۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه

فیلم سربریدن دومین خبرنگار امریکایی بدست داعش

یک مقام آمریکایی درباره انتشار ویدئوی سر بریدن یک خبرنگار آمریکایی دیگر گفت که این اقدام داعش نشان می‌دهد این گروه پیکارجویانی از اروپای غربی با آشنایی به فرهنگ آمریکا دارد.



به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر از تسنیم،  یک مقام آمریکایی بعد از انتشار خبر بریدن سر یک خبرنگار آمریکایی دیگر با طرح این ادعا که این خبرنگار ماه پیش اعدام شده بود اما پخش فیلم آن  این موضوع را نشان‌دهنده حضور آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در گروه داعش و تسلط آنها بر فرهنگ آمریکا دانست.

این مقام آمریکایی گفته انتشار این فیلم بعد از اتمام تعطیلات «روز کارگر» در آمریکا نشان می‌دهد داعش پیکارجویانی از اروپای غربی و آمریکا دارد که با مرسومات کاری در این کشورها آشنا هستند؛ وی گفته شواهد حاکی از آن است که استاتلوف ماه گذشته اعدام شده، یعنی زمانی که بسیاری از آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در حال گذراندن تعطیلات بوده‌اند اما ویدئوی مربوط به قتل وی امروز منتشر شده تا اثر آن به حداکثر برسد.

داعش روز سه‌شنبه با انتشار ویدئویی مدعی شد سر «استیون ساتلوف» روزنامه نگار آمریکایی را از تن جدا  کرده است. این گروه دو هفته پیش نیز همین اقدام را برای جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی دیگری که گروگان گرفته شده بود انجام داد.
دانلود
در این ویدیو ابتدا ساتلوف (خبرنگار آمریکایی) زبان به انتقاد از رئیس جمهور آمریکا می گشاید و می گوید: اوباما! تو با سیاست های خارجی خود و از جمله دخالت در عراق، جان ما را گرفتی. بهتر بود به فکر منافع کشور و ملتت می بودی.

سپس جلاد داعش نیز خطاب به اوباما مطالبی را بیان می کند و در ادامه سر از تن استیون جدا می کند.
خبرنگار امریکایی
خبرنگار امریکایی
خبرنگار امریکایی
خبرنگار امریکایی
خبرنگار امریکایی

در ویدئوی انتشار یافته از جیمز فولی فرد قاتل با اشاره به یک خبرنگار دیگر گفته در صورتی که آمریکا به حملات هوایی به مواضع داعش ادامه دهد وی نیز سر بریده خواهد شد. ساتلوف، همان خبرنگاری است که سر بریده شد.
خبرنگار انگلیسی که قرار است بدست داعش اعدام شود
در فیلمی که امروز انتشار یافته و خبرگزاری فرانسه آن را مشاهده کرده است یک خبرنگار انگلیسی به عنوان قربانی بعدی معرفی شده است.

افشای قرارداد چند میلیارد دلاری سعید مرتضوی با بابک زنجانی


افشای قرارداد چند میلیارد دلاری سعید مرتضوی با بابک زنجانی

سعید مرتضوی روز دوشنبه دهم شهریور به دادسرا رفت
سعید مرتضوی روز دوشنبه دهم شهریور به دادسرا رفت
رئیس کمیته تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی، یکی از اتهامات سعید مرتضوی را، قرارداد معامله ۴۰۰ میلیارد ینی (۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار) او با بابک زنجانی دانست.
به گفته «حسین دهدشتی»، نماینده مجلس ایران، واگذاری ۱۳۸ شرکت و کارخانه در قالب شرکت شستا به بابک زنجانی، سرمایه‌دار زندانی، یکی از اتهامات سعید مرتضوی، رئیس پیشین سازمان تامین اجتماعی است. شرکت شستا، سرمایه‌گذاری سازمان تامین اجتماعی را مدیریت می‌کند.
سعید مرتضوی که روز دوشنبه گذشته برای رسیدگی پرونده خود راهی دادسرای کارکنان دولت شد، با اتهامات متعددی از جمله فساد مالی روبروست. مرتضوی به خبرنگاران گفت که هیچگونه معامله‌ای با بابک زنجانی انجام نداده است. این درحالیست که رئیس کمیته تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی، گفته است که اسناد معامله مرتضوی با زنجانی وجود دارد.
به گفته دهدشتی، مرتضوی در قرارداد واگذاری چندین شرکت، پنج چک به مبلغ ۴۰۰ میلیارد ین ژاپن، برای تضمین قرارداد به بابک زنجانی تحویل داده است.
رئیس کمیته تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی گفت: «بر اساس قانون، مرتضوی هیچ اختیاری برای انجام معامله با افراد دیگر به ویژه بابک زنجانی نداشته زیرا این اقدام بدون مصوبه سازمان بوده که این خود یک تخلف بزرگ وی در دوران ریاست سازمان تأمین اجتماعی است.»
او تخلف دیگر مرتضوی را ارائه چک به زنجانی برای تضمین قرارداد از سوی سازمان تامین اجتماعی عنوان کرد.
بابک زنجانی، سرمایه‌دار ایرانی، متهم است که حدود ۸ هزار میلیارد تومان به دولت بدهکار است. مسئولان دولتی زنجانی را به انجام معاملات غیرقانونی با دولت سابق و بازپس ندادن پول فروش نفت متهم کرده‌اند. در سالهای آخر دولت محمود احمدی‌نژاد، بابک زنجانی برای دور زدن تحریم‌های بین‌المللی و فروش نفت ایران، با دولت همکاری می‌کرد.

فساد و غارت در دوران پهلوی اول (4 ) - 1

 فساد و غارت در دوران پهلوی اول (4 ) - 1


js 20140828 026 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و دومین
سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (105 )

◀ نگاهی به اموال منقول و غیرمنقول رضا شاه
محمد ترکمان محقق تاریخ معاصر ایران درنوشتۀ پژوهشی خود تحت عنوان «نگاهی به اموال منقول و غیرمنقول رضا شاه» اموال غصب شده توسط رضا شاه را مورد بررسی قرارداده‌است و می‌نویسد: مطالعه و بررسی سیاهۀ اموال منقول رضا شاه از جهات عدیده، از جمله جامعه شناختی، جایگاه مالکیت، فرآیند تملک وسازوکار و مؤلفه‌های قدرت و همچنین سیر تحولات اقتصادی و سیاسی ایران معاصر، قابل توجه و دقت می‌باشد. مسائل مذکور از دیر بازمطمح نظر محققین و نویسندگان بوده‌است و در رساله‌های مستقل، یا در جزو نوشته‌های خود، بدان پرداخته‌اند. امید آن داریم که این نوشته مواد و مصالح بیشتری برای تعمیق مباحث فوق فراهم آورده و امکان جمع بندی و تحلیل دقیق‌تری را به وجود آورد.
در بارۀ اموال تحت تصرف و طریق تملک آن توسط رضا شاه ، پس از شهریور1320 مقالات ونوشته‌های فراوان درجراید ومجلات و کتاب‌ها منتشر ودر مجالس قانونگذاری پس از شهریور تا کودتای انگلیسی – آمریکایی و ارتجاعی 28 مرداد 32 بسیار سخن گفته شده‌است.
سخنان و نوشته‌های مطروحه در این ارتباط ، تاکنون اکثر قریب به اتفاق از سوی متظلمین عنوان شده‌است، در صورتی که دراین نوشته ازمنظر اسناد به دست آمده از دربار پهلوی و بنیاد وابسته به آن، این موضوع روایت می‌‌شود.
در سال 1369 ، 9 سند از اسناد مربوط به چهار حساب خارجی رضا شاه در بانک «اونیون دو بانک سوییس»، «رایش کردیت گزلشافت برلن»، «میدلند بانک» لندن و«وستمینستر بانک» لندن متعلق به سال‌های 1310 و 1311 ، و همچنین سندی حاوی سیاهۀ اسامی علما ء ، ملاکین، تجار و رؤسای برخی از ادارات دولتی و نیزکشاورزان مازندرانی که در سال 1311 شمسی دستگیر و املاک آنان توسط رضا شاه تصاحب شده بود و خود با خانواده به نقاط مختلف کشورتبعید گشته بودند، در کتاب دوم « تاریخ معاصر ایران» همراه توضیحاتی به چاپ رسید.
سه سال قبل درگنجینۀ اسناد مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی بالغ بر بیست جزوه دان اوراق پراکنده و متفرق از دارایی رضا شاه ملاحظه شد. گام اول جهت استفاده از اسناد مذکور، تنظیم آن بر اساس موضوع و تاریخ بود . این مهم پس از مدتی کار مداوم عملی گشت.
پس از آن، اسناد براساس سال تفکیک و در مرحلۀ بعد برحسب موضوع گرد‌آوری و در پروندۀ مربوط قرارداده شد. پس از اتمام مراحل مذکوردر فوق معلوم شد اسناد مزبور تنها شامل بخشی ازاسناد مالی رضا شاه است نه تمامی آن. اما علیرغم نقایص آن، باید گفت کامل‌ترین مجموعه‌ای بود که تا آن ایام برای مطالعه و بررسی دراین زمینه به دست آمده بود.
حاصل اقدامات فوق در نهایت به این شکل تعظیم شد:
اسناد سال 1303 و 1304 و 1311 و 1312 به دلیل قلت داخل پرونده های موضوعی متعدد و کلاً در یک جزوه دان و اسناد سال های 1311 تا 1317 هرسال در یک جزوه دان و اسناد سال های 1318 و 1319 و 1320 به دلیل کثرت، در دو جزوه دان قرار داده شد و در جمع شامل دوازده جزوه دان گشت.
گستردگی مکانی و تنوع منابع مالی و عایدات رضا شاه از جمله ویژگی‌های منحصر به فرد دارایی او در طول تاریخ پس از اسلام تا دوران افزایش درآمدهای نفتی در دهه 1350 می‌باشد.
در ذیل، پس از ذکرمقدمه به برشماری محورهای ویژگی‌های اموال مذکور و مشخصات شکلی و صوری و تعداد آن و همچنین توضیخاتی در بارۀ اسناد هر ساله خواهیم پرداخت.
تزلزل و عدم ثبات مالکیت و جان شهروندان در تاریخ ایران پیشینه‌ای دیرپا دارد. این تزلزل وعدم ثبات ادواری مالکیت، در دوران هائی، عمیق و گسترده بوده‌است. ادوار شکوفایی فرهنگی و هنر و علم واقتصاد و مدنیت در کشور را مصادف با دوران برخورداری شهروندان از امنیت جانی و مالی نسبی که از نعمت‌های وجود آرامش نسبی در مرزها و کشور و پویایی و تعادل در جامعه و دوره های انحطاط را مقارن عدم امنیت و ثبات و تعادل که همراه با هجوم قدرت‌های خارجی و اقوام بدوی و حاکمیت رخوت بر جامعه بوده‌است، باید دانست.
پس از تصرف اصفهان پایتخت سلطان حسین صفوی، توسط محمود افغان و پی‌آمدهای زیانبارآن و تشکیل حکومتهای مستعجل افشاریه و زندیه (دوره زندیه مردم تا حدودی برخورداراز امنیت قضایی وآرامش بودند) و جلوس آقا محمد خان قاجار که مرزهای ایران را تا حدی به مرزهای عصرصفوی بازرساند و قتل او و بر تخت نشستن فتحعلی شاه قاجارهمزمان با تحولاتی در سیاست بین‌المللی، صفحه‌ای نوین در تاریخ کشور گشوده شد.
در این دوره، حضورفعال سیاست خارجی اروپائی با ویژگی‌های متفاوت از مهاجمین گذشته در مرزها، از جمله، آثار شوم زیر را به ارمغان آورد:
1- ایجاد جنگ در مرزها و نا آرامی در داخل با ویژگی‌های متفاوت از گذشته(1)؛
2 – شتاب گرفتن روند جدائی ایران از حوزۀ فرهنگی – اقتصادی دارای بیش ازهزارسال سابقه(2)؛
3 - نابودی استقلال گمرکی ایران و بی‌دفاع شدن تولیدات داخلی( 3 )؛
4 - سرازیرشدن کالاهای فرنگی به کشور و تعطیلی روز افزون کارگاهها و تضعیف صنایع ملی(4)؛
5 - افزایش مالیاتها جهت تأمین مخارج نظامی و آرام سازی‌های داخلی وعواقب نابهنجار(5 )؛
6 – اختلال در نظام پولی کشور و کاهش مستمر ارزش آن(6 )؛
7 – گسترش فقر و بیماری و کاهش جمعیت( 7 )؛
8 - تشدید موانع رشد و توسعه فرهنگی وعلمی جامعه( 8 )؛
9 – مهاجرت نقدینه‌ها و مغزها و نیروی کار ماهر از کشور(9)؛
10 - بر خورداری اتباع خارجه از رژیم کاپیتولاسیون و آثار سوء آن (10 )؛
دراین دوره، نیروهای فرهنگی، سیاسی، نظامی واقتصادی کشوردرچند خیزش به مصاف مشکلات و موانع شتافت، اما متأسفانه بدلیل فقد ابزار کافی و ابعاد گسترده فاجعه، هرگام پس نشست.
ابعاد نا ایمنی قضای و سیاسی دورۀ قبل از کودتای سوم اسفند 1299( با لحاظ کردن ریشه های آن ازجمله قرارداد 1907 م ) به دلیل حضور نهادهای سنتی و داخلی با دورۀ پس از آن به علت تضعیف و محو و نابودی نهادهای سنتی و داخلی وادغام کشوردر نظام مسلط جهانی از طرق دستیابی به هرم قدرت، قابل مقایسه نیست.
شهید مدرس، در ادوارچهارم و پنجم مجلس شورای ملی، با لحاظ کردن واقعیت فوق، بارها اظهارداشت: نا امنی واستبداد پس از کودتای سوم اسفند درتاریخ یکصد وپنجاه ساله و در پانصد ساله ایران بی‌سابقه است.
در اینجا، مواردی ازناایمنی قضایی و سیاسی دردوره اول را ذکرو سپس به بر شماری نمونه‌هایی از آن در دوره که دارای تفاوت کیفی با دوره قبل است می‌پردازیم.
ژنرال گاردان فرانسوی در تاریخ 28 مه 1808 م = 1223 ق در گزارشی به وزیرخارجه کشورش پس ازبرشماری اسامی ثروتمندان و معتبران اصفهان و شیرازو بندر بوشهرازجمله می‌نویسد :
« همه اینها، از ترس دربار، کالاهای خود را مخفی کرده و وانمود به فقر وافلاس می‌کنند. آنها مخصوصاً از احضار به تهران می‌ترسند چون می‌دانند در آنجا مجبورخواهند بود مبلغ گزافی به دربار بپردازند.» (11)
این نکته را از نظر نباید دور داشت که در این ایام ایران گرفتار دوران دهساله جنگ اول با روسیه ( 1218– 1228) بود وحکومت دچارمشکلات مالی برای تأمین مخارج جنگ. همزمان با ژنرال گاردان فرانسوی، نویسنده‌ای ایرانی در « مرآت الاحوال جهان نما» نیز در شرح سفربه هندوستان و خاطرات خود، پس از بیان چگونگی مشروطیت انگلیس و تشریفاتی بودن نهاد سلطنت در آن کشور و اجرای عدالت و...، در شکوه از فقد عدالت وامنیت قضایی درایران ودرانتقاد از نرسیدن نالۀ مظلومان به گوش مصادر امورمی‌نویسد:
« و درایران اگرچه پادشاهان خود اراضی به ظلم و ستم نیستند ولکن رسیدن نالۀ مظلومان به ایشان در نهایت دشواری است، بلکه به جهت اعاظم میسر نیست تا به فقرا چه رسد. اگر در دارالایمان ایران نیز مقرر می‌شد که عرایض مظلمان به حضور می‌رسد، ظاهر آنست که بهتر از تمام ممالک، طریقۀ عدل و داد معمول می‌شد...»(12)
از درخواست ناصرالدین شاه توسط صدراعظم نوری از محمود خان قراگزلو مبنی بر ارسال کتب قانون دولت‌های فرانسه، انگلیس و روسیه و اطریش و عثمانی درسال 1271( 13) و یادداشت علیقلی خان مخبر‌الدوله به ناصرالدین شاه در سال 1291 ( 14 ) و شرح اعتماد‌السلطنه در خاطرات روز سه شنبه 12 صفر سال 1304 قمری به این عبارت:
« ... روزنامه عرض کردم. شخصی در ایتالیا فوت شده که پنجاه کرور دولت از او مانده . در روزنامه نوشته بودند. همین که عرض شد شاه فرمود افسوس که در ایران نبود که ظل‌السطان و صاحب دیوان وغیره او را غارت کنند! معلوم شد همه چیز به حضرت همایونی معلوم است...»(15)
نمونه‌های بالا حد و حدود فقد امنیت مالی و قضایی در آن دوره را معلوم می‌کنند.
اما آنچه بعدها رخ داد ماهیتی دیگرداشت. همانگونه که ماهیت وعملکرد جهانخواران جدید وآنچه رخ داد ماهیتی دیگرداشت. همانگونه که ماهیت و عملکرد جهانخوران جدید با ماهیت و عملکرد سایرمهماجمین که تاریخ ایران به خود دیده بود تفاوت داشت، ماهیت و عملکرد حکومت جدید که با پشتیبانی نیروهای خارجی فعال در منطقه، به قدرت رسیده بود و شیوه‌های آن از جمله لگدکوب کردن حقوق فردی و جمعی، فرهنگی وسیاسی و اقتصادی و... شهروندان نیز متفاوت بود و ابعادی نوین یافته بود که شرح شمه‌ای از آن در ذیل خواهد آمد.
دراین نوشته تنها به ظلم اقتصادی وارده بر مردم کشور اشاره می‌‌شود و از پرداختن هجوم به اعتقادات، آداب و رسوم و خلقیات، زبان و فکر و اندیشه و فرهنگ، خانواده و... آزادی مردم در می‌‌گذریم.
یحیی دولت آبادی در آغاز کار رضا خان میل به تصرف املاک و دارایی مردم توسط او و اهداف و انگیزه و شیوه او را در این امر به شرح زیر بیان داشته است:
« سردار سپه آرزو دارد مالک تمام املاک مازندران بشود [ و] دفاین و خزاین از جواهر و پول و اشیاء نفیس خود را که شاید خود او هم نتواند حساب آنها را نگاهدارد در آنجا جمع کند و مطمئن باشد اگر روزی از این مقام افتاد خواهد توانست آنجا زندگانی اربابی کرده دارائی هنگفت خود را حفظ کند و از روی این نظر استحکامات در آنجا می‌سازد... سردار سپه از قلع و قمع کردن هرکس که در مازندران مانع رسیدن به آرزوی خویش تصور کند به هر وسیله باشد دریغ نمی‌کند. پسرها را که خطر مزاحمتشان بیشتر است از پیش برمی‌دارد و پدرها را از داغ آنها به دق می‌کشد و یا به خودکشی وا می‌دارد» (16)
با رسیدن سردارسپه به سلطنت، آزاو فزونی یافت. نه تنها مازندران که ایران را ملک طلق خود می‌‌‌دانست و در راه رسیدن به مطلوب هرمانعی را به قوت و قدرت قشون و نیروهای انتظامی و دستگاه‌های دیوانی وابسته از پیش پا برمی‌‌‌‌داشت.
آنچه در زیرخواهد آمد گوشه‌ای از حدیث حرص و از و بخشی از ستمی است که در این دوره بر مردم ایران رفته است.
لازم به ذکراست که قدرت و توان رضا شاه بر خلاف حاکمان سابق، چون تنها در پرتو پیوند با قدرت خارجی و مصالح آن حاصل آمده بود، با قطع آن پیوند به گونه گذشته، در سوم شهریور، از اثر افتاد و کسی که تا آن روز خود به سلب همۀ حقوق مدنی از شهروندان پرداخته بود ، مسلوب الحقوق گشت و امکان بیان گوشه‌هایی از اعمال او توسط مداحان سابق و جفا دیدگان فراهم آمد.
عمیدی نوری در تاریخ 30 شهریور20 مقاله‌ای در روزنامۀ ایران نوشت:
« اوراق مالکیت شاه سابق نظر به آن که شرایط صحت معامله طبق مقررات قانون مدنی رعایت نشده و اصل مسلم احترام مالکیت مندرجه در قانون اساسی مورد توجه نشده‌است، باطل می‌باشد. زیرا اولاً قسمتی از املاک مزبور بدون توجه به خرید و معامله صحیح از مالک گرفته شده و ثانیاً قبل ازاخذ قباله‌های مربوط قبلاً تصرف می‌شده است... خصوصاً آنکه اگر در موردی هم پیش می‌‌‌‌‌آمد که مالک دست از جان شسته در مقام اعتراض بر ثبت این گونه املاک برمی‌‌‌‌‌آمد،علاوه براین‌که برآن اعتراض ترتیب اثرداده نمی‌شد معترض به زندان می‌افتاد...»(17)
در همین روز، محمد رضا شاه پهلوی در جواب به اعتراضهای مطرح شده در بارۀ تصرفات غیرقانونی پدرش، طی فرمانی املاک متصرفی او را که به هنگام خروج از ایران به فرزندش هبه کرده بود به دولت منتقل کرد.
در این ایام که فریاد از اجحافات و ظلمهای بیست ساله از هر سو برخاسته بود، شهرداری تهران نیز طی گزارشی به انجمن شهر تهران، شرحی از وادار ساختن آن اداره به بنای ویلاها، قصرها ، استخرها ، میدان‌های تنیس و غیره برای افراد خاندان سلطنت از محل وجوه عمومی مردم، ارائه و از جمله چنین اظهار داشته بود:
« در این موقع که از طرف دولت اقداماتی برای استرداد مطالبات خود از دربار سابق به عمل می‌‌آید، شهرداری تهران نیز به نوبۀ خود لازم دید نسبت به حقوق خود و هزینه‌هایی که برای ساختمانها و غیره در دربار سابق نموده آقایان نمایندگان شهر را متذکر نماید که نسبت به دعاوی شهرداری تصمیم قطعی و فوری اتخاذ نمایند و ضمناً فهرستی از دعاوی شهرداری و اقداماتی که برای ساختمان‌های دربار سابق نموده و تا این ساعت به نظر رسیده برای استحضار آقایان ارسال می‌دارد...درخاتمه استحضار که دعاوی شهرداری نسبت به دربار سابق، به موجب همین گزارش متجاوزاز350میلیون ریال است. درسال جاری شهرداری تقریباً تمام اعتبارات خود را به مصرف امور ساختمانی دربار رسانیده.»(18)
در تاریخ 6 مهر1330، عده زیادی از مالکین خلع مالکیت شده گرگان و مازندران در مجلس شورای ملی اجتماع و پس از انتخاب 5 نفر به نمایندگی و مذاکره نمایندگان مزبور با رئیس مجلس وطرح تقاضای خود مبنی براسترداد املاک به صاحبان اولیه، از حسن اسفندیاری رئیس مجلس که گوئی هیچگونه اطلاعی از آنچه در دوران بیست ساله بر مردم بی‌پناه کشور گذشت است ندارد، چنین جواب شنیدند:
« در این چند روز چیزها از طرزگرفتن املاک و تعدی‌های بیست ساله شنیده‌ایم که از ذکر آن بی‌اندازه متأثز می‌‌شوم. من خود نیز عقیده دارم که باید املاک مردم به آنها پس ازداده شود. ولی موقع مقتضی است که با سکوت و آرامش این موضوع رسیدگی گردد. زیرا کارهای بیست ساله را دو سه روزه نمیتوان رسیدگی کرد.»(19)
درهمین روز، دکتر سنگ نمایندۀ ساری در نطق پس ازدستور خود اشاراتی در مورد املاک متصرفی و وضع مردم در مازندران نموده و از جمله چنین گفت:
« به طوری که گفته شده‌است مقرر گردید املاکی که از مردم گرفته شده‌است دراسترداد آن بر حسب امر ملوکانه تصمیمی اتخاذ شود که رفاهیت این مردم بدبخت مورد توجه قرارگیرد، مخصوصاً نسبت به اشخاصی که هستی ایشان به انواع مختلف به باد رفته‌است توجه کاملی بشود. شنیده می‌‌شود که این بخشش ملوکانه در تحت نظرکمیسیونی در خواهد آمد که در آنجا این قبیل املاک برای امور خیریه در نظر گرفته خواهد شد. بنده نمی‌دانم کدامم خیریه بالاتر است که این املاک به صاحبانش برگردد؟
بله به صاحبان بدبخت بیچارۀ که دارای چندین نفرعائله هستند که بنده می‌شناسم و آقایان هم همه آنها را می‌شناسید. اشخاصی را می‌شناسیم که دارای عده زیادی عائله هستند و فعلاً برای شام شبشان محتاج هستند. آیا خیری بهترازاین است که این املاک را به صاحبان آن برگردانند؟
... ما دهاتی داریم که صد خانوار رعیت داشته است در این ده شاید هر خانه اگر دو چراغ نداشت یک چراغ داشت. به واسطۀ گرفتاری فوق‌العاده که پیش آمده بود این صد خانوار شاید به بیست خانوار رسیده‌است و باور کنید از این بیست خانوار هم یک خانوار آن چراغ ندارد، شام ندارد که چراغ داشته باشد. آیا در اینجا مخارجی شده‌است و عمران و آبادی شده‌است؟ ابداً. یقین بدانید طوری این نقاط خراب و ویران شده‌است که سال‌ها طول دارد تا آباد گردد... عقیده بنده این است چه در مازندران، چه در غیر مازندران این قبیل املاک را باید دولت به صاحبانش با ترتیبی که مقرون به قوانین باشد مسترد نماید. اگردولت بخواهد خودش نگاهداری کند و عایدی آن‌را صرف امور خیریه نماید عملی نخواهد بود. دولت نمی‌‌تواند آن جاها را که این طور ویران شده است آباد نماید تا از آن استفاده کند. چنانچه فروش خالصجات از همین نقظه نظر است که دولت از اداره کردن آن عاجز است. خلاصه بنده در اینجا از آقایان به نام تمام آنهایی که هستی شان از بین رفته چه در مازندران و چه در جای دیگر استرحام می‌‌‌کنم که به آن آسیب دیده ها به آن فلک زده ها، به آن بیچاره ها کمک کنند . حالا که اعلیحضرت همایونی این طور در نظر گرفته‌اند که قلوب مجروح این دسته از مردم را مرهم گذارند، با آن نیات عالیه و پاکشان به پریشانی این مردم خاتمه بدهند، بهتر این‌است که هیأت محترم دولت هم در نظرداشته باشند که کلیه املاک مزروعی و مراتعی را که از مردم گرفته‌اند به خودشان مسترد بدارند که خدا می‌داند خیر عظیم همین است...»(20)
در تاریخ سه شنبه ششم آبان 1320، مجید آهی وزیر دادگستری دولت محمد علی فروغی با حضور در مجلس شورای ملی اظهار داشت:
«راجع به املاکی که از طرف اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به دولت واگذار شده‌است، چون شکایات زیادی رسیده واشخاصی ادعاهایی براملاک مزبور نموده‌اند که باید مورد رسیدگی واقع گردد...بنابراین لایحه مشتمل بر23 ماده پیشنهاد و تصویب آن در خواست می‌‌شود.»(21)
در تاریخ 17 آذر 1320، روزنامه اطلاعات خبراز تشکیل کمیسیونی در مجلس شورای ملی متشکل از نمایندگان مازندران و حضور وزیر دادگستری در آن کمیسیون داده و می‌افزاید:
« در پایان جلسه کمیسیون که تا دو ساعت بعد ازظهر به طول انجامید، آقای وزیر دادگستری توضیحات مفصلی راجع به نظریات اصلاح طلبانه دولت برای استرداد املاک و تهیه موجبات رضایت خاطر مالکین و زارعین داده و اضافه نمودند که دولت نهایت جدیت را برای خاتمه این امرداشته و قریباً آقای دکتر مشرف نفیسی وزیردارایی به اتفاق آقای دکتر امینی معاون وزارت دارایی و آقای رخشانی رئیس املاک، مسافرتی به مازندران خواهند نمود و چگونگی وضعیت مالکین و املاک را از نزدیک مشاهده نموده تا نسبت به هر یک تحقیقات و اطلاعت کامل به دست آورند و موجبات اطمینان خاطر آقایان مالکین را فراهم سازند...»(22)
روزنامه اطلاعات به تاریخ 20 دی1320خبراز قرار گرفتن لایحۀ مربوط به املاک اختصاصی واگذاری در دستور مجلس داد.
در 29 دی ماه نیز خبر تحصن عده‌ای از مالکین املاک شمال و نمایندگان آنها در اعتراض به بلاتکلیفی آنان در جراید منتشر شد. (23)
در جلسه 19 مجلس سیزدهم مورخ یکشنبه دوازدهم بهمن 1320، گزارش کمیسیون قوانین دادگستری در بارۀ لایحۀ دولت راجع به املاک اختصاصی که پس از طرح درجلسات کمیسیون مزبور با حضور وزیر دادگستری و نمایندگان مازندران در 25 ماده(24) تنظیم گشته‌بود برای شور و تصویب تقدیم مجلس شد.
در این جلسه چند تن از نمایندگان سخنانی ابراز و تا حدودی پرده از عدم امنیت قضایی، مالی و سیاسی شهروندان در دورۀ بیست ساله برداشتند و به برخی از شگردهای دستگاه اداری درخدمت رضا شاه برای سلب مالکیت از افراد اشاره کردند.
سید احمد بهبهانی درسخنان خود خواستار قید: تصرف غاصبانه املاک، برگرداندن عایدی املاک به صاحبان اصلی آن، در برگرفتن املاک وقفی و آنچه از املاک وقفی تحت عنوان تبدیل به اَحسن تصرف شده است در قانون مزبورشد و در پایان علت واگذاری املاک از سوی محمد رضا شاه به دولت را چنین اظهار داشت:
«این املاکی که از طرف اعلیحضرت فعلی به ملت واگذار شده یا به دولت ما ، در واقع نباید خیال کنیم که ایشان نخواستند ملک داشته باشند، چرا نخواستند ملک داشته باشند ؟ شاه، اعلیحضرت ما مگر از ملک و مالکیت بدش می‌‌آید ؟ نه بدش نمی‌‌آید، پس چرا اصولاً و اساساً این املاک را واگذار به ملت کرد؟ برای این بود که این املاک را که واگذار کرده اند به ملت یا به دولت ، به صاحبان حقیقی آن واگذار گردد و مسترد شود ( صحیح است ) چون حقایق مطلب پیش ایشان بهتر و بیشتر از نزد ما مکشوف بوده‌است ( صحیح است ).»
ملک مدنی نماینده ملایر نیز، در سخنان خود در باره ضرورت ملغی اعلام کردن اسناد مالکیت صادر شده به نام رضا شاه ، توسط مجلس شورای ملی گفت:
« شاه سابق را می‌دانم 17 سال، در این مملکت سلطنت کرد و این را تقسیم به روز بکنین تقریباً شش هزار روز می‌‌شود و ایشان چهل و چهار هزار سند مالکیت صادر کرده‌اند. تقسیم که بکنیم روزی هفت سند مالکیت ایشان گرفته‌اند... به عقیده بنده ماده اول این قانون باید این طور نوشته شود: نظربه این که شاه املاکی را از مردم قهراً غصب کرده بود و الزاماً سند مالکیت هایی صادر کرده بود... این اسناد بلا اثر و ملغی واز درجه اعتبار ساقط است.»
یکی دیگراز نمایندگان به نام طباطبائی درباره تخلفات و تقلبات عمال رضا شاه در صدور اسناد مالکیت به نام او، در دو دوره، قبل ازعملیات ثبتی و پس از خاتمه عملیات ثبتی درکشور، در مورد دورۀ اول اظهار داشت:
« بنده درهمین جا باید توجه مدعی‌العموم و دادستان را متوجه کنم که اصلاً برخلاف قانون عمل شده‌است. در قانون مصرح است که اگر شما یک ملکی را بخواهید سند مالکیت صادر کنید، همان طورکه ثبت لازم است، تشریف می‌برید به اداره ثبت، تقاضای ثبت می‌‌‌کنید، تقاضای شما را می‌گیرند و یک پرونده برایش تشکیل می‌دهند. مطابق قانون این اعلان و آگهی‌ها باید درمجله رسمی وزارت دادگستری و دریکی از روزنامه‌ها منتشرشود. عرض کردم اولی یک نوبت برای تحدید حدود و دومی سه نوبت باید منتشر شود. این عملی است که اداره ثبت کرده، پرونده هایش هم موجوداست. عرض کردم اداره دادستانی و مدعی‌العموم باید بروند و وارد شوند و ببینند چه کیفیتی در این مملکت جریان داشته است. این املاک جریانش درهیچ روزنامه‌ای اعلان نشده و در حدود ثبت عمومی برای این املاک منتشر نشده . اگر شده، آقای وزیر دادگستری معین کنند کجا شده؟ و اما آمدیم به مجله، در مجله هم که بخواهند انتشار بدهند، مجله هم در مرکز مملکت منتشر شده و در مجله هم همچو چیزی نیست. اما در دوسیه، برای این که یک ظاهر سازی شده باشد، آمده‌اند و فورمول عجیبی درست کرده‌اند و آن این است که در مقابل مجله رسمی وزارت دادگستری، در بابل، یک شعبه مجله رسمی وزارت دادگستری درست کرده‌اند و یک مجله هم آنجا منتشر می‌کردند {و در آن درج می‌کردند} و متأسفانه این عمل چندین سال جریان داشته است، املاک مردم را گرفتند...»(25)
لایحه املاک واگذاری دراسفند ماه 1320 برای شور دوم در مجلس مطرح ( 26) و پس از اصلاحاتی در تاریخ 12خرداد1321 در بیست و هشت ماده به تصویب رسید. پس از تصویب قانون فوق بخشی ازاملاک متصرفی پس ازمدتها دوندگی وراث به آنان واگذارشد و بخش اعظم املاک متصرفی نیز در اختیار دربار محمد رضا شاه قرار گرفت و وراث و صاحبان املاک از دوندگی و تظلم خود طرفی نبستند. در ذیل برای هر یک از موارد مذکور سندی ارائه می‌گردد.
* عریضۀ محمد بدر به محمد رضا پهلوی و جواب دربار:
به شرف عرض خاکپای اعلیحضرت همایون شاهنشاهی می‌رساند:
به طوری که خاطر مبارک بندگان اعلیحضرت همایونی مستحضرمی‌باشند، طبق تصمیم اعلیحضرت فقید مقرر شده بود نسبت به اشخاصی که املاک و یا علاقجات [ کذا] آنها در زمان حیات شاهنشاه فقید معاملاتی صورت گرفته در صورت اقتضا عین آنها مسترد یا معاوضه و در غیر این صورت به ترتیبی جبران غبن آنها به عمل آید . فدوی محمد بدر که دارای یک سهم از شش سهم عمارت و باغات متعلق به مرحوم ابوی احمد بدر[ نصیرالدلۀ سابق ] در سعدآباد شمیران بودم برای امتثال امر مطاع اعلیحضرت فقید سهمیۀ خود را از باغات مزبور جزو سایر ورثه به ترتیبی که امر صادر شده بود واگذار نموده بعداً در موقع مقررعرضحالی به کمیسیون منعقد در وزارت دارایی تسلیم [ کردم ] ولی کمیسیون مزبور به عنوان این که عمارت و باغات مزبور جزو قصور سلطنتی در سعد آباد درآمده و در تحت تصرف و اختیار وزارت دارایی است، حق فدوی را نداد. استدعای عاجزانه نماید که راضی به این بی‌عدالتی نشده به هر طور که رأی مبارک اقتضا فرماید نسبت به سهمیۀ فدوی امر و مقرر فرمایید جبرانی به عمل آمده تا بتواند با عطیۀ ملوکانه ازعهدۀ هزینۀ معالجه خود برآمده وطبق تشخیص پزشکان شاید در خارج از کشور موفق به بهبودی این مرض گردیده و به دعاگویی ذات اقدس شاهنشاهی اشتغال ورزد. جان نثار 18/ 2. 31.
js 20140828 1
جواب دربار به محمد بدر
نشان تاج
در بار شاهنشاهی
شماره 1056
تاریخ 23 / 2/ 1331
پیوست
آقای محمد بدر
در پاسخ عریضۀ تقدیمی به پیشگاه ملوکانه اشعار می‌دارد:
به طور کلی قصور سلطنتی از قانون املاک واگذاری مستثنی است و مشمول مقررات قانون مزبور نیست. به‌علاوه با صدور سند مالکیت کاخ سعدآباد ومتعلقات آن به نام مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی هیچگونه دعوایی نسبت به آن با فرض دادن عرض حال تأثیر قانونی ندارد. بنا به مراتب و با فقد وسایل، دربار شاهنشاهی از ابراز کمک و مساعدت مالی نسبت به شما معذور است.
از طرف وزیر درابر شاهنشاهی
در پایان این مقدمه و قبل از شرح تفصیلی سیاهه اموال و دارایی‌های رضا شاه موجود در مؤسسۀ پژوهش ومطالعات فرهنگی لازم به ذکراست: با توجه به اسناد ارائه شده در این نوشته و سایرنوشته‌های مشابه، رضا شاه به همان اندازه که از الگوی« سلطان» آرمانی تصویر شده در «نصیحة الملوک»‌ها و«اندرزنامه»‌های ادبیات اسلامی به دور بود، به همان نسبت از الگوی باستانی« شاه نمونۀ ایرانی» مطرح درادبیات باستانی و پند نامه و اندرزنامه‌های مربوط به دوران و موجود در قرون اولیۀ اسلامی، نیز فاصله داشت.
سخن آرتور کریستنسندر معرفی رضا شاه به عنوان مصداق بارز« شاه نمونه ایرانی » در کتاب« کارنامه شاهان در روایت ایران باستان » را جزبه عدم اطلاع و نآگاهی او از واقع امر یا پوشاندن لباس حق بر باطل که هیچ کدام درشأن یک عالم نمی‌باشد، نمی‌توان تعبیر کرد. در اینجا دامنه سخن را فراکشیده وخوانندگان را به شرح تفصیل سیاهه مذکوردر فوق حوالت می‌دهیم.
js 20140828 2
ا- گستردگی مکانی:
به لحاظ پهنه مکانی افزون بر تهران و حومه و شهرهای اطراف آن همچون ورامین و دماوند و استان‌های مازندران و گیلان باید بخشهایی از غرب و شمال شرقی کشور را نیز جزو منطقۀ تحت تملک رضا شاه دانست.
در زیربه ترتیب حروف الفبایی اسامی مکانهایی را که او در آن مناطق صاحب دارایی بوده‌است فهرست می‌‌شود:
js 20140828 3
2 – تنوع و گستره منابع مالی رضا شاه
این بخش نیز با اسناد فراهم آمده در12 جزوه دان موجود در گنجینۀ مؤسسه به شرح ذیل فهرست شده‌است:
1- عوائد حاصله از ماشین خانه پنبه پاک کنی کیا کلا
2 - عوائد حاصله از املاک ورامین
3 - عوائد حاصله از دماوند
4 – عوائد حاصله از کجور و کلارستاق
5 - عوائد حاصله از زنجان
6 - عوائد حاصله از املاک : ( گندم ، غله ، اجناس ، جو ، حبوبات ، نخود سفید ، توتون و...)
7 - عوائد حاصله از مازندران
8 - عوائد حاصله از تنکابن ( توتون ، برنج و روغن)
9 - عوائد حاصله از ورامین ( کاه ، پنبه )
10 - عوائد حاصله از چوب و تیرهای چوبی رودهن
11 - عوائد حاصله از سرشاخه‌های درختان بید دماوند
12 - عوائد حاصله عوائد حاصله از مراتع بند شاه (= بندرترکمن)
13 - عوائد حاصله از ارزن کجور و کلارستاق
14 -عوائد حاصله از مال الاجاره مستغلات شاهی ( = قائم شهر)
15 - عوائد حاصله از تهران
16 - عوائد حاصله از فروش آب قنوات اختصاصی تهران
17 - عوائد حاصله از برق تهران
18 - عوائد حاصله از مالیات حقوق مستخدمین و شهریه ها
19 - عوائد حاصله از حق الارض در شهرهای مختلف
20 - عوائد حاصله از فروش پیله کرم ابریشم
21 - عوائد حاصله از حق مالکانه چوب گردو و تخته مقطوعه از جنگلهای شیرگاه
22 - عوائد حاصله از تراورس مقطوعه از جنگل نکاه
23 - عوائد حاصله از فروش چای از محصول تنکابن
24 - عوائد حاصله از اغنام و احشام
25 -عوائد حاصله از اجاره باغات انگور میمون دره و کینه ورس
26 - عوائد حاصله از تریاک املاک فریمان
27 - عوائد حاصله از سنگ معدن تاشلک
28 - عوائد حاصله از صیفی املاک غرب
29 - عوائد حاصله از یونجه
30 - عوائد حاصله از تخم بید
31 - عوائد حاصله از عشریه آجر و اهک
32 - عوائد حاصله از فروش سنگ و شن و هیزم
33 - عوائد حاصله از کوره زغال در املاک کجور
34 - عوائد حاصله از میرابی قراء املاک اشرف
35 - عوائد حاصله از فروش شالی
36 - عوائد حاصله از چغندر کاری در املاک مازندران
37 - عوائد حاصله از اجاره باغ
38 - عوائد حاصله از فروش ماش و لوبیا
39- عوائد حاصله از فروش ذغال سنگ
40- عوائد حاصله از مهمانخانه های چالوس ، رامسر، گچسرو..
41 - عوائد حاصله از فروش ذغال سنگ
42 - عوائد حاصله ازفاضل آب قصر سعد آباد
43 – عوائد حاصله از چوبهای انجیری و توسکا
44 - عوائد حاصله ازهیزم جنگلها
45 - عوائد حاصله از محصولات کارخانه شاهی (حوله صورت، پارچه پانسمان، پارچه فانتزی، کتان، پارچه قدیفه عریض، متقال، نخ باطله، نخهای الوان، مچ پیچ، پارچه برزنت چادری، دیاکتال نمره های مختلف، رومیزی، پارچه پشه بندی، پیراهنی، کشور)
46 - عوائد حاصله از املاک فریمان
47 – عوائد حاصله از بهشهر( اجاره آسیاب ، اجاره باغات انار و مرکبات و اجاره انهارماهی گیری)
48 - عوائد حاصله از باغات انگور، سیاه دهن
49 - عوائد حاصله از حق الشرب سربازخانه
50 - عوائد حاصله از فروش اجناس و محصولات املاک بجنورد
51 - عوائد حاصله از درآمد کوره آجر پزی گرگان
52 - عوائد حاصله از معدن نمک بجنورد
53 - عوائد حاصله از متفرقه
54 - عوائد حاصله از کتیرا( بجنورد)
55 - عوائد حاصله از آسیاب ( بجنورد)
56 - عوائد حاصله از حریربافی چالوس
57 - عوائد حاصله از املاک گیلان
58 – عوائد حاصله از کارخانه های برنج پاک کنی گرگان، اشرف، نگاء، آمل، محمود آباد، بندرگز، شهسوار
59 – عوائد حاصله از حمام دریایی بابلسر
60 – عوائد حاصله از فروش آب معدنی آبعلی
61 – عوائد حاصله از کنجد ، سیب زمینی ، پیاز و باقلای املاک گرگان
62 – عوائد حاصله از صیفی املاک بجنورد
63 - عوائد حاصله از ماشین خانه های پنبه مازندران
64 - عوائد حاصله از آبدَ نگ های برنج پاک کنی مازندران
65 - عوائد حاصله از درآمد رودخانه ها
66 - عوائد حاصله از درآمد کوره های آجری و آهگی و سفالی
67 - عوائد حاصله از فروش گردو
68 - عوائد حاصله از درآمد صید خوک
69 - عوائد حاصله از فروش ساختمان
70 - عوائد حاصله از حریر بافی نوشهر
71 - عوائد حاصله از درآمد حاصل از بابت صرفه جویی در حریر بافی نوشهر
72 - عوائد حاصله از درآمد حاصل از بابت جریمه کارگران
73 - عوائد حاصله ازفروش محصولات کارخانه چیت سازی ( چیت شماره های مختلف ، چلوارو..)
74 - عوائد حاصله از درآمد حاصل از خاکبرداری فرح آباد
75 - عوائد حاصله از خرید و فروش کتیرای سهم رعایای بجنورد
76 - عوائد حاصله از جرایم دریافتی از کارگران و کارمندان کارخانه حریربافی
77 - عوائد حاصله از کارخانه های برنج پاکنی نکا، بندرگز، گرگان، شهسوار، اشرف، آمل، محمودآباد
78 - عوائد حاصله از فروش مصالح عمارت قدیم دربارهای قاجاری( درب و پنجره، چوب و سنگ)
79 – عوائد حاصله از لاستیک های کهنه گاراژ
80 – عوائد حاصله از مال الاجاره باغ اختصاصی حصار بوعلی نیاوران
81 – عوائد حاصله از فروش نیشکر مازندران
82 – عوائد حاصله از مرکبات تنکابن
83 – عوائد حاصله از درآمد یخچال فرح آباد
84 – عوائد حاصله از فروش سبزیجات
85 – عوائد حاصله از زمین که جزو خیابان شده است.
86 – عوائد حاصله از پولهای مأخوذه از افراد ازجمله نوری علاء و عوامل او، و کشور یاد توسط سرلشگر بوذرجمهری، ارسالی توسط شهربانی رشت
87 – عوائد حاصله از فروش اسب به اداره اصلاح نژاد اسب
88 – عوائد حاصله از حق المرتع
89 – عوائد حاصله از بهره مالکانه آهک پخته شده در املاک گچسر
90 – عوائد حاصله از مالکانه ذغال سنگ صادره از معادن گاجره و نساء واقعه در گچسر
91 – عوائد حاصله از مال الاجاره آسیاب
92 – عوائد حاصله ازدرآمد کارخانه گونی بافی شاهی
93 – عوائد حاصله از فروش چوب و تخته و آهن سیاه مستعمل و اثاثیه اسقاط
94 – عوائد حاصله از محصولات حریرهای نوشهر
95 – عوائد حاصله از واگذاری موقتی اراضی به ادارات دولتی
96 – عوائد حاصله از فروش سنگ و خاک سنگ تراورتین
97 – عوائد حاصله از بابت مال الاجاره آغل گوسفندان
98 – عوائدحاصله از فروش بهدانۀ جنگلهای اختصاصی مازندران
99 – عوائد حاصله از خشک کردن شالی در برنج پاک کنی های شهسوار، نکا و گرگان
100– عوائد حاصله از مال الاجاره انبارعلیق اسب به اداره اصلاح نژاد و پرورش اسب
101 – عوائد حاصله از بابت وجه مأخوذه از اسدالله نصیری
102- عوائد حاصله از فروش خانه غلامعلی آشوری در برابر بدهی نامبرده
103 – عوائد حاصله از اثاثیه نوری علاء
104 – عوائد حاصله از وجه مأخوذه از نصیری ارسالی توسط سرلشگر بوذرجمهوری اینک پس از ذکرمحورها و ویژگی های اموال رضا شاه به بیان مشخصات شکلی و صوری و تعداد اسناد مذکور به شرح سال به سال اسناد مذکور می‌پردازیم.
1303 و اوایل 1304
اسناد سال 1303سیچقان ئیل دردو پرونده به شرح زیر است:
1- عنوان پرونده عبارت است: « صورت محاسبه پنج برجه ازاول حمل [= فروردین] هذه السنه سیچقان ئیل»؛ نام « حمدالله بیک» از پیشکاران رضا خان نیز مندرج است.
در صفحه 2 ، صورت ریزحواله های ریزحواله های پرداخته شده دربرج حمل و ثور[= فروردین و اردیبهشت] به 39 نفر از جمله چند روز نامه نگاربه علاوه تتمه حساب سابق که مجموعاً مبلغ 6320 تومان است درج شده است.
درمقابل صفحه فوق، صورت ریز مخارج دوبرج حمل و ثور با نمره ترتیب از41 تا 65 شامل مخارجات وحوالجات به مبلغ 6883 تومان آمده است.
در صفحه فوق، صورت ریز حوالجات پرداخت شده در برج جوزا [ = خرداد] از ردیف 65 تا 98 از جمله به گروهی از روزنامه نگاران به مبلغ 7870 تومان ذکر شده است.
در صفحه 4، صورت ریز مخارجات در برج مذکور از ردیف 99 تا 123 شامل : مخارج 383 تومان وجمع حوالجات7870 تومان که مجموع آن 8253 تومان و با در نظر گرفتن جمع مخارجات و حوالجات بروج قبل ( 6883 تومان ) ، رقم 15136 تومان را به دست می‌دهد.
درصفحه 5، صورت ریز حوالجات پرداخت شده در برج سرطان[= تیر] با نمره ترتیب 124 تا 156 از جمله به روزنامه نگاران به مبلغ 3230 تومان ضبط است.
در صفحه 6 ؛ صورت ریز مخارجات پرداخت شده در همان برج با نمره ترتیب 157 تا 180 به مبلغ 393 تومان و با احتساب حوالجات آن برج 3623 تومان و به علاوه حوالجات و مخارج بروج قبل تا پایان تیر 1303 به مبلغ 18759 تومان بالغ شده است.
ارقام مذکور در صفحه 7 مخارج و حوالجات مرداد را با نمره ترتیب 181 تا 222 مبلغ 2043 تومان و با احتساب بروج گذشته رقم 20802 تومان را نشان می‌دهد.
مقابل صفحه 7 ؛ مجدداً جمع کل مخارج از اول فروردین تا پایان تیر که در فوق گدشت ضبط و سپس جمع کل وجوه دریافتی را 000/ 20 تومان و طلب باقی را 802 تومان ثبت کرده است.
در صورت نمره 2 با عنوان « صورت محاسبه دو برجه سنبله [ = شهریور ] و میزان [= مهر] حمدالله بیک » چنین آمده است:
صورت مخارج برج سنبله و تتمه اسد 1303 در 57 ردیف 21552 قران
صورت مخاج برج میزان 1303 در 50 ردیف 19175 قران
سند؛ ریز صورت عایدات بروج مذکور را فاقد است و دوقسمت بعدی باعنوان « صورت مخارجات تقدیمی محاسبه[ از اول فروردین ] تا آخر برج جدی [ = دی ] هذه السنه سیچقان ئیل 1303 به تاریخ 7 برج دلو [ = بهمن ] 1303» چنین آمده است:
صورت ریزمخارج و حوالجات ازجمله خرید املاک پرداخت به افراد و خرید کالا و ...در
ثبت شده است.
مطالب مذکور در فوق در شکل عددی به شرح زیر است:

صورت تفکیکی مخارج و عایدات برجهای آبان و آذر و دی موجود نیست، اما طبق محاسبه انجام شده در تاریخ 7 برج بهمن همین سال جمع کل مخارج و عایدات تا پایان دی به شرح زیر است :

لازم به ذکراست طبق صورت های موجود مخارج شامل اقلام پرداختی به روزنامه نگاران ، نمایندگان مجلس، روضه خان، فقیرو... و خرید اجناس خوراکی و بهداشتی و پوشاکی و مشروبات الکلی و حقوق خدمه و رفت و آمد با درشکه و پرداخت وجه به طبیب و خرید تخم چمن و پرداخت انعام به افراد مختلف و خرید زمین، باغ وباغچه و وسائل تزئینی مثل بلورجات و میزخاتم کاری و قالی است وعایدات شامل دریافت های حاصل از خزانه داری، فروش یک دستگاه اتومبیل فیات، از حمدالله، از بابت فروش املاک رودهن؛ از کمپانی خوشتاریا، عایدات املاک، مال الاجاره، مستغلات شهری، دریافتی از رضا قلی خان[ لرستان] وآقا محمد جواد، فروش آب به بلدیه تهران و... می‌‌شود.

گفتگو با سید محمود کاشانی/ فرزند آیت‌الله کاشانی: هیچ کودتایی علیه مصدق انجام نشد!

گفتگو با سید محمود کاشانی/
دلیل اعدام فاطمی این بود که وی در سخنرانی بیست و پنجم مرداد به شاه اهانت کرد چون به شخص اول مملکت توهین شده بود، اعدام شد.
60 سال است که دوگانه «‌مصدق ـ کاشانی» بر تاریخ معاصر ایران سایه افکنده است و همه چیز به وقایع کوتاه اما بسیار مهم و اثرگذار 1332 ـ 1329 بازمی‌گردد.
در خانه کوچک اما شیک و مرتبی که تنها چند صد متر با کاخ سعدآباد فاصله داشت با دکتر سیدمحمود کاشانی، فرزند آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی از رهبران جنبش ملی کردن صنعت نفت درباره همین مقطع کوتاه اما حساس به گفت وگو نشستیم.
سیدمحمود کاشانی نه تنها با صراحت حرف می زند، بلکه حرف های او در تضاد تمام عیار با روایت های رسمی تاریخ معاصر است و همین گفت وگو با او را جذاب می کند.

آقای کاشانی! این را به عنوان یک نسل سومی می پرسم، این دعوای شصت ساله دکتر مصدق و آیت الله کاشانی کی قرار است تمام شود؟ ، بهتر نیست ما قبول کنیم که هم دکتر مصدق و هم آیت الله کاشانی در یک سری مواضع اشتباه کردند؟
اول بگویم که دعوای مصدق و کاشانی تفسیر درستی از مساله نیست. در 60 سال گذشته خیلی تلاش کردند که آن را شخصی جلوه دهند، ولی این برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت تاریخ ایران است، چون اختلاف به صورت اختلاف میان دو رهبر یا دو شخصیت و دو طرز فکر نبوده، بلکه این اختلاف و جنگ یک نبردی بود میان مردم و ملت ایران از یک طرف و سیاست های خارجی که به دنبال براندازی نهضت ملی بودند از طرف دیگر، بنابراین ما باید این دیدگاه را اصلاح کنیم و به این واقعیت بپردازیم که ملت ایران یک مبارزات طولانی کرد و نهضت پیروزمندی به نتیجه رسید و نفت ملی شد. هدف های این نهضت، آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات و جلوگیری از بازداشت های خودسرانه بود.
باید به این نکته اشاره کنم که یکی از بزرگ ترین مشکلات تاریخی مبارزه در ایران این بوده که وقتی مخالفان نظام استبدادی را دستگیر می کردند، با دستگیری آنها این مبارزه بلاتکلیف می ماند، از این رو در سوم بهمن 1329، یعنی دو ماه قبل از ملی شدن صنعت نفت قانون حکومت نظامی که مصوب سال 1290 خورشیدی بود اصلاح و ماده واحده ای با پشتیبانی آیت الله کاشانی تصویب شد که اگر دولت اعلان حکومت نظامی کند باید ظرف یک هفته این را به مجلس پیشنهاد کند و مجلس تصویب کند و اگر مجلس تصویب نکند حکومت نظامی برقرار نشود.
یعنی می خواهید بگویید قبل از ورود دکتر مصدق مبارزات توسط آیت الله کاشانی آغاز شده بود و ایشان این اصول معطل مانده را احیا کردند؟
بله صد درصد با رهبری آیت الله کاشانی احیا شد، شاهد حرفم این است که عکس هایی وجود دارد که روزنامه نگاران و نمایندگان مجلسی که موفق شدند آن قانون های در واقع خلاف آزادی مطبوعات را لغو کنند، دسته جمعی به خانه آیت الله کاشانی رفتند و ایشان هم پیامی دادند و پیروزی را به آنها تبریک گفتند.
از دستاوردهای دیگر این نهضت، مساله آزادی انتخابات بود، چون انتخابات بعد از مشروطیت به صورت فرمایشی انجام می شد، دولت ها گروهی از هواداران خودشان را به نام نماینده به مردم تحمیل می کردند و عوامل وابسته به سیاست انگلستان دسته جمعی وارد مجلس می شدند و در نتیجه مجلس که باید مرکز قدرت نهضت ملی باشد به یک ابزار دست سیاست های خارجی تبدیل شده بود و هرکسی را می خواستند نخست وزیر می کردند و هرکسی را که نمی خواستند برکنار می کردند و در همه شئون کشور از طریق مجلس دخالت می کردند. بنابراین آیت الله کاشانی و یاران او با دوراندیشی به این نتیجه رسیدند که باید قانون انتخابات اصلاح شود تا نمایندگان حقیقی مردم وارد مجلس شوند تا از دخالت بیگانگان جلوگیری شود و این هم هدف بزرگی بود که وقتی مصدق نخست وزیر شد به عنوان برنامه اعلام شد.
جالب است که شما همین الان هم در حرف هایتان و هم در مصاحبه های قبلی تان از دکتر مصدق به عنوان مصدق یاد می کنید، حتی نمی گویید آقای مصدق یا دکتر مصدق؛ در این تعمدی وجود دارد؟
اولا لفظ «آقا» درمورد خیلی ها به کار برده نمی شود، چون ما قضایای تاریخ را بررسی می کنیم، ولی در مورد شخص مصدق بعد از پژوهش هایی که در دهه های اخیر انجام شد و آقای دکتر جلال معصومی کتابی در خصوص زندگی نامه مصدق منتشر کرد نشان داد که وی تحصیلات عالیه ندارد و حتی دوره لیسانس و دیپلم را هم پشت سر نگذاشته است.
یعنی مدرک ایشان تقلبی بوده؟
عنوان تقلبی نمی خواهم به کار ببرم، اما بالاخره کسی که می خواهد به دکترا برسد باید دیپلم دبیرستان داشته باشد که او نداشته، باید یک لیسانس معتبر داشته باشد، نه از ایران و نه از فرانسه نداشته است. مصدق بشدت زیر سوال است، من خودم تا یک دوره طولانی واژه دکتر را درباره او به کار می بردم، اما بعد از خواندن ان پژوهش ها دیگر این کار را نمی کنم.
به ادامه بحثمان برگردیم. از ریشه های نهضت ملی شدن صنعت نفت می گفتید.
به هر حال این نهضت به پیروزی رسید و نفت ملی شد و مصدق نخست وزیر شد، طبعا باید این هدف ها به اجرا گذاشته می شد، ولی در واقعیت تاریخ متوجه می شویم که مصدق دو سال و چهار ماه نخست وزیر بود که طی آن نه قانون ملی کردن نفت را اجرا کرد، یعنی در واقع قراردادهای عادلانه ای با شرکت های نفتی غرب نبست که صادر کردن نفت ایران به بازارهای جهانی ادامه پیدا کند و ملت ایران از درآمدهای حاصله برخوردار شود، پیامد این وضع آن بود که اوضاع اقتصادی کشور وخیم شد و نارضایتی عمومی را به دنبال داشت و زمینه ای برای بهره برداری سیاست های بیگانه به وجود آمد و شورش ها به وجود آمد. چنانچه از این موضوع باید برای زمان حاضر هم درس گرفت، چون ما شاهد بزهکاری های گسترده در جامعه هستیم که یک چنین وضعی در ایران بعد از شهریور1320وجود نداشت و ندارد. در دوره مصدق قانون انتخابات هم اصلاح نشد و همان انتخاباتی که مصدق انجام داد یکی از بدترین انتخابات دوران مشروطیت ایران بود، چون در اردیبهشت 1331 تصویب نامه ای را دولت امضا کرد که از برگزاری انتخابات در 33 حوزه جلوگیری کند.
با چه توجیهی؟
با یک توجیه خیلی شگفت انگیز که گفته چون دعوای انگلستان علیه ایران در دیوان بین المللی دادگستری در هلند در جریان است و در پاره ای از حوزه ها اغتشاشاتی انجام شده و ممکن است تأثیر منفی روی پرونده بگذارد، انتخابات در این حوزه ها متوقف می شود، در حالی که اینها ارتباطی به هم نداشت، دولت اولا باید نظم را برقرار می کرد تا انتخابات برگزار شود، چنانچه ما در بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی دیدیم که حتی در بدترین و وخیم ترین اوضاع کشور مثل جنگ، دولت ها نظم را برقرار می کنند و در همه حوزه ها انتخابات برگزار شد. این تصویب نامه عملا کمر مجلس را شکست، چون مجلس ایران آن زمان 136 نماینده داشت 56 نماینده انتخاب نشدند، یعنی حوزه هایی مثل رشت، مشهد، اصفهان، کاشان، شیراز و... فاقد نماینده بودند و این تصویب نامه ای بود که جرم تلقی می شد و بسیاری از حقوقدانان در آن زمان اعلام جرم کردند.
چرا آیت الله کاشانی نسبت به این موضوعی که گفتید اعلام جرم نکردند؟
آیت الله کاشانی چون از مصدق حمایت می کرد و در حقیقت این دولت را روی کار آورده بود که قانون ملی کردن نفت را اجرا کند و قانون انتخابات را اصلاح کند بنابراین چاره ای نداشتند جز این که از دولت مصدق حمایت کنند. مصدق در طول مدت زمامداری در خانه خودش بود، او که نمی توانست کشور را اداره کند، این آیت الله کاشانی و مجلس بودند که با پشتیبانی خودشان کشور را اداره می کردند، اما کارهایی را که مصدق انجام داده همگی توطئه آمیز بوده.
منظور دقیق شما از توطئه آمیز چیست؟ یعنی مصدق در همکاری با دولت های خارجی بود؟
آن زمان ها به قدری این رویدادها پیچیده بود که کسی نتوانست عمق فاجعه را متوجه شود. حتی بعد از مرداد سال 1332 هم خیلی از محققان به عمق توطئه پی نبردند.
آیت الله کاشانی از چه مقطعی در مقابل دکتر مصدق ایستاد و این اختلاف علنی شد؟
از دی ماه 1331. و ایستادگی در برابر روش های استبدادی مصدق آغاز شد، اولین باری که این ایستادگی آغاز شد زمانی بود که مصدق می خواست اختیار قانون گذاری را از مجلس بگیرد. همین مجلس هفتاد و دو نفره نیم بند را تحمل نمی کرد و فشار می آورد که اختیار قانون گذاری را به شخص مصدق واگذار کند و این یعنی استبداد مطلق و بازگشت به دوران ناصرالدین شاه که هرچه را اراده می کرد یک امضا پای آن می کرد و می شد قانون.
بنابراین آیت الله کاشانی شدیدا ایستادگی کردند اما نه به این معنی که با نخست وزیری او مخالفت کنند بلکه با این خواسته او مقابله کرد. در سال 1332 اتفاق خطرناکی افتاد که مصدق اعلام کرد می خواهد مجلس را منحل کند؛ یعنی گام خطرناکی که اساس مملکت متلاشی می شد و نظام سیاسی از بین می رفت و اینجا طبیعی بود که آیت الله کاشانی در مقابل فکر خطرناک رفراندوم ایستادگی کرد. همین طور نمایندگان پیشگام نهضت ملی مثل دکتر بقایی، سید ابوالحسن قائم زاده و 22 نفر از نمایندگان تا پای جان در برابر یک رفراندوم نمایشی ایستادگی کردند.
ولی آن رفراندوم 1332 که دولت دکتر مصدق برگزار کرد با وجود مخالفت آیت الله کاشانی رای آورد، درست است؟
باید بگویم که آیت الله کاشانی رفراندوم را تحریم کرد و بیانیه ای که در تحریم رفراندوم منتشر کرد وجود دارد و جالب اینجاست که همان زمان روزنامه لوموند چاپ فرانسه نوشت که تحریم آیت الله کاشانی مؤثر واقع شد، اما بیشترین کمک را به مصدق در رفراندوم حزب توده انجام داد، حزب توده ای که غیرقانونی بود و حق فعالیت نداشت.
یعنی حزب توده از لج آیت الله کاشانی به مصدق نزدیک شد؟
اینها مسائل خیلی جالب دوران نهضت ملی است. به نظر من 30 سال پیش باید این قضایا آشکار می شد اما رسانه ها در انجام وظیفه خود کوتاهی می کنند و هنوز مردم نمی دانند که در آن زمان ها چه گذشته است. حزب توده غیرقانونی چطور باید وارد صحنه سیاسی کشور شود؟ این کار در اثر توافق پنهانی بود میان حزب توده و مصدق انجام شد؛ اما کارگردانی این کار را انگلستان کرده چون می خواستند با وارد کردن حزب توده به صحنه پشتوانه نهضت ملی را که نیروهای ملی، مذهبی بودند از صحنه بیرون کنند، حزب توده گروه کوچکی بود و همیشه در اختیار سیاست های بیگانه بود.
حزب توده به عنوان نماینده جریان چپ مشمول آن آزادی انتخابات و آزادی مطبوعات که شما گفتید، نمی شد؟
حزب توده چون تشکیلاتی وابسته به شوروی بود از این جهت قانونی در 1310 تصویب شد که فعالیت احزاب کمونیستی را غیرقانونی کرد.
خوب این قانون که مصوب دوره رضاشاه بود، یعنی شما آن قانون رضاشاهی را هم مشروع و درست می دانید؟
بسیار قانون خوبی بود چون اولا اندیشه های مارکسیستی اندیشه های ضد اجتماعی بود یعنی هر کشوری گرفتار مارکسیست می شد، زندگی اجتماعی و اقتصادی آن تباه می شد، دوم این که اتحاد شوروی یک قدرت توسعه طلب و از طریق نفوذ در جامعه و فریب دادن جوانان یک ستون پنجمی به وجود می آوردند و امنیت کشورها را مختل می کردند، بنابراین قانون1310 قانون بسیار عاقلانه ای بود و این قانون تا زمانی که مصدق آمد معتبر بود، اما مصدق این قانون را نادیده گرفت. حزب توده هم علیه نیروهای مذهبی به کار گرفته شد و این آمریکا را به وحشت انداخت. چون در آن دوران جنگ سرد بود و این نگرانی بود که ایران به دام شوروی بیفتد، بنابراین آمریکایی ها هم به نحوی رودرروی نهضت ملی قرار گرفتند که این خودش یک شگرد بسیار خطرناکی بود که انگلیس ها به کار بردند، ولی به دست مصدق اجرا شد، به هر حال این واقعیت های تاریخی یعنی گرفتن اختیارات اضافه، وارد کردن حزب توده به سیاست و منحل کردن مجلس اینها مسائلی بود که آیت الله کاشانی، دکتر مظفر بقایی و نمایندگان پیشگام نهضت ملی تحمل نکردند و در مقام اعتراضات شدید به مصدق برآمدند که اسناد و مدارک آنها کامل وجود دارد، ولی چون در این دوره در واقع سیاست سرپوش گذاری بر این رویدادها وجود دارد، اینها مسکوت باقی مانده.
آیت الله کاشانی جزو موافقان سلطنت رضاخان و عضو مجلس موسسان 1304 شمسی هم بودند و در آن مجلس در موافقت با رضاشاه هم نطق مفصلی کردند، در حالی که دکتر مصدق و آیت الله مدرس مخالف روی کار آمدن رضاشاه بودند. شما این را تائید می کنید؟
آیت الله کاشانی موافق جمهوریت در آن زمان نبودند، ولی موافق تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی بودند و در مجلس موسسان هم شرکت کردند و به رضاخان رأی دادند؛ البته باید این واقعیت تاریخی را قبول کنیم که همه علما از قم تا نجف همه با تغییر سلطنت موافق بودند به جز شخص مدرس که ایشان هم با ایده های خاصی، با سلطنت رضاشاه موافق نبود.
ظاهرا شما درباره آیت الله مدرس هم حرف دارید، توضیح می دهید؟
بگذارید وارد این بحث ها نشویم، اینها بحث هایی است که باید سرفرصت شکافته شود. آنچه که الان تبلیغ می شود ابدا با واقعیت های تاریخی یکی نیست چه در باره مدرس چه درباره رضاشاه و چه درباره نقش روحانیت در سلطنت رضاشاه که به نظر من یکی از نقش های مثبت روحانیت بوده که به هرج و مرج ها پایان داد و زمینه انتقال سلطنت از قاجار به رضاشاه را ایجاد کرد.
امام خمینی(ره) یک نقدی دارند در رابطه با آیت الله کاشانی که می گویند ایشان نباید وارد مجلس می شد و رئیس مجلس می شد، بلکه باید مقام معنویت خودشان را حفظ می کردند.
البته آیت الله کاشانی شدیدا به مجلس اعتقاد داشت و فرق مبارزات ایشان با دیگر روحانیون را اگر ببینیم آیت الله کاشانی یک پارلمانتاریست تمام عیار بود یعنی یک اعتقاد عمیق به وجود یک مجلس نیرومند داشت، یک نامه ای در اختیار من است مربوط به سال 1305. در این نامه که ایشان به علمای زنجان نوشتند از آنها درخواست کردند که وارد صحنه های انتخابات شوند و نامزدهای مستقل را معرفی کنند و در آن نامه نوشتند صلاح و فساد این کشور وابسته به وجود مجلس است، آیت الله کاشانی در سال1331 در وضعی قرار گرفت که ناگزیر شد ریاست مجلس را بپذیرد؛ یعنی انتخابات مجلس هفدهم که برگزار شد دکتر سید حسن امامی که امام جمعه تهران بود، شد رئیس مجلس و آیت الله کاشانی هم استقبال کرد چون هم روحانی بود هم باسواد و نجیب.
ولی الان در منابع رسمی از آقای سیدحسن امامی به عنوان یک آخوند درباری نام برده می شود.
بله حرف هایی است و پاره ای از آنها هم درست است ولی آن هم یک باورهایی برای خودش داشت. من خودم با ایشان همکار بودم در مقطعی؛ داشتم عرض می کردم که پس از رویداد تیر سال1331 دکتر امامی ناچار شد که از ریاست مجلس استعفا دهد و کنار رفت درباره ریاست مجلس در درون مجلس اتفاق نظر به وجود آمد و این نگرانی ایجاد شد که به اساس مجلس آسیب وارد شود و دوستان آیت الله کاشانی توصیه کردند که ایشان این سمت را بپذیرند با دو شرط قبول کردند اول این که خود ایشان هرگز در مجلس حاضر نمی شدند و شرط دوم این بود که دو نفر نایب رئیس ها جلسات مجلس را اداره کنند بنابراین اگر این مسئولیت را پذیرفتند بنا به مصلحت بود.
چرا آیت الله کاشانی با ورود به مجلس مشکل داشتند؟
خوب ایشان همیشه در درون جامعه بود و از جامعه کشور را اداره می کرد و نمی خواست یک نقش فرعی نمایندگی داشته باشد و ریاست مجلس را هم در اثر ضرورت پذیرفت.
برخلاف تحلیل شما خیلی ها معتقدند بعد از بیست و هشتم مرداد و اتفاقاتی که افتاد آقای کاشانی هم حذف شد، اگر این جایگاهی که شما برای آیت الله کاشانی قائل هستید و می گویید اصولا همه جریان ملی شدن به ایشان وابسته بود، صحت داشته باشد، قاعدتا باید آیت الله کاشانی بعد از بیست و هشتم مرداد هم در صحنه می ماند ولی این اتفاق نیافتاد.
شما هنوز وارد ریشه های براندازی نهضت ملی نشدید.
خوب اول این را جواب بدهید.
نه اول باید به این مقوله بپردازیم چون آن از نظر تاریخی پس از رویداد های براندازی است.
شما قبول دارید که آقای کاشانی بعد از بیست و هشتم مرداد از صحنه سیاسی حذف شدند؟
در حقیقت آیت الله کاشانی در زمان مصدق حذف شدند اول باید این را بدانیم تا به مرحله بعد برسیم، اساس رویدادهای ایران در تیر و مرداد سال 32 این بود که انگلیس ها دنبال منحل کردن مجلس بودند و مجلس هفدهم باوجود این که از ورود 56 نماینده جلوگیری شده بود ولی نیرومندترین مجلس دوره مشروطیت بود.
این پرسش باید برای نسل جوان و علاقه مندان به تاریخ ایجاد شود که انگیزه مصدق برای منحل کردن مجلس چه بوده چون مصدق به وسیله این مجلس به نخست وزیری رسیده بود و از این مجلس رأی اعتماد گرفته بود. وقتی مجلس منحل شود اولین ضربه آن به نخست وزیر و قوه مجریه وارد می شود، پس این سوال باید ایجاد شود که انگیزه مصدق برای منحل کردن مجلس چه بوده؟ شاه هم موافق تغییر مصدق نبود و مجلس هم با کارهای مصدق مخالفت می کرد ولی با نخست وزیری او مخالفت نمی کرد. موقعی که مصدق می خواست رفراندوم کند یارانش هم مخالفت کردند مثل دکتر صدیقی، دکتر سنجابی، گفتند اگر مجلس را منحل کنی شاه تو را برکنار می کند، یعنی انتخاب نخست وزیر به دست شاه می افتد، حالا شما در نظر بگیرید این رفراندوم علیرغم مبارزات و ایستادگی های سرسختانه آیت الله کاشانی و مجلس رفراندوم در دوازدهم مرداد در تهران و نوزدهم مرداد در شهرستان ها انجام شد، روز بیست و دوم مرداد دکتر صدیقی نتایج رفراندوم را ساعت 8 شب اعلام کرد و وقایع بعدی و عزل مصدق روی داد.
از نظر شما مصدق حکم قانونی عزل خودش را نادیده گرفت؟
مصدق حکم را پنهان کرد و نصیری را هم بازداشت کرد و بر قضایا سرپوش گذاشته شد، اما نکته جالب تر این است که متن رسیدی که مصدق به نصیری داده خوشبختانه نصیری آن را حفظ کرده و لابد بعدا این را به زاهدی داده و 41 سال پس از آن رویدادها در کتابی که ابراهیم صفایی منتشر کرد کلیشه این رسید را چاپ کرده، اگر به همین کلیشه توجه کنید درباره فرمان شاه گفته است «دستخط مبارک» یعنی به دیده قبول به آن نگاه کرده که می گوید دستخط مبارک نکته دیگری در ذیل آن وجود دارد و آن، این که عنوان «نخست وزیر» را هم از ذیل عنوان آن برداشته است و فقط امضا شده است دکتر محمد مصدق. یعنی پس قبول کرده که دیگر نخست وزیر نیست. خوب حالا یک کسی که طبق قانون و طبق سنت های مشروطیت نخست وزیر نیست خود او هم فرمان را پذیرفته آیا معقول است که بگویی علیه او کودتایی رخ داده؟
در مورد حوادث مقابل خانه مصدق در بیست و هشتم مرداد 32 چه می گویید؟
مردمی که بدرستی تشخیص داده بودند مصدق کارگردان توطئه های ضد میهنی علیه تمامیت و استقلال کشور است در برابر تیراندازی ها از خانه او پایداری کردند تا آن که مصدق و نظامیانی که پس از برکناری او به ناروا در خدمت او درآمده بودند پا به فرار گذارده و در خانه های اطراف پنهان شدند.
تکلیف اسنادی که اخیرا آمریکایی ها منتشر کردند و رسما کودتا بودن بیست و هشتم مرداد را تائید کردند، چه می شود؟
چیزهایی که منتشر شده متعلق به یک دستگاه غیردولتی است و معتبر نیست.
به نظر شما چرا این اسناد را منتشر کردند؟
برای این که همین فضای دروغ را تشدید کنند و ادامه بدهند.
یعنی برکناری مصدق جزو برنامه آمریکا و انگلیس نبوده؟
چرا کارگردانی قضایا با انگلیس بوده با پشتیبانی آمریکا، ولی نقش اجرایی را شخص مصدق بر عهده داشته.
یعنی مصدق خودش را برکنار کرده؟
مصدق خودش را برکنار نکرد، نهضت ملی ایران را ناکام کرد؛ یعنی در واقع وقتی مجلس را منحل کرد، نهضت ملی را بی دفاع کرد.
خوب ممکن است انحلال مجلس یک اشتباه سیاسی از طرف مصدق باشد.
اشتباه نبوده! واقعا شما چرا قضایا را آنقدر بسرعت قضاوت می کنید؟ آیا ممکن است نخست وزیری اشتباه کند مجلس را منحل کند؟ در هیچ شرایطی نمی توانسته اشتباه باشد چون همانطور که گفتم یاران او روز بیست و دوم تیر 1332 هشدار دادند اگر مجلس را منحل کنی، شاه تو را برکنار می کند، پس دیگر فرض اشتباه وجود ندارد.
یعنی نظر شما این است که دکتر مصدق چون به هدفش نرسیده بود با انگلیس ها سازش کرد و عملا کاری کرد که قدرت را به زاهدی بسپارد؟
هرگز منظور من این نیست، مصدق از روزی که به نخست وزیری رسید در جهت سیاست های خارجه عمل کرد.
یعنی ملی کردن صنعت نفت رفتن، تعیین هیات خلع ید و رفتن به دادگاه لاهه جزو کارهای مصدق نبود؟
اولا در ملی کردن صنعت نفت نقش بسیار ناچیزی داشته، مصدق در مبارزات ملی کردن صنعت نفت کوچک ترین نقشی را نداشته است . در حقیقت از آذر سال 1329 مصدق به طور ملایم با ملی کردن موافقت کرد و هدف هم این بود که بتواند بر موج نهضت ملی سوار شود، بنابراین واقعیت تاریخ نهضت ملی ایران که امروز با انبوهی از اسناد و مدارک قابل اثبات است این است که تمام هدف مصدق در دوران نخست وزیری اجرای سیاست های خارجی بوده.
این برای شما محرز است؟
برای من محرز است . دلایل و مدارک این امر را در اختیار دارم. پس نتیجه ای که می خواهم بگیرم این است که عملا در بیست و هشتم مرداد هیچ کودتایی رخ نداد. آنچه رخ داد این بود که اولا در بیست و سوم مرداد شاه بر حسب سنت فرمان داد و در روزهای بیست و پنجم تا بیست و هشتم مرداد هم زمینه ها را آماده کرد و قدرت نظامی و شهربانی را تحویل زاهدی داد، حالا کجای این کودتا بوده؟
روایت رسمی تاریخی ای از آیت الله کاشانی موجود است که در اطرافیان ایشان آدم های ناسالمی بودند مثل شمس قنات آبادی یا مظفر بقایی، درباره این چه می گویید؟
60 سال است برای این که جرایم مصدق را پنهان کنند تبلیغاتی بر ترور شخصیت آیت الله کاشانی راه انداخته اند. این نکته را بگویم که در تیر و مرداد 1332 ایشان مورد شدیدترین ترور شخصیت قرار گرفت که این خودش بخشی از این سناریو بوده است که اگر به روزنامه های حزب توده مراجعه کنیم حتی تصاویر و عکس هایی که به عمامه آیت الله کاشانی پرچم انگلیس را زدند می توانید مشاهده کنید. این ترور ابعاد گوناگونی داشته و یک بخش آن این است که گفتند اطرافیان ایشان افراد درستی نبودند در حالی که دکتر بقایی یکی از شخصیت های پرهیزکار و مبارز تاریخ ایران بوده است.
ولی با استناد به کتاب های تاریخی که نهادهای رسمی منتشر کرده اند، مظفر بقایی شخصیت سالمی نداشت و حتی وقتی به ایران برگشت از بیماری مقاربتی فوت کرد.
آنهایی که یک فرد بی گناه را بی دلیل دستگیر کردند، باید محاکمه شوند این یک پرونده خطرناک و مهم دوران معاصر جمهوری اسلامی است که روزی باید گشوده شود، این پرونده از نظر من پرونده قتل مسلم دکتر مظفر بقایی نام دارد. همین طور در مورد شمس قنات آبادی که مبارزاتی را در دوران قبل از پیروزی نهضت ملی داشته و در دوران نهضت هم در مجلس هفدهم نماینده بوده و نقش های بسیار مؤثر و مثبتی را ایفا کرد. او در برابر رفراندوم شدیدا ایستادگی کرد در حالی که خیلی از نماینده ها تسلیم شدند و به سمت مصدق رفتند.
یعنی می خواهید بگویید این درست نیست که شمس قنات آبادی بعد از بازگشت شاه، لباس روحانیت را کنار گذاشت و از نمایندگان حامی دربار شد؟
انکار نمی کنم شمس قنات آبادی بعد از بیست و هشتم مرداد وارد مجلس هجدهم شد و لباس روحانیت را از تن درآورد و در دور هجدهم هم به عنوان نماینده مثبت بود. هرکسی یک نقطه قوت و نقطه ضعف دارد اما در دوران نهضت ملی کوچک ترین نقطه ضعفی از لحاظ سیاسی نداشت.
آقای کاشانی، اگر طبق گفته شما همه این وقایع بیست و هشتم مرداد با هماهنگی خود دکتر مصدق بود، چرا حسین فاطمی، وزیر خارجه مصدق توسط شاه اعدام شد؟ قاعدتا با تحلیل شما نباید این اتفاق می افتاد؟
دلیل اعدام فاطمی این بود که وی در سخنرانی بیست و پنجم مرداد به شاه اهانت کرد چون به شخص اول مملکت توهین شده بود، اعدام شد.
خب مردم ما هم 30 سال مرگ برشاه گفتند! آنها هم لایق اعدام بودند؟
این قابل قیاس نیست. آن شعار در زمان انقلاب شکل گرفت. ولی آن زمان که انقلابی در کار نبود حتی بعد از بیست و هشتم مرداد هم آیت الله بروجردی از بازگشت شاه ابراز خرسندی کرد؛ یعنی شاه به هر حال یک موقعیتی در کشور داشت. به هر حال فاطمی این کار را کرد، شاه هم اصراری به اعدام او نداشت و آیت الله کاشانی هم سعی کرد اعدام نشود ولی نظامی ها اصرار به اعدام وی داشتند.
شیوه و سلوک سیاسی آیت الله کاشانی بعد از بیست و هشتم مرداد چه بود؟
بعد از بیست و هشتم مرداد آیت الله کاشانی و یارانش در مبارزاتی که انجام دادند با انتخابات فرمایشی مبارزه کردند، با تحمیل قرارداد کنسرسیوم مبارزه کردند که اینها اسناد و مدارکش موجود است . همین ها موجب شد آیت الله کاشانی دکتر بقایی و عده ای از پیشگامان را در سال 1334 بازداشت کنند. باز هم تکرار می کنم که در بیست و هشتم مرداد هیچ کودتایی علیه مصدق انجام نشده و این دروغ تاریخی 60 سال است که گفته می شود و از شگفتی ها این است هنوز توسط رسانه های خارجی دامن زده می شود. شگفت انگیزتر این است که در رسانه ملی هم از آن به عنوان کودتا یاد می شود.
اگر بخواهید صادقانه چند اشتباه سیاسی آیت الله کاشانی را بگویید چه می گویید؟
اگر بخواهم بزرگ ترین اشتباه ایشان را بگویم برخلاف آن چیزی است که همه امروز می گویند. امروز به دلیل بی اطلاعی عده ای می گویند که آیت الله کاشانی از مصدق پشتیبانی نکرد، اما من می گویم ایشان بیش از اندازه از مصدق پشتیبانی کرد. شاید بعد از سی ام تیر که مصدق استعفا کرد، باید یک نخست وزیری جدید انتخاب می کردند.
مثلا چه کسی؟
مثل مرحوم سید ابوالحسن حائری زاده که سال های طولانی نماینده مجلس بود یا خود دکتر بقایی که البته بارها به وی نخست وزیری پیشنهاد شد اما رد کرد و خیلی افراد دیگری که در دولت بودند.
قدیمی ترین خاطره ای که از پدر دارید چه بوده؟
من چون در این خانه زندگی کردم قبل از پیروزی نهضت ملی ایران شاهد رویدادها و اتفاقات خاص بودم. این خانه مرکز اجتماعات بوده و در آن به روی همه باز بوده؛ نمایندگان مجلس، علما، مردم و روحانیون و حتی رضاشاه و شاه به خانه آیت الله کاشانی رفت و آمد می کردند. مردم عموما در این خانه آموزش سیاسی دیدند. عملا اگر بگوییم یک حزب واقعی در ایران وجود داشته آن خانه آیت الله کاشانی بود.
الان خانه آیت الله کاشانی وضع خوبی ندارد، ظاهرا در معرض خرابی است، چرا؟
این خانه بافت قدیمی دارد و متعلق به پدر آیت الله کاشانی است و پدر من باوجود این که 80 سال در این خانه زندگی کردند ولی سنگ روی سنگ در این خانه نگذاشت و وقتی ایشان فوت کرد، بتدریج ما هم از آن خانه رفتیم. خانه به دلیل خرابی فروریخت تا این که برادر بزرگ من بنیاد نشر اندیشه های آیت الله کاشانی را به ثبت رساند و همه بازماندگان سهم خود را واگذار به این بنیاد کردند تا این خانه ماندگار شود. سال های طولانی است که در حال بازسازی این خانه هستند و الان جزو میراث فرهنگی است.
در این خانه خاطرات زیادی برای همه مردم وجود دارد اما من در سال های پایانی زندگی آیت الله کاشانی همیشه در کنار ایشان بودم و نقش منشی و تلفنچی ایشان را به عهده داشتم، از این جهت خاطرات فراوانی دارم که آنها را نوشتم و امیدوارم در مجموعه اسناد آیت الله کاشانی منتشر شود.
روایت فرزند آیت الله کاشانی از وقایع 28 مرداد 1332
بلافاصله بعد از اعلام نتیجه رفراندوم، صبح روز بیست و سوم مرداد 1332 شاه دستور به نخست وزیری زاهدی و فرمان برکناری مصدق را داد، زمانی که این اتفاقات را کنار هم بگذاریم تقارن آنها نشان از وجود یک سناریو دارد که اول مجلس منحل شود و دوم شاه فرمان نخست وزیری زاهدی را بدهد.
چرا باید مصدق خودش را حذف می کرد؟
خوب شما باید این پرسش را پیگیری کنید که منحل کردن مجلس در جهت منافع کدام سیاست بود؟ ما می گوییم که مجلس پایگاه قدرت ملت بود و این خواست انگلستان بود که مجلس منحل شود تا اختیار انتخاب نخست وزیر به دست شاه بیفتد چون اگر مجلس منحل نشده بود شاه حق نداشت زاهدی را به عنوان نخست وزیر منصوب کند.
یعنی شما معتقد هستید فرمان برکناری مصدق و نصب زاهدی توسط شاه قانونی بود؟
نصبش قانونی بود ولی اگر مجلس وجود داشت باید طبق قانون مجلس رأی تمایل می داد. سنتی در تاریخ مشروطیت وجود داشت که بر اساس آن در غیاب مجلس که به دوره فترت معروف بود شاه همیشه نخست وزیر را عزل یا نصب می کرد.
این سنت بود یا قانون؟
سنت بود چون در قانون اساسی که همچین چیزی پیش بینی نمی شود، مثلا گفته شده است که احمدشاه قاجار 14 بار این کار را انجام داده است، جالب تر از این یک نامه ای وجود دارد از شخص مصدق به شاه که این نامه در بیست و ششم مهر سال 1328 نوشته شده و این نامه از جهاتی می تواند کلید رویداد روز بیست و دوم مرداد باشد این نامه در روزنامه اطلاعات و شاهد در بیست و هفتم مهر 1328 چاپ شده است عبارت این نامه این است، می گوید: «البته اعلی حضرت همایون شاهنشاهی منشا عمومی اصلاحات می باشند، هدف از تحصن این بود که در این دوره فترت که تعیین نخست وزیر محتاج به تمایل مجلس نیست، دولتی روی کار بیاورند که وجهه نظر خود را فقط حفظ مصالح سلطنت و ملت قرار دهد» یعنی نه تنها یک سنت دوران مشروطیت بوده بلکه خود مصدق چنین نامه ای نوشته و این سنت را تائید کرده به هر حال روز بیست و سوم مرداد شاه فرمان نخست وزیری زاهدی را داد.
سرلشکر زاهدی هم در این زمان تحت حمایت آیت الله کاشانی بود؟ درست است؟
زاهدی هم از قبل در مجلس متحصن شده بود و روز بیست و نهم تیر 1332 زاهدی با اتومبیل دکتر معظمی که رئیس مجلس شده بود از مجلس به خانه اش منتقل شد یعنی عملا از حالت تحت کنترل مجلس خارج شد. روز بیست و سوم مرداد زاهدی نخست وزیر شد و فرمان برکناری مصدق هم ساعت 11 شب بیست و چهارم مرداد به او ابلاغ شد که روی این داستان ابلاغ هم سرپوش گذاشته شدو تبلیغاتی راه انداختند.
چطور؟
این دروغ های تاریخی را بعد از 60 سال هنوز هم می گویند که سرهنگ نصیری با دو کامیون نیروهای نظامی در خانه مصدق آمد که خانه را اشغال کند و مصدق را هم دستگیر کند ولی نگهبانان خانه مصدق متوجه شدند و کودتا خنثی شد. این درست نیست. صبح روز بیست و پنجم مرداد یک اعلامیه داده شده به نام دولت ولی بدون امضا که در آن این موارد ذکر شده بود و در روزنامه ها هم چاپ شده و بر اساس این اعلامیه می گویند که سرهنگ نصیری شبانه به منزل مصدق آمده اما بعد واقعیت روشن شد که وقتی سرهنگ نصیری به خانه مصدق رفته و حکم را اعلام کرده و رسید گرفته است و متن این رسید در آبان 1332 منتشر شد و در زمانی که این حکم ابلاغ شد، مأموریت سرهنگ نصیری تنها و منحصراً ابلاغ فرمان برکناری مصدق بوده که آن را با احترام انجام داده و رسید ابلاغ فرمان شاه را نیز گرفته و در حال بازگشت به محل کار خود بوده که به او دستور می دهند خود را به ستاد ارتش معرفی کند و او هم تبعیت می کند.