۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

ابراز نگرانی از وضعیت آتنا دائمی پس از ۳۸ روز اعتصاب غذا / متن کامل نامه آتنا دائمی در تحریم انتخابات

رادیو فردا براساس گزارش‌ها، اعتصاب غذای آتنا دائمی وارد سی و هشتمین روز خود شده و برخی از نهادهای حقوق بشری و ۱۸ زندانی زن سیاسی از وضعیت او ابراز نگرانی کرده‌اند. حقوق بشر ایران روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت، در حساب کاربری توئیتر خود، از وضعیت این زندانی سیاسی ابراز نگرانی کرد و از «ضعف جسمی و مشکلات جدی کیسه صفراو کبد» او خبر داد. مادر آتنا دائمی، نیز در حساب کاربری توئیتر خود نوشته که دخترش در اثر اعتصاب غذای طولانی «خون بالاآورده و مکرر دچار حالت تهوع می‌شود». ۱۸ زندانی زن سیاسی در زندان اوین نیز در نامه‌ای به عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران، از او خواسته‌اند تا به وضعیت فاطمه (آتنا) دائمی که در اعتصاب غذا به‌سر می‌برد، رسیدگی کند. عفو بین‌الملل، نیز هفته گذشته با صدور بیانیه‌ای، نسبت به وضعیت سلامت این فعال مدنی زندانی در ایران ابراز نگرانی کرده بود. آتنا دائمی از روز ۱۹ فروردین‌ماه در اعتراض به صدور حکمی جدید برای خود و دو خواهرش دست به اعتصاب غذا زده است. آتنا دائمی و دو خواهرش به سه ماه حبس محکوم شده‌اند و این حکم درباره دو خواهر این زندانی سیاسی، یک سال تعلیق شده است. اتهام این زندانی سیاسی و دو خواهرش «توهین» به مأموران در زمان بازداشت خانم دائمی اعلام شده است. خانم دائمی در در نامه‌ای سرگشاده که ۱۱ آذر ۱۳۹۵ منتشر شد درباره نحوه بازداشت خود گفته بود که از مأموران خواسته است حکم بازداشت را نشان دهند و آنها بدون ارائه هیچ حکمی با حمله به خانه او و خواهرش را کتک زده‌اند. آتنا دائمی پیش از این حکم جدید نیز در دادگاهی به ریاست قاضی محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به اتهام «اجتماع و تبانی و فعالیت تبلیغی علیه کشور»، «توهین به مقدسات و رهبری» و «اختفای ادله جرم» به هفت سال زندان محکوم شده بود. سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر می‌گویند علت محکومیت او «انتشار پست‌هایی در فیس‌بوک در انتقاد از اعدام‌ها، دیوارنگاری در نقد اعدام، حضور در آرامگاه کشته‌شدگان انتخابات سال ۱۳۸۸ و اطلاع‌رسانی درباره زندانیان سیاسی» است. همزمان به گفته خانواده هنگامه شهیدی، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار زندانی، شرایط جسمی او با ادامه اعتصاب غذایش خطرناک شده است. اسماعیل عبدی،عضو کانون صنفی معلمان ایران،نیز از روز ۱۰ اردیبهشت در اعتراض به صدور احکام سنگین قوه قضاییه علیه فعالان تشکل‌های صنفی معلمان و کارگران دست به اعتصاب غذا زده است. روز سه‌شنبه همچنین ملیحه حسینی، همسر احسان مازندرانی، روزنامه‌نگار زندانی، در اینستاگرام خود از نامناسب بودن وضعیت جسمانی همسرش و جلوگیری ماموران زندان از اعزام او به بیمارستان خبر داد. شماری از شخصیت‌ها و نهادهای حقوق‌بشری نگرانی خود را از وضعیت سلامت زندانیان اعتصابی اعلام کرده‌اند. متن کامل نامه آتنا دائمی در تحریم انتخابات: در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم. طبق تعاریف بین‌المللی و اعلامیه جهان‌شمول حقوق بشر (ماده ١٩و ٢٠و ٢١)، هرگز در ایران انتخابات آزاد نداشته و نداریم. نه تنها هیچ‌یک از احزاب و جریان‌های مخالف حضور ندارند بلکه مسوولان به دنبال حذف نمایندگان اقلیت‌های مذهبی در شورای شهرها نیز هستند. بسیاری به دلیل بهایی و زرتشتی و مسیحى بودن از حقوق شهروندی در این جامعه محرومند و بسیاری از منتقدان و مخالفان حتی حق اظهارنظر در خصوص انتخابات را ندارند؛ چرا که یا از سوی امنیتی‌ها بازداشت و زندانی می‌شوند یا از سوی هواداران کاندیداها مورد هجوم توهین قرار می‌گیرند و در حقیقت جزو آمار به حساب نمی‌آیند؛ مگر پای صندوق‌های رای! با وجود شعارهایی مبنی بر آزادی، برابری و رفاه در طول حیات ٣٩ساله جمهوری اسلامی ایران، هم‌چنان شاهد سرکوب آزادی‌های بیان و عقیده و مطبوعات، جنسیت و حتی پوشش هستیم. نابرابری زنان و مردان و طبقات جامعه هم‌چنان پابرجاست و روزبه‌روز گسترش فقر و بیکاری در سطح جامعه را می‌بینیم. شش کاندیدا از بدنه نظام و با دو اسم اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، تنها با ظاهری متفاوت ولی باطنی برابر در حالی شعار پیشرفت و آبادانی کشور را سر می‌دهند که ٣٩سال پیش، امام و رهبرشان شعار آب و برق و نفت مجانی را داد اما هم‌چنان در روستاهای حتی نه چندان دورافتاده، و با وجود پول‌های هنگفتی که برای گازرسانی دریافت شده، هنوز خانه‌های مردم با نفتی گرم است که به سختی خریداری مى‌شود. در حالی می‌گویند مردم را از جنگ نترسانید که هنوز بعد از گذشت سی سال از جنگ واقعاً تحمیلی و آزادی خرمشهر، شهر خون هنوز آباد نشده است. سال‌ها از زلزله بم گذشته و هنوز ویرانه‌هایش پابرجا است. مردم جنوب کشورمان از گرد و غبار خفه شدند بی‌آنکه صدای‌شان به جایی برسد. در حالی از نشاط و امید در جامعه صحبت می‌شود که جوانان با انواع و اقسام مواد مخدر در پارتی‌ها و مهمانی‌ها خود را شاد نشان می‌دهند و در عین حال، هر روز شاهد خبر دستگیری عده‌ای در این مهمانی‌ها هستیم. از نشاط می‌گویند و حاضر به پذیرش این واقعیت در نظام اسلامی نیستند که شیوع ایدز و هپاتیت به دلیل روابط جنسی، خطری جدی است. در حالی از امید صحبت می‌شود که آمار افزایش اعتیاد و بیکاری، فحشا، قاچاق، طلاق، افزایش کودکان کار و خیابانی در مطبوعات و صداوسیما زیر تیغ سانسور است. در حالی از فضای باز انتقاد و انتقادپذیری و آزادی احزاب و جریان‌های سیاسی صحبت می‌کنند که هنوز پرونده کشتار دهه‌ی ۶٠و قتل‌های زنجیره‌ای برای بسیاری از شهروندان باز است و منتظر پاسخ هستند و این در حالی‌ست که دست تعدادی از کاندیداها و وزرا و مسوولان به این خون آغشته است. دولت مستقر چهار سال پیش، شعار آزادی زندانیان سیاسی را سر داد اما نه تنها جز چند نفری که تنها ٢-٣ماه به پایان حبس‌شان مانده بود کسی را آزاد نکرد بلکه چاره‌ای بهتر اندیشید و آن انکار وجود زندانیان سیاسی در ایران بود. بیشترین آمار اعدام و صدور احکام سنگین برای زندانیان سیاسی در این دولت ثبت شده است. با دختران موبور و کلاه بر سر، ژست آزادی می‌گیرند در حالی که در مسابقه‌ی ماراتن بین‌المللی که در تهران برگزار شد .تعداد ماموران و ماشین‌های گشت ارشاد از تعداد دوندگان و تماشاچیان بیشتر بود. از حقوق زنانی صحبت می‌شود که حتی حق حضور در ورزشگاه‌ها برای همان نشاط شعاری را هم ندارند! از رفع ایران‌هراسی می‌گویند در حالی که همین چند ماه پیش بازیکن شطرنج از حضور در ایران و شرکت در مسابقات به دلیل حجاب اجباری صرف‌نظر کرد. در حالی از حقوق کردها و سنی‌ها صحبت می‌کنند که انگار فراموش کرده‌اند اعدام دسته‌جمعی کردها در ١٢ مرداد ٩۵را. به راستی به چه چیزی باید رای داد؟ به فقر؟ به ادامه‌ی تحریم‌ها به خاطر نقض حقوق بشر؟ به اعدام‌های دسته‌جمعی؟ به خفقان و سانسور؟ به حجاب و دین اجباری؟ در جامعه‌ای که برای خواننده‌ای معترض که هنوز آهنگش منتشر نشده حکم ارتداد صادر مى‌کنند و برای سرش جایزه مى‌گذارند، چه انتظاری جز لغو کنسرت‌ها مى‌توان داشت؟ اما ما به این مسائل عادت نخواهیم کرد. وقتی که می‌پرسیم چرا به وعده‌های گفته‌شده عمل نشد، می‌گویند دست دولت نیست یا دست‌های پشت پرده زیادند. اگر چنین است و دولت توان و کارایی لازم را ندارد پس این‌همه هزینه‌های میلیاردی تبلیغات برای چیست؟ شاید حرف‌هایم از نظر برخی «راننده‌تاکسی‌طور» یا از روی بی‌سوادی باشد؛ اما اگر قرار باشد به کاندیداهایی رای بدهم که حتی هواداران‌شان آزادی بیان را سرکوب و راننده تاکسی‌ها و روایت‌شان از دردهای جامعه را نادیده مى‌گیرند، پس من به عنوان فعال مدنی و فعال حقوق بشر، مرز بین «بد و بدتر» و «راه و بی‌راه» را خط خواهم زد و در این انتخابات نمایشی شرکت نخواهم کرد. آتنا دائمی ٩۶/٢/١٧ بند زنان زندان اوین

Syrie : Israël contre les accords d’Astana

  •  
  •  
  •  
Un rapport des services de sécurité d’Israël, publié par le quotidien Maariv, a déclaré que « les décisions prises à Astana sont une vaine tentative de résoudre le conflit en Syrie». «Israël» – poursuit le document- «malgré l’entrée en vigueur de l’accord, ne l’observera pas et poursuivra ses raids aériens contre toutes les activités menaçant son territoire, considérées comme terroristes
Selon plusieurs analystes, Tel-Aviv est conscient du fait que la création des « zones de sécurité », déterminée par la Russie, l’Iran et la Turquie à Astana, va créer des entraves sérieuses à la poursuite de ses plans pour déstabiliser le voisin syrien.
Il y a deux points qui ont alarmé l’Etat d’Israël.
Le premier concerne l’interdiction faite aux avions de la coalition internationale et à celles d’Israël « d’opérer dans les zones de sécurité » en Syrie. «Les opérations aériennes dans les zones de sécurité, en particulier celles des forces de la coalition, ne sont absolument pas prévues, sauf celles engagées contre Daesh », a déclaré Alexander Lavrentiev, envoyé spécial russe pour la Syrie.  Et les forces aériennes russes et syriennes mettront même un terme à leurs opérations militaires. Serguei Rudskoi, chef des forces armées russes a affirmé que ses avions ne seront plus opérationnels depuis début mai, «à condition qu’il n’y ait plus aucune activité militaire dans les zones de sécurité, afin d’obtenir une trêve durable dans ces régions »
Le deuxième point concerne le placement, légitimé par les accords, des troupes iraniennes dans ces safe zones : l’une des quatre zones (Idlib, Deraa, Homs et Ghouta banlieue-est de Damas) sera installée au sud dans la région de Deraa, juste derrière les hauteurs du Golan et la frontière israélienne. Tel Aviv retrouverait ainsi à proximité de ses frontières, grâce à un accord international soutenu par l’ONU, ce qu’il a essayé d’éviter au cours de ces dernières années: les Pasdaran iraniens.
Cependant, la position des États-Unis sera fondamentale dans ce cadre. L’administration américaine a accordé beaucoup d’attention à la nouvelle de l’accord et l’a soutenu « pour réduire réellement la violence en Syrie ». Selon la presse de Tel-Aviv, malgré le fait que les Etats-Unis soutienne cet accord avec Moscou pour des raisons logistiques, ils « ne renonceront pas à soutenir toutes les factions rebelles modérées. »
Des déclarations qui trouvent leur justification dans les opérations militaires que les Etats-Unis mènent dans la zone frontalière entre la Syrie et la Jordanie. Le 7 mai a commencé l’opération militaire « Eager Lion » qui a engagé, sous le commandement des États-Unis, plus de 7500 soldats de 20 pays (principalement européens, africains et des pays du Golfe).
Malgré qu’il n’ait été invité qu’en tant que pays observateur pour la première fois aux pourparlers d’Astana, le royaume jordanien a déclaré qu’il continuera sa « politique de défense dans le cadre de la crise syrienne afin de défendre son pays contre le terrorisme ».
«La Jordanie n’a pas signé les accords d’Astana sur les Zones de Sécurité » – a déclaré lundi le porte-parole du gouvernement jordanien Mohammed Al Moemeni – «et elle défendra ses frontières, en cas de besoin, avec tous les moyens possibles ».
Des sources proches de l’agence de presse syrienne (SANA, Al Mayadeen) ont déclaré qu’en cas de nécessité la Jordanie pourrait envahir la Syrie dans la région d’Al Tanf, plaçant une nouvelle milice, le groupe Maghawir Al Thawra, créé et armé par les Américains, contre Assad et contre Daesh. Le même lundi, le ministre syrien des Affaires étrangères, Walid Al Mouallem, a mis en garde la Jordanie en déclarant que toute action militaire en Syrie, sans l’autorisation de Damas, sera considérée comme un « acte hostile ». Le même ton menaçant a été utilisé par le Hezbollah: « toute personne qui violera la frontière syrienne paiera un lourd tribut et sera considérée comme une cible possible », affirme un communiqué de presse publié hier.
Les priorités de Damas, en particulier durant ces dernières semaines, sont celles de reprendre toutes les localités du sud, à la frontière avec la Jordanie et l’Irak, afin d’unir ses troupes qui se battent contre Daesh (Groupe Khalid Ibn Al Walid) avec celles de l’Irak du Hached Chaabi (Unités de Mobilisation Populaire, les troupes multiconfessionnels de Bagdad, ndlr) dans le but de créer un «front commun » pour la défense de la frontière sud.
Source : NenaNews
- See more at: http://www.investigaction.net/syrie-israel-contre-les-accords-dastana/#sthash.Opiej50S.dpuf

le système bancaire des États-Unis Etat narcotrafiquants

« Nous sommes face à une classe sociale puissante et mobilisée pour défendre ses intérêts »

     
Le Comptoir : Dans votre dernier livre, Les prédateurs au pouvoir, vous attaquez la « pensée unique », expression peu claire car elle est utilisée par tout le monde d’Acrimed au FN. Comment définiriez-vous cette « pensée unique » ?
Monique Pinçon-Charlot : Aujourd’hui, selon la perception de l’oligarchie, les partis sont morts et il n’y a plus de gauche ni de droite. Quand on emploie l’expression « pensée unique », on vise bien le fait que la pensée néo-libérale est devenue une seconde nature. Elle est devenue le réel, quelque chose qu’on ne peut pas remettre en question. Le néolibéralisme peut être amélioré, amendé pour être encore plus violent, mais il ne peut pas être critiqué. On est bien dans un totalitarisme oligarchique et qui me fait toujours penser au roman 1984 d’Orwell, avec Big Brother à la tête d’un parti unique.
Lors de l’entre-deux-tours des présidentielles 2017, n’a t-on pas assisté à la démonstration de l’existence de cette pensée unique, avec l’injonction à voter Macron pour faire barrage au FN ? Sommes-nous dans ce que Emmanuel Todd appelait un « flash totalitaire » après les attentats de Charlie Hebdo ?
Je suis assez d’accord avec la formule. J’y adhère d’autant plus que le Front national est un parti qui, après sa création, a été renforcé et mis en scène par les socialistes : c’est le cas depuis 1983, au moment où la pensée unique a commencé à se constituer dans le sillage du renoncement du Parti socialiste, avec le tournant de la rigueur. À partir de ce moment-là, Mitterrand a fait des démarches personnelles auprès des grands médias pour que Jean-Marie Le Pen ait son rond de serviette sur les plateaux télévisés. Il y a ensuite eu l’introduction de la proportionnelle intégrale aux législatives de 1986, qui a permis l’entrée de 36 députés FN à l’Assemblée nationale. Ces manœuvres politiques n’ont cessé de se poursuivre, avec pour objectif une instrumentalisation du Front national pour permettre au néo-libéralisme de rebondir. En 2002 s’est constitué un front républicain pour le second tour des élections présidentielles, front qui s’est aujourd’hui transfiguré en la personne d’Emmanuel Macron. Macron est l’emblème de l’oligarchie : il n’y a plus ni droite ni gauche, ni privé ni public, ni rive droite, ni rive gauche. Dès sa qualification pour le second tour, il est parti fêter sa victoire à la Rotonde et a été très peu adroit. Gauche libérale et droite se sont unies, et l’extrême-droite leur est bien utile.
       Monique Pinçot-Charlot 

L’oligarchie dont vous parlez n’est-elle pas menacée par le retour en force dans les urnes d’une gauche plus radicale réunie autour de Jean-Luc Mélenchon ?
Ce qui s’est passé lors de ce premier tour est très important. J’ai été très contente de ce résultat auquel j’ai personnellement contribué, avec toutefois des bémols. Michel et moi nous avons fait de multiples rencontres qui nous poussent à penser que le rapport de force de la gauche radicale est actuellement énorme. Si Mélenchon avait joué le jeu de la dynamique du Front de gauche et accepté qu’on l’ouvre à d’autres forces, des associations ou des individus, au lieu de créer La France insoumise, faisant cavalier seul, nous aurions été présents au second tour. Je regrette beaucoup ce qui s’est passé et j’appréhende les législatives. Je dis ça en tant que citoyenne en colère et en tant que sociologue malheureuse. J’ai peur que la classe dominante ait un coup d’avance sur nous. Malgré ses contradictions, et alors qu’elle représente très peu de monde, elle la jouera collectif aux législatives, avec le traditionnel jeu pervers des fausses contradictions et des oppositions mises en scène. Le Front national sera son allié, car il risque maintenant de capter la critique sociale et de se l’approprier. En haut, on a donc le collectivisme et la solidarité de classe, très clairement. Quand Marine Le Pen, qui est présidente de groupe au Parlement européen, s’oppose à la création d’une commission d’enquête sur la fraude fiscale, elle démontre une solidarité de classe avec ses proches mouillés dans l’affaire des Panama Papers. Quand il s’agit de voter le secret des affaires, c’est l’ensemble des eurodéputés du FN qui mettent comme un seul homme un bulletin “pour” dans l’urne. Ce sont des indicateurs de cette solidarité oligarchique. Ce ne sont que deux exemples, mais il y en a beaucoup d’autres. Et en face ? On assiste à la guerre des petits chefs, et c’est catastrophique. Tous ensemble, nous aurions été au second tour.

Vous dites que le rapport de force est favorable à la gauche radicale en France. Cela veut-il dire que les Français n’aiment pas les riches ?
Ce n’est pas une question d’aimer ou pas. La psychologisation du social n’entre pas en ligne de compte ici. C’est plutôt qu’on est dans une guerre, avec des prédateurs, très peu nombreux, mais très puissants. C’est la raison pour laquelle Michel et moi avons écrit notre dernier petit livre. On nous donne chaque jour en pâture des phénomènes de corruption, mais c’est encore bien trop gentil de parler de corruption. On masque derrière ce mot quelque chose qui relève de la prédation, du vol, d’une guerre contre les peuples, quelque chose qui fait système. Et face à cela, le peuple doit se défendre.

Vous dépeignez donc la grande bourgeoisie et les réseaux qui sont à son service comme des « prédateurs ». Cela veut-il dire que plus on est riche, plus on est misanthrope ? Les grands bourgeois se rêvent-ils encore comme la “race des meilleurs”, comme une aristocratie ?
Il existe dans notre pays une tradition qui remonte à la construction sociale de la noblesse. Ce qui est intéressant, c’est ce mythe du sang bleu. Les nobles l’étaient par le roi et leur peau devait être suffisamment blanche pour que leurs veines bleues soient visibles. Quelque part, on retrouve ici cette idée que l’excellence sociale doit passer par la race, par quelque chose qui a à voir avec une excellence corporelle, selon des critères précis. Après la Révolution, cette noblesse s’est transformée en bourgeoisie et en noblesse d’État. À son tour, cette bourgeoisie a constitué des dynasties familiales afin que les richesses et les privilèges demeurent toujours au sein des mêmes groupes de génération en génération. L’ordre de classes est ainsi reproduit.

Vous faites donc remonter la pensée d’extrême droite à l’Ancien Régime ?
Tout à fait. Dans notre petit livre Sociologie de la bourgeoisie, nous avions d’ailleurs consacré une page au Front national, dans laquelle nous relevions que de nombreux descendants de la noblesse d’Ancien Régime occupaient des postes de responsabilité du Front National.

Dans Les prédateurs au pouvoir, vous citez le pape François. Pensez-vous que le souverain pontife mérite le surnom de “pape décroissant” ?
Je ne sais pas si c’est une bonne façon de le nommer mais, à son arrivée, j’ai été saisie par sa façon de parler qui m’a semblé très en phase avec notre travail. J’ai été très surprise car je suis totalement athée. J’ai lu ses encycliques, et je trouve que c’est une personnalité tout à fait intéressante. En outre, son poste lui donne une place tellement importante au regard de l’humanité que je salue son travail et son courage.
« Peu nombreux mais très puissants, les prédateurs mènent une guerre contre les peuples. »

Vous mettez en garde contre les théories du complot. Que répondriez-vous à une personne qui vous reprocherait de vouloir construire une théorie du complot basée sur l’idée que les riches veulent détruire leurs semblables ?
Aujourd’hui, les oligarques que sont Macron, Fillon, Valls et les autres ont mis au point des mots-écrans qui empêchent de penser, comme “populisme”, “système” ou “théorie du complot”. On n’analyse plus la société en termes de rapports de classe, avec des actionnaires qui s’en mettent plein les poches et qui traitent les salariés et les chômeurs comme une variable d’ajustement. On va toujours vers le moins-disant social, on tape systématiquement sur les petits, qu’on considère comme des moins que rien qui ne méritent aucun égard. Si ça continue, bientôt, ça sera même zéro salaire ! Le peuple est clairement esclavagisé, déshumanisé à son insu. Bien entendu, on fait tout pour le lui cacher. Le Front national détient le discours ad hoc pour capter les voix des mécontents. Nous n’avons pas besoin de théorie du complot, puisque nos travaux sociologiques démontrent que nous sommes face à une classe puissante, mobilisée en tous lieux et à tout instant pour défendre ses intérêts. Cette classe sociale – au sens marxiste du terme – n’a même pas besoin de chef d’orchestre puisque chacun de ses membres défend les intérêts de sa classe.

Vous voulez dire que cela tient à l’éducation de la grande bourgeoisie ?
Exactement. Ce sont les rallyes pour les jeunes, les cercles pour les adultes, des instances informelles comme Bilderberg, des instances de coordination institutionnelle comme Davos… Nous sommes face à une classe sociale mobilisée qui ne complote pas mais qui défend ses intérêts. Il n’existe pas de trou noir ou de zone opaque. Tout ça est disponible sur Internet, dans les beaux quartiers. Il revient au peuple, aux intellectuels, aux journalistes et aux enseignants de faire le boulot ! En creusant, on se rend bien compte que tout cela est public, visible, mais tout le monde ne se lance pas dans cette “vigilance oligarchique”, comme on aime l’appeler. Au sein des classes populaires, on constate même une forme de timidité sociale extrême à s’en prendre aux puissants, une peur.

 

En 2016, vous avez donné une interview à L’Humanité dans laquelle vous racontiez qu’au moment de la sortie de votre livre Le président des riches, qui correspondait avec l’arrivée au pouvoir de Nicolas Sarkozy, vous avez été éjectés des réseaux grands-bourgeois qui vous avaient ouvert leurs portes. Que s’est-il passé à ce moment là ?
Quand nous sommes partis à la retraite en 2007, nous n’avions plus de devoir de réserve puisque nous n’étions plus au CNRS. Nous avons alors ouvert notre travail d’investigation sociologique aux champs politiques et économiques. Avant, nous travaillions plutôt sur les mœurs et le patrimoine, avec des travaux sur les modes de vie, la chasse à courre, la transmission. Ce furent des sujets très importants à traiter, car c’est en passant par ce type de questionnement moins critique et clivant que nous avons pu comprendre petit à petit le fonctionnement de cette classe. Nous avons donc publié Le président des riches à la retraite, et ça a eu un effet impressionnant. Sous Sarkozy, nous étions dans la transversalité totale de l’oligarchie. On a vu comment s’écrivaient les lois, comment les choix économiques s’inscrivaient unilatéralement en direction des intérêts des plus riches. À partir de ce moment là, les portes des beaux quartiers se sont fermées et on a même eu un contrôle fiscal. Aujourd’hui, on travaille autrement, avec l’aide de salariés sous anonymat ou de lanceurs d’alerte.

Vous parlez des mœurs de la grande bourgeoisie. Ces derniers ne sont-ils pas en train d’être réhabilités par Emmanuel Macron, avec son projet de relancer les chasses présidentielles et de donner un rôle politique plus important à la première dame de France ?
Après Sarkozy, c’est un cran de plus qui va être franchi, assurément. Macron s’est présenté à une élection présidentielle sans jamais avoir été élu, quasiment en vertu du droit divin. Il gouvernera grâce aux ordonnances, au cynisme et aidé par la technocratie et la bureaucratie européennes. L’Union européenne s’est en effet construite à coup de normes, de directives, en ostracisant autant que faire se peut les référendums. Un président qui se dit ni de droite, ni de gauche et qui brouille les cartes entre privé et public, dans ce cadre là, ne peut qu’effectuer la synthèse des intérêts de l’oligarchie. Le fait qu’il soit arrivé en tête du premier tour et se montre maladroit et indécent sans s’excuser témoigne de son absence totale de culpabilité. Dans la tête de Macron, tout est parfaitement normal : arrivé au-dessus de tout, il a même le culot de déclarer que la suppression de l’ISF est une mesure de gauche !
« Le déficit est construit comme une arme pour asservir les peuples : il n’a pas pour vocation à être remboursé. »

C’est un fait incontestable : les riches n’aiment pas l’impôt. Par contre, ils adorent jouer les philanthropes, s’illustrer par des dons, se bâtir une légende dorée, comme Bernard Arnault le fait avec ses musées. Selon vous, ont-ils pour projet de remplacer les services publics dans leur mission culturelle ?
Ce n’est pas que les riches n’aiment pas l’impôt, ça va plus loin : ils le refusent. Ils refusent de contribuer aux solidarités nationales. En ne payant pas leurs impôts, ils provoquent un déficit de 80 milliards d’euros dans les caisses de Bercy. Si les riches payaient à la hauteur de leur fortune, il n’y aurait plus de déficit public. Il faut réaffirmer que le déficit n’est pas quelque chose de naturel qui aurait vocation à être remboursé par les peuples. Le déficit est construit comme une arme pour asservir les peuples : il n’a pas pour vocation à être remboursé.
Les riches ne sont pas solidaires, mais ils ont besoin, de temps en temps, de légitimer leur violence de classe avec des œuvres dites caritatives ou philanthropiques, du mécénat. Ce que de nombreux représentants du peuple ignorent, c’est qu’il s’agit encore une fois d’une arme supplémentaire qui permet de piocher dans les caisses de l’État, puisque le mécénat est défiscalisé à 66 %. La fondation Louis Vuitton, par exemple, a été payée en partie par l’argent du peuple français. Son propriétaire Bernard Arnault a de surcroît bénéficié de complicités de la mairie de Paris qui lui a permis d’installer sa fondation dans le bois de Boulogne, qui est un domaine public.

Les riches possèdent tout, on pourrait ainsi imaginer qu’ils sont heureux. Pour autant, ne peut-on pas les imaginer malheureux, à l’instar des personnages du roman Les visages pâles de Solange Bied-Charreton ? Les malheurs de la grande bourgeoisie, est-ce une piste d’étude que vous avez déjà arpentée ?
Les riches n’échappent pas aux drames et aux catastrophes humaines. Ils sont sujets aux accidents, aux maladies, ou encore au suicide. Cependant, notre approche de sociologues nous oblige à dire que la plupart des membres de ce groupe social sont parfaitement heureux. C’est très vite expliqué par le fait qu’ils naissent dans les beaux quartiers, jouissent d’une éducation spécifique, demeurent entre eux, avec le miroir de leurs semblables, sans jamais être confrontés à l’autre dissemblable, sauf éventuellement dans la situation du personnel domestique, qui renforce le sentiment de supériorité. Chaque individu de cette classe sociale vit dans un sentiment d’immunité psychologique : la culpabilité, la mauvaise conscience n’existent pas. En tant que classe, ils se sentent impunis : on l’a encore très bien vu avec François Fillon qui a maintenu sa candidature aux présidentielles malgré ses casseroles.
Leur vie est faite d’entre-soi, les riches rencontrent les conditions de la pratique pour épanouir leur habitus, leur condition de dominants. Ils ne connaissent pas la frustration, ni le travail de deuil. Disons que le système de dispositions qui leur est donné à la naissance les amène plutôt à s’épanouir, à pouvoir faire ce pour quoi ils ont été constitués. Sociologiquement parlant, ce sont des gens sans problèmes. D’ailleurs, jusqu’à notre livre Le président des riches, les retours sur notre travail de la part de la grande bourgeoisie étaient positifs. Ces personnes se rendaient compte que Pierre Bourdieu, qu’ils prenaient pour un affreux gauchiste, avait développé une théorie qui fonctionnait parfaitement sur leur classe. Ils ont apprécié nos premiers travaux en nous disant qu’ils correspondaient à la réalité. Ils ont reconnu que le système théorique de Pierre Bourdieu avait permis de théoriser leur sens pratique. Dans notre premier livre sorti en 1989, nous avions garanti l’anonymat à un certain nombre de personnes que nous avions côtoyé dans les beaux quartiers : nous avions remplacé leurs noms par des titres de noblesse de branches éteintes. Nous avons été appelé par un membre du Jockey Club qui nous a dit que notre livre était formidable mais nous a reproché de les avoir affublé, lui et ses amis, d’affreux patronymes. Ils validaient tout, jusqu’à la question de la ségrégation spatiale, mais ils voulaient voir apparaître dans le livre leurs patronymes familiaux, capital symbolique auquel ils tiennent !
- See more at: http://www.investigaction.net/nous-sommes-face-a-une-classe-sociale-puissante-et-mobilisee-pour-defendre-ses-interets/#sthash.eJppzaPG.dpuf