۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

در گیری در شیراز ۱۰ اسفند

MUST SEE: Brutall attack at protesters by regime forces in Shiraz 1.Marc...


تونس، مصر: وقتي باد شرق گستاخي غرب را جارو مي كند-آلن باديو، ترجمه:منوچهر هزارخانی

تونس، مصر: وقتي باد شرق گستاخي غرب را جارو مي كند

قيامهاي مردم عرب يك الگو براي رهايي اند

نویسنده:آلن باديو، لوموند 19فوريه 2011
ترجمه:منوچهر هزارخانی

باد شرق بر باد غرب غلبه كرده است. تا كي در اين غرب بيكاره و رو به افول، جامعة بين الملليِ كساني كه هنوز خيال مي كنند ارباب جهانند، مي خواهند به تمام دنيا درس رفتار درست و مديريت صحيح بدهند؟ آيا مضحك نيست كه چند روشنفكر گوش به فرمان، سربازان ورشكستة پارلمانتاريسم سرمايه سالاري، كه نقش بهشت آفت زده را براي ما بازي مي كند، بخواهند از وجود خودشان براي خلقهاي ارجمند تونس و مصر مايه بگذارند تا به اين مردم وحشي الفباي «دموكراسي» را بياموزند؟ راستي كه سخت جاني گستاخي استعماري چه دردناك است! آيا روشن نيست كه اين ما هستيم كه بايد از قيامهاي مردمي كنوني درس بگيريم؟

آري، ما بايد شاگردان اين جنبشها باشيم، نه استاداني ابله براي آنها. چون آنها، با نبوغ ويژه يي كه در نوآوريهايشان نهفته است، فصولي چند از سياست را احيا كرده اند كه مدتهاست به گوش ما خوانده مي شود كه ديگر اعتباري ندارند. به ويژه اين اصل را كه «مارا» مدام گوشزد مي كرد: در زمينة آزادي، برابري، رهايي، ما همه چيز را مديون قيام مردمي هستيم.

شورش بر حق است. هم چنان كه دولتهاي ما و آنهايي كه سنگشان را به سينه مي زنند، مديريت را بيشتر از سياست مي پسندند، به همان نحو مطالبه را هم به شورش، و گذار منظّم را به هر نوع گسست ترجيح مي دهند. آن چه مردم مصر و تونس به ما يادآوري مي كنند آن است كه تنها اقدامي كه مي تواند درحد غصب فضاحت بار قدرت دولتي ـ كه احساسي همگاني است ـ باشد، قيام عمومي است. و در چنين حالتي، تنها شعاري كه مي تواند اجزاي گوناگون توده را متّحد كند، اين است: «تو كه آن جا نشسته اي، برو گم شو». امّا اين كه قيامي عليه قدرت دولت بتواند به پيروزي كامل برسد، حاوي درسي است كه اعتبار جهاني دارد. اين پيروزي همواره نشانة افقي است كه هر اقدام جمعي خارج از حيطة قانون، در آن جاي مي گيرد؛ افقي كه ماركس آن را «زوال دولت» نام داده است.

يعني كه خلقها در اتّحادي داوطلبانه براي اِعمال قدرت خلّاقه يي كه در خود دارند، مي توانند روزي از شرّ قهر شوم دولتي خلاص شوند. درست به همين خاطر و براي اين ايدة نهايي است كه در تمام جهان، وقتي شورشي يك قدرت مستقر را سرنگون مي كند، شور و شوقي بي پايان برمي انگيزد.

يك جرقّه مي تواند آتشي در دشت ايجاد كند. همه چيز با مرگ مرد بيكاري كه از روي استيصال خود را به آتش كشيد شروع شد. اين حركت طي چند روز، چند هفته، به ميليونها انسان گسترش يافت. اين گسترش افسانه يي از كجا مي آيد؟ آيا شيوع اپيدمي آزاديخواهي است؟ نه، اين حادثه، به وجودآمدن ناگهاني نه يك واقعيت تازه بلكه هزاران امكان و فرصت است.

هيچ يك از آن ها تكرار آن چه قبلاً روي داده نيست. به همين دليل منتهاي كورذهني است كه گفته شود «اين جنبش در طلب دموكراسي است» (به طور ضمني يعني همان كه ما در غرب از آن برخورداريم) يا «اين جنبش خواهان بهبود اجتماعي است» (به طور ضمني يعني رفاه نسبي خرده بورژواي جامعة ما). قيام مردمي كه از حادثه يي ناچيز شروع مي شود و در همه جا طنين مي افكند، براي همة جهان امكاناتي ناشناخته خلق مي كند. در مصر واژة «دموكراسي» عملاً بيان نشد. در آن جا صحبت از مصر نوين است. از خلق واقعي مصر، از مجلس مؤسّسان، از تغيير مطلق زندگي، از امكانات شگفت انگيز و بي سابقه. صحبت از دشت جديدي است كه به جاي دشتي خواهد آمد كه جرقّة به وجودآورندة آتش از آن برخاست. اين دشت آينده، در فاصلة بين اعلام دگرگون شدن توازن قوا و اعلام به عهده گرفتن وظايف نوين قراردارد.

خلق، تنها خلق آفرينندة تاريخ جهاني است. بسيار جاي شگفتي است كه در غربِ ما، حكومتها و رسانه ها، شورشيان ميدان قاهره را خلق مصر تلقّي كنند. چطور ممكن است؟ خلق، تنها خلق معقول و قانوني براي آنها، مگر معمولاً به اكثريت در يك نظرخواهي يا در يك انتخابات خلاصه نمي شود؟ پس چطور ممكن است كه ناگهان صدها شورشي معرّف يك خلق 80ميليون نفري شوند؟ اين درسي است كه فراموشش نبايد كرد و ما فراموشش نمي كنيم.

وقتي عزم، پافشاري و شهامت از آستانه يي فراتر رفت، خلق درواقع مي تواند وجود خود را در يك ميدان، در يك خيابان، در چند كارخانه، در يك دانشگاه و... متمركز كند. چون تمامي جهان شاهد اين شهامت و به ويژه خلّاقيتهاي حيرت انگيز همراه آن خواهد بود. اين خلّاقيتها خود دليلي است بر اين كه خلق اين جاست.

در جريان يك حادثه، خلق از كساني تشكيل مي شود كه مي توانند مسائلي را كه آن حادثه برايشان پيش آورده است، حل كنند. مثلاً درمورد اشغال يك ميدان، غذا، خواب، نگهباني، شعارها، نمازخواندن ها، درگيريهاي تدافعي، به طوري كه مكاني كه همه چيز در آن جريان مي يابد، مكاني كه به صورت نماد درآمده است، در دست خلق باقي بماند، به هر قيمت. اين مسائل در مقياس صدها هزار نفري كه از همه جا آمده اند، حل نشدني به نظر مي رسند، به خصوص كه دولت هم از اين محل ناپديد شده است. حل مسائل لاينحل بدون كمك دولت. سرنوشت يك حادثه همين است و همين است كه باعث مي شود خلق ناگهاني و براي مدتي نامعين در محلي به وجود آيد كه تصميم به جمع شدن در آن گرفته است.

بدون حركت كمونيستي، كمونيسم وجود ندارد. قيام مردمي كه از آن حرف مي زنيم، آشكارا نه حزب دارد، نه سازماندهي داراي هژموني و نه رهبران شناخته شده. هميشه اين فرصت وجود خواهد داشت كه معلوم شود چنين مشخصاتي يك نقطة ضعف اند يا يك نقطة قوّت. به هرحال چنين است كه اين قيام، به شكلي كاملاً ناب، بي شك ناب ترين شكل از كمون پاريس به بعد، داراي تمامي مشخصات چيزي است كه بايد آن را كمونيسمِ در حركت ناميد. كمونيسم در اين جا آفريدنً مشترك سرنوشت جمعي معني مي دهد.

هزاران امكان تازه در مورد اين تضادها، در هر لحظه ظاهر مي شوند كه دولت ـ هر دولتي ـ آنها را نمي بيند. مشاهده مي شود كه رديفي از مسيحيان درحال ايستاده، از مسلماناني مراقبت مي كنند كه به ركوع رفته اند. هم چنين فروشندگاني را مي بينيم كه به بيكاران و فقيران غذا مي دهند. شاهد آنيم كه هركس با افراد ناشناسي كه در اطرافش هستند، گفتگو مي كند. هزاران شعار نوشته يي مي بينيم كه از طريق آنها زندگي هركس، بي هيچ گسست به تاريخ بزرگ همگاني مي پيوندد. مجموعة اين موقعيتها كمونيسم در حركت را تشكيل مي دهند. افتخار به خلقهاي تونس و مصر كه یگانه وظيفه سياسي حقيقي ما را به يادمان آوردند: در برابر دولت، وفاداري سازمانيافته به كمونيسم در حركت.

ما خواهان جنگ نيستيم ، ولي از آن ترسي هم نداريم. در همه جا صحبت از آرامش مسالمت جويانة تظاهرات غول آساست. و اين آرامش را با آرمان دموكراسي انتخابي مورد نظر جنبش در ارتباط دانسته اند. با اين همه بايد تصديق كرد كه در اين ميان صدها نفر هم كشته شده اند و باز هر روز كشته مي شوند. در بسياري از موارد اين كشته ها، مبارزان و شهيدان ابتكار و بعد حفاظت از خود جنبش بوده اند. و در اين ميان چه كسي جز جوانان متعلق به محروم ترين لايه هاي مردم از هستي خود مايه گذاشته است؟ بايد طبقات متوسطي كه خانم آليوماري گفته است نتيجة دموكراتيك مرحلة كنوني به آنها و فقط به آنها بستگي دارد، به ياد بياورند كه در لحظه تعيين كننده، ادامة قيام تنها به بركت تعهّد بي حدّ و مرز صفوف محرومان ميسّر شد. قهر تدافعي اجتناب ناپذير است.

آيا مي توان به طور جدي تصور كرد كه هدف اساسي اين ابتكارات و اين فداكاريهاي بي شمار فقط اين بوده كه مردم مخيّر به انتخاب بين سليمان و البرادعي شوند، هم چنان كه در كشور ما حقيرانه به انتخاب بين ساركوزي و اشتروس كان تن مي دهند؟ آيا تنها درس اين مرحله از جنبش فقط همين است؟

نه، هزار بار نه! البته فقط دولتهاي كشورهاي عرب نيستند كه ضدمردمي و، در عمق چه با انتخابات چه بي انتخابات، نامشروع اند. قيامهاي تونس و مصر، هر سرنوشتي پيداكنند، يك معناي عام و جهاني دارند: آنها حامل امكانات نويني با ارزش بين المللي هستند.


تونس، مصر: وقتي باد شرق گستاخي غرب را جارو مي كند-آلن باديو، ترجمه:منوچهر هزارخانی

تونس، مصر: وقتي باد شرق گستاخي غرب را جارو مي كند

قيامهاي مردم عرب يك الگو براي رهايي اند

نویسنده:آلن باديو، لوموند 19فوريه 2011
ترجمه:منوچهر هزارخانی

باد شرق بر باد غرب غلبه كرده است. تا كي در اين غرب بيكاره و رو به افول، جامعة بين الملليِ كساني كه هنوز خيال مي كنند ارباب جهانند، مي خواهند به تمام دنيا درس رفتار درست و مديريت صحيح بدهند؟ آيا مضحك نيست كه چند روشنفكر گوش به فرمان، سربازان ورشكستة پارلمانتاريسم سرمايه سالاري، كه نقش بهشت آفت زده را براي ما بازي مي كند، بخواهند از وجود خودشان براي خلقهاي ارجمند تونس و مصر مايه بگذارند تا به اين مردم وحشي الفباي «دموكراسي» را بياموزند؟ راستي كه سخت جاني گستاخي استعماري چه دردناك است! آيا روشن نيست كه اين ما هستيم كه بايد از قيامهاي مردمي كنوني درس بگيريم؟

آري، ما بايد شاگردان اين جنبشها باشيم، نه استاداني ابله براي آنها. چون آنها، با نبوغ ويژه يي كه در نوآوريهايشان نهفته است، فصولي چند از سياست را احيا كرده اند كه مدتهاست به گوش ما خوانده مي شود كه ديگر اعتباري ندارند. به ويژه اين اصل را كه «مارا» مدام گوشزد مي كرد: در زمينة آزادي، برابري، رهايي، ما همه چيز را مديون قيام مردمي هستيم.

شورش بر حق است. هم چنان كه دولتهاي ما و آنهايي كه سنگشان را به سينه مي زنند، مديريت را بيشتر از سياست مي پسندند، به همان نحو مطالبه را هم به شورش، و گذار منظّم را به هر نوع گسست ترجيح مي دهند. آن چه مردم مصر و تونس به ما يادآوري مي كنند آن است كه تنها اقدامي كه مي تواند درحد غصب فضاحت بار قدرت دولتي ـ كه احساسي همگاني است ـ باشد، قيام عمومي است. و در چنين حالتي، تنها شعاري كه مي تواند اجزاي گوناگون توده را متّحد كند، اين است: «تو كه آن جا نشسته اي، برو گم شو». امّا اين كه قيامي عليه قدرت دولت بتواند به پيروزي كامل برسد، حاوي درسي است كه اعتبار جهاني دارد. اين پيروزي همواره نشانة افقي است كه هر اقدام جمعي خارج از حيطة قانون، در آن جاي مي گيرد؛ افقي كه ماركس آن را «زوال دولت» نام داده است.

يعني كه خلقها در اتّحادي داوطلبانه براي اِعمال قدرت خلّاقه يي كه در خود دارند، مي توانند روزي از شرّ قهر شوم دولتي خلاص شوند. درست به همين خاطر و براي اين ايدة نهايي است كه در تمام جهان، وقتي شورشي يك قدرت مستقر را سرنگون مي كند، شور و شوقي بي پايان برمي انگيزد.

يك جرقّه مي تواند آتشي در دشت ايجاد كند. همه چيز با مرگ مرد بيكاري كه از روي استيصال خود را به آتش كشيد شروع شد. اين حركت طي چند روز، چند هفته، به ميليونها انسان گسترش يافت. اين گسترش افسانه يي از كجا مي آيد؟ آيا شيوع اپيدمي آزاديخواهي است؟ نه، اين حادثه، به وجودآمدن ناگهاني نه يك واقعيت تازه بلكه هزاران امكان و فرصت است.

هيچ يك از آن ها تكرار آن چه قبلاً روي داده نيست. به همين دليل منتهاي كورذهني است كه گفته شود «اين جنبش در طلب دموكراسي است» (به طور ضمني يعني همان كه ما در غرب از آن برخورداريم) يا «اين جنبش خواهان بهبود اجتماعي است» (به طور ضمني يعني رفاه نسبي خرده بورژواي جامعة ما). قيام مردمي كه از حادثه يي ناچيز شروع مي شود و در همه جا طنين مي افكند، براي همة جهان امكاناتي ناشناخته خلق مي كند. در مصر واژة «دموكراسي» عملاً بيان نشد. در آن جا صحبت از مصر نوين است. از خلق واقعي مصر، از مجلس مؤسّسان، از تغيير مطلق زندگي، از امكانات شگفت انگيز و بي سابقه. صحبت از دشت جديدي است كه به جاي دشتي خواهد آمد كه جرقّة به وجودآورندة آتش از آن برخاست. اين دشت آينده، در فاصلة بين اعلام دگرگون شدن توازن قوا و اعلام به عهده گرفتن وظايف نوين قراردارد.

خلق، تنها خلق آفرينندة تاريخ جهاني است. بسيار جاي شگفتي است كه در غربِ ما، حكومتها و رسانه ها، شورشيان ميدان قاهره را خلق مصر تلقّي كنند. چطور ممكن است؟ خلق، تنها خلق معقول و قانوني براي آنها، مگر معمولاً به اكثريت در يك نظرخواهي يا در يك انتخابات خلاصه نمي شود؟ پس چطور ممكن است كه ناگهان صدها شورشي معرّف يك خلق 80ميليون نفري شوند؟ اين درسي است كه فراموشش نبايد كرد و ما فراموشش نمي كنيم.

وقتي عزم، پافشاري و شهامت از آستانه يي فراتر رفت، خلق درواقع مي تواند وجود خود را در يك ميدان، در يك خيابان، در چند كارخانه، در يك دانشگاه و... متمركز كند. چون تمامي جهان شاهد اين شهامت و به ويژه خلّاقيتهاي حيرت انگيز همراه آن خواهد بود. اين خلّاقيتها خود دليلي است بر اين كه خلق اين جاست.

در جريان يك حادثه، خلق از كساني تشكيل مي شود كه مي توانند مسائلي را كه آن حادثه برايشان پيش آورده است، حل كنند. مثلاً درمورد اشغال يك ميدان، غذا، خواب، نگهباني، شعارها، نمازخواندن ها، درگيريهاي تدافعي، به طوري كه مكاني كه همه چيز در آن جريان مي يابد، مكاني كه به صورت نماد درآمده است، در دست خلق باقي بماند، به هر قيمت. اين مسائل در مقياس صدها هزار نفري كه از همه جا آمده اند، حل نشدني به نظر مي رسند، به خصوص كه دولت هم از اين محل ناپديد شده است. حل مسائل لاينحل بدون كمك دولت. سرنوشت يك حادثه همين است و همين است كه باعث مي شود خلق ناگهاني و براي مدتي نامعين در محلي به وجود آيد كه تصميم به جمع شدن در آن گرفته است.

بدون حركت كمونيستي، كمونيسم وجود ندارد. قيام مردمي كه از آن حرف مي زنيم، آشكارا نه حزب دارد، نه سازماندهي داراي هژموني و نه رهبران شناخته شده. هميشه اين فرصت وجود خواهد داشت كه معلوم شود چنين مشخصاتي يك نقطة ضعف اند يا يك نقطة قوّت. به هرحال چنين است كه اين قيام، به شكلي كاملاً ناب، بي شك ناب ترين شكل از كمون پاريس به بعد، داراي تمامي مشخصات چيزي است كه بايد آن را كمونيسمِ در حركت ناميد. كمونيسم در اين جا آفريدنً مشترك سرنوشت جمعي معني مي دهد.

هزاران امكان تازه در مورد اين تضادها، در هر لحظه ظاهر مي شوند كه دولت ـ هر دولتي ـ آنها را نمي بيند. مشاهده مي شود كه رديفي از مسيحيان درحال ايستاده، از مسلماناني مراقبت مي كنند كه به ركوع رفته اند. هم چنين فروشندگاني را مي بينيم كه به بيكاران و فقيران غذا مي دهند. شاهد آنيم كه هركس با افراد ناشناسي كه در اطرافش هستند، گفتگو مي كند. هزاران شعار نوشته يي مي بينيم كه از طريق آنها زندگي هركس، بي هيچ گسست به تاريخ بزرگ همگاني مي پيوندد. مجموعة اين موقعيتها كمونيسم در حركت را تشكيل مي دهند. افتخار به خلقهاي تونس و مصر كه یگانه وظيفه سياسي حقيقي ما را به يادمان آوردند: در برابر دولت، وفاداري سازمانيافته به كمونيسم در حركت.

ما خواهان جنگ نيستيم ، ولي از آن ترسي هم نداريم. در همه جا صحبت از آرامش مسالمت جويانة تظاهرات غول آساست. و اين آرامش را با آرمان دموكراسي انتخابي مورد نظر جنبش در ارتباط دانسته اند. با اين همه بايد تصديق كرد كه در اين ميان صدها نفر هم كشته شده اند و باز هر روز كشته مي شوند. در بسياري از موارد اين كشته ها، مبارزان و شهيدان ابتكار و بعد حفاظت از خود جنبش بوده اند. و در اين ميان چه كسي جز جوانان متعلق به محروم ترين لايه هاي مردم از هستي خود مايه گذاشته است؟ بايد طبقات متوسطي كه خانم آليوماري گفته است نتيجة دموكراتيك مرحلة كنوني به آنها و فقط به آنها بستگي دارد، به ياد بياورند كه در لحظه تعيين كننده، ادامة قيام تنها به بركت تعهّد بي حدّ و مرز صفوف محرومان ميسّر شد. قهر تدافعي اجتناب ناپذير است.

آيا مي توان به طور جدي تصور كرد كه هدف اساسي اين ابتكارات و اين فداكاريهاي بي شمار فقط اين بوده كه مردم مخيّر به انتخاب بين سليمان و البرادعي شوند، هم چنان كه در كشور ما حقيرانه به انتخاب بين ساركوزي و اشتروس كان تن مي دهند؟ آيا تنها درس اين مرحله از جنبش فقط همين است؟

نه، هزار بار نه! البته فقط دولتهاي كشورهاي عرب نيستند كه ضدمردمي و، در عمق چه با انتخابات چه بي انتخابات، نامشروع اند. قيامهاي تونس و مصر، هر سرنوشتي پيداكنند، يك معناي عام و جهاني دارند: آنها حامل امكانات نويني با ارزش بين المللي هستند.

«تجمع‌های اعتراضی در تهران و چند شهر دیگر»


بر اساس گزارش‌های رسیده از تهران رفته رفته بر شمار تظاهرکنندگان در مناطق مرکزی تهران افزوده می‌شود و تظاهرکنندگان از جمله در میدان فردوسی و تقاطع بهبودی و نواب در خیابان آزادی تجمع کرده‌اند و برخی گزارش‌های دیگر نیز از درگیری و پرتاب گاز اشک‌آور در میدان انقلاب حکایت دارد.

به نوشته سایت‌ اینترنتی تجمع مردم تهران در اعتراض به زندانی شدن میرحسین موسوی و مهدی کروبی، از رهبران مخالفان در ایران، در روز سه‌شنبه به نقاط مختلف شهر از جمله میدان فردوسی و خیابان‌های نواب و بهبودی گسترش یافته است.

بر اساس این گزارش حضور مردم در میدان فردوسی «پرشمار» است و هر لحظه نیز بر شمار تظاهرکنندگان در این میدان افزوده می‌شود.

همچنین گزارش‌های دیگر حاکی از آن است که مردم در خیابان‌های نواب و بهبودی در تقاطع خیابان آزادی نیز تجمع کرده‌اند.

گزارش دیگری حاکی از آن است که همزمان با تاریک شدن هوا، هجوم نیروهای امنیتی و لباس‌شخصی به تظاهرکنندگان شدت گرفته است و نیروهای گارد ضد شورش از جمله با استفاده از باتوم، شوکرهای برقی و گاز اشک آور به مردم حمله کرده‌اند.

همچنین صدای شلیک گلوله نیز در مناطق مرکزی تهران از جمله میدان انقلاب و خیابان‌های اطراف شنیده شده است.

از سوی دیگر گزارش سایت کلمه حاکی از آن است که از ساعت حدود ۱۸ و ۳۰ دقیقه روز سه‌شنبه نیروهای بسیج، لباس شخصی و گارد ضد شورش از تردد مردم از سمت چهار راه ولی‌عصر به سمت میدان انقلاب جلوگیری کرده و عملاً ورودی‌های میدان انقلاب را مسدود کرده‌اند.

گزارش‌های دیگر از درگیری میان تظاهر کنندگان و نیروهای بسیجی و لباس‌شخصی در حد فاصل چهار راه ولیعصر و میدان ولیعصر حکایت دارد.

همزمان یک شاهد عینی در گفت و گو با رادیو فردا از پرتاب گاز اشک‌آور توسط نیروهای امنیتی خبر داده و شمار جمعیت حاضر را قابل مقایسه با میزان جمعیت در تظاهرات روز ۲۵ بهمن دانسته است.

به گفته این شاهد عینی خیابان انقلاب و خیابان آزادی و نیز خیابان‌های منتهی به این دو خیابان شاهد تجمع‌های معترضان است و تظاهرکنندگان شعارهایی مانند «یاحسین میرحسین» و «مرگ بر دیکتاتور» سر می‌دهند.
از سوی دیگر گزارش‌هایی نیز درباره برگزاری تجمع‌های اعتراض‌آمیز در سایر شهرهای ایران از جمله شیراز و اصفهان منتشر شده است.
منبع: رادیو فردا، 10 اسفند 1389

در پی «طرح خاورمیانه بزرگ»


از فلک خاورمیانه مرگ می بارد !

مجیــد مشیــدی
مجيد مشيدي

مباحث جاری  پس از وقایع کشورهای عربی  نشان می دهد که شرایط سياسی در این کشورها بغرنج تر از آن است که بتوان میزان نگرانی ها را در سطح بین المللی رده بندی کرد. شاید برای شهروندان عادی شیوه کارکردهای صاحبان قدرت و رازها و پیچیدگی های ساختار امروزی  جهان چندان قابل درک نباشد، اما برای آنان که با دیدی فراتر به مسایل این چنین که زنجیر ه ای شده ، نگاه می کنند، این امر ملموس تر و عینی تر است که آنچه امروز در خاور میانه و شمال آفریقا می گذرد، نمایانگر مرحله تازه ای در بحران سرگردانی سرمایه داری است که خواستار نظام نوین  البته بنا به برنامه و منافع خودشان و آغاز فصل پیچیده ای که احتمال حدوث و بقای هر نوع امید و انگیزه ای را نسبت به آینده  برای توده های مردم به صفر تنزل می دهد. و ارتش  به جای نظام های دیکتاتور فردی که سالیان سال تحت حمایتشان بودند و زمان مصرفشان با برنامه جدید سازگاری ندارد، قرار می گیرد و ادامه خشونت در ابعاد وسیع تر ادامه خواهد یافت. پس از اینکه دیکتاتورها قدرت را رها کردند، توهمات به شدت توسط نیروهای ارتش و سرویس های امنیتی و رسانه های سرمایه داری پراکنده می شود. و مرتب تبلیغ می کنند که "ارتش طرف مردم را گرفت"؛ یا اینکه "قیام شما علیه مبارک بود و با سقوط مبارک به پیروزی رسیده اید و حالا باید به سر کار خود باز گردید". و همچنین رسانه های تحت نظارت آنان می گویند که دولت های غربی به شما  کمک کردند تا دمکراسی را به جای دیکتاتوری بنشانند. بدون شک یک کودتای نظامی شده است که نظاميان امورات را به دست بگيرند ،منتهی این دفعه با نام مردم. به‌نظر می‌رسد با توجه به وابستگی شديد ارتش مصر به ايالات متحده ـ واشنگتن سالانه 250 میلیون دلار کمک اقتصادی، 300 میلیون دلار کمک نظامی برای مصر در نظر گرفته است ـ و تلاش آمريکا برای ادامه سلطه خود بر بزرگ‌ترين کشور عربی و همچنين تضمين امنيت اسرائیل، برکناری مبارک بر اساس يک سناريوی طراحی شده به منظور مديريت خيزش مردم مصر عليه نظام ديکتاتوری، پيش از فروپاشی تماميت اين نظام وابسته، به مرحله اجرا گذاشته شده است؛ سناريويی که جز کودتا عليه انقلاب مردم مصر معنای ديگری ندارد. نقش آمريکا در برکناری مبارک، برای حفظ ساختار موجود، غيرقابل ترديد است.

نگاهی به وضعیت مصر و تونس بیاندازید که چگونه ارتش صدها نفر را بازداشت کرده و تحت شکنجه قرار می دهد که چرا در تظاهرات علیه دولت شرکت کردید. همان مکانیسمی که ولایت فقیه در داخل کشور به مورد اجرا گذاشته است . بدون شک این اعمال حمایت سرمایه داری را به همراه دارد. خطر به انحراف کشیده شدن جنبش  توده ها و در جا زدنش وجود دارد. یکی از عمده ترین مسایلی که از عمق فاجعه برنامه سرمایه داری در کشورهای عربی و ایران پرده برداری می کند، شتاب ويژه آنان برای رها کردن قدرت یک نفر که نماد استبداد در آن کشور است و  اختیارات به دست ارتش و سرویس های امنیتی قرار گیرد و کمترین هزینه را در این انتقال قدرت پرداخت شود و نظام به هیچ وجه نباید تغییر کند. و متاسفانه افکار عمومی با این واقعیت هم آواست. به هم خوردگی زنجیره ی امنیتی کار را به بحران های بزرگی در زمينه هاي مختلف خواهد کشاند. و پی آمدها و نتایج ضربه پذیری نظام باعث ساييدگی و اصطحكاك غيرقابل مرمت برای سرمايه داری پیش رو دارد و این عواقب برای منطقه خاورمیانه بسیار پر هزینه خواهد بود.

اين روزها شاهديم كه تک محوری ها در سیاست منطقه ابعاد تازه ای به خود گرفته است و نظام ها نشان می دهند كه  از نظرسیاسی به هيچ نحوی انعطاف پذیر نیستند، تصمیم و عزم استواری برای ایجاد تحولات سياسی هم ندارند، طبيعی است تا زمانی كه ثبات سياسی در كشور حاكم نگردد ـ دمکراتیزه کردن نظام ـ ، از امنيت اجتماعی و اقتصادی هم خبری نخواهد بود. برای سرمایه داری فرقی نمی كند و برایشان اهمیتی ندارد که ناامنی اجتماعی و اقتصادی چه بلایی بر سر کشورها و مردم می آورد. عدم شفافیت و ثبات در سیاست های کشورهای غربی و آشفتگی های حاکم بر مرکز تصمیم گیری در این کشورها، یکی از سرچشمه های اصلی ناامنی جهانی است که موجب افزایش نگرانی نسبت به آینده جهان برای تحلیل گران گردیده است. آمريكا در زمان ریاست جمهوری اوباما در مناطق حساس خاورميانه ، سیاستش مرتباً در حال تغيير بوده است. تغيير مدام سفير آمريكا در بغداد و فرماندهان نظامی در عراق و افغانستان ،نشان از نبود راهبرد اساسی و عدم توان تصميم‌گيری در تيم جديد و به یقین فشار گروه‌های نئوكان می‌باشد. شايد اگر در آمريكا جمع‌بندی كلی وجود داشت اوضاع مصر جور ديگری بود،  علاوه بر آشفتگی ها در حمایت از نظام های ناقض حقوق بشر مانند جمهوری اسلامی در میان دولتمندان آمریکا و اروپا و نامشخص بودن سیاست های آنان، اوج گیری دوباره خطر گسترش اسلام ارتجاعی و ظهور چهره های معلوم الاحال اسلامی، فضای امنیت منطقه و این کشورها را با چالش های جدی رو به رو خواهد کرد. و اين بار قدرتمند تر از قبل ازهر گوشه ای در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا سر بر می آورند، البته کنترل شده و تحت نظارت سرمایه داری و منافع آنان حرکت خواهند کرد.

طرح خاورمیانه بزرگ که توسط کارشناسان سازمان‌های پژوهشی آمریکا تدوین شده و مورد تائید دولت آمریکا قرار گرفته است، دربرگیرنده ابعاد و اهداف سیاسی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در قبال خاورمیانه به ویژه کشورهای عربی منطقه است. براساس این طرح تا زمانی که سیاست دورکردن مردم از فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی درخاورمیانه رو به افزایش باشد و کانون‌های قدرت در دایره بسته باقی بمانند فعالیت‌های تروریستی و روند مهاجرت‌های غیرقانونی به کشورهای غربی روند صعودی خواهد داشت. بر این اساس می‌توان اینگونه ارزیابی کرد که تغییرات در تونس ، مصر و آینده نزدیک دیگر کشورهای منطقه که درچارچوب طرح خاورمیانه بزرگ قابل بررسی است که به نظر می‌رسد طرفداران این طرح نیز اقبال چندانی به آن ندارند، البته این موضوع نیاز به کنکاشی گسترده دارد . 

از آن جایی که منطقه خاورمیانه جزء نقاط تعیین کننده در اقتصاد و سیاست جهانی در راستای تسلط بر تمام منابع انرژی است ، برای غرب که وقایع اخیر را نمی توانند صرفا در چارچوب مناسبات و شرایط داخلی هر یک از کشورهای منطقه تحلیل نماید بل یک سیاست سراسری در منطقه برای دراز مدت را طلب می کند و آنان همین مورد را در نظر گرفتند و خیلی از کشورهای دور و نزدیک، تنها برای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی خودشان در این منطقه حساب باز کرده اند. شرایطی  کنونی این بخش از جهان  نسبت به گذشته  بسیار حساس تر است و برای نیروها و تشکلات دمکراتیک هر یک از کشورهای منطقه مستلزم هوشیاری و جدیت و قاطعیت کامل نسبت به مواضعی چون منافع ملی است و نباید به نظام های اسلامی جدید تحت حمایت ارتش و سازمان امنیتی تن دهند.
  
در این اوضاع اقتصادی نابسامان و پرتلاطم و تکان دهنده جهانی، اگر سرمایه داری از تز های ضد بشری خودشان در زمینه اقتصادی، سیاسی دست برندارند، آینده بسیار دشواری در پیش رو خواهند داشت و اقتصاد فلج  سرمایه داری، هرگز قادر نخواهد شد از این چاه ها و چاله های عمیق بیرون آید. مسأله اقتصادی و شرایط زیستی غیر انسانی در این کشورها زیربنای قیام توده ها بوده و خشم و طغیان همه ی مردم را علیه سیستم سیاسی حاکم برانگیخته است. قیام توده ها وحشت گسترده ی را در بین سرمایه داران بومی وابسته به نظام بین المللی در داخل کشورها ایجاد کرده و آنان را در اندیشه فرار از کشور و خروج سرمایه هایشان رهنمون می کند. ارتش و شورای منتخب بعداز فرار دیکتاتورها به روال همیشگی با وعده های بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی که هیچ بنیاد علمی و پایه عملی ندارد، همچنان نسبت به این قضایا شعارگرایی می کنند. از طرفی برخی شواهد و سرنخ هایی وجود دارد که در صورت افشای مستندات آن می تواند پای برخی از افراد بلند پایه لشکری و کشوری و مقامات امنيتی کنونی این کشورها که با هماهنگی کشورهای غربی عمل می کنند،را به میان بکشاند.

شکی نیست که آمریکا و اروپا به دنبال اهداف خاصی، نیروهای خودشان و سرمایه زیادی را به کشورهای عربی گسیل خواهندنموده و از تداوم ناامنی در منطقه برای سازماندهی نظام نوین جهانی در دراز مدت بهره می برند. این حقیقت را باید پذیرفت که پروژه سرمایه داری، سوخت خود را از قربانیانش تأمین می کند و برای تداوم و ماندگاری حضور خود در این کشورها به قربانیان بیشتری نیاز دارد که ورود و استقرار نیروهای شان را برای "دفاع از خواسته مردم یعنی برقراری دمکراسی" توجیه کنند، اما آیا زمان آن فرا نرسیده است که کمی فکر کنیم و با خود بیاندیشیم که تحلیل هایمان را از وقایع اخیر کشورهای عربی واقع بینانه تر و آینده نگرتر بنویسیم و اسیر هیجانات و احساسات نشویم و رعایت مصلحت اندیشی را به کنار بگذاریم.




مجیــد مشیــدی

یکم مارس2011
10 اسفند

دفاع دلاورانهٔ مردم و به زانو درآوردن گارد ویژه

Iran Mashhad 1 March 2011 protest riot forces attack

Iran - Shiraz 1 March 2011 - "Mubarak Bin Ali ... Time for Seyed Ali"

روضه خوانهای ۵ ريالی!و ثروت باد آورده

Inside Story - Are sanctions enough?

News Bulletin - 0935GMT update

Ahmadinejad interview with channel 4 responds to criticisms about violen...

دفاع دلاورانهٔ مردم و به زانو درآوردن گارد ویژه