۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

84 نفر معادل 8500میلیارد تومان به بانک های کشور بدهکارند. 43 نفر، شش هزار و 500 میلیارد تومان به یکی از بانک های دولتی












































سرمایه در گزارش اصلی خود از زبان یک عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشور با انتقاد از نپرداختن به بحث مفسدان کلان اقتصادی و دانه درشت ها نوشته 84 نفر معادل 8500میلیارد تومان به بانک های کشور بدهکارند. 43 نفر، شش هزار و 500 میلیارد تومان به یکی از بانک های دولتی و 41 نفر نیز دو هزار میلیارد تومان به بانک های دیگر بدهکارند.

عزت الله یوسفیان ملا در سرمقاله سرمایه به شعارهایی که دولت گذشته درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی و رانت خواری داده بود اشاره کرده و نوشته مردم انتظار دارند که دولت و در راس آن ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، تلاش بیشتری به خرج دهند تا با وصول مطالباتی که متعلق به آحاد ملت ایران و جزء اموال عمومی است و سرمایه گذاری آن در بخش های مولد و کارآفرین، حجم عظیمی از سرمایه های کشور را که در حال حاضر در دست افراد معدودی است به مسیر اصلی خود بازگردانند و موجب رشد تولید شوند .

به نظر نویسنده این مقاله سرمایه هایی که توسط آحاد جامعه و دولت در اختیار بانک ها قرار داده شده بود تا بانک ها به عنوان امین مردم از آن در جهت شکوفایی اقتصاد کشور بهره برداری کنند، به علت عدم نظارت کافی و برخی سودجویی ها به عاملی برای رکود و تورم و تحت فشار قرار گرفتن پایه های اقتصادی کشور تبدیل شده و در نهایت اینکه مسوولان امر به خصوص ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشور باید به انتظار مردم سریع تر پاسخ داده و با بازگرداندن سرمایه های ملی به چرخه اقتصادی کشور، شرایط اقتصادی فعلی را به روند عادی خود برگردانند.

بانک فسادآور

روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی نوشته د ولتی بودن بانک ها فسادآور است" و "ارائه هشت هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی به 90 نفر"، این دو جمله و گفته مهم، نکات محوری گفت وگوی موسی الرضا ثروتی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس است .

به نوشته این روزنامه ثروتی درباره عمده دلایل شیوع فساد در ساختار اجرایی بانک ها اظهار داشت؛ از عمده دلایل شیوع فساد در ساختار بانکی کشور، دولتی بودن آنها است چراکه بانک های دولتی وام ها را با 12 درصد سود پرداخت می کنند و این در حالی است که تعرفه بازار بیش از این مبلغ یعنی بین 24 تا 25 درصد برآورد می شود.

نان در تنور سیاست

به نوشته روزنامه خبر افزایش قیمت نان فانتزی به عنوان یکی از مظاهر گرانی در ماه مبارک رمضان، چالش جدیدی را میان دولت و تولیدکنندگان به وجود آورد .

در گزارش این روزنامه آمده اواسط هفته گذشته با حذف یارانه آرد نان فانتزی و نان‌های حجیم قیمت نان فانتزی دو برابر شد. قیمت نان باگت فـرانـسوی به 500 تومان، نان بربری فانتزی 500 تومان، نان جو گرد 700 تومان، نان جو لقمه‌ای 800 تـومان، شیرمال ساده 600 تومان، شیرمال کشمشی 700 تومان و شیرمال صدفی500 تومان رسید تا صدای اعتراضات از چند جا بلند شود .

خبر گزارش داده: نخست مصرف‌کنندگانی که بی‌خبر از دلایل گرانی نان توان خرید آن را نداشتند و از خیر نان فانتزی گذشتند و به سنتی اکتفا کردند. دوم نانوایی‌ها و اصنافی که علت گران شدن نان فانتزی را معلول حذف یارانه نان و عدم افزایش دستمزدها خواندند. مسئولان هم واکنش به افزایش قیمت نان فانتزی واکنش داد

* منزل پروفسور حسابی از سوی یک بانک به حراج گذاشته شد


۳۰ مرداد ۱۳۸۸ | admin

در آستانه هفدهمین سالروز بزرگداشت پروفسور حسابی، دانشمند بزرگ و پدر علم فیزیک ایران که در طول ۷ دهه از عمر پربار خود خدمات بی بدیلی به کشور و دنیا ارائه کرد، متاسفانه منزل ایشان از سوی یکی از بانک ها به حراج گذاشته شده است.
حدود ۱۷ سال پیش پروفسور حسابی برای انجام فعالیت های تحقیقاتی خود وامی به مبلغ ۴۸ میلیون تومان از یکی از بانک های دولتی دریافت می کند اما متاسفانه موفق به پرداخت بدهی خود نمی شود و هم اکنون پس از گذشت ۱۷ سال مبلغ این وام با احتساب روزانه ۱۹۵ هزار تومان سود و جریمه حدود ۲/۵ میلیارد تومان برآورد شده است که مسئولان این بانک صرف نظر از خدمات بسیاری که پروفسور حسابی به دنیای علم و کشورش کرده است، برای اخذ این بدهی به دنبال حراج منزل وی هستند.
پروفسور محمود حسابی پدر علم فیزیک ایران و دانشمند برجسته معاصر این مرز و بوم خدمات علمی بی شماری در طول ۷ دهه زندگی پربارش از خود بر جای گذاشت.

بینا

خبرگزاری هرانا : گزارش پیش رو به مناسبت 28 مرداد سی امین سالگرد آغاز جنگهای کردستان منتشر می شود.

درست در سی سال پیش (سال 58) در چنین روزی به نام مبارزه با ضدانقلاب و ایجاد امنیت در مناطق کردنشین به دستور مقامات وقت جمهوری اسلامی قوای نظامی ایران به سمت پاوه، سنندج، مریوان و ... حرکت کرده و جنگی که قرار بود برای کردها رفاه و آسایش به ارمغان بیاورد، چیزی جز ناامنی، کشتار بی رحمانه، تخریب دهها روستا و آواره شدن صدها خانواده، دستگیری و شکنجه غیر انسانی مردم و... را در پی نیاورد.

برای برسی اوضاع مناطق کردنشین بعد از انقلاب 57 تا به امروز، می توان سه مرحله متفاوت را در نظر گرفت.

1. دوران اوایل انقلاب

2. دوران عقب نشینی احزاب اپوزسیون کرد به منطقه کردستان عراق و روی کارآمدن اصلاح طلبان

3. دوران روی کارآمدن دولت نهم

هر یک از این دورانها شرایط مختص به خویش را دارد، دورانهای اول و دوم بارها از سوی روشنفکران مستقل، مدافعان حقوق بشر، مطبوعات، مقامات وقت محلی، احزاب اپوزسیون کرد مورد برسی و کالبد شکافی قرار گرفته است.

با توجه به پیروزی بحث برانگیر دوباره محمود احمدی نژاد در انتخابات! دهم ریاست جمهوری و قریب به یقین تداوم یافتن اقدامات ضد حقوق بشری در ایران و علی الخصوص مناطق کردنشین که محوریت این ویژه نامه است، کمیته کردستان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران برای تنویر افکار عمومی و بیان نگرانی نسبت به احتمال افزایش گسترده خشونتها و تداوم سرکوب کردهای ایران در دوره جدید ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، اقدام به انتشار گزارش تفصیلی از کارنامه چهارساله دولت نهم ایران در حوزه های مختلف حقوقی در مناطق کردنشین می کند.

امید است مسولین جمهوری اسلامی با اقدام به بازخوانی عملکرد و نتایج منفی اقدامات خود با اتخاذ رویه ای صحیح و با زدودن غبار بی اعتمادی جهت تحقق حقوق قانونی و انسانی این قشر از هموطنان اقدامات موثر و لازم را که می تواند اجرای قانون، برقراری دیالوگ و حذف نگاه امنیتی به مناطق کردنشین در وهله اول باشد را سامان دهد.


حوزه ی فرهنگی


" کردستان استان فرهنگی است و مساله امنیتی بر آن عارض شده است"

این سخنان محسنی اژه ای وزیر اطلاعات در جلسه هیئت دولت با حضور رهبر جمهوری اسلامی مورخه 24 اردیبهشت ماه سال جاری در شهر سنندج بود.

هر چند این گفته یا این قبیل گفتار را می توان به فال نیک گرفت و اعترافی دیر هنگام به بسیاری از خواسته های فرهنگی کردها تعبیر کرد ولی با برسی عملکرد دولت در حوزه ی فرهنگی بار دیگر تناقض گوییها و عدم پراکتیزه کردن وعده ها از سوی مسولین آشکار می شود.

طی دهه های گذشته جنبشهای ناسیونالیسم کرد خواستار حق خودمختاری بودند اما چندی بعد با درک هزینه سنگین مبارزات مسلحانه و اهداف رویایی کردستان بزرگ و برجسته ترشدن نقش گفتمانهایی همچون حقوق شهروندی٬ حقوق بشر، اعتراضات مدنی و گسترش جامعه مدنی و اعلامیه جهانی حقوق بشر در حل مسالمت آمیز مساله کرد و دستیابی به حقوق فرهنگی خویش، فعالان سیاسی و مدنی کرد نیز در طی سالیان اخیر با برگزیدن مشی متفاوت به بازنگری در خواسته های خویش و تجدید ساختار بر طبق معیارهای دمکراتیک برآمدند.

فعالان سیاسی کرد دریافتند که زمان قیام با هدف تاسیس دولت جداگانه و جنگهای رهایی بخش ملی به سرآمده و نه تنها با این اهداف مساله کرد حل نمی شود بلکه بر پبچدگیهای آن نیز می افزاید. در این راستا سنگینی خواسته های خویش را بر حقوق فرهنگی متمرکز کردند و خواستار به رسمیت شناختن موجودیت فرهنگی خویش و در تلاش برای توسعه و اعتلای آزادانه آن شدند. متاسفانه درخواستهای دمکراتیک کردها نه تنها پاسخ داده نشد بلکه حتی سیاستهای آسمیلاسیون (یکسان سازی همه جانبه ی اقوام پیرامون فاقد قدرت) و ژنوساید سفید (نابودی تمام دارایی های هویتی، فرهنگی و روابط اجتماعی منجمله زبان و سنن) از سوی دولتهای مختلف حکومت مرکزی به اجرا درآمد.

در واقع بعد از کشتارهای اوایل انقلاب که قتل دهها هزار شهروند کرد، ویرانی صدها روستا، ترور روشنفکران و مخالفین کرد را به همراه داشت، امروز نوعی دیگر از ژنوساید که به ژنوساید سفید مشهور است از سوی حکومت مرکزی اجرا می شود که اثرات مخربتری از انواع دیگر ژنوسایدها را به همراه دارد و هدف دراز مدت آن ذوب تدریجی موجویت فرهنگی اقلیت ملی کرد است. بر این اساس تمام اجزای آن از جمله زبان مادری، پوشش محلی، آداب و رسوم محلی و ... که نشانه ای از وجود یک موجودیت فرهنگیست طی برنامه های که دور از قواعد حقوقی و تهی از پرنسیبهای اخلاقی است مورد هدف قرار گرفته اند.

برای آشکار شدن ابعاد مختلف سیاست آسمیلاسیون (ژنوساید فرهنگی) در مناطق کردنشین٬ ابعاد مختلف نقض آشکار حقوق بشر را بررسی می کنیم :

زبان مادری

یکی از فاکتورهای وجود هر قومیت یا ملیتی، زبان است و جامعه شناسان از زبان به عنوان فاکتور اصلی و شناسنامه هر ملتی نام می برند.

هرچند که طبق اصل 15 قانون اساسی "استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است"، اما زبان کردی همانند دیگر اقلیتهای زبانی در حاشیه بوده و مورد بی مهری سیستم قرار گرفته است.

سیستم با اجازه ندادن به فعالیت انجمن ها و آکادمیهای علمی زبان و عدم ایجاد کرسی زبان در مراکز دانشگاهی مقدمات ذوب فرهنگی تدریجی زبان کردی را فراهم میکند. هر چند در سالهای دوران اصلاحات بحث دایر شدن کرسی زبان کردی و اضافه کردن رشته ای جدید به نام ادبیات کردی در دانشگاه کردستان در شورای انقلاب فرهنگی تصویب شد و حتی در آخرین روزهای دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد هم شاهد مصوبه ای برای تدریس به زبان محلی در مراکز دانشگاهی بودیم٬ ولی متاسفانه همانند بیشتر مصوبات دیگر این مصوبه هم فقط بر روی کاغذ ماند و حالت پراتیکی به خود نگرفت. احضار مدیر چندین مدرسه پیش دبستانی شهر سنندج در سال 87 به معاونت سیاسی – امنیتی استانداری به سبب آموزش زبان کردی در کلاسهایشان و تهدید آنها به تعطیلی مدارسشان٬ بهترین گواهی آشکار از تناقض گفتار و عمل سیستم در قبال مسائل فرهنگی است.

• آموزش و تداوم حیات زبان اول (زبان مادری) بعنوان یکی از حقوق اقلیتهای ملی مترصد اتخاذ راهکار از سوی متولیان فرهنگی کشور است٬ فعالان این عرصه معتقدند باید به جای تصویب مصوبات محکوم به مسکوت٬ در فکر ایجاد ساز و کارهای لازم و پشتیبانی مادی و معنوی از انجمن و اکادمیهای تخصصی زبان و آماده کردن اساتید آموزش دهنده زبان مادری برآمد، زیرا بییشتر انجمنهای پراکنده آموزش زبان خاصه کردی همچون "آموزشگاه سوما" به سبب فشار نهادهای امنیتی تعطیل شده اند و یا به دلیل نبود پشتوانه های مالی بعد از مدتی ناچارا از فعالیت بازمانده اند و اگر هم برای ادامه کار به علت عدم وجود ساز و کارهای داخلی از حمایتهای تئوریک کردهای کردستان عراق که در زمینه ادبیات کردی تجربیات بیشتری دارند و توانسته اند تا حد زیادی با آماده سازی اساتید زبان کردی٬ ایجاد فرهنگستان زبان کردی و ایجاد کرسی زبان مورد اشاره در دانشگاه های خود به اعتلای زبان آکادمی کردی کمک شایانی بکنند٬ استفاده نمایند ولی متاسفانه بیشتر این ارتباطات فرهنگی به ظن مسولین حکومت قابل قبول نیامده و متولیان این انجمنها به اتهامهای سیاسی دستگیر و زندانی شده اند.

• عدم وجود کتب ادبی، تاریخی و فرهنگی در مناطق کردنشین سبب شده که علاقمندان برای بدست آوردن چنین کتابهای که بیشتر چاپ کردستان عراق هستنند مبالغ هنگفتی با قبول تمام محدودیتها بپردازند به همین خاطر لزوم چاپ چنین کتابهایی در داخل کشور ضرورت پیدا می کند. لازم به ذکر که بیشتر کتابهای نویسندهای کرد ایرانی به خصوص در حوزه ادبی به سبب وجود مراحل سانسور و سختگیری برای گرفتن مجوز چاپ، و همچنین هزینه گزاف چاپ آن در ایران، توسط تعدادی از مراکز انتشاراتی موجود در کردستان عراق که با هدف کمک به گسترش ادبیات کردی تاسیس شده اند٬ به صورت رایگان یا قیمت نازل چاپ می شود

" زبانی ماندگار خواهد بود که در عرصه ادبیات بتواند خود را شکوفا و گسترش دهد"، حکومت مرکزی نیز بطور کاملا مهندسی شده و هوشیارانه از سویی ادعای حقوق فرهنگی اقلیتها را می کند و از سویی دیگر در چاپ کتابهای حوزه ادبیات این زبانها مانع تراشی می کند و معمولا به بهانه سیاسی بودن مطالب، مجوز چاپ چنین کتابهایی را صادر نمی کند و فعالان این عرصه با اعتقاد به اینکه "زبانی که ادبیاتش رو به افول رفت کم کم به فراموشی سپرده می شود" نگران از سیاست در پیش گرفته دولت هستند.

مشارکت آزادانه در حیات فرهنگی

با وجود اینکه ماده 27 اعلامیه جهانی حقوق بشر بر لزوم مشارکت آزادانه در حیات فرهنگی جامعه و برخورداری از هنر و فواید پیشرفت علمی تاکید می کند٬ اما در ایران برگزاری آداب و رسوم که بخشی اساسی از حیات فرهنگی هر قوم یا ملتی است با موانع جدی روبه روست.

برگزاری مراسم ملی نوروز

نوروز یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه این مناسبت در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران، نوروز را جشن می‌گیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. برای کردها نیز این روز بر اساس یک باور تاریخی بعنوان روز پیروزی خیر بر شر جایگاهی ویژه پیدا می کند و هزاران سال است همراه با برگزاری مراسمات خاصی گرامی داشته میشود.

کردها با برپایی جشن٬ پایکوبی و برافراشتن آتش بر روی کوهها مهمترین عید ملی-تاریخی خود یعنی نوروز را گرامی می دارند. اما متاسفانه این جشن و شادی که همراه با رسومات فرهنگی دیگر برگزار میشود با نگاه امنیتی سیستم تلفیق شده و تلاشهای زیادی برای ممانعت از اجرای سنتی آن در جریان است.

در طی سالهای اخیر و به طور مستمر در روزهای پایان سال، مناطق کردستان حالت جنگی به خود گرفته و نسبت به برگزاری مراسم نوروز از سوی دستگاه امنیتی و انتظامی به شهروندان اخطار داده می شود٬ فعالین فرهنگی به نهادهای امنیتی فراخوانده میشوند و مورد تهدید قرار می گیرند و اگر هم مراسمی برگزار شود بعدا برگزار کنندگان آن مورد آزار و اذیت نهادهای امنیتی قرار می گیرند.

محدود کردن برگزاری مراسم رقص محلی کردها( هه لپه رکی) توسط اداره اماکن

رقص محلی کردها که از آن به عنوان "هه لپه رکی" یاد می شود فراتر از یک رقص ساده محلی یک نماد تاریخی کهن است و طی هزاران سال با فرهنگ کردها عجین شده است. نظم، حرکتهای موزون دست، پا و شانه های زنان و مردان در کنار هم در " هه لپه رکی" سبب شده که این رقص محلی در بیشتر فستیوالهای رقصهای محلی جهان مقام های نخست را به خود اختصاص دهد.

اما در طول دوره چهارساله دولت نهم شاهد فشارهای گسترده از سوی اداره اماکن برای محدود کردن برپایی آن در مراسمات ملی و جشنهای شادی بودیم. آنها تداخل زن و مرد در هه لپه رکی را با توجه به ضوابط اسلامی حرام دانسته و تلاش می کنند در مراسمات از برپایی آن ممانعت به عمل آید.

تخریب و تاراج آثار باستانی

کردستان (منظور از کردستان تمام جغرافیای محل سکونت کردها می باشد) به عنوان یکی از باستانی ترین سرزمینهای محل پیدایش تمدن بشری و خصوصا تمدن ماد، سرشار از آثار باستانی بوده و همزمان جولانگاه مافیای میراث فرهنگی در ایران است.

فعالان کرد در این عرصه معتقدند دیدگاه منفی که طی سالیان در قبال کردها از سوی حاکمیت پیدا شده سبب شده که هموراه نسبت به حفاظت از آثار باستانی موجود در مناطق کردنشین بی تفاوتی پیش آید، گزارشات متعددی از تخریب یا تارج آثار باستانی میتوان داشت که از آنجمله پروژهای زیر ساخت جاده ای و آپارتمانی در مناطق کردنشین از جمله کمربندی اطراف سنندج، شهر بیستون و اسلام آباد غرب است.

محدود کردن استفاده از پوشش محلی

در طی سالهای اخیر نسبت به پوشش لباس محلی دانشجویان در دانشگاهای کشور حساسیتهای امنیتی خاصی ایجاد شده است بطوریکه فقط به علت پوشیدن لباس محلی در دانشگاها تعدادی دانشجوی کرد به کمیته انضباطی احضار شده اند. همچنین این اقدامات به دانشگاها محدود نشده و شهرها را نیز در برگفته و مامورین انتظامی حتی به رنگ پوشش لباس محلی مردم به نام " چوخورانه ک" در خیابانها به بهانه اینکه رنگ لباس چریکها و پیشمرگان کرد است، واکنش نشان داده و افرادی را که چنین مدلهای لباسی را پوشیده اند مورد تهدید و توبیخ قرار میدهند.

ممنوعیت استفاده از نامهای کردی

دایره سبک زندگی شهروندان کرد هر روز تنگتر می شود، بطوریکه هر روز برای هر مساله خط قرمزی مشخص می شود.بر طبق دستوالعمل فرمانداریها، اداره ثبت احوال نسبت به صدور شناسنامه به نوزادانی که از نامهای خاص کردی که در واقع ممنوعه اعلام شده است (همچون روژهلات، زیلان، آرگش، شه‌وین) بهره میبرند، منع شده اند و حتی در طول چند سال گذشته بیشتر مغازه ها و دفاتر تجاری که از این نامها استفاده کرده اند از سوی مسولین اداره اماکن مورد توبیخ و فشار برای تغییر این اسامی قرار گرفته اند.

حوزه جامعه مدنی

"سنگ اندازی و مانع تراشی نهادهای امنیتی در رشد و نمو جامعه مدنی نوپا در مناطق کردنشین"

با عقب نشینی احزاب اپوزسیون کرد به منطقه کردستان عراق و روی گردانی از فعالیتهای مسلحانه، جامعه مدنی و مبارزات مدنی این قشر از جامعه امکان حیات یافت.

گذار از حزب محوری به جامعه محوری

با پیروزی جریان اصلاحات در دوم خرداد 76، تظاهراتهای خودجوش اسفندماه 77 مردم شهرهای مختلف کردستان در محکومیت دستگیری عبدالله اوجالان از رهبران با نفوذ کردها (رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه)٬ سر آغاز مبارزات و حیات جامعه مدنی کردستان شد.

هر چند فضایی که با روی کار آمدن اصلاح طلبان در دوم خرداد 76 به وجود آمد تغییرات بنیادینی را در پی برنداشت ولی جو و شرایطی را به وجود آورد که تا حدودی سبب روزنه تنفس برای زیست جامعه مدنی در کردستان تلقی میشود.

اقشار مختلف جامعه در راهبرد مبارزات مدنی برای تحقق خواست های قانونی خود اقدام به سازماندهی خویش کردند٬ تاسیس محدود انجمن ها و انتشار نشریات کردی در دانشگاهای ایران٬ ورود دهها نشریه کردی-فارسی به جامعه مطبوعات٬ تاسیس NGO های مختلف در حوزه محیط زیست در شهرهای مختلف، تاسیس آموزشگاه زبان کردی و موسیقی محلی و .... نشانه ی تمایل جامعه کرد به حل مسالمت آمیز مشکلات خود در ایران است.

ولی متاسفانه با سرکار آمدن دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد نه تنها زمینه و بسترهای گسترش این روند مثبت فراهم نشد بلکه حداقل دست آوردهای سالهای اخیر نیز در معرض سرکوب و نابودی قرار گرفت. بررسی کارنامه دولت احمدی نژاد در مناطق کردنشین بیانگر این واقعیت است که جامعه مدنی بیشترین فشار و سرکوب را از سوی نیروهای امنیتی در جهار سال گذشته تحمل کرده است.

هر چند باید اذعان کرد علیرغم تمامی آسیب ها و برخوردهای امنیتی، جامعه نوپای مدنی در کردستان توانسته جنبه روشنفکری، هویت طلبی و سازماندهی خویش را توسعه داده و به فرهنگ عمومی تبدیل کند.

به تبعیت از سیاست کلی دولت نهم، هر گونه فعالیت سازمانی یا فردی کردها در حوزه مستقل و عمومی جدای از حوزه دولتی تهدیدی بر کلیت حکومت محسوب شد و بر این اساس سیستم کمر به سرکوب آنان بست.

در این مدت فعالین جامعه مدنی که خواستهای دمکراتیک خویش را در قالب نهادهای مدنی مطرح می کردند٬ تحت عنوان اتهاماتی از جمله براندازی نرم، اقدام علیه امنیت ملی، تاسیس تشکلات غیر قانونی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به زندان محکوم شدند.

مطالبات دمکراتیک فعالین مدنی در حوزه های فرهنگی٬ روشنگری و اطلاع رسانی٬ حقوق بشر٬ حقوق زنان و خواسته های صنفی کارگران، معلمان، دانشجویان و .. را در بر داشت٬ ولی برخورد با آنان عیناً همان برخوردی بود که با نیروهای اپوزیسیون و چریکهای کرد میشد.

افشاگریهای معلم دربند، فرزاد کمانگر در نامه های خود که از شکنجه های روحی- جسمی اعمال شده بر خود به دلیل قومیت-ملیت خود توسط بازجویهایش خبر میدهد خود گواهی مستند از شدت نحوه ی برخورد با فعالین مدنی در مناطق کردنشین است.

سانسور و اختلال ماهواره ای

در طول چهار سال اخیر همچنین سانسور و فیلتر کردن سایتهای سیاسی٬ فرهنگی٬ اجتماعی به میزان قابل توجهی افزایش یافت و همزمان برای اختلال در پخش کانالهای ماهوره ای کردی در بیشتر شهرهای مناطق کردنشین، مراکز ارسال پارازیت تاسیس شد که علاوه بر هزینه های هنگفت خرید دستگاهای ایجاد اختلال در امواج ماهواره ای، خطرات جدی برای سلامتی شهروندان در پی دارد.

ممنوعیت برگزاری یادمان حلبچه

بعنوان یکی از موارد برجسته دیگر در مانع تراشی و سنگ اندازی حکومت در قبال فعالیتهای مدنی می توان به ممنوع کردن برگزاری مراسم یادمان حلبچه در مراکز دانشگاهی و نهادهای مربوطه اشاره کرد.

در حالی که دولت ایران برای مناسبتهای غیر مربوط با تاریخ ایران اقدام به هزینه و برنامه میکند، مراسمی که به صورت قانونی هر سال در اسفندماه توسط فعالان این عرصه و به مناسبت یادمان قربانیان کرد حمله شیمیایی دولت وقت عراق به منطقه حلبچه در جنگ 8 ساله برگزار می شد ممنوع شده است..

حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در مناطق کردنشین

پس از سپری شدن سی سال از انقلاب 57 نگاه امنیتی هنوز بر مناطق کردنشین و اقلیت ملی کرد حکمفرماست. هنوز نیروهای بیشمار نظامی و ادوات جنگی در مناطق مذکور قابل روئیت است.

در طی دوره اول جنگهای کردستان، مسولین وقت جمهوری اسلامی وجود نیروهای اپوزسیون کرد را بهانه ای برای عدم سرمایه گذاری و پیشرفت اقتصادی در این مناطق اعلام می کردند، با خروج نیروهای اپوزسیون کرد به منطقه کردستان عراق٬ متوقف شدن مبارزات مسلحانه و تغییر اهداف استراتژیک احزاب، در اواسط دهه 70 تا اواسط سال 84 فرصتی تاریخی برای حل مشکلات اقلیت ملی کرد فراهم شد که از آن بهره ای برده نشد.

• اجرای سیاست محروم نگه داشتن کردستان٬ عدم ارائه و اجرای راهکارهای علمی برای حل معضلات اجتماعی و عدم صدور مجوز تاسیس احزاب سیاسی با گرایشات مطالبات اقلیتها از سوی وزارت کشور، از دلایل بحران ثابت سیاسی،اجتماعی – اقتصادی در این مناطق از کشور است.

• به دلیل وجود بندهای غیر دمکراتیک وناقض حقوق بشر در قانون اساسی ایران علی الخصوص در خصوص شرایط کاندیدای ریاست جمهوری (اصل 115 قانون اساسی : رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر می باشد انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت، تقوی،مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور) اقلتهای مذهبی که در اینجا شامل اکراد نیز میشود و زنان در حاشیه نگه داشته شده اند و در واقع آنها از یکی از حقوق اولیه خویش که در اعلامیه جهانی حقوق بشر هم به آن اشاره شده یعنی حق مشارکت آزادانه در تعیین سرنوشت سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش محروم شده اند.

• پایینترین میزان مشارکت در انتخابات همواره در مناطق کردنشین بوده تا حدی که به گفته ی آمارهای رسمی وزارت کشور درصد شرکت کنندگاه کرد در دوره اول انتخابات ریاست جمهوریی نهم37.27 و در دور دوم 24.96 بوده است و بالای 40 درصد زندانیان سیاسی در ایران را فعالین سیاسی و مدنی کرد تشکیل می دهند٬ این مسائل دلایلی برای عدم وجود نگاه مثبت و اطمینان اکراد به حکومت مرکزی است.

بازگشت به اصول انقلاب!

در سالهای اول انقلاب، مسولین وقت تحت عنوان مبارزه با تجزیه طلبی و ناامنی اقدام به ملیتاریزه کردن کردستان کردند، هر گونه دگراندیشی و فعالیت سیاسی به شدت سرکوب شد٬ دستگیرهای گسترده فعالین سیاسی و شکنجه آنها در بازداشتگاها و پادگانها و صدور احکام سنگین برای آنها توام با اعدام صدها جوان به اتهام همکاری با نیروهای اپوزسیون کرد و ... شرایط بحرانی و فضای رعب و وحشت بر مناطق کردنشین را حمکفرما کرده بود.

امروز هم با وجود ادعای پایان یافتن نگاه امینتی به مناطق کردنشین از سوی مسولین جمهوری اسلامی٬ اما شرایط و اوضاع چیز دیگری را نشان می دهد. بازسازی پادگانهای سپاه در روستاها٬ افزایش نیروهای نظامی٬ هزینه کردن بودجه های هنگفت برای استخدام نیروهای بومی بسجی٬ افزایش اختیارات نیروهای مبتدی بسیجی در برقراری امنیت و... همه بیانگر ترجیح دادن اولیتهای امنیتی دولتی بر سایر اولیتهای اقتصادی،سیاسی٬ اجتماعی و فرهنگی است.

دولت محافظه کار احمدی نژاد که با شعار عدالت، مهرورزی و بازگشت به اصول اولیه انقلاب توانست در سال 84 به پیروزی در انتخابات برسد٬ فارغ از وقایع پس از انتخابات در ایران دوره دوم چهار ساله ریاست جمهوری خویش را آغاز کرده است. هر چند درصد مشارکت کردها در انتخابات نهم حدود 27.97 درصد بود ولی با نگاهی دقیق به دوران ریاست جمهوری می توان گفت که احمدی نژاد تنها توانست به وعده خویش در بازگشت به اصول اولیه انقلاب! جامه عمل بپوشاند. مقایسه شرایط امروز مناطق کردنشین با روزهای اوایل انقلاب اثبات کننده ی چنین ادعای است.

کشتار روزانه کاسبکاران کرد که متهم به حمل کالای قاچاق از جمله چای، پارچه، لوازم خانگی و عدم محاکمه عادلانه عاملین نظامی این کشتارها ،سپردن برقراری امنیت در شهرهای به نیروهای مبتدی و بومی بسیجی که با مبانی حقوق شهروندی نیز بیگانه هستند و بدون آموزشی خاص مسلح شده و باید امنیت را برقرار کنند!٬ دستگیرهای گستردهای شهروندان کرد به اتهامهای امنیتی و صدور احکام سنگین زندان و تبعید به آنها٬ صدور حکم اعدام برای 15 نفر از فعالین سیاسی و مدنی کرد به خوبی توصیف کننده فضای امنیتی این نقطه از کشور است.

پاکسازی مین

در ادامه باید به تناقض ادعاهای مسئولان نظامی در خصوص پاکسازی 80 درصدی مین در مناطق کردنشین نیز اشاره کرد که علیرغم این آمار ما شاهد کاشت مین در مناطق مرزی با کردستان عراق هستیم ( بطوریکه در شهرهای سردشت، پیرانشهر، سقز، بانه، مریوان٬ سرپل ذها و دیگر شهرهای امتداد خط مرزی، در طول چهار سال گذشته بر اثر انفجار مین دهها شهروند کرد کشته و دهها تن دیگر به شدت زخمی شده اند)

آغاز تحرکات مدنی در دولت نهم

قتل "شوانه سید قادری" در تیرماه 1384 و همزمان پخش تصاویر و عکسهای تکان دهنده این جنایت سبب برپایی تظاهراتهای سراسری در مناطق کردنشین شد٬ نیروهای امنیتی مانند گذشته با خشونت تظاهرات کردها که نوعی اعتراض مدنی به این جنایت بود را به شدت سرکوب کردند. بطوریکه در روز مراسم تحلیف دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نیروهای امنیتی تعدادی از شهروندان را در شهر سقز به قتل رساندند٬ دها تن دیگر را زخمی و صدها نفر را دستگیر کردند. همزمان تظاهرات در شهرهای دیگر نیز توسط نیروهای امنیتی به شدت سرکوب شد تا حدی که حتی زن جوانی در شهر اشنویه که از پنجره نظاره گر تظاهرات بود مورد تیراندازی نیروهای نظامی قرار میگیرد و جان می بازد.

صدها شهروند کرد در بازداشتگاهای امنیتی مورد شکنجه قرار گرفتند. در شهر سنندج نیز به فراخوان نهادهای مدنی از جمله کانون زنان مدافع حقوق بشر و کانون حمایت از حقوق کودکان تظاهرات مسالمت آمیز در جلوی استانداری کردستان برگزار شد که بعدا برگزارکنندگان این اعتراضات توسط نیروهای امنیتی دستگیر و در بازداشتگاهای اطلاعات مورد شکنجه قرار گرفتند. این نهادهای مدنی نیز بعدا تعطیل شدند.

دکتر رویا طلوعی که از برگزار کنندگان اعتراض به قتل شوانه سید قادری بود در مصاحبه هایی با نشریات اروپایی اعلام نمود که در زمان دستگیری در بازداشتگاه اطلاعات مورد تجاوز و اذیت آزار جنسی قرار گرفته است. مادح احمدی روزنامه نگار در اعتراض به بازداشتش در زندان مریوان اقدام به دوختن لبهای خویش کرد. صدها تن نیز توسط دادگاه انقلاب به جرم شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاش محکوم شدند و دهها تن دیگر که تحت تعقیب بودند مجبور به فرار از ایران شدند.

اولویت دادن به راهکار سرکوب

دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد به جای کسب اعتماد از دست رفته در مناطق کردنشین با اولویت دادن به راهکار سرکوب و ایجاد فضای رعب و وحشت در مقام خاموش کردن خواستهای قانونی کردها برای دستیابی به حقوق انسانی خویش برآمد، و بی اعتمادی در این مناطق را دو چندان کرد.

وی با منسوب کردن فرماندهان نظامی و سپاهی جنگهای کردستان به عنوان مسولین محلی و همینطور اختصاص دادن هزینه های هنگفت نظامی به بخشهای امنیتی و نظامی برای ملیتاریزه کردن مناطق کردنشین و مسدود کردن روزنه تنفس فعالیتهای مدنی فرصت حل مسالمت آمیز مساله کرد را از بین برد تا شاهد شروع مجدد مبارزات مسلحانه بعد از حددود 10 سال توقف آن در این مناطق باشیم و متاسفانه شدت این منازعات نیز روز به روز گسترده تر می شود.

برای تنویر افکار عمومی نسبت به وضعیت بحرانی به وجود آمده در مناطق کردنشین به بررسی چندین مورد برجسته در زمان تصدی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که به پسروی جامعه مدنی و امنیتی شدن بیشتر این مناطق منتهی شد می پردازیم.

خشونها و ملیتاریزه شدن مناطق کردنشین

همانطور که قبلا به آن اشاره شد در سایه عدم صدور مجوز تاسیس احزاب سیاسی قانونی با محوریت مطالبات قومی از سوی وازرت کشور و عدم نگاه مثبت و اعتماد به حکومت مرکزی در نواحی کردنشین به دلیل عملکرد 30 ساله٬ فعالیت نیروهای اپوزسیون کرد تا حدود زیادی توانسته بر معادلات سیاسی در این مناطق تاثیر بسزایی داشته باشد. حکومت مرکزی نیز فعالیت این نیروها را خطرناک دانسته و به شدت سعی در سرکوب و متوقف کردن این فعالیتها داشته است.

با عقب نشینی نیروهای احزاب اپوزسیون کرد به کردستان عراق و توقف مبارزات مسلحانه تا حدود زیادی از جایگاه آنها در بین کردها کاسته شد. بعد از حدود ده سال این احزاب که عمدتا حزب دمکرات کردستان ایران٬ حزب کومله و حزب کمونیست ایران سازمان کردستانی بود با تاسیس کانال ماهواره ای و استقبال مردم از برنامه های ماهوره ای٬ و راهبری جدید تا حدودی به تثبیت مجدد موقعیت خود در کردستان موفق شدند.

نفوذ احزاب و پرهیز سیستم از دیالوگ در این حوزه یکی از عمده دلایل تداوم فضای امنیتی در کردستان است.

پایان دوره اصلاحات و عدم تحقق وعده های آنان و همزمان آغاز تصدی احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری توام شد با آغاز فعالیت محدود حزب حیات آزاد کردستان(پژاک).

پژاک در بهار 83 با شعار ایرانی دمکراتیک و کردستانی آزاد اعلام موجودیت کرد٬ این حزب که از آن به عنوان شاخه ی ایرانی حزب کارگران کردستان ترکیه نامبرده می شود در طول چند سال گذشته بطور چشمگیری با اعزام نیروهای سیاسی، سازمانی و نظامی به مناطق کردنشین توانست فعالیتهای خویش را گسترش دهد. آنها با پیروی از افکار عبدالله اوجالان که تا حدودی به سبب انتشار کتابهایش در زمان اصلاح طلبان بر اقشار تحول خواه کرد تاثیر گذاشته بود٬ در میان فعالین دانشجویان، زنان٬ سیاسیون و .. به سازماندهی هواداران خویش پرداختند.

از عمده دلایل رشد این حزب مسلح، سرخوردگی فعالان کرد پس از دوره اصلاحات و خفقان در دوره دولت نهم بود.

آغاز دوره دوم جنگهای مسلحانه در کردستان، بی ثباتی مناطق مجاور ایران، و فعالیت پژاک که از حمایت پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان ترکیه) که همواره با دولت ایران ارتباط داشته موجب نگرانی بیش از پیش حکومت مرکزی و بالطبع افزایش اقدام برای سرکوب این جریان شد.

دولت بار دیگر شروع به ملیتاریزه کردن٬ استخدام نیروهای بومی بسیجی و بازسازی پادگانهای نظامی در مناطق غرب کرد و طی این مدت نیز به بهانه حضور نیروهای پژاک در کوهستانهای قندیل و شاهو این مناطق را به شدت توپباران کرد و بار دیگر فضای امنیتی در مناطق کردنشین حکمفرما شد و متعاقب آن شاهد دستگیری گسترده فعالین سیاسی و صدور احکام سنگین برای آنها بودیم.

این حزب فعالتهای خویش را در مناطف مختلف آذربایجان غربی٬ کردستان، ایلام و کرمانشاه با اعزام گروهای چریکی در بخشهای سیاسی-نظامی گسترش داد. مبدا آغاز عملیاتهای نظامی آنان که نقطه شروع جنگهای دوره دوم کردستان است را میتوان همزمان با تظاهرات معترضان به قتل شوانه سید قادری در مناطق سردشت، پیرانشهر و مریوان در سال 84 دانست.

از تاریخ مورد اشاره همواره کردستان شاهد درگیری بین چریکهای کرد و نیروهای دولتی و شبه نظامی بوده است اما کشته شدن یک چریک زن (لطیفه سلامت) و به ماشین بستن جسد وی همراه با اعدام یک چریک زندانی بیمار (حسن حکمت دمیر) بر روی برانکاد از مسائلی است که درگیریها را با خشونت بیشتری همراه کرد.

گسترش خشونت

فقدان نگاه مبتنی بر دیالوگ و مسالمت و افزایش فضای میلیتاریستی باعث شد دیگر احزاب اپوزسیون کرد نیز بار دیگر به مبارزه مسلحانه روی بیاورند. این موضوع سبب اختلاف و جدایی شاخه هایی از این احزاب شد. در سال 86 چندین تن از نیروهای شاخه های جدید احزاب کوله و دمکرات در مناطق مریوان و بوکان کشته شدند.

گلوله باران مناطق مرزی

نیروهای نظامی به عنوان برخورد با چریک‌های کرد اقدام به بمباران مناطق مرزی می‌کنند. این گلوله باران‌ها تا کنون موجب آتش سوزی جنگل‌ها، از بین رفتن امکان دام‌دارای که یکی از منابع پایه‌یی اقتصاد در کردستان محسوب می‌شود، آسیب به حیات وحش، مرگ غیرنظامیان و همین‌طور آواره شدن تعداد زیادی از روستائیان شده است. شدت گلوله باران‌ها به حدی بوده که به مناطقی از منطقه‌ی کردستان کشور عراق نیز آسیب وارد کرد که موجبات اعتراض دولت اقلیم کردستان عراق را فراهم آورد.

زندانیان سیاسی

آخرین آمارهای نهادهای مدافع حقوق بشر در ایران نشان می دهد که بالای 40 درصد زندانیان سیاسی را در زندانهای ایران فعالین سیاسی و مدنی کرد تشکیل می دهند. اقدامات دولت در اپراسیونهای گسترده دستگیری فعالین سیاسی به اتهام های همچون عضویت در احزاب اپوزسیون کرد، اقدام علیه امنیت ملی، ایجاد اغتشاش و.. کماکان در جریان است.

صدور حکم اعدام برای 14 فعال سیاسی و مدنی کرد نشانگر افزایش فشار روز افزون بر این قسمت از جامعه ایرانی است.

لازم به ذکر است در طی دوره چهارساله دولت نهم احکام اعدام 4 تن از زندانیان سیاسی کرد به نامهای کیومرث محمدی (زندان سنندج)، نادر محمدی (زندان سنندج)، حسن حکمت دمیر (زندان خوی) و شورش مهدی خانی (زندان سنندج) به اجرا در آمد.

اسامی 14 فعال سیاسی و مدنی دیگر کرد که به اعدام محکوم شده اند به شرح ذیل است:

1. فرزاد کمانگر فعال مدنی٬ اهل کامیاران٬ زندان اوین

2.فرهاد وکیلی٬ فعال سیاسی اهل سنندج، زندان اوین

3.علی حیدریان٬ فعال سیاسی اهل سنندج، زندان اوین

4. شیرکو معارفی٬ فعال سیاسی اهل بانه، زندان سقز

5. رستم ارکیا٬ فعال سیاسی اهل ماکو٬ زندان ماکو

6. فرهاد چالش٬ فعال سیاسی اهل کردستان ترکیه، زندان ارومیه

7. زینب جلالیان٬ فعال سیاسی اهل ماکو، کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه

8. فسیح یاسمنی، فعال سیاسی اهل ماکو، زندان ماکو

9.رمضان احمد٬ فعال سیاسی اهل کردستان سوریه، زندان ارومیه

10. احسان فتاحیان٬ فعال سیاسی اهل کرمانشاه، زندان مرکزی سنندج

11. حبیب الله لطفی٬ فعال سیاسی و دانشجویی اهل سنندج

12. حسین خضری٬ فعال سیاسی اهل ارومیه، زندان ارومیه

13. سرهد چالش٬ فعال سیاسی اهل کردستان ترکیه، زندان زنجان

14. سعید رمضان٬ فعال سیاسی اهل کردستان سوریه، زندان قزوین

همانطور که اشاره شد صدها شهروند و فعال سیاسی دیگر کرد نیز به احکام سنگین بلند مدت زندان و تبعید محکوم شده اند . اسامی 261 زندانی سیاسی کرد به صورت اجمالی در پی می‌آید:

هلمت حسن آذر پور، سروت آذرنیوش، رضا آغه میری، محمد رئوف ابراهیمی، فهیم ابراهیمی، کاوه احد زاده، جعفر احمدی، مادح احمدی، طه احمدی، کمال احمدی، شیلان ارومیه یی، خالد استاد قاضی، سهراب اسماعیل، علی افرازا، محمود امانی، نوزاد امیری، اسعد امیری، اسد امینی، رضا امینی، رحمت اورامی نژاد، ارسلان اولیایی، عثمان ایوب پور، فرهاد ایوب پور، ساسان بابایی، امیر بابکری، شاک باقی، مهدی باهله، علی بایرزاده، ابراهیم بایر زاده، ساعد بنفشی، هیوا بوتیمار، قادر بوستان چی، محمد پالش، جمال پر، محمد امین پروشان، کاوه پرویزی، یاسر پرویزی، کمال پروینی، صلاح الدین پیروی، احمد تمویی، بهمن توتونچی، سهراب جلالی، کاوه جوانمردی، اردشیر جودت، قادر جولا، امیرعلی چابکزاده، عبدالرحمان چنگالی، علی حاجی پور، جواد حاجیلو، عدنان حسن پور، انور حسن پناهی، شاهو حسینی، حسن حسینی، عیدالله حسینی، شیرکو حضری، محمد حمزه پور، حسین حمزه شجاع، علی حیدریان، فاتح حیرانی، امین خاتم پناه، یوسف خاتمی، غلامحسین خان عبدلی، جبرئیل خسروی، دلشاد خضردشتی، سیاوش خندانی، ابراهیم خورندی، داوود دفاعی، هارون دوانی، رفیق ذوالقدر، فرزاد راوند، محمود رحمانی، یوسف رحمانی پور، لقمان رشی، علی رشیدی، امیر رمضانی، ریبین رموزی، روناهی روکان، محمد کریم زارعی، جمال زارعی، مهدی زالیه، محمد علی زایله، ناصر ساطوری، محمد سعادت، رمضان سعیدی، کاوه سلامی، علی احمد سلیمان، مصطفی سلیمی، امیر سورسوری، خسرو سیفی، علی شاکری، حمید شبان، فواد شبکی فرد، لطیف شرافت، عمر کریم شریف، ارسلان شفیعی، کمال شریفی، عبدالله شریفی، ارشد شریفی، مطلب شکوهی، بهزاد شیخی، فرهاد شیروانی، آزاد صادقی، عزیز صادقی، علی صالحی، ناصر صدقی، روناک صفارزاده، شورش طهماسبی، سید طاهر عبدالله پور، عارف عبدالله زاده، عبدالواحد عبدالله زاده، رسول عبدالله پور، محمدسعید عبداللهی، هانا عبدی، رئوف عبدی، صالح عثمانی، جواد علیزاده، محمدعمرپور، سلیمان عمویی میلان، میکاییل غلامی، خلیل فاتحی، احسان فتاحیان، یزدان فتحی، عطاالله فتحی، خالد فریدونی، محمدصدیق فضلی، عمر فقیه پور، هومن فقیه پور، حسن فلاح، حسن فلاحی، کریم قادری، رضا قادری، هژار قادری، خالد قاسمی، اسماعیل قردویی میلان، یوسف کاکه ممی، محمدصدیق کبودوند، کاوه کردی، حسین کرمی، وفا کریم پور، فرزاد کمانگر، ارکان گل تکین، یاسر گلی، حبیب الله لطیفی، مد لیلانی، اسعد مازوجی، حسین مجاور، کاوه مجیدی فر، مسعود محبی، عزیز محمدجانی، عامش محمدصالح، جهاندار محمدی، فردین محمدی، رضا محمدی، عبدالله محمدی، فرزانه محمدی، حسن محمودی، صابر مددی، احمد مدنی، فردین مرادی، مهدی مرادی، محمد مرادی، توفیق مرادی، محمد مرادی، خضررسول مروت، وریا مروتی، ظاهر مصطفوی، عثمان مصطفی پور، شورش مهدی خانی، لقمان مهری، جعفر میرزایی، سلیمان مینا پاک، حبیب الله نادری، محمد ناصری، صادق ناوگران زاده، مظفر نصرالدینی، محمد نظری، صلاح نعمتی، آیت نقش عنبری، توفیق نوجوان، فرهاد وکیلی، مجید ویسی، رسول هیکلی، محمد یاراحمدی،، غلامعلی یوسفی، حمزه یوسفی، محمد یوسفی، خیات یوسفی، احمد یوسفی، حسین رحمانی، مهدی مرادی، فرهاد شیروانی، میکائیل غلامی، نعمت مرادی، سید رضا حسینی، فریاد عبدی، کاویان صلواتی، جمال دبیری، لطف الله لطف الله پور، شمس الله لطف الله پور، ولی رستمی، عباس صلواتی، سیروان کرد، نظام صادقی، احسان فتاحیان، شهلا ماکویی، طه احمدی، بهزاد محمدی، ابراهیم رحمانی، حسن ابراهیمی، ریحان ابراهیم، مختار کریمه، جمشید پرویزی، محمود پرویزی، نباز اصلانی، برهان سعیدی، ملا سیف الله حسینی، ملا حسین حسینی، علی امامی، والید درودی، عمر امامی، ستار ایوب زاده، مجید فتحی، محمود قادری، حسن جافی، منصور فقیهی، محمد علی رستمی، علی ویسمرادی، مختار درگاهی، جهانشاه درگاهی، مربوط رستمی، انور رستمی، زینب جلالیان، برهان سعیدی، نباز اصلانی، رشید آخکندی، هوشیار احمدی , بهمن سعیدی , جهانبخش احمدی , سیروان محمودی، سیوان رحیمی، حبيب الله طهماسبي، رحمان رحيم پور، سيد طاهر محمدي، منصور محمدی، محمد علی حسین پناهی، ابراهیم رحمانی، محمد ابراهیمی، سهیل صادقی، یونس قادری، سامان پرویزی، اکام پرویزی، ادریس پرویزی، قهرمان پرویزی، کیهان پرویز، فردین ویسی، اکام پیر مغانی، جواد مارابی، خالید غلامی، مسلم خاطری، زاهد قیادی، انور ستمی، چیا رحیمی، حمد مصطفی نژاد.

اعتصاب زندانیان

تعدادی از زندانیان عقیدتی کرد در راستای جلب توجه افکار عمومی در تابستان سال 87 اقدام به اعتصاب غذا در زندانها نمودند.

هر چند گزارشات ضد و نقیضی از تعداد شرکت کنندگان و مدت این اعتصاب وجود دارد اما این موضوع علاوه بر اینکه مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت، دستگاه امنیتی را نیز بر آن داشت تا با تبعید فعالان این موضوع به زندانهایی همچون تهران، تبریز و اردبیل و همینطور محاکمه کردن زندانیانی همچون هانا عبدی، فاطمه گفتاری و روناک صفارزاده از تکرار آن جلوگیری کند.

مرگهای مشکوک

در طی سالهای اخیر موضوع مرگهای مشکوک فعالان سیاسی و مذهبی در معرض توجه مدافعان حقوق بشر قرار گرفت.

- شریف حسین پناهی برادر انور حسین پناهی زندانی سیاسی و مسعود حسین پناهی از فعالین سیاسی منطقه دهگلان به طرز مشکوکی به قتل می رسند و هیچگاه این موارد به تحقیق سپرده نشد.

- ابراهیم لطف اللهی دانشجوی رشته حقوق دانشگاه پیام نور سنندج که در دیماه 86 توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بود پس از چند روز بازجویی در بازداشتگاه ستاد خبری اطلاعات سنندج به طرز مشکوکی فوت کرد. نیروهای امنیتی برای جلوگیری از افشای جزئیات آن جنازه این دانشجو را با ریختن بتون در قبرستان سنندج دفن کرده و فشارهای زیادی بر خانواده اش برای عدم رسانه ای کردن این جنایت وارد کردند. نیروهای امنیتی سپس با اعلام خودکشی ابراهیم در بازداشتگاه پرونده وی را مختومه اعلام کردند.

- همچنین در همان زمان یکی از فعالین سیاسی به نام فرزاد قبادی توسط نیروهای امنیتی در جاده روانسر-کامیاران هدف تیراندازی قرار میگیرد و بعد از زخمی شدن در مقابل چشمان خواهرش که همراه وی بود با شلیک تیر خلاصی به زندگی این فعال سیاسی پایان می دهند. سپس خواهر٬ خواهرزاده خردسال و راننده ی ماشین دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات انتقال داده شدند و همزمان تمام اعضای خانواده های افراد ذکر شده دستگیر و در بازداشتگاه اطلاعات به اتهام اقدام علیه امنیت ملی مورد انواع شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفتند.

- ملا ابوبکر قادرياني، از روحانيون اهل سنت در شهر پيرانشهر از سوي دو فرد ناشناخته در مقابل درب منزل شخصي خود، مورد هدف گلوله قرار گرفت و در نتيجه جان خود را از دست داد.

- در همین ماه ملا ابوبکر تينا، از ديگر روحانيون اهل سنت در حادثه اي مشابهي در شهر مهاباد، مورد حمله قرار گرفت و در نتيجه جان خود را از دست داد.

- در زمستان 87 نیز یک فعال سیاسی به نام کاوه عزیزی در بازداشتگاه اطلاعات شهر مهاباد به طرز مشکوکی فوت کرد.

- هاشم رمضانی اهل یکی از روستاهای بوکان ساکن مهاباد در دی ماه سال گذشته پس از دستگیری و انتقال به بازداشتگاه اطلاعات ارومیه بعد از چهار روز تحت عنوان خودکشی، جسد وی به خانواده تحت تدابیر امنیتی و به صورت مشروط تحویل داده شد.

- در آخرین مورد از مرگهای مشکوک، جسد کمال محمد پور زندانی که به دلیل نزاع با نیروهای انتظامی به سه سال زندان محکوم شده بود و در اولین مرخصی خود از زندان در مرداد ماه سال جاری در حاشیه شهر سقز پیدا شد.

سلب حق آزادی تجمعات

همانگونه که پیش تر اشاره شد به دلیل وجود پتانسیلهای بالای اعتراضی و پیشینه تاریخی و همینطور فضای امنیتی در کردستان حکومت مرکزی از برگزاری هر نوع اعتراض و تجمعی ممانعت به عمل می آورد که به یکی از موارد آن یعنی اعتراضات به قتل شوانه سید قادری و تظاهراتهای تیرماه 84 پیش تر پرداخته شد.

سرکوب خشونت بار اعتراضات در مناطق اطراف شهر ماکو

در 15 فوریه 2006 (15 بهمن 84) سالروز دستگیری عبدالله اوجالان از رهبران بانفوذ کردها (رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه)٬ فعالان این عرصه در شهرهای مختلف کردنشین برای محکوم کردن آن، اعتراضات گسترده ای را با شرکت اقشار مختلف مردم علیه کشورهای دخالت کننده در این واقعه برپا کردند. با وجود اینکه تظاهرات مسالمت آمیز اعتراض کردها نسبت به سیاست انکار و امحای دولت ترکیه علیه کردهای آن کشور بود، ولی همانند سرکوب خشونت آمیز تظاهرات سوم اسفند 77 شهر سنندج، اینبار نیز این تجمعات در شهرهای ماکو٬ پولدشت و یولگردی به شدت توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد و در طی این سرکوب تعدادی از شهروندان کرد کشته شدند٬ حدود 50 نفر نیز به شدت زخمی شدند و صدها جوان دستگیر و مورد شکنجه نیروهای امنیتی قرار گرفتند.

در روزهای بعد کردها در شهرهای مختلف از جمله ارومیه، سلماس، قطور و.. در اعتراض به این کشتار تظاهراتی را به راه انداختند٬ اما این اعترضات هم به شدت توسط نیروهای ضد شورش سرکوب شد و این سرکوب نیز حاصلی جز صدها شهروند بازداشتی که پس از محاکمه به اتهام ایجاد اغتشاش به زندان محکوم شدند نداشت.

فارغ از اینکه حکومت مرکزی ایران در حمایت از سایر ملل و اقوام در اقصی نقاط دنیا که کمترین اشتراکی با حوزه های فرهنگ و نژادی ایران ندارند برنامه های اعتراض آمیزی را مدیریت میکند اما اعتراض کردها نسبت به وضعیت مردمی که پیوندهای زبانی، دینی، نژادی و فرهنگی دارند را بر نمی تابد. این موضوع نقض آشکار اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی یا قومی، مذهبی و زبانی مصوب 18 دسامبر 1992 مجمع عمومی سازمان ملل متحد است، در ماده 1 بند 5 آن آمده است" افراد متعلق به اقلیتها حق دارند بدون هیچ تبعیض٬ با سایر اعضای گروه خود و با کسانی از دیگر اقلیتها٬ رابطه ی آزاد و صلح آمیز بگیرند و حفظ کنند و نیز در فراسوی مرزها با شهروندان کشورهای دیگری که از طریق منشا ملی یا قومی یا تعلق مذهبی و یا زبانی پیوند دارند رابطه برقرار کنند" .

کشتار معترضین به روند برگزاری انتخابات در هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهر ایوانغرب

در جریان برگزاری انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری در اسفند 86 در شهر ایوانغرب٬ در حالی که مردم شهر در اعتراض به روند برگزاری انتخابات در مقابل فرمانداری تجمع کرده بودند نیروهای ضد شورش به تجمع مسالمت آمیز مردم حمله کرده و با شلیک گلوله به سوی معترضین 13 نفر از انها را کشته و تعداد زیادی را زخمی کردند. در مدت چند روز اوضاع در این شهر ناآرام بود و گسیل نیروهای ضد شورش از استانهای اطراف به شهر ایوانغرب سبب ایجاد فضای حکومت نظامی به مدت چند روز شد. بعد از پایان این ناآرامی ها نیز نه تنها مسببین خودسر این کشتار محاکمه نشدند بلکه خانواده های قربانیان از سوی نهادهای امنیتی مورد تهدید قرار گرفتند که نباید این مسائل را رسانه ایی کنند و همینطور حق برگزاری مراسم تشیع جنازه و سوگواری را ندارند.

فشار و دستگیری گسترده بازاریان و کسبه چندین شهر کردنشین

چند سالیست که به دعوت نیروهای اپوزسیون کرد در روز 22 تیرماه سالروز ترور دکتر قاسملو دبیر کل حزب دمکرات کردستان در شهر وین پایتخت اتریش، بازاریان و اصناف شهرهای مختلف مناطق کردنشین در محکومیت این اقدام به بستن مغازه های خود و اعتصاب در این روز اقدام می کنند.

در روز 22 تیرماه امسال نیز به سبب وضعیت متشنج سیاسی ایران و همچنین همگرایی با اعترضات مردم ایران به نتیجه انتخابات، اعتصاب گسترده ای در شهرهای بوکان، مهاباد و نقده صورت پذیرفت. هر چند که این اعتراض یکی از مسالمت آمیز ترین شیوهای اعتراض بوده ولی همانطور که انتظار می رفت دستگاه امنیتی بعد از این اعتراض مسالمت آمیز، اقدام به دستگیری فعالان سیاسی و مدنی و همچنین فشار بر بازاریان و اصناف شهرهای مهاباد و بوکان نمود.

در روزهای چهار شنبه 23 و پنج شنبه 24 تیرماه در شهر بوکان به دستور فرمانداری آن شهر و هماهنگی با اداره اطلاعات برق مناطقی از شهر که شرکت بیشتری در این اعتراضات داشتند قطع شد. همچنین برق مناطقی از بازار مهاباد نیز قطع شد که این موضوع باعث تجمع مغازه داران و اعتراض نسبت به این اقدام شد .

مسولین محلی در شهر مهاباد اعلام کردند به دلیل شرکت در اعتصاب و بستن مغازها هر یک از کسبه باید 75 هزار تومان جریمه بپردازند تا برق مغازهایشان دوباره وصل شود.

همزمان در روزهای جمعه و شنبه تعدادی از بازاریان شهر مهاباد از جمله کریم صوفی مولود ریس سندیکایی صنعتی مهاباد، جعفر وهابی رئیس انجمن صنفی شهرکهای صنعتی، طاهر فرامرزی، باقی خاتمی، کاوه آتش پوش، سلیمان پرویز خانی، حسن آتش پوش، عثمان گلابی، خدر جوانبخش و تعدادی دیگر دستگیر و روانه زندان شدند. در همان زمان دکتر حسن شیخ آقایی مسول ستاد مهندس موسوی در مهاباد بعد از احضار به ستاد خبری دستگیر و روانه زندان شد. طی چند روز بعد نیز چندین شهروند دیگر از جمله ملا فاتح شیخی، خالد امینی، جمال مروی و محمد بغدادی به ستاد خبری اداره اطلاعات فراخوانده شده و در آنجا دستگیر و روانه زندان شدند.

همچنین تعداد زیادی دیگری از مغازه داران در شهرهای بوکان، مهاباد و نقده به ستاد خبری احضار شده و به سبب شرکت در اعتصاب 22 تیرماه مورد تهدید قرار گرفتند و چندین مغازه نیز در شهر مذکور پلمپ شد.

تاکنون تعدادی از بازداشت شدگان به قید کفالت آزاد شده و تعدادی دیگر نیز همچنان در زندان بسر می برنند.

طرح انسداد مرزها و مبارزه با ورود کالای قاچاق بدون ایجاد زمینه آلترناتیو شغلی برای مرزنشینان و کشتار روزانه کاسبکاران

کول‌بران شهروندانی از طبقه‌ی ضعیف جامعه هستند که برای امرار معاش با دست‌مزدهای ناچیز (به طور مثال 2 هزارتومان برای 10 کیلو چای) با بستن بار بر پشت خود و طی ساعتها پیاده روی در مرزها، این اجناس را جابه‌جا می‌کنند

به دلیل نبود فرصتهای شغلی در مناطق کرنشین که عمدتا در امتدا خطوط مرزی با عراق قرار دارند، بیشترین تامین معاش مردم این مناطق از فروش کالای خارجی از جمله پارچه٬ چای٬ لوازم صوتی و تصویری و.. صورت میگیرد. (اشاره گزارش به کولبران و کاسبکاران خرده پای بومی است).

در دولت نهم طرح یکسویه انسداد مرزها مطرح شد و برای آن چندین میلیارد تومان هزینه در نظر گرفته شد. برای اینکار در طول امتداد مرزها در مناطق بانه٬ مریوان٬ سردشت و پیرانشهر کانالهایی به عمق چند متر حفر شد٬ در مناطقی هم دیوارهای بلند ساخته شد و همزمان به نیروهای انتظامی برای مقابله با ورود کالای قاچاق دستور تیراندازی مستقیم به مردم داده شد.

در مدت چهار سال گذشته دهها شهروند کرد تنها به جرم حمل چند صندوق چای و چند طاقه پارچه خارجی توسط نیروهای انتظامی کشته شده اند و دهها تن دیگر مجروح شده اند و هر بار نیروهای نظامی به جای محاکمه مورد تشویق مسولین انتظامی قرار گرفتند.

بیکاری و فقر که در این مناطق بر تمام اقشار مختلف اجتماعی تاثیر گذاشته سبب شده که در مواردی مردم عادی برای دفاع از کولبران با مامورین انتظامی درگیر شوند و در چندین مورد در شهرهای مرزی همچون بانه، مریوان،سردشت و پیرانشهر چند شهروند نیز در این رابطه تاکنون کشته شده اند.

طرح غیر کارشناسانه انسداد مرزها سبب بروز اعتراض گسترده مرزنشینان کرد شد و در اسفند 87 اصناف مختلف شهر مریوان در راستای محکومیت این طرح غیر اصولی به مدت 5 روز اعتصاب گسترده ای را انجام دادند. آنها با اذغان به اطلاع از خسارتهای اقتصادی ناشی از ورود کالای قاچاق به اقتصاد کشور٬ خواستار ایجاد مشاغل جایگزین در صورت انسداد مرزها بودند.

زنان

زنان کرد قربانیان بی بدیل جامعه ایرانی هستند. حقوق زنان کرد از یک سو به سبب ملیت-قومیت، مذهب و جنسیتشان همواره از سوی سیستم حاکم مورد تضییع واقع شده و از سوی دیگر به سبب وجود عقاید و باورهای سنتی موجود در جامعه مورد محدویتهای شدید و تضییع حقوق قرار گرفته اند.

عوامل مذکور سبب شده که زنان در مناطق کردنشین همواره با مشکلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مواجه شوند و به دلیل عدم حمایت جامعه و قانونگذار به اقداماتی همچون خوسوزی و خودکشی روی بیاورند. حسب آمار موجود خودسوزی زنان در مناطق کردنشین بالاترین میزان در سراسر کشور را داراست.

همچنین فقدان امکان و فضای فعالیت سیاسی و مدنی برای آنان از عوامل پیوستن بسیاری از دختران و زنان کرد به احزاب و اپوزیسیون شده است. هر چند در سالهای اخیر با تقویت نهادهای مدنی امید میرفت که رویکرد مذکور متوقف شود اما برخورد با فعالان زن عرصه مدنی خط بطلانی بر این امید بود.

حوزه ی مذهب

اکثریت کردها تابع مذهب اسلام و سنی هستند. اهل سنت در ایران با وجود رسمیت با محدودیت‌ها و فشارهای مضاعفی روبه‌رو است

• دولت نهم با تصویب مصوبه ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی که طی آن مدیریت مدارس مذهبی اهل سنت در مناطق کردنشین و سایر ایران به نماینده ولی فقیه در استان و حوزه علمیه قم واگذار می شود٬ قانون اساسی، مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده هجدهم میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی را نقض کرده است، در همین رابطه علمای اهل سنت چندین بار نسبت به تصویب آن اعتراض خویش را اعلام کرده و با ارسال نامه سرگشاده به مسولین ذیربط خواستار متوقف شدن اجرای این مصوبه شدند ولی دولت هیچگونه پاسخی به این اعتراضات نداده است.

• طی چهار ساله اخیر فشار و دستگیری روحانیون مستقل اهل سنت کرد همچنان ادامه داشت. ملا ایوب گنجی از روحانیون سنندجی به سبب انتقاد از سیاستهای حکومت مرکزی در کردستان توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات سنندج منتقل شد. و مدتی را نیز به دلیل شکنجه های جسمی در بیمارستان این شهر به سر برد. نامبرده چندی بعد توسط دادگاه انقلاب کرمانشاه به زندان و تبعید به زنجان محکوم شد.

• سید سیف الله حسینی و سید حسین حسینی از روحانیون شهر جوانرود در اعتراض به وجود امام جمعه انتصابی که وی را فاقد صلاحیت مذهبی برای پیش نمازی مردم می دانستند٬ اقدام به برپایی نماز جماعت همراه عده ای کثیری از مردم در یکی از مساجد اطراف شهر جوانرود کردند ولی متعاقب این اقدام توسط نیروهای امنیتی دستگیر و روانه زندان شدند. مردم شهر نیز در اعتراض به آن تظاهراتی را به راه انداخته و برای چند روز اوضاع شهر مذکور ناآرام شد.

با وجود بیانیه ی پشتیبانی جمعی روحانیون اهل سنت و جایز دانستن برپایی نماز جماعت از سوی این دو روحانی طبق فقه شافعی اهل سنت٬ سرانجام آنان نیز به چندین سال زندان و بعد از آزادی هم تبعید همراه خانواده به شهرهای کویری محکوم شدند.

• اعدام شورش مهدی خانی در سال جاری به اتهام عضویت در گروههای سلفی و جهادی در حالیکه فاقد وکیل مدافع بود و از روند حقوقی منتهی به اعدام وی اطلاعی در دست نیست.

• مکتب قرآن یکی از جریان‌های مذهبی فعال در کردستان است. حدفاصل سال 2007 تا 2008 میلادی 32 تن از پیروان این مکتب توسط نهادهای امنیتی احضار شدند.

• در مهرماه 87 يک روحاني به نام ملا سلام به دليل اينکه روز سه شنبه را به عنوان عيد فطر اعلام کرده بود، از سوي نيروهاي امنيتي مورد بازجويي و تهديد قرار گرفت.

• ملا ابوبکر قادرياني، از روحانيون اهل سنت در شهر پيرانشهر از سوي دو فرد ناشناخته در مقابل درب منزل شخصي خود، مورد هدف گلوله قرار گرفت و در نتيجه جان خود را از دست داد.

• در همین ماه ملا ابوبکر تينا، از ديگر روحانيون اهل سنت در حادثه اي مشابهي در شهر مهاباد، مورد حمله قرار گرفت و در نتيجه جان خود را از دست داد.

• مواردی دیگری همچون اصل دوازده قانون اساسی که دین رسمی کشور را اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری دانسته است و اصرار بر غیر قابل تغییر بودن آن٬ توهین به مقدسات اهل سنت در مراسمهای مذهبی و حتی در رسانه ملی٬ عدم صدور مجوز ساخت مسجد اهل سنت در شهرهای بزرگ و خاصه تهران٬ عدم استفاده از نخبگان سنی مذهب در مناصب مهم، دخالت در مدیریت مدارس علوم دینی اهل سنت با تصویب مصوبه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی و... را میتوان از دیگر مظالم وارده به اهل سنت دانست.

• پیروان اهل حق و یارسان که در مناطق کرمانشاه، صحنه، سرپل ذهاب، کرند و... قرار دارند به سبب عقاید مذهبی خود همواره تحت اجحاف و تضییع حقوق بوده اند. این قشر از جامعه ایرانی همچنان با ممنوعیت چاپ کتابهای مذهبی خود، تصدی مناصب مدیریتی رده بالا و عدم اجازه تبلیغ و بیان آزادانه باروهای خود ه رو هستند.

کمیته کردستان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

شستشوی مغزی، آمیخته ای از روشهای مختلف شکنجه: بيداران برای دادخواهي، حقيقت و عدالت

منیره برادران


شستشوی مغزی به روشهائی اطلاق می شود که در جهت تغییر بنیادی اعتقادات و وفاداری شخص به یک ایده، گروه، مذهب و یا سرزمین خود صورت می گیرد و عبارت است از ترکیب شیوه های مختلف شکنجه های روانی و استفاده سیستماتیک از آنها. خصوصیت اصلی شستشوی مغزی در این است که تکیه اصلی آن نه لزوما بر آزار و اذیت جسمانی، بلکه بر اساس تاثیرگذاری بر رفتار و ذهنیت زندانی قرار دارد.


اصطلاح شستشوی مغزی در دهه ٦٠ میلادی و با جنگ کره بر سر زبانها افتاد. این امر به آن معنا نیست که پیش از آن و یا در جاهای دیگر این روش شکنجه وجود نداشته است. به عنوان نمونه در دوران قدرقدرتی کلیسا در قرون وسطا و حتی تا سده ها پس از آن و نیز در شوروی دوره استالین روشهای شستشوی مغزی بکار گرفته می شده است. در جنگ کره وقتی تعدادی از اسرای آمریکائی از طریق رادیو و تلویزیون وفاداری خود را به چین، مارکسیسم و مائو و همچنین انزجار خود را نسبت به آمریکا اعلام داشتند، توجه علم روانشناسی در امریکا به این مسئله جلب شد. نه تنها روانشناسان، بلکه افکار عمومی هم درگیر این پرسش شد که چطور ممکن است انسانها به یکباره باورها و اعتقاداتشان را تغییر دهند. چه روشهائی این تغییرات بنیادی را در انسانها سبب می شود؟ (١)

سربازان آمریکائی پس از آزادی و بازگشت به کشور خود مورد تحقیقات روانشناسی قرار گرفتند تا معلوم شود چه شرایطی آنها را به این اعترافات و تغییر در باورهاشان واداشته است. معلوم شد که شستشوی مغزی به روشی که چینی ها بکار بردند، سه مرحله را دربرمی گرفت: خستگی، وابستگی و وحشت.

زندانبانان ابتدا تلاش می کردند زندانی را از نظر جسمی ضعیف وخسته سازند. شرایط زندان از نظر بهداشتی، امکان خواب و نیازهای ابتدائی دیگر طوری تنظیم شده بود که باعث گرسنگی، خستگی مفرط و بیماری می شد. زندانی باید احتیاجات اولیه اش را به عریانی و با تمام وجود احساس می کرد و می بایست برای ارضا آنها فشار شدیدی را متحمل شود. مرحله دوم ایجاد وابستگی بود. شرط برآورده شدن بخشی از نیازهای اولیه، آمادگی زندانی برای اطاعت کامل از اوامری، مثل شرکت در کلاسهای ایدئولوژیک بود. در صورت اطاعت محض، نظیر آمادگی برای امضا اعترافات دیکته شده یا همکاری با مقامات چینی در تبلیغ علیه دولت آمریکا، زندانی مورد تشویق قرار می گرفت. تشویق هائی مانند اضافه شدن شکر و میوه به جیره غذائی تا وعده آزادی. و بالاخره تلاش می شد تا زندانیان را که در دو مرحله پیشین به اندازه کافی فرمانبرداری از خود نشان نداده بودند، با ایجاد وحشت به اطاعت وادارند: از طریق تهدید به اعدام، که گاه با اجرای صحنه های مصنوعی تیرباران همراه می شد؛ ایستاندن زندانی روی پنجه پا به مدتی طولانی، قرار دادن زندانی در سرمای سخت، حبس انفرادی و نگه داری در دخمه هائی که در آن امکان حرکت وجود نداشت. بیدرمان روشهائی را که می توانند به شستشوی مغزی بیانجامند بصورت زیر خلاصه کرده است. از آن جمله اند:

انزوا از دنیای بیرون و دیگران، یک جهته و محدود کردن حوزه دید، ایجاد بی رمقی و خستگی، تهدید و دلجوئی مقطعی، تظاهر به قدرت مطلق خود و در برابرش کوچک و ناچیز شمردن زندانی و ایجاد فرامین بیهوده و نظیر اینها. (٢)

ارشاد، کلامی مقدس برای شستشوی مغزی در زندانهای ایران

تمام روشهائی که به آنها اشاره شد، با شدت و گستره ای بیشتر در زندانهای جمهوری اسلامی در دهه ٦٠ بکار گرفته می شد و امروز هم بعد از گذشت این همه سال هنوز هم بکار گرفته می شود. در این نوشته تکیه من بر تجربه های آن دهه سیاه و مقایسه آنها با روشی است که چینی ها در مورد اسرای آمریکائی بکار بردند. ارشاد و تواب سازی، که در دهه ٦٠ سیاست حاکم بر زندانها بود، نام اسلامی شستشوی مغزی است. هدف از شکنجه تنها برای گرفتن اطلاعات نبود. زندانی در تمام طول حبس هیچگاه به حال خود رها نبود. عامل زمان، یعنی درازمدت بودن شکنجه در میزان تاثیرگذاری و جنبه فرسایشی آن نقش تعیین کننده ای دارد. تلاش زندانبانان این بود که اولا ارزشها و هویت زندانی را، که طبعا برآمده از تجارب وی در پروسه زندگیش بوده است، از وی بربایند و به جای آن قالبهای خود را در ذهن و روان زندانی بچپانند. اهرمهای فشار روانی در زندانهای جمهوری اسلامی دو مرحله درهم تنیده را در برمی گرفت:

١- تجاوز به اعتقادات و باورهای گذشته زندانی

این نخستین گام برای شستشوی مغزی بود. در مورد اسرای آمریکائی مقامات چینی با محروم کردن کامل زندانی از اخبار و حوادث جهانی این منظور را دنبال می کردند. نامه های اسرا سانسور یا دستکاری می شد. ارتباط و تبادل عاطفی با دیگر زندانیان غیرممکن بود در عوض با تشویق و وادار کردن آنها به جاسوسی از همدیگر، فضای بی اعتمادی و نفرت ایجاد می کردند.

محرومیت دادن به زندانی و ایجاد فضای وحشت در زندانهای ایران خشن تر بود. در سال ١٣٦٠ زندانی وقتی پا به زندان می گذاشت، بیکباره خود را تنها و در فضائی می دید که بوی خون و مرگ می داد. از صحنه ای نقل می کنم که شب اول اقامتم در زندان اوین در پائیز ١٣٦٠ شاهدش بودم. من و تعداد دیگری از تازه دستگیرشدگان در اتاقی در نزدیک اتاقهای بازجوئی در انتظار بازجوئی و خالی شدن تخت شکنجه، چشم بسته نشسته بودیم. حرف زدن و حرکت اکیدا ممنوع بود.

«یکباره متوجه شدم همه جا تاریک شد. چشم بند را بالا زدم. همه جا تاریکی مطلق بود. ناگهان صدای «الله اکبر، خمینی رهبر» و «حزب فقط حزب الله» بلند شد. جمعیت زیادی در راهرو، در حالیکه پاها را بشدت تمام بر زمین می کوبیدند، شعارهای دیگری هم می دادند: «مرگ بر منافق، مرگ بر کمونیست» و «منافق مسلح اعدام باید گردد». صداشان که به نعره می مانست و صدای پاهاشان، که محکم به زمین می کوبیدند، ساختمان را به لرزه درآورده بود. گمان کردم هر لحظه امکان دارد به داخل اتاق بریزند و ما را قتل عام کنند و فکر کردم زندانیانی را که در راهرو نشسته بودند، زیر پاهشان له کرده اند.» (٢)

ایجاد فضای وحشت برای سلب جرات از زندانی محدود به دوره بازجوئی نبود. صحنه های دهشتناک قدرت نمائی در بندهای عمومی هم زندانی را رها نمی کرد. هر چند وقت یکبار توابها بعد از مراسم دعاهای شبانه، که حس شدید گناه در آنها برانگیخته می شد، با سردادن شعارهائی علیه «سرموضعی» های زندان و ابراز انزجار از آنها به تظاهرات در سالن و اتاقها می پرداختند. لحظه به لحظه بر هیجان هیستریک این شعارها افزوده می شد و گاه منجر به حمله به زندانیان می گردید. بدتر از زندانهای تهران، این شیوه ها در زندان عادل آباد شیراز صورت می گرفت. (٣)

چنین فضاهائی باعث می شود که حس امنیت در زندگی روزمره بطرز دردناکی مورد تاراج قرار گیرد. این حس ناامنی چنان فرساینده است که گاه زندانی را بر آن می دارد تا گذشته را به فراموشی بسپارد یا حتی با آزار دهندگان خویش همصدا گردد.

برای دست اندازی به روان زندانی و درهم شکستن اعتقادات وی، زندانبانان فضائی ایجاد می کردند که زندانی احساس تنهائی و بی پناهی کند. به زندانی القا می کردند که تمام سازمانهای مخالف را درهم کوبیده اند و سران و شخصیتها را درهم شکسته اند. و برای ارعاب کل جامعه خبر دستگیری و قتل و اعدامها را در رسانه ها با آب و تاب می نوشتند. سعی شان این بود که به زندانی بباورانند که مقاومت او در برابر قدرت مطلق و حاکمیت اسلامی به لجبازی کور و بیهوده می ماند، فراتر از آن، مقاومت جنایتی است غیرقابل بخشش در برابر «امت مسلمان». جنگ با عراق نعمتی بود برای زندانبانان که با توسل به آن در زندانی احساس گناه، بدهکاری و خیانت بیافرینند. نه تنها اعتقادات سیاسی، بلکه ارزشهای اجتماعی و اخلاقی زندانی مثل کمک و احترام به دیگران، عشق به انسانها و خانواده هم مورد تجاوز قرار می گرفت. می گفتند محبت و مهر به دیگران، آدمی را از عشق به خدا دور می سازد. مقامات زندان می خواستند به زندانی القا کنند او در گذشته آدمی پست و گناهکار بوده و اکنون در دامن قدرت و عطوفت اسلامی این فرصت به وی داده شده که به گناهانش آگاه گردد و توبه کند. ارشاد در رابطه با گناه معنا می یابد.

در زندان و تنهائی زندانی فرصت می یابد به نقد و تردید در بعضی رفتارها و باورهای گذشته بنشیند. اما نقد و تردید لزوما به معنای نفی یقین های آدمی نیست، تردیدها زمانی به مرحله خطرناک می رسند که در آن هر یقینی و به ویژه یقین به خود زیر سوال رود. این می تواند به سقوط در ورطه خلا بیانجامد. مانس اشپربر در تاملات خود پیرامون قربانیان محاکمات مسکو به این نکته انگشت می گذارد: «انسان بدون یقین، نه به آگاهی هویتی خویش نائل می شود و نه می تواند آن را حفظ کند. یقین آن چیزی است که معنای وجودی انسان را شکل می دهد. آدمی که یقین او دستخوش تاراج شده است، دیگر قادر نیست مسئولیتی چیزی را بپذیرد و برای ناشایست ترین کارها آماده است.» (٣)

٢- القای قالبهای فکری شکنجه گران

همزمان با ایجاد خلا در ذهن زندانی، زندانبانان می کوشند قالبهای ارزشی خود را به وی تحمیل کنند. مقامات چینی برای اسرای آمریکائی برنامه های آموزش اندیشه مائو ترتیب می دادند. بعد از درس سوال و جواب صورت می گرفت. در ابتدا یک نفر چینی مسئول بحث می شد. سپس هدایت بحثها به عهده زندانیانی گذاشته می شد که پاسخهای تائیدآمیز می دادند. بعد سوال و جواب شکل بازجوئی پیدا می کرد. پاسخهای زندانی با گفته های سابق خودش و با اظهارات دیگران مقایسه و مواجهه داده می شد. زندانیانی که ابراز ندامت می کردند، باید در حضور دیگران ندامت نامه خود را قرائت می کردند. چنین روشهائی در زندانهای جمهوری اسلامی بطور خشن تر صورت می گرفت. به عنوان نمونه، اظهارات یک زن زندانی را که در سالهای ١٣٦٢ تا ١٣٦٣ ماهها در شکنجه گاهی معروف به «واحد مسکونی»، واقع در قزل حصار بسر برده بود، بخوانیم:

«در این جلسات ابتدا یکی از افراد با دستاویز قرار دادن ساده ترین موضوعات، فردی را به میان می کشید و مثلا می گفت: تو این حرف را در فلان روز و در چنین موقعیتی زده ای. سپس دیگری آن را تائید می کرد و حمله به فرد از همه سو آغاز می شد. حتی شیوه راه رفتن و غذا خوردن فرد می توانست دستاویزی برای حمله به وی باشد. در این حالت گفته می شد: تو نحوه غذا خوردن و یا راه رفتنت شبیه مجاهدین است و بر اساس رهنمود رجوی در این جا عمل می کنی. از همین جا نتیجه می گرفتند که فرد «سرموضع» است و مستحق تحقیر، آزار و اذیت و کیفر. افراد حاضر در نشست مجبور بودند علیه فردی که به میان آورده شده بود، فاکتهائی را مطرح کنند. بعدا حتی کسانی که فرد به میان آورده شده را می کوبیدند، گاه مورد تحقیر توابین گرداننده نشست قرار می گرفتند. آنها نیز متهم می شدند که فرد را بدرستی زیر سوال نبرده اند و با مطرح کردن موارد غیرجدی سعی داشته اند مسئولان زندان را فریب دهند.» (٤)

تجاوز به دنیای زندانی

داریوش رجالی در کتاب «شکنجه و مدرنیته» (٥) می نویسد که تجاوز به دنیای ذهنی زندانی و ارشاد او از طریق چهار مجرای حسی صورت می گیرد که اینها تاثیرپذیری حسی انسان را میسر می سازند. این مجراها عبارتند از: تکلم، شنیدن، دیدن و نیز ندیدن. در اینجا بطور خلاصه و بخشا با استناد به کتاب فوق، به تاثیرگذاری القائات بر روی زندانی از طریق این کانالهای حسی اشاره می کنم.

ابزار زبان

استفاده از ابزار زبان برای نفوذ در ذهن و اعتقادات زندانی، متکی به آئین های مذهبی و مراسم عبادی است که در آن دعا با شعارهای سیاسی درهم می آمیزد. مثلا «الله اکبر» که در آن سالها در فواصل دعاخوانی، سخنرانیها و اعترافات زندانیها بطور مرتب تکرار می شد، هر بار با این شعارها پایان می یافت: خمینی رهبر؛ مرگ بر ضدولایت فقیه، توده ای و منافق و فدائی؛ مرگ بر لیبرال، مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی. شعارهای دیگری هم بر در و دیوارهای زندان خودنمائی می کردند نظیر: اینجا دانشگاه است نه زندان. تاثیرگذاری این عبارات و شعارها در درآمیختگی آنها با مذهب و نیز در تکرار آنها است. تکرار عبارت هائی گاه می تواند بطور ناخودآگاه به باور تبدیل شود. شکنجه گران در وجه دیگری هم از ابزار زبان و مذهب سود می جستند. این عمل چند کارکرد داشت: نخست اینکه آنها را در اعتقادشان که عمل شکنجه کردن دشمن عین عبادت است، راسخ تر می کرد و باعث می شد که آنها در عملشان احساس تزلزل و عذاب وجدان نکنند. دوم اینکه عبارات کوتاهی مثل الله اکبر یا لا اله الله در حین شلاق زدن، ریتمی به حرکت آنها می داد و این می توانست از خستگی شلاق زدن بکاهد. و بالاخره اینکه تقدس بخشیدن به شکنجه در خدمت ایجاد حس گناه در زندانی، که به نام خدا درد بر او نازل می شد و نیز حس بی قدرتی در مقابل اراده مطلق شکنجه گر قرار می گرفت.

ابزار شنوائی

شنیدن مدام و متناوب دعاها، عبارات شعارگونه مثل «زندان نعمتی است برای ما تا آدم شویم» مصاحبه هائی که همگی مضمونی یکسان داشتند، مانند تکرار زبانی، تجاوز به ذهن و روان زندانی است و می توانند به باور بیانجامند. مقاومت زندانیانی که تنبیهات و آزاهای جسمی را به جان می خریدند ولی از شرکت در برنامه های اجباری آموزشی و ارشادی و مصاحبه های اجباری زندانیان سرباز می زدند، با توجه به کارکرد آن روشها معنائی ملموس می یابد.

ابزار دیدن

زندانی وادار به دیدن صحنه هائی چنان رعب انگیز می شد که می توانست اراده او را حداقل برای مدتی فلج کند. شاهد اعدام دیگران بودن و گاه حتی نظاره گر اعدام خود بودن، می تواند سیستم کنترل رفتاری شخص را شدیدا به اختلال بکشاند و او را وادار به حرکتی کند که در آن اراده وی نقشی ندارد. رجالی در این باره به گزارش تکان دهنده ای از شهادت یک زندانی استناد می کند. این زندانی را به همراه یک زندانی دیگر برای اعدام می برند. او به خاطر می آورد که بر روی سینه آن دیگری نوشته شده بود: پیکاری. دست و پای آن دو را به تیر می بندند و بعد شلیک می کنند. این زندانی که در اثر تقلاهای بی ارادی اعضای بدنش، چشم بندش عقب رفته بود، به خون درغلتیدن آن دیگری را می بیند و دنبال خون خود می گردد. اما تیری به او نخورده است. بعد پاسداران در حالیکه مسخره اش می کنند، دست و پای او را باز می کنند. بقیه ماجرا را او دیگر به خاطر نمی آورد. ماجرائی که او به خاطر نمی آورد، می تواند عملی باشد که بازجو در آن حالت شوک او را به انجام آن وادار ساخته است. شاید شوک مانع از آن شده که آن عمل به حافظه راه یابد و یا شاید ذهن وی بطور ناخوآگاه از یادآوری آن سرباز می زند.

ابزار ندیدن

گاه تاثیرگذاری متجاوزانه بر ذهن و روان از طریق ندیدن صورت می گیرد. به زندانی جلوه ای از یک عمل خشونت آمیز و دهشتناک نشان داده می شود اما خود صحنه قابل رویت نیست. مثلا زندانی لکه خونی را روی دیوار راهرو بازجوئی می بیند یا صدای ضجه می شنود بدون آنکه ببیند چه اتفاقی افتاده یا می افتد. صحنه ای که برای او قابل رویت نیست، هشداری است بر او؛ او وادار می شود که شکنجه شدن خود را جلوی چشمش مجسم کند. در آن سالهای دهه ٦٠و امروز هم، زندانی را در روزها و هفته های اول دستگیری در راهروهای بازجوئی می نشانند تا صدای شکنجه شدن دیگران را بشنود. زندانی با ندیدن صحنه هائی که اما از طریق حسهای دیگر آن را دریافت می کند، بشدت موقعیت خود را ناامن می بیند.

خلاصه کلام، ارشاد، نام دینی شستشوی مغزی، بسیار فراتر از معنای صرف درس و مکتب است. اگر ارشاد محدود به اینها می ماند، به یقین تاثیرگذاری اش از نظر کمی و کیفی چنان نبود که پدیده ای به نام «تواب» را در زندانهای جمهوری اسلامی باعث گردد. اگر هم درس و مکتبی در کار بود، نخست اینکه در قالب اجبار بود و دوم اینکه با اشکال مختلف شکنجه و به ویژه شکنجه های روانی کاربرد پیدا می کرد.


زيرنويس

( رئوس بحث این نوشته از کتاب «روانشناسی شکنجه»، به قلم نگارنده برگرفته شده است)

١- این بحث روانشناسانه به هیچ وجه به معنای توجیه و دفاع از سیاستهای جنگ طلبانه دولت آمریکا در دوره جنگ سرد و دخالت در مسئله کره در دهه ٥٠ میلادی نیست. پدیده شستشوی مغزی و سیاست اعتراف گیری اجباری در همان زمان در خود آمریکا و در زمان مگ کارتی هم اتفاق افتاد.

٢- Gustav Keller: Psychologie der folter, Frankfurt 1981

٣- فریبا ثابت، یادهای زندان، پاریس، ١٣٧٦

٤- Mans Sperber: Sieben Fragen zur Gewalt, München, 3. Auflage 1983

٥- ایرج مصداقی، دوزخ روی زمین، سوئد ١٣٨٧

٦- Dariush Rejali: Torture and Modernity. Self, sociaty and state in modern Iran, Colorada,

چگونه شکنجه را گزارش کنیم! بيداران برای دادخواهي، حقيقت و عدالت

Saturday، August 22، 2009

کامیل جیفارد - تهیه و تنظیم فریبا بامداد


برخی اصول پایه ای وجود دارد که اگر قصد دارید مدارکی در جهت اثبات تخلف از حقوق بشر گردآوری کنید، باید این اصول را به خاطر بسپارید. به ویژه، کلید طرح چنین ادعاهایی ارائه اطلاعات صحیح، موثق و با کیفیت مطلوب است. این گفته دقیقا به چه معنا است؟ آیا این امر با توجه به مرجع یا سازمان تحویل گیرنده ی اطلاعات متفاوت خواهد بود؟ برای اطمینان یافتن از این که اطلاعات شما دارای ویژگی های مناسبی است، باید چه گام هایی برداشته شود؟


مقدمه

هدف این بخش، ارائه روش های گردآوری مدارک و ادله اثبات ادعای شکنجه است. این کتاب راهنما به طور خاص به اثبات و ارائه گزارش از شکنجه می پردازد، اما هم چنین می توان ادعاهای مربوط به ناپدید شدن ها، قتل های غیرقانونی و دیگر اشکال نقض حقوق بشر را با بهره گیری از همین اطلاعات ثابت و با استفاده از این رهنمودها جمع آوری کرد.

اظهارات فردی پایه و اساس هرگونه لایحه ای را شکل می دهد. حتی اگر هدف نهایی شما گزارش در مورد موقعیت کلی یک کشور باشد، باز هم به اظهارات فردی نیاز دارید؛ چرا که این بهترین راه ایجاد و ساخت الگوها و گرایش های کلی است. اظهارات فردی ضرورتا از سوی خود قربانی بیان نمی شود- در مواردی که قربانی ناپدید شده، کشته شده یا در حبس انفرادی به سر می برد، اظهارات فردی در این موارد می تواند از سوی شاهدان یا نزدیکانی بیان شود که آخرین بار قربانی را دیده اند و نیز ممکن است متوجه جراحات یا تغییر رفتاری در وی شده باشند که شاید ناشی از سوءرفتار بوده باشد. به منظور تعیین رهنمودهایی برای اثبات ادعاهای مربوط به شکنجه و دیگر شکل های سوءرفتار، این فصل به مباحث زیر می پردازد.

برخی اصول پایه ای وجود دارد که اگر قصد دارید مدارکی در جهت اثبات تخلف از حقوق بشر گردآوری کنید، باید این اصول را به خاطر بسپارید. به ویژه، کلید طرح چنین ادعاهایی ارائه اطلاعات صحیح، موثق و با کیفیت مطلوب است. این گفته دقیقا به چه معنا است؟ آیا این امر با توجه به مرجع یا سازمان تحویل گیرنده ی اطلاعات متفاوت خواهد بود؟ برای اطمینان یافتن از این که اطلاعات شما دارای ویژگی های مناسبی است، باید چه گام هایی برداشته شود؟

در بسیاری از پرونده ها، شما باید با فرد فرعی مصاحبه کنید. این فرد مدعی مصاحبه کنید. این فرد ممکن است خود قربانی، اعضای خانواده ی او، شاهد شکنجه، یا فرد دیگری باشد که مایل است در مورد این واقعه گزارش دهد. آیا به هنگام انجام مصاحبه، ملاحظات ویژه ای وجود دارد که لازم باشد از آن مطلع گردید؟

نوع جزئیاتی باید به هنگام مصاحبه ضبط شود؟ آیا یک حداقل اطلاعات وجود دارد که باید تا حد ممکن به آن دست یافت؟ چه نوع پرسش هایی باید مطرح شود؟ چگونه می توان مطمئن شد که اطلاعاتی را که می خواستیم به دست آورده ایم؟

چرا مدارک و ادله ی اثبات شکنجه مهم اند؟ باید به دنبال چه نوع مدارکی باشیم و باید آن را در چه مکان هایی بیابیم؟

اصول پایه ای به منظور گردآوری مدارک و اثبات ادعاها

هدف اصلی اثبات ادعاهای مربوط به نقض حقوق بشر ضبط و ثبت درست و موثق رویدادها است. بهره ها و کاربردهایی که ممکن است از این ضبط برده شود متفاوت خواهد بود، اما به طور مسلم همه ی این ها به کیفیت کار نیز بستگی دارد. بدان معنا که وقتی درصدد اثبات ادعاها هستید باید: در جست و جوی کسب اطلاعاتی با کیفیت مطلوب باشید به منظور به حداکثر رساندن دقت و صحت اطلاعات، اقداماتی انجام دهید.

چرا این اصول اهمیت دارد؟

اگر شما خود و براساس تجارب خودتان ادعایی را طرح نکنید، در این صورت تعیین کیفیت، دقت و صحت اطلاعاتی که گردآوری کرده اید، دشوار خواهد بود. نقض حقوق بشر معمولا در شرایطی روی می دهد که احساسات و سرسپردگی ها شدید است و معمولا بر گزارش ها تاثیر می گذارد. مهم این است که شما منتهای سعی تان را بکنید تا به هنگام ارزیابی ماهیت اطلاعات، بی طرف بمانید- بدون توجه به عقیده تان نسبت به یک موقعیت کلی یا احساس شدیدی که ممکن است نسبت به محتوای یک ادعا داشته باشید، باید از روی بی طرفی تصمیم بگیرید که اگر اطلاعات به حد کافی صحیح، موثق و با کیفیت مطلوب است، آن را به یک مرجع داخلی یا یک نهاد بین المللی تسلیم کنید. همان طور که بعدا به این مطلب خواهیم پرداخت، درجه ی کیفیت، صحت و صدق اطلاعات ممکن است بر حسب شیوه ای که برمی گزینید متفاوت باشد، اما هدف باید همواره رسیدن به حداکثر استاندارد ممکن در شرایط معین باشد. این که چقدر جدیت و موشکافی به خرج می دهید تصمیمی است که به شما و سازمان تان بستگی دارد، اما همواره به یاد داشته باشید که اطلاعاتی که ارائه می دهید، بازتابی است از اعتبار خود شما- این امر بر اعتبار شما نزد نهادهای بین المللی و اهمیت اظهارات شما تاثیر می گذارد.

اطلاعاتی با کیفیتی مطلوب، شامل چه عناصری است؟

کیفیت ضروری اطلاعات مرتبط با ادعایی خاص به هدف کاربرد این اطلاعات بستگی دارد. برای مثال، روند قضایی، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی، معمولا به ادله ای با استاندارد بالا نیاز دارد. اما در مقابل، برای ارائه یک گزارش ممکن است بدون مدارکی اثبات گر یا با مدارکی اندک و یا با جزئیاتی معدود عمل کرد. باید سعی کنید تا تحت شرایط خاص بهترین اطلاعات ممکن را به دست آورید- بدان معنا که باید پیش از تسلیم و ارائه ی اظهارات حداکثر استاندارد را در مورد آن ها به دست آورید، اما در عین حال باید به منظور گردآوری مستدل ترین و موثق ترین مدارک در مورد اظهارات و ادعاهای ارائه شده نهایت کوشش خود را مصروف کنید و از تمام اطلاعات در دسترس تان بهره بگیرید.

مواردی که به اطلاعات شما کیفیت مطلوب می بخشند، این عناوین را شامل می شوند:

منبع اطلاعات: اطلاعات از کجا به دست آمده اند؟ مستقیما از قربانی، از خانواده یا از دوستان قربانی، از شاهدی که در صحنه ی واقعه حضور داشته است، از کسی که این واقعه را از زبان دیگری شنیده است، از گزارش رسانه ها؟ هر چه از قربانی یا از واقعه دورتر شوید، صحت اطلاعات شما کم تر خواهد شد.

سطح جزئیات: آیا اظهارات بسیار مفصل است؟ آیا ابهاماتی در گزارش وجود دارد؟ آیا شما صرفا از وقایع بسیارروشن باخبرید؟ هر چه جزئیات بیشتری به دست آورید، بهتر خواهد بود، زیرا به دیگران کمک می کند تا آن چه را که روی داده درک کنند.

وجود یا عدم وجود تناقضات: آیا گزارش ارائه شده از انسجام برخوردار است؟ آیا در گزارش تناقضاتی به چشم می خورد یا عناصری وجود دارد که غیرمنطقی است؟ اطلاعات صحیح باید منسجم باشد، یا دست کم علت عدم انسجام را توضیح دهد- برای مثال، اگر قربانی و شاهد اظهارات متناقضی بیان می کنند، احتمال دارد ناشی از ترس و وحشت باشد. ناهماهنگی های اندک، معمول است، اما اگر متعدد بود باید در مورد این اطلاعات بررسی بیشتری انجام شود.

حضور یا غیاب عناصری که اظهارات و ادعاها را تایید (تقویت) یا رد کنند: آیا گفته های شاهد، سخنان قربانی را تایید می کند؟ آیا گواهی پزشکی یا گزارش کالبد شکافی، جراحات قربانی را تصدیق می کنند؟ هر چه مدارک موثق تری ارائه دهید، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که ادعا و اظهارات قابل قبول تلقی شوند.

مبنایی که بر اساس آن، اطلاعات معرف یک الگو هستند: آیا ادعا و اظهارات ارائه شده شبیه دیگر اظهارات و اطلاعات مشابه است؟ آیا این اظهارات از نوع خود است که در یک حوزه ی خاص ارائه شده است؟ وقتی شواهد دال بر انجام یک عمل عادی است، فرض قوی تر این خواهد بود که اطلاعات صحیح تر است.

عمر اطلاعات: آیا اطلاعات بسیار جدی است؟ آیا این اطلاعات مربوط به وقایعی است که چند سال پیش روی داده اند؟ هر چه اطلاعات شما جدیدتر باشد، راحت تر می توان وقایع ادعایی را مورد تحقیق و بررسی قرار داد.

اطلاعات دست اول+ انسجام درونی+ از جنبه های مختلف قوام یافته+ ارائه ی یک الگوی اثبات گر+ جدید بودن= بالاترین استاندارد

به خاطر داشته باشید که فرمول بالا، نشانه ای از استاندارد بسیار بالا است. اغلب این امکان وجود ندارد که اطلاعاتی با این کیفیت به دست آورید- اما نه به این معنا که نمی توان از این فرمول استفاده کرد. برعکس، اگر زمان انتخاب مرجع یا مراجعی فرا برسد که مایل اید اطلاعات را برای آن ها ارسال کنید، در این صورت کیفیت اطلاعات شما عامل مهمی خواهد بود. تاکید این فصل برگردآوری ادله و اثبات و ادعای طرح شده است، به نحوی که شما باید اساسا بتوانید مدارک را به هر سازمان یا مرجع قابل دسترس، ارائه و تسلیم کنید. در بخش سوم به حداقل ضروریات یا محدودیت های ویژه ی هر مرجع خاص اشاره خواهد شد.

چه کاری می توان انجام داد تا صحت و سقم اطلاعات را به حداکثر رساند؟

بررسی صحت و سقم اطلاعات، وظیفه ای دشوار و حساس است، و قطعا شما تا حد زیادی به حسن نیت افرادی که اطلاعات را در اختیارتان قرار می دهند، وابسته اید و سازمان های بین المللی نیز به همین اندازه به حسن نیت شما وابسته اند. با این حال، این امکان وجود دارد که بتوان احتمال صحت و سقم اطلاعات را به حداکثر رساند، آن هم با انجام برخی پیش بینی های کلی، با یافتن مدارکی برای تقویت پرونده های خاص (هم در زمان مصاحبه و هم پس از آن) و نیز با یک داوری مطلوب. پیش بینی های کلی که می توان انجام داد تا صحت اطلاعات را به حداکثر رساند، عبارتند از:

با خبر بودن از منابع و آشنا بودن با بافتی که ادعاها و اظهارات در آن طرح شده اند

حفظ ارتباط با منابع- ممکن است لازم شود که جزئیات را بعدا کسب کنید یا مورد بررسی قرار دهید

پرسیدن نام قربانیان و جست و جو برای جزئیات، حتی اگر قرار باشد که محرمانه بمانند

در مورد اطلاعات مبهم و کلی سعی کنید تا هوشیارتر و دقیق تر باشید

سعی نکنید تا بدون یافتن ادله ی محکم، ادعاها را صرفا بر پایه ی گزارش رسانه ها یا شایعه ها بنا کنید

به هنگام انجام مصاحبه می توانید دقت و هم صحت اطلاعات را به حداکثر برسانید، آن هم توسط موارد زیر:

با استفاده از پرسش های دقیق

با یک نظم زمانی به وقایع نزدیک شوید، به نحوی که راحت بتوانید ناهماهنگی ها را ببینید و تشخیص دهید

ناهماهنگی های ظاهری را از زوایای مختلف بررسی کنید و در صورت لزوم پرسش های تان را در قالب و شکل دیگری طرح کنید- شاید مصاحبه شونده گیج شده باشد یا پرسش تان را نفهمیده باشد

در مورد وجود شاهدان واقعه ای ادعایی یا هر گونه مدرک اثبات کننده ی دیگر پرس و جو کنید، نظیر گزارش پزشکی یا رونوشتی از دادخواست که در نتیجه ی این واقعه طرح شده باشد- به مصاحبه شونده توضیح دهید که مدارک اثبات کننده می توانند موجب تقویت بیشتر ادعا و افزایش فرصت ها به منظور یافتن راهکار مناسب شود

با دقت به رفتارو حرکات مصاحبه شونده توجه کنید و از خود بپرسید- آیا گفته های این شخص معتبر است؟ دراین شرایط شما باید از تاثیر فرهنگ، جنسیت و وضعیت روانی آگاه باشید. و درصورت امکان، هر گاه که مصاحبه شونده به وجود مدارک محکم و بالقوه ای اشاره کرد، باید سعی کنید آن را به دست آورید.

سرانجام این که باید دست به قضاوت بزنید- اگر نسبت به صحت و سقم ادعا تردید دارید، ارزش دارد که وقت بیشتری را برای یافتن مدارک مستدل بیابید، تا این که خودتان را قانع کنید که ادعای طرح شده صحت دارد، اگر در مورد صحت ادعا شک دارید، این احتمال می رود که دیگران نیز همانند شما در این مورد شک داشته باشند، چرا که زاویه ی نگاه آنان به این ادعا صرفا از زاویه ی نگاه شما است. اگر نتوانید تردیدهای تان را رفع کنید وقت و منابع بیشتری را در تهیه ی این اظهارات تلف خواهید کرد، تا این که تصمیم بگیرید این تردیدها را از میان ببرید یا تصدیق کنید.

به خاطر داشته باشید که اگر علت واقعی در اختیارتان هست که فردی در معرض خطر است و به کمک فوری نیاز دارد، باید به سرعت دست به اقدام زنید حتی اگر تردیدهای تان در مورد صحت این اطلاعات هنوز به قوت خود باقی باشد- واضع است که در چنین شرایطی امنیت فرد در اولویت قرار دارد.

مصاحبه با فردی که ادعا می کند مورد شکنجه قرار گرفته است

مقدمه

از بسیاری جهات، ضبط اظهارات و ادعاهای مربوط به اعمال شکنجه مهم ترین گام در کل فرایند ارائه گزارش است، چرا که تعیین می کند که در مراحل بعدی با این اطلاعات چه کار می توانید انجام دهید. با این حال این شیوه دشوارترین شیوه است، دشوار از لحاظ آموختن و توضیح دادن آن به گونه ای که کاربردی جهان شمول داشته باشد. پیش از جمع آوری مدارک و اثبات ادعاها، آموزش تکنیک های مصاحبه به پرسنل باید بخشی از مراحل آماده سازی هر سازمان غیردولتی باشد و البته این بحث فراتر از بحث کتاب است. رهنمودها و پیشنهادهای زیر یک خلاصه ی مطلب است و هرگز نمی تواند جایگزین مناسب به پرسنل باشد.

به یاد داشته باشید که اظهارات و ادعاهای مربوط به شکنجه از عناصر زیر تشکیل شده است:

قربانی

بستگان قربانی

شاهدان، نظیر پزشکی که فرد را معاینه کرده است یا افرادی که شاهد جلب قربانی به زندان بوده اند و یا به هنگام شکنجه حضور داشته اند.

در تمامی موارد، اطلاعات را می توان با مصاحبه با فردی که ادعاهایی اظهار می کند، به دست آورد. ممکن است این مصاحبه شما را وادارد تا به دنبال شاهدان بیشتری برآیید، افرادی چون هم بندی ها [ی قربانی] و پزشکی که او را معاینه کرده است.

ملاحظات کلی

به هنگام مصاحبه باید ملاحظات کلی زیر را در نظر داشته باشید:

شما باید میان دو ضرورت مهم، که مکمل هم و گاهی در تضاد با هم هستند، تعادلی برقرار کنید: نیاز برای به دست آوردن گزارش مفید، و اهمیت در نظر گرفتن نیازهای مصاحبه شونده.

از یک سو، اصل راهنما باید این باشد که بکوشید تا منطقی ترین، دقیق ترین و مفصل ترین گزارش ممکن در مورد یک واقعه رابه دست آورید، به نحوی که شما یا هر کس دیگری با بررسی ادعاها و اظهارات بتوانید درک روشنی از آن چه روی داده است به دست آورید، و نیز این امکان وجود داشته باشد که بتوانید صحت اطلاعات را بررسی کنید و در مورد آن تحقیق کنید.

از سوی دیگر، به سهولت این وضعیت پیش می آید که مصاحبه گری که قصد دارد تا توالی رویدادها را بازسازی کند، فراموش می کند که خود نفس مصاحبه می تواند برای کسی که تجارب دردناکی را پشت سرگذاشته است، بسیار دشوار باشد، و حالا ما از او می خواهیم تا با جزئیات روی همان واقعه تمرکز کند. مصاحبه گر باید در پرسش گری اش هوشمند باشد و مراقب علائم خستگی و تالم باشد. هم چنین باید با ممنوعیت های [تابوها] فرهنگی آشنا باشد، به ویژه در مورد سوءاستفاده ی جنسی. اگر فرد [مصاحبه شونده] خسته یا آشفته شود، علاوه بر این که شاید مصاحبه برایش غیرقابل تحمل بشود، ممکن نیز هست که از صحت و وثوق گزارش کاسته شود.

باید میان نیاز به کسب حداکثر جزئیات ممکن و عدم تحمیل و القا گزارش توازنی برقرار شود. داده هایی که شما ضبط می کنید، باید واقعا رخ داده باشند و نه آن داده هایی که شما رخ دادن آن ها را القا می کنید.

هر فردی که با وی مصاحبه می شود، حال خواه قربانی باشد، یا یکی از بستگان و یا شاهدی دیگر، فردی است که روایت خاص خود را دارد. اگر شما از الگوهای نقض حقوق بشر و تخلف هایی که با جزئیات هر چه تمام تر در منطقه ی شما رایج است با خبر باشید، یا آن نسبتا یقین دارید که بر سر یک قربانی خاص چه آمده است، نباید چنین فرض کنید که هر کس روایتی یکسان از ماجرا خواهد داشت. شما باید با تک تک افراد جداگانه مصاحبه کنید.

ممکن است که اعضای تیم جمع آوری مدارک به هنگام مصاحبه دریابند که قربانیان شکنجه یا دیگر شاهدان به شدت مضطرب اند از این رو باید در میان خودشان در مورد واکنش ها و احساسات آن ها با یکدیگر گفت و گو کنند و در صورت نیاز ازکمک های حرفه ای بهره گیرند.

انجام مصاحبه

پیش از شروع

به یاد داشته باشید که لازم است با دقت مباحث بخش یک، فصل ٢-٣ را مرور کنید، این بخش مربوط است به رضایت آگاهانه، اخلاق حرفه ای و امنیت. این مباحث محور فرایند مصاحبه اند، و جنبه هایی وجود دارد که شما لازم است به دقت آن ها را به مصاحبه شونده تفهیم کنید.

چگونه باید مصاحبه را آغاز کنید؟

باید کار را با معرفی خودتان، سازمان تان، اهداف تان و استفاده ای که از اطلاعات جمع آوری شده می کنید، آغاز کنید. اگر شما فرد خاصی را با نام مورد سوآل قرار دهید، باید به وی توضیح دهید که چگونه نام او را می دانید.اطمینان حاصل کنید که مصاحبه شونده هیچ مخالفتی با برداشتن یادداشت یا استفاده از ضبط صوت یا حضور مترجم ندارد. بحث رضایت آگاهانه را طرح کنید و بر محرمانه بودن خود مصاحبه تاکید کنید، و بدین ترتیب به منظور استفاده از مصاحبه، رضایت فرد را به دست آورید. هم چنین این نکته اهمیت دارد که انتظارات غیرواقعی برای مصاحبه شونده ایجاد نکنید- باید مطمئن شوید که آن ها این نکته را درک کرده اند که فرایند بالقوه تسلیم ادعا و اظهارات ممکن است زمان ببرد و نتایج محدودی داشته باشد.

آیا یادداشت برداری در حین مصاحبه ضروری است؟

به منظور تامین دقت و صحت اطلاعات،ضبط دقیق و جز به جز مصاحبه ضروری است، اما شما باید به مصاحبه شونده توضیح دهید که چگونه از این یادداشت ها استفاده می کنید و چه کسی به اطلاعات مندرج در این یادداشت ها دسترسی خواهد داشت. هم چنین گاه اقتضاء حکم می کند که صرفا گوش دهید(برای مثال در پایگاه های کوچک پلیس) و بلافاصله پس از آن یادداشت بردارید.

به کمک چه کسی باید مصاحبه را انجام داد؟

مصاحبه با فرد (به ویژه با قربانی) در مورد واقعه ی شکنجه هم از لحاظ عاطفی و هم از لحاظ فیزیکی خسته کننده است. به ویژه زمانی این کار دشوار می شود که مصاحبه کننده تنها باشد، چرا که باید هم پرسش کند، گوش دهد، رابطه ای دوستانه با مصاحبه شونده برقرار کند، موقعیت های دشوار عاطفی را اداره کند، یادداشت بردارد، و هم در تمام مدت مراقب ناهماهنگی ها و خلاهای کار باشد و این تقریبا کاری ناممکن است. اگر شرایط فراهم باشد، بهترین کار این است که مصاحبه کنندگان دو نفر باشند، به عبارتی یکی پرسش کند و دیگری یادداشت بردارد. حتی بهتر است که آن دو نفر دارای مهارت های مکمل هم باشند، برای مثال تخصص پزشکی و حقوقی. این باعث می شود که هیچ نکته ی مهمی از قلم نیفتد و امکان برقراری رابطه ی دوستانه با فرد آسان تر شود؛ با وجود این، باید اطمینان حاصل کنید که یکی از مصاحبه کننده گان اساسا مسئول پرسش کردن خواهد بود و به نفر دوم این فرصت داده شود که در آخر در مباحثات وارد شود.

آیا به هنگام کار با یک مترجم، ملاحظات خاصی وجود دارد که باید به خاطر سپرد؟

اطمینان حاصل کنید که مصاحبه شونده با حضور یک مترجم موافق است و از این نکته آگاه است که وظیفه ی حرفه ای مترجم رعایت رازداری مصاحبه است.

آگاه باشید که ممکن است مترجم در درک محتوای مصاحبه با مشکل مواجه شود. اطمینان حاصل کنید که مترجم بر ضرورت رازداری تمام و کمال واقف است- و این نکته به ویژه زمانی اهمیت دارد که با مترجمان غیرحرفه ای سر وکار دارید.

آگاه باشید که مترجمان غیرحرفه ای درمقایسه با مترجمان حرفه ای، به سهولت جذب مصاحبه می شوند و در آن مشارکت می کنند- از این رو لازم است به آنان تفهیم شود که وظیفه ی آن ها انتقال دقیق عبارات و واژه ها است. و اگر آن ها خود دارای تجربه ای شخصی در این موردند که مایل اند در مورد آن صحبت کنند، به آن ها بگویید که زمان دیگری را برای این منظور جداگانه به آن ها اختصاص می دهید.

از افراد بومی استفاده نکنید، مگر در موارد بسیار ضروری، چرا که شاید در مصاحبه شونده بی اعتمادی ایجاد کند و نیز ممکن است مصاحبه گر را در معرض خطر قرار دهد. این نکته را در مورد هم بندی های فرد، اعضای خانواده و دیگر بستگان فرد، و هر شخص دیگری که به نوعی در این موقعیت درگیر بوده است، نیز به کار بندید. به علاوه، به خاطر داشته باشید که اعضای خانواده هر چند ممکن است در برخی فرهنگ ها حامی و پشتیبان فرد محسوب شوند، اما در برخی فرهنگ ها نیز طرح برخی مسائل در حضور آن ها نامناسب است. برای مثال، برای یک قربانی زن، بحث در مورد موضوعات جنسی، آن هم در حضور اعضای مرد خانواده، به لحاظ فرهنگی تابو محسوب می شود. اگر شما یا سازمان شما دارای خاستگاهی بومی هستید، باید احتمالا ازتمامی این حساسیت ها پیشاپیش مطلع باشید.

به یاد داشته باشید که به هنگام مصاحبه بی حوصلگی از خود نشان ندهید: اگر حتی مستقیما با مصاحبه شونده گفت و گو نمی کنید، باز هم این نکته اهمیت دارد که رابطه صمیمی با وی برقرار کنید و نشان دهید به آن چه می گوید علاقه مندید.

چه کارهایی می توانید انجام دهید تا مصاحبه شونده احساس راحتی بیشتری کند؟

مصاحبه در مورد موضوعات بسیار شخصی نظیر سوءرفتار، می تواند بسیار دلهره آور باشد و شاید شما نتوانید بر فضای مصاحبه تسلط چندانی داشته باشید، با این همه حتی رعایت برخی ملاحظات خرد ازجانب شما می تواند احساس راحتی بیشتری به مصاحبه شونده بدهد.

ایجاد فضایی راحت و خصوصی تا حد امکان- ترجیحا بدون حضور شخصی دیگر، مگر آن مصاحبه شونده در حضور آن شخص احساس راحتی بیشتر کند و آن فرد نیز بپذیرد که در روند گفت و گو دخالت نکند.

اگرنتوان مصاحبه را کاملا خصوصی انجام داد، دست کم شرایطی را فراهم کنید که دیگران به مصاحبه گوش ندهند.

توجه داشته باشید که رفتارهای بدنی شما و نحوه ی نشستن تان در برابر مصاحبه شونده می تواند بر احساس راحتی او تاثیر گذارد- برای مثال در یک محیط کوچک، به جلو خم شدن ممکن است حس تهدیدآمیزی را انتقال دهید، در حالی که در شرایطی دیگر، ممکن است عدم وجود چنین حالتی نشانه ی بی توجهی و عدم علاقه تلقی شود. برخی ممکن است ترجیح دهند که به مصاحبه گر نزدیک تر باشند، برخی دیگر ممکن است نسبت به فضای شخصی و خصوصی حالتی بسیار دفاعی به خود بگیرند، یا از این که لمس شوند خجالت زده شوند و خود را پس بکشند. به محیط اطراف و حالات بدنی مصاحبه شونده توجه کنید تا بتوانید بهترین شیوه را برای هر مورد خاص انتخاب کنید.

در حین گفت و گو امکانی برای وقفه و استراحت فراهم کنید.

چگونه می توانید با افرادی که از صحبت کردن بسیار می هراسند، برخورد کنید؟

برخی مصاحبه ها ممکن است در محیط نسبتا امنی انجام شود، اما در بسیاری از موارد، محیط ها امن نیستند. به ویژه این نکته در مواردی که مصاحبه شونده هم چنان درحبس مقامات است، صادق است. شما نمی توانید امنیت آن ها را تضمین کنید (به بخش اول، فصل ٣-٢ ملاحظات کلی در مورد مباحث امنیتی رجوع کنید) اما می توانید گام هایی بردارید تا فرد را بیشتر در معرض خطر قرار ندهید.

اطمینان حاصل کنید که افراد رضایت آگاهانه شان را نسبت به مصاحبه ابراز داشته اند. هیچ گاه بدون کسب اجازه، از افرادی که اظهارات و ادعاهایی در مورد سوءرفتار بیان کرده اند، نزد مقامات نام نبرید.

هرگز از افرادی که به شما اطلاعات داده اند، حتی به طور ناخواسته، نام نبرید، برای مثال اگر در یک پاسگاه پلیس با تعداد بسیار اندکی از بازداشت شدگان سر و کار دارید، با تمام بازداشت شدگان یکسان مصاحبه کنید و بلافاصله نیز نسبت به اظهارات به نحوی واکنش نشان ندهید، که برای مقامات زندان شناسایی منبع اطلاعات امکان پذیر باشد. اگر احساس می کنید که باید مسئله را با کسی، برای مثال با رئیس پاسگاه پلیس در میان بگذارید، باید نخست با مصاحبه شوندگا ن مشورت کنید و هرگز نباید بدون رضایت آن ها قضیه را برای مسئولی بازگو کنید.

به مصاحبه شوندگان توضیح دهید که اگر آن ها یا هر یک از بستگان یا دوستان شان به دلیل اطلاعاتی که ارائه داده اند، مورد تهدید یا تحت فشار قرار گرفته اند، باید به شما اطلاع دهند، کارت خود را همراه با شماره تلفنی که آن ها بتوانند با شما تماس حاصل کنند، در اختیارشان قرار دهید و بر اهمیت این تماس تاکید کنید.

اگر فکر می کنید که افرادی ممکن است به نحوی در معرض خطر باشند، تمام سعی تان را به کار بندید تا پرونده های آن ها را پیگیری کنید- سوابق تمامی افرادی را که با آن ها مصاحبه کرده اید، نگهداری کنید، و درصورت امکان وجود ملاقات های بعدی نام افراد را بپرسید.

آیا به هنگام مصاحبه در زندان یا در دیگر بازداشتگاه ها ملاحظات خاصی وجود دارد که باید به آن ها توجه شود؟

آگاهی از پویایی گروهی و محیط زندان اهمیت دارد، اگر قصد دارید در چنین محیطی با افراد مصاحبه کنید.

جایی که قیم یا نماینده ی زندانی حضور دارد، بهتر است که نخست با این فرد گفت و گو کنید و همکاری وی را طلب کنید- هم چنین ممکن است در بین زندانیانی که در حبس طولانی مدت به سر می برند، نوعی سلسله مراتب وجود داشته باشد که لازم است از آن با خبر باشید.

در صورت امکان باید سعی کنید با تمامی بازداشت شدگان مصاحبه کنید. شاید در یک زندان بزرگ این امر امکان پذیر نباشد، اما شما دست کم باید سعی کنید با مجموعه ی گسترده ای از زندانیان که ازگروه خاصی هستند گفت و گو کنید.

اگر قرار است گفت و گو در بند یا در محیط خوابگاه انجام شود، بهتر است که با یک گفت و گوی کلی و گروهی کار خود را شروع کنید و در آن نخست خود را معرفی کنید و بگویید که به دنبال چه هستید، اما هم چنین لازم است با تک تک افراد نیز گفت و گو کنید. حتی اگر افراد دیگری نیز در آن محیط هستند و هیچ خلوتی موجود نیست، باید سعی کنید به نوبت با افراد گفت و گو کنید.

چگونه می توانید با حساسیت موضوع برخورد کنید؟

گفت و گو در مورد تجارب شکنجه معمولا بسیار حساسیت برانگیز و دردناک است، اما شما می توانید برای کاستن از خطر لطمه دیدن مجدد قربانیان گام های زیر را بردارید:

احترام و توجه تان را با لحن سخن گفتن، محتوای گفتار، و رفتارتان به مصاحبه شونده نشان دهید. از فاکتورهای فرهنگی مطلع باشید و نسبت به موضوعاتی که به لحاظ فرهنگی تابو محسوب می شوند، توجه کنید. به مصاحبه شونده اطلاع دهید که ممکن است مورد حمایت قرار گیرد یا پرونده اش به نهادی محول شود. به دغدغه های شخصی و خانواده گی امکان بیان بدهید و به آن ها گوش فرا دهید.

به درد و تالم توجه نشان دهید، اما مرزهای حرفه ای را نیز حفظ کنید- توقعات غیرمنطقی ایجاد نکنید، نظیر این مسئله که می توانید به نیازهای آن ها پاسخ دهید.

اگر مصاحبه شونده منقلب و ناراحت شده است، وی را تحت فشار قرار ندهید- بدانید که شاید برخی از قربانیان آمادگی سخن گفتن از تجارب شان را نداشته باشند.

در صورت امکان، بهتر است که چند مصاحبه ی کوتاه تر را تدارک ببینید تا یک مصاحبه ی طولانی و فشرده.

سعی کنید پیش از پایان بردن ناگهانی مصاحبه، به یک موضوع کمتر حساسیت برانگیز بپردازید.

برای به حداکثر رساندن وثوق و اعتبار اطلاعات چه کارهایی می توان انجام داد؟

از پرسش های جهت دار پرهیز کنید- چرا که این نوع پرسش ها پیشاپیش القاکننده ی پاسخ هایی است که شما به دنبال آن هستید، برای مثال این پرسش که "آیا در زندان شکنجه شده اید؟ پرسشی جهت دار است، حال آن که "چه اتفاقاتی برای تان پیش آمده است؟"چنین نیست. اهمیت دارد که توضیحات مصاحبه شونده توضیحات خود او باشد و نه توضیحات شما.

مصاحبه شونده را تشویق کنید که از واژه های خودش استفاده کند.

از به کار بردن فهرست ها تا حد ممکن اجتناب کنید، زیرا درجه ی خطا را بالا می برد، چون احتمال دارد که موارد مندرج در فهرست ها دقیقا با تجارب زندانی مطابقت نداشته باشد.

بدانید که ناهماهنگی ها ضرورتا به معنای نادرست بودن اظهارات و ادعاها نیست، ممکن است مصاحبه شونده گیج شده باشد یا پرسش شما را به درستی نفهمیده باشد. گاهی اوقات برای رفع این ناهماهنگی ها می توانید همان پرسش را به شکل دیگری طرح کنید.

به دقت به مصاحبه شونده توجه کنید- و برداشت تان را مورد صحت و سقم اظهارات اش یا هر چیز دیگری یادداشت کنید.

آیا به هنگام انتخاب مصاحبه گر یا تیم مصاحبه، باید به ملاحظات خاص جنسی توجه کرد؟

هیچ قانون کلی در این مورد وجود ندارد، و این به خود مصاحبه کننده یا مصاحبه شونده بستگی دارد. اولویت ها ممکن است به عوامل فرهنگی یا شخصی بستگی داشته باشند. در کل، بهتر است به هنگام مصاحبه با یک زن، یک مصاحبه گر زن حضور داشته باشد، به ویژه اگر موضوع مصاحبه به مباحث جنسی مربوط شود. درمورد مردان قضیه چندان روشن نیست- آن ها ممکن است ترجیح دهند که در مورد مسائل جنسی با زنان گفت وگو کنند، اما در عین حال در برخی فرهنگ ها نیز این کار قابل قبول نیست. در این میان جنسیت مترجم را از یاد نبرید.

آیا به هنگام مصاحبه با کودکان باید ملاحظات خاصی را در نظر گرفت؟

در مصاحبه با کودکان هدف اصلی این است که سعی کنید هیچ آسیبی به آن ها نرسد. مصاحبه با کودکان با مصاحبه با بزرگسالان بسیار متفاوت است و لازم است که با توجه به اقتضای سن شان با آن ها برخورد شود. مصاحبه کنندگان باید تجربه ی کار با کودکان داشته باشند. یا بدانند که اثرات یک مصاحبه ممکن است زیان بارتر از مزایای بالقوه ی آن باشد. وضعیت مطلوب این است که مصاحبه گر هم تجربه داشته باشد و هم در این امر متخصص باشد، و اگر آن ها قبلا چنین کاری را انجام نداده اند، توصیه می شود که یک مصاحبه ی تمرینی با اعضای تیم مصاحبه ترتیب دهند تا حال و هوای چنین فضایی را به دست آورند. در این رابطه موارد زیر را به خاطر بسپارید:

کودکان علاوه بر آن که ممکن است خودشان مورد شکنجه قرار گرفته باشند،شاید مجبور به مشاهده ی شکنجه ی دیگران، به ویژه والدین یا اقوام نزدیک خود شده باشند. و شما نباید اثرات چنین عملی را بر آن ها دست کم بگیرید.

طی گفت و گو، اهمیت دارد به کودکان حس امنیت و حمایت را القا کنید. و این امکان از طریق حضور یکی از والدین، بستگان، یا سرپرست یامشاوری که کودک از پیش او را می شناسد، متحقق شود.

این نکته اهمیت دارد که طی گفت و گو رفتار کودک را تحت نظر بگیرید: قابلیت بیان نظرات اش به طور شفاهی به سن او و مرحله ی رشد او بستگی دارد، و رفتار او ممکن است بیش از گفتارش گویای حادثه ای باشد که برای او اتفاق افتاده است.

کودکان به ویژه زود خسته می شوند و نباید تحت فشار قرارگیرند. اگر کودک قربانی مورد خشونت جسمی یا جنسی قرار گرفته است، انجام معاینه ی دقیق و از نزدیک نباید ازسوی پزشک غیر کارشناس انجام شود.

سعی کنید شرایطی فراهم کنید تا کودک پس از مصاحبه تحت شبکه ای حمایتی قرار گیرد.

اطلاعاتی که باید ضبط شوند

نکته ی مهم:

رهنمودهای زیر به مطلوب ترین اطلاعاتی اشاره می کند که باید جمع آوری شوند. با این حال این فهرست فهرستی سفت و سخت نیست، بلکه باید با انعطاف و با توجه به شرایط از آن استفاده کرد. این نکته اهمیت دارد که بیش از حد بر به دست آوردن برخی جزئیات تاکید نشود، چرا که ممکن است یا در برخی موارد کاری بی مورد باشد، یا آن که مانع از گردآوری اطلاعات مهم دیگری شود که شما انتظارش را نداشتید. مهم تر این که باید به افراد احترام گذارید و آن ها را صرفا به منزله ی منبع اطلاعات در نظر نگیرید، یا این که خود مصاحبه را به یک بازجویی تنزل ندهید. وضوع و شفافیت گزارش باید عامل هدایت گرتان باشد. مدام از خود بپرسید که آیا جنبه ای هست که نفهمیده باشید، یا به نظر ناروشن، مبهم یا متناقض برسد. ببیند آیا گزارش منطقی به نظر می رسد یا خیر. به وقفه های زمانی که در گزارش به آن اشاره ای نشده است، توجه کنید. با نگاه مجدد به این وقفه ها و تناقض های ظاهری ممکن است عناصری آشکار شود که شما به آن ها فکر نکرده بودید تا درمورد آن ها پرسش کنید. وضعیت مطلوب این است که شما به کمک یادداشت هایی که برداشته اید بتوانید رویدادها را در یک توالی زمانی نقل کنید، بدون آن که هیچ سوآل جدی ای بی پاسخ بماند.

در ارسال اظهارات و ادعاها [به مراجع ذی صلاح] تاخیر نکنید، آن هم به علت نقصان جزئیاتی که در زیر به آن ها اشاره خواهد شد (چرا که ممکن است این جزئیات نه ضروری باشد و نه به جا)، اما اطمینان حاصل کنید که دست کم حداقل عناصر برای تهیه ی اظهارنامه در مورد سوءرفتار را تهیه کرده اید . قربانی مورد سوءرفتار قرار گرفته است یا در معرض خطر آن است، آن هم یا توسط مقامات رسمی یا با اطلاع و پذیرش آن ها.

الگوی اطلاعات شما باید بدانید که:

- چه کسی چه رفتاری را در مورد چه کسی انجام داده است؟

- چه وقت، کجا، چرا و چگونه؟

برای پاسخ به این پرسش های اساسی به چه جزئیاتی نیاز دارید؟

اطلاعات باید:

١- هویت قربانی یا قربانیان را تعیین کند

٢- هویت عامل یا عاملان را تعیین کند

٣-باید توضیح دهد که چگونه قربانی به دست مقامات دولتی افتاده است

٤- توضیح دهد که قربانی در کجا گرفتار یا دستگیر شده است

٥- شرایط بازداشت را توصیف کند

٦- نوع سوءرفتار را توضیح دهد

٧- به هر گونه واکنش رسمی به این واقعه اشاره کند (از جمله این که اگر هیچ واکنشی ابراز نشده باشد)

تعیین هویت قربانی یا قربانیان

هر چه جزئیات بیشتری در مورد فرد به دست آوریم، تعیین هویت او قطعی تر می شود:

• نام کامل (و نام پدر- در برخی فرهنگ ها لازم است)

• جنسیت (ممکن است نتوان از نام وی جنسیت اش را تشخیص داد)

• تاریخ تولد و سن

• شغل

• نشانی

• مشخصات ظاهری، از جمله هر ویژگی غیرعادی

• عکس- از قربانی خواه زنده یا مرده (چرا که می تواند به کار شناسان در تفسیر علائم ظاهری سوءرفتار در عکس، کمک کند).

• اشاره به وضعیت سلامت قربانی پیش از دستگیری یا بازداشت- گزارش های پزشکی، گزارش شاهدان و غیره. به یاد داشته باشید که معمولا بدون ذکر نام نمی توان اقدامات عاجل انجام داد.

تعیین هویت عامل یا عاملان

به یاد داشته باشید که باید مشخص کنید قربانی در حبس مقامات است، یا با رضایت آن ها بازداشت شده است، یا آن که مقامات نتوانسته اند از قربانی (با توجه به تخلفی که در مورد او صورت گرفته) حمایت کنند. اگر می توانید ارتباط عوامل را با دولت اثبات کنید، ضرورت ندارد که تک تک آن ها را شناسایی کنید (البته اگر بتوانید باید این کار را انجام دهید.)

- چه کسی قربانی را دستگیر کرده است؟

- بهتر است تعداد افراد، نام، رتبه و واحدشان ذکر شود.

اگر نمی توانید این موارد را تعیین کنید، پس جزئیات زیر می تواند به شناسایی عوامل یاری رساند:

- آن ها به کدام واحد نیروی امنیتی، نظامی یا شبه نظامی تعلق دارند؟

- چگونه لباس می پوشند؟ اونیفورم یا لباس شخصی؟

- چه ظاهری دارند؟ آیا ویژگی های غیرعادی در آن ها مشاهده می شود؟

- چه سلاح هایی حمل می کنند؟ برخی سلاح ها ممکن است خاص یک نیرو باشد.

- از چه نوع وسایل نقلیه ای استفاده می کنند؟ با نشان یا بی نشان؛ آیا نمره یا شماره ی خودرو ثبت شده است؟

توضیح دهید که قربانی چگونه به دست مقامات رسمی افتاده است؟

شیوه ی آدم ربایی یا دستگیری یا رفتارهای بعدی به خودی خود می تواند مختص گروه خاصی باشد که در این حوزه فعالیت می کنند (و ممکن است به دلیل شکایات قبلی به سازمان های بین المللی شناسایی شده باشد)، و در تعیین این که قربانی در دست چه عواملی بوده است، کمک کند.

- کجا بازداشت شده است؟ خانه، خیابان، عبادتگاه، خارج از پایگاه نظامی و غیره.

- چه وقت بازداشت شده است؟ تاریخ تقریبی، ماه یا فصل، چه وقت روز، صبح، بعدازظهر یا شب.

- چگونه بازداشت انجام گرفته است؟ آیا از دستبند یا غیره استفاده شده است؟ آیا شاهدی در آن جا حضور داشته است؟

اگر جزئیاتی در دست نیست، چه زمان و کجا آخرین بار قربانی دیده شده است و به همراه چه کسی بوده است؟

- آیا اخطاری در کار بوده، آیا قربانی به پاسگاه پلیس فراخوانده شده، آیا در تظاهرات خیابانی دستگیر شده است؟ و غیره

- آیا علتی برای بازداشت وجود دارد؟ حتی اگر هیچ علت رسمی اعلام نشده باشد، می توان از نوع پرسش ها یا شرایط دستگیری، علت آن را تعیین کرد.

توضیح دهید که قربانی کجا گرفتار یا دستگیر شده است

قربانیان ممکن است در مکان خاصی نگهداری شده باشند، یا صرفا به منطقه ای از شهر برده شوند و سپس با اعمال سوءرفتارهایی در حین جابه جایی، در آن منطقه رها شوند.

- اشاره به نام و موقعیت مکانی پاسگاه پلیس یا ژاندارمری، کمپ ارتشی، سازمان یا منطقه.

- چه مدت در آن جا نگهداری شده اند؟

- آیا به مکان دیگری منتقل شده اند؟ اگر چنین است، به کجا، از سوی چه کسانی و تقریبا در چه زمانی؟ چگونه به آن جا برده شدند؟ آیا علتی برای این انتقال وجود دارد؟ و اگر موقتی بوده، چه مدت به طول انجامیده است؟

شرایط بازداشت را توصیف کنید

شرایط بازداشت ممکن است شکلی از سوءرفتار باشد، اما تصمیم گیری در مورد آن بستگی به نهادی دارد که اظهارات و گزارش ها را به آن تسلیم می کنید .در مورد بازداشت گاه های مخفی ، شهادت افراد مختلف می توان وجود چنین مکان هایی را ثابت کند و در شناسایی آن یاری رساند. حتی ممکن است به شما کمک کند تا نقشه ی کلی ساختمان را بکشید. از این رو باید جزئیات را تا حد امکان ثبت کنید.

از قربانی بخواهید که در حد امکان جزئیات دقیق مکانی را که در آن نگهداری شده است شرح دهد، به ویژه سلول یا مکانی که در آن جا می خوابیده و اتاق های دیگری که بدان جا برده می شده، از جمله برای هر نوع بازجویی. ممکن است برای قربانیان از چشم بند استفاده می کردند- در این صورت باید در مورد دیگر حواس شان به جز بینایی از آن ها پرس و جو کنید- چه چیزی شنیدند، بویئدند یا لمس کردند؟ در زیر نوع اطلاعاتی که شما باید گردآوری کنید؟ آمده است:

- موقعیت مکانی اتاق درون مرکز نگهداری: آیا از پلکانی بالا یا پایین رفته است؛ در اطراف چه چیزهایی شنیده یا چه بوهایی به مشام اش رسیده است؛ آیا در سر راه اش به آن جا متوجه علامت یا نشان خاصی شده است؛ اگر علامتی مشاهده کرده، آیا از پنجره ی اتاق نیز چیزی دیده می شده است؟

- خود اتاق: اندازه ی اتاق چقدر بوده است؟ دیوارها، کف، سقف و درب از چه جنسی بودند؟ چه شکلی داشتند؟ و آیا چه چیز غیرعادی در آن ها به چشم می خورد؟

- حضور افراد دیگر در اتاق: آیا افراد دیگری در آن جا نگهداری می شدند؛ و اگر چنین بود، تعدادشان چند نفر بود؛ آیا هیچ یک از آن ها می توانند شاهدان احتمالی به حساب آیند؛ آیا آن ها در مورد وضعیت سلامت قربانی و هم چنین در مورد وضعیت سلامت دیگر بازداشتی ها متوجه مورد خاصی شده اند؟

- انفرادی: آیا قربانی در انفرادی بوده است، چه مدت و به چه نحوی؟

- لوازم اتاق: اتاق از چه چیزهایی تشکیل شده است- تخت خواب، اثاثیه، توالت، دست شویی و غیره؟

- هوای اتاق: دمای هوا چگونه بوده است؛ آیا امکان تهویه وجود داشته؟ آیا اتاق مرطوب بوده؟
- نور: آیا نوری در اتاق بوده است، و این نور طبیعی بوده یا نور چراغ برق؛ و اگر نور چراغ برق بوده، چه مدت روشن می مانده؛ و چه کیفیتی داشته، برای مثال رنگ آن یا شدت روشنایی آن؟ •
- وضعیت بهداشتی: آیا تسهیلاتی مربوط به بهداشت شخصی وجود داشته است؛ کجا و چگونه به توالت و حمام می رفتند؟ بهداشت کلی مکان چگونه بوده؟ و آیا به نحوی آلوده بوده است؟ •
- لباس ها: از چه نوع لباسی استفاده می شد و آیا آن ها شسته یا تعویض می شدند؟
- غذا و آب: آب و غذا هر چند وقت یک بار و با چه میزانی داده می شد؛ کیفیت آن چگونه بود؛ چه کسی آن را توزیع می کرد؛ و بابت آن پولی دریافت می شد یا رایگان بود؟

- ورزش: آیا امکان ترک سلول وجود داشت؟ و در صورت چنین امکانی، برای چه مدت و چند وقت یک بار؟

- مقررات زندگی روزمره: آیا هیچ گونه سخت گیری خاص یا یکنواختی ای در نظم زندگی روزمره وجود داشت؟

- مراقبت های پزشکی: آیا پزشک یا هر متخصص پزشکی دیگر در آن جا حضور داشت یا در دسترس بود؛ آیا این امکان وجود داشت که زندانیان از تسهیلات پزشکی مجزایی بهره ببرند و مورد معاینه یا درمان قرار گیرند، نظیر پزشک یا بیمارستان خانواده گی؛ آیا داروها در دسترس بودند؛ و چه کسی آن ها را تامین می کرد؟

- ملاقات های خانواده گی: آیا ملاقات های خانواده گی امکان پذیر بود؛ و در صورت چنین امکانی در کجا انجام می شد؛ آیا گفت و گوها در زمان ملاقات مورد استراق سمع قرار می گرفت؛ آیا خانواده می دانست که فرد در کجا نگهداری می شود.

- نماینده ی قانونی: آیا امکان دسترسی به نماینده ی قانونی وجود داشت؛ چه زمانی نخستین ملاقات انجام شد؟ به عبارتی چه مدت پس از دستگیری قربانی؟ هر چند وقت یک بار این ملاقت انجام می شد؟ و در کجا؟ آیا مکالمات مورد استراق سمع قرار می گرفت؟
- حضور در برابر مقام قضایی: آیا قربانی نزد قاضی یا به دادگاه برده شد؛ و چه زمانی این کار انجام شد، به عبارتی چه مدت پس از دستگیری وی؟

- رشوه: آیا می بایست برای هر یک از این تسهیلات رشوه پرداخت می شده است؟

نوع سوءرفتار را توضیح دهید

به یاد داشته باشید که سوءرفتار می تواند هم جسمی باشد و هم روانی و این که یکی یا هر دو آن ها ممکن است به شکنجه بی انجامد. اشکال و انواع سوءرفتار صرفا به قوه ی تخیل عامل آن بستگی دارد و ارائه ی فهرستی از آن ها نه امکان پذیر است و نه مطلوب. زمان و مکانی که سوءرفتار روی داده است می تواند به شناسایی عامل آن کمک کند، برای مثال با بررسی این که در آن زمان چه کسی مشغول خدمت بوده است.

باید از قربانی یا شاهد در مورد ماهیت دقیق رفتاری که بر وی اعمال شده است پرسش کرد:

کجا روی داده است- چه روی داده است- چند بار- چه اثرات بی درنگ یا بعدی بر قربانی داشته است؟ شما می توانید سوالات زیر را مطرح کنید:

- در مورد هویت عامل یا عاملان چه چیزی می توانید به یاد آورند.

- آیا در مورد اتاقی که سوءرفتار در آن روی داده است، چیز خاص و متمایزی وجود داشته است؟

- آیا بازداشت شدگان دیگری در آن زمان حضور داشتند؟ آیا آن ها شاهد آن چه بر سر قربانی رفته است، بوده اند؛ آیا برای خود آن ها نیز اتفاقی افتاده است؟
- آیا در حین سوءرفتار از قربانی سوآلاتی شده یا چیزی به او گفته شده است- این ممکن است نشانه ی هدف و قصد سوءرفتار باشد (البته اگر هدفی در کار باشد؟)

- در مورد آن چه دقیقا رخ داده و دفعات آن- اگر سوءرفتار جسمی بوده است، شما باید در مورد ابزارهایی که رفتار از نوع روانی بوده است، باید از قربانی بپرسید که در آن زمان و پس از آن چه احساسی داشته است.

- هر یک از این اشکال سوءرفتارچه اثرات بی درنگی بر فرد گذارده است.

- آیا بلافاصله، پس از آن یا حتی به هنگام آزادی تحت مراقبت پزشکی قرار گرفته است؟

- آیا پیش از سوءرفتار، طی آن یا پس از آن هیچ یک از پرسنل پزشکی حضور داشته اند؛ و در صورت حضورشان آیا کمکی ارائه کرده اند و نقش آن ها چه بوده است؟

- آیا اثرات درازمدتی وجود داشته است که قربانی آن ها را ناشی از سوءرفتار بداند؟

چه واکنشی رسمی ای به این واقعه نشان داده شده است (البته در صورت وجود واکنشی رسمی)؟

- آیا خانواده ی قربانی، در هر مرحله، از جمله طی مراحل اولیه ی بازداشت، به منظور گرفتن اطلاعاتی در مورد قربانی به مقامات متوسل شده اند؟ آیا پاسخی شنیده اند؟

- در صورتی که قربانی در هر زمانی طی حبس نزد قاضی یا به دادگاه فرا خوانده باشند، آیا به وی تفهیم اتهام شده است؛ آیا نماینده ی قانونی وی در آن جا حضور داشته است؛ آیا هیچ نشان بارزی از جراحت آن زمان در قربانی مشاهده شده است؟

- آیا قربانی طی بازداشت یا به محض آزادی به پزشک دسترسی داشته است؟ چه پزشکی بوده است، به عبارتی، پزشک مستقل، پزشک زندان، پزشک دولتی؟ چگونه قربانی به آن جا برده شده است؟ آیا کسی او را همراهی کرده است؟ در آن جا آیا پزشک او را معاینه کرده است؟ آیا کسی به هنگام معاینه حضور داشته است؟ آیا پزشک، گزارش پزشکی صادر کرده است؟ در آن چه چیز نوشته شده است؟ آیا هیچ گونه علامت بارزی از جراحت آن زمان در قربانی مشاهده شده است؟

- آیا قربانی در مورد سوءرفتار به کسی شکایت کرده است یا به مقام یا مرجعی در این مورد گفته است؟ واکنش چه بوده است؟

- آیا تحقیقاتی انجام شده است؟ در این تحقیقات به چه مسائلی پرداخته شده است؟ آیا با شاهدی مصاحبه شده است؟ آیا با عوامل ادعایی مصاحبه شده است؟ در صورت فوت قربانی در بازداشت، آیا کالبد شکافی انجام شده است؟

- آیا قربانی ارتباطی با مقاماتی (یا مقاماتی دیگر از همان گروه یا نیرو) که او را دستگیر یا بازداشت کرده اند، داشته است؟

چه نتایجی بدون سمت و سو دادن به محتوای گزارش، می توان از این جزئیات به دست آورد؟

توصیف جزء به جز ماجرا آن هم براساس یک قالب زمان بندی شده ی دقیق، برای اکثر قربانیان کار آسانی نیست. آنان به هدایت شما نیاز دارند تا بدانند که کدام جنبه ها را باید شرح و بسط دهند- به خاطر داشته باشید که نقش شما دقیقا باید هدایت باشد و نه گذاشتن حرف در دهان مصاحبه شونده. همواره با پرسش هایی کلی و صریح کار را آغاز کنید (پرسش هایی که پاسخ به آن ها محدودیتی ندارد هم چون "چه اتفاقاتی برای تان پیش آمده است؟" و نه این پرسش که "آیا شکنجه شده اید؟")، و نسبت به جوهر اطلاعاتی که به شما داده می شود، دقیق تر باشید.

مطالعه ی موردی

در این جا دو شیوه ی متفاوت برای بیان یک روایت واحد وجود دارد:

گزارش پرونده ی ١- جوهر مطلب:

خوزه تورس، ٢٣ ساله چنین گزارش می دهد که در ٢٣ ژانویه ی ١٩٩٩ دستگیر شد و به پاسگاه پلیس انیتاون سنترال برده شد و سپس در ٢٥ ژانویه بدون اتهام آزاد شد. او ادعا می کند که به هنگام بازداشت پیوسته به سرش ضربه زده شد و در یک مورد هم به هنگام بازجویی، ماموران ناشناسی به او شوک الکتریکی وارد کردند.

گزارش پرونده ی ٢- با جزئیات:

خوزه تورس، ٢٣ ساله، گزارش می دهد که در ساعت ٥ صبح ٢٣ ژانویه ١٩٩٩ در خانه اش دستگیر شد و او را به پاسگاه پلیس انیتاون سنترال بردند که در ساعت ٧ صبح به آن جا رسید. او را تنها در سلولی واقع دریک زیرزمین رها کردند که نه پنجره ای داشت و نه توالت، و مملو از موش بود. تقریبا چهارساعت بعد دو مامور با لباس شخصی او را از سلول اش بیرون آوردند و به طبقه ی سوم و دفتری بردند که در سمت راست یک راهروی دراز قرار داشت. اثاثیه ی این دفتر شامل سه صندلی فلزی و پلاستیکی خاکستری رنگ، یک میزچوبی و سه قفسه ی فلزی و خاکستری رنگ مخصوص نگهداری پوشه بود، هم چنین یک فرش کوچک قهوه ای رنگ و پنجره ای کوچک با پرده های کرکره ای بسته که روبه روی در قرارداشت. تقویمی با تصاویری از اتومبیل ها نیز بر دیوار سمت چپ در آویخته شده بود. یکی ازماموران ریش داشت و موی سرش به طور غیرمعمول کوتاه و فردار بود. مامور دیگر عینک داشت و بالای ابروی راست اش جای زخم کوچک مثلثی شکلی وجود داشت وسیگار می کشید. طی بازجویی ماموری که ریش داشت، مامور دیگر را که جای زخم داشت، "سارگه" خطاب می کرد.

خوزه را دو ساعت در آن دفتر نگه داشتند. طی این مدت ماموری که جای زخم بر صورت داشت پیوسته از او اطلاعاتی در مورد عملیات مواد مخدر در انیتاون می پرسید. و هنگامی که خوزه اظهار می داشت که چیزی درمورد باند مواد مخدر نمی داند، این مامور که دستان او را از پشت با دستبند بسته بود، پیوسته با یک دفترچه تلفن زردرنگ به سر او ضربه می زد، او این دفترچه را از روی قفسه ی پوشه ها برداشته بود.

خوزه را به همان سلول قبلی برگرداندند. هجده ساعت بعد، بار دیگر دو مامور با لباس شخصی او را بیرون آوردند. یکی از ماموران دیروزی بود که جای زخم بر چهره داشت. مامور دیگر موی کوتاه و روشن و صدای بسیار کلفتی داشت. آن ها او را به همان دفتر در طبقه ی سوم بردند. این بار ماموری که موی روشنی داشت از او خواست تا بلوزش را درآورد، و در همان حال که به روی صندلی نشسته بود به دستش دستبند زدند. همان مامور یک جعبه ی مستطیل شکل سیاه از کشوی سمت چپ میز بیرون آورد. ابعاد این جعبه ٧ در ٥ سانتی متری بود و در شاخک فلزی از یک سر آن بیرون زده بود. او آن را به نوک سینه ی سمت راست خوزه نزدیک کرد و دکمه ای را فشار داد. خوزه صدای زنگ داری شنید و درد شدید در همان ناحیه احساس کرد. این عمل سه بار تکرار شد. و در همان زمان که او هم چنان در آن دفتر بود، افسری که جای زخم بر صورت داشت دوباره از او در مورد باند مواد مخدر انیتاون و محموله ی بزرگ هروئین که قرار بود هفته ی بعد برسد، پرسش کرد. خوزه بدون اتهام در ٢٥ ژانویه آزاد شد.

هنگامی که ماریا، نماینده ی سازمان غیردولتی، در ٢٨ ژانویه با او در خانه اش مصاحبه کرد، توانست دو جای سرخ رنگ به ابعاد ٨ میلی متر را در اطراف نوک سینه سمت راست خوزه مشاهده کند، هم چنین کبودی زرد و بنفش رنگی به صورت دایره ای شکل دورمچ دستان او قابل رؤیت بود. خوزه هم چنین نواحی وسیعی از کبودی را در قسمت تحتانی پشت اش و ورم کردگی قابل توجهی را در نزدیکی های کلیه نشان داد. وی هم چنین به هنگام ادار کردن از درد شکایت داشت، از سردرد پیوسته و صدای زنگ در گوش اش نیز می نالید. به هنگام شرح این واقعه به نظر عصبی می آمد، دور چشمانش کبود بود، پیوسته جایش را تغییر می داد و به رغم هوای معتدل احساس سرما می کرد.

گزارش یگ، گزارشی غلط یا نادرست نیست- صرفا فاقد جزئیات است. با این حال این جزئیات برای دنبال کردن بسیاری از اقدامات عملی ممکن، کلید اصلی است. اگر به گزارش ١ توجه کنید، در می یابید که این گزارش دارای عناصر اصلی برای ادعا در مورد شکنجه است (قربانی؛ عاملی در ارتباط با مقامات؛ سوءرفتار)، اما تشریح سوءرفتار بسیار اندک است و اشاره ی چندانی به این که عوامل چه کسانی هستند و چگونه می توان ادعای اعمال شکنجه را تقویت کرد، وجود ندارد. و این امر انجام هر اقدام جدی ای را در مورد این ادعا دشوار می کند. از سوی دیگر، گزارش ٢ بسیار دقیق و روشنگرانه است و امکانات و فرصت های بسیاری برای تقویت ادعا فراهم می آورد. این گزارش علاوه بر ارائه ی عناصر اصلی برای تایید ارتکاب شکنجه حاوی مطالب زیر نیز هست:
- موقعیت مکانی و نقشه ی دفتری که سوءرفتار در آن انجام گرفته است، توصیف می کند، به نحوی که در صورت بازدید از پاسگاه پلیس یافتن این مکان امکان پذیر است.

- در صورت بازدید از پاسگاه پلیس می توان لوازمی را که برای سوءرفتار به کار رفته است؛ یافت
- هدف از دستگیری و بازجویی روشن می شود.

- جزئیاتی در مورد شرایطی که قربانی در آن نگهداری شده، ارائه می دهد.

- سوءرفتاررا به دقت توصیف می کند، به نحوی که کارشناس پزشکی می تواند نظرش را در مورد رابطه ی میان سوءرفتار و جراحات قربانی اعلام کند
- جراحات قربانی و نیز وضعیت روحی او را تشریح می کند پرسش هایی که ماریا می توانست بپرسد تا گزارش کامل تری به دست آورد، می تواند شامل این موارد باشد:

پرسش های ماریا

کجا دستگیر شدید؟

چه وقت دستگیر شدید؟

-من در ٢٣ ژانویه دستگیر شدم

چه وقت به پاسگاه پلیس رسیدید؟

پس از رسیدن به آن جا به کجا برده شدید؟

کس دیگری جز شما در آن سلول بود؟

آیا هیچ پنجره ای در سلول بود؟

آیا امکانات توالت در سلول بود؟

وضعیت بهداشتی سلول چگونه بود؟

- من در پاسگاه پلیس انیتاون سنترال برده شدم

چه زمانی این اتفاق روی داد؟

کجا این اتفاق روی داد؟

چگونه شما را به آن جا بردند؟

آیا به طبقه ی بالا رفتید یا پایین؟

چه کسی شما را به آن جا برد؟

آن ها چه شکلی بودند؟

آیا متوجه چیز غیرعادی در آن ها شدید؟

آن دفتر چه ظاهری داشت؟

آیا اثاثیه داشت؟

آیا در مورد آن متوجه چیز خاصی شدید؟

وقتی به آن جا رسیدید دقیقا چه روی داد؟

آیا آزادانه می توانستید این سو وآن سو بروید؟

گفتید که شما را زدند- چه کسی این کار را کرد؟

آیا برای زدن شما از چیزی استفاده می کردند؟

آیا متوجه شدید که آن وسیله را از کجا برداشتند؟

آیا به شما چیزی می گفتند یا از شما پرسش می کردند؟

می توانید به یاد آورید که در مورد چه چیزی از شما سوآل می کردند؟

چه مدت در آن جا به سر بردید؟

پس از آن شما را به کجا بردند؟

- هنگامی که در بازداشت بودم مرتب به سرم ضربه می زدند.

چه زمانی این امر اتفاق افتاد؟

کجا این اتفاق افتاد؟

چه کسی شما را به آن جا برد؟

هنگامی که به آن جا رسیدید چه اتفاقی افتاد؟

آیا آزادانه می توانستید این سو و آن سو بروید؟ پرسش ها؟

بعدا چه اتفاقی افتا؟

این جعبه چه شکلی داشت؟

او با آن جعبه چه کار کرد؟

دقیقا با آن جعبه به کجای بدن شما ضربه وارد شد؟

او[مامور] سپس چه کار کرد؟

آیا شما چیزی شنیدید یا احساس کردید؟

چندبار این کار تکرار شد؟

آیا به شما چیزی می گفتند یا از شما چیزی می پرسیدند؟

آیا در نتیجه ی این کار نشانه ای بر جای مانده است؟

ناراحت نمی شوید اگر نگاهی به آن ها بکنم؟

آیا اکنون در نتیجه ی این کار، دردی احساس می کنید؟

- در حین وارد کردن شوک الکتریکی، از من بازجویی می کردند.

گزارش دوم می تواند به طریقی کامل تر هم بشود، هر چند که به دلایل بسیاری، گزارشی دقیق است. در این گزارش به شاهدان احتمالی اشاره ای نشده است- برای مثال، نمی دانیم که به هنگام دستگیری خوزه در خانه اش، کسی او را دیده است یا نه؟ توصیف شرایط بازداشت کلی است و می توان به جزئیات بیشتری اشاره کرد. در این گزارش اشاره به این مطلب نشده است که آیا خوزه اجازه داشته با وکیل یا خانواده اش ملاقات کند، آیا در هر مرحله از بازداشت تحت معاینه ی پزشکی قرارگرفته است، و آیا در مورد این سوءرفتار به هیچ مقام رسمی شکایت کرده است، هیچ اطلاعاتی نیز در مورد آن چه در فاصله ی میان دومین بازجویی و آزادی وی رخ داده است، وجود ندارد. مهم تر این که اگر دقت کنید متوجه می شوید که ماریا برخی مطالب را از قلم انداخته است. خوزه ساعت ٥ صبح دستگیر شده، اما ساعت ٧ صبح با پاسگاه پلیس رسیده است. از آن جا که ماریا بومی نیست، این پرسش به ذهن اش خطور نکرده که فاصله خانه ی خوزه تا پاسگاه پلیس چقدر بوده است. در واقع فقط سه خیابان. بنابر این در فاصله ی میان ٥ صبح تا ٧ صبح چه روی داده است؟ ماریا کلید دیگری را نیز نادیده گرفته است- ضرب دیدگی و کبودی پشت خوزه و ناحیه ی کلیه ها و شکایت او از درد به هنگام ادار کردن. حتی برای یک فرد عادی و غیرمتخصص نیز ارتباط برقرار کردن میان این علائم و گزارش خوزه از ضربه زدن به سرش و شوک الکتریکی به ناحیه ی سینه، جای پرسش دارد. و این که خوزه این رفتارها را به منزله ی تنها سوءرفتارهای اعمال شده بر وی در پاسگاه پلیس گزارش می دهد. به نظر می رسد که خوزه پیش از برده شدن به پاسگاه پلیس به محل دیگری برده شده و در آن جا به شدت مورد ضرب و شتم و مشت و لگد قرار گرفته است، به ویژه در ناحیه ی کلیه ها. با توجه به عدم هماهنگی زمانی معلوم می شود که سوءرفتار دیگری نیز در کار بوده است، اما خوزه یا ذکر آن را از یاد برده یا در مقایسه با آن چه در پاسگاه پلیس بر سرش آمده، آن را کم اهمیت تلقی کرده است. ماریا باید در مراحل اولیه ی مصاحبه، پرسش های دقیق تری طرح می کرد، به عبارتی این پرسش را طرح می کرد که در پاسگاه پلیس چه روی داد و نه این که بعد از این که او را از خانه بردند چه روی داد، یا این که صرفا بپرسد که بعدا چه روی داد.

محیط های خاص

نمونه ها و پرسش هایی که در بخش قبل و برمبنای اطلاعاتی الگووار ارائه شد، صرفا سوءرفتار را در اماکن پلیس و در زندان های کوتاه مدت رسمی بررسی می کند، چرا که اظهارات و ادعاهایی که در این موارد دریافت می شوند رایج ترین و شایع ترین نوع این ادعاها هستند. هر چند که اکثر رهنمودها و عناصر کلی برای دیگر محیط ها نیز کاربرد دارند، اما باید بدانید که همه ی آن ها به جا و مناسب نیستند. هنگامی که خود را مهیای بازدید از نوع دیگری از زندان می کنید، یا مهیای مصاحبه ای می شوید که به محیط دیگری جدا از محیط توصیف شده ی قبلی ربط دارد باید در مورد تفاوت های نحوه ی پرسش گری تامل کنید. نمونه هایی از مراکز مربوط به بازداشت بلند مدت می تواند شامل زندان ها (هم برای زندانیان محکوم و هم متهم)، مکان هایی که زندانیان در انتظار محاکمه در آن به سر می برند (و گاهی برای مدتی بسیار طولانی) و زندان های مخصوص نگهداری کودکان باشد. در چنین مراکزی اگر توجه شما به رفتارهای درون چنین نهادهای جلب شود (به جای وقایعی که پیش اززندانی شدن روی داده است)، بعید است که به مسائل مربوط به دستگیری و آدم ربایی بپردازید. در عوض، لازم است تا پرسش های دقیقی در مورد شرایط زندان، نظام حاکم بر آن، ارتباط میان نگهبانان و سوءرفتار طرح کنید. با توجه به این وضعیت، نوع پرسش های شما باید شبیه پرسش های ماریا باشد، پرسش هایی در این مورد که پس از بردن خوزه از سلول اش چه روی داد. شما باید در مورد امکان سوءرفتار گروهی، یا توسل افراطی به زور یا خشونت در واکنش به مسائل انضباطی ای چون شورش نیز آماده باشید.

هم چنین نباید فراموش کنید که نهادهایی هم چون زندان، منبع اصلی اظهارات و ادعاهای مربوط به رویدادهایی است که پیش اززندانی شدن روی داده اند، به ویژه سوءرفتار پلیس. این امر به ویژه در مورد زندانیان تازه وارد صدق می کند، چرا که این نخستین بار است که آنان به حد کافی احساس امنیت می کنند تا در مورد تجارب شان صحبت کنند.

در محیط های مراقبتی غیرتنبیهی نظیر خانه ی سالمندان، مراکز نگهداری کودکان یا مراکز روانی، بار دیگر کانون توجه شما باید شرایط و محیط های کلی مربوط به کادر سرپرستی و سوءرفتارها باشد. در چنین محیط هایی، سوءرفتار ممکن است به شکل سوءرفتارهای جسمی یا جنسی باشد، اما شاید شامل شکل های متنوعی از سوءرفتارهای روانی نیز باشد. به یاد داشته باشید که بهترین شیوه ی مصاحبه با کودکان، استفاده از فردی است که دست کم تجاربی در کار با کودکان دارد. روش رایج درمورد اکثر مراکز روانی که بسیار هم مجادله برانگیز است، استفاده از لباس های مهارکننده برای افراد مقیم در چنین مراکزی است.

در مراکز نظامی، مسائل ممکن است از نظام انضباطی که اغلب بسیار سختگیرانه است، ناشی شود. در چنین مواردی این احتمال وجود دارد که شما ادعاهای مربوط به تنبیه هایی را بررسی کنید که سوءرفتار تلقی می شود، نظیر حبس انفرادی یا محرومیت از برخی مزایا، به یاد داشته باشید که نه فقط در مورد خود تنبیه، نحوه ی اجرای آن، مدت آن، دفعات آن و غیره تحقیق کنید، بلکه در مورد فرآیندی که چنین تنبیه ها و تدابیر انضباطی را تعیین کرده است نیز تحقیق کنید. علت محتمل دیگر این کار شاید تسامح رسمی نسبت به قلدری درنیروهای مسلح باشد که در برخی موارد به سوءرفتار می انجامد. به ویژه در این مورد اهمیت دارد که جزئیات ثبت شود، جزئیاتی مربوط به شکل دقیق این قلدری، دفعات و شدت آن، تعداد افرادی که در این کار سهیم بودند، گستره ی اعمال آن، اثرات فیزیکی و روانی ای که بر قربانی به جا گذارده است و هر گونه نشانی از تسامح رسمی نسبت به این رفتار.

در بازداشتگاه های اتباع خارجی، مسئله شاید از سوءرفتار نسبت به خارجی ها از سوی مقامات محلی یا دیگر مقامات ناشی شده باشد (که کاملا به همان شیوه ای به آن پرداخت که به دیگر اشکال بازداشت کوتاه مدت پرداخته شد)، اما باید توجه بیشتری به روند اخراج افراد به کشورهایی مبذول شود که در آن ها خطر شکنجه شدن شان می رود. در چنین مواردی شما باید هر مرحله از اخراج را به دقت بررسی کنید و رونوشت هایی از تصمیم های مربوط به این اخراج را به دست آورید. هم چنین باید با افراد در مورد دلایل ترس شان از احتمال شکنجه شدن، گفت و گو کنید تا دلایل قانع کننده ای در جهت ممانعت از اخراج آن ها در دست داشته باشید. باید در مورد هر گونه شکنجه ی اعمال شده در مورد مصاحبه شونده یا خویشاوندان نزدیک وی و نیز تهدیداتی که به آن ها شده و هر گونه دلیل دیگری برای آن که نشان دهد فرد در معرض خطر است، نیز پرسش کنید. به یاد داشته باشید که باید بر خطر فعلی و نه خطر قبلی تمرکز کنید.

در مورد آدم ربایی ها، ناپدیدشدگی ها و اعدام های غیرقانونی، کلا قرار نیست که با خود قربانی مصاحبه کنید، بلکه بیش ازآن می توانید با اقوام یا آشنایان نزدیک او گفت و گو کنید. شما باید بیشتر به شرایط پیرامون ناپدید شدن فرد، شیوه ی کار آدم ربایان و به ویژه شناسایی شاهدان توجه کنید؛ شاهدانی که می توانند اطلاعاتی را نه فقط در مورد شرایط دستگیری، بلکه هم چنین در مورد شرایط دستگیری قربانی در آن زمان، ارائه دهند. محل پیدا شدن جسد قربانی اهمیت بسیار زیادی دارد، چرا که به کمک آن می توانیم نشانه های جراحت در بدن قربانی طی بازداشت را شناسایی کنیم.

به هنگام جمع آوری اظهارات و ادعاها در اردوگاه های پناهندگان و آوارگان داخلی باید ادعاهای مربوط به بدرفتاری های پیش از ورود به اردوگاه و نیز داخل اردوگاه را جمع آوری کنید. اهمیت بسیاری دارد که گزارشی دقیق در مورد عوامل وقایع ادعایی تهیه شود و باید در یافتن هویت آن ها بسیار دقیق و موشکافانه عمل کرد. این حکم هم چنین شامل ادعاها و اظهاراتی می شود که به مناطق جنگی مربوط اند.

مدارک

ارائه ی اطلاعات و ادعاهایی قوی و مستدل صرفا به معنای ارائه ی گزارش فرد ازآن چه به سرش آمده است، نیست. بلکه هم چنین متقاعد کردن دیگران از صحت این اطلاعات است. اهمیتی ندارد که فرد در مصاحبه تا چه حد به نظر شما صادق و قابل اعتماد می رسد، بلکه آن چه اهمیت دارد جمع آوری حداکثر مدارک مستدل و ممکن است. برای این کار چندین دلیل وجود دارد:

- اگر قربانی نتواند مدارکی به دادگاه ارائه دهد، دیگران فرصت مشاهده ی رفتارهای وی را آن گونه که شما مشاهده کرده اید نخواهند داشت. به عبارت دیگر شما باید گام هایی برای متقاعد کردن دیگران در این مورد که قربانی صادق است، بردارید.

- دوم آن که تمامی روش های تحقیق، چه داخلی و چه بین المللی، به شدت نسبت به ادعاهای جعلی نگران اند، به ویژه در موقعیت های حساس سیاسی. از همین رو هر چه مدارک بیشتری ارائه دهید، تردیدهای آن ها نسبت به صحت ادعا کم تر خواهد شد.

- و سرانجام این که، روند دادرسی قضایی و نیمه قضایی نمی تواند صرفا براساس اتهام، تعیین جرم کند، حال خواه عامل جرم دولتی باشد خواه غیردولتی. این امر به این معنا است که یک پرونده در صورت نداشتن مدارک مستدل به توفیق نخواهد رسید. مدارک می توانند شکل های مختلفی داشته باشند: گزارش پزشکی، ارزیابی، روانی، اظهارات قربانی، اظهارات شاهد و دیگر شکل های مدارک سوم شخص نظیر شهادت کارشناس پزشکی یا هر کارشناس دیگری، یا مدارک بی طرفانه ای مبنی بر اعمال شکنجه های گسترده در شرایط مربوط به آن. به عبارت دیگر، هر آن چه که به تایید و اثبات ادعاها کمک کند.

مدارک پزشکی

روش های فنی برای پرسنل پزشکی ای که معاینات جسمی یا روانی بر قربانیان ادعایی شکنجه انجام می دهند، در شماری از کتاب ها و کتابجه های تخصصی آمده است (به پیوست ٢ مراجعه کنید.) از همین رو ما در این کتاب به آن ها نمی پردازیم. با این حال، برای کسی که قصد دارد در مورد شکنجه یا سوءرفتار، اظهارات و ادعاهایی را گزارش دهد، لازم است تا نسبت به برخی موضوعات مطلع باشد، از جمله اهمیت مدارک پزشکی، مشکلاتی که عنوان می کند و برخی تدابیر بسیار اساسی ای که باید به منظور ثبت چنین مدارکی اتخاذ شوند، البته در صورتی که نتوان قربانی را برای معاینه نزد متخصص پزشکی برد.

مدارک پزشکی احتمالا مهم ترین نوع مدارکی است که می توانید به دست آورید، مدارکی که موجب تقویت گواهی شهود می شود. ندرتا مدارک پزشکی می توانند حکم قطعی صادر کنند (به عبارتی قطعیت شکنجه را ثابت کنند)، زیرا:

- بسیاری از اشکال شکنجه، آثار بسیار اندکی بر جای می گذارند، و حتی تعداد بسیار کم تری از آن ها آثار درازمدت جسمی برجای می گذارد.

- اغلب این احتمال وجود دارد که علائم و جراحتی که ادعا می شود ناشی از شکنجه اند، ناشی از عوامل دیگری باشند.

کاری که مدارک پزشکی می توانند انجام دهند، نشان دادن این نکته است که جراحات یا الگوهای رفتاری ثبت شده در مورد قربانی، با شکنجه ی توصیف شده هماهنگ است ( می تواند ناشی از آن باشد). وجود مجموعه ای از مدارک جسمانی و روانی منطبق با ادعاهای طرح شده ارزش کلی مدارک پزشکی را تقویت می کند.

چه معاینات جسمی و چه معاینات روانی باید از سوی پرسنل متخصص پزشکی انجام گیرد، و این صرفا به دلیل ضرورت وجود دانش فنی برای این کار نیست بلکه به این دلیل است که اگر قرار باشد این گزارش ها به دادگاه ارائه شوند لازم است که متخصصانی صلاحیتدار این گزارش ها را تهیه و تفسیر کرده باشند. با این حال نه به این معنا که شما علائم جسمانی یا رفتاری قابل توجهی را که طی مصاحبه متوجه شده اید، نباید ثبت کنید- برعکس این کار بسیار مفید است، به ویژه زمانی که امکان انجام معاینات فوری وجود نداشته باشد. طرح پرسش های دقیق از مصاحبه شونده و ثبت جزئیات نحوه ی رفتار با او درست به اندازه ی ثبت آثار جسمانی و روانی ارزشمند است، هم چنین صحبت با شاهدی نظیر همسر می تواند بسیار مفید باشد، به ویژه برای درک این مطلب که قربانی پس از شکنجه چه وضعیتی داشته و آیا تغییری در رفتارش مشاهده شده است یا خیر.

به هنگام جمع آوری مدارک پزشکی، این نکته اهمیت دارد که به تفاوت میان پزشکی درمانی (درمان کننده ی نشانه های بیمار) و پزشکی قانونی توجه شود. هدف از پزشکی قانونی تعیین علت و منشا جراحت ها است، و این حوزه از علم پزشکی، حوزه ای تخصصی است. در بسیاری از کشورها، هر دو نقش پزشکی درمانی و پزشکی قانونی را متخصصان بهداشت برعهده دارند، اما در صورت امکان بهتر است از کمک کسی بهره بگیرید که با مهارت های پزشکی قانونی با تفاوت های این دو آشنا باشد.

مدارک مربوط به وضعیت جسمی

اگر درست در همان زمان به پزشک دسترسی ندارید، لازم است مدارک قابل رؤیت مبنی بر سوءرفتار ثبت شود، البته صرفا پس از کسب رضایت از فرد و تصریح این نکته که شما پزشک نیستید و ممکن است نتوانید امکان درمان فوری را برای وی فراهم کنید. در بازداشتگاه هر گونه مشاهده ای طی مصاحبه ای کوتاه انجام می گیرد، حال آن که در فضای بیرون از بازداشتگاه شاید مصاحبه شونده بتواند تا حدودی لباس اش را درآورد و حرکت کند واین امکان که جزئیات دقیق تری ثبت شود، آسان است. علائم ظاهری ممکن است تنها ظرف چند روز پس از وارد شدن چراحت قابل رؤیت باشند، اما حتی درموارد تازه تر و اخیرتر هم لازم است که به دنبال علائم گشت. تا حد ممکن اطلاعات را ثبت کنید. به یاد داشته باشید که نبود جراحت قابل رؤیت به معنای عدم سوءرفتار نیست.

به موارد زیر توجه نشان دهید:

- هر گونه جراحت قابل رؤیت اعم از ورم، ضربه دیدگی، بریدگی، خراشیدگی یا سوختگی.

- هر گونه مشکل فرد در حرکاتی نظیر راه رفتن، از پله ها بالا رفتن، نشستن یا ایستادن به مدتی طولانی، خم کردن یا بالابردن بازوها.

- هر گونه تغییر شکل یا تغییر حالت کمر یا دست و پا.

چگونه یافته های تان را ثبت کنید:

- به محل، اندازه، شکل، نوع (بریدگی، کبودی، سوختگی و غیره) جراحت توجه کنید.

- [برای اندازه گیری محل جرات] در صورت امکان از یک خط کش استفاده کنید، در غیراین صورت اندازه ی تقریبی آن را با مقایسه با یک شی معمولی بسنجید (اما از استفاده از اشیایی که در اندازه های مختلف وجود دارد، نظیر پرتقال، اجتناب کنید).

- اگر تعداد جراحات زیاد است، آن ها را بر روی طرح واره ی بدن انسان مشخص کنید.

- عکس ها، حتی عکس های غیرحرفه ای هم می توانند برای بررسی بعدی کارشناسان مفید باشند. حالت مطلوب این است که یک عکس روشن و شفاف از وضعیت کلی جراحات و عکس از فاصله ی نزدیک از هر جراحت خاص گرفته شود. در این عکس ها باید مبنایی برای اندازه گیری و ترجیحا یک خط کش موجود باشد، اما حتی یک شی معمولی مثل جعبه ی کبریت نیز می تواند همین نقش را ایفا کند. اشاره به زمان نیز حائز اهمیت است. در صورت امکان بعدا از یک عکاس حرفه ای استفاده کنید.

- ظاهرا جراحت ها را به دقت و تا حد ممکن تشریح کنید. برای مثال، "کبودی بنفش رنگ و دایراه ای شکلی به قطر ٤ سانتی متر روی بازوی راست (به سمت خارج) ١٠ سانتی متر بالاتر از آرنج."

- از مصاحبه شوند بخواهید نابهنجاری در حرکت یا در حالات بدن را نشان دهد.

- در مورد سیر علائم از زمان واقعه، پرسش کنید. برای مثال پاسخ شاید این چنین باشد: "هفته ی گذشته نمی توانستم باوزهایم را تا ٨٠ درجه بالا بیاورم، اما حالا می توانم آن ها را بالای سرم ببرم. هنوز نمی توانم مچ دستم را کاملا حرکت دهم و دستم هنوز بی حس است." چنین اظهاراتی کلمه کلمه باید نقل شوند.

از این رهنمودها می توان در صورت معاینه ی یک جسد نیز استفاده کرد. در چنین مواقعی شرایط و موقعییت که جسد در آن پیدا شده، باید ثبت شود (برای مثال، در کجا قرار گرفته بود، نوع سطحی که روی آن قرار گرفته بود، این که آیا هوا بسیار سرد بود یا گرم، این که هوا یا محل قرار گرفتن جسد به طور محسوس مرطوب بوده است)، همه ی این ها می تواند به کارشناس پزشکی قانونی کمک کند تا تصمیم بگیرد که آیا این شرایط می تواند موجب پدید آمدن علائمی در جسد شده باشد یا خیر.

مدارکی مربوط به وضعیت روانی

حتی شدیدترین شکنجه ها (اگر ماهرانه اعمال شده باشند) ممکن است هیچ اثر جسمانی برجای نگذارند، اما آثار روانی عمیقی برجای گذارند. به ویژه هنگامی که قربانی تحت شکنجه های عمدی و روانی قرار گرفته باشد، نظیر حبس پیوسته یا انفرادی، تحقیرهای مذهبی یا جنسی یا تهدید به آسیب رساندن به خانواده ی قربانی]. هر چند که بررسی روانی فرد باید صرفا از سوی یک کارشناس انجام شود، اما مشاهدات یک فرد عادی (غیرحرفه ای) در مورد رفتار و برخورد قربانی به همراه اظهارات ذهنی او در مورد خودش (برای مثال، کابوس ها و افکار مبتنی بر خودکشی) باید مورد توجه قرار گیرد و بعدها از سوی یک کارشناس مورد تفسیر قرار گیرد. نشانه های زیر ممکن است مشهود یا از سوی مصاحبه شونده بازگو شده باشد. خواب ها یا یادآوری های گذشته می توانند منشا آن را نشان دهند. فکر کردن به رویدادهای دردناک که به طور سرسختانه ای در ذهن تکرار می شوند، برای مثال، با یادآوری خاطرات دردناک مکرر و مزاحم درمورد آن وقایع، خواب های عذاب آور و تکراری در مورد آن وقایع، رفتارها یا حساسیت های ناگهانی گویی که این وقایع دردناک تکرار شده اند(فلاش بک ها).

- افسردگی شدید به هنگام قرار گرفتن در معرض رویدادهایی که نماد آن شکنجه ها یا شبیه جنبه هایی از آن هستند و معمولا با پرهیز سرسختانه از محرک هایی بروز می یابند که با آن ضربه روحی یا آزارهای احساسی و کلی ارتباط دارند.

- نشانه های برانگیختگی های فراینده هم چون دشواری در به خواب رفتن، تندخویی یا فوران خشم و عدم تمرکز. مصاحبه گر ممکن است متوجه بی قراری، اضطراب یا واکنش های ناگهانی و افراطی شود.

از آن جایی که اکثر نشانه های روانی، نشانه هایی ذهنی اند، به دست آوردن مدارک موثق از خانواده یا دوستان مفید خواهد بود، نظیر: "او فریادزنان از خواب می پرد و در طول شب عرق می کند، آن هم به همراه این کابوس که شکنجه می شود"، یا "خیلی زود از کوره درمی رود بیش از دستگیری آدم آرام و خونسردی بود"، یا "همیشه از عبور کردن از محلی که در آن جا دستگیر شده است اجتناب می کند."

اظهارات فردی که ادعانامه ای تسلیم کرده است

یک اظهارنامه ی کتبی که وقایعی را توصیف می کند و به امضای قربانی یا فرد دیگری که ادعایی را طرح کرده رسیده است، باید در هر جای ممکن، یعنی محیطی غیربازداشتی، تهیه شود. این اظهارنامه ی کتبی در تمامی شرایط ضروری نیست، اما در تمامی مراحل رسیدگی به افزایش وثوق و اعتبار ادعاها کمک می کند. به علاوه فقدان چنین اظهارنامه ی کتبی ای بر شیوه های در دسترس شما تاثیر می گذارد و شاید حتی مانع از شروع روند دادرسی شوند.

اظهارات باید به دقت وقایع شکنجه و وقایعی را که به شکنجه یا رویدادهای پس از آن منجر شده است، شرح دهد. برای چنین اظهاراتی هیچ قالب خاصی وجود ندارد، بلکه باید تا حد ممکن اطلاع دهنده باشد. نوع جزئیات که ترجیحا بهتر است درج شود، در بخش دوم فصل چهار آمده است.

لازم نیست که این اظهارات به دست خود فرد اظهار کننده نوشته شود- بلکه ممکن است از سوی مصاحبه گر نوشته شده باشد، یا ترجیحا تایپ شده باشد و سپس فرد آن را بخواند یا در صورت بی سواد بودن او برای وی خوانده شود تا وی آن را تصدیق و تایید کند. اما در هر حال باید امضا یا انگشت زده شود. اگر قرار باشد از این اظهارات در مراحل دادرسی استفاده شود، باید هم دارای امضا و درج تاریخ از سوی فرد اظهار کننده باشد و هم از سوی مصاحبه گر، و در صورت امکان یک شاهد نیز باید زیر این اظهارات را امضا کند و تاریخ بزند. سازمان ها معمولا به منظور ثبت این نوع اظهارات، پرسش نامه های خاصی دارند که اطلاعات لازم در آن ها قید شده است و به همین منظور از افرادی که ادعاهایی را طرح می کنند می خواهند تا این پرسش نامه را پر کنند.

مدارک مربوط به شاهد

از آن جایی که شکنجه اغلب در خفا صورت می گیرد، به دشواری می توان شاهدی بر آن یافت. و آن جایی هم که شاهدی باشد، معمولا از سخن گفتن از آن چه دیده است سرباز می زند، زیرا ممکن است عواقب این کار گریبانش را بگیرد، یا ممکن است یادآوری آن تجارب برای وی بسیار دردناک باشد. با این حال، آن جایی که شاهدانی باشند و بخواهند اظهاراتی در مورد آن چه دیده اند بیان کنند، این امر به طور قابل توجهی به اعتبار ادعاها و اظهارات می افزاید و نیز جزئیات جدیدی را طرح می کند که قربانی یا فرد اظهارکننده ممکن است قادر به ارائه ی آن ها نباشند. هم چنین می تواند به بازسازی ارتباط زمانی رویدادها و قرار دادن آن ها دربافت خاص خودش یاری رساند. هدف از اظهارات شاهد، کمک به درک دقیق آن چیزی است که روی داده است، و از همین رو باید تا حد ممکن دقیق باشد.

شاهدان مفید صرفا شاهدانی نیستند که شاهد شکنجه بوده اند.

- افرادی که در زمان دستگیری قربانی، حضور داشته اند می توانند اطلاعات ارزشمندی در مورد هویت عاملان، شیوه ی رفتار با قربانی به هنگام دستگیری، و شرایطی که در آن زمان فرد را بازداشت کرده اند، ارائه دهند. و این به ویژه زمانی اهمیت می یابد که قربانی مرده است، اما جسد علائم شکنجه را نشان می دهد و دولت نیز ادعا می کند که او هرگز بازداشت نشده یا جراحات وارده بر او از سوی ماموران نبوده است.
- اگر فردی می داند که قربانی پیش از دستگیر شدن مورد تهدیدهای تلفنی یا پیام های تهدیدآمیز قرار داشته، باید گزارش دهد.

- هم بندی های فرد می توانند تایید کنند که قربانی را برای بازجویی بردند و وضعیت او را بیش و بعد از بازجویی تشریح کنند یا تایید کنند که او بعد از بازجویی، دیگر بازنگشت. آن ها می توانند در مورد صداهایی که شنیدند نظیر جیغ و فریاد یا مشاهده ی لکه های خون یا در مورد شکنجه هایی که دیده اند شهادت دهند. آن ها می توانند در مورد شکنجه ی خودشان یا مشاهده ی شکنجه دیگران شهادت دهند و این می تواند به تایید این مطلب که شکنجه درمکان مورد نظر انجام می شده و یا فلان مامور یا نگهبان از پیش در شکنجه دخالت داشته است، کمک کند. هم چنین می تواند به اثبات این الگوها کمک کند، برای مثال، پلیس در پاسگاه همواره قربانی را به فلان دفتر واقع در فلان طبقه می برد و نگهبانان همواره بعد از تغییر پرسنل قربانی را به محل خاصی در زندان می بردند که در آن جا همواره سوءرفتار اعمال می شود.

- پزشکی که زندانی را درست پس از شکنجه معاینه کرده باشد، می تواند مدارک مهمی در اختیار شما قرار دهد. بهترین راه برای شناسایی احتمالی شاهدان وقایع نگاری رویدادهایی است که بر قربانی رفته است، و پرسش این که آیا در هر مرحله کسی حضور داشته یا خیر: در زمان دستگیری، به هنگام ورود به مرکز مورد نظر یا مکانی که فرد را در آن نگاه داشته اند، آیا سلول مشترک بوده یا در سلول های مجاور کسی بوده است، آیا کسی بردن قربانی را به منظور شکنجه شدن دیده یا شاهد خود واقعه بوده است، یا این که جراحات و بیهوشی ناشی از آن را دیده است؛ و آیا کسی تجارب مشترکی با فرد مزبور را از سر گذرانده است. در صورتی که قربانی به دلیل فوت، یا ناپدید شدن و یا هم چنان در حبس به سر بردن، قادر به طرح ادعاها و اظهارا ت نیست، آیا خویشاوند، همسایه یا فردی بومی می تواند شاهدان احتمالی را معرفی کند یا حتی خود اطلاعات مفیدی ارائه دهد. فراموش نکنید که اصول رضایت آگاهانه (به بخش اول، فصل ٢-٣ مراجعه کنید) علاوه بر قربانیان برای شاهدان نیز باید به کار گرفته شود و این حکم به ویژه زمانی که اظهارات کتبی ثبت می شود، صدق می کند. در مورد گفت و گوهای غیررسمی با شاهد احتمالی ای که قصد ندارید به او استناد کنید، پرداختن به جزئیات ضرورت ندارد و به شرایط بستگی دارد. با این همه به یاد داشته باشید که از فرد بدون رضایت اش نام نبرید. شهادت نامه ی شهود باید مانند اطلاعات ثبت شده از مدعی شکنجه، توسط شهود و شخص مصاحبه کنند تاریخ زده و امضا شود.

مدارک و قرائن دیگر

هیچ فهرست پیشنهادی در مورد انواع دیگر مدارکی که تقویت کننده ی اظهارات باشد وجود ندارد. نوع مدرکی که می خواهید به آن توسل کنید تا حد زیادی بستگی به اظهاراتی دارد که درصدد اثبات شان هستید و لازم است که بنا به مورد تعیین شوند. شما باید بکوشید از یک سو مدرکی را که تقویت کننده ی موردی خاص است و از سوی دیگر مدرکی عینی ارائه دهید، مدرکی که بتواند به شما کمک کند تا نشان دهید که تا چه حد ادعاها و اظهارات با تصویر کلی مطرح شده هماهنگ هستند. لازمه ی این کار خلاقیت است و امکانات آن گسترده است. نمونه هایی از دیگر انواع مدارک شامل موارد زیر هستند:

- گزارش رسانه ها: باید از چنین مدارکی با احتیاط استفاده کرد و در کل برای طرح شکایت ناکافی است، اما می تواند یه منزله ی مدرکی مستقل در مورد روی دادن یک واقعه یا اشاره به موقعیتی کلی بسیار مفید واقع شود.

- گزارش کارشناسان: این گزارش ها به ویژه می تواند شامل گزارش های پزشکی، پزشکی قانونی، گزارش های پرتاب شناسی گلوله، یا هر شکل دیگری از گزارش ها با تحقیات کارشناسانه باشد.

- گزارش ها یا اظهارات رسمی: می توان به گزارش ها و یافته های حاصل از تحقیقات خاص داخلی و بازدیدهای نهادی بین المللی چون گزارشگر ویژه ی سازمان ملل یا نمایندگانی از هیئت اروپایی منع شکنجه (CPT) مراجعه کرد، تا بدین ترتیب بتوان به منبع رسمی تر اطلاعات دست یافت. هم چنین می توان از قطعنامه هایی که سازمان های بین المللی صادر می کنند تا نگرانی شان را از وضعیت یک کشوز ابراز کنند، بهره گرفت؛ قطعنامه هایی نظیر قطعنامه ی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، مجمع عمومی سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) یا پارلمان اروپا. در مورد پناهندگان نیز، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل می تواند اطلاعات ارزشمندی ارائه کند. وزارت امور خارجه ی آمریکا نیز سالانه گزارش هایی در مورد حقوق بشر در سراسر جهان ارائه می کند.

- مدرکی در مورد اعمال شکنجه درکشور یا منطقه ی مورد بحث: چنین اطلاعاتی به اعتبار اظهارات و ادعاها می افزاید، زیرا نشان می د هد که در مورد برخی رفتارها که شکایاتی در موردشان طرح شده است، سابقه و پیشینه ای وجود دارد. این مدارک به ویژه درمواردی به کار می آید که هدف ممانعت از اخراج فرد به کشوری است که خطر شکنجه ی وی وجود دارد – هر چند که فرد باید ثابت کند شخصا در معرض خطر است، اما آسان تر این است که معلوم شود شکنجه در کشور مورد نظر رایج و متداول است.

چنین اطلاعاتی به راحتی در گزارش های سازمان های غیردولتی یافت می شود. اما ارزش این گزارش ها بسته به اعتبار سازمان مورد نظر متفاوت خواهد بود. گزارش هایی که قصد دارند تا در مورد وضعیت یک کشور هیاهو به راه اندازند، چندان ارزشی ندارند؛ در مورد گزارش سازمان های غیردولتی ملی نیز باید محتاط بود زیرا اگرچه آن ها برخورد نزدیکی نسبت به یک موقعیت دارند، اما در عین حال چندان بی طرف نیستند. البته اگر این ها تنها برخورد نزدیکی نسبت به یک موقعیت دارند، اما در عین حال چندان بی طرف نیستند. البته اگر این ها تنها گزارش های موجود باشند، باید آن ها را ارائه کرد. اما بهترین حالت این است که گزارش های سازمان های غیردولتی بزرگ بین المللی را انتخاب کنیم (البته در صورتی که چنین گزارش هایی موجود باشند) چرا که به دلیل دقت و اعتبارشان مورد احترام و تایید عمومی اند- و سپس به منزله ی مکمل، از گزارش های سازمان های غیردولتی کوچک تر و داخلی استفاده کنیم.

- تحقیقات خاص: اگر قصد دارید تا موضوعی خاص را نشان دهید، در تحقیقات تان باید الگوهایی را نیز تعیین کنید. برای مثال، اگر سعی می کنید نشان دهید که در مورد شکنجه، نوعی تسامح دولتی وجود دارد، باید موارد و پرونده ی های بی شماری را گردآوری کنید که حکایت از این امر داشته باشند که پیگرد حقوقی انجام نگرفته است یا به رغم مدارک مستدل، عوامل جرم گناهکار شناخته نشده اند، یا این که باید یک کارشناس پزشکی پیدا کنید که شهادت دهد که با موارد بی شماری از جراحات حاصل از شکنجه برخورد کرده است.

- نسخه هایی از تصمیم های داخلی: اگر قصد دارید پرونده ای را به مراجع قضایی بین المللی تسلیم کنید تا طرح شکایت شود، باید نشان دهید که فرد قربانی توان یافتن راهکاری در سطح داخلی را ندارد. به این منظور، باید نسخه هایی از تصمیمات داخلی (چه قضایی و چه اداری) که در این مورد اتخاذ شده است، ارائه دهید. و این شامل تمامی تصمیم گیری هایی است که رای بر عدم تعقیب یا عدم تحقیق داده اند، یا نسخه های از دادخواست قربانی یا خانواده ی وی، و نیز هر گونه رأیی که در دادگاه صادر شده است.

زيرنويس

به نقل از چگونه گزارش شکنجه را گزارش کنیم

مرکز حقوق بشر دانشگاه اسکس

از مجموعه انتشارات

Penal Reform International (PRSI)