۱۳۹۴ مهر ۲۱, سه‌شنبه

دو عضو ارشد سپاه پاسداران در سوریه کشته شدند

دو عضو ارشد سپاه پاسداران در سوریه کشته شدند


Image copyrightTasnim
Image captionفرشاد حسونی زاده پیشتر فرمانده تیپ صابرین بوده است
بنا بر گزارش‌ خبرگزاری‌های ایران، سرتیپ فرشاد حسونی زاده و سرتیپ حمید مختاربند از اعضای ارشد سپاه پاسداران در سوریه کشته شده اند.
جزئیات و محل کشته شدن این دو نفر اعلام نشده است، اما خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران گزارش کرده که این دو نفر توسط نیروهای گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) کشته شده‌اند.
خبر کشته شدن فرشاد حسونی زاده، فرمانده پیشین تیپ صابرین سپاه پاسداران از سوی حسن شمشادی، خبرنگار رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی نقل شده که آن را بر روی صفحه اینستاگرم خود منتشر کرده بود.
به گزارش تسنیم حمید مختاربند، مسئول سابق ستاد تیپ یکم حضرت حجت اهواز هم روز گذشته (دوشنبه، ۲۰ مهر) در سوریه کشته شد.
تیپ صابرین که زمانی زیر نظر آقای حسونی زاده اداره می‌شد، یگان تکاوری ویژه نیروی زمینی سپاه است که مسئولیت آن انجام عملیات‌های ویژه در محدوده جغرافیای ایران است.
Image copyright
Image captionحمید مختاربند در میان دو عضو دیگر سپاه که آنها نیز پیشتر در سوریه کشته شدند
خبر کشته شدن این عضو سپاه کمتر از یک هفته پس از کشته شدن سرتیپ حسین همدانی، از فرماندهان ارشد سپاه در سوریه اعلام شده است.
آقای همدانی بلندپایه‌ترین عضو سپاه بوده که تاکنون در سوریه کشته شده است.
سپاه پاسداران همواره گفته است که نیروی نظامی که در جنگ شرکت کند، در سوریه ندارند و اعضای آن صرفا به عنوان مستشار به ارتش بشار اسد، رئیس جمهور سوریه مشاوره نظامی می‌دهند.

موسیقی و آواز در دیدگاه اسلام. پیامبر وامامان شیعه

موسیقی و آواز در دیدگاه اسلام. پیامبر وامامان شیعه

 در رابطه با پانزدهمین قسمت گفتگو و صحبت در باره موسیقی و مرضیه شماری از کامنتها و اشارات این را به ذهن متبادر کرد که رفتن به منبع اصلی و درج برخی احادیث و روایات در باره موسیقی در اسلام هم جالب است و هم ضروری. برخی از احادیث را میبینید. اگر کسانی اعتذاض دارند با نوشته یا اسناد ما را راهنمائی کنند که ماجرا غیر از این است و وا اشتباه میکنیم . اری باید بی تعارف بود. اسماعیل وفا یغمائی
عن ابی عبدالله ( علیه السّلام ) فی قول الله تعالی: «و اجتنبوا قولَ الزُّور» (حج، ۳۰)، قال: قول الزُّورِ الغِناء.
امام صادق – علیه السّلام – درباره سخن خداوند که می فرماید: «از گفتار باطل بپرهیزید» فرمود: گفتار باطل همان غناء است.
«وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۷»

قال الامام الباقر( علیه السّلام ) : الغِناءُ مِمّا وَعَدَاللهُ علیه النارَ و تلاهذه الآیة: و مِنَ الناس مَن یشتری لهوَ الحدیث لیُضِلَّ عن سبیل الله …(لقمان، ۶).
غنا و آوازه خوانی از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را می خرند تا دیگران را از روی نادانی از راه خدا گمراه کنند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود».
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۶»

قالَ رجلٌ‏ للصادِقِ (علیه السّلام): إنَّ لی جِیرانا و لَهُم جَوارٍ یَتَغَنَّینَ و یَضرِبنَ بِالعُودِ، فرُبّما دَخَلتُ المَخرَجَ فَاطِیلُ الجُلوسَ استِماعا مِنِّی لَهُنَّ! فقالَ لَهُ الصادقُ علیه السلام: لا تَفعَلْ، فقالَ: و اللّهِ ما هو شی‏ءٌ آتِیهِ بِرِجلی إنّما هو سَماعٌ أسمَعُهُ بِاذُنی، فقالَ لَهُ الصادقُ (علیه السّلام): تَاللّهِ أنتَ! أ ما سَمِعتَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ: «إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنهُ مَسْؤولًا» «اسراء36»؟! فقالَ الرَّجُلُ کَأنّنی لم أسمَعْ بهذهِ الآیةِ مِن کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَرَبیٍّ و لا عَجَمیٍّ! لا جَرَمَ أنّی قد تَرَکتُها، و أنا أستَغفِرُ اللّهَ تعالى.
مردى به امام‏ صادق (علیه السّلام) عرض کرد: همسایگانى دارم که آنان را کنیزکانى است که آواز مى‏خوانند و عود مى‏نوازند و گاهى اوقات من به مستراح مى‏روم و براى این که ساز و آواز آنها را بشنوم نشستنم را طول مى‏دهم. حضرت علیه السلام به او فرمود: این کار را نکن. مرد گفت: به خدا قسم از روى قصد آن جا نمى‏روم، بلکه آوازى است که با گوشم مى‏شنوم. حضرت فرمود: عجبا از تو مگر نشنیده‏اى که خداوند تعالى مى‏فرماید: «همانا گوش و چشم و دل، از همه اینها بازخواست مى‏شود»؟ آن مرد گوید: انگار این آیه کتاب خداوند عزّ و جلّ را از هیچ عرب و عجمى نشنیده بودم. لا جرم این عمل خود را ترک کردم و از خداى بزرگ آمرزش مى‏طلبم.
«میزان الحکمه    ج‏8    537     حدیث: 15499»

الإمامُ الرِّضا (علیه السّلام) لمّا سَأَلَهُ محمّدُ بنُ أبی عَبّادٍ عنِ السَّماعِ، و کانَ مُشتَهرا بالسَّماعِ، و شُربِ النَّبیذِ: لأِهلِ الحِجازِ رَأیٌ فیهِ، و هُو فی حَیِّزِ الباطِلِ و اللَّهوِ، أ ما سَمِعتَ اللّهَ تَعالى یقولُ‏ «و إذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراما» (الفرقان: 72) 
امام رضا (علیه السّلام) در پاسخ به سؤال محمّد بن ابى عبّاد که به آوازه خوانى و شرابخوارى شهره بود و درباره آوازه خوانى سؤال کرد فرمود: اهل حجاز در این باره رأى و نظرى دارند. در حالى که این عمل به منزله باطل و لهو است. مگر نشنیده‏اى که خداوند تعالى مى‏فرماید: «و چون بر لغو بگذرند، با بزرگوارى مى‏ گذرند».
«میزان الحکمه    ج‏8    538     حدیث: 15500.»

بعثت رسول خدا برای نابودی ساز و نی !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ) : اَنَّ اللهَ بَعثََنی رحمةً للعالَمین و لِاَمحقَ المعازفَ و المزامیرَ و امورَ الجاهلیة.
خداوند مرا مبعوث کرد تا رحمتی برای جهانیان باشم و ساز و نی ها و امور جاهلیت را نابود سازم.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۰»
خانه ای که در آن موسیقی است از بلا دور نیست و دعا مستجاب نمی شود و فرشتگان داخل آن نمی شوند و برکت از آنجا میرود!
قال الامام الصّادق(علیه السّلام): بیتُ الغناء بیتٌ لا تُؤمَنُ فیه الفجیعةُ و لا تُجابُ فیه الدَّعوةُ و لا تَدخلُه الملائکة.
خانه ای که در آن غناء و ساز و آواز نواخته شود، از مصیبت ها و بلاهای دردناک در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان به آن خانه وارد نمی شوند.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۸۰»

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): لا تَدخلُ الملائکةُ بیتاً فیه خَمرٌ أو دفٌّ أو طَنبُور أو نَردٌ و لا یُستجابُ دعاءُ هُم و تَرتفِع عَنهم البرکةُ.
فرشتگان وارد خانه ای که در آن شراب یا دایره یا طنبور (نوعی از آلات موسیقی) و یا نرد (نوعی وسیله قمار) باشد، نمی شوند و دعای اهل آن خانه مستجاب نمی گردد و برکت از آنان برداشته می شود.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۸»

 اولین نوازنده و خواننده شیطان است !
قال رسول الله  (صلی الله علیه و آله)  : کان اِبلیسُ اَوّلَ مَن تَغَنّی.
ابلیس نخستین کسی است که به غناء و آوازه خوانی پرداخت.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۱»

گوش کردن صدای تار موسیقی از گناهان کبیره است !
قال الامام الرضا(علیه السّلام): اِستماع الاَوتار مِنَ الکبائر.
گوش دادن به (صدای) تارهای موسیقی از گناهان کبیره است.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰»

غنا بدترین صداها !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): شرُّ الاَصواتِ الغِناء.
 بدترین صداها، غناء (و آوازه خوانی) است.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۹»

 خدا به مجلسی که در آن غنا باشد نظر نمی کند !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): الغناءُ مجلسٌ لاینظر اللهُ اِلی اَهلهِ.
مجلس غناء مجلسی است که خدواند به اهل آن نظر (لطف و رحمت) نمی کند.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۸»

 غنا موجب فقر و نفاق است !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): الغناءُ یورث النفاقَ و یُعقِبُ الفقر.


 قال الامام الصّادق(علیه السّلام): اِستماعُ اللَّهو و الغناء یُنبِتُ النفاقَ کما یُنبت الماءُ الزَّرع.
گوش کردن به چیزهای بیهوده و غناء و آوازه خوانی، نفاق را می رویاند همان گونه که آب کشتزار را می رویاند.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶»

قال الامام الصّادق (علیه السّلام): الغناءُ عُشُّ النفاق.
غناء و آوازه خوانی، لانه نفاق و دوروئی است.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۷»

قال الامام الصّادق ( علیه السّلام ): الغناءُ یُورِثُ الفقر.
غناء و آوازه خوانی موجب فقر و تنگدستی می گردد.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۳»

قال الامام الباقر (علیه السّلام): الغناءُ یُنبِتُ النفاق فی القلب کما یُنبت النخلُ الطلع.
غناء و آوازه خوانی نفاق و دروئی را در دل می رویاند همان گونه که درخت نخل، خوشه خرما را رویش می دهد.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۸»

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): اَربعٌ یُفسِدنَ القلبَ و یُنبتنَ النفاقَ فی القلب کما یُنبِتُ الماءَ الشجرَ؛ اِستماعُ اللَّهو و … .
چهار چیز است که قلب و روح را تباه و نفاق را در آن می رویاند، همچنان که آب، درخت را می رویاند؛ (یکی از آنها) گوش دادن به چیزهای لغو و بیهوده است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۲»

غناء و آوازه خوانی، طلسم زنا !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): الغناءُ رُقْیَةُ الزّنا.
غناء و آوازه خوانی، طلسم زناکاری است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۴۷»

گوش کردن به موسیقی و ترانه موجب قساوت قلب است !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): ثلاثٌ یَقسینَ القلبَ: اِستماعُ اللَّهو و … .
سه چیز باعث قساوت و سنگ دلی می گردد: (یکی از آنها) گوش دادن به چیزهای لغو و بیهوده است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۲»

آموزش دادن موسیقی کفر است !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): لا یَحِلُّ بیعُ الغِناء و لا شِراءُه و استماعُه نفاقٌ و تعلیمهُ کُفر.
خرید و فروش (آلات) غناء و ساز وآواز حلال نیست و گوش دادن به آن، نفاق و دوروئی و آموزش دادنش، کفر و بی دینی است.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۹»

 سرب داغ روز قیامت درون گوشی که موسیقی گوش می دهد !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): مَنِ استمعَ اِلی اللَّهو یُذابُ فی اُذُنهِ الآنُک.
کسی که به چیزهای لهو و بیهوده گوش فرادهد (روز قیامت) در گوشش سرب گداخته (و ذوب شده) ریخته می شود.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۱۰»

 نوازنده ، رو سیاه روز قیامت !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): یُحشرُ صاحبُ الطَّنبور یوم القیامةِ و هو أسودُ الوجهِ و بِیَده طنبورٌ من نار و فوقَ رأسه سبعون اَلف ملکٍ، بید کُلُّ ملکٍ مِقْمعَةُ یَضربون رأسَهُ و وجهَه.
دارنده طنبور (نوعی از آلات موسیقی) روز قیامت محشور می شود در حالی که صورتش سیاه و در دستش طنبوری از آتش است و بالای سرش هفتاد هزار فرشته قرار دارند که در دست هر کدام از آنها عمودی آهنین است که بر سر و صورتش می زنند.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹»

 نوازنده و خواننده ، کور و کر و لال روز قیامت
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): یُحشَر صاحبُ الغناء مِن قبره اَعمی و اَخرس و اَبکم.
دارنده (آلات) غناء و آوازه خوانی محشور می شود در حالی که کور و کر و لال است.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹»

آلات موسیقی چه می گویند؟
سَمِعَ امیرالمؤمنین (علیه السّلام)رجلاً یَطربُ بالطَنبور فمنعه و کَسَرَ طنبورَه … فقال: اِنّه یقول: سَتَندِم سَتَندِم اَیا صاحبی سَتَدخُل جهنَّم اَیا ضاربی.
امیرالمؤمنین امام علی (علیه السّلام) شنید مردی طنبور می نوازد، وی را از این کار منع کرد و طنبورش را شکست و از وی خواست که توبه کند او هم توبه کرد، سپس به او فرمود: آیا می دانی هنگامی که طنبور نواخته می شود چه می گوید؟ عرض کرد جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله ): داناتر است. حضرت فرمود: می گوید: بزودی پشیمان می شوی، به زودی پشیمان می شوی ای صاحب من! به زودی داخل جهنم می گردی ای نوازنده من!
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰»

 کفران نعمت
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): مَنْ اَنْعم الله علیه بِنعمةٍ فَجاءَ عند تلک النّعمة بِمِزمارٍ فقد کَفَرَها.
کسی که خداوند به او نعمتی عطا فرماید و با وجود آن نعمت به نی و ساز و آواز روی آورد، کفران نعمت کرده است.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۳»

 زن آوازه خوان ملعون است!
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): اَلمُغَنّیةُ ملعونةٌ ، ملعونٌ مَن أکَل َ مِن کَسبِها.
زن آوازه خوان ملعون است و کسی که از درآمد آوازه خوانی او بخورد (روزی خود را بگذراند) نیز ملعون است.
«الاستبصار، ج ۳، ص ۶۱»

قال الامام الصّادق (علیه السّلام): اَلمُغَنّیةُ ملعونةٌ و مَن آواها و أکَلَ کسبَها ملعونٌ.
زن آوازه خوان ملعون است و کسی که او را جای دهد و از درآمد آوازه خوانی او بخورد (روزی خود را بگذراند) نیز ملعون است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۱۱»

 موسیقی بهشتی !
قال ابوالحسن (علیه السّلام): مَن نزَّهَ نفسَه عن الغناء فاِنَّ فی الجنةِ شجرةً یأمرُ اللهُ عزّوجلّ الریاحَ اَنْ تُحرِّکَها فَیسمعُ لها صوتاً ام یَسمعْ بمثله و مَن لم یتنزَّه عنه لم یَسمعْه.
کسی که خود را از غناء و ساز و آواز، پاکیزه و دور نگه دارد در عوض آن در بهشت درختی است که خداوند به باد فرمان می دهد که آن درخت را به حرکت درآورد و از آن درخت صدایی دل نواز به گوش می رسد که هرگز مانند آن را نشنیده است، اما کسی که در دنیا خود را از غناء، پاکیزه و دور نگه ندارد آن صدا را نمی شنود.
«جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۷، ص ۲۰۷»

 
گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی 15 

وقتی بوی جوی مولیان را می‌شنویم با صدای مرضیه و بنان که حالا گرچه غایب‌اند؛ در شمار حاضرترین حضارند، همسفر تاریخ و همنشین اساطیر می‌شویم و گویی با چنگ رودکی سوار شدن امیر سامانی بر اسب را هم می‌ببینیم که خیز برمی‌دارد و پا بر رکاب می‌زند...
 
 
گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۲) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۳) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۵) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۶) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۷) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۸)  گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۹) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۰) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۱) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۲)  گفتو‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۳)  گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۴)  گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۵)
...

۴۰۰ هزار نخل در سال ۹۳ در این منطقه خشک شده‌اند.


مدیرکل حفاظت محیط زیست استان خوزستان افزود: سال گذشته 



وزارت جهاد کشاورزی آماری را از منطقه اروند کنار ارائه داد که 


نشان می‌دهد؛ ۴۰۰ هزار نخل در سال ۹۳ در این منطقه 


خشک شده‌اند.




جواني كه يك تيشرت سورمه اي پوشيده با يك رشته طناب زردرنگ به درختي آويزان است. اين جسد در حالي به درخت آويزان است كه تنه آن درون قسمت عقب يك نيسان آبي رنگ قرار گرفته است.
مردم در شبكه هاي اجتماعي متوفي را عباس معرفي مي كنند كه ٢٥ ساله بوده است. اين درحالي است كه به گفته اهالي جسد اين جوان درمحلي به نام "خليلشهر" كشف شده ولي گفته ميشود اين جوان اهل " محمدآباد" بوده است.

با اين حال هنوز پليس و ساير مقامات مسئول در مورد اين جسد اظهارنظري نكرده اند. به ويژه آنكه مردم محلي و كساني كه جسد را ديده اند تاكيد مي كنند كه اين اتفاق نمي تواند خودكشي بوده باشد.

.





علی راسخ افشار / علی گوشه / پرویز داورپناه

خسرو شاکری زند به جنبش سوسیالیستی ــ مصدقی ایران تعلق داشت

پیام به مجلس بزرگداشت دکتر خسرو شاکری زند در پاریس ـ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۵
Mon 12 10 2015 


نام و خاطرهً دوست بسیار عزیز ما زنده یاد دکتر خسرو شاکری زند با مقوله هائی چون صداقت، صراحت، دقت، شجاعت، اصالت، نجابت و شهامت عجین شده است.
او سوسیالیست دانشمند و پرکار و مهربانی برخوردار از صفات والای انسانی بود.
از دست رفتن این مرد شریف مانند از دست رفتن همگامان دانشمند و مبارزش زنده یاران دکتر مصطفی رحیمی، دکتر محمد علی خنجی، محمود راسخ افشار و مصطفی شعاعیان ضایعهً دردناک و جبران ناپذیری برای جنبش سوسیالیستی ـ مصدقی ایران به حساب می آید.
او در راه ایده آل هایش مانند مرادش دکتر مصدق بزرگ فداکار و در همهً عمر پربار خود به راهش استوار و ثابت قدم بود. او مصداق حقیقی این غزل بسیار زیبای غمام همدانی بود که با این مطلع گفت:
با من صنما دل یکدله کن / گر سر ندهم آنگه گله کن... در واقع هم او با صنمش که همان اهداف مقدسش بود، دل یکدله بود.
برای خسرو مقولهً غیبت و پشت سر کسی بدگوئی کردن، هیچ معنائی نداشت. او رک و صریح و رویارو به طرف مقابل حرفش را می زد و زبان و دلش یکی بود و دو چهره نداشت.
به قول حافظ:
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک / بر زبان بود مرا آن چه تو را (بگوئید مرا) در دل بود.
خسرو عزیز ما نه فقط با مردمان صریح اللهجه و رو راست بود بلکه در کارعلمی اش هم همان دقت و صراحت را داشت.
برای عزیز از دست رفته ی ما، رعایت مقولاتی چون مردم داری و ملاحظه کاری منافع خود و دیگران هیچ معنا و مفهومی نداشت.
او هرگز گوش شنوائی برای این نصیحت عرفی شیرازی نداشت که گفت: چنان با نیک و بد سرکن که بعد از مردنت، عرفی / مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند. که عین فرصت طلبی بود.
شعار زندگی او پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک بود که بر همین اساس هم زندگی کرد.
باری چو فسانه می شوی ای بخرد / افسانهً نیک شو نه افسانهً بد
خاطره اش همیشه جاوید و زنده و روانش شاد باد
دکتر علی راسخ افشار / دکتر علی گوشه / دکتر پرویز داورپناه
پیام به مجلس بزرگداشت دکتر خسرو شاکری زند در پاریس ـ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۵ 

ویژه: عدالت انقلاب؛ نگاهی به دادگاه های انقلاب

 ویژه: عدالت انقلاب؛ نگاهی به دادگاه های انقلاب
Image copyrightj
Image caption۲۰ آبان ۱۳۵۸ دکتر علیمراد داوودی منشی محفل ملی بهائیان ایران و استاد فلسفه‌ دانشگاه تهران طبق معمول هر روز بعدازظهر، به پارک لاله تهران رفت تا ساعتی قدم بزند و هیچ‌گاه بازنگشت
۲۰ آبان ۱۳۵۸ دکتر علیمراد داودی منشی محفل ملی بهائیان ایران و استاد فلسفه‌ دانشگاه تهران طبق معمول هر روز بعدازظهر، به پارک لاله تهران رفت تا ساعتی قدم بزند و هیچ‌گاه بازنگشت. تهدید‌های تلفنی فراوان در روزهای گذشته و پیگیری دوستان او در همان روز نشانه‌‌هایی روشن از یک آدم‌ربایی داشت.
مرجان داودی، دختر او که آن زمان هیجده سال داشت می‌گوید: "با تعدادی از دوستان ایشان به پارک رفتیم تا تحقیق کنیم و ببینیم کجا هستند. نگهبان پارک توضیح داد که یک جیپ آمده و او را به زور داخل ماشین کرده است. ما حدس زدیم که این جیپ باید دولتی باشد، زیرا هر ماشینی اجازه‌ ورود به پارک را نداشت. وقتی چند ساعت بعد دوستانش دوباره سراغ نگهبان پارک رفتند او همه چیز را تکذیب کرد."
علیمراد داودی اما اولین بهائی نبود که هدف آدم‌ربایان قرار گرفت. آدم‌ربایی‌ها چند ماه پیش و با ربودن محمد موحد آغاز شده بود. او که در خانواده‌ یکی از روحانیون شیراز زاده شده بود، سال‌ها تحصیلات حوزوی داشت و در مسیر مطالعات خود با دیانت بهائی آشنا و بهائی شد. بهائی شدن آقای موحد آنقدر برای خانواده و همکارانش عجیب بود که او را به تیمارستان فرستادند و بعد به تهران منتقل کردند. با وجود این دیدارها، بحث‌های طولانی و حتی تهدید‌ها باعث نشد وی عقیده‌اش را انکار یا کتمان کند. سال‌ها بعد و پس از پیروزی انقلاب فشارها بر او شدت یافت. و سرانجام پس از چندین مرتبه بازپرسی و احضار به کمیته‌ انقلاب در خردادماه پنجاه و هشت در خیابان ربوده شد.
آدم‌ربایی بعدی که نگرانی شدیدی میان جامعه‌ بهائی ایجاد کرد در دی‌ماه همان سال اتفاق افتاد. روحی روشنی، منشی محفل روحانی بهائیان تهران که پیش از انقلاب به علت نگارش کتاب "خاتمیت" مورد تهدید متعصبان مذهبی قرار گرفته بود، ناپدید شد. از او نیز همچون داودی و موحد هرگز خبری باز نیامد و سرنوشتش نامعلوم است.
ربودن اعضای محفل ملی بهائیان ایران و اعدام اعضای محفل ملی دوم
با شدت گرفتن فشار بر "نهاد‌های بهائی" در اردیبهشت ۵۹ دو تن از بهائیان تبریز به اتهام "جاسوسی برای اسراییل" اعدام شدند. نهادهای بهائی که نظام اداری جامعه‌ بهائی را شامل می‌شود از شوراهای ۹ نفره‌ای موسوم به "محفل" تشکیل شده است که در هر شهر یا روستا با رای مستقیم بهائیان انتخاب می‌شوند و مسئولیت اداره‌ امور جامعه‌ بهائی را برعهده دارند.
اظهار بی اطلاعی مسئولین حکومتی به شایعات درباره‌ سرنوشت ناپدیدشدگان دامن می‌زد. مرجان داودی می‌گوید: "تقریبا به تمام ارگان‌های مسئول مراجعه کردیم. هیچکدام پاسخگو نبودند و تکذیب می‌کردند که دولت دست اندرکار باشد. ما تا مدت‌ها امیدوارم بودیم که پیدایش کنیم ولی حدس می‌زدیم مثل خیلی‌ها در آن زمان تحت فشار و شکنجه است تا عقیده‌اش را انکار کند یا تقصیری بر گردن بگیرد. این گمانه‌زنی‌ها و خبرها خیلی برای ما آزار دهنده بود."
Image copyrighti
Image captionدر سی مرداد ۱۳۵۹همه‌ اعضای محفل ملی بهائیان به اضافه‌ دو نفر دیگر از همکاران آن ها در جریان جلسه‌ محفل با هجوم افراد مسلح بازداشت می‌شوند و دیگر هرگز هیچکدام از خانواده و دوستانشان ‌آن‌ها را ندیدند.
در چنین شرایطی افرادی برای دستگیری دکتر حسین نجی از اعضای محفل ملی بهائیان به خانه‌ مراجعه و در نبود او، همسرش را بازداشت می‌کنند. وجدیه رضوانی همسر حسین نجی می‌گوید: "چهاربار به منزل ما مراجعه کردند. هر بار هفت یا هشت نفر مسلح بودند. دفعه‌ اول گفتند دنبال اسلحه می‌گردیم ولی دوبار بعد گفتند با دکتر نجی کار داریم و یک بار او را با خود بردند و بازجویی کردند."
حسین نجی نامه‌هایی به آیت الله خمینی، ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور، هادی منافی وزیر بهداری، آیت الله علی قدوسی دادستان انقلاب و… می‌نویسد و با شرح حمله‌ افراد مسلح به منزل مسکونی خود و بازداشت همسرش تقاضای دادرسی می‌کند اما تقاضای او با بی‌توجهی مسئولان رو‌به‌رو می‌شود و هیچ نهاد قانونی مسئولیت بازداشت همسرش را نمی‌پذیرد.
سرانجام در سی مرداد ۱۳۵۹همه‌ اعضای محفل ملی بهائیان به اضافه‌ دو نفر دیگر از همکاران آن ها در جریان جلسه‌ محفل با هجوم افراد مسلح بازداشت می‌شوند. عبدالحسین تسلیمی، هوشنگ محمودی، ابراهیم رحمانی، حسین نجی، منوچهر قائم مقامی، عطاالله مقربی، یوسف قدیمی، بهیه نادری، کامبیز صادق زاده، یوسف عباسیان و حشمت الله روحانی یازده نفری بودند که در جریان این هجوم ربوده شدند و دیگر هرگز هیچکدام از خانواده و دوستانشان ‌آن‌ها را ندیدند.
پیگیری وضعیت ناپدیدشدگان بلافاصله آغاز شد. خانواده‌ این افراد در ملاقات‌هایی با دادستان کل انقلاب، رییس قوه‌ قضاییه و رییس مجلس شورای اسلامی دیدار کردند.
وجدیه رضوانی می‌گوید: "...به هر کجا که فکر کنید سر زدیم. این زندان، آن زندان، نزد آیت الله بهشتی، فرزند آیت‌الله منتظری، آیت الله بهجت، آیت الله گیلانی و... همه اظهار بی اطلاعی می‌کردند اما بعد‌ها فهمیدیم همان شب اول آن‌ها را شهید کرده‌اند...هرچند حالا هم با گذشت ۳۵ سال نمی‌توان قطعا گفت چه اتفاقی برای آن‌ها افتاده است."
در جریان دیدار با رئیس مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی وعده‌ پیگیری وضعیت ناپدیدشدگان را می‌دهد و چند روز بعد خبر از صدور دستور دستگیری یازده نفر می‌دهد ولی می‌گوید تا پایان مراحل بازپرسی ممنوع الملاقات است. خبری که کمتر از یک ماه بعد توسط او تکذیب می‌شود و رفسنجانی قضیه‌ ناپدیدشدگان را به یک گروه مستقل نسبت می‌دهد. تصور دست داشتن گروه‌های دیگری - از جمله گروه حجتیه - در آدم‌ربایی‌ها در میان اعضای جامعه‌ بهائیان ایران نیز وجود داشت.
___________________________________________
روز بیست و دو آذر ۱۳۶۰ و در یکی از معدود جلساتی که با حضور هشت نفر از ۹ نفر عضو محفل برگزار می‌شد همه حضار بازداشت شدند. فریده صمیمی در شرح این بازداشت می‌نویسد: "... هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقه‌ای دارید برای جلب ما؟ آن‌ها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه می‌گفتند همان بود."
_______________________________________
مینا یزدانی، پژوهشگر درباره‌ اینکه حکومت تا چه اندازه در آدم‌ربایی‌ها دست داشته‌ می‌گوید: "درباره آدم ربایی‌ها، از جمله آنچه بر دکتر داودی و محمد موحد رفت، شکی نیست که بعضی از مراجع قدرت دخیل بودند. صرف اینکه همه پیگیری‌ها برای دادخواهی بی‌جواب ماند، و شرحی که بعدها درباره اعدام محمد موحد به دستور و زیر نظر یکی از روحانیون صاحب نفوذ و قدرتمند جمهوری اسلامی درز کرد، جای شکی در این نمی گذارد که شاخه‌هایی از حکومت دست اندر کار بودند."
با ربوده شدن اعضای اولین محفل ملی بهائیان پس از انقلاب، دومین محفل ملی تشکیل شد. این محفل یک سال اداره‌ امور بهائیان ایران را در سخت‌ترین روزها بر عهده داشت. دستگیری و اعدام اعضای محافل محلی یزد، همدان، تهران، تبریز و تیرباران دو بهائی دیگر در مشهد بخشی از بحران‌هایی بود که جامعه‌ بهائی در سال‌های ۵٩ و ۶٠ با آن روبه‌رو بود.
روز بیست و دو آذر ۱۳۶۰ و در یکی از معدود جلساتی که با حضور هشت نفر از ۹ نفر عضو محفل برگزار می‌شد همه‌ حضار به نام‌های کامران صمیمی، ژینوس محمودی، محمود مجذوب، جلال عزیزی، مهدی امین امین، عزت فروهی، سیروس روشنی، و قدرت روحانی بازداشت شدند. فریده صمیمی همسر کامران صمیمی که به همراه اعضای محفل بازداشت شده بود و مدتی بعد آزاد شد در شرح این بازداشت می‌نویسد: "... هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقه‌ای دارید برای جلب ما؟ آن‌ها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه می‌گفتند همان بود."
سرانجام در تاریخ شش دی‌ماه ١٣۶٠ هشت نفر عضو دومین محفل ملی بهائیان ایران تیرباران شدند. اعدام این افراد ابتدا انکار و سرانجام پذیرفته شد. آیت‌الله اردبیلی رییس وقت قوه قضاییه گفت این افراد به جرم "جاسوسی برای قدرت‌هایی خارجی" اعدام شده‌اند. به این ترتیب دستگیری و اعدام بهائیان شکل رسمی گرفت.
انحلال تشکیلات بهائی و اعدام برخی اعضای محفل ملی سوم
Image copyrighth
Image captionهفت شهریور ١٣۶٢، حسن موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در مصاحبه‌ای گفت: "بهائیان جاسوسی می‌کنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند... من امروز اعلام می‌کنم که به خاطر این خرابکاری‌ها و خلافکاری‌ها که در تشکیلات بهائی انجام می‌شود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه‌گر شناخته می‌شود و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد ممنوع است."/ موسوی تبریزی نشسته بین ناطق نوری و اسدالله لاجوردی
هفت شهریور ١٣۶٢، حسن موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در مصاحبه‌ای گفت: "بهائیان جاسوسی می‌کنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند... من امروز اعلام می‌کنم که به خاطر این خرابکاری‌ها و خلافکاری‌ها که در تشکیلات بهائی انجام می‌شود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه‌گر شناخته می‌شود و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد ممنوع است."
محفل ملی سوم بهائیان در"آخرین پیام محفل روحانی ملی ایران به یاران آن سامان" به پیروی از اصل اطاعت از حکومت تشکیلات بهائی را تعطیل اعلام کرد و همزمان با ارسال نامه‌ای سرگشاده که برای دو هزار نفر از افراد سرشناس و عالی رتبه‌ حکومت فرستاده شده بود درخواست کرد تا به دستگیری، زندان، شکنجه، اعدام و ظلم به بهائیان پایان دهند.
در بخشی از این نامه آمده است "... چگونه پیرمردی هشتاد و پنج ساله یزدی که هرگز از ولایت خود خارج نشده می‌تواند جاسوس باشد؟ چگونه دانش‌آموزان، زنان خانه‌دار، دختران جوان بیگناه، مردان و زنان پیر می‌توانند جاسوس باشند؟ چه مدارک و اطلاعات سری از ایشان به دست آمده؟ چه ابزار جاسوسی از آن‌ها به دست آمده است؟ "
با این حال روند آزار و اذیت بهائیان و پیگرد اعضای سابق محافل محلی و ملی متوقف نشد و در طول چند ماه بعد هفت نفر از اعضای سومین محفل ملی بهائیان ایران پس از انقلاب به نام‌های جهانگیر هدایتی، شاپور مرکزی، فرهاد اصدقی، فرید بهمردی، اردشیر اختری و امیرحسن نادری دستگیر و اعدام شدند.
بهائیان و انقلاب اسلامی
هر چند در دوران پهلوی نیز تبعیض علیه بهائیان وجود داشت اما با پیروزی انقلاب اسلامی این تبعیض‌ها شدیدتر و البته نظام‌مند شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی با خط کشی مشخص میان پیروان مذهب شیعه و دیگر اقلیت‌ها و حذف بهائیان به بهانه‌ این‌که "اقلیت غیررسمی" هستند، زمینه را برای فشار بر بهائیان مهیا کرد. آیت الله خمینی که هرگز دشمنی‌اش با بهائیان را پنهان نکرده بود در دی‌ماه سال ۱۳۵۷ در مصاحبه با جیمز کاکرافت در پاسخ به این سوال که آیا بهائیان در حکومت آینده آزادی‌های سیاسی و مذهبی خواهند داشت، گفته بود "آزادی برای افرادی که مضر به حال مملکت هستند داده نخواهد شد."
___________________________________
مینا یزدانی استاد تاریخ که خود نیز بهائی است می‌گوید: "چنانکه به خاطر دارم با توجه به تجربیات دور و نزدیک آن زمان، از جمله واقعه آتش سوزی خانه بهائیان در شیراز که دو ماه پیش از انقلاب اتفاق افتاد، پیش بینی اینکه جامعه بهائی در خطر خواهد بود چندان دور از ذهن نبود. بسیاری از ما احساس می کردیم سختی و رنج در پیش روداریم."
_____________________________________
بنابراین شاید عجیب نبود که بهائیان در همان سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب توسط بهائی ستیزان دیروز و مسئولینِ امروز آزار و اذیت شوند.
اما نظر بهائیان در مورد وقوع انقلاب چه بود؟ مینا یزدانی استاد تاریخ که خود نیز بهائی است می‌گوید: "چنانکه به خاطر دارم با توجه به تجربیات دور و نزدیک آن زمان، از جمله واقعه آتش سوزی خانه بهائیان در شیراز که دو ماه پیش از انقلاب اتفاق افتاد، پیش بینی اینکه جامعه بهائی در خطر خواهد بود چندان دور از ذهن نبود. بسیاری از ما احساس می کردیم سختی و رنج در پیش روداریم."
مصادره‌ اموال، اخراج از دانشگاه‌ها و مدارس، "پاک‌ سازی" از ادارات، ممنوع المعامله شدن و...نیز بخشی از پیامد‌های انقلاب اسلامی برای بهائیان بود.
هم‌اکنون نیز با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب وضعیت حقوق بشری بهائیان ایران پیشرفت چشمگیری نداشته است. برای مثال تعداد هفت نفر از مدیران جامعه‌ بهائی که در غیاب نهاد‌های انتخابی بهائی اداره‌ امور بهائیان ایران را بر عهده داشتند به بیست سال زندان محکوم شده و در زندان به سر می‌برند.
جمال‌الدین خانجانی، فریبا کمال‌آبادی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیز‌فهم در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ در اقدامی هماهنگ در منازلشان توسط مامورین امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. مهوش ثابت نیز پیش از این از تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ در مشهد بازداشت است.
آیین بهایی از ایران برآمده و شروع آن به سال ۱۲۲۳ خورشیدی برمی گردد. بهاییان، بزرگترین اقلیت غیر مسلمان در ایران هستند و در آستانه انقلاب ۵۷ جمعیت آن ها سی صد هزار نفر برآورد می شد. اداره امور بهایی در هر کشور به عهده نهادی انتخابی است که به آن محفل روحانی می گویند.

سه اعدام در ملاء عام در کازرون، ۱۵ اعدام در بندرعباس، ارومیه و کرج

سه اعدام در ملاء عام در کازرون، ۱۵ اعدام در بندرعباس، ارومیه و کرج


 
ه

سه اعدام در ملاء عام در کازرون، ۱۵ اعدام در بندرعباس، ارومیه و کرج
حقوق بشر ایران، ۲۰ مهر ۱۳۹۴: طی روز جاری سه زندانی با اتهام محاربه در ملاء عام در کازرون اعدام شدند. همچنین یک زندانی با اتهام قتل عمد در زندان بندرعباس، ۸ زندانی دیگر با اتهامات مربوط به موادمخدر در زندان مرکزی ارومیه و ۶ زندانی با اتهامات مربوط به موادمخدر و تجاوز به عنف در «ندامتگاه مرکزی کرج» اعدام شدند.
بنابه گزارش دادگستری کل استان فارس، سه زندانی با نامهای «نریمان. ج»، «یاسر. ج» و «ناصر. پ» که در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بودند صبح روز دوشنبه (۲۰ مهر ماه) در ملاء عام مردم کازرون اعدام شدند.
این منبع مدعی شده این سه زندانی به دلیل «شرکت در سرقتهای مسلحانه متعدد، قتل و قدرت نمایی با اسلحه» به اعدام محکوم شده بودند.
همچنین به گزارش دادگستری کل استان هرمزگان، روز یک‌شنبه ۱۹ مهر ماه یک زندانی با نام اختصاری «م. ت» ۴۷ ساله که با اتهام قتل عمد به قصاص نفس (اعدام) محکوم شده بود در محوطه زندان مرکزی بندرعباس از طریق چوبه دار اعدام شد. این زندانی از سال ۷۴ در زندان بسر می‌برد.
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی (غیر رسمی) نیز طی گزارشی که به تایید سازمان حقوق بشر ایران رسیده است خبر از اعدام ۸ زندانی با اتهامات مربوط به موادمخدر در محوطه زندان مرکزی ارومیه داد.
این اعدام‌ها که در اولین ساعات بامداد روز دوشنبه ۲۰ مهر ماه صورت گرفته تا لحظه تنظیم این خبر از سوی رسانه‌های رسمی ایران اعلان نشده است.
در گزارشی دیگر که به تایید سازمان حقوق بشر ایران رسیده است، تارنمای حقوق بشری هرانا (غیر رسمی) خبر از اعدام ۶ زندانی در زندان ندامتگاه مرکزی کرج طی روز دوشنبه ۲۰ مهر ماه داد.  ۴ تن از این اعدام شدگان با اتهامات مربوط به موادمخدر و ۲ تن از ایشان به اتهام «تجاوز به عنف» به اعدام محکوم شده بودند.
اسامی اعدام شدگان عبارت است از: بهمن کریمی‌زاده، اکبر شفیعی، فرهاد داداشی، نادر صیفی و کیومرث و هادی محمدی.
این ۶ اعدام نیز تا لحظه تنظیم این خبر از سوی رسانه‌های رسمی ایران اعلان نشده است.