۱۳۹۸ مرداد ۲۰, یکشنبه

Senator Tim Scott | Full Address and Q&A | Oxford Union

Guerre commerciale: Et si Trump avait raison ?

نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت* 
مهدی اصلانی
هیچ انسانی نمی‌داند کدامین لحظه از زنده‌گی‌اش خاطره می‌شود. من اما می‌دانم کدامین لحظه از زنده‌گی‌ام خاطره شده است. خاطراتِ خوشِ من و هم‌نسلان‌ام دیگر به رویاهای‌ دست‌نایافته‌مان بدل شده. دیدنِ خاطراتِ خوشِ غارت‌شده‌ام در خواب هم از من دریغ شده است. من ۳۱ تابستان است که خوابِ کامیون‌های یخچال‌دار حمل گوشت را می‌بینم که در ایستگاهِ خاوران به انتظارِ مسافرانِ نیامده توقف کرده‌اند. 
 ۳۱ سال است نتوانسته‌ام هیچ خوابی را با یادِ هولناکی‌ی آن خاطره تاخت بزنم. از آن سال که تبر بود و خوابِ سنجاقک آشفته، دیگر هیچ تابستانی برایم تابستان نشد. ۳۱ سال است همه‌ی تابستان‌ها برایم صدای لاستیکِ کامیون‌های یخچال‌دار و بوی سدر و کافور و وحشت و ترس می‌دهند.
خانواده‌هایی که در روز چهارشنبه ۵ مرداد به رسم معمول و برای ملاقات فرزندان‌شان به اوین مراجعه کردند، با این نوشته در لوناپارک مواجهه شدند: تا اطلاع ثانوی ملاقات‌ها تعطیل است. در گوهردشت نیز به خانواده‌ها اعلام می‌شود که به جهت تعمیر سالن‌های ملاقات تا اطلاع ثانوی ملاقات‌‌ها قطع است.
بر مبنای گفته‌ی آیت‌الله منتظری، ولیعهد نظام ولایی و روابطی که وی با شماری از قضات و شاگردانش در آن روزگاران داشت، نفرین‌نامه‌ی مذهبی، ممهور به حکم خمینی در 6 مرداد صادر شده است. مرگ‌فروشان اسلامی به‌قاعده می‌بایست برای کشتاری تا این حد بزرگ که جان‌مایه‌اش پنهان‌کاری‌ بوده، از پیش برنامه‌ریزی کرده باشند؛ برای توجیه عوامل اجرایی‌ی کشتار، از مسئولین سالن ملاقات تا نگهبان‌های عادی و گورکنان  و راننده‌گان کامیون‌های یخچال‌دار حمل گوشت، که به قتل‌رسیده‌گان را به مکا‌‌ن‌های از پیش‌تعیین‌شده حمل کردند.
بر مبنای شهادت زنده‌مانده‌گانِ اوینی، هیئت مرگ از غروب ۵ مرداد در زندان اوین آغاز به کار می‌کند. احمد خمینی یکی از عوامل اصلی‌ی کشتار و توطئه‌ی حذف آيت‌الله منتظری، که  بر مبنای گزارش تیم پزشکی‌ی خمینی مرگ پدرش را نزدیک می‌دید، به دیگر عوامل اطمینان داده بود که: حکم خواهد رسید. کارتان را تدارک کنید. در شرف گرفتن حکم هستم. هیئت مرگ در دو روز 5 و 6 مرداد در اوین مستقر شد. با اوین آغازیدند. بر احمد خمینی دانسته بود که با مرگ پدر مرکز اصلی‌ی تصمیم‌گیری از جماران به بیت آیت‌الله منتظری منتقل خواهد شد. پیش از مرگ خمینی باید تکلیف جانشینی روشن می‌شد. سلسله‌جنبان توطئه‌ی حذف، احمد خمینی است. در هم‌راهی با  کارورزان اصلی‌ی نظام و تیم جمارانی‌ها.
جمعه ۷ مرداد ۶۷: در میانِ روز‌مره­گی‌های کرخت‌آورِ زندان، جمعه روزِ دل­تنگی بود. جمعه، جمعه است. داخل و بیرون هم تفاوت چندانی ندارند. آن روز‌ها زندان قد کشیده بود. در سال‌های سیاه پس از ۳۰ خرداد ۶۰ با هر بار بازشدن در بند و شنیدن صدای «کلیه‌ی وسایل» اعدام بود و وداع واپسین در بوسه و اشک یاران. در تابستان ۶۷ اما فضا آکنده از ضعف عمومی و نشان از بدحالی‌ی حکومت داشت.
آن‌که می‌خواست از طریق کربلا به قدس برسد و وعده‌ی خواندن نماز ظهر در کربلا و عصر در قدس می‌داد و می‌گفت اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم، با خفت جام زهر سرکشید و کشتی‌ی انقلاب اسلامی به لجن نشست. زندان آن‌ روزها بلند‌قد و سحر‌خیز شده بود. زندانیان به‌شوقِ شکارِ خبر از خواب بر می‌خاستند. جمعه­ی اولین هفته‌ی مردادماه اما از هیجان‌انگیز‌ترین و پُربرخورد‌ترین جمعه‌های زندانِ گوهردشت، و برای برخی آخرین جمعه­ی زنده­گی‌شان‌ بود. صداهایی مبهم از رادیوی زیرِ هشت به گوش می‌رسید. همه‌ی چشم‌ها به دهان کسانی بود که درازکش، صدای رادیو را از زیر در رله می‌کردند. امام جمعه‌ی تهران اکبر هاشمی‌رفسنجانی – که قاتلی است برای تمامی فصول - آتش‌بیارِ معرکه‌ی اعدام باید گردد، شده بود. درخواستِ نمازگزاران در شعارِ از پیش تعیین‌شده‌ی "منافق مسلح اعدام باید گردد"، توسط "امت همیشه در صحنه" عربده می‌شد. جمعه از جهتی دیگر نیز روزی پر‌هیجان بود. تلویزیونِ دولتی بعد از ظهرِ جمعه فیلم سینمایی روی آنتن می‌فرستاد. مدیریت زندان از زیرِ هشت دو نوبت اخبار صبح‌گاهی ساعت ۸ و ۱۴ بعد ازظهر برای ما  بندیان می‌فرستاد که دو نوبت رادیو داشتیم.  آن‌روز در هیچ نوبت اخبار رادیو از بلنگوی بند پخش نشد. تا آن روز غذا را زندانیانِ غیرِ سیاسی‌ی افغان که زندانبان از آن‌ها بیگاری می‌کشید، توزیع می‌کردند. آن روز اما نگهبانِ بند خود چرخ غذا را به در بند آورد. چرخ را هم با خود نبرد. ساعتی بعد همان نگهبان وارد بند شد و یک‌راست به سراغِ تلویزیون رفت، سیمِ آن ‌را از برق کشید و روی چرخ غذا قرار داد تا از بند خارج کند. بچه‌ها پرسیدند: علت این­کار چیست؟ پاسخ نگهبان این بود: می‌خواهیم تلویزیون‌ها را تعمیر کنیم و تلویزیون رنگی را جای­گزین تلویزیون سیاه ـ سفید.
  تعدادی از بچه‌ها گفتند: حالا نمی‌شد چند ساعت دیگه می‌اومدید و تلویزیون را می‌بردید تا حداقل بتوانیم فیلم سینمایی­ی روزِ جمعه رو تماشا کنیم. پاسخ این بود: دستور است. باید همین الان ببریم. در مقابل این سئوال بچه‌ها که چرا ساعت چهارده رادیو قطع بود؟، پاسخ این بود: نگهبانِ زیرِ هشت یادش رفته رادیو روشن کنه. آشکارا دروغ می‌گفت. در این روز همه­ی تلویزیون­های زندان جمع‌آوری شد. از فردای آن‌روز تمام کانال‌های ارتباطی‌ی ما با دنیای خارج قطع شد. روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون، ملاقات و هواخوری.
بر مبنای دانسته‌های من و شهادت مجاهدین زنده‌مانده، هیئت مرگ از بامداد ۸ مرداد ۶۷ کار خود در زندان گوهردشت آغاز کرد. در اولین روز کشتار نخست با زندانیان مشهدی که در انفرادی بودند و نیز شماری از زندانیان کرمانشاهی و کرجی (زن و مرد) و ملی‌کش‌های مجاهد، مانند مهشید رزاقی فوتبالیست تیم هما و حسین حقیقت، سهم خود از مرگ نصیب بردند
از هفته‌ی اول مردادماه تا حضور هیئت مرگ در قم و دیدار با آیت‌الله منتظری -۲۴  مرداد آغاز محرم - حدود سه‌هزار مجاهد در زندان‌های تهران و شهرستان‌ها طناب‌کٌش شدند. نیمه‌ی دوم مسابقه‌ی مرگ از 5 شهریور آغاز می‌شد. راننده‌گان کامیون‌های یخچال‌دار و گورکنان با لنگ عرق گردن خشک می‌کردند و نفس تازه. پررونق‌ترین حرفه‌ها از آن گورکنان بود                                                                        
 و بازمانده‌گان را هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.                                                                  
*دردا که مرگ نه مردن شمع و نه بازماندن ساعت است. احمد شاملو  
خرتو خری رژیم، تزویر رهبر و وقاحت ظریف ‏
ایرج شكری
جواد ظریف وزیر خارجه رژیم چند روز پیش در حاشیه جلسه هیات دولت، در جمع خبرنگاران توضیحاتی در مورد دلیل نامه نوشتن به رهبر به خاطر آنچه او تهمت و افترا در برنامه تلویزیونی نامید داد. او ابتدا ادعا کرد که از بعد از انقلاب «نعمت چند صدایی و نقد و تضارب آرا بین گروهها و برای عموم مردم وجود داشته» و تاکید کرد که باید از آن پاسداری کرد و یادآور شد«اما نقد و با افترا فرق می کند و...» در این یادداشت کاری به بقیه حرفها و ادعاهای او از جمله راجع به منافع ملی و اهمیت آن برای رهبر و ... ندارم فقط روی همین یک قلم جنس و ادعای به شدت بی ربط «نعمت چند صدایی و تضارب آرا بعد از انقلاب» می خواستم نکاتی را یاد آوری کنم. وزیر خارجه رژیم ولایی که از وقاحت آخوندی بی بهره نیست، باید بداند که همینطوری بی ربط گفتن، نه تنها گره یی از کار فروبسته او در رژیم خرتوخری ولایت فقیه نخواهد گشود، بلکه هم از سوی آنها که توسرش می زنند و هم از سوی آنهایی که خارج از دایره رژیم قرار دارند، آدم مفلوکی که به پرت و پلا گویی افتاده دیده خواهد شد.
ظریف که  زیر فشار سنگین وضع وخیم رژیم و تنش شدید روابطش با آمریکا وظیفه سخنگویی و «ماله» کشی برای دستگاه ولایت فقیه در برابر طرفهای خارجی به ویژه واکنش نشان دادن به اخطار ها و نیش ها و تهدید های دستگاه دولت ترامپ را دارد، طبعا با دریافت توهین و تحقیر و افترا در قالب سریال تلویزیونی از سوی صدای و سیمای نظام - که دستگاهی وصل به رهبر است - به عنوان پاداش خدمتاتش به دستگاه ولایت فقیه؛ حتما حال خوبی هم ندارد و این را از نامه ای  که به خامنه ای نوشته بود، می شود فهمید.
ظریف در حالی از نعمت « تضارب آرا و چند صدایی» حرف می زند که «تعطیلی فله ای مطبوعات» متمایل به جناح موسوم به اصلاح طلب در همین رژیم و با اشاره ای از سوی آن «رهبری» که آن همه تعریف و سپاسگزاری از او کرده اتفاق افتاده و همین رهبر بود که با «حکم حکومتی» حتی مانع از در دستور مجلس قرار گرفتن لایحه دولت در مورد اصلاح قانون مطبوعات در مجلس و بحث در مورد آن از سوی نمایندگان مجلس اسلامی از جناحهای رقیب شد. این واقعا تبلور و «بیّنه» و «درخشش» صاعقه گونه آن «نعمت تظارب آرا» در نظام ولایت فقیه بود. علاوه بر این ممنوع التصویر و ممنوع الصدا و ممنوع القلم ممنوع الخروج و حتی ممنوعیت شرکت در مجلس عزا یا عروسی برای سید محمد خاتمی (کسی که دو دوره رئیس جمهور و قبل از آن دهسال وزیر ارشاد اسلامی و اعمال  سانسور بر کلیه تولیدات فرهنگی و هنری از سینما و موسیقی گرفته تا کتاب-اعم از آثار نویسندگان و شاعران ایرانی و ترجمه کتابهای خارجی- بوده و همچنین مبتکر و پیشنهاد دهنده «گفتگوی تمدنها» به سازمان ملل بوده) لابد از آثار همان «نعمت چند صدایی» مورد ادعای ظریف است. البته نعمتی در این رژیم برای همه پیروان فرومایه خمینی و کارگزاران رژیم ولایت فقیه بوده و هست که همان «نعمت ولایت فقیه» است که امثال ظریف هم به یمن آن پست و مقامی دارند؛ ولایت فقیه همان ترواشات متعفن ذهن و زبان خمینی پلید که از گلوی او به ایران عزیز ریخت و این همه مگس سبز و سیاه و خاکستری از پاسدار و آخوند و بسیجی گرفته تا سایر دستجاتِ حشرات موذی را تولید کرده که از آن تغذیه می کنند و به آن زنده اند و اینها هستند که آن را نعمت می دانند و همین دستگاه است که جامعه و زندگی و روزگار مردم را تباه کرده و ایران را در این وضع قرار داده است.
ظریف در حالی از نعمت چند صدایی حرف می زند که همین تازگیها بازهم  گردانندگان دستگاه سانسور و سرکوب رژیم؛ کارگردانی را ( محمد رسول اف) که در فیلم اش به حقایق تلخی از وضع کنونی جامعه پرداخته بود که رژیم آنها را «سیاه نمایی» می نامد به جرم «تبلیغ علیه نظام» به یکسال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت خروج از کشور و نیز به ممنوعیت عضویت در احزاب سیاسی و گروههای اجتماعی محکوم کرد. بنا بر اظهارات آقای دکتر ناصر زرافشان وکیل او، این محکومیت به خاطر فیلمهای «لِرد» و «دست نوشته ها نمی سوزند» او صادر شده است. فیلم «لِرد» او که به مساله فساد پرداخته در جشنواره 2017 کن برنده جایزه بهترین فیلم در بخش در «نوعی نگاه» شد. رسول اف پیش از این هم مورد اتهام قرار گفته و به زندان محکوم شده بود.
ظریف وزیر خارجه رژیمی است که «امام» و بنیانگذار خبیث و شیّادش از همان ماههای اول تکیه بر قدرت زدن برای اهل قلم چنگ و دندان نشان داد و با دشمن اسلام و قرآن نمایاندن اهل قلم برای توده های مردم نا آگاه و گرفتار زنجیر احساسات و خرافات مذهبی، مبارزه با آنها با شدتی «بدتر از مبارزه ای که با شاه» کرده بوند را  تکلیف و وظیفه قرار داد و ابلاغ این وظیفه را هم با گفتن «الّلهُمَّ قَد بَلَّغتُ»(خدایا ابلاغ کردم) *، ماموریتی از طرف خداد نشان داد. این در سخنانی در سوم خرداد 58 بود(کیهان 5 خرداد 58) چند روز بعد از آن در دیدار با اعضای کمیته های انقلاب اسلامی هم نالید که « ما از سرنيزه ها و مسلسها فارغ شديم و اكنون سر قلمها بر ضد ماست. قلمها جاي سرنيزه آمده است. مقاله ها به جاي مسلسل به روي اسلام بسته شده[...]ما گرفتار به اصطلاح روشنفكرها هستيم. ما گرفتار آزاديخواهان هستيم [...] آنها آزادي را نمي دانند چيست ...» و در 26 مرداد همانسال هم آن خط و نشانها را برای «برپا کردن چوبه های دار در میدانهای بزرگ» و «درو کردن» فعالان سیاسی دگراندیش و دست اندر کاران مطبوعات مستقل و نشریات وابسته به احزاب و گروهها و شدت عملی چون گردن زدن 700 نفر از یهود بنی قریظه در یک روز توسط «امیر المومنین مردم نمونه عالم» کشید و سه روز بعد از آن بیش از 20  نشریه مربوط به گروههای سیاسی یا نشریات مستقل توسط دادستان انقلاب اسلامی مرکز ممنوع الانتشار اعلام شد.
  نزدیک به چهل سال پیش در چنین روزهایی در مرداد 58 دسته های اوباش علیه تجمعات و میتنگهای مسالمت آمیز در یورش به آزادی با سازمان یافتگی از سوی رژیم خمینی در همه جا تاخت و تاز می کردند و همراه آن اقدامات دستگاه «قضایی» رژیم ضد بشری خمینی علیه مبازان انقلابی و مباززان راه  آزادی و رفع و ستم تبعیض، در جریان بود. تعطیلی و مصادره  روزنامه آیندگان و یورش وحشیانه به تجمعی که با فراخوان جبهه دمکراتیک ملی برای اعتراض به یوروش رژیم به آزادی - که تعطیلی و مصادره روزنامه آیندگان نشانه لجام گسیختگی آن بود- و در آن شمار بسیار در اثر پرتاپ سنگ و یورش دسته های سازمان یافته اوباش حزب اللهی که کسانی چون محمد باقر قالیباف که از سرداران و «آقای دکتر» های بعدی سپاه ضد ایرانی پاسداران انقلاب اسلامی شدند؛ در آن شرکت داشتند، در مرداد سال 58 اتفاق افتاد. بعد در اواخر همین ماه، بعد از سخنرانی لبریز از خشم جنون آمیز خمینی در 26 مرداد در قم(که به آن اشاره شد)،روزنامه کیهان 29مرداد، خبر از تعطیل 22 نشریه «توطئه گر» با حکم دادستانی انقلاب را داد. براساس خبر یاد شده نشریات « پیکار، کار، مردم، جوان، کارگر، جوانان، بهلول، حاجی بابا، آهنگر، مش حسن، آزاد، امید ایران، تهران مصور، آرمان، یولداش، آذربایجان، چه باید کرد، تهران، آزاد، آزادی، گزارش روز و جوشن» از جمله نشریاتی بودند که توقیف شدند. «آیت‌الله آذری قمی»، دادستان انقلاب اسلامی مرکز درباه دلایل تعطیلی این نشریات گفته بود: «علت تعطیل روزنامه‌های مربوط همان طوری که امام فرموده بود در غیر مسیر انقلاب و اسلام قرار گرفتن می‌باشد»..
 در مورد تلویزیون هم که همگان سالهاست از این دستگاه که نقش اصلی آن پشتیبانی از سرکوب و اختناق است و بخش رسانه ای دستگاه سرکوب رژیم ولایت فقیه است و کارنامه سنگین ننگینی در این مورد دارد که برنامه «هویت »و «چراغ» در دوره ریاست پاسدار علی لاریجانی بر آن تنها بخش خیلی رسوای آن است، در فغانند. رئیس این دستگاه گماشته ولی فقیه است و خط اصلی و سیاست کلی این دستگاه پیش برد اهداف ارتجاع حاکم و تزریق مهملات آخوندی به جامعه و اذهان بوده است. این دستگاه که به طور انحصاری در خدمت نظام ولایی است، کارنامه چنان نفرت انگیزی دارد که خیلی از خودی های ناراضی هم علنا از عملکرد آن در فغانند و در عمل آنرا تحریم کرده اند. اما «مقام معظم رهبری» که ظریف اظهار ارادت زیادی به او می کند، هیچ تمایلی به تذکر جدی برای تغییر روش این دستگاه که رئیس اش را خودش انتخاب می کند ندارد.
 خمینی از همان اول به کارگرفتن انحصاری رادیو تلویزیون را هدف خود قرار داد و با گماشتن صادق قطب زاده ، ابول اوباشی که دائم علیه روشنفکران عربده می کشید** و چنان نفرت گسترده یی نسبت به او و عملکردش در جامعه تشنه ازادی  که با انقلاب خود را از رژیم شکنجه و سانسور آریامهری رها کرده به وجود امده بود که با سازماندهی حزب جمهوری اسلامی و انجمنهای اسلامی خط گیرنده از آن اینجا و انجا در حمایت از او به عنوان «نماینده امام و سرپرست رادیو و تلویزیون»، طومار حمایت تهیه می شد؛ و با تصفیه سازمان از کارکنان مردم دوست و ترقیخواه آن، این سازمان عظیم را در جهت اهداف خودش و گسترش خرافات و تعصب مذهبی و پخش اخبار دروغ در مورد گروههای سیاسی مثل «آتش زدن خرمن کشاورزان»، برای تحکیم رژیم منحوس خود بکار گرفت. در آن زمان خودی های ناراضی امروز- از قیبل میرحسین موسوی و بهزاد نبوی و تاجزاده و…-  از آن وضع خرسند و بودند و حتی خودشان هم  نقش فعالی در اجرای خط و اهداف خمینی داشتند. نقش روزنامه جمهوری اسلامی با مدیریت میرحسین موسوی در حمایت از سرکوبی دگر اندیشان و نقش امثال بهزاد نبودی در دستگاههای گوناگون از جمله رادیو تلویزیون و سازمان متبوع اش(سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) در سازمان دادن بگیر وببندها در اوایل روی کار آمدن خمینی امر پوشیده ای نیست. اکنون چهل سال بعد از آن روزها، می بینیم که رژیم در گند و کثافت خودش در حال غرق شدن است و راهی هم برای گریز از آن ندارد.
***************************
*  دو سخنرانی خمینی
** قطب زاده هر وقت دلش می خواست جلوی دوربین تلویزیون قرار می گرفت و در هر زمینه یی چه مسائل داخلی چه خارجی هرچه میخواست می خواست می گفت(حتی یکبار گفت ملکه انگلیس فاحشه است) او که از این طومار ها گویا خیلی باد شده بود، در صفحه تلویزیون ظاهر شد در سپاسگزاری از طومارهای امضای حمایت از او گفت «ملت بزرگم طومارها را بس کنید»! او که خیلی دچار توّهم شده بود در اولین انتخابات ریاست جمهوری رژیم وارد انتخابات شد. امّا با همه تومارهای حمایتی که به عنوان برگزیده خمینی برای سرپرستی رادیو تلویزیون داشت، تنها 3 در صد آرا را کسب کرد(آرای نفر اول که بنی صدر بود  5/76 درصد بود) .
مطلب زیر هم اطلاعاتی از برقراری  اختناق و سانسور رژیم  آغاز در بر دارد
۴-  «!آنچه می گذشت مصاف قلم و سرنیزه بود»
فریبا مرزبان

----------------------- 
  ۱۴ مرداد ۱٣۹٨ -  ۵ اوت ۲۰۱۹

کشتارو شکنجه واعدام!عشوه شُتری معشوقه علی محمد احمدی پيرو ولايت

Des dizaines de milliers de personnes se rassemblent lors d'une manifest...

�� Shocking New Epstein Documents Unsealed - Files Reveal New Details