی و اراده، خواست های خویش را به سیاست تحمیل کردند. بررسی و نقد و کم وکاستش را که تمامی سوسیال دمکراتیک و در چارجوب مناسبات سرمایه داری و برنامه ای پرولتری است در اینجا مجالی نیست، اما درخشان از آن روی که برای نخستین بار در آسیاست که زنان سلاح در دست، منشور خویش را پیش روی می گذارند و همراه با موضع نقد پرولتری، از آن پشتیبانی می کنم.
 روز اول نوامبر، 2014 قوانین اساسی " ویژه زنان- به وسیله رهبری کانتون جزیره روژئاوای کردستان- سوریه نهاد رهبری اداره کانتون جزیره " از کانتون های سه گانه کردستان –سوریه، قوانین اساسی ویژه حق و حقوق زنان را درسی ماده در بیست و هفتمین  نشست خود به تصویب رسانید. رهبری کانتون " هدیه علی یوسف و حمید دهام العاصی، رهبران اصلی کانتون آنرا امضا و  اعلام  کردند.
اگر شوراها به خودآگاهی طبقاتی و سوسیالیسم و سامان یابی انقلابی بر نیایند، اگر سازمان و حزب کمونیست انقلابی به رهبری نباشد و سازمان وخودآگاهی نباید، دولت گذار به حکومت پایدار تثبیت می شود، دولت گذار که «دولتی غیرنظامی» را نوید می دهد در این منطقه با هزینه جویبارهای خون، به حکومتی طبقاتی و استبدادی انسجام می یابد. بنا به طرح، «حزب اتحاد دموکراتیک» (سوریه) کردستان سوریه بسته به توازن قوا سهمی با رقیب، همانند اقلیم در عراق، به سه منطقه تقسیم می ‌شود به فدراسیون هایی زیر نام کانتون که هریک از این مناطق خود یک خرده دولت محلی ویژه و نمایندگانی در دولت مرکزی را خواهند داشت. آماده سازی انتخابات محلی و فراهم سازی پیش زمینه ها برای حکومت آینده تا حکومت شوندگان همچنان زیر فرمان بمانند و طبقات در جایگاه های خویش در تولید و توزیع طبقاتی، مانند اقلیم در عراق شوند. اگر شوراها به خودآگاهی طبقاتی و سوسیالیسم و سامان یابی انقلابی بر نیایند...

گزارشگران:
آمریکا اعلام کرده که 1500 نفر از نیروهای نظامی خود را تحت نام مشاوران نظامی وارد منطقه خواهد کرد. این اقدام را چگونه ارزیابی می کنید و پیامد آن برای منطقه و بویژه کردهای منطقه چیست؟
عباس منصوران:
این بازگشت خزنده از پیش، برنامه ریزی شده بود. سرمایه بحران زده در پی مهار بحران و انباشت و ربایش است. به همان سبب و انگیزه در بالکان و افغانستان و عراق وارد شد؛ این ادامه همان سیاست. سال 2013 ارتش آمریکا، شبانه به خواری ناچار بود منطقه را رها کند، داعش را به جای خود آفریده بود، اینک باز می گردد، به سان «ناجی». پنتاگون اما بارها اعلام کرده بود که موضوع کوبانی در در میان نیست. «ارتش رهایی بخش» سرمایه، برای هدف های گسترده و استراتژیک از آسمان به زمین می نگرد. باید بپذیریم که هرآنچه در آسیا و خاورمیانه اش، در اروپا و اکراین اش، و در آسیا مرکزی و در قفقاز و ماوراء قفقازش می گذرد و به زودی در بسیاری از اقمار روسیه ی پیشین، خواهد گذشت، همه و همه را باید درستیز دو بلوک «ارواسیا» از سویی به رهبری روسیه و در سوی دیگر، اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا به رهبری آن ارزیابی کرد. ارتش، بازوی نظامی سرمایه جهانی می آید تا خط های لوله «نابوکو» از آذربایجان، گرجستان، عراق ، ترکیه، مصر، یمن ووو تا اتریش و چاه های نفت و گاز را نگهبانی کند و به هستی جامعه تا آنجا که می تواند دستبرد زند، تا بمب های بی مصرف و ذخیره شده ی سال ها در زاغه ها انبار شده را در این بازار به فروش و مصرف رساند؛ و با زدن چند وانت بار داعش، با چندین پهباد و بمب، میلیاردها دلار هزینه سازد و با بهره از گرده کارگران و ستمبران جامعه  بازستاند.
گزارشگران:
منابع مالی داعش از کجاست با توجه به اینکه در سیاست های دولت عربستان چرخش هائی دیده شده است؟ 
عباس منصوران:
از هزینه گزاری های قطر، کویت، عربستان، ترکیه  از فروش نفت در بازار سیاه ترکیه، از بده و بستان با حکومت اسد در سوریه، بدون جای شگفتی از خصلت سرمایه و اخلاق اش، از مالیات ها و باج های و دستبردها به هستی  مسیحیان و ایزدیان موصل و شنگال ووو و شام و همه دیارهای اشغالی؛ از کمک هایی که از برخی منابع از هواداران خود در میان سرمایه داران در ترکیه، عربستان و قطر و امیرنشین ها ووو و نیز در غرب دریافت می کنند. از پشتوانه های تسلیحاتی ارتش ترکیه ووو از ارتش عراق که لشگرهای لباس از تن بیرون آورده، که پادگان ها را با تمامی سلاح های مدرن ازتوپ و بمب و تانک و موشک رها کرده شهرها و روستاها را به داعشیان و بعثی ها و دهها گروه اسلامی و غیر اسلامی واگذارند.
گزارش شده است که داعش، نفت را از «القیاره» به تصفیه خانه هایی در سوریه ارسال کرده تا از آن گازوییل و بنزین با کیفیت پایین تولید و آن را در موصل و الانبار بفروشد. عدی الخدران، فرماندار الخالص در استان دیاله عراق، می گوید: «داعش روزانه بیش از 100 تانکر نفت خام مسروقه از چاه های حمرین را بارگیری و به کرکوک، موصل یا سوریه به فروش می رساند و تاجران و«مالخرها» هر تانکر را تنها  به 4 هزار دلار خریداری می کنند.» داعش شش چاه نفت در دیرالزور و تصفیه خانه های کوچک، چاه نفتی العمر در شرق البصیره و شمال شرق المیادین در استان دیر الزور را در دست دارد. فالح العیساوی، معاون استاندار الانبار د رعراق گفت: داعش مشتقات نفتی منطقه البوکمال سوریه را در الانبار و موصل می فروشد. وی می گوید: منبع مشتقات نفتی و چاه های تحت سیطره داعش به ویژه در مناطق مرزی با عراق است. به بیان العیساوی: داعش تصفیه خانه های ابتدایی برای پالایش نفت خام برپا کرده است به همین سبب، صدها تانکر حامل مشتقات نفتی از طریق مرزهای باز با سوریه وارد استان های الانبار و موصل عراق می شوند. همین گزارش ها بیانگر آن اند که نفت خام چاه[l1]  های النجمه موصل  به دست قاچاقچیان به تجار ترکیه به بهای حدود 25 دلار برای هر بشکه فروخته می شود. علی ادیب اوغلو (Ediboglu)  قانونگذار استان مرزی «حاتای» درترکیه و از مخالفان اصلی حزب جمهوری خواه خلق (CHP) می گوید: قاچاق دولت اسلامی عراق و شام، سالانه در ترکیه به ارزش 800میلیون دلار است.([ii])
مهمترین گنجینه مالی “داعش” با اشغال موصل به دست آمد داعش و همراهان، بانک‌ها و ادارات را غارت کردند و به صدها میلیون دلار  و دارایی دست  یافتند. با فرار مسیحیان و ایزدیان و دیگر ساکنین مناطق اشغال شده، بنا به قوانین قرآن، “خلافت اسلامی” هستی آن نیز به غارت رفت و زنان و دختران شان به بردگی در بازار داعشیان بنا به سنت اسلام خرید وفروش شدند. از زمان آغاز «خلافت اسلامی» افزون بر دو میلیون نفر تنها در عراق آواره شده‌اند و هستی اشان به مالکیت مجاهدین اسلام، همانان یکه بی بی سی فارسی و صدای آمریکا، هنوز «پیکارجویان» نامیده می شوند، در آمد.
فروش و غارت اشیاء عتیقه، دارایی های میلیون ها مسیحی و کلیسا و خانه ها و فروشگاه ها در عراق و سوریه... از جمله دیگر درآمدهای دولت اسلامی عراق و شام را برآورده می سازند.
پشیتبانی های مالی و تسلیحاتی عربستان، قطر و کویت به صورت رسمی به این نیروها در سوریه که در میان آن‌ها “جبهه النصر” و القاعده برجسته ترین اند، و نیز پرداخت حقوق به ارز دلار، موضوع آشکاری است.
این جماعتِ  اسلامی از رده ی خونخواران، از زیر زمین و «از دخمه های قرون و اعصار» بیرون نخزیده بودند. اینان، همه گروهبندی های ایدئولوژیکی بودند که تنها چهره ی پیدایش و هجوم سپاهیان محمد، ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه و حجاج بن یوسف و همه امویان و عباسیان تا خمینیسم 35 ساله  را به نمایش می گذاشتند. اینان، در حاکمیت سرمایه، نماد فساد و جنایت سرمایه در هزاره سوم میلادی اند. اینان برگزیده و آموزش یافته در همان انجمن ها و مساجد ساخته شده و اسکان داده پیرامون کلان شهرهای سرمایه اند. در پاکستان با یارانه آمریکا، طالبان در مرکز قرآن، پروانیده شد در استرالیا و سوئد و فرانسه وانگلستان آلمان سلاخان داعش. این جهاد گران، برخی در فقر و سرکوب مسخ شده در بحران بی هویتی و تزریق قتلوی قرآن بسیج شده، از لندن، پاریس، استرالیا، آلمان، سوئد، نروژ، هلند، ایالات متحده، ترکیه، ایران، عراق، اردن و مصر و فلسطین، و چچن پروانیده شدند و سربازگیری شدند.  با پول و سلاحی که هویت و قدرتشان می بخشید و آرزوی تجاوز وتصاحب که برانگیخته اشان می ساخت، داعش آفریده شد، تا درکنار بعثیان از قدرت به زیر کشانیده شده و تمامی جانیان، نیرویی تشکل یابد. به همانگونه که باند آدمکش، فریبکار و دیوسرشت خمینی از کنفرانس سران 8 حکومت به تدبیر نشسته در «گوادولوپ» به پیشنهاد رهبر کثیف بورژوازی فرانسه، ژیسکار دستن، بر فراز خیزش سراسری نشانیده شد تا سرمایه و مناسباتش را پاسدار باشد؛ و سلف و منشاء هرچه داعشیسم، تروریسم، و رعب و وحشت در جهان شود، تا  خلافت اسلامی، حماس، جهاد، بدر، النصر، قدس، حزب الله، طالبان، القاعده، الخراسان و هزار دسته ی ایدئولوژیک اسلامی را با بمب و لااله الاالله قرآنی، ترکیبی مقدس سازند و تولید و بازتولیدگر باشند و صهیونیسم، نیمه ی دیگر خویش را در قامت فاشیسم اسلامی، در برادر- دین خویش همزاد نماید.

گزارشگران:
فضای سیاسی بسیار پیچیده ای در منطقه مشاهده میشود. موقعیت ایران در همسوئی با غرب, اقلیم کردستان, سکوت و نظارت دولت سوریه, نافرمانی ترکیه هم پیمان غرب از پیمان ناتو و جهتگیری در برابر ائتلاف، توانائی های تسلیحاتی و مالی داعش و تغییر سیاست های عربستان در قبال داعش و... براستی امروز صف دوست و دشمن کجاست؟

عباس منصوران:
در چنین شرایطی هر نیرو وحتا فردی در جامعه طبقاتی، برای کسب قدرت و نشستن بر اریکه حکومت،گروهبندی های طبقاتی و سیاسی خود را دوست و یا به دشمنی دارد. هر نیرو در این کشاکش، برای سهم اقتصادی خود در تکاپوست و نه رهایی خلقی که سنگ دفاع از وی را به سینه می زنند. سناریو زیر گواه این بیان است:
«شورای میهنی کردهای سوری» در برگیرنده نزدیک به 12 حزب کُرد سوری نزدیک به حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی در برابر درخواست «شورای سراسری سازندگی دولت گذار » اعلام کرد، که نیروهای نظامی خود را تنها زیر پرچم کردستان زیر سیطره ی اقلیم کردستان عراق وارد شمال سوریه می کند. این نیرو، همانند پیشوای خویش بارزانی، با دولت اردوغان هماهنگ است. این به معنای زیر فرمان آوردن این دیار از زیر فرمان اسد به زیر فرمان بورژوایی خویش است. ارتش بورژوازی حاکم در سال 2011، سوریه که به رهنمود فرماندهان سپاه در ایران و نیز نوتزاریسم روسیه، برای حفظ دمشق و شام، و حلب، کردستان سوریه را به ارتش ترکیه و سپاهیان اسلام واگذاشت، اسلام سرمایه به پشتوانه دولت ترکیه و سرمایه جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا، سپاهیان اسلام را روانه ساخت. تا زیر سایه نوعثمانیسم، اسلام را منجی سرمایه سازد. این آزمون در ایران سال 1357 پاسخی سرمایه ساز گرفته بود. عربستان و آل سعود و قطر و امیران امارات، و صهیونیسم حاکم، بازار سلاح و سرمایه و ارتجاع و جنابت باید که در ایمن باشند.
به پروژه سرکوب به رهبری ترکیه نو عثمانیسم بنگریم، تا روشن تر شود که دشمن کیست:
نوامبر 2012 طرح سرکوب و اشغال «روژئاوا» از سوی ترکیه به رهبری گروه های اسلامی در دستور کار نهاده شد و روز ١٦ جولای با یورش داعش به "روژئاوا" این پروژه، میدانی گردید. هدف نخست، محاصر جزیره بود. باید «سریکانی» از دست مردم خارج شود و «حسکه» یعنی افرین و «دیرک» را اشغال کرده تا جزیره و همزمان کوبانی به محاصره درآیند.
«سریکانی»، پیوند کلیدی اقلیم «جزیره» و «کوبانی» است که شهر «گره سپی» یا «تل ابیض» را در میانه دارند. نقشه ی خونبار با سازمانیابی و یگان های مقاومت خلق، کارگران و زحمتشکان، با گردان های رزمنده ی دختران و زنان آزاده ایستادگی کرد، سریکانی سرفراز ماند. ماه جولای بار دیگر، گروهبندی های اسلامی سرمایه، مزدوران، به «گره سپی» و «تل کوچر» یورش آوردند تا کوبانی را به محاصره گیرند. دشمنان مردم، با یورش به «سرکوچر»، «رمیلان» را نشانه گرفته بودند. «گری سپی» در شرق «کوبانی»، و کرانە فرات در غرب، آب و برق منطقه را نیز برآورده می سازد، کلیدی بودند برای دولت اسلامی مورد نظر سرمایه. دولت آمریکا به دولت ترکیه وظیفه داده بود تا سرچماقدار این یورش باشد. بایستی اسلامی به سان اسلام حاکم در ترکیه سراسر خاور میانه و بخش های مسلمان نشین آسیا و شمال آفریقا، حاکم می شد، از عراق تا سوریه و مصر و فلسطین و حتا نیجریه.
جبهه النصر، وظیفه یافته بود تا مقاومت را سرکوب و منطقه را برای نوعثمانیسم اسلامی ترکیه و سرمایه داری جهانی، ایمن بدارد؛ تا روژئاوا، کانونی برای آزمون های شورایی وخودگردانی نباشد؛ تا دختران و زنان شکوهمند، جوانان و آزدیخواهان برآمده و روی آورده از دیاران دیگر به این سوی، در منطقه ای مسموم در سم اشباع اسلامی و ارتجاع، دانشکده های انقلاب را در جبهه های رزم و کار خودگردانی، فارغ از هر حد و حصر و باور و اندیشه و مرام، به تجربه نگذارند.
«سریکانی» در دست پرشور و توانمند خلق، تنها «گری سپی» برای جبهەالنصره باقی ماند تا این حرامیان رذالت نهاد، این براداران همزاد داعشیسم حاکم اسلامی در ایران، این اقلیم را از «افرین» تا «کوبانی» و «جزیره» با ٦٠ تا ٧٠ کیلومتر راه بین یکدیگر، اما با دلهایی همتپش و دستهایی در دست را به محاصره گیرند.
گروههای اسلامی، پیش از داعش به پشتیبانی نوعثمانیسم ترکیه، نقشە ی یک دولت اسلامی را که از دیرالزور تا مناطق شمالی "روژئاوا" را در بر می گرفت، در برنامه داشتند. کوبانی باید پایتخت این دولت اسلامی اعلام شود.
«در نشستی که در تاریخ ١٥ تا ١٧ جولای ٢٠١٢ در شهر استانبول برگزار شد، پیش بینی شده بود تا «جشن رمضان» به عنوان روز اعلام این دولت اسلامی تعیین شود، اما با تحمل شکست در سریکانی، اجرای این طرح به ١٥ و ١٦ آگوست موکول شد.»([iii])
بر همین پایه، پس از نشست استانبول در تاریخ ٢٦ جولای ٢٠١٢، نشست دیگری در شهر «انتپ» ترکیه، به پشتوانه دولت اسلامی ترکیه، نقشه قتل عام کردها پیشنهاد شد. شاخەای از اخوان المسلمین سوریه که زیر نام "لیوای توحید" شناخته شدە و پایگاهی امن از سوی دولت ترکیه، همسان با القاعده، نیروی اصلی این کشتار تجهیز شد. دولت ترکیه، راهکار برپایی جنگ میان عرب-کرد را به نیروهای اسلامی رهنمود می دهد. تجهیز داعش با تانک و خرید نفت سرقتی در بازار به شیوه «مال خران»، سرمایه داران در ترکیه، اسلام داعشی را آنگونه که سرمایه جهانی می خواهد، تسلیح و تجهیز می کند.
در«گری سپی» و «جزیره» از جمله عشیره عرب "شمار" که در گستره ای خطی از کردستان سوریه تا عراق انتقال یافته اند، عاملین اجرای طرح ضد انسانی حکومت ترکیه است. "احمد عاصی الجبرا" رهبر «ائتلاف ملی سوریه» ازاین عشیره است. عشیرە ی «شمار» از سال ١٩٤٥ با شکل گیری سوریه، تا کنون همواره با حکومت گران بوده است.["سلام الموسلیت" جانشین «الجبرا» در گفتگو با شبکه تلویزیونی الجزیره (به یارانه قطر) گفته بود تا آن هنگامی که کودکانمان بمانند، نخواهیم گذاشت کردها صاحب هیچ حقوقی باشند.»([iv])

و چه نیک که می توان از همراهی و همراستایی برخی عشیرەهای عرب با مبارزان "یگان های مدافع خلق" در نبرد علیه جبهەالنصره در «گرکی» و «جرابلوس» یاد کرد.
«دولت اسلامی عراق و شام» یا ISIS که با پشتوانه حکومت های سرمایه در آمریکا، قطر، عربستان سعودی، ترکیه، کویت ووو نیرو گرفت، تا اینجا وظیفه می یابد. اینک وجودش مصرف شده، باید همانند القاعده، ناتوان، اما نه نابود شود تا سال ها بماند نقشه خاورمیانه بزرگ به دلخواه سرمایه جهانی چیدشود. تغییر سیاست عربستان، با قطب نمای کاخ سفید رقم می خورد. داعش، باید  همانند انرژی هسته ای حکومت اسلامی، انرژی هسته ای دیگری باشد.
با این تصویر، پیداست که با یک مبارزه طبقاتی روبروییم، در یک جامعه طبقاتی، هدف سلطه بر این جنبش و سرزمین و اقتصاد است. دوست و دشمن کی! دوستان راستین و تا آخرین سنگر ستمبران، جز طبقه کارگر انقلابی، سازمانیافته و آگاه، جز خود تهی دستان، شهر و روستا، جز آزادیخوان، انترناسیونالیست های روی نموده به جنبش کارگری و کمونیستی، یعنی نیروهای رهایی بخش از ستم طبقاتی، یعنی نیروهای سرنگون ساز مناسبات طبقاتی، چه کسان دیگری می توانند باشند! آنان که  تا کنون در آمریکای لاتین، در ایرلند، در اسپانیا و پیشتر در اندونزی و هندوستان گاندی و آفریقا  ووو  به نام «ارتش آزادیبخش»،  ووو جبهه ها به پا ساختند و بسیاری نیز جان باختند، جز راه سرمایه به کدامین راه رفته اند! به کدامین آسیاب آب ریخته اند! و سوخت تنورهای جنگی و ماشین نظامی سرمایه، کانون کدامین کلبه را گرما بخشیده اند! به راهبران برزیل، نیکاراگوئه، آرژانتین، ایرلند ووو که زمانی گریلا های آزادیبخش بودند، بنگریم! اکنون کارگزاران چه مناسباتی هستند و بر شانه چه کسانی حکومت می رانند! در این نبرد نابرابر نیز، دشمنان را می توان در تضاد طبقاتی و از زاویه منافع طبقاتی کار و سرمایه تعریف کرد؛ از جایگاه طبقه کارگر، زیرا که در ارزیابی نهایی، این طبقه کارگر، ستمبران و تهی دستان شهر و روستا هستند که اگر به تعیین سرنوشت خویش برنیایند، «سرنوشت» شان را سرمایه و خرده بورژوازی متحد سرمایه تعیین می کنند. آنان اند که در نبود آلترناتیو رهایی بخش خویش، آزادیبخش لایه ها و جناحی از گروهبندی های سیاسی سرمایه می شوند. و کم نیستند نمونه هایی در همه جا از مصر ناصریسم و اندونزی سوکارنو و، قوام نکرومه کنگو، هندوستان گاندی، گرفته تا چین مائوئیسم و روسیه استالینی و ایران و نیکاراگوآ و بولیوی ووو نتوان ردیف نمود.
گزارشگران:
نقش حکومت بشار اسد در وقایع کوبانی چیست؟
عبا س منصوران:
حکومت سوریه و بشار اسد، و حکومت اسلامی و روسیه پوتینی، در سوی بلوک «اوراسیا»، با یورش ویرانگر داعش به سوی روژئاوا و عراق، تنفس داشتند. اینان خشنود از این رویکرد، خشنود از کشتار و قتل عام خلق، خشنود از سرکوب شوراها، به بازسازی ارتش و سلاح ها و سنگرهای خویش مجال یافته اند. در این مجال حتی می توانند روی چانه زنی با ترکیه و ایالات متحده برآیند. البته الیگارش های روسیه تا چه فرمایند! اکراین می تواند در گروگان داد و ستد باشد. ورود «ارتش آزاد» سوریه، دست ساز حکومت ترکیه، نیز به سود حکومت اسد، و نیز در کنار پیشمرگه های بارزانی، سرکوب شوراهای مردمی و خودرهایی خودپو ناهمخوان با مناسبات ومنافع سرمایه را در دستور دارند.
گزارشگران:
کوبانی به لحاظ رسانه ای مورد حمایت گسترده قرار گرفته است. دولت ترکیه تحت فشارهای بین المللی به عبور بیش از صد پیشمرگه با سلاح های مختلف تن داده است. بنظر شما آزادیخواهانی که در منطقه نیستند و امید به آزادسازی کوبانی دارند چگونه میتوانند این مقاومت را یاری برسانند؟
عباس منصوران:
دولت ترکیه؛ زیر فشار تسلیم نشد،   نوعثمانیسم که چشم به راه سقوط کوبانی و قتل عام بود، در آخرین لحظه که مقاومت درخشان باریکادهای دلاوران کوبانی را در برابر هم مسلکان اردوغان دید، به تکاپو افتاد. او با تانک ها ی خود در مرز، برای جنایت و گذشتن از روی پیکرهای به خون غلتان سنگرنشینان در آماده باش ایستاده بود تا با داعشیان خویش، اشغال کردستان و کوبانی اش که اینک سمبل شده بود را با اسلامیان مهاجم و با نیزه بر قلب روژئاوا جشن گیرد. سرانجام با سیاست اشغال خزنده با همان 250 نفر نیروی خویش روی آورد.
دولت ترکیه، خواهان اشغال روژئاوا به دست «حکومت اسلامی» بود. این گزینه، برای نوعثمانیسم در ترکیه، پس از گزینه اشغال کوبانی و تمامی روژئاوا به دست «ارتش آزاد» ساخته و پرداخته دولت اردوغان، دومین انتخاب بود. محاصره کوبانی برای جلوگیری از پیوستن نیروهای  همبسته بین المللی آزادیخواه، به ویژه از چهار پارچه کردستان صورت گرفت تا داعش و تمامی گروه های اسلامی، یگان ها و نیروهای مدافع خلق را نابود سازند و کردستان را به خاک و خون بکشانند. حکومت فاشیتسی ترکیه قصد اشغال و به ویژه کوبانی، سمبل مقاومت و قلب تپنده کردستان را داشت و در آرزوی آن است. حکومت ترکیه با یار نزدیک خویش دولت بارزانی به سیاستی رسیده بودند که از سویی نیروهای حزب دمکرات بارزانی  و از سوی دیگر «ارتش آزاد» سوریه که دست در خون کردها و سرکوب داشت، به بهانه یاری به کوبانی، به سنگر آزادی، وارد شده و شوراها و یگانهای مدافع خلق را نابود سازند. به یاد داشته باشیم که فرمانده «ارتش آزاد» به فرماندهی سرهنگ عبدالجبار العکیدی، قاتل دهها پیشمرگه و مردم کردستان سوریه که ترکیه روانه ساخت، قتل عام کردها در روژئاوا را در پیشینه دارد.
در کلیپ زیر، عبدالجبار العکیدی در نشست مشترک با فرماندهان داعش در شمال حلب- بر کشتار دسته جمعی «تروریستهای کرد پ ک ک تاکید می کند- از اینجا قابل دریافت است.([v])
 با ورد این نیروها نه با فشار افکار عمومی که با سیاستی رذیلانه، کوبانی به نوعی در رویاروی اشغال قرار گرفته است. می دانیم که در حالیکه داعش بیش از 40% کوبانی را با ژینوساید، در اشغال داشت، حکومت ترکیه با کشتار دهها تن از کردهای معترض محاصره کوبانی در «آمد» (دیار بکر) و جزیره ترکیه ووو، با شادمانی به پشیتبانی داعش برآمده بود و با کرشمه های رذیلانه با اربابان آمریکایی خویش، از سرپیچی به ناتو هم، پروایی نداشت. حکومت اسلامی در ایران نیز باحمله به همایش  همسبتگی با کوبانی در کردستان ایران و تهران، همانند هم مسلکان خویش در دفاع از داعش، به سرکوب و بازداشت پرداخت. حکومت ترکیه، شرط جلوگیری از قتل عام را انحلال تمامی شوراها، کانتون ها، یگان های مدافع خلق، بیرون راندن نیروهای اتحاد دمکرات که آنها را «تروریست» و پ ک ک می نامید، پذیرفتن فرماندهی «ارتش آزاد» سوریه، و رها کردن پرسش تاریخی کرد و روژئاوا و بسیج به سوی دمشق برای زیر کشانیدن اسد، و به قدرت رسانیدن دولت دست نشانده ترکیه و ایالات سرمایه جهانی به رهبری ایالات متحده را پیش روی رهبران اتحاد دمکراتیک از جمله مسلم صالح گذارده بود. و از رزمندگان کوبانی پاسخ شنیده بود که کوبانی در تاریخ می ماند؛ همه در سنگرهایمان جان می بازیم، اما به رذالت تن نمی سپاریم.
باید که با همبستگی جهانی کارزار پشتیانی از این رویکرد درخشان را به پیش برد. با برگزاری کمپین های پشتیبانی، مالی، دارویی، تبلیغاتی، سخنرانی، رسانه ای، کمک رسانی  به هرگونه و هراندازه، فراخوانی پشتیبانی طبقه کارگر جهانی، درهر سرزمین، و افشاگری ماهیت تمامی جبهه ارتجاع، روشنگری در همه سرزمین هایی که زیست داریم، از این مبارزه انسانی و انقلابی پشتبانی کرد. شرکت کمونیستها  با حضور میدانی، در صورت امکان با پیوستن به باریگادهای رهایی، با خالی نگذاردن میدان وسنگر برای سوم شخص ها، برای ناسیونالیست ها و بورژوازی، در یک همبستگی بین المللی، باید که با حفظ استقلال طبقاتی  و کمونیستی یک پاسخ تاریخی است.
روژئاوا با قلب خویش، کوبانی، زیر یورش لشگریان سرمایه، در برابر ایدئولوژی عفونت زای سرمایه با تمامی گروهبندی هایش، از اسلام شیعی حاکم بر ایران این پدرخوانده و منشاء داعش گرفته؛ تا اسلام اردوغانی پان ترکیسم، تا دولت های نوپای یک شبه به میلیاردها رانت نفتی رسیده در منطقه و اقلیم، ووو ایستاده اند. و قتل عام می شوند، همانند کموناردها در سنگر شورا و همانند کموناردها در پرلاشز در آخرین سنگر، و خودگردانان شوراییان در کوبانی و زنان دلاور سنگر گیر و سنگر نشین اش. روژئاوا به همبستگی، به یاری به هر گونه و هر وسیله نیاز دارد. می توان با حضور، با فرستادن نیرو و امکانات مادی و معنوی، کارزاری جهانی برپا ساخت.
 روژئاوا، بخشی از زمین ماست، همانگونه که فلسطین و هر گوشه ی اشغال شده از این جهان اسیر و در اشغال سرمایه. آنانکه حماس و جهاد اسلامی را «نماینده مقاومت فلسطین» می نامیدند و در ردای رهبران چپ توده ای در ایران، به سود سرمایه، «امپریالیسم» را در آنسوی آب ها می شناسانند، گوش به زنگ کرملین، با ناقوس اوراسیای دوگین بیدار می شوند، آشکار است که خاموشی گزینند، یا عبارتی به پوچی و از روی مجاز باری به هر جهت، چیزی روی کاغذ آورند، اما از آزادیخواهان، فعالین راستین جنبش سوسیالیستی و کارگری، بیش از همیشه انتظار است؛ و بی عملی و پرهیز از کارزار و حضور، نابخشودنی است. تاریخ، همه ما را روزی بازخوان خواهد بود.
آنگونه که دو سال پیش برای آدونیس های سوریه سرودم، «جویندگان زندگی، پیکارتان پیروز، بر دستهایتان بوسه و شراب، پروازتان بر فراز.»[[vi]]

گزارشگران:
با سپاس از شما
عباس منصوران:
از این فرصت و کارزارتان سپاسگزارم.
14 نوامبر 2014


[1]  جزیره در واقع سرزمین کرد نشین در شمال سوریه می باشد که تا ترکیه و عراق گسترده است.

سایت خبری تحلیل روز - NNS ROJ نوشتار روژئاوا" چیست و در این بخش از کردستان چه روی می دهد؟به روز شده در 8/9/2013 | شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۲/ ۲:۳۱
[1] www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1393/8/16/783838_166.mp4.
[1]  آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه www.azadi-b.com/arshiw/ نوشته عباس منصوران، ۲۴دسامبر ۲۰۱۱.