۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

نامه جمعي ازدانشجويان محروم از تحصيل بهايي


خبرگزاری هرانا
این نامه با موضوع دانشجویان بهائی ایران و دیوان عدالت اداری توسط دانشجویان محروم از تحصیل "فدا محمودی، افروز میرزایی، مسعود محمودی، رزیتا تشکر، ژیلا کشاورز رهبری" نوشته و توسط کمیته حق تحصیل مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می شود.

در سالهای گذشته، ده ها دانشجو یا دانش آموز بهائی محروم از تحصیلات عالیه به دیوان عدالت اداری مراجعه و از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شکایت نموده اند. البته این شکایت پس از مراجعات مکرر به خود وزارت علوم انجام شده است. در حقیقت هرگاه جوانان بهائی با مشکلی در راه ادامه تحصیل خود برخورده اند، به سازمانهای مربوطه از جمله سازمان سنجش، وزارت علوم و وزارت کشور، مراجعه و احقاق حق نموده اند. امّا علیرغم همکاری و همدردی خصوصی بسیاری از مسئولان، هر بار به بهانه ای و در مرحله ای تقاضای مشروع ایشان را مبنی بر ادامه تحصیل در وطن خود نپذیرفته اند.

متأسفانه دیوان عدالت نیز از این نوع برخورد مستثنی نیست. قضات دیوان طبق تبصره ای صلاحیت صدور رأی در مورد آراء شورای عالی انقلاب فرهنگی را ندارند و از آنجایی که بهائیان به حکم شورا از ورود به دانشگاه و ادامهء تحصیل محرومند، از قضات دیوان عدالت نیز کاری بر نمی آید. متن این تبصره را یکی از قضات شعبهء 5 دیوان، قبل از صدور رأی به یکی از دانشجویان بهائی نشان داده بود و پیشاپیش از اینکه کاری از دستش بر نمی آید عذرخواهی نموده بود. بدین ترتیب حتی در مواردی که شکایت دانشجویان بهائی در دیوان پذیرفته و وارد چرخهء اداری می شود، کاری از پیش نمی رود و در جوابِ درخواستِ «لغوِ دستور وزارت علوم مبنی بر محرومیت از تحصیل»، دیوان «قرار رد درخواست مطروحه» را اعلام می نماید و رأی زیر را صادر می کند:
«مستندا به مصوبه شماره د.م/1327 مورخ 6/12/69 شورای انقلاب فرهنگی که به تایید و تنفیذ مقام عظمای ولایت نیز رسیده است حکم برَدِ شکایت مطروحه را صادر و اعلام می نمایند.»

بدین ترتیب دانشجوی بهائی همچون والدین خود که در دههء 50 از تکمیل تحصیلات خود محروم شده اند -و چه بسا حتی دو واحد به فارغ التحصیلی شان باقی مانده بوده- از تحصیل در دانشگاه های رسمی کشورش محروم می-گردد. او مجبور می شود باور کند که سخن از آزادی دین و مذهب در کشورش شعاری بیش نیست چرا که اعتقاد قلبی و تنها اعتقاد قلبی اش را اتهامی می دانند که با توجه به آن حق ادامه تحصیل را از او می گیرند. به راستی یک جوان 18 ساله را که هیچ خلافی انجام نداده است به چه دلیلی می توان از ورود به دانشگاه محروم ساخت، وقتی در دوران تحصیلش در مدرسه به عنوان الگوی اخلاقی هم مدرسه ای هایش معرفی می شده، وقتی به نص صریح پیامبرش به اطاعت از حکومت مأمور است و با تمام وجود این حکم را پذیرفته و اجرا می نماید؟ اگر دلیل قابل قبولی برای این محرومیت وجود دارد، چرا کارمند دلسوز سازمان سنجش کشور با تعجب پرونده ها را بررسی می کند تا دلیلی برای پذیرفته نشدن رتبهء دورقمی کنکور در دانشگاه بیابد، و سرانجام پس از ساعتی تلاش، روی کارنامهء کنکورت می نویسد «بهائی» و می گوید "این مشکلی است که ما بیست سال است با بهائی ها داریم"؟ اگر دلیلی برای این محرومیت هست، چرا وزارت علوم پاسخ موجهی برای علت محرومیت جوانان بیگناه بهائی از تحصیلات عالیه ارائه نمی دهد؟ چرا پس از ساعتها که در سالن انتظار وزارت کشور برای ملاقات با مسئول امور اقلیتها منتظرت می دارند، سرانجام با عذرخواهی مأمور سالن مواجه می شوی که می گوید 20 روز دیگر بیایید چون مسئول مربوطه در مرخصی به سر می برد؟
از همه دردناکتر اتهاماتی است که برای توجیه این ستم آشکار به جوانان بهائی – و اگر دقیقتر بگوییم، به طفل صغیر تا پیر زمین گیر بهائی¹- می زنند، که جاسوس و عامل بیگانه اند!. این همان تهمتی است که به خاطرش هفت نفر مدیران جامعهء بهائی را ماههاست در بازداشت نگه داشته اند، مدیرانی که با پشتکار سالهاست کوشیده اند حقوق دانشجویان بهائی را بازپس گیرند، مدیرانی که همچون دیگر بهائیان ایران عاشق وطنشان هستند و از جان مایل بوده و هستند تا خدمتی به ایران عزیز که مهد آئین آسمانی شان است بکنند.


فدا محمودی، افروز میرزایی، مسعود محمودی، رزیتا تشکر، ژیلا کشاورز رهبری


پی نوشت :
1- صدا و سیما - اسرار تاریکی، شبکه 3،

محمدرضا خاتمی: کار به اینجا رسیده
موسوی و کروبی هم کوتاه بیاید
مردم حاضر نیستند کوتاه بیآیند!





سایت اعتماد، در مقدمه مصاحبه ای که با محمدرضا خاتمی انجام داده اعلام داشت که در غیاب رهبران جبهه مشارکت که از شب کودتای 22 خرداد بازداشت و زندانی شده اند، رهبری این حزب و سیاستگذاری های آن عملا برعهده علی شکوری راد، محمدرضا خاتمی، الهه کولایی، فخرالسادات محتشمی پور و چند تن دیگر قرار گرفته است. در همین مصاحبه محمد رضا خاتمی گفته است:

نه تنها حزب مشارکت، بلکه همه شخصیت های اصلاح طلب تحت فشارهای طاقت فرسایی هستند و هدف اصلی جریان مقابل این است که بساط اصلاح طلبی را جمع کند و یک حاکمیت انحصاری و اقتدارگرای یکدست را حاکم کنند. جبهه مشارکت در طول حیات خود زیر فشارهای مختلف زندگی کرده است اگرچه فشار این بار خیلی فشار شدیدتری است.

دفتر حزب را پلمپ کرده اند اما تاکنون هیچ حکمی به ما نشان نداده اند؛ نه حکم دادستانی و نه غیردادستانی. ما هرقدر پیگیری کردیم معلوم نشد چه کسی و با چه حکمی این کار را کرده که ما براساس آن بخواهیم اقدامی بکنیم.

من می توانم بگویم این فشارها نه تنها نتوانست باعث تضعیف حزب و بر هم ریختن ارکان حزب بشود، بلکه باعث انسجام بیشتر، همبستگی بیشتر و اراده قوی تر برای ادامه راه شد. این حزب در حقیقت یک نماد اصلاح طلبی در ایران است که قابل ریشه کن کردن نیست. در هر حال مرامی که جبهه مشارکت داشته و بر اهدافی که دنبال می کرده خواهد ماند و به نتیجه هم خواهد رسید. دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. روندی که آنها برای انحلال حزب طی کرده اند روند بسیار ناشیانه یی است. اولاً تلاش کردند با اعمال فشار طاقت فرسایی روی برخی افراد حزب که در زندان هستند آنها را وادار به استعفا کنند و از زبان آنها بگویند که «حزب منحرف شده بنابراین ما استعفا می کنیم» و به این ترتیب یک مقدار مقبولیت و مشروعیت حزب را زیر سوال ببرند اما هیچ کس این را باور کرد؟، و اصولاً هم هیچ کس حرف های کسی را که در زندان است باور نمی کند.
روش هایی نظیر بگیر و ببند، انحلال، بستن روزنامه ها، ضرب و شتم فیزیکی، زندان و مسائلی که نظیرش را دیدید، نتیجه اش چه شد؟ نتیجه‌اش این شد که درست است که به خاطر مسائل امنیتی و نظامی ممکن است عامه مردم جرات نکنند وارد میدان شوند و هزینه های سنگین را بپردازند اما شما ببینید به محض اینکه کوچک ترین ظرفیتی برای مردم ایجاد می شود چگونه خود را نشان می دهند. شما روز قدس را ببینید، 25 خرداد را ببینید. خیلی از آقایان فکر می کردند روز قدس هیچ اتفاقی نمی افتد ولی به رغم مشکلاتی که پیش آمده بود، به رغم کهریزک و مسائلی که در آن اتفاق افتاد و مردم دیده بودند و اعتراف گیری هایی که مردم دیده بودند، شکوه سبز روز قدس به هیچ وجه کمتر از 25 خرداد نبود. این نشان می دهد این تفکر زنده است و با بگیر و ببند از بین نخواهد رفت.
- شعارهایی که در روز قدس مطرح شد برخی از اصولگرایان را عصبانی کرد. برای مثال آقای توکلی .

ببینید همه ساختار حقیقی قدرت را می شناسیم که روابط درون این ساختار چگونه است و امثال آقای توکلی چقدر قدرت مانور دارند. من معتقدم قدرت مانور اینها دست خودشان نیست و دیگران برایشان تعیین می کنند که شما می توانید در این محدوده جنب وجوش داشته باشید و اگر پایتان را خارج از این محدوده بگذارید پایتان را قطع می کنیم. این امر برای هر کسی که در جامعه ایران کمی با الفبای سیاسی آشنا باشد کاملاً مشخص است. این گونه نیست که اگر مثلاً اصلاح طلبان سکوت کنند آقایان میدان عمل پیدا می کنند. اصلاً این از منطق اسلامی هم پذیرفته نیست. وقتی می بینید جنایتی به اسم اسلام انجام می شود چه کار دارید که دیگری سکوت می کند یا خیر. تو وظیفه خودت را انجام بده. این عذر بدتر از گناه است که چون شما سکوت نمی کنید ما مجبوریم در مقابل جنایت سکوت کنیم. نه، این پذیرفته نیست.

مگر در طول چهار سال گذشته که اصلاح طلبان یک امکانات خیلی محدودی داشتند و سر و صدای چندانی نکردند آقایان که در مجلس هفتم و هشتم بودند، شق القمر کردند. چه شق القمری کردند؟ مطیع محض بودند. دولت هر کار خواست کرد. آقایان هم گاهی اوقات یک ناله کوچکی کردند. این ادعا، ادعای قابل قبولی نیست. اما در مورد اینکه درباره روز قدس اظهارنظر کردند بله، روز قدس برای آقایان خیلی باید دردناک باشد.

در مورد شعارهایی هم که می گویند این شعارها شعارهایی بودند که آقایان موسوی و خاتمی موضع خود را اعلام کرده و گفته بودند این شعارها شعارهای خوبی نیست. اما از اینجا به بعد خطاب من با آقایان است، اینکه تلاش می کنید برخی افراد را از میدان به در کنید باید بدانید این جنبش بدون سر نخواهد ماند. شما با بیان آشکار چه می گویید؟ می گویید مردم شما به طرف کسانی بروید که با انقلاب میانه خوبی ندارند؟،

از طرف دیگر کسانی را که می توانند این حرکت های مردمی را در روندی معقول و در چارچوب قانون هدایت و رهبری کنند از میدان به در می کنید. شما فکر می کنید که مردم این گونه در میدان می مانند. خب معلوم است که بیرون نمی روند و در جای دیگر اردو می زنند. شاید بعضی از آنها به طور نابخردانه یی بخواهند این اتفاق بیفتد و بتوانند با مردم برخورد کنند. اما من معتقدم مردم ما هوشیاری کافی دارند و خیلی زود متوجه می شوند که بعضی از شعارها ممکن است برای برخورد مردم بهانه به دست آقایان بدهد. خودشان را از این شعارها کنار می کشند. به تحلیل بنده حرکت مردم، یک حرکت خودجوش داخلی و درون زاد است و نه تنها ارتباطی با آن سوی مرزها ندارد بلکه برعکس بیرون از کشور را هم تحت تاثیر قرار داده است. می بینیم حرکت مردم در ایران سلطنت طلبان را هم خلع سلاح کرده است، منافقین را هم خلع سلاح می‌کند و آنها هم مجبورند برای اینکه محو نشوند پشت سر ملت قرار بگیرند. امروز رهبری این حرکت توسط خود مردم در درون ایران انجام می شود.

عقلای جناح راست دقیقاً این احساس را دارند که این دولت یک وزنه سنگینی به پای آنها شده است که آنها را نیز همراه خود به قعر اقیانوس فروخواهد برد. بنابراین این طور می توان تفسیر کرد که دارند تقلا می‌کنند که این وزنه را از خود جدا کنند. من این را بیشتر نجات خودشان می بینم تا نجات کشور و انقلاب. البته بد هم نیست، اشکالی هم ندارد.

- آیا ممکن است روزی شتر در خانه آقایان باهنر و توکلی که امروز انتقاد می کنند، بخوابد؟

به نظر من حوادثی که در انتخابات و بعد از انتخابات اتفاق افتاد روند انتخابات کشور را به طور کلی تغییر داد. همان طور که 11 سپتامبر روابط بین الملل را کاملاً دگرگون کرد من تردید ندارم که 22 خرداد هم روابط اجتماعی و سیاسی داخل کشور را کاملاً دگرگون کرد. بنابراین تفسیر حوادث آینده بر اساس مدل های قبلی چندان درست نیست.

با این حوادث و هوشیاری هایی که با انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران زاده شد، دیگر نمی شود گفت این روابط فقط درون هسته قدرت تنظیم می شود چرا که یک عامل بسیار بزرگ به نام حضور فعال مردم در صحنه اجتماعات مطرح شده است که فقط منحصر به روز انتخابات نیست که بیایند رای بدهند و بروند و به نظر من این حضور همه معادلات را برهم خواهد زد. به عقیده من از جمله معادلاتی که بر هم خواهد خورد این بازی های سیاسی است که به نام اپوزیسیون یک عده در جناح راست بخواهند خودشان را اپوزیسیون بخشی از دولت کنند و مثلاً مجلس خود را اپوزیسیون دولت کند. این بازی به هم خورده است. خواسته ها و مطالبات امروز خیلی روشن و شفاف است. کسانی که الان در هسته داخلی قدرت می خواهند اپوزیسیون بازی دربیاورند و سیاست بازی کنند باید متوجه این تغییرات عظیم سیاسی و اجتماعی باشند و اگر نباشند قطعاً خود آنها یا از طرف خود مردم طرد خواهند شد و به انزوا خواهند رفت یا توسط ارکان قدرت نابود می شوند. حاکمان فعلی به این حالت، دوقطبی جامعه را اجازه نخواهند داد یعنی این حاکمیت دوگانه تجربه یی است که قبلاً صورت گرفت که اگرچه نشان داد می تواند مدل خوبی باشد اما اصحاب قدرت نشان دادند به هیچ وجه قدرت پذیرش این دوگانگی قدرت را ندارند. حالا این دوگانگی قدرت چه از طرف اصلاح طلبان باشد چه از طرف محافظه کاران. به نظر من این اجازه را نخواهند داد.

- آیت الله مهدوی کنی پیشنهاد صلح حسنی را مطرح کرد. چند شخصیت از آن طرف هم به شدت پیگیر مساله شده و هستند افرادی نظیر آقای مطهری، افروغ و چند نفر دیگر؛ آیا اصلاح طلبان آمادگی پذیرش این پیشنهاد را دارند؟

ببینید اولین پیشنهاد در این زمینه را خود اصلاح طلبان دادند. شما بیانیه های اولیه مهندس میرحسین موسوی را نگاه کنید. بیانیه آقای خاتمی را ببینید چه پیشنهادی دادند؟ پیشنهاد دادند فضای امنیتی را به فضای سیاسی تبدیل کنید، بحث و گفت وگو راه بیندازید، فشاری که بر فعالان سیاسی است بردارید، زندانیان سیاسی را آزاد کنید، بنشینید دور هم گفت وگو کنید، هیات های حل اختلاف تشکیل دهید این پیشنهادهایی بود که اصلاح طلبان دادند اما هیچ کس نپذیرفت. پیشنهاد آقای مهدوی و سایر دوستان بسیار پیشنهاد خوبی است اما بپذیریم که الان خیلی شرایط سخت تر شده یعنی ممکن است مردم ما از این حد که روزگاری یک حکمیت درباره نتیجه انتخابات را می پذیرفتند گذشته باشد. یعنی فقط مساله انتخابات برای مردم مطرح نیست مسائل دیگری هست که دنبال حل و فصل آنها هستند اما در عین حال ما معتقدیم دو چیز می تواند کشور ما را از این وضعیت بحرانی خارج کند؛ یک؛ گفت وگو براساس حقوق تساوی نه گفت وگویی که در تلویزیون پخش شد. آمده اند افراد را زندان کرده اند بعد بحث آزاد می گذارند. مسخره است، من نمی دانم آیا خودشان از خودشان خنده شان نمی گیرد؟ بیرون همه می خندند، دنیا می خندد، جامعه ایران می خندد، خودشان هم در دلشان می خندند. این گفت وگو نه؛ گفت وگوی آزاد و پرنشاط در چارچوب های قانونی. این می تواند اندکی مساله ما را تسکین بدهد. دومین مساله یی که باید رعایت شود حرکت در مسیر قانون است. خیلی از قوانین، قوانین عادلانه یی نیست. مثلاً فرض کنید نظارت استصوابی؛ عادلانه نیست اما قانون است و اصلاح طلبان هم پذیرفته اند با لحاظ این قانون در انتخابات شرکت کنند. اما شما می بینید وقتی نظارت به شورای نگهبانی داده شده که باید بی طرف باشد اما هفت تن از اعضای این شورا از کاندیدایی خاص حمایت می کنند به لحاظ قانونی این نظارت باطل است. من یادم است مرحوم آقای زواره یی در انتخابات دوم خرداد عضو شورای نگهبان بود و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری هم شده بود. در آن زمان به آقای زواره یی گفتند نباید در رای گیری و تایید صلاحیت افراد شرکت کنی. آن عادلانه بود. حالا چطور هفت تن از آقایان به صراحت یک کاندیدا انتخاب کردند، آیا این نظارتشان باطل نیست؟ با تمام معیارهای قانونی و حقوقی این نظارت باطل است. شما می گویید اگر قاضی در دادگاه پیش از دادگاه در مورد پرونده اظهارنظری کرده یا از یکی از طرفین دفاع کرده یا تبری جسته، او دیگر صلاحیت قضاوت ندارد چطور اینها را می گویید؟ قانون یعنی اینکه آقایانی که از حیطه های حق و عدالت و قانونی خودشان تخطی کردند تکلیفشان روشن شود. این طرف هم حرفی نیست. شما می گویید آقای میرحسین و بهزاد نبوی تخلف کرده اند، آنها را به دادگاه بیاورید و به تخلفاتشان رسیدگی کنید. حرفی نداریم. مشارکت تخلف کرده، به تخلفش رسیدگی کنید. اما در دادگاه به جای کیفرخواست بیانیه سیاسی قرائت نکنید. آن موقع ما حتی اگر احساس کنیم حکم عادلانه نیست آن را می پذیریم. قانون یعنی اینکه زندانیان ما که بیش از 45 روز یا دوماه است که نه بازجویی دارند، نه کسی سراغ شان می رود، نه پرونده یی دارند، دسترسی به اطلاعات ندارند، در زندان انفرادی هستند، به طور قطره چکانی اجازه صحبت با خانواده شان را دارند، پرونده شان به دادگاه فرستاده نمی شود؛ این بی قانونی هست یا نه؟ حتماً خلاف قانون است. قانون یعنی اینکه اجازه دهید یک گروه قانونی و مستقل به حادثه کهریزک رسیدگی کند، از بالا تا پایین را بررسی کند و به اتهام هرکس در این میان رسیدگی کند. قانون یعنی اینکه شما اجازه بدهید مجلس طبق روال، کار خود را انجام دهد. به مجلس دستور داده نشود. به قاضی دستور داده نشود. مطابق قانون تجمع و راهپیمایی برگزار شود. برگزارکننده حتماً هم مسوولیتش را می پذیرد. بنابراین من فکر می کنم یک مساله بازگشت به قانون است و خارج شدن از فضای امنیتی و نظامی و ایجاد فضا برای بحث و مناظره های عمومی و خصوصی و دوم بازگشت به قانون است. اگر این دو اتفاق بیفتد به اعتقاد من همه مشکلات کشور حل می شود. کاری است که در گذشته هم پیشنهاد می شد و به آن عمل نمی کردند. به عقیده من اصلاً هم لازم نیست بگویند اشتباه کردیم همین که روند را اصلاح کنند خوب است و اصلاح طلبان به رویشان نمی آورند و برمی‌گردند کارهای عادی و طبیعی را که قبلاً انجام می دادند ادامه می دهند.اصلاح طلبان کینه جو نیستند، انتقام گیر نیستند. فراموش کردن به معنای این است که ببخش و درس بگیر، ببخش و عبرت بگیر. سعید حجاریان که انشاءالله خدا سلامتش بدارد و هرچه زودتر از زندان آزادش کند بعد از قتل های زنجیره یی گفت، قتل های زنجیره یی حادثه یی است که رخ داده. نمی توانیم تاریخ را برگردانیم و جلوی وقوعش را بگیریم اما می توانیم یک کار را بکنیم و عین واکسنی که از میکروب های مرده و ضعیف شده تهیه کرده و به بدن انسان سالم تزریق می کنیم تا دیگر آن بیماری را نگیرد باید این تجربه تلخ قتل های زنجیره یی را عبرتی کرده و به جامعه منتقل کنیم تا دیگر تکرار نشود. این کار را باید بکنیم. بنابراین وقتی گفت وگو آغاز شد، بدون شرط است، اما حتماً بازگشت نظامیان به پادگان ها و ممنوعیت ورودشان به سیاست باید بحث شود. اما حتماً باید بازگشت نظامیان به پادگان ها و عدم ورودشان به اقتصاد که امروز بزرگترین کارتل های اقتصادی را در دست دارند مورد بررسی و گفت وگو قرار بگیرد. در آن زمان حتماً باید مشخص شود انتخابات ما چه ایراداتی دارد. حقشان کجاست، راه های نفوذ و دخالت شان کجاست. همه اینها باید بررسی شود. باید بررسی شود چرا حادثه کهریزک اتفاق افتاد. حالا اینها فقط اشتباه یک قاضی است یا اشتباه یک مامور است. سیستم جایی دچار انحراف شده که این حوادث اتفاق افتاده است.

ما از هر راه حلی استقبال می کنیم. اما نه تحمیل، که بگویند این است و جز این نیست و تنها راه حل همین است. حالا ما هم بپذیریم، آقای خاتمی هم بپذیرد، آقای موسوی هم بپذیرد. خب با این جامعه، با این جوانان چه می خواهید بکنید. آنها باید بپذیرند. من تردید ندارم اگر آقای موسوی امروز بگویند ما اشتباه کردیم همه چیز درست بود ملت می گوید برو دنبال کارت. ملت این را قبول ندارد. آن چیزی که باعث شده همه ما احساس کنیم راهمان درست است این است که ملت این را پذیرفته و حمایت می کند. در این حرکت، ملت پیشتازی می کند. اشتباه آقایان این است که فکر می کنند دو حزب نیمه جان باعث شدند حرکت های سیاسی در داخل جامعه شکل بگیرد. برعکس است. ما داریم دنبال مردم می رویم. راه حل آن است که بتواند افکار عمومی را قانع کند نه بنده رضا خاتمی را، نه سیدمحمد خاتمی و نه میرحسین موسوی یا مهدی کروبی فرزند احمد را. سران اصلاح طلب هم که قانع شوند این ملت قانع نمی‌شود.

برخی اشخاص، برخی در حوزه علمیه قم، برخی در جناح راست از وضع موجود ناراضی اند و می خواهند کاری انجام بشود که امیدواریم به نتیجه برسند. هرچه بشود برای دو طرف گفت وگو بهتر از برخورد فیزیکی و بگیر و ببند است. بگیر و ببند برای طرف مقابل هم دستاوردی نداشته بلکه باعث از بین رفتن حیثیت و آبرویشان هم شده است. پیشنهاد ما این است که به جای اینکه میزگرد تلویزیونی در زندان بگذارید، در دانشگاه میزگرد بگذارید و اجازه دهید هر کس خواست بیاید و شرکت کند.





واردات انواع شمش طلا و نقره هم از پرداخت گمرگی معاف شد


ايلنا
نمایندگان به معافیت واردات انواع شمش طلا و نقره از پرداخت حقوق ورودی رای مثبت دادند و تصویب کردند که این معافیت پس از اتمام برنامه چهارم نیز ادامه یابد.
به گزارش خبرنگار پارلمانی ایلنا در جلسه علنی امروز نمایندگان به بررسی گزارش کمیسیون اقتصادی در رابطه با لایحه معافیت واردات انواع شمش طلا و نقره از پرداخت حقوق ورودی پرداختند و کلیات این لایحه را با 172 رای موافق و 29 رای مخالف به تصویب رسانیدند.
از آنجایی که ماده واحده این لایحه تغییر در برنامه چهارم را ایجاد می‌کرد نیازمند دو سوم آرا بود اما نمایندگان با 141 رای موافق و 17 رای مخالف این ماده را تصویب نکردند.
گفتنی است در ادامه پیشنهاد حذف این ماده واحده مطرح شد که به تصویب نرسید.
همچنین پیشنهادی توسط جهانبخش محمدنیا عنوان شد که براساس آن واردات انواع شمش طلا و نقره توسط بخش دولتی و خصوصی از پرداخت حقوق ورودی معاف می‌شوند که علی لاریجانی با رد این پيشنهاد اظهار داشت كه مجلس با فرض اعم از دولتي و خصوصي به كليات لايحه مذبور راي دادند و اين پيشنهاد مورد تازه‌اي غير از ماده واحده لايحه ندارد.
محمد حسين فرهنگي نيز پيشنهاد داد تا واردات انواع شمش طلا و نقره توسط بانك مركزي از پرداخت حقوق ورودي معاف شوند كه اين پيشنهاد نيز با مخالفت مجلس مواجه شد.
سپس كاظم دلخوش پيشنهاد داد تا در پايان ماده واحده تصريح شود كه قانون مزبور پس از اتمام برنامه چهارم نيز لازم‌الاجرا باشد كه اين پيشنهاد با 160 راي موافق و 13 راي مخالف به تصويب رسيد.
لذا براساس مصوبه مجلس، با الحاق يك تبصره به ماده (4) قانون برنامه چهارم توسط اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، واردات انواع شمش طلا و نقره از پرداخت حقوق ورودي معاف مي‌باشند و اين قانون پس از اتمام برنامه چهارم نيز لازم‌الاجرا خواهد بود.

در ماموریت سیا

یونگه ولت, بیست وهشتم سپتامبر

سرویس مخفی آمریکا ایرانیها را استخدام میکند تا علیه دولت تهران فعال شوند

از یورگ کاین کوبل, ترجمه ف. م با همکاری ن. هدایت

ایرانیهایی که در پایتخت امارات متحده عربی یعنی دوبی در کنسولگری آمریکا برای ویزا مصاحبه میشوند «توسط کارشناسان ایران شناس که به زبان فارسی مسلط میباشند وبرای سیا کار میکنند, نظارت شده و مورد بازجویی قرار میگیرند ودر بعضی موارد نیز برای جاسوسی علیه دولت خودی بکار گرفته میشوند ». این را لوس آنجلس تایمز با تکیه بر کتابی که بتازگی بنام

»City of Gold: Dubaï et le rêve de« capitalisme.

در آمریکا منتشر شده است گزارش میدهد

جیم نویسنده کتاب و گزارشگر سابق خبرگزاری, کرانه آسوشیتد پرس که همچنین مشاور سابق معاون ریاست جمهوری و نخست وزیر امارا ت, شیخ محمد بین رشید المختوم بوده است گزارش میدهد که مقامات بلند مرتبه سیا بطور مکرر که این کنسولگری بدلیل «کمبود بودجه» بایستی تعطیل میگردید با موفقیت دخالت کرده واز تعطیلی آن جلوگیری بعمل آورده اند. چرا که سیا معتقد است بهر شکلی این کنسولگری در فاصله دویست کیلومتر هوایی از ایران دور نمیباشد, «یک معدن طلا برای

Renseignement humain

اطلاعات از منابع انسانی از کشور فارسها میباشد.

هیومن اینتلجنس در کنسولگری دوبی دهها سال است که بطور موفقیت آمیزی اجرا میشود «بوسیله ایرانیهایی داغ متقاضی ویزا». کارنه به لوس آنجلس تایمز میگوید «ایرانیها با سوابق نظامی و دولتی فرا خوانده شدند که بارها به کنسولگری بیایند, ماموران آنها را تحت فشار قرا ر میدهند تا اطلاعات عمیقی را بدست آورند. ». نتیجه این است که آمریکا در موقعیتی است که میتواند اطلاعات مهمی را جمع آوری کند بدون آنکه سفارتی در آنجا - منطور ایران است - داشته باشد واین کار را براحتی از دوبی انجام میدهد.

در اوایل اکتبر سال دوهزار وشش مامورسیاخانم جیلیان برنز یک دفتر ویژه بنا به گزارش روزنامه محافظه کار ترکی ینی سلف بنام

»Iran Présence régionale de bureau «

گشود.

که با یک مشت کامل کارمند همکار تا بتواند بهتر ایران را «زیر نظر» داشته باشد. این روزنامه تیم برنز را یکی ازمسئولین اعتراضات خیابانی توده ای خونین میداند که بعد ا زانتخابات روز دوازدهم ژوئن ریاست جمهوری در ایران اتفاق افتاده است: «این ادعا میشود که« آماده »کردن چنین ضد انقلابی به سال دوهزار وشش سابقه اش بر میگردد. ما فراموش نکرده ایم که رئیس جمهور سابق آمریکا جورج بوش چهارصد میلیون دلار برای سرنگونی رژیم ایران رزرو کرده بود. جیلیانی برنز به دوبی فرستاده شده بود برای ایران, شاید کسی بود که در پشت این کار قرار داشت.

برنز از سال هزار ونهصدونود سه در وزارت خارجه آمریکا, یک خانم کارشناس در تغییر رژیم در تهران میباشد, او حد اقل از زمان دوهزار وسه سخنرانی هایی را ایراد میکند با مضمون

»Que peut acteurs internationaux pour promouvoir un changement démocratique en Iran«

ودر این رابطه نیز از جمله ازحمایت عملی از طرف ضیا آتابایی ایرانی تبعیدی برخوردار است. این خواننده باهوش سابق که زمانی به عنوان تام جونز ایران دیده میشد, از موسسین تلویزیون ملی ایرانیها میباشدکه در لوس آنجلس در آمریکا بطور موفقیت آمیزی سالهاست که کار میکند که گروههای رقیب مخالف ایرانی را از جناحهای سلطنت طلب تا مجاهدین خلق, سازمانهای دانشجویی تا کمونیستهای توده ای را در یک جبهه علیه ملاها برای «دمکراتیزه» کردن ایران گرد هم آورد. برنز از زمان اکتبر دوهزار وشش بطور آشکار کار خود را برروی انتخابات ریاست جمهوری در روز دوازدهم ژوئن دوهزار ونه متمرکز کرد.

یک سال قبل از ورود برنز نفر ارتباطی تبعیدی ایرانی بنام دکتر رامین احمدی از جمله موسسینی میباشد که موسسه

Iran Human Rights Documentation Centre

را ایجاد کرد. در این جا کلاسهای آموزشی برای هزاران ایرانی تاسیس شد که بطور مخفیانه از «آنطرف آب» آمده بودند که در کلاسهای هنر تغییر رژیم, منطق جنگ خیابانی, و ایجاد آتش موقعیت انقلابی «آموزش» ببینند. ایالات متحده اوت پور «جنگجویان خیابانی» که در صربستان در اعتراضات خیابانی توده ای علیه میلزویچ دارای «تجربه کارشناسی» بودند را با پروازویژه به آنجا میآوردند تا به خبرچینهای ایرانی این تجربیات را انتقال دهند و اینرا آمریکا از نظر مالی تامین, اکتیو میکرد, همچنین کسی که شغلش سرنگونی بوده است واز صربستان میباشد, ایوان مارو ویچ یک کارشناس ویژه, که در همه جا در مقابل سکه های که جرینگ, جرینگ شده هر جایی که دنیای غرب میخواهد دمکراسی خود را ایجاد نماید او بکار گرفته شده است و دارای علم بالایی در اثر تجربه هایی در اکرائین, لبنان, ازبکستان, کورسوم داشته است به ایرانیان مخالف نشان میداده است که چه چیزی را سیا و دوائر خارجی در تابستان سال دوهزار ونه در خیابانهای تهران انتظا ردارند.

مامور سیا جیلیان برنز د روز چهارم اوت سال دوهزار ونه پایگاه کار خود را در دوبی ترک کرد. ظاهرا تغییر رژیم در این نقطه زمانی شکست خورده باید اعلام شده باشد. در ادعای دعوی علیه مسئولان ایرانی این نا آرامی ها که در دادگاههایی که بعد ها از طر ف غرب به عنوان «دادگاههای نمایشی» بی اعتبار میشد, ارتباط با سیا و برنز آشکار شد. رضا رفیعی یکی از دوازده نفر ا زمتهمین توضیح میدهد که «من از دوسا ل پیش برای سرویس مخفی در امارات کار میکرده ام و ماهیانه پنج هزار درهم دریافت میکرده ام, فروشانی». جیلیان برنز که به دفتر او نیز این شخص اطلاعات ارسال میکرده است متهم بعنوان یکی از «اشخاص رهبری» کننده خود نام میبرد.


تصاویر: آتش سوزی در بازار طلا فروشان تهران

رژيم خونخوار خامنه ای، درمانده از جنبش ،برای زهره چشم گرفتن و جلوگيری از اعتصاب بازار ،
دست به اتش کشيدن بازار زدند!



نام: