۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

مناطق زلزله‌زده آذربایجان 2ماه‌ پس از حادثه؛ از زلزله تابستان تا لرزیدن زمستان + عکس صبح‌های زود و هوای دزد پاییزی، رد خشکی و پوسته شدن، سرخی و ترک و حتی زخم‌های دست و صورت و … این تصویر در حین ورود به مناطق زلزله‌زده آذربایجان با دیدن بچه‌های کوچک، خیلی زودتر از چیزهای دیگر به چشم می‌خورد. به گزارش ایسنا، مهدهای کودک سیاری که چند هفته اول در مناطق زلزله‌زده مستقر شده بودند، حالا رفته‌اند و بچه‌ها را با چند وسیله بازی نصفه و نیمه در میان خاک‌ها، تل آجرها، میلگردها، کیسه‌های سیمان و فاضلاب‌هایی که از دستشویی‌های سیار کنار چادرها جاری شده، تنها گذاشته است. بلافاصله پس از این تصویر، حجم انبوهی از مصالح برای احداث خانه‌های تخریب شده توجه را جلب می‌کند. ترکیبی از رنگ سبز آهن‌های پیچ‌دار و آجرهای زرد و سیمان همه جا را پر کرده است و ۲ ماه و چند هفته می‌شود که مردم مناطق زلزله زده آذربایجان رنگ شاد زندگی ندیده‌اند. این شرایط، برای دختران و زنان آسیب‌دیده و داغدار آذربایجان بعد از تحمل بار مصیبت و از تن در آوردن لباس سیاه، وظایف جدیدی همچون آجر بالا انداختن، سیمان درست کردن، آچار به دست گرفتن و پیچ کردن دیواره کانکس‌ها را علاوه بر نگهداری از کودکان و آماده کردن کنسرو‌ها برای نهار و شام و … بر دوششان قرار داده است. برای زنان روستایی این مناطق کار کردن نه عار است و نه اتفاق جدید. آنها خوب می‌دانند که بعد از اولین برف، خشکی روی دست کودکانشان تبدیل به زخمی بزرگتر می‌شود و آتش کنار چادر کمتر روشن می‌ماند و خیس شدن چادر و اطراف آن و یا کانکس‌های فلزی، خطر اتصال کردن بخاری‌های برقی چند برابر می‌شود و اگر تا قبل شروع بارش برف فقط چند ساعت در روز از این بخاری‌ها استفاده می‌کردند، حالا دیگر باید به طور کلی قید آن را بزنند. زنان روستاهای “کمانج اولیا”، “ینگجه”، “ولی‌لو”، “دوپیه”، “وردین”، “علویق”، “زغن‌آباد” و … دلشان را به حمام‌های سیاری که فقط مثل یک مجسمه در کوچه‌های خاکی ایستاده‌اند و منتظر حضور مسوولی برای افتتاح و راه‌اندازی هستند، خوش نکرده‌اند و در همان چادر و دستشویی‌های سیار بچه‌ها را حمام می‌کنند. اما در این بین تامین “نان” نیز می‌رود تا به مشکلی مضاعف تبدیل شود؛ در شرایطی که هیچ یک از این روستاها در محل چادرها و یا داخل روستا نانوایی ندارند، نان یک هفته تا ۱۰ روز خود را از شهرهای اصلی مثل اهر، هریس یا ورزقان مثل کپسول‌های گاز و پیک‌نیکی در غیاب سایر وسایل گرمایشی، خریداری می‌کنند. ساخت و ساز در مناطق زلزله زده احداث منازل جدید روستایی – چهارگوش‌هایی که حدود ۴۰ یا ۵۰ متر می‌شوند و هیچ شباهتی به خانه روستایی ندارند – که عمدتا در مرحله پی‌ریزی، ستون‌زنی و اندکی هم در مرحله سقف‌زنی هستند حداقل در روستاهایی که بازدیدشان کردیم، با همکاری خود مردم در حال انجام بود و هیچ کارگر و بنایی ندیدیم؛ موضوعی که مورد گلایه جدی خود روستاییان بود. به شکلی که بسیاری از ساکنان این روستاها عنوان می‌کردند به دلیل نبود کارگر، کودکانشان را از رفتن به مدرسه و دانشگاه منع کرده‌اند تا زودتر کار ساخت خانه به جایی برسد که بشود در آن زندگی کرد و دیگر لازم نباشد در چادر شب را به صبح برسانند. بسیاری از ساکنان روستاهای بازدید شده از نصفه نیمه کار کردن پیمانکاران، کارگران و بناها، تقاضای پول بیشتری که بعضا کارگران و بناها علاوه بر بودجه اختصاص یافته دولتی از صاحبخانه‌ها برای تسریع در کار طلب می‌کردند و حتی معطل گذاشتن کار توسط برخی از آنها به همین دلیل، نبود بنا و … گلایه‌مند بودند و از این مسایل به عنوان علل اصلی متوقف شدن ساخت و سازها یاد می‌کردند و از این می‌گفتند که در این مدت به جای کار برای نان در آوردن برای خانواده، خودشان مجبور شده‌اند دست به کار شوند تا در سرمای زمستان که از یک هفته قبل با آمدن اولین برف شروع شده، سقفی بر سرشان داشته باشند. از سوی دیگر بسیاری از آسیب‌دیدگان زلزله سرپرست خانوار، شوهر، پسر یا فامیلی که خلاء حضور پیمانکاران و کارگران را پر کند و دست به کار ساخت خانه شود را ندارند و به همین دلیل آجرها، تیر آهن‌ها و کیسه‌های سیمان و دیگر مصالح تلمبار شده در زمینشان هنوز دست نخورده باقی مانده به این امید که بالاخره یکی به سراغشان بیاید و نوبت ساخت خانه آنها نیز برسد. البته نباید تعدادی از اهالی را هم که در چادرشان مانده‌اند و دست به سیاه و سفید نمی‌زنند و حاضر نیستند در ساخت خانه‌های خود علی‌رغم توان جسمی کمکی کنند، از قلم انداخت. آنطوری که برخی پیمانکاران و اهالی می‌گفتند این افراد به اعتقاد خود منتظرند “دولت بیاید و وظیفه‌اش را انجام دهد”. از سوی دیگر تفاوت در اقدامات دستگاه‌های مختلف متولی در این مناطق، شرایط متفاوتی را هم برای مردم آنجا ایجاد کرده است به شکلی که بسیاری از ارگان‌های حمایتی از جمله کمیته امداد امام خمینی(ره)، سازمان بهزیستی و نیز بسیاری از خیران، خودشان به صورت مستقیم و جداگانه از بنیاد مسکن شروع به احداث تعدادی از واحدهای مسکونی برای مددجویان و افراد تحت پوشش خود کرده‌اند و همین امر موجب شده در سطح منطقه شاهد تفاوت در آماده‌سازی واحدهای مسکونی و کانکس‌ها باشیم. این شرایط به نحوی بود که به عنوان مثال در زمان تحویل ۶ واحد مسکونی در روستای “کمانج اولیا” و در حالی که بسیاری از مردم حاضر روستا در چادر به سر می‌برند، مددجویان کمیته امداد دارای سقف شدند و این شرایط متفاوت زمینه نارضایتی سایر خانواده‌ها را فراهم کرده بود و ساکنان چادرها با مشاهده حضور مسئولان کمیته امداد به دنبال رساندن صدای اعتراض و نامه‌های خود به دست آنها بودند! البته تعداد واحدهایی که توسط ارگانهای دیگر در حال ساخت است و یا تا به حال تحویل داده‌اند به هیچ وجه قابل مقایسه با واحدهای در حال ساخت یا تعهد شده بنیاد مسکن نیست اما این سوال مطرح می‌شود که چرا باید بسیاری از ساخت و سازهای صورت گرفته توسط بنیاد مسکن علی‌رغم وجود مصالح مورد نیاز و قول روزهای اول همچنان در سطح پی‌ریزی و ستون‌زنی باقی مانده باشد مردم علاوه بر سرما و نگرانی از آتش‌سوزی‌های مکرر و احتمالی در چادرهای خود که نمونه آن هفته گذشته با مرگ یک پیرزن بر اثر آتش‌سوزی چادرش شاهد بودیم، دغدغه ساخت و ساز را هم داشته باشند. در میان کارگران بومی و مردم منطقه، هستند افراد عادی یا متخصصی که به طور داوطلبانه برای این مردم کار می‌کنند و همین کار را هم از دیگرانی که این توان و امکان را دارند می‌خواهند. در واقع درخواست بسیاری از خانواده‌های آسیب‌دیده و خیران این بود که افراد داوطلب برای کمک به ساخت هرچه سریعتر خانه‌ها به مناطق زلزله‌زده بیایند تا شاید ساخت و سازها سرعت بیشتری به خود گیرد. باید در پایان یادآور شویم آنطوری که دیدیم و خیران – که همین هفته گذشته از ۱۴ استان نزدیک به ۶ میلیارد تومان پول را برای دومین بار پس از زلزله جهت ساخت مسکن در این مناطق گلریزان کردند – گفتند زلزله‌زدگان در حال حاضر نیاز به احداث دستشویی و حمام و نصب و قرار گرفتن آنها در نزدیکی چادرها. همچنین احداث نانوایی در هر یک از روستاها حتی به صورت سیار، در دسترس قرار گرفتن وسایل گرمایشی ایمن برای پیشگیری از هر نوع آتش‌سوزی، رساندن سوخت به برخی از روستاها، توزیع انواع لباس گرم برای زنان، مردان و کودکان و نیز فراهم کردن فضایی برای نگهداری و بازی کودکان زیر شش سال به عنوان مهدکودک دارند.

مناطق زلزله‌زده آذربایجان 2ماه‌ پس از حادثه؛
 از زلزله تابستان تا لرزیدن زمستان + عکس


صبح‌های زود و هوای دزد پاییزی، رد خشکی و پوسته شدن، سرخی و ترک و حتی زخم‌های دست و صورت و … این تصویر در حین ورود به مناطق زلزله‌زده آذربایجان با دیدن بچه‌های کوچک، خیلی زودتر از چیزهای دیگر به چشم می‌خورد.
به گزارش ایسنا، مهدهای کودک سیاری که چند هفته اول در مناطق زلزله‌زده مستقر شده بودند، حالا رفته‌اند و بچه‌ها را با چند وسیله بازی نصفه و نیمه در میان خاک‌ها، تل آجرها، میلگردها، کیسه‌های سیمان و فاضلاب‌هایی که از دستشویی‌های سیار کنار چادرها جاری شده، تنها گذاشته است.
بلافاصله پس از این تصویر، حجم انبوهی از مصالح برای احداث خانه‌های تخریب شده توجه را جلب می‌کند.
ترکیبی از رنگ سبز آهن‌های پیچ‌دار و آجرهای زرد و سیمان همه جا را پر کرده است و ۲ ماه و چند هفته می‌شود که مردم مناطق زلزله زده آذربایجان رنگ شاد زندگی ندیده‌اند.
این شرایط، برای دختران و زنان آسیب‌دیده و داغدار آذربایجان بعد از تحمل بار مصیبت و از تن در آوردن لباس سیاه، وظایف جدیدی همچون آجر بالا انداختن، سیمان درست کردن، آچار به دست گرفتن و پیچ کردن دیواره کانکس‌ها را علاوه بر نگهداری از کودکان و آماده کردن کنسرو‌ها برای نهار و شام و … بر دوششان قرار داده است.
برای زنان روستایی این مناطق کار کردن نه عار است و نه اتفاق جدید. آنها خوب می‌دانند که بعد از اولین برف، خشکی روی دست کودکانشان تبدیل به زخمی بزرگتر می‌شود و آتش کنار چادر کمتر روشن می‌ماند و خیس شدن چادر و اطراف آن و یا کانکس‌های فلزی، خطر اتصال کردن بخاری‌های برقی چند برابر می‌شود و اگر تا قبل شروع بارش برف فقط چند ساعت در روز از این بخاری‌ها استفاده می‌کردند، حالا دیگر باید به طور کلی قید آن را بزنند.
زنان روستاهای “کمانج اولیا”، “ینگجه”، “ولی‌لو”، “دوپیه”، “وردین”، “علویق”، “زغن‌آباد” و … دلشان را به حمام‌های سیاری که فقط مثل یک مجسمه در کوچه‌های خاکی ایستاده‌اند و منتظر حضور مسوولی برای افتتاح و راه‌اندازی هستند، خوش نکرده‌اند و در همان چادر و دستشویی‌های سیار بچه‌ها را حمام می‌کنند.
اما در این بین تامین “نان” نیز می‌رود تا به مشکلی مضاعف تبدیل شود؛ در شرایطی که هیچ یک از این روستاها در محل چادرها و یا داخل روستا نانوایی ندارند، نان یک هفته تا ۱۰ روز خود را از شهرهای اصلی مثل اهر، هریس یا ورزقان مثل کپسول‌های گاز و پیک‌نیکی در غیاب سایر وسایل گرمایشی، خریداری می‌کنند.
ساخت و ساز در مناطق زلزله زده
احداث منازل جدید روستایی – چهارگوش‌هایی که حدود ۴۰ یا ۵۰ متر می‌شوند و هیچ شباهتی به خانه روستایی ندارند – که عمدتا در مرحله پی‌ریزی، ستون‌زنی و اندکی هم در مرحله سقف‌زنی هستند حداقل در روستاهایی که بازدیدشان کردیم، با همکاری خود مردم در حال انجام بود و هیچ کارگر و بنایی ندیدیم؛ موضوعی که مورد گلایه جدی خود روستاییان بود.
به شکلی که بسیاری از ساکنان این روستاها عنوان می‌کردند به دلیل نبود کارگر، کودکانشان را از رفتن به مدرسه و دانشگاه منع کرده‌اند تا زودتر کار ساخت خانه به جایی برسد که بشود در آن زندگی کرد و دیگر لازم نباشد در چادر شب را به صبح برسانند.
بسیاری از ساکنان روستاهای بازدید شده از نصفه نیمه کار کردن پیمانکاران، کارگران و بناها، تقاضای پول بیشتری که بعضا کارگران و بناها علاوه بر بودجه اختصاص یافته دولتی از صاحبخانه‌ها برای تسریع در کار طلب می‌کردند و حتی معطل گذاشتن کار توسط برخی از آنها به همین دلیل، نبود بنا و … گلایه‌مند بودند و از این مسایل به عنوان علل اصلی متوقف شدن ساخت و سازها یاد می‌کردند و از این می‌گفتند که در این مدت به جای کار برای نان در آوردن برای خانواده، خودشان مجبور شده‌اند دست به کار شوند تا در سرمای زمستان که از یک هفته قبل با آمدن اولین برف شروع شده، سقفی بر سرشان داشته باشند.
از سوی دیگر بسیاری از آسیب‌دیدگان زلزله سرپرست خانوار، شوهر، پسر یا فامیلی که خلاء حضور پیمانکاران و کارگران را پر کند و دست به کار ساخت خانه شود را ندارند و به همین دلیل آجرها، تیر آهن‌ها و کیسه‌های سیمان و دیگر مصالح تلمبار شده در زمینشان هنوز دست نخورده باقی مانده به این امید که بالاخره یکی به سراغشان بیاید و نوبت ساخت خانه آنها نیز برسد.
البته نباید تعدادی از اهالی را هم که در چادرشان مانده‌اند و دست به سیاه و سفید نمی‌زنند و حاضر نیستند در ساخت خانه‌های خود علی‌رغم توان جسمی کمکی کنند، از قلم انداخت.
آنطوری که برخی پیمانکاران و اهالی می‌گفتند این افراد به اعتقاد خود منتظرند “دولت بیاید و وظیفه‌اش را انجام دهد”.
از سوی دیگر تفاوت در اقدامات دستگاه‌های مختلف متولی در این مناطق، شرایط متفاوتی را هم برای مردم آنجا ایجاد کرده است به شکلی که بسیاری از ارگان‌های حمایتی از جمله کمیته امداد امام خمینی(ره)، سازمان بهزیستی و نیز بسیاری از خیران، خودشان به صورت مستقیم و جداگانه از بنیاد مسکن شروع به احداث تعدادی از واحدهای مسکونی برای مددجویان و افراد تحت پوشش خود کرده‌اند و همین امر موجب شده در سطح منطقه شاهد تفاوت در آماده‌سازی واحدهای مسکونی و کانکس‌ها باشیم.
این شرایط به نحوی بود که به عنوان مثال در زمان تحویل ۶ واحد مسکونی در روستای “کمانج اولیا” و در حالی که بسیاری از مردم حاضر روستا در چادر به سر می‌برند، مددجویان کمیته امداد دارای سقف شدند و این شرایط متفاوت زمینه نارضایتی سایر خانواده‌ها را فراهم کرده بود و ساکنان چادرها با مشاهده حضور مسئولان کمیته امداد به دنبال رساندن صدای اعتراض و نامه‌های خود به دست آنها بودند!
البته تعداد واحدهایی که توسط ارگانهای دیگر در حال ساخت است و یا تا به حال تحویل داده‌اند به هیچ وجه قابل مقایسه با واحدهای در حال ساخت یا تعهد شده بنیاد مسکن نیست اما این سوال مطرح می‌شود که چرا باید بسیاری از ساخت و سازهای صورت گرفته توسط بنیاد مسکن علی‌رغم وجود مصالح مورد نیاز و قول روزهای اول همچنان در سطح پی‌ریزی و ستون‌زنی باقی مانده باشد
مردم علاوه بر سرما و نگرانی از آتش‌سوزی‌های مکرر و احتمالی در چادرهای خود که نمونه آن هفته گذشته با مرگ یک پیرزن بر اثر آتش‌سوزی چادرش شاهد بودیم، دغدغه ساخت و ساز را هم داشته باشند.
در میان کارگران بومی و مردم منطقه، هستند افراد عادی یا متخصصی که به طور داوطلبانه برای این مردم کار می‌کنند و همین کار را هم از دیگرانی که این توان و امکان را دارند می‌خواهند.
در واقع درخواست بسیاری از خانواده‌های آسیب‌دیده و خیران این بود که افراد داوطلب برای کمک به ساخت هرچه سریعتر خانه‌ها به مناطق زلزله‌زده بیایند تا شاید ساخت و سازها سرعت بیشتری به خود گیرد.
باید در پایان یادآور شویم آنطوری که دیدیم و خیران – که همین هفته گذشته از ۱۴ استان نزدیک به ۶ میلیارد تومان پول را برای دومین بار پس از زلزله جهت ساخت مسکن در این مناطق گلریزان کردند – گفتند زلزله‌زدگان در حال حاضر نیاز به احداث دستشویی و حمام و نصب و قرار گرفتن آنها در نزدیکی چادرها.
همچنین احداث نانوایی در هر یک از روستاها حتی به صورت سیار، در دسترس قرار گرفتن وسایل گرمایشی ایمن برای پیشگیری از هر نوع آتش‌سوزی، رساندن سوخت به برخی از روستاها، توزیع انواع لباس گرم برای زنان، مردان و کودکان و نیز فراهم کردن فضایی برای نگهداری و بازی کودکان زیر شش سال به عنوان مهدکودک دارند.













 

Greek Society Unravels Under Austerity Measures

ترانه «جای تو خالی وطنم»

ترانه «جای تو خالی وطنم»


ترانه «جای تو خالی وطنم»
------------------------------
این تازه ترین ترانۀ من است برای ایران. بعد از («گربه هه» و «گاهی وقتا»). مال تقریباً یک سال پیش است که حالا آمادۀ انتشار میشود. پیش از آن دوست دارم مقدمه اش را بهتان تحمیل کنم!
من هر وقت دلم میگیرد و میخواهم گریه کنم به سیما بینا گوش میدهم. هروقت هم شاد و سرحالم و نمیخواهم گریه کنم باز سیما گوش میدهم! عشق من به صدای سیما حدیث پنهان نیست. دوست من «قویمی» تا وقتی در لندن رادیو داشت هر وقت با من مصاحبه میکرد پشت بندش یک سیما برایم پخش میکرد و حالا هم که در رادیو فرداست هر وقت بعد از مصاحبه، فرصتی بوده، مرا و شنوندگان را به ترانه ای از سیما بینا دعوت کرده است.

چرا من و خیلی های دیگر عاشق کارهای سیما هستیم جوابی گسترده دارد که از عهدۀ من برنمیآید! یکیش اینکه من و ما با صدای سیما بزرگ شده ایم. من شنوندۀ برنامۀ کودک رادیو بودم و او خواننده‏اش. با چند سال اختلاف سن. که البته اختلاف از من بود! من چند سال پیش از او در خراسان به دنیا آمدم. البته پدرم یزدی بود. (حیفم آمد نگویم!) الان هم هر وقت فرصتی باشد خودم را به شهر کلن میرسانم و به دیدار سیما و شوهرش مهندس حسن عباسی میشتابم.
قصۀ اینکه چه شد که این سروده یا شعر یا ترانه، آمد و نوشتم، و اینکه آن شب چقدر هشیار بودم در استکهلم، میماند برای چند هفتۀ دیگر که حتماً مینویسمش. (ببینم میتوانم اسم افرادی را که در مجلس بودند بیاورم یا نه؟)
هرچه بود از دولت سر این لری خواندن سیماخانم بود که آن آهنگ و ملودی، مایۀ کار من شد و واژه ها گوئی با صدای او از ذهن من میگذشت و بر کاغذ میآمد. خوب است شما هم آن را بشنوید (اینجا) تا در حال و هوای ملودیش قرار بگیرید.
-----------------------
شب و روزم پره از فکر و خیالت وطنم
گوشه چشممه بارون شمالت وطنم
گاهی وقتا که دلم توی هوات پر میزنه
برمیگرده خونۀ بچگیمو در میزنه

از تو دورم ندارم شوری و حالی وطنم
پیش من جای تو خالی وطنم

-------------------
به غریبی اومدم از راه و بیراه وطنم
دلم من مونده هنوز توی فرودگاه وطنم
یه روزی غصه رو از جان تو بیرون میکنم
برمیگردم من و شهراتو چراغون میکنم
از تو دورم ندارم شوری و حالی وطنم
پیش من جای تو خالی وطنم
------------------
منم و خاطره های همه خوبت وطنم
موجای روشن دریای جنوبت وطنم
گاهی وقتا که دلم توی هوات پر میزنه
برمیگرده خونۀ بچگیمو در میزنه
از تو دورم ندارم شوری و حالی وطنم
پیش من جای تو خالی وطنم