بهروز سورن: نیمه شب نوشته ها – 38 – چپ و سالی که گذشت!!
سالی
که گذشت عنوانی است که میبایستی از تحولات سیاسی اتفاقیه در مدت سپری شدن
آن اطلاع دهد. طبیعی است که تلاشهای انسانی تنها در محدوده سیاسی و بویژه
وقایع سیاسی کشورمان به تنهائی نمیتواند خلاصه گردند. اما از آنجا که
انسانها در کوران وقایع علمی و فرهنگی و اجتماعی که همراه با شتاب تکاملی
عصر نمیتوانند همه پیشرفت ها را دنبال کنند و نسبت به همه شاخه های علمی و
فرهنگی نظرمند باشند. ما اکتفا می کنیم به همان تحولات سیاسی که نسبت به آن
حساس بوده ایم و در توان فهم و دانش ما بوده است. این وقایع بخشا در عرصه
تحرکات نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور میباشد. بنابر
این به همین محدوده خیره می شویم و چند سطری از بیلان کار و کنش و واکنش
بخشی از نیروهای سیاسی در سال گذشته می نویسیم.
سالی که گذشت همانند سالهای گذشته پر از تلاطمات و جابجائی های سیاسی بود.
جمهوری
اسلامی در حوزه بین المللی با معضل سوریه دست به گریبان شد و تا انتها از
حیات بشار اسد و سوریه دفاع کرد که دروازه اصلی نقل و انتقالات نظامی -
فرهنگی به مناطق مرزی کشور اسرائیل بود و چشم به آن دارد و بدین شکل بهره
جست.
پارادوکس
جمهوری اسلامی اما از انظار در خفا نمی ماند. از سوئی به حاکمیت و بقای
رژیم اسد چشم دارد و از منظری دیگر مخالفان شیعه بشار اسد را تقویت مالی و
نظامی می کند و از جهتی دیگر مدعی آن است که از آزادی های عمومی در این
کشور حمایت خواهد کرد. قطعا پیشبرد چنین سیاستی در این منطقه هزینه هائی در
سال جدید برای جمهوری اسلامی در برخواهد داشت.
جمهوری
اسلامی سرکوب و ایجاد محدودیت های مضاعف برای زندانیان سیاسی در داخل کشور
که تن به ستم حاکمیت نمی دهند و از سوی افکار عمومی بین الملل مورد حمایت
قرار می گیرند را تشدید کرده است و در همین روزهای گذشته برای اثبات خلق و
خوی سرکوب گرانه خویش وحشیانه تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی را به جوخه
اعدام سپرده است. وبلاگنویسان و قلم زنان بیش از طیف های دیگر مورد هجوم
رژیم قرار می گیرند و کماکان در صف اول قربانیان نظام قرار دارند.
ضمن
اینکه بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی در لیست مرگ آور آنها قرار دارند.
اما ایشان درس بزرگی از زن آزاده و فرهیخته زندانی, زنی که لقب مدافع بی
گناهان گرفته است, ( نسرین ستوده ) آموخت که زنان می توانند در چشم انداز
دودمانشان را نیز بر باد دهند. نسرین ستوده با تنها ابزار دفاعی اش که
اعتصاب غذا بود, توانست استبداد حاکم فقها را بزانو در آورد و به بخشی از خواست های برحق خود برسد.
سازمان
مجاهدین در فعل و انفعالات سیاسی از لیست سازمانهای تروریستی خارج شد.
قطعا این نکته در فعالتر شدن و ( سیاسی تر شدن ) نیروهای این سازمان در
عرصه بین المللی تاثیرات بسزائی خواهد گذاشت. سازمان مجاهدین از این فرصت
جدید مشروط بر تصحیح انحرافات خود در گذشته و دستیابی به شعارهای
استراتژیکی که مردم کشورمان در مطالبات خود عریان کرده اند و از جمله و
مهمترین آنها تعلقات به لائیسیته و جدائی دین از حاکمیت و سیستم آموزشی,
میتواند همراهی و همگامی خود را با آن خواست های عمومی نشان دهد. حذف بی کم
و کاست و علنی شعار جمهوری دمکراتیک اسلامی از بنیانهای سازمانی و فکری
میتواند گامی بلند به این سو باشد.
خطر
حمله نظامی به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی میتوانست نقطه عطف سیاهی بر
سرگذشت خونین مردم کشورمان باشد که در معادلات انتخابات در اسرائیل, آمریکا
و ایران بظاهر و موقتا دستخوش ملاحظات سیاسی وخاموش شده است.
اپوزیسیون
راست و لیبرال به آرزوی دیرینه خود که مورد توجه مجامع امپریالیستی قرار
گیرد و انجام وظیفه! کند نائل شد و از سوی آنان ارگانیزه شد تا در مرکز
اولاف پالمه و سپس لندن و پراک و ... دور هم بیایند و برای ملتی که ( هنوز
حتی نمی شناسند و اصراری هم در راستای منافعشان برای شناخت آن ندارند ) نقشه های رهبری شدن بکشند.
در
همین زمینه نیز بدون در نظر گرفتن پیچیده گی های عالم سیاست و عجولانه
طعمه تجربه نیروهای اطلاعاتی رژیم شده و نفوذی آنها سردار مدحی را بعنوان
منجی خود به بازار افکار عمومی بین المللی عرضه کردند.
اپوزیسیون
رادیکال و چپ نیز در سال گذشته دستخوش نقل و انتقالاتی چند شد. از سوئی
شکافی عمیق را حول و حوش تشکیل دادگاه ایران تریبون در میان بخشی از چپ
نظاره گر بوده ایم و از طرفی شاهد نزدیکی بخش بزرگی از این نیروهای متشکل (
بدون دخالت منفردین چپ ) می باشیم. این نکته پارادکسی سیاسی است که در
آینده نزدیک چپ سرنگونی طلب میبایستی به آن پاسخ دهد.
پدیده
زندانی سیاسی در کشورهای استبداد زده از جمله مهمترین و کلیدی ترین
پارامترهای موجود برای گذار به نظمی نوین بوده و همچنان خواهد ماند. نمونه
های آفریقای جنوبی و برمه و سایر کشورهای در حال تحول در برابر ماست. چپ در
سال گذشته در همین زمینه شکافی بسیار عمیق برداشت.
از سوئی طیف یا محفلی از چپ که پیش
از این کلید گردهمائی های دوره ای زندانیان سیاسی را در اختیار داشتند. (
این قضیه محرز بود که با تلاش هایشان میتوانستند در عرصه بین المللی طرح
شده و اهرم های لازم برای جهت گیری دادخواهی از زندانیان سیاسی کشتار شده
در دهه شصت را در اختیار داشته باشند). از زوایائی نیز بحث درخواست غرامت
مالی طرح شد که با مخالفت تعدادی از زندانیان سیاسی مواجه شد.
این
طیف بخشی از زندانیان سیاسی دهه شصت هستند که به اشکالی سازمانی و یا
ارتباطی در زندانهای سیاسی آندوران با یکدیگر در ارتباط می باشند. این نکته
بسیار با ارزش است و میتواند در زمینه های افشاگرانه و استنادی موثر واقع
شود. متاسفانه این طیف نتوانست با حضور خود نیروهای بسیط مرتبط با آندوره
سیاه را و بویژه خانواده های آنان را در صفوف خود بیابد.
بموازات
تلاش این طیف که از ایجاد فضا برای عموم زندانیان سیاسی رادیکال و از نحله
های فکری متنوع نتوانست موفقیتی حاصل کند زیرا به آن اعتقادی ندارد و در
این زمینه که دفاع از زندانی سیاسی در مفهوم عام آن اهمیتی تاریخی و سرنوشت
ساز دارد را اعلام نمیکند, اما طیفی دیگر تحت عنوان ایران تریبونال بخش
بزرگی از خانواده های اعدام شدگان آندوران را صرفنظر از تعلق های سازمانی
آنها در خود جای داده بود و پس از گذشت سالها در شکل گیری و ارتباط سازی با
نهادهای دیگر موفقیت خود را در عرصه بین المللی گسترش داد و قدم های بزرگ
برای طرح محکومیت جمهوری اسلامی در جنایت علیه بشریت برداشت.
اینکه
نتیجه این تلاش ها به کجا انجامید؟ و این طیف کدام مواضع را برای پاسخگوئی
در برابر خود قرار خواهد داد از نکاتی است که هنوز نمیتوان در برابر آن به
قضاوت نشست.
پاراگراف
گزارشکران: گزارشگران حساسیت های خود را نزدیک به یک دهه به معضل زندانیان
سیاسی نشان داده است. از تمامی تلاش های افشاگران در هر جائی استقبال و
تبلیغ کرده است. در این زمینه نه حساب بانکی از کسی خواهد خواست و کم کاری
نخواهد کرد.
ضمن
بی ارتباطی با ایران تریبونال از مراسم دادگاه اولیه در لندن حمایت و
تبلیغ کردیم همانند سایر جریانات. انگیزه های ما محکومیت و افشا آندوران
سیاه دهه شصت است. همین کار را در ارتباط با گردهمائی زندانیان سیاسی در
دوره های مختلفش انجام دادیم. حمایت از مراسم در وین ونکوور تورنتو هلند
استرالیا فرانکفورت و ..... از وظایفی بود که بر عهده داشتیم و به بهترین شکل موجود آنها را برگزار کردیم.
اشکال
چه بود که این دو طیف نتوانستند در کنار هم صفوفی مقتدر تر و فشرده تر
قرار دهند و دامنه تاثیرگذاری تلاش های خود را بسیط تر کنند؟
اینجا
بحث بحث دستاوردهاست. کدام دستاوردها؟ اینکه نهاد مزبور شناخته شود, اینکه
نهاد مزبور بتواند امکانات فنی و مالی منتج از این تحرک ها را بنام نهاد
خود ثبت کند. اینکه امکانات تبلیغی و بلندگوهای رسانه ای در اختیار آنان
قرار گیرد. باز نمودن این گفتار مشکلی را به مشکلات فعلی میافزاید و از
همین جهت طرح نمی شود.
به
هر رو این شکاف در میان موافقان و مخالفان حرکت ایران تریبونال بیشترین
انرژی ها و توانائی های این بخش از چپ را بخود اختصاص داد و مبارزه طبقاتی و
خیره شدن به وقایع درون و مبارزاتی مردم کشورمان را تحت الشعاع قرار داده و
به بیراهه برد.
اینهمه
اشاره ای بود به عدم بلوغ سیاسی بخشهائی از چپ که نه تنها توان راه جوئی
ندارند که حتی از سکتاریسم و فرقه گرائی نیز بی بهره! نیستند. مولفه رقابت
بر سیاق سازمانی و تشکل خودی هنوز حرف اول را میزند و کماکان با تعریف دفاع
از هویت و موجودیت عام زندانی سیاسی با اما و اگرهای سنتی آشنائی ندارند.
تحریم
اقتصادی دول غربی در سال گذشته توانست تا حدود زیادی و بشکل محسوس هم در
عرصه سیاست گذاران و هم در میان سیاست شدگان در پائین تاثیرات تعیین کننده
ای بجای بگذارد. مرگ و میر بیماران و دوچندان شدن غم نان سقوط آزاد ریال و
تومان و افزایش نجومی قیمت ها در بازار خرید و فروش توانست چهره ثبات نسبی مکانیسم های اقتصادی را بر هم بزند.
با
امید به اینکه پروسه بلوغ سیاسی چپ در خارج از کشور مسیر کوتاه تری را در
پیش داشته باشد و مبارزه ای وسیع و گسترده خیره و به تحولات سیاسی اقتصادی
در داخل کشور را از سوی چپ در تبعید نظاره کنیم.
5/1/2013