صلاحیت آنها برای پست ریاست جمهوری تایید نشده میتوان به محمود احمدینژاد رییس جمهور سابق، حمید بقایی معاون رییس جمهور در دولتهای نهم و دهم، صادق خلیلیان وزیر جهاد دولت احمدینژاد، حاجیبابایی و زاکانی دو نامزد جبهه مردمی نیروهای انقلاب، محمدمهدی زاهدی وزیر علوم دولت احمدینژاد و نماینده کنونی مجلس، محمدهاشمی رییس اسبق سازمان صداوسیما، مسعود زریبافان رییس سابق بنیاد شهید، محمد غرضی نامزد انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، کلهر مشاور فرهنگی احمدینژاد، حجتالاسلام رهامی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، حجتالاسلام نوروزی،کواکبیان و پورمختار نمایندگان مجلس، آیتالله غرویان استاد حوزه، آیتالله سیدهاشم بطحایی نماینده مجلس خبرگان، موسیالرضا ثروتی، عوض حیدرپور و سبحانی نمایندگان سابق مجلس اشاره کرد
۱۳۹۶ فروردین ۳۱, پنجشنبه
سفیر آمریکا در سازمان ملل: ایران مجرم اصلی منطقه است
نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد، ایران را "مقصر اصلی" در درگیریهای منطقه خوانده و در سخنانی تاکید کرده است که آمریکا با همکاری متحدانش از ایران خواهند خواست نسبت به تعهدات بینالمللی خود پایبند باشد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه خانم هیلی این سخنان را در جلسه ماهانه شورای امنیت در مورد مسایل خاورمیانه ایراد کرده است.
خانم هیلی در این چارچوب به حمایت ایران از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، کمک تسلیحاتی ایران به شورشیان حوثی در یمن، آموزش شبه نظامیان شیعه در عراق و حضور حزبالله که مورد حمایت ایران است در لبنان اشاره کرده است.
- وزیر خارجه آمریکا: اگر ایران مهار نشود راه کره شمالی را میرود
- وزیر دفاع آمریکا: درخاورمیانه هر جا مشکلی هست ردپای ایران هم دیده میشود
- وزیر خارجه آمریکا: ایران به تعهدات خود براساس برجام عمل کرده است
به نقل از سفیر آمریکا گزارش شده است که "نقش بسیار مخرب فعالیتهای ایران و حزبالله در خاورمیانه نیازمند توجه بیشتر است و این موضوع باید در اولویت فعالیتهای شورای (امنیت) در منطقه (خاورمیانه) باشد."
اظهارات خانم هیلی تازهترین مورد از سخنان مقامات ارشد آمریکایی در دست کم یکی دو روز گذشته با محور ایران و انتقاد شدید از این کشور است.
روز گذشته (چهارشنبه ۱۹ آوریل/۳۰ فروردین) رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، نیز در سخنانی تاکید کرد که آمریکا مشغول بازنگری جامع سیاست خود در مقابل ایران است و اخطار داد که "عدم مهار" این کشور میتواند تهدیدی علیه صلح و ثبات جهان باشد.
اولاند می گوید تیراندازی شانزه لیزه؛ با "تروریسم مرتبط بوده است"
فرانسوا اولاند می گوید که یقین دارد تیراندازی عصر پنجشنبه در پاریس با "تروریسم" مرتبط بوده است.
پلیس پاریس گزارش کرده که در مرکز این شهر در جریان یک تیراندازی یک پلیس کشته و دو پلیس دیگر زخمی شده اند.
مرد مسلح هم به ضرب گلولهای از پا در آمده است.
تیراندازی حدود ساعت ۹ شب به وقت محلی در خیابان معروف شانزلیزه اتفاق افتاده است. پلیس این خیابان را مسدود کرده است.
حمله چطور انجام شد
سخنگوی وزارت کشور فرانسه می گوید که پلیس ها به عمد هدف ضارب قرار گرفته بودند.
پیر برانده، سخنگوی وزارت کشور فرانسه ماجرا را این طور شرح می دهد که حدود ساعت ۹ شب، یک اتومبیل کنار اتوبوس پلیس می ایستد. مردی از این اتومبیل بیرون می آید و با سلاح خودکار، اتوبوس را به گلوله می بندد.
بعد از کشتن یکی از پلیس ها در حال شلیک شروع به فرار می کند و گویا همان زمان دو نفر دیگر از نیروهای پلیس را زخمی می کند.
بعد از آن نیروهای امنیتی او را با شلیک گلوله می کشند.
یک شبکه تلویزیونی در فرانسه گزارش کرده که قاتل را نیروهای امنیتی پیشتر می شناختند. بنا به گزارش شبکه BFMTV او در تلگرام از قصد خود برای کشتن پلیس ها سخن گفته بود.
آقای اولاند، بعد از این واقعه با نخست وزیر و وزیر کشور دیدار کرده و به آنها اطمینان داده که دولت فرانسه در کنار نیروهای مسلح خواهد بود. او گفته که مراسم یادبودی برای پلیس کشته شده در حادثه اخیر برگزار می شود.
روز جمعه جلسه امنیتی کابینه فرانسه برگزار خواهد شد.
انتخابات فرانسه
روز یکشنبه، در فرانسه دور اول انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود.
تیراندازی زمانی در پاریس اتفاق افتاد که نامزدهای انتخاباتی در تلویزیون مشغول بیان دیدگاه هایشان درباره انتخابات بودند.
حملات اسلام گرایان تندرو، یکی از بزرگترتین مسائل فرانسه است که در دوره تبلیغات درباره آن بسیار صحبت شد.
خبرگزاری فرانسه نوشته که از سال ۲۰۱۵ به این سو، ۲۳۸ نفر در حملات جهادگرایان مسلمان در فرانسه کشته شده اند.
هرچند هنوز معلوم نیست که این حمله کار با چه انگیزه ای انجام شده است، اما یکی از خبرنگاران بی بی سی در پاریس می گوید از شانزه لیزه به خاطر شهرت جهانی و تعداد زیاد گردشگرانی که در آنجا تردد می کنند همیشه به عنوان هدف بالقوه حملات یاد می شده است.
رویترز با منابعی در پلیس فرانسه صحبت کرده که می گویند احتمالا این حمله به قصد سرقت مسلحانه انجام شده است.
ترامپ: ایران مطابق روح توافق هستهای عمل نمیکند
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، ایران را متهم کرده است که "مطابق روح توافق هستهای عمل نمیکند".
آقای ترامپ گفت: "ما به طور بسیار بسیار دقیقی این مسئله را بررسی میکنیم و در آینده نه چندان دور حرفهایی در این زمینه داریم."
آقای ترامپ که در یک جلسه خبری با نخست وزیر ایتالیا صحبت می کرد، بار دیگر گفت که برجام به گمان او یک توافق بسیار بد است.
از دوره تبلیغات انتخاباتی به این سو، آقای ترامپ گفته بود که برجام، یکی از بدترین توافق های ممکن است و باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین را بارها به خاطر آن ملامت کرده بود.
آقای ترامپ گفته که ایران باید به روح توافق هسته ای پایبند باشد.
تغییر موضع آمریکا
پیشتر، رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، گفته بود که ایران به تعهدات خود بر اساس برجام عمل کرده است.
او در نامه ای به رئیس مجلس نمایندگان آمریکا گفته بود که ایران تا روز هجدهم آوریل به تعهدات خود پایبند بوده است.
در روز نوزدهم آوریل، آقای تیلرسون گفته بود که ایران راه کره شمالی را می پیماید. و گفت که آمریکا می خواهد از این اتفاق جلوگیری کند.
او گفت که برجام نمونه ای از باج دادن به کشوری است که جاه طلبی های هسته ای دارد.
آقای تیلرسون وعده داد که دولت آقای ترامپ "مشکل" ایران را برای دولت بعدی به ارث نخواهد گذاشت.
'مقصر اصلی'
نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد هم در روز پنجشنبه مواضع دولت آمریکا درباره ایران را بیشتر باز کرد و گفت که از دید آمریکا، ایران "مقصر اصلی" در درگیری های منطقه است.
او فهرستی از اقدامات را به ایران نسبت داد که بارها مقام های آمریکایی از آنها یاد کرده اند: حمایت از بشار اسد، کمک تسلیحاتی به شبه نظامیان حوثی در یمن و اصل حضور حزب الله در لبنان.
خانم هیلی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد این سخنان را بیان می کرد.
کدام روح
محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران به گفته های وزیر خارجه آمریکا اعتراض کرده و آنها را اتهام های نخ نمای آمریکایی ها خوانده است.
ایران و آمریکا، به جز متن برجام (توافق هسته ای) از روح آن هم سخن می گویند.
آرش آرامش، حقوقدان، مسئله روح برجام را به سه دسته تقسیم می کند. آنچه دولت ایران می خواهد، آنچه دولت اوباما می خواست و آنچه که دولت جدید آمریکا می خواهد.
"از تیم روحانی و ظریف بپرسید، روح برجام یعنی ختم مناقشه هسته ای و لغو تحریم های مربوط به آن."
باراک اوباما و دولتش، همین ها را می خواستند "به اضافه اینکه ایران آزمایش های هسته ای را کنار بگذارد."
آقای آرامش می گوید برای دولت آقای ترامپ همه اینهاست به اضافه اینکه "ایران هر کاری که ثبات منطقه را به هم می زند انجام ندهد."
دادخواهی ملی را قربانی سیاست ِ قدرت نکنیم
محمدرضا معینی
محمدرضا معینی
شماری از کنشگران سیاسی و رسانهای حضور ابراهیم رئیسی، یکی از اعضای هیات مرگ ِ کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، در انتخابات ریاست جمهوری و رأی علیه او را «فرصتی» مناسب برای افشا و طردش میدانند. به باور من پرسش بنیادی ورای انتخابات و رأی سلبی و اعتراضی این است : آیا دادخواهی ملی را باید قربانی سیاست ِ روز و قدرت کرد؟
مویهها و سرودهایی که سالهای سکوت در خانهها و خاورانها شنیده میشدند، امروز فریاد در روز روشن شدهاند. اما در آوار پی درپی تباهی ِ این سالها، فریادی است در میان دیگر فریادها. راست این است که این فریادی در بنیاد دیگرگون است. دیگرگون بودنش نه تنها در ستم کاری بیمانند در رویه و روش و ارتکاب جنایتی بیپیشینه در تاریخ این کشور است، که از هر سو به آن بنگریم، از آغاز تا انجام، این جنایت به تمام معنا فاجعهای ملی است.
نگاهی به فهرست اعدامیها نمایان میکند که اعدامیها همه جوانان وطن و از سراسر این کشور، از همه قومها و ملتها، از همه باورها و مذهبها هستند . اعدامها در همین کشور و به دست ایرانیها انجام شده است، باری، به دست «تیرهروان» هایی از این کشور که « جنایت را چو مذهب حق موعظه» فرمودند، و دریغ در میان سکوت همهگیر مردمان همین کشور. ما باید بدانیم چرا و چگونه هزاران ایرانی زندانی که هر چند ناعادلانه ولی محاکمه و محکوم به زندان شده بودند و در حال سپری کردن حبس خود، خودسرانه، ظالمانه و بیرحمانه اعدام شدند. باور کنیم در کشتاری با آن کرانه و انجام که بیگمان گواهی از ارتکاب جنایت علیه بشریت است، نه تنها چند هزار هممیهن ایرانی، که ایران به دار کشیده شد.
فریاد دادخواهان کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، نفی فریادهای دیگر نیست، همبود ِ گردآور فریادهای دیگر است. این جنایت سایهایست بلند بر روشن شدن همه حقیقت در باره کارکرد دادگاههای غیرقانونی و ستیزگر با کرامت انسانی ِ انقلاب. شاهکلیدیست برای گشایش صندوق پر از ناگفتههای اعدامهای جمعی در ایران، از فردای انقلاب بر بام مدرسه رفاه تا در پاوه و سنندج هشت ماه پس از انقلاب و تا اوین و حصار و گوهر دشت در همه سالهای سیاه دهه شصت و پس از آن. روشن شدن حقیقت در باره آنچه در پس و پشت دیوارهای دادگاهها و زندانها گذشته است، تنها برای دلآرامی خانوادههای قربانیان نیست! حق دانستن همه مردم این کشور است. آیینه است پندآموز تا در آن بر خود بنگریم. درنگ کنیم که کارکرد تمامیتخواهی و کارگزارانش با ما چه کردهاند و در سایهی شومشان، ما با خود چه کردهایم.
باور کنیم، بی این درنگ بر آن تباهی، پایان سوگ و سازگاری ملی ناممکن است. تا حقیقت روشن نشود، سوگ پایان نمیگیرد. تا سوگ پایان نیابد آونگ بودنمان بر چوبههای دار بر افراشته در تابستان ۶۷ پایان نمییابد. چه آنها که هنوز به دنبال پیکرهای عزیزانشان در گورستانهای بینام نشان سرگردانند، و چه آنها که در همه این سالها سکوتشان، خواسته یا ناخواسته، همدستی با آیتهای مرگ بوده است.
با هر رویدادی سیاسی در این کشور،شماری هستند که به یکباره برای زنده باد گفتنهاشان، مردگان و قربانیان را احضار میکنند. هم آنها که تازه خون از دست شسته، خاک بر چشم میپاشند تا جای پای خود را از کنار چوبههای دار پاک کنند. و هم دلالانی که برای پروژه و رانت داخلی یا خارجی، در تباهی روزی فرخنده میبینند و در پی نيمشباند تا در گورها دندان طلای مردگان را بشکنند.
شماری دیگر، کنشگران سیاسی و روزنامهنگارانی هستند که صادقانه هدف خود را دارند. سالهاست کارشان یافتن تاکتیک و استراتژی برای به هم بافتن تاریخ و زمین و زمان است تا " به جز تسلیم و رضا کو چاره ای" را باور کنند. گم شده میان غبار "ممکن" و "مقصود" خودساختهشان،امروز دیگر بی چون چرا و همخواهی، نه میان «هیچی» و «کاچی» که دعوت به انتخاب میان وبا و طاعون میکنند.
این دوستان نه تنها در دورههای انتخاباتی که هیچگاه به کارزاری که از فردای ساختن «لعنتاباد»، به راه افتاده است و همچنان با تهدید و بازداشت و زندانی کردن خانوادههای قربانیان و ویران کردن خاورانها ادامه دارد، توجه نکردهاند. هیچگاه جز برای پیشبرد سیاستِ قدرت از حق خانوادهها و قربانیان دفاع نکردهاند. هیچگاه دادخواهی را از سیاست روز جدا نکردهاند.
باور کنیم پیکرهای آویخته از چوبههای دار را نمیتوان هر بار پیشپای عزم سیاسی ِ کسب و یا حفظ قدرت این یا آن رهبر و جناح تکان داد. باید همه حقیقت روشن و عدالت برقرار شود تا پیکرها را از چوبههای دار برچید و به خاکشان سپرد.
باید حق رأی دادن را گرامیداشت و به حق هر انسان برای شرکت و یا رأی ندادن در انتخابات احترام گذاشت. اما باور کنیم دمکرات بودن توجیه کردن وسیله برای هدف و ابتذال شر نیست. دمکراسی تنها انتخابات و رأی دادن نیست! دفاع از حقیقت و عدالت برای هرگز دوباره چنین مباد و مبارزه با مصونیت از مجازات نیز دفاع از دمکراسی است. میتواند و باید همخواهی شود چه امروز و چه فردا و چه در هر انتخابات. باور کنیم که بدون مجازات دستاندرکاران جنایت در هیچ کجای جهان دمکراسی برقرار نشده است.
دادخواهی ملی تنها تکرار شعار در حمایت از گامهای قضایی آن نیست، در اصل تنها محاکمه و مجازات نیست! انجام فرجامهای دادخواهی ملی، سرانجامی برای همه مردم است و با مشارکت همه مردم ممکن است. جامعه در مرکز این دادخواهیست نه قدرت! سازگاری ملی فرجام این دادخواهی است نه جنگ داخلی و دخالت خارجی. برای ساختن جامعهای است که نگذارد این جنایات دست کم با آن رویه و روش و کرانه بار دیگر تکرار شود. بازسازی جامعه است با ارزشهای بنیادینی که سالهاست در کشور ما با تباه کردن هر ارزشهای انسانی ِ، با کشتن عدالت و پنهان کردن حقیقت، با زور و تهدید و تبلیغ یک سویه سیاسی، واژگونه و ناروا شدهاند.
این آیت مرگ را بیشک باید رسوا کرد و خواهان مجازاتاش شد. باید در برابر این وقاحت بیپایان ایستاد. اما تنها راه ایستادگی راندن او در انتخابات و یا هر رخداد سیاسی دیگر قدرت نیست! که پایداری در دفاع از استقلال و رساتر کردن فریاد دادخواهی ملی است. در این انتخابات هم باید از کشتار و کشتارگران و کشتگان ۶۷ پرسید. باور کنیم پایداری، تلاش در ناگزیر کردن همه بازیگران سیاست و قدرت، و در هر زمان، پیش و پس از انتخابات به همخواهی بنیادی روشن شدن همه حقیقت است.
Les néoconservateurs veulent pousser Trump à attaquer l’Iran
- 20 Avr 2017
- JONATHAN MARSHALL
Maintenant que les néoconservateurs ont apprivoisé le président Trump, ils sont prêts à remettre l’Iran en tête de liste dans leur planning des changements de régime, comme nous l’expose Jonathan Marshall.
Le recours de plus en plus important à la force militaire par l’administration Trump en Syrie, en Irak et au Yémen a donné aux néoconservateurs les arguments appropriés pour préparer la confrontation armée avec ce qu’ils considèrent comme la racine de tous les maux au Moyen-Orient : l’Iran.
Tous ces guerriers de salon applaudissaient la dernière décision de Trump de s’en prendre au régime d’Assad — et de Moscou — en larguant 59 missiles de croisière Tomahawk sur une base aérienne syrienne considérée comme point de départ d’une attaque aux armes chimiques. Mais ils veulent aller plus loin.
William Kristol, éditeur du « Weekly Standard » a tweeté : « Sanctionner Assad pour l’usage d’armes chimiques est une bonne chose ; le changement de régime en Iran est à ce prix. »
Kristol est le cofondateur de l’infâme « Project of the New American Century » de 1997 qui vise à « promouvoir l’hégémonie globale et la mise au défi de tous les régimes hostiles à nos intérêts et valeurs. » Cela a commencé avec leur lobbying pour le renversement de Saddam Hussein dès 1998, mais ils ont toujours eu l’Iran dans leur ligne de mire.
Avec Saddam mort et Assad dépouillé en Syrie de l’essentiel de ses pouvoirs, l’Iran est maintenant au centre des préoccupations des néoconservateurs. Kristol a joint son dernier tweet à un éditorial du Washington Post rédigé par deux avocats irréductibles de l’élimination des mollahs de Téhéran : Reuel Gerecht et Ray Takeyh.
Intitulé « Comment Trump peut contribuer à renverser le régime iranien », leur article demandait la dénonciation de l’accord nucléaire avec l’Iran afin d’allumer le volcan sous Téhéran et d’y mettre le régime en péril. La pièce maîtresse de leur étrange stratégie consiste à imaginer le peuple iranien trop heureux de voir les Etats-Unis imposer des sanctions à leur économie au nom des droits de l’homme.
Les détails de leur plan restaient imprécis, mais ils présumaient que les religieux au pouvoir seraient rapidement débordés par une rébellion populaire de dissidents iraniens. Surtout si les Etats-Unis envoyaient plus de troupes en Syrie et en Irak pour appuyer leur message.
Gerecht, un indécrottable néoconservateur, était directeur du « Project for a New American Century’s Middle East Initiative ». En 2001, il écrivait déjà : « Seule une guerre contre Saddam Hussein rétablira définitivement cette crainte qui protège les intérêts américains à l’extérieur et nos citoyens au pays. »
En 2002, il imaginait en outre qu’une invasion US de l’Irak provoquerait des émeutes en Iran sous forme de soulèvements dans les grandes villes que les forces antiémeutes du régime seraient incapables de maîtriser. Mais au lieu de cela, les interventions US eurent pour seul résultat l’installation contreproductive d’un régime pro-iranien à Bagdad.
L’Iran dans le nœud de vipère
Aujourd’hui, Gerecht est un membre important de la Foundation for Defense of Democracies. Ce think tank néoconservateur est voué à soutenir la guerre à l’islam militant en ciblant particulièrement l’Iran. Grassement financée par le magnat du jeu Sheldon Adelson, la fondation avait été créée à l’origine pour soutenir l’agenda des faucons durs d’Israël.
La fondation s’est battue avec l’énergie du désespoir contre l’accord nucléaire iranien dans la mesure où il laissait entrevoir un possible rapprochement entre Washington et Téhéran. Gerecht en particulier insistait pour que les Etats-Unis attaquent l’Iran plutôt que de suivre une ligne diplomatique. Il écrivait en 2010 : « J’ai écrit plus de 25.000 notes pour appeler au bombardement de l’Iran, au point que même ma mère trouvait que j’allais trop loin. »
Ray Tayekh, coéquipier de Gerecht, est un membre important du Council on Foreign Relations. Il a été brièvement conseiller pour l’Iran auprès de Dennis Ross du ministère des Affaires étrangères, durant le mandat de Hillary Clinton. Critique féroce de l’accord nucléaire, Tayekh a rejoint la Task Force pour l’Iran du très conservateur Jewish Institute for National Security Affairs qui se considère comme le groupe le plus influent sur les relations militaires israélo-étasuniennes. Tayekh a défendu le soutien sous toutes ses formes des dissidents iraniens : Kurdes, babouches, Arabes et autres groupes d’opposition combattant le régime.
La chute du régime iranien est l’objectif prioritaire du Premier ministre Netanyahu et de la droite israélienne. C’est la raison pour laquelle ils ont toujours écarté les avis des services d’intelligence israéliens concernant les avantages d’un accord sur le nucléaire avec l’Iran pour la sécurité d’Israël. En appelant leurs soutiens au Congrès à s’opposer à l’accord, ils visaient à anéantir toute chance de coopération entre les Etats-Unis et l’Iran.
Le sénateur Tom Cotton, républicain de l’Arkansas, disait naïvement : « L’objectif de notre politique doit être clair : un changement de régime en Iran. »
Aujourd’hui, la ligne dure de l’agenda Israël/Néocons reste soutenue par les faucons au Congrès. Ils y ont déposé des projets de loi dans les deux chambres pour relancer les sanctions économiques contre l’Iran en désignant une branche majeure de ses forces armées comme organisation terroriste. Si les choses devaient se passer ainsi, contre le vœu des autres signataires de l’accord sur le nucléaire iranien, cela pourrait mettre à nouveau les Etats-Unis et l’Iran sur le pied de guerre.
L’équipe des faucons de Trump
Le président Trump ne risque guère de leur faire obstacle. Mettant de côté le rôle essentiel des États arabes dans le soutien aux groupes terroristes comme Al-Qaeda et Daesh, Trump a qualifié l’Iran de Numéro 1 des États terroristes. Et il avait prévenu au cours de sa campagne que si les navires iraniens patrouillant dans le Golfe persique adoptaient des comportements intolérables, il les ferait évacuer de ces eaux par la force.
Trump s’est entouré de fanatiques anti-Iraniens qui seront trop heureux de donner sa chance à une nouvelle guerre. Son premier conseiller à la sécurité nationale, le lieutenant-général à la retraite Michael Flynn, a publié en 2016 avec Michael Ledeen, proche des faucons israéliens et collègue de Gerecht à la Foundation for Defense of Democracy, un ouvrage intitulé « Comment nous pouvons gagner la guerre globale contre l’islam radical et ses alliés » et dans lequel l’Iran est présenté comme l’ennemi Numéro 1.
Même sans Flynn, il reste un tas de faucons. Lors d’une récente audition au Congrès, le général d’armée Joseph Votel, chef du commandement central US, a qualifié l’Iran de plus grande menace pour la stabilité du Moyen-Orient. Il a d’ailleurs déclaré: « Nous devons rechercher toutes les opportunités de déstabiliser l’Iran par des moyens militaires ou n’importe quel autre procédé ».
Le Secrétaire à la Défense, le général James Mattis, a déclaré lors d’une conférence du Center for Strategic and International Studies l’an dernier à Washington : « L’Iran n’est pas un État nation, c’est une cause révolutionnaire vouée à la pagaille. » Le New York Times a écrit que Mattis « était à ce point fanatisé sur l’Iran en tant que chef du Commandement Central US de 2010 à 2013, que l’administration Obama avait écourté ses fonctions« .
Début février, Mattis a été à deux doigts de déclencher un acte de guerre contre l’Iran en arraisonnant un navire iranien afin de s’assurer qu’il ne transportait pas d’armes à destination des rebelles houti au Yémen. Un tel incident pouvait rapidement déclencher une escalade hors de tout contrôle si d’aventure l’Iran avait opté pour une rétorsion contre des navires US dans le Golfe persique.
Alternatives au conflit
Les Etats-Unis ont pourtant de meilleures options politiques que de persister à considérer l’Iran comme une composante de l’Axe du mal. Un rapport publié l’automne dernier par le conseil Irano-Américain suggérait que Washington capitalise sur le succès de l’accord nucléaire en impliquant l’Iran dans les accords de paix régionaux, facilitant ainsi une désescalade de la présence militaire US dans le Golfe persique et encourageant l’Iran et l’Arabie saoudite à résoudre leurs différends sans l’assistance des grandes puissances.
Ce rapport reprenait les suggestions d’un éminent néoconservateur hérétique, Zalmay Khalitzad, ancien ambassadeur U.S en Afghanistan et en Irak.
« En tant que personne ayant négocié plus que toute autre avec l’Iran ces dernières années, déclarait Khalitzad l’an dernier, je ne suis pas d’accord avec ceux qui prétendent que toute forme de discussion avec l’Iran serait une sorte de capitulation. Je n’ai rien noté non plus, qui suggère qu’une mise à l’écart de Téhéran soit susceptible de l’orienter dans la bonne direction ni qu’il soit impossible de parvenir à des accords win-win avec les Iraniens. »
Pointant la coopération iranienne avec les Etats-Unis contre Al-Qaeda après le 11 septembre et sa contribution à la conclusion de compromis politiques en Afghanistan et en Irak jusqu’à ce que l’administration Bush refuse de s’engager plus avant, Khalitzad écrivait : « Dans de bonnes conditions qui impliquent une approche volontariste et prudente dans le contrôle des ambitions iraniennes, Washington peut trouver des avantages en introduisant l’Iran dans des forums multilatéraux où les Etats-Unis et ses partenaires ont la possibilité d’arrondir les angles et d’établir des règles de résolution des conflits. En outre, nous n’avons guère d’autre choix que de partager avec l’Iran des objectifs plus larges dans la mesure où la création d’un nouvel ordre au Moyen-Orient dépend essentiellement de la rivalité entre l’Iran et ses voisins arabes sunnites. Si nous ne nous attaquons pas à cette tâche ajoute-t-il, les problèmes de la région – extrémisme, terrorisme et conflits locaux – continueront de déborder sur notre partie du monde, surtout si nos conceptions westphaliennes de l’État continuent de se déliter en structures sectaires. »
Traduit de l’anglais par Oscar Grosjean pour Investig’Action.
Source originale: Consortiumnews
Source: Investig’Action
- See more at: http://www.investigaction.net/les-neoconservateurs-veulent-pousser-trump-a-attaquer-liran/#sthash.ef1QYuke.dpuf
اشتراک در:
پستها (Atom)