۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه

به "اردشير زاهدی!"خدمات ارزنده"او"و"پدرش" به ملت ايران!


نقش "آخوندها" و"لاتها "درتوزيع مواد مخدر وماشينهای لوکس!


گشودن بخش‌های سر به مهر از فعالیت‌های اتمی ایران

گشودن بخش‌های سر به مهر از فعالیت‌های اتمی ایران
رضا تقی زاده

        
پیش از عزیمت جواد ظریف و کاترین اشتون به وین به منظور مذاکره پیرامون نهایی ساختن توافق موقت اتمی، ایران سند همکاری فوق العاده با اهمیتی را با نمایندگان آژانس در تهران به امضاء رساند که بی تردید قبول آن نقش تعیین‌کننده‌ای در حصول توافق ۲۰ فوریه وین داشت.
به دلیل حساسیت و اهمیت خاص این سند، علاوه بر انتخاب زمان مناسب برای کاهش بازتاب  خبری پذیرش تعهدات بی‌سابقه یاد شده (سالروز انقلاب)، تهران ترجمه‌ای نامفهوم از موارد همکاری‌ها را منتشر ساخت.
بی تردید یکی از مهم‌ترین بخش‌های تعهدات هفتگانه اخیر ایران برای همکاری با آژانس، و پیش‌درآمد موفقیت اولین دور مذاکرات برای نهایی ساختن توافق موقت اتمی، ارایه اطلاعات لازم پیرامون تلاش‌های گذشته ایران برای تولید ماشه بمب اتمی است.
در نوامبر سال ۲۰۱۱ آژانس گزارشی پیرامون تلاش‌های ایران برای دست یافتن به بمب اتمی منتشر ساخت و همزمان خواستار بازدید فوری از پایگاه نظامی پارچین شد، که محل مشکوک به انجام آزمایش انفجاری و استفاده از ماشه اتمی معرفی شده‌است.
طی روزهای اخیر خبرگزاری رویترز به نقل از «منابع معتبر» گزارش داده که پیش از بروی کار آمدن دولت روحانی در تهران، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بر اساس اطلاعات تازه، در صدد انتشار گزارشی جامع و به‌روز پیرامون ابعاد نظامی برنامه‌های توسعه اتمی ایران بوده‌است.
لازم به یادآوری است که انتشار گزارش ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ آژانس چند هفته بعد (ژانویه سال ۲۰۱۲) به اعلام تحریم‌های یکجانبه آمریکا  و اروپا علیه ایران منجر شد.
تحریم‌های یاد شده در زمانی کوتاه به کاهش بیش از یک میلیون بشکه در روز صادرات نفت خام ایران انجامید و ایران را بطور کامل از بازار نفت اروپا محروم ساخت.
انتشار گزارش دیگری در میانه سال ۲۰۱۳ پیرامون ابعاد نظامی تلاشهای اتمی ایران، می‌توانست به تشدید تحریم‌ها و قطع کامل صادرات نفت ایران منجر شود.
جمهوری اسلامی از این وضعیت خطیر مطلع بود و در نظر گرفتن عواقب آن شاید راه را برای روی کار آمدن دولت روحانی هموار ساخت.

توقف انتشار گزارش
ظاهراً پس از طرح موضوع در درون آژانس، تصمیم گرفته می‌شود که انتشار گزارش جامع و به‌روزشده پیرامون اقدامات ایران برای دست یافتن به بمب اتمی تا تعیین تکلیف دولت بعدی (روحانی) معوق بماند.
همزمان با اتخاذ تصمیم پیرامون خودداری از انتشار گزارش تازه از سوی آژانس علیه ایران، موضوع تکرار درخواست انجام بازدید فوری بازرسان از پارچین نیز متوقف ماند.
بعد از اعلام اولین دور همکاری ایران با آژانس، در شش قسمت مختلف که عملا فاقد اهمیت بود و تنها  وسیله بهبود مناسبات ایران و آژانس قرار گرفت، توافق موقت ایران و گروه ۱+۵ در ژنو به نتیجه رسید و خطوط کلی آن روز ۲۴ نوامبر منتشر شده بود.

همکاری‌های هفتگانه  و ماشه اتمی
برای نخستین بار در ۹ ماه فوریه سال جاری، ایران طی بیانیه‌ای اعلام داشت که در مورد تلاش‌های گذشته برای ساختن ماشه بمب اتمی، با آژانس همکاری می‌کند و تا ۱۵ ماه مه آینده اقدامات لازم و اطلاع‌رسانی در این زمینه‌های را تکمیل خواهد ساخت.
این اقدام بی‌سابقه ایران لابلای ۶ بند تعهد برای همکاری‌های کم‌اهمیت‌تر با آژانس و در انتهای فهرست منتشرشده قرار داده شده بود.
مبادرت به تولید چاشنی‌های انفجاری، پیش‌درآمد ساختن بمب اتمی است. این اقدام را که عملا یک انفجار نوترونی است در زبان انگلیسی «ارچین» نامیده‌اند. با دست یافتن به ابزار شلیک نوترونی که آنرا ماشه اتمی نیز می‌نامند، نوترون‌های دو فلز «پولونیوم» و «بریلیوم» در مسیر سیم‌های نصب شده در جدار بمب شلیک، و در نتیجه برخورد با توده انفجاری بمب اتمی، (اورانیوم با غلظت بالاتر از ۹۰ در صد)، حرارت فوق‌العاده تولید کرده و واکنش زنجیره‌ای (انفجار اتمی) صورت می‌گیرد.
اگر چه از این قدرت انفجاری بالا می‌توان در تخریب کوه‌ها برای سدسازی و یا استخراج معادن نیز بهره گرفت ولی کمتر کشوری است که تاکنون از این ظرفیت استفاده غیرنظامی کرده‌باشد.
با این وجود جمهوری اسلامی ظاهراً در پوشش علاقه‌مندی به استفاده از این ابزار به دلیل خاصیت غیر نظامی آن، اینک آماده شده اطلاعات لازم پیرامون اقدام به شلیک نوترنی و ساخت ماشه اتمی را در اختیار آژانس قرار دهد، و آژانس هم رضایت داده‌است که در صورت دریافت اطلاعات مورد نظر، نیت اصلی ایران را مسکوت بگذارد.
بند با اهمیت دیگری که در توافق‌های هفتگانه قرار داده شده، نهادن راکتور ۴۰ مگاواتی آب سنگین اراک در چارچوب رعایت ضوابط ایمنی آژانس انرژی اتمی و اعمال نظارت بر آن است. مفهوم این تغییر وضعیت قبول اجرای بخشی از پروتکل الحاقی است.
در این رابطه ایران ضمن قبول صدور اجاره بازرسی‌های مرتب و نصب دوربین در اراک (رویکرد پادمانی) ناگزیر از تحویل نقشه ساخت کوره اصلی راکتور خواهد شد؛ اقدامی که می‌تواند منبع طراحی آنرا به احتمال زیاد فاش سازد- ایران مدعی است که راکتور اراک در داخل طراحی شده‌است.

تنوع سلیقه‌ها در غرب
پاره‌ای دیپلمات‌های غربی (ازجمله سفیر پیشین بریتانیا در آژانس) معتقدند که بجز متوقف ساختن وضع موجود برنامه‌های اتمی ایران، وضعیت گذشته آن نیز می‌باید کاملا روشن شود؛ از این نظر رفع ابهام پیرامون فعالیتهای گذشته اتمی، همراه با تعهد برای خودداری از تکرار اقدامات در آینده، گامی است ضروری برای حصول اطمینان از خنثی ساختن خطر تبدیل شدن ایران به یک نیروی نظامی اتمی.
گروه دیگری بر این باورند که در صورت به راه آمدن ایران و نهایی شدن توافق موقت و اجرای آن حد اقل برای سه سال، می‌توان از گذشته اقدامات ایران چشم پوشید و در نتیجه موضوع جنجالی بازدید از پارچین را نیز تا اطلاع ثانوی به فراموشی سپرد.
در تعامل تازه آژانس و ایران، و نحوه تنظیم آخرین گزارش فصلی آمانو از فعالیت‌های اتمی ایران، چیره شدن نظر گروه اخیر کاملاً مشهود است.
با این وجود توافق اتمی موقت با ایران تنها زمانی قادر به عبور از موانع دشوار پیش رو خواهد شد که اطلاعات کافی پیرامون بخش‌های مشکوک و متعدد فعالیت‌های اتمی گذشته آن، ازجمله تلاش برای تولید پولونیوم ۲۱۰، تحقیق پیرامون بازگشت زمان‌بندی شده موشک (حامل بمب) به زمین و همچنین طراحی دماغه موشک‌های شهاب برای نصب بمب در آن، در اختیار آژانس قرار داده شود.

پنج دلیل ناخشنودی جمهوری اسلامی از سقوط دولت یانوکوویچ

پنج دلیل ناخشنودی جمهوری اسلامی از سقوط دولت یانوکوویچ
مجید محمدی

پس از سقوط دولت یانوکوویچ در کی‌یف با استقامت سه‌ماهٔ معترضان، روشن و صریح بودن خواسته‌ها و کوتاه نیامدن از آنها، و مقاومت در برابر نیروهای امنیتی و پلیس تا حد ۸۸ کشته، نهادها و مقامات جمهوری اسلامی که خود را هم‌پیمان (بعضاً پذیرفته ناشده) دولت‌های اقتدارگرا و تمامیت‌خواه می‌دانند در کار تاسف خوردن برای رژیم نزدیک به پوتین هستند.
مقامات سیاسی و نظامی و قضایی و دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی در این موضع یک‌صدا هستند.
واکنش‌ها
نگاهی به واکنش‌های این دستگاه‌ها و مقامات نحوهٔ برخورد آنها را روشن می‌کند:
نیروهای نظامی: «آنچه در اوکراین و در کی‌یف اتفاق افتاد، انقلاب برای فرار از استقلال به سمت وابستگی بود... درسی که آمریکا و غربی‌های معتقد به لیبرال دموکراسی در اوکراین به ملت این کشور دادند، عبرتی تاریخی برای همه ملت‌های مستقل است که مراقب لبخندها و ایده‌های شیطانی ابرسرمایه‌داری باشند و فریب استکبار و عوامل آن را نخورند.» (رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، ایسنا، ۵ اسفند ۱۳۹۲)
دستگاه دیپلماسی: «ضمن تاکید بر حفظ ثبات و آرامش و پرهیز از خشونت، اعتقاد داریم سرنوشت اوکراین با تحقق اراده ملت و تفاهم نیروهای سیاسی این کشور و عدم دخالت خارجی میسر است.» (سخنگوی وزارت خارجه، تسنیم، ۵ اسفند ۱۳۹۲)
رادیو و تلویزیون دولتی: بخش‌های خبری رادیو و تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی در گزارش تحولات اوکراین با ابراز ناخشنودی ضمنی از فرار رئیس‌جمهور حامی روسیه مکرراً از یانوکوویچ به عنوان رئیس‌جمهور قانونی اوکراین نام می‌برند. این همان موضع نخست وزیر روسیه، دیمیتری مدودف است که می‌گوید «مشروعیت تعداد قابل توجهی از ارگان‌های قدرت محل تردید است، اما برخی شرکای غربی ما شکل دیگری فکر می‌کنند. مشروع دانستن حاصل یک شورش مسلحانه کوتاه‌فکری است.» (بی‌بی‌سی فارسی ۵ اسفند ۱۳۹۲)
رادیو و تلویزیون دولتی اولا مخالفان را به هواداران نخست وزیر پیشین تقلیل داده و ثانیا  از تیموشنکو با عنوان سرکرده مخالفان غربگرا و همدست غرب و آمریکا نام می‌برد که توسط رئیس‌جمهور قانونی و معزول اوکراین به دلیل سوءاستفاده از قدرت و فساد اقتصادی زندانی شده‌است.
روزنامه‌های دولتی  و شبه دولتی: تیتر بزرگ روزنامهٔ حکومتی کیهان ۶ اسفند ۹۲ این است: «روزهای تاریک اوکراین، گرگ در لباس میش بازگشت: نارنجی‌ها با کمک سیا دوباره به قدرت رسیدند». رسالت از قول ولایتی تیتر زده‌است که «خطر تجزیه، اوکراین را تهدید می‌کند» (۶ اسفند ۱۳۹۲) یکی از تیترهای صفحهٔ اول روزنامهٔ تهران امروز این است: «پنج میلیارد دلار هزینهٔ امریکا برای اغتشاش در اوکراین.» (۶ اسفند ۱۳۹۲) عنوان سرمقالهٔ جام جم این است: «بعد از اوکراین نوبت شقه شدن کدام ملت است؟» (۵ اسفند ۱۳۹۲)
مقام‌های سیاسی: «کشورهایی نظیر اوکراین که یک دوره متمایل به فضای غربی شده و دوباره تمایل به شرق پیدا کرد و باز هم حرکت‌هایی می‌شود که متمایل به غرب شوند در حدی نیستند که کسی فکر کند اگر در آنجا اتفاقی افتاده حالا در ایران هم تیتر بزرگ و لوگوی رنگی و حرکت‌ها و حرف‌هایی از این دست زده شود.» (وزیر دادگستری، ایسنا ۵ اسفند ۱۳۹۲)
چرا ناخشنودی؟
پنج علت برای این نوع برخورد با قیام علیه دیکتاتوری و فساد دولت یانوکوویچ به چشم می‌خورد:
۱. دشمنی با هر جنبش تحول‌خواه و اصلاح‌طلب. مقامات جمهوری اسلامی دریافته‌اند که به متحدان بیشتری در عالم  نیاز دارند و از این‌رو برای تقویت جبههٔ حکومت‌های هم‌سنخ خود یعنی حکومت‌هایی که در داخل کشورهای خود مستبدانه حکومت می‌کنند تلاش می‌کنند، در عین این‌که اتحاد دمکراسی‌خواهان ایرانی با دولت‌های دمکراتیک غربی را خیانت به کشور معرفی می‌کنند.
۲. ترس از گرفتار آمدن به همان سرنوشت. از حیث جنبش‌های اجتماعی مقامات جمهوری اسلامی بیشترین حساسیت را به جنبش‌های دمکراسی‌خواهی در شرق اروپا دارند چون به خوبی می‌دانند که در نظام سرکوب و نظام تبلیغاتی از آنها الگو گرفته‌اند و ممکن است مخالفان با درس‌گیری از جنبش‌های سیاسی علیه آنها به براندازی رژیم اقدام کنند.
رمز شکست جنبش سبز در عدم استقامت در خیابان و باور رهبران به مبانی جمهوری اسلامی و رمز پیروزی معترضان اوکراینی در استقامت در عرصهٔ خیابان و پافشاری بر سقوط رژیم یانوکوویچ بود. علی خامنه‌ای بیش از همهٔ جنبش‌های سیاسی از انقلاب‌های رنگی می‌هراسد و این عزاداری برای رژیم مورد حمایت روسیه برای پیش‌گیری از وقوع این گونه رخدادها در ایران است.
۳. ترس از  بسط امید به تغییر. جنبش‌های ناموفق مثل سوریه یا مصر بسیار مورد علاقهٔ مقامات جمهوری اسلامی هستند چون با استفاده از آنها به مخالفان و معترضان متذکر می‌شوند که اگر اعتراض کنید ممکن است بدون هیچ نتیجه‌ای به جنگ داخلی یا پس از مدتی بازگشت به دیکتاتوری منجر شود. اما ایدئولوگ‌ها و تبلیغاتچی‌های نظام از ذکر مواردی مثل تونس یا اوکراین یا ده‌ها کشور دیگر که به واسطهٔ سقوط دیکتاتورها وضعیت بهتری پیدا کرده‌اند (بسیاری از کشورهای اروپای شرقی که امروز به اتحادیهٔ اروپا پیوسته‌اند) یا امید می‌رود که پیدا کنند ابا دارند.
۴. همراهی با متحدان جمهوری اسلامی. همراه با تند شدن لحن دولت روسیه علیه رهبران جدید اوکراین مقامات و دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی نیز به حجم حملات خود علیه وضعیت جدید افزوده‌اند. مقامات جمهوری اسلامی از این که معاون وزیر خارجهٔ آمریکا یا سناتورهای آمریکایی در اوج اعتراضات برای حمایت از جنبش به اوکراین سفر می‌کردند ناخشنود بودند به همان ترتیب که دولت پوتین از این مسافرت‌ها ناخشنود بود. جمهوری اسلامی بعد از شعارهای نه شرقی نه غربی سال‌های انقلاب به سرعت به این درک رسید که باید در اردوگاه دیکتاتوری و ضد دمکراسی ثبت نام کند. از این جهت تبلیغات روسی علیه جنبش اوکراین (فرار معترضان به خارج، احتمال تجزیه) عیناً در رسانه‌های دولتی تکرار می‌شود.
۵. دشمنی با غرب. در ایران تحت جمهوری اسلامی یک تشکیلات سیاسی واحد وجود ندارد تا در رخدادهای سیاسی همهٔ واکنش‌ها را از بالا دیکته کند اما سخنان و مواضع مکرر مقامات بالای رژیم به شکل‌گیری یک مجموعه ایده و موضع منجر شده که همه از آنها تبعیت می‌کنند. در مورد اوکراین چون موضع اتحادیهٔ اروپا و آمریکا حمایت از معترضان بود بنابر این باید بنا به ضد غربی بودن موضع جمهوری اسلامی با کسانی که پلیس به آنها تیراندازی می‌کرد و برای مقابله با فساد به خیابان آمده‌اند مخالفت کرد. موضع ضد غربی جمهوری اسلامی باعث شده‌است که این رژیم از فاسدترین، اقتدارگراترین و قصاب‌ترین رژیم‌های عالم که ضد غربی هستند (سوریه، سودان، بلاروس، روسیه، چین، کوبا، ونزوئلا) حمایت و با مخالفان آنها دشمنی کند.

 

«عادل‌آباد» ؛ زندانى با نام مستعار جزیره آدم‌خوارها

«عادل‌آباد» ؛ زندانى با نام مستعار جزیره آدم‌خوارها

آنچه در ادامه می خوانید مقاله ای از مدیار سمیع نژاد است که به تازگی در وب سایت مرکز حامیان حقوق بشر منتشر شده است.
زندان عادل آباد شیراز در دهه ١٣۵٠ در جنوب شهر شیراز و منطقه ای خالی از سکنه ساخته شد، اما با توجه به توسعه شهر، اکنون در داخل شهر، در بلوار عدالت قرار دارد. زندانی که خاطرات تلخی را در سینه خود دارد و داستان‌های تلخ بی‌شماری به ویژه در دهه‌ی نخست حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از آن روایت می‌شود.
از عادل آباد به عنوان زندانی یاد می‌شود که پیش از انقلاب ١٣۵٧ مرکزی برای نگهداری انقلابیون بوده و در دهه‌ی ۶٠ نیز زندانیان سیاسی زیادی را در خود جای داده و بخشی از کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣۶٧ را نیز بر عهده داشته است. (١)
در حدود دو سال قبل مدیر کل زندان‌های استان فارس ظرفیت این زندان را ۱۴۰۰ نفر عنوان کرده بود که «با کمبود فضای فیزیکی و نیروی انسانی و کمبود اعتبار» روبرو بوده است، اما با این وجود هر ماه به جمعیت زندانیان استان فارس در حدود «۳۰۰ نفر» اضافه می‌شود و عادل آباد اکنون در خود «چهار هزار» زندانی را جا ی داده است؛ یعنی نزدیک به سه بار ظرفیت واقعی. مسأله‌ای که هم‌چنان جزو مشکلات این زندان است. (٢)
زندان وکیل آباد شیراز بر روی گوگل
زندان وکیل آباد شیراز بر روی سایت گوگل
حسین رئیسی وکیل دادگستری که موکلان زیادی در این زندان داشته، در گفت‌وگو با «مرکز حامیان حقوق‌بشر» از وضعیت این زندان سخن گفت: «به طور کلی عادل‌آباد زندانی است که برای حدود ١۵٠٠ نفر زندانی ساخته شده است، اما در سال‌های اخیر به طور متوسط همیشه بیش‌تر از ٣۵٠٠ زندانی در آن نگهداری می‌شود. در حال حاضر همه‌ی زندانی‌های خطرناک استان فارس را به این زندان می‌آورند.
این زندان بندهای مختلفی دارد که زندانی‌های مختلفی را در خود جای داده است. توسعه‌هایی در سال‌های اخیر در داخل زندان وجود داشته است. عادل آباد مجموعه‌ای است که سالن‌های حرفه آموزی مختصری هم از زیر نظر سازمان آموزش فنی و حرفه ای در آن دائر شده است. مغازه و فروشگاه‌های در داخل و اطراف عادل آباد هست که زندانیانی که رای باز هستند آن را اداره می کنند؛ مثل نانوایی یا کارگاه مبل سازی و… درمجموع مجموعا می‌توانیم بگوییم که عادل آباد به عنوان یکی از زندان‌های مشخص و شناسنامه‌دار در داخل ایران شناخته می‌شود.»
عادل آباد شیراز بندهای مختلفی با اسامی مختلف دارد با پیشوند ثابت اندرزگاه؛ «اندرزگاه بزرگسالان، دستیاران، سبز نوجوانان، قرآن (بند سابق نسوان)، آموزش، سلامت، پاک، همت، علوم قرآنی، نشاط، سعادت و اندرزگاه‌های تربیت ١ و ٢».
حامد کاووسی دانشجویی است که به مدت ۲۱ ماه در این زندان دوران محکومیت خود را سپری کرده است: «زندان عادل‌آباد جزو زندان‌های قدیمی ایران هست که از نظر ساختمانی وضعیت مناسبی ندارد و بسیار فرسوده است. سیستم تهویه و آب به گونه‌ای است که در زمستان همیشه اتاق‌ها سرد و در تابستان همیشه گرم هستند.
تجربه شخصی‌ من مربوط می‌شود به بند ۱۱ (اندرزگاه قرآنی) عادل‌آباد. این بند در شرایط بسیار بدی بود. تعداد کم دوش (۸ عدد) و دستشویی (تقریبا ۲۰ عدد) و تعداد زیاد زندانی؛ تقریبا ۵۰۰ نفر، باعث شده بود که همیشه برای استفاده از حمام و دستشویی دعوا بشود. زمان استفاده از دوش‌ها محدود بود. حمام روزانه تقریبا شش ساعت، در سه شیفت دو ساعتى باز بود. مدت زمانی که واقعا می‌شد از دوش‌ها استفاده کرد ۱۰ دقیقه بود. چون بعد از آن به دلیل خرابی سیستم گرمایشی آب حمام سرد بود.
در بین سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ که من در زندان عادل‌آباد بودم تعداد زندانیان بیش از ۶ هزار نفر بود به طوری که در هر اتاق تقریبا ۱۶ متری ۲۰ نفر زندانی وجود داشت. تعداد تخت‌ها در اتاق‌های معمولی ۹ عدد بود؛ سه تخت سه طبقه؛ و معمولا ۱۰ نفر هم در کف اتاق به صورت «اتوبوسی» (اصلاح خود زندانیان هست) می‌خوابیدند.»
نمایی از داخل زندان
نمایی از داخل زندان وکیل آباد شیراز؛ ایسنا
بیش‌تر از ظرفیت با کم‌ترین امکانات
زندان ۴۰ ساله‌ی عادل آباد بیش‌تر از ظرفیت خود زندانی دارد و کم ترین امکانات برای زندانیان مهیا است. حسین رئیسی این مسأله را مشکل کلی زندان‌های ایران عنوان می‌کند: « وقتی که این زندان ساخته شده جمعیت ایران نصف جمعیت فعلی بوده است و از طرفی دیگری جمعیت کیفری زندانیان ایران در آن زمان و پیش‌تر از این کمتر از وضعیت فعلی بوده؛ نرخ جرم، تعداد عناوین مجرمانه بعد از انقلاب در ایران افزایش پیدا کرده است. هر سال هم ما با رشد نسبی جمعیت کیفری کشور که بالاتر از استانداردهای جهانی هست روبه رو هستیم. این موضوعات گریبان اغلب زندان های کشور را گرفته است.
میزان متر مکعبی که برای زندانی لازم است، میزان مشخصی است که زندان عادل آباد به هیچ وجه نمی‌تواند آن را داشته باشد. طبیعی است که زندانی که برای ١۵٠٠ نفر ساخته شده باشد نمی تواند دو برابر یا بیشتر از دوبرار ظرفیت در خود زندانی جای دهد.»
کاوووسی که خود از نزدیک با این مشکلات روبه‌رو بوده در مورد مشاهدات شخصی و عینی خود نسبت به کمبود امکانات و ظرفیت مکانی در زندان عادل آباد شیراز به مرکز حامیان حقوق‌بشر گفت: «وضعیت بندها در عادل آباد شیراز در مدت زمانی که من آن‌جا بودم خیلی آشفته بود. فضا برای خوابیدن نبود و تعداد زیادی از زندانی‌ها در راهرو می‌خوابیدند. وضعیت غذا و امکانات بهداشتی بسیار بد بود. زندانیان مجبور بودند برای غذا خوردن از ظرف‌های مشترک استفاده کنند. مواد شوینده و شیر آب برای شست و شوی مناسب ظرف‌ها وجود نداشت. تعداد کم دوش حمام و دستشویی باعث شده بود این بندها به آلوده‌ترین بندهای عادل‌آباد تبدیل شوند به طوری که شپش به وفور در آنجا یافت می‌شد.
تنها بند قابل زندگی در بازداشگاه مرکزی زندان عادل آباد «بند سبز» بود که تعداد محدودی را قبول می‌کرد و هزینه بسیار زیادی داشت. در مدت زمان حضورم در عادل آباد به من پیشنهاد شد که مبلغ ۵۰۰ هزار تومان به زندان کمک کنم تا به بند سبز منتقل شوم!»
این دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات فارس که در تاریخ ١٣ آبان ١٣٨٨ بازداشت و به دو سال زندان محکوم شد در ادامه گفت: «وضعیت خوراک و سلامت در این زندان به شدت بد هست. زندانیانی که توان مالی دارند هرگز غدای زندان را نمی‌خورند و با خرید از فروشگاه زندان نیازهای غذایی خود را بر طرف می کنند. کمبود امکانات درمانی و دکتر باعث شده بود که زندانیان برای دیدن دکتر و گرفتن دارو معمولا ۱۰ تا ۱۵ روز صبر کنند. بارها مشاهده کردم که یک مریضی ساده به دلیل بی توجهی مسٔولان زندان به مریضی‌های بدتری تبدیل شده بود. به عنوان مثال یکی از بچه‌ها که دندانش عفونت کرده بود تقریبا بعد از دو هفته بی‌توجهی مسٔولان زندان دچار تشنج شد و مجبور شدند به بیمارستان بیرون منتقلش کنند.»
مصرف مواد مخدر و در دسترس بودن آن براى زندانیان در عادل‌آباد از دیگر مواردی است که کاووسی به آن اشاره کرد: «به جز بند سبز در بقیه بندهای زندان عادل اباد مواد مخدر به وفور و با قیمت بالا یافت می شد. یکی از مشکلات بزرگ اعتیاد در زندان عادل آباد ترک اعتیاد بود به طوری که هر کس ثبت نام می کرد و مبلغ ۲۰ هزار تومان پرداخت می کرد می توانست روزانه متادون دریافت کند در صورتی که مصرف متادون باید زیر نظر پزشک و برای مدت محدودی باشد. کسانی که در مدت طولانی متادون مصرف می کردند دارای مشکلات بیشتری بودند نسبت به کسانی که مواد مخدر طبیعی مصرف می کردند.»
زندان وکیل آباد شیرزاد
زندان وکیل آباد شیرزاد
نقض حقوق زندانی و عدم طبقه‌بندی زندانیان
حسین رئیسی با اشاره به این‌که «حداقل استاندارد حقوق زندانیان» در عادل‌آباد رعایت نمی‌شود، شکایت از آنان و پیگیری شکایت از رفتار آنان را سخت می‌داند. این وکیل دادگستری چندین بار خود و موکلانش به خاطر رفتار غیرقانونی به زندان و مراجع قضایی شکایت برده که مورد تهدید مسئولین زندان قرار گرفتند. وی یکی از «رفتارهای غیرقانونی» مأمورین را این‌گونه شرح می‌دهد: « موکلی داشتم که بعد از خاموشی زندان بیدار بوده و به هر دلیل نظم زندان را رعایت نکرده اما به جای رفتاری انسانی در هوای صفر درجه زمستان، شب تا صبح به او دست بنده زده و در هوای آزاد او را به میله بسته بودند.»
حامد کاووسى نیز رفتاز مأموران زندان را تبعیض آمیز می‌داند: «رفتار ماموران زندان بستگی به نوع جرم و میزان پولی که زندانی داشت کاملا متفاوت بود. معمولا زندانی‌هایی که وضعیت مالی خیلی مناسبی داشتند از شرایط زندگی راحت‌تری برخوردار بودند. بارها شاهد رفتار نامناسب و کتک زدن زندانیان از طرف کارمندان زندان به ویژه رییس زندان و رییس حفاظت زندان‌های استان فارس بودم.»
رئیسی با بیان این‌که انواع زندانی‌ها در زندان عادل آباد نگهداری می‌شوند «طبقه‌بندی زندانیان در عادل‌آباد را عملن غیرممکن می‌داند». وی در مورد این‌که چه زندانیانی در این زندان نگهداری می‌شوند به «مرکز حامیان حقوق‌بشر» گفت: «با افزایش جمعیت کیفری تنها زندانی‌های مواد مخدر و نیروهای مسلح از این زندان جدا شدند. به خاطر این‌که به فضای بیشتر از این زندان برای نگهداری زندانیان نیاز هست، نمی توانند طبقه‌بندی را دقیق در آن رعایت کنند. طبقه بندی که در حال حاضر هم انجام می‌شود یک طبقه بندی و تفکیک غیرعلمی است، چرا که برای مثال، همه زندانیان خطرناک را با انواع عناوین جرمی در یک بند نگهداری می‌کنند.»
زندانیان سیاسی
زندان عادل آباد شیراز محل نگهداری زندانیان سیاسی نیز هست. دراویش، دانشجویان، فعالان سیاسی و مدنی و زندانیان بهایی زیادی در طی سال‌های گذشته در این زندان دوران محکومیت خود را گذرانده‌اند. مجبتی حسینی، همایون شکوهی، محمدرضا پرتویی و وحید حکانی (شهروندان مسیحی)، رحمان وفایی و حمید اسلامی از بهاییان ساکن شیراز، محسن اسماعیلی، سیدابراهیم بهرامی، محمدعلی صادقی و محمدعلی دهقان دراویشی که نزدیک به ١٠ ماه است در این زندان در بازداشت موقت به سر می‌برند، از جمله‌ی این زندانیان هستند.
رئیسی که وکالت زندانیان سیاسی متعددی را در زمان حضور در ایران بر عهده داشته عنوان کرد که زندان عادل آباد «بندی جدا برای زندانیان سیاسی ندارد». وی اعتقاد دارد که زندانیان سیاسی «صرفا به خاطر شکنجه شدن و در وضعیت بد قرار گرفتن» از دیگر زندانیان خطرناک جدا نمی‌شوند: « در عادل آباد شیراز خود من موکلانی داشتم که با زندانیان مواد مخدر به مدت طولانی نگهداری شدند که هر هفته یک نفر به دلیل مسائل مربوط به اعتیاد در آن‌جا می‌میرد.» وی اعتقاد دارد که نگهداری زندانیان سیاسی بین مجرمان خطرناک با «هماهنگی» بین مسئولان زندان و نهادهای امنیتی و قضایی خارج از زندان است که به زندان رفت و آمد دارند.
کاووسی که خود به عنوان یک زندانی سیاسی در این زندان بوده نیز به «مرکز حامیان حقوق بشر» گفت: «در مدت زمان حضورم در زندان عادل آباد تعداد کمی زندانی سیاسی دیدم. تقریبا بین ۱۵ تا ۲۰ نفر. مشکلاتی که زندانیان سیاسی با آن‌ها در گیر بودند رفتار امنیتی مسٔولان بود و ممنوع شدن حقوق اولیه آن‌ها مانند حق ملاقات٬ تماس تلفنی و مرخصی.»
زندان وکیل آباد؛ تصویری از وضعیت زنان در این زندان
زندان وکیل آباد؛ تصویری از وضعیت زنان در این زندان
جزیره آدم‌خوارها
در زندان عادل آباد پسران کودک و نوجوان زیر ١٨ سال به دلیل وجود کانون اصلاح و تربیت شیراز از زندانیان بزرگسال جدا شده‌اند. اما دختران زیر ١٨ سال در زندان بزرگ‌سالان این زندان به سر می‌برند. رئیسی در این خصوص گفت: «دخترهای زیر ١٨ سال شرایط بسیار بدی دارند به خاطر هم زیستی با زندانیان بزرگسال که با محکومیت سنگین حبس ابد و حتا اعدام روبه‌رو هستند. »
این وکیل دادگستری فعال حقوق‌بشر از «تجاوز، قمار و مواد مخدر» به عنوان سه مشکل بزرگ در زندان عادل ‌آباد و همه‌ی زندان‌های ایران یاد کرده و گفت: «‌وقت زندانی‌ها را نمی‌توانند با برنامه‌های آموزشی پر کنند، زندانی‌هایی که معمولا از طبقه ضعیف و کم سواد جامعه هستند. در این خلاء آموزشی یا در میان آموزش‌هایی که صرفا احکام اسلامی و حفظ قرآن را در بر می‌گیرد، زندانیان به این موضوعات که عرض کردم گرایش پیدا کنند.»
کاووسی از تجربه‌ها و شنیده‌های خود در این زمینه می‌گوید: « دو بند در زندان عادل‌آباد مخصوص زندانیان نوجوان وجود داشت. بند سبز نوجوانان و بند ٱموزش ولی در مواردی مشاهده می‌شد که زندانیان نوجوان را به بندهای بزرگسالان منتقل می‌کنند. برای مثال وقتی من را به بند ۱۱ که یکی از بدترین بندهای عادل آباد و معروف به «جزیره آدم خوارها» بود، منتقل کردند، کمتر از ۱۹ سال سن داشتم. در طول این مدت زندانی‌های دیگری هم سن و سال خودم در آنجا دیدم. تجاوز در زندان عادل آباد وجود دارد.»
زندانی دیگری که نخواست نامش فاش شود به مرکز حامیان حقوق‌بشر با تأیید وجود «تجاوز» در این زندان گفت: « یکی از بدترین داستان‌هایی که در این مورد در زندان شنیده می‌شود تجاوز به «مرده» هست. ماجرا از این قرار بوده که چند زندانی که می‌خواستند به یک نفر تجاوز کنند، پتویی را روی سر او می‌کشند و شروع به تجاوز می‌کنند در حالی که او زیر پتو خفه شده بوده و آن‌ها متوجه نمی شدند. تقریبا از نفر دوم یا سوم به بعد داشتند به یک میت تجاوز می‌کردند.»
حسین رئیس هم با تأیید این اتفاق به «مرکز حامیان حقوق‌بشر» گفت: «حادثه تلخى که اتفاق افتاد این بود که چند زندانی خواسته بودند که با یک زندانی رابطه جنسی [تجاوز] برقرار کنند و برای اینکه صدای‌ او به گوش کسی نرسد جلوی دهان او را گرفته بودند که باعث مى شود وی جانش را از دست بدهد. این مساله نشان دهنده‌ این است که در زندان عادل‌آباد کنترل و نظارت درستی روی زندانیان نیست و بسیاری از موضوعات مهم توجهی نمی‌شود و این مسأله موجب مرگ زندانیان به دلائل متعدد می‌شود.»
رئیسی وکالت دختران زیر ۱۸ سالی را بر عهده داشته که در این زندان بوده‌اند. وی تجربه‌های شخصی و مستقیمی که موکلانش با آن‌ها روبره شده‌اند را بسیار تلخ می‌داند: «زندانیان جوان و نوجوان به ویژه زیر ۱۸ سال در معرض خطرات زیادی هستند در بند زنان. ممکن است یک نفر به خاطر مساله حجاب یا بازداشت در یک پارتی به این زندان بیاید. وقتی به این زندان می‌آیند ممکن است مورد تعرض زندانیان قدیمی و بزرگتر قرار بگیرند. موکلی داشتم که دختر جوانی بود و مدت دو ماه در این زندان بود و نهایتا هم تبرئه شد. وی می گفت که هر شب به دروغ قرآن بر سر گذاشتم و مشغول دعا و عبادت شدم تا کسی نخواهد با من بخوابد یا چنین درخواست هایی مطرح کند.
دخترانی که ممکن است به این زندان بیاییند معمولا از سن ۱۴ سال به بالا است، حتا پایین تر از آن هم ممکن است. مورد مستقیمی که وکیلش بودم و آن را دیدم یک دختر ۱۵ سال بود که حدود شش سال به خاطر جرائم مربوط به مواد مخدر آنجا نگهداری شد. یا کودک دیگری که به جرم قتل در سن ۱۶ ساله‌گی به این زندان آمد. یا یک مورد دیگر دختری ۱۴ ساله بود که با عنوان جرائم منافی عفت به اصطلاح وارد زندان عادل آباد شیراز شد. مورد دیگر دختر ۱۳ ساله ای بود که البته ظرف ۴۸ ساعت آزاد شد و در این زندان بود.»
تجربه‌ای زنانه در زندانی مردانه
در حدود چهار سال پیش بند زنان زندان عادل‌آباد شیراز به زندان «کیان‌آباد» منتقل و این زندان که از آن به عنوان زندانی مردانه شناخته می‌شود خالی شد، به جز ١٠ زن که آنجا نگه داشته شدند. اما در حدود یک‌سال پیش بار دیگر بند زنان در زندان عادل آباد تشکیل شد و اکنون زندانیان زن را در خود جای می‌دهد.
“رها ثابت” فعال مدنی و شهروند بهایی هشت ماه آخر دوره‌ی زندان خود را در زندان عادل‌آباد گذارند. وی محکوم به چهار سال حبس بود که مدت سه سال و چهار ماه از آن را در سلولی انفرادی در بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز گذارنده بود. وی در مورد تجربه‌ی خود از این زندان مرکز حامیان حقوق‌بشر گفت: «زندان عادل آباد یک زندان مردانه است. این‌که چرا من را به این زندان منتقل کردند خود جای سوال است. من هنگامی وارد این زندان شدم که بند زنان آن به زندان کیان‌آباد منتقل شده بود.
بندی که من وارد آن شدم در واقع آشپزخانه قدیمی زندان بودن که ١١ زن در آن نگهداری می‌شدند که عمدتا قاچاقچی و بیشترشان محکوم به حبس ابد بودند. چون زندان مردانه بود این‌ها هیچ وقت نمی‌توانستند از این آشپزخانه بیرون بیایند. در واقع در بند هیچ‌کس نه ملاقاتی داشت نه حتا هواخوری.»
رها ثابت امکانات موجود در این آشپزخانه را بسیار پایین عنوان کرد که تنها یک لامپ روشنایی داشته است: «حتا این مکان به خاطر این‌که پیش‌تر آشپزخانه بوده قسمتی از سقفش سوراخ بود که باعث سرد بودن آن می‌شد. بهمن ماه بود و هوا کاملا سرد بود. آشپزخانه پر از وسایل قدیمی بود. تنها فضای قابل استفاده اندازه چهار پتوی سربازی بود. این آشپزخانه حمام نداشت و یک دستشویی داشت که به سختی تخلیه هم می‌شد.
آن‌جا تنها به سبک همان آشپزخانه‌های قدیمی یک سینک ظرف‌شویی داشت که در آن همه کارها مثل رخت‌شستن را هم انجام می‌دادند. در آن‌جا یک توالت بود که تهویه هوا نداشت و البته برای تخلیه چاه هم آب به اندازه کافی نبود. »
این شهروند بهایی زمانی که وارد این زندان شد در نامه‌ای با عنوان «دریچه‌ای به سوی زندان‌های ایران» از وضعیت این بند نوشته بود: « حمام در این سلول وجود ندارد و زندانیان برای استحمام از یک شلنگ نسبتاً بلند استفاده می کنند که آنرا به شیر ظرف شویی وصل می کنند و یک نفر شلنگ را می گیرد تا دیگری استحمام کند.
این در شرایطی است که سایر زندانیان در دو یا سه قدمی او نشسته اند. آب ناشی از شستشوی ظروف و استحمام در کف سلول جاری می شود و با یک جارو باید آنرا به طرف چاه کنار سلول هدایت کرد. وضعیت بسیار نا مناسب بهداشت حقیقتاً نگران کننده است. چون در این سلول از نور آفتاب خبری نیست و زندانیان هواخوری ندارند و تهویه هوا هم صورت نمی گیرد بنابراین می توان تصور کرد که رطوبت و آلودگی هوا چقدر سلامت زندانیان را تهدید می کند.
زندانیان تعریف کردند که تا چند ماه پیش که محکومیت خود را به صورت زندان بسته می گذراندند برای مدت چهار سال در همین سلول با همین وضعیت زندگی می کردند و البته آن موقع چون وسط آشپزخانه یک جوی رد می شده همیشه در سلول موشهای بزرگ تردد می کردند که موقع خواب برایشان زحمت ایجاد می کرده است و البته مواد غذایی آنها و لباس‌هایشان هم از آسیب موش‌ها در امان نبوده است. البته این جوی در حال حاضر با یک صفحه فلزی پوشانده شده است.
این زندانیان در آن موقع در طول روز پشت دار قالی بودند و قالی بافی می کردند و بنا به گفته خودشان دستمزد بسیار کمی دریافت می کردند که اغلب برای خرید صابون و شامپو و لوازم بهداشتی و یا کمی خوراکی و یا پوشاک از آن استفاده می کرده اند و یا مقداری از آنرا برای مخارج فرزندانشان به بهزیستی و یا خانواده می داده اند.» (۳)
به گفته‌ی رها ثابت وضعیت این بند با اعتراض و تلاش‌های‌اش و مساعدت برخی مسئولان زندان در ماه‌های پس از آن وضعیت بهتری به خود گرفت و به ساختن دوش حمام و اعطای برخی امکانات و وعده‌های غذایی نسبتا منظم انجامید اما آن‌چه به نظر می‌رسید «فراموش شدن این زندانیان زن تا قبل از آن بود.»
پانویس:
۱ عادل آباد؛ رنج ماندگار، جهانگیر اسماعیل‌پور، نشر باران
http://bit.ly/1lSh1WO
2 مدیرکل زندان‌های فارس: ماهیانه ۳۰۰ زندانی به زندان‌های فارس اضافه می‌شوند، خبرگزاری ایسنا
http://bit.ly/1lShxEl
3 دریچه‌ای به سوی زندان‌های ایران، رها ثابت، جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
http://bit.ly/1fpdQ3

عدام در ملاء عام: جامعه را با خون و خشونت اداره می‌کنند دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی

اعدام در ملاء عام: جامعه را با خون و خشونت اداره می‌کنند
دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی

در فاصله سه روز ۴ مجرم در کرج و شیراز در ملاء عام اعدام شدند؛ همزمان یک کودک ۱۲ ساله در قزوین بعد از تماشای اعدام، خود را حلق آویزکرد. میزان اعدام‌ها از زمان بر سر کار آمدن دولت جدید، رشد چشمگیری داشته است. دکتر محمد ملکی، پایه گذار کارزار لگام، که در واکنش به افزایش اعدام‌ها در ایران تشکیل شده، ضمن محکومیت اعدام‌ در ملاء‌عام، به روز می‌گوید افزایش اجرای این احکام، واکنشی به مطالبات و خواسته‌های مردم است.
صبح پنج‌شنبه، ۲۴ بهمن، دو نفر به جرم تجاوز و آدم‌ربایی، در یکی از میدان‌های شیراز در استان فارس ایران اعدام شدند. صبح روز، شنبه ۲۶ بهمن ماه نیز، دو مجرم دیگر، یکی ۲۳ و ۲۷ ساله، به جرم آدم‌ربایی، سرقت و تجاوز به عنف، در گلشهر کرج در ملاعام به دار آویخته شدند.
حدود یک هفته قبل از این دو رویداد، روز جمعه ۱۸ بهمن ماه، یک کودک ۱۲ ساله، آنطور که وبسایت نسیم قزوین نوشته، با هدف تجربه شخصی و با الگوگیری از یک اعدام در ملاء عام، که اخیرا در قزوین انجام شده، ‌خود را حلق آویز کرد.
در شهریور ماه نیز کودک دیگری در شهر جوانرود در استان کرمانشاه با تقلید از مراسم اعدامی که به تماشایش نشسته بود در یک بازی کودکانه خود را حلق‌آویز کرد.
اعدام در ملاء عام یکی از روش‌های مجازات مرگ است که تنها در ایران و چند کشور دیگر به اجرا در می‌آید.
در دی ماه سازمان عفو بین الملل گزارش داده بود که از ابتدای سال میلادی جاری تا کنون ۴۰ نفر در ایران اعدام شده‌اند. در بیانیه این سازمان حقوق بشری به ویژه از افزایش اعدام‌های در ملاء ایران ابراز نگرانی شده بود.
در آبانماه، کمیته سوم سازمان ملل متحد نیز با تصویب پیش‌نویسی علیه نقض حقوق بشر در ایران، از جمهوری اسلامی خواست مجازات های سنگین مانند "قطع اعضاء، شلاق" و سایر مصادیق شکنجه و همچنین اعدام در ملاء عام را از قوانین مجازات خود حذف کند.
در دیکتاتوری‌ها با مردم لج بازی می‌کنند
در واکنش به این اعدام های پرشمار بود که هشت فعال سیاسی، مدنی و فرهنگی در داخل، با انتشار بیانیه‌ای آغاز به کار کمپین "گام به گام تا لغو مجازات اعدام ـ لگام" را اعلام کرد‌ند؛ کمپینی که هدف آن واداشتن حکومت به فاصله گیری از خشونت است.
دکتر محمد ملکی، رئیس پیشین دانشگاه تهران که از بانیان این کمپین است در مورد اعدام‌های اخیر در شیراز و کرج به روز می‌گوید: "مردمی که به تماشای این اعدام‌ها می‌روند گناهی ندارند، باید دیداینها چه کسانی‌اند؟ مردم عادی و معمولی و اهالی شهر هستند یا کسانی که حکومت آنها را برای دیدن این صحنه ها بسیج می‌کند؟ به هر حال این کار در هر شکل، هم به لحاظ اخلاقی، هم به لحاظ حقوقی و اجتماعی، امری نکوهیده و زننده‌ است."
او می افزاید: "شگفت‌آور تر از این عملی است که حکومت انجام می‌دهد. ما اخیرا با اعلام کارزار لگام در صدد مقابله با مجازات اعدام بر آمده‌ایم. اما حکومت ایران با هر چیزی که بوی آزادی بدهد و هر چیزی که منجر به تحت فشار گذاشتن برای کناره‌گیری کردن از روش‌های خودش شود، لج و اوضاع را بدتر هم می‌کند. دیدیم که اعدام‌ها از زمان اعلام کمپین ما، زیادتر شده و اخیرا هم متاسفانه دو نفر را در ملاء عام اعدام کردند. اصولا در حکومت استبدادی و دیکتاتوری یا ولایی با مردم و گروه‌ها و آنهایی که خواهان صلح و دوستی و آرامش و ارتباط با ملت هستند سر لج بازی دارند."
هیچ آرامشی در جامعه نیست
کارزار لگام در بیانیه شماه دوم خود که اخیرا منتشر شده، در مورد نحوه ادامه فعالیت‌های خود گفته است: "ما از آغاز نیز خود را بخشی از این خواست انسانی جامعه ی خویش می‌دانستیم و بنابراین ماموریت ما همان بود که سرانجام به ناگزیر انجام دادیم؛ اما بی‌تردید درهمانجا که کار را شروع کردیم متوقف نخواهد ماند. اکنون پشتیبانیها ونیرو رسانی‌های شما وهمه ی آنانکه این آرزوی انسانی را متبلور کردند، به صورت حرکتی تازه ونوپا درآمده است که هنوز نهری از آن نهرهای پهناور است که باید به هم بپیوندند و به دریای امید و آرامش انسانی راه یابند."
این نخستین بار است که کمپینی در داخل ایران به صورت مشخص برای لغو مجازات اعدام فعالیت می‌کند.
در بیانیه شماره دوم لگام همچنین آمده است که این کمپین می‌تواند به صورت درخواست‌های مکتوب، گردآوری امضا، فراخوان‌های مجازی، انواع خبررسانی‌ها، برگزاری همایش های مصلحانه، دفاع از لغو مجازات اعدام و انواع پیام رسانی‌های ابتکاری، درحوزه های اجتماعی، ادبی وهنری و جز آن ادامه یابد.
آقای ملکی با اشاره به احضار اخیر خود به نهادهای امنیتی ضمن محکومیت این محدودیت‌ها می‌گوید: "ما در جامعه ای زندگی می‌کنیم که هیچ گونه آرامشی در آن نیست. با این حال تا جایی که در توان و قدرت داشته باشیم دنبال این هدف هستیم که از کار خلاف زشت و غیر انسانی اعدام جلوگیری کنیم. ۳۵ سال است حکومت جامعه را با خون و خشونت اداره کرده و همین باعث افزایش خشونت‌ها شده است."
ایران بالاترین نرخ سرانه اعدام را در جهان دارد؛اعدام هایی که انتقادهای زیادی برانگیخته، اما مقامات جمهوری اسلامی می گویند این مجازات با قوانین اسلامی منطبق است.
سازمان‌های حقوق بشری بارها نسبت به افزایش اعدام ها در ایران هشدار داده‌اند.به تازگی نیز چند مقام سازمان ملل مجازات اعدام را "هولناک" توصیف کرده و از جمهوری اسلامی خواسته بودند اجرای این مجازات را متوقف کند.

باره قره گزلو ومهدي كوهستاني

در باره قره گزلو ومهدي كوهستاني

خیلی مایل به شرکت در بحثی که بین شاید دو نفر درگرفته نیستم، اما با خواندن یادداشت آقای قراگوزلو( يك دم در اين ظلام ... ) دروغ نگفته باشم، ابتدا اشک در چشمانم جمع شد اما با خواندن ادامه مطلب، یاد مقدمه ایشان در رابطه با مکه و زیارت (اشاره به کتاب ایشان درمورد عاشورای حسینی و...)افتادم، الحق که مرثیه نویسی شان خوب است، اما نکات قابل توجهی در این مقاله وجود دارد که باید در ایران زندگی کرده وشرایط امنیتی اخیر ایران را چشیده باشی تا درک کنی.
با این حال موارد قابل توجه در این مقاله اشاره بسیار مشخص وچشمگیرشان به فعالیت های رییس دانای عزیز در زندان است. مطمئن هستم كه اين گونه نوشته ها با تحولات بچه ها وشرایط سنگین زندان باعث زیر ضرب  رفتن و فشار بیشتر بر  این عزیز باشد و ایشان به خوبی در زمینه ای با اطلاع رسانی وتشریح تصورتشان ؟! نمودند. گویا ایشان هرگز سابقه زندان وفعالیت سیاسی نداشتند! (چون واقعا بنده هرگز خدمت ایشان ارادت نداشتم مگر از طریق عملکردشان زمانی که رییس امور دانشجوئي دانشگاه آزاد قزوین بودند)
اما مطلب دوم دید وبازدید دوستان آقای رضا شهابی را به بازدید سران گروه های کارگری وسیاسی ثشریح می کنند گویا خانه رضا نه محل بازدید دوستانش که محل جلسه گروه های کارگری است و هر کس به نیت بازدید به آنجا می رود گویا باید در دفتر پی گیری اطلاعات از تعداد شرکت کنندگان در جلسه و موضوع جلسه گزارش دهد آیا این با ویژگی های یک فعال کارگری وسیاسی مطابقت دارد؟ که بوضوع از شرکت کنندگان متعدد با اسامی مشخص گروهی نامبرده شود؟ آیا این به جمهوری اسلامی برای برگرداندن رضا به زندان امکان بیشتری نمی دهد. آدم یاد دوستی خاله خرسه می افتد!!
واما دوستانی که از شرایط امنیتی حاکم بر ایران بهر دلیل بی خبر هستند لازم است بدانند این حرفها وبحث ها ریشه در جای دیگری دارد و چه بسا یک گوشه وکنایه برای هر کدام از ما بسیار گران تمام شده به جای گذاشتن کامنت که فقط ما وازما بهتران ان را می خوانند نه مردم وکارگرانی که ما ادعای مبارزه برای آنها راداریم، بیندیشیم که چرا سالها موفق نشدیم با کسانی که از جنس خود ما مردمند، ارتباط بگیریم و به مشکلات مردم و حداقل گام مثبتی بیندیشیم که می توانیم برداریم.
چرا ما از این همه کشتار وبدبختی که سرمان می آید، درس نمی گیریم ما (منظورم برخی از چپهاست) وبه شکل درستش به نقد نمی پردازیم! خیلی جالبه بعضی کامنت های زیر همه نوشته های موسم به قراگوزلو وکوهستانی مشابه کامنت وزارت اطلاعات بود. نمی دانم شاید بعضی دوستان خدمتگزارند وما نمی دانیم !؟اما بد نیست مروری به یاداشت آقای قراگوزلو در مورد کانون نویسندگان ایران داشته باشیم و از ایشان بپرسیم رییس دانای مندرج در یادداشت اخیرشان کی است اگر منظورشان رییس دانای کانون است که خب یاداشت را بخوانید وقضاوت کنید وگرنه ایشان کدام رییس دانا را می پذیرند رییس دانای زندان نه کانون را ! این همه تناقض حاصل چیست آقای قراگوزلو؟
در رابطه با آقای قراگوزلو مدارک مکتوبی در رابطه با دیدگاه وعملکردشان (نوشته های ایشان ) موجود است که مایه مباهات ایشان است. ایشان هرگز فعال کارگری نبودند از سر تنوع سری به رضا زدند و اطلاعات قابل توجهی دستگیرشان شده که لازم دیدند به اطلاع عموم برسانند اگر کسی رد می کند مدارک عملکرد ودیدگاهشان ضمیمه می شود تا من هم با دست خالی ادعا نکرده وتهمت نزنم.
اما آقای کوهستانی نژاد گرچه بنده کمی ایشان را می شناسم از طریق نوشته ومصاحبه هایشان، اما معتقدم اگر می خواهند فضا بیش از این متشنج نشود و در تهمت وافترا بسته شود، در یادداشتی سئوالات دوستان دیگر که برایشان پرسش های آقای قراگوزلو، سوال شده، جواب دهند. گر چه خودشان مختارند اما برای ماندن در جایی که ادعای فعال کارگری می کنند در ضمن بخاطر شغل شان نیاز به این توضیحات وجود دارد اما نه برای کسانی که ایشان رامی شناسند، بلکه برای جوانان ودوستانی که مصاحبه های ایشان را بارها دیده یا شنیده اند والان بی طرفانه فقط سوال دارند.
در پایان باید بگویم حرکت وجنبش کارگران شرکت واحد در آقای اسانلو وآقای شهابی و یا شخص دیگری خلاصه نمی شود بلکه شهرت این دوستان بخاطر اتصال به سندیکای شرکت واحد که حاصل زحمات همه کارگران واعضای سندیکاست، می باشد. اما باید اعتراف کرد که این دوستان هزینه زیادی را متحمل شدند و البته می توان گفت به خاطر شهرت وشناخت بیشتر مردم از این عزیزان حاشیه امن بیشتری برایشان بوجود آمده وهستند رانندگانی که زندگی به مراتب سخت تری دارند و بهای سنگینی به خاطر سندیکا پرداختند اما کسی زیادی خبر ندارد. در ضمن پا در راهی گذاشتن به خاطر باورانسان، نیازی به مطرح شدن ندارد. مگر کارگران سندیکای هفت تپه کم هزینه کردند؟ مبارزه همین است . باوربه برابری انسانها ،باوري بزرگ اما خطرناک است. متاسفانه ما مردم استبداد زده ای هستیم و عادت به زیادی بزرگ کردن انسانها داریم وبه شکل غلط و اشتباهش که بیشتر در رابطه با سندیکاها منجر به تک روی و تفرقه بین کارگران می شود و  این روزها به یک بیماری مسری تبدیل شده است.
دوستان نوشته های آقای قراگوزلو که بد نیست فرصتی برای مطالعه شان بگذارید بخشی از آنها به قرار زیراست:

حق مأموریت ۱۲ میلیارد تومانی فردی که یک دقیقه هم مأموریت نرفت

حق مأموریت ۱۲ میلیارد تومانی فردی که یک دقیقه هم مأموریت نرفت


تسنیم: رئیس سازمان بازرسی کل کشور گفت: فردی در یکی از استان‌ها ۱۲ میلیارد تومان حق مأموریت دریافت کرده در حالی که یک دقیقه هم مأموریت نرفته است.
به گزارش خبرنگار قضایی خبرگزاری تسنیم، ناصر سراج در جلسه بررسی موضوع اقتصاد مقاومتی که با حضور دادستان کل کشور در این سازمان در حال برگزاری است اظهار داشت: سازمان بازرسی کل کشور سال آینده در راستای انجام وظایف خود، موضوع اقتصاد مقاومتی را نیز با جدیت مورد لحاظ قرار می‌دهد.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور افزود: فردی در یکی از استان‌ها، 12 میلیارد تومان حق مأموریت گرفته است بدون اینکه یک دقیقه مأموریت برود. همین فرد، 503 میلیون تومان هزینه صرف غذا گرفته است که این موضوع در حالی بررسی است. ما باید از چنین فسادهایی جلوگیری کنیم.
وی ادامه داد: در یکی از استان‌ها فردی، 70 میلیارد تومان حق عوارض دولتی پرداخت کرده که پیش‌بینی می‌شود به 100 میلیارد تومان نیز برسد البته این موضوع جدای از پرونده قاچاق است که باید درخصوص چنین تخلفاتی به طور جدی برخورد کنیم.


منبع: تسنیم

اسامی برخی چهره‌های سرشناس در میان متهمان پرونده «فساد در فوتبال»

اسامی برخی چهره‌های سرشناس در میان متهمان پرونده «فساد در فوتبال»

 
سخنگوی کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی گفت برخی چهره‌های سرشناس به عنوان مطلع و برخی نیز به عنوان متهم در پرونده «فساد در فوتبال» نامشان وجود دارد.
وی در پاسخ به سوالی درباره وجود اسناد رشوه در برخی رشته‌های دیگر ورزشی، گفت: مباحث مرتبط با رشته‌های دیگر را پس از نهایی شدن گزارش رشوه در فوتبال بررسی می کنیم.
سخنگوی کمیسیون اصل 90 مجلس در پاسخ به این سوال که آیا در بررسی این پرونده به اسامی سرشناس و بزرگ نیز برخورد کرده‌اید، اظهار داشت: کسانی که اقدامات این چنینی انجام داده و تبانی می‌کنند به هر حال با یک جا مرتبط هستند.
افضلی‌فرد با بیان اینکه اغلب چهره‌های سرشناس به عنوان مطلع در کمیسیون اصل 90 حضور یافتند، گفت: کمیسیون در راستای بررسی پرونده طی فراخوانی از چهره‌های سرشناس برای حضور در کمیسیون دعوت کرد اما پس از بررسی‌ها دریافتیم که برخی اتهامات متوجه برخی چهره‌های سرشناس است؛ برخی چهره‌های سرشناس به عنوان مطلع و برخی نیز به عنوان متهم در این پرونده هستند.
وی با بیان اینکه پرونده را به قوه قضاییه تحویل خواهیم داد، تصریح کرد: احراز تخلف و سپس ارجاع آن به دستگاه قضا وظیفه ذاتی کمیسیون اصل 90 است.
- See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13921210001066#sthash.Nn402rkZ.dpuf

ترس سیاسی

ترس سیاسی
اسماعیل وفا یغمایی

در آغاز نوشته میخواهم بگویم این یک نوشته تئوریک وبی زمان است. میخواهم فقط یک مقوله را توضیح بدهم نمی خواهم به کسی بر بخورد. واقعا. اما اگر به کسی برخورد مهم نیست و کاری نمیشود کرد. میخواهم آنچه را مینویسم و در حیطه تجربه ای تلخ  قرار دارد فهم شود.

**
ترس سیاسی کادر خاص خود را دارد. ترس سیاسی از نیروئی که بر تخت حاکمیت نشسته است معنائی ندارد. مثلا من و امثال من از خامنه ای ترس سیاسی نداریم. هر دو طرف سر جای خود قرار دارند. زمان ترس سیاسی از خامنه ای و امثال او سالهای قبل از حاکمیت او وسیستم ملایان بود که گذشت و رفت و ما هرگز دچار ترس سیاسی نشدیم، که هیچ بلکه بر خلاف بزرگانی چون، «کسروی» و «میرزا آقاخان کرمانی» و «جلیل محمد قلی زاده» و انگشت شمار منور الفکرانی که جامعه خود را خوب میشناختند و پیش از وقوع زلزله، خطر را در روزگار خودشان حس میکردند، ما دهه ها پس از آنان اما عقب تر از آنان! به دلیل بیسوادی سیاسی و نشناختن تاریخ سرزمین خود و عدم شناخت اندرونه ها و کارکردهای این اندرونه ها،و علاقه به دین و چاره جوئی از این وجود! در بسیاری موارد مبلغ امثال خامنه ای هم شدیم،حالا او بر تخت قدرت است و ما تحت ستم و جباریت حکومت او.
الان دیگر زمان ترس سیاسی نیست ، بقول ایرج میرزا «کاریست گذشته است و سبوئی است شکسته»،بلکه زمان جنگ است. او دشمن ما و ما دشمن اوئیم. راه جنگیدن است و در این جنگ یا او ما را نابود میکند یا ما او را. بقول فردوسی و با مسامحه میتوان گفت
ببینیم تا اسب اسفندیار
سوی آخور آید همی بی سوار
و یا باره رستم جنگجوی
به ایوان نهد بی خداوند روی
فکر میکنم وضعیت اکثریت مردم ایران هم در رابطه با خامنه ای نظیر من و امثال من است. مردم از او ترس سیاسی ندارند بلکه با اندیشه و رژیم او سر جنگ دارند و البته در رابطه با مردم، یعنی یک ملت، این خامنه ای است که خواهد باخت. خواهیم دید و اگر شاید نه من، شما خواهید دید.

**

ترس سیاسی معنایش بز دلی و وحشت و هراس ساده نیست! مثلا وحشت از اجنه یا ترسیدن از پارس یک سگ یا حمله یک دزد! ترس سیاسی یک نگرانی سنگین و خرد کننده و بر آشوبنده است از یک فاجعه که هنوز رخ نداده اما شما حس میکنید میتواند رخ بدهد و نه فرد شما بلکه جمعیتی و جامعه ای ومیهنی را در خود فروکشد. ترس سیاسی ناشی از شجاعت برای ادراک و فهم مسئله ای یا مسائلی سیاسی است و در همین جا باید گفت بزدل های سیاسی، فرصت طلبها و بیخیالهای سیاسی  و امثال این افراد را کاری با ترس سیاسی نیست . ترس سیاسی چیزی است مثل تصویر مربوط به این مطلب، آدم  پس از سالیان دراز،خودش را از لبه چشم خودش به سختی بالا میکشد و می بیند، و می بیند که تا حالا نه می دیده ونه می فهمیده است.

***

اما موضوع و ماده ترس سیاسی یعنی چیزی که از آن ترس سیاسی خود را نشان میدهد چیست؟ ترس سیاسی در رابطه با نیرو یا شخصی یا مکتب و مسلک و اندیشه ای خود را نشان میدهد که مدعی به دست گرفتن قدرت است ولی هنوز بر تخت قدرت ننشسته است. نیروئی که اما، امکان بر تخت قدرت نشستنش به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی داخلی یا پارامترهای سیاسی خارجی کم یا زیاد هست.  نمونه های بارز ترس سیاسی را میتوان مثلا در بیان زنده یاد شاهپور بختیار و در باره خمینی و حکومت آخوندها یافت که به نظرم گفته بود: دیکتاتوری نعلین از چکمه بدتر است. او درست گفته بود و در واقعیت نیز این ترس سیاسی خودش را نشان داد.

***

بدترین و دردناکترین نوع ترس سیاسی وقتی خودش را نشان میدهد که شما درگیر و در جدال با یک دیکتاتوری خونریز، مثل جمهوری اسلامی، دهسال، بیست سال و سی سال و بیشتر دل و جان به آرمان و نیروئی و شخص یا شخصیتهائی سپرده اید و دار و ندار خود را منجمله تمام عمر خود و خانمان را بپای ان آرمان و نیرو و سمبلهای انسانی اش ریخته اید و به تمام سازهای انقلابی اش به اختیار یا بمدد اجبارات مختلف تن سپرده اید، و کم کم ،و بعد ،که حوادث عجیب و غریب رخ داد و زمان سپری شد و تردیدهایتان برطرف شد و از لبه چشم خود، خود را بالا کشیدید، متوجه میشوید آن نیرو و آرمان و سمبلها، به هیچ چیز متعهد و پای بند نیستند مگر، به حفظ موقعیت و قدرت خود، البته با توجیهات ظاهرا نیرومند خاص خود.
در میانه چنین میدان دردناکی که در یکسویش دیکتور خونریز در قدرت صفوف خود را آراسته ودر کنارتان اجساد کسان و یاران و تمام هست ونیست فدا شده برخاک افتاده، متوجه میشوید آنانی را که سمبلهای نیکی و درستی و حق میدانسته اید این چنین نبوده اند یا در گذر زمان مسخ شده اند، دروغ میگویند، تهمت میزنند، توهین میکنند،به بازیچه تبدیل میکنند، به بازیچه تبدیل میشوند، نابود میکنند، جواب نمیدهند،زیر پا میگذارند، هر مرزی را در مینوردند، توجیه میکنند، هیچ ارزشی را حتی ارزشهای مذهب مورد اعتقاد خود را در زمینه اخلاقیات و ارزش و کرامت انسانی ،که در تضاد با خواستهای توجیه شده اشان باشد به رسمیت نمی شناسند،برادر را علیه خواهر، پدر را علیه پسر،دوست را علیه دوست و...،میشورانند و بکار میگیرند وبه زشت ترین شکل ممکن وبا کمال قلدری ،تمام چیزهائی را که در دشمنان خود سالیان دراز به بدترین شکل مورد نکوهش قرار میدادند خود به بهترین!! شکل ممکن بر علیه مخالفان و منتقدان خود بکار میگیرند و ککشان هم نمیگزد.

اینجاست که شما میتوانید ناخواسته،اما به اجبار رعشه سرد وجود ترس سیاسی را بر مهره های پشت وجدان انسانی و سیاسی خود حس کنید ودر حالیکه صدای سائیدن وشکستن استخوانهای خود رادر زیر وزن دیکتاتوری در قدرت میشنوید، به آینده ای نه چندان ناروشن که در مقابلتان در حال قد کشیدن است چشم بدوزید و سنگینی دیگری را اضافه بر قبلی احساس کنید وبپرسید:

راستی چه چیزی دارد اتفاق میافتد؟

برای چه جنگیده ام؟

چرا جنگیده ام؟

اینکه در برابر من ایستاده کیست؟ دوست یا دشمن؟
اینکه در پشت سر من ایستاده کیست؟

و هزار سئوال هول دیگراز این دست سر بر می آورد.

***
ترس سیاسی در این نقطه به شدت و با حدت خود را نشان میدهد زیرا شما میبینید و می فهمید چنین مکتب و مسلک و نیروئی و شخصیتی که امروز در مغلوبیت و پیش از رسیدن به قدرت به هیچ میزان و معیار عمومی بیرون از خود و اندیشه خود پایبند نیست، وگاه واقعا مثل یک بیمار روانی این چنین میکوبد و میتازد و خرد میکند و به دشنام و توهین و تهمت میبندد، فردا در حاکمیت، و وقتی ارگانیزم لازمه خود را( منجمله توسط بخشی از اوباش و اراذل، به معنای دقیق کلمه بریدگان به مصلحت از رژیم قبلی که مانند گربه مرتضا علی در هر رژیمی و با هر ساختاری خود را تطبیق میدهند و تاج یا عمامه، یا ریش خامنه ای و سبیل رهبر بعدی برایشان تفاوتی ندارد) سامان و سازمان داد و رشته های پولادین حاکمیت سیاسی خود را به مدد فریب و دروغ و بیرحمی و بی معیاری ،نه درجامعه بلکه چنانکه در کره شمالی و امثال آن در درون جانها و روانها و خصوصی ترین نقاط زندگی افراد گسترد دیگر شمر هم جلودارش نخواهد بود و چنانکه تجربه نشان داده است باید چند دهه صبر کرد تا این دیکتاتور و دیکتاتوری تازه نفس برتلواره های زندگیها و آرزوها و زیبائی های انسانی بر باد رفته و منجمله بر جاده ای که کالبدهای دموکراسی، سکولاریزم، آزادی، آزاد اندیشی، هنر و ادبیات آزاد در زیر گامهای دیکتاتوری خرد شده است، پیر و ناتوان شود و به زیر کشیده شود.
با این توضیح اندک از بسیار، نمیتوان نشست و گفت انشالله گربه است و بایدترس سیاسی را گرامی داشت و آن را فهمید و بدون تعارف پیش از وقعت الواقعه زنگها را به صدا در آورد و بنا برآن لطیفه معروف اعلام کردکه: ما هنوز جای فقه مان از تطاول حکومت قبلی  وخمینی و خامنه ای دردناک است وبا این وضعیت و شدت و حدتی که سرکار دارید توان پذیرش فقه سرکار را نداریم.
***

ترس سیاسی می تواند شما را منفعل و پوچ بکند، یا حتی در عرصه این پوچی و نومیدی به وادادگی واقعی بکشد و در خدمت ترس آوران قرار بدهد.در برخی اوقات این چنین است ولی در اکثر اوقات ترس سیاسی موجب هوشیاری میشود. سیلی سنگینی است که ما را به خود می اورد.هوشیار و بیدارمان میکند.موجب میشود واقعیت رابینیم، بنابراین ترس سیاسی بیشتر آکتیو است تا پاسیو وبیدار کننده است تا پیش از فرود آمدن آوار چاره ای بیندیشیم.

**

این وضعیت کسانی است که دچار ترس سیاسی میشوند. من از این زمره ام!. اما وضعیت کسانی که موجب ایجاد ترس سیاسی شده اند بسیار اسف بارتر از ترسیدگان است.
آنها یعنی ترس آوران میتوانند هزار ترفند را بکار بگیرند و به بهانه های مختلف از جمله اسلام، انقلاب،انسانیت، آزادی، خون شهیدان، اشک اسیران( که بواقع تمام این کلمات برای آنها در عمل بازیچه ای بیش نیستند و از محتوائی ضد خود لبریز شده اند)و ریسمان هزار توجیه مبتذل و بخصوص حبل المتین دروغ و توهین و تهمت و وقاحت در آویزند، اما فارغ از اینها،نیروئی که با عملکردهایش ترس سیاسی ایجاد میکند خود مصداق بر سر شاخ نشستن و بن بریدن میشود و بدترین تیشه را به ریشه خود میزند. یعنی مثلا:

روز به روز نیروهای اصیل و دلسوز را بیشترو بیشتر از دست میدهد،روز به روز به نیروهای غیر اصیل و افراد شارلاتان و فرصت طلب بیشتر نیازمند میشود، ایزوله تر میشود، پوسیده تر و ناتوانتر و مفلوکتر و ذلیل تر میشود، مجبور میشود بیشتر دروغ بگوید،مجبور میشود بیشتر به هر ریسمانی چنگ بزند و در دام وابستگی به چیزهائی تن دهد که قبل از آن برای او گناه کبیره بوده است، مجبور میشود بیشتر یاوه ببافد و در گریز ازواقعیت به ذهنیتهای شگفت خود پناه ببرد واز چیزهائی در پهنه سیاسی ایران و یا خارج کشور یاد کند که وجود خارجی ندارد و نهایتا اگر راهی نجوید به ورطه فساد و انحطاط در خواهد غلتید و در تمام طول مسیر متاسفانه هرگز متوجه نخواهد شد که نه نیروی دشمن و مخالفان، بلکه در وجه اصلی این خود او بوده است که با ایجاد ترس سیاسی جام زهر را قطره قطره به گلوی خود ریخته است و خود را به ورطه ناتوانی و نابودی نزدیک و نزدیکتر کرده است.

***

من خود متاسفم که نمیتوانم فقط به ترس سیاسی خود متکی باشم و از آکتیویته آن بهره ببرم و با بیرون ریختن خشم خود نفسی در آسایش بر آورم. متاسفانه یا شاید خوشبختانه، ترس سیاسی من به دلیل شناخت موقعیت نازل  ترس آوران و مظلومیت و بی پناهی پیرامونیان، هنوز با رقت سیاسی آنهم از نوعی دردناک و آزار دهنده، آمیخته است. همین مساله به من اجازه نمیدهد آنچنانکه صریح در باره آخوند میاندیشم و با تمام امکانات اندکم آنها را نفی میکنم، در باره ترس آوران نیزبیندیشم. رقت سیاسی حاصل از نظاره این همه،  مرا قفل میکند اما به دلیل همین رقت هنوز آرزو میکنم ، ترس آوران چشمهای خود را بازکنند و ببینند که در چه مسیری هستند، کعبه یا ترکستان، و به کجا میروند و متوجه شوند که فارغ از همه نواقص دردناک، چگونه خود و فقط خود، شب روز بر طبلهائی که بر حجم ترس سیاسی زهرآگین در میان انسانهای جدی و اهل شعور می افزاید میکوبند، و با کارکردهائی که وزن این ترس را میافزاید خود را برای فرو کشیده شدن  در باتلاق سنگین وسنگین تر میکنند. به دلیل همان رقتی که گفتم ، واقعا متاسفم.در پایان با تاسف این سطر شعر شاملو را زمزمه میکنم.
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخاست....
به امید آنکه این نوشته فهم شود.

اسماعیل وفا یغمائی

سوم مارس 2014 میلادی

اعلامیه های حزب حزب توده ایران (طیف) » حزب توده ایران » اعلامیه های حزب