۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه

قاضی سراج: گروه آریا برای سپرده‌گذاری پول سرسام آور واردات بی‌رویه قصد تاسیس بانک داشت اما موفق نشد

'برای اختلاس سه هزار میلیاردی افراد بانفوذی در سه قوه اجیر شده بودند'


قاضی سراج: گروه آریا برای سپرده‌گذاری پول سرسام آور واردات بی‌رویه قصد تاسیس بانک داشت اما موفق نشد
ناصر سراج رئیس سازمان بازرسی کل کشور گفت که متهمان پرونده موسوم به "اختلاس سه هزار میلیارد تومانی" افراد بانفوذی را در سه قوه اجيرکرده بودند تا اگر با مشکلی مواجه شدند بتوانند با استفاده از نفوذ اين افراد مشکل را حل كنند.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور امروز سه‌شنبه ۱۹ آذر (۱۰ دسامبر) در همایش "مبارزه با فساد و ارتقای سلامت نظام اداری" در اهواز گفت: "پرونده سه هزار میلیاردی از اینجا شروع شد که گروه آریا تعدادی کارخانه دولتی را خریداری کرد."
به گفته آقای سراج یکی از این کارخانه‌ها گروه ملی فولاد در اهواز بود و گروه آریا شعبه بانک صادرات داخل کارخانه را به طور کامل در اختیار گرفت و به این وسیله توانست خارج از بانک صادرات "بیش از ۱۳۰ اِل‌سی (اعتبار اسنادی) با رقم‌های ده‌ها میلیاردی" صادر کند و "چون سابقه این اِل‌سی‌ها وجود نداشت، کسی متوجه موضوع نمی‌شد".
آقای سراج گفت گروه آریا "با طراحی اِل‌سی داخلی" و "به واسطه روابطی که وجود داشت" در عرض یکی - دو روز این اسناد را در کیش به پول نقد تبدیل می‌کرد. وی افزود: "سپس این پول نقد در شرکت‌های صوری و حساب‌های متعدد گردش پیدا می‌کرد و در نهایت به بانک مقصد و گروه مادر واریز می‌شد تا رد پول گم شود."
رئیس بازرسی کل کشور درباره واردات غیر قانونی گروه آریا اظهار داشت که این گروه در کشورهای خارجی اسکله خصوصی داشته و در "ایران و بندر انزلی" هم از امکانات مشابهی برخوردار بوده است.
به گفته وی این گروه با "خرید" ۱۶ نفر از از افراد شاغل در گمرک توانسته بود "هم گمرک، هم جای تخلیه و هم کشتی و خدمه" را در اختیار بگیرد و کسی حق دخالت در کار این گروه را نداشت و به این ترتیب، هر کالایی را بدون پرداخت عوارض وارد می‌کرد.
آقای سراج با ذکر اینکه این گروه با دامپینگ (عرضه کالا زیر قیمت بازار) بسیاری از بازرگانان آهن و فولاد را ورشکست کرده افزود: "اگر می‌توانستند فولاد خوزستان را در اختیار خودشان بگیرند بیش از ۵۰ درصد از فولاد کشور در اختیار آنان قرار می‌گرفت و کسی یارای مقاومت مقابل آنان را نمی‌داشت."

دلایل اختلاس سه هزار میلیاردی به گفته رئیس سازمان بازرسی کشور

  • صدور بخشنامه "گشايش اعتبار اسنادی ريالی" از طرف بانک مرکزی بدون هیچ آئین‌نامه و دستورالعمل مدون
  • عدم اعتبار سنجی صحيح درباره گروه ملی صنعتی فولاد در زمان تخصيص خط اعتباری به ميزان ۳۲۰۰ میلیارد ریال در سال ۱۳۸۸
  • عدم رعایت دستورالعمل بانك مركزی از طرف بانك ملی برای مصرف منابع بانکی هر منطقه آزاد در همان منطقه
  • عقد مشاركت مدنی بدون رعایت قواعد و مقررات آن
  • عدم آموزش كاركنان
  • عدم شايسته سالاری و انتصاب افراد با سابقه تخلف اداری
  • عدم نظارت و كنترل‌های داخلی
  • بی‌توجهی به نظر كارشناسان و حراست
  • ترجيح منافع شخصی بر منافع عمومی
  • توصيه پذيری
  • مشاوره‌های غلط و گمراه كننده
به گفته آقای سراج، آنان قرار بود "در قبال دو طبقه کردن راه رامسر به نور، کل این کارخانه فولاد را تحویل دهند که با هماهنگی دستگاه قضایی خوزستان اجازه داده نشد."
رئیس بازرسی کل کشور با رد کارآفرینی گروه آریا اظهار داشت که این گروه قصد داشته "بیش از ۳ هزار کارگر" را اخراج کند که با دخالت دستگاه قضایی چنین نشده است.
آقای سراج گفت این گروه "چهار کارخانه دولتی را تقریبا به ثمن بخس" خریده بود و به گفته معاون یکی از وزرا "بیش از ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد تومان از اموال دولت" را تصاحب کرده بود.
ناصر سراج درباره متهم ردیف اول پرونده (مه‌آفرید خسروی) گفت او "نابغه اقتصادی" نبوده، معدل دیپلمش ۱۰ بوده و در دانشگاه آزاد زنجان "چند ترم مشروط شده و جمع معدلش ۶.۰۶ شده بوده."
این مقام قضایی سه ماه پیش اعلام کرد "حکم‌ متهمان این پرونده قطعی شده" و قرار است که دادسرا احکام را اجرا کند‌.
پرونده فساد سه هزار میلیارد تومانی مشهور به "بزرگترین فساد مالی" تاریخ ایران نزدیک دو سال پیش به جریان افتاد. چهار متهم اصلی این پرونده از جمله مه‌آفرید خسروی، بنیان‌گذار شرکت امیر منصور آریا به اعدام محکوم شدند و حکم اعدام آنان توسط دیوان عالی کشور تایید شد.
غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه ایران، سال گذشته گفت که از مجموع ۳۹ متهم این پرونده که به اتهامات آنها رسیدگی شده، چهار نفر به اعدام، دو نفر به حبس ابد و بقیه متهمان به تحمل حبس‌های ۲۵ سال، ۲۰ سال، ۱۰ سال و پایین‌تر محکوم شده اند.
یکی از متهمان اصلی دیگر پرونده، محمودرضا خاوری، مدیرعامل پیشین بانک ملی ایران است که به کانادا رفته است. به گفته مقام‌های قوه قضائیه ایران، آقای خاوری به طور غیابی محاکمه شده است.

سلامت نیوز: ۵سال است که بوی تفعن ناشی از فاضلاب‌های رهاشده در طبیعت، نفس‌کشیدن را برای ۴۰هزار شاغل شهرک صنعتی اشتهارد دشوار کرده است.

سلامت نیوز: ۵سال است که بوی تفعن ناشی از فاضلاب‌های رهاشده در طبیعت، نفس‌کشیدن را برای ۴۰هزار شاغل شهرک صنعتی اشتهارد دشوار کرده است.
صاحبان صنایعی که غول تحریم‌ها نتوانست آنها را به زانو درآورد، اکنون در جدال با آلودگی از نفس افتاده‌اند. وقتی ۶۰میلیون لیتر فاضلاب، منطقه‌ای را محاصره کند، البته نفس کشیدن هم دشوار می‌شود.
جای خالی قانون جامع خاک
فرهاد پور‌سخا، مدیرکل دفتر آب وخاک سازمان حفاظت محیط‌زیست در واکنش به معضل شهرک صنعتی اشتهارد می‌گوید: «هیچ صنعتی اعم از خرد‌وکلان ازجمله شهرک‌های صنعتی نمی‌توانند با هیچ توجیهی محیط اطراف خود را آلوده کنند.» در واقع همه شهرک‌های صنعتی ملزم و مکلف به احداث تصفیه‌خانه فاضلاب هستند؛ درغیر این صورت با آنها برخورد قانونی می‌شود.
این مقام مسئول از قانون جامع خاک، سخن می‌گوید؛ قانونی که نه‌تنها حد استاندارد آلودگی‌ها را تعیین که درزمان بروز آلودگی مشخص می‌کند که چه‌کسی مقصر است و چه سازوکاری برای رفع آلودگی وجود دارد و باز همین قانون دستگاه‌های مسئول شناسایی آلودگی را معرفی و چگونگی پیشگیری از آلودگی را مشخص می‌کند. با وجود این، سال گذشته نخستین قانون جامع خاک کشور که پس از ۲سال پیگیری مورد تصویب کمیسیون‌های تخصصی مجلس قرار گرفته بود و همه دستگاه‌های ذی‌ربط بر جامع‌بودن آن صحه گذاشته بودند، از دستور کار نمایندگان مجلس خارج شد.
پورسخا علت تصویب‌نشدن این لایحه اثرگذار را چنین توصیف می‌کند: «طرح جامع منابع طبیعی که به مجلس آمد، نمایندگان گفتند این طرح با طرح جامع خاک ادغام شود. این درحالی است که مسکوت ماندن این قانون، خسارت فراوانی به کشور می‌زند.» اکنون به همت دفتر آب‌وخاک سازمان محیط‌زیست، از یک‌سو شاخص‌های خاک و از سوی دیگر، طبقه‌بندی منابع خاک به شکل ملی آماده شده است. اینها ابزارهایی است که در کنار قانون می‌تواند عملیات اجرایی حفظ و حراست از خاک کشور را به نتیجه برساند. بخشی از قانون جامع خاک به آلودگی خاک‌های مناطق جنگی اختصاص دارد. نگرانی از این آلودگی‌ها به اندازه‌ای بود که ماده‌ای از مواد قانون جامع خاک به موضوع آلودگی خاک‌های مناطق جنگی اختصاص یافت.

صاحبان صنایع جان به لب شده‌اند

«طوماری تهیه کرده‌ایم برای مسئولان محیط‌زیست، استاندار البرز، مدیرعامل شرکت شبکه‌های صنعتی و… .» این فصل‌الخطاب گفته‌های کیارش مجلسی (یکی از صاحبان صنایع در شهرک صنعتی اشتهارد) است. همه آنهایی که در شهرک صنعتی فعال هستند، جان به لب شده‌اند. برخی می‌خواهند شهرک را رها کنند. این درحالی است که شهرک صنعتی اشتهارد که به عرض ۸و طول ۱۲کیلومتر شکل گرفته همچنان در حال توسعه است.
به گفته مجلسی، سرریز مخازن فاضلاب شهرک صنعتی اشتهارد به داخل طبیعت باعث شکل‌گیری حوضچه‌هایی به حجم ۶۰میلیون لیتر شده است. علاوه براین فاضلاب‌ها در کانال‌هایی که به‌خودی‌خود ایجاد شده‌اند در امتداد ضلع جنوبی بلوار ملاصدرای غربی به طول ۴کیلومتر نمایان شده‌اند که محلی برای رشد باکتری‌های بی‌هوازی احیا‌کننده سولفات سدیم موسوم به srb است. بوی تعفن شبیه تخم‌مرغ گندیده که لذت تنفس هوای سالم را از ساکنان شهرک صنعتی گرفته ناشی از همین باکتری‌هاست. مجلسی با به‌دست دادن تصاویر فاضلاب‌های رهاشده در اطراف شهرک صنعتی اشتهارد می‌گوید: «انتشار این اخبار در روزنامه‌های محلی کاری از پیش نبرده است».

پیگیری در مراجع قضایی

به سراغ معاون محیط انسانی اداره‌کل محیط‌زیست استان البرز می‌رویم و موضوع را از او جویا می‌شویم. مسئولی که از شهرک صنعتی اشتهارد به‌عنوان بزرگ‌ترین شهرک صنعتی خاورمیانه نام می‌برد، معتقد است: «آنچه در اشتهارد اتفاق افتاده مربوط به فاضلاب تصفیه‌خانه شهر صنعتی است. البته بخشی از این فاضلاب مربوط به شهر اشتهارد است.» حمیدرضا لشکری با بیان این جمله ادامه می‌دهد: «در این شهرک تصفیه‌خانه صنعتی وجود دارد و پایش هم می‌شود اما متأسفانه به‌دلیل آنکه این تصفیه‌خانه گنجایش فاضلاب‌های پیش‌بینی‌شده را ندارد، خروجی آن بالاتر از حد استاندارد است.»
لشکری در بخشی از گفته‌های خود بر تصویر اسفباری که مجلسی از شهرک صنعتی اشتهارد به‌دست می‌دهد، صحه می‌گذارد: «دپوی فاضلاب‌ها باعث فعالیت باکتری‌های غیرهوازی می‌شود. گنداب و بوی تعفنی که ساکنان شهرک صنعتی اشتهارد از آن شکایت دارند، ناشی از همین دپوشدن فاضلاب است». درعین حال به گزارش کارشناسان محیط‌زیست اشاره و یادآور می‌شود: «فاز سوم تصفیه‌خانه درحال بازسازی و بهسازی است.» از گفته‌های لشکری برمی‌آید که مسئولان محیط‌زیست به آنچه در شهرک صنعتی اشتهارد اتفاق افتاده بی‌تفاوت هم نبوده‌اند کما‌اینکه وی می‌گوید: «پرونده‌ای هم در این زمینه تشکیل شده و زمان صدور رأی برای عاملان این رخداد تلخ نزدیک است.»
براساس مصوبات آنکه باید پاسخگو باشد، مدیریت شهرک صنعتی است. مدیر شهرک مسئول راهبری تصفیه‌خانه است؛ با همین توجیه است که شارژ می‌گیرند. بنابراین ملزم به تصفیه نهایی فاضلاب شهرک هستند. این تصریح قانون است که لشکری برآن انگشت می‌گذارد.

یونس پارسا بناب: بازهم پیرامون امپریالیسم : آریستو کراسی کارگری ، کمپرادور سازی و...


- برای اعتلای دانش و انگاشت خود از پدیده امپریالیسم و علت بقاء و تداوم آن در دنیای کنونی ضروری است نیم نگاهی دیگر به تغییرات عظیمی که از نیمه دوم دهه1970 به این سو در جهان اتفاق افتاده اند ، بیافکنیم . مهم ترین این وقایع متصل به هم که باعث تغییرات کمی و کیفی نه تنها در شکل و شمایل امپریالیسم و تبدیل آن به یک امپریالیسم سه سره ( آمریکا ، اتحادیه اروپا و ژاپن ) بلکه در تاروپود خود سرمایه داری انحصاری در سی سال گذشته گشته اند ، عبارتند از :
1 – فراز اندیشه و عملکرد سیاست های " بازار آزاد " نئولیبرالی در فاز جدید گلوبالیزاسیون سرمایه از آغاز دهه 1980 و تسلط آن سیاست ها بر نظام جهانی سرمایه داری ، بویژه در دوره بعد از پایان جنگ سرد ( از 1991 به این سو ) .
2 – تضعیف و فروپاشی جنبش های کارگری در کشورهای اروپای آتلانتیک ( فرانسه ، سوئد ، ایتالیا ، هلند ، انگلستان و... ) در دهه 85 – 1975 .
3 – فرود و افول جنبش های رهائیبخش ملی در کشورهای پیرامونی ( جهان سوم = جنوب ) در سه قاره ( آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین ) در دهه های 80 و 90 قرن بیستم .
4 – تبدیل جمهوری توده ای چین به یک کشور سرمایه داری و عروج آن به قله یک ابرقدرت نوظهور اقتصادی در جهان ( از آغاز دهه 1980 به این سو ) .
5 – تبدیل " جامعه اروپا " ( بازار مشترک ) از یک نهاد سیاسی – اقتصادی نسبتا خودمختار در دهه های 60 و 70 به " اتحادیه اروپای " تحت نفوذ راس نظام جهانی ( آمریکا ) در دوره بعد از پایان جنگ سرد . .
6 – فروپاشی و تجزیه شوروی و بلوک شرق ، پایان دوره جنگ سرد و آغاز دوره بعد از جنگ سرد ( از 1991 به این سو ) .
7 – عروج تعدادی از کشورهای واقع در بخش پیرامونی نظام ( چین ، هندوستان ، برزیل و... ) به قله کشورهای نوظهور اقتصادی در سال های بعد از پایان دوره جنگ سرد .
8 – برملاء و رسانه ای گشتن بحران عمیق ساختاری نظام سرمایه داری جهانی در سال های اخیر ( 2013 – 2007 ) : بحرانی که پیشینه و ریشه هایش به فعل و انفعالات اقتصادی و بویژه مالی ، در دهه های 70 و 80 می رسند .  
9 – فرود موقعیت و اعتبار هژمونیکی سیاسی – دیپلماتیک ، اقتصادی – تجاری و هنری – فرهنگی آمریکا به عنوان راس نظام در سراسر جهان .
10 – مهم تر از همه ، فراز هم زمان امواج بیداری ها و جنب و جوش های طبقات توده ای در سراسر پنج قاره جهان علیه سیاست های فلاکت بار نظام جهانی سرمایه و علائم خواست عبور نه از بحران بلکه از کلیت خود نظام سرمایه داری .
- بررسی هر یک از این وقایع مهم نشان می دهد که جهان کنونی ( دهه آغازین قرن بیست و یکم ) به مقدار قابل توجهی با جهان دهه های قرن بیستم ، تفاوت دارد . دریک منظر تاریخی سرمایه داری انحصاری که عموما در فازهای مختلف تاریخ تکاملش به عنوان یک شیوه و سیستم تولیدی در کشورهای مشخص امپریالیستی اروپا ، سپس در آمریکا و متعاقبا  ژاپن عمل کرده و مطرح بود امروز در جهان کنونی به یک نظام جهانی حاکم ، تبدیل گشته است .
- به موازات این تحویل و تحول آنچه که در روند بازتولید سرمایه در این مدت زمان رُخ داده این است که " قانون ارزش " – که مارکس و انگلس بطور جامع و علمی درنیمه دوم قرن نوزدهم در ارتباط با کشورهای مشخص و معین سرمایه داری در اروپای آتلانتیک مطرح ساختند – در عصر حاضر به " قانون جهانی ارزش " ، تبدیل گشته است که بیش از هر زمانی در بازاری به بزرگی این جهان در یک منظر و اسکوپ گلوبال ( جهانی ) بازتولید و عمل می کند .
- هسته اصلی رشد و گسترش قانون ارزش به یک پدیده جهانی در تاریخ سرمایه داری انحصاری ( از ربع آخر قرن نوزدهم تاکنون ) همانا گسترش " تبادل نابرابر " برای بازتولید ابرسود بین کشورهای سرمایه داری مسلط مرکز ( شمال ) – کشورهای پیشرفته سرمایه داری اروپا ، آمریکا و ژاپن – و کشورهای توسعه نیافته پیرامونی ( جنوب ) در آسیا ، آفریقا ، آمریکای لاتین و اقیانوسیه است . این اصل ( تبادل نابرابر ) بین شمال و جنوب و روند تاریخی منبعث از آن ( روند " رشد ناموزون " ) نمی توانست بدون درهم تنیده شدن ساختار " رانت " در متابولیسم ( و تارو پود ) امپریالیسم ، به بقاء و تداوم خود به نفع یک در صدی های مرکز ( صاحبان ثروت و قدرت ) و به ضرر 99 در صدی های پیرامونی ( زحمتکشان و خلق های جنوب ) ، پیاده گردد .
- رانت امپریالیستی یک نوع " مالیات امپریالی " است که به عنوان بخش لایتجزای ساختار امپریالیستی به نفع انحصارات متعلق به کشورهای مسلط مرکز و به ضرر توده های زحمتکش خلق های پیرامونی عمل کرده و در اوضاع متلاطم کنونی جهان به " حد اشباع " رسیده است . در واقع شکلگیری و رشد " اریستو کراسی کارگری " در درون جنبش کارگری کشورهای مسلط مرکز در اروپا و آمریکا در طول قرن بیستم و اکنون در کشورهای در حال عروج و نوظهور اقتصادی در بخش جنوب ( چین ، هندوستان ، کره جنوبی و... ) یکی از نتایج فلاکت بار سیاست های رانت امپریالیستی نظام جهانی سرمایه است. اعطای درصد بسیار کوچک و ناچیزی از ثروت های باد آورده ( منبعث از ابر استثمار زحمتکشان و تاراج منابع طبیعی کشورهای دربند ) توسط امپریالیست ها به قشری از رهبران و فعالین جنبش ها و اتحادیه های کارگری توانست بخش قابل توجهی از توده های کارگر در کشورهای مرکز را در مقابل سیاست های فلاکت بار خصوصی سازی و ملی زدائی و اشتعال جنگ های خانمانسوز دولت های امپریالیستی ، سربراه ، مطیع و رام سازد .
- مضافا و به موازات تولید و رشد اشرافیت کارگری ، بشریت شاهد بروز و گسترش روند کمپرادور سازی توسط انحصارات اولیگوپولی کشورهای امپریالیستی مرکز در کشورهای دربند پیرامونی ،شد که هنوز هم با پی آمدهای نکبت بار خود در دوره نواستعماری تاریخ کشورهای سه قاره بیداد می کند . ارثیه رواج فلاکت بار پدیده اریستو کراسی کارگری در کشورهای خودی نظام ( انگلستان ، آلمان ، فرانسه ، آمریکا ، ژاپن و....) و گسترش روند کمپرادور سازی در کشورهای " غیرخودی " نظام ( کشورهای آفریقا ، آسیا ، آمریکای لاتین و اقیانوسیه ) به ترتیب عبارتند از :
1 – رشد و تقویت " اریستو کراسی کارگری " که سربراهی ، اطاعت و سربزیری را در بین اقشار قابل توجهی از کارگران در کشورهای اروپا ، آمریکا و ژاپن به وجود آورد ، نه تنها منجر به فروپاشی و افول جنبش های کارگری در آن کشورها گشت بلکه اکثریت عظیمی از کارگران آن کشورها را از همبستگی و پیوند با مبارزات ضد امپریالیستی و رهائیبخش ملی کشورهای در بند جهان سوم ناآگاه و محروم ساخت . به عبارت دیگر ، سالها سال طول کشید که بخش اعظمی از توده های کارگر در یونان ، ایتالیا ، پرتغال ، انگلستان و... دریابند که خواسته های به حق آنها در جهت استقرار جهانی دیگر و بهتر در دنیای امروز بدون توجه به خواسته های ملل دربند که امروز 80 در صد کل جمعیت جهان را تشکیل می دهند ، برآورده نخواهند گشت .
2 – رواج بیشتر و تشدید روند کمپرادور سازی در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی که پیشینه اش به دوره عروج استعمار کهن در قرن هیجدهم می رسد یکی دیگر از پی آمدهای نکبت بار رانت امپریالیستی در حال حاضر می باشد . در قرون شانزدهم و هفدهم و هیجدهم و بویژه در قرن نوزدهم دولت های استعماری اروپا ( انگلستان ، فرانسه ، روسیه تزاری و... ) بعضی از کشورهای استراتژیکی در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ( چین ، نپال ، تایلند ، ایران ، اتیوپی ، فلیپین ، کوبا و... ) را برخلاف بقیه کشورهای سه قاره به " حیات خلوت ( و نواحی خنثی و سپری ) بین خود تقسیم کرده و به عوض تسخیر فیزیکی و ارضی آن کشورها هیات های حاکمه آن را از طریق تهدید ، تطمیع و جنگ و اتخاذ امتیازات سیاسی و اقتصادی مطیع کشورهای مسلط مرکز در اروپا ، ساختند . در سال های آغازین قرن بیستم لنین و دیگر بلشویک ها در سخنرانی ها و نوشته هایشان عموما از سه نوع کشور _ کشورهای امپریالیستی استعمارگر ، کشورهای مستعمره و کشورهای نیمه مستعمره – اسم می برند . با عروج دوره اول امواج خروشان بیداری و رهائی در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین اکثریت قابل توجهی از کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره جهان جنوب بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در کشور شوراها و پایان جنگ های جهانی اول و دوم توانستند با توسل به جنبش های رهائیبخش ملی خود را یوغ استعمار و نیمه مستعمرگی در سال های 73 – 1948 رها سازند . ولی این دوره تاریخی که به " عهد باندونگ " و دوره تاریخی " جنبش کشورهای غیر متعهد " معروف گشت بعد از آغاز فاز کنونی جهانی گرائی سرمایه ( رواج بازار آزاد نئولیبرالی ) و تهاجم راس نظام به پایان خود رسید و روند کمپرادوری سازی دوباره همراه با اعمال قوانین حاکم " بازار آزاد " این دفعه تحت نظر راس نظام بیش از هر زمانی در تاریخ سرمایه داری انحصاری در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی پیاده گشت .

- در این راستا آنچه که امروز مهمتر و چشمگیرتر از هر پی آمد رانت امپریالیستی در صحنه جهانی به عمر خود کماکان ادامه داده و پیوسته گسترده تر می گردد ، تداوم فلاکت بار روند پولاریزاسیون ( قطب بندی ) جهانی است که اگر ادامه یابد بشریت را به سوی یک آپارتاید " تهی از انسانیت و پراز آشوب و سبعیت سوق خواهد داد .
- پولاریزاسیون ( تعمیق شکاف بین فقر و ثروت در بین کشورهای مرکز و کشورهای پیرامونی ) منبعث از منطق حرکت سرمایه در سطح جهان براساس قانون جهانی ارزش ( تبادل نابرابر ) به تنها در طول متجاوز از 125 سال تاریخ عصر سرمایه داری انحصاری به قوت خود باقی مانده بلکه امروز بیش از هر زمانی در گذشته موجودیت دو بخش نظام جهانی ( مرکز و پیرامونی ) را مثل دو روی یک سکه به لازم و ملزوم و مکمل هم تبدیل ساخته است . بدون انحلال و نابودی یکی عمر دیگری به پایان خود نخواهد رسید .
- بد ون تردید رابطه بین مرکز و پیرامونی در سی سال گذشته به خاطر دگردیسی و پیشرفت در تکنیک های تولید و توزیع ، تکنولوژی های ارتباطاتی و مخابراتی و تسریع و تشدید حرکت سرمایه دچار تحویل و تحول گشته است . ولی آنچه که اصلا و ماهیتا تغییر نکرده پروسه تعمیق شکاف بین فقر و ثروت در سطح جهانی است که در دهه های اخیر ( بعد از پایان جنگ سرد در 1990 به این سو ) حتی مقدار حجم و بٌعد آن جهانی تر از دوره گذشته سرمایه داری انحصاری ، گشته است . علت اصلی این امر را باید در شکل و شمایل سرمایه داری انحصاری در سال های بعد از پایان دوره جنگ سرد دید . در واقع به موازات شکلگیری و رشد امپریالیسم در همین دوره ما شاهد تشدید تمایل ( حرص و آز )انحصارات به کسب سود بیشتر برای ابر انباشت از طریق عمومی تر ، متمرکزتر و مشخصاَ مالی تر و میلیتاریزه تر ساختن خود در همین دوره هستیم : تمایلی که در فاز فعلی جهانی شدن ( گسترش بازار آزاد نئولیبرالی ) هارتر و جهان خوارتر از هر زمانی در تاریخ سرمایه داری انحصاری ، عمل می کند . ویژگی ها و ماهیت این تمایل در سرمایه داری برای انباشت بیشتر نزدیک به 150 سال پیش توسط کارل مارکس در جلد سوم کتاب " سرمایه " ( در بخش سوم ) و سپس توسط لنین و دیگر مارکسیست ها در طول 120 سال گذشته بطور جامع تشریح گشته اند .
- بررسی نوشته های مارکس و لنین و سپس مارکسیست های معروفی چون هنریک گروسمان در 1929 ( قانون انباشت و افول سرمایه داری ) و پال باران و پُل سویزی در 1968 ( سرمایه انحصاری ) و بعدآَ هری مگداف در 1978 ( امپریالیسم : از عصر استعمار تا کنون ) درباره تمایل انحصارات به انباشت فزون به خوبی نشان می دهد که این تمایل در سرمایه داری انحصاری همیشه و ذاتاَ پر از سماجت و حرص و آز بوده و امروز بیش از هر زمانی در گذشته در متابولیسم ( تارو پود ) سرمایه داری امپریالیستی سه سره نظام ادغام گشته و در بازتولید سرمایه و تغییر در شکل و شمایل آن نقش تعیین کننده ایفاء می کند . این تمایل ذاتی که جهانی تر و میلیتاریزه تر گشته تحقیقآ در سی سال گذشته در درون نظام سرمایه شرایط را به بلعیدن بخش تولیدی سرمایه از سوی بخش مالی سرمایه ( پروسه مالی سازی ) آماده ساخته و لاجرم جهان و بشریت را در جاده امپراطوری آشوب و آپارتاید جهانی قرار داده است .
- تا آغاز دهه 1980 بخش مالی سرمایه در مقام مقایسه به بخش تولیدی کمتر از 20 در صد کل سود برآمده از اقتصاد جهانی را به خود اختصاص داده بود . ولی این مقدار از جذب و کسب سود پس از گسترش " بازار آزاد " نئولیبرالی ( به عنوان فاز فعلی جهانی گرائی سرمایه ) دراواسط دهه 1980 سریعاَ روبه افزایش گذاشت . با جذب و کسب متجاوز از 50 در صد کل سود برآمده از اقتصاد نظام سرمایه ، در اوایل قرن 21 بخش مالی موقعیت برتر و مسلطی را در کل اقتصاد و نظام جهانی سرمایه کسب کرد . این دگردیسی و شیفت در شکل و شمایل سرمایه انحصاری ( فرود و تضعیف بخش تولیدی و فراز و تسلط بخش مالی ) که توسط بخش اعظمی از مارکسیست ها به نام پروسه مالی سازی " انحصارات پنجگانه " معروف شده است امروز هسته مرکزی و کلیدی بحران ساختاری عظیم نظام جهانی سرمایه را ، تشکیل می دهد .
- توضیح اینکه تشدید تمایل انحصارات به انباشت از طریق سود اضافی ( ابر استثمار کارگران و دیگر زحمتکشان( راس نظام امپریالیستی سه سره را برای کسب آن به اشتعال جنگ های بی پایان مرئی و نامرئی و دیگر ماجراجوئی های خانمان برانداز نظامی در کشورهای " غیر خودی " ( در بند پیرامونی جنوب ) از یک سو و به اعمال سیاست های فلاکت بار خصوصی سازی ، ملی زدائی و ریاضت کشی در کشورهای " خودی " ( مسلط مرکز شمال ) و داشته است . ولی این تمایل که در ذات و اقتضای طبیعت موجودیت نظام سرمایه داری نهفته است و بدون استثمار کار وزحمت انسان نمی تواند میسر گردد برای اولین بار با پدیده آشکار و جدی " اشباع استثمار " روبرو گردیده است که عموما منبعث از به ستوه درآمدن توده های عظیم مردمی در اکناف جهان است
نتیجه اینکه
1 – بررسی تلاطمات جهانی در پرتو فراز بیداری ، نارضایتی ، رهائی و قیام ها در کشورهای خاورمیانه ، آفریقای شمالی و غربی و شهرهای بزرگ آمریکا و اروپا و... نشان می دهد که اعتبار و حتی موجودیت سیستم جهانی سرمایه و فاز امپریالیستی آن برای اولین بار در 22 سال گذشته باز زیر سئوال جدی قرار گرفته و امروز احتمال زوال و موت نظام در آینده نه چندان دور در فوروم های چپ رادیکال و دیگر چالشگران ضد نظام به بحث و تفحص گذاشته شده اند .
2 – افزایش بی اعتباری نظام جهانی سرمایه ، ریزش موقعیت هژمونیکی آمریکا و زیر سئوال قرار گرفتن موجودیت امپریالیسم سه سره جهانی و حتی بحث و تفحص درباره پایان احتمالی عمر نظام به هیچ وجه به معنی پایان سرمایه داری نیست ولی به جرات می توان اذعان کرد که نظام جهانی سرمایه در شکل و شمایل ( مدل ) امپریالیستی کنونی اش در یک بحران عمیق انفجاری از درون فرو رفته است . به کلامی دیگر توده های زحمتکش و خلق های جهان که به ستوه آمده اند بعد از طی دهه های متمادی دوباره بر سر دو راهه سرنوشت خویش رسیده اند : عبور از بحران ساختاری نظام سرمایه داری و یا عبور و برون رفت از خود سرمایه داری .
3 – آنچه که مبرهن و روشن است ، آنکه روند بحران ساختاری نظام در قرن بیست و یکم و فراز امواج بیداری و رهائی توده های مردمی به چالشگران ضد نظام ( و بویژه مارکسیست ها ) فرصت داده که از یک سو جنبش برای سوسیالیسم را تقویت بخشیده و از سوی دیگر ارثیه های درخشان و مثبت مارکس و دیگر مارکسیست های قرن بیستم را احیاء سازند .
منابع و مآخذ
1 – کارل مارکس ، " قانون ارزش " در کتاب " سرمایه " ، جلد سوم در بخش سوم ، نیویورک 1982 ، ترجمه دیوید فمباک .
2 – ولادیمیر ایلیچ لنین ، " امپریالیسم آخرین مرحله سرمایه داری " ، بخش ششم " تقسیم جهان بین قدرت های بزرگ " ، لندن 1996 .
3 – اریک هابسبام ، " آریستو کراسی کارگری " در کتاب " نیروهای کارگر " ، لندن 1964 .
4 – امانوئل ارقیری ، " تبادل نابرابر " ، نیویورک 1972 .
5 – سمیرامین ، " رشد نابرابر " نیویورک 1976 .
6 – پال باران و پُل سویزی ، " ماهیت جامعه سرمایه داری انحصاری " ، در مجله مانتلی ریویو ، سال 65 شماره 5 ( ژوئیه – اوت 2013 ) .

خودزنی یک زندانی سیاسی در پی فشار های مسئولین


خبرگزاری هرانا – صادق خداوردی زندانی سیاسی بند ۸ زندان اوین اقدام به بریدن رگ گردن خود با تیغ نمود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صادق خداوردی زندانی سیاسی بند ۸ (آموزشگاه) زندان اوین اقدام به بریدن رگ گردن خود نمود و بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.
یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفت: “مسئولین زندان به دفعات از ملاقات وی با بستگانش ممانعت به عمل آورده بودند و صادق خداوردی به همین علت اقدام به بریدن رگ گردن خود کرد.”
تا لحظه تنظیم این خبر صادق خداوردی در بیمارستان بستری بوده و از سرنوشت وی اطلاع دقیقی در دست نیست.
رفیق صدیقه حائری،زنی از گردان انقلاب
عباس منصوران

با افتخار چشم فروبست. او که به همراه فرزندان انقلابی و دلاورش، کاظم و جواد و حسین، در نیمه دوم سالهای ۱۳۴۰، به خانه‌های تیمی چریک‌های فدایی خلق پیوست. زندگی سنتی را در آسایش رها کرد و راه پارتیزان‌ها را برگزید. در آن هنگام، همرزمانی کم مانند، چون رفیق عـزّت غروی، مادر خرم‌ آبادی‌ها (احمد در ۱۴ / ۴ / ۱۳۵۰  و  مجتبی در ۱۲ / ۱۲ / ۱۳۵۲، هر دو در سن ۲۸ سالگی و فريده در ارديبهشت ۱۳۵۵ در ۲۳ سالگی و خود سرانجام در سن ۵۲ سالگی در ۲۶ ارديبهشت ۱۳۵۵ در یورش ساواک به خانه تيمی پس از مقاومت قهرمانانه جان باخت) و رفیق فاطمه سعیدی، مادر شایگان‌ها (ارژنگ و ناصر – دانه و جوانه- و نادر که خود به خانه‌های تیمی چریک‌ها پیوست و اسیر و شکنجه شد و سرفراز ماند و همچنان در تبعید و پرامید و پرغرور و ستودنی)، را داشت. صدیقه، شاید که مانند رفقایش بیشتر تنها بود، مانند همیشه، با شور و آرمانی انسانی و دریافتی ستایش انگیز و‌ سرشار که تا آخرین دم زندگی در سرشت بودش.
سال‌ها که نوه‌‌هایش را از لاجوردی‌های جلاد حکومت اسلامی گرفته و تا کردستان به همراه و زیر بال و پر گرفته بود، تا شاید که  به مادرشان مهری، بازسپارد، باشد که پس از ده سال اسارت در زندان های حکومت اسلامی زنده بماند. و مسئولانه و سزاوار بازسپردشان و به بایستگی و شایسته‌گی یک زن آزاده، زیست تا آخرین نگاه.
 در سوئد به ویژه آنگاه که در شهرستان بود، گاهی به دیدنش می‌رفتم، آنگاه که با نوه‌های دوگانه همراه، بود و چشم به راه دختر دلبندش از زندان و از خانه‌‌های تیمی و یادبود‌ها می‌گفت و از در گیری «گاپیلون» که چگونه با نوه‌های خردسال بی خبر از قصدشان به همراه برده‌ بودنشان، تا مسلحانه وارد تپه شوند و «رادیو صدای فدایی» را بستانند و از اینکه او بی خبر بود و آنها را از مقری به همراه برده بودند ...
 او رفیق، رزمنده بود . تا آخرین نفس در آرمان ماند و وفادار. در برابر دو حکومت طبقاتی ایستاد‌ و تن نسپرد. زنی قهرمان، پرورانیده دلاوران کار. او که یار و همراه مبارزان، و دلاوری از صف طبقه کارگر. رفتنش سنگین و یادش گران‌ قدر.
عباس منصوران