۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه

باره قره گزلو ومهدي كوهستاني

در باره قره گزلو ومهدي كوهستاني

خیلی مایل به شرکت در بحثی که بین شاید دو نفر درگرفته نیستم، اما با خواندن یادداشت آقای قراگوزلو( يك دم در اين ظلام ... ) دروغ نگفته باشم، ابتدا اشک در چشمانم جمع شد اما با خواندن ادامه مطلب، یاد مقدمه ایشان در رابطه با مکه و زیارت (اشاره به کتاب ایشان درمورد عاشورای حسینی و...)افتادم، الحق که مرثیه نویسی شان خوب است، اما نکات قابل توجهی در این مقاله وجود دارد که باید در ایران زندگی کرده وشرایط امنیتی اخیر ایران را چشیده باشی تا درک کنی.
با این حال موارد قابل توجه در این مقاله اشاره بسیار مشخص وچشمگیرشان به فعالیت های رییس دانای عزیز در زندان است. مطمئن هستم كه اين گونه نوشته ها با تحولات بچه ها وشرایط سنگین زندان باعث زیر ضرب  رفتن و فشار بیشتر بر  این عزیز باشد و ایشان به خوبی در زمینه ای با اطلاع رسانی وتشریح تصورتشان ؟! نمودند. گویا ایشان هرگز سابقه زندان وفعالیت سیاسی نداشتند! (چون واقعا بنده هرگز خدمت ایشان ارادت نداشتم مگر از طریق عملکردشان زمانی که رییس امور دانشجوئي دانشگاه آزاد قزوین بودند)
اما مطلب دوم دید وبازدید دوستان آقای رضا شهابی را به بازدید سران گروه های کارگری وسیاسی ثشریح می کنند گویا خانه رضا نه محل بازدید دوستانش که محل جلسه گروه های کارگری است و هر کس به نیت بازدید به آنجا می رود گویا باید در دفتر پی گیری اطلاعات از تعداد شرکت کنندگان در جلسه و موضوع جلسه گزارش دهد آیا این با ویژگی های یک فعال کارگری وسیاسی مطابقت دارد؟ که بوضوع از شرکت کنندگان متعدد با اسامی مشخص گروهی نامبرده شود؟ آیا این به جمهوری اسلامی برای برگرداندن رضا به زندان امکان بیشتری نمی دهد. آدم یاد دوستی خاله خرسه می افتد!!
واما دوستانی که از شرایط امنیتی حاکم بر ایران بهر دلیل بی خبر هستند لازم است بدانند این حرفها وبحث ها ریشه در جای دیگری دارد و چه بسا یک گوشه وکنایه برای هر کدام از ما بسیار گران تمام شده به جای گذاشتن کامنت که فقط ما وازما بهتران ان را می خوانند نه مردم وکارگرانی که ما ادعای مبارزه برای آنها راداریم، بیندیشیم که چرا سالها موفق نشدیم با کسانی که از جنس خود ما مردمند، ارتباط بگیریم و به مشکلات مردم و حداقل گام مثبتی بیندیشیم که می توانیم برداریم.
چرا ما از این همه کشتار وبدبختی که سرمان می آید، درس نمی گیریم ما (منظورم برخی از چپهاست) وبه شکل درستش به نقد نمی پردازیم! خیلی جالبه بعضی کامنت های زیر همه نوشته های موسم به قراگوزلو وکوهستانی مشابه کامنت وزارت اطلاعات بود. نمی دانم شاید بعضی دوستان خدمتگزارند وما نمی دانیم !؟اما بد نیست مروری به یاداشت آقای قراگوزلو در مورد کانون نویسندگان ایران داشته باشیم و از ایشان بپرسیم رییس دانای مندرج در یادداشت اخیرشان کی است اگر منظورشان رییس دانای کانون است که خب یاداشت را بخوانید وقضاوت کنید وگرنه ایشان کدام رییس دانا را می پذیرند رییس دانای زندان نه کانون را ! این همه تناقض حاصل چیست آقای قراگوزلو؟
در رابطه با آقای قراگوزلو مدارک مکتوبی در رابطه با دیدگاه وعملکردشان (نوشته های ایشان ) موجود است که مایه مباهات ایشان است. ایشان هرگز فعال کارگری نبودند از سر تنوع سری به رضا زدند و اطلاعات قابل توجهی دستگیرشان شده که لازم دیدند به اطلاع عموم برسانند اگر کسی رد می کند مدارک عملکرد ودیدگاهشان ضمیمه می شود تا من هم با دست خالی ادعا نکرده وتهمت نزنم.
اما آقای کوهستانی نژاد گرچه بنده کمی ایشان را می شناسم از طریق نوشته ومصاحبه هایشان، اما معتقدم اگر می خواهند فضا بیش از این متشنج نشود و در تهمت وافترا بسته شود، در یادداشتی سئوالات دوستان دیگر که برایشان پرسش های آقای قراگوزلو، سوال شده، جواب دهند. گر چه خودشان مختارند اما برای ماندن در جایی که ادعای فعال کارگری می کنند در ضمن بخاطر شغل شان نیاز به این توضیحات وجود دارد اما نه برای کسانی که ایشان رامی شناسند، بلکه برای جوانان ودوستانی که مصاحبه های ایشان را بارها دیده یا شنیده اند والان بی طرفانه فقط سوال دارند.
در پایان باید بگویم حرکت وجنبش کارگران شرکت واحد در آقای اسانلو وآقای شهابی و یا شخص دیگری خلاصه نمی شود بلکه شهرت این دوستان بخاطر اتصال به سندیکای شرکت واحد که حاصل زحمات همه کارگران واعضای سندیکاست، می باشد. اما باید اعتراف کرد که این دوستان هزینه زیادی را متحمل شدند و البته می توان گفت به خاطر شهرت وشناخت بیشتر مردم از این عزیزان حاشیه امن بیشتری برایشان بوجود آمده وهستند رانندگانی که زندگی به مراتب سخت تری دارند و بهای سنگینی به خاطر سندیکا پرداختند اما کسی زیادی خبر ندارد. در ضمن پا در راهی گذاشتن به خاطر باورانسان، نیازی به مطرح شدن ندارد. مگر کارگران سندیکای هفت تپه کم هزینه کردند؟ مبارزه همین است . باوربه برابری انسانها ،باوري بزرگ اما خطرناک است. متاسفانه ما مردم استبداد زده ای هستیم و عادت به زیادی بزرگ کردن انسانها داریم وبه شکل غلط و اشتباهش که بیشتر در رابطه با سندیکاها منجر به تک روی و تفرقه بین کارگران می شود و  این روزها به یک بیماری مسری تبدیل شده است.
دوستان نوشته های آقای قراگوزلو که بد نیست فرصتی برای مطالعه شان بگذارید بخشی از آنها به قرار زیراست:

هیچ نظری موجود نیست: