۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

جودو کاران نوجوان ایران در هواپیما کشته شدند


سقوط هواپيمای مسافربری در قزوين؛ «همه سرنشینان کشته شده‌اند»
۱۳۸۸/۰۴/۲۴ ;}

.سرهنگ مسعود جعفری فرمانده انتظامی قزوين چهارشنبه اعلام کرد که «يک فروند هواپيمای مسافربری در اقباليه قزوين سقوط کرده است و تمام مسافران آن کشته شده‌اند.» اين هواپيما حامل ۱۶۸ مسافر و خدمه بوده است.سرهنگ مسعود جعفری نسب در گفت‌وگو با خبرگزاری نیمه رسمی فارس افزود: «اين هواپيما در روستای فارسيان اقباليه قزوين سقوط کرده و تمام مسافران آن کشته شده‌اند.»به گزارش خبرگزاری‌ها، هواپیمایی که سقوط کرده توپولوف بوده ولی نوع آن هنوز معلوم نیست. به گزارش خبر گزاری فارس، سرهنگ جعفری نسب گفته است که در حال حاضر نيروهای امدادی در محل سقوط هواپیما مستقر شده‌اند.در همين حال خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ايرنا، از قول سخنگوی سازمان هواپيمايی کشوری اعلام کرد : «در ساعت ۱۱ و ۳۳ دقيقه صبح روز چهارشنبه يک فروند هواپيمای مسافربری در مسير تهران - ايروان متعلق به شرکت هواپيمايی کاسپين به شماره پرواز ۷۹۰۸ دچار سانحه شد.»رضا جعفرزاده روز چهارشنبه در گفت وگو با ايرنا گفت: «اين هواپيما ۱۶ دقيقه پس از برخاستن از فرودگاه بين المللی حضرت امام خمينی در منطقه روستای جنت آباد استان قزوين دچار سانحه شد.»وی افزود: «گروه بررسی سانحه سازمان هواپيمايی کشوری به محض اطلاع از اين حادثه برای بررسی به منطقه اعزام شدند.»سخنگوی سازمان هواپيمايی کشوری ارايه اطلاعات بيشتر از اين موضوع را به تاييد کارشناسی تيم بررسی سانحه سازمان هواپيمايی کشور موکول کرد.سرهنگ حسين ايازنيا، سرپرست پليس فرودگاه‌های کشور نیز گفت: «تلاش‌ها برای يافتن جعبه سياه هواپيمای توپولوف سقوط کرده، آغاز شد.»ایران و توپولف‌های روسیتوپولفی که در قزوین سقوط کرده، سومین توپولف ناوگان هوایی ایران است که سقوط می‌کند.رئيس صنايع هواپيما سازی روسيه در تير ماه سال گذشته در جريان نمايشگاه هوايی بين الملی فارن برا، خبر ساخت ۱۰۰ فروند هواپيمای پیشرفته توپولف ۲۰۴ در ايران را -که وزير راه ايران يک ماه قبل از آن خبرش را اعلام کرده بود- تاييد کرد.در سال‌های گذشته خبرگزاری‌های ايران، چندين بار خبر منعقد شدن قرارداد توپولف ۲۰۴ که سری جديدتر و پیشرفته‌تری از هواپيماهای توپولف روسی است را منتشر کرده اند، اما تاکنون اين هواپيماها وارد خطوط هوايی ايران نشده‌اند.صنايع هوايی ايران از حدود ۳۰ سال پيش مورد تحريم آمريکا قرار گرفته است. اين تحريم ها باعث شده تا ناوگان هواپيماهای مسافربری ايران به شدت فرسوده شود و امکان تعمیر بسیاری از هواپیماهای پیشرفته غربی نیز چندان حاصل نشود.در سال های گذشته ايران قادر به خريد هواپيماهای پیشرفته غربی نبوده و به خرید توپولوف های ۱۵۴ و هواپيمای فوکر هلندی روی آورده است.این ششمین سانحه مرگبار هوایی ایران از سال ۲۰۰۱ میلادی به این سو است. در ژوئن سال ۲۰۰۶ میلادی پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد به اضافه آلمان، کشورهای طرف کذاکره اتمی با ایران- پیشنهادی به دولت ایران دادند که براساس آن در برابر تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای امتیازاتی به ایران تعلق می‌گرفت و از جمله این امتیازات لغو تحریم‌های هوایی علیه ایران بود. ایران پیشنهادهای کشورهای طرف مذاکره را رد کرد.توپولف ۱۵۴ از قدیمی‌ترین انواع توپولوف است که ساخت آن در شوروی آغاز شد. این هواپیما اولین در نوع خود با موتور ان-کا-۸-۲ است.از توپولف ۱۵۴ پیشتر در ناوگان هوایی کشورهای اروپایی بلوک شرق استفاده می‌شد، بسیاری از این این کشورها پس از فروپاشی کمونیسم آن‌ها را با هواپیماهای پیشرفته‌تری جایگزین کردند

اعضای تیم ملی جودو نوجوانان ایران در مسیر سفر به ارمنستان در سانحه سقوط هواپیما در یکی از روستاهای شهر قزوین جان خود را از دست دادند. به گزارش ايلنا، تیم ملی جودوی نوجوانان کشورمان که جهت حضور در مسابقات جهاني مجارستان که 15 مرداد ماه برگزار می شود صبح امروز راهی ارمنستان شد تا در ایروان اردویی مشترک را برگزار کند. متاسفانه با وقوع حادثه ای دلخراش هواپیمایی که حامل 167 سرنشین بود در یکی از روستاهای شهر قزوین سقوط کرد و تمامی مسافران از جمله جودو کاران نوجوان کشورمان جان خود را از دست دادند.
وحيد ابراهيمي ( وزن 51- كيلوگرم )،
ايمان زيني وند (‌وزن 55- كيلوگرم )،
حسين بناء (‌وزن 60- كيلوگرم)،
سعيد رسولي ( وزن 66- كيلوگرم)،
مصطفي صباغي ( وزن 73- كيلوگرم)،
يحيي باقرپور ( وزن 81- كيلوگرم )،
مصيب عزيز الهي ( وزن 90- كيلوگرم )
و عليرضا لشكري (‌ وزن 90+ كيلوگرم ) به همراه علي بهرامي به عنوان سرمربي تيم ملي و علي محدث مربي اعضای این تیم را تشکیل داده بودند

24تير :سربازان اسرائيلی جنايات جنگی در غزه را فاش کردند







بی بی سی:گروهی از سربازان اسرائيلی که شش ماه پيش در جريان عمليات ارتش اين کشور عليه نيروهای حماس در غزه شرکت داشتند، گفته اند که موارد گسترده نقض حقوق بشر عليه غير نظاميان فلسطينی صورت گرفته است که بعضی از آنها به مثابه جنايات جنگی است. يک گروه فعال متشکل از سربازان اسرائيلی به نام "شکستن سکوت" ، از بيش از بيست و پنچ نظامی اين کشور که نامشان فاش نشده، شهادت گرفته و آن را به ثبت رسانده اند. به گفته اين سربازان، دستورات نظامی آنها شامل شناسايی و تميز دادن جنگجويان از غير نظاميان نبود. اين سربازان گفته اند که طبق دستور فرماندهان، اعضای ارتش اسرائيل بايد هر طور شده از مجروح شدن و تلفات خود جلوگيری می کردند، حتی اگر به قيمت جان يک فلسطينی تمام شود. طبق گزارش گروه "شکستن سکوت"، برای سربازان، اين گونه توضيح داده شده بود که جان آنها از همه چيز مهم تر است و به هيچ عنوان نبايد به علت شک کردن به وضعيت نظامی يا غير نظامی بودن فلسطينيان قربانی شوند. يک سرباز در شرح خاطرات خود نوشته است: " به ما دستور نداده بودند که هر کسی را ديديم بکشيم اما به ما گفته بودند که وقتی به خانه ای نزديک می شويم ، از يک فاصله مشخص می توانيم هر کسی را که در معرض ديدمان قرار گرفت، حتی اگر يک زن مسن بود بکشيم." طبق شهادت اين سربازان، نظاميان اسرائيلی هنگام ورود به ساختمان ها، از غير نظاميان به عنوان سپر انسانی استفاده می کردند. تعداد زيادی خانه و ساختمان به بهانه آنکه بمب گذاری شده و يا برای پوشش تونل های زير زمينی ساخته شده اند، نابود شدند. شهادت سربازان به سياست "روز بعد" اشاره می کند که طبق آن نواحی وسيعی با خاک يکسان می شد تا راه را برای پيشرفت ارتش اسرائيل در روزهای آتی هموار کند. پول وود، گزارشگر بی بی سی در خاورميانه می گويد که تا به حال اسرائيل همواره درباره اتهامات جنايات جنگی در غزه پاسخ های از پيش تايين شده داشت. دولت اسرائيل می گفت اين ادعاها تبليغات سياسی فلسطينی است. اما حال اتهامات نقض حقوق بشر از سوی سربازان اسرائيلی است. ارتش اسرائيل می گويد اتهامات نتيجه تکرار شايعات است اما همانطور که پول وود به آن اشاره می کند سازمان شکستن سکوت سابقه طولانی و معتبری در زمينه ثبت خاطرات و تجارب سربازهای اسرائيلی دارد. بسياری از شهادت هايی که در اين گزارش ثبت شده با آنچه قبلا سازمان های حقوق بشری درباره عمليات ارتش اسرائيل در غزه ادعا کرده بودند، مطابقت دارد. سازمان عفو بين الملل، هر دو اسرائيل و حماس را به ارتکاب جنايات جنگی متهم کرده است. ارتش اسراييل با رد اين اتهام آن را بی اساس خوانده است اما در عين حال طی بيانيه ای متعهد شده تا هرگونه شکايت رسمی مبنی بر سوء رفتار نظاميان را پيگيری کند. بنا به آمارهای منابع فلسطينی در تهاجم اسراييل به نوار غزه که شش ماه قبل روی داد 1400 غير نظامی کشته شدند. طبق آمار سازمان ملل در طی اين عمليات 50 هزار خانه، 800 ملک صنعتي، 200 مدرسه، 39 مسجد و دو کليسا نابود شدند.

جمھوری اسلامی، رژيمی انقلابی نيست بلکه از نابودی انقلاب سر برآورده است

پند تاريخ) دريافت شد که عينا بدون ) « چه بايد کرد » آنچه در زير می آيد از سوی يکی از بينندگان برنامه ھای تلويزيونی
کم ترين تغيير و بدون تطبيق با اصل در اين سايت درج می شود.
اصل اين مقاله به زبان و خط فرانسه در آدرس زير قابل دسترسی است.
http://www.lariposte.com/Solidarite-avec-le-mouvement-des-masses-iraniennes-1238.html
محمد حسيبی
جناب حصيبی گرامی
باسلام و سپاس از خدمات آنجناب در جامعه ايرانيان
شما بھتر از من ميدانيد که امروز در آمريکای لاتين تحولات عظيمی به نفع مردم اين منطقه و جھان در
جريان است که ديکتاتورھا را در زباله دان تاريخ دفن می کند و رای اکثريت را به اجرا ميگذارد.
يکی از شخصيت ھائی که در اين تحولات تاريخ ساز نقش عمده بازی ميکند ھوگو چاوز است که بخاطر
روابط نزديکش با ايران يعنی جمھوری اسلامی، مورد حملات انواع قدرتھا در بازار آشفته تبليغات قرار
گرفته است، البته بجای انتقاد سالم و رفع اشتباھات و توھمات.
اين حقير چنين فکر ميکند انتشار اطلاعيه يک تشکيلات ونزوئلائی در اين رابطه که به طور دقيق و واقع
گرايانه به اوضاع ايران اشاره کرده است می تواند بسيار مفيد باشد.
در صورتی که اين نظر را تائيد می فرمائيد اطلاعيه ضميمه را به آگاھی عموم برسانيد.
ابوجعفر خدير (مونتريال)
٩ ژوئيه ٢٠٠٩
- ---------------------------
پرزيدنت چاوز روز ١٨ ژوئن انتخاب مجدد احمدی نژاد را تبريک گفت!
جمھوری اسلامی، رژيمی انقلابی نيست بلکه از نابودی انقلاب سر برآورده است.
پاسخ به رئيس جمھور ھوگو
چاوز
طی اعلاميه ای ضمن پاسخ به رئيس جمھور خود، ھمبستگی خود ،« جريان انقلابی مارکسيستی ونزوئلا »
را با جنبش توده ھا در ايران اعلام داشته اند.
ترجمه دقيق اين متن را در زير ملاحظه می کنيد:
در ايران مخالفين معتقدند در انتخابات تقلب ھا صورت گرفته است و برای اعتراض به نتايج انتخابات به
تظاھرات خيابانی پرداخته اند. از طرفی نيروھای امپرياليستی غرب از اين اعتراضات پشتيبانی می کنند،
با توجه به حوادثی که در سالھای اخير در ونزوئلا گذشته، قابل فھم است که رفقای انقلابی ما در ونزوئلا
آنچه که امروز در ايران ميگذرد، با آنچه که ديروز در ونزوئلا گذشته است، مقايسه کرده و با شباھت
ھای ظاھری که بين آنھاست آن دو را به موازات ھم و ناشی از شرارت ھای ھميشگی امپرياليست ھا عليه
انقلابات مردمی ارزيابی کنند.
در ونزوئلا طبقه ثروتمند حاکم در گذشته، دست در دست اجنبی تاکنون چند بار تلاش کرده است در کشور
ھرج و مرج بکارد و با فرياد تقلب تقلب! به نتيجه انتخابات رياست جمھوری، اعتراض کرده و سعی کرده
پيروزی انقلابيون و انتخاب ھوگو چاوز را تخطئه کند (سالھای ٢٠٠١ و ٢٠٠۴ ) و حتی به کودتای
نظامی دست زد در حالی که اين اتفاقات با آنچه که در ايران ميگذرد اصولا قابل قياس نيست.
آيا جمھوری اسلامی يک رژيم انقلابی است؟
اولا جمھوری اسلامی ايران يک رژيم انقلابی نيست. انقلاب سال ١٩٧٩ به درستی يک انقلاب اصيل
توده ھا بود که در آن کارگران، جوانان، دھقانان، زنان و سربازان شرکت کردند. اعتصاب کارگران
شرکت نفت عامل کارسازی بود که به سقوط رژيم شاه انجاميد. ميليونھا کارگر در شوراھا (کميته کارخانه
ھا) سازماندھی شدند و کنترل موسسات را به عھده گرفتند.
(ھمانطوری که در ونزوئلا به ھنگام به بن بست کشيدن صنايع نفتی به وسيله شرکت ھای خارجی و
عوامل داخلی آنھا توسط کارگران ما صورت گرفت) و ميليونھا دھقان زمين ھای اربابان را اشغال کردند
(ھمانطوری که دھقانان ما امروزه آن را ميکنند)، دانشجويان اداره دانشگاھھای خود را به دست گرفتند و
ممتاز) انتصابی شاه پايان بخشيدند؛ ) « اليتيست » آن را به سمت دموکراسی ھدايت کرده به سلطه طبقه
ھمانطوری که سربازان در شوراھا سازمان دھی شده و ارتش را از وجود ژنرالھای مرتجع و نوکر
امپرياليسم پاک ساختند. مليتھای، ستمديده (کرد، عرب، آذری، بلوچ، ترکمن و...) برای آزادی و حفظ
ھويت خود بلند شدند.
ملت ايران پايه ھای امپرياليسم را در کل منطقه به لرزه درآورد. در ھمين حال بين سالھای ١٩٧٩ و
١٩٨٣ جمھوری اسلامی بوسيله آخوندھا به مرور استقرار خود را با سرکوب و نابودی اين انقلاب
استحکام بخشيد و در طی چند سال تمام دستاوردھای انقلاب ١٩٧٩ را ويران کرد. دھقانان و بی سرپناھان
از زمين ھای مالکين و زمين خواران بيرون رانده شدند. و بجای کميته ھای کارگری شوراھای اسلامی
خود را نشاندند، کارگران از سازمان دھی و تجمع منع شدند و يک تفسير خاص از اسلام خودشان را به
مردم تحميل کردند.
حقوق زنان به نحو خشونت باری انکار گرديد و ستم ايدئولوژيکی در حق اکثريت ملت به اوج خود رسيد.
البته انحراف و نابودی انقلاب ١٩٧٩ بدست آخوندھا بدون اشتباھات سياسی سازمانھای چپ ايران ميسر
نمی شد که فکر ميکردند می توانند يک جبھه متحد ضد امپرياليستی به وجود آورند و حقا که بھای سنگينی
به اين اشتباه خود پرداختند.
جمھور اسلامی با تھاجم خشونت باری طی چند سال پايه ھای خود را استحکام بخشيد. آخوندھا برای
اينکار لازم بود ماسک ضد امپرياليستی بر چھره خود بزنند و برای اينکار حادثه گروگانگيری را آفريدند
و برای سرکوبھای خود از جنگ عراق ماھرانه استفاده کردند.
در سال ١٩٨٣ تمام سازمان ھای چپ (با وجود حمايت اوليه آنھا از خمينی) ممنوع و غيرقانونی شدند و
بالاخره ٣٠ ھزار فعال سياسی چپ، اصلاح گرا، ملی... و انقلابی قتل عام شدند. به اين ترتيب جمھوری
اسلامی فعلی ايران بنا گرديد.
بنابراين يک ھمچون رژيمی انقلابی نيست بلکه از نابودی انقلاب سر برآورده است.
آيا تقلب انتخاباتی حقيقت دارد؟
بعضی ھا معتقدند در انتخابات ١٣ ژوئن تخلف صورت نگرفته است، در حاليکه دلايل زيادی ھست که
وقوع تخلف را ثابت ميکند. اما اصولا انتخابات باطل است زيرا کسانی که بخواھند کانديدا شوند بايد از
صافی يک گروه ١٢ نفره ريش سفيدان بگذرند که شورای نگھبان نام دارد.
اما در رابطه با خود تقلب، فقط به يک مثال اکتفا ميکنيم.
محسن رضائی يکی از چھار کانديدای محافظه کار که نه در تظاھرات شرکت کرده و نه دعوت به
تظاھرات نموده، معتقد است در ٨٠ تا ١٧٠ شھر تعداد شرکت کنندگان از آرای داده شده کمتر بوده و در
تمام اين شھرھا احمدی نژاد در ٢١ ژوئن ٨٠ تا ٩٠ درصد رای آورده است.
بعد از يک ھفته تظاھرات شورای نگھبان اجبارا بخشی از تقلبات را تاييد کرده و سخن گوی آنھا عباس
علی کدخدائی گفت: تقلبات در ٨٠ تا ١٧٠ شھر که مخالفين مدعی ھستند صورت گرفته درست نيست و
فقط در ۵٠ شھر تقلب اتفاق افتاده و چون بيش از ٣ ميليون رای را شامل نمی شود، نتيجه را نمی تواند
تغيير دھد؟!
آيا احمدی نژاد يک انقلابی است؟
احمدی نژاد نيز مانند آخوندھا در ١٩٧٩ به فن سخن وری و موضعگيری ھای ضد امپرياليستی و
طرفداری از فقيران (مستضعفين) توده ھا را به دور خود جمع و آنھا را برای مدتی متوھم ساخت. اما
بھتر است اوضاع ايران را در رياست جمھوری احمدی نژاد با اوضاع ونزوئلا مقايسه کنيم.
اولا در ونزوئلا انقلاب به رشد نيرومند سازمانھای سنديکائی و فعاليت سياسی کارگران منجر شد. رئيس
جمھور چاوز کارگران را به اشغال موسسات متروکه و اداره امور آنھا دعوت نمود.
در ايران کارگران نه حق سنديکائی و نه حق اعتصاب دارند و زمانی که بخواھند اين قوانين ضد
دموکراتيک را نديده بگيرند، وحشيانه مورد سرکوب و تعقيب قرار ميگيرند.
بعنوان مثال ٣٠٠٠ راننده اتوبوسھای تھران وقتی به تشکيل سنديکا دست زدند آنھا با اخراج و سرکوب
روبرو شدند و پليس رھبران سنديکا را مورد تھاجم قرار داد، از جمله دبير کل سنديکا اوسانلو را به زندان
انداخت.
در سنندج وقتی فعالين سنديکائی خواستند به مناسبت اول ماه مه به برپائی جشن و تظاھرات بپردازند
مورد ھجوم پليس قرار گرفته و ١١ نفر از آنھا به شلاق و جريمه محکوم شدند. امسال در تھران نيز
٢٠٠٠ فعال کارگری در اول ماه مه مورد ضرب و شتم و زندان قرار گرفتند و بعضی از آنھا ھنوز ھم
در زندان بسر ميبرند. ميليونھا کارگر ايرانی ماه ھاست دستمزد خود را نگرفته اند و وقتی به مقام مطالبه
برمی آيند، به شدت سرکوب می شوند.
در انقلاب ونزوئلا به روند خصوصی سازی پايان داده شد و تعدادی از موسسات بزرگ ملی شدند در
حالی که احمدی نژاد سياست خصوصی سازی را در اول برنامه اقتصادی خود قرار داد و با تغيير اصل
۴۴ قانون اساسی به روند خصوصی سازی شدت بخشيد و از سال ٢٠٠٧ بيش از ۴٠٠ موسسه به سرمايه
ھای خصوصی واگذار گرديدند، از آن جمله مخابرات، فولاد سازی مبارکه، و کارخانجات پتروشيمی
اصفھان و سيمان کردستان، موسسات گاز و نفت و بيمه و تعدادی بانک ھا و غيره.
وقتی احمدی نژاد به امپرياليسم در حرف حمله می کند قصدش انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی
است. او نشان داده است که در مبارزه با امپرياليسم خيلی ھم جدی نيست. دخالت آمريکا در عراق با
سکوت رضايت آميز ايران صورت گرفت و ايران در ايجاد تفرقه بين فرقه ھای مذھبی در اين کشور نقش
عمده باری کرده است و در افغانستان سياست ھمکاری با دولت دست نشانده آمريکا را در پيش گرفت و با
کرزای عقد برادری خواند.
موسوی يک اصلاح طلب است و با احمدی نژاد تفاوت چندانی نمی کند و ملت ايران در ميان دو جريان
ارتجاعی قرار دارند اولی معتقد است اگر در بالا اصلاح صورت نگيرد در پائين انقلاب صورت ميگيرد
و دومی معتقد است اگر رفرم و اصلاح در بالا اتفاق افتد در پائين انقلاب می شود.
اما اين شکاف در بالا فضای مناسب برای يک جنبش اصيل توده ای را فراھم کرد. آيا کوچکترين ترديدی
در خصلت مردمی و انقلابی اين جنبش وجود دارد؟
بايد ببينيم در اين رابطه پيشگام کارگران ايران چه موضعی گرفته است. اغلب سازمانھای سنديکائی و
کارگری که در عين حال غيرقانونی ھستند به ھنگام انتخابات برای ھيچ کدام از کانديداھا تبليغ نکردند
زيرا ھيچکدام از کانديداھا طبقات زحمتکش را نمايندگی نمی کردند. اما به محض اينکه جنبش به حرکت
درآمد سنديکای رانندگان شرکت واحد اتوبوس رانی تھران پشتيبانی کامل خود را از جنبش اعلام نمود و
ھمين طور کارگران خودروسازی ايران که بزرگترين در خاورميانه است برای ابراز ھمبستگی نيم
ساعت دست از کار کشيدند. ھم اکنون فعالان سياسی در حال مذاکره برای سامان دھی يک اعتصاب
ھمگانی ميباشند.
ما بعنوان يک انقلابی بايد با ھرگونه دخالت امپرياليستی در ايران مخالفت کنيم ھمانطوری که ھوگوچاوز
در گردھمائی ھائی که در مجامع بين المللی داشته دخالت امپرياليسم را در امور داخلی ايران به درستی
محکوم کرده است در ھمين حال فاجعه خواھد بود اگر ارتجاعيون را از انقلابيون جدا نسازيم. انقلاب
بوليواريائی ونزوئلا بايد در کنار مردم، جوانھا زنان و کارگران در کوچه پس کوچه ھای ايران قرار گيرد
و از آنان در برابر احمدی نژاد مرتجع و منفور دفاع نمايد.
١٨ ژوئن پرزيدنت چاوز انتخاب مجدد احمدی نژاد را تبريک گفت و ھمبستگی ونزوئلا را در برابر فشار
سرمايه داری جھانی اعلام نمود، موضعی که جريان چپ مارکسيستی ونزوئلا با آن مخالف است و مسائل
مطرح شده در بالا می توانند به بحث ھای سياسی ما دامن بزنند.
تصاوير سرکوب و تجاوز خشن رژيم مرتجع، خشم و انزجار ھمه جوانان، زنان و کارگران جھان را
برانگيخته است.
در اين ميان نشريات خبری بورژوائی تلاش دارند شرايط ونزوئلا را با ايران و ھوگوچاوز را با احمدی
نژاد يکی جلوه دھند و در اين راه عوام فريبی لحظه ای درنگ نمی کنند.
با مقايسه اين دو رژيم نشريات سرمايه داری سعی دارند در ميان عناصر ترقيخواه سردرگمی ايجاد کنند.
جوانان و کارگران ونزوئلائی بدون بحث ھای جدی در ماھيت رژيم ايران نمی توانند اھداف شوم سرمايه
داری را خنثی کنند. ما بايد تاريخ مبارزاتی مردم و شرايط فعلی ايران را مطالعه کنيم و از جنبش برادران
و خواھران ايرانی خود برای بدست آوردن حقوق اساسی و آزاديھای اجتماعی که ما در ونزوئلا از آنھا
برخورداريم دفاع کنيم. ما بايد سرکوب رژيم ارتجاعی ايران و دخالت امپرياليسم را ھم زمان محکوم کنيم.

مادر شهيد سهراب اعرابي

سقوط هواپیما در نزدیکی قزوین ۱۶۸ کشته برجا گذاشت!BBC

مقامات ایران می گویند که تمام ۱۶۸ سرنشین هواپیمای تهران - ایروان که در نزدیکی قزوین سقوط کرد، کشته شده اند.

رضا جعفرزاده، سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری گفته است که در اثر سقوط هواپیمای توپولوف ۱۵۴ هواپیمایی کاسپین، ۱۵۳ مسافر و ۱۵ خدمه هواپیما جان خود را از دست داده اند.

به گفته آقای جعفر زاده این هواپیما به شماره پرواز ۷۹۰۸ در ساعت ۱۱ و ۳۳ دقیقه صبح روز چهارشنبه ۲۴ تیر (۱۵ ژوئیه) و ۱۶ دقیقه پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی در جنوب تهران، در نزدیکی روستای جنت آباد قزوین دچار سانحه شد.

تعدادی از سانحه‌های هوایی مرگبار در ایران در سال‎های اخیر

27 نوامبر 2006: سقوط هواپیمای آنتونوف متعلق به سپاه پاسداران در فرودگاه مهرآباد. 38 کشته.

6 دسامبر 2005: سقوط هواپیمای نظامی سی – 130 حامل خبرنگاران در تهران – 110 کشته

10 فوریه 2004: سقوط هواپیمای کیش ایر در شارجه – 45 کشته

19 فوریه 2003: سقوط هواپیمای نظامی ترابری در جنوب ایران - 276 کشته

23 دسامبر 2002: سقوط هواپیمای آنتونوف 140 در مرکز ایران – 46 کشته

او گفت که علت سانحه و چگونگی سقوط هواپیما معلوم نیست و "اطلاعات تکمیلی پس از تأیید تیم بررسی سانحه به اطلاع عموم خواهد رسید".

در همین حال سرهنگ حمید رضا خاکباز، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قزوین به خبرگزاری ایسنا گفته است: "به گفته شاهدان عینی، این هواپیما در آسمان آتش گرفته و پس از برخورد با زمین منفجر و متلاشی شده است".

به گزارش خبرگزاری فارس، هشت نفر از اعضای تیم ملی جودوی نوجوانان ایران به همراه دو مربی در این هواپیما بوده اند.

بنابراین گزارش، این تیم که قرار بود روز ۱۵ مرداد در مسابقات جهانی مجارستان شرکت کند، برای شرکت در یک اردوی آمادگی عازم ایروان بود.

سرتیپ حسین ساجدی نیا، معاون عملیات نیروی انتظامی ایران به خبرگزاری رسمی دولت ایران گفته است: "احتمال می رود یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در بین کشته شدگان باشد".

به گزارش ایرنا، "لون داویدیان"، نماینده ارامنه شمال ایران در دوره ششم مجلس شورای اسلامی از سرنشینان هواپیمای سقوط کرده بوده است.

بر اساس گزارشها، آرسن بغوسیان، معاون سازمان هواپیمایی ارمنستان گفته است که ۳۱ نفر از کشته شدگان ارمنی ایرانی، ۴ نفر تبعه ارمنستان و دو نفر گرجی بوده اند.

شرکت هواپیمایی کاسپین، شرکتی خصوصی است که شانزده سال پیش تاسیس شد. این خط هوایی که با همکاری نیروی هوایی ایران مشغول کار است، در هفته بیش از ۵۰ پرواز داخلی و خارجی دارد.

این هواپیما پنجمین هواپیمای ساخت روسیه در خطوط هوایی ایران است که طی ۹ سال گذشته دچار سانحه مرگبار می شود.

سازمان هواپیمایی کشوری می گوید هنوز علت سانحه مشخص نشده و نمی توان آن را نقص فنی خواند. اما در گذشته بارها گفته شده که ناوگان هواپیمایی ایران به شدت فرسوده است و ایران به دلیل تحریمهای آمریکا نتوانسته در سه دهه اخیر ناوگان هوایی خود را بازسازی کند.

مخملباف کیست؟





















نامه ی گروهی از تشکل های هنری، هنرمندان و زندانیان سابق به پارلمان اروپا

سه‌شنبه ۲٣ تير ۱٣٨٨ - ۱۴ ژوئيه ۲۰۰۹

نامه سرگشاده به پارلمان اتحادیه اروپا
تریبون مجامع بین المللی را در اختیارلابی های جمهوری اسلامی
نگذارید!

رونوشت:
مطبوعات ورادیو تلویزیون ها ودیگر وسایل ارتباط جمعی

• همراه با امضاء و تائید ۱۱ کانون فرهنگی/ هنری و سیاسی ،۴۵ شخصیت سیاسی و حقوق دان و سینما و تیاتر سازان و دیگر هنرمندان در اروپا، امریکا و کانادا


به پارلمان اتحادیه اروپا
با احترام
خانمها وآقایان
اخیرا آقای محسن مخملباف در یک سخنرانی در پارلمان اتحادیه اروپا کوشیده است که خود را نماینده مردم ایران جا بزند و در رابطه با مسائل مربوط به خیزش مردم ایران موضوع را واژگونه نشان دهد. او کوشیده است تا با دفاع از بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی، خیزش عظیم مردم ایران در دفاع از حقوق خود را که در سی سال گذشته به طور مستمر و سیستماتیک از جانب همه جناحهای حکومتی جمهوری اسلامی پایمال شده است طور دیگری جلوه بدهد. ایشان کوشیده است تا با لاپوشانی جنایتهای بخش معترض کنونی جناح حاکم، راه حل بحران کنونی جامعه ما را دفاع مردم از جناح مغلوب در انتخابات ریاست جمعهوری در ایران نشان دهد.
ما بخشی از زندانیان سیاسی، فعالین فرهنگی، نویسندگان و فیلمسازان تبعیدی که ناچار شده ایم در اثر فشارهای وارده جمهوری اسلامی سرزمین خود را ترک کنیم و به کشورهای دیگر پناه بیاوریم، خود در طول زمان اقامت مان در ایران بارها دچار شکنجه و آزار و بدرفتاریهای بسیار قرارگرفته ایم و حتی از جانب کسی که اکنون خود ظاهرا مخالف بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی است، یعنی آقای محسن مخلباف مورد آزار و اذیت بسیار قرار گرفته ایم، بر آن شدیم تا با نگارش این نامه به شما واقعیت وجودی محسن مخملباف و جناحی از جمهوری اسلامی را که وی از آن حمایت میکند برای شما و مردم اروپا روشن سازیم تا واقعیت پنهان نماند..
آقای مخملباف کسی است که در آغاز استقرار رژیم جمهوری اسلامی، مامور ایجاد و سازماندهی سینمای اسلامی شد و در این راه به نابکاری های بسیاری دست زد. وی ضمن اخراج بسیاری از دست اندرکاران سینمای ایران از محیط کار و فعالیت خود و محروم ساختن آنها از خلاقیت در عرصه فرهنگی، مامور دستگیری و آزار و اذیت کسانی شد که پیش از آن با وی در زندان زمان شاه زندانی بودند. ما مدارک بسیاری در این زمینه داریم که اگر شما مایل باشید میتوانیم در اختیارتان قرار دهیم تا چهره و شخصیت آقای محسن مخملباف را بیشتر بشناسید
محسن مخملباف در گروه بلال حبشی مسئول شکار نیروهای مخالف نظام جمهوری اسلامی به خصوص مخالفان چپ گرای رژیم بود و اگر اینان به چنگش گرفتار می آمدند دستگیرشان می کرد (۱) و تحویل لاجوردی معروف به جلاد زندان اوین می داد (۲)، در زندان های جمهوری اسلامی محسن مخملباف خود بازجویی زندانیان را بعهده می گرفت، زندانیان زندان عادل آباد را به زور اسلحه حکومت علیرغم میلشان در پروپاکاندا فیلمی به اسم بایکوت شرکت داد و در عنوان بندی فیلم، آنها را زیر عنوان تواب و جاسوس رژیم معرفی کرد. این زندانیان علیه وی همان زمان شکایتی تنظیم وبه مجامع حقوق بشری ارسال کردند که با جو آن زمان و زیر سیطره خمینی واندیشه مسمومش که در اوج قدرت بود هیچگاه شکایت و فریاد در گلو خفته شاکیان انعکاس نیافت.
در زندان های ج. ا خواندن کتاب های مخملباف برای زندانیان اجباری بود وهمین طور زندانیان باید به تماشای فیلم های مخملباف می رفتند وسر پیچی از این دستور، شکنجه وشلاق را به دنبال داشت، خود وی نیر کلاس تواب سازی در زندان دایر کرده بود. البته او بعد از سالها خدمت مستقیم به بقاء جمهوری اسلامی به خاطر قرار گرفتن در جناحی از حاکمیت که سهمش توسط جناح حاکم نادیده گرفته میشد، چنین ادعا کرد که آزادیخواه شده است. اما این تصور واقعیت نداشت؛ بلکه او تنها ماسک تحول و ترقی را به چهره ارتجاعی خود گذاشت (٣) در این سالها، هر گاه از او خواسته شد نسبت به جنایت های رژِیم موضع بگیرد این ادعا را مطرح می کرد که دیگر میخواهد فقط کار فرهنگی بکند اما هرگاه شرایطی پیش آمد که نظام جمهوری اسلامی در موقعیت متزلزل قرار گرفت، ماسک چهره هنری / فرهنگی را برداشت وبا ماسک سیاسی به میدان آمد. نمونه قابل ذکر هم را همین روزها شاهد هستیم. مخملباف با آن سابقه نابکارانه، میخواهد جمع عظیم ایرانیان رانده شده از ا یران را در مسیری قرار دهد که بلکه رژیم اسلامی با تعویض برخی از مهره ها حفظ شود. اطلاعیه هایش را از طرف مردم ایران امضاء می کند وادعا می کند مردم شجاع ایران که جلوی رگبار گلوله پاسداران و قمه وچاقو و پنجه بوکس لباس شخصی ها - نیروی شبه نظامی نظام- ایستاده اند اورا نماینده خود میدانند، اما پیدا نیست کجا ودر چه شرایطی چنین نمایندگی برای ایشان صادر شده است؟ این توهین بزرگی است برای مردم ما که کلیت نظام را به بن بست کشانده اند.آیا او شایسته این هست که در پارلمان اروپا مردم ایران را نمایندگی کند و از این طریق در افکار عمومی توهم بیافریند؟ او دقیقا بعد از روی خوشی که از اتحادیه اروپا دید اکنون گستاخ تر شده و حضورش رادر میان زخم خوردگان رژیم اسلامی برجسته تر کرده است. شما میدانید الیا کازان از برجستگان سینمای کلاسیک است. اما همین کارگردان در تسویه های مک کارتی نقش داشت، به هنگامی که میخواستند یک اسکار ویژه به او بدهند هزاران نفر در بیرون ساختمان کاخ جمع شدند وعلیه این اقدام آکادمی اسکار اعتراض کردند. لنی ریفنشتال هم یک کارگردان خلاق آلمانی بود که از اندیشه ناسیونال سوسیالیست ها حمایت میکرد. تعداد پرو پاکاندا فیلمها ی وی هم بیشتر از مخملباف نبود، اما تا آخرین روز عمر طولانیش ننگ همراهی با فاشیست ها از دامن او پاک نشد.
اکنون چنین شخصی، یعنی محسن مخملباف، که سالها در شکنجه و ازار مردم دست داشته است، خود را نماینده مردم ایران جلوه میدهد و میکوشد از طریق تریبون پارلمان اروپا در افکار عمومی مردم اروپا برای بخش دیگری از حاکمیت جنایت کار جمهوری اسلامی اعتبار بخرد و سبب حمایت بین المللی از آن شود.
نمایندگان محترم پارلمان اروپا، شما میدانید که در ایران جمهوری اسلامی هرگز انتخابات معنی واقعی نداشته است و مردم ایران در سی سال گذشته از امکان انتخابات آزاد محروم بوده اند و این تنها دوره ای نیست که در انتخابات حتی بین جناح های حاکم تقلب می شود. در سی سال گذشته همواره نامزدهای ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس قبل از انجام انتخابات از طرف مردم، از طرف ولی فقیه رد صلاحیت شده اند و مردم هرگز امکان نیافته اند که نماینده ای از خود را انتخاب کنند. افزون بر این در این سی سال مردم در فقر و بیماری و آزار و شکنجه و سرکوب به سر برده اند و همه جناحهای حکومتی در این نابکاریها شرکت داشته اند. شما حتما میدانید که کشتار زندانیان سیاسی در سالهای ۱٣۶۰ ۱٣۶۷ که طی آن هزاران زندانیان سیاسی بدون امکان دفاع از خود در بیدادگاههای جمهوری اسلامی محکوم به مرگ شدند و جان باختند، در زمانی اتفاق افتاد که میرحسین موسوی نخست وزیر بود و طبعا به عنوان شخص درجه دوم حکومت از همه این جنایتها آگاه بود و در آن دست داشت. اکنون محسن مخملباف بر آن شده است که در تضاد با یک بخش حاکم، و در دفاع از منافع خود و برای حفظ نظام جنایتکار جمهوری اسلامی، افکار عمومی را به نفع بخش دیگری از این جنایتکاران جلب کند و ادامه حیات مردم ایران را به فرض پیروزی این جناح، همچنان دچار همان نابکاری های پیشین سازد.
از این رو ما نیز از پارلمان اروپا درخواست میکنیم که به نام بخشی از مردم ایران که سال ها در زندان و شکنجه جمهوری اسلامی به سربرده ایم و از دست امثال محسن مخملباف شکنجه و آزار دیده ایم، امکان پیدا کنیم تا از طریق تریبون پارلمان اروپا، صدای مردم محروم ایران را به گوش مردم جهان برسانیم و در این شرایط دشوار که مبارزات صلح خواهانه مردم با درندگی هرچه تمام توسط جمهوری اسلامی سرکوب میشود، در زمانی که مردم و جوانان کشور ما را شبانه از خانه ها و بیمارستانها می دزدند و به زندان و شکنجه گاه ها می برند بتوانیم توجه مردم اروپا و جهان را نسبت به ستمی که بر مردم ایران می رود جلب کنیم و همبستگی بین المللی را در این رابطه خواستار شویم.
با درودهای بسیار

کانون سینماگران ایران در تبعید
و
جمعی از زندانیان پیشین جمهوری اسلامی
جمعی از هنرمندان و نوبسندگان و فیلمسازان تبعیدی
فعالان سیاسی، هنرمندان وکانون های فرهنگی وهنری وسینمایی .

زیر نویس


«در گرمای زودرس اوایل سالهای ۶۰ یکی از چهره های پر آوازه هنر ایران کلت کالیبر ۴۵ امریکایی خود را پشت شقیقه مردی بلند قامت گذاشته بود....مادر سالخورده مرد، دست فرزند خود را گرفته بود ورها نمی کرد... مرد که عرق سردی روی شقیقه اش نشسته بود صورت خود را چرخاند تا چهره شکارچی انسان را ببیند... ایا می توان در خیابان ها به شکار انسانها پرداخت و دگر اندیشان را دستگیر و به مسلخ فرستاد و همزمان به فعالیتهای هنری و کارگردانی فیلم و تئاتر پرداخت؟»



منابع
* کتاب راه کن از قندهار می گذرد تالیف بصیر نصیبی / در کتاب زندان ، تالیف ناصر مهاجر، جلد دوم ایجاد کلاس تواب سازی مخملباف در زندان شرح داده می شود، همین طور در کتاب سراب سینمای اسلامی (رضا علامه زاده) نامه شکایت زندانیانی که زِیر نام تواب درفیلم بایکوت شرکت داده شده بودند به سازمان ملل نقل شده است/ مینو همیلی فعال سیاسی هم شهادت می دهد که در زندان به خاطر خوداری از تماشای فیلمهای مکتبی مخملباف شلاق خورده است. شاهدان دیگری هم هستند که خوشبحتانه در قید حیاتند و در صورت لزوم شهادت خواهند داد.

توضیحات ضروری
• درحوزه هنری تبلیغات اسلامی محسن مخملباف ماموریت یافت تا معیارها و ضوابط هنراسلامی به ویژه برای سینماوتئاتر را مشخص کند وی در کتاب یادداشتهایی در باره قصه نویسی ونمایشنامه نویسی که در سال۱٣۶۰ پشنهاد می کند
بهتر است که زنان در نمایش کمتری بازی داشته باشند ودر صورت لزوم با حجاب کاملتری بازی کنند ونمایشنامه نویس برای آنها نقشی در صحنه ها یپیش بینی کند که اجتماعی است ورعایت حجاب طبیعی می نماید ؛ گذشته از این تماشاگران مرد نمی بایستی به همان راحتی که به بازی مردان توجه دارند به آنها نیز توجه کنند دیگر این که نقش زنان تا حد ممکن کوتاه باشد
•سایت انتخاب که بیشتر متمایل است به باند هاشمی/ خاتمی، فاش می کند:
«... این جناب در زمانی که در حوزه هنری کار می کرد اگر جنبنده ای رابا چهره خلاف شرع مورد نظرش می دید با سر و کله به طرفش هجوم می آورد.. او عموما (بالاخص) با زنانی که حجاب کامل نداشتند رفتاری ناشایست داشت حتا بسیاری دیده و شنیده اند که مخملباف قیچی به دست موی های بیرون آمده زنها را می چید»

کانون های فرهنگی وهنری، سینما و تیاتر سازان و دیگر هنرمندان به همراه شخصیت های سیاسی و حقوق دانان که از این نامه سرگشاده پشتیبانی کرده اند:

-کانون هاومراکز پشتیبان:

کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی. مرکز فیلمسازی و پژوهشی سینمای آزاد Article۱۹ Film Production.. کانون فرهنگی پیوند. گروه تاتر تماشاخانه. کانون فرهنگی خیام. فن فیلم. کانون فرهنگی آینه. کانون فرهنگی آفتاب. Verein f. Kultur u. Migration e.V. گروه تئاتر ایران- مونیخ.

-شخصیت های پشتیبان:
حسین افصحی (نویسنده، بازیگر، کارگردان تاتر) المان / یوسف اکرمی (فیلمساز) کانادا / نسرین امیر صدقی (ژورنالیست) آلمان / پویان انصاری (گزارشگر، نویسنده) سوئد / همایون ایوانی (زندانی سیاسی سابق، فعال سیاسی) آلمان / پروانه بکا (فعال سیاسی جنبش زنان) آلمان / نسرین بهجو (مسئول کانون فرهنگی پیوند) آلمان / نادر ثانی (فعال سیاسی، فرهنگی) سوئد / ایرج جنتی عطائی (ترانه سرا، نمایشنامه نویس و کارگردان تاتر) انگلستان / کمال حسینی (بازیگر، عکاس و فیلمبردار) آلمان / محمود خلیلی (زندانی سیاسی سابق، فعال سیاسی) / مهرانگیز دابوئی (فیلم ساز, مستندساز) آلمان / رضا دابوئی (فیلمبردار، عکاس) آلمان / آذر درخشان (از سازمان هشت مارس ایران، افغانستان) فرانسه / علی دروازه غاری (زندانی سیاسی سابق، فعال سیاسی) امریکا / حسین دریانی (بازیگر) آلمان / بیژن رستگار (از سازمان هشت مارس ایران، افغانستان) فرانسه / مینا زرین (زندانی سیاسی سابق، فعال سیاسی) آلمان / میترا سرو (رقصنده و طراح رقص) المان / سایه سعیدی سیرجانی (حقوق دان) امریکا / پروانه سلطانی (بازیگرو کارگردان تاتر) انگلستان / عباس سماکار (سینماگر) سوئد / علی سیف (گزارش گر سینمائی) ایرلند / بهروز سورن (زندانی سیاسی سابق) اطریش / طاهره شمس (از سازمان هشت مارس ایران، افغانستان) فرانسه / محمد شمس (رهبر ارکستر و آهنگ ساز) فرانسه / فرامرز شیراوند (روزنامه نگار) کانادا / داریوش شیروانی (موسیقی دان، سینماگر) المان / پرویز صدیقی (مترجم، سینماگر) آلمان / ی. صفائی (شاعر و فعال سیاسی) المان / شهلا صفائی (فعال سیاسی) المان / پروانه قاسمی (روانشناس کودک، فعال سیاسی) کانادا / لیلا قبادی (فیلمساز) کانادا / فرخ قهرمانی (زندانی سیاسی سابق، فعال سیاسی) سیروس کفائی (شاعر، بازیگر وکارکردان تاتر) جابر کلیبی (پژوهشگرعلوم سیاسی و اقتصاد، فعال سیاسی) کانادا / مرتضی مجتهدی (عکاس و فیلمبردار) آلمان / فرهاد مجدابادی (نویسنده وکارکردان تاتر و سینما) آلمان / عباس مغفوریان (بازیگر و کارگردان تاتر) آلمان / مسلم منصوری (فیلمساز) امریکا / غزاله نصیبی (وکیل و حقوق دان، همکار دانشگاه برمن) بصیر نصیبی (بنیانگذار جنبش سینمای آزاد در ایران) / فتحیه نقیب زاده (دانشجو، فعال سیاسی) آلمان / سینا نیاکان (فعال سیاسی) سوئد.


۱/حشمت رِئیسی فعال سیاسی در مقاله ای با عنوان بای سیکل ران آکتور کمیته در نشریه نیمروز داستان دستگیریش را در میدان فردوسی و توسط مخملباف راشرح می دهد: ۲/اصل نامه مخملباف به لاجوردی در کتاب راه کن از قندهار می گذرد تالیف بصیر نصیبی چاپ شده است . ٣/البته آقای مخملباف وقتی ماجرای شرکت دیوید بلفیلد (حسن تنتانی) درفیلم سفر قندهاربر ملا شد ، ازعمل تروریستی برای رضای خدا دفاع کرد. ۱ ۲

یک زندانی دیگر اعدام شد• یونس آقایان اهل میاندوآب






















یک زندانی دیگر اعدام شد

• یونس آقایان اهل میاندوآب زندانی اهل حق که در دادگاه به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده بود، روز یکشنبه ۲۱ تیرماه پس از تحمل ۵ سال زندان در ارومیه به دار آویخته شد ...

چهارشنبه ۲۴ تير ۱٣٨٨ - ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۹

خبرگزاری هرانا : بنابرگزارشات دریافتی یک تن دیگر از زندانیان اهل حق در زندان مرکزی ارومیه اعدام شد. یونس آقایان اهل میاندوآب که به همراه چهار هم آئین خود در سال ٨٣ توسط نیروهای امنیتی در درگیری موسوم به روستای اوج تپه بازداشت و سپس در دادگاه به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده بود، روز یکشنبه مورخ ۲۱ تیرماه پس از تحمل ۵ سال زندان در زندان مرکزی ارومیه به دار آویخته شد. در این پرونده که پنج پیرو آئین اهل حق به دلیل باورهای مذهبی خود و عملکرد نیروی انتظامی منطقه مبادرت به درگیری مسلحانه نموده بودند سه متهم به نامهای سهندعلی محمدی، بخشعلی محمدی و عبادالله قاسم زاده در دادگاه تجدید نظر به ۱٣ سال زندان در تبعید محکوم و دو تن از آنان به نام های مهدی قاسم زاده و یونس آقایان به اعدام محکوم شدند. این احکام اعدام در خصوص آقای قاسم زده چندی پیش به اجرا گذارده شد و علیرغم اعتراض سازمانهای مدافع حقوق بشر یونس آقایان نیز روز یکشنبه در زندان مرکزی ارومیه به دار آویخته شد.

ترانه م، هنرجوی آرایشگری بیست و هشت ساله??



ترانه م، هنرجوی آرایشگری بیست و هشت ساله ای ست که بیش از دو هفته پیش در حاشیه گرد همایی هفتم تیر توسط نیروهای امنیتی دستگیر و گفته می شود به خانواده وی اطلاع داده شده که به دلیل آسیب دیدگی شدید در ناحیه مقعد و رحم در وضعیت خطرناکی قرار دارد.


بنا بر گزارش های دریافتی، این دختر جوان پس از شرکت در مراسم هفت تیر در مسجد قبا در ساعت شش بعدازظهر توسط نیروهای امنیتی لباس شخصی دستگیر شده است و با اینکه تمام بازداشت شدگان پس از بازجویی در ساعت ۲۲.۳۰ توسط بسیج و اطلاعات به کلانتری نوبنیاد انتقال داده می شوند، ماموران لباس شخصی وی را در ساختمانی در نزدیکی حسینیه ارشاد نگه می دارند.

به گفته شاهدان برخلاف اغلب بازداشت شدگان که با لباس معمولی و کفش ورزشی در مراسم شرکت داشتند، ترانه با لباسی شیک و کفش های پاشنه بلند دستگیر شده بود و به دلیل مدل موها، آرایش و زیبایی ش مورد توجه بازجویان قرار داشت.

هنگامی که خانواده ترانه که در خیابان جیحون در غرب تهران ساکن هستند به دنبال وی به کلانتری نوبنیاد مراجعه می کنند، مسئولان کلانتری از بازداشت وی اظهار بی اطلاعی می کنند اما سایر بازداشتی ها به خانواده وی اطلاع می دهند که ترانه توسط بسیج بازداشت ولی به کلانتری تحویل داده نشده است که این امر سبب تشدید نگرانی خانواده وی می شود.

احتمال تجاوز گروهی به وی هنگامی شدت گرفت که چند روز بعد فرد ناشناسی به خانواده وی تلفن زد و ادعا کرد که ترانه پس از "تصادف" دچار پارگی مقعد و رحم شده است و در بیمارستان امام خمینی کرج بستری شده است!

خانواده وی سرانجام پس از چند روز تلاش اتومبیل وی را که در حوالی مسجد قبا پارک شده بود پیدا کرده و به بیمارستان امام خمینی کرج مراجعه می کنند، در بیمارستان یکی از پرستاران تایید می کند که دختری با مشخصات ظاهری ترانه توسط نیروهای لباس شخصی در حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل و پس از چندین ساعت نیز در حالت بی هوشی از بیمارستان بیرون برده شده است اما مشخصات وی در بیمارستان ثبت نشده است.

این امر این ظن را که ترانه م. توسط نیروهای بسیجی و امنیتی مورد تجاوز گروهی قرار گرفته و احتمالا جان باخته است تشدید می کند اما خانواده وی همچنان از افشاء شدن این موضوع بیم دارند و امیدوارند تا با عمل به توصیه پلیس به آنها مبنی بر سکوت، ردی از دختر خود بیابند.

پدر وی که در زمینه دندانسازی فعالیت دارد از زمان مراجعه به بیمارستان دچار حمله قلبی شده و بستری است و مادر وی نیز از پاسخگویی به سوالات دوستان و اقوام در باره سرنوشت دخترش طفره می رود.

با این حال یکی از دوستان نزدیک ترانه به ما گفته است که به شدت نگران زندگی ترانه با توجه به اطلاعات موجود است به گفته وی بین زمانی که گفته می شود دختری با مشخصات ترانه در بیمارستان بوده تا زمان دستگیری وی چند روز سپری شده است و نیز ذکر پارگی مقعد و رحم توسط فرد ناشناس این احتمال را به ذهن متبادر می کند که ترانه در حین تجاوز وحشیانه گروهی بسیج و نیروهای امنیتی جان باخته باشد.

ما با اینکه اطلاعات دیگری از منابع دیگر به دست آورده ایم که نگرانی در باره سرنوشت ترانه را افزایش می دهد اما تلاش می کنیم تا با دستیابی به نزدیکان ترانه، آخرین وضعیت وی را به زودی به اطلاع برسانیم و از رسانه ها و سازمان های حامی حقوق بشر و زنان درخواست کمک کنیم.

سعید عباسی :علی فتحعلیان. شنبه خونین در مقابل پایگاه بسیج این مسجد توسط بسیج به سهادت رسیدند که نامی از آنها برده نشده است.





من از تهران، تقاطع خیابان رودکی – دامپزشکی این نامه را برای شما ارسال میکنم. همان محله ای که مسجد لولاگر در آن واقع است. دو نفر از هم محلی هایم در شنبه خونین در مقابل پایگاه بسیج این مسجد توسط بسیج به سهادت رسیدند که نامی از آنها برده نشده است.

وظیفه انسانی خود دیدم که حداقل کاری که می توانم برای پاسداشت خون آنها انجام بدهم. لطفا در صورتی که به هر علتی نمی توانید انعکاس دهید به من اطلاع بدهید تا من به خبرگزاری های دیگر این نامه را ارسال کنم.

یک روز پس از نصب اعلامیه کشته شدن این عزیزان، همه اعلامیه ها را از در و دیوار محله جمع کردند.

1- سعید عباسی محل شهادت: خیابان رودکی(سلسبیل) تقاطع بوستان سعدی، مقابل بانک پاسارگاد. محل کار: خیابان رودکی پایین تر از دامپزشکی، کیف و کفش فروشی آرام.
2
- علی فتحعلیان. محل شهادت: روبروی مسجد لولاگرمحل سکونت: خیابان رودکی، خیابان
شکوفه (خمسه)

در صورت نیاز به اطلاعات دقیق تر، لطفا سئوال بفرمایید تا از اهالی محل پرس و جو کنم.

(ما این پیام و اطلاعات شما را منتشر کردیم اما تصور نمی کنیم صلاح باشد برای کسب اطلاعات بیشتر در محل دست به تحقیق بزنید، زیرا قطعا پس از انتشار این خبر، کودتاچی ها بدنبال آن کسی که این اطلاعات را به پیک نت رسانده خواهند گشت. همین مقدار اطلاعات که داده اید و بویژه عکس هائی که ارسال داشته اید کفایت می کند، تنها اگر امکان دارد شغل علی فتحعلیان را هم برای ما بنویسد. دست شما را می فشاریم.)