۱۳۹۷ آذر ۶, سه‌شنبه

مردم دنيا بگوئيد درايران چه ميگذرد

Saudi operative dressed as Khashoggi, Turkish source says

Turkish police inspect luxury villa in Jamal Khashoggi investigation

GHOLAM HOSIEN SAEDIE_0001.wmvنويسنده متعهد " دکتر ساعدی"

FOROOGH FE ROKH ZAD.wmvسرکش فروغ جاودانه دردمند

حسن کامشاد يکی از قربانيان حزب توده

خسرو شاکری!​​​​ ​کيانوری و"حزب توده"مسئولين شکست حکومت ملی دکترمصدق(1​

خاطرات بازمانده ای ازاردوگاههای کاراجباری"استالين"(1

سيزدهم آبان! آغاز ذلّت يک ملت وامروز آغاز تحريمها جديد

ابراهيم گلستان!شاهدی نزديک ازکودتای ۲۸ مرداد (۱

بهرام رحمانی: بیستمین سالگرد قتل‌های موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای»!

بهرام رحمانی: بیستمین سالگرد قتل‌های موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای»!




پس از گذشت بیست سال، هنوز جعبه سیاه قتل‌های زنجیره‌ای به صورت شفاف و کامل رمزگشایی نشده است. از اسلحه، چاقو و طناب گرفته تا اسید، دست‌کاری ماشین، انفجار گاز و تزریق آمپول هوا، همه نوع روشی برای کشتن به‌کار برده شده است. تعداد دقیق قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای در ایران مشخص نیست و اعداد مختلفی از رقم 80 تا 173 نفر در فهرست‌های متفاوتی که در این زمینه توسط تحلیل‌گران سیاسی، روزنامه‌نگاران و محققان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، موجود است. بعضی از قربانیان کسی را برای پیگیری ماجرا نداشتند و یا اغلب بازماندگان جرات پیگیری چنین پرونده‌ای را نداشتند و ندارند. با این حال هر ساله برای چهار تن از قربانیان شناخته شده این جنایت مراسم بزرگ‌داشتی در داخل و خارج کشور برگزار می‌شود.
قتل‌های زنجیره‌ای از همان فردای اعدام‌های 67 شروع شد و تنها در دوران خاتمی بود که قتل چند روشنفکر، نویسنده و چهره سیاسی به فاصله کوتاهی پشت سر هم، به‌رسانه‌‌ها کشیده شد و افکار عمومی را متوجه این ترورها کرد.
حکومت اسلامی ایران، از همان روزهای نخست به‌قدرت رسیدنش سیاست‌های جنایت‌کارانه سرکوب، سانسور، زندان، شکنجه، اعدام، تجاوز، جنگ و ترور را در پیش گرفت و هنوز هم پس از گذشت 40 سال حکومت اسلامی به این جنایت‌های خود ادامه می‌دهد.
به این ترتیب، به‌نظر می‌رسد هر زمان که ماشین ترور حکومت اسلامی آهسته‌تر حرکت می‌کند دلایل مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی دارد و الا ماهیت تروریستی حکومت اسلامی، تغیر نمی‌کند.


بیست سال از روزهای پاییز وحشت و ترور گذشت اما هنوز این پرونده ترور حکومت اسلامی ایران، هم‌چنان در نزد خانواده‌های ترورشدگان و افکار عمومی جامعه ایران و جهان باز است. چنان‌چه پرونده کشتار دسته‌جمعی هزاران زندانی سیاسی در پایان جنگ ایران و عراق باز است.
مردم آمران و عاملان ترورهای داخل و خارج کشور را به‌خوبی می‌شناسند با اسم و رسم و با چهره! اما آن‌چه که باید اتفاق بیفتد محاکمه علنی آن‌هاست. این امر نیز در شرایط کنونی ممکن نیست مگر این که حکومت اسلامی با قدرت و مبارزه مردم سرنگون گردد تا همه سران و مقامات و مسئولین آن در دادگاه‌های مردمی و علنی محاکمه شوند آن وقت است که مسایل پشت پرده این ترورها نیز برای افکار عمومی روشن خواهد شد.
ترور در حکومت اسلامی ایران، به اندازه عمر چهل ساله این حکومت قدمت دارد. هنوز یک ماهی از انقلاب 1357 مردم ایران نگذشته بود که خمینی بیان‌گذار حکومت اسلامی ایران، فرمان حمله به کردستان و هم‌زمان فرمان رعایت حجاب اسلامی بر زنان را صادر کرد. هنوز چند ماهی از انقلاب نگذشته بود که خمینی در یک سخنرانی نویسندگان، روزنامه‌نگاران، هنرمندان، فعالین سیاسی و اجتماعی و احزاب و سازمان های مخالف حکومت اسلامی را تهدید کرد و در عین حال به خودش انتقاد کرد چرا که از همان روزهای نخست انقلاب باید قلم‌ها را نشکتند؛ دهان‌ها را نبستند و رهبران احزاب و سازمان‌های مخالف را اعدام نکردند.
آیت‌الله خلخالی که جنون آدم‌کشی داشت از سوی خمینی بر راس دادگاه‌های انقلاب قرار گرفتو خلخالی به هر شهری رسید دادگاه‌های صحرایی بر پا کرد و هر کسی که به ظن او مخالف حکومت بود دستگیری کردند و در بازجویی‌های دو سه دقیقه‌ای آن‌ها را به‌دست جوخه‌های مرگ فرستادند. خلخالی و دیگر سران و مقامات حکومت اسلامی، رسما مخالفین خود را به ترور هم تهدید می‌کردند.
ترورهای موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای، به‌ویژه از آغاز ریاست ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و فلاحیان وزیر اطلاعات شدت یافت و در آذر ماه 1377 به اوج خود رسید. در این دوره است که علیه این ترورها، افکار عمومی اعتراضی قوی در داخل و خارج کشور راه افتاد و حکومت اسلامی و در راس همه سیدعلی خامنه‌ای رهبر حکومت اسلامی ایران، مجبور شد به این قتل‌ها توسط وزارت اطلاعات‌شان اعتراف کند و در عین حال، او ادعا کرد که این قتل‌ها را چند مامور «خودسر» و وابسته به‌قدرت‌های خارجی، برای ضربه‌زدن به حکومت انجام داده‌اند. با این روند، مقامات قضایی نیز فقط چهار قتل را به‌عهده گرفتند: قتل پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده.
اما این ادعاهای حکومت اسلامی را هیچ‌کس نپذیرفت. چرا که همه می‌دانند هیچ ماموری «خودسر» دست به قتل و ترور نمی‌زند و زندگی خود را به خطر بیاندازد مگر این که فرمان مافوق خود را داشته باشند. همان‌طور که ماموران دستگیرشده وزارت اطلاعات در بازجویی‌های خود، همواره تاکید کردند که دستور مافوق خود را اجرا کرده‌اند و مرتکب اعمال خودسر نشده‌اند.
در اسناد بازجویی سعید امامی، مشاور وزیر اطلاعات و معاون سابق امنیت این وزارتخانه، به عنوان یکی از «عوامل» قتل‌های زنجیره‌ای آمده است: «علی فلاحیان با وجود آن‌که خود حاکم شرع بود، اما معمولا و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصا صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و گاهی نیز از محسنی اژه‌ای دریافت می‌کرد و به‌دست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم.» سپس اعلام شد که سعید امامی که در پنجم بهمن 77 دستگیر شده بود، در زندان اوین با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است. اما برخی از دوستان سعید امامی، همچون روح‌الله حسینیان، اعلام کردند که «سعید امامی کشته شد تا طراحی قتل‌ها را به گردن او بیندازند.»
افکار عمومی جامعه ایران، بر این باور بودند که سعید امامی را قربانی کردند تا آمران اصلی قتل‌های زنجیره‌ای معرفی نشوند. هم‌چنین مطبوعات ایران سعید امامی را یکی از عوامل قتل‌های دهه 60 و 70 دانسته و از جمله قتل علی اکبر سعیدی سیرجانی و ماجرای اتوبوس ارمنستان‌(عملیات ناموفق به قصد به دره افکندن اتوبوس حامل 21 نویسنده ایرانی) را به او نسبت می‌دهند.
در ادامه هم دیدیم که ریاست جمهوری و مقامات دیگر حکومت اسلامی، نه تنها به نامه‌ها و خواسته‌های خانواده‌های قربانیان جوابی ندادند، بلکه وکیل آن‌ها آقای ناصر زرافشان را  به‌بهانه این که اسرار امنیتی این قتل‌ها را فاش کرده، دستگیر و به مدت پنج سال زندانی کردند. در حالی که آقای زرافشان به‌عنوان وکیل به‌وظایف خود انجام داده بود.
قتل‌های زنجیره‌ای لیست بلندبالایی داردحسین برازنده، احمد تفضلی، احمد میرعلایی، حمید حاجی‌زاده و پسر 9 ساله‌اش «کارون»، غفار حسینی، ابراهیم زال‌زاده، مجید شریف، پیروز دوانی، فاطمه قائم مقامی، علی اکبر سعیدی سیرجانی، سیامک سنجری، حمید حاجی‌زاده، معصومه مصدق، دکتر جمشید پرتوی(متخصص قلب و پزشک سیداحمد خمینی)، ملامحمد ربیعی، فاروق فرساد، حسین سرشار، احمد میرعلائی، شمس‌الدین امیر علائی، جواد صفار، فخرالسادات برقعی، فرزین مقصودلو به‌همراه خواهرزاده‌اش شبنم حسینی و ... را در برمی‌گیرد.


در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی، خسرو براتی و سعید امامی را به‌عنوان عامل اصلی این قتل‌ها معرفی کردند. پیش از برگزاری دادگاه در 31 خرداد ماه 1378، سازمان قضایی نیروهای مسلح خبر از خودکشی سعید امامی در زندان داد. خودکشی‌ای که نه تنها صحت آن هم هیچ‌گاه تایید نشد، بلکه شکنجه‌گران طرفدار اصلاح‌طلبان در وازرت اطلاعات، شدیدا زن سعید امامی را شکنجه کردند و فیلم آن را نیز منتشر نمودند.
محمد نیازی، همان روز و پیش از برگزاری دادگاه به خبرگزاری ایرنا، گفت: «با توجه به‌مدارک موجود و اعترافات صریح سعید امامی، وی هیچ‌گونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهامات به دادگاه می‌رفت حکم او اعدام بود.»
در واقع نیازی همان خط بیانیه وزارت اطلاعات را دنبال می‌کرد. چرا که در بیانیه وزارت اطلاعات آمده بود که گروهی از کارکنان «خودسر» این وزارتخانه در قتل این چهار دگراندیش دست داشته‌اند.
اما روح‌الله حسینیان اما در تابستان  1378، در جمع طلاب مدرسه حقانى قم، نیازی را شیخ ساده‌لوحی نامید که فریب سناریویی که جناح چپ حکومت طرح کرده بودند را خورد. در روایت حسینیان قتل‌ها با محوریت کاظمی‌(با نام مستعار موسوی) و در اتاق فکر جبهه دوم خردادی‌ها طراحی شده بود. به گفته حسینیان، کاظمیدر بازجویی‌ها اعتراف کرده بود که«تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که آقای خامنه‏ای غیر از امام است و آقای خاتمی هم به‌دلیل این که 20 میلیون رای ‏آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیش‌تر از بنی‏‌صدر است و ما این قتل‏‌ها را مرتکب می‏‌شویم و به گردن آقای ‏خامنه‌‏ای می‏‌اندازیم و جنگ بین این دو منجر به‌شکست آقای خامنه‌‏ای در مقابل خاتمی خواهد شد.»
حسینیان در ادامه «افشاگری» خود در مدرسه حقانی به‌پروسه بازجویی‌ سعید امامی هم معترض شد به‌گفته او بازجوهای سعید امامی «دو نفر از بچه‏های چپ وزارت اطلاعات…یک نفر به‌نام مجتبی و یک نفر به نام مهدی،… این‏ها اول یارو را در می‏آوردند، آخر سر هم هیچ چیزی از آن در ‏نمی‏آورند.» و می‌افزاید: «بعد از ‏این حرف‏ها آمدند یک راستی را هم انتخاب کردند… یک فردی را که با این آقای سعید اسلامی ‏دشمن خونی بود.» و «همه کارها را آقای عباد آقای «علی ربیعی»، مشاور امنیتی رییس‌جمهور انجام می‏دادند، حتی جناب آقای یونسی هم که وزیر اطلاعات بودند، از این ماجرا خبر نداشتند.»
او به خودکشی سعید امامی هم با اتکا به همین سناریو تردید وارد کرده و معتقد است که این کار «چپ»‌ها‌(اصلاح‌طلبان حکومتی) بود برای این‌که همه تقصیرها را به گردن او بیندازند و «سرنخ‌ها را قطع کنند». اکبر خوشکوشک یکی دیگر از متهمان این پرونده هم سال‌ها پس از این قتل‌ها درباره خودکشی سعید امامی تشکیک کرد.
پیش از برگزاری دادگاه و در 31 خرداد ماه 1378، سازمان قضایی نیروهای مسلح خبر از خودکشی سعید امامی در زندان داد. خودکشی‌ای که صحت آن هم هیچ‌گاه تایید نشد.
نیازی همان روز و پیش از برگزاری دادگاه به خبرگزاری ایرنا، گفت: «با توجه به مدارک موجود و اعترافات صریح سعید امامی، وی هیچ‌گونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهامات به دادگاه می رفت حکم او اعدام بود.»
در نهایت دادگاه عوامل اجرایی قتل‌ها در فاصله 3 تا 30 دی ماه 1379، به‌صورت غیرعلنی برگزار شد. مصطفی کاظمی، قائم مقام وقت معاونت امنیتی وزارت اطلاعات و مهرداد عالیخانی، مدیرکل وزارت اطلاعات به «جرم آمریت و صدور دستور چهار فقره قتل» به  چهار بار حبس ابد محکوم شدند. خسرو براتی از متهمان اصلی و عامل انجام قتل‌ها تنها کسی بود که رسما عضو وزارت اطلاعات نبود به اعدام محکوم شد اما بعدها گفته شد که با رضایت اولیای دم قصاص نشده و به10 سال زندان محکوم شد. اما گزارش‌ها حاکی از آن است که همه آن‌ها خیلی زودتر آزاد شدند و برخی از آن‌ها نیز به پست‌هایی گمارده شدند.
قربانعلی دری نجف‌آبادی، غلامحسین محسنی اژه‌ای، علی فلاحیان، مصطفی پورمحمدی، اسم‌هایی است که برای برده نشدن نام آنان در پرونده از بعضی از مقتولین مانند پیروز دوانی و مجید شریف به‌کلی چشم‌پوشی شد.
بازجویی‌های متهمان این پرونده ‌یکی از خشن‌‌ترین و بی‌رحم‌ترین بازجویی‌ها بود که افکار عمومی از آن با خبر شد. با این وجود هنوز مشخص نشده که آیا خشونت اعمال شده در این بازجویی‌ها، به چه دلیل بوده است؟ به‌خصوصهدف بازجویان متهمان قتلهای زنجیره‌ای، پنهان کردن حقیقت ماجرا و ادامه درگیری‌های جناحی جریان‌های مختلف حکومت در وزارت اطلاعات در آن زمان بود.

هنوز هم جناح‌های حکومت اسلامی این قتل‌ها را به‌همدیگر نسبت می‌دهند تا کل حاکمیت‌شان را زیر سئوال نبرند. برای مثال، «حسام‌الدین آشنا»، مشاور کنونی حسن روحانی و داماد دری نجف‌آبادی با انتشار پیامی در توییتر نوشته است:
«متهمان در طراحی اولیه خود احتمال لو رفتن را پیش‌بینی کرده بودند و پس از دستگیری یک‌صدا وزیر وقت را به‌عنوان آمر معرفی کردند تا یک خط انحرافی در رسیدگی ایجاد کنند. اما واقعیت این است که وزیر‌(دری نجف‌آبادی) پس از اعتراف کاظمی به این جنایت و اطمینان از صحت اعتراف، مراتب را مستقیما به رئیس جمهور اطلاع دادند.»
دری نجف‌آبادی در حال حاضر نماینده ولی‌ فقیه در استان مرکزی و امام جمعه اراک و هم‌چنین نماینده مجلس خبرگان رهبری است.
در حالی که گفته می‌شود که فرمان حذف منتقدان ابتدا در شورای عالی امنیت ملی‌(به ریاست حسن روحانی) به‌بحث گذاشته شد و سپس برای تعیین نام افرادی که می‌بایست از میان برداشته شوند، پرونده به شورای وزارت اطلاعات ارجاع شد. سپس کارشناسان وزارت اطلاعات فتوای قتل‌ها را از برخی مراجع گرفتند. نام «عزیزالله خوشوقت» به‌عنوان «فقیهی» که فتوای قتل‌ها را صادر کرده مطرح شده اما تاکنون به اثبات نرسیده است.
حسام‌الدین آشنا، مشاور رسانه‌ای روحانی با انتشار پیامی در توئیتر گفته است:
«مطمئن هستم که وزیر وقت اطلاعات نه در آن جنایات دخیل بود و نه از آمران آن خبر داشت. من در همان سال 1377 در روزنامه‌های انتخاب و جمهوری اسلامی با نام مستعار بهمن شناسا مطالب لازم را در این باره نوشته‌ام. این پرونده به سخت‌ترین و خشن‌ترین وجه ممکن مورد رسیدگی قرار گرفت.»
آشنا در پیام دیگری نیز چنین نوشته است:
«آن‌چه در سازمان قضایی نیروهای مسلح اتفاق افتاد، به هیچ‌وجه کم‌تر از اصل قتل‌ها نبود. باید از آقای نیازی سؤالات سختی پرسید.»
آشنا مدعی‌ست که رسیدگی پرونده قتل‌ها از دسترس دولت وقت و وزارت اطلاعات خارج و به قوه قضاییه سپرده شد. علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی که به جای دری نجف‌آبادی بر این مسند نشست، پنج سال بعد از قتل‌ها به رسانه‌های داخلی گفته بود  برخی از اشخاصی که وزارت اطلاعات آن‌ها را تایید نکرده بود بر این پرونده مسلط شدند و مسیر آن را منحرف کردند.

مراسم بزرگ‌داشت محمدجعفر پوینده و محمد مختاری دو تن از نویسندگان سرشناس عضو کانون نویسندگان ایران، هر ساله به‌دعوت کانون نویسندگان ایران در داخل و دروه‌هایی نیز توسط کانون نویسندگان و انجمن قلم ایران در تبعید در خارج کشور برگزار می‌گردد.
محل دفن این قربانیان در گورستان «امام‌زاده طاهر» کرج برگزار می‌شود. چند سالی است که نیروهای امنیتی - اتنظامی ساعتی قبل از شروع مراسم درها و ورودهای این گورستان را می‌بندند و با حساسیت زیادی از برگزاری این مراسم جلوگیری می‌کنند. سال 95، یکی از خشن‌ترین برخوردهای نیروهای امنیتی و پلیس علیه افراد حاضر، از جمله بعضیاعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایراندستگیر شده و افرادی مانند مزدک زرافشان و ناصر زرافشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
سال 96 نیز به‌دعوت کانون نویسندگان ایران فراخوانی برای شرکت در مراسم یادبود پونده و مختاری در گورستان امامزاده طاهر شهر کرج منتشر شد. در این فراخوان از علاقه‌مندان خواسته شده بود که در ساعت سه عصر روز هفدهم آذر، در مراسمی با عنوان «سکوت نمی‌کنیم؛ داد می‌خواهیم» شرکت کنند. نیروهای امنیتی، پلیس و لباس شخصی‌ها در همان لحظه اول مراسم نه نفر از هیئت دبیران و اعضای کانون نویسندگان که در محل حضور داشتند را بازداشت و از ورود افراد به داخل گورستان جلوگیری کردند. این مراسم گرچه نسبت به سال گذشته با خشونت کم‌تری همراه بود و کسی مورد ضرب و شتم قرار نگرفت اما حضور نیروهایی وابسته به حکومت اسلامی، در ورودی‌ها و اطراف گورستان از سال گذشته نیز علنی‌تر بود.
نیروهای لباس شخصی، در تمام مدت با دوربین و موبایل مشغول فیلم‌برداری از چهره افراد حاضر بودند.
مراسم مربوط به پروانه و داریوش فروهر نیز که هر دو توسط نیروهای وزارت اطلاعات ایران کاردآجین و لت و پار شدنداز سوی دختر آن‌ها پرستو فروهر در همان خانه‌ای که والدینش قصابی شدند برگزار می‌شود. این مراسم هر ساله با حضور پر رنگ نیروهای لباس شخصی، نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی همراه است و به اشکال مختلف مانع برگزاری آن می‌شوند. در سال گذشته نیز پرونده‌ای نیز برای پرستو فروهر دادگاه انقلاب به «اتهام» برگزاری این بزرگ‌داشت‌ها تشکیل شده است. با این حال پرستو فروهر برای برگزاری یادمان قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای اصرار می‌روزد.


اما امسال حکومت اسلامی جرات نکرد مانع برگزاری مراسم کانون نویسندگان و فروهرها گردد. چرا که ماموران امنیتی حکومت به دلیلاعتصاب‌های کارگران، معلمان و وضعیت وخیم اقتصادی و ملتهب بودن جامعه جرات نکردند مانع این مراسم‌ها شوند.
کانون نویسندگان ایران یادمان بیستمین سالگرد قتل سیاسی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده را برگزار کرد. سخنرانی، شعرخوانی، موسیقی و خواندن و پخش پیام بعضی خانواده‌های جانباختگان قتل‌های سیاسی پاییز 77  بخش‌های مختلف این مراسم بود.
در جلسه‌ای با حضور ده‌ها تن از اعضا و مهمانان کانون نویسندگان ایران عصر سه‌شنبه 29 آبان 1397 در تهران مراسمی به یاد جانباختگان قتل‌های سیاسی 1377 و نیز نویسندگان کشته شده‌ی سال‌های پیش‌تر برگزار شد.  کمیسیون فرهنگی کانون نویسندگان ایران برگزار کننده‌‌‌‌‌‌ی این یادمان بود.
یادمان دادخواهانه‌ی بیستمین سالگرد قتل سیاسی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده” عنوان مراسم بود و روی پوسترها و عکس‌های نصب شده بر دیوار درج شده بود. عکس‌های مختاری و پوینده و احمد میرعلایی و غفار حسینی  چهار عضو کانون نویسندگان و در کنار آنها احمد تفضلی، سعیدی سیرجانی، حمید و کارون حاجی‌زاده، مجید شریف، ابراهیم زال‌زاده ، پروانه اسکندری و داریوش فروهر یادآور خون‌های بناحق ریخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده‌ در راه تحکیم دیکتاتوری و حاکمیت خفقان بود.
در ابتدای جلسه رضا خندان(مهابادی) از سوی کمیسیون فرهنگی کانون به حاضران خوش‌آمد گفت و دلایل برگزاری مراسم در مکان خصوصی را برشمرد. سپس مجری مراسم، بکتاش آبتین، پس از قرائت بخش کوتاهی از یکی از شعرهای  محمد مختاری سیامک میرزاده شاعر عضو کانون را برای قخواندن گزارشی با عنوان «مروری مجمل بر تاریخچه‌ی قتل‌های سیاسی 77» فراخواند. میرزاده در این گزارش اتفاق‌های بیست سال اخیر پیرامون قتل‌های سیاسی و پرونده‌ی آن را مرور کرده بود.
محسن حکیمی اولین سخنران مراسم بود. سخنان حکیمی پیرامون تلاشی بود که حاکمیت به کار برد تا قتل‌ها را صرفا جنایی جلوه دهد. سخنران با آوردن چند فاکت و دلیل صرف جنایی بودن قتلها را مردود دانست و این قتل‌ها را سیاسی و به سبب دگراندیش بودن جانباختگان دانست. دومین سخنران اکبر معصوم‌بگی بود و گفت که اگر مختاری و پوینده در لیست مرگ قرار گرفتند و کشته شدند نه فقط برای دگراندیش بودنشان بلکه بیشتر به این دلیل بود که آن‌ها اهل عمل بودند و عضویت و کوشش‌شان در کانون نمونه‌ی آن است. حافظ موسوی سخنران سوم در باره آثار ادبی مختاری سخن گفت و او را منتقدی ژرف‌بین و خلاق دانست که به درستی قدر اندیشه‌هایش دانسته و بررسی نشده است. زمان تعیین شده برای سخنرانی‌ها به‌ناچار کم بود و کلام هر سه سخنران آن‌طور که باید به انتها نرسید.
خانم مریم حسین‌زاده همسر محمد مختاری که طبق برنامه باید در این جلسه سخنرانی می‌کرد، متاسفانه به دلیل بیماری نتوانست حاضر شود اما پیام کتبی فرستاده بود  که بکتاش آبتین مجری برنامه آن را خواند. به‌دنبال آن پیام صوتی سیما صاحبی همسر جعفر پوینده پخش شد.
بخش بعدی برنامه موزیک بود که بابک ولی‌پور گیتاریست هنرمند با زیبایی و مهارت چند قطعه نواخت. با پایان موزیک بخش شعرخوانی آغاز شد. ابتدا سیدعلی صالحی دو سروده‌ خود را خواند سپس به ترتیب علی‌رضا عباسی، آتفه چهارمحالیان و شهریار بهروز هر یک سروده‌ای از خود خواند. آیدا عمیدی نیز از شاعران دعوت‌شده بود که متاسفانه به دلیل جراحت ناشی از تصادف نتوانست در مراسم حضور یابد.
مجری فرخنده حاجی‌زاده را دعوت کرد تا پیامی را که به‌مناسبت این مراسم نوشته بود قرائت کند. فرخنده خواهر حمید حاجی‌زاده شاعر کرمانی است که در جریان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای با پسر 9 ساله‌اش کاردآجین شدند. مهشید شریف همسر مجید شریف مترجم و نویسنده و یکی دیگر از قربانیان قتل‌های سیاسی نیز پیام صوتی فرستاده بود که پس از پیام فرخنده حاجی زاده پخش شد.
پس از خواندن و پخش پیام‌ها، فاطمه سرحدی‌زاده در صحبتی کوتاه با بیان خاطره‌ای سابقه‌ی تحت نظر بودن مختاری و پوینده را به اوایل دهه‌ هفتاد مربوط دانست.
در بخش بعدی سخنان جعفر پوینده در باره‌ی سانسور و نقش آن در تیراژ کتاب پخش شد و سپس صدای مختاری که شعری از خود می‌خواند.
موزیک برنامه‌ بعدی بود و بار دیگر هنرمند جوان بابک ولی‌پور با گیتار جند قطعه موسیقی نواخت.
در پایان یادمان دادخواهانه‌ کانون نویسندگان ایران که سه ساعت طول کشید، به درخواست مجری، حاضران برخاستند و به یاد زندگی پربار جانباختگان راه آزادی بیان یک دقیقه کف زدند.

مراسم کانون نویسندگان ایران در تهران

در تابستان 1359، تیمی به رهبری انیس نقاش‌(یک تبعه لبنانی) اقدام به ترور او کردند که با هوشیاری محافظان بختیار نافرجام ماند. هرچند بختیار از این سوء‌قصد جان سالم به در برد اما در این ماجرا یک پلیس جوان زخمی و فلج شد و یکی از همسایگان خانه بختیار به‌قتل رسید. انیس نقاش توسط پلیس فرانسه دستگیر و به حبس ابد محکوم شد اما پس از مدتی و در تبادل با گروگان‌های فرانسوی در لبنان از طرف دولت فرانسه مورد عفو قرار گرفت و به حکومت اسلامی تحویل داده شد. انیس نقاش بعد از آزادی و در ایران اعلام کرد که این تیم، از سوی مسئولان حکومت اسلامی برای قتل شاپور بختیار اعزام شده بودند.
یازده سال پس از این تلاش نا موفق و درست یک سال پس از آزادی انیس نقاش در 15 مرداد 1370 - 6 اوت 1991،شاپور بختیار و منشی وی، سروش کتیبه در خانه مسکونی بختیار در حومه پاریس به قتل رسیدند. ترور توسط گروهی 3نفره، فریدون بویر احمدی، محمد آزادی و علی وکیلی‌راد که در قالب حامیان و دوستداران بختیار توانسته بودند به اقامتگاه وی نفوذ کنند صورت گرفت. فریدون بویراحمدی عضو شورای نهضت مقاومت ملی ایران بود و از سال‌ها پیش به منزل بختیار رفت‌وآمد داشت. با وجود محافظت شبانه‌روزی از خانه بختیار و با وجود 13 محافظ مسلح، قاتلان از خانه وی خارج شده و متواری شدند. جسد شاپور بختیار و سروش کتیبه در حدود ساعت 50:11 دقیقه صبح روز 17 مرداد 1370،در حالی‌که 48 ساعت از مرگ آن‌ها گذشته بود پیدا شد. بعد از چند روز علی وکیلی‌راد در لوزان، سوئیس دستگیر شد و به فرانسه تحویل داده شد. او در جریان محاکمه‌اش در سال 1372 خورشیدی گفت که «این ترور با دستور مسئولین وقت جمهوری اسلامی ایران انجام شده‌است.» 
سرانجام در حالی‌که وکیلی‌راد(قاتل دکتر بختیار) به حبس ابد محکوم شده بود تنها چند روز بعد از آزادی یک معلم فرانسوی که در خلال اعتراضات خیابانی سال 1388 در تهران بازداشت شده بود، با حکم دادگاهی در فرانسه پس از 19سال از زندان آزاد شد.
زمستان 1360- هفتم دسامبر ۱۹۸۱شهريار شفيق فرزند شاهدخت اشرف پهلوی را در پاريس به گلوله بستند و کشتند. دريابان شفيق يکی از فرماندهان نيروی دريايی شاهنشاهی بود.
یکی دیگر از قربانیان حلقه ترورهای پاریس ارتشبدغلامعلی اويسی بود که حکومت اسلامی از او به‌عنوان فرمانده مقابله نیروهای گارد شاهنشاهی با انقلابيون در هفدهم شهريور ماه 1358 در ميدان ژاله تهران ياد می‌کند، او هم در سال 1363باز در پاريس کشته شد. قاتلان او نيز ردپايی از خود بر جای نگذاشتند. تروریست‌ها حکومت اسلامی، برادر ارتشبد اويسی را نيز کشتند.
در میان لیست بلندبالای ترورهای پاریس، اسامی سیروس الهی، عبدالرحمان برومند، رضا مظلومان و... نیز دیده می‌شود که طیف‌های گوناگونی از مخالفان حکومت اسلامی بودند.

دکتر عبدالرحمان قاسملو، عبدالله‌ قادری آذر و دکتر فاضل رسول هنگام مذاکره‌ با دیپلمات- تروریست‌های حکومت اسلامی در سال 1368 در وین پایتخت اتریش ترور شدند و در همان سال صدیق کمانگر از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایارن و کومه‌له، در شهر رانیه‌ عراق ترور شد. سال 1369 کاظم رجوی در سوئیس و خانم عفت قاضی دختر رییس جمهور کردستان قاضی محمد، توسط نامه‌ بمب‌گذاری شده‌ در شهر وستروس سوئد ترور شدند. در سال 1370 خورشیدی عبدالرحمان برومند مسئول و هماهنگ‌کننده‌ گروه ‌نهضت مقاومت ملی ایران در پاریس ترور شد‌. در همان سال، شاپور بختیار نیز توسط تروریست‌های اعزامی حکومت اسلامی ایران در حومه پاریس ترور شد. در سال 1371 خورشیدی فریدون فرخزاد در شهر بن آلمان، محمد صادق شرفکندی دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران، فتاح عبدلی، همایون اردلان و نوری دهکردی در سال 1371 در شهر برلین آلمان توسط تروریست‌های حکومت اسلامی ایران کشتە شدند. در سال 1357 رضا مظلومان در منزل خود در پاریس ترور شد. غلام کشاورز زا کاردهای برجسته حزب کمونیست ایارن در سال 1979 در قبرس ترور شد و...
در واقع دیپلماسی ترور حکومت اسلامی ایران در دهه‌ 90 میلادی، با بهره‌گیری از اوضاع آشفته‌ کردستان عراق،بیش‌تر از 350 نفر از مبارزان کردستان ایران را ترور کرد. آخرین اقدام تروریستی حکومت اسلامی ایران، پرتاب موشکبه مقر حزب دمکرات کردستان در اربیل بود که‌ تعادی کشته و زخمی بر جای گذاشت.
پیش‌تر در سال‌ها نخست انقلاب 57 تعادادی از وابستگان نظامی و سیاسی حکومت پهلوی در کشورهای مختلف اروپایی و ترکیه ترور شده بودند. بنابراین، ماشین ترور حکومت اسلامی، لیست بلندی از شخصیت‌های سیاسی و مخالفان را در پروندە خود دارد که‌ در کارنامه سنگین و سیاه اتین حکومت ثبت شده است.
تروریسم دولتی حکومت اسلامی ایران، هم‌چنین لیستی از بمب‌گذاری علیه‌ اشخاص و مراکز خارجی در کارنامه‌ خود دارد که‌ برای نمونه‌ می‌توان به‌ انفجار کامیون بمب گذاری شده‌ با 900 کیلو مواد منفجره‌ در مقابل سفارتخانه‌ آمریکا در 29-01-1362 بیروت است که‌ در آن 63 نفر کشته‌ و بیش‌تر از 120 نفر زخمی شدند. هم‌چنین بمب‌گذاری در مرکز یهودیان در آرژانتین در سال 1373 که‌ 85 نفر در آن کشته‌ شدند. انفجار تروریستی منطقه الخبر سعودی در سال 1375 که‌ موجب کشته‌ شدن 19 سرباز آمریکایی کشته و 400 نفر نیززخمی شدند.
در سال1390، دو عضو سپاه‌ پاسداران به‌ جرم انتقال 100 کیلوگرم ماده‌ انفجاری به‌ کنیا، دستگیر و محکوم و روانه‌ زندان شدند. در سال 2015، نیروی‌های امنیتی بحرین، کارگاه‌ بمب‌سازی را کشف نمودند که‌ پس از تحقیقات مشخص شد که‌ با سپاه‌ قدس ایران در ارتباط بوده‌اند.

تروریست‌های  حکومت اسلامی ایران در جریان انفجار مرکز همیاری یهودیان در 18 ژوئیه 1994۲۷ تیر 1373، 85۵نفر از شهروندان یهودی‌تبار آرژانتینی جان خود را کشتند و بیش از 300 نفر زخمی کردند. مرکز همیاری یهودیان نام ساختمان هفت طبقه‌ای در شهر بوینوس آیرس بود که مرکز همکاری‌های اسرائیل و آرژانتین‌(Asociacion Mutual Israellita Argentina) وابسته به کمیته یهودیان آمریکا، با نام اختصاری، آمیا‌(AMIA) در آن قرار داشت.
تاکنون بیش از یک هزار و دویست نفر برای ادای شهادت در مورد این پرونده به دادگاه احضار شده‌اند. دولت آرژانتین تا کنون 3 بار حکومت اسلامی ایران را به دست داشتن در انفجار متهم کرده‌ است. 
دولت آرژانتین بر اساس شواهد موجود، اعلام کرده است که مسئولیت اجرای طرح عملیات به ستاد ویژه عملیات حزب‌الله لبنان که به‌گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان وابسته‌است سپرده شده بود.
در سال 2012، قوه قضاییه آرژانتین، کارلوس منم، رییس جمهوری وقت این کشور را در ارتباط با پیگیری این بمب‌گذاری تحت پیگرد قانونی قرار داد. منم متهم شد که با دریافت رشوه، کوشیده بود شواهد مربوط به ارتباط حزب‌الله لبنان و حکومت اسلامی ایران با این بمب‌گذاری‌ها را پنهان کند. 
در مارس 2007 و پس از مدت تقریبا سیزده سال از انفجار، دادستانی کل آرژانتین درخواست صدور حکم جلب نه نفر از جمله علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی و علی‌اکبر ولایتی توسط پلیس بین‌الملل را صادر کرد.
اینترپل برای شش تن از این افراد حکم جلب بین‌المللی صادر کرد. این افراد عبارتند از: علی فلاحیان‌(وزیر اطلاعات وقت جمهوری اسلامی)، محسن رضایی‌(فرمانده وقت کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی)، احمدرضا اصغری‌(دبیر سوم پیشین سفارت حکومت اسلامی ایران در آرژانتین)، احمد وحیدی‌(فرمانده سابق نیروی ویژه قدس سپاه پاسداران)، محسن ربانی‌(رایزن فرهنگی پیشین سفارت حکومت اسلامی ایران در آرژانتین) و عماد مغنیه‌(رییس وقت ستاد عملیات ویژه حزب‌الله لبنان). پرونده بمب‌گذاری تروریستی آمیا هنوز باز است.

در میان اهل فرهنگ و هنر شاید فاجعه ترور فریدون فرخزاد، یکی از نمونه‌های منحصر به فرد و رقت باری باشد که عمق دشمنی مقامات ایران با هنر و ادبیات را به نمایش گذاشت. فریدون فرخزاد در 16 مرداد 1371-7 اوت سال 1992در محل سکونتش در شهر بن، بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. قاتلان «شکمش را دریده و زبان و گوش و دماغش را بریدنده بودند.»

یکی دیگر از نمونه‌های ترور نویسندگان به وسیله تروریست‌های حکومت اسلامی در خیابان‌های مسکو پایتخت روسیه،«پل جرج کِلِبنیکوف»، یک روزنامه‌نگار آمریکایی روسی‌تبار بود که در شهر نیویورک متولد شده بود. اما در شهر مسکو توسط نیروهای امنیتی حکومت اسلامی ترور شد. پس از آن‌که مجله بین‌المللی فوربز در مقاله‌ای به قلم او تحت عنوان «آخوندهای میلیونر ایران» برای نخستین بار پرده از ثروت پنهان مقامات حکومت اسلامی در بانک‌های جهانی بر‌داشت،  در تاریخ 9 ژوئیه 2004، در سن ۴۱ سالگی به‌هنگامی که در شامگاه روز جمعه در حال خارج شدن از دفتر مجله بود، با چهار گلوله شلیک شده از یک ماشین در حال حرکت به‌شدت زخمی شد و در بیمارستان درگذشت. اگرچه پرونده این قتل همواره بازماند اما سازمان اطلاعات و امنیت روسیه بعد‌ها عنوان کرد که رد پای دستور شلیک به کِلِبنیکوف را تا تهران پیگیری کرده‌است.

حکومت اسلامی، همواره ترورهایخود را  لاپوشانی می‌کرد اما در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای نتوانست دستان آلوده به خونش را مخفی کند. قتل‌های زنجیره‌ای مجموعه از ترورهای سازماندهی شده فعال سیاسی، فرهنگی، نویسنده و روشنفکر است که همگی در یک وجه مشترک بودند. آن‌ها به حکومت انتقاد داشتند و سکولار و چپ بودند.
این ترورها در دهه هفتاد خورشیدی در داخل و خارج از ایران، به اجرا درآمد که به‌گفته برخی منابع با صدور فتوای روحانیون بلندپایه و توسط پرسنل وزارت اطلاعات در زمان وزارت علی فلاحیان‌(وزیر اطلاعات دوران ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی) و دری نجف آبادی‌(اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) صورت گرفت. 

یک سال بعد از حادثه رستوران میکونوس یک ایرانی به‌نام کاظم دارابی که عضو سپاه پاسداران و سازمان امنیت ایران بود و 4 لبنانی به نام‌های یوسف امین، محمد اتریس، عطاالله عیاد و عباس رحیل توسط پلیس آلمان دستگیر شدند و محاکمه متهمان در ششم آبان‌ماه سال 1372 در آلمان آغاز شد. دادگاه این عده حدود 5 سال و 247 جلسه طول کشید و حدود 9 میلیون فرانک هزینه در برداشت. در جلسات این دادگاه بیش از 170 نفر در دادگاه حاضر شده و در مورد حادثه ترور شهادت دادند. شهادت برخی از این افراد بر علیه حکومت اسلامی و برخی نیز به‌نفع این حکومت بود. دادستان دادگاه برونو یوست و قاضی آن فریچوف کوبش بودند. حکم دادگاه میکونوس در بیست و یکم فروردین ماه سال 1376 صادر شد و طی آن کاظم دارابی از اتباع ایرانی و عباس رحیل تبعه لبنانی به حبس ابد و یوسف امین و محمد اتریس هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به 11 و 5 سال زندان محکوم شدند. در این حکم متهم دیگر نیز به نام عطاالله ایاد تبرئه شد. هم‌چنین از آن‌جا که در جلسات دادگاه مفهومی به نام وظایف ویژه مطرح شده بود که سران حکومت ایران تصمیم‌گیرندگان اصلی آن کمیته بودند، مسئولان وقت حکومت اسلامی ایران، یعنی علی خامنه‌ای رهبر حکومت اسلامی ایران، هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت و علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت متهم به زمینه‌سازی ترور میکونوس شدند.

اخیرا نیز بار دیگر دیپلماسی ترور حکومت اسلامی در اروپا فعال شده است. بنا بر گزارش‌ها یک تیم ترور حکومت اسلامی در سه کشور بلژیک، آلمان و فرانسه بازداشت شده‌اند. یکی از 6 تروریست بازداشت شده دیپلمات ایرانی شاغل در سفارت ایران در وین بوده است. موضوعی که با توجه به‌سابقه همکاری سفارت‌خانه‌ها و کنسولگری‌های حکومت اسلامی ایران با تروریست‌های این حکومت در موارد پیشین تعجب برانگیز نیست. پلیس از این تیم شش نفره ماده انفجاری تی‌ان‌تی و دستگاه انفجاری کشف کرده و به گفته دادستانی بلژیک، برنامه آن‌ها بمب‌گذاری در محل برگزاری کنفرانس یکی از گروه‌های اپوزیسیون در پاریس بوده است.
کشف این تیم و تحقیقات در مورد فعالیت‌های آن‌ها در ماه‌های اخیر، شاید بتواند به پرسش از عاملان و آمران دو ترور در دو اخیر در هلند هم پاسخ دهد. احمد مولا ابوناهض مشهور به احمد نیسی، از فعالان شناخته شده عرب اهوازی یکی از این قربانیان است که 17 آبان سال 96 مقابل منزلش در لاهه ترور شد و دیگری محمد رضا کلاهی است که 24 آذرماه1394 در شهر المیره هلند ترور شد.
با توجه به این‌که کشف این تیم و بازداشت‌ آن‌ها و به‌تازگی کشف ترور یکی از دیگر از فعالین اهوازی در دانمارک و دستگیری یکی از تروریست‌های حکومت اسلامی در این کشور، این احتمال وجود دارد که مسئله ترورهای اخیر حکومت اسلامی در اتحادیه اروپا مطرح شود.
***
در مذاهب نیز ترور مجاز است. برای مثال، در کتاب مقدس نیز به مفهوم ترور اشاره شده است. و در کتاب اشعیاء نبی، باب بیست و هشتم چنین آمده: «... و چون تازیانه شدید، یا خشم عظیم خداوندی بگذرد، از آن پایمال خواهید شد. هر وقت که بگذرد شما را گرفتار خواهد ساخت؛ زیرا که هر روز و شبی خواهد گذشت و فهمیدن آن باعث هیبت و ترس عظیم‌(ترور) شما خواهد گشت.»
معادل واژه ترور در فرهنگ اسلامی‌(در تاریخ طبری) «فتک» است. محمد پیامبر مسلمانان فتوای ترور صادر می‌کرده است.
کسانی که مخاف محمد بودند همگی کشته شدند از جمله:
«عصماء» دختر مروان از زنان یهودی بود که اشعاری بر علیه پیامبر سرود و ترور شد.
«ابو عفک» پیرمردى سال‌خورده از «بنى‌عمرو بن عوف» و مردی بود که با پیامبر مخالفت می‌کرد.‌((مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، بی جا، کتبة الثقافة الدینیه، بی تا) وقتی محمد به مدینه آمد بر علیه او شعر سرود.‌(مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1365، دوم) ‌سالم بن عمیر از قبیله بنى‌نجار بود او را کشت.‌((المغازی، ص 125)
«حیى بن اخطب» و «سلام بن ابى الحقیق» از مخالفان محمد بودند. آیه 51 تا آیه 54 سوره نساء درباره حیى بن اخطب و سلام بن ابى الحقیق و جمعى دیگر از ایشان نازل شد.‌((مجمع البیان، ج 3، ص 93)
«عقبه بن ابی معیط» از مخالفان سرسخت محمد بود.
«لیلة المبیت»، عقبه بن ابی معیط از جمله کسانی بود که محمد را مورد نقد قرار می‌داد. عقبه پس از رسیده محمد به مدینه، اشعاری علیه او سرود.
سرانجام محمد دستور قتل او را صادر کرد. ابن سعد می‌نویسد: «پیامبر(ص) همراه اسیران به‌سوى مدینه مى‌آمد. چون به عرق الظّبیه رسید، به عاصم بن ثابت دستور فرمود که گردن عقبة بن ابى معیط را بزند، عقبه گفت: اى واى بر من، اى گروه قریش، چرا باید از میان همه اسیران من کشته شوم؟ پیامبر(ص) گفت: به واسطه دشمنى‌ات با خدا و رسول خدا(ص). گفت: اى محمد، منت نهادن تو برتر و بهتر است، مرا هم مانند یکى از قوم من قرار بده، اگر آنها را مى‌کشى مرا هم بکش و اگر آنها را رها مى‌کنى مرا هم رها فرماى، و اگر از ایشان فدیه مى‌‌گیرى از من هم فدیه بگیر، اى محمد، چه کسى سرپرست دخترکان و فرزندان کوچک من خواهد بود؟ پیامبر(ص) فرمود: آتش! اى عاصم، او را ببر و گردنش را بزن! عاصم او را پیش انداخت و گردنش را زد. پیامبر(ص) به عقبه مى‌گفت: به خدا قسم، تا آنجا که مى‌دانم مرد بسیار بدى هستى. به خدا و پیامبر او و کتابش کافرى و پیامبر خدا را آزار مى‌دادى، خدا را مى‌ستایم که تو را به قتل رساند و چشم مرا روشن کرد.»‌((المغازی، ص 84 و 85)
بنابراین قتل‌هایی که در زمان محمد و توسط یاران او، کشته شدند، ترور محسوب می‌شود. این قتل‌ها از سر راه برداشتن افرادی است که صرفا با سرودن اشعار و سخن مخالفت خود را با محمد علنی اعلام می‌کردند. یا محمد و علی در طول یک روز صدها تن از اسیران خود را گردن زدند.

اگر می‌خواهیم به ماهیت همه‌جانبه تروریسم حکومت اسلامی پی ببریم بهترین مثال مطالعه کتاب «ترویسم و دولت» است.«ویلیام پرد» نویسنده کتاب «تروریسم و دولت» دوازده ویژگی برای تشخیص تروریسم دولتی برشمرده است که عبارتند از:
1- اقدامات سیاسی دولتی نسبت به مردم خویش برای اعمال تسلط از راه ایجاد ترس که می‌تواند با کنترل اخبار مطبوعات، لغو گردهمایی‌های گروه‌ها، ضرب و شتم، شکنجه، توقیف‌های وسیع، محاکمات ناعادلانه و اعدام‌های سریع تحقق پیدا کند؛
2- حمله مسلحانه قوای نظامی یک دولت به اهدافی از دولت دیگر که در آن شهروندان ساکن بوده و خطر متوجه آن‌هاست؛
3- تلاش در جهت از بین بردن ماموران دولت‌های دیگر؛
4- اشغال نظامی یک کشور، خواه به‌صورت کنترل مستقیم، یا به‌صورت ایجاد پایگاه عملیاتی؛
5- عملیات پنهان به وسیله تشکیلات امنیتی، یا سایر نیروهای یک دولت که در پی بی‌ثبات کردن، یا ساقط کردن دولت دیگر است؛
6- تبلیغات مبتنی بر مطالب نادرست توسط یک دولت با هدف بی‌ثبات کردن دولت دیگر و ایجاد حمایت عمومی از نیروهای هدایت شده در کشور دیگر؛
7- عملیات نظامی، مانورها، یا بازی‌های انجام شده از سوی یک دولت خارج از سرزمین، یا آب‌های سرزمینی آن؛
8- به‌کارگیری و حمایت مزدوران نظامی توسط یک دولت به‌منظور ساقط کردن حکومت کشور دیگر؛
9- حمایت از دولت‌هایی که حق تعیین سرنوشت مردم را نفی می‌کنند؛
10- فروش تسلیحات در حمایت از استقرار جنگ‌های منطقه‌ای با وجود تلاش‌هایی که در جهت یافتن راه‌حل سیاسی صورت می‌گیرد؛
11- انتقال سلاح‌های هسته‌ای توسط یک دولت به سرزمین، آب‌ها، یا فضای هوایی دولت‌های دیگر، یا در آب‌ها و فضای بین‌المللی؛
12- توسعه، آزمایش و به کارگیری سیستم‌های تسلیحاتی فضایی و هسته‌ای و سایر تسلیحات با قدرت تخریبی وسیع که در شرایط اجتماعی کشتار جمعی، یا تخریب محیط زیست را افزایش می‌دهد.

یا برایان میشل جینکینز Brian Michael Jenkins از گزارشگران مشهور در زمینه‌ تروریسم، مقوله‌ تروریسم دولتی را بە‌نام «جنگ نیابتی» تعریف می‌کند و می‌گوید: «کشورهایی که‌ از تروریسم دولتی پیروی می‌کنند، محدودیت‌های جنگ متعارف را شناخته‌، از همین‌رو به‌ استفاده‌ از امکانات سازمان تروریستی که‌ خود آن را بنیاد نهاده‌اند یا حامی مادی آن هستند، را‌غب ترند تا از آن برای تهاجم به‌ دشمن یا برهم زدن ثبات سیاسی و اقتصادی کشور مد نظر، بهره‌‌گیرند.» وی معتقد است که‌ این شیوه‌ تروریسم هزینه‌ کم‌تری نسبت به‌ جنگ متعارف دارد و می‌تواند دشمن را ناکار کرده و در عین حال ارتباط با تروریست‌ها را انکار کند.
حکومت اسلامی ایران از زمان بە‌قدرت رسیدنش، به‌صراحت اعلام کردە است که ‌«هیچ مرز و زبان و نژادی را بە رسمیت نمی‌شناسیم.» این حکومت، «صدور انقلاب اسلامی» را مبنای سیاست خارجی خویش قرار دادە است. برای تصاحب پست‌های مهم مملکتی و هم‌چنین برای گزینش دیپلمات، گزینه‌ تعهد بر تخصص را ملاک انتخاب قرار دادند و در گام اول برای آغاز صدور ایدئولوژی خشونت‌بارشان سپاه‌ قدس را تاسیس کردند. انتخاب این نام برای نیرویی که‌ فعالیت‌های نظامی و تروریستی ایران را، در خارج از کشور به‌عهده گرفته‌ است روشن می‌شود بسیار معنا دار است. عملا می‌بینیم که برای سپاه‌ قدس زمان و نژاد و مرز اهمیتی ندارد. هم‌چنین هر شخص و سازمانی که‌ سیاست تروریستی حکومت اسلامی ایران را قبول داشته‌ باشد با آغوش باز از او استقبال می‌کنند.
حکومت اسلامی با توسل بە رعب، وحشت و ترور، شکنجه و اعدام مخالفانش را سرکوب و از میدان بە در کنند. سپاه‌ قدس از سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های ایران در کشورهای مختلف، به‌مثابه‌ پوششی برای انجام اقدامات تروریستی خود استفاده می‌کند. هر سفارتخانه‌ و کنسولگری حکومت اسلامی ایران و حتی مراکز به اصطلاح مذهبی - فرهنگی آن، بخش ویژەای برای همکاری، طرح‌ریزی، نظارت و انجام عملیات‌های تروریستی اختصاص داده‌ است. حکم ترور در آخرین مرحله‌ بعد از بررسی اطلاعات جمع‌آوری شده در «کمیتە ویژە»، بالاترین مرجع شیعه‌ که‌ ولایت فقیه و یا نمایندگان‌ است، صادر می‌شود.

تروريسم از زوايای مختلف حقوقی، سياسی و جرم‌شناختی مورد توجه انديشمندان قرار گرفته است. سياست‌مداران سعی دارند تا تروريسم را پديده‌ای سياسی دانسته و آن را شامل خشونتی بدانند که در صدد ايجاد رعب و وحشت در جامعه می‌باشد. حقوق‌دانان آن را از نظر حقوقی تعريف می‌نمايند و جرم شناسان نيز عناصر جرم‌شناختی و علل آن را مورد توجه قرار می‌دهند. تا به حال بيش از 100 تعريف رسمی و آکادميک از تروريسم ارائه شده است؛ اما هيچ‌کدام جامع و مانع به نظر نمی‌رسد.
از نظر لغوی، تروريسم از کلمه ترور‌((terror گرفته شده که در زبان فرانسوی به‌معنای خوف و وحشت است و تروريسم به‌معنای هراس‌افکنی، وحشت‌افکنی يا دهشت‌افکنی می‌باشد. اما در اصطلاح تعاريف متعدد و گوناگونی از تروريسم ارائه شده است.
به این ترتیب، هيچ توافق کلی روی تعريف واحد از تروريسم وجود ندارد؛ ولی تروريسم همراه با خشونت يا تهديد به خشونت يک پديده معنادار و حامل پيامی است. جنبه خشونت‌آميز تروريسم بر هيچ‌کس پنهان نيست. در اين ميان، حکومت اسلامی ایران و در سال‌های اخیر گروه موسوم به «دولت اسلامی عراق و شام»‌(داعش) بيش از دولت و از هر گروهی ديگر دست به‌خشونت زده‌اند. آن‌ها، زشت‌ترين، غيرانسانی‌ترين و خشن‌ترين و حشیانه‌ترین چهره کریه‌ خود را به نمايش گذشته‌اند. حکومت اسلامی ایران، از اين‌گونه اعمال غيرانسانی‌شان کم‌ترین ابايی ندارند و گاهی خشونت‌هایشان را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند تا سبب ارعاب و وحشت بيش‌تر عموم شوند.
بنابراین، تروريسم به‌دنبال «اهداف سياسی، مذهبی يا ايدئولوژيکی» خود است. البته، ناگفته نماند اين اهداف سياسی بيش‌تر در قالب «مذهب و ايدئولوژی دینی» توجيه‌پذير بوده و دنبال می‌شوند. به‌عبارت ديگر، دولت‌ها و گروه های مذهبی، به اعمال تروريستی‌شان جنبه جهادی و تقدسی داده و به دنبال اهداف دينی و ايدئولوژيکی خود؛ به‌ويژه آن‌ها، حتی کودکان را نیز به اهداف ترویستی خود آلوده می‌کنند.
بعد از حادثه يازده سپتامبر 2001 و حمله نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا به مراکز طالبان در افغانستان و سپس عراق و لیبی و سوریه و یمن، ترویسم دولتی و غیردولتی بیش از پس فعال‌تر شدند و تاکنون جان صدها هزار انسان را در این کشورها و حتی در کشورهای امن اروپایی گرفته‌اند. میلیون‌ها انسان را از خانه و کاشانه‌شان رانده و آواره کرده‌اند. هنوز هم ما به‌طور روزانه خبر ترورهای تکان دهنده ترور در این کشورها می‌شنویم و فیلم‌های آن‌ها را در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم.
تروریسم هر طوری تعریف و توصیف بشود در هر شکلی وحشت و مرگ را در خود حمل می‌کند و از نظر مطالعه علمی، این واژه مشکل بزرگی در تعریف خود دارد.
تروریسم برای نخستين بار در امپراتوری روم و در سال 1793 میلادی در فرانسه و در حکومت اسلامی ناسیونالیستی و مذهبی آسیا و آفریقا، تـرور شکل رسمی و علنی را به‌خود گرفت و تا امروز به اشکال گوناگون با انگیزه‌های ایدئولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی به حیات خود ادامه داده است.
به‌عقیده برخی کارشناسان و مورخین تروریست لقبی است که دولت آن را به‌وجود آورده استاز نظر دولت تروریست کسی است «جنایت‌کار» عامل اعمال غیرقانونی، در حالی‌که «دولت نماینده‌گی از نظم، قانون و انحصار قانونی قهر می‌کند.» یک عده محققان نیز تروریسم را حاصل مدرنيته و جهانی شدن کتاپیتالیستی گفته‌اند
تروریسم تمام خشونت، کشتار، بیرون راندن افراد به زور از مسکن‌شان، تجاوز و هتک حرمت که جهت تسلیم شدن دشمن به‌شکل دسته‌جمعی سازمان‌دهی شده باشد. برای مثال در سال 1949، ارتش اسراییل به‌خاطر گرفتن خاک‌های فلسطین قریه «دیر یاسین» را کاملا ویران کرد و توسط بلندگوها که در بالای کامیون‌ها جابه‌جا کرده بود به مردم اعلان می‌کرد اگر خانه‌هایشان را ترک نکنند سرنوشت شما مانند همین قریه می‌شود. یا حکومت اسلامی در سال‌های نخست انقلاب 57، گروه‌های ترور زیر امر ملاحسنی امام جمعه ارومیه و نماینده خمینی، مردان روستاهای مردان قارنا و ایندرقاش و... را کشتار کرد تا زهرچشم از مردم کرد بگیردند. هم‌چنین تجاوز به حرمت هزاران زن و مرد از طرف صرب‌ها در بوسنی در سال 1995، خود نوع تروریسم جهت تسلیم‌شدن اقلیت مذهبی مسلمان بود.
تروریست‌ها اهداف را طوری تعین می‌کنند که تاثیرات روانی عملیات‌هایشان بیش‌تر از تلفات آن باشد. بنابراین تروریسم را نباید با قتل‌عام یکی گرفت. اما حکومت اسلامی ایران مرتکب هر دوی این جنایت علیه بشریت شده است. خمینی هم‌زمان با صدور فرمان قتل‌عام رندانیان سیاسی اسیر در زندان‌های حکومت اسلامی در سال 67، فرمان ترور سلمان رشدی نویسنده آیا کتاب «آیات شیطانی» را صادر کرد. احتمالا خمینی می‌دانست که جوخه های ترور آن نی ماتوند سلمان رشدی را در لندن ترور کنند اما پیام صریح آن به نویسندگان، روزنامه‌نگاران، هنرمندان و فعالین سیاسی جامعه ایران بود که در حاکمیت حکومت اسلامی، نباید دست از پا خطا کنند و حتی در خارج کشور. چندی پیش یکی از سفرای حکومت اسلامی که محل خدمتش اتریش بود در حالی در آلمان دستگیر شد که نیم کیلو مواد منفجره و فیلتر انفجاری آن را به یک زن و شهر ایرانی داده بود که در یک نشست یک از گروه‌های اپوزیسیون حکومت اسلامی در پاریس منفجر کنند. یا تروریست‌های حکومتی اسلامی حدود دو سال پیش در هلند دو نفر را ترور کردند و اخیرا نیز یکی از تروریست‌های حکومت اسلامی در دانمارک دستگیر شد. همه این اعمال نشان یم دهد که حکومت اسلامی ایارن ماهیت حکومت ترور و حشت و کشتار است و این ماهیت تغییر پیدا نمی‌کند مگر این که کلیت آن از بین برود.
***
یک مسئله مهم درباره ترورهای داخل و خارج کشور حکومت اسلامی، به ویژه درباره قتل‌های زنجیره‌ای دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب حکومت اسلامی، سعی کرده‌اند خود را از این جنایت مبرا سازند. در بررسی این قتل‌ها، جناح‌های درون حکومتی سعی کردند آن را به‌دیگری نسبت دهند و خود را تبرئه کنند. در حالی که کلیت حکومت اسلامی ایران و با همه جناح‌بندی‌های درونی‌شان، دست در دست هم انقلاب مردم را به‌شکل وحشیانه‌ای سرکوب و انقلایبون «غیرخودی» را کشتار کردند و دست‌کم در همه سرکوب و کشتارهای دهه نخست حکومت اسلامی و تا روزی که خمینی زنده بود شریک بودند. در این سال‌ها نیز به‌محض این که حکومت در معرض خطر گرفته هر دو جناح متحد شده‌اند تا مخالفین خود را سرکوب کنند. سال‌‌هاست که برخی عناصر و عوامل شناخته شده حکومت اسلامی، مانند گنجی، نبوی، مهاجرانی‌(وزیر ارشاد دولت خاتمی»، به خارج کشور آمده‌اند اما آن‌ها در مورد قتل‌های زنجیره‌ای و هم کشتار چندین هزار زندانی سیاسی در سال 1367 به فرمان خمینی، مهر سکوت بر لب زده‌اند و حرف زدن به‌ویژه در این دو مورد، خط قرمزشان است. چرا که شاید پای خودشان نیز به میان کشیده شود.
لازم به یادآوری است که محمد خاتمی قبل از این که به ریاست جمهوری حکومت اسلامی برسد کتابی به‌نام «بیم موج» نوشته است در حال حاضر، نویسندگان سکولار خطری برای حکومت ما نیستند اما آن‌ها، هموازه جاده صاف کن دشمن و امپریالیسم هستند. حال چنین آدمی در راس حکومت وحشت و ترور و اعدام و سنگسار قرار می‌گیرد و وظیفه دارد حافظ این حکومت باشد می‌تواند از این ترورها مبرا باشد؟ چرا او به‌نامه‌های خانواده‌های جان‌باختگان جواب نداد؟ چرا مسئولیت همه قتل ها را به عهده نگرفت؟ چرا تاکنون که گفته می‌شود محدودیت‌هایی برای او ایجاده شده است در این‌باره، هم چنان سکوت کرده است؟
برخی از حکومت‌‌ها به‌‌خاطر تجارت و مبادلات بازرگانی با حکومت اسلامی، از ترور مخالفان ایرانی به‌دست سپاه‌ قدس چشم بسته و از تحقیق و پی‌گیری در مورد این پرونده‌ها جلوگیری کردەاند. اما دادگاه‌ فرانسه، میکونوس آلمان و آرژانتین به‌طور رسمی با ارائه‌ مدارک و مستندات کافی، تروریست بودن سران حکومت ایران را ثابت کرده‌ و نگذاشته‌اند که‌ ایران بە آسانی از معرکە نجات پیدا کند. اما آن‌ها نیز سرانجام با آزادی تروریست‌های حکومت اسلامی، به معاملات تجاری و سیاسی و نظامی خود با حکومت اسلامی ادامه داده‌اند. به‌طوری که در آن سال‌ها شیخ‌ حسن روحانی در این رابطه‌ که‌ هنوز سایه‌ قطعنامه‌ دادگاه‌ میکونوس، بر ارتباطات خارجی کشورش سنگینی می‌کند، می‌گوید: «این میکونوس است که‌ از کمک‌های اتمی کشور‌‌های اروپایی به‌ ایران جلوگیری می‌کند.»‌(امنیت ملی و دیپلماسی هستەای، حسن روحانی)
واقعیت این است که چشم بستن حکومت‌های غربی به‌ اقدامات تروریستی حکومت اسلامی ایران، سران و نهادهای این حکومت را تبه‌کارتر کرده‌ است. برای نمونه‌ «سید حسین موسویان» که‌ در زمان وقوع ترور رهبران حزب دمکرات و برگزاری دادگاه‌ میکونوس در آلمان، سفیر حکومت اسلامی ایران بود و از این جنایت سازمان‌یافتە خبر داشت، اکنون‌‌ سال‌هاست کە در آمریکا در امنیت کامل زندگی می‌کند و در مورد ترورهای حکومت اسلامی، کلامی به زبان نمی‌آورد.
ترور بخشی از ماهیت و سیاست کلان و بنیادین روابط خارجی حکومت اسلامی ایران است و غیر از ترور مخالفین خود، مهم‌ترین وسیله‌ آن برای توسعه‌ قدرت و اعمال نفوذ در خاورمیانه‌ و کشور‌های اروپایی و آمریکا است.

شنبه سوم آذر 1397 - بیست و چهارم نوامبر 2018