۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

پيام تسليت به مرده يا طلب بخشش ؟








مجيد آژنگ

























در گذشت آخرين آيت الله ، فرصت مناسبی را برای بسياری فراهم آورده تا فيمت ها بالا برده و در آشفته بازار فعلی موقعيت داخلی خود را مستحکم کنند . يکی از اين موج سواران ، همين خانم شيرين عبادی است. پيام تسليت ايشان به مناسبت درگذشت آيت الله منتظری ، نمونه ای است که نشان ميدهد که چگونه ميشود در روز روشن ، آسمان را بزمين دوخت بدون آنکه احتياجی به نخ و سوزن باشد. ايشان پيام تسليت را نه به خانواده و بازمانده گان و مقلدان بلکه مستقيم برای مرده می فرستد. البته خيلی ها با مرده سخن می گويند ، يا از او نقل قول می آورند و يا در ستايش او سرود می خوانند و يا او را زنده ياد خطاب می کنند و..... اما برای شخص مرده پيام تسليت فرستادن تازه گی دارد. بهر حال حکايت اين تسليت و حکمت آنرا بايد در جای ديگری جستجوکرد. خانم شيرين عبادی برای اولين بار از دوران ستم شاهی سخن می گويد بی آنکه در آن دوران ستمی به ايشان شده باشد يا ايشان دفاعی از ستم کشان کرده باشند ، هدف اما تحريف تاريخ و چسباندن تحولات دهه چهل و پنجاه شمسی و بخصوص برآمد توده ای سالهای 56 و 57 به بيضه روحانيت است و بس .( هم نقش و مقام روحانيت را بالا می برد و خود را در سرنگونی رژيم " بيگناه " جلوه می دهد .) در نوبت بعدی اشاره دارد به دوران" جاهلی" و اينکه در شادی آزاد شدن زندانيان سياسی هم نه شرکت داشته و نه به دست بوسی تشريف برده اند . لذا هيچگونه گرايشی به مبارزه سياسی در داخل نداشته و اساسا حقوق بشر ربطی به سياست داخلی ندارد ، به همين دليل هم وقتی که به کنفراسی دعوت ميشود ترجيح ميدهد در باره اسرائيل و امريکا و.. سخن بگويد اما در رابطه با کشتار واعدامهای سياسی در داخل سخنی بميان نياورد. مرحله بعدی بازگشت خمينی از فم به تهران است که از آنجا متوجه تيزهوشی ايشان هم ميشود ، هم نمی شود ، اما باز هم قضيه را جدی نمی گيرد تا اينکه در سال 1364 که ايشان به مقام وليعدی می رسند ، خانم عبادی ديگر ايشان را تحمل نمی کند زيرا که " می پنداشتم که دين را به دنيا فروخته ای ، بيشتر دوست داشتم ترا مجاهد و مبارز ببينم " در اين مرحله معلوم نيست که خانم عبادی چرا با وليعدی ايشان مخالف است اما با پادشاهی خمينی موافق ؟ و چرا زمانی که ايشان همان خواست خانم عبادی را عملی می کنند و درسالهای 66 و 67 لباس " مجاهد و مبارز " را بر تن می کنند ، باز هم خانم شيرين عبادی با انکه می داند که کشتار می کنند " واکنشی در خور نشان نمی دهند " به حبس خانگی ايشان اشاره می کند وخود را سرزنش می کند که به " علت سکوت مرگباری که ايران را فراگرفته بود و خفقانی که گلوی ما را می فشرد مظلوميت ترا فرياد نزدم و ستمگران را رسوا نکردم " ناگفته نماند که دوران حبس خانگی ايشان در دوران رياست جمهوری خاتمی يعنی دوران " شکوفائی اصلاحات " اتفاق افتاد و در آخر دوره دوم خاتمی پايان يافت ، حال چگونه است که خانم شيرين عبادی آن سالهارا خفقان آور قلمداد می کنند ؟ با خوانده اين تسليت نامه و اعترافات ايشان جای هيچ شکی باقی نمی گذارد که کميته نوبل نه بر حسب پرونده اشخاص که بر اساس سياستمداران خاص جوائز را پخش و پلا می کنند . اگر اين تسليت نامه را شوخی نگيريم و اين حلاليت طلبی را سمبليک تلقی نکنيم ، بايد از ايشان سئوال کرد : خانم عبادی شما نه شعار مرگ بر ولايت فقيه را قبول داری نه شعار درود بر ضد ولايت فقيه را؟ نقش شما در ميان بشر چيست ؟ کداميک از حقوق بشر را در ايران مطالبه کردی ؟ چرا اينجا بی روسری ميگردی و آنجا با روسری ؟ ( اين سئوال قديمی ، هميشه جديد است ) اگر علت احترام به قوانين کشوری است ، پس مبارزه برای حقوق بشر در ايران چه معنی ميدهد ، اين حيوانات ، که حقوق بشر را برسميت نمی شناسد ، پس هياهوی شما از بهر چيست ؟ حال که پدرحقوق بشر را دراوريد ، لطفا رحمی به مادرحقوق بشر کنيد . اگر ميشود به مرده تسليت گفت ، چرا نشود جوابيه آنرا شنيد ؟ جوابيه آيت الله منتظری به خانم شيرين عبادی. دخترم بهر چه تو آشفته ای از برای چه پريشان گفته ای تو چرا با اين همه هوش و حواص بعد مرگم ، قدر من داني، چه خاص حال با اينگونه گفتار غريب گو چه خواهی از من ای ، مردم فريب تو اگر درد منو ، درد بشر ميداشتی پس چرا هرگز، تو پا ، در خاوران نگذاشتی تو هنوزم رهبرت آن خود سرا ست بر تو و رهبر هميشه ، سايه آن انتر است حال که دادم من همه چيزش به باد بهر تقسيم غنائم آمدی با جيغ و داد؟ تو اگر در سر نداری باز هم يک نقشه ای رو بکن افشا تمام آنچه را ، که ديده ای مجيد آژنگ 23 دسامبر 3 دی 1

ایرج آذرین / گوش کن، آدمک! پاسخی به مسعود بهنود































29 دسامبر 2009

فقط رژیم نترسیده، مسعود بهنود هم می نویسد "دلهره دارم". (وبلاگ شخصی بهنود، 28 دسامبر) چرا؟ چون مردم به بهانۀ عاشورا به خیابان ها ریختند و نشان دادند که مصصم اند با دست خالی هم شده کاری کنند تا توپ و تانک و بسیجی و کهریزک واقعا بی اثر شود. بهنود تنها نیست، و بیشک حرف دل همۀ آن لیبرال ها و اصلاح طلبانی را می زند که از آغاز جنبش جاری چنین تبلیغ کرده اند که این جنبش ذاتأ "غیرخشونت آمیز" است، همان اهداف اصلاحات طلبی را دنبال می کند، و ابدا شیوه های انقلابی را اتخاذ نخواهد کرد. به رغم این تبلیغات، اتخاذ شیوه های انقلابی برای پیش روی جنبش اجتناب ناپذیر است، و در دو ماه اخیر سیر عینی جنبش با سرعت فراینده ای این حقیقت را نشان می دهد: 13 آبان، 16 آذر، 6 دی. در برابر سیر واقعی جنبش چه می توانند بکنند؟ راه چارۀ سیاسی ای ندارند، این است که از احساسات شان حرف می زنند و پند اخلاقی می دهند.

برای آنها که سابقۀ بهنود را می شناسند خالی از تفریح نیست که شاهد باشند او از اوج قلۀ اخلاق نگران سقوط تودۀ مردم به بی اخلاقی شود: "ما شکست خوردیم. اهل مدارا و تسامح شکست خوردند... امیدوار بودیم که دیگر دادمان را با مشت و گلوله نستانیم... آیا قرار است نسل امروز... از همان راه بگذرد؟ راست بگویم دلهره دارم." یک لحظه فرض کنیم که واقعا بهنود چنان از خشونت بیزار است که با دیدن اعتراضات خشونت آمیز خیابانی هر معیار سیاسی و اجتماعی دیگری در چشم او رنگ میبازد. آری، یک لحظه فرض کنیم که، گاندی که سهل است، اصلا خود عیسی مسیح در کالبد او حلول کرده و آقای بهنود جز اشاعۀ مهرورزی و محکوم کردن خشونت رسالتی ندارد. سوال این است: چرا این روحیۀ مسیحایی وقتی مردم قربانی خشونت هستند هیچگاه نمی جنبد؟

موارد خشونت سیاسی رژیم به کنار، گیرم مسیحای ما نیز حکومت را حق امپراتور می داند. اما وقتی کارگران سنندج را، از زن و مرد، به جرم برگزاری جشن اول مه به تختۀ شلاق بستند چرا صدایی از بهنود در نیامد؟ وقتی کارگران خاتون آباد را، که تنها جرم شان این بود که نمی خواستند شغل شان را از دست دهند، به گلوله بستند بهنود کجا بود؟ آیا سوء تغذیه، تحصیلات ناقص، محرومیت از بهداشت و فرهنگ برای چند میلیون کودک که تنها جرم شان این است که در خانواده ای با دستمزد زیر خط فقر به دنیا آمده اند خشونت نیست؟ آیا یادآوری وضعیت نیمی از جمعیت ایران واقعا لازم است؟ آن میلیون ها زن و مردی که شش ماه است این جنبش توده ای را با شجاعتی که جهانیان را خیره کرده به جلو رانده اند برای پایان دادن به همین خشونت ها برخاسته اند. گلایۀ بهنود از "خشونت" این جنبش درست مثل این است که کسی قربانی تجاوز را به سبب سیلی ای که به گوش متجاوز زده محکوم کند.

واقعیت این است که بهنود نه مسیح است و نه گاندی، و موعظۀ ضد خشونت او ابدا از فلسفۀ اخلاق مایه نمی گیرد، بلکه کاملا هدفی سیاسی دارد. مسأله این بود و هست که نه فقط موسوی و کروبی و خاتمی و جبهۀ مشارکت ایران اسلامی هدف شان حفظ رژیم است، بلکه لیبرال های سکولار و جمهوری خواه ایران نیز که پارلمان و انتخابات سرلوحۀ برنامه شان است، در جنبش جاری استراتژی شان این است که تعرض را صرفا متوجه دولت احمدی نژاد کنند ولی خامنه ای را از آماج حملات مردم خارج کنند. (مثلا نگاه کنید به قطعنامۀ جمهوری خواهان ایران؛ یا نوشته های چند ماه اخیر بیژن حکمت در سایت اتحاد جمهوری خواهان ایران؛ یا مصاحبۀ عزت الله سحابی در همان سایت با عنوان "مایل نیستیم نظام فرو بپاشد"، که از بخت بدشان انتشارش مقارن با روزی بود که در خیابان های تهران و بسیاری شهرها مردم درگیر نبرد تن به تن با نیروهای نظامی و امنیتی و اوباش سپاه و بسیج بودند!)

با 13 آبان و عمومیت یافتن شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر ولایت فقیه روشن شد که به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی هدف استراتژیک جنبش است. و با 6 دی برای هر ناظر شکاکی هم روشن شد که برای رسیدن به این هدف استراتژیک جنبش می رود تا راه انقلابی را اتخاذ کند. سیل خروشان جنبش لیبرالیسم ایران را در امواج خود غرق کرده است. از لحاظ سیاسی حرفی ندارند و ورشکسته اند، این است که موعظه های اخلاقی بناچار جای محوری در تبلیغات شان پیدا کرده است.

بیش از ده سال است که ترجیع بند تبلیغات ضد سوسیالیستی لیبرالیسم ایران این بوده که مارکسیست ها ایدئولوژیک هستند و می خواهند طرح های مکتبی خود را به جامعه تحمیل کنند؛ ولی لیبرال ها تجربه گرا هستند، از واقعیت حرکت می کنند، به خواسته و آراء مردم، هرچه باشد، احترام می گذارند، و این اثبات دموکرات منشی آنهاست. شش ماه جنبش توده ای نشان می دهد که قضیه درست برعکس است: این مارکسیست ها بوده اند که با تکیه بر دستگاه فکری شان توانسته اند منطق عینی جنبش را بشناسند و شعارها و استراتژی انقلابی خود را بر مبنای خواسته ها و تحرک عینی تودۀ مردم طرح کنند. و این لیبرال ها بوده اند که با توجیهات فکری نامنسجم و ناقص، اسیر پندارهای ایدئولوژیک خود بوده اند و اهداف و استراتژی کاملا ذهنی ای را تنها در انطباق با آرزوهای مکتبی خود در جنبش تبلیغ کرده اند. امروز هم که جنبش آشکارا به راهی می رود که نادرستی تبیین لیبرال ها از خواسته ها و حرکت تودۀ مردم را نشان می دهد، بجای اینکه "دموکرات منشی" به خرج دهند و آراء مردمی که در خیابان ها با پاهای خود رأی داده اند را بپذیرند، مردم را سرزنش اخلاقی می کنند و دلهره گرفته اند! برای امثال بهنود من (با الهام از برتولت برشت) پیشنهاد بهتری دارم: چرا این مردم را منحل نمی کنید و مردم دیگری را بجایش انتخاب نمی کنید؟!

فيلم : پخش کیک و ساندیس در تظاهرات دولتی !


ما اهل کوفه نيستيم ، پشت يزيد بيا يستيم !

اطلاعاتی تازه در رابطه با جانباختگان میدان ولیعصر تهران


اطلاعاتی تازه در رابطه با جانباختگان میدان ولیعصر تهران
شناسایی یک از جانباختگان میدان ولی عصر و واکنش مسئولین در رابطه با تصادف عمدی ماموران نیروی انتظامی

خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندان، اندیشه و بیان: یک وب سایت نزدیک به اصلاح طلبان ( آینده نیوز) در خبری اعلام داشت امیــر ارشــد تاجمیــر، فرزند شهین مهین فر گوینده و مجری پیش كسوت رادیو و تلویزیون، یكی از كشته شدگان عاشورای تهران بوده كه در اثر هجوم خودرو در میدان ولیعصر تهران مورد اصابت قرار گرفت.

هنوز معلوم نیست كه وی در دم جان سپرده و یا پس از انتقال به بیمارستان. پیكر او تا این لحظه تحویل خانواده‌اش داده نشده. امیر ارشد تاجمیر ۲۵ ساله و یكی از دو پسر خانم شهین مهین فر بوده است.

سردار رادان که براي ارائه گزارشي پيرامون وقايع روز عاشورا و نيز حوادث بعد از آن در مجلس حضور يافته بود.
آخرين آمار كشته‌شدگان حوادث عاشورا همان طور كه در اطلاعيه نيروي انتظامي آمد 7 نفر اعلام کرد.

سردار رادان در ادامه در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه شايع شده يكي از خودروهاي نيروي انتظامي موجب زير گرفتن دو نفر شده است آيا اين موضوع را تاييد مي‌كنيد يا خير اظهار داشت: من در مصاحبه‌ام نيز اعلام كردم كه دو نفر در سانحه تصادفي فوت شدند كه ماشين و مالك آن شناسايي شده‌اند و در صدد شناسايي راننده آن هستيم و اين خودروي متعلق به نيروي انتظامي نبوده بلكه شخصي بوده است.

سردار احمدی مقدم نیز در پاسخ به سؤال خبرنگاري مبني بر وجود فيلم مبني بر زير گرفتن مردم توسط ماشين پليس گفت: نبايد حرف بي‌ربط زده شود. بايد تصاوير و مدارك خود را ارائه كنيد. اين گونه نيست كه سؤالي دروغ بپرسيم و سوء استفاده كنيم.سردار احمدي مقدم تاكيد كرد: هيچ تصويري در خصوص زير گرفتن مردم توسط خودروي پليس وجود ندارد.

لازم به ذکر است مجموعه فعالان حقوق بشر طی خبری در روز حادثه پرده از این جنایت هولناک برداشته است در همین رابطه لازم می دانیم تا فیلم مسندی که اخیرا از سوی معترضین در وب سایت یوتوب منتشر شده است را در اینجا قرار دهیم.



















منبع خبر : خبرگزاری هرانا

Balatarin بالاترین Donbaleh دنباله

"مثل برف آب می شوید" فیلم - مقاومت مردم در برابر گارد ضد شورش، 6 دی؛


Reflections of War - 14 Feb 09 - Part 1






Watch part two Watch part three Watch part four


On December 27, 2008, Israel's already crippling siege on the neighbouring Gaza Strip escalated into a brutal war.
Reflections of war

Ayman Mohyeldin
Sherine Tadros

In just three weeks more than a thousand Palestinians were killed and a further 100,000 civilians left homeless.

Al Jazeera was the only global news network reporting from both inside Gaza and Israel for the entirity of the conflict.

Throughout Ayman Mohyeldin and Sherine Tadros brought news of the human tragedy unfolding to living rooms throughout the English speaking world.

They found themselves as vulnerable as the civilians of Gaza and now they give their full accounts of what it was really like to report that war.

Reflections of War can be seen on Al Jazeera from Sunday, December 27, 2009 at the following times GMT: 1400; Monday: 0600, 1900; and Tuesday: 0300.


More than 1,400 Palestinians were killed in Operation Cast Lead, but author says the war damaged Israel's standing in international public opinion [EP



More than 1,400 Palestinians were killed in Operation Cast Lead, but author says the war damaged Israel's standing in international public opinion [EPA]

One year has passed since the savage Israeli attack on the Gaza Strip, but for the people there time might as well have stood still.

Since Palestinians in Gaza buried their loved ones - more than 1,400 people, almost 400 of them children - there has been little healing and virtually no reconstruction.

According to international aid agencies, only 41 trucks of building supplies have been allowed into Gaza during the year.

Promises of billions made at a donors' conference in Egypt last March attended by luminaries of the so-called "international community" and the Middle East peace process industry are unfulfilled, and the Israeli siege, supported by the US, the European Union, Arab states, and tacitly by the Palestinian Authority (PA) in Ramallah, continues.

Policy of destruction

Amid the endless, horrifying statistics a few stand out: Of Gaza's 640 schools, 18 were completely destroyed and 280 damaged in Israeli attacks. Two-hundred-and-fifty students and 15 teachers were killed.

Of 122 health facilities assessed by the World Health Organization, 48 per cent were damaged or destroyed.

in depth

Ninety per cent of households in Gaza still experience power cuts for 4 to 8 hours per day due to Israeli attacks on the power grid and degradation caused by the blockade.

Forty-six per cent of Gaza's once productive agricultural land is out of use due to Israeli damage to farms and Israeli-declared free fire zones. Gaza's exports of more than 130,000 tonnes per year of tomatoes, flowers, strawberries and other fruit have fallen to zero.

That "much of Gaza still lies in ruins," a coalition of international aid agencies stated recently, "is not an accident; it is a matter of policy".

This policy has been clear all along and it has nothing to do with Israeli "security".

Destroying resistance

From June 19, 2008, to November 4, 2008, calm prevailed between Israel and Gaza, as Hamas adhered strictly - as even Israel has acknowledged - to a negotiated ceasefire.

That ceasefire collapsed when Israel launched a surprise attack on Gaza killing six people, after which Hamas and other resistance factions retaliated.

Even so, Palestinian factions were still willing to renew the ceasefire, but it was Israel that refused, choosing instead to launch a premeditated, systematic attack on the foundations of civilised life in the Gaza Strip.

Author says the war aimed to erode support for Hamas but failed to do so [GALLO/GETTY]
Operation Cast Lead, as Israel dubbed it, was an attempt to destroy once and for all Palestinian resistance in general, and Hamas in particular, which had won the 2006 election and survived the blockade and numerous US-sponsored attempts to undermine and overthrow it in cooperation with US-backed Palestinian militias.

Like the murderous sanctions on Iraq throughout the 1990s, the blockade of Gaza was calculated to deprive civilians of basic necessities, rights and dignity in the hope that their suffering might force their leadership to surrender or collapse.

In many respects things may seem more dire than a year ago.

Barack Obama, the US president, whom many hoped would change the vicious anti-Palestinian policies of his predecessor, George Bush, has instead entrenched them as even the pretense of a serious peace effort has vanished.

According to media reports, the US Army Corps of Engineers is assisting Egypt in building an underground wall on its border with Gaza to block the tunnels which act as a lifeline for the besieged territory [resources and efforts that ought to go into rebuilding still hurricane-devastated New Orleans], and American weapons continue to flow to West Bank militias engaged in a US- and Israeli-sponsored civil war against Hamas and anyone else who might resist Israeli occupation and colonisation.

Shifting public opinion

These facts are inescapable and bleak.

However, to focus on them alone would be to miss a much more dynamic situation that suggests Israel's power and impunity are not as invulnerable as they appear from this snapshot.

A year after Israel's attack and after more than two-and-a-half years of blockade, the Palestinian people in Gaza have not surrendered. Instead they have offered the world lessons in steadfastness and dignity, even at an appalling, unimaginable cost.

It is true that the European Union leaders who came to occupied Jerusalem last January to publicly embrace Ehud Olmert, the then Israeli prime minister, - while white phosphorus seared the flesh of Gazan children and bodies lay under the rubble - still cower before their respective Israel lobbies, as do American and Canadian politicians.
But the shift in public opinion is palpable as Israel's own actions transform it into a pariah whose driving forces are not the liberal democratic values with which it claims to identify, but ultra-nationalism, racism, religious fanaticism, settler-colonialism and a Jewish supremacist order maintained by frequent massacres.

The universalist cause of justice and liberation for Palestinians is gaining adherents and momentum especially among the young.

I witnessed it, for example, among Malaysian students I met at a Palestine solidarity conference held by the Union of NGOs of The Islamic World in Istanbul last May.

And again in November, as hundreds of student organisers from across the US and Canada converged to plan their participation in the global Palestinian-led campaign of boycott, divestment and sanctions modeled on the successful struggle against South African apartheid in the 1980s.

'Bankrupt' state

This week, thousands of people from dozens of countries are attempting to reach Gaza to break the siege and march alongside Palestinians who have been organising inside the territory.

Each of the individuals traveling with the Gaza Freedom March, Viva Palestina, or other delegations represents perhaps hundreds of others who could not make the journey in person, and who are marking the event with demonstrations and commemorations, visits to their elected officials, and media campaigns.

Against this flowering of activism, Zionism is struggling to rejuvenate its dwindling base of support.

Multi-million dollar programmes aimed at recruiting and Zionising young American Jews are struggling to compete against organisations like the International Jewish Anti-Zionist Network, which run not on money but principled commitment to human equality.

Increasingly, we see that Israel's hasbara [propaganda] efforts have no positive message, offer no plausible case for maintaining a status quo of unspeakable repression and violence, and rely instead on racist demonisation and dehumanisation of Arabs and Muslims to justify Israel's actions and even its very existence.

Faced with growing global recognition and support for the courageous non-violent struggle against continued land theft in the West Bank, Israel is escalating its violence and kidnapping of leaders of the movement in Bil'in and other villages [Muhammad Othman, Jamal Juma and Abdallah Abu Rahmeh are among the leaders of this movement recently arrested].

Travel fears

In acting this way, Israel increasingly resembles a bankrupt failed state, not a regime confident about its legitimacy and longevity.

And despite the failed peace process industry's efforts to ridicule, suppress and marginalise it, there is a growing debate among Palestinians and even among Israelis about a shared future in Palestine/Israel based on equality and decolonisation, rather than ethno-national segregation and forced repartition.

Last, but certainly not least, in the shadow of the Goldstone report, Israeli leaders travel around the world fearing arrest for their crimes.

For now, they can rely on the impunity that high-level international complicity and their inertial power and influence still afford them.

But the question for the real international community - made up of people and movements - is whether we want to continue to see the still very incomplete system of international law and justice painstakingly built since the horrors of the Second World War and the Nazi holocaust dismantled and corrupted all for the sake of one rogue state.

What we have done in solidarity with the Palestinian people in Gaza and the rest of Palestine is not yet enough. But our movement is growing, it cannot be stopped, and we will reach our destination.

Ali Abunimah is co-founder of The Electronic Intifada and author of One Country, A Bold Proposal to End the Israeli-Palestinian Impasse. He will be among more than 1,300 people from 42 countries traveling to Gaza with the Gaza Freedom March this week.

The views expressed in this article are the author's own and do not necessarily reflect Al Jazeera's editorial policy.


Source: Al Jazeera

'Punish, humiliate, terrorise'





Gaza's humanitarian crisis not a 'natural disaster' but a 'deliberate policy', author says[GALLO/GETTY]

As the one year anniversary of Israel's attack on the Gaza Strip is marked, it is vital to re-examine Operation Cast Lead within the wider context of Israel's approach to both Gaza and the Palestinians.

There is a danger that the scale of the devastation and the international protests which followed the war can deflect attention from the broader Israeli policies of collective punishment and deliberately-engineered socio-economic collapse.

The first important part of this context for both before - and since - Israel's attack on the Gaza Strip is the crippling blockade.

in depth

The isolation of the Gaza Strip actually goes back to the early 1990s, when Israel first implemented the system of 'closure' and fenced off the territory. But Israel's current tight control of the Gaza Strip dates back to the aftermath of the Palestinian Legislative Council elections in January 2006, and then Hamas' armed defeat of Fatah in the summer of 2007.

Thus even before the widespread targeting of civilian infrastructure by the Israeli military a year ago, the Gaza Strip had been subjected to what the Goldstone report described as "a systematic policy of progressive isolation and deprivation".

'Economy dismantled'

Since 2007, aid as a proportion of all imports into the Gaza Strip has increased eightfold. Workforce unemployment stands at around 40 per cent, with only seven per cent of factories operational. The weekly average for truckloads of goods entering Gaza is a quarter of the quantity in the first half of 2007.

Months before Operation Cast Lead, an aid agency report described how the blockade "is destroying public service infrastructure in Gaza" and "has effectively dismantled the economy".

Little wonder then that the World Health Organisation's mission to Gaza reported in May this year that "since 2006, the health effects of the blockade have included stagnating life expectancy, worsening infant and child mortality, and childhood stunting".

Israel has also maintained a tight control over Gaza's air space and territorial waters, the population registry, and movement between Gaza and the West Bank.

Political strategy

The second crucial context for Operation Cast Lead is the overarching political strategy behind Israel's collective punishment of Palestinians in Gaza. For the humanitarian catastrophe documented in numerous reports by the UN and NGOs is not, of course, a 'natural disaster' but a deliberate, political policy.

War was intended to diminish civilian support for Hamas, White says [EPA]
One of Israel's main aims over the last few years has been to keep Hamas diplomatically and internationally isolated. Tzipi Livni, the then foreign minister, told a press conference a few days into Operation Cast Lead of how it was "important to keep Hamas from becoming a legitimate organisation" (a reason for Israel preferring not to extend a six-month truce).

Another key Israeli goal, evident in both the ongoing blockade as well as the brutal military assault of Operation Cast Lead, is to punish the civilian population in the hope of turning them against Hamas.

In early 2006, an advisor to Ehud Olmert, the then Israeli prime minister, said that "the idea is to put the Palestinians on a diet" in order to pressure the elected Hamas-majority government.

In September 2007, Israeli newspaper Ha'aretz reported on the Israeli military's plans "to limit services to the civilian population in Gaza" in order "to compromise the ability of Hamas to govern".

It was this logic that shaped Israel's military operations which, in the words of the UN's Goldstone report, were "directed by Israel at the people of Gaza as a whole, in furtherance of an overall policy aimed at punishing the Gaza population".

'De-developing' Gaza

That this was a "carefully planned" assault intended "to punish, humiliate and terrorise a civilian population" was clear at the time.

The Jerusalem Post reported Shimon Peres, the Israeli president, as saying that Israel's aim was to "to provide a strong blow to the people of Gaza so that they would lose their appetite for shooting at Israel".

As hundreds of Palestinians were being killed, The Washington Post related how the "hope" of Israeli officials was that "Gazans become disgusted with Hamas and drive the group from power".

An Israeli ex-national security adviser told The New York Times that "the terrible devastation" caused by going beyond just "military targets" would lead to "a lot of political pressure" on Hamas.

Targeting civilians to advance a political goal is a standard definition of terrorism: in the words of the US state department, "premeditated, politically motivated violence perpetrated against noncombatant targets". US federal law describes terrorism as violence or "life-threatening acts" apparently intended "to intimidate or coerce a civilian population".

A final part of Israel's political strategy for the Gaza Strip is to turn the territory into a depoliticised humanitarian crisis, its population rendered utterly dependent on international aid. This is the strategy of 'de-development' that has been going on for decades and which is now intensified and more brutal.

Zionism's contemporary dilemma

But the third and final context for recalling the events of a year ago means looking beyond just Gaza to take in Israel's policies toward the Palestinians as a whole.

Israel's regime of control over the Palestinians, both those in the Occupied Territories as well as those with citizenship in the pre-1967 borders, is a response to political Zionism's historic and contemporary dilemma: how to create and maintain a Jewish state in a land with a non-Jewish population.

In 1948 and 1967, Israel was able to carry out the mass expulsion of Palestinians. Since then, however, Israel's policies toward the Palestinians, aimed at maintaining the domination of one group over another, have been guided by two, parallel principles: maximum land with the minimum number of Arabs, and, the maximum number of Arabs on the minimum amount of land.

That is how the blockade of Gaza and Operation Cast Lead fit in with the eviction of Palestinians in East Jerusalem, the consolidation of the settlement blocs in the West Bank, and Israeli state policy toward the Negev and Galilee.

Slowly, Palestinians are being forced out, whether through house demolitions, the removal of residency permits, or the creation of conditions which make the continuation of normal life impossible.

There is no 'solution' to Gaza outside of a just peace for Palestinians and Jewish Israelis that can only emerge when the Palestinian people's rights under international law are realised, and Israel's policies of dispossession, separation, and structural discrimination are seriously challenged.

Ben White is a freelance journalist and writer specialising in Palestine/Israel. His articles have appeared in publications like the Guardian's 'Comment is free', New Statesman, Electronic Intifada, Middle East International, Washington Report on Middle East Affairs, and others. His first book, Israeli Apartheid: A Beginner's Guide, was published earlier this year by Pluto Press.

The views expressed in this article are the author's own and do not necessarily reflect Al Jazeera's editorial policy.


Source: Al Jazeera

Displaced and desperate in Gaza




A year after the war, many displaced families still live in tents [GALLO/GETTY]

One year has passed since the beginning of Operation Cast lead, Israel's 22-day military assault on the besieged Gaza Strip and suspended is a word that best describes daily life in the Strip; the internal reconciliation process, peace talks with Israel, and most importantly, reconstruction being halted until further notice.

On the street, conversations shift between two topics: The first is the 'internal peace process' between rival parties Fatah and Hamas. The other is a possible, even partial opening of the borders by Israel to allow rebuilding to begin; a topic alluded to casually with much cynicism and little hope.

Israeli ground and air raids between December 27, 2008 and January 17, 2009 left extensive damage and mass devastation in its wake.

Factories, businesses, public service buildings, farms, mosques and schools were targeted, hundreds destroyed or damaged. About 15,000 homes were either demolished or severely damaged.

One year later and 20,000 people are still displaced, living with relatives, or in makeshift shacks. Many of them have almost resigned themselves to living in temporary accommodations permanently.

'Help is not coming'

in depth

Abu Subhi, a resident of Beit Lahi, is one of thousands who received a tent from the Red Cross, following the destruction of his home during the war on Gaza.

Today, his tent serves as an extra room to an adjoining shack he built from wooden planks and corrugated iron sheets to house his family.

"I used to have a home and six children. My oldest son was killed in the war and I lost my home. It has been one year and all I've gained is the knowledge that help is not coming. The siege before the war was brutal. The siege after the war is pure evil," he says.

And while a small number of displaced families remain in tents, shacks like Abu Subhi's have sprung up on the sites of demolished homes all over the Strip.

The few who can afford it have rented apartments, but in one year not one single house has been rebuilt.

Nevertheless, there have been efforts on the part of international NGOs to prepare for the reconstruction of public and private buildings.

The United Nations Development Program (UNDP) launched a rubble removal project that discarded 600,000 tonnes of rubble left over after the war, as part of its early recovery process.

Frustration and despair

The images of the mounds of rubble in the Zeitoun neighbourhood of Gaza City, one of the areas most heavily hit during the war, became representative of the scale of the destruction left behind.

Today, the same areas of this neighbourhood have been cleared, and where residents hoped new homes would be built, shacks, trailers and even mud houses have been erected.

According to a report issued by the UN Conference on Trade and Development, the damage to the civilian infrastructure after the war equals four times the size of the Gaza economy.

Over $4bn were pledged by the international community for reconstruction in March.

The reconstruction process would not only put the Strip on the road to recovery, but would also provide hundreds of thousands of jobs in a multitude of sectors, and assist in decreasing the unprecedented 60 per cent unemployment rate.

But, the continued indefinite delay has created an overwhelming sense of frustration and despair among Gazans.

'Downhill from rock bottom'

At least 20,000 people were displaced by Israel's war on Gaza [EPA]
In the vegetable market in Gaza City vendors arrange and rearrange their produce, occasionally catering to the odd customer; a far cry from the hustle and bustle of what was once one of the liveliest areas in Gaza.

Raafat Hijazi supports a family of 15, his wife and three daughters, in addition to 11 nephews and nieces whose parents - Rafaat's brothers and their wives - were killed during the Israeli aggression.

Raafat considers himself fortunate. Although business is slow, there will always be customers to buy his fruit and vegetables.

"Before the war we thought it could not get any worse. But despite the siege, things weren't as bleak as they are now. You really can go downhill from rock bottom. At most only 10 truckloads of produce are allowed in through the Israeli controlled crossings," he says.

This is compared to 70 truckloads during the two year blockade preceding the war on Gaza; already only 25 per cent of the amount required to meet the needs of the population.

Paying tunnel prices

But the tunnels between Gaza and Egypt are yet again a means to make up the shortages of produce in the market.

Items such as oranges and Guava are now being brought in through the tunnels.

But Raafat points out that the prices are so high, shoppers prefer not to waste money on what they call 'luxury items' such as fruit.

"By the time the produce, or any other items, make it to the stalls and shelves in the market they cost three or four times as much as they typically should," he explains.

The same goes for items ranging from fish and cattle, to electronics, clothing and fuel, each ranging in the disparity between original price and tunnel price.

On one hand, the tunnels allow for the entry of necessities that would otherwise not be available, on the other tunnel trade is costly to both merchants and customers.

During the past 12 months the amount and range of items brought in through the tunnels has increased significantly, a development resulting directly from Israel's tightening of the siege on the Strip.

Today, 15 per cent of food requirements in the Gaza Strip are being met by items that come in through tunnels, and yet 76 per cent of the population has become food insecure, as opposed to 53 per cent before the war.

'Dying a slow death'

23 DAYS, 23 STORIES

December 27: 96 widows, 245 orphans
December 28: Life in the ruins
December 29: 'My children are dead'
But despite ingenuity in dealing with the challenges posed by the continued blockade, Israel's war on the Strip, resulted in billions of dollars worth of damage to the civilian infrastructure, which was already suffering major breakdowns following a two year blockade before the war.

One year later, electricity, water and sanitation systems not only fall short of providing the residents of the Strip with the minimum supply required for each household, but are also on the verge of collapse.

One fifth of the Gaza shore is polluted due to improper disposal of waste water into the sea. The waste water system sustained extensive during the war, and one year later there have been no repairs or maintenance.

A large portion of the costal area in Gaza is not fit for swimming or fishing, depriving Gazans of one of their only recreational outlets and most important industries.

But the majority of the population believes that this is the lesser of two evils.

In the town of Khan Younes in the central Gaza Strip locals are only too familiar with the occurrence of sewage water flooding their streets and even their homes.

Nabil Shakshak, a schoolteacher and father of three, lives only metres away from a sewage lake, created as a temporary holding place for the neighbourhood's waste water until reconstruction of a waste water treatment plant can begin.

"This is a health and environment hazard," he says. "My children are constantly sick, the ground, air and water we drink is contaminated."

"What we don't understand is that the resources, the funding, the workers, the skill, it's all there. We're dying a slow death because Israel chooses to say no repairs can be made. Someone explain this to my children."

Nabil's sentiments are not uncommon among the population of the Gaza Strip.

Many also believe that until the international community actively takes a stand against Israel's collective punishment measures, Israel will never allow the rebuilding process to begin.

Source: Al Jazeera

احمدی مقدم در پاسخ به تصاویر جنایات نیروی انتظامی: هيچ تصويري وجود ندارد و شما هم دروغ نگوييد و حق نداريد ديگر سئوال‌های دروغ بپرسيد


فرمانده نيروي انتظامي با بيان اينكه در روز عاشورا از مداراي پليس سوء استفاده شد، اظهار كرد كه ديگر مدارا نمي‌كنيم و با مداراي سابق برخورد نمي‌شود.

به گزارش خبرنگار ايلنا، سردار اسماعيل احمدي‌مقدم در حاشيه همايش معاونان اجتماعي نيروي انتظامي با حضور در جمع خبرنگاران به حوادث روز عاشورا اشاره كرد و گفت: تهديدهاي تروريستي در مناطق مختلف و همچنين فراخواني جريان فتنه را در اين روز داشتيم كه البته در بسياري مناطق وضعيت امن بود.

وي با بيان اينكه پيش از اين نيز اعلام كرده بوديم كه در مقابل جريان اغتشاش‌گر تلاشمان خشونت حداقلي است و اگر اغتشاش كردند برخورد مي‌كنيم گفت: از مداراي پليس سوء استفاده كردند و به سمت ماموران حمله كردند و حتي سردار رجب‌زاده را كه قصد صحبت با آنها را داشت، مورد حمله قرار دادند. از اين رو معلوم بود كه سازمان‌يافته براي اغتشاش و حمله و اهانت به مقدسات آمده بودند.

رئيس پليس كشور ادامه داد: نمي‌خواهم بگويم همه از اين دست بودند اما در اين شرايط تفكيك آسان نيست و افراد بايد خودشان را از اين جريان جدا كنند.

احمدي‌مقدم ادامه داد: 11 صبح به سمت پليس حمله شد و پليس نيز با اغتشاش‌گران برخورد و تعدادي از آنها را دستگير كرد.

فرمانده نيروي انتظامي تاكيد كرد: ديگر مدارا نخواهد شد و با دستگير شدگان نيز با مداراي سابق برخورد نمي‌شود به طوري كه تا تحقيقات تكميل نشود،آزاد نمي‌شوند و از سوي دستگاه قضايي نيز حتما با اغتشاش‌گران برخورد قاطع صورت مي‌گيرد.

احمدي‌مقدم اقدامات تجمع‌كنندگان را محاربه خواند و افزود: اينكه چشم پليس را كور كنند به فرمانده پليس حمله كنند، تكايا را تخريب كنند و به مقدسات اهانت كنند و پرچم‌هاي عزاداري را آتش بزنند در هيچ جاي دنيا اینگونه نیست كه پليس با اين اقدامات برخورد نكند.

فرمانده ناجا تاكيد كرد: دوره مدارا تمام شد و ديگر با اغتشاش‌گران مدارا نمي‌شود و برخوردها شديدتر می شود.

احمدي‌مقدم با بيان اينكه تكليف روشن شد در رابطه با خساراتي كه به نيروي انتظامي وارد شد گفت:‌ 110 تا 120 نفر از پرسنل نيروي انتظامي با درجات مختلف مصدوم و حدود 60 نفر در بيمارستان بستري شدند.

رئيس پليس كشور با بيان اينكه ماموران خواستند خشونت به خرج ندهند، گفت:‌ وگرنه برخورد با اين افراد براي پليس سخت نيست اما ما را ناچار كردند برخورد شديدتري داشته باشيم.

به گفته احمدي‌مقدم يكي دو خودرو و چند موتورسيكلت نيروي انتظامي آتش زده شد و به وسايل مردم نيز آسيب رسيد.

فرمانده نيروي انتظامي با اشاره به كشته‌شدگان روز عاشورا توضيح داد: كسي را از پل انداختند، يكي را با اسلحه ساچمه‌اي كشتند که اين از جريان كشته‌سازي حكايت مي‌كند.

وي با بيان اينكه خسارات ما چندان مهم نيست تصريح كرد:‌ اما اين نشانه برانداز بودن جريان است كه نشان مي‌دهد در حد يك كار سياسي نيست.

وي در رابطه با آمار متناوب از تعداد و نحوه كشته‌شدگان روز عاشورا گفت: در نهايت بايد گزارش پزشكي قانوني گرفته شود و گزارش‌هايي كه داده مي‌شود گزارش‌هاي اوليه است اما در اين روز تنها يك نفر با سلاح گرم كشته شده كه آقاي موسوي بوده و در يكي از خيابان‌هاي فرعي با گلوله ترور شده است.

وي در رابطه با دستگيري عوامل اين اقدام گفت: از آنجا كه دستگيري‌ها فقط از سوي نيروي انتظامي نبوده بايد بررسي‌ها تكميل شود اما در مجموع حدود 500 نفر دراين اغتشاشات دستگير شدند.

فرمانده نيروي انتظامي در رابطه با خبري مبني بر زير گرفته شدن مردم از سوي يك خودرو گفت:‌ در مورد خودرويي كه اغتشاش‌گران را زير كرد، مالك خودرو شناسايي شد و معلوم شد كه اين خودرو سرقت شده بوده است و سارق اقدام به اين كار كرده است كه تحقيقات براي شناسايي اين فرد در حال انجام است.

احمدي‌مقدم در پاسخ به سئوالي در رابطه با تصاويري در سايت‌هاي اينترنتي و زير گرفته شدن برخي افراد از سوي خودروهاي غيرشخصي گفت: هيچ تصويري وجود ندارد و شما هم دروغ نگوييد و حق نداريد ديگر سئوال‌هاي دروغ بپرسيد.

به گفته احمدي‌مقدم خودروي شخصي كه اغتشاش‌گران را زير گرفته شناسايي شده و پلاكش هم وجود دارد.

فرمانده نيروي انتظامي در رابطه با خودرويي كه اعلام شد از سوي آن علي موسوي ترور شده است، گفت: اين خودرو هنوز شناسايي نشده و خبري مبني بر شاسي‌بلند بودن اين خودرو اشتباه است و اين خودروي شاسي‌بلند خودرويي است كه اغتشاش‌گران را زير گرفته است چرا كه هنوز خودرويي كه موسوي را زده كشف نشده است.

وي در پاسخ به سئوالي در رابطه با ورود ماموران انتظامي به يكي از خبرگزاري‌ها گفت: اگر قرار شد هر ساختماني محل امني براي اغتشاش‌گران باشد احتياج به مجوز نيست و پليس براي تعقيب اغتشاش‌گر احتياجي به مجوز ندارد و در روز براي ورود به ساختمان مجوز نمي‌خواهد.

وي با بيان اينكه ورود پليس به ساختمان اين خبرگزاري اشتباه نبوده است، گفت: شما هم با فضاسازي رسانه‌اي اشتباه درست نكنيد مامور ما اجازه دارد در تعقيب مجرم وارد اماكن شود.

احمدي‌مقدم در رابطه با اطلاعيه‌اي كه شب پس از عاشورا از سوي پليس منتشر و پس از دقايقي از سايت پليس برداشته شد، گفت: ما اطلاعيه‌اي نداريم يك اشتباهي شد و سايت پليس اطلاعيه‌اي را گذاشت كه بلافاصله هم برداشت و ما نيز بلافاصله خبر اصلاح شده را داديم.

فرمانده نيروي انتظامي در رابطه با نحوه كشته شدن افراد در روز عاشورا و كشته شدن يك يا دو نفر با اسلحه ساچمه‌اي گفت: پليس هم در دفاع از خودش مجاز به استفاده از ابزارش است و هيچ جاي دنيا نداريم كه پليس مجروح شود از اين رو در صحنه‌هاي بعدي پليس با اقتدار بيشتري برخورد مي‌كند.

وي اذعان كرد كه اسلحه‌ ساچمه‌اي جزو سلاح‌هاي ضد شورش پليس است.

فرمانده نيروي انتظامي در رابطه با ورود سلاح به كشور نيز گفت: ورود سلاح روند نامطلوبي دارد و معمولا از عراق وارد مي‌شود كه سرويس‌هاي اطلاعاتي غربي نيز در اين رابطه نقش دارند.

به گزارش ايلنا، فرمانده ناجا در رابطه با همايش معاونان اجتماعي نيروي انتظامي نيز گفت: در رابطه با برنامه‌هاي امسال و آمادگي براي برنامه پنجم بررسي‌هاي لازم به عمل آمد و رويكرد اساسي پليس يك رويكرد اجتماعي است و تلاشمان اين است كه روند جامعه‌محوري و افزايش مشاركت مردم را ارتقا دهيم.

به گفته وي بررسي مطالبات مردم وآموزش همگاني از برنامه‌هاي پليس است و بايد تلاش كنيم تا در پايان برنامه پنجم قدري از پليس محسوس به سمت پليس نامحسوس حركت كرده باشيم كه البته روند برنامه چهارم هم خوب بوده است.

احمدي‌مقدم همچنين در رابطه با عزاداري‌هاي عاشورا و تاسوعا اظهار كرد: از قبل خودمان را آماده كرده و اشاره كرده بوديم كه آمادگي لازم را داريم چرا كه شايد 70 ميليون در كشور عزاداري كنند و هر كسي سرگرم عزاداري است كه انتظار از پليس نيز اين است كه در آماده‌باش باشد.


دانشجوی دانشگاه علم و صنعت در بازداشت؛ احضار ۵۰ دانشجو به کمیته انضباطی

ابداع روش جدید بازداشت دانشجویان از سوی حکومت

پس از وقایع روز دانشجو و حوادث روز گذشته دانشگاه علم و صنعت که طی آن دانشجویان مورد ضرب و شتم نیروهای بسیج و انصار قرار گرفتند، حدود۵۰ دانشجوی این دانشگاه به کمیته انضباطی احضار شدند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر ماموران حراست با تماس با منزل این دانشجویان ضمن تهدید خانواده ها آنها را جهت دریافت نامه به دانشگاه فرا خوانده اند.

طی اتفاقات روز گذشته ۸ دی حدود ده دانشجو از درون دانشگاه بازداشت شده و به خارج دانشگاه منتقل گشتند.

امروز ۹ دی نیز ماموران حراست ۳ دانشجو را از کتابخانه عمومی دانشگاه خارج و به مکانی نامعلومی منتقل کردند.

با احتساب دانشجویان بازداشت شده دانشگاه علم و صنعت در روز عاشورا، تاکنون حدود ۲۰ دانشجوی دانشگاه علم و صنعت طی ۳ روز اخیر بازداشت شده اند.

بازداشت دانشجویان در دانشگاه توسط لباس شخصی ها ابداع جدید نیروهای سرکوبگر جهت فشار به دانشگاه ها است.

با توجه به ممنوعیت ورود نیروهای انتظامی به دانشگاه بعد از وقایع کوی دانشگاه، لباس شخصی ها در لوای دانشجویان بسیجی به دانشگاه ها انتقال یافته، دانشجویان را ابتدا با اشک آور و چماق مصدوم کرده، سپس به خارج دانشگاه منتقل می کنند.

حمله وحشیانه نیروهای انصار حزب الله دانشگاه آزاد مشهد را به خاک و خون کشید

mashad-azad-uniامروز چهارشنبه در دانشگاه آزاد مشهد افراد گروه انصار و بسیج وارد دانشگاه شده و با سر دادن شعارهایی در حمایت از آیت الله خامنه ای و با در دست داشتن چاقو و قمه، دانشگاه آزاد مشهد را به خاک و خون کشیدند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در پی برگزاری مراسم عزاداری سوم شهدای عاشورا توسط دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد، در حوالی ساعت 1 بعدظهر چندین اتوبوس حامل نیروهای انصار و بسیج وارد محوطه دانشگاه شده و بیش از 500 تن را پیاده کردند. این افراد مسلح به چاقو و قمه به سمت دانشجویان حمله کردند که در پی آن بیش از ۸ دانشجو به بیمارستان منتقل شدند.

بنابرگزارش ها یکی از اساتید دانشگاه آزاد مشهد نیز با ضربه چاقو نیروهای حامی ولایت مجروح شده و یکی از دانشجویان دختر نیز به دلیل ضربه چوب به شدت از ناحیه سر آسیب دیده است.

این افراد غیردانشجو بدون هیچ گونه ممانعتی و به شکلی سازماندهی شده وارد دانشگاه شده و دانشجویان را که در مقابل دانشکده معماری تجمع کرده بودند به صورت وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار دادند.

دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد امروز به مناسبت سوم شهدای روز عاشورا تجمع سکوت برگزار کرده و سرکوب مردم را محکوم کردند.

گرچه دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد برنامه گرامیداشت شهدای روز عاشورا را «تجمع سکوت» اعلام کرده بوده و هیچ گونه شعاری سرندادند اما با حمله نیروهای انصار و بسیج با چوب، قمه و اسپری فلفل مواجه شدند.

به گفته شاهدان عینی همزمان نیروی انتظامی خیابان های منتهی به دانشگاه را مسدود و با گاز اشک آور مردم و دانشجویان را پراکنده کردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر نیروهای انصار دانشجویان را به بیرون دانشگاه منتقل کرده و نیروهای امنیتی آنان را بازداشت می کردند.

از تعداد دقیق بازداشت شده گان اطلاع در دست نیست ولی بنابر گزارش ها بیش از ۷۰ نفر از دانشجویان و مردم بازداشت و به کلانتری قاسم آباد منتقل شدند.

در پی این حمله وحشیانه نیروهای انصار با چاقو و زنجیر و قمه، کلاس‌های درس این دانشگاه تعطیل شده است.

خبرنامه امیرکبیر


خبر تکمیلی از جرس:

دستکم ۱۰ دانشجو با چاقو مجروح و ۴۰ دانشجو بازداشت شدند

حمله انصار و لباس شخصی ها به دانشگاه آزاد مشهد

در حمله وحشیانه اراذل و اوباش انصار به تجمع دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد دستکم 10 دانشجو دختر و پسر به شدت مجروح و بیش از 40 دانشجو این دانشگاه بازداشت شدند. حال دو تن از دانشجویان به شدت وخیم گزارش شده است. برخی گزارش ها حاکیست این دو دانشجو که از ناحیه گردن چاقو

خورده اند، به شهادت رسیده اند.

نیروهای مهاجم حامی دولت کودتا 8 دختر و چندین دانشجو پسر را با چاقو زدند.

گزارش های موثق دریافتی از دانشگاه آزاد مشهد حاکیست در پی تجمع بیش از 2000 تن از دانشجویان این دانشگاه ساعت 11 چهارشنبه نهم دی ماه برای یادبود شهدای عاشورا ، نیروهای انصار که از حمایت نیروهای یگان ویژه ، لباس شخصی و حراست دانشگاه برخوردار بودند با باتوم ، قمه ، چاقو و

زنجیر به صحن دانشگاه وارد شده و به دانشجویان حمله کرده و دهها دانشجو را مضروب کردند .

این گزارش حاکیست دانشجویان زخمی در حالی که در خون می غلتیدند با ماشین های دولتی به خارج از دانشگاه منتقل شده اند و از وضعیت این دانشجویان هیچ اطلاعی در دست نیست. یکی از کارکنان دانشگاه نیز در این حمله چاقو خورد.

نیروهای مهاجم حامی کودتا تمامی شیشه های دانشکده های فنی و معماری را شکستند. پس از این حمله، دانشگاه تعطیل و توسط نیروهای امنیتی و یگان ویژه اشغال شد.

از عصر امروز نیز ماموران امنیتی جهت بازداشت فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد مشهد به منازل آنها مراجعه کرده اند.

كشتار وحشیانه‌ی مردم محكوم است!

كانون نویسندگان ایران

كشتار وحشیانه‌ی مردم محكوم است!

چهار شنبه ۹ دی ۱۳۸۸ - ۳۰ دسامبر ۲۰۰۹

kanoon.jpg
در روزهای پنجم و ششم دی‌ماه («تاسوعا و عاشورا»)‌ حاكمیت كه برای حل بحران فراگیر خود، مانند همیشه، پاسخی جز سركوب و اعدام و سنگسار ندارد مردم معترضی را كه درخواستی جز آزادی ندارند به خاك و خون كشید.
كانون نویسندگان ایران، كه بنا بر منشور خود وظیفه‌ی خود را دفاع بی‌قید و شرط از آزادی بیان و قلم و اندیشه بی هیچ حصر و استثنا برای همگان می‌داند، این كشتار را محكوم می‌كند و خواهان رسیدگی به این جنایت و آزادی فوری صدها بازداشت‌شده است.

كانون نویسندگان ایران

۸ دی‌ماه ۱۳

ظاهرات «چند میلیونی» به روایت خبرگزاری فارس

تظاهرات دولتی در تهران
میلیون داریم تا میلیون!





تظاهرات «چند میلیونی» به روایت خبرگزاری فارس


تصویری از تظاهرات میلیونی مخالفین بعد از کودتای انتخاباتی


تظاهرات «چند میلیونی» به روایت خبرگزاری فارس


تصویری از تظاهرات میلیونی مخالفین بعد از کودتای انتخاباتی


راه پیمایی پرشکوه و دشمن شکن، در تصاویر مستقیم شبکه ی خبر


تصویری از تظاهرات میلیونی مخالفین بعد از کودتای انتخاباتی

حافظان هفت تیر بدست عاشورا روزعاشورا، روی پل کالج تهران

http://www.peiknet.com/1388/03Dey/09/page/1.jpg

فیلم : شکستن شیشه‌ی خودرو و پاشیدن اسپری فلفل به صورت راننده، 6 دی، عاشورا


از محرم و عاشورای ۶۷ تا محرم و عاشورای ۸۸

- ایرج مصداقی

محرم ۶۷ را در حالی آغاز کردیم که در سیاه‌ترین روزهای کشتار ۶۷ به سر می‌بردیم، خون از در و دیوار می‌بارید. به هر کجا که می‌نگریستی مرگ بود و مرگ.
هر صبح همراه با خیل عزیزانم به راهرو مرگ می‌رفتم و شب، تنها، با پاهایی سنگین و پشتی خمیده از بار اندوه یارانم به سلول باز می‌گشتم. شبانگاه در تنهایی سلول با چشمانی اشکبار سرگرمی و دلخوشی‌‌ام شنیدن بوق ماشین عروس از دوردست‌ها بود. من متعلق به نسلی بودم که در غم‌انگیزترین روزهای زندگی‌اش، دلش غنج می‌زد برای شادی مردمش. در جلد سوم خاطراتم «تمشک‌های ناآرام» در توصیف احساسات متناقض آن روزها نوشتم:

به ماه محرم نزدیک می‌شدیم، هر شب صدای بوق ممتد ماشین‌های حامل عروس که در گوهردشت تردد می‌کردند، به گوش می‌رسید. مردم برای ساعتی هم که شده فارغ از همه‌ی ناراحتی‌ها و بدبختی‌هایشان، خوشحال بودند. از صمیم قلب خود را در شادکامی آن‌ها سهیم می‌دیدیم. مگر نه این که برای آوردن لبخند به لب‌هایشان، این همه مصیبت را در طول سالیان تحمل کرده بودیم؟ حالا چه باک! بگذار شادی کنند. ما نیز همراهشان می‌خندیم و برایشان آرزوی خوشبختی می‌کنیم. کاشکی امشب نفهمند که در این‌جا چه می‌گذرد. در بیرون، زندگی همچنان در پشت درها و دیوارهای زندان و قتلگاه جاری بود. از صمیم قلب راضی بودم و در دلم قهقهه می‌زدم. احمق‌ها را ببین! فکر می‌کنند راه زندگی را سد می‌کنند. امروز چند نفر را از ما گرفتید؟ گوش کنید صدای بوق‌ها‌یشان را که نوید زندگی می‌دهد! پیوندهای جدید شکل می‌گیرند. امشب نطفه‌های جدیدی بسته خواهند شد، با آنان چه خواهید کرد؟ شنیدن بوق ماشین عروس اعتماد عجیبی به من می‌داد. احساس می‌کردم زندگی ادامه خواهد یافت و به این ترتیب بچه‌ها ادامه خواهند یافت.

شاید خیلی‌ها که نوشته‌ی مرا خواندند ما را نسلی رمانتیک و غرق در رویاهای دست نیافتنی خود ارزیابی کردند. اما حوادث تابستان ۸۸ و به ویژه محرم و عاشورای ۸۸ نشان داد که پیش‌بینی ما صرفاً برخاسته از رمانتیسم انقلابی و یا رویاهای شیرین کسی که در سخت‌ترین و غم‌انگیزترین روزهای زندگی‌اش تلاش می‌کند روحیه خود را حفظ کند نبود.
امروز بهتر از هر روز دیگر مشخص شده است که «بچه‌ها ادامه» یافته‌اند و «زندگی» برخلاف اراده‌ی دشمنانش «ادامه خواهد یافت».
آن روزها، وقتی که بغض راه گلویمان را گرفته بود، عزیزی با اندوهی برخاسته از دل، هجرانی‌مان را در «دشت جواهر» سرود:

«دیروز ما باغ این دشت را
با خون خویش
از گل گوهر، پر کردیم
بادی که چون عجوزه‌ای عاصی
عصا زنان می‌گذشت
باغ را پرپر کرد»

«دشت جواهر» در ادامه از تلاش نسلی که از کشتار ۶۷ جان به در برده بود می‌گفت:

«امروز، باز
ما که از همان جوهریم
قلب خویش را باغ می‌کنیم
خون را با یاد یاران، به هوهویی داغ می‌کنیم
و قطره‌های هوش و حوصله و ستیز را
دانه دانه می‌کاریم»

خامنه‌ای به عنوان وارث خمینی نسل برخاسته از انقلاب ۵۷ را می‌شناخت و خطر آن را همچون شبحی برای خود و حاکمیت‌اش احساس می‌کرد. نسل ما، نسل جان بدر برده از کشتار ۶۷ هم آماده بود تا سنگین‌ترین بها را بپردازد. بی‌خود نبود که خامنه‌ای داس خود بر گرفت و دوباره گل‌هایمان را پرپر کرد.
سیامک طوبایی، جواد تقوی، حسن افتخارجو، بهنام مجدآبادی، محمد سلامی، یدالله پاک نهاد، هوشنگ محمدرحیمی، احمدرضا محمدی مطهری، سیاوش ورزش‌نما، اصغر بیدی، مهرداد کمالی، مهرزاد حاجیان، امیرغفوری، سید محمود میدانی و ... (۱) نمونه‌های روشن نسلی بودند که دوباره «قلب» خود را «باغ» کرد و «قطره‌های هوش و حوصله و ستیز را دانه دانه» کاشت.

آن‌ها می‌‌دانستند چه می‌کنند بی‌خود نبود که فریاد می‌زدند:

«فردا، بر باغ این دشت
که قلب ماست
ستیزه خواهید روئید
و از آب
آتش خواهد جوشید»

خمینی کوشید تا اثری از نسل ما باقی نگذارد. او به نمایندگی از رژیمی جنایتکار تصور می‌کرد که حساب همه جا را کرده‌‌است:
او در پاسخ نامه‌ی موسوی اردبیلی که در مورد کیفیت اجرای حکم کشتار زندانیان بی‌دفاع سؤال کرده بود:

1. «آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بوده‌اند و محاكمه شده‌اند و محكوم به اعدام گشته‌اند ولي تغيير موضع نداده‌اند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايي كه حتي محاكمه هم نشده‌اند محكوم به اعدامند؟
2. آيا منافقين كه محكوم به زندانِ محدود شده‌اند و مقداري از زندانشان را هم كشيده‌اند ولي بر سر موضعِ نفاق مي‌باشند محكوم به اعدام مي‌باشند؟ »
نوشت:
«در تمامِ موارد فوق هركس در هر مرحله اگر بر سرِ نفاق باشد حكمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد. در مورد رسيدگي به وضع پرونده‌ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»

خمینی به خیال خام خود با کشتار محرم ۶۷ و خامنه‌ای به تصور باطل خود با کشتارهای بعد از آن می‌خواستند تکلیف جنبش را یکسره کنند. برای همین در بحبوحه‌ی کشتار ۶۷ به صراحت عنوان می‌‌شد که نظام تصمیم گرفته است دیگر زندانی سیاسی نداشته باشد. تلاش آنها بر این پایه قرار گرفته بود که صورت مسئله را برای همیشه پاک کنند.
خمینی مانند همه جباران تاریخ نمی‌توانست درک کند نسلی که در تابستان ۶۷ چشم بر جهان می‌گشاید خواب را بر او و جانشینانش حرام می‌کند. او نمی‌دانست خون قتل‌عام شدگان یک دهه، روزی به جوشش خواهد آمد و در فریادهای مردم دوباره جریان خواهد یافت.

***
در محرم و عاشورای ۶۷ ما تنها بودیم، کسی از سرنوشت ما خبردار نمی‌شد. برای جلوگیری از خبر انتشار کشتار ۶۷ همه تمهیدات لازم را فراهم کرده بودند. جنایت در خاموشی و سکوت انجام می‌گرفت.
در نمازها و نمایش‌های جمعه و جماعات مرگ ما را فریاد می‌زدند. ما را فریادرسی نبود. جوخه‌های اعدام یک دم از کشتار باز نمی‌ایستادند. در ماه های بعد دستگاه دروغ و عوامفریبی با مهارت به توجیه کشتار مشغول بود.
در محرم و عاشورای ۶۷ در حالی که داغ عزیزانم را به دل داشتم زیر لب زمزمه می‌کردم:

«ما، شکسته، ما خسته
ای شما به جای ما پیروز،
این شکست و پیروزی بکامتان خوش باد
هر چه فاتحانه می‌خندید!
هر چه می‌زنید، می‌بندید،
هر چه می‌برید، می‌بارید،
خوش بکامتان اما، نعش این عزیز ما را هم به خاک بسپارید » (اخوان ثالث)

در محرم ۶۷ دغدغه‌ی نعش عزیزانم را داشتم. می‌‌دانستم از هیچ بی حرمتی به اجساد آن‌ها کوتاهی نمی‌کنند.
در بهمن ۱۳۶۰ به چشم دیده بودم که چگونه پاسداران از روی پیکرهای غرق در خون موسی خیابانی و اشرف ربیعی و دیگر شهدا می‌دویدند و شادمانی و هلهله می‌کردند.

و امروز در عاشورای ۸۸ در مقابل دوربین‌های تلویزیونی میلیون‌ها نفر شاهد هستند که لشکریان یزید با ماشین از روی بدن‌های لهیده‌ی تظاهرکنندگان بی‌دفاع عبور می‌کنند.

در محرم ۶۷ تنها آیت‌الله منتظری صدای ما را شنید و به جانیان حرمت محرم و خون بیگناهان را گوشزد ‌کرد:

«من ديدم آنها دارند كارشان را ادامه مي‎دهند، اول محرم شد من آقاي نيري كه قاضي شرع اوين و آقاي اشراقي كه دادستان بود و آقاي رئيسي معاون دادستان و آقاي پورمحمدي كه نماينده اطلاعات بود را خواستم و گفتم الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه داريد، آقاي نيري گفت : “ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام كرده ايم، دويست نفر را هم به عنوان سرموضع از بقيه جدا كرده ايم كلك اينها را هم بكنيم بعد هر چه بفرماييد...»

اما جانیان به اذن امام خود که بر جایگاه یزید تکیه زده بود حرمت محرم را نگاه نداشته و همچنان به جنایت مشغول بودند. در روز دوم محرم، عادل نوری، غلامرضا کیاکجوری، قنبر نعمتی، محمد رفیع نقدی، سعید غفاریان را که تازه از نماز ظهر فارغ شده بودند به قتلگاه‌ بردند.
قتلگاه جایی نبود جز «حسینیه گوهردشت». اگر حسین بن‌ علی در محرم ۶۱ قمری در گودال قتلگاه کربلا، سر از تنش جدا شد، در محرم ۱۳۶۷ هجری در حسینیه گوهردشت سر صدها نفر بربالای دار رفت. جنایتکارانی که حرمت محرم را زیرپا گذاشته بودند عمد داشتند این جنایت بزرگ و فراموش ناشدنی را در «حسینیه» انجام دهند و بر بالای پیکر شهیدان جشن شادی بر پا کرده و نان خامه‌ای تقسیم کنند.
اگر در محرم ۶۱ قمری، برادر پیشوای عاشورا به خاطر بیماری از مرگ جست، در محرم و عاشورای ۶۷ یزید زمان خمینی، به بیماران نیز رحم نکرد. بیمار قطع نخاعی، ناصر منصوری را بر برانکارد به قتلگاه برده و به دار آویختند. کاوه نصاری که امکان راه رفتن نداشت قلمدوش ظفر جعفری افشار به قربانگاه رفت و محسن محمدباقر با پاهایی آهنی و عصا زنان راهروی مرگ را طی کرد و جاودانه شد.
اگر در عاشورای سال ۶۱ قمری و دوران بربریت ، زنان و اهل بیت حسین بن علی از کشتار وحشیانه جان به در بردند در جنایت محرم ۱۳۶۷ هجری خمینی و لشکریانش به زنان بچه‌دار هم رحم نکردند و کودکانی را که در زندان بالغ شده بودند نیز به دار آویختند. از میان زنان مجاهد بند ۳ آموزشگاه اوین هیچ یک زنده نماندند.

در روزهای سیاه محرم ۱۳۶۷ شب که از راه می‌رسید جانیان فارغ از کشتار روزانه، لباس‌های سیاه برتن کرده و با به دست گرفتن علم و کتل در محوطه‌ی زندان دسته‌های سینه‌زنی به راه می‌انداختند. درست مثل این روزها که دجالانه در خیابان‌ها و تکایا و حوزه‌های علمیه و ... پس از فارغ شدن از جنایت، روضه حسین می‌خوانند.
پیشتر در محرم ۶۲ نیز پاسداران در راهروهای گوهردشت دسته‌ی سینه‌زنی راه می‌انداختند و در مقابل سلول زندانیانی که نشان کرده بودند توقف کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم شدید قرار می‌دادند. من در آن سال یکی از مشتری‌های ضیافت‌های محرم جانیان بودم و در روز عاشورا بیش از بقیه روزها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم.
در محرم ۶۲ بود که قبرهای زندان قزلحصار را راه‌اندازی کردند و بعدها صدها دختر جوان را در آن‌ها به بند کشیدند.
نسل ما را زنده به گور می‌کردند، در راهروهای مرگ در زیر کابل و زنجیر و شکنجه بدن‌هایمان را خرد می‌کردند و شبانه نمایش «شام غریبان» می‌دادند و وقیحانه بر مظلومیت حسین می‌گریستند.

***

امروز در محرم و عاشورای ۸۸ در بر همان پاشنه می‌چرخد. اما ما تنها نیستیم، فریادمان در گلو خفه نمی‌شود، بغض راه گلویمان را نمی‌گیرد. خلقی که آزادی را اراده کرده به میدان آمده و رو در روی یزید و لشکریانش ایستاده است. بزرگترین کانال‌های خبری دنیا مجبور می‌شوند دلاوری‌ زنان و مردان قهرمان میهن‌مان را نشان دهند.
این بار ، فتح و پیروزی مردم در چشم‌انداز است.

دوباره در محرم ۸۸ تاریخ تکرار می‌شود. این بار مردم به جان آمده و نسلی که در سال خون گرفته ۶۷ به دنیا آمد به میدان آمده‌اند. این بار جنایت نه در خفا و در دهلیزهای مرگ که در پیش چشمان نگران مردم دنیا اتفاق می‌افتد.
در عاشورا و محرم ۶۷ دنیا به مدد یزید آمده بود. آمریکا و کشورهای اروپایی چشمان‌شان را بر جنایت بزرگ خمینی بسته بودند.
اما در عاشورای ۸۸ دنیا نمی‌تواند سکوت اختیار کند. آمریکا و اروپا مجبور به موضع‌گیری شده و می‌شوند.

در محرم ۸۸ جانیان ابتدا در اطلاعیه‌ی رسمی منکر کشته شدن مردم شدند. درست مثل سال ۶۷ که رفسنجانی مدعی شد «منافقین» به دروغ هیاهو کرده‌اند که هزاران تن از هوادارانشان اعدام شده‌اند.
در حالی که مأموران یزید برای هشدار به موسوی سینه‌ی خواهرزاده او را نشانه‌گرفتند مدعی هستند یأجوج و مأجوج او را ترور کرده‌اند. درست مثل آن روزها که به پیرمرد‌های توده‌ای ۷۰ ساله هم رحم نکرده بودند و محتشمی و خامنه‌ای و مجید انصاری و جواد لاریجانی و ولایتی و ... مدعی بودند تنها تعدادی را که از مرزهای غربی به کشور حمله کرده‌ بودند اعدام کردیم.

دسیسه های دیروز و امروز جانیان یکسان است. آن روز جنایتکاران توجیه‌‌شان برای کشتار بیرحمانه‌ی زندانیان این بود که چنانچه مجاهدین قادر به فتح تهران و دیگر شهر‌ها می‌شدند زندانیان قتل‌عام شده با آن‌ها همکاری می‌کردند!
موسوی اردبیلی و کروبی داستان را به گونه‌ای دیگر گفتند. اولی مدعی بود که زندانیان از امکان عفو در سال‌های گذشته استفاده نکرده‌ و لاجرم بهایش را پرداختند و دومی دهسال بعد نیز در اعتراض نسبت به خیرخواهی آیت‌الله منتظری مدعی بود که قتل‌عام شدگان زندانیان تواب را کتک زده بودند و به همین دلیل به عقوبت دچار شدند!

امروز لشکریان یزید در حوزه علمیه قم و شورای نگهبان و جامعه روحانیت مبارز و سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و مجلس شورای اسلامی و ... به صف شده‌ و ادعا می‌کنند که کشته شدگان، عناصر وابسته‌ای بوده‌اند که برای رقص و پایکوبی و جشن و شادمانی در روز عاشورا به خیابان آمده بودند. این بار جرم کشته شدگان این است که حرمت عاشورا را نگاه نداشته اند. حرمت عاشورا در تفسیر لشکریان یزید و مراجع تقلید دربار یزید، شعار «مرگ بر خامنه‌ای» و «ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیم» و «ابوالفضل علمدار خامنه‌ای را بردار» است.

در محرم ۶۷ برای بیمه کردن حکومت یزید همگی دست به یکی کرده بودند. در آن روزگار تنها احمد خمینی و خامنه‌ای و رفسنجانی و محمدی ری‌شهری و فلاحیان و لاجوردی و ناطق نوری و لاریجانی و عسگراولادی و بادامچیان و یزدی و جنتی و اوباشان‌شان نبودند که «سور عزای ما را به سفره نشسته بودند» در آن روزها عبدالکریم موسوی اردبیلی و میرحسین موسوی و محمد موسوی خوئینی‌ها و موسوی بجنوردی و عبدالله نوری و علی اکبر محتشمی و مهدی کروبی و محمد خاتمی و مجید انصاری و یوسف صانعی و سعید حجاریان و بهزاد نبوی و مصطفی تاج زاده و دیگر سینه چاکان خمینی نیز بر جنازه‌‌هایی که در خاوران و بهشت‌زهراهای میهن در گورهای دسته جمعی و ناشناس به خاک سپرده می‌شدند هلهله و شادی می‌کردند و بر زخم‌های خانواده‌ها و جان بدر بردگان محرم ۶۷ نمک می‌پاشیدند.

از محرم و عاشورای ۶۷ بیست و یکسال می‌گذرد و در این مدت «گندم ری» به مذاق بسیاری نساخته است. احمد خمینی به دست مأموران خامنه‌ای کشته شد و نبوی و حجاریان و نوری و تاج زاده و کرباسچی و عطریانفر و اکبر گنجی و خیلی‌های دیگر پایشان به زندان یزید باز شد و گوشه‌‌ی ناچیزی از آن‌چه را که بر نسل ما روا داشته بودند لمس کردند.
کروبی و خاتمی و موسوی و موسوی خوئینی‌ها و محتشمی و ... در صفی قرار دارند که چه بسا کارشان به زندان یزید کشد.
آن‌هایی که امروز در صف یزید قرار گرفته‌اند نگاهی به گذشته کنند و ببینند چه بر سر سینه چاکان دیروز یزید آمد. اگر به آن‌چه می‌گویند باور دارند پس: «فاعتبرو یا اولی‌الابصار»
در فردای مرگ خمینی، احمد خمینی و رفسنجانی و آیت‌الله هایی همچون طاهری و احمد آذری قمی و یوسف صانعی و... هریک به طریقی روایتی از یزید زمان خمینی جعل کردند تا خلعت ولایت فقیهی را به تن خامنه‌ای بپوشانند.
یزید که بر تخت نشست، اول احمد خمینی را از میان برداشت، سپس آذری قمی را جان به لب آورد و آنگاه نوبت به آیت‌الله طاهری رسید که خانه نشین شود و سپس رجاله‌گانش مرجعیت صانعی را نفی کردند و شیخ منافق نامیدندش. او به چشم نتیجه‌ی دروغی را می‌بیند که در سال ۶۸ ساخته و پرداخته کرده بوده. او خامنه ای را « نه تنها مجتهد مسلّم بلکه فقيه جامع الشرايط واجب‌الاتباع » نیز معرفی کرده بود. همگان به یاد داریم که آیت‌الله منتظری به عنوان شیخ‌الفقها چگونه فتوا دادن خامنه‌ای را زیر سؤال برد و مهر بطلان بر فقاهت او زد. خامنه‌ای بلایی نبود که بر سر آیت‌الله منتظری در نیاورد. در سنین پیری و کهولت پنج سال وی را در بازداشت خانگی نگه داشت. در این کار زشت خاتمی و رفسنجانی و کروبی و شورای امنیت ملی و ... یزید را همراهی کردند. اما خامنه‌ای به جای قدردانی از آن‌ها امروز برای سر رفسنجانی و بقیه ولی‌نعمت‌هایش نقشه می‌کشد.

سکوت در مقابل حکم ضد اسلامی خمینی مبنی بر مرتد اعلام کردن مجاهدین در فتوای کشتار ۶۷ که نمازشان ترک نمی‌شد راه را باز کرد تا امروز رجاله‌‌هایی همچون حسین شریعتمداری و کوچک زاده به نیابت از خامنه‌ای امثال کروبی و موسوی و فرزندان رفسنجانی را مرتد اعلام کنند.

در دو دهه‌ی گذشته خاتمی و رفسنجانی و کروبی نیز به مانند خامنه‌ای و یزدی و هاشمی شاهرودی و احمدی نژاد و لاریجانی و ... شمر و خولی و حرمله و ابن زیاد‌ و عمر سعد و شریح‌های قاضی دوران را خلعت بخشیده و به پست‌های مهم‌تر گماردند و یا درخواستش را از خامنه‌ای کردند. این گونه بود که حسینعلی نیری و ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی و اسماعیل شوشتری و علی مبشری و محسنی اژه‌ای و علی رازینی و محمد مقیسه‌‌ و ده‌ها جنایتکار دیگر ارتقای مقام یافتند و امروز همراه با یزید زمان برای سرشان نقشه می‌کشند.

گذشته را فراموش نکرده‌‌ایم اما در عاشورای ۸۸ مهم نیست که پیش‌تر در کدام صف بوده‌ای، مهم آن است که صف خود را امروز مشخص کنی. بی پرده و بی آلایش. صف مردم در مقابل صف خمینی و خامنه‌ای قرار دارد. با هیچ بهانه‌ای نمی‌شود در پشت یزید دیروز سنگر گرفت و بر یزید امروز تاخت. با هیچ بهانه‌ای نمی‌شود سنگ آیت‌الله منتظری را که در مقابل جنایت محرم ۶۷ ایستاد به سینه زد و خود را پیرو راه امام رذالت پیشه‌ای معرفی کرد که دستش به خون بیگناهان کشته شده در محرم ۶۷ آلوده بود.

جان کلام آن که خامنه‌ای گریزی از سرنوشت محتوم خویش نخواهد داشت. بارگاه او نیز همچون بارگاه یزید بن معاویه آبریزگاه مردم خواهد شد.

ایرج مصداقی

محرم ۱۳۸۸

Irajmesdaghi@yahoo.com

پانویس:
۱- این افراد پس از آزادی از زندان توسط جوخه‌های مرگ رژیم ربوده شده و به قتل رسیدند.