۱۳۸۶ آذر ۳۰, جمعه

فريدمرجايي:ازآنجاكه رسانه هاي آمريكايي درسياست كل نظام ذي نفع هستند،درتحليل نهايي نه تنهابيطرف نيستندودرمقابل قدرت قرارنمي‌گيرند،بلكه...


در نشست "رسانه ها؛ ژنرال‌هاي جنگ نرم" عنوان شد-3 مرجايي:رسانه‌ها در آمريكا وامدار و سهامدار قدرت هستند خبرگزاري فارس: استاد دانشگاه كوينز نيويورك با اشاره به نقش رسانه ها در آمريكا گفت:رسانه هاي آمريكايي يك شركت يا ماشين اقتصادي هستند كه با هدف تامين منافع اقتصادي صاحبان قدرت وامدار و سهامدار آنان هستند. به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، فريد مرجايي استاد دانشگاه كوينز نيويورك در نشست"رسانه ها؛ ژنرال‌هاي جنگ نرم" كه ظهر امروز در دانشكده خبر بر گزار شد، طي سخناني گفت: آيا رسانه ها در آمريكا مستقل و جدا از دولت و سيستم قدرت هستند؟ در ظاهر بله، ولي در واقعيت پيچيدگي‌هايي دارد.شركت هاي رسانه‌اي CNN-CBS-ABC روزنامه‌هاي نيويورك تايمز وال استريت و غيره در درجه اول شركت‌هاي سرمايه‌داري هستند كه سهام عرضه مي‌كنند. رسانه هاي آمريكايي يك شركت يا ماشين اقتصادي هستند كه با هدف تامين منافع اقتصادي صاحبان قدرت وامدار و سهامدار آنان هستند. فريد مرجايي افزود: از آنجا كه رسانه هاي آمريكايي در سياست كل نظام ذي نفع هستند، در تحليل نهايي نه تنها بيطرف نيستند و در مقابل قدرت قرار نمي‌گيرند، بلكه جزيي از چنبره قدرت هستند. استاد دانشگاه كوينز نيويورك تاكيد كرد:اين قضيه بخصوص در مورد آمريكا صدق مي كند،چه در شرايط دو قطبي جنگ سرد، و اكنون كه در پي جهان تك قطبي هستند، بقول خود نو محافظه‌كاران امپراطوري خيرخواه، مرز جغرافيايي منافع خودش را گسترده و فراگير مي‌بيند. پس آيا گزارش تفسير خبر و بطور كلي رسانه در آن زمينه و راستا قرار مي‌گيرد؟ يا خير؟ وي با بيان اينكه،با مطالعه ميداني پي مي‌بريم كه رپورتاژ و گفتمان رسانه‌اي در آمريكا تا حدودي متفاوت از اروپاست،اظهار داشت:يك گروه تحقيقاتي و علمي درمورد خاورميانه وجوددارد بنام GOLF-2000 كه در آن بحث و مناظره هم صورت مي‌گيرد. خبرنگاران آمريكايي و انگليسي هم عضو آنجا هستند،آنها اعلام كردند كه رسانه‌هاي آمريكا مطلقاً مسئله خاورميانه عاري از سلاح هسته اي را مطرح نمي‌كنند، بخاطر اينكه اسرائيل سلاح هسته‌اي دارد و در خاورميانه زيست دارد. مرجايي در ادامه افزود:اگر به رسانه كانادايي CBC رجوع كنيد، قرائت و روايتشان در مورد اين موضوع كمي متفاوت است و اگر به برنامه انگليسي زبان راديو هلند مراجعه كنيد، روايتي كاملاً متفاوت ارائه مي‌كند. راديو هلند مصاحبه‌اي داشت با يك مقام اسرائيلي، مي پرسيد كه شما امضا كننده NPT نيستيد، سلاح هسته‌اي داريد، ولي به غني‌سازي ايران معترضيد، چرا؟ چون آمريكا از شما حمايت مي‌كند؟ اين نوع گزارش و مصاحبه هرگز و هرگز در رسانه آمريكايي و حتي كانادايي ميسر نيست. وي با بيان اينكه رابرت مرداك سرمايه‌داري است كه موفق شده امپراطوري رسانه‌اي در كشورهاي آمريكا، انگليس و استراليا ايجاد كند. به نومحافظه‌كاران نزديك بوده و با آنها همكاري مي‌كند،گفت:مرداك در آمريكا كانال فاكس نيوز را دارد ودر انگلستان كانال اسكاي نيوز و چون فضاي سياسي انگليسي كمي متفاوت است، مي‌بينيم گفتمان خبري SKY TV به اندازه FOX دشمن‌ساز و دشمن ستيز نيست. استاد دانشگاه كوينز نيويورك با بيان اينكه،يك اطلاعات محض، يك خبر، يك گزارش جهت ندارد، ولي طبق سياست روز، در پاردايم جهت و معنا پيدا مي‌كند،گفت:اگر صدام از حمايت آمريكا برخوردار است، مصرف سلاح شيميايي از يك گزارش صرف فراتر نمي‌رود. ولي اگر صدام دشمن شناخته شود 20 سال بعد، در گفتمان غالب و پاردايم رسانه‌اي، استفاده وي از سلاح شيميايي غيراخلاقي و جرم حساب مي‌شود.بخاطر اينكه در آمريكا سانسور به آن معنا وجود ندارد، در ديد شهروند رسانه و پاردايم آن مشروعيت پيدا مي‌كند كه رسانه بي‌طرف منعكس كننده شفاف وقايع روز مي‌باشد، به همين جهت شهروند بدنبال روايت بديل نمي‌رود، و پارادايم را دروني مي‌كند. فريد مرجايي در ادامه افزود:مي‌توان به رسانه بعنوان يك پديده فرهنگي نگاه كرد، چرا كه سيال است و متصلب بنظر نمي‌رسد. و مي‌شود كه از ديد نقد فرهنگي آن نهاد قدرت را بررسي و تحليل كرد. نقد فرهنگي كه از نقد ادبيات، زيانشناسي، تئوري‌هاي گفتمان و هرمنوتيك انتقادي سرچشمه مي‌گيرد، به مناسبات قدرت نيز مي‌پردازد. يكي از افراد سرشناس اين مكتب، ادوارد سعيد برهمين سبك كتاب ISLAM MEDIA را نوشت كه چگونه مقوله شرق در رسانه ساخته و پرداخته مي‌شود. وي در پايان افزود:آمريكا از نظر مهاجرين يك جامعه متكثر است، كه نسل‌هاي قبلي از كشورهاي مختلف آمده‌اند. پس آن «ما» از نظر قومي مي‌تواند متنوع باشد، ولي آن «ما» يك «ماي مفهومي» است كه منظور سيستم قدرت است،اگر بخواهيد در «ما» از جنس قدرت حضور داشته باشند، بايد آن «بازي كلي» را قبول داشته و شركت كنيد، و در چارچوب گفتمان غالب عمل كنيد.

دنیای ما
: Gargoyle

اردشير محصص از نگاه شاعر خلق خسرو گلسرخي
























































اردشير محصص










































































جاکش ها شعري از: مينا اسدي


جاکش ها
در میان ما جا سازی می کنند
" جاسوس "
در میان ما
جاکش ها
جا به جا
جاسازی می کنند
غیر قانونی نیست
" نوستالژی "
به یاد روزهای عرق خوری در " مرمر"
" کافه نادری "
" ریویرا" ی قوام السلطنه
خاطرات مدرسه
دانشگاه
کارخانه
روزنامه
همکلاسی
همکار
روی یک نیمکت
در یک اداره
دور یک میز
گرد یک منقل
در یک زمین ورزش
جاکش ها
نبوده ها را عکاسی می کنند
نمی شناسی
ندیده ای
بوده ای اما
در پسِِِِ ِ پشت ِ خاطره ی
قماربازی
کلاشی
پشت هم اندازی
نمی شناسی
نمی شناسی اشان
کافه هایی که تو بیاد نمی آوری
گیلاس هایی که هرگز بالا نبرده ای
همکلاسی هایی که هرگز ندیده ای
مثل ما، با ما می گویند " کار"
مثل ما، با ما می گویند " تضاد"
مثل ما ، با ما می گویند " کارگر"
" می گویند " کارخانه "
" کار فرما
مثل ما .
مشت هایشان را گره می کنند و می گویند
همه ی آن چیز هایی را که ما می گوییم
دست مان را می فشارند
ـ محکم ـ
" رفیق " و همراه ما سرود می خوانند
" تنها ما توده ی جهانیم.............. ".
می گویند " ما "
و از ما نیستند
جاکش ها
همه چیز را در میان ما
جاسازی کرده اند
" روزنامه نگار "
" طنز پرداز"
" مقاله نویس "
" نویسنده "
" شاعر"
" آواز خوان"
" هنرپیشه "
" کارگردان"
" نقاش "
" قهرمان "
از همه رقم
جنس شان جور است
کم نمی آورند
جاکش ها
همه چیز را
در میان

اعضای سابق مجاهدین

اعضای سابق مجاهدین و
زندانیان کنونی آمریکا در
کمپ تیف (TIPF) را دریابیم


هم میهنان من نیز مانند بسیاری از شما تا پنج ماه پیش از وجود قریب 200 تن از محروم ترین هموطنان خود در کمپ تیف (TIPF) بی خبر بودم. آن ها به قصد خدمت به ایران و ایرانی در عنفوان جوانی نادانسته در دام مجاهدین خلق افتادند. سپس هنگامی که به واقعیت های تلخ در رابطه با دامی که در آن گرفتار آمده بودند پی بردند از ادامه همکاری با سازمان مجاهدین سر باز زده و به زندان و شکنجه ناشی از تمرّد و سرپیچی از دشمنان مردم ایران در زمان صدام حسین تن در دادند. پس از سرنگونی صدام حسین و اشغال کشور عراق توسط ارتش آمریکا سرنوشتشان به دست سربازان امریکا افتاد و در کمپی معروف به تیف (TIPF) زندانی شدند. داستان رنج آورتجاوز به حقوق انسانی این بخت برگشتگان از سوی سربازان آمریکایی طی پنج سال گذشته که با همکاری سازمان مجاهدین در کمپ اشرف انجام شد و همچنان ادامه دارد داستان شرم آور و غیرقابل تصوری است که در کنار مظالم ارتش آمریکا در زندان های ابوغریب در تاریخ ننگین تجاوزات غرب به کشور عراق و منطقه خاورمیانه ثبت خواهد شد. کمپ تیف (TIPF) را جمعی " مینی ابوغریب" نامیده اند. (چنانپه در کامپیوتر کلمه TIPF را در گوگل (Google) جستجو کنید می توانید به بخشی از این واقعیات شرم آور در روزگار تلخی که داریم پی ببرید)

از دوسه هفته پیش سربازان امریکائی این هموطنان ستمدیده ما را در دسته های 5 یا 6 نفری به اصطلاح آزاد کرده اند که تاکنون 8 تن از آنان مفقود الاثر شده اند و جمعی دیگر نیز سرگردان هستند و ممکن است هر لحظه دچار مصیبتی گردند.

در صفحه بعدی این نامه که پیش رو دارید نامه ای است به انگلیسی. در این نامه، من (محمد حسیبی) آنچه را که در چندماه گذشته از وضعیت نابسامان این عزیزان دریافت کرده بودم بدون کلمه ای کم یا زیاد نوشته ام.

از شما هموطنان شریف و انساندوست صمیمانه درخواست می کنم تا این نامه انگلیسی را در صفحه بعد به سازمان های حقوق بشری یا به هر موسسه و فردی که لازم است بفرستید. آن را برای دوستان و آشنایان خود ارسال دارید و از آن ها نیز بخواهید به فریاد این ستمدیدگان برسند.

با احترام

محمد حسیبی
December 20, 2007

To whom it may concern,

Since August 2007, I have received telephone calls and emails from individuals, who are among a group of 200 Iranians being detained for the past five years in an American military camp in Iraq.

The following summary is based solely on these telephone calls and e-mails. These emails are available upon request.

Year 2002

The United States State Department interviewed all the members of the organization of the People Mojahedin of Iran, PMOI (Mojahedin-e Khalgh Organization).
A group of 200 individuals, who had been in disagreement with Mojahedin for some times, informed the US officials that they wanted to leave the PMOI.
This group was later taken to a camp called Temporary International Presence Facility (TIPE) in Khalis city in Diyala province
The United Nations High Commission for Refugees (UNHCR) assigned refugee status to these individuals, promising that all the necessary arrangements would be made in near future and they would be sent to another country.
These 200 individuals were detained against their will in TIPF.
Lt. Col. Amy F. Turluck was the American director of the camp.

Year 2006

150 individuals started a peaceful vigil. Their main request was to leave the camp. This vigil was suppressed by 150 anti-insurgent US guards who used pepper spray and guns. The guards arrested all the representative of the group, in addition to some individuals. The arrested individuals were then sent to solitary confinement for several months and were later transported to a smaller camp.

Year 2007

July

The Iraqi government issued Laissez Passers for these refugees and informed them that with these Laissez Passers they could leave the TIPF camp and Iraq.
The Laissez passers and the money of theses refugees were confiscated by
Lt. Col Turluck and they were told that they could not leave the camp or Iraq.
On many occasions the refugees asked Colonel Turluck to return their Laissez Passers
and money so that they could leave the camp, but to no avail.
The American military authorities also told them that the Iraqi government would not allow them to leave the country and that they would need visas for leaving Iraq.
The relatives of these refugees went to the Iraqi Embassy in Tehran to inquire about the situation. They were told that the Iraqi government had already issued the Laissez Passers and that these refugees were free to leave the camp, acquire visa from a country and leave Iraq.
These relatives also approached the Turkish Embassy in Tehran to find out if the Turkish government would issue visas to these refugees. They were informed that Turkey via its embassy in Iraq was prepared to grant visas to these 200 refugees if they applied in person.
The refugees, however, were constantly told by the camp authorities that they have only the following two options.
1. To rejoin the PMOI (even though the PMOI is on the black list, i.e. it is considered
to be a terrorist organization by both the United States and the European Union).
2. To go back to Iran (even though they could be executed by the Iranian regime).

September

· Twenty individuals started another peaceful vigil. This time Col. Turluck threatened to suppress the vigil once again if they did not stop it. Five of these individuals went on a hunger strike and as a result were placed in solitary confinement. They could not have any visitors and could not call their families.

October

· On October 8th, one individual was taken to the camp hospital and nobody was allowed to visit him. By October 12, after being on hunger strike for 29 days, he was told by the American authorities that if he would not break his hunger strike they would take him to Booka prison, cut his stomach open and would then force feed him. This individual was later transported to Krapeh hospital prison, which is usually used for members of Alghaedeh.
· On October 8th, the other four individuals had been on hunger strike for 15 days, 12 days, 11 days and 9 days. One individual who was kept in the hospital of the camp had internal bleeding and had vomited blood. Col. Turluck visited these individual in their cells and told them that they should write their will and indicate where they wanted to be buried. These individuals were constantly being harassed by the American authorities to end their strike.
· On October 13 Colonel Turluck announced that the Laissez Passers would be returned to all the refugees. While visiting the refugees on hunger strike in the solitary confinement, she promised them that if they broke their strike, their Laissez Passers would be retuned and they would be taken to Mousel.
The refugees on hunger strike ended their strike and returned to the camp.
· Colonel Turluck had promised that the voluntary project of re-location to Musel would be finalized by the end of October.
· On October 22nd, these refugees were informed that due to the security reasons, they would not be allowed to use the phone.
· By the end of October it became evident that the project of re-location to Musel was not going to materialize.

November

· By early November as the lies about re-location to Musel became evident, those who had broken their hunger strike started another hunger strike.
· By November 20th, one of these individuals had been on hunger strike for 9 days.
· On November 18 th , sometimes during the night, five of these individuals, who were on hunger strike, were taken out of the camp and were left on a nearby road.
· Before leaving the camp, the camp authorities videotaped these individuals. In these videotapes they were asked to state that they were leaving the camp on their own free will.
· Few days later five more individuals were taken out of the camp at night and were abandoned on the nearby road.
· By now 20 individuals have been taken out of the camp in the dark of the night and have been dropped off somewhere close to the camp.
· These abandoned individuals are in danger any time they come across an American checkpoint, the head hunters of the Iranian regime and the dangerous gangs and individuals in Iraq.
· By November, the previous director of the camp, Col. Turluck, was replaced by Officer Harmon.

December

· On December 17 two individuals who had left the camp and were residing in a hotel, left their friend in the hotel for an outing. They have not been heard from since then and no one has any information of their whereabouts.
· On December 18 six more individuals were taken out of the camp and were left on a nearby road. No one has heard from these individuals since then.

Conditions at the camp

· No access to outside/denied to see a lawyer
· No access to the internet
· The limited letters, e-mails and phone calls are censored and monitored. If the refugees talk about their condition in the camp on the phone, the American authorities threaten them with losing the right to use the phone. Some emails were never sent and the complaints remain unanswered.
· Limited medical services in the camp
· No medical services outside the camp
· A prisoner, who is going blind and needs immediate surgery, is not allowed to go to Baghdad for the operation.
· Water shortage- no water on some days and on other days 3-4 hours at most, for months at a time
· The refugees live in tents.
· Constant mal-treatment and torture - In one occasion, these refugees denied entry to their tents to an American soldier who refused to remove his boots. (They pray in the tents and therefore everybody must remove their shoes prior to entering the tent). The angry soldier beat them up and broke the shoulder of one of them. Needles to say, the broken shoulder was never treated medically.
· There have been fifty incidents such as this resulting in the batter and injury of these refugees.
· When these refugees go on hunger strike, they are immediately moved into solitary confinement and they lose all their privileges such as visits by their friends or contacting their families by phone.
· There is evidence of cooperation between American authorities and PMOI. Once in a while some members of the PMOI are brought into the camp. They mingle with the refugees and try to get as much information as possible. They then pass the information to the American authorities and leave the camp. Two of these PMOI spies are presently living in Germany.


Mohammad Hassibi
Tel: 512-349-7899

hassibi@chebayadkard.com