۱۳۸۷ آذر ۸, جمعه

8آذر:رابرت فيسک:زمان فروپاشی افعانستان بسيار نزديک است



8آذر:رابرت فيسک:زمان فروپاشی افعانستان بسيار نزديک است ايسنا:

به عقيده رابرت فيسك زمان فروپاشى افغانستان بسيار نزديك‌تر از آن چيزى است كه همه معتقدند و قندهار عملا در دست طالبان است. به نوشته روزنامه اينديپندنت - چاپ انگليس - رابرت فيسك، تحليل‌گر برجسته‌ى انگليسى در مقاله‌اى تحت عنوان "هيچ كس طالبان را حمايت نمي‌كند، اما مردم نيز از دولت متنفرند" نوشته است: افراد مسلح طالبان در 15 مايلى كابل ايست‌هاى بازرسى ايجاد كرده‌اند. فيسك دولت حامد كرزاي، رييس‌جمهور افغانستان را فاسد و ناتوان در تحقق تحولى مثبت توصيف كرده و مي‌گويد: وزارت دفاع افغانستان 65 هزار سرباز دارد، اما به گفته افسران برجسته‌اش افغانستان به منظور تسلط بر كشور نيازمند 500 هزار نيرو است. شوروى سابق با 100 هزار نيرو به افغانستان حمله كرد، در حالى كه افغانستان تنها 150 هزار سرباز محلى داشت كه به ارتش اين كشور كمك مي‌كردند، اما با اين وجود روسيه شكست خورد. فيسك به نقل از يكى از تاجران در افغانستان مي‌گويد: صحبت‌ها مبنى بر شكست طالبان واقعيت ندارد و كرزاى در تلاش است، با ملا عمر، رهبر اين گروه مذاكره كند كه وى نيز رد كرده است. وى در پايان مقاله‌اش مي‌نويسد: تصميم افغانستان مبنى بر واگذارى جنوب كشور به طالبان تنها راه‌كارها باقى مانده است كه در اين صورت پشتون‌ها كه طالبان هم جزو آنها هستند، بر منطقه‌ى "پشتونستان" كه بخش‌هايى از خاك مناطق قبيله‌يي‌نشين پاكستان را نيز در برمي‌گيرد مسلط مى شوند كه اين امر ترسيم مجدد خطوط مرزى در جنوب غرب آسيا را موجب مي‌شود و اين امر بدون جنگ و خونريزى ممكن نخواهد بود.

تجمع دانشجویان دانشگاه شیراز در پی مسمویت بیش از صد دانشجو

پنجشنبه ۷م آذر ۱۳۸۷تجمع دانشجویان دانشگاه شیراز در پی مسمویت بیش از صد دانشجو

خبرنامه امیرکبیر: پس از آنکه در روزهای دوشنبه و سه شنبه بیش از صد نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز در اثر استفاده از غذای دانشگاه مسموم شدند عصر روز گذشته (چهارشنبه)دانشجویان دانشگاه شیراز در اعتراض به این مساله و سایر مشکلات دانشگاه، در سلف مرکزی دانشگاه تجمع کردند.

گرچه آمار درستی از تعداد مسمومین در دست نیست اما دانشجویان در مراجعه به نزدیکترین مرکز درمانی به خوابگاه دانشگاه(بیمارستان نمازی) پی برده اند که بیش از صد نفر در اثر استفاده از غذای دانشگاه مسموم و به درمانگاه مراجعه کرده اند که متاسفانه حال تعدادی از آن ها در وضعیت نامناسبی قرار دارد و دچار اسهال خونی شده اند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در ابتدای تجمع دیروز، دانشجویان که تعدادشان به ۲۰۰ نفر می رسید و از اتفاقات رخ داده و عدم پاسخگویی مسئولین دانشگاه به شدت عصبانی بودند از خوردن غذا خودداری کردند و ظرف های غذا و میز و صندلی های سلف را به زمین کوبیدند و با سر دادن شعارهایی اعتراضات خود را بیان کردند. پس از گذشت حدود نیم ساعت از آغاز تجمع دکتر کارپرورفر معاون دانشجویی دانشگاه وارد جمع دانشجویان شد، اما نکته جالب این بود که همچون همیشه کارپرورفر همراه با تعدادی از دانشجویان بسیجی و شبه امنیتی که محافظ و بادیگارد او به شمار می روند در میان دانشجویان حاضر شد که این مساله با اعتراض دانشجویان همراه بود. کارپرورفر رئیس کمیته انضباطی دانشگاه و از عوامل اصلی برخوردهای اخیر با فعالین سیاسی- دانشجویی دانشگاه شیراز است که با دادن امتیازهای مختلف به دانشجویان بسیجی و شبه امنیتی به سختی از سوی آنها تحت حمایت است.
با حضور کارپرورفر دانشجویان با سر دادن شعارهایی همچون « کارپرور بی عرضه استعفا، استعفا»، «دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد» و «کارپرور، کارپرور، استعفا استعفا » خواستار استعفای او شدند.
در ادامه کارپرور تحت حمایت نیروهای بسیجی که از لحظه حضور او مداوم بر تعدادشان افزوده می شد، توانست در میان دانشجویان قرار گیرد و با آنها صحبت کند. او با ویروسی خواندن بیماری و رفع مسئولیت از خود اعلام کرد که غذای دانشگاه هیچ مشکلی نداشته که این مساله باعث اعتراض شدید دانشجویان شد و تعدادی از آنها با نشان دادن گواهی های پزشکی که در آن بیماری دانشجویان مسمومیت غذایی شدید ذکر شده بود دروغگویی کارپرورفر را اثبات کردند و خواستار پاسخگویی و استعفای او شدند.
در حالی که هر لحظه بر تعداد دانشجویان افزوده می شد و دانشجویان مصرانه خواستار استعفای او بودند تعدادی از همان دانشجویان بسیجی و محافظین او با حمله به سایر دانشجویان و ایجاد سر و صدا و زد و خورد باعث درگیری بین دانشجویان شدند. در این میان یکی از دانشجویان بسیجی به نام کریمی که سابقه ای طولانی در حمایت از مسئولان دانشگاه و برخورد با دانشجویان معترض در جریان تجمعات قبلی دانشگاه شیراز دارد با درخواست برکناری پیمانکار غذا مسئولیت را از کارپرورفر سلب و از او حمایت کرد که این مساله با اعتراض شدید دانشجویان همراه شد. به گزاش خبرنامه امیرکبیر، یکی از دانشجوین معترض در مخالفت با این سخنان اعلام کرد که کارپرورفر باید استعفا دهد، در غیر اینصورت دانشجویان معترض رسما در دادگاه از او شکایت خواهند کرد که این صحبت ها به شدت مورد تشویق قرار گرفت.
سرانجام پس از رد و بدل شدن صحبت های زیادی بین دانشجویان و کارپرورفر، دانشجویان اعلام کردند که هرگز از درخواست خود منصرف نخواهند شد و در روزهای آینده به تجمع خود ادامه خواهند داد.








وحشت جمهوری اسلامی از قيام قهر آميز مردم


وحشت جمهوری اسلامی از قيام قهر آميز مردم
فریدون گیلانی
حالاكه آمریكا حمله نكرد ، ما خودمان حمله می كنیم . البته هنوز معلوم نیست كه جنگی در بگیرد ، یا در نگیرد ، اما در ذهن مالیخولیائی حاكمیت اسلامی، جز این دور نمی زند كه چون هدف هر حمله و جنگی مردمند ، حالا كه آمریكا حمله نكرده ، ما خودمان حملات مان به مردم را ، حالا به هر بهانه ای ، تشدید می كنیم . این پندار جنون آمیز ، مدتی است كه دیوانه وارتر از همیشه به مردم هجوم برده و در صفوف مقدم آنان ، جنبش كارگری ، جنبش دانشجوئی ، جنبش زنان و مجموعه ی اعتراض های جامعه ای را كه به ستوه آمده ، هدف گرفته است . بدنه ی به ستوه آمده ی این اعتراض دم افزا را ، جوانانی تشكیل می دهند كه در زمان به سرقت رفتن قیام مردم علیه استبداد پادشاهی ، یا خیلی ها شان هنوزچشم به جهان نگشوده بودند ، یا در سنین كودكی بودند . نسل سوخته ی قیام ضد سلطنتی هم كه در میانگین سنی پنجاه سالگی ، به موازات بازماندگان سال 57 در سنین بالاتر ، از درون می سوزد تا كی مردمی كه به تله ی اسلام سیاسی ساخت ایالات متحده ، بریتانیا ، اسرائیل و اخوان المسلمین افتاده اند از این مهلكه خلاص شوند ، چشم امید به نسل پس از سال 57 دوخته و خود نیز، یا از دوردستی بر آتش دارند ، یا با نفس تنگی هم كه شده ، شانه به شانه ی جوانان دركارند . راه برون رفت جمهوری اسلامی از امواج دریای متلاطمی كه برای خود ساخته است ، بحران است كه در آخرین نقطه ی امید خود به جنگ ختم می شود . سید علی خامنه ای كه فكر می كند به قول خمینی جانشینی او به جای پیامبرش محمد به مثابه اتمام رسالت « رسول الله » است ، هوا را پس می بیند . سازمان های اطلاعاتی و نظامی و انتظامی و امنيتی و دستگاه سیاسی تحت رهبری او هم ، زمینه اجتماعی را در صورت عدم وقوع بحران مورد انتظار ، برای ماندن مناسب نمی بینند . و بدیهی است كه تا آخرین لحظه سعی می كنند حتی به قیمت انهدام كشور و عمل رایج انتحاری در اسلام سیاسی هم كه شده ، مثل سایر نمونه های خود در تاریخ جهان ، از موضع قدرت با واقعیتی كه در جهت عكس پندار آنان جریان دارد برخورد كنند ، یا نه ، بحران غیر منتظره بسازند . در هر صورت ، چه این بحران به وقوع بپیوندد ، یا آن چه در این زمینه رشته اند پنبه شود ، هدف اصلی تعمیق اختناق ، تخفیف فشارهای اجتماعی و تشدید سركوبی ظرفیت نهفته ی قیام در جامعه است . اعدام های پی در پی خیابانی ، تشدید ضرب و شتم مردم عادی ، تشر زدن های مداوم به مردم ، مانور سی هزار نیروی جلاد با چهار هزار خود رو در تهران به نام تامین امنیت ، پیشنهاد مسلح كردن نیروهای بسیج به سلاح سنگین ، و اعتراف یكی از سران رژیم كه ما باید با پائین آمدن قیمت نفت آماده ی تقابل با شورش های اجتماعی باشیم و ... همین هدف را پیش می برد . احتمال وقوع ، یا عدم وقوع جنگ پیش از خروج جرج بوش از كاخ سفید در بیستم ژانویه 2009 ، هنوز برای مفسران و تحلیل گران مستقل جهان هم به طور قطعی روشن نیست . بعضی ها ، بنا به واكنش های جمهوری اسلامی ، اسرائیل و قدرت غالب در ایالات متحده ، بر آنند كه ارتش تحت فرمان بوش – كه ارتش اسرائیل را هم به قول آقای سیمور هرش شامل می شود - ، پیش از مراسم انتقال قدرت ، دست كم از طریق اسرائیل دست به حمله نظامی خواهد زد كه در این صورت ، جمهوری اسلامی بنا به تهدید هائی كه می شنویم پاسخ خواهد داد كه در نتيجه ، به قول كاندولیزارایس وزیر خارجه بوش ، ایالات متحده از متحد خود دفاع خواهد كرد . عده ای از ایشان هم اطمینان دارند كه ایالات متحده در شرایط كنونی دست به چنین حماقتی نخواهد زد . بنابراین ، درك و تحلیل بنا به تلاش برای گیج كردن عقربه ی شناخت ، یكدست نیست . از سوی دیگر اما : - جان بالتون جنگ طلب معروفی كه در بالاترین رده قدرت غالب محافظه كاران جدید عمل می كند ، اما ظاهرا هیچ گونه مسئولیت دولتی ندارد ، علنا گفته است كه جرج بوش پیش از ترك كاخ سفید ، به ایران حمله نظامی خواهد كرد . - جرج بوش مدام تاكید می كند كه پیش از بیستم ژانویه 2009 ، برای دست زدن به هر اقدامی با باراك اوباما مشورت خواهد كرد كه در عمل ، اما به شیوه ای دیگر ، دست كمی از او ندارد ، ولی بنا به اختیار قانونی خود ، برای حمله نظامی نیازی به این مشورت ، و حتی گرفتن رای از كنگره ندارد . اختیار رئیس جمهوری ایالات متحده به عنوان فرمانده كل قوا ، دست كم در طول 116 سال گذشته ، به هر حمله ای كه آن را به صلاح امنیت ملی و منافع شركت های آمریكائی دیده ، دست زده است . در عین حال ، این بار می تواند زیك زاك بزند و با آماده سازی هائی كه از پیش صورت گرفته ، اسرائیل را در خط اول حمله قرار بدهد.- جانشین « رسول اكرم » ( بنا به گفته خمینی درصفحه 23 مانیفست ولایت فقیه یا حكومت اسلامی ، ) مدام عربده می كشد و بر طبل جنگ می كوبد . - محمود احمدی نژاد عامل اجرای فرامین خلیفه ، مامور پژواك این صدای هولناك است و حتی می گوید فقط مردم زنجان ( یعنی آن هائی را كه با صدها اتوبوس از اطراف و اكناف به زنجان برده اند تا ایشان را مردم زنجان جا بزنند ، ) تنگه ی آمریكا را خرد خواهند كرد و به همین جهت است كه یك دانشجوی دوره دكترا، پس از دریافت سردوشی خود ، به استاد راهنمایش چاقوی دسته استخوانی كار زنجان هدیه كرده تا با آن ، دست آمریكائی ها و اسرائیلی ها را ببرد !!- سایر فرماندهان نظامی خلیفه هم ، چه با آزمایش موشك و انجام مانور ، یا با تهدیدهای لفظی، سخن از جنگ می گویند و حتی همین چند روز پیش ، یكی از رده های بالاشان گفته است كه وقوع جنگ حتمی است . - بهانه هائی مثل غنی سازی اورانیوم و دخالت های جمهوری اسلامی در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین هم كه هنوز روی میز پنتاگون هر روز گردگیری می شوند .- بحران مالی ايالات متحده كه به اروپا و سراسر جهان سرايت كرده ، نياز به واقعه ای غير مترقبه دارد كه می تواند جنگی ديگر باشد .و ... و ... و ...اما احتمال وقوع چنین بحرانی ، هنوز ؛ و با وجود سخنان اخیر اهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل كه لحنی تند داشت ، روشن نیست . اما جمهوری اسلامی می تواند همچنان از این حربه برای تشدید سركوبی و نسق گرفتن از مردم استفاده كند .
پس ، تا كنون حمله ای از جانب ایالات متحده و اسرائیل صورت نگرفته و احتمالش نیز ، با وجود اصرار سران اسلامی ، قابل تردید است . بنابراین ، از آن جا كه سیاست دموكرات ها عموما به جای دخالت نظامی مستقیم یا عملیات علنی (Overt Operation) ، عملیات پنهانی ( Covert Operation) است ، خلیفه از ترس آن كه مبادا كارت جنگش بسوزد ، با كارت تشدید اختناق و ایجاد رعب و وحشت بازی می كند ، تا جائی كه يكی دیگر از مسئولان رده بالایش می گوید برای برخورد با شورش های احتمالی ، بسیج را به سلاح سنگین مجهز می كنیم . در آستانه شانزده آذر و تشدید اعتراض های كارگری و به ستوه آمدن مردم از تعمیق فقر و گرانی و فلاكت و تهدید ، جمهوری اسلامی كه می داند با وقوع جنگ این مردم ایرانند كه زیر تیغ هر دو دشمن می روند ، دست كم ، و عجالتا ، تیغ خودش را تمام عياراز نیام بركشیده است . جمهوری اسلامی از قیام و شورش مسلحانه مردم می ترسد و خود را آماده ی تقابل با آن می كند . آیا نیروی مقابل كه توان توده هاست ، به این واقعیت پی خواهد برد كه سرانجام باید ماهیت بازی های حقوق بشری وخیمه شب بازی امضا جمع كردن را بشناسد و به این واقعیت پی ببرد كه راهی جز بر خورد قهر آمیز با چنین جنایتكارانی ندارد ؟ وقتی حاكميت با چنين حالتی از قيام مردم می هراسد ، مردم قيام خواهند كرد ؟ من فكر می كنم مردم ايران راهی جز اين برای برون رفت از بحران هولناك كنونی ندارند . 26 نوامبر 2009

ديپلوماسی خر فروشان!محمدعلی اصفهانی









ديپلوماسی خر فروشان
جمعه ۸ آذر ۱۳۸۷ - ۲۸ نوامبر ۲۰۰۸محمدعلی اصفهانی

راه، بی آغاز نيست. از جايی آغاز شده است. راه، بی پايان نيست. در جايی به پايان خواهد رسيد. در آغاز نيستيم. از آغاز گذشته است راه. در پايان نيستيم. به پايان نرسيده است راه.


می شود در آغاز باشيم: اگر راه را برگرديم در آغازيم.
می شود هم در پايان باشيم:
اگر توقّف کنيم در پايانيم.اين راه، فقط وقتی که در آن می روند وجود دارد.
می گويند که پس پسکی برويد تا بی آن که کسی بفهمد، بی سرو صدا برگشته باشيد. اما نمی شود پس پسکی رفت. مگر فاصله ی ميدان آزادی و ميدان فوزيه را. و راه، خيلی وقت است که از اين فاصله گذشته است.اين راه، هيچ فاصله يی را در پشت سر خود باقی نمی گذارد. فاصله ها بعد از طی شدن می سوزند و محو می شوند در اين راه.می گويند که طريقه ی ديگری هم هست: درجا بزنيد. پا بزنيد. اما در جا. يعنی درجا. اينطوری همه فکر می کنند که داريد همچنان می رويد.اما نمی شود درجا زد. اگر درجا بزنيم اين فقط ديگران نيستند که خيال می کنند که داريم همچنان می رويم. خودمان هم خيال می کنيم که داريم همچنان می رويم. بدون آن که داشته باشيم همچنان برويم. خاصيت درجا زدن اين است.توقف کردن بهتر است از درجا زدن. چون آدم وقتی که توقف کرده است می داند که توقف کرده است. اما وقتی که درجا می زند حس می کند که دارد راه می رود.اگر درجا بزنيم شايد خيال کنيم که داريم سر ديگران کلاه می گذاريم و نمی رويم در حالی که آن ها فکر می کنند که می رويم. ولی آخر سر به سرنوشت ملا نصرالدين مبتلا خواهيم شد که به دروغ می گفت بدويد که سر کوچه آش می دهند. و بعد، وقتی که ديد همه دارند کاسه به دست می دوند، خودش هم کاسه يی گرفت و تا سر کوچه دويد تا آش بگيرد.توی کاسه ی ملا نمی دانم چه گذاشتند. اما توی کاسه ی ما نفرين خواهند گذاشت.مادران نفرينمان خواهند کرد. دختران هنوز به دنيا نيامده را می گويم من. پدران نفرينمان خواهند کرد. پسرانِ پسرانِ به خاک خفته را من می گويم باز.همه نفرينمان خواهند کرد:ـ بی ستاره باد شبانتان!و وقتی که شب هامان بی ستاره شوند نمی توانيم جهت راه را بيابيم. ستاره ها نشانه های راهند. و نشانه های راه، وقتی که نباشند، راه، بی نشانه خواهد بود. سَمت نخواهد داشت يعنی.و رفتن، وقتی که سَمت نباشد، مثل نرفتن است. اصلاً مثل نرفتن هم نيست. مثل نرفتن اگر بود، باز ـ حداکثر ـ نرفتن بود. رفتن اما وقتی که سَمت نباشد باز هم رفتن است. اما به بيراهه.و چه بد است که آدم توی راه، بيراهه برود. توی راه، پر از بيراهه هاست. راه را از بيراهه با ستاره می شود شناخت. مثل سهره ها.سهره ها هم همينطوری است که راه را از بيراهه باز می شناسند. در شب های پرواز دسته جمعی. و ستاره ها نشانه های راهشان هستند اين عاشق ها.عاشق بودن خوب است. ولی عاقل بودن هم لازم است. برای سهره ها عاشق بودن کافی است. برای آدم ها نه.عاشق بودن و عاقل بودن با هم فرق دارند. اما با هم متناقض نيستند. مکمل يکديگرند. حالا البته بعضی ها فقط عشق را ممکن است قبول داشته باشند. اين ها زيادی «عشقی» هستند. و بعضی ها هم البته حالا ممکن است فقط عقل را قبول داشته باشند. اين ها عقلشان کم است.دو چيزی که با هم فرق دارند اما با هم متناقض نيستند، احتمالاً می توانند يکی باشند. يعنی يکی نباشند بلکه دو تا باشند. اما دو تا يکی که جلوه ی يک يکی ديگرند. يک يکی يی که اين دو تا يکی، در او يکی می شوند.چرت است اين که می گويند «عشق مادون عقل» و «عشق مافوق عقل». عشق و عقل ـ اگر عشق، عشق باشد و اگر عقل، عقل ـ نه مادون و مافوق يکديگرند؛ و نه مافوق و مادون يکديگر. دوتا يکی هستند که جلوه ی يکی ديگرند:
آدم!البته آدم داريم تا آدم. و اين، بحثش جداست...آن عقل که مکمل عشق نيست، عقل نيست. ماشين حساب است. و آن عشق که مکمل عقل نيست، عشق نيست. مشنگی است. وجد و حال آن درويش عقل باخته است که مولانا در آن قصه ی آن شبِ آن خانقاهِ نيمه راه گفته استش.درويشانِ نادويش، خر درويش رهگذر پناه برده برای خوابِ شب به خانقاه ميان راه را به جای تيمار کردن، بردند و فروختند و طعامی تهيه کردند و خوردند و شنگول شدند و دست افشاندند و پا کوبيدند و دَم گرفتند که:
ـ خر برفت و خر برفت و خر برفت!و درويش بی خبر از همه جا هم با آنان به سماع اندر آمد و دست افشان و پاکوبان همان خواند که همه می خواندند:
ـ خر برفت و خر برفت و خر برفت!و وجد و حالش ادامه داشت، ادامه داشتنی. اما فقط تا صبح. بعد از طلوع آفتاب و وقتِ ادامه دادن به راه و مابقی قضايا...اگر آن درويش مشنگِ عقل باخته، از همه جا و همه چيز بی خبر بود، عاشقان عاقل اما از همه چيز و از همه جا باخبرند: از نيرنگ نادرويشانِ به نا حق نشسته در خانقاه های نيمه راه گرفته، تا ديپلماسی خر فروشان و خر خران تالار ها و سر سرا های آن طرف دنيا!و اگر چنين نباشد، که کلاه همه مان پس معرکه خواهد بود. مگر نه؟
۸آذر ۱۳۸۷www.ghoghnoos.org

از فراخوان کانون نویسندگان ایران علیه سانسور و اختناق

از فراخوان کانون نویسندگان ایران علیه سانسور و اختناقحکومت اسلامی حمایت کنیم!
پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۸۷ - ۲۷ نوامبر ۲۰۰۸
کانون نویسندگان ایران (در تبعید)، ضمن محکوم کردن صدور احکام غیرانسانی علیه فعالین جنبش های اجتماعی آزادی خواه و عدالت جو و هم چنین روزنامه نگاران و نویسندگان، خواستار آزادی بی قید و شرط و سریع همه زندانیان سیاسی، لغو هرگونه شکنجه و اعدام و هم چنین آزادی بی حد و حصر بیان و قلم و تشکل است. و از همه تشکل های نویسندگان، روزنامه نگاران و دیگر تشکل ها انتظار دارد، با محکوم کردن جنایات حکومت اسلامی ایران، از مبارزات حق طلبانه مردم کشور ما حمایت کنند.
اخیرا علی خامنه، رهبر حکومت اسلامی ایران که در جهان به عنوان دشمن درجه اول آزادی بیان و رسانه ها معروف است، هم زمان با استقرار و نمایش بیش از ۳۰ هزار نیروی نظامی و انتظامی، در خیابان های تهران (مانور نظامی برای سرکوب شورش های شهری)، طی سخنانی که روز ۱۵ آبان ۱۳۶۷ - ۵ نوامبر ۲۰۰۸ ایراد داشت، از سران و ارگان های سرکوبگر حکومت خواست که تیغ سانسور را بر بالای سر رسانه های مستقل و مخالف دولت به حرکت در بیاورند. سخنان خامنه یی و اقدامات سرکوبگرانه مزدوران ولی فقیه، علیه آزادی بیان و رسانه ها، موجی از نگرانی، در جامعه روشنفکری ایران به بار آورده است و خبرهای منتشر شده در رسانه های تحت سانسور ایران، بر ابعاد این نگرانی ها می افزاید. خبرها وحشتناک است. برخی از آن ها را مرور می کنیم:ساعاتی بعد از انتشار سخنان خامنه ای، هفته نامه شهروند، وابسته به جناحی از حکومت، به دليل «غير‏واقعی جلوه دادن برخی اقدامات دولت» توقيف شد.‏هيئت نظارت حکومت اسلامی بر مطبوعات، با تداوم توقيف و لغو امتياز نشريات، نه تنها استقلال حرفه ای و امنيت شغلی روزنامه نگاران و نویسندگان و هنرمندان را زیر پا می گذارد، بلکه آن ها را به زندان و حتی مرگ تهدید می کند. «افشین شمس»، کاریکاتوریست اصفهانی و فعال جنبش کارگری به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. محمدحسن فلاحیه زاده، روزنامه نگار ار تاریخ 14 مهر 1387 در زندان به سر می برد. وی در دادگاهی غیرعلنی و بدون داشتن وکیل مدافع به زندان محکوم شده است.صالح نیک بخت، وکيل يوسف عزيزی بنی طرف، نويسنده و روزنامه نگار، روز چهارشنبه هفته گذشته، گفته است: دادگاه تجديد نظر حکم پنج سال زندان موکل وی را تاييد کرده است. يوسف عزيزی بنی طرف، ۵۸ ساله، سه سال پيش از سوی شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی تهران، به اتهام «اجماع و تبانی برای بر هم زدن امنيت داخلی کشور» به پنج سال زندان محکوم شده بود.مسعود کردپور، روزنامه نگار، در تاریخ ٢٤ مهر ماه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب مهاباد به یک سال زندان محکوم گردیده است. ده ها تن از فعالین جنبش دانشجویی دانشگاه های کشور، از جمله دانشگاه های تبریز، اصفهان و پیام نور اردبیل زندانی و یا به بی دادگاه های حکومت اسلامی احضار شده اند. هم چنین کمیته انضباطی دانشگاه خواجه نصیر تهران 5 تن از دانشجویان این دانشگاه را احضار کرده است. دادگاه انقلاب سنندج، ياسر گلی، دانشجوی کرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج را به «اتهام اقدام عليه امنيت ملی و ارتباط با يکی از احزاب کرد» به 10 سال حبس در زندان شهر بافت محکوم کرده است.در روزهای اخیر، ماموران اداره اطلاعات حکومت اسلامی، «شهناز غلامی»، روزنامه نگار و فعال اجتماعی را در منزلش در شهر تبریز بازداشت کرده اند. شهناز غلامی، مدتی قبل از سوی دادگاه حکومت اسلامی به اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، به 6 ماه زندان تعزیری محکوم شده بود. گفتنی است که این روزنامه نگار از سال 68 تا 73 به اتهام فعالیت های سیاسی در تبریز زندانی بوده است. جلسه رسیدگی به اتهامات «خدیجه مقدم» از فعالان جنبش زنان و همسرش دکتر «علی اکبر خسرو شاهی»، در دادگاه حکومت اسلامی در تهران برگزار شده است. و زینب پیغمبر زاده، که قبلا نیز بازداشت شده و 10 روز را در زندان اوین به سر برده بود، به دلیل شرکت در تجمع فعالان جنبش زنان در 13 اسفند ماه سال گذشته، باید هر ۴ ماه یک بار نیز خود را به یکی از مراکز اداره اطلاعات معرفی کند. عبدالرضا رجبیف زندانی سیاسی، وابسته به سازمان مجاهدین خلق طی روزهای اخیر یک روز پس از آن که از زندان اوین به زندان گوهردشت منتقل شد به طرز مشکوکی به قتل رسیده است و جنازه اش به خانواده اش تحویل داده شده است.۱۲ تن از کارگران کارخانه لاستیک البرز، به دنبال شکایت کارفرمای این شرکت به شعبه ۷ بازپرسی دادسرای سعادت آباد تهران احضار شده اند. و بیش از ۱۲۰۰ کارگر کارخانه لاستیک البرز ۷ ماه حقوق و مطالبات معوقه خود را دریافت نکرده اند.دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۷، وزیر کار و امور اجتماعی دولت پاسدار احمدی نژاد، اعلام کرده است که «بر اساس آخرین آمارهای منتشره از سوی مسئولان تامین اجتماعی، در شش ماهه نخست سال جاری بیش از 250 هزار نفر از کارگران، بی کار شده اند.». این افراد هیچ گونه مزایا و حقوقی دریافت نمی دارند.وضعیت معیشت اکثریت مردم کشور ما، و نیز ابعاد سانسور و اختناق و نقض حقوق بشر در به حدی وسیع وهولناک است که حتا برای اولین بار «بان کی مون»، دبيرکل سازمان ملل متحد، گزارش تکان دهنده ای از وضعيت حقوق بشر در ايران منتشر کرده است. در این گزارش بالاترين مقام سازمان ملل، مجازات هایی هم چون اعدام نوجوانان، تبعيض حقوقی ميان زن و مرد، دستگيری های خودسرانه، محدوديت آزادی عقيده و بيان، افزايش فشار بر اقليت های قومی و مذهبی و از جمله اعمال فشار بر جامعه بهاييان و... را محکوم کرده است.اخیرا (۱۹ آبان ماه ۱۳۸۷ - ۹ نوامبر ۲۰۰۸)، یک بی دادگاه حکومت اسلامی، که از بالاترین مقامات تا پایین ترین رده های مدیران آن، روز روشن به اختلاس و چپاول منابع و ثروت های جامعه اشتغال دارند، در یک اقدام ضد انسانی، حكم قطع انگشتان دست دو جوان نگون بخت را که صرفا به دلیل فقر و محرومیت و گرسنگی دست به سرقت زده اند؛ در تهران صادر كرده است. نام این دو جوان نگون بخت «سهیل- م» و «نادر- خ» اعلام شده است.مجلس «ضد ملی» آخوندی فاش کرده است که دولت پاسدار احمدی نژاد، بدون مجوز میلیاردها دلار از ذخیره ارزی کشور برداشت کرده و کشور را با بحران فزاینده ای مواجه ساخته است. منصور اسانلو، رئیس هیئت مدیره این شرکت از سوی ماموران زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. آنچه در سطور فوق به آن اشاره کردیم، فقط چند نمونه از هزاران جنایت حکومت اسلامی علیه بشریت است. بنابراین، سرکوب و جنایات حکومت اسلامی، در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جریان دارد و روزبه روز به ویژه در زمینه آزادی بیان و اندیشه، وخیم تر و غیرقابل تحمل تر می شود.بیانیه جدید کانون نویسندگان که در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۷۸، انتشار یافته است، ابعاد این فاجعه را بازگو می کند: «آزادی انديشه و بيان حق طبيعی هر انسانی ست، زيرا به طور طبيعی هر انسانی میانديشد و هيچ دليل طبيعی نيز برای جلوگيری از بيان انديشه او وجود ندارد. آن چه موجب سلب اين حق از انسانی میشود، منافع نظام هايی است که برای تداوم خود در صدد حذف انديشه مخالف برمی آيند...» در ادامه این بیانیه امده است: «اما وضع ايران از بيش تر کشورهايی که در آن ها آزادی انديشه و بيان سلب می شود، وخيمتر است. البته جامعه ايران و به ويژه نويسندگان و هنرمندانِ آن سال هاست که با پديده سانسور دست به گريبان اند؛ اما ظرف دو سه سال اخير اين پديده چنان دامنه گسترده ای يافته است که جز قلع و قمع فرهنگی نامی بر آن نمی توان نهاد..» در این بیانیه تاکید شده است: «کانون نويسندگان ايران که دو تن از چهره های برجسته آن، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، در سال های اخير در راه آزادی انديشه و بيان جان باخته اند، به پيروی از اصول مندرج در منشور خود، در برابر اين موج رو به گسترش سانسور که بسياری از نويسندگان و هنرمندان را در عمل خانه نشين کرده و آثار آنان را در محاق فرو برده است، اعتراض و انزجار خود را اعلام می کند. در همين راستا، کميته مبارزه با سانسور کانون روز ۱۳ آذر را به ياد جان باختگان آذرماه ۷۷ به عنوان روز مبارزه با سانسور اعلام و از نويسندگان و هنرمندان در داخل و خارج کشور می خواهد تا صدای اعتراض خود را با صدای ما درآميزند. باشد که روزی سايه سنگين سانسور از سر ادبيات و هنر برداشته شود.» کانون نویسندگان ایران (در تبعید)، همانند گذشته، با تمام توان، از فراخوان کانون نویسندگان، در داخل کشور حمایت می کند و از همه اعضای خود در سراسر کشورهای غربی می خواهد به منظور راه اندازی یک کمپین گسترده در دفاع از آزادی بیان و اندیشه وهم چنین در دفاع از جنبش های اجتماعی برابری طلب جامعه ایران، با هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران (در تبعید) به تبادل نظر و همکاری بپردازند.کانون نویسندگان ایران (در تبعید)، ضمن محکوم کردن صدور احکام غیرانسانی علیه فعالین جنبش های اجتماعی آزادی خواه و عدالت جو و هم چنین روزنامه نگاران و نویسندگان، خواستار آزادی بی قید و شرط و سریع همه زندانیان سیاسی، لغو هرگونه شکنجه و اعدام و هم چنین آزادی بی حد و حصر بیان و قلم و تشکل است. و از همه تشکل های نویسندگان، روزنامه نگاران و دیگر تشکل ها انتظار دارد، با محکوم کردن جنایات حکومت اسلامی ایران، از مبارزات حق طلبانه مردم کشور ما حمایت کنند.کانون نویسندگان ایران (در تبعید)بیست و پنجم نوامبر ۲۰۰۸kanoon_dt@yahoo.comwww.iwae.org

Photo essay: Rare LIFE magazine photos of Iran




LIFE Past
Photo essay: Rare LIFE magazine photos of Iranby SM21-Nov-2008
It has just been announced that we can "search millions of photographs from the LIFE photo archive, stretching from the 1750s to today. Most were never published and are now available for the first time
through the joint work of LIFE and Google." Here are some from Iran before 1979.