۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

در پی «طرح خاورمیانه بزرگ»


از فلک خاورمیانه مرگ می بارد !

مجیــد مشیــدی
مجيد مشيدي

مباحث جاری  پس از وقایع کشورهای عربی  نشان می دهد که شرایط سياسی در این کشورها بغرنج تر از آن است که بتوان میزان نگرانی ها را در سطح بین المللی رده بندی کرد. شاید برای شهروندان عادی شیوه کارکردهای صاحبان قدرت و رازها و پیچیدگی های ساختار امروزی  جهان چندان قابل درک نباشد، اما برای آنان که با دیدی فراتر به مسایل این چنین که زنجیر ه ای شده ، نگاه می کنند، این امر ملموس تر و عینی تر است که آنچه امروز در خاور میانه و شمال آفریقا می گذرد، نمایانگر مرحله تازه ای در بحران سرگردانی سرمایه داری است که خواستار نظام نوین  البته بنا به برنامه و منافع خودشان و آغاز فصل پیچیده ای که احتمال حدوث و بقای هر نوع امید و انگیزه ای را نسبت به آینده  برای توده های مردم به صفر تنزل می دهد. و ارتش  به جای نظام های دیکتاتور فردی که سالیان سال تحت حمایتشان بودند و زمان مصرفشان با برنامه جدید سازگاری ندارد، قرار می گیرد و ادامه خشونت در ابعاد وسیع تر ادامه خواهد یافت. پس از اینکه دیکتاتورها قدرت را رها کردند، توهمات به شدت توسط نیروهای ارتش و سرویس های امنیتی و رسانه های سرمایه داری پراکنده می شود. و مرتب تبلیغ می کنند که "ارتش طرف مردم را گرفت"؛ یا اینکه "قیام شما علیه مبارک بود و با سقوط مبارک به پیروزی رسیده اید و حالا باید به سر کار خود باز گردید". و همچنین رسانه های تحت نظارت آنان می گویند که دولت های غربی به شما  کمک کردند تا دمکراسی را به جای دیکتاتوری بنشانند. بدون شک یک کودتای نظامی شده است که نظاميان امورات را به دست بگيرند ،منتهی این دفعه با نام مردم. به‌نظر می‌رسد با توجه به وابستگی شديد ارتش مصر به ايالات متحده ـ واشنگتن سالانه 250 میلیون دلار کمک اقتصادی، 300 میلیون دلار کمک نظامی برای مصر در نظر گرفته است ـ و تلاش آمريکا برای ادامه سلطه خود بر بزرگ‌ترين کشور عربی و همچنين تضمين امنيت اسرائیل، برکناری مبارک بر اساس يک سناريوی طراحی شده به منظور مديريت خيزش مردم مصر عليه نظام ديکتاتوری، پيش از فروپاشی تماميت اين نظام وابسته، به مرحله اجرا گذاشته شده است؛ سناريويی که جز کودتا عليه انقلاب مردم مصر معنای ديگری ندارد. نقش آمريکا در برکناری مبارک، برای حفظ ساختار موجود، غيرقابل ترديد است.

نگاهی به وضعیت مصر و تونس بیاندازید که چگونه ارتش صدها نفر را بازداشت کرده و تحت شکنجه قرار می دهد که چرا در تظاهرات علیه دولت شرکت کردید. همان مکانیسمی که ولایت فقیه در داخل کشور به مورد اجرا گذاشته است . بدون شک این اعمال حمایت سرمایه داری را به همراه دارد. خطر به انحراف کشیده شدن جنبش  توده ها و در جا زدنش وجود دارد. یکی از عمده ترین مسایلی که از عمق فاجعه برنامه سرمایه داری در کشورهای عربی و ایران پرده برداری می کند، شتاب ويژه آنان برای رها کردن قدرت یک نفر که نماد استبداد در آن کشور است و  اختیارات به دست ارتش و سرویس های امنیتی قرار گیرد و کمترین هزینه را در این انتقال قدرت پرداخت شود و نظام به هیچ وجه نباید تغییر کند. و متاسفانه افکار عمومی با این واقعیت هم آواست. به هم خوردگی زنجیره ی امنیتی کار را به بحران های بزرگی در زمينه هاي مختلف خواهد کشاند. و پی آمدها و نتایج ضربه پذیری نظام باعث ساييدگی و اصطحكاك غيرقابل مرمت برای سرمايه داری پیش رو دارد و این عواقب برای منطقه خاورمیانه بسیار پر هزینه خواهد بود.

اين روزها شاهديم كه تک محوری ها در سیاست منطقه ابعاد تازه ای به خود گرفته است و نظام ها نشان می دهند كه  از نظرسیاسی به هيچ نحوی انعطاف پذیر نیستند، تصمیم و عزم استواری برای ایجاد تحولات سياسی هم ندارند، طبيعی است تا زمانی كه ثبات سياسی در كشور حاكم نگردد ـ دمکراتیزه کردن نظام ـ ، از امنيت اجتماعی و اقتصادی هم خبری نخواهد بود. برای سرمایه داری فرقی نمی كند و برایشان اهمیتی ندارد که ناامنی اجتماعی و اقتصادی چه بلایی بر سر کشورها و مردم می آورد. عدم شفافیت و ثبات در سیاست های کشورهای غربی و آشفتگی های حاکم بر مرکز تصمیم گیری در این کشورها، یکی از سرچشمه های اصلی ناامنی جهانی است که موجب افزایش نگرانی نسبت به آینده جهان برای تحلیل گران گردیده است. آمريكا در زمان ریاست جمهوری اوباما در مناطق حساس خاورميانه ، سیاستش مرتباً در حال تغيير بوده است. تغيير مدام سفير آمريكا در بغداد و فرماندهان نظامی در عراق و افغانستان ،نشان از نبود راهبرد اساسی و عدم توان تصميم‌گيری در تيم جديد و به یقین فشار گروه‌های نئوكان می‌باشد. شايد اگر در آمريكا جمع‌بندی كلی وجود داشت اوضاع مصر جور ديگری بود،  علاوه بر آشفتگی ها در حمایت از نظام های ناقض حقوق بشر مانند جمهوری اسلامی در میان دولتمندان آمریکا و اروپا و نامشخص بودن سیاست های آنان، اوج گیری دوباره خطر گسترش اسلام ارتجاعی و ظهور چهره های معلوم الاحال اسلامی، فضای امنیت منطقه و این کشورها را با چالش های جدی رو به رو خواهد کرد. و اين بار قدرتمند تر از قبل ازهر گوشه ای در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا سر بر می آورند، البته کنترل شده و تحت نظارت سرمایه داری و منافع آنان حرکت خواهند کرد.

طرح خاورمیانه بزرگ که توسط کارشناسان سازمان‌های پژوهشی آمریکا تدوین شده و مورد تائید دولت آمریکا قرار گرفته است، دربرگیرنده ابعاد و اهداف سیاسی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در قبال خاورمیانه به ویژه کشورهای عربی منطقه است. براساس این طرح تا زمانی که سیاست دورکردن مردم از فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی درخاورمیانه رو به افزایش باشد و کانون‌های قدرت در دایره بسته باقی بمانند فعالیت‌های تروریستی و روند مهاجرت‌های غیرقانونی به کشورهای غربی روند صعودی خواهد داشت. بر این اساس می‌توان اینگونه ارزیابی کرد که تغییرات در تونس ، مصر و آینده نزدیک دیگر کشورهای منطقه که درچارچوب طرح خاورمیانه بزرگ قابل بررسی است که به نظر می‌رسد طرفداران این طرح نیز اقبال چندانی به آن ندارند، البته این موضوع نیاز به کنکاشی گسترده دارد . 

از آن جایی که منطقه خاورمیانه جزء نقاط تعیین کننده در اقتصاد و سیاست جهانی در راستای تسلط بر تمام منابع انرژی است ، برای غرب که وقایع اخیر را نمی توانند صرفا در چارچوب مناسبات و شرایط داخلی هر یک از کشورهای منطقه تحلیل نماید بل یک سیاست سراسری در منطقه برای دراز مدت را طلب می کند و آنان همین مورد را در نظر گرفتند و خیلی از کشورهای دور و نزدیک، تنها برای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی خودشان در این منطقه حساب باز کرده اند. شرایطی  کنونی این بخش از جهان  نسبت به گذشته  بسیار حساس تر است و برای نیروها و تشکلات دمکراتیک هر یک از کشورهای منطقه مستلزم هوشیاری و جدیت و قاطعیت کامل نسبت به مواضعی چون منافع ملی است و نباید به نظام های اسلامی جدید تحت حمایت ارتش و سازمان امنیتی تن دهند.
  
در این اوضاع اقتصادی نابسامان و پرتلاطم و تکان دهنده جهانی، اگر سرمایه داری از تز های ضد بشری خودشان در زمینه اقتصادی، سیاسی دست برندارند، آینده بسیار دشواری در پیش رو خواهند داشت و اقتصاد فلج  سرمایه داری، هرگز قادر نخواهد شد از این چاه ها و چاله های عمیق بیرون آید. مسأله اقتصادی و شرایط زیستی غیر انسانی در این کشورها زیربنای قیام توده ها بوده و خشم و طغیان همه ی مردم را علیه سیستم سیاسی حاکم برانگیخته است. قیام توده ها وحشت گسترده ی را در بین سرمایه داران بومی وابسته به نظام بین المللی در داخل کشورها ایجاد کرده و آنان را در اندیشه فرار از کشور و خروج سرمایه هایشان رهنمون می کند. ارتش و شورای منتخب بعداز فرار دیکتاتورها به روال همیشگی با وعده های بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی که هیچ بنیاد علمی و پایه عملی ندارد، همچنان نسبت به این قضایا شعارگرایی می کنند. از طرفی برخی شواهد و سرنخ هایی وجود دارد که در صورت افشای مستندات آن می تواند پای برخی از افراد بلند پایه لشکری و کشوری و مقامات امنيتی کنونی این کشورها که با هماهنگی کشورهای غربی عمل می کنند،را به میان بکشاند.

شکی نیست که آمریکا و اروپا به دنبال اهداف خاصی، نیروهای خودشان و سرمایه زیادی را به کشورهای عربی گسیل خواهندنموده و از تداوم ناامنی در منطقه برای سازماندهی نظام نوین جهانی در دراز مدت بهره می برند. این حقیقت را باید پذیرفت که پروژه سرمایه داری، سوخت خود را از قربانیانش تأمین می کند و برای تداوم و ماندگاری حضور خود در این کشورها به قربانیان بیشتری نیاز دارد که ورود و استقرار نیروهای شان را برای "دفاع از خواسته مردم یعنی برقراری دمکراسی" توجیه کنند، اما آیا زمان آن فرا نرسیده است که کمی فکر کنیم و با خود بیاندیشیم که تحلیل هایمان را از وقایع اخیر کشورهای عربی واقع بینانه تر و آینده نگرتر بنویسیم و اسیر هیجانات و احساسات نشویم و رعایت مصلحت اندیشی را به کنار بگذاریم.




مجیــد مشیــدی

یکم مارس2011
10 اسفند

هیچ نظری موجود نیست: