سعيد اطلس (گيل آوا)
شانزدهم آذر امسال در سکوتی ابهام زا و بی نشان از نشان روز دانشجو، چون دگر روزهای عادی سپری شد. آش آنقدر شور بود که نه تنها دانشجویان داخل کشور طبق سُنن سالیان گذشته نتوانستند از این روز بیاد ماندنی برای بیان اعتراضاتشان نسبت به سیاست های سرکوبگرانۀ رژیم بهره جویند، بلکه این سکوت در خارج از کشور هم به شکل محسوسی حکمفرما بوده است. نمیدانم که چند نفر از فعالین سیاسی خارج از کشور و یا ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی، متوّجۀ این سُکوت ناخوشایند بوده اند و به دلایل معنی دار آن، اندیشیده اند .
بی مهری ها و عدم توّجۀ کافی نسبت به گرامی داشت سالروزهای انگیزه دهنده، می تواند دلایلی گوناگون داشته باشد. بسیاری، اقدامات سرکوبگرانه و تاکتیک های امنیتی رژیم را عامل اصلی بوجود آمدن این وضعیت می دانند. اما در ایران کدام تظاهرات اعتراضی ای را سراغ داریم که با عکس العمل های خشونت آمیز مُنجر به قتل و دستگیری شماری از معترضین، از سوی عاملین سرکوب رژیم همراه نبوده باشد؟ مگر مردمی که در تظاهرات خونین 18 تیر 1387 دوش به دوش دانشجویان وارد میدان شده بودند، از جنایات وحشتناک دهۀ 60 رژیم بی اطلاع بودند؟ یا هزاران تظاهر کننده ای که بعد از انجام انتخابات تقلبی 22 خرداد 1388 پایه های رژیم ولایت فقیه را لرزاندند از جنایات 18 تیر رژیم بی خبر بودند؟
بنظر سر منشاء این سکوت های مرموز و پی در پی را باید در جای دیگری جستجو کرد. برای پی برُدن به سر منشاء اصلی باید قدری به عقب بر گشت و به روزی نظر دوخت که منحنی نزولی تحرکات اعتراضی مردمی از آن آغاز شُده و تا به امروز نیز ادامه یافته است.
در این رابطه متاسفانه روزهایی را بیاد می آورم که برای معرفی و توضیح همین سر منشاء ها، مورد اتهام و شماتت و فشارهای بعضی از فعالین سیاسی قرار می گرفتیم . آنها روشنگری های ما را حرکتی غیر مسئو لانه در مقابله با جنبش نو پای معروف به "سبز" ارزیابی میکردند و برای قانع کردن ما (منظور همۀ دوستانی که در مورد عواقب کار هشدار می دادند) زمین و زمان را بهم می دوختند تا که ما دم فرو بندیم. بنظر نگارنده برای برگرداندن قطار جنبش اصیل مردم ایران به ریل اصلی خود لازم است که به نقد ناکامی ها و اشتباهات گذشته اهتمام ورزیم بدون اینکه موضوعات عمومی و ملّی را در ارزیابی های خود با محظوریت های فردی و خفیف کردن دیگران در هم آمیزیم و یا بخواهیم کسی را بخاطر عملکرد غلط اش شلاق کش کنیم.
حال پس از کم و بیش سی سال آشنایی با رویداد های سیاسی کشور و شناخت ماهیت و عملکردهای کلیت نظام جمهوری اسلامی انتظار می رود که با تکیه بر شاخص های بدست آمده، دیگر بار خود و مردم خود را گرفتار دنباله روی از نسخه پیچی های حاکمان دیروز و امروز این حاکمیت خمینی ساخته، نکنیم!
اخیرا مصاحبه ای از سوی سایت رجانیوز با یکی از مسئولین بسیج دانشجویی صورت گرفته که در آن پروسۀ رویدادهای دانشجویی در سالیان گذشته بطور مبسوطی از سوی این فرد توضیح داده شده است. خواندن مصاحبۀ طولانی این مهرۀ سرکوبگر رژیم، بیشتر از آنجهت قابل توجه است، که در آن ردّ پای سیاست های گذشتۀ طیف معروف به "اصلاح طلبان" را در وقایع پس از تقلبات انتخابی رژیم در خرداد سال 1388 نیز می توان بخوبی مشاهده کرد. جوهره و جان کلام در اینست که رهبران جناح مغلوب، حفظ نظام بجای مانده از خمینی را در تضعیف جناح غالب حکومتی و یا حذف تدریجی آن از صحنۀ سیاسی ایران می دانند. در اجرای این هدف، با برنامه ریزی و استفاده از امکانات تشکیلاتی، مالی و رسانه ای خود گاهاً تلنگری به آتش زیر خاکستر گُسترده ای که سرتاسر کشور را پوشانیده است، میزنند تا جناح غالب را از جرقه های سر بر آورده از آتش خشم مردم بترسانند و از این طریق کسب امتیاز کنند. امّا به محض اینکه مردم از سقف تعیین شده و خط قرمز های مُشتر ک شان با جناح حاکم عبور می کنند، از کردۀ خود پشیمان شده و عطای خیزش و جنبش را به لقایش می بخشند. اجازه بدهید که بخش های کوچکی از این مصاحبه را از نظر بگذرانیم.
جنبش دانشجويي/1/ گفتوگو با سيد نظام الدين موسوي؛
از پيوند چپها و دولت هاشمي و تأثير بشيريه بر آنها تا ناگفتههاي 18 تير/
.."در صبح روز جمعه 18 تير، دوباره عدهاي شروع به جمع شدن كردند. يك عده ساكنين كوي بودند كه آمدند جلوي مسجد تجمع كردند، در مقابل هم يك دسته از جريانهاي دفتر تحكيم و عناصر ضدانقلاب به تدريج شروع به تجمع كردند.......از اينجا عملاً فضايي كه شكل گرفت، فضاي ضدانقلاب و خارج از چارچوبهاي نظام بود. اينها روز در خيابانها تجمع داشتند و شب ميآمدند در كوي شعار ميدادند. يكشنبه 20 تیر جلوي وزارت كشور رفتند، در وزارت كشور را كندند، شعارهاي بسيار تند دادند اما نظام سعي ميكرد، كنترل كند. به تدریج محور آشوبها از داخل كوي به داخل خيابانها آمد. يكشنبه و دوشنبه كه اين فضا در خيابانها بهوجود آمد، دفتر تحكيم و جريان چپ تازه احساس كرد فضا از دستش خارج شده، مخصوصاً اينكه يكشنبه جلوي دانشگاه شعار مرگ بر خاتمي هم گفتند، لذا آمدند گفتند ما داخل دانشگاه تحصن ميکنیم. از اینجا به بعد، بين طيف ساختارشكن و سايرين اختلاف افتاد كه ساختارشكنان ميگفتند بايد بيرون دانشگاه برويم. در همین برهه بود که بچههاي دفتر تحكيم به نوعي به ما پيغام دادند كه فضا دارد از دست ما در ميرود، بياييد كمك كنيد. ما هم گفتيم آن زمان كه گفتيم اين كار را نكنيد چرا كرديد؟ گفتند حالا شده و ... "
شاید لازم به توضیح نباشد که سرانجام با وساطت و همّت! چهره های سرشناس طیف دوم خردادی، حرکت عظیم مردمی 18 تیر 1378، که می توانست به پیروزی مردم بر علیه دیکتاتوری آخوندها ختم شود، به خاموشی گرایید. با کمی دقت می توان دریافت که سناریویی که پس از انتخابات تقلبی خرداد 1388 تا به امروز، از سوی این طیف متعهد و معتقد به نظام جمهوری اسلامی، برای مردم بپاخاستۀ ایران رقم زده شُد، ادامۀ همان سیاست سازشکارانه ای است که در خیزش بزرگ 18 تیر بکار گرفته شُد.
جواب معضلات کنونی کشور و رها شدن از چنگ این حکومت سرکوبگر، در حذف نیروهای سیاسی جامعه و کنار گذاشتن شان به علت اشتباهات و تاکتیک های عمدی و سهوی ضد مردمی گذشتۀ شان نیست. اما با طناب کسی که هنوز ضد ارزش های خمینی را ارزش می شناسد نباید به ته چاه رفت. اگر کسانی هستند که احساس میکنند که با دیدن واقعیت ها، در مسیر یک تحول فکری اساسی قرار گرفته اند، باید از خود و دوستان شان سئوال کنند که چرا باید خود را هنوز متعلق به نظامی بدانند که پروندۀ مملو از جرُم و جنایت شان در نزد مردم ایران و جهان همچنان مفتوح باقی است؟ و سئوال کنند که چرا از سوی گردانندگان خارج از کشوری این طیف هیچگونه تلاشی برای آزادی رهبرشان سید میر حسین موسوی از حبس خانگی صورت نمی گیرد؟
موقعی که رئیس دیوان عالی کشور پاکستان در دوران حکومت ژنرال پرویز مشرف، بعلّت انتقاد از دولت وی، توسط نیروهای امنیتی مُشرف گرفتار حبس خانگی شُد، شهرهای پاکستان یک به یک توسط مردم معترض بلرزه در آمدند. حال آیا چنین سکوت و بی عملی مشکوکی را نمی توان به رضایت طرفین دعوی به وضعیت موجود تعبیر کرد؟ اگر کسی واقعاً دل در گرو آزادی مردم و کشور ماتم زدۀ ایران از چنگال خونین حاکمان کنونی دارد، باید وضعیت خود را بطور شفاف با این نظام حکومتی، بنیان گذار آن خمینی و بی عملی و سازش پیشگی رهبری یا گردانندگان جریان دوم خرداد روشن کند.
سعید اطلس
سه شنبه 22 آذر 1390 مطابق
با 13 دسامبر 2011