۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

لاله حسین پور: به نسرین ستوده!


زنی در زندان دست به اعتصاب غذا می زند، تصمیمی می گیرد که بر آن راسخ است. همه می دانند که او چقدر آگاه است، کسی او را به نادانی ، سطحی نگری، و ندانم کاری نمی شناسد. او کار خود را امروز شروع نکرده و تازه کار نیست. او می داند که چه می خواهد، می داند که چه می کند. خود بهتر از هر کسی می داند که فرزندانش در انتظار اویند. می داند که طپش قلب یارانش هر لحظه تندتر می شود. او همه چیز را می داند و تصمیمی می گیرد. چرا نباید به تصمیمش احترام گذاشت، چرا نباید این تصمیم را پذیرفت و تأمل کرد تا خود نتایج اجرای تصمیمش را ببیند

............................

بارها و بارها قصد نوشتن کردم، اما چیزی مرا از نوشتن بازمی داشت. چیزی مانند یک تابو!

تا زمانی که نسرین در زندان از شیره جانش می مکید تا روحش را استوار نگاه دارد، نمی توانستم یک تحسین نامه برایش بنویسم. نوشتن چنین تحسین نامه ای یک تابو بود.

در شرایطی که مقالات نگارش می شد، امضاء ها جمع آوری می شد و از نسرین خواهش و تمنا می شد که به خاطر فرزندانش، به خاطر دوستانش، به خاطر آرمان هایش، به خاطر........ تصمیم اش را لغو کند و کاری را که اطرافیانش از او انتظار دارند، انجام دهد، نمی توانستم برخلاف این جریان قلم به دست بگیرم و بنویسم: دیگر بس است، بس کنید.

زنی در زندان دست به اعتصاب غذا می زند، تصمیمی می گیرد که بر آن راسخ است. همه می دانند که او چقدر آگاه است، کسی او را به نادانی ، سطحی نگری، و ندانم کاری نمی شناسد. او کار خود را امروز شروع نکرده و تازه کار نیست. او می داند که چه می خواهد، می داند که چه می کند. خود بهتر از هر کسی می داند که فرزندانش در انتظار اویند. می داند که طپش قلب یارانش هر لحظه تندتر می شود. او همه چیز را می داند و تصمیمی می گیرد. چرا نباید به تصمیمش احترام گذاشت، چرا نباید این تصمیم را پذیرفت و تأمل کرد تا خود نتایج اجرای تصمیمش را ببیند.

نیازی به روشن کردن این امر نیست که ما با نامه های عدیده به نسرین جهت شکستن اعتصابش، فشار زندان و اعتصاب را نه تنها دو چندان، بلکه هزاران بار سخت تر کردیم. ما با این نامه ها او را هم راهی نکردیم. ما تصمیمش را نپذیرفتیم، به او پشت کردیم و او را در اجرای تصمیمش تنها گذاشتیم. این تنهایی و فشار بر زندانی که تصمیمت را لغو کن، تلخ ترین حادثه در زندان است و تنها فرد را مردد و ناتوان می سازد.

چرا وقتی زنی تصمیمی می گیرد که بر نتایج آن آگاه است و در کمال هوشیاری دست به اجرای آن می زند، هزاران کفیل و قیم پیدا می کند. چنین پروسه ای را می توان به طور روزمره در زندگی خود و دیگران ملاحظه کرد. پروسه ای که بسیار طبیعی به نظر می رسد و هیچ گونه قصد و خیال بد و منفی در آن وجود ندارد. برای مثال اگر زنی تصمیم به جدایی از همسرش بگیرد، آیا در جلسات خانوادگی او را خرد نمی کنند؟ آیا تمام استدلالات دنیا را در مقابلش نمی گذارند تا به خاطر فرزندانش، به خاطر آبروی پدر و مادرش، به خاطر حقیر بودن زن مطلقه در جامعه، به خاطر عدم توان اقتصادی برای ادامه زندگی و هزاران استدلال دیگر دست از تصمیم خود بردارد و نظر و تمایل و تصمیم اطرافیانش را پیش برد؟

این پروسه آشنا را در هر لحظه شاهدیم. تصمیمات زن چه کوچک و چه بزرگ، چه جزئی و چه تعیین کننده، نه تنها توسط دیگران، نه تنها توسط مردان ، از پدر و برادر گرفته تا همسر و پسران، بلکه از جانب زنان دیگر، مادر، خاله، دختر و در نهایت از طرف خود زن نیز ملغی می گردد.

بسیاری زنان تنها با تصمیم و اراده اطرافیان، شغل خود را عوض می کنند. به خاطر فرزندان و نقش "مقدس" مادری خانه نشین می شوند و به علت حسادت و سوءظن های همسر به کارهای مثلا "زنانه" می پردازند. شاید تحصیل تنها ارزشی باشد که غالب دختران از آن منع نمی شوند، اما همین که به مرحله شغل یابی و تأمین معاش می رسند، مجددا این پدر، مادر، عمو، خاله و اطرافیان هستند که تمایلات و تصمیمات شان را به دختر تحمیل می کنند. بعد از آن همه چیز در همسریابی و ازدواج خلاصه می شود و این که از "شر" دختر خلاص شده و او را به مردی دیگر جهت سرپرستی بسپارند. ازدواج ارزشی ست که بر جامعه ما و به ویژه بر سرنوشت دختران حاکم است. چرا، چون قانونی نانوشته معتقد است که زن هنوز توان تصمیم گیری های سرنوشت ساز ندارد.

زن، خود نیز تحت فشار مستقیم و غیر مستقیم خانواده، جامعه و مشکلات عدیده زندگی در یک نظام مردسالارانه به خودسانسوری می پردازد و قبل از این که به تصمیم روشن و جدی ای برسد، آن را ملغی می کند. زنانی که بر خلاف جریان آب حرکت می کنند، مطرود و منزوی می شوند. یا باید به راه "راست" برگردند و یا تا ابد بیگانه از جامعه و از خود باقی بمانند.

با اطمینان راسخ می توانم بگویم که نسرین هیچ تردیدی در عشق و درجه خلوص هیچ یک از یارانش نمی کند و می داند هر جمله ای که خطاب به او نوشته شد، تنها حکایت از دوستی بی پایان آنان دارد. اما بپذیریم که بی اعتمادی به صحیح بودن تصمیمی که نسرین گرفته بود، بی اعتمادی نهادی شده به زنان در فرهنگ یک جامعه مردسالار است. بی اعتمادی به این که زنان هنوز نمی توانند در لحظات خطیر تصمیم درستی گرفته و آن را اجراء نمایند.

افشاگری های ویکی لیکس



جمعه ۷ آبان ۱۳۸۹ - ۲۹ اکتبر ۲۰۱۰

احمد مزارعی

wikil.jpg
شهروند: همزمان با انتشار “افشاگری های” ویکی لیکس، یک استاد جامعه شناس و متخصص امور سیاسی بین المللی به نام ماکسیمیلیان فورت، کانادایی، مقاله ای با عنوان”نواقصی در گزارشات ویکی لیکس”، در سایت zeroanthropology.com نوشته است. تیتر این مقالهWhat is missing in Wiki Leaks’ Iraq War Logs است که در آن به تجزیه و تحلیل خبرهای ویکی لیکس می پردازد و در قسمتی از نوشته ی خود به اوضاع ایران در رابطه با گزارش اشاره می کند. او می نویسد:”ارتباط دادن حوادث افغانستان به ایران و القاعده، اوضاع روزهای جنگ علیه صدام حسین را برای انسان تداعی می کند که هدف اصلی آمریکا در آن زمان پیشبرد امر جنگ علیه عراق بود. امروز با تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران، روند تبلیغات علیه ایران شدت یافته است و بویژه کانال “فاکس نیوز” که از مبلغان اصلی جنگ است با شدت و حدت تمام به تبلیغ افشاگری های ویکی لیکس پرداخته است.” او سپس سئوال می کند:”آیا این “افشاگری ها” و تبلیغات گسترده در شرایط فعلی خدمت به سیاست های جنگ طلبانه ی آمریکا نیست؟ در جریان بحث مشترکی که با شرکت جامعه شناسان آمریکا در این زمینه داشتیم به این نتیجه رسیدیم که این نوشته های ویکی لیکس ناقص است و جزئی از گزارشاتی است که بسیاری حقایق آن مخفی شده است”. مقاله ی فوق در تاریخ هشتم آگوست 2010، در سایت الجزیره نیز انتشار یافت.
از این نظر هر ایرانی آزادیخواهی باید این موضوع را مدنظر خود قرار دهد که مبارزه با رژیم استبدادی و ارتجاعی جمهوری اسلامی نباید ما را به همزبانی و همکاری با نیروها و دولت هایی بکشاند که نه فقط قصد خیری برای ایران ندارند، بلکه هدف اینان تبدیل ایران به خرابه هایی از نوع افغانستان، عراق، سومالی و فلسطین است.
حقیقت این است که به اصطلاح افشاگری هایی که در مورد آمریکا در عراق و افغانستان انجام گرفته بسیار سطحی و پیش پا افتاده است و در گذشته اطلاعاتی به مراتب هولناک تر انتشار یافته است. برای نمونه محمد اقبال، نماینده پارلمان عراق که سنی و از مخالفان مالکی است و جزو گروه آقای علاوی و صالح مطلق می باشد، طی نوشته ای در سایت iraqina.com چنین اظهار داشت:”آنچه که امروز به نام افشاگری از طرف ویکی لیکس انتشار یافته برای ما عراقی ها تازگی ندارد و اکثر ما ملت عراق سالها وضعیت فوق را تجربه کرده ایم”. او علیرغم اینکه مخالف نخست وزیری مالکی است، اضافه می کند:”اما آنچه در مورد مالکی نوشته اند عاری از حقیقت و سخیفانه است”.
با این حساب نباید مرعوب و یا شیفته ی حوادث و گزارشاتی شد که با انواع توطئه ها، پیچیدگی ها و مقاصد شوم و خطرناک علیه وطن ما همراه و آذین بندی شده است.
چند نمونه از حوادث تاریخی که در راستای اعمال سیاست های خاص، اما با رنگ و لعاب شگفت آوری همراه شده، در اینجا آورده می شود تا بر هشیاری ما بیفزاید.
ـ در دوره ی نهضت ملی در ابتدا آمریکایی ها امید داشتند که مصدق به سیاست های آنان تن دردهد، به همین مناسبت مجله تایمز، او را به عنوان مرد سال انتخاب کرد و انواع تحسین و تمجیدها را نثار او نمود، اما آنگاه که اصرار وی را در دفاع از منافع ملت ایران و تن در ندادن به خواسته های بیگانگان دریافتند، به یکباره او را دیوانه، مزدور استالین، زنباره و همجنس گرا و … نامیدند و همه ی ما می دانیم که چه بر سر ما آوردند.
ـ در جریان تدارک آمریکا برای جنگ دوم خلیج فارس و حمله به عراق، به یک باره فیلمی در مورد حوادث کویت در سراسر جهان منتشر شد و به نمایش درآمد که محتوای آن چنین بود: سربازان عراقی به بیمارستانی در کویت حمله کرده، به زنان حامله تجاوز می کنند، اطفال آنان را کشته و به بیرون پرت می کنند. پرستاری که “شاهد زنده” حوادث بود با گریه و زاری به سر و سینه ی خود می کوبید و … جهانیان همه متقاعد شدند که باید هرچه زودتر به عراق حمله نظامی شود، اما حقیقت این بود که فیلم به وسیله ی CIA در آمریکا ساخته شده بود و پرستار نیز دختر یکی از شیوخ کویتی بود که در همه ی عمر خود کویت را ندیده بود.
ـ در جریان تدارک برای جنگ سوم خلیج فارس و حمله به عراق، تونی بلر در سازمان ملل در برابر جهانیان شهادت داد که براساس اطلاعات مستند، صدام حسین قادر است در مدت 24 ساعت بمب اتمی خود را آماده ی پرتاب کند و کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا نیز در سازمان ملل به وسیله ی چند فیلم کانتینرهایی را به نمایش گذاشت و با چوبدستی روی آنها اشاره کرد که اینها حاوی مواد اتمی و ابزارهای از پیش ساخته شده بمب اتمی است و به جز چند کشور، همه نمایندگان”باور” و جنگ علیه عراق را تائید کردند.
در بخشی از اسنادی که در مورد عراق انتشار یافته، ایران و مالکی متهم شده اند که با تشکیل گروه های مرگ به کشتار مردم بیگناه عراق دست زده اند. باید گفت که انتشار این اخبار همزمان با مسئله نخست وزیری مالکی و حاد شدن درگیری سیاسی میان ایران و آمریکا کاملاً شک برانگیز است، اما صرفنظر از همه اینها، مالکی گروهی مسلح در اختیار داشت ولی آن را علیه مقتدا صدر به کار گرفت ولی به کشتار سنی ها دست نزد، اما در مورد اینکه چه کسی به کشتار سنی و شیعه دست می زد در همان سال 2005، گزارشی توسط یک محقق آمریکایی به نام مکس فولر (Max Fuller) در سایت iraqpatrol متعلق به نیروهای مقاومت ملی عراق انتشار یافت که من آن را ترجمه و سایت “دنیای ما” آن را منتشر کرد. بخش های کوچکی از آن گزارش در زیر آورده می شود تا روشن شود که سنی و شیعه در عراق چگونه و توسط چه کسانی کشته می شدند.
سحرگاه روز 14 سپتامبر 2005 و ساعتی قبل از به قتل رسيدن 88 نفر کارگر در انفجار بزرگی در بغداد، یک گروه متشکل از 50 نفر که لباس های رسمی نظامی به تن داشتند، به شهرک تاجی در 16کيلومتری شهر بغداد وارد شدند، پس از تفتيش در شهرک 17 نفر از اهالی را که همگی به کارهایی از قبيل: سبزی فروشی، یخ فروشی، رانندگی تاکسی اشتغال داشتند، دستگير کردند، چشم ها و دست های آنان را بسته و به ميدان اصلی شهرک می برند و هر کدام را با شليک گلوله ای در مغز به قتل می رسانند.

***
این شيوه قتل های جمعی برای اولين بار در ماه مارس سال گذشته اتفاق افتاد که دهها جسد در یکی از مکان های جمع آوری زباله در شهر بغداد یافت شد .همه مقتولان با دستان و چشمان بسته بودند و آثار شکنجه فراوان بر بدن آنان مشهود و هر کدام با گلوله ای در مغز کشته شده بودند.

***
در پاسخ به اتهاماتی که به ماموران دولتی و وزارت کشور وارد آمد، یکی از مسئولان این وزارتخانه اظهار داشت، به دست آوردن لباس های رسمی پلیس در بازار بسیار آسان است. این اعمال توسط مجرمانی انجام می گیرد که خود را به لباس رسمی درآورده اند تا بتوانند در میان مردم تفرقه بیندازند.

***
در اینجا باید از یک شخصیت محوری که در تشکیل و سازماندهی نیروهای ضد شورش نقش مهمی داشته به نام جیمز استیل یاد کنیم. او کار خود را ابتدا در ویتنام شروع کرد و پس از کسب تجربیاتی به ال سالوادور رفت و در آنجا نیز در جریان جنگ داخلی این کشور با تشکیل گروه های کوچک مرگ و آموزش آنان تجربیات فراوانی به دست آورد. این گروه ها توانستند زیر نظر جیمز استیل عملیات بر ضد چریک های این کشور را پیش ببرند. البته باید گفت که در اساس زیرنظر مستشاران آمریکایی کار می کردند.
آمریکایی دیگری که یکی از قدیمی ترین مستشاران آمریکایی در وزارت کشور عراق است، جیمز استیل را در برنامه هایش همراهی می کند. او اخبار مربوط به نقض حقوق بشر در عراق و کشتارها را به سخره می گیرد و باور دارد که اینها شایعات دروغ و دسیسه های مخالفان است. این شخص استیو کاستیل نام دارد. کاستیل نیز تجربیات خود را در کشورهای آمریکای لاتین در زمینه مبارزه با مواد مخدر کسب کرده، بویژه با اسکوبار که یکی از بارون های بزرگ آمریکای لاتین که کلمبیایی ست، مبارزات فراوانی داشته است.
در واقع باید گفت که کل اداره پلیس و تحقیقات عراق به طور کامل با دست ماموران آمریکایی و انگلیسی در عراق به وجود آمده. این دو کشور از روزهای اول اشغال نسبت به تأسیس پلیس تازه عراق اقدام کردند.
در مورد گردان گرگ ها باید گفت که گرچه بسیاری آنان را مستقل می شمارند ولی آنان زیر نظر وزارت کشور و اداره پلیس ضدشورش قرار دارند.
علیرغم اینکه مدت زمانی است اتهامات کشتار جمعی بیگناهان را به “گردان گرگها” نسبت می دهند، اما من نتوانسته ام هنوز گزارش روشنی در مورد رابطه ی آنها با وزارت کشور و پلیس ضد شورش پیدا کنم. روزنامه نگاران به این بسنده می کنند که اشاره کنند گروه “پلیس ضد شورش”، اما مشخص نمی کنند که کدام یک؟ زیرا در عراق گروه های ضدشورشی متعددی عمل می کنند. مسئله بسیار پیچیده و ترسناک به نظر می آید، بویژه از هنگامی که ده نفر از کارگران ساختمانی را در حالی که خفه شده بودند، در عقب یک وانت متعلق به پلیس یافتند.
همزمان با اشغال عراق در بسیاری مطبوعات نوشته شد که دولت آمریکا چند هزار نفر را برای برقراری نظم در عراق از اروپا و آمریکا استخدام کرده و آنان را در پایگاه های نظامی آمریکا در قبرس، یونان، رومانی و بلغارستان تحت آموزش های ویژه قرار داده تا در برقراری نظم با نیروهای آمریکایی در عراق همکاری کنند.
ـ در همان سال 2005 مقاله ی مستند دیگری توسط دکتر الیاس عاقله تاریخدان لبنانی و استاد دانشگاه هاروارد نوشته شد که من آن را ترجمه کردم و در شهروند منتشر شد. در مقاله به فعالیت نیروهای SAS وابسته به ارتش انگلستان در عراق پرداخته شده و توضیح داده شده بود که چگونه اعضای SAS با پوشیدن لباس عربی و تغییر قیافه در محلات عمومی عراقی ها بمب گذاری می کنند و جریان دستگیری دو نفر از آنان در بصره را شرح داده بود. اطلاعات موجود در مقاله وحشت آور بود.
ـ همه ی ما سیمور هرش را می شناسیم. او نویسنده و روزنامه نگار یهودی آمریکایی است و مورد احترام بسیاری از محققان و صلح دوستان جهان قرار دارد. ایشان بنا به باورهای آزادیخواهانه ای که دارد به تحقیقات و انتقادهایی دست می زند که علیرغم تند بودن این انتقادات، اما به راحتی حتی از طرف دولتمردان آمریکایی تحمل می شود.
من در اینجا بخش کوتاهی از مقاله ی مفصل او را که در مورد زندان های عراق نوشته می آورم تا بدانید که گزارشات ویکی لیکس پیش پاافتاده و احتمالاً سیاست ویژه ای را دنبال می کند.
قابل توجه اینکه سیمور هرش در جهان عرب و اسرائیل دوستداران فراوانی دارد .

متن پرسش و پاسخ زیر در کنگره آمریکا با حضور سیمور هرش انجام گرفته است.

س: در این گزارشات آمده بود که بعضی از اعضای بدن این کودکان قطع شده، به وسیله آلتی فلزی به سر آنها کوبیده شده و قسمت هایی از بدن آنها سوزانده شده است. چرا این اعمال را با کودکانی که هیچ چیز نمی دانستند، انجام می دادید؟

بورگس: باور دارم که بچه ها قربانی بودند، ولی به خاطر زیر فشار قرار دادن مادران، برادران و خواهرانشان به اعتراف، بچه ها را شکنجه می کردیم.

س: بچه هایی را که زیر شکنجه جان می سپردند، چه می کردید؟ آیا به خانواده هایشان می دادید؟

بورگس: نه. آنان را در بیابان به خاک می سپردیم، اما مادرانشان اصرار داشتند که در جریان دفن بچه هایشان باشند. منظره ی وحشتناکی بود.

س: آیا بعد از قتل بچه ها شکنجه در حق خانواده هایشان متوقف می شد؟

بورگس: دستوری به شماره 123472 از طرف ارتش به دست ما رسید که هر کودکی که زیر شکنجه کشته شد، شکنجه را در مورد خانواده اش متوقف کنید.

س: آیا این باعث شد که شما آن خانواده ها را آزاد کنید؟

بورگس: نه. ما می ترسیدیم که این اخبار به گوش مردم عراق برسد.

سئوال برای آقای روبیج: در گزارشات آمده که گردان 372 و 320 و تیپ 800 به اعمال بسیار وحشتناکی در حق جوانان عراقی دست زده اند. جزئیات آن را بیان کنید.

توماس روبیج: من به فرماندهان گفتم که با بعضی از این اعمال مخالفم، اما کسی به من گوش نداد.

س: اعتراض خود را مستقیم به چه کسی بیان کردید؟

توماس روبیج: به آقای رامسفلد، وزیر دفاع به طور مستقیم و همچنین به وسیله نامه به خانم کاندولیزا رایس دلایل خود را بیان کرده و خواستم که وی گزارش را به اطلاع پرزیدنت بوش برساند.

س: می توانم علت اعتراضت را بپرسم؟

توماس روبیج: اعتراض من به هرگونه عمل ضداخلاقی با بازداشت شدگان عراقی بود، بخصوص وقتی فهمیدم که ارتش تعدادی سربازان همجنسگرا را به عراق آورده تا با بازداشتی های جوان عراقی به عمل جنسی بپردازند. می دانستم که جوانان عراقی با شدت تمام مقاومت می کردند و احیانا عده ای از آنان به قتل می رسیدند. بویژه در مورد استفاده از سگ های آموزش دیده علیه جوانان بسیار مخالف بودم.
گزارش کامل بازجویی های کنگره را می توانید در سایت سیمور هرش پیدا کرده و بخوانید. لازم به توضیح است که متن کامل گزارش فوق چند سال پیش به وسیله ی همین قلم ترجمه شد و در سایت “دنیای ما” منتشر گردید.
اما در افشاگری های ویکی لیکس و در بسیاری سایت ها و مطبوعات متمایل به آمریکا در مورد دخالت ایران در عراق تبلیغات فراوانی شده و این گونه وانمود می شود که گویا این ایران بوده که با عراق جنگیده و این کشور را اشغال کرده است. اما حقیقت چیست؟ من کوشش می کنم به طور فشرده به این موضوع بپردازم.
در سال 2002، یک سال پیش از حمله آمریکا به عراق، طارق عزیز وزیر خارجه عراق به ایران آمد و چند قرارداد و پروتکل به امضا رساند. محتوای رابطه ی تازه این بود که طرفین از جنگ بیهوده ی گذشته اظهار پشیمانی کرده و امضای چند قرارداد بازرگانی، نفتی، توریستی حاصل این همکاری شد. در مورد اپوزیسیون های موجود، مجاهدین در عراق و مجلس اعلی و حزب الدعوه در ایران، قرار شد که دو کشور به شیوه ای مناسب و دیپلوماتیک آنان را به کشورهای دیگری بفرستند. در مورد مجلس اعلی و حزب الدعوه قرار شد به سوریه بروند. از توافق در مورد مجاهدین اطلاعی ندارم. روابط بازرگانی، اقتصادی، نفتی و غیره بیشتر توسط فرزند رفسنجانی و فرزند صدام و سایر مسئولان دولتی پیش برده می شد.
در همین زمان مسئله ی تهاجم به عراق بالا گرفت و آمریکا به عراق حمله برد. ایران در برابر عملی انجام شده قرار گرفت، زیرا قصد آمریکا از اشغال افغانستان و عراق، محاصره ی ایران و اشغال آن بود. “در فوریه ی 2002، آریل شارون و بن الیعازار وزیر صنایع سنگین اسرائیل به آمریکا رفتند تا بوش و دیک چینی را قانع کنند که حمله به ایران را در رأس امور قرار داده و عراق را در مرحله ی بعدی انجام دهد که موافقت نشد.” (در این خصوص توضیح کامل از صفحه 23 به بعد کتاب Iran Target نوشته ی اسکات ریتر وجود دارد.)
با حمله ی آمریکا به عراق و اشغال این کشور، بهترین کاری که ایران می توانست برای پیشگیری از حمله ی آمریکا به ایران انجام دهد، همین بود که دیوار محکمی از طرفداران خود در عراق ایجاد کند تا از سقوط ایران به دست آمریکا جلو گیرد. وانگهی نفوذ امروزی ایران در عراق بیشتر در دوره ی شاه پایه گذاری شد و قبل از آن کمی دیرتر در زمان امیرکبیر و قرارداد ارزروم که دولت عثمانی پذیرفت عتبات مقدسه زیر نظر روحانیت شیعه ایرانی باشد.
ایران نه قصد دخالت در عراق را داشت و نه مایل بود این کشور مورد تهاجم و اشغال آمریکا قرار گیرد. ایران به خاطر اشغال عراق زیان های جبران ناپذیری کرده که تا ده ها سال دیگر هم جبران نخواهد شد.

ویکی لیکس و افغانستان

بنا به گفته ی ماکسیملیان فورت، خلاصه ی افشاگری های ویکی لیکس به نفع سیاست های جنگ طلبانه ی آمریکا در افغانستان است. چه در بخشی از گزارش در مورد افغانستان اینچنین وانمود شده که گویا کشتار عمومی مردم عادی در افغانستان نه به وسیله ی نیروهای آمریکایی بلکه به وسیله ی اعمال “رذیلانه”ی طالبان انجام می گیرد که با انفجار بمب در میان مردم عادی موجب قتل آنان می شوند. اشاعه ی چنین گزارشاتی موجب تبرئه و حقانیت سیاست آمریکا در افغانستان می شود. در این شرایط که مردم آمریکا مخالف جنگ افغانستان بوده و حاضر نیستند با پرداخت مالیات از آن حمایت کنند، “افشاگری های” ویکی لیکس این امر را تداعی می کند که سربازان آمریکایی برای نجات مردم عادی افغانستان از جنایات طالبان بهتر است در افغانستان بمانند.
در پایان باید گفت که اهداف اصلی آمریکا در منطقه توسعه طلبی ست و این کشور حاضر نیست دیگران خارج از حیطه ی سیاسی او نفس بکشند.
اما ملت ایران در مبارزات یک صد ساله ی خود مبارزه ی بلاانقطاع با انواع رژیم های استبدادی، دیکتاتوری و ارتجاعی، تجربیات گرانبهایی کسب کرده و تاکنون استقلال و عزت نفس خود را حفظ کرده اند.
ایران امروز با تجربیات تاریخی و جمعیت 72 میلیونی خود به وزنه ای تعیین کننده در خاورمیانه تبدیل شده است. خیل عظیم طالبان علم و دانش که اکثریت آنان را زنان تشکیل می دهند، زنانی که از میان خود قرةالعین آفریده، در انقلاب مشروطه مسلحانه و در هنگام استبداد صغیر به دفاع از آزادی پرداختند، مبارزات عظیم دانشجویان که ارکان ارتجاع حاکم را به لرزه درآورده، وجود طیف عظیمی از روشنفکران، نویسندگان، محققان، هنرمندان، شاعران، فیلمسازان، میلیون ها انسانی که با شور و شوق عظیمی برای آینده ای روشن در عرصه ی علم و دانش، اقتصاد و سیاست و سربلندی وطن خویش به مبارزه ای عظیم برخاسته اند، در المپیادهای جهانی حضوری چشمگیر دارند، در میدان های ورزشی افتخار می آفرینند، اینان خوب می دانند که چه موقع انقلاب، خیزش، شورش و یا اعتراض کنند و چه زمانی رژیم قرون وسطایی حاکم را از قدرت به زیر کشند. آنانی که در ورای مرزها برای حقوق بشر در ایران اشک تمساح می ریزند، دیروز استاد بزرگ حقوق بشر ایران دکتر مصدق را به زندان افکندند و با دفاع از دیکتاتوری باعث شدند که ملایان قرون وسطی در رأس امور قرار گرفته و آن جنایت های عظیم را بیافرینند.
تحریم ها و تهدیدهای نظامی البته و صد البته تنها اهداف استعماری و غارتگرانه را در حق ملت ما و استقلال و آزادی آن دنبال می کند، همان طور که در عراق آن جنایت ها را آفریدند. تحریم و تهدید رژیم را تضعیف نخواهد کرد، بلکه موجب وحشت آفرینی و فقر و فاقه و انواع مشکلات برای ملت ما خواهد شد. تهدید و تحریم تنها به قصد به زانو درآوردن ملت ما و توقف بالندگی آن است تا در نهایت ایران تبدیل به مستعمره ای از نوع امیرنشین های خلیج فارس شود. آمریکایی ها در ابتدای حمله خود به عراق نقشه ای که برای ایران آینده دارند، منتشر کردند. ایران به هشت قسمت و هر کدام زیرنظر ژنرالی آمریکایی یا مستشاری ایرانی در نظرگرفته شده بود. در این رابطه به مقاله ی ژنرال آمریکایی پیتر رالف با عنوان Blood Border مراجعه کنید تا ببینید که ماجرا پایان نیافته است.
اما ملت ایران علیرغم همه ی این فشارها و توطئه های شوم و تبهکارانه قدرت های استعماری و فشار سیاست های رژیم ارتجاعی داخل، تسلیم نخواهد شد و راه خود را در جهت ایجاد جامعه ای نوین، ایرانی که در آن آزادی و عدالت اجتماعی تحقق یابد، ادامه خواهد داد.
25 اکتبر 2010

* احمد مزارعی، نویسنده و مترجم و همکار شهروند، بیشتر در زمینه ی ترجمه ی مقالات درباره ی خاورمیانه و ایران بویژه از روزنامه ها و سایت های عرب زبان فعالیت دارد.

جمع آوری مانکنهای نامتعارف از مغازه ها + یک عکس از مانکنهای متعارف




مهر : سرهنگ عباس میرایی با اشاره به جمع آوری مانکنهای نامتعارف اظهار کرد: خوشبختانه با همکاری که بین صنوف و اماکن عمومی وجود دارد ضوابط و مقررات لازم در استفاده نکردن از مانکنهای نامتعارف اجرا می شود. رئیس پلیس اماکن نیروی انتظامی عنوان کرد: در حال حاضر استفاده از مانکنهای نامتعارف از سوی اماکن تا حد چشمگیری کاهش یافته اما در برخی از مواقع شاهد استفاده برخی از واحدهای صنفی جدید به علت ناآگاهی هستیم.

وی گفت: افراد جدیدی که وارد صنف پوشاک می شوند ممکن است به علت آشنا نبودن با قوانین تخلفاتی در این زمینه مرتکب شوند اما این افراد از سوی پلیس رصد شده و به آنان تذکر داده می شود.

میرایی گفت: حدود سه میلیون واحد صنفی در کشور وجود دارد که با توجه به گستردگی آن ممکن است در برخی جاها مشکلات و ناهماهنگی هایی وجود داشته باشد.

وی با اشاره به برخورد پلیس با قهوه خانه ها گفت: پلیس آمادگی هر گونه برخورد با قهوه خانه ها را در چارچوب وظایف خود دارد و طبق قانون با متخلفان برخورد می کند.

خشونت در مدارس به تنبيه بدني محدود نمي‌شود


ايلنا: سعيد مابين جيغ و داد همكلاسي‌هايش هاج و واج مانده، پاك‌كن، ته‌مداد را داخل گوش كرده و ناخن دستش را مي‌جود... معلم چند دقيقه‌اي دير كرده.... ناظم مدرسه كه هميشه يك چوب دو متري همراه دارد و تمامش را داخل آستينش نگاه مي‌دارد، در كلاس را با هجوم و حمله باز مي‌كند و با تمام توان چوب يك‌متري را به روي ميز مي‌كوبد، جمعيت 20 نفره كلاس كه حالا ديگر تمام و كمال ترسيدند سكوت مي‌كنند و هيچ يك دم نمي‌زنند... اما سعيد، اين بار نه تنها مي‌لرزد، ناخنش را هم سريعتر مي‌جود.
چوب بلند ناظم و پس گردني هميشگي معلم
زنگ تفريح كه مي‌خورد انگار براي بچه‌ها جشن گرفته‌اند؛ از خوشحالي رفتن به حياط مدرسه و جدا شدن از كلاس درس حتي دستشويي رفتن و دست و صورت شستن را هم فراموش مي‌كنند...!
ناظم مدرسه هم كه در اين مواقع كنترل بچه‌ها از دستش در مي‌رود، چند تا از بچه‌هاي سال بالايي را مامور برقراري نظم در حياط مي‌كند. اگر توقعات بچه‌هاي سال بالايي برآورده شده و سهمي از تغذيه هم‌كلاسي‌‌ها داشته باشند كه هيچ،‌ در غير اين صورت شيطنتشان گل مي‌كند و آمار و گزارش‌هاي نادرست به ناظم مدرسه مي‌دهند. ناظم مدرسه هم كاري به صحت و سقم گزارش‌ها ندارد و تر و خشك را با هم يكجا مي‌سوزاند.
مادر پارسا مي‌گويد: پارسا از چوب بلند ناظم مدرسه تشويش گرفته و هم‌كلاسي‌هايش هم همين حس را دارند، وقتي ناظم چوب را روي ميز يا ديوار مي‌زند سر و صداي بلندي به پا مي‌شود و بچه‌ها خصوصا كلاس اولي‌ها كه با اين صدا آشنا نيستند، وحشت مي‌كنند و رنگ از صورتشان مي‌پرد.
فرهاد به جاي حل كردن تمرين رياضي مشغول نقاشي است؛ به خيال خودش تصوير كاملي از معلمش را نقاشي كرده و با نشان دادن به بغل دستي‌اش هر دو مي‌خندند.
معلم رياضي كه متوجه سر و صداي انتهاي كلاس مي‌شود، فرهاد را با پس‌گردني از كلاس بيرون مي‌اندازد و او را جريمه درسي مي‌كند، فرهاد تا 12 شب بيدار مي‌ماند تا جريمه‌ها را به دور از چشم مادرش انجام دهد!
خشونت در مدارس به تنبيه بدني محدود نمي‌شود
گزارش‌ها متفاوت است؛ اگر كودك يا نوجواني به دليل امكانات مالي پدر و مادرش در مدرسه غيردولتي درس بخواند، در مدرسه پذيرايي هم مي‌شود و به قول معروف با انواع تشريفات فارغ‌التحصيل مي‌شود اما اگر در يك مدرسه دولتي درس بخواند بايد به دليل مشكلات روزمره مسئولان مدرسه و بي‌حوصلگي‌هايشان، محدوديت‌ها و فضاي خشك و سنگين را تحمل كند.
ميلاد با آنكه در مدرسه غيرانتفاعي درس مي‌خواند و به قول مادرش از ديوار راست بالا مي‌رود، بارها طعم«پس‌گردني» را توسط معلم يا ناظم مدرسه چشيده است.
با وجود آنكه فاطمه قربان معاون وزير آموزش و پرورش اعلام مي‌كند كه تنبيه بدني دانش‌آموزان در مدارس ممنوع است اما جاي تاسف دارد كه چطور اين مسئول با مصاديق تنبيه در مدارس و كودك‌آزاري آشنا نيست و در مورد ساير تنبيه و خشونت‌هاي اعمال شده بر روي كودكان در محيط مدرسه و كلاس‌هاي درس موضعي ندارد.
معاون وزير آموزش و پرورش در آخرين اظهاراتش تمام موارد خشونت بر روي كودكان را به تنبيه بدني معطوف كرده و اعلام كرده كه هيچ يك از معلمان و معاونان تحت هيچ شرايطي به دليل انجام ندادن تكاليف درسي و يا موارد انضباطي حق تنبيه بدني دانش‌آموزان را ندارند.
آيا معاون وزير آموزش و پرورش نمي‌داند كه دانش‌آموزاني كه در معرض تنبيه غيربدني، «عاطفي و رواني» قرار مي‌گيرند، آثار و تبعاتش به مراتب بدتر از تنبيه جسمي است؟ آيا اين مسئول آموزش و پرورش نمي‌داند كه مادران و اولياي دانش‌آموز اغلب حتي نگران اعتراض از برخي رفتارهاي مسئولان مدرسه در قبال فرزندانشان هستند؟
ارشاد دانش آموزان با ادبيات خشن!
فاطمه قربان معاون وزير آموزش و پرورش در حالي اعلام مي‌كند كه علت اصلي خطاي دانش‌آموزاني كه موارد انضباطي دارند و يا تكاليف خود را انجام نمي‌دهند، از روي ناآگاهي است و بايد براي ارشاد آنها وقت صرف كرد كه به تازگي مسئولان يك مدرسه دخترانه، دختر 15 ساله‌اي را به دليل تميز كردن ابروهايش، به مدت دو روز اخراج كرده و يا در بسياري از مدارس نه تنها اخراج موقت و چند روزه به يك روال عادل تبديل شده بلكه اگر اخراج هم صورت نگيرد، دانش‌آموز تهديد به اخراج شده و از نگراني احتمال اين تنبيه، ضربه روحي زيادي مي‌‌خورد، چه بسا اينكه بارها به دانش‌آموزان پسر مي‌گويند: «پرونده‌ات را زير بغلت مي‌گذاريم» دانش‌آموزان با وجود چنين ادبياتي چطور قرار است ارشاد شوند؟ ناظم مدرسه‌اي كه به خودش جرات جيغ و داد در حياط مدرسه و يا راهروي كلاس‌ها را مي‌دهد قرار است چگونه ديگران را ارشاد كند؟ مشاوران مدرسه كه نقشي جز تفتيش اطلاعات از كودكان، نقش ديگري ندارند و اعتماد دانش‌آموزان به مشاوران مدارس بسيار كم است، چه نقشي در ارشاد محصلان ايفا مي‌كنند؟
قربان، معاون آموزشي ابتدايي كه در برابر سئوال خبرنگار ايلنا در مورد خشونت در مدارس به جاي ارايه توضيحات شفاهي، به چند پاراگراف و ارسال يك نامه اكتفا كرده اعلام كرده است: «از آنجايي كه بيش از 80 درصد معلمان ابتدايي را خانم‌ها تشكيل مي‌دهند، حس مادري باعث مي‌شود آموزگاران با دانش‌آموزان مانند فرزندان خود رفتار كنند به همين دليل تنبيه بدني در اين مقطع غيرممكن است»
به اين مسئول در آموزش و پرورش اعلام مي‌كنيم چطور توقع مي‌رود كه يك زن معلم قادر به تقسيم مهر مادري‌اش در ميان 400 دانش‌آموز ديگر باشد؟
گزارش مواردي از كودك آزاري در مدارس به سامانه “صداي يارا”
طاهره پژوهش عضو هيات مديره انجمن حمايت از حقوق كودكان مي‌گويد: متاسفانه تنبيه بدني، رواني و تحقير دانش‌آموزان در مدارس نه تنها ريشه‌كن نشده است بلكه به دليل عدم نظارت جدي از سوي مسئولين آموزش و پرورش، در حال تبديل شدن به يك رويه است.
او ادامه مي‌دهد: با آنكه مدت زيادي از شروع سال تحصيلي جديد سپري نشده است، خانواده‌هايي از شهرهاي قائم‌شهر، كرج و تهران با صداي ياراي انجمن حمايت از حقوق كودكان تماس گرفته و از تنبيه بدني و رواني فرزندان خود در مدارس شكايت كرده‌اند.
پژوهش عضو هيات مديره انجمن حمايت از حقوق كودك با اشاره به لطمات جبران‌ناپذير تنبيه كودكان در مدارس تصريح مي‌كند: يكي از كودكان عضو خانه كودك ناصرخسرو كه در كلاس اول يكي از مدارس محله ناصرخسرو درس مي‌خواند به علت تنبيه معلم كلاس اول، از چرخه تحصيل خارج شد و اين كودك دومين كودك عضو اين مركز بوده كه به دليل ترس از مدرسه حاضر به ادامه تحصيل در مدرسه نيست.
اين فعال حقوق كودك اخراج موقت و يا تنبيه فرد را پاك كردن صورت مسئله مي‌داند و ادامه مي‌دهد: استفاده از شيوه‌هاي اين‌چنيني فقط بر اساس سليقه شخصي نبوده و اصل قضيه كه نگرش نادرست به كودكان و مسئله تنبيه است همچنان باقي مي‌ماند.
پژوهش رويه تنبيه و اعمال فشار بر كودكاني كه با هزار اميد براي كسب دانش به مدرسه مي‌روند را غيرقانوني و غيرانساني اعلام مي‌كند و خطاب به وزير آموزش و پرورش و ساير مسئولان اين وزارتخانه مي‌گويد: اگر با اين رويه مقابله نشود و با كساني كه هنوز از روش‌هاي منسوخ شده براي آرام كردن و دست از پا خطا نكردن بچه‌ها استفاده مي‌كنند برخورد نشود، تعداد كودكان خارج از چرخه تحصيل به دليل ترس از آزار مجدد افزايش مي‌يابد و مسئوليت مستقيم آن نيز بر عهده آموزش و پرورش است.
سركوفت‌هاي رايج در ادبيات برخي از معلمان
به گزارش خبرنگار ايلنا، ثريا عزيزپناه يكي ديگر از اعضاي هيات مديره انجمن حمايت از حقوق كودكان نيز در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا از حاكم بودن سيستم سنتي تشويق و تنبيه در نظام آموزش ابراز نگراني كرده و در زمان آغاز بازگشايي مدارس تاكيد كرده است كه هنوز موارد زيادي براي فعالان حقوق كودك به صورت ابهام باقي مانده و هنوز معلوم نيست كه سياست‌هاي سنتي و جديد آموزشي مانند سياست تشويق و تنبيه بر چه اساسي تدوين و بازبيني مي‌شود چرا كه همچنان مواردي از خشونت‌هاي بدني و غيربدني در مدارس گزارش مي‌شود .
به هر حال با وجود آنكه مسئولان مدارس مي‌دانند كه تنبيه بدني در مدارس ممنوع است اما در قبال حرف گوش‌كن نبودن برخي از دانش‌آموزان و اينكه به هر قيمتي بايد سر به‌راه بيايند و انضباط مدرسه را رعايت كنند، به برخي شيوه‌ها رو مي‌آورند تا مدركي براي پيگيري نماند و از سوي اولياي دانش‌آموز جاي اعتراض باقي نماند... تحقير زباني، تنبيه روحي ـ رواني، سركوفت‌هاي رايج در ادبيات برخي از معلمان و اغلب نيز اجبار دانش‌آموزان به انجام تكاليف سنگين و جريمه‌هاي بلندبالا به بهانه تنبيه از جمله مصاديق اين مسئله است.
احساس تبعيض و افسردگي در دانش‌ آموزان
فاطمه قاسم‌زاده روان‌شناس با اشاره به مراجعه گسترده والدين كه از افسردگي دانش‌آموزان خود رنج مي‌برند براي مشاوره خبر مي‌دهد و مي‌گويد: نظام‌هاي آموزشي رقابتي كه دانش‌آموزان را به رقابت، برنده شدن و اخذ نمره 20 ترغيب مي‌كند، باعث افسردگي و ايجاد اختلالات رفتاري در آنها مي‌شود.
او ادامه مي‌دهد: مراجعان اعلام مي‌كنند كه دانش‌آموزشان تا ساعت 12 شب بيدار مانده تا تكاليفش را تمام كند، اين در حالي است كه يك محصل بايد در طول شبانه‌روز هشت ساعت به طور مفيد خواب و استراحت كافي داشته باشد اما براي انجام تكاليف مدرسه بيدار مي‌مانند و در كلاس درس هم به شيوه خودش چرت مي‌زند و كسل است.
قاسم‌زاده روان‌شناس مي‌گويد: اغلب دانش‌آموزان تحت عنوان مشكلات درسي به مطب مراجعه مي‌كنند اما با بررسي معلوم مي‌شود كه مشكل حافظه ندارند بلكه مشكل آنها افسردگي است چرا كه احساس تبعيضي كه اغلب در مدارس نهادينه مي‌شود براي كودكان بسيار دردناك است.
رسيدگي به شكايات پس از مرگ سهراب
آموزش و پرورش اعلام مي‌كند كه اگر شكايتي از سوي والدين دانش‌آموزان به مدير مدرسه يا مسئولان مناطق آموزش و پرورش گزارش شود به موضوع رسيدگي شده و در صورت تائيد با معلم متخلف برخورد مي‌شود اما آيا آزار روحي حاصل از هر گونه تنبيه و يا ترس دانش‌آموزان از مدارس و حتي افت تحصيلي اين دسته از دانش‌آموزان قابل جبران است؟
قربان معاون ابتدايي وزارت آموزش و پرورش همچنين با ارايه نامه‌اي به خبرگزاري ايلنا اعلام كرده است كه معلمان مانند تمام كاركنان دولت قبل از استخدام از فيلترهاي مختلف از جمله گزينش، سوء پيشينه، معاينات پزشكي و ... عبور مي‌كنند اما با وجود 16 هزار حق‌التدريس در كشور و محقق نشدن مطالبات آنها چگونه ممكن است كه فشار حاصل از ضايع شدن حقشان در اين وزارتخانه آنها را تحت تاثير قرار ندهد و با طبيعي‌ترين شيطنت بچه‌گانه دانش‌آموزان طاقتشان تاب نشود؟
اين در حالي است كه، بر اساس جديد‌ترين بخش‌نامه وزارت آموزش و پرورش در مورد شرايط گزينش و شرايط عمومي استخدام 40هزار نيرو در آموزش وپرورش و با نگاهي به اين شرايط به راحتي مي‌توان دريافت كه هيچ‌كدام از اين نيروها از فيلترهاي مختلف از جمله گزينش، سوء پيشينه، معاينات پزشكي و ... عبور نمي‌كنند.
در عين حال مگر شرايط استخدام حق‌التدريس‌ها در آموزش و پرورش فراهم شده كه گزينش‌ها در اين سطح انجام شود، ضمن آنكه اين گزينش‌ها هر چند سال يك بار نيز تكرار نمي‌شود و هيچ ضمانتي وجود ندارد كه روحيات و ويژگي‌هاي فردي و اجتماعي يك فرد استخدام شده در آموزش و پرورش با گذر زمان دستخوش تحول نشود.
گزارش: سميه جاهدعطائيان
25 درصد مطالبات معوق یک بانک‌ دولتی در اختیار 8 نفر است
این افراد هیچ میلی برای باز پس دهی تسهیلات دریافتی ندارند


فارس : عضو کمیسیون اصل 90 مجلس با اشاره به اینکه ضوابط قانونی برای ارائه تسهیلات بانکی رعایت نمی‌شود، گفت: تنها در یکی از بانک‌های دولتی، 25 درصد مطالبات معوقه در اختیار 8 نفر است.

غلامرضا اسداللهی نماینده تربت جام و عضو کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی، با اشاره به پیگیری مطالبات معوقه بانک‌ها در این کمیسیون، گفت: کمیسیون، پیگیری مطالبات معوقه بانک‌ها را در دستور کار دارد و در هیمن راستا گزارش دقیقی از سوی برخی نهادها تهیه شده بود که بر اساس آن مشخص شد تنها در یکی از بانک‌های دولتی، 25 درصد معوقات مربوط به 8 نفر است.

وی افزود: بررسی‌ها نشان داد که در این بانک دولتی 75 درصد باقیمانده هم مربوط به تعداد زیادی از افراد جامعه است، البته در ارائه این تسهیلات بسیاری از ضوابط قانونی رعایت نشده بود.

عضو کمیسیون اصل 90 مجلس تصریح کرد:‌ در ارائه این تسهیلات ضوابط قانونی همچون اخذ وثایق، صرف تسهیلات دریافتی در محل خود، عدم وجود کارشناسی لازم برای ارائه تسهیلات مناسب نسبت به درخواست افراد و پرداخت تسهیلات بیشتر از نیاز طرح به فرد درخواست کننده، وجود داشت.

اسداللهی با بیان اینکه این افراد علی‌رغم ارسال پرونده‌هایشان به دستگاه قضایی، هیچ میلی برای باز پس دهی تسهیلات دریافتی ندارند، تاکید کرد: حتی برخی‌ بانک‌ها هم اراده‌ای برای اخذ و بازپس‌گیری تسهیلات ارائه شده ندارد.

در همين زمینه :
حکم قطع دست متهم به سرقت در یزد اجرا شد