۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

محکومیت شدید اسرائیل توسط شورای جهانی صلح

عکس‌ها از اشپیگل





























محک
۹ دی ۱۳۸۷

شورای جهانی صلح تاکید می‏ورزد که تجاوز اسرائیل که تنها چند هفته پیش از انتخابات اسرائیل صورت گرفته است بار دیگر ماهیت غیراخلاقی این رژیم را نشان می‏دهد که تردیدی در به‌کارگیری صدها فلسطینی کشته شده برای کارزار انتخابات داخلی به خود راه نمی‏دهد.

تارنگاشت ده مهر
شورای جهانی صلح حمله نظامی مرگ‌آفرین اسرائیل را علیه فلسطین در نوار غزه که طی آن بیش از ٢٠٠ فلسطینی جان خود را از دست دادند، در برابر جامعه بین‌المللی محکوم می‏کند. این ضربه هوایی تبه‌کارانه علیه غیرنظامیان بی‏گناه، علیه همان فلسطینیانی که هفته‏ها در محاصره و تحریم بودند، شاهد دیگری بر وجود رژیم غیرانسانی و ددمنش اسرائیل است. سیاست رانش جنگی اسرائیل، همانا کشتار فلسطینیان طی یک نسل‏کشی آهسته است که از سوی نیروهای امپریالیستی در ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا کاملا پشتیبانی می‏شود.
شورای جهانی صلح کلیه نیروهای دوست‏دار صلح را در جهان فرا می‏خواند که اعتراض و محکومیتشان را علیه رژیم اسرائیل، علیه بی‌عدالتی‌ای که از ۶٠ سال پیش تاکنون بر علیه خلق فلسطین اعمال می‏شود، بیان دارند.
شورای جهانی صلح تاکید می‏ورزد که تجاوز اسرائیل که تنها چند هفته پیش از انتخابات اسرائیل صورت گرفته است بار دیگر ماهیت غیراخلاقی این رژیم را نشان می‏دهد که تردیدی در به‌کارگیری صدها فلسطینی کشته شده برای کارزار انتخابات داخلی به خود راه نمی‏دهد.
شورای جهانی صلح بار دیگر پشتیبانی خود را با سازمان آزاد‏ی‏بخش فلسطین به مثابه نماینده قانونی خلق فلسطین، که بدین وسیله همبستگی قاطعانه خود را با آن بیان می‏دارد، ابراز می‏کند و به وحدت و مقاومت در برابر تجاوزات فرامی‏خواند. تنها راه‌حل عادلانه و پایدار را می‏توان از طریق استقرار یک دولت مستقل فلسطینی در مرزهای ١٩۶٧ با اورشلیم شرقی به‌عنوان پایتخت آن، به‌وجود آورد.
بی‌عدالتی علیه فلسطین نمی‏تواند همواره ادامه یابد!
(زنده باد) فلسطین آزاد و مستقل!
دبیر خانه شورای جهانی صلح، شنبه، ٢٧ دسامبر ٢٠٠٨

جبهه خلق برای آزادی فلسطین : مبارک مجری اهداف دشمن صهیونیستی است



۱۰ دی ۱۳۸۷
جبهه خلق برای آزادی فلسطین شاخه فرماندهی کل امروز تاکید کرد که رئیس جمهوری مصر در امور داخلی فلسطینیان مداخله می کند و اهداف دشمن صهیونیستی را در دستور کار قرار داده است.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، “احمد جبرئیل” دبیرکل جبهه خلق برای آزادی فلسطین شاخه فرماندهی کل در بیانیه‌ای آورده است: سخنان “حسنی مبارک” رئیس جمهوری مصر منعکس کننده موضع دولتی مصر است که یکی از برجسته‌ترین اهداف دشمن صهیونیستی علیه غزه را در دستور کار قرار می‌دهد و در تلاش برای بازگرداندن سلطه دحلان - عباس به غزه سوار بر تانک‌های اسرائیلی است
.

این بیانیه افزود: سخنان مبارک درباره کشتار همه جانبه صهیونیست‌ها علیه ملت ما در غزه مداخله‌ای آشکار درباره امور داخلی فلسطین و جانبداری آشکار از تشکیلات خودگردان فلسطین است.احمد جبرئیل اشاره کرد: شروط مبارک برای گشودن گذرگاه رفح، تلاشی پیش‌دستانه برای تحمیل شروط سیاسی تجاوزگری و کشتار صهیونیست‌ها علیه ملت ما در غزه است و جانبداری وی از تشکیلات “محمود عباس” مداخله‌ آشکار در امور داخلی فلسطین و سهیم شدن در تعمیق شکاف و دو دستگی است.برپایه این گزارش، رئیس جمهوری مصر امروز سه شنبه بار دیگر بر موضع خود در مخالفت با گشودن گذرگاه رفح در مرز مصر با نوار غزه با توجه به نبود نیروهای تشکیلات خودگران فلسطین و ناظران اروپایی تاکید کرد.وی گفت: “ما در مصر در تحکیم شکاف و دو دستگی (میان جنبش حماس و تشکیلات خودگردان) از طریق گشودن گذرگاه رفح در نبود حضور تشکیلات خودگردان و ناظران اتحادیه اروپایی و نقض توافقنامه سال ۲۰۰۵ میلادی، هرگز سهیم نمی‌شویم”.براساس آخرین‌ آمار، ارتش رژیم صهیونیستی در طول چهار روز اخیر با حملات هوایی وحشیانه خود به مناطق مختلف نوار غزه تاکنون دست‌کم ۳۸۵ شهروند فلسطینی را شهید و یکهزار و ۸۰۰ نفر دیگر را زخمی کرده‌است.این رژیم همچنین با تشدید محاصره نوار غزه از ورود مواد غذایی، دارو و سوخت به این منطقه جلوگیری می‌کند که این وضعیت، فاجعه‌ای انسانی را به‌بار آورده است.همزمان دولت مصر نیز با وجود درخواست‌های گسترده مردمی در کشورهای جهان بویژه کشورهای عربی و اسلامی همچنان از بازگشایی گذرگاه رفح در مرز خود با نوار غزه برای ورود کمک‌های انسانی به این منطقه جلوگیری می‌کند. گذرگاه رفح تنها گذرگاه ارتباطی نوار غزه با جهان خارج به شمار می‌رود.

************************************************************
*معماهای رازگونه در گزارشات خبریِ رسانه‌های بی‌طرف
۱۰ دی ۱۳۸۷

اسد زمینی
پرده
- ساختن معمای خبری یا چگونه یک خبر را بی‌طرفانه تنظیم کنیم
اصل خبر:
در آستانه سال نو مسیحی اسرائیل مناطق مسکونی در نوار غزه را با هواپیماهای اف ۱۶ بمباران کرد. در نتیجه این بمباران غافلگیرانه، تاکنون بیش از ۳۲۰ نفر کشته و ۱۷۰۰ نفر مجروح شده‌اند. نوار غزه مدت‌ها است که در محاصره همه جانبه اسرائیل قرار دارد، طوری که مردم از کمبود مواد غذایی و دارویی به

شدت رنج می‌برند. محاصره اقتصادی پس از پیروزی حزب‌الله در انتخابات آغاز شد. این انتخابات هرچند بنا به گفته تمامی ناظران بین‌المللی، آزادانه برگزار گشت، اما اسرائیل و کشورهای غربی از به رسمیت شناختن آن خودداری کردند.
گزارش تنظیم شده توسط من به عنوان “خبرنگار بی طرف یک رسانه آزاد”:
شروع گزارش خبری
تصویر: (تصاویری از دوردست، انفجار بمب‌ها و دود سیاه. ساختمانهایی که در آتش می‌سوزند. تشییع جنازه و مردم خشمگین)
صدا: در غزه تعداد تلفات به ۳۲۰ نفر رسیده‌است. اسرائیل بالاخره تهدید خود را عملی کرد. در چند هفته گذشته حماس بیش از ۱۵۰ موشک دست ساز به سمت اسرائیل پرتاپ کرده‌بود. حمله اسرائیل دو روز قبل از به سر آمدن موعد اولتیماتوم صورت گرفت.
(در اینجا بخشی از مصاحبه وزیر خارجه اسرائیل پخش می‌شود: زنی خوش چهره که با لحنی متاثر از ناگزیر بودن این حملات می‌گوید.)
ادامه تصویر: (توده خشمگین مردم، تشیع جنازه همراه با صدای گوش‌خراش تلاوت قران از بلندگو. تصاویری از مجروحان که روی دست مردان ریشو حمل می‌شوند)
صدا: هدف این حملات اداره پلیس و پاسگاه‌های نظامی حماس بوده است. ولی از آنجا که حماس این مراکز را در مناطق مسکونی مستقر می‌کند، تعداد تلفات غیرنظامی زیاد شده اند. اما حماس علی‌رغم این تلفات، همچنان بر مبارزه نظامی با اسرائیل پافشاری می‌کند. سحنگوی حماس اعلام کرده‌است به زودی حملات تلافی‌جویانه‌ای انجام خواهد گرفت!
تصویر: (صحنه‌هایی از خیابان‌های اسرائیل و مردم وحشت‌زده‌ای که به سمت پناه‌گاه‌ها فرار می‌کنند. تصویری از یک موشک منفجر شده در اسرائیل و تصاویری از زنان و کودکان وحشت زده. سپس در پایان گزارش تصاویر شخصیت‌های سیاسی که مصاحبه می‌شوند.)
صدا ادامه می‌دهد: همچنین دیگر گروهای مسلح فلسطینی نیز تهدید کرده‌اند که مناطق مسکونی اسرائیل را موشک‌باران خواهند کرد. احتمال خطر به خصوص از سوی سازمان تروریستی و تا گلو مسلح حزب‌الله لبنان می‌رود که از سوی ایران حمایت می‌شود. کاندولیزا رایس از حمله اسرائیل دفاع کرد. آقای فرانکمایر، وزیرامور خارجه آلمان نیز بر حق اسرائیل در دفاع از خود تاکید ورزید. او همچنین اظهار امیدواری کرد که غیرنظامیان بیگناه در هر دو طرف از آسیب محفوظ بمانند. اتحادیه اروپا و سران کشورهای عربی و اسلامی نیز خواستار توقف خشونت‌ها در غزه شده‌اند.
پایان گزارش خبری
۲- یافتن معما به عنوان نوعی سرگرمی:
تنظیم خبر شاید برای بسیاری از خبرنگاران تازه‌کار در حد همین گونه فرمولبندی‌های نخ نما باشد، کاری که از هر وبلاگ نویسی با پنج دقیقه صرف وقت برمی‌آید. اما موضوع به این سادگی نیست. این نوشته من نمونه‌ای از شیوه تنظیم خبر در خبرگزاری‌های بین‌المللی است که به عنوان رسانه‌های آزاد و بی‌طرف، شبانه‌روز “حقایق” را در مغز میلیون‌ها انسان فرو می‌کنند. این گزارش‌ها بیشتر از آن که حاوی اطلاعاتی باشند سعی در پنهان کردن اطلاعاتی را دارند، معمایی پنهانی هستند که هدفمند در خدمت شست‌وشوی روانی بیننده طراحی شده‌اند.
در این گونه گزارش‌ها آنچه گفته نمی‌شود اغلب بخش مهمتر خبر را تشکیل می‌دهد و وظیفه القایی دارد. پیداکردن این بخش‌های پنهان خبر، همچون حل کردن معما و چیستان می‌تواند نوعی سرگرمی هم باشد. یک بار گزارش را بخوانید و تصاویر را مجسم کنید، معمایی یافتید؟ زیاد هستند، من یکی از آنها را در بخش نظرات نوشته‌ام.
http://pardeh.blogspot.com/2008/12/blog-post_30.html
اگر حرفی هست!:
اسد زمینی گفت…
جواب:به طور مثال این گزارش خیلی ساده (و به ظاهر در حاشیه خبر) علت بمباران غزه توسط اسرائیل را پرتاب موشک از سوی حماس بیان کرده‌است و علت پرتاب موشک حماس را هم مسکوت گذاشته‌است.می‌توان حدس زد که تاثیر همین نکته ساده در ضمیرناخودآگاه بیننده (گیرنده خبر) عمیق و درازمدت خواهد بود.
************************************************************
مردم غزه قربانی بازی‌های انتخاباتی صهیونیست‌ها هستند- حملات اسرائیل به تقویت مقاومت و تضعیف دولت‌های عرب می‌انجامد
۱۰ دی ۱۳۸۷
مردم غزه قربانی بازی‌های انتخاباتی صهیونیست‌ها هستند

به گزارش فارس به نقل از روزنامه فلسطینی “الحیاة الجدیدة” مرون البرغوثی که یکی از نامزدهای آینده ریاست تشکیلات خودگردان به شمار می آید، طی نامه ای از زندان رژیم صهیونیستی، تهاجم وحشیانه و غیرانسانی صهیونیست‌ها را به نوار غزه محکوم و تاکید کرد: اهداف اسرائلیلی‌ها از این حملات، بمباران کامل منطقه غزه و مجازات ملت مقاوم این منطقه و همچنین ایجاد چند دستگی و تفرقه در میان فلسطینی‌ها است.وی در ادامه نامه خود، ملت فلسطین را قربانی بازی‌های انتخاباتی اسرائیلی‌ها دانست و هشدار داد که صهیونیست‌ها رسیدن به اهداف سیاسی خود را به حساب خون مردم بی‌گناه فلسطین می گذارند.برغوثی با ستایش مقاومت مردم غزه و قدس و الشتات، تمام ملت‌های عربی را به همیاری بیشتر با ملت فلسطین فرا خواند.وی در ادامه بر تحرک رسمی اعراب در بالاترین سطح دیپلماتیک برای کمک و پشتیتبانی از مبارزات ملت فلسطین و در راه آزادی و بازگشت و استقلال و پایان تجاوز و اشغال تاکید کرد.مروان البرغوثی که اکنون در زندان‌های ژیم صهیونیستی به سر می‌برد، تمام گروه‌های فلسطینی را به برگزاری یک کنفرانس ملی و فراگیر طی دو هفته آینده فراخواند.وی برگزاری چنین کفرانسی را در جهت برقراری آشتی ملی و پاسداشت خون شهدای فلسطین ضروری دانست.برغوثی در پایان نامه خود همبستگی، وحدت فلسطین، تحکیم وحدت ملی، بازگشت به پیمان وفاق ملی و دادخواهی و تلاش برای استیفای حقوق و مصالح ملت فلسطین را بهترین و کوتاهترین راه برای مقابله با تجاوز صهیونیست‌ها دانست.لازم به ذکر است، نیروهای رژیم صهیونیستی، مروان برغوثی را بیش از شش سال است که به اسارت گرفته اند و به حبس ابد محکوم کرده اند.وی همواره بر انجام اصلاحات ریشه‌ای و فراگیر در نهادهای حکومت خودگردان و نهادهای جامعه مدنی، مبارزه با فساد اداری، مالی، امنیتی و سیاسی و محاکمه متخلفان تاکید می کند.
************
خبرگزاری فرانسه
حملات اسرائیل به تقویت مقاومت و تضعیف دولت‌های عرب می‌انجامد

خبرگزاری فرانسه امروز در گزارشی آورده است:
سیاستمداران و کارشناسان معتقدند ادامه حملات اسرائیل علیه نوار غزه جایگاه رئیس تشکیلات خودگردان و کشورهای عربی را تضعیف کرده و موضع حماس را تقویت می‌کند.
به گزارش فارس، خبرگزاری فرانسه نوشت: ‌”سمیر عوض” رئیس گروه علوم سیاسی دانشگاه “بئرزیت”‌ گفت:‌ “ابومازن به عنوان رئیس ملت فلسطین از جایگاه خوبی برخوردار نیست و اسرائیل هم به وی توجهی ندارد و برای تحکیم جایگاه قدرت وی کاری نمی‌کند بلکه تنها و تنها بر حسب نیازهای امنیتی خود با آن تعامل دارد.وی افزود: اسرائیل در مذاکرات مجالی برای تحرک رئیس تشکیلات نگذاشته و هیچ دستاوردی را برای تشکیلات خودگردان در جهت پشیبرد مذاکرات محقق نکرد.این استاد دانشگاه گفت: حملات اسرائیل به نوار غزه و نبود هیچ دستاورد سیاسی برای تشکیلات خودگردان، محمود عباس را به موضع‌گیری‌های اخیر واداشته است.خبرگزاری فرانسه در ادامه نوشت: این در حالی است که جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی دعوت محمود عباس برای نشست و گفت‌وگو درباره حملات اسرائیل را رد کرده‌اند.محمود عباس در حال برقراری تماس با طرف‌های بین‌المللی و عربی برای برگزاری اجلاس سران عرب و سپی برگزاری جلسه ویژه شورای امنیت برای توقف حملات اسرائیل است.سمیر عوض افزود: رئیس تشکیلات خودگردان با مشکل دیگری نیز روبروست که همان اوضاع داخلی فلسطین و اختلاف کشورهای عربی درباره برگزاری اجلاس سران عرب است چون ابومازن مشروعیت خود را از موضع کشورهای عربی کسب کرده است.این کارشناس اظهار داشت: اختلاف نظر موجود درباره برگزاری نشست نشان از این دارد که از اجلاس عربی حتی در صورت برگزاری موضع قدرتمندی که محمود عباس بتواند بر آن تکیه کند خارج نمی‌شود.عوض در ادامه اظهارات خود گفت: رئیس تشکیلات خودگردان گزینه‌های اندکی را پیش رو دارد که از موردهای سخت آن این است که اعلام کند ظاهراً و قلباً با حماس در برابر اسرائیل قرار دارد.وی ادامه داد: اسرائیل آشکارا اعلام کرده که در حال جنگی تمام‌عیار در غزه است و غزه بخشی از ملتی است که تحت حکومت محمود عباس است پس وی چه موضعی اختیار می‌کند.از سوی دیگر “جورج جقمان” ‌رئیس مرکز تحقیقات دموکراتیک فلسطینی نیز گفت: آنچه موضع محمود عباس و تشکیلات خودگردان در کرانه باختری را تضعیف می‌کند آمریکا و اسرائیل است.وی گفت: ادامه حملات اسرائیل به غزه محبوبیت حماس را بیشتر کرده و اسرائیل و آمریکا به خاطر عدم تحقق هیچ گشایش سیاسی از طریق مذاکرات سیاسی ابومازن را تضعیف کردند.جقمان خاطرنشان کرد: تشکیلات خودگردان در کرانه باختری در صورتی که پیشرفتی سیاسی حاصل نشود از این بن بست کنونی نجات نمی‌یابد.وی افزود: آینده تشکیلات خودگردان در دست اسرائیل و آمریکاست و اگر به دستاورد سیاسی راضی‌کننده ملت فلسطین نرسیدند امور به سمت تضعیف تشکیلات خودگردان پیش می‌رود.خبرگزاری فرانسه در ادامه این گزارش نوشت: در طول سال‌های اشغالگری اسرائیل در سرزمین‌های فلسطینی طرفی که مورد حملات اسرائیل با هر شدتی قرار می‌گرفت محبوبیتش در نزد ملت فلسطین افزوده می‌گشت.جورج جقمان تأکید کرد: اسرائیل با این حمله به دنبال ضعیف‌شدن حماس و چه‌بسا سست‌کردن پایه‌های دولت حماس از طریق عملیات نظامی زمینی است و اسرائیل به دنبال حفظ منافع تشکیلات خودگردان نیست.وی همین مسأله را سبب بیشتر شدن محبوبیت حماس خواند و گفت: عموم فلسطینیان و اعراب به حماس به عنوان طرف مظلوم در این معامله که مورد تعرض و کشتار روزانه صهیونیست‌ها واقع می‌شود قرار دارد.این رئیس مرکز فلسطینی راهپیمایی و تظاهرات در کشورهای مختلف عربی و خارجی در حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات صهیونیست‌ها دلیل دیگر تایید منطقه‌ای حماس دانست.

تحليل برخورد جهان با ماجرای غزه، از ديد ميشل وارشا وسکی



تحليل برخورد جهان با ماجرای غزه، از ديد ميشل وارشا وسکی
آنائل ورزُ
توضيحات و برگردان: محمد علی اصفهان

اسراييل، باز هم ، جنايت برنامه ريزی شده يی ديگر را در شب شنبه 27 به يکشنبه 28 دسامبر، با حمله بر بی پناه ترين مردم خاورميانه، يعنی ساکنان سرزمين سال ها در انحصار قرارداده شده ی غزه، با بمبارانی وحشيانه ـ آنچنان که در ذات و طينت اوست ـ آغاز کرده است.حمله بر مردمانی بی دارو و درمان، تشنه و گرسنه، تکيده و له شده، که تمام همّ و غمشان در اين سال های مهيب محاصره ی کامل زمينی و دريايی و هوايی اين است که فقط بتوانند زنده بمانند. بر پيکر های نحيف کودکانی که از يک تب ساده، به خاطر نداشتن چند میلیگرم آنتی بيوتيک، پرپر می شوند.از نيمه شب شنبه تا اين لحظه که اين سطور نوشته می شود، چند ده و چندصد انسان فلسطينی ديگر را تنها به جرم فلسطينی و از «قوم و نژاد پست» بودن، اسراييل به قتل رسانيده است؟ چند ده و جند صد فلسطنی ديگر را قطعه قطعه و پاره پاره کرده است؟ و چند ده و چند صد خانه و مرکز تأسيسات مدنی در غزه را با خاک يکسان ساخته است؟ Anaëlle Verzaux از بيت المقدس، به هنگام شروع اين فاجعه ی جديد، ترجيح داده است که قبل از هر چيز بکوشد تا با نگاهی به کتاب ارزشمند ميشل وارشاوسکی با عنوان «سياست اسراييل در محک عمل»، که در فوريه ی همين امسال در فرانسه منتشر شد، به روشن شدن ماجرا کمک کند. اگرچه کاری بيش از اين از دست او برای نجات جان عزيز مردمان گرسنه و تشنه و بی دارو درمان و درمحاصره ی ساليان قرار گرفته ی غزه که اسراييل، هردم از هنوز زنده ماندگانشان انتقام زنده بودن می گيرد برنيايد. مقاله ی او را منابع اطلاع رسانی متعهد فرانسوی، از جمله جمعيت Bellaciao نزديک به حزب کمونيست فرانسه منتشر کرده اند.خود ميشل وارشاوسکی نيز همين ديروز يکشنبه ۲۸ دسامبر، مقاله يی جداگانه در اين مورد نوشته است.
در همين فاصله ی اندک، سفلگانی «ايرانی» که بيشترشان به دليلی نه چندان نهان،و با مکانيسمی آشنا برای اهل فن، يکباره و ناگهان و بی خبر، چون قارچ های مسموم، در زمين پاک ايران، سر از شکاف در آورده اند، و تمامی فضا های سايت های مخصوص را به نکبت خودشان آلوده تر از پيش کرده اند. اينان در حالی که هَر را هم از بَر تشخيص نمی دهند، غالباً با مبتذل ترين و پيش افتاده ترين لودگی ها، به صورت شبانه روزی (باجيره و مواجب؟ يا مفت و مجانی؟) اين جنايت آشکار اسراييل را تحسين و تقديس می کنند.اين پتيارگان، حمايت دروغين ملايان ايران از مقاومت مردم فلسطين را بهانه کرده اند تا پوزه بر خاک پای سربازان آدمکش اسراييلی بمالند و «التماس دعايی» از کارفرمايان آن ها داشته باشند. من نمی خواهم اين سطور را به تعفن کلام اينان بيالايم، امّا نا چارم که برای نمونه ـ و فقط برای نمونه ـ به دو گزيده ی اتفاقی از قسمت هايی از نوشته های فراوان اينان اشاره می کنم. نه برای آن که بغضی گلويم را گرفته باشد. نه!، بلکه تنها برای بيان نفرتی که به عنوان يک ايرانی نمی توانم نثارشان نکنم و ديگران را نيز در آن سهيم نسازم:
سفله يی اينچنين می نويسد:«اسراييل! بزن بزن که داری خوب ميزنی!
اسراييل! بزن بزن که داری خوب ميزنی! من خيلی خوشحالم که اسراييل حماس را در نوار غزه می کوبد! همين حماس است که ميليونها دلار پول ملت ايران را بالا کشيد ! آنهمه پولهای اهدايی ولی فقيه بمب شد وروی سرشان خراب شد. پس اسراييل عزيز ! دمت گرم!!»و سفله يی ديگر:«رژيم صهيونيستی هدف از حملات امروز غزه را قتل عام عمدی زنان و کودکان زير شش ماه با هواپيماهای F 16 بلکه بزرگتر اعلام کرد . اين رژيم افزود بدليل اينکه با F 16 زور ما در غزه به مردان نميرسد لذا فقط زنها را ميکشيم . نامبردگان در مورد قتل عمد کودکان زير شش ماه بلکه کوچکتر با F 16 چنين اعلام کردند : گفتيم اگر قرار است اينها بزرگ بشوند آخرش بشوند يک گهی مثل همين خالد مشعل بهتر است اصلاً بزرگ نشوند . قرار شد کليه کودکان فلسطينی اعم از زنده و مرده بدون طی مراحل اداری با F 16 خلبان شهيد محسوب بشوند . در حال حاضر کودک يک موجودی است که اگر فلسطينی باشد با F 16 شهيد ميشود و اگر اسرائيلی باشد بی همه چيز به درک واصل ميگردد !
«در همين راستا تعدادی از سنگر سازان بی سنگر فلسطينی که هيچکدامشان تابحال از هيچ جائی هيچ پولی نگرفته اند سايتهای پرتاب موشک اسرائيلی ها در غزه را که برای خشن نشان دادن چهره اسلام از آنجا به خودشان موشک پرت ميکنند بردند يک کمی اينورتر . توضيحاً اينکه اسرائيلی ها در نوار غزه تصادفاً از همان محلهائی به خودشان موشک پرت ميکنند که اتفاقاً يک عالمه زن و بچه هم همانجا زندگی ميکنند . هنوز کسی نميداند چرا هر جائی که زنها و بچه ها با F 16 شهيد ميشوند تصادفاً يکی از پايگاههای حماس هم همانجاست . احتمال دارد حماس بدليل قحطی جا در غزه مجبور باشد پايگاههايش را وسط زنان و کودکان زير شش ماه بسازد طفلکی !»و از اين نمونه ها را در اين چند روز، به وفور می بينيم. و خبری هست. قطعاً خبری هست. و تصادفی نيست. قطعاً تصادفی نيست. تصادفی نيست اين ها...البته حساب اين از آغاز گنديدگان که نه بهايی داشته اند و نه بهايی دارند و نه حتی تکه استخوانی نسيب دم لابه هايشان خواهد شد، جداست از حساب آن ها که طی سير نزولی خود، به تدريج در پروسه ی شکل گيری ماهيّت، به گنديدگی رسيدند و کارشان در طلب عفو و مغفرت، و از«غلط کدم، شکر خوردم» ها، به گشت زنی با سربازان آمريکايی و اسراييلی برای شناسايی نيرو های مقاومت عراق و حزب الله و حماس رسيد، و از آنجا به اجرای فرامين صادر شده در زمينه ی فراهم آوردن بمباران و تکه پاره کردن ايران، و چنگ و دندان نشان دادن به مخالفان اين بمباران و تکه پاره شدن، و... در يک کلام تبديل تدريجی به همانچه جان پيلجرCIA-Sponsored ناميده است
.با آن دسته ی اوّل ـ آن قارچ های مسموم يکباره از خاک سردرآورده ـ سخنی نيست. ولی با اينان ـ از ديرباز ـ مولوی سخن گفته است:تو درون کوخ رفتستی ز کاخچه گنه دارد جهان های فراخ؟مَر رَسَن را نيست جرمی از عنودچون ترا سودای سربالا نبود!پاسخ اين هردو قوم را به شعار جاويدان و هميشه تکرار شونده ی دانشجويان و کارگران و زحمتکشان، و فعالان جامعه ی مدنی ايران بسپاريم که از حماسه ی هژدهم تير ۱۳۷۷ تا به امروز، برخلاف شعار مبتذل و در نطفه خفه شده ی «فلسطينو رهاکن ـ فکری به حال ما کن»، در همه ی مراسمشان تکرار می شود تا همزمان، هم بر جنايات ملايان و هم بر جنايات همتاياناشان در اسراييل، و هم بر بيداری و هوشياری مردم ايران، گواهی دهد:ايران شده فلسطينمردم چرا نشستين؟آن از نخست گنديدگان، آن قارچ های يکباره سر برآورده از خاک پاک ايران، شايد آنقدر ابله باشند که نتوانند بفهمند اگر آخوند به منظور تظاهر، و يا به خاطر يافتن جای پايی برای خود در رهگذار توفان شن خاورميانه، اندکی از درآمدش را به مقاومت لبنان و فلسطين نمی داد، آن را صرف عبا و عمامه و قبا و نعلين خود، و صرف سرکوب بيشتر و «صنعتی» تر مردم می کرد، نه آنگونه که آنان وانمود می کنند صرف مثلاً ساختن خانه و مدرسه بيمارستان در ايران.اما اين بعداً گنديدگان، مسأله شان ديگر است. مسأله اشان مسأله ی بود و نبودشان است، که خودشان را نه در دامان پر مهر توده ها، که در آبريزگاه های سرجوخه های ابوغريب و گوانتانامو و سياهچال های اسراييل، و در راهرو های به خون آلوده ی ديپلمات ها و کوفت ها و زهر مار های اين طرف و آن طرف دنيا رهاکرده اند.و اين سخن بگذار تا وقت دگر..
۰۰۹.۱۰ دی ماه ۱۳۸۷۳۰ دسامبر ۲
www.ghoghnoos.org
از ديروز، شنبه، تا اين لحظه (نخستين ساعات روز يکشنبه) حملات هوايی اسراييل به غزه، دويست و هشتاد کشته و بيش از ۶۰۰ مجروح باقی گذاشته است.بياييم اصلاً ماجرای برخورد اين چندساله ی جهانيان با غزه را از ميشل وارشاوسکی بشنويم.کارشناس ورزيده و برازنده ی جامعه ی اسراييل، ميشل وارشاوسکی، يک مرجع است. يک رفرانس است. حتی برای کسی با عقيده ی او موافق نباشد.بسياری از ژورناليست هايی که به خاورميانه سفر می کنند و آرزو دارند که «همه چيز را بدانند»، می کوشند تا با ميشل وارشاوسکی ملاقات کنند. نه آن که خود را با آنچه از منابع رسمی و رسانه ها می گيرند قانع سازند.به منظور استقرار يک صلح عادلانه در خاورميانه، و به منظور پايان دادن به آنچه او «اشغال ـ کولونيزاسيون» می نامد، ميشل وارشاوسکی کتلب های بسياری نوشته است. مبلاً «در مرز های فاجعه». مثلاً «فاجعه را برنامه ريزی کردن». مثلاً «سياست اسراييل در عمل»...و همين کتاب «سياست اسراييل در عمل » که در فوريه ی گذشته در فرانسه منتشر شد، از جمله، به ما پيشنهاد می کند که تيتر های روزنامه های بزرگ بين المللی را بخوانيم و ببينيم که آيا اين تيتر ها با واقعيات می خوانند يا نه.و نتيجه، شگفت آور است.و يک نکته هم برای آن هايی که نوشته های کتاب ميشل وارشاوسکی رنجشان می دهد:ميشل وارشاوسکی، نه عضو حماس است، و نه سمپاتيزان آن!
نگاهی به تيتر ها:تيتر يا جمله يی که مرتباً در وسايل ارتباط جمعی تکرار می شود:«بعد از آن که حماس، قدرت را در نواره غزه به زور به دست آورد...»آيا اين سخن درستی است؟ يا سخنی است غلط؟غلط. ميشل وارشاوسکی چنين می گويد و توضيح می دهد که:اين، در جريان يک انتخابات آزاد که همه ی ناظران، سلامت و شفافيت و کاراکتر دموکراتيک آن را مورد ستايش قرار داده اند بود که حماس توانست رأی اکثريت مردم فلسطين را به دست بياورد. حماس نه تنها قدرت را نربود، بلکه بلافاصله پس از پيروزی در انتخابات آزد، پذيرفت که يک دولت وحدت ملی تشکيل دهد.و آن هم، دولتی که در آن، بازنده ی انتخابات، اکثريت داشته باشد.می گويند:«حماس، اعلام جدايی از حکومت مرکزی کرد و روابط خود را با دولت محمود عباس در کرانه ی رود اردن قطع نمود.»آيا اين هم دروغ است؟ بله. اين هم دروغ است. وارشاوسکی چنين می گويد و توضيح می دهد که:اين، محمود عباس است که تحت حمايت اسراييل، کودتای کورتاژ شده يی را (۱) در غزه سازمان داد. اين کودتا نافرجام ماند و شکست خورد و نيرو هايش به مصر فرار کردند. و محمود عباس در پی شکست کودتايش، خود، دستگاه اداری خود را از غزه خارج کرد.او با قطع تمام پيوند ها با غزه، پذيرفت که غزه را اسراييل به عنوان «موجوديت متخاصم» اعلام کند. و بد نيست بدانيم که اين «موجوديت متخاصم»، سرزمينی است که در آن، بيش از يک و نيم ميليون انسان زندگی می کنند. از زن و مرد و کودک و پير و جوان. و اين انسان ها بايد حتی از ناچيز ترين و ابتدايی ترين حقوق انسانی محروم شوند. و اين محروميت بايد از همان روز نخست با محروم کردن آن ها از غذا و دارو و درمان شروع شود. اسراييل، غذا را و دارو را و درمان را بر اين انسان ها جايز نمی داند.می گويند که:«انبوهی تروريست در جنبش حماس وجود دارد.»آيا اين سخن، راست است؟ آنطور که بعضی از روزنامه های بزرگ می نويسند: «بله. و ما نمی توانيم دولت حماس را به رسميت بشناسيم. اين دولت، مسئول عمليات تروريستی است.». ولی ميشل وارشاوسکی به آن ها تودهنی می زند. او روشن می کند که:از چهار سال پيش تا به امروز، با وسواسی و دقت بسيار زياد، حماس به صورت يکطرفه، آتش بس را رعايت کرده است. (۲) و مسئوليّت تعداد اندک و به حساب نيامدنی راکت هايی که از شمال نوار غزه پرتاب شده اند را «بريگاد الاقصی» بر عهده گرفته است. يعنی همان گروهی که به الفتح محمود عباس وابسته است، نه به حماس. [چرا دم و دستگاه محمود عباس چنين کرده است؟ شايد به منظور فراهم آوردن قطعات لازم سناريوی قتل عام مردم غزه، و به دستور کارفرمايان جديدمحمود عباس، يعنی اسراييل و آمريکا (۳) ـ م].برای ميشل وارشاوسکی، اکثر وسايل ارتباط جمعی، با تحريف واقعيت ها و آنچه در عمل [ونه در داستان پردازی های آن ها ـ م] رخ می دهد، به کار دروغسازی های حساب شده و سنجيده مشغولند، و جايگاه خود را در صف متعدّی متجاوز، تثبيت کرده اند و می کنند.محمود عباس، به طور منظم ، با حرکات حساب شده، به ياری اسراييل می آيد و کار او را آسان می سازد. ميشل وارشاوسکی در اين کتاب، توضيح داده است که:«فرمانده شبه نظاميان الفتح، شادمانه، به مطبوعات اسراييلی می گويد که اسراييل توانسته است همه ی کتاب ها (از جمله، قرآن ها) يی را که در مراکز فرهنگی يی که در ارتباط با حماس بودند وجود داشتند نابود کند.»ميشل وارشاوسکی، در همين اندکی قبل از تجاوز اخیر اسراييل به غزه، اطلاع داده بود که:محمود عباس، يک مرز [جديد ـ م] را درهم نورديده است، و از اسراييل خواسته است که انزوای غزه [تحريم غذا و دارو و در مان، محاصره ی کامل و ممانعت از خروج يک ميليون و نيم مردم اين سرزمين از اين زندان کوچک متراکم ـ م] را تقويت کند. او برای رسيدن به هدف خود، سازش و همدستی با دشمن را بر يک مصالحه ی شرافتمندانه ترجيح داده است.و بالاخره:برای ميشل وارشاوسکی، اين، هم مردم فلسطين، و هم مردم اسراييل هستند که سرانجام، اسراييل را در اجرای کامل سياست ها و نيّات خودش، به بن بست خواهند کشانيد. نه فقط فلسطينی ها. بلکه اسراييلی ها نيز.او اينچنين، نظريه ی خود را تشريح می کند:اسراييلی ها ديگر روحيه فداکاری [در راه ايده ی برتری نژادی و مذهبی قوم يهود بر ديگر آحاد بشری ـ م] را از دست داده اند. آن ها فقط در زمانی که با هيچ هزينه يی، و به صورت مفت و مجانی، بتوانند به ايده ی خود تحقق بخشند، بر آن پا می فشارند. آن ها وقتی که يک فاکتور پرداخت بها در برابرشان قرار داده می شود و می بينند که ادامه ی امنيت کشورشان ـ به عنوان يک موجوديت اشغالگر ـ به زير سئوال می رود، نهايتاً سياست های ماجراجويانه ی حکومتشان را رد خواهند کرد.در همين نيمه شب شنبه ۲۷ به يکشنبه ۲۸ دسامبر، تقريباً دوهزار اسراييلی، عليه حمله ی هوايی ارتش اسراييل به نوار غزه، دست به تظاهرات زدند.
------------------------------------------------------------------------

عنوان و يکی از لينک های اين مقاله که در رسانه های مترقی فرانسه زبان ـ که ميشل وارشاوسکی بسيار مورد اعتماد و احترام آن هاست ـ منتشر شده است:
?La politique israélienne conduit-elle au désastre
www.bellaciao.org/fr/spip.php?article76864٭ شخصيت سرشناس فرانسوی ـ اسراييلی، Michel Warschawski ـ که فرزند ماکس، حاخام بزرگ است ـ در شانزده سالگی، از فرانسه برای تحصيل علوم دينی يهود به اورشليم رفت؛ و در آنجا، به زودی به صفوف مبارزه با ايده ی صهيونيسم پيوست.
در سال ۱۹۸۴ AIC (مرکز اطّلاعات آلترناتيو) را در اسراييل بنا نهاد که چند حرکت صلح طلب اسراييلی و چند سازمان فلسطينی را در بر می گيرد.
حکومت اسراييل، پنج سال بعد، او را به دليل کمک به جبهه ی مردمی آزادی فلسطين (به رهبری جرج حبش) به بيست ماه زندان محکوم کرد.
او در فاصله ی سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ همراه با دومينيک ويدال از لوموند ديپلماتيک، و ليلا شهيد ـ نماينده ی فلسطين در اتّحاديه ی اروپا ـ مجموعه کنفرانس هايی در شهر های مختلف فرانسه برگزار کرد که به خصوص با هياهوی روزنامه ی دست راستی فيگارو و سازمان موسوم به «فرانسه ـ اسراييل» روبرو شد، و کار به آنجا رسيد که او را از سخنرانی در محافل دانشگاهی فرانسه محروم کردند.
Michel Warschawski از تز تأسيس يک کشور و دولت واحد دو مليتی متشکّل از اعراب و يهوديان، در منطقه ی فلسطين بزرگ، دفاع می کند.
۱ ـ مسأله ی غزّه، اصلاً مسأله ی جنگ داخلی نيست. مسأله، مسأله ی يک توطئه ی کورتاژ شده ی کودتاست. کودتايی که ساز های ارکستر آن در واشنگتن و تل آويو، کوک شده بود... در مقابله با توطئه ی بی ثبات سازی، که آمريکا و اسراييل آن را طرح ريزی کرده بودند، حماس ناچار شد که غزّه را در يک درگيری با الفتح در کنترل بگيرد و توطئه را درهم بشکند... اين همدستی و همکاری محمود عبّاس با آمريکا و اسراييل، در به گروگان گرفتن نزديک به يک و نيم ميليون نفر از هموطنان خود، احتمالاً برای او خيلی گران تمام خواهد شد....اولمرت ـ آشکارا می گويد که از نوار غزهّ، يک جهنّم خواهد ساخت. او به مردم نوار غزّه وعده ی رنج های بی پايان می دهد: هيچ پيوند معاملاتی و تجاری و کسب و کاری؛ و هيچ ورودی و هيچ خروجی...
ميشل وارشاوسکی ـ «در فلسطين، چه کسی عليه چه کسی کودتا کرد؟» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/warschawski-l.html
۲ ـ ٭ سازمان «وحدت يهودی فرانسه برای صلح» نيز در اطلاعيه يی که ساعاتی بعد از شروع بمباران اخير غزه، در محکوميت دولت اسراييل، به عنوان تنها مسئول تمامی اين فجايع صادر کرد، همين نظر ميشل وارشاوسکی را دارد. اين سازمان صلح طلب يهودی، تأکيد می کند که حماس، در تمام اين چهار سال، حتّی به عنوان نمونه در يک مورد نيز آتش بس را زير پا نگذاشت، در حالی که اسراييل بار ها و بار ها علاوه بر قتل عام تدريجی مردمان غزه و محاصره ی بی رحمانه ی آن ها، بر اين آتش بس نيز پشت پا زد، و هر وقت دلش خواست آن را در هم شکست. متن فرانسوی اين بيانيه ی سازمان «وحدت يهودی فرانسه» را می توانيد در سايت اين سازمان بخوانيد. به آدرس:www.ujfp.org
۲ ـ ٭٭ محمود عباس، پا بر روی گل رس دارد: پاهايی آمريکايی و اسراييلی. و اگر فلسطينی ها اعتمادی را که هنوز نيز به او دارند از دست بدهند، او فرو خواهد افتاد... وقتی که از جراحتی خون جاری است، قبل از درمان جراحت، بايد جلو ريزش خون را گرفت.بار ها، حماس، پيشنهاد آتش بس کرد. همانچه در عربی به آن «هُدنه» گفته می شود.و اين آتش بس، يعنی متوقف کردن هر نوع عمليات جنگی.يوری آونری، روزنامه نگار صلح طلب اسرايیلی ـ «صبح fi خير، حماس!» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/avnery-morning.html
۲ ـ ٭٭٭ اهود باراک، وزير دفاع فعلی اسراييل، همه ی انواع و شيوه های محاصره و زندانی کردن عمومی فلسطينيان را امتحان کرده است:ـ قطع برق که برای پمپاژ آب های نوشيدنی و آب های مورد مصارف ديگر مورد نياز است. و نيز برای نگاه داری کودکان زودرس، و همچنين ابزار های درمانی يی مثل جهاز پزشکی دياليز.ـ قطع نفت و سوخت.ـ قطع مواد غذايی. آن هم برای مردمی که بيشتر کودکانشان به بيماری سوء تغذيه مبتلا هستند.و اين همه، همراه با وزوز کردن های رياکارانه و بی وقفه ی راديو ها و سياستمداران غربی. وزوزی در پی وزوزی ديگر. و ابتذالی در پی ابتذالی ديگر.تريبون «جامعه ی جهانی»، هدفش نه کمک به قربانی، بلکه اشغالگری يی صريح و غير قانونی را به عنوان «موضوعی قابل بحث» معرفی کردن است، از سويی؛ و يک حکومت فلسطينی انتخاب شده در انتخاباتی دموکراتيک را، از سوی ديگر، تحت عنوان «ميليتان های حماس» مورد طعن و لعن قرار دادن؛ و اين ادعا که «آن ها حق وجود اسراييل را نفی می کنند». اين ادعا در حالی مطرح و تکرار می شود که برعکس: اين، اسراييل است که آشکارا و بدون ابهام، حق وجود داشتن و زندگی کردن فلسطينيان را نفی می کند.
جان پيلجر - «ديوار برلن های جديد را درهم فرو بريزيم!» ، به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/pilger-gaza.html
۳ ـ مسلمان های خاورميانه، چه قدر مزاحم و دردسر آفريينند! اوّل، ما از فلسطينی ها می خواهيم که دموکراسی را در آغوش بگيرند. و بعد، آن ها به يک حزب قلّابی ـ حماس ـ رأی می دهند. و حماس هم در يک جنگ کوچک داخلی پيروز می شود و بر سراسر غزّه تسلّط می يابد. آن وقت، ما غربی ها باز می خواهيم که با رييس جمهوری بی اعتبار فلسطين ـ محمود عبّاس ـ مذاکره کنيم.ما مايليم که با آژان وفادار خودمان، آقای محمود عباّس «مُدِره» مذاکره کنيم. «مدره» به روايت بی بی سی، سی ان ان، و فاکس نيوز. با مردی که يک کتاب ۶۰۰ صفحه يی در باره ی قرارداد اُسلو نوشته است بدون آن که حتّی يکبار هم کلمه ی «اشغالگری» را به کار برده باشد...يک «رهبر» که ما می توانيم به او اعتماد کنيم. چرا که او کراوات به گردن می بندد و به کاخ سفيد می رود و همه اش چيزهای خوبْ خوب می گويد.
رابرت فيسک ـ «به فلسطين خوش آمدید» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/welcome.html
٭ و همچنين، برای شناخت نيّات اصلی اسراييل از بمباران فلسطين و لبنان:اسراييلی ها پی درپی ياوه هايی سرهم می کنند از قبيل عمليات "جرّاحی"، يا بمباران های "دقيق". خوب، اگر حرف آن ها واقعيّت دارد، پس بايد بگوييم که قتل عام اين همه شهروند عادّی، در حمام خون لبنان ، همه فقط حوادث اتّفاقی است.ولی از آنجا که امروز، ليست های اهداف مورد نظر اسراييل، به گونه يی روشن و آشکار،شامل هدف های شهری هستند، بيش از پيش، به روشنی ثابت می شود که:حمله های هوايی اسراييل، با اراده ی از پيش تعيين شده ی کشتن بی گناهان انجام می پذيرند.تا به کی ما بايد همچنان اصطلاح "جنايت جنگی" را به کار ببريم ؟چند کودک ديگر بايد همچنان در حملات هوايی اسراييل، مثل آدم های تئاتر، به نمايش گذاشته شوند، تا ما اصطلاح وقيح " احساس تأثّر همسان و همسنگ" را کنار بگذاريم و شروع به سخن گفتن از تعقيب و تنبيه "جنايت عليه بشريّت" کنيم ؟رابرت فيسک ـ «پيکر يک کودک، همچون عروسکی پارچه يی و مندرس: سمبل جنگ اخير لبنان» ـ به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/fisk_child.html

خوابهای پنبه دانه ای یا زمینه سازی برای جنایت علیه بشریت؟

ایرج شکری

ا
اخیرا دو اطلاعیه از سوی مجاهدین (البته طبق معمول با مهر دبیر خانه شورای ملی مقاومت) در مورد مساله اخراج مجاهدین از عراق صادر شده است که یکی مربوط به اظهارات یک مقام امنیتی عراقی است در مورد حتمی بودن اخراج مجاهدین از عراق و اطلاعیه دیگر تیتر تکذیب اخراج مجاهدین توسط کاخ سفید را دارد. نگاهی به این دو اطلاعیه نشان دهنده این است که گردانندگان دستگاه صادر کننده اطلاعیه همچنان به واقعیت گریزی ادامه می دهند، اما این بار این واقعیت گریزی را با داد و فریادهایی هم همراه کرده اند که نشان می دهد که دریافته اند که چیزی به رسیدن به آخر خط و فروریختن آور خرد کننده واقعیت روی سرشان نمانده است. نکات و سوالاتی با خواندن این دو اطلاعیه به ذهن خواننده خطور می کند که خوب است نزد افکار عمومی ایرانیان و برای اطلاع این از واقعیت گریزان مطرح شود. بعضی از این سوالها را من قبلا هم طی مطالب دیگری شاید مطرح کرده باشم. در یکی از این دو اطلاعیه اظهارات موفق الربیعی مشاور امنیتی دولت عراق مبنی بر بستن اشرف و کوچ دادن ساکنان آن،« زمینه سازی برای جنایت جنگی ، جنایت علیه بشریت و نقض آشکار قوانین وکنوانسیونهای بین المللی» و « بازتاب فشارهای هیستریک رژیم آخوندی به دولت عراق پس از امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا» ارزیابی شده است. توافقنامه یی که عامل تشجیع جناب مسعود رجوی در فرستادن آن پیام طولانی ٨ آذر بود و براساس آن آینده را روشن ارزیابی کرده بود. توافقنامه یی که در آن با ادامه حضور نیروهای آمریکا در عراق تا پایان سال ۲۰۱۱ ( سه سال دیگر) موافقت شده است. اهمیت این توافقنامه - که البته نه جناب رجوی و نه «اشرفیان» با حضورشان در عراق هیچ نقشی در آن نداشته اند- در آغاز پیام چنین ارزیابی شده است:«موافقتنامه ادامه حضور و خروج نیروهای آمریکایی تا پایان سال۲۰۱۱ میلادی در مجلس عراق به‌تصویب رسید. رژیم آخوندی یک کلان ضربه استراتژیک دریافت کرد. بلعیدن عراق برای افعی ولایت غیرممکن شد. رویای ولی فقیه ارتجاع و گماشته و عمله او برای”پرکردن خلاء بزرگ قدرت“ پس از عقب نشینی آمریکا به باد رفت. ضربه مضاعف به رژیم آخوندی و عوامل آن در عراق، طرح اصلاح سیاسی بود که مورد توافق مجلس قرار گرفت و بر‌اساس خبرهایی که منتشر شده شامل نکات مهمی از قبیل اصلاحات در قانون اساسی عراق، آزادی زندانیان، بازگرداندن مهاجران و انحلال دادگاه عالی جنایی می‌باشد. رفرمهای سیاسی با مضمون خلع‌ ید از رژیم آخوندی در دولت و ارتش و ارگانهای امنیتی و نهادهای قضایی و اقتصادی عراق لازمه کاهش نیروهای آمریکایی و خروج بالمآل آنها از این کشور است». حال فرض کنیم که مساله به همین اهمیت هم بوده باشد و «اشرفی» ها دور از تعرض و دسترسی رژیم سه سال دیگر هم «اشرفی» ماندند بعدش چه؟ این چند سال گذشته (بعد از تحت حفاظت نیروهای آمریکا قرا گرفتن مجاهدین) چه اقدامی در جهت سرنگونی رژیم توانسته اید بردارید که حال از این توافقنانمه به عنوان ضربه استراتژیک به رژیم یاد می کنید؟ تازه اگر هم ضربه یی باشد به سیاست خارجی رژیم مربوط است چه ربطی به جنگ و تضاد مردم با این رژیم ارتجاعی اسلامی دارد؟ این سه سال هم خواهد گذاشت و روز خروج نیروهای آمریکا فرا خواهد رسید، بالاخره مساله کمپ اشرف باید قبل از پایان حضور آمریکا در آن کشور حل شود. طرف و عامل صاحب نقش دیگر در این ماجرا، حاکمیت کنونی و دولت عراق است که بر آمده از احزاب و سازمانهای سیاسی مهم آن کشور مثل حزب الدعوه که نخست وزیر کنونی به آن تعلق دارد و مجلس اعلای انقلاب اسلامی و هر دو جناج سیاسی کردها «بارزانی و طالبانی» هستند که در دوره صدام حسین از حمایت های رژیم برخوردار بوده اند و اینها رابطه خوبی با شما ندارند؛ مخالف حضور شما در عراق هستند و شماهم که بعد از سقوط رژیم صدام - که به نظر می رسد هنوز هم آن را باور نکرده اید-، پشت گرم به تحت حفاظت آمریکا بودن آنها را مزدوران رژیم خطاب کرده اید؛ نمی خواهید کمی دوتر از نوک دماغ بسیار بادکرده از منیت خود را ببینید؟ طنز گزندهُ تاریخی در اطلاعیه یی که در واکنش به اظهارات موفق الربیعی مشاور امنیتی دولت عراق صادر شده این است که از نخست وزیر مالکی خواستار«محکوم کردن این اظهارات و تاکید بر رعایت حقوق ساکنان اشرف در چارچوب معاهدات بین المللی» شده و این همان مالکی است که حدود یک سال و نیم پیش در آستانه سفر او به تهران که در اظهاراتی حضور مجاهدین در عراق را تهدیدی برای امنیت رژیم دانسته و در مورد پایان دادن به حضور مجاهدین در عراق مطالبی بیان کره بود، در اطلاعیه یی که با همین مهر و امضاء (دبیرخانه شورا) صادر شد، به ارزیابی و داوری در مورد او از طرف مردم عراق هم پرداخته شده و او مورد اهانت قرار گرفته بود. در آن اطلاعیه چنین آمده بود:« این اظهارات در حالی صورت می گیرد که امروز کمتر کسی شک دارد که مالکی ودیگر مجریان منویات شریرانه رژیم آخوندی در دولت کنونی عراق, خود مهمترین مشکل این کشور هستند. به همین خاطر است که اکثریت مردم عراق برای بهبود وضعیت در کشورشان در نخستین قدم خواستار کنار رفتن مالکی می باشند. هم اکنون ۱۷تن از وزرای دولت شرکت در کابینه مالکی را تحریم کرده اند. شگفت انگیز است که آقای مالکی حضور مجاهدین در عراق را برای امنیت رژیم ایران زیان آور میخواند. معلوم نیست که نخستین تعهد مالکی پاسداری از امنیت نظام ولایت فقیه در تهران است و یا امنیت مردم عراق که همه روزه توسط مزدوران وحقوق بگیران فاشیسم دینی حاکم بر ایران با قساوت تمام مثله و کشتار میشوند» اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت( ۱۶مرداد ۱٣٨۶- ۷ اوت۲۰۰۷). همچنین در اطلاعیه دیگری باز هم با همان مهر و امضاء که با عنوان «خوش رقصی یک جاسوس در بغداد برای خوش آمد فاشیسم دینی در تهران.» در تاریخ۱۲اسفند ٨۶ صادر شد همین مشاور امنیتی مورد حمله قرار گرفته بود:« اظهارات موفق الرُبیعی در باره مجاهدین نیز به پشیزی نمی ارزد و هیچ ارزش و اعتبار قانونی ندارد. این اظهارات نقض آشکار قوانین بین المللی و معاهدات ژنو میباشد که تعدی به حقوق افراد حفاظت شده را جنایت جنگی میشناسد. پرونده حضور مجاهدین در عراق نمیتواند موضوع هیچ مذاکره ای بین مقامات ذیربط و فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران باشد. از این رو طرح مفصل مشاور امنیتی دولت عراق علیه مجاهدین, جنایت جنگی و شایان پیگرد قضایی و صرفاً خوشرقصی در بغداد برای خوشآمد فاشیسم دینی در تهران است». باید از صادر کنندگان این اطلاعیه ها پرسید بالاخره مقامات دولت عراق «خوابهای پنبه دانه یی» می بینند یا برای « جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت» دارند زمینه سازی می کنند؟ سالها با رجز خوانیهای پوچ در دامن رویاها خفتن و سر در زیر برف فرو کردن و با قلدرمنشی و خود محور بینی به روشهای غلط و شعارهای غلط و تبلیغات غلط ادامه دادن حالا کار را به اینجا کشانده است که سرنوشت جنبشی با آن همه جانبازی و ایثار و رنج دربدری کشیدن، به بازیهای سیاسی بین بغداد و تهران و واشینگتن بسته است و در این میان رهبران قدرت پرست مجاهدین پوست هواداران و اعضای خانواده های«اشرفیان» را با راه انداختن تحصن های طولانی در اینجا و آنجا کنده و می کنند تا برای حفظ کمپ اشرف در عراق فشاری از سوی افکار عمومی کشورهای غربی ایجاد کنند. آینده نشان خواهد داد که این هزینه و سایر هزینه های مالی و انسانی کلانی که به امید جلوگیری از بباد رفتن رویاهای هپروتی رهبران شده است، بی نتیجه خواهد بود. روند غیر قابل توقف اکنون مساله اخراج مجاهدین از عراق در مرحله آماده سازی اجرای آن است و به وضوح مشاهده می شود که «کی بود کی بود من نبودم»، به نمایش در آمده است. مقامات عراقی می گویند بساط اشرف باید برچیده شود و ساکنان آن به ایران یا به کشور ثالت بروند، بعد در واکنش به اظهارات آنان کاخ سفید بیانیه می دهد که مقامات عراقی اطمینان داده اند که «مساله باز گرداندن مجاهدین به ایران مطرح نیست»، و در این میان رهبران خوابگرد مجاهدین به نام دبیرخانه شورا اطلاعیه می دهند که کاخ سفید برچیده شدن اشرف را تکذیب کرد. در حالی که آن چه کاخ سفید تکذیب کرده و در اطلاعیه هم به وضوح می توان دید (و در اطلاعیه یی هم که بعدا از سوی وزارت خارجه آمریکا منتشر شد مشهود است)، بازگرداندن مجاهدین به ایران است نه برچیدن اشرف. از «استادان سیاست» و آن آقای زرنگ دو رو که فکر می کرد همه را می تواند برقصاند و رنگ کند و یا مرعوب بکند و به ابزار بی اراده برای تحقق آروزی خود - که حال به خوبی روشن است که چیزی جز انحصار قدرت در یک «جمهوری» شبه سلطنتی مادام العمر نبود - باید پرسید بالاخره در این معادله آمریکا، عراق، رژیم شما چه نقشی دارید که فکر می کنید غیر قابل صرفنظر کردن هستید؟ چرا نمی توانید درک کنید که در عراق اوضاع همین است که هست و آمریکا علاوه بر از دست دادن نزدیک به ۴ هزار تن از سربازانش در آنجا بنا به برخی برآوردها ۶٨۷ میلیارد دلار تا نوامبر سال ۲۰۰٨ به خاطر اشغال آن کشور و حضور سربازانش در آنجا هزینه کرده است و از هیچ جای دنیا هم نمی تواند حزب و تشکیلات و شخصیت سیاسی برای عراق وارد کند یا چیزی مطابق میلش بسازد، بنا بر این نمی تواند به خواست همین حاکمیت ودولت بی اعتنا باشد. از طرف دیگر جمهوری اسلامی همسایه قدرتمند و صاحب نفوذ در عراق است و به رغم هر اختلاف نظری که سر بعضی مسائل ممکن است بین حاکمیت کنونی و رژیم جمهوری اسلامی پیش بیاید، رهبران دو کشور رابطه دوستانه دارند و عراق منافع زیادی در روابطش با رژیم دارد و از جمله هزینه های کلان صرف باز سازی و نوسازی در شهرهای زیارتی مثل کربلا و نجف می کند، چرا نمی توانید درک کنید که دولت عراق منافعی را که در روابطش با رژیم دارد به خاطر حضور شما در عراق که مساله یی بازمانده از دوران صدام حسین است به خطر نخواهد انداخت خصوصا شمایی که آنها را به رسمیت نشناخته اید و گمان می کنید می توانید با تکیه بر حفاظت آمریکا به آنها توهین بکنید و حضورتان را هم نه عنوان پناهنده بلکه نیرویی که خواهان در اختیار داشتن کمپی به وسعت یک شهر است و در آنجا رژه نظامی می دهد و برای سران قبایل و شیوخ میهمانی می دهد و مراسم جمعی ویژه به مناسبت اعیاد یا سوگواریهای مذهبی با سمت و سوی ضدیت با رژیم کشور قدرتمند و دوست همسایه عراق یعنی جمهوری اسلامی برگزار می کند را بپذیرد. طبیعی است که آمریکا بین منافع و رضایت خاطر شما و منافع ورضایت خاطر گردانندگان حاکمیت عراق که اشاره شد چه هزینه سنگینی برای آن پرداخته، بدون تردید دومی را انتخاب خواهد کرد، انتخاب بهتری ندارد. قبل از این هم برای« استمالت» از رژیم به بمباران پایگاههای شما اقدام کرده بود. فاصله مقبولیت و مشروعیتی که یاسر عرفات در نزد افکار عمومی کشورها و در روابط بین المللی داشت با رهبری مجاهدین هزاران بار بیش از فاصله «مهر تابان آزادی» با مردم ایران است و با این که دیدیم که در مراسم دیدار عرفات با اسحاق رابین، در واشینگتن چه تعارفی برای ورود از در ساختمانی بین او و بیل کلینتون و اسحاق رابین صورت گرفت و با این که جامعه بین المللی او را به عنوان رئیس دولت خود گردان فلسطینی شناخته بود، اما پس از ترور رابین و نخست وزیر شدن آریل شارون وقتی این یکی شروع به تخریب تاسیسات دولت خود گردان کرد و مقر یاسر عرفات را به محاصره درآورد و آب و برق آن را قطع کرد، آمریکا و جامعه بین المللی کاری جز نظاره گری نکردند و تنها شخصیت های بشر دوست برای همبستگی با او و مردم فلسطین راهی دیدار عرفات شدند و چند روز را با او در آن شرایط گذراندند. تا کی می خواهید در اوهام بسر ببرید و به رجز خوانی ادامه پوچ ادامه بدهید؟ اوهام رهبری مجاهدین و واقعیتهای آشکار و سرسخت نکته دیگر این که ممکن است بارک اوباما زودتر از آن چه در در موافقت نامه پیش بینی شده نیروهای آمریکا را از عراق خارج کند، چرا که او در زمان انتخابات مدت ۱٨ ماهه برای این کار تعیین کرده بود. به هر حال آن چه روشن است این است که آمریکا نمی تواند برای بعد از خروج از عراق، دولت عراق را متعهد به امری کند که آن دولت آن را خلاف منافع ملی خود می داند و بعلاوه هیچ معاهده بین المللی هم نمی توان یافت که کشوری را ملزم و متعهد به حفظ یک تشکیلات نظامی (اگر چه بدون سلاح) با هدف براندازی رژیم همسایه و واگذار کردن منطقه یی به اندازه یک شهر به آن گروه بکند. اگر صادر کنندگان اطلاعیه که همه معاهدات بین المللی را از حفظ می دانند، از چنین معاهده یی اطلاع دارند بگویند کدام است تا دیگران هم مطلع شوند و به نوبه خود بتوانند آن را به آمریکا و عراق و مجامع بین المللی یاد آوری کنند. سوال دیگر که برای چندمین بار باید پرسید این است که شما می خواهید با این ارتش با شرایطی که در آن قراردارد و بود و نبودش به حفاظت آمریکا بسته است چه نقشی در براندازی رژیم بازی کنید؟ حالا به فرض، تحلیل و فرضیه باطری سازی و گاراژ داری «جرقه و موتور» در رابطه رژیم و آمریکا و فراررویی تنش به یک برخورد نظامی هم اتفاق افتاد، شما چکار می خواهید بکنید؟ این روشن است که برنامه ریزان نظامی و غیر نظامی و استراتژیست های آمریکایی درسهای کافی از مساله عملیات نظامی اشغالگرانه گرفته اند که فکر پیش روی در خاک ایران را از سر بیرون کرده باشند و اگر به فرض عملیاتی صورت بگیرد بر اساس سناریوهایی خواهد بود که قبلا از آن در روزنامه نیویورکر صحبت شده بود یعنی درهم کوبیدن صدها هدف نظامی و زیرساختهای اقتصادی و تاسیسات ارتباطی در زمانی کوتاه. هر وضعیت و فرضی را که در نظر بگیریم، البته اگر عقلمان به کلی زیر خود محوربینی و خودشیفتگی و خودبزرگ بینی ضایع نشده باشد و اندکی نیروی فکر کردن داشته باشیم به روشنی می بینیم که پای آن «ارتش اشرف نشین» تنها وقتی ممکن است به تهران برسد که قبلا رژیم در اثر قیام و انقلاب مردم سقوط کرده باشد، فرض و تصور این که آن ارتش از حومه بغداد راه خواهد افتاد« گیرم که با تانک و توپ و خودرو» و تهران را فتح خواهد کرد، تنها ممکن است به تخیل آدمهای مالیخولیایی و جنون گرفته و یا بنگی و مست خطور کند. حالا بفرمایید با کدام نشانه و دلیل می خواهید دیگران قبول کنند که شما دارای چنان تشکیلاتی در داخل هستید که «هروقت سوت زدید» همه کارها را رو به راه و قیام راه خواهد انداخت تا شما و «مهر تابان آزادی» در هلهله «مردم مجاهد پرور» وارد تهران بشوید؟ از این گذشته در هر فرضی برای تغییر اوضاع و جمع کردن بساط رژیم در ایران با دخالت عامل خارجی، دیگر این شما نیستید که میز شرکت کنندگان در برنامه ریزی برای ساختار سیاسی آینده کشور را می چیند و در آن نخست وزیر و رئیس جمهور از پیش تعین شده اند، ارباب قدرت خواهند چید و شما چاره یی جز نشستن بر سر همان میز یا کنار کشیدن نخواهید داشت که در صورت دوم اگر نخواهید به اقداماتی نظیر سلفیها و خرابکاری روی بیاورد که آن هم قبضه کردن قدرت را برای شما به ارمغان نخواهد آورد ناچارید به کار سیاسی – و اجتماعی روی بیاورید که در این مورد هم نوع رابطه شما با گروههای دیگر و انزوای شما در افکار عمومی و عقب ماندگی شما از تحولات جامعه ایران هیچ شانسی برای شما برای کسب موقعیتی نظیر انچه در آستانه ٣۰ خرداد داشتید باقی نمی گذارد. آن چه که «می توان و باید » در فرصت باقی مانده انجام داد زمان با شتاب می گذارد من ۵ سال پیش بود که در نامه یی ۵۲ صفحه یی به جناب رجوی ضمن انتقاد از عملکرد های خود محوربینانه و پیمان شکنانه ایشان و ضایع کردن شورا، یاد آور شده بودم که ارتش آزادیبخش مقوله یی متعلق به گذشته است. سیاست درست آن بود که وقتی بغداد سقوط کرد، جناب ایشان در پیامی خطاب به هموطنان و خانواده شهدای مجاهدین با قبول تمامی مسئولیت هر آنچه انجام شده، انحلال ارتش آزادیبخش را اعلام می کرد و از آمریکا و مجامع بین المللی می خواست که حقوق مجاهدین را در عراق به عنوان پناهندگان سیاسی در آن کشور به رسمیت بشناسد. در آن صورت دیگر مساله خلع سلاح مجاهدین هم بی معنی می شد. آنها سلاحهایشان را تحویل می داند و یک تشکیلات سیاسی می ماندند بعد هم البته باید به هر حال عراق را ترک می کردند. اکنون نیز هنوز کمی فرصت باقی است تا تصمیمی گرفه شود که اثر ضربه حیثتی که در راه است - و اینبار تیر خلاصی به تتمه اعتبار جناب رجوی در بین هواداران و پیروانش خواهد بود-، کاهش یابد و برای ایشان در مقام «رهبری» فرجه بقا بخرد و آن این است که جناب رهبر عقیدتی و فرمانده کل ارتش آزادیبخش با قبول مسئولیت تام و تمام هر آنچه توسط مجاهدین و آن ارتش انجام شده است، انحلال ارتش را اعلام و از آمریکا و کشورهای غربی خواهان انتقال مجاهدین از عراق به آن کشورها به عنوان پناهنده سیاسی شود. در غیر این صورت وقتی که کمپ اشرف با تصمیم آمریکا و عراق تعطیل شد که این اتفاق بالاخره و به هر شکلی خواهد افتاد، و به زودی هم اتفاق خواهد افتاد، دیگر رهبری که یونیفورم های رنگ رنگ به تن ارتش تمام افسری خود کرده و قپه و درجه و مدال به آنها داده(*) و آنها را «اشرفی و اشرف نشان» کرده بود چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟ در آن صورت تنها کار مفیدی که رهبر متکبر خودشیفته می تواند برای مجاهدین زجر کشیده و برای حیثیت خودش بکند این خواهد بود که در پیامی خطاب به رزمندگان مجاهد و ارتش آزادی منحل شده توسط قدرتهای خارجی؛ به خانواده شهدا؛ و به مردم ایران از شهامتها و شهادتها، فداکاریها و بردباریها و سختکوشیهای رزمندگان قدردانی بکند، و مسئولیت همه شکستها و ناکامیها را بعهده بگیرد و به خاطر شعار منحوس ایران رجوی- رجوی ایران که مردم ایران در آن نادیده گرفته شده و تحقیر شده اند (و او به رغم تذکرهای مکرر دوستانش در شورا بیش از دو دهه به ترویج آن پافشاری کرد) و به خاطر آن به شدت آزرده اند، از مردم ایران عذر خواهی بکند (این کار را باید خیلی قبل از این می کرد و به هرحال باید بکند) و بعد هم خودکشی بکند تا آنچه از سازمان مجاهدین مانده بتواند با گردن افراشته و روسفیدی در کنار سایر نیروهای اوپوزیسیون به تلاش برای یافتن راههای مناسب برانگیختن مردم علیه رژیم و سازمان دهی مبارزات آنان ادامه بدهد. چون به هرحال اگر تعطیلی اشرف و انتقال مجاهدین به رغم پافشاری جناب ایشان به ماندن در عراق و حفظ اشرف صورت بگیرید، دیگر رهبری «ذیصلاح» به کلی بی اعتبار و در عمل از صحنه به به بیرون پرت خواهد شد و هواداران و پیروانش هم از او روگردان خواهند شد. منی که دارم این سطور را می نویسم همان کسی هستم که یک سال بعد از فروع جاویدان حدود ۵۰ روز در پایگاه اشرف بودم که بیش از یکماه آن در تابستان سپری شد. در آن زمان کم نبودند کسانی که هنوز زخمهای عملیات فروغ جاویدان را به تن داشتند. حاصل آن حضور ۵۰ روزه گزارشی بود با عنوان «در جمع عاشقان» که با امضای « د. ناطقی» در ماهنامه شورا شماره ۴۹ (مرداد و شهریور ۶٨) منتشر شد. آنها – رزمندگان ارتش و اعضا و هواداران مجاهدین- نزدیک به سه دهه زندگی بسیار سخت و پر مشقت و پر از فشار روحی را که بخشی از آن به خاطر روشهای ارتجاعی اعمال شده از سوی رهبری مجاهدین برای کندوکاو در زوایای روح افراد بوده و بخشی به خاطر ندانم کاری در مدیریت و بخش دیگری هم مربوط به فشارهای خارج از سازمان بوده است، تحمل کرده اند. بخشی از روزه و سالهای سخت آنان در زمان تعقیب کشتار نیروهای سیاسی بعد از ٣۰ خرداد سال ۶۰ گذشته است. آنها از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نکرده اند. من یقین دارم که خیلی از آنها از پوشیدن این یونیفورمهای رنگ و رنگ و «کارناوال ارتشی» راه انداختن منزجرند و به مسخرگی آن آگاهند (افسران نیروی دریایی تعلیم یافته در بیابانهای اشرف! وجهی از آن است)، اما این کارناوال انعکاس دهنده رویای رهبران و شیفتگی آنها به قدرت است و این امر به مصداق «وصف العیش نصف العیش» تمایلات قدرت پرستانه و دلبستگی آنها را به دنگ و فنگ تا حدودی ارضا می کند. تعطیل شدن اشرف آنها را از این عذاب که مثل گلادیاتورها ناچار به تحمل آن هستند نیز خلاص می کند. مناسب ترین دیپلماسی که مقامات عراقی می تواند بکار بگیرند این است که به دولت آمریکا برای انتقال مجاهدین به خارج از عراق فشار بیاورد. این تنها راهی است که دولت عراق می تواند هم خود را از فشارهای رژیم خلاص کند و هم وارد معامله ننگین بازگرداندن مجاهدین به ایران با رژیم آخوندی نشود. ایران و عراق دو کشور همسایه اند و به جای دیگری نمی توانند اسباب کشی کنند. مردم دو کشور در گذشته با رزیمهای دیکتاتوری مستقر در کشور خود مساله داشتند. آن رژیمها رفتند و عراق و ایران با مردمانشان برجا ماندند. مردم ایران هم اکنون با رژیم ارتجاعی جنایتکار و سرکوبگر مستقر در کشور خود مساله دارند، این رژیم هم خواهد رفت، مجاهدین هر ایرادی که به آنها وارد باشد، جزو نیروهای و سازمانهای سیاسی مخالف این رژیم هستند که رژیم تعداد بسیاری از نفرات آن را یا اعدام کرده یا زیر شکنجه کشته است. شایسته مردم عراق نیست که رژیمی که بعد از صدام حسین مستبد وحشی روی کار آمده است، با وارد معامله شدن با رژیم برای بازگرداندن مجاهدین به ایران که هیچ تردیدی در خطرات و رفتار وحشیانه یی که در انتظار آنان در زندانهای ملایان خواهد بود نیست، لکه ننگینی در کارنامه خود در رابطه با مردم ایران ایجاد بکند. این غیرانسانی و غیر شرافتمدانه خواهد بود. آمریکا می تواند با هماهنگی با دوستان اروپایی خود به آسانی امکان انتقال آنها را از عراق به اروپا و آمریکا بدهد. این را هم باید اضافه کرد که خیلی از ساکنان اشرف از پناهندگان این کشورها بوده اند. در اطلاعیه اخیر وزارت خارجه آمریکا اشاره شده است که مساله خارج کردن مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا می تواند مانع را از راه انتقال بخشی از مجاهدین به آمریکا بردارد و احتمالا تصمیم در این مورد به عهده آقای بارک اوباما گذاشته خواهد شد که از ۲۰ ژانویه ریاست جمهوری آمریکا را عهده دار می شود. انتقال مجاهدین از عراق به کشورهای اروپای غربی و آمریکا و اعطای موقعیت پناهندگی سیاسی به آنان بهترین راه حل برای تعطیل کمپ اشرف و پایان دادن به حضور مجاهدین در عراق است. حضوری که به خاطر جنگ ایران و عراق ممکن شد و اکنون مفید هیچ فایده یی برای مردم ایران در راه مبارزه شان بار ژیم نیست و ماندن مجاهدین در آنجا جز تحمل شرایط سخت و هدف حملات ایذایی رژیم قرار گرفتن هیچ اثر و فایده یی در امر مبارزه برای سرنگونی رژیم ندارد.
http://iradj-shokri.blogspot.com