۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

(دکتر محمد مصدق در دادگاه)29 اردیبهشت زاد روز دکتر محمد مصدق سیمای شریف و زوال ناپذیر تاریخ مبارزات ملی ایرانیان گرامی باد

29 اردیبهشت زاد روز دکتر محمد مصدق سیمای شریف و زوال ناپذیر تاریخ مبارزات ملی ایرانیان گرامی باد





«نمی‌خواستم از خانه بروم ... مردم آمده بودند قالی مرا 


بدزدند و نه اینکه مرا بکشند ... غارتگران از جلو و نظامیان 


از 

عقب به خانۀ من هجوم آوردند و هر چه در خانۀ من و فرزندانم 


بود، حتّی در و پنجره ها را از جا کندند و بردند. 



جای آن دارد از آن افسری  که در ایام توقیف من در باشگاه

افسران، عینک مرا که در اتاق خوابم بود و برده بودند  به من 


داد صمیمانه تشکر کنم»


(دکتر محمد مصدق در دادگاه)

شاهرخ زمانی کیست؟ وازمنافع چه کسانی دفاع می کند؟

http://1.bp.blogspot.com/-DJG90VeGAsY/TfoGN-P11KI/AAAAAAAAAAY/ioBQW_vGAMw/s1600/Untitled-1.jpg
http://1.bp.blogspot.com/-DJG90VeGAsY/TfoGN-P11KI/AAAAAAAAAAY/ioBQW_vGAMw/s1600/Untitled-1.jpg
شاهرخ زمانی کیست؟ وازمنافع چه کسانی دفاع می کند؟----------------------------
فعال کارگری در زندان نیز با تلفیق خلاق و دیالکتیکی کار علنی و  غیرعلنیْ ارتباطات خودرا در سطوح گوناگون می‌گستراند، سازمان‌یابی طبقاتی را در همه‌ی ابعاد لازم و ضروری تدارک می‌بیند، با استفاده از ناچیزترین امکاناتْ سطح دانش و معلومات خود و مناسبات پیرامونی‌اش را بالا می‌برد، و از همه‌ مهم‌تر این‌که از هرگونه قهرمان‌گرائی و ماجراجوئی که او را زیر ذره‌بین پلیس قرار می‌دهد، پرهیز می‌کندایجاد حزب کمونیستی طبقه‌ی کارگر یا التجا به‌نهادهای حقوق‌بشری!؟نگارش : عباس فرد

به‌جای مقدمه
سرانجام اعتصاب غذای آقای شاهرخ زمانی پس از 47 روز در سوم اردیبهشت 1393 به‌پایان رسید و وب‌لاگ «کمیته حمایت از شاهرخ زمانی» چنین خبر داد که مسئولین زندان متعهد شدند تا یکی‌ـ‌دو روز «شاهرخ را به‌سالن ۱۲ بند ۴ که مخصوص زندانیان سیاسی است، منتقل کنند». اغلب سایت‌هائی‌که خودرا به‌نحوی سرنگونی‌طلب معرفی می‌کنند، پایان این اعتصاب غذا را نوعی پیروزی اپوزیسیون یا دست‌کمْ گونه‌ای عقب‌نشینیِ جمهوری اسلامی در اثر فشارهائی برآورد می‌کنند که از خارج به‌رژیم وارد شده است. منهای میزان دقت یا اساساً درستی یا نادرستی این‌گونه برآوردها، اما آن‌چه در این رابطه قابل بررسی است، خواست خودِ شاهرخ زمانی از نهادهای بین‌المللی و حقوق‌بشریاست. شاهرخ زمانی در دو پیامی‌که برای احمد شهید (گزارش‌گر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل) و خانم ناوی پیلای (کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل) فرستاد؛ و هم‌چنین در پیامش به‌سازمان جهانی کار خواهان اعمال فشارهای بین‌المللی برجمهوری اسلامی شده است. عین عبارات او چنین است:

پیام اول به‌احمد شهید و ناوی پیلای«... من ضمن این‌که مسولیت هرگونه عواقب و لطمات روحی، جسمی و جانی اعتصاب غذا را متوجه مسولین می‌دانم از آن جنابان می‌خواهم با فرستادن کمیته‌ی حقیقت‌یاب به‌این قتل‌گاه و فشارهای جهانی بر حکومت جمهوری اسلامی آن را وادار کنند، حداقل به‌قوانین مصوب خود در رعایت حقوق شهروندی و صنفی زندانیان مخصوصا تفکیک جرایم پایبند بوده و مرا به‌بند سیاسی بازگردانند؛ با تشکر از زحمات بی‌شائبه‌ی شما»[تأکیدها از من است].
پیام به‌سازمان جهانی‌کار: «... من با ۴۴ روز اعتصاب غذا و ۲۱ کیلو لاغری در اعتراض به‌این مساله در وضع وخیم و پریشانی قرار دارم. از جناب عالی و سازمان جهانی کار می‌خواهم در راستای وظایف قانونی و انسانی خود با فشار بر جمهوری اسلامی جلوی این همه قانون‌شکنی، خفقان و سرکوب را گرفته...».

پیام دوم به‌احمد شهید و خانم ناوی پیلای: «به‌جمهوری اسلامی فشار آورید تا دست از این همه آزار و اذیت فعالان کارگری حتی در داخل زندانها برداشته و مرا به‌بند سیاسی برگردانند...».
در این پیام‌ها که دادخواهی از نهادهائی را القا می‌کنند که ماورای وضعیت تهاجمی بلوک‌بندی‌ سرمایه‌های غربی و جامعه‌ی طبقاتی ایستاده‌اند، آقای زمانی براین باور است‌که «گزارش‌گر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل» و «کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل» ضمن این‌که بَری از هرگونه «شانبه»‌ای هستند، اساساً وظیفه و کرداری هم جز حقیقت‌یابی  ندارند. با همه‌ی این احوال، درخواست از نهادهای‌«بین‌المللی» که به‌‌جمهوری اسلامی «فشار» بیاورند تا از حقوق به‌اصطلاح جهان‌شمول بشری و آزادی بیان دفاع کنند، درست همان‌طور که در جاهای دیگر (مثلا در یوگوسلاوی، عراق، افعانستان، لیبی، سوریه و اوکراین) دفاع کردند، فقط به‌شاهرخ زمانی محدود نمی‌شود. این‌گونه درخواست‌ها به‌ویژه پس از فروکش جنبش پروغربی و ارتجاعی سبز به‌یک نُرم سیاسی تبدیل شده است‌که برای زینت خویش از عنوان «کارگر»ی هم استفاده می‌کنند. برای مثال، وب‌لاگ «کمیته حمایت از شاهرخ زمانی» در اطلاعیه‌ای که پایان اعتصاب غذای آقای زمانی را اعلام می‌کند، شعارهائی را پیش می‌کشد که علی‌رغم کارگرنمائی ضمنی‌اش؛ اما نمونه‌ی بارزی از سیاست‌گرائی خرده‌بورژوازی پروغرب را به‌نمایش می‌گذارد: «پیش به‌سوی اتحاد بیش‌تر برای فشار بیش‌تر»؛ «پیش به‌سوی اعتراضات گسترده‌تر با شعار کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد»!؟
هرنوجوانی که آشنائی مختصری با امور سیاسی و طبقاتی داشته باشد، می‌داند که «پیش به‌سوی اتحاد بیش‌تر برای فشار بیش‌تر» ـ‌در واقع‌ـ خواهان بیش‌ترین فشار ممکن و متصور از هر سوئی است؛ و همه‌ی کسانی که حتی سرگرمی‌شان سرک کشیدن به‌‌اخبار سیاسی جهان است، می‌دانند که  فشار بیش‌ترِ بلوک‌بندی سرمایه‌های غربی از تحریم شروع می‌شود تا به‌بمباران و تهاجم نظامی بشردوستانه ختم شود. بازهم هرروزنامه‌خوان بی‌غرضی می‌داند که نهادهای حقوق‌بشری توسط بلوک‌بندی سرمایه‌داری غرب شاخته شده‌اند تا فشار و بیش‌تری فشار را به‌‌نهادها و دولت‌هایی وارد کنند ‌که  منافعشان با منافع این بلوک‌بندی کمابیش مغایر باشد. به‌هرروی، بدین‌ترتیب است که همه و خصوصاً همه‌چیز تخریب و نابود می‌گردد تا جاده‌ی انباشت دوباره‌ی سرمایه «تسطیح» شود. منهای استدلال عقلی، تجربه نیز نشان می‌دهد که چگونگی این تخریب در درجه‌ی چندم اهمیت قرار دارد: نمونه‌ی لیبی، سوریه، اکراین (و حمایت از فاشیست‌ها)، یا نمونه‌‌ی دیگری که برای ایران باید ابداع شود؟

حقیقت این است‌که تعداد زندانیانی که هم‌اینک به‌خاطر فعالیت‌های طبقاتی و کارگری زندانی شده‌اند، حتی یک‌دهم زندانیانی هم نیستند ‌که یا دولتی‌های از قدرت رانده شده‌اند ویا از اعوان و انصار جنبش ارتجاعی و ضدکارگری سبز. براین اساس، چرا با تمرکز روی «شعار کارگر زندانی» باید آزادی «زندانی سیاسی» به‌طورکلی (یعنی: دولتی‌ها و اعوان و انصار جنبش سبر) را مطالبه کرد؟ چرا کارگران باید خودرا درگیر آزادی کسانی بکنند که درصورزگشت به‌قدرت ـ‌در بهترین صورت ممکن‌ـ همین بساط موجود را ادامه خواهند داد؟
نه در این‌جا (یعنی: در طرح این شعار) اشتباهی صورت نگرفته است. شعار دهندگان ضدرژیم هستند و همه‌ی مخالفین ریز و درشت رژیم را متحدین خود می‌دانند. دامنه‌ی این اتحاد ـ‌حتی‌ـ بدانجا نیز می‌رسد که همه‌ی عواقب احتمالی شعار و عمل‌کرد «پیش به‌سوی اتحاد بیش‌تر برای فشار بیش‌تر» را نیز می‌پذیرند. این حرکت از زاویه منافع اجتماعی و تاریخی طبقه‌ی کارگر ارتجاعی  و هم‌سو با بلوک‌بندیسرمایه‌های غربی است.

تصور نخبه‌گرایانه و قهرمان‌پرورانه‌ی آقای شاهرخ زمانی از حزبِ کمونیستیِ طبقه‌ی کارگر، انقلاب اجتماعی و به‌ویژه از خودش به‌طور دینامیک و بدون اطلاع او، این رهبر خودگماره‌ی کارگری را به‌سوی ایدآلیسمی فوق‌العاده مبتذل و خشن می‌کشاند تا در محدوده‌ی نگاه نیمه روستائی‌اش، انسان و هستی بی‌کران را در یک جعبه‌ی مقوائی بگنجاند و خدایی «تازه» را برفراز آن بگمارد. همین شامورتی‌بازی نیمه‌سوسیال دمکراتیک‌‌ـ‌نیمه‌مجاهدینی است که ماورائیتِ تکان اولیه را که خودِ او باشد، به‌عنصر بیرونی تبدیل می‌کند تا در پس این خارجیت، بلوک‌بندی سرمایه‌های غربی سخن بگوید: «مرکز هدایت و ارتباطات این ساختار [یعنی: حزب کمونیستی طبقه‌ی کارگرباید به‌علت عدم دسترسی دشمن خارج از ایران باشد».

متن کامل را درلینک ذیل جستجو کنید
http://omied.de/index.php/economy/item/1282-2014-05-01-10-11-16
-----------------------------------
چه کسانی برای قهرمانان پوشالیِ جنبش کارگری ایران هورا می کشند؟
-----------------------

درخواست پایان اعتصاب از شاهرخ زمانی
 رفیق شاهرخ زنده بمان که این خود وجهی از مبارزۀ تو علیه سرمایه داری حاکم است
علیرضا بیانی
http://www.azadi-b.com/J/2014/04/post_482.html
-----------------

دفاع از شاهرخ زمانی، دفاع از جنبش کارگری ایران است - Komalah

حسن رحمان پناه
http://komalah.org/Farsi/index.php/maqalat/9890.html
---------------------------------
شاهرخ زمانی شایسته بیشترین حمایتها استخالد حاج محمدی
http://www.hekmatist.com/2014/h10-khaled.html
-----------------------------------------

اعلامیه سازمان کارگران انقلابی ایران - راه کارگر ما نگران وضعیت جسما نی شاهرخ زمانی هستیم 
http://www.rahekargar.org/browsf.php?cId=1077&Id=12&pgn=

--------------------------------------
با همه توان ازجان وهستی شاهرخ زمانی کارگرزندانی پشتیبانی نماییم
امیرجواهری لنگرودی
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1033&Id=544&pgn=
------------------------------------

«بیانیه بین‌المللی پانصد و پنجاه نفر در حمایت از شاهرخ زمانی»
http://www.rahekargar.org/browsf.php?cId=1049&Id=471&pgn=
امضا کنندگان عبارتنداز؛
منصوراسانلو- محمد اشرفی- بهرام رحمانی- سوسن شهباز- آرش کمانگر- روبن مارکاریان
امیرجواهری لنگرودی- محمدرضا {شال}گونی. 
بقیه اسامی رادرلینک بالا جستجوکنید
------------------------------
درذیل اطلاعیه کمیته حمایت ازشاهرخ زمانی را بخوانید تا دریابید رفرمیست ها
چگونه برای انتقال"رفیق"شان اززندانی به زندان دیگر دست به دامن دژخیمانش شده اند


کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
۱۳/۱/۱۳۹۳
هر کدام از دوستان و رفقا  می توانند  به شماره تلفن های زیر زنگ بزنند  و ضمن اعتراض اعلام کنند، که ما می خواهیم شاهرخ زمانی به گوهر دشت بر گردانده شود.
۱-     شماره تلفن‌های رئیس اندرزگاه:
09332685518
09397855831
۲-     شماره تلفن های حفاظت اطلاعات قزلحصار:
21 - 02633265020
32 - 31 - 09397855834
۳-     حفاظت اطلاعات کل تهران:
02122124909
09376580471
۴-     شماره تلفن گویا حفاظت اطلاعات کل تهران:

02122606077
http://chzamani.blogspot.com/2014/04/blog-post_7804.html

ازجمله اعضای کمیته حمایت ازشاهرخ زمانی؛

محمد اشرفی، سوسن شهبازی، علی افشاری، بهروز خباز، رفعت لنگرودی، امیرجواهری لنگرود

تکثیراز جهانگیر محبی

سال ۱۳۸۹ بود که مسعود میرکاظمی قرارداد توسعه بزرگترین میدان نفتی ایران به نام میدان آزادگان را به شرکت ملی نفت چین واگذار کرد. میدان آزادگان که در سال ۱۳۷۶ کشف شد در دو دهه گذشته بزرگترین اکتشاف نفتی ایران بوده و تخمین زده می‌شود که ذخایر این میدان ۳۳ میلیارد بشکه باشد.

سال ۱۳۸۹ بود که مسعود میرکاظمی قرارداد توسعه بزرگترین میدان نفتی ایران به نام میدان آزادگان را به شرکت ملی نفت چین واگذار کرد. میدان آزادگان که در سال ۱۳۷۶ کشف شد در دو دهه گذشته بزرگترین اکتشاف نفتی ایران بوده و تخمین زده می‌شود که ذخایر این میدان ۳۳ میلیارد بشکه باشد.
 از همان ابتدای عقد این قرارداد کارشناسان نفتی به دولت سابق نسبت به فروش اطلاعات میدان آزادگان و استفاده از این اطلاعات در بخش عراقی این میدان توسط چینی‌ها هشدار داده بودند اما گوش شنوایی نبود تا اینکه پس از برخورد قاطع زنگنه با شرکت چینی کم کم مشخص می‌شود که چینی ها که خود را در میدان آزادگان بی‌رقیب می‌دانسته اند و به دلیل وجود تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، صرفا متمرکز بر توسعه بخش عراقی میدان شده‌اند.
میدان آزادگان میدانی مشترک با کشور عراق است و بخش جنوبی میدان آزادگان در سمت عراق به میدان مجنون مشهور است.
شرکت ملی نفت چین در ۴ سالی که با ایران قرارداد داشت، در سکوت مسئولان دولت سابق برای توسعه میدان مجنون در سمت عراق وارد مذاکره شد و قرارداد توسعه این میدان را با عراقی‌ها منعقد کرد. از همان ابتدای عقد این قرارداد کارشناسان نفتی به دولت سابق نسبت به فروش اطلاعات میدان آزادگان و استفاده از این اطلاعات در بخش عراقی این میدان توسط چینی‌ها هشدار داده بودند اما گوش شنوایی نبود تا اینکه پس از برخورد قاطع زنگنه با شرکت چینی کم کم مشخص می‌شود که چینی ها که خود را در میدان آزادگان بی‌رقیب می‌دانسته اند و به دلیل وجود تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، با استفاده از اطلاعات بخش ایرانی میدان، صرفا متمرکز بر توسعه بخش عراقی میدان شده‌اند.
در همین رابطه کرامت بهبهانی مجری فعلی طرح توسعه میدان آزادگان شمالی صبح امروز به یکی از خبرگزاری‌ها گفته است: « در قرارداد بندی داریم مبنی بر این که هر دو طرف قرارداد باید حفاظت اطلاعات را رعایت کنند. افشای اطلاعات خطای بزرگی در این نوع قراردادهاست. البته باید این نگرانی وجود داشته باشد اما این که چینی‌ها به طرف عراقی اطلاعات را فروخته‌اند هم باید اثبات شود که تا کنون چنین چیزی نبوده است.»
هرچند بهبهانی تلاش کرده که موضوع جاسوسی چینی‌ها از ایران و استفاده از اطلاعات نفتی ما برای عقد قرارداد با عراقی‌ها را به زبانی دیپلماتیک پاسخ دهد ولی تمایل شدید عراقی‌ها به عقد قرارداد توسعه میدان مجنون با شرکت ملی نفت چین در چند سال گذشته و غفلت وزارت نفت دولت سابق نسبت به این موضوع خود بیانگر حجم گسترده سوءاستفاده‌ای است که چینی‌ها از تحریم‌های ایران و میادین نفتی مشترک ما کرده‌اند؛ این همان کاری است که شرکت روسی در میدان مشترک آذر با ایران انجام داد و اطلاعات این میدان را برای توسعه همین میدان در سمت عراق و عقد قرارداد با آن‌ها به طرف عراقی فروخت.
مهدی تقوی مدرس دانشگاه علامه طباطبایی در این خصوص به ایلنامی گوید: این اقدام شرکت چینی برخلاف قوانین بین المللی است و درصورتی که در آن مقطع زمانی توافقنامه ای بطور کامل و با توجه به تمامی شرایط و قوانین به امضا رسیده شده باشد ایران می تواند از این شرکت چینی شکایت و از حقوق خود دفاع کند. متاسفانه این شرکت های چینی ماحصل دولت محمود احمدی نژاد و وزارت مسعود میرکاظمی است و این دو باید در این خصوص پاسخ دهند.
وی می افزاید: بارها در ابتدای دولت به مسئولان در خصوص همکاری با چینی‌ها هشدار داده بودیم اما همان طور که می‌دانید هیچ یک از مسئولان وقت به این هشدار ها توجهی نداشتند و همواره صحبت های ما را در دستور کار خود قرار نمی دادند. با این همه با توجه به اینکه این امر منافع ملی کشور را به خطر انداخته است باید اقدامات لازم هرچه سریع تر در دستور کار قرار گیرد.
دکتر مسعود حکمت پناه، مدرس دانشگاه اصفهان نیز در این خصوص در گفت‌وگو با ایلنا بیان می‌دارد: این اقدام کشور چین از قبل قابل پیش بینی بود و همان طور که بارها اعلام شده بود نباید به طرف چینی اطمینان می کردیم. امروز باید مسئولان وقت وزارت نفت پاسخ دهند که چرا و بنا به چه دلایلی به این میزان دست شرکت چینی را در پروژه های نفتی آزاد گذاشته بودند و باید بگویم ما امروز و در چنین شرایطی نباید مسئولان کنونی را متهم کنیم چرا که بطور حتم برخی در جناح مقابل دولت سعی دارند توپ را در زمین دولت یازدهم بی اندازند.
وی می افزاید: امروز باید از طرف چینی با توجه به شرایط از شرکت چینی شکایت شود و آنان باید پاسخ این اقدام غیر حرفه ای خودشان را بپردازند. حال امیدواریم با توجه به اقداماتی که دولت در دستور کار خود قرار خواهد داد به ویژه شخص وزیر نفت بتوانیم از این چالش موجود خارج شویم.

چرا مریم رجوی به سوالات نمایندگان پارلمان کانادا پاسخ می دهد، اما به ایرانیان نه؟

چرا مریم رجوی به سوالات نمایندگان پارلمان کانادا پاسخ می دهد، اما به ایرانیان نه؟ 
حنیف حیدرنژاد

به گزارش سایت مجاهدین "روز پنجشنبه 25 ارديبهشت 1393 (15مه 2014) مريم رجوی از طريق ويدئو کنفرانس در جلسه استماعی که توسط زيرکميته حقوق بشر بين المللی کميته خارجی پارلمان کانادا برگزار شده بود سخنرانی کرد و به سؤالات نمايندگان پاسخ داد."[1]
سوال اینجاست: در حالی که مریم رجوی با نمایندگان پارلمان کانادا جلسه پرسش و پاسخ تشکیل می دهد، چرا از برگزاری چنین جلسه هائی با ایرانیان یا خبرنگاران ایرانی و خارجی خودداری می کند؟ چنین جلساتی می تواند حضوری باشد، یا رادیو و تلویزیونی، یا آنگونه که با نمایندگان پارلمان کانادا  انجام شده، از طریق ویدئو کنفرانس. وقتی راه های ارتباط متنوع برای ارتباط با مردم و خبرنگاران و  پاسخ به سوالات آنها موجود هست، پس چرا مریم رجوی از پذیرش آن طفره می رود؟
مریم رجوی به نمایندگان پارلمان کانادا شکایت می کند که ساکنین لیبرتی "مجاز به ديدار خانواده های خود نيستند." سوال اینجاست: چه کسی به ساکنین لیبرتی "اجازه" ملاقات با خانود هایشان را از آنها گرفته است؟ اگر این خود شما نیستید که مانع چنین دیدارهائی هستید، پس اطلاع دهید کدام خانواه ها و با کجا تماس گرفتند؟ در کدام تاریخ تماس گرفتند؟ کدام ارگان و نهاد مانع از چنین ارتباطی شده؟ نام ببرید، چرا نام نمی برید؟
اگر شما به نمایندگان پارلمان کانادا شکایت می کنید، خانواده و بستگان و یاران ساکنین لیبرتی  از خود شما به کدام مرجع باید شکایت کنند؟ کمپین اینترنتی "انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث" که بیش از شش هزار نفر از آن حمایت می کنند، بیش از یک سال است تا بتواند با ساکنین لیبرتی تماس و ارتباط برقرار کند. [2] آنها نه تنها موفق نشده اند، بلکه به تهمت و توهین شما مواجه شده اند. اگر شما نمی خواهید امکان ملاقات با ساکنین لیبرتی را برقرار کنید، چرا حداقل امکان ارتباط تلفنی با آنان را فراهم نمی سازید؟ من و برادرم نریمان حیدری در نامه به خود شما با لحنی محترمانه درخواست کردیم امکان ارتباط با برادرانمان سلیمان و رحمان حیدری را بر قرار سازید[3]، نه تنها از برقراری چنین ارتباطی خودداری کردید، بلکه در نامه ای منتسب به آنان، ما را مورد توهین و تهمت قرار دادید. اگر شما به نمایندگان پارلمان کانادا شکایت می برید، از دست خود شما، بخاطر جلوگیری از چنین ارتباطاتی به چه کسی باید شکایت کرد؟
شما ادعا می کنید ساکنین لیبرتی به اینترنت دسترسی دارند. بر اساس نوشته های منتسب به این یا آن فرد ساکن لیبرتی که در ارگان های مجاهدین منتشر می شود نیز این حس را القاء می کنید که گوئی ساکنین لیبرتی به اینترنت دسترسی داشته و به خوبی به استفاده از آن آشنا می باشند. اگر اینطور است، دیگر نباید ارتباط تلفنی یا ایمیلی با آنان مشکلی داشته باشد. پس چرا ارتباط خانواده و بستگان ساکنین لیبرتی با عزیزانشان را فراهم نمی کنید؟ وقتی ساکنین لیبرتی اینترنت دارند، پس تلفن هم دارند یا اگر لازم باشد می توانند داشته باشند، مشکل کجاست؟ اگر تلفن نمی توانند داشته باشند، بگذارید هر فرد در آنجا یک آدرس ایمیلی داشته باشد تا خانواده اش با او در ارتباط باشد، این کار که دیگر نباید سخت باشد؟
در این سخنرانی برای نمایندگان پارلمان کانادا مریم رجوی می گوید: "زمانی که آمريکا حفاظت اشرف را به عراق سپرد، طی سه حمله به اشرف و سه حمله موشکی مرگبار به ليبرتی، تا کنون 116نفر توسط نيروهای عراقی به قتل رسيده اند، 1350نفر مجروح شده اند، هفت تن نيز به گروگان گرفته شده و هم اکنون بيش از هشت ماه است که در اسارت هستند. همچنين طی اين مدت، 20نفر از مجاهدان اشرف و ليبرتی، به دليل محاصره پزشکی جان خود را از دست داده اند."

  نگاهی کلی به آماری که مریم رجوی ارائه داده است
تعداد ساکنین اولیه لیبرتی/اشرف
3200 نفر
تعداد کشته شدگان به دلیل حمله زمینی یا خمپاره ای
116 نفر
تعداد مجروح شدگان حملات فوق 
1350 نفر
تعداد کشته شدگان به دلیل بیماری یا نارسائی های پزشکی 
20 نفر
تعداد انتقال یافتگان به کشورهای دیگر
320 نفر (10% تعداد افراد اولیه)
نتیجه: تعداد ساکنین فعلی (تا تاریخ سخنرانی مریم رجوی، 15.05.2014)
  2744 نفر
مریم رجوی باید  پاسخ دهد: افراد کشته شده، چه زمانی و چگونه کشته شدند؟ شما با چه تاخیر  زمانی خبر کشته شدن آنها را منتشر کردید، جزئیات کشته شدن آنها چگونه بوده؟  آیا به خانواده های آنها اطلاع داده اید؟ اگر آری، به کدام خانواده ها؟  اگر نه، چرا اقدام نکرده اید. کشته شدگان چه زمانی و در کجا به خاک سپرده  شده اند؟
لیست کامل مجروحان را منتشر کنید. چه زمانی مجروح  شده  اند، کجا مجروح  شده اند، به چه وسیله یا به چه دلیل مجروح  شده اند، چه  اقدامات پزشکی و درمانی و مراقبتی در مورد آنها انجام شده است. اگر در کمک  رسانی به مجروحین کوتاهی شده، کدام ارگان و نهاد دولتی در عراق یا وابسته  به دولت ایالات متحده آمریکا یا هر کشور دیگر و  یا کدام یک از ارگان های  بین المللی وابسته به سازمان ملل متحد مقصر بوده اند، چه شکایتی بر علیه  آنها کرده اید، نتیجه آن چه شده است؟ وضعیت کنونی مجروحین چگونه است؟ به  کدام یک از خانواده مجروحین اطلاع داده اید، اگر اطلاع نداده اید، چرا از  اطلاع رسانی خودداری می کنید؟
لیست کامل این افراد را منتشر کنید.  علت رسمی مرگ آنها چه بوده است؟ از چه زمانی برای درمان اقدام شده بوده  است، چه موانعی بر سر راه کمک رسانی به آنها بوده است، از سوی کدام نهاد و  ارگان و اداره و دولت و چه اقداماتی برعلیه آنها کرده و چه جوابی دریافت  کرده اید؟ اسناد آن را منتشر کنید. به کدام یک از خانواده های این کشته  شدگان اطلاع دادید. چه زمانی اطلاع دادید؟ اگر اطلاع نداید، چرا اطلاع ندادید. کشته شدگان الان در کجا به خاک سپرده شده اند؟
مریم رجوی  در مورد وضعیت امنیتی لیبرتی می گوید: "مجاهدان ليبرتی هدف اصلی وحشيگريهای  رژيم... بنگالها انباشته شده از جمعيت و بدون ديوارهای حفاظتی يا سنگر  برای ساکنان است که بتوانند در زمان حملات موشکی پناه بگيرند. آنها کاملاً  بی دفاع و آسيب پذير هستند.  درگيريهای داخلی و شرايط امنيتی وخيم ماههای  اخير عراق، خطر را برای ساکنان بالا برده است. اظهارات وزير دادگستری عراق  در 2مارس امسال و نيز اظهارات سفير عراق در تهران در 27 آوريل درباره  استرداد اعضای مجاهدين ساکن ليبرتی، نيز نشانه ديگری از اين وضعيت ناامن و  پرخطر است. انتقال مجاهدان ليبرتی به ساير کشورهاست. پس از گذشت دو سال و  نيم از انتقال اعضای مجاهدين به کمپ ليبرتی، تنها حدود 10 درصد از 3200 نفر  به خارج عراق منتقل شده اند و چشم اندازی برای انتقال بقيه وجود ندارد.  اين در حالی است که کميساريای عالی پناهندگان با تمامی ساکنان مصاحبه کرده  است."
مریم رجوی باید پاسخ دهد: چرا "چشم اندازی" برای انتقال  ساکنین لیبرتی به کشورهای دیگر وجود ندارد؟ یعنی خانواده و بستگان ساکنین  لیبرتی منتظر بمانند تا لیست فوق طولانی تر شود؟ رهبری سازمان مجاهدین  دقیقا و مشخصا چه اقداماتی انجام داده است تا انتقال ساکنین لیبرتی اجرائی  شود؟ کدام نیرو این چشم انداز را مسدود کرده است؟ اگر رهبری مجاهدین این  اطلاعات را بطور شفاف انتشار دهد و اگر اعلام کند که به کدام  نهاد بین  المللی باید شکایت نمود، خانواده و بستگان ساکنین لیبرتی به این نهادها  فشار خواهند آورد. رهبری مجاهدین خود به خوبی به نیروی فشار و افکار عمومی  آگاه است، پس اگر بخواهد می تواند تمام اطلاعات مربوط به انتقال ساکنین و  کوتاهی یا کارشکنی نهادهای دیگر را منتشر کند. البته منظور از اطلاعات، آن  اطلاعت می باشد که به لحاظ اداری برای مراجع بین المللی قابل استناد باشند و  نه اطلاعیه های مطبوعاتی و سخنرانی های کلی در این یا آن کشور.
مریم  رجوی خطاب به نمایندگان پارلمان کانادا می گوید: "دولت کانادا همچنين می  تواند در امر انتقال مجاهدان ليبرتی به کشورهای ديگر، مشارکت فعال داشته  باشد."
برخلاف گذشته که مریم رجوی فقط از انتقال همه باهم ساکنین  لیبرتی به آمریکا، و بعدا آمریکا و اروپا سخن می گفت، اینک او از انتقال به  "کشورهای دیگر" سخن می گوید. اما همانطور که قبلا نیز گفته شده: اگر رهبری  سازمان مجاهدین ادعا می کند که موانع خروج ساکنین لیبرتی نه از سوی آن،  بلکه از جانب سازمان ملل و دولت ایالات متحده آمریکا و دولت عراق می باشد،  در این صورت باید با شفافیت رفتار کند. رهبری مجاهدین باید یک گاهشمار و  ساعت شمار خبری بر روی سایت رسمی مجاهدین ایجاد کند. در آنجا باید به صورت  شفاف و مسئولانه ساعت به ساعت و روز به روز تمام ارتباطات رسمی انجام شده  با مقامات سازمان ملل، دولت عراق و دولت ایالات متحده آمریکا برای انتقال  ساکنین لیبرتی شامل: تلفن های انجام شده، نامه یا ایمیل های های ارسالی،  ملاقات های انجام شده، همراه با پاسخ های دریافتی را به اطلاع افکار عمومی  برساند. در غیر اینصورت انتشار چنین اخبار هشدار دهنده ای، تنها موجب شک  بیشتر نسبت به نیّات رهبری مجاهدین خواهد شد.

حنیف حیدرنژاد

 http://www.hanifhidarnejad.com
17.05.2014



منبع: پژواک ایران

گیسو شاکری: آزادی یواشکی! زهی فریب کاری!

گیسو شاکری: آزادی یواشکی! زهی فریب کاری!



در خانه بدون حجاب یا پوشیده می گردیم، به صدای بلند آواز می خوانیم، به موسیقی با صدای خوانندگان زن گوش می دهیم، آلات موسیقی داریم و می زنیم و می خوانیم، بساط لهو ولعب و جشن و شادی  و مهمانی می چینیم و بی هیچ گونه ترس یا نگرانی، دختر و پسر با هم و درهم می رقصند. صدها  کار دیگر هم می کنیم که همه خصوصی  و پنهان  از چشم حکومت و حکومتیان است. چرا که در چهار دیواری خانه  و با دوستان و آشنایان و یا گوشه و کنار پنهان ودور از چشم اغیار اتفاق می افتد و برای هیچ حکومتی یا قدرتی، حتی جمهوری ولایت فقیه، امکان پذیر و در توانش نیست  تا مانع این زندگی خصوصی شود. از بسیاری از این کارهایمان هم عکس و فیلم می گیریم و روی سایت و فیس بوگ می گذاریم. سایت ها و فیس بوک ها پر از این گونه عکس ها و فیلم های خصوصی با لباس خانه و بدون روسری یا پوشش اسلامی است. در هیچ کدام از این کارها، نه در بند روسری  و نه پوشش اسلامی و نه حتی کلام و حرکت ها و رفتارهایمان هستیم. وزارت اطلاعات یا ماموران ریز ودرشت حکومت ولایت فقیه  و نهی از منکر هم، دسترسی کامل نمی توانند به ما داشته باشند. البته تا آن جا که به موضوعات زندانی سیاسی ، اعدام، سیاست و رشوه گیری ها و دزدی هایی با ارقام نجومی که سرنخش همه به حکومت ولایت می رسد کاری نداشته باشیم و چهاردیواری خانه ی ما محفلی برای بحث در باره ی حکومت یا سیاست ها و بند و بست هایش نباشد وبرنامه ریزی برای مبارزه ی واقعی و صد البته پر هزینه برای سرنگون کردن حکومت فاسدش نداشته باشیم. البته در بیرون از خانه  و در محیط کار و خیابان و مکان های عمومی آن چه را که حکومت حکم می کند تا حدی رعایت می کنیم و صدایمان هم در نمی آید و زندگی دوگاه خصلت ثانویه مان شده است.
این زندگی دوگانه از بدو به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی به شکل های گوناگون ادامه داشته  و همچنان ادامه دارد و حکومت با برنامه ریزی و آگاهانه به این زندگی دوگانه به اشکال و بهانه های گوناگون دست درازی کرده  و می کند و یا آن را به بازی می گیرد. برای نمونه  گاه کمتر و گاه بیشتر به خانه هایی که در آن رقص و موسیقی بر قرار است حمله می کند و یا بیشتر و کمتر مزاحم زندگی داخلی مردم و یا با هم بودنشان در محدوده های شخصی می شود. اینها درحالی است که همین حکومت در شکل غیر خصوصی همچنان حقوق زن را به طور عمومی نادیده می گیرد، تفکیک جنسییتی روز به روز سخت تر و جدی تر دنبال می شود، زن همچنان حقوق نابرابر با مردان دارند و قوانین شریعت که نوک تیز پیکانش به سمت زنان نشانه رفته است همچنان بی کوچک ترین تغیری رعایت می شود.
این زندگی دوگانه یعنی  آن چه در ایران امروز می گذرد همان چیزی است که در تمام دیکتاتوری ها به شدت و ضعف روی می دهد و حکومت ها مردم را در زندگی عمومی به شدتی بیشتر از زندگی خصوصی کنترل می کنند و با همین شدت و ضعف زندگی خصوصی آنها را به بازی می گیرند.
تا این جای موضوع واقعیت است و اتفاق غیر طبیعی و شگفتی در آن روی نمی دهد. اما حکومت فاسد ولایت که اتاق فکرش لحظه به لحظه ترفندهای جدید برای یک روز بیشتر ماندن تهیه می بیند و برای روز به روزِ سیاست هایش، مدام سرگرم اندیشه و توطئه و برنامه ریزی و فریبکاری و اجرای آن ها به وسیله ی عوامل ریز و درشتش است، این بار تصمیم می گیرد که هم از زندگی خصوصی مردم بهره برداری کند و هم مانند بسیاری از کلمه ها که در طول این سال ها از محتوا خالی کرده است، به گونه ای دیگر کلمه ی آزادی را از محتوا خالی کند. برای این منظور، نام زندگی خصوصی را می گذارد "یواشکی" و نام آن چه که در این زندگی خصوصی می گذرد، " آزادی" می گذارد. پس زندگی خصوصی می شود: "آزادی یواشکی!" و رسانه های ریز و درشتِ حفظ ولایت و لابی های کوچک وبزرگ خارج نشین شروع می کنند به جا انداختن این اصطلاح و تبلیغ آن چه که پیش از این نامگذاری هم وجود داشت و بخشی از زندگی روزانه ی مردم بخصوص زنان بود.
به این ترتیب حکومتی که در کوچک ترین حرکات زندگی مردم  به حکم شریعت دخالت می کند و حتی به کار بردن کلمه ی آزادی  پشتش را می لرزاند، با این نام گذاری هدفی دوگانه را دنبال می کند: خالی کردن کلمه ی آزادی از محتوا و تلقین کردن وجود آزادی در جامعه تا این باور را به خصوص در جوامع غربی برای آرایش چهره ی ضد بشری و آزادی کشش  گسترش دهد که جمهوری اسلامی آن چنان هم که می گویند وعمل می کند آزادی کش نیست و مردم، خصوصا زنان آزادی های زیادی دارند، البته در زندگی خصوصی و پنهانشان. زهی فریب کاری!
گیسو شاکری
2014-05-18

مجاهدین خلق و مبارزه با جمهوری اسلامی- قسمت سوم علی غلامی

مجاهدین خلق و مبارزه با جمهوری اسلامی- قسمت سوم 
علی غلامی

 
 
در قسمت اول این سلسله مقالات دلایل مجاهدین برای ورود به فاز مسلحانه و تناقضات آن و در قسمت دوم عوارض و نتایج زیانبار آن بر مسیر حرکت سیاسی،اجتماعی و فرهنگی‌ ایرانیان به طور خیلی مختصر عرضه شد در این قسمت سعی‌ شده به مسیر‌های احتمالی‌ پیش روی مجاهدین بعد از سی‌ خرداد بپردازم
لازم به یاد آوری مجدد است که نشر این سلسله مقالات فقط از زاویه انتقال تجربه به نسل بعد می‌باشد و هیچ موضع نقد علیه مجاهدین به عنوان یک نیروی سیاسی ندارد ،انتظار اینکه مجاهدین ترتیب اثری به نقد منتقدان بدهند بیهوده است زیرا ساختار مجاهدین ، دگماتیسم حاکم ، خود برتر بینی‌ مخرّبی که وجود داشته و دارد و نگاه عاقل اندر سفیه آنان به دیگران همراه با لجاجت بچگانه به جای واکنش خردمندانه گوش و چشمان بازی در آنان باقی‌ نگذاشته است.  
 
فاز مسلحانه و استراتژی مناسب !
 
حتا اگر ما درصدی از دلایل مجاهدین مبنی بر اجتناب ناپذیر بودن آغاز جنگ مسلحانه را قبول نمائیم سوال مهمی‌ که در این میان وجود دارد این است که استراتژی آنان چه بود و چه مسیر احتمالی‌ دیگری پیش رو داشتند؟
معروف است روزی فرد ساده لوحی چند تکمه پیدا کرده به داخل مغازه خیاطی رفته از او می‌خواهد کت و شلواری برای آن تکمه‌ها بدوزد ،شاید به جرات بتوان ادعا کرد استراتژی مجاهدین با این قصه سخت نزدیکی‌ دارد سازمان مقادیری اسلحه از زمان انقلاب و تصرف پادگان‌ها توسط مردم داشت از طرف دیگر دارای تعدادی نیروی هوادار و عضو نفوذی در ارگان‌های نو پای کشور در آن دوران بود این دو عامل پایه گذار استراتژی فاز مسلحانه بوده و با یک حرکت کاملا ساده لوحانه و بدون اندیشه عمیق و محاسبات نظامی ،امنیتی (مشابه جریان فروغ جاویدان ) شروع به استفاده از این دو فاکتور نمود،بمب گذاری در نهاد‌های سیاسی و قضایی و ترور‌های کور نیرو‌های طرفدار حاکمیت در عین استفاده تراژیک از همان شبکه ارتباطات فاز سیاسی هواداران در فاز نظامی باعث شد حاکمیت پس از دفع شوک اولیه ناشی‌ از ضربات غیر قابل انتظاری که از مجاهدین دریافت کرد بلا فاصله به اوضاع مسلط شده در حدود کمتر از یک سال نسخه سازمان را پیچیده و باقی‌ قصه را هم همه می‌دانیم .
 
حال ببینیم استراتژی صحیح مجاهدین با فرض ناچاری از رویکرد مسلحانه چه می‌توانست باشد.
 
 
البته من در این زمینه صأحب نظر نیستم ولی‌ بر اساس مطالعات و تجربیاتم فکر می‌کنم مجاهدین باید بعد از سی‌ خرداد صبورانه و بدون شتابزدگی در اعلام جنگ مسلحانه و شروع کور ترور‌ها ،با انتقال مخفیانه دکتر بنی صدر به عنوان رئیس جمهور قانونی (از نظر توده‌ مردم) به شهر یا استانی در جنوب یا شمال کشور که در آنجا دارای پایگاه گسترده تر مردمی بودند و اطلاع به کلیه هوا داران نسبت به حرکت بی‌ سر و صدا به منطقه مربوطه آنجا را منطقه آزاد شده تحت نظارت بنی صدر اعلام کرده، خود را به صورت مسلحانه برای دفاع از وی و محدوده مربوطه آماده میکردند و هم زمان شروع به همراه نمودن شهر‌ها و مناطق همجوار به موج آزاد سازی مینمودند.
 
 
با نفوذ و محبوبیت بنی صدر در ارتش و وجود هواداران سازمان در رده‌های مختلف آن مسلما ارتش در این مساله داخلی‌ دخالت نمیکرد و از طرفی‌ سپاه نیز در آن زمان قدرت زیادی برای تحرک نظامی در این سطح نداشت ،مجاهدین با فرا خوان نیروهای خود به منطقه ضمن حفظ جان آنان، هواداران باقی‌ مانده در شهر‌ها و روستا‌های دیگر کشور نیز از تیغ حکومت در امان میماندند چون آنها را نمیتوانستند به جرم ناکرده به سلاخ خانه بفرستند
به این ترتیب سازمان با تثبیت خود در بخشی از کشور و گسترش تدریجی‌ منطقه نفوذ خود می‌توانست پایتخت نشینان را پای میز مذاکره کشانده در کّل با گرفتن امتیازات سیاسی و مشارکت جناح بنی صدر و مجاهدین در روند تحولات کشور قدم‌های مهمی‌ در جهت منافع ملی‌ ،آزادی و دموکراسی بردارد .
در صورت عکس قضیه اگر حاکمیت به مقابله نظامی اقدام و قصد سرکوب میکرد مسلما حرکت سازمان در آن موقع دفاع مشروع تلقی‌ شده و از حالت تروریسم کور به دفاع مسلحانه تبدیل می‌گردید و با توجه به پتانسیل سیاسی کشور در آن زمان احتمال پیروزی و پیشروی مجاهدین و نیروهای سیاسی همسو بسیار بالا می‌بود.
 
 
بعد از سی‌ خرداد ذهن من پاندول وار همواره بین دو گزینه اشتبا‌هات مرگبار و یا حرکتی‌ عامدانه از سوی رهبری مجاهدین خلق در حرکت بوده است و برای من روشن نیست آیا باید رفتار‌های سازمان را اشتباهات احمقانه اذهان درگیر در رمانتیسمی انقلابی گیر کرده در دهه سی‌ وچهل که ارتباط آنان با بدنه اجتماع از دهه چهل قطع شده و پس از انقلاب و آزادی از زندان نیز در یک زندگی‌ نیمه مخفی‌ کماکان دور از واقعیات اجتماع و تحولات آن به سر می‌بردند و این دور بودن با رفتن به خارج کشور کماکان ادامه دارد دانست یا نفوذ دستان توطئه گری برای ضربه زدن به حرکت آزادی خواهی‌ مردم ایران و انحراف در مسیر رشد و پیشرفت کشور ؟؟؟
 
 
 
ادامه دارد
 


منبع: پژواک ایران