۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

دو ماه اعتراض و سرکوب / گزارش تفصیلی نقض حقوق بشر پس از انتخابات در ایران



آنچه در پی می آید، گزارش دوم و تکمیلی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران است که پیشتر در نسخه اولیه خود با نام "خرداد خونین" منتشر شده بود، این گزارش در برگیرنده رویدادها، نقض حقوق بشر و اقدامات دستگاه امنیتی پس از انتخابات در محدود زمانی 22 خردادماه تا ابتدای شهریورماه سال 1388 است.

آنچه در پی می آید، گزارش دوم و تکمیلی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران است که پیشتر در نسخه اولیه خود با نام "خرداد خونین" منتشر شده بود، این گزارش در برگیرنده رویدادها، نقض حقوق بشر و اقدامات دستگاه امنیتی پس از انتخابات در محدود زمانی 22 خردادماه تا ابتدای شهریورماه سال 1388 است.

این گزارش ضمن ارائه تعاریف کلی از انتخابات و معیارهای انتخابات سالم، به بررسی اعتراضات مردمی و خشونت نیروهای نظامی میپردازد، مجموع گزارشات کلی از بازداشتهای جمعی افزون بر پنج هزار شهروند، ارائه آمار از 77 جان باخته خشونتهای اخیر و همچنین مشخصات قریب به 1137 بازداشت شده، قسمتهای دیگر این گزارش را تشکیل می دهد.

انتخابات

انتخابات در واقع سلسله اقدامات و عملیات منسجم و پیوسته ای است كه در یك محدوده جغرافیایی مشخص و زمانی محدود ومعین صورت می گیرد و منجر به برگزیده شدن فرد یا افراد و یا موضوع و مرام خاصی از سوی اكثریت مردم می شود.اجرا و انجام این سلسله اقدامات و عملیات كه منتج به این نتیجه گردد، اصطلاحاْ برگزای انتخابات نامیده می شود. در همین رابطه دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران، در تاریخ جمعه، ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ خورشیدی، برابر با ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ میلادی، برگزار شد.


معیارهای انتخابات آزاد

حق حاکمیت در هر کشور تنها می‌تواند برآمده از خواست مردم آن کشور باشد که در انتخابات راستین، آزاد، و منصفانه ـ که بطور دوره‌ای برگزار می‌شود ـ و مبتنی بر حق رأی همگانی، برابر، و مخفی است بیان می‌گردد.


حقوق انتخاباتی

هر شهروند بزرگسال این حق را دارد که :

- در انتخابات، بدور از هرگونه تبعیض، رأی بدهد

- به یک پروسه‌ی نام نویسی کارآمد، بیطرف، و بدور از تبعیض دسترسی داشته باشد.

- در صورت سلب حق رای باید بتواند به یک سیستم رسیدگی به شکایات دسترسی داشته باشد.

- دسترسی برابر و موثر به حوزه‌ی رأی گیری موجود باشد.

- رأی هر فرد باید وزنی برابر با رأی دیگری داشته باشد.

- حق رأی دادن بطور مخفی بلاشرط است و نمیباید بهیچوجه محدود گردد.


حقوق کاندیداتوری

- هر کس حق دارد در اداره‌ی کشور خویش مشارکت داشته باشد و می‌باید از امکان برابر برای کاندیدا شدن در انتخابات برخوردار باشد.

- هر کس حق دارد برای کارزار انتخاباتی به عضویت حزب یا سازمانی سیاسی درآید، یا همراه با دیگران حزب یا سازمانی سیاسی را بوجود آورد.

- دسترسی برابر به رسانه ها ــ بویژه رسانه های اطلاع رسانی جمعی

- امنیت جانی و مالی کاندیدا ها می‌باید پذیرفته شده و تأمين گردد،

- برخورداری از حمایت قانون و جبران حقوق نقض شده هر کاندیدا در جریان انتخابات

- در صورت وجود شکایت ، دسترسی به یک هیئت رسیدگی که هم توانایی بررسی چنین تصمیماتی را دارد و هم بتواند اشتباهات را بلافاصله و بطور واقعی تصحیح نماید.

- کاندیداها باید حقوق و آزادی‌های دیگران را محترم شمارد.

- کاندیداها باید نتیجه‌ی انتخابات آزاد و منصفانه را بپذیرد.


اعلام نتایج و آغاز اعتراضات در ایران

در پی اعلام نتایج دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعلام پیروزی دوبارهٔ محمود احمدی‌نژاد که از سوی بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی به‌عنوان کودتا نامیده شد، تظاهراتی در خیابان‌ها و میدان‌های تهران و همچنین شهرهای دیگر ایران، توسط هزاران تن از معترضان به نحوهٔ شمارش آرا و حامیان میرحسین موسوی، رقیب اصلی احمدی‌نژاد در انتخابات، در تاریخ ۲۳ خرداد به راه افتاد. این اعتراضات که روزهای بعد نیز ادامه یافت با برخورد نیروهای پلیس ضد شورش و حامیان شبه‌نظامی حکومت در سپاه و بسیج روبرو شد؛ به‌طوری‌که شدت آن در تهران در دههٔ گذشته بی‌سابقه بود. در روز ۲۵ خرداد، حدود ۳ میلیون نفر از معترضان با حضور میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی در راهپیمایی بزرگی در خیابان‌های مرکزی تهران از میدان امام حسین تا میدان آزادی شرکت کردند که به بزرگ‌ترین راهپیمایی ضد دولتی از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بدل شد.

دامنه اعتراضات به نتایج انتخابات به شهرهای دیگری همچون اصفهان، شیراز، اراک، ارومیه، گرگان، مشهد، اهواز، کرمانشاه، رشت، انزلی، تبریز، بندرعباس، آمل، یزد، زاهدان نیز گسترش یافت و مکرراً خیابانها و میادین اصلی این شهرها صحنه اعتراضات و زد و خورد نیروهای شبه نظامی و انتظامی با مردم بود، در این رهگذر هزاران شهروند معترض بازداشت و صدها تن کشته و زخمی شدند.

نیروهای نظامی و به خصوص شبه نظامی موسوم به بسیج یا لباس شخصی با خشونت بی حد و حصری عملا اصول اساسی قوانین جاری همچون اصل 27 قانون اساسی را زیر پا گذارده و کمترین اعتراض مسالمت آمیز را با خشونت پاسخ گفتند، ابعاد دهشتناک خشونت ها اعتراضات جهانی را بر انگیخت.

قطع شبکه های ارتباطی و ممانعت از اطلاع رسانی

همزمان با آغاز رای گیری در ایران و قطع سرویس پیام کوتاه اختلال در ارتباط گیری و اطلاع رسانی آغاز شد و با اوج گرفتن اعتراضات اجتماعی در ایران دامنه بی سابقه ای یافت.


پیامک

سرویس ارسال پیامک(S.M.S) از شب قبل از انتخابات 22 خرداد از کار افتاد. شهروندان ایرانی که تا قبل از آن و در زمان تبلیغات انتخابات آمار ارسال پیام کوتاه‌شان به رقمی در حدود 100 میلیون پیامک در روز رسیده بود، درست از شب قبل از انتخابات با قطع این سرویس خدماتی از سوی شرکت مخابرات ایران مواجه شدند. البته وزارت مخابرات بسیار با تاخیر اعلام کرد که این مساله مشکل فنی است و ربطی به مساله‌ی انتخابات و وقایع بعد از آن ندارد، اما آن چیزی که همه‌گان بر آن اتفاق نظر داشتند همین ربط این موضوع به مساله‌ی انتخابات بود. با توجه به اعتراض‌های گسترده‌ سرانجام این سرویس از روز 10 تیرماه بعد از تائید انتخابات توسط شوری نگهبان وصل شد که در اقدامی عجیب هر پیامک ارسالی تا چند مرتبه تکرار می شد و بعضی تحلیل گران بر این باورند این اقدامی است برای جبران خسارت هیجده روز قطعی این سرویس درآمد زا. البته این سرویس تا به امروز در فواصل مشخصی به خصوص در زمانهایی که اعتراضات اجتماعی رو به افزایش رفته قطع و پس از چندی وصل شده است.


موبایل

تلفن‌های همراه هم مشکلی هم‌چون سرویس پیامک داشتند.. با شروع گسترده‌ی اعتراض‌های میلیونی مردم ایران و حضور آنان در خیابان‌ها، مخابرات به طور کامل همه‌ی تلفن‌های همراه ایرانیان را از کار انداخت. مساله‌یی که در مورد آن هیج‌گونه اظهارنظری از سوی دولت مطرح نشد و آن‌ها از پاسخ‌گویی از آن تا کنون سر باز زده‌اند. در تمامی تجمعاتی که مردم ایران در خیابان‌ها برگزار می‌کردند تلفن‌های همراه قطع می‌شد. بسیاری بر این عقیده‌اند که این موضع به خاطر جلوگیری از گزارش دهی و اطلاع‌رسانی از اعتراض‌های مردمی ایران صورت گرفته است. حتا در تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان هر شهروندی که در حال صحبت با موبایل بوده است یا بازداشت شده یا مورد ضرب و شتم و برخورد توهین‌آمیز مامورین لباس شخصی قرار گرفته است. البته دامنه قطعی تلفنی در روزهای اخیر و در محل تجمعات به تلفن های ثابت نیز کشیده شد.


اینترنت و فیلترینگ

در حالی که در شب 22 خرداد شمارش آرا آغاز شده بود و تلفن‌های همراه و سرویس پیامک از کار افتاده بود و فعالین سیاسی و مدنی یک به یک بازداشت می‌شدند، بسیاری از سایت‌های خبری و وبلاگ‌ها به محاق فیلتر رفتند و در عرض یک شب صدها سایت و وبلاگ از سوی کمیته‌ی فیلترینگ مورد فیلتر قرار گرفت، سایت‌های حامی مهدی کروبی و میرحسین موسوی و محسن رضایی و وبلاگ‌های هواداران آن‌ها اولین پای‌گاه‌های اینترنتی بودند که فیلتر شدند و از دسترس همه‌گان خارج شدند. قلم‌نیوز، آینده‌نیوز، سحام‌نیوز، عصر ایران، سایت اعتماد ملی،شهاب نیوز، جمهوریت، سایت شخصی محسن رضایی از جمله سایت‌هایی بودند که مورد فیلترینگ قرار گرفتند. شبکه‌های اجتماعی که با توجه به بازداشت گسترده‌ی رزونامه‌نگاران و توقیف مطبوعات و فیلترینگ به محلی مهم برای اطلاع‌رسانی قرار گرفته‌بودند نیز فیلتر شدند. یاهو مسنجر، فیس بوک، توییتر و یوتیوپ از این دست شبکه‌ها بودند. هم‌زمان با این فیلترینگ گسترده سرعت اینترنت نیز در ایران به شدت کاهش پیدا کرد و پهنای باند اینترنت در ایران بسیار کم شد. در این میان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قالب شبکه‌ی گرداب دست به انتشار بیانیه‌هایی تهدیدآمیز نسبت به کسانی که مشغول اطلاع‌رسانی و بیان رویدادها بودند پرداخت و حتا در بیانیه‌یی عجیب از کار افتادن بسیاری از سایت‌ها را به سرویس دهنده‌گان آمریکایی نسبت داد.. در ادامه‌ی این روندها و برگزاری دادگاه‌هایی که از سوی حکومت به دادگاه «عوامل کودتای مخملی» عنوان گرفت و معترضان آن را «دادگاه‌های نمایشی» خطاب کردند، توییتر و فیسبوک به این متهم شدند که در «اغتشاشات» نقش داشته‌اند، علاوه بر این اتهام عجیب و در نوع خود بی‌سابقه راه اندازی سرویس گوگل‌ترنسلیت به زبان پارسی نیز از دیگر اقدامات «دشمنان» برای گسترش آشوب در ایران عنوان شد!


حملات اینترنتی

با شروع فیلترینگ در ایران و بستن راه‌های اطلاع‌رسانی حملات اینترنتی به پایگاه‌های خبری از سوی فیلتر کننده‌گان در دستور کار قرار گرفت. شدت حملات این گروه به قدری زیاد بود که بسیاری از سایت‌های اینترنتی از کار افتاد و کسی نمی‌توانست از آن‌ها استفاده کند. در پی این اقدام مردم معترض به نتیجه‌ي انتخابات دست به اقدام متقابل زدند و خبرگزاری‌های هم‌سو با دولت که از بودجه‌ی عمومی استفاده می‌کنند هم‌چون فارس و ایرنا را مورد هدف قرار دادند. وب‌سایت هرانا خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران از جمله سایت‌های بود که مورد حمله قرار گرفت و هک شد.


توقیف و سانسور نشریات

محدودیت رسانه‌یی در همه‌ی ابعاد آن از شب 22 خرداد آغاز شد. توقیف و سانسور مطبوعات هم از مهم‌ترین مسائل دنبال شده از سوی دولت بود. توقیف روزنامه‌ی کلمه‌ی سبز و سانسور دیگر مطبوعات و فشار بر روی آن‌ها و روزنامه‌نگاران‌شان از جمله اقدامات انجام شده از سوی دولت بود. حتا روزنامه‌ی اعتماد ملی ارگان حزب اعتماد ملی و کروبی یکی از کاندیدهای اصلاح‌طلب فردای انتخابات صفحه‌ی اول خود را سفید گذاشت و دلیل آن را عدم اجازه‌ی برای منتشر کردن بیانیه‌ی کروبی در مورد نتایج انتخابات عنوان کرد. بازداشت روزنامه‌نگاران از همان شب 22 خرداد آغاز شد و ده‌ها روزنامه‌نگار و خبرنگار بازداشت و روانه‌ی زندان شدند. احمد زیدآبادی، محمد قوچانی، کامبیز نوروزی، عبدالرضا تاجیک، مهسا امرآبادی، ،کیوان صمیمی بهبهانی،بهزاد باشو، سید خلیل میراشرفی،مصطفی قوانلو قاجار سمیه توحیدلو ،محمد عطریانفر، شکوفه آذر سعید لیلاز، محمد قوچانی، علی مزروعی، ژیلا بنی یعقوب ،بهمن احمدی امویی از جمله روزنامه‌نگارانی هستند که بازداشت شده‌اند. این مسئله تا آنجا گسترش یافت که سازمان گزارشگران بدون مرز ایران را بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان عنوان کرد. در طول این دوران بسیاری از روزنامه نگاران بازداشتی آزاد و بسیاری دیگر بازداشت شدند که این روند هم چنان ادامه دارد. در ادامه‌ی توقیف و سانسور مطبوعات، روزنامه‌ی اعتماد ملی متعلق به مهدی کروبی که در اطلاع‌رسانی هر چه بیش‌تر در مورد وقایع اخیر و مواضع مهدی کروبی می‌کوشید، به دستور دادستانی تهران توقیف شد. بسیاری از مردم در همان روز توقیف در مقابل در روزنامه‌ تجمع اعتراضی کردند که با بازداشت و ضرب‌وشتم گسترده از سوی نیروهای انتظامی و بسیجی به سان روزهای گذشته مواجه شدند.


اختلال در تماس های برون مرزی

با توجه به سیاست عدم اطلاع‌رسانی وقایع جاری در ایران از سوی دولت در تماس‌های برون مرزی هم شهروندان ایرانی با مشکل مواجه بودند و شاهد اختلال‌های وسیع در ایران. کسانی هم که با ایران تماس می‌گرفتند و یا بالعکس در بسیاری موارد موفق به ایجاد این ارتباط نمی‌شدند.


اخراج روزنامه نگاران خارجی و محدودیت سایرین

در همان روزهای اول بعد از 22 خرداد خبرنگاران خارجی تهدید به خروج از ایران شدند و به آن‌ها گفته شد که هر چه سریع‌تر از ایران خارج شوند. تا کنون دو تن از خبرنگاران خارجی بازداشت و روانه‌ی زندان هم شده‌اند. این دو از رونامه‌ی واشنگتن تایمز و هفته نامه‌ی نیوزوویک بوده‌اند. بسیاری از آنان بعد از خروج از کشور افشا کردند که تهدید جانی شده‌ بودند که اخبار غیر واقعی ار از ایران منتشر کنند. دولت در طی روزهای اخیر بسیاری از رسانه‌های خارج از ایران را به دخالت داشتن در آن چیزی که اغتشاش‌های ایران می‌خواند متهم کرده است. این در حالی است که آنان هر گونه راه اطلاع‌رسانی صحیح برای ایرانیان و جهانیان را بسته است و سعی در بستن راه‌های بیش‌تری دارند.

حمله به دانشگاهها

پس از اعلام نتايج انتخابات، همزمان با موج اعتراضات خودجوش مردمی در تهران و ديگر شهرهاي بزرگ كشور، اعتراضات دانشجویی-مردمی در دانشگاههای مختلف کشور آغاز شد. همزمان نیروهای امنیتی و انتظامی نسبت به سرکوب جامعه معترض دانشجویی در سراسر کشور اقدام نمودند. در این رهگذر سه برخورد خونین با دانشجویان صورت گرفت.

کوی دانشگاه صنعتی اصفهان

در پی اعتراض جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان به نتایج انتخابات در اواخر روز ۲۳ خرداد و اوایل بامداد ۲۴ خرداد نیروی انتظامی با اعزام تعداد زیادی از نیروهای ضد شورش مبادرت به ضرب وشتم شدید دانشجویان نمود.در این اقدام صدها نفر از دانشجویان به شدت زخمی شدند و وسائل شخصی انها توسط مهاجمین تخریب شد.همچنین ۱۴۰ نفر بازداشت شدند. در پی این حوادث شورای دانشگاه امتحانات را به مدت ۱۷ روز به تعویق انداخت.گفتنی است رئیس دانشگاه خسارت وارد شده را حدود بیست وپنج میلیارد ریال اعلام کرده‌است.


کوی دانشگاه تهران

نیروهای پلیس و لباس شخصی در تاریخ 25 خردادماه به کوی دانشگاه تهران یورش برده و به ضرب و شتم شدید و مجروح‌کردن دانشجویان پرداختند. در جریان تلاش نیروهای انصار حزب‌الله و گارد ویژه برای ورود به کوی دانشگاه تهران، بیش از پانزده نفر از دانشجویان تنها به علت اصابت گلوله به شدت مجروح شدند. پس از آن با حمله نیروهای لباس شخصی و انصار حزب‌الله به تجمع دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران، دانشجویان ساکن کوی در اثر اصابت گلوله، زنجیر، چاقو، باتوم و چماق به شدت مجروح شدند. نیروهای امنیتی که دور تا دور کوی را از شب تحت اختیار داشتند، چند بار برای ورود به کوی تلاش کردند که این تلاش با مقاومت دانشجویان ناکام مانده بود. اما پس از آغاز حملهٔ نیروهای امنیتی به کوی دانشگاه که با پرتاب نارنجک صوتی، گاز اشک‌آور و تیراندازی زمینی به تمام درهای کوی دانشگاه همراه بود، توانستند وارد کوی دانشگاه شوند. در این حادثه دهها دانشجو بازداشت شدند که بسیاری از آنان از انتقال خود به طبقه منفی چهار در ساختمان وزارت کشور خبر دادند و همینطور از شکنجه هایی که در مورد آنان اعمال شده بود. در همان زمان منابع دانشجویی پنج کشته را در این واقعه اعلام مشخصات کردند، هر چند به نظر می رسد این مدعا نیازمند ارائه اسناد بیشتری است.


کوی دانشگاه شیراز

کوی دانشگاه شیراز نیز در روز 25 خردادماه مورد حمله قرار گرفته بود که به گفته منابع دانشجویی به قتل چند دانشجو و مفقود و بازداشت شدن صدها دانشجوی دیگر انجامید. در این حمله خسارات هنگفتی به خوابگاههای دانشجویان و دانشگاه وارد شد.

سایر دانشگاهها

دانشگاه نوشیروانی بابل، دانشگاه مازندران، دانشکده نفت اهواز، دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، دانشگاه زاهدان، دانشگاه بوعلی همدان، دانشگاه تبریز منجمله دانشگاههای دیگر در کشور هستند که صحنه اعتراضات دانشجویی و برخوردهای امنیتی با آنان بود، لازم به ذکر است کماکان در بعضی از دانشگاههای مورد اشاره همچنان دانشجویان بازداشتی یا تحت پیگرد وجود دارد.

برخوردها / آمارها


اعتراف گیری و پخش

تا کنون اعترافات دو روزنامه نگار به نامهای امیر حسین مهدوی و مازیار بهاری (خبرنگار ایرانی کانادایی شبکه چهار انگلیس و نیوزویک) به صورت عمومی منتشر شده است.

در رسته اعترافات زندانیان باید به برگزاری چهار جلسه دادرسی و یک کنفرانس مطبوعاتی اشاره داشت که از حداقل اصول حقوقی برای برگزاری به دور بوده و در آن به جای اینکه متهم از خود دفاع کند بر علیه خود صحبت کرده و به بیان شرایط خوب خود در زندان و همینطور دفاع از بازجو و وضعیت فعلی خود می پردازد..

در کنار پخش اعترافات افراد ناشناس یا کمتر شناخته شده باید به اعترافات فعالان برجسته سیاسی در طیف اصلاح طلب همچون محمد علی ابطحی (مشاور سابق رییس جمهوری در زمان محمد خاتمی)، محمد عطریانفر (عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی) سعید شریعتی (عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت)، سید شهاب الدین طباطبایی اردکانی (عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت) و سعید حجاریان اشاره داشت.

نظر به سوابق دستگاه امنیتی در ایران و مدعیات افرادی که پیش تر اعترافاتی به شکل مذکور از آنان منتشر شده بود و تاکید بر اینکه تحت فشار و شکنجه مجبور به اعترافات غیر حقیقی شده بودند، سازمانهای مدافع حقوق بشر از آغاز بازداشت های گسترده نسبت به خطر شکنجه زندانیان برای اخذ اعترافات غیر حقیقی هشدار داده بودند.

منابع مطلع از فشار و شکنجه سایر فعالان برجسته اصلاح طلب ایران به قضد اخذ اقاریر غیر واقعی و مستمر نمودن پخش اعترافات تلویزیونی خبر می دهند.

برخوردهای فله ای و جمعی

در هر زمانی که شهروندان معترض برای اعتراض به اشکال مختلف اقدام کرده اند، نیروهای امنیتی و لباس شخصی جزو اولین دسته حاضرین در صحنه بودند که بعضا با کمک نیروهای نظامی حاضر در محل به سرکوب معترضان پرداخته اند، مهمترین برخوردها و بازداشت های جمعی به روایت اسناد را میتوان به شرح ذیل اعلام کرد :

23 خرداد - در حمله به خواب گاه‌هاي دانش‌گاه صنعتي اصفهان:‌نيروهاي يگان ويژه و انصار حزب الله، بيش از 60 نفر از دانشجويان را بازداشت و توسط دو دستگاه اتوبوس به مکان نامعلومي منتقل کردند.

24 خردادماه - سردار احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد 170 نفر از شرکت کنندگان در تظاهرات اعتراض دستگیر شده اند و تعدادی از طراحان اصلی تحت تعقیب هستند.

25 خردادماه- نیروهای نظامی و امنیتی به تجمع مردم در زاهدان حمله کرده و دهها نفر را بازداشت کردند.

25 خردادماه- بنا به اخبار رسیده از تبریز نیروهای امنیتی روز دوشنبه ۲۵ خردادماه با مراجعه به خوابگاه های دانشجویان دختر و پسر داخل دانشگاه تبریز حدود ده تن از دانشجویان این دانشگاه را بازداشت و با مینی بوسی به مکانی نامعلوم منتقل کردند.

26 خردادماه - بیش از 150 دانشجوی متحصن دانشگاه مازندران توسط نیروهای امنیتی با ضرب و شتم بازداشت شدند. نیروهای بسیج و مامورین امنیتی لباس شخصی مسلح به باتوم، قمه و چوب دستی به تناوب به دانشگاه حمله می کردند.

27 خردادماه - یحیی میرزا محمدی دادستان تبریز اعلام کرد: 50 الی 60 نفر از مردم شرکت کننده در راهپیمایی به اتهام اخلال در نظم عمومی تجمع غیر قانونی و برهم زدن نظم توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

27 خردادماه - محمدرضا حبیبی دادستان اصفهان گفت : 200 نفر از مردم شرکت کننده در اعتراضات توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

27 خردادماه - جعفر گل محمدی دادستان زنجان گفت : 30 نفر از مردم شرکت کننده در اعتراضات توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

27 خرداد - بر اثر تیراندازی مامورین امنیتی به راهپیمایی اعتراض مردم در اصفهان 45 نفر مجروح و یک نفر بنام " حسین الف " کشته شد. مجروحان به علت اصابت ساچمه و باتوم که اکثرا به چشم و یا سر آنها اصابت کرده، در بیمارستان شریعتی بستری می باشند.

27 خردادماه - در جریان حمله به کوی دانشگاه تهران ۲۰۰ دانشجو بازداشت شده‌اند. یک مقام‌ دانشگاه تهران به خبرگزاری مهر گفته‌است که ۸۰ تن از این دانشجویان آزاد شده‌اند.

28 خردادماه - گزارش‌های رسیده از شهر تبریز نیز از بازداشت بیش از ۱۰۰ نفر از شخصیت‌های برجسته مدنی این شهر خبر می‌دهد.

28 خردادماه - ایسنا از بازداشت هفت نفر در تجمعات اخیر زنجان خبر داده‌است. جعفر گل‌محمدی، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان به ایسنا گفته‌است که در طول هفته گذشته ۲۳ نفر دستگیر شده بودند که اکثر آنها با اخذ تعهد آزاد شده‌اند.

28 خردادماه - گزارش‌ها حاکی از بازداشت ۲۰ دانشجو در همدان است. یک عضو کمیته روابط عمومی ستاد دانشجویی کل کشور مهدی کروبی، این خبر را تأئید کرده‌است.

28 خردادماه- در جریان اعتراضات روز سه‌شنبه دانشجویان دانشگاه مازنداران در حدود ۱۰۰ دانشجو بازداشت شدند. گفته می‌شود ۱۱ دانشجوی این دانشگاه همچنان در بازداشت هستند.

29 خردادماه - امیرالله شمقدری سرپرست معاونت امنیتی و انتظامی استانداری خراسان رضوی اعلام کرد : 86 نفر از مردم شرکت کننده در راهپیمایی اعتراض توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.

29 خردادماه - 150 دانشجوي دانشگاه سمنان پس از تجمع اعتراضي بازداشت شدند.

29 خردادماه - ذبیح الله خدائیان رئیس کل دادگستری استان لرستان اعلام کرد : تعدادی از مردم شرکت کننده در راهپیمایی اعتراضی توسط مامورین اداره اطلاعات و نیروی انتظامی در خرم آباد بازداشت شدند.

31 خردادماه - سردار احمدرضا رادان جانشين فرمانده نيروي انتظامي اعلام کرد: 457 نفر از شرکت کنندگان در تظاهرات اعتراضی روز 30 خرداد دستگير شده اند و تعدادي از طراحان اصلي تحت تعقيب هستند.

30 خردادماه - فرمانده کل ناجا از زخمی شدن 400 پرسنل خود در طی درگیریها تا تاریخ 29 خرداد خبر داد

31 خردادماه - سردار احمد رضا رادان معاون فرماندهی نیروی انتظامی خبر کشته شدن 10 نفر و مجروح مصدوم شدن 100 نفر را تایید کرد.

1 تيرماه - نيروهاي امنيتي با حمله با دفتر روزنامه «کلمه سبز»، به صاحب امتيازي ميرحسين موسوي 25 نفر از کارکنان اين روزنامه را بازداشت کردند.

3 تیر - نیروهای انتظامی و امنیتی مردم معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را که در میدان بهارستان در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به تجمع زده اند با تیراندازی و پرتاب گاز اشگ آور مورد حمله قرار دادند. دها نفر بازداشت و زخمی شدند.

3 تیر - محمد جواد حشمتی رئیس کل دادگستری گیلان اعلام کردند در طی نا آرامی ها و تظاهرات هفته گذشته در شهر رشت 100 نفر بازداشت شده اند که در حال حاضر تنها 13 نفر در بازداشت به سر میبرند.

4 تیر - هفتاد نفر از اساتید عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاههای کشور پس از دیدار با میرحسین موسوی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند این افراد پس بازجویی همگی آزاد شدند.

4 تیرماه : فرمانده سپاه سيدالشهداي استان تهران :قريب به 300 نفر از جان‌برکفان بسيجي به شدت زخمي شدند و هم‌اکنون در بيمارستان‌ها در حال مداوا هستند و 8 نفر از بسيجيان قهرمان نيز در اين حادثه تلخ به درجه رفيع شهادت نائل شدند

7 تیر - تجمع 3000 نفری مردم تهران در مسجد قبا برای بزرگداشت کشته شدگان حادثه هفتم تیر مورد حمله پلیس ضد شورش قرار گرفت. این تجمع که به دعوت نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برگزار شده بود، با پرتاب گاز اشک آور و بازداشت حاضرین توسط نیروهای امنیتی و انتظامی به خشونت کشیده شد.

7 تیر - بیش از 20 نفر از زنانی که به دعوت مادران عزادار در اعتراض به بازداشت های اخیر و خشونت های اعمال شده علیه معترضان در پارک لاله تهران گرد هم آمده بودند از سوی نیروی انتظامی دستگیر شده اند. تعدادی از این زنان به بازداشتگاه شاپور منتقل شدند.

9 تیر - دادستان اصفهان از آزادی ۲۸۰ نفر از بازداشت‌شدگان در ناآرامی‌های اخير خبر داد. محمدرضا حبيبی در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقی ايسنا، اظهار کرد: حدود ۲۸۰ نفر که دارای اتهام اخلال در نظم عمومی بودند با اخذ تامين مناسب آزاد شدند.

10 تیرماه - فرمانده نیروی انتظامی روز چهارشنبه اعلام کرد که در رویدادهای پس از انتخابات 1034 نفر به دست نیروهای ناجا دستگیر شده‌اند و دیگر دستگیری‌ها از سوی بسیج و نیروهای اطلاعات بوده است.

10 تیرماه - فرمانده ناجا کشته شدن ۲۰ نفر را که وی آنها «اغتشاشگر »خواند تایید کرد.

18 تیر - در پی تظاهرات اعتراضی به مناسبت دهمین سالگرد وقایع 18 تیر 87، 150 نفر از تظاهرات کنندگان توسط نیروهای انتظامی و امنیتی بازداشت شدند. مسئولین زندان اوین به خانواده دستگیر شدگان اعلام کردند با همراه داشتن سند به دادگاه انقلاب مراجعه کنند تا با قرار دادن وثیقه افراد بازداشت شده آزاد شوند .

18 تیر - نیروی انتظامی طی اطلاعیه ای اعلام کرد در پی تظاهرات و اعتراضات بعد از نماز جمعه 40 نفر توسط مامورین این نیرو بازداشت شدند .

8 مرداد - سردار عزیز الله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ گفت: 50 نفر از شرکت کنندگان در تجمعات اعتراضی بهشت زهرا و مصلی تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. این تجمعات به مناسبت چهلمین روز کشتار مردم به علت اعتراض به تقلبات در انتخابات ریاست جمهوری می باشد.

15 مرداد - دهها تن در تجمع اعتراضی مقابل مجلس شورای اسلامی، که همزمان با مراسم تحلیف شکل گرفته بود، توسط ماموران امنیتی با ضرب و شتم بازداشت شدند.

19 مرداد - سیزده نفر از بازداشت شدگان در مراسم چهلم کیانوش آسا با قرار کفالت از زندان آزاد شدند. اما تعداد دیگری از افراد دستگیر شده همچنان در بازداشت بسر می برند. گفته می شود بیشتر این افراد دانشجویانی هستند که از شهرهای تهران و سنندج در این مراسم حضور یافته بودند.

20 مرداد - علیرضا جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه در رابطه با دستگیریهای گسترده شرکت کنندگان در اعتراضات اعلام کرد: حدود 4000 نفر در مدت کوتاهی بازداشت شدند و 3700 نفر از آنها آزاد شدند.

21 مرداد - نیروهای امنیتی به تجمع اعتراضی مردم در جلوی بازار سرپوشیده تهران در خیابان 15 خرداد و مقابل مترو حمله کردند. نیروهای امنیتی اقدام به ضرب و شتم مردم نمودند عده ای را دستگیر و تعدادی را مجروح کردند. 3 نفر از زخمی ها توسط مردم به بیمارستان منتقل شدند.

7 شهریور – سردار جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران در نشست خبر امروز خود مدعی شد که 13 نفر از نیروهای بسیجی در اعتراضات بعد از انتخابات کشته شده‌اند


جان باختگان غیر نظامی

به دلیل شرایط امنیتی و ممعانت دولت از گردش آزاد اطلاعات و همچنین گستردگی بی سابقه نقض حقوق بشر در ایران در طی هفته های اخیر، عملا امکان ارائه لیست و آماری جامع و مستدل در خصوص جان باختگان وقایع اخیر وجود ندارد، اما منابع دولتی بر اساس اعلامهای مختلف حداکثر جان باختگان را 20 شهروند و 13 شبه نظامی(بسیجی) عنوان داشته اند اما منابع غیردولتی این آمار را تا 360 شهروند عنوان می نمایند.

اکثر خانواده های جان باختگان برای برگزاری مراسم ترحیم و تدفین با محدودیتهای عدیده ای از سوی نهادهای امنیتی روبه شدند و در بعضی از موارد گزارش شده است برای تحویل دادن جسد از خانواده های داغدار طلب پول شده است. دولت و نهادهای مربوطه برای پیگرد عوامل دخیل در کشتار مردم بی دفاع اقدام مثبتی را سامان ندادند و کشته شدگان را اغتشاشگر خواندند.


گورهای جمعی، قبرهای بی نشان

"پیکر دهها نفر از شهروندان تهرانی در تاریخ های 21 و 24 تیرماه بدون اسم و مشخصات فردی در قطعه 302 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است"

جمله فوق که تاریخ انتشار 31 مرداد را دارد. اولین زمزمه از موضوع قبرهای جمعی و دفن بی نام و نشان تعدادی از جانباختگان حوادث پس از انتخابات در تهران محسوب می شود.

این مطلب که برای اولین بار از سوی "سایت نوروز" ارگان رسمی جبهه مشارکت مطرح شد با واکنش های مختلف افکار عمومی و مسئولان وارد مراحل جدی تری شد.

برخي افراد مانند فرهاد تجري سخنگوي کميسيون قضايي و حقوقي تنها دقايقي پس از انتشار خبر دفن در بهشت زهرا در روز نخست تمام اين اخبار را تکذيب کردند و این اقدام عجولانه سبب اعتراض هايي مبني بر «تکذيب بدون بررسي» به این قبیل افراد شد. در همین رابطه ارگان حزب مشارکت در پاسخ به این تکذیب ها شماره جواز دفن اجساد را به شرح ذیل اعلام کرد :

در تاریخ 21 تیرماه :

2767-2866-2815-2649-2581-2553-2691-2619-2461-2747-2857-2704-2618-2674-2698-2615-2673-2705

2699-2584-2075-2063-2494-2530-2310-2476-2513-2596

در تاریخ 24 تیرماه :

2257-2288- 2233-2273-2411-2247-2079-2164-2172-2199-2196-2053-1920-1903-1898-2040

علي لاريجاني رئیس مجلس شورای اسلامی، در تاریخ 3 شهریورماه دستور پيگيري ماجراي دفن دسته جمعي تعدادي از بازداشت شدگان در قطعه 302 بهشت زهرا را صادر کرد. با این دستور عملا مجلس وارد قضیه مطرحه شد. در همان زمان برکناري رضاييان مديرعامل بهشت زهرا از سوی شهردار شهر تهران به شبهات افکار عمومی افزود.

پیرو ورود مجلس به موضوع مورد اشاره، هیئتی محل مذکور را مورد بازدید خود قرار داد و حمید رضا کاتوزیان از نمایندگان اصولگرای مجلس و عضو این هیئت در باب نتیجه این بازدید عنوان داشت : "اين موضوع كه افرادي در بهشت‌زهرا دفن شده و روي محل دفن آن‌ها شماره دفن به جاي نام آن‌ها حك شده، صحت دارد؛ اما مسئوليت بررسي در اين رابطه متوجه شهرداري يا سازمان بهشت‌زهرا نيست، بلكه بايد براي مشخص شدن دقيق‌تر اين مطلب از سوي پزشكي قانوني استعلام شود كه در اين رابطه با مسئولان مربوطه در مجلس صحبت كردم تا مكاتباتي با پزشكي قانوني در اين رابطه انجام شود و تكليف اين ماجرا نيز روشن شود."

در تاریخ 8 شهریور ماه، سایت نوروز با درج تصویری از شناسایی اولین جان باخته حوادث اخیر که در قطعه 302 دفن شده است خبر داد، به گزارش ارگان خبری جبهه مشارکت "سعیده پورآقایی" دختر و تنها فرزند یکی از شهدای جنگ در این قطعه به صورت بی نام و نشان دفن شده است.

همچنان که این ادعا بدون پاسخ مسئولان باقی مانده، معمای قطعه 302 نیز علیرغم وعده نمایندگان مجلس تاکنون شفاف سازی و پاسخگویی نشده است.

برخلاف هویت صاحبان قبرهای بی نام و نشان تعداد زیادی از جان باختگان غیرنظامی تاکنون شناسایی شده اند، که در دو دسته مستند و نیازمند اسناد به شرح ذیل به ارائه مشخصات میپردازیم:


اسامی جان باختگان مستند شده :

1. آرمان استخریان پور فرزند احمد - محل فوت : بیمارستان نمازی شیراز - تاریخ فوت : 3 تیرماه - دلیل فوت : ضرب و شتم منجر به مرگ مغزی - جسد تحویل شده - موثق - مدفون در دارالرحمه شیراز

2. ابوالفضل عبدالهی - محل فوت : در مقابل دانشگاه صنعتى شریف - تاریخ فوت : ٣٠ خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه ٢۴٨ بهشت زهرا

3. اشکان سهرابی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت سه گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

4. امیر جوادی فر - محل فوت : بازداشتگاه کهریزک - تاریخ فوت : محدوده 18 تیر تا 3 مرداد - دلیل فوت : به صورت زخمی بازداشت و سپس جسد وی به خانواده تحویل داده شد - جسد تحویل شده - موثق - 25 ساله

5. امیرحسین طوفان پور - محل فوت : نا معلوم - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 233 بهشت زهرا

6. ایمان هاشمی - محل فوت : خیابان آزادی - تاریخ فوت : 30خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 259 بهشت زهرا

7. بهزاد مهاجر - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : در تاریخ 25 خردادماه بازداشت و پس از 46 روز جسد وی تحویل خانواده میشود بر روی جسد وی آثار گلوله وجود داشته است - جسد تحویل شده - موثق - جسد وی 31 خرداد به پزشکی قانونی تحویل داده شده بود

8. بهمن جنابی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - 20 ساله

9. پریسا كلى - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : 31خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - دانشجو ، قطعه 259 بهشت زهرا

10. پويا مقصود بيگی - محل فوت : منزل - کرمانشاه - تاریخ فوت : ٣٠ خرداد - دلیل فوت : در تاریخ 30 خرداد بازداشت و پس از شکنجه آزاد شده و به فاصله کمی فوت می کند - جسد تحویل شده - موثق - مادر معترض وی نیز بازداشت شد

11. حسین اخترزند - محل فوت : اصفهان - تاریخ فوت : نا معلوم - دلیل فوت : ضرب و شتم و سقوط از ارتفاع - جسد تحویل شده - موثق -

12. حسین اکبری - محل فوت : زندان اوین - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : ضربه مغزی - جسد تحویل شده - موثق - قطعه ی ٢١٩ بهشت زهرای تهران در کنار مادر خود به خاک سپرده شد.

13. حسین طهماسبی - محل فوت : خیابان نوبهار کرمانشاه - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : ضرب و شتم - جسد تحویل شده - موثق -

14. داوود صدری - محل فوت : بیمارستان امام علی - تاریخ فوت : 31 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله در 25 خرداد - جسد تحویل شده - موثق - 27 ساله

15. رامین قهرمانی - محل فوت : در منزل - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : پس از بازداشت و شکنجه آزاد میشود که سه روز پس از آن در منزل فوت میکند - جسد تحویل شده - موثق -

16. سالار طهماسبی - محل فوت : خیابان جمهوری - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 254 بهشت زهرا

17. سرور برومند - محل فوت : خیابان محمد علی جناح - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

18. سعید عباسی فرگلچی - محل فوت : خیابان رودکی - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

19. سید رضا طباطبایى - محل فوت : خیابان آذربایجان - تاریخ فوت : ٣٠ خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه ٢۵٩

20. سهراب اَعرابی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - منابعی مرگ وی را در بازداشتگاه اعلام داشته اند

21. عباس دیسناد - محل فوت : بیمارستان شهریار - تاریخ فوت : 3 تیرماه - دلیل فوت : مورد اصابت باتوم در روز 30 خرداد قرار میگیرد و پس از مرگ مغزی و کما در تاریخ 3 تیرماه فوت میکند - جسد تحویل شده - موثق -

22. على شاهدی - محل فوت : کلانتری تهران پارس - تاریخ فوت : 31 خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 257

23. علیرضا افتخاری - محل فوت : نا معلوم - تاریخ فوت : 29 خرداد - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - موثق - خبرنگار سابق ابرار اقتصادی 24 ساله

24. فاطمه رجب پور - محل فوت : خیابان محمد علی جناح - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

25. فهیمه سلحشور - محل فوت : ولیعصر - تاریخ فوت : 24 خردادماه - دلیل فوت : ضربه مغزی - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 226

26. کیانوش آسا - محل فوت : میدان آزادی - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : اصابت دو گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

27. محسن حدادى - محل فوت : خیابان نصرت - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 262

28. محسن روح الامینی نجف آبادی - محل فوت : بازداشتگاه کهریزک - تاریخ فوت : محدوده 18 تیر تا 1 مرداد - دلیل فوت : اصابت جسم سخت به سر - جسد تحویل شده - موثق -

29. محمد جواد پرنداخ - محل فوت : اصفهان - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : برخورد جسم سخت به جمجمه - جسد تحویل شده - موثق - در محدوده زمانی عزیمت به اداره اطلاعات شهر اصفهان به قتل رسید

30. محمد حسین برزگر - محل فوت : میدان 7 تیر - تاریخ فوت : 27 خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 302

31. محمد کامرانی - محل فوت : بیمارستان مهر - تاریخ فوت : 25 تیرماه - دلیل فوت : در زمان بازداشت در کمپ کهریزک عفونت بدن وی را در بر میگرد و پس از انتقال به بیمارستان جان می بازد - جسد تحویل شده - موثق - 18 ساله

32. محمد نیكزادى - محل فوت : میدان ونک - تاریخ فوت : 26 خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 257

33. مسعود هاشم زاده - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - 27 ساله

34. مصطفی غنیان - محل فوت : بر بام منزل - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

35. مصطفی کیارستمی - محل فوت : بیمارستان کسری تهران - تاریخ فوت : 26 تیر - دلیل فوت : خونریزی مغزی - جسد تحویل شده - موثق -

36. مهدی کرمی - محل فوت : خیابان جنت آباد - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : اصات گلوله به گلو - جسد تحویل شده - موثق - 25 ساله

37. ناصر امیرنژاد - محل فوت : میدان آزادی - تاریخ فوت : 25 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق -

38. ندا آقاسلطان - محل فوت : خیابان کارگر شمالی - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله به گلو - جسد تحویل شده - موثق -

39. واحد اكبرى - محل فوت : خیابان ونك - تاریخ فوت : ٣٠ خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه ٢۶١

40. وحید رضا طباطبایى - محل فوت : میدان بهارستان - تاریخ فوت : 3 تیرماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - موثق - قطعه 308

41. یعقوب بروایه - محل فوت : مسجد لولاگر - تاریخ فوت : 4 تیرماه - دلیل فوت : اصابت گلوله به سر - جسد تحویل شده - موثق -


اسامی که نیازمند اسناد بیشتری است :

1. امیر کویری - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

2. ایمان نمازی - محل فوت : کوی دانشگاه - تاریخ فوت : ٢۵ خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

3. بابک سپهر - محل فوت : خیابان آزادی - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

4. ترانه موسوی - محل فوت : مسجد قبا - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد - منابع غیر رسمی وی را قربانی تجاوز جنسی پس از بازداشت می دانند که جسد وی به صورت سوخته در حوالی قزوین یافت شده است. محل دستگیری وی را مسجد قبا می‌دانند

5. تینا سودی - محل فوت : میدان انقلاب - تاریخ فوت : ٣٠ خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

6. حامد بشارتی - محل فوت : خیابان آزادی - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

7. حسن کاظمینی - محل فوت : خیابان انقلاب - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

8. حمید مداح شورچه - محل فوت : بازداشتگاه نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : خونریزی مغزی - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد –

9. جعفر بروایه - محل فوت : میدان بهارستان - تاریخ فوت : ٧ تیر - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده – نیازمند اسناد - مدفون در اهواز

10. داوود نعیم آبادی - محل فوت : میدان آزادی - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد -

11. رامین رمضانی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - قطعه ٢۵٧ بهشت زھرا ردیف ۴۶ شماره ٣٢

12. سالار قربانی پارام - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد -

13. سجاد قائد رحمتی - محل فوت : خیابان آزادی - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : اصابت گلوله - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد -

14. سعید اسماعیلی خان ببین - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : ضربه مغزی - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد -

15. سعیده پورآقایی (آمایی) فرزند شهید عباس پورآقایی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - منابع غیر رسمی وی را قربانی تجاوز جنسی پس از بازداشت می دانند که جسد وی با اسید سوخه و نهایتاً در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است

16. شلیر خِضری - محل فوت : دانشگاه تهران - تاریخ فوت : 26 خرداد - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - در پیرانشهر به خاک سپرده شد

17. علی فتحعلیان - محل فوت : مسجد لولاگر - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

18. علیرضا توسلی - محل فوت : بهشت زهرا - تاریخ فوت : 8 مردادماه - دلیل فوت : اصابت باتوم به سر - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - نوجوان 12 ساله

19. فاطمه براتی - محل فوت : کوی دانشگاه - تاریخ فوت : 24 خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

20. فرزاد جشنی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : ١٩ ماه ژوئن - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد -

21. فرزاد هشتی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

22. کامبیز شعاعی - محل فوت : کوی دانشگاه - تاریخ فوت : 24 خردادماه - دلیل فوت : ضرب و شتم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

23. کاوه علی پور - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد - برای تحویل جسد 3000 دلار در خواست شد

24. کسری شرفی - محل فوت : کوی دانشگاه - تاریخ فوت : 24 خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

25. مبینا احترامی - محل فوت : کوی دانشگاه - تاریخ فوت : ٢۴ خرداد - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

26. محرم چگینی قشلاقی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - قطعه ٢۵۶ بهشت زھرا ردیف ١۴۶ شماره ١٣

27. محسن ایمانی - محل فوت : کوی دانشگاه - تاریخ فوت : 24 خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

28. محمد حسین فیضی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - قطعه ٢۵٧ بهشت زھرا ردیف ٣١ شماره ٢۵

29. مریم مهر آذین - محل فوت : خیابان آزادی - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

30. مسعود خسروی - محل فوت : میدان آزادی - تاریخ فوت : ٢۵ خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد -

31. معزز - محل فوت : میدان آزادی - تاریخ فوت : ٣٠ خرداد - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

32. میثم عبادی - محل فوت : میدان تجریش - تاریخ فوت : 23 خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد - 17 ساله

33. میلاد یزدان پناه - محل فوت : خیابان آزادی - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : اصابت گلوله - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد -

34. مهرداد حیدری - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : ٢١ تیر - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد - روزنامه نگار

35. نادر ناصری - محل فوت : خیابان خوش - تاریخ فوت : 30 خردادماه - دلیل فوت : نامعلوم - جسد تحویل شده - نیازمند اسناد - در بابل دفن شد

36. ندا اسدی - محل فوت : نامعلوم - تاریخ فوت : نامعلوم - دلیل فوت : نامعلوم - وضعیت جسد نامعلوم - نیازمند اسناد

زندانیان

فارغ از اینکه کمتر بازداشت شده ای دیده شده که پس از آزادی آثار ضرب و شتم یا کاهش وزن بعنوان شواهدی از بدرفتاری و شکنجه همراه نداشته باشد اما موضوع تجاوز جنسی به زندانیان که شکنجه ای چند بعدی محسوب میشود پس از مدعیاتی و عدم توان مسئولین در پاسخگویی، به دغدغه افکار عمومی تبدیل شده است.


تجاوزهای جنسی به زندانیان

تجاوز جنسی، اصطلاحی در پزشکی قانونی و جرم‌شناسی جنسی ‌است. تجاوز جنسی به معنی انجام نزدیکی جنسی با فرد، بدون رضایت اوست. تجاوز جنسی در حقیقت تنها یک حمله فیزیکی و جنسی نیست؛ بلکه در عین حال حمله معنوی و حمله به شأن انسان است که در آن قربانی از حق خود محروم می‌گردد. این خشونت، هرچند همیشه قتل را به همراه نداشته باشد، عموماً تهدید به قتل را به همراه دارد. تهدید به تجاوز جنسی نیز جزو خشونت های مرتبط با تجاوز دسته بندی میشود.

عمر آزار و تجاوز جنسی در زندانهای جمهوری اسلامی عجین شده با اولین نسل زندانیان سیاسی پس از انقلاب. شهادت و مدعیات بسیاری از مطلعین همچون آیت الله منتظری و همینطور بازماندگان از قتل عام های دهه شصت به خوبی گواه از قدمت این شکنجه در سه دهه عمر جمهوری اسلامی می دهد.

در طی هفته های اخیر، موضوع مذکور پس از سالها مجددا در مجموعه وقایع و برخوردهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران مورد توجه افکار عمومی مورد توجه قرار گرفت.

تجاوز در شیراز

اولین ادعا در مورد تجاوز جنسی به زندانیان توسط روزنامه گاردین در تاریخ 31 تیرماه در گزارشی عنوان شد، در این گزارش به شرح حال چند جوانی که در شیراز مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.پرداخته می شود.

بر اساس گزارش این روزنامه، پزشک یکی از این جوانانی که مورد تجاوز قرار گرفته گفته است: "فقط چهار دندانش سالم باقی مانده است و رکتوم او در اثر تجاوز پاره شده است و مجبور شدیم او را با کارت بیمه شخص دیگری به بیمارستان ببریم".

روزنامه گاردین به نقل از این جوان نوشته است او را دوشنبه بعد از انتخابات وقتی که با چند جوان دیگر مانع حمله مامورین به معترضان میشد دستگیر می کنند. تمام آن روز او را در ماشین نگاه میدارند، بعد به یک سلول انفرادی می برند و در آنجا او را از سقف آویزان کرده و مرتبا می زنند. بعد او را به اتاقی دیگر می فرستند که چند جوان همسال او در آنجا بودند. روز شنبه یا یکشنبه بعد بود که در این محل جدید به او تجاوز می کنند. سه مرد قوی هیکل وارد اتاق می شوند و دو نفر او راروی زمین می خوابانند و نفر سوم جلوی آنها و چهار بازداشتی دیگر به او تجاوز می کند. این کار در روزهای بعد هم ادامه پیدا میکند و بازجویی و فشار برای "اقرار" به اینکه از خارج دستور می گرفته نیز همراه آن ادامه پیدا میکند: درتمام طول هفته گذشته دیگر بازجویی هم نبود، فقط تجاوز و بعد سلول انفرادی...

معمای ترانه موسوی

شاید برجسته ترین ادعا را بتوان مربوط به موضوع خانم ترانه موسوی دانست که از سوی رسانه های غیرانتفاعی نخست مطرح و به مجلس شورای اسلامی و صدا و سیما نیز کشیده شد.

در ماه تیر و مرداد سال ۱۳۸۸، برخی از سایتهای اینترنتی خبری را منتشر کردند مبنی بر اینکه دختر جوانی به نام ترانه موسوی در تجمع ۷ تیر ۱۳۸۸ در اطراف مسجد قبا که در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم برگزار شد، در خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و پس از تجاوز جنسی به قتل رسیده است. در این خبر جنجالی که به برخی از رسانه‌های غربی نیز راه یافت اطلاعاتی همراه با یک عکس از این دختر جوان منتشر گردید و اعلام شد که خانواده این دختر جوان پس از تماسی تلفنی از یک بیمارستان مبنی بر بستری شدن او به علت جراحت در دستگاه تناسلی به بیمارستان مراجعه می‌کنند ولی دخترشان را در آنجا نیافته و مدتی بعد جسد سوزانده شده او را در منطقه‌ای دیگر می‌یابند.سیمای جمهوری اسلامی نیز با تهیه یک گزارش کوتاه تلویزیونی در خبر ساعت ۲۰:۳۰ درباره سرنوشت ترانه موسوی، ضمن شایعه دانستن خبر تجاوز و قتل او، وی را زنی چهل ساله، زنده و ساکن کانادا دانست و در این خصوص با اشخاصی که آنها را خانواده ترانه موسوی معرفی کرد، مصاحبه نمود. با اینحال انتقاداتی در مورد صحت گزارش صدا و سیما بیان شد و ادعای صدا و سیما در خصوص تحقیق و هماهنگی با ثبت احوال و نیروی انتظامی و وجود تنها سه شخص به نام «ترانه موسوی» با پیدا شدن افراد دیگری با همین نام به چالش کشیده شد. در نامه جنجال برانگیز مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی در خصوص شنیده‌های حاکی از شکنجه معترضان بازداشت شده نیز، به موردی از آزار جنسی که مشابه مورد ترانه موسوی بود، بدون بردن نام خاصی اشاره شده‌است. همچنین کروبی در پاسخ به حملاتی که به خاطر «افشای» آزار جنسی در بازداشتگاه‌ها به وی شد، پرده از «سناریوی» این گزارش برداشت و خانواده‌ای را که در گزارش تلویزیونی به زنده بودن دخترشان اقرار کردند، خانواده ترانه موسوی دستگیر شده ندانست.

معمای سعیده پورآقایی

در هفته اول شهریورماه تعدادی از تارنماهای اینترنتی اقدام به درج گزارشی کردند که در آن از هویت یکی دیگر از جان باختگان به نام سعیده پورآقایی فرزند جانباز شهید عباس پورآقایی خبر داد.

گزارش اولیه از موضوع فوت وی بر این موضوع تاکید داشت که وی در هنگام الله اکبر گفتن بر بام خانه خود در خیابان دولت تهران دستگیر شد و پس از تجاوز بوسیله اسید جسم وی از زانو به بالا سوزانده شد تا اثرات این عمل مشخص نگردد و به دلیل عدم پرداخت هزینه درخواستی برای تحویل جسد از سوی خانواده، وی بصورت گمنام در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شد که به همراه تعدادی دیگر از دفن شدگان اخیراً هویت و محل دفن وی به خانواد اعلام شده است.

گزارشات دیگری اضافه می کند که مراسم ختم وی در تاریخ 7 شهریور ماه با حضور مهندس میرحسین موسوی برگزار شده است. نظر به همزمان بودن موضوع اشاره با تدوین گزارش پیش رو احتمال می رود اسناد و اطلاعات بیشتری از سوی مدعیان و مطلعان موضوع مذکور انتشار یابد.

رضا، سند معتبر

روزنامه تایمز با همکاری یکی از دیده بانان سازمان عفو بین الملل در تاریخ 31 مردادماه بر مبنای گفتگویی که مدعی است با یک قربانی تجاوز دربازداشت صورت گرفته، گزارشی را منتشر کرد.

این روزنامه در مهمترین مطلب بین المللی شماره روز 22 اوت خود، تحت عنوان "پسری ایرانی که رو در روی تندرو ها ایستاد از تجاوز در زندان می گوید" اظهارات فردی را منتشر کرده که با نام رضا، 15 ساله و ساکن یکی از شهرهای بزرگ ایران توصیف شده که در جریان ناآرامی های پس از انتخابات دستگیر شد و به نوشته این روزنامه بارها در زندان مورد تجاوز قرار گرفته است.

روزنامه تایمز نه تنها جزئیات چند مورد دیگر تجاوز به این فرد (از جمله "توسط ماموران پلیس") را شرح می دهد بلکه می نویسد پس از انتقال رضا و 130 نفر دیگر از بازداشت شدگان به دادگاه انقلاب اسلامی آن شهر، رضا و چند نفر دیگر را "با هدف ارعاب جهت جلوگیری از گفتن حوادثی که بر آنها رفته" از دیگران جدا کرده و آنها را مجبور به برقراری ارتباط جنسی با یکدیگر کردند.

تایمز مدعی است به رضا گفته شده که این کار برای "پاک شدن آنها [از گناهان]" انجام گرفته است.

شکنجه‌های محرز شده برای مجلس

در همین رابطه و پررنگ تر شدن موضوع بازداشتگاههای غیرقانونی و شکنجه زندانیان، یک عضو فراکسیون اکثریت مجلس ابراز داشت: تاکنون دو فقره از برخوردهای خلاف شان انسانی در بازداشتگاه‌ها برای کمیته ویژه مجلس برای رسیدگی به وضعیت بازداشت‌شدگان محرز شده است که مورد اول عریان نگه داشتن متهمان به اغتشاش در بازداشتگاه‌ها و دیگری ممانعت از اجابت مزاج آنها بوده است.

زندانیان سابق

در فضایی که افکار عمومی با موضوع تجاوز به زندانیان درگیر شده بود، تعدادی از روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی سابق به پای میز شهادت آمدند و از طرق گوناگون همچون انتشار نوشتارهای خود در وب سایتها، گفتگوهای رسانه و یا نشستن در مقابل دوربین مستند سازان به بیان تجربیات خود در باره تهدید به تجاوز جنسی و تجاوز جنسی پرداختند.

نامه جنجالی مهدی کروبی

مجموع اقدامات مهدی کروبی، از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات در ایران را باید مهمترین عامل در برجسته شدن موضوع تجاوز جنسی به زندانیان دانست، وی در نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، از او خواست درباره شایعاتی که درباره تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاه ها پخش شده است، تحقیق کند.

این نامه که در وب سایت رسمی حزب اعتماد ملی منتشر شده، تاریخ ۷ مرداد را دارد، مهدی کروبی در پاسخ به تمام کسانی که اظهار داشتند وی مستنداتی مبنی بر اظهارات خود درباره آزار جنسی زندانیان کهریزک ندارد متن اظهارات یکی از این بازداشت شدگان را در اختیار سایت سحام نیوز قرار داد و اعلام کرد که این مطلب تنها گوشه ای از مستنداتی است که منتشر می کند و چنانچه این روند ادامه یابد مطالب دیگری را منتشر خواهد کرد. همچنین شاهدان خود را آماده ادای شهادت، در صورتی که امنیت آنان تضمین شود عنوان کرد.

اظهارات وی واکنش های تندی را در بین مسئولین دولت و ائمه جمعه در پی داشت و حتی بعضی دستگیری وی را خواستار شدند. النهایه روزنامه اعتماد ملی توقیف، مدیر مسئول و فرزند آقای کروبی احضار شدند اما مهدی کروبی همچنان بر ادعای خود با در دست داشتن اسناد پافشاری میکند.

بازداشت شدگان

لیست ذیل در بردارنده اسامی و مشخصات مستند شده 1137 شهروند معترض، فعال سیاسی، مدنی و روزنامه نگار است که در طی روزهای اخیر و به خصوص پس از آغاز اعتراضات مردمی در ایران بازداشت شده اند، قوه قضائیه برای تعیین تکلیف وضعیت هزاران بازداشت شده که نظر به حجم آماری و گزارشات بالغ بر پنج هزار تن را در بر میگیرد کمیته ای تشکیل داده است. این حجم بازداشت با توجه به محدوده زمانی در تاریخ ایران پس از انقلاب بی سابقه است.

از ابوغريب رامسفلد تا کهريزک خامنه ای و اهميت يک "تفاوت صوری"

سوسن آرام


http://www.roshangari.net/
*ولی فقيه چه به عنوان رهبر باند جنايتکار فعلی چه به عنوان تسمه نقاله برای انتقال فرضی قدرت به باندهای جنايتکارتر بعدي، دشمن شماره يک مردم ايران به شمار ميرود.
*در لحظه کنونی و تا زمانی که چکمه کودتاچيان روی گردن مردم ما قرار دارد، جنايات رژيم و به ويژه تجاوز به پسران و دختران در زندان ها و افشای گسترده و پيگير اين جنايات "قضيه اصلی" کشور ماخواهد بود.


روشنگری. خامنه ای در يک سخنرانی در روز چهارشنبه چهارم شهريور امسال اهميت جناياتی را که در جريان سرکوب های اخير صورت گرفته انکار کرد و گفت "قلمداد" کردن آنها به عنوان مساله اصلی ظلم است. بدتر اينکه او در اين رابطه دو مورد از هولناک ترين اين جنايات يعنی فاجعه کهريزک و تهاجم نيروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه را بطور مشخص نام برد. عين سخنان او چنين است:" عده‌اي، ظلم بزرگى را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامى شد و هتک آبروى نظام در مقابل ملتها را ناديده مي‌گيرند و مسئله کهريزک يا کوى دانشگاه را قضيه اصلى قلمداد مي‌کنند اما اين نگاه، خود يک ظلم آشکار است."

به اين ترتيب خامنه ای نه تنها اعتراف ميکند برای او و نظام او سنگين ترين جنايات از قبيل آنچه در کهريزک و کوی دانشگاه صورت گرفته مسايل "فرعی" هستند، بلکه با "ظالم" خواندن کسانيکه اين جنايات را افشا کرده و بطور جدی خواهان پيگيری آنها هستند جواز سرکوب آنها را صادر ميکند.

برای درک ابعاد غيرعادی اين اظهارات عجيب لازم است يک بار ديگر تصويری از جنايات فوق را در مقابل چشم بگذاريم- تهاجم به کوی دانشگاه در شامگاه 24 و صبح 25 خرداد: حمله وحشيانه انبوهی لباس شخصی در پی تهديد و اطلاع قبلی همزمان با حضور پليس ضد شورش در حوالی کوي، اشغال کوي، خشونت لجام گسيخته عليه دانشجويان و مجروح کردن تعداد زيادی دانشجو و قتل حداقل 7 نفر با قمه و گلوله ساچمه ای ازجمله دو دختر که عليرغم اعلام ليست آنها، پيکر آنها مخفيانه دفن شده و از اعلام محل دفن به خانواده ها خودداری ميکنند.

کهريزک، ابوغريب ايران: همانجا که بازداشت شدگان را مثل نمونه ابو غريب، و حتی بدتر از آن، لخت روی هم تلمبار کردند و در همان حال مورد توهين و آزار و شکنجه قرار دادند. همانجا که بازداشت شدگان را توی اتاق های تاريک انداخته و دسته جمعی چنان به زير ضرب و شتم دد منشانه و شکنجه بردند که تعدادی در جا جان دادند و تعدادی را هم نيمه جان تحويل خانواده ها دادند که بعد جان باختند يا نيمه جان هستند. همانجا که به گفته بازداشت شدگان آزاد شده بخشی از تجاوزات جنسی به دختران و پسران در اين محل صورت گرفته است. جايی که حتی فرزند کسی مثل روح الامينی هم در امان نماند و پيکر شکنجه شده ی بی جانش را تحويل پدر و مادر دادند؟

همه اينها و بدتر از اينها از نظر خامنه ای اهميت اساسی ندارد، بلکه بعضی ها اينها را مساله اصلی "قلمداد" کرده اند- "قلمداد"، يعنی وانمود کرده اند - و از اين طريق "ظلم بزرگی" مرتکب شده اند. بيهوده نيست که پيکرهای مجروح و روح های مجروح تری که کهريزک و کهريزک ها تحويل مردم داده اند، بويژه آنها که خون آبی پدر شهيد روح الامينی هم در رگ های شان در جريان نيست، از بی پناهی درآغوش خانواده ها رو پنهان کرده اند تا مبادا با گواهی خود و به نمايش گذاشتن اهميت اساسی جناياتی که صورت گرفته به ارتکاب "ظلم آشکار" متهم شده و مورد آزار و شکنجه بيشتر قرار بگيرند.

حضرت ولی فقيه که سند دانايی خود به همه امور خرد و درشت عالم را از دست خود خدا دريافت کرده است نفهميد که با فرعی خواندن جنايات کهريزک و کوي، سند بی آبرويی نظام را در مقابل ملت ها گذاشت تا به صد زبان از او بپرسند چرا نظامی که در آن حملات برنامه ريزی شده و مکرر اوباش به خوابگاه دانشجويی و شکنجه و تجاوز جنسی به جوانان در سياه چال ها در بهترين حالت مساله فرعی محسوب ميشود و در بدترين حالت لازمه وجود آن نظام است، بايد در جهان آبرو داشته باشد. آبرو داری برای چنين رژيمی ظلم به مردم ايران، ظلم به همه ملت ها، ظلم به افکار عمومي، و خيانت به حقيقت است. حضرت فقيه نفهميد با اين اظهارات بيش از پيش به افشای حقيقت کمک ميکند و حالا همه ميدانند که برای آن "نهضت عظيم" و "نظام جليلی" که به ادعای او قرار است آلترناتيو همه نظام های تاريخ اعم از سرمايه داری تا سوسياليسم باشد قتل، شکنجه و حتی تجاوز جنسی به شهروندان مساله اصلی محسوب نمی شود.

مضحکه تر اين که خامنه ای و ديگر کارگزاران رژيم با انکار نقش دستگاه نظامی و امنيتی رژيم در جنايات فوق و نسبت دادن آنها به عوامل مشکوک يا خودسر به گمان خود از خويش سلب مسووليت ميکنند. اين ادعا اگر هم به فرض محال درست می بود، تازه خود بر رسوايی می افزايد. فقط در نظر بگيريد که مثلا مهاجمين به کوی دانشگاه تا صبح روز 25 خرداد در کوی جولان ميدهند و حتی با موتور در محيط خوابگاه رژه ميروند. درست زير دماغ نيروهای نظامی و امنيتی. تازه صبح آن روز ماموران رسمی و "غيرشخصی" رسما وارد عمل شده و به جای مهاجمان، بيش از 100 دانشجوی مورد حمله قرار گرفته را دستگير کرده و به گفته دانشجويان به زير زمين مخوف وزارت کشور می برند! در هرکشوری که حقوق شهروندان محلی از اعراب داشته باشد، وقوع چنين فجايعی حتی اگر کار دولت نباشد، به توبيخ و بازجويی و برکناری مسوولين نظامی و امنيتی و قضايی و حتی مقامات سياسی می انجامد. به عبارت ديگر حتی دروغ هم رژيم اسلامی را نجات نميدهد چه رسد به حقيقت هولناک يعنی تهاجم برنامه ريزی شده نيروهای امنيتی – نظامی رژيم به شهروندان که کوس رسوايی آن بر سر بام هاست.

و اين همان نيروهای امنيتی و نظامی هستند که هيچ فرصتی را ازدست نميدهند تا قدرت و توانايی خود در ايران و منطقه را به رخ بکشند.اين همان سپاه پاسداران است که با ساختن موشک و ماهواره و الدرم بلدرم های شبانه روزی ادعای دفاع از کشور و مردم در برابر تجاوزخارجی را داشت و حالا همه به چشم می بينند که کارسپاه و نيروهای منضم به آن شکنجه و قتل ندا و ترانه و سعيد، سهراب و کامران و محمود های ماست. مضحک تر اين که "سردار" جعفری فرمانده سپاه پاسداران تصور ميکند با انتساب حرف هايی به خاتمی و موسوی و خوئينی ها برای اين جنايت های سپاه و منضماتش دلايل لابد متقنی به دست داده است. غافل از اين که جانی با"دليل" آوردن برای جنايت عليه حقوق بشر، خود را تبرئه نمی کند بلکه نشان ميدهد که ماهيت جنايی او درمان ناپذير و غيرقابل عفو است. گفته بودند ژنرال های ارتش اسرائيل در جريان انتفاضه از جنگيدن با کودکانی که با دستهای خالی و مشتی سنگ در برابر آنها ايستاده بودند، احساس سرافکندگی و حقارت دارند. در بازداشتگاه های اين ها به دختران تجاوز شده و جسد شان را سوزانده يا در اسيد حل ميکنند و حتی يک نفر در کل دستگاه نظامی خم به ابرو نمی آورد وتوجيه اين نمايش غريب از فرومايگی را رهبرشان ارائه ميدهد:"مساله اصلی نيست". چه چيز بيش از اين "توجيه," ماهيت پليد چنين دستگاهی را به نمايش ميگذارد؟

کهريزک محصول تصادف نيست
اظهارات خامنه ای را که به عنوان رهبر نظام رسما مسوول اصلی اعمال مامورين رژيم خود است مقايسه کنيد با اظهارات دونالد رامسفلد که به عنوان وزير دفاع دولت جرج بوش مسوول جنايات ابوغريب بود. او بعد از افشای شکنجه های ابوغريب در مقابل کميته نيروهای مسلح سنا در 7 ماه مه 2004 چنين گفت:
"اين اتفاقات زير نظارت من روی داده است. به عنوان وزير دفاع من پاسخگوی آنها هستم. من مسووليت کامل آنها را می پذيرم. اين وظيفه من است که حوادث روی داده را بررسی کرده و اطمينان کسب کنم آنهايی که مرتکب اعمال نادرست شده اند به دستگاه عدالت سپرده شوند و تغييرات لازم را انجام دهم تا ديگر هرگز اين اتفاقات صورت نگيرد. آنچه بر بازداشت شدگان عراقی رفته است احساس هولناکی به من ميدهد. آنها انسان هستند. آنها در بازداشت ايالات متحده بودند. کشور ما وظيفه دارد با آنها درست رفتار کند. ما اينکار را نکرديم. اين غلط بود. من از همه عراقی هايی که توسط نيروهای ارتش آمريکا مورد بدرفتاری قرار گرفتند به عميق ترين وجهی عذرخواهی ميکنم."

هدف مقايسه افراد نيست. بااين اظهارات نه کسی به صداقت رامسفلد باورآورد و نه جرايم بزرگ او وهمدستانش بخشيده شد. بوش، چنی و رامسفلد به عنوان مسوولين جنايات ابوغريب، نفرت اکثريت مردم آمريکا و سراسر جهان را برای هميشه متوجه خود کرده و ننگ نام را در تاريخ برای خود خريدند.
تفاوت در رامسفلد و چنی و بوش با خامنه ای نيست که همه از يک قماش اند. تفاوت در نظام هايی است که اينها مقامات اصلی آن به شمار می آيند. نظام سياسی آمريکا، دموکراسی است. در يک دموکراسی بنا بر اصول اگر چيزی "مقدس" به حساب بيايد، آن چيز بی ترديد حق حاکميت مردم و حقوق شهروندان است. در چنين نظامی بنا بر قاعده، ابوغريب شرم آور است و رسوايی و لکه ننگ به شمار می آيد. اقدام پنهان به شکنجه و سرکوب زيربنای دمکراسی را ويران کرده و "بدترين ظلم" به نظام محسوب ميشود. به همين جهت در انتخابات هم اين ظلم به "قضيه اصلی" تبديل ميشود و مردم حق دارند مسوولين اين ظلم را زير سوال ببرند، و زير سوال بردند و آن ها را با خفت و خواری از صندلی خود بر انداختند.
در مقابل، نظام اسلامی حاکم بر ايران رسما بر اصل قيمومت استوار است. چيزی که در اين نظام مقدس به شمار می آيد حق سلطه حاکم است، و آنچه که در اين نظام محلی از اعراب ندارد حق مردم است، نه فقط حق حاکميت، بلکه حتی حق شکنجه نشدن، حق لخت و عريان در سوله ها روی هم انبار نشدن و با باتوم و بطری مورد تجاوز قرار نگرفتن، حق شهروند بر اينکه دخترش مورد تجاوز جنسی قرار نگيرد و جسد سوخته اش در بيابان رها نشود يا در اسيد ذوب نشده و در قطعه ای گمنام دفن نشود، زيرا درخواست چنين حقوقی "تقدس" نظام را زير سوال می برد و "ظلم" محسوب ميشود.

تفاوت در چيزی است که آن را "صوری" و شکل حکومت خوانده اند و بعضی از آن طوری صحبت ميکنند که گويا به کلی فاقد مضمون است. ولی "شکل" و "صورت" اهميت دارد. البته در دموکراسی های جهان هم نابرابری و ظلم فراوان هست، پول و زور نقش اساسی را بازی ميکنند، اغلب سياستمداران حکومتی رياکاری ميکنند و چه بسيار دروغ ميگويند، اما همه اينها محدود به رعايت حقوق شهروندی است. حتی حکومت بوش – چنی هم که به کودتا عليه قانون اساسی آمريکا متهم است، نمی توانست عليه شهروندان آمريکا ابوغريب راه بياندازند. مسلما اين امر خصلت هولناک و ضد انسانی ابوغريب، گوانتانامو و باگرام را تخفيف نمی دهد، ولی خاصيت اصلی قانون اساسی هم ناظر به شهروندان کشور است. مساله اين است که خبيث ترين و دژخيم ترين افراد هم در چارچوب يک دموکراسی مجبورند با دست های بسته حرکت کنند و وقتی مچ شان گرفته ميشود بگويند "احساس هولناکی" دارم و "به عميق ترين وجهی پوزش می طلبم".

در نظام مبتنی بر قيمومت اما وقتی مچ دژخيم را در حين ارتکاب جرم بگيريد، به خود حق ميدهد در کمال خونسردی به شما بگويد: طبق قانون اساسی ما داريد ظلم ميکنيد، زيرا تقدس من در قانون خدشه ناپذير است، وشما با اثبات جرم من اين تقدس را خدشه دار ميکنيد، هرچند که برحق باشيد و من اين جرم ها را مرتکب شده باشم.اما جرم من در برابر جرم شما در نظام من فرعی است.

نظامی که حتی در شکل و قانون بر نفی حق مردم استوار است مسلما با ادعای حق توسط شهروندان روبرو شده و به ناگزير به تقويت دستگاه های زور و سرکوب برای مقابله با ادعای مردم برای اعاده حقوق خود می پردازد. در رژيم اسلامی ايران ايندو به طور تصاعدی يکديگر را تقويت کرده اند. يعنی به نسبت گسترش ادعای اعاده حق توسط مردم، دستگاه زور و سرکوب نيز گسترش يافته و برعکس. تا جايی که هم ادعای حق توسط مردم فراگير و عمومی شده است، هم گسترده ترين و فراگيرترين نوع و شکل دستگاه زور و سرکوب سازمان داده شده است. در چنين نظامی به ناگزير خبيث ترين و دژخيم ترين افراد برکشيده ميشوند و مسوولين موجود آن به ناگزير دژخيم تر و خبيث تر ميشوند وگرنه مورد تصفيه قرار ميگيرند. کهريزک ها در چنين نظامی اتفاقی بوجود نمی آيند، محصول طبيعی و حتی ضرورت ناگزير آن را تشکيل ميدهند. زيرا تصفيه های پی درپی کسانی که به هر دليل برای اداره اين دستگاه زور فراگير مناسب تشخيص داده نمی شوند، و انطباق مداوم کاربدستان رژيم با سرکوب ها، تخلفات و جناياتی که "برای حفظ نظام" و "آبروی آن" لازم است سرانجام يک دارو دسته مافيای جنايی رادر راس حکومت باقی ميگذارد که شرکت آنها در جنايات رژيم بهترين تضمين برای احراز وفاداری کامل آنهاست.

"دولت بازجو" و غلبه نقش پليس سياسی
بنابر روال فوق رژيم قيمومت فردی بر مردم ايران، در نتيجه تحولات منطقی و الزامی خود قدرت را به طور انحصاری به دار و دسته ای از مقامات شرور و بی رحم انتقال داده است که از فساد در قدرت بيشترين سود را برده اند. اين دارودسته - که شايسته تر است آنها را با عنوان "باند حاکم" مشخص کنيم - ازتبانی بيت فقيه[و معممين بيعت کرده با آن] و سران نظامی و امنيتی بوجود آمده و خود ولی فقيه بر راس آن نشسته است.

نقطه عطف در تحول نظام به مرحله فساد نهايي، انتخابات چهار سال پيش بود. متاسفانه سياست های پوپوليستی اعلام شده توسط احمدی نژاد نه فقط بخشی از مردم، بلکه بسياری ازصاحب نظران ازگرايش های مختلف را فريب داد.[1] عواقب سياست های مخرب اقتصادی اصلاح طلبان و احساس خبط خود آنها و گرايش سياسی آنها به گريز از تحول راديکال و اتکاء بر حرکت مردم در اين غفلت سهيم بود. هرچند تهاجم سازمان يافته دولت احمدی نژاد به آزادی ها و برآمد آشکار تيم امنيتی – نظامی در تمام سطوح سياسی و اقتصادی جای زيادی برای اين غفلت باقی نگذاشت، اما فرصت واکنش سريع و افشای واقعيت "انتخابات" آن سال که ميتوانست در افشای توطئه های بعدی رژيم موثر باشد از دست رفت، در عوض رژيم در چهار سال گذشته در داخل و بويژه خارج از اين غفلت به نهايت سوء استفاده کرد و دولت منتصب ولی فقيه و نظاميان متحدش را به عنوان دولت منتخب اکثريت مردم ايران وسيعا تبليغ کرد و در همانحال تحول پليسی - امنيتی در ساختار نظام را با شتاب پيش برد. البته مقدمات اين تحول طی سال های قبل تدارک شده بود، اما در اين دوره کل سيستم دولتی بطور بنيادی تجديد سازمان يافت تا از طريق دخل و تصرف مستقيم در اقتصاد، سياست، دادگستری و زندان ها، دستگاه های اطلاعاتی و حتی نظامی و ايجاد شبکه گسترده ای از نيروهای پارا ميليتر[ که تهديدات خارجی تشکيل و توجيه آنها را تسهيل ميکرد]، امکان استقلال عمل و سلطه "باند حاکم"، کنترل جامع تک تک شهروندان و کل جامعه شهروندی ووادار کردن آن به تقيد وتعبد وسرکوب هرنوع نافرمانی را فراهم کند. در اين حالت طبيعتا خصلت پليسي، جاسوسی و سرکوبگری کل سيستم دولتی اعم از نظامی و سياسی و ايدئولوژيک بطور فوق العاده ی برجسته ميشود. اين همان خصلتی است که دردولت های فاشيستی ديده ميشود و نيکوس پولانزاس آنرا با برجستگی نقش پليس سياسی در کل نظام دولت فاشيست تعريف ميکرد و گرامشی با تسلط "خصلت بازجو و پيشگيری کننده" برکل نظام دولتی.

وقتی احمدی نژاد فردی مثل محسنی اژه ای را که از متهمان پرونده قتل های زنجيره ای است از وزارت اطلاعات خود کنار ميگذارد و ناتوانی اين وزارتخانه در برخورد با حوادث اخير و ضرورت تغيير و تحول در آن را به عنوان دليل ذکر ميکند بايد ديد چه غوغايی است در دريا. تک مضراب هايی که اين روزها برخی از مهره ها و کارگزاران باندحاکم ميزنند گوياتر از يک دنيا تحليل است. وقتی "سردار"احمدی مقدم فرمانده ناجای رژيم ميگويد:"تنبيه متجاوزان قانون بايد هدف اول و آخر پليس باشد و پيشگيری جايگزين هر اقدامی شود"[2] اشتباه لپی نکرده است. در رژيم اسلامی تعريف پليس دگرگون شده است: ماموران جعفري، احمدی مقدم و رادان با کوبيدن بر فرق دختران در خيابان و خونين و مالين کردن سر وصورت شان، آنها را در جا "تنبيه" ميکنند و نوع ديگر پليس رژيم با تجاوز به دختران و پسران معترض در کهريزک هم آنها را "تنبيه" ميکند و هم با ايجاد رعب در جامعه وظيفه "پيشگيری" از اعتراض به رژيم را به جا می آورد.
برای اطمينان از اينکه اين ارزيابی مبتنی بر حدس و گمان نيست بلکه با واقعيت انطباق دارد، بهترين راه اين روزها مراجعه به اظهارات مقامات سپاه و بسيج و ساير نيروهای نظامی - امنيتی رژيم است. مثلا "سردار سرتيپ پاسدار"يدالله جوانی رئيس اداره سياسی سپاه پاسداران بر اهميت نقش "رصد" و "بصيرت" در سپاه و بسيج به منظور مقابله با "شورش ها" تاکيد ميکند و ميگويد يکی از مهم ترين تمهيدات سالهای اخير سپاه برای مقابله با "آشوب"، "ايجاد شبکه هاديان سياسی و بسط و گسترش آن به همه رده های استانی و بسيج" بود. او تاکيد ميکند همين تمهيدات قبلی بود که باعث شد "معاونت سياسی سپاه بتواند با ايجاد شناخت عميق و دقيق از جريانات و حوادث مختلف انتخابات رياست جمهوری در ميان کارکنان جهت‌گيری صحيح و به موقع را اتخاذ کند."[3] به عبارت ديگر دستگاه نظامی رژيم نقش پليس سياسی را ايفا کرده از طريق "رصد" و "بصيرت"، "دشمنان بالقوه و احتمالی" را شناسايی ميکند،بعلاوه دستگاه انتخاباتی و تاکتيک های آن را اداره ميکند، تازه خودش نيروی ضربه نظامی مستقيم هم به حساب می آيد. مطابق نمونه کلاسيک دستگاه سرکوب فاشيستي، دشمن بالقوه گاه با علايم مادرزادی مشخص ميشود، مثلا از پدر و مادر مسلمان زاده نشده يا بلوچ و کرد است، گاه با اختلاف نظر گاه با تعلق به يک ايدئولوژی رقيب و گاهی حتی اعتقاد به کمترين اصلاح. منابعی که بی اطلاع از دستگاه حاکم نيستند، نوشته بودند چهره مخوف و امنيتی محفل احمدی نژاد يعنی هاشمی ثمره هنگام آموزش در "دخمه" برای گزينش کادرهای رژيم در خارج حتی لبخند زدن، اتوی شلوار و پوشيدن کفش بند دار را علامت "ضعف" بالقوه و تشخيص دشمن احتمالی معرفی ميکرد. اين نوع ,رصد, کردن و ,بصيرت, معاونت سياسی سپاه، آشکارا مشابه نقش پليس سياسی دولت های فاشيستی است. اين هيملروزير کشور و مسوول پليس سياسی و اس اس و گشتاپوی هيتلر بود که هدف دولت فاشيسم را چنين اعلام کرد: "آموزش کليه اعضای ملت و از اين طريق تضمين کنترل دايمی وضعيت ويژه هرفرد". بايد تصديق کرد ديکتاتوری های نظامی معمولی از اين لحاظ کم می آورند و به همين دليل خونتاهای نظامی آمريکای جنوبی در دهه هفتاد که برای مقابله با جنبش های فعال و پرتوان روز بوجود آمده بودند، عمليات کندور[Operación Cóndor] را مخفيانه و جدا از دستگاه رسمی سازمان دادند که از طريق ادغام وظايف اطلاعاتي، ايدئولوژيک، تجسسی و ضربت توانست با"بصيرت کامل" خيل عظيمی از "عناصربالقوه مشکوک و ناباب"را چنان سر به نيست کند که هنوز هم خانواده های شان به دنبال شان ميگردند.

ظهور "امام زمانی" ها و تحول در ماهيت و نقش ولايت فقيه
نکته قابل توجه اين است که برخلاف دولت های فاشيستی کلاسيک که ايجاد يک دستگاه سرکوب فاشيستي، معمولا موقعيت رهبر را بطور همه جانبه تحکيم ميکرد، در جمهوری اسلامی ايجاد اين دستگاه ولايت فقيه را بيش از پيش با تناقض لاينحلی روبرو کرده است. زيرا از يک طرف در قانون مقام ولايت فقيه از طريق اتصال به الله به عرش ميرسد، از طرف ديگر در روی زمين رهبر روز به روز خصلت الوهی خود را بيشتراز دست ميدهد و تفنگ در يک دست و قاپ در دست ديگر دايم بين نقش امنيه و خاطی پا به پا ميکند.

يک نتيجه ناگزير تحول در ساختارامنيتی دولت اسلامي، استحاله نهاد ولايت فقيه و گسست در پيوند نمايندگی آن و نهاد روحانيت شيعه است."ظهور امام زمان" در صحنه سياست کشور هم محصول و هم نشانه اين گسست است. درست است که دستگاه روحانيت در دوام رژيم اسلامی منفعت دارد، ولی سلطه مطلق "باند حاکم" به معنای خلع يد ازاين نهاد در تعيين ولی فقيه و سياست های نظام حتی در نظريه پردازی های مذهبی هم است. همه اين کارها را اکنون "باند حاکم" راسا و بدون واسطه به نام امام زمان انجام ميدهد.اين امام زمان برای ظهور و حضور ديگر به اجتهاد و روحانی و حتی خود ولايت فقيه هم نياز ندارد.

حضور پررنگ امام زمان در نمايشات حکومتی نيز در دوره چهار ساله احمدی نژاد صورت گرفت. در واقع امام زمان اکنون مدتهاست که ظهورکرده با افراد مختلف- معمم يا غير معمم- صحبت ميکند، دستور رای دادن به فرد معينی را صادر ميکند، با رئيس جمهور به سفر می رود، در کابينه روی صندلی مخصوص خود می نشيند و سياست های کشور را تعيين ميکند. و بر کسی پوشيده نيست که حالا ضرب و شتم و شکنجه وتجاوز به اسيران در سياه چال ها هم مستقيما توسط سربازان امام زمان و امثال بسيج و حزب الله و ثارالله و انصار و مشابه آن صورت گرفته است.

اگرچه اين از لحاظ تئوری مسخ و حتی به تمسخر کشيدن نظريه امام زمان است، اما در عملی برای "باند حاکم" مفيد و مهم است. هدف اصلی از نظر سياسی تامين و توجيه قدرقدرتی "باند حاکم" است که حالا ميتواند بدون مراجعه به مراجع يا نهادهای مختلف تعبيه شده در نظام هرچيزی که ميخواهد ببافد، هرسياستی که ميخواهد در پيش بگيرد و سنگين ترين جنايت ها عليه بشريت را اعمال و بعد هم از زبان ولی فقيه توجيه کند. در حقيقت يک وظيفه اخص شخص ولايت فقيه امروز جارو کردن کثافاتی است که دستگاه نظامی - امنيتی باند حاکم برجای می گذارد.

اساسا تورم دستگاه نظامی – امنيتی در ساختار سيستم الزاما و به مرور زمان انزوای ولی فقيه را تشديد ميکند. کافی است وقايع کودتای اخير را در نظر بگيريم. ترديدی نيست که کودتا با حمايت و يا حتی شايد ابتکار شخص خامنه ای صورت گرفت،اما شيوه برخورد دستگاه سرکوب نظام، بخش جديدی از روحانيون و اصلاح طلبانی را که به هيچ وجه انديشه مقابله با نظام را در سر نمی پروراندند به ناگزير در مقابل ولايت فقيه قرار داد و دستگاه ولايی را منزوی تر و به همان نسبت به دستگاه سرکوب وابسته تر کرد. البته نياز دو طرفه است. اولا خامنه ای به عنوان شخص قدرت خود را اساسا از دستگاه زور ميگيرد، بنابراين با رغبت کامل جارو کردن کثافات دستگاه نظامی – امنيتی را برعهده ميگيرد. ثانيا چيزی هم که او برای عرضه در حفظ تعادل نظام دارد، يعنی موقعيت او به عنوان ولی فقيه، حالا ديگر تا حدود بسيار زيادی از طرف همين دستگاه زور و سرکوب به او اهدا شده ميشود.

نقش خامنه ای
استحاله ولايت فقيه به حدی است که بسياری از روحانيون و معتقدان سرسخت ولايت فقيه هم ديگر آن را باز نمی شناسند، نه فقط روحانيون اصلاح طلب يا معتقدان به فقه پويا، بلکه بسياری از روحانيون و چهره های سنتی. کافی است به ياد بياوريم بخشی از معترضين و ناراضيان روحانی کسانی هستند که مثلا با تبليغات انتخاباتی احمدی نژاد در مورد زنان يا انتصاب وزير زن مخالف بوده و طرفدار سرسخت اجرای قصاص و سنگسار و قوانين شرعی هستند. در حقيقت رژيم ديگر نمی تواند نه از قانون نه از کاريسما و نه از سنت اتوريته بگيرد، بنابراين در کنار دستگاه سرکوب مذهب جديدی خلق کرده است که مثل مذهب وهابی های عربستان سعودی اساسا در خدمت سلطه دستگاه حاکم سازمان داده شده است. در اينجا هم روحانيون وابسته به باند حاکم مثل روحانيون وهابي، در قدرت شريک اند. چنانکه ميدانيم اين نوع مذهب سازي، خطرناک ترين نوع مذهب سازی است. رها شده از هرنوع قيد و بند سنتي، تاريخی و اجتماعي، وتهی شده از هرنوع "آه توده"، اين نوع مذهب سازی قصد ارتکاب جنايت بی قيد و شرط را نمايندگی ميکند. کافی است در نظر بگيريم باند حاکم اکنون امام زمان سنتی "شيعه مظلوم" راکه وعده عدالت ميداد، به امام زمانی تبديل کرده است که با تجاوز جنسی احياء و تداعی ميشود.

تزلزل موقعيت شرعی ولايت فقيه درچنين نظامی قطعی است. هرچه "نظام" در تصفيه روحانيون ناهمساز بکوشد يا با رشوه و تطميع يا رعب و وحشت بخشی از آنها را در خود جذب و حل و يا ساکت نگهدارد، بيش از پيش بر بحران نمايندگی ولايت فقيه از طرف روحانيت و انزوای آن افزوده شده و وابستگی آن به دستگاه سرکوب و نظاميان و امنيتی ها بازهم بيشتر ميشود.

البته اين برای ولايت فقيه يک شمشير دو لبه است، زيرا همان امام زمانی که او را خدای کشور کرده، به همان ترتيب ميتواند هر"نظرکرده"ی ديگر را به خدايی منصوب کند و همين امر است که موجب شده بسياري، از جمله محققين وابسته به نهاد نزديک به اسرائيلی ها يعنی انستيتوی آمريکن اينترپرايز ، کودتای ضد روحانی سپاه را در چشم انداز ولايت فقيه پيش بينی کنند[4] و تعدادی حتی در اين مورد به خامنه ای هشدار داده بودند.

از نظر منطقی نميتوان اين احتمال را رد کرد. با وجود اين، چنين روندی در عمل با مشکلات جدی روبروست. اول به خاطر اين واقعيت که رژيم و دستگاه نظامی آن طی اين سی سال ارتباطات و روابط و پايگاه های خود را با اتکاء بر ولايت فقيه پيش برده اند. يک کودتای نظامی برای قطع ارتباط کامل با روحانيت و شخص ولايت فقيه در اين روابط زلزله ايجاد ميکند. معلوم نيست سپاهی که اکنون به خاطر اجرای پروژه سرکوب فاشيستی زير سهمگين ترين فشار ها قرار دارد بتواند از چنين زلزله ای جان سالم به در ببرد.

دوم به خاطر اين واقعيت که در شرايط کنونی هنوز خامنه ای در تعادل درونی "باند حاکم" نقش اصلی را بازی ميکند. بدون رضايت او اجرای کودتا امکان ناپذير بود و ترديدی نيست که اگر او ميخواست يا بخواهد ميتوانست از توحش لجام گسيخته دستگاه سرکوب جلوگيری کند، يا لااقل بعدا ضاربان مردم را بطور جدي، نه نمايشی و برای خريدن زمان، به خاطرافراط در جنايت موظف به پاسخگويی کند. ترديدی نيست در حال حاضر منافع سياسی و نظامی ولايت فقيه و سران دستگاه نظامی و امنيتی به شدت به هم گره خورده است و همين امر خامنه ای را به تقويت نقش دستگاه نظامی -امنيتی وادار ميکند.

براين اساس حتی اگر هم در آينده کودتای ديگری صورت بگيرد، شخص ولی فقيه با سياست هايی که اکنون پيش می برد نقش تسمه نقاله به دار و دسته های بازهم فاسد تر را بازی کرده است. همه اينها بار اصلی مسووليت فساد در قدرت و سرکوب را بر گردن شخص ولی فقيه می اندازد. او را نمی توان به عنوان مظلوم کودتاهای آتی در نظرگرفت، ولی فقيه چه به عنوان رهبر باند جنايتکار فعلی چه به عنوان تسمه نقاله برای انتقال فرضی قدرت به باندهای جنايتکارتر بعدي، دشمن شماره يک مردم ايران به شمار ميرود.

البته در درون باند حاکم در مورد چگونگی پيش برد سرکوب اختلاف نظر وجود دارد. خود صحنه واقعی نشان ميدهد آنهايی که نقش مستقيم در اجرای جنايت دارند مثل باند بازجويان و اطلاعاتی ها و شکنجه گران شريعتمداري، سعيد مرتضوي، حسين طائب، سران سپاه و بسيج و آخوندهای "درباری" مثل مصباح و احمد خاتمی و جنتی خواهان سرکوب فوری و شتابان هستند. در حقيقت آنها هرنوع تعلل در سرکوب را خطری برای افشای خود می بينند. در حاليکه کسانی که کمی دورتر از خود صحنه جنايت با کودتاچيان همکاری کرده اند چنين شتابی را برای خود و کل نظام خطرناک ارزيابی می کنند. اما در مورد خود اصل سرکوب بين آنها اختلاف وجود ندارد.

البته بخشی از روحانيت و نيز جناح کوچکی از اصول گرايان هستند که می کوشند خامنه ای را وسوسه يا تشويق کنند به موضع ولايت فقيه در مفهوم قديمی آن بازگردد تا بتواند نقش "داور" در ميان طرفين را بازی کند. اما حتی بازگشت ظاهری خامنه ای به اين موضع تنها در اثر فشار ميتواند امکان پذير شود نه با نصيحت و تشويق يا تسليم و وادادگی. به عبارت ديگر تمايل او به اتخاذ موضع داور مثل تمايل او به اتخاذ موضع کنونی يعنی رهبری کودتا و جنايت و جارو کشی اصطبل دارو دسته حاکم فقط با فشار ضرورت های واقعی و عينی امکان پذير خواهد بود.

رويای فاشيستی و پاشنه آشيل رژيم
تحولات دولت اسلامی ما را در برابر اين سوال قرار ميدهد: آيا رژيم اسلامی ايران به يک دولت فاشيستی از نوع کلاسيک آن استحاله يافته است؟
ترديدی نيست بسياری از نظريه ها، سياست ها و ساختارهای رژيم اسلامی با فاشيسم پهلو ميزند، ازجمله: قانون زدايی از جامعه و تبديل اراده "رهبر" به قانون، تبديل قوه مقننه و انتخابات به ابزار اعمال اين اراده، تبديل سپاه پاسداران و منضمات آن يعنی پليس سياسی به نيروی کنترل کننده تمام دستگاه های دولتی و مدنی و مدير کليه روندهای جاری در کشور، تبديل ارگان قضايی کشور به جزيی از دستگاه سرکوب، کفر شمردن "تشکيک" و حق سوال شهروندان و برعکس مقدس شمردن "تشکيک" ماموران رژيم و اختراع و تعقيب "دشمنان احتمالی" بر اين اساس، به راه انداختن بخش "بصيرت"و"رصد زنی" در سپاه پاسداران به منظورپيدا کردن اين "دشمنان بالقوه"، مشروط کردن رسمی حق وجود احزاب، انجمن ها، رسانه ها و فعاليت های مدنی به ذوب شدن در نظام و ولايت فقيه، ايجادنيروهای نظامی غيررسمي، گروه های فشار و ...

کدام نوع ديکتاتوری همه اين کارها را "رسما" و در نتيجه بطور فراگير و علنی انجام ميدهد به جز فاشيسم. شباهت ها به حدی است که گاه به نظر ميرسد نيروهای سرکوبگر رژيم دستگاه دولت های فاشيستی را مطالعه می کنند تا از ساختارها و راهکارهای آنها برای "تثبيت نظام" بهره بجويند.

عليرغم مقايسه رژيم اسلامی با دولتهای کلاسيک فاشيستی به دو علت با مشکل مواجه ميشود.
اول، يک مشخصه مهم دولت فاشيستی در مرحله استقرار توانايی اش برای سازماندهی اقتصاد- همان جهش معروف فاشيستی به جلو(بالابردن بهره وری کار از طريق تکامل نيروهای توليد و نوآوری و غيره) بود. در حاليکه بحران اقتصادی واقعی رژيم اسلامی تازه در پيش است. حتی اگر تحريم ها را به حساب نياوريم، رژيم اسلامی درسالهای آتی عواقب سياست های پيشين همراه با عواقب ديررس بحران اقتصاد جهانی را به صورت کابوسی در پيش دارد، در حاليکه "دولت مکتبی" هم پای آن را در زنجير نگه داشته است.

دوم، خصوصيت مهم فاشيسم در مرحله جنبشي، جذابيت ايدئولوژی آن برای تشويق تمايلات انحرافی مردم و قدرت بسيج ملی و نوعی انسجام در منطق صوری آن، هرچند با مضمونی توحش آميز، بود. فراموش نکنيم فاشيست ها در درجه نخست از روشنفکران و نخبگان طبقه بورژوا عضو گرفته بودند. حتی امروز هم نيروهای ناسيوناليست افراطی از اجزاء مختلف آن ايدئولوژی بهره برداری ميکنند.

اينها امروز با چه چيز ميخواهند "يک امت يک ايدئولوژی" ايجاد کنند؟ حتی نظريه ولايی اوليه تحت رهبری خمينی هم که زير فشار انقلاب با جمهوريت همزيستی داشت از همان ماه های نخست استقرار جمهوری اسلامی با مقاومت مردم روبرو شد، امروز ديگر آن نظريه هم از معنای سال های آغازين خود و جذابيت های حاصل از التقاط مزبور تهی شده تا آنجا که در خود جناح ولايی هم معنای مشترکی ندارد و اغلب معلوم نمی شود آنچه "امام راحل" گفته بود به گفته نماينده خامنه ای منسوخ شده يا هنوز معتبر است.

اين اختلاف ها البته نشانه بحران ايدئولوژيک است. آن ولايت فقيه را که دستگاه ولايت تعريف ميکند، بخش بزرگی از آيت الله ها و حجت الاسلام ها هم قبول ندارند و ولايت فقيهی را که اين دسته تعريف ميکنند، جناح ولايی نميخواهد. بيداری مردم منشاء اين بحران است و خيزش توده ای بر بحران افزوده است. مکتب تعبدی خامنه ای نه ملت گوش به فرمان، بلکه نافرمانی ملی ايجاد کرده است. امروز حتی نمادهای خود رژيم- صدای الله اکبر، نماز جماعت، احياء گرفتن- به سمبل نافرمانی مردم تبديل شده و به کوبنده ترين شکل تهی بودن مکتب رژيم و حتی تهی بودن رژيم از هرنوع مکتب را به نمايش گذاشته و به سخره ميگيرد.

آيا ميخواهند مکتب ولايی قديم را با نظرات رسوای "حجتيه ای" ها جايگزين کرده و مردم را به آن جلب کنند؟ حتی فرقه مشابه آنها يعنی يهوديان در انتظار قيامت در اسرائيل بيشتر ميتواند نيرو بسيج کند تا اينها در ايران.

اين بحران در ايدئولوژی رژيم را نبايد دستکم گرفت. آنها دولت ايدئولوژيکی هستند که برای مشروعيت خود هيچ بهانه ايدئولوژيکی نمی توانند دست و پا کنند. جنايات اخير رژيم کل دستگاه روحانيت سنتی شيعه ايران نه فقط "امام زمانی" ها را زير سوال برده است. حتی سکوت همراه با نارضايی بخش بزرگی از اين دستگاه مردم را قانع نخواهد کرد و هيچ ترديدی نيست اکثريت مردم اعم از مذهبی و غير مذهبی در فرصت مناسب خواهان پاسخگويی آنها و علت سکوت در برابر اين جنايات خواهند بود.

از رويای فاشيستی"يک امت يک ايدئولوژی " آنچه باقی مانده يک دستگاه سرکوب است.
امروز مراجعه به"مکتب" نزد رهبران رژيم همان مورد استعمالی را دارد که گلوله زدن به مغز ندا در خيابان و تجاوز به زندانيان در کهريزک. در"اعتراف نامه" هايی که بازجويان به دست اسرای خود ميدهند، در توصيه های خامنه ای به تحميل "مکتب تعبدی" به عنوان تنها راه حل برای مقابله با وحشت رژيم از "ترويج شکاکيت" توسط علوم انساني، در بخشنامه های شورايعالی انقلاب فرهنگي، در افشاگری ها يا عربده کشی های سران سپاه و بسيج و نامه نگاری های به امام زمان، همه جا "مکتب" به عنوان مجوز اعمال زور و سرکوب عليه شهروندان به کار برده ميشود.

و همه اينها در شرايطی که خود مکتب تعبدی رژيم به پاشنه آشيل آن تبديل شده است! توصيه های ايدئولوژيک دستگاه زور فوق يعنی تلاش برای مسخ ايدئولوژيک ملت و ذوب آن در ولايت فقيه را چهار سال پيش دولت احمدی نژاد وصفار هرندی به عنوان برنامه های "راهبردی" پيش رو گذاشتند و پاسخ خود را با سيلی محکم مردم در جريان انتخابات اخير و خيزش يک جنبش مدنی حماسی دريافت کرد و تلاش برای تداوم آنها جامعه مدنی را بيش از پيش عليه آن برخواهد انگيخت. در حقيقت آنچه ستون پايه و محور نظام را تشکيل ميدهد يعنی ولايت فقيه، پاشنه آشيل آن و عامل همه بحران های آن هم هست. همه مسايل لاينحل رژيم در اقتصاد، در سياست، در روابط درون و بيرونش از ايدئولوژی و صورت بندی حکومت بر پايه آن نشات ميگيرد و اکنون همين محور زير ضربات يک جنبش مدنی قرار گرفته که درست در جهت عکس رژيم رو به بالندگی دارد. به جرات ميتوان گفت جامعه ايران هيچوقت به اندازه امروز برای کندن ريشه اين رژيم آمادگی نداشته است. برای برانداختن دار و دسته متکی بر ماشين سرکوب شبه فاشيستی در ايران، برخلاف فاشيسم کلاسيک نيازی به مداخله خارجی نيست. مردم ايران گام به گام اما مطمئن به سوی آن
پيش ميروند.

روشنفکران و فعالين سياسی ميتوانند بر اين روند تاثير مثبت يا منفی بگذارند. اگر درمورد محورهای اصلی تحليل از رژيم و سياست های آن توافق باشد ميتوان در مورد نکات زير نيز توافق داشت:
يک: نوک پيکان مبارزه با رژيم بايد متوجه "باند حاکم" و در راس آن ولايت فقيه باشد. همين تاريخ مبارزه سی ساله با رژيم نشان داده که انحراف از توجه به ستون اصلی ارتجاع چه عواقب وخيمی در برداشته و چگونه مورد سوء استفاده رژيم قرار گرفته است. آن دسته از نيروهايی که در شرايط کنونی خطر اصلاح طلبان يا افراد و جناح های مخالف را برجسته ميکنند نه فقط ارزيابی غيرواقعی از توان اين نيروها دارند بلکه سطح رشد جامعه مدنی و گسترش مطالبات مردم را دستکم ميگيرند و کم ترين ضرر سياست آنها اين است که از اثر گذاری مثبت بر روند مبارزه باز می مانند.

دو: با توجه به عمق بحران رژيم و گسست های عميق آن، تلاش برای پيگيری خواست ها و دادخواهی عليه جنايت کاران در چارچوب قوانين رژيم و با استفاده از اختلافات درون آن اهميت زياد دارد اما اگر اين تلاش همراه با "توقع"،"انتظار" يا هرنوع خوش بينی به دادرسی توسط خود دستگاه حاکم يا جناحی از آن باشد، هم به عبث خواهد انجاميد و هم وسيله ای به دست رژيم خواهد داد تا زمان بخرد. در واقع هدف جناح های "نرم تر" دار و دسته حاکم نيز همين است. اين اشتباهی است که ممکن است اصلاح طلبان و ديگر مخالفان معتقد به نظام انجام دهند و به جای مقاومت اميد خود را به جناح های نرم تر ببندند. در اين صورت برای رژيم زمان ميخرند تا جناح های مخالف را يکی يکی و سر فرصت مناسب بکوبند. هدف پيگيری و دادخواهی بايد اعمال فشار از بيرون بر دار و دسته حاکم باشد. بايد ديد آيا تيغ تيزی که اکنون حاکمان ظالم بر گردن اصلاح طلبان گذاشته اند، سرانجام آنها را متقاعد ميکند که لااقل اکنون حتی برای ماندن و نابود نشدن بايد دامن مردم را رها نکنند؟

سوم. "فشار از بيرون" دو معنا دارد: يکی معنای عميقا دمکراتيک يعنی تکيه بر نيروی مردم و تلاش برای بسيج و هرچه موثرتر کردن آن عليه حاکمان ستمگر، دوم معنای عميقا ضد دمکراتيک، يعنی تکيه بر دولت های بيگانه. متاسفانه بخش معدودی ازنيروها اعم از سرنگونی طلب يا اصلاح طلب عمدتا در خارج کشور به عادت معهود يعنی تکيه بر قدرت بالا و پرواز با بال عاريه ای به اين معنای دوم روی آورده اند ودست به دامان قدرت های خارجی شده اند. در حالی که هيچ زهری حتی زهر سرکوب حاکمان سرکوبگر ايران به اندازه اين سياست برای جنبش دمکراتيک مردم ايران خطرناک و ويران کننده نيست. چون آنها دستاوردی را که مردم بعد از تحمل عظيم ترين مصائب به دست آورده اند به ضرر مردم در دامن اين قدرت ها می ريزند ودر ترازوی تعادل قوا، قدرت مردم ايران را نسبت به قدرت خارجی کاهش ميدهند. آنها برای قدرت گيری مردم، منافع ملی و دمکراسی در ايران رقيبی را وارد صحنه ميکنند که بيرون کردنش اگر از بيرون کردن رژيم اسلامی دشوارترنباشد، آسان تر نيست. بعضی حتی تا آنجا پيش رفته اند که سازقديمی دوره بوش يعنی استفاده از حربه نظامی و تحريم اقتصادی و استدلال های رسوا شده ی آنرا ساز کرده اند. تازه نفس تر ها که سررشته کمتری از سياست دارند و ناشی ترند حتی به نمايندگی از مردم ايران علنا به دولت های خارجی پيشنهاد معامله داده اند! در اين مورد حديث های ناخوشايند و حرف بسيار است که بايد در فرصت مناسب خودش به آن پرداخت.

چهارم : همه ميدانند تداوم مبارزه با استبداد حاکم مستلزم به ميدان امدن وسيع مردم است. خيزش اخير مردم و عريان کردن ماهيت رژيم يک پيروزی بزرگ برای مردم ما بود و بحرانی عميق برای رژيم باقی گذاشت، اما مردمی که پرده ايدئولوژيک رژيم را فروريخته و ماشين سرکوب استبداد را عريان کرده اند، حالا ميدانند برای رسيدن به مطالبات خود بايد با اين ماشين دست و پنجه نرم کنند. ولی مقابله توده ای با دستگاه نظامی قوانين خود را دارد و اگر از خيزش های کوتاه مدت و شورش های خودبخودی بگذريم، مردم بطور طبيعی با توجه به توازن قوا و از طريق ناتوان کردن رژيم در اعمال خشونت، ايجاد حاشيه های امن، و فلج کردن ماشين سرکوب مبارزه خود را پيش می برند. انتظار حرکات شتابزده، تحميل جنگ نابرابر، تلاش برای آرايش مکانيکی نيرو بدون توجه به ضرورت های واقعي، اغلب جواب نمی گيرد، و اگر هم بگيرد کم اثر و گاه مضر است. به همين جهت اينجا عرصه فعاليت و احساس وظيفه ی وفادارترين نيروها به دمکراسی و عدالت است. اين عرصه از مبارزه ممکن است کند پيش برود، يا گاهی به سرعت شتاب بگيرد، اما به هرحال حتی در صورت شکست های موقت، هرگز بی دستاورد نيست و سرانجام رژيم را به زانو در خواهد آورد.اين مايه اميد بزرگ را نبايد از چشم دور بداريم. بحران اقتصادی که در چشم انداز قرار دارد، گسترش مبارزه اقتصادی مردم زحمتکش را در چشم انداز ميگذارد، در اين شرايط بحران سياسی رژيم که بعد از خيزش اخير به شدت تشديد شده است فرصت کم نظيری ايجاد کرده است تا شکافی را که رژيم ايران بين مبارزه برای آزادی و عدالت بوجود آورده بود، ببنديم.

پنجم: بعد از جنايات رژيم، و بعد از ضرباتی که رژيم از خيزش غير منتظره مردم خورده است، نبايد فرصت تنفس به رژيم داد. و اينجاست اهميت افشاگری و بازهم افشاگری.
در اينجا بايد به سخنان خامنه ای در آغاز مقاله برگرديم: جنايت بزرگ "هتک آبروی نظام" است نه کهريزک يا کوی دانشگاه؟
اين حرف را کارگزاران نظام حتی جناح های "منصف تر" بی رودربايستی تکرار ميکنند. مثلا کاظم جلالی مخبر کميسيون امنيت ملی در روز شنبه 7 شهريور در حاليکه استفاده از "پادزهر سخت" عليه "جنگ نرم" را مورد انتقاد قرار ميداد در رابطه با افشای مساله تجاوز جنسی در نامه کروبی گفت "ايکاش ايشان از مجاری داخل نظام بدون کوفتن بر طبل رسانه موضوع را پی گيری مي‌نمود." زيرا "حفظ نظام از اهم واجبات است".

بايد نشان داد اين "استدلال" يعنی "حفظ نظام" به هربهايی خود با ايدئولوژی های فاشيستی پهلو ميزند. نظام حکومتی که سهل است، حتی کشور، ملت، خانواده، مذهب يا هر نوع ايدئولوژی و هرنوع تجمع ديگر اگر بقايش مشروط به سرپوش گذاشتن بر شکنجه و قتل و تجاوز آنهم توسط خود دولت است، نبايد باقی بماند. زيرا همه اينها برای ارج گذاشتن به حرمت انسان و حقوق او و زندگی راحت او بوجود آمده اند نه انسان برای برای بقای آنها.
افشای اين جنايات در خارج کشور اهميت فوق العاده دارد، اما گسترش دامنه افشاگری در داخل کشوراهميتی بازهم بيشتر از آن دارد. هرچند اينکار دشوارتر است، اما جوانانی که با تحمل خطرات بسيار توانستند برنامه جامع رژيم برای جلوگيری از دسترسی خبرنگاران خارجی به اخبار کودتا را خنثی کنند، ميتوانند و بايد "خبروحشتناک" را به گوش فردفرد شهروند ايرانی برسانند. بايد همه مردم در روستا ها و شهرهای کوچک و بزرگ ايران بشنوند، بدانند و حس کنند که اين رژيم بديهی ترين و کمترين وظيفه يک دولت يعنی مقابله با دزد مال و جان و آنچه را که مردم "ناموس" خودميخوانند را معکوس کرده و خود به دزد مال و جان و "ناموس" توده عادی مردم تبديل شده است. بگذار درروستا و شهر و شهرستان همه بدانند که همکاری با اين رژيم يعنی همکاری با دزد مال و جان و ناموس مردم. بگذار حتی آنها که با اين رژيم همکاری ميکنند بدانند که برای جان خانواده خود آنها هم در اين رژيم تضمينی وجود ندارد، بدانند که اينها هم فرزند جانباز را زير شکنجه کشته اند هم فرزند يارغار تيمسارها را.

از اين رو در لحظه کنونی و تا زمانی که چکمه کودتاچيان روی گردن مردم قرار دارد، جنايات رژيم و به ويژه تجاوز به پسران و دختران در زندان ها و افشای گسترده و پيگير آن، هم بر پايه اصول عام انسانی و هم به دليل خاص سياسی "قضيه اصلی" کشور ماخواهد بود، زيرا رابطه شکل و مضمون حکومت ولايی را زير ذره بين قرار ميدهد و نشان ميدهد در "تفاوت صوری" اين رژيم با رژيم های ديکر چه هيولای فاشيستی لانه کرده است، نشان ميدهد پشت صورت ولايت فقيه، چه سيرت ديوی جا دارد،و نشان ميدهد از ذات اين ولايت است که خاوران ها، کهريزک ها و تجاوز جنسی به زندانيان سر بر می آورد، و از اين روست که نه فقط آبرويش بلکه خودش بايد برود.


[1]در اين مورد مراجعه کنيد به مقاله "تحليل کدام آراء" در لينک زير:
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20050621112010.html
[2]خبرگزاری فارس اول شهريور 88
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8806010384
[3]آفتاب. پنجشنبه 12 شهريور 88
http://www.aftabnews.ir/vdcc40qo.2bqix8laa2.html
[4]مراجعه کنيد به مقاله تحقيقی "احمدی نژاد در برابر روحانيت" از علی آلفونه در,ميدل ايسترن اوت لوک,، شماره 5 اوت