۱۳۹۴ فروردین ۳۱, دوشنبه

عزت إبراهیم الدوری و ویتو کورلئونه
 
 

این بحث در مورد «عزت ابراهیم الدوری» رئیس حزب بعث و معاون صدام حسین است که می‌گویند ۱۷ آوریل ۲۰۱۵ در حوالی اربیل(در کردستان عراق) کشته شده‌است. عزت ابراهیم در تمام این سالها مانند «ویتو کورلئونه» Vito Corleone شخصیت داستانی فیلم پدرخوانده برای جلوگیری از به پایان رسیدن خود به پشت صحنه رفت و از نظرها غایب شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همیشه یک چشم‌تان باید به طرف مجوس‌ها باشد
عزت ابراهیم مرا بی‌اختیار بیاد داماد صدام، «حسین کامل حسن المجید» مسئول گارد ویژه حکومت بعثی می‌اندازد که به همراه برادرش که او نیز داماد صدام بود و رغد و رعنا(دختران صدام) و... ۱۷ مرداد ۱۳۷۴ به اردن گریختند.
حسین کامل حسن المجید که از طرف آمریکایی‌ها «صندوق اسرار صدام» لقب گرفت، با ورود به اردن در یک مصاحبه اعلام داشت که خواستار سرنگونی رژیم صدام‌حسین است.
چندی نگذشت که آن دو را با وعده و وعید به عراق کشاندند و جمعه ۱۳۷۴/۱۲/۴ در یک میهمانی گلوله‌باران کردند.
البته کمی پیشتر از قول «رغد» و «رعنا» دختران صدام اطلاعیه دادند که ما همسران سابق را طلاق داده‌ایم و آنان بر ما حرام هستند.
روز واقعه تلویزیون بغداد اعلام کرد: «حسین کامل حسن و برادرش صدام کامل حسن توسط عشیره آل‌ عبدالغفور، آ‌ل‌ بومجید و آل‌ بوسلطان، کشته شدند»
برگردیم به آنچه در آغاز گفتم.
حسین کامل حسن المجید بعد از داستان کویت، در یک سخنرانی برای افسران ارتش عراق (که روزنامه قادسیه درج کرد) با صراحت گفت: همیشه یک چشم‌تان باید به طرف مجوس‌ها و عجم‌های نابکار یعنی ایران باشد. فراموش نکنید که هر حکومتی با هر اسم و هر ادعایی که بعد از آخوندها هم روی کار بیآید موضوع عوض نمی‌شود. آنان دشمنان ما بوده و خواهند بود.
وی همین را در جلسه‌ای عمومی که در یک اقدام بیسابقه بخشی از آن در تلویزیون بغداد پحش شد و عزت ابراهیم هم در آن شرکت داشت تکرار کرد و یادم هست وی (عزت ابراهیم) سرش را به‌ علامت رضا تکان می‌داد. جالب اینجاست که عزت ابراهیم پیشتر شماری از هواپیماهای عراق را به طرف ایرانی سپرده بود و حرف حسین کامل حسن المجید عجیب و غریب می‌نمود.
(داستان کویت اشاره به حمله ارتش عراق به کویت و اشغال آن است. زمان صدام، ۱۱ مرداد ۱۳۶۹)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیامهای ایدئولوژیک مرد سبیل قرمز
عزت ابراهیم که به مرد سبیل قرمز مشهور بود و صدام نمی‌دانم چرا وی را «بُت» خطاب می‌کرد، از نسل خاندان عباسی بود. در پیام تسلیتی که به مناسبت اعدام صدام صادر کرد و فایل صوتی آن با صدای خودش پخش شد، از خود با عنوان «المعتز بالله» که لقب یکی از خلفای عباسی است یاد کرد.
وی در مقاله‌ای که در سال ۱۹۸۵ میلادی در روزنامه «الثوره» به چاپ رساند، خطاب به صدام نوشت: «اگر محمد(ص) خاتم الانبیاء نبود قطعاً می‌گفتیم که تو خاتم الانبیاء هستی.»
... 
در سالهای اختفا چندین «پیام ایدئولوژیک»(پیامهای ویدیویی) از عزت ابراهیم منتشر شد که در یوتیوب موجود است و تماماً با آیات قرآن آغاز می‌شود و لابلای پیام هم بارها به دین مبین و مقولاتی این چنین اشاره می‌کند.
پیام ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱ با آیه
پیام سال ۲۰۰۹ با
پیام‌ ۲۳ جولای ۲۰۱۳ با آیه
و پیامی دیگر با آیه
آغاز شده‌است.
(با کلیک روی آیات فوق می‌توان پیامهای وی را دید)
تعابیر زیر را هم که به مقاومت و مجاهدت و ایستادگی و قهرمانی اشاره دارد، بارها در پیامش تکرار می‌کرد:
أیها المجاهدون المؤمنون الصابرون المرابطون
یا أبطال المقاومه المسلحه
یا فرسان المقاومه فی عراق العروبه
یا جماهیر أمتنا الثائره المجاهده
یا أبناءَ شعبنا العراقی الصابر المجاهد
یا أبناءَ أمّتنا العربیه والإسلامیه و...
...
لینک ویدیویی یکی از پیامهای او را در پانویس گذاشته‌ام که به محمد باقر مجلسی و به ابو لؤلؤه قاتل حضرت فاروق(عمربن خطاب) اشاره دارد و اینکه وی مجوس و ایرانی است. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیش به سوی سرنگونی ائتلاف ایرانی- صفوی
در ۴ پیامی که از او گوش کرده‌ام حدود سی مرتبه حکومت صفوی را (که منظورش رژیم جمهوری اسلامی و امثال نوری المالکی است) درست با تعبیراتی که سخنگوی داعش (أبی محمد العدنانی) به کار می‌بُرد اسم می‌بَرد، «للعدوان الامریکی-الصهیونی-الصفوی» و از این قبیل...
...
عزت ابراهیم در پیام ویدیویی آوریل ۲۰۱۲ که به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد تاسیس حزب بعث عراق انتشار یافت، با اونیفرم سبز زیتونی ظاهر شد و به کشورهای غربی و ایران اعلان جنگ داد. دولت عراق را «همدستان مغول ها» نامید و از همه «نیروهای اسلامی و ملی عراق» خواست که برای سرنگونی دولت بغداد(ائتلاف ایرانی- صفوی) به پا خیزند.
...
پس از حمله سال گذشته داعش به استان‌های غربی و شمالی عراق که عزت ابراهیم در آن بی نقش نبود، چندین و چند گروه از جمله گروه جنگجویان نقشبندیه، جیش الفاتحین، جیش المجاهدین، جبهه الجهاد و التغییر، جماعت انصار السنه و جنبش اسلامی مجاهدین عراق وفاداری خود را به وی اعلام کردند.
یادآوری کنم که قبل از سقوط موصل؛ عزت ابراهیم در پیامی از یک حادثه مهم صحبت کرد و مژده داد که عنقریب اتقاق بزرگی روی خواهد داد. بعداً گفته شد که وی در فرماندهی عملیات موصل و سقوط این شهر نقش محوری داشت و هسته اصلی ائتلافی بود که داعش بر آن سوار است...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عزت ابراهیم هوای داعش را داشت
عزت ابراهیم الدوری که گفته می‌شود خیلی هوای داعش را داشت، در منطقه حمرین(در نزدیکی چاههای نفتی علاس)، در استان صلاح الدین که با اربیل فاصله چندانی ندارد کشته شده و این سئوال پیش می‌آید که او آنجا در اقلیم کردستان چه کار می‌کرد؟
آیا مسعود بارزانی، امثال عزت ابراهیم را هم در اقلیم پناه داده تا از آنها به عنوان برگه فشار علیه بغداد و تضعیف حکومت مرکزی استفاده کند؟
آیا راست است که بسیاری از گذرگاه‌های کردستان به موصل در اختیار نیروهای حزب بعث و افراد نزدیک به داعش گذاشته شده بود و از همین‌رو شهر موصل به آسانی به دست داعشیان ‌افتاد؟ 
...
اگرچه در سال ۱۹۹۶ بارزانی با بعثی‌ها علیه حزب اتحاد میهنی کردستان روی هم ریخت اما از آنجا که کُرد(مسعود بارزانی یا هر کرد دیگر) امکان ندارد بتواند یک بعثی را کنار خود تحمل کند، بی‌تردید استفاده از آنها برای رسیدن به هدفی دیگر است.
...
عراق؛ که گذرش از پادشاهی به جمهوریت و رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث با فراز و نشیب بسیار همراه بوده‌، یکی از پیچیده‌ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای خاورمیانه است. 
اگرچه دوران حزب بعث تلخ‌ و خون‌بار و با استبداد رأی همراه بود اما نمی‌توان براحتی در باره آن قضاوت کرد.
امثال عزت ابراهیم در حزب بعث با همه نقاط منفی که داشتند میهن پرست بودند و قابل مقایسه با تحت الحنک بندان زیر ریش و کسانی چون مالکی و حکیم و مقتدی صدر نیستند.
...
وقایع اتفاقیه ما را با این پرسش مهم روبرو می‌سازد:
آیا واقعاً تجاوز ایالات متحده به عراق یا افغانستان به دموکراسی خدمت کرد؟
 
پانویس
الخطاب الکامل لعزه الدوری
 
در این رابطه
...
سایت همنشین بهار

جان بولتون: اسرائيل یا باید خود را با ایران اتمی وفق دهد یا در کوتاه ترين زمان به تهران حمله کند

جان بولتون: اسرائيل یا باید خود را با ایران اتمی وفق دهد یا در کوتاه ترين زمان به تهران حمله کند 
 88531_180.jpg
به گزارش «انتخاب» به نقل از بوستون هرالد، بولتون درباره تصمیم روسیه برای ارائه سامانه موشکی اس-سیصد به ایران گفت: این تحول مهمی است. پوتین به جهانیان نشان داده است که از نظر راهبردی در حال پیشرفت است و نفوذ آمریکا در حال افول است. این حاصل اقدامات دولت کنونی آمریکاست که چارچوب توافقی با ایران را موفقیتی بزرگ ارزیابی می کند.
وی افزود: این تسلیحات سیستم های موشکی هوشمند ضد هواپیما هستند. تحویل آنها به ایران به مدت پنج سال به تعویق افتاده بود و این بیشتر به خاطر درخواست بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل بود. به نظرم زمانی که این سامانه موشکی به طور کامل ارسال و عملیاتی شود آنگاه می تواند حمله هوایی اسرائیل بر ضد برنامه اتمی ایران را متوقف سازد.آنها حتی می توانند به طور عمده هواپیماهای رادار گریز چون هواپیمای استیلث را که حتی اسرائیل از آن بهره مند نیست، هدف قرار دهد.
بولتون در ادامه گفت: به نظرم در حال حاضر اسرائیل باید یا خود را با یک ایران اتمی وفق دهد، زیرا آنها خواه توافق امضاء شود و یا نشود در حال رسیدن به تسلیحات اتمی قرار دارند و یا اینکه باید به فوریت و در کوتاه ترین زمان درباره حمله به برنامه اتمی ایران تصمیم گیری کند. اسرائیل در تاریخ خود سابقه دو بار حمله به مراکز اتمی کشورهای معاند خود را دارد. تصمیم گیری در این رابطه به خود اسرائیل مربوط می شود، زیرا تحت حاکمیت اوباما، آمریکا کاری در این رابطه صورت نخواهد داد. بنابراین این موضوع به خود اسرائیل بستگی دارد تا این کار را در کوتاه ترین زمان ممکن صورت دهد.
سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل در پاسخ به این سوال که آیا قصد حضور در انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکارا دارد یا نه ؟گفت: من تمام تلاش خود را می کنم اما برنامه زمانی خاصی در نظر ندارم و به نظرم ما شاهد عرصه گسترده ای از حضور نامزده های جمهوری خواه هستیم. به نظرم نظر سنجی ها نشان می دهد که رای دهندگان درباره موضوعات مورد علاقه خود بسیار پراکنده و دچار تفرقه هستند.
وی افزود: لازم است که اجازه بدهیم تا اوضاع پیش برود و به نظرم این بهترین گزینه برای حزب است. ما پیش از این می دانستیم که چه کسی نامزد حزب دمکرات خواهد بود. اجازه بدهیم تا نامزده های جمهوری خواه با هم رقابت کنند و برخی مبارزات به پایان برسد و ببینیم که چه افرادی تصمیم می گیرند که وارد رقابت نشوند. من احساس فشار از طرف زمان ندارم. به نظرم مهم است که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به خوبی این موضوع را درک کنند که نخستین وظیفه رئیس جمهور حفاظت از کشور است.

.)La guerre saoudienne contre le Yémen et l’alliance des opportunistes

|
20 avril 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

Depuis une semaine se déroule devant nos yeux une guerre destructrice menée par l'Arabie saoudite et ses alliés contre un pays voisin, le Yémen. Un pays pauvre...mais important sur le plan géopolitique. Cette guerre vise à détruire les infrastructures du pays et surtout son armée. La plupart des "alliés" sont loin du Yémen. Quel est leur intérêt d'envoyer leurs avions de chasse bombarder le territoire d'un pays contre lequel ils ne sont pas en guerre ? Que cherche réellement l'Arabie saoudite ? Pourquoi cette guerre contre son voisin du Sud ?



Ces lignes tentent de répondre à deux questions principales mais, auparavant, je souhaite exprimer mon dégoût pour les mensonges diffusés par la plupart des médias. Une nouvelle fois, l’opinion publique est victime d’une manipulation médiatique mensongère. Sans être exhaustive, cette manipulation peut être résumée en plusieurs points :

1) Les Houthis au Yémen sont-ils chiites et quelle est la vérité historique sur ce point ?



Les Houthis sont partisans de Zaid Ibn Ali, considéré comme le cinquième imam chez les musulmans chiites et c’est pourquoi, depuis des siècles, ils sont appelés les Zaydites. Une partie des enseignements religieux dans lesquels s’inscrivent leurs convictions se trouve chez les Sunnites. Les Zaydites par exemple ne partagent pas avec les chiites majoritaires ( duodécimains) le grand principe du retour du douzième imam disparu vers 873 (Al-Mahdi). Leur approche sur les 3 premiers Califes qui ont dirigé la communauté musulmane après la mort de prophète Mohammed est différente de celle des chiites musulmans majoritaires, ils ne croient plus au besoin de la présence d’une autorité religieuse chiite pour tous les chiites dans le monde. Pour eux, dans chaque pays, on peut choisir un imam pour la communauté. D’autres points peuvent être avancés pour expliquer que les Zaydites ne sont pas tout à fait des chiites même s’ils partagent avec ceux-ci la croyance de l’importance de la place accordée à la famille d’Ali ( quatrième Calife et cousin de prophète ).

Le nom Houthis (Zaydites) est très récent dans l’histoire du Yémen. C’est en 2001 que ce nom est utilisé par les médias et il s’agit alors de désigner les partisans de Hussein Badreddin AL-Hoithi. D’autre part, les Zaydites ont gouverné le Yémen à partir de 898. C ’est avec l’arrivée des militaires en 1962 et la création de la république arabe du Yémen, que le pouvoir de l’Imamat des Zaydites a connu sa fin.

2) les Houthis sont-ils hostiles au régime saoudien et aux monarchies du Golfe parce qu’ils sont alliés de l’Iran ?



Dans les années 60, l’Egypte de Nasser a envoyé ses troupes au Yémen pour donner un coup de main aux insurgés républicains qui voulaient abattre le régime de l’Imamat dirigé depuis des siècles par les Zaydites. Ce régime était basé sur un système tribal féodal et rétrograde. Les Zaydites (aujourd’hui les Houthis) ont combattu les troupes de Nasser avec l’aide militaire saoudienne, ils étaient les principaux alliés de la monarchie saoudienne contre le nationaliste arabe de Nasser. Oui, pour la monarchie saoudienne, les amis et alliés d’hier sont les ennemis d’aujourd’hui. Les Houthis, quant à eux, n’ont pas changé depuis les années 60 dans leurs croyances religieuses. Les intérêts et les alliances saoudiens ne sont plus les mêmes, c’est bien ça qui change dans les rapports entre les deux parties. Que cherchent les Houthis ? Deux choses : avoir un allié régional et avoir leur place dans un nouveau système politique yéménite. Il faut reconnaitre que, depuis les années 60, les Zaydites (Houthis) et leurs régions sont complètement ignorés et marginalisés par le pouvoir central à Sanaa.

L’Iran est le seul pays qui leur apporte son soutien pour des raisons sans doute géopolitiques. En tant que puissance régionale importante et montante, l’Iran cherche à s’assurer la présence d’acteurs régionaux à ses côtés et non d’adversaires, c’est une approche politique et pragmatique de sa part.

3) Le président Mansour Hadi est le seul qui représente la légitimité au Yémen.



Revenant sur les événements de contestation contre le régime du Président Ali Saleh de 2011 à 2013, l’objectif de cette révolte très populaire dans laquelle les Houthis étaient très mobilisés est de renverser le régime en place depuis 1978. Néanmoins l’Arabie saoudite, sous la bannière du conseil de coopération du Golf (CCG) est intervenue pour proposer de remplacer Ali Saleh par le vice-président ( Mansour Hadi), la durée du mandat étant fixée à 2 ans. Pendant cette période, un dialogue inter-yéménite dirigé par Mansour Hadi doit préparer et mettre en place un autre régime politique dont les bases doivent être acceptées par les différents partis dont Ansarollah (Parti politique des Houthis). L’objectif saoudien est double : d’un côté, éviter l’arrivée au Yémen d’un régime politique hostile à la politique régionale de la monarchie saoudienne et, de l’autre, maintenir ce pays dans le jardin arrière de l’Arabie saoudite sur le plan géopolitique, un peu comme ce fut le cas pendant longtemps de certains pays d’Amérique latine vis à vis des U.S.A.

Depuis deux ans , les partis yéménites sont en dialogue sur les bases de l’initiative saoudienne sans arriver à un accord. Sur place, les Saoudiens ont mené une politique renforçant leurs alliés comme le président Hadi ,le parti de la réforme ( Section des Frères musulmans au Yémen) et une partie des tribus yéménites. Cette politique de soutien logistique (armes et financements) visait l’affaiblissement des Houthis et d’autres mouvements comme le parti de l’ex-président Ali Saleh. Situation inacceptable pour les Houthis qui les a poussés à prendre le pouvoir par les armes. Ils sont arrivés à contrôler la capital Sanaa mais cette prise de pouvoir ne concernait pas l’ensemble du territoire yéménite. La partie du sud du pays étant restée en dehors de leur contrôle, ils ont projeté de continuer leur avancée territoriale et, depuis lors, les combats n’ont pas cessé contre leurs opposants soutenus par l’Arabie saoudite. L’intervention de l’Arabie et de ses alliés vise à renverser la réalité favorable militairement aux Houthis et à leur principal allié l’ex-président déchu Ali Saleh car ce dernier contrôle encore l’essentiel des unités de l’armée yéménite. Il s’agit donc de créer une nouvelle réalité qui ramène le Yémen sous le contrôle total de la monarchie saoudienne.

Les alliés de l’Arabie saoudite dans la tempête décisive (nom donné à l’agression saoudienne) sont tous sans exception des alliés hypocrites opportunistes, leurs intérêts sont financiers ou géopolitiques. Pour certains, l’aide financière saoudienne explique leur adhésion, pour d’autres, l’objectif d’une nouvelle alliance régionale large est d’être présents. Ces pays sont La Jordanie, l’Egypte, les Emirats arabes, le Qatar, le Bahreïn, la Turquie, le Pakistan, le Soudan, le Maroc et les différents mouvements de frères musulmans derrière lesquels se trouvent évidement les Etats Unis qui ont affiché leur soutien logistique aux bombardements.

La guerre au Yémen cache la confrontation entre l’Arabie saoudite et l’Iran, deux pays qui se trouvent chacun dans une alliance régionale différente et qui tentent de renforcer leur influence au Yémen. dont la place géographique Contrôlant le détroit de Bab AL-Mandeb , passage obligé vers le canal de Suez, le Yémen peut menacer le passage d’une partie importante du commerce mondial dont 40% de l’exportation pétrolière des pays du Golf.

L’offensive saoudienne a permis de mettre en place une alliance composée par des acteurs dont certains ont été en désaccord sur certains dossiers régionaux comme ceux de la Syrie et de l’Irak. Quant au Soudan, la Turquie et le Qatar, ces pays représentent un grand soutien aux groupes islamistes malgré le fait qu’ils ne partagent pas la même approche avec l’Arabie saoudite et l’Egypte vis-à-vis des mouvements islamistes comme les frères musulmans.
Une autre recomposition régionale et internationale est possible et souhaitée par les Américains. Il s’agirait de repositionner les forces en place dans la région et d’accorder une place au Frères musulmans en créant une alliance plus large. Les Etats Unis ne sont pas hostiles à l’arrivée au pouvoir des mouvements islamistes dits modérés tels que les frères musulmans, comme ils l’ont déjà montré lors des expériences tunisienne et égyptienne. Ils ont échoué en Syrie à renverser le régime du président Assad qu’ils n’ont pas pu abattre malgré tous les soutiens apportés par les pays de la région et les puissances internationales. La défaite amorcée en Irak de l’Etat islamique (Daêch) les amène à revoir de nouveau leur stratégie et ils ont donc besoin d’une grande alliance comme celle qui s’est organisée pour le Yémen et qui serait plus prometteuse pour faire face à l’axe regroupant l’Iran, la Syrie, l’Irak officiel, Hezbollah au Liban et certains organisations palestiniennes.

La guerre au Yémen, de par la configuration géographique, est une guerre géopolitique. Les Yéménites ont toujours su résister aux envahisseurs, c’est une réalité de l’histoire que la force des pétrodollars des monarchies du golfe ne suffit pas à modifier. L’hésitation saoudienne à lancer une agression terrestre prouve les craintes saoudiennes de se retrouver dans un nouveau brasier régional et ces craintes sont renforcées par l’absence de candidats prêts à mener des troupes au sol.

Source : Investig’Action

درا شهدوست زهی را با چهارگلوله در بدنش از وزارت اطلاعات تحویل گرفتیم

درا شهدوست زهی را با چهارگلوله در بدنش از وزارت اطلاعات تحویل گرفتیم

ب

1درا شهدوست زهی جوانی 23 ساله از روستای نصیرآباد شهرستان سرباز در تاریخ 19/4/2010 (۳۰فروردین ۱۳۸۹) روز سه شنبه بعد از نماز عصر به همراه دوست و فامیلش ایوب بهرامزیی دم درب مغازه خود نشسته بودند که متوجه میشوند افرادی لباس شخصی که با ماشین وزارت اطلاعات بودند
آنها را زیر نظر دارند سپس نزدیک آمده و ایوب را به زمین می اندازند و بازداشتش می کنند، درا که این وضعیت را می بیند فرار میکند و ماموران هم دنبالش می افتند و در حیاط خانه اش نه دورتر، بدون اینکه اسلحه ای داشته باشد از پشت به وی شلیک می کنند که به شانه اش می خورد و چند قدم جلوتر می افتد، خانواده می خواهند مانع بردنش بشوند اما با تهدید که «اگر جلوتر بیایید شلیک می کنیم» مواجه می شوند و در حالی که درا زخمی و بیهوش بوده مثل یک کیسه آرد در جعبه ماشین می اندازند و ایوب را هم در همان خودرو با یک پتو پیچیده با قنداق تنفگ مورد ضرب و شتم قرار داده و هر دو را می برند.
با وجود پیگیری های شبانه روزی خانواده و پاس دادن مسوولان از چابهار تا زاهدان و جوابشان که حالش خوبه توی بیمارستان هست، بعد از 13 روز جنازه درا را در سردخانه ایرانشهر در حالی که پنج تیر از فاصله خیلی نزدیک به بدنش اصابت کرده است پیدا می کنند. وقتی خانواده پیگیر اینکه چرا بهش شلیک کردید می شوند، جواب دادند که به ما گزارش شده که خیلی آدم خطرناکیه و اسلحه و مهمات داشته و در مورد سؤالی که وقتی زخمی و بیهوش توی دست خود شما بوده، چرا باید چهار گلوله دیگر از فاصله ای نزدیک بهش شده باشد؟! اما با گذشت پنج سال تا کنون هیچ جوابی از هیچ مسوولی نشنیده ایم. و هیچ کس نمی داند که چرا یک زندانی که در دست دولت بوده باید 4 گلوله به بدنش اصابت کردهب اشد و جسدش را بدون هیچ توضیحی در سردخانه تحویل دهند.
ایوب بهرام زهی هم بعد از این دستگیری بدون هیچ حکم و دادگاهی در سلولهای اطلاعات یک سال زیر شکنجه قرار میگیرد و بعد از آن به زندان زاهدان منتقل می شود که بعد از بیش از سه سال وبا 16 زندانی دیگر انقامجویانه سحرگاهان بدون اطلاع خانواده اعدام می شود و جنازه نیز به خانواده سپرده نمی شود تا شعائر دینی آن اقامه شوند.
درا جوانی بسیار مهربان و دیندار و اجتماعی بود ودر تمام زندگیش آزارش به هیچ کس نرسیده بود برعکس کسی بود که از کمکهای خیر به دیگران هیچ وقت دریغ نمی کرد و تمام کسانی که او را می شناختند این را خوب می دانند، تنها جرمش بلوچ و سنی بودن و اینکه اعتقاد به مذهب و سنت نبوی که ریش گذاشتن هم جزیی از آن بود. ایوب هم مثل درا جوانی بسیار مهربان و دیندار و مظلوم و ساکتی بود که توی کار هیچ کس دخالتی نداشت، مگر در کار خیر اگر کسی کمکی می خواست.
مردم مظلوم نصیراباد از سال 1386 چند بار شاهد این بودند که ماموران بدون حکم و مجوز وارد خانه هایشان شده اند و پس از زیر و رو کردن خانه وقتی مردم مجوز خواسته شروع به تیراندازی کرده که یک بار چهار جوان شدیدا مجروح میشوند و چند نفر هم از نصیراباد بازداشت می شوند که تعدادی دیگر از جوانان از ترس برخوردهای سلیقه ای فراری میشوند که بعد از یک مدت با واسطه بزرگترها و معتمدان دوباره به زندگیشان بر می گشتند و برای توجیه موضوع به آنها به اصطلاح «تامین» دادند، که نتیجه این بود که زیر ذره بین وزارت اطلاعات بوده و حتی از مسائل خانوادگیشان هم خبر و در خیلی موارد به تامین شدگان پیشنهاد همکاری با وزارت اطلاعات داده میشده اما جواب رد می شنیدند. با گذشت هفت سال زمانی که در11دیماه 1393 یک معلم سیستانی و یک بسیجی در روز روشن و جلوی همه مردم توسط دونفر موتور سوار در فاصله چند متری از هم ترور می شوند و حتی بنابر گزارش مردم اسلحه خود را تمیز کردند سپس از منطقه دور میشوند و نه سپاه جلویشان را میگیرد و نه ماموران دیگری به آنجا اورده میشوند تا تحقیقی انجام دهند و مسوولان بلافاصله در بادی الامر این مساله را مجرمانه اعلام می کنند نه تروریستی . ولی با فشارهایی که از مرکز به مسءولین تامین امنیت استان وارد میشود ورق برگشت. سه روز بعد در 14 دیماه 93 شبانگاه به روستای نصیرآباد حمله کرده ودر حالی که همه در خواب بودند همه جا کمین کرده وتمام راهها و روی تمام کوهها سنگر گرفته در حال اماده باش با بیش از صد ماشین نظامی با تجهیزات کامل مسیرها را بسته و سحرگاه قبل از نماز صبح هنگامی که همه مردم خواب بودند حمله کرده و با شکستن در و پنجره وارد منازل مردم شدند و 33 تن از مردان جوان را با خشن ترین بر خوردها با مشت و لگد از خانه ها با لباس شب و توی سرمای سوزان زمستان بیرون آورده و با خود به سلولهای وزارت اطلاعات منتقل کردند. و مدعی شدند که همه بازداشت شدگان در یک خانه تیمی بازداشت شده اند اما این مساله با واقعیت کاملا فرق داشت بلکه تک تک این بازداشت شدگان که عده ای داشن آموز، کارمند، و دارای شغل های آزاد بودند همگی در خانه های خود خواب بوده و بازداشت شده اند اما چون همه از یک روستا بازداشتش ده اند مسئولان تلاش کرده اند یان مسالره را برای ایجاد حساسیت و رسیدن به اهدافشان یک خانه تیمی معرفی کنند.
و تا امروز که این مقاله را می نویسم هنوز از 12 نفر از این بازداشت شدگان هیچ خبر قابل ذکری نیست و محل نگه داریشان نامشخص است و با اتهامی که رو به رو شده اند به شدت خانواده و معتمدان را نگران کرده است که دست به انتقامجویی دوباره ای چون درا شهدوست زیی و ایوب بهرامزهی با آنها زده نشود.
امسال پنجمین سالگرد شهادت درا شهدوست زیی و 9 روز پیش هفتمین ساگرد شهادت دو عالم بزرگوار و فعال مدنی و اجتماعی مولوی عبدالقدوس ملازهی و مولوی محمد یوسف سهرابی و چند ماه بعد دومین سالگرد شهادت ایوب بهرامزیی است.
این جریانات تلخ فقط مربوط به چند خانواده مظلوم و بی دفاع هست، ولی اگر سری به خانواده بلوچها در بلوچستان زده واز احوال انها جویا شوی بسیار شاهد خانواده هایی خواهید بود که به نحوی ضربه ای از نظام 37ساله جمهوری اسلامی خورده اند.
فقط در ظرف یکسال (93) بیش از 30 نفر با گلوله گرم و مستقیم ماموران کشته شده اند که فقط بخاطر نگاه امنیتی غالب بر منطقه چنین اتفاقات بدی رخ می دهد.
عمومی شدن اعتیاد، فقر، بیکاری نا امیدی به زندگی مردم را در چالش بسیار بدی گرفتار کرده و جوانان را در نا به سامانی قرار داده است.
ما مردم بلوچ 37سال عمر نظام محرومترین و مظلومترین قشر جامعه ایران بوده ایم و گلایه ای از کسی نداشته ایم و هیچ توقعی جز حق طبیعی و قانونیمان که همه شهروندان ایران باید داشته باشند چیزی بیش از نداشته و نداریم اما هر روز قربانی عده ای منفعت طلب که با بایکوت رسانه ای به دنبال منافع شخصی خود هستند می شویم.
در آخر سخنی به تمام خواهر و برادران بلوچ واهل تسنن که الان که تا حدودی امکان رساندن حقایق در بلوچستان وجود دارد ترس و سکوت را باید فراموش کنیم و تا می توانیم اطلاع رسانی کنیم چون هیچ کس توی دنیا از شرایط زندگیمان خبر ندارد واین من و تو و شماییم که فریادمان را در ظلمی که به ما میشود به گوش جهانیان برسانیم. چون با این سکوت و ترس چند ساله بجز بیشتر شدن جنایات در منطقه شاهد چیزی بهتری نبوده و نخواهیم بود بلکه با گذشت سالها و بی خبری دنیا از مسائلمان جنایات بر علیه ما روز به روز بیشتر می شود.
بیایید دست در دست هم داده و با بیان حقایق با بیان و قلم از کشتار جوانان بی گناهمان جلوگیری کنیم تا شاهد سالگرد های شهادت عزیزان بیشتری نباشیم.
سعیده بلوچی از سرباز
کمپین فعالین بلوچ

مسلمانان تندرو در پاکستان مدرسه کاتولیک ها را به آتش کشیدند.


               
مسلمانان تندرو در پاکستان مدرسه کاتولیک ها را به آتش کشیدند.

به گزارش خبرگزاری صدای مسیحیان ایران (Vocir) مردان مسلح مدرسه کاتولیک ها در پاکستان را به آتش بستند،و مجروحان این حادثه همگی به بیمارستان منتقل شدند
دو مرد مسلح نقابدار با موتور سیکلت صبح روز جمعه ۱۷ آوریل ۲۰۱۵  ساعت ۱۰:۳۰ به مدرسه کاتولیک سنت فرانسیسکن در بخش بهار لاهور هجوم بردند،همچنین هویت دو موتور سوار مشخص نشده است.
پلیس در حال بررسی این حمله می باشد،به نقل از  کریستین پست  مشتاق گیل نماینده حقوق بشر در پاکستان میگوید، پس از بمبگذاری افراطیون در اواسط ماه مارس به دو کلیسا در یوحنا آباد توسط طالبان مردان نقابدار مسلح سوار بر موتور سیکلت شروع به تیر اندازی به مدرسه سنت فرانسیسکن می کنند که طی این درگیری دو نگهبان و یک دانش آموز مجروح می شوند و سپس متواری می شوند.
دانش آموز مسیحی که نخواست نامش فاش شود پس از انتقال به بیمارستان برای درمان جراحت وارده حالش رو به بهبود هست
هر چند انگیزه افراد مسلح تایید نشده اما گیل معتقد است که تیر اندازی یک عمل روشن از افراط گرایی مسلمانان با روند حمله به مسیحیان برای ارعآب جامعه مسیحی لاهور می باشد که همچنان ادامه دارد.
از گیل سوال می شود آیا شما قطعا معتقد هستید این حمله از سوی افراطیون میباشد وی در پاسخ می افزاید پس از بمبگذاری یوحنا آباد این نوع در گیری ها شدت یافته است 

pakistani-christians

۱۸ ویدئوی جدید از قتل گروهی مسیحیان اتیوپی توسط داعش

به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری صدای مسیحیان ایران (Vocir) این ویدئو نشان از جنایت گروه اسلامی/تروریستی داعش علیه مسیحیان میباشد پیش از این اعدام گروهی مسیحیان اتیوپی که تعداد آنها ۳۰ نفر میباشد که ۱۵ نفر را بوسیله شلیک مستقیم گلوله بر سر و ۱۵ نفر دیگر را با بریدن سر کنار ساحل نشان میدهد ،یکی از جلادان در پیامی به مسیحیان میگوید تا زمان حذف شرک این قتلها ادامه خواهد داشت،تا زمانی که اعتقاد به تثلیث از بین برود این قتلها ادامه خواهد داشت! و از مسیحیان از خواسته شده اسلام بیاورند یا جزیه بدهند چون در غیر این صورت جانشان را از دست می‌دهند. در غیر اینصورت روی آرامش را نخواهند دید حتی در خواب!



https://vid.me/e/I2yU?loop=1
Uten navn

Le mur meurtrier de la Méditerranée : L’assassinat institutionnel de masse de l’Union européenne

|
21 mars 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

3419 migrants sont morts en 2014 en tentant de traverser la Méditerranée selon l’agence de Nations-Unies pour les réfugiés(1). Ce chiffre macabre fait de la Méditerranée la frontière la plus meurtrière, le nombre total de décès pour le monde entier étant de 4272. Sur une durée plus longue ce sont plus de 20 000 migrants qui ont perdu la vie depuis l’an 2000. La tendance est de surcroît à une hausse permanente, l’année 2014 ayant battu tous les records en laissant loin derrière le précédent pic qui était de 1500 décès en 2011. Les discours politiques et médiatiques construisent chaque nouveau drame comme des catastrophes imprévisibles sur lesquelles les gouvernements européens n’auraient aucune prise et aucune responsabilité. Le discours de la catastrophe cache un processus d’assassinat de masse de l’Union Européenne.


Les angles morts sur les causes structurelles

Le premier angle mort des discours politiques et médiatiques est celui des causes économiques poussant des dizaines de milliers d’Africains à risquer leurs vies dans des traversées qu’ils savent meurtrières. Depuis les indépendances politiques de la décennie 60, d’autres mécanismes que l’occupation militaire directe sont venus prendre le relais pour assurer la reproduction du « pacte colonial » c’est-à-dire la construction des économies africaines selon les besoins de l’Europe et non selon les besoins des peuples africains. Sans être exhaustif rappelons quelques-uns de ces mécanismes.

Les accords de coopération économique, financière et monétaire que les différents pays européens imposent aux pays africains impliquent une vente des matières premières à des coûts inférieurs à celui du marché mondial et interdisent la taxation des produits importés d’Europe. Prenons l’exemple du dernier accord signé entre l’Union Européenne et les 15 États de l’Afrique de l’Ouest dit « Accord de partenariat économique » (APE). Cet accord interdit la taxation des 11, 9 milliards d’euros de produits importés par l’Union Européenne en 2013. Il met ainsi l’agriculture vivrière locale en concurrence avec l’agriculture industrielle européenne poussant à la misère des centaines de milliers de paysans. Les conséquences coulent de source :

« Cet Accord renforcera une migration massive de populations privées d’avenir dans leur pays, dans une situation où la population d’Afrique de l’ouest fera plus que doubler d’ici 2050, atteignant 807 millions d’habitants (contre 526 millions pour l’UE à la même date), et dans un contexte de réchauffement climatique particulièrement accentué dans cette région.(2) »

Le caractère exploiteur de ces accords est tel que le professeur Chukwuma Charles Soludo, déclare le 19 mars 2012 que l’APE d’Afrique de l’Ouest constitue un (AO) "second esclavage(3). Mais l’APE n’est que la systématisation à grande échelle de logiques de mises en dépendance antérieures comme « l’aide liée » imposant le recours aux entreprises françaises en échange d’un financement de projets d’aménagement, les Plans d’Ajustement Structurel imposant des réformes libérales en échange d’un crédit ou d’un report de remboursement d’une dette, ou pire encore l’institution du Franc CFA qui permet le contrôle des politiques monétaires de la zone franc. Ces causes directes de la paupérisation africaine et de la pression migratoire sont tues par le discours politique et médiatique dominant. Elles démentent l’idée d’une catastrophe imprévisible sur laquelle l’homme n’aurait aucune prise. 

Le discours médiatique de la catastrophe n’est qu’un processus de masquage des causes économiques structurelles.

Bien sûr de tels mécanismes ne sont possibles que par le recours direct ou indirect à la force allant de l’assassinat des opposants à ces politiques en passant par les coups d’Etats ou les guerres ouvertes. C’est la raison de la fréquence des interventions militaires européennes directes ou indirectes en Afrique. Si la France est la plus présente dans ces aventures guerrières en Afrique c’est sur la base d’une délégation européenne. Face à la montée des puissances émergentes, face à la concurrence économique états-unienne et chinoise, l’Europe mandate ainsi la France pour la défense des intérêts de l’ « Eurafrique » c’est-à-dire pour la consolidation d’un néocolonialisme socialisé à l’échelle de l’Union Européenne. Cette « Eurafrique » économique et militaire est un vieux projet de certaines fractions du capital financier européen. Elle a été freinée par les concurrences entre les différents pays européens qui tendent à être mises au second plan du fait de l’exacerbation de la concurrence liée à la mondialisation capitaliste. Voici comment Aimé Césaire alertait déjà en janvier 1954 sur l’Eurafrique en se trompant uniquement sur la nationalité du soldat :

« Je le répète : le colonialisme n’est point mort. Il excelle, pour se survivre, à renouveler ses formes ; après les temps brutaux de la politique de domination, on a vu les temps plus hypocrites, mais non moins néfastes, de la politique dite d’Association ou d’Union. Maintenant, nous assistons à la politique dite d’intégration, celle qui se donne pour but la constitution de l’Eurafrique. Mais de quelque masque que s’affuble le colonialisme, il reste nocif. Pour ne parler que de sa dernière trouvaille, l’Eurafrique, il est clair que ce serait la substitution au vieux colonialisme national d’un nouveau colonialisme plus virulent encore, un colonialisme international, dont le soldat allemand serait le gendarme vigilant(4). »

Ces guerres directes ou indirectes(5) sont la seconde cause de la pression migratoire. Ce n’est pas seulement pour survivre économiquement que des milliers d’africains risquent leurs vies en méditerranée mais pour fuir les guerres européennes et leurs conséquences en termes d’installation de régimes dictatoriaux ou pire encore le chaos comme en Lybie ou au Congo avec l’installation de « seigneurs de guerres » avec lesquels le commerce peut continuer. Le discours médiatique de la catastrophe masque également la responsabilité européenne vis-à-vis de cette cause des migrations contemporaines.


Frontex ou la création des conditions d’un assassinat de masse

Si les causes évoquées ci-dessus suffisent pour comprendre la hausse de la pression migratoire, elles ne suffisent pas à expliquer l’augmentation du nombre de décès au cours de la migration. Pour cela il faut orienter le regard vers les réponses de l’Union Européenne à cette pression migratoire. Ces réponses se concrétisent depuis 2005 par l’action de l’agence européenne pour la gestion de la coopération opérationnelle aux frontières extérieures des États membres de l’Union européenne (FRONTEX). Le statut d’agence offre une autonomie importante qui a été encore renforcée le 10 octobre 2011 en l’autorisant à posséder désormais son propre matériel militaire. Les moyens financiers mis à disposition de FRONTEX sont en augmentation constante : 19 millions d’euros en 2006 et 88 millions d’euros en 2011(6).

Concrètement l’agence organise des patrouilles militaires afin de refouler les migrants vers des pays voisins d’une part et signe des accords avec des États tiers pour qu’ils fassent barrage en amont sur les candidats à la migration d’autre part. Pour mener à bien sa première mission, l’agence dispose de moyens militaires en constante augmentation mis à disposition par les États membres ou en possession propre : plus d’une quarantaine d’hélicoptères et d’avions, d’une centaine de bateaux et environ 400 unités d’équipement tels que des radars, des sondes, des caméras, etc(7). Nous sommes bien en présence d’une logique de guerre contre les migrants. De tels moyens militaires permettent à l’agence d’assurer en particulier des patrouilles fréquentes dans les eaux territoriales des États membres mais également dans les eaux internationales. La Ligue belge des droits de l’homme décrit à juste titre l’agence comme une « véritable armée au service de la politique migratoire d’une Europe forteresse, menant à armes inégales une guerre aux migrants qui n’ont rien de soldats(8) ». Cette logique de guerre conduit les candidats à la migration à des prises de risques de plus en plus importantes pour échapper à la surveillance des patrouilles de FRONTEX. La hausse du nombre de décès n’est pas le fait d’une catastrophe imprévisible mais le résultat de décisions prises en toute conscience des conséquences meurtrières.

La seconde mission de FRONTEX consistant en la signature d’accords avec les pays africains riverains de la méditerranée n’est rien d’autre qu’une externalisation du « sale boulot » pour reprendre une expression de la juriste Claire Rodier(9). Les conséquences de cette externalisation sont logiques :

« Cette externalisation qui consiste, pour les Etats européens, à sous-traiter la gestion de l’immigration irrégulière aux pays limitrophes (Maghreb, Europe de l’Est) a plusieurs avantages : d’une part, elle opère un transfert du « sale boulot » (déportations de masse, détentions arbitraires, tortures) dans des pays dont les standards sont moins élevés qu’en Europe, en permettant de s’affranchir des obligations que les lois européennes imposent en matière de respect des droits de l’homme ; d’autre part, elle participe du rapport de dépendance que l’UE entretient avec son voisinage proche. Car, aux pays concernés, on promet, en échange de leur collaboration, le financement d’actions de coopération ou des contreparties de nature politique ou diplomatique(10). »

Aux morts de ma méditerranée, il convient donc d’ajouter les sévices, les brutalités et les morts de la sous-traitance. Ce rôle d’installation des conditions de l’assassinat institutionnel de masse est, bien entendu, absent des reportages que nos médias diffusent à chaque naufrage meurtrier.


Le discours médiatiques sur les passeurs

Ayant occulté les causes structurelles de la hausse de la pression migratoire et les causes de sa traduction en décès dans la méditerranée, il ne reste au discours médiatiques qu’à ne se centrer que sur les passeurs. Ceux-ci seraient les seuls responsables de la situation et la lutte contre les réseaux de passeurs est présentée comme la solution. Le centrage des discours politiques et médiatiques sur les seuls passeurs contribue une nouvelle fois à occulter les véritables raisons des drames réguliers de la méditerranée.

Nous n’avons, bien entendu, aucune sympathie pour ces passeurs. Nous devons néanmoins rappeler que tant qu’il y a une demande de migrants, il y aura une offre de passages clandestins. C’est le propre des politiques qui ne veulent pas s’attaquer aux causes d’un problème social que de n’aborder que l’offre et d’occulter la demande. S’attaquer aux seuls dealers sans s‘interroger sur la demande de « paradis artificiels » d’un nombre grandissant de citoyens, adopter une politique prohibitionniste en matière d’alcool sans s’attaquer aux causes de l’alcoolisation, etc. Les exemples sont nombreux de ces politiques hypocrites prétendant agir sur les conséquences alors que les causes restent occultées.

Confrontés à une hausse des risques de contrôle, les passeurs sont incités à se débarrasser de leurs cargaisons encombrantes le plus tôt possible et par n’importe quel moyen. « De nouveaux éléments recueillis, mardi 16 septembre, par l’Organisation internationale pour les migrations (OIM) sont venus confirmer la thèse selon laquelle ce sont bien les passeurs qui ont volontairement embouti le bateau de centaines de migrants avant que celui-ci ne coule » souligne Elise Vincent dans l’édition du Monde du 16 septembre 2014. Si ces criminels doivent être poursuivis et jugés, il n’en demeure pas moins que de telles pratiques ne sont possibles que parce que la politique européenne en crée les conditions.

Ces mêmes orientations politiques créent une occasion de profit en or pour la mafia par l’exploitation de ceux qui ont pu échapper à la mort. Le journaliste de l’agence Reuter décrit comme suit cette nouvelle « poule aux œufs d’or » de la mafia à Lampedusa :

« Ici, à huit heures de bateau de la Sicile, la mafia fait déjà ses affaires en accueillant des migrants dans des centres exploités par des sociétés privées sur délégation de l’Etat. C’est toujours les mêmes qui gagnent les appels d’offre depuis des années. Un migrant rapporte en subvention une trentaine d’euros par jour. Avec ces dizaines de milliers de migrants, c’est un business en or, plus rentable même que le trafic de drogue, de l’aveu d’un gangster, piégé par des écoutes téléphoniques lors d’une enquête sur la corruption à Rome. Ce qui est vrai dans la capitale sera vrai partout en Italie. Une illustration de cette organisation, c’est le scenario, toujours le même, qui précède les secours. A bord des rafiots pourris partis de Libye, il n’y a rien à manger ou à boire, pas d’essence, mais un téléphone satellitaire pour appeler au secours. Un équipement bien trop coûteux pour les passeurs. A terre, les migrants fournissent une main d’œuvre à bon marché. Dans l’agriculture pour les hommes, dans la prostitution pour les femmes. Un véritable trafic d’esclaves, et les esclavagistes sont Africains et Italiens(11). »

Les travaux de recherche sur les discriminations considèrent qu’une des formes de celles-ci est la discrimination systémique c’est-à-dire étant la conséquence d’un système et non d’une décision volontaire de discriminer. Nous pouvons emprunter le même concept en ce qui concerne les morts de la méditerranée. Certes l’assassinat de ces migrants n’est pas direct. Il est en revanche le résultat inéluctable des politiques de l’Union Européenne tant dans sa politique africaine que dans sa politique migratoire, tant dans la hausse de la pression migratoire que dans sa traduction en décès à grande échelle.



Notes

(1)http://www.unhcr.fr/54871a45c.html,

(2)Communiqué de presse, Non à la signature de l’Accord de Partenariat Économique UE-Afrique de l’Ouest par le Conseil de l’Union européenne !, 11 décembre 2014,http://www.solidarite.asso.fr/IMG/p...,

(3)Jacques Berthelot, Il est urgent d’arrêter d’imposer les APE, 16 janvier 2013,http://www.diplomatie.gouv.fr/fr/po...,

(4)Aimé Césaire, Le colonialisme n’est pas mort, La nouvelle critique, n° 51, janvier 1954, p. 28.

(5)Conférer pour aller plus loin, Raphaël Granvaud, Que fait l’armée française en Afrique, Agone, Marseille, 2009.

(6)Frontex, le bras armé de l’Europe Forteresse, demain le Monde, n° 18, mars-avril 2013.

(7)Ibid.

(8) Frontex : guerre aux migrants" - le document audio, http://www.liguedh.be/les-fichiers-...,

(9)Claire Rodier, Xénophobie Business, à quoi servent les contrôles migratoires, La Découvertes, Paris, 2012.

(10)Interview de Claire Rodier dans Libération du premier octobre 2012.

(11)Antonio Parrinello, Reuters du 17 janvier 2015.

Source : Journal de l’Afrique n°9, avril 2015.