۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

در باره ويژگی ھای نظام جھانی سرمايه در گذشته و حال

يونس پارسابناب
در باره ويژگی ھای نظام جھانی سرمايه در گذشته و حال
١ – سرمايه داری نه تنھا کسب و اخذ ارزش اضافی ( سود ) توسط صاحبان ثروت از کار و زحمت کارگران و
ديگر زحمتکشان ( توليد کنندگان ثروت ) می باشد بلکه کسب و اخذ ارزش اضافی از کل اقتصاد جھانی بويژه در
کشورھای دربند پيرامونی، توسط اوليگوپولی ھای انحصاری مالی کشورھای مسلط مرکز نيز ھست. در جھان
امروز، ما دارای نظام ھای متفاوت نيستيم. در حال حاضر فقط يک نظام اقتصاد جھانی وجود دارد و آن ھم نظام
جھانی سرمايه است. در ازمنه گذشته، جھان در برھه ھای مختلف تاريخی خود دارای نظام ھای متعددی بود. بطور
مثال، در قرون سيزدھم، چھاردھم، پانزدھم و شانزدھم در جھان نظام ھای مختلفی چون نظام ھای فئوداليسم اروپائی،
آفريقائی و آسيائی از يک سو و نظام سرمايه داری در اروپای آتلانتيک از سوی ديگر وجود داشتند که در يک پروسه
تاريخی نسبتا کوتاھی به تدريج يکی بعد از ديگری به پايان عمر خود رسيده و جای خود را جملگی به نظام نوظھور
سرمايه داری به عنوان تنھا نظام غالب و مسلط و بالاخره حاکم دادند. سوسياليسم شامل خلق و ايجاد يک نوع جديدی
از نظام جھانی است که نه با نظام ھای نيمکره ای و قاره ای پيشاسرمايه داری و نه با نظام جھانی کنونی سرمايه ھيچ
سخنيتی نداشته بلکه يک نظام اقتصادی و دولت جھانی سوسياليستی است.
٢ – نظام ھای موجود پيشاسرمايه داری که عمدتا امپراطوری ھای نيمکره ای و قاره ای و منطقه ای بودند، ھر يک
سيستم سياسی مشترک ( مثل امپراطوری ھای چين، ايران، رم ) داشتند ولی دارای بازارھای اقتصادی و تجاری
متعدد و متکثر بودند. فقط با عروج سرمايه داری در قرن شانزدھم ( اروپای آتلانتيک ) است که ما شاھد رشد و تفوق
نظام اقتصاد و بازار داد و ستد بر کليه شئون زندگی بشر و نتيجتا توسعه نظام جھانی سرمايه می شويم. نظام جھانی
کنونی برخلاف نظام ھای گذشته ( که دارای نظام واحد سياسی ولی شامل تقسيم کار متعدد و متکثر بودند ) دارای
اقتصاد جھانی واحد ( تقسيم کار مجرد و واحد ) ولی حامل واحدھای متعدد و تکثر سياسی ( دولت – ملت ھا ) است.
اين " دوئيت " در واقع لازم و ملزوم ھم و دو روی يک سکه اند. بدين معنی که يکی عامل و ديگری معلول نيست
بلکه ھر دو مکمل ھم بوده و با فروپاشی و مرگ يکی عمر آن يکی ھم به پايان عمر خود می رسد.
٣ – برخلاف نظام ھای پيشاسرمايه داری، ويژه اصلی اقتصاد جھانی سرمايه داری توليد برای فروش ( پروسه کالا
سازی ) در بازار با ھدف اخذ سود حداکثر است. در اين نوع نظام، توليد کالا تا زمانی که سود آور است دائما در
تزايد و گسترش است. در اين نوع نظام ھر ابتکار، اختراع، کشف و توسعه تکنولوژيکی از الزامات و ضرورت ھای
حرکت سرمايه در جھت کسب سود بيشتر است. کسب سود بيشتر اول از طريق تبديل نيروی کار کارگران به کالا و
سپس ازدياد استثمار آنان با توسل به ابتکارات، اختراعات و کشفيات تکنولوژيکی بی ترديد در پروسه انباشت نابرابر
سود و سرمايه نقش عظيم و فراگير داشته و ھنوز ھم به قوت خود باقی است. ولی در تاريخ تکامل نظام جھانی کنونی
اين نحوه انباشت تنھا شيوه انباشت نابرابر( که منطق حاکم بر حرکت سرمايه است) نبوده است. تاريخ نظام جھانی
سرمايه نشان می دھد که اين نظام تحقيقا بعد از اواسط قرن ھفدھم ( دھه ی ١۶۴٠ ) با آغاز غارت چپاول کشورھای
آفريقا، آسيا، آمريکا، اقيانوسيه و بخش اعظمی از اروپای شرقی منجمله روسيه بيش از پيش به تشديد انباشت نابرابر
سود و سرمايه اين بار با توسل به شيوه " تبادل نابرابر " دامن زد.
۴ – پروسه انباشت نابرابر بر اساس تبادل نابرابر در کمتر از يک قرن نظام جھانی را به دو بخش لازم و ملزوم و
مکمل ھم – کشورھای مسلط مرکز ( متروپل ) و کشورھای در بند پيرامونی و نيمه پيرامونی تقسيم کرد. حرکت
سرمايه در اروپای آتلانتيک که منجر به پولاريزاسيون جامعه به دو طبقه مشخص کار و سرمايه گشته بود، با
گسترش خود ماورای اروپای آتلانتيک، روند پولاريزاسيون را اين دفعه با تقسيم جھان به دو بخش پيرامونی و مرکز
در سطح جھانی نيز رواج و تثبيت ساخت. کشورھای مرکز اول در شمال غربی اروپا و سپس در شمال آمريکا که
بطور اتوماتيک عمل می کردند، موفق به ايجاد ماشين ھای دولتی قوی در داخل کشورھای خودی گشتند. ولی آنھا در
کشورھای پيرامونی در طول عمر استعمار به ايجاد ماشين ھای دولتی ضعيف، پراکنده و کمپرادور پرداختند. زمانی
که متوجه تفاوت قدرت در ماشين ھای دولتی می شويم آن وقت به اھميت فونکسيون " تبادل نابرابر " پی می بريم که
چگونه توسط دولت ھای مقتدر مرکز بر دولت ھای ضعيف پيرامونی در تاريخ سرمايه داری اعمال گشته است. در
نتيجه، سرمايه داری نه تنھا اخذ سود اضافی توسط کارفرمای صاحب ثروت از کار مزدی کارگر است بلکه اخذ سود
اضافی توسط سرمايه داران کشورھای مرکز از طريق اعمال و اجرای تبادل نابرابر در کشورھای پيرامونی ضعيف
و در بند نيز است. لازمه و مکمل ازدياد قدرت ماشين دولتی در کشورھای مرکز تضعيف ماشين دولتی در کشورھای
پيرامونی است. به عبارت ديگر توسعه يافتگی صورت بندی اقتصادی – اجتماعی و افزايش قدرت ماشين دولتی در
کشورھای مرکز رابطه ای مستقيم و لازم و ملزوم با توسعه نيافتگی صورت بندی اقتصادی – اجتماعی و تضعيف
قدرت ماشين دولتی در کشورھای پيرامونی دارد. دقيقا به اين علت زمانی که در يک کشور پيرامونی دربند بعضی از
نخبگان آن کشور تلاش می کنند که با قرار دادن سياست خارجی در خدمت سياست داخلی آن کشور و تقويت ماشين
دولتی از کشورھای مرکز نظام جھانی ببرند و به " گسست " از محور آن نظام نايل آيند، عمدتا با مداخلات سياسی
مرکز روبرو می شوند.
۵ – تاکنون سه مکانيزم و نھاد مھم نظام جھانی را قادر ساخته که تثبيت نسبی سياسی در ارتباط با بقای خود را حفظ
کند. اين سه عبارتند از :
الف – تمرکز نيروھای نظامی ( ميليتاريسم ) در دست نيروھای متفوق نظام ( آمريکا و ناتو )
ب - رواج و گسترش تعھد ايدئولوژيکی نسبت به نظام در بين اقشار مختلف مردم و بين نخبگان در جھت ابقای
ھژمونی طبقاتی نظام بويژه در کشورھای مسلط مرکز.
ج - تحکيم موقعيت و قدرقدرتی " شرکای " نظام ( کشورھای جی ٧ ، بويژه جی ٣ ). بدون وجود اين شرکا و
دوستان در سطح بين المللی، نظام جھانی نمی تواند از ثبات سياسی نسبی که موقتا در جھان برقرار است، برخوردار
باشد.
۶ – نظام جھانی کنونی مراحل تکاملی مختلفی را در تاريخ پانصد ساله خود طی کرده است که اشاره به آنھا حائز
اھميت می باشد. مرحله شکلگيری و تحکيم سرمايه داری که در کشورھا و مناطق محدود شمال غربی اروپا ( عموما
اروپای آتلانتيک ) در جريان قرن " طولانی " شانزدھم ( از ١۴٩٢ تا ١۶۵٠ ) به وقوع پيوست. اين مرحله با آغاز
پديده استعمارگری کھن، فتح آمريکا و ھجوم به مناطق سواحل آفريقا، جزاير اقيانوسيه و بخش ھائی از آسيا ترسيم و
مشخص گشته و به اسم سرمايه داری عصر تجاری و يا " سرمايه داری کشاورزی " معروف است. در اواخر اين
عصر نظام سرمايه داری که مرکزش کشورھای اروپای شمال غربی بود، با يک رکود بزرگ روبرو گشت که از
١۶۵٠ تا ١٧٣٠ ادامه يافت. تلاش سرمايه داری در جھت عبور و خروج از اين بحران سيستمی منجر به تاراج
بيشتر کشورھای در بند غير اروپائی در سطح جھانی و آغاز امواج خروشان انقلاب صنعتی در کشورھای اروپای
آتلانتيک گشت . با گسترش استعمار کھن در خارج از مرزھای اروپای آتلانتيک ( انگلستان، ھلند، فرانسه و.... ) و
اعتلا و شکوفائی انقلاب صنعتی، نظام سرمايه به مرحله دوم تکامل تاريخی خود عصر سرمايه داری صنعتی (
سرمايه داری " عصر ليبراليسم " وارد گشت .
٧ – ازدياد در صد توليد صنعتی و تشديد بی سابقه روند کالا سازی در اين عصر که از نيمه دوم قرن ھيجدھم آغاز
گشته و تا اوايل قرن بيستم ادامه يافت، نظام جھانی سرمايه اروپائی را دستخوش تحولاتی قرار داد که مھم ترين آنھا
عبارت بودند از:
الف: گسترش جغرافيائی ھر چه بيشتر اقتصاد جھانی سرمايه اروپائی در جھت نفوذ سيطره خود در کل جھان. اين
امر منبعث از رشد تکنولوژی بويژه در گستره ھای کشتی سازی و قدرت نظاميگری از يک سو و الزامات توليد
صنعتی سرمايه و احتياج توليد صنعتی به مواد خام – طبيعی ( که در درون خود کشورھای مرکز وجود نداشتند ) از
سوی ديگر بود.
ب: گسترش انھدام و نابودی نظام ھای ديگر جھانی و جذب نظام ھای کوچک منطقه ای و شبه قاره ای به درون نظام
سرمايه. اين روند نيز از الزامات و ضرورت ھای حرکت سرمايه و تکامل نظام بود که می رفت به يک نظام جھانی
غالب تبديل گردد.
ج: شکلگيری و وقوع يک بحران عميق ساختاری در نظام جھانی. اين بحران که در سال ١٨٧٣ آغاز گشت، نظام
جھانی شده سرمايه را در ظاھر به سوی " عھد زيبا " ( تسخير و تقسيم قاره آفريقا و مناطق عظيمی از آسيا بين
کشورھای مرکز ) ولی در واقع در جھت " صلح مسلح " ( اشتعال رقابت ھای خونين و جنگ ھای محلی و منطقه ای
بين کشورھای مرکز ولی در خارج از مرزھای اروپای آتلانتيک " برسر آخرين تکه گوشت " ) سوق داد. الزامات
نظام سرمايه برای برون رفت از بحران عميق ساختاری خود و فعل و انفعالات مربوط به صلح مسلح بويژه رقابت ھا
و تبانی ھا بين نيروھای استعماری – امپرياليستی کھن "رضايت مند " از وضع موجود از يک سو و نيروھای
امپرياليستی نوخاسته " ناخرسند " از سوی ديگر به عمر مرحله دوم تکامل نظام خاتمه داد. با قرار گرفتن در مسير "
تقسيم مجدد جھان " بين کشورھای امپرياليستی، نظام جھانی وارد مرحله سرمايه داری انحصاری يا بقول لنين "
آخرين مرحله " عمر خود گشت.
٨ – در آغاز مرحله سوم تکامل نظام جھانی، کشورھای مرکز در تلاش خود در جھت عبور و خروج از بحران
عميق ساختاری که از سال ١٨٧٣ به اين سو با آن دست به گريبان بودند جھان را بسوی آغاز جنگ جھانی اول
کشاندند . اشتعال جنگ جھانی که عمدتا بر سر تقسيم مجدد جھان بين کشورھای مرکز به وقوع پيوست تحول بزرگی
را در زندگی زالو وار نظام به وجود آورد. در جريان چھار سال جنگ جھانی اول و سپس در سال ھای بين دو جنگ
جھانی ( از ١٩١٨ تا ١٩٣٩ ) حوادثی مثل جايگزينی پوند انگليسی به جای دلار آمريکا به عنوان پول بين المللی،
انتقال مرکز مالی جھان از لندن به نيويورک و بعدھا عروج آمريکا به قله قدرقدرتی نظامی، کشور آمريکا را به مقام
سرکردگی نظام جھانی سرمايه رساند. بروز و گسترش جنگ جھانی دوم قدرقدرتی آمريکا را به عنوان سرکرده نظام
جھانی سرمايه تحکيم و تثبيت ساخت. بعد از پايان جنگ جھانی دوم برای مدتھا، چھل تا چھل و پنج در صد کل
١٩۵٠ که به " – محصولات کالائی جھان در کشور آمريکا توليد می شد. رشد در صد توليد در سال ھای ١٩٧٠
عصر طلائی " سرمايه داری معروف گشت. کشورھای امپرياليستی مرکز ( " جھان آزاد " ) را در موقعيتی قرار داد
که توانستند نزديک به ۶٠ تا ٧٠ در صد کل توليدات صنعتی جھان را توليد کنند . در آن زمان معروف گشت که
آمريکا و ديگر کشورھای امپرياليستی ( کشورھای مرکز ) توليد می کنند و جھانيان مصرف می کنند. البته که امروز
بر عکس عصر جنگ سرد، اين جھانيان ھستند که توليد می کنند و راس نظام ( آمريکا ) و " شرکای اصلی " او
مصرف می کنند.
٩ – در دوره " جنگ سرد " موقعيت نظام جھانی سرمايه بويژه سياست ھای ھژمونی طلبانه آمريکا، توسط سه "
جنبش بزرگ " که بعضی از مارکسيست ھا از آنھا به عنوان " سه ستون مقاومت " ياد می کنند، به چالش جدی طلبيده
شد. اين جنبش ھای بزرگ( سوويتيسم، جنبش کارگری در اروپای بويژه آتلانتيک و جنبش ھای پوپوليستی و رھائی
بخش ملی در کشورھای در بند پيرامونی) با اينکه موفق شدند که نظام سرمايه را وادار به عقب نشينی ھا و گاھا دادن
امتيازات متعدد به کارگران درون کشورھای مرکز و دولت – ملت ھای جھان سوم سازند ولی نھايتا در دام منطق
بيرحمانه حرکت سرمايه و توھم " رسيدن به آنھا " افتاده و يکی بعد از ديگری دچار ريزش گشتند .
١٠ – با رکود و ريزش جنبش ھای رھائيبخش در کشورھای جھان سوم و جنبش ھای کارگری در اروپای آتلانتيک
١٩٨۵ – ١٩۶٨ از يک سو و فروپاشی و تجزيه شوروی و " بلوک شرق " در سال ھای ١٩٩١ – در دوره ١٩٧٣
از سوی ديگر فاز جديدی در مرحله سوم سرمايه داری آغاز شد. در اين فاز که تاکنون ادامه دارد، امواج جنگ و
ويرانگری در سراسر کره خاکی با توسعه گسترده تر نظام جھانی ( کنترل توسعه بازارھای انحصاری توسط
اوليگوپولی ھای مالی، غارت منابع طبيعی سياره و استثمار مضاعف ذخيره ھای نيروی کار کشورھای پيرامونی )
شديدتر و عريان تر از دوره ھای پيشين تاريخ تکامل نظام به پيش برده شد. بررسی اسناد و مدارک و آثار پژوھشی
درباره راس نظام جھانی ( آمريکا ) نشان می دھد که آمريکا در رشد و تحول خود در اين فاز نه تنھا دائما برای
بشريت در اقصی نقاط جھان بيش از ھر زمانی در گذشته بحران آفريد بلکه خود دچار بحران عميق ساختاری گشته و
اعتبار و پرستيژ نسبی سابق خود را که در ميان بخشی از مردم جھان داشت، نيز از دست داد.
١١ – به باور اين نگارنده نظام جھانی سرمايه با ورود به " آخرين " بحران ساختاری عميق خود، بيشتر از ھر
زمانی در گذشته پانصد ساله عمر خودش به دوران فرتوتی، پيری و " بی ربطی " خود رسيده است. اين نظام که در
حال حاضر با بحران عميق ساختاری خود و خرده بحران ھای منبعث از آن در " بستر مرگ " افتاده است، تلاش
می کند که وجود " در مانده " و " زالووار دسته جمعی " خود را متعھد به گسترش " بی پايان " جنگ ھای ساخت
آمريکا عليه مردم جھان بويژه فرودستان ميلياردی در کشورھای پيرامونی ( جنوب )، سازد. ميليتاريزه ساختن روند
جھانی گرائی سرمايه تنھا وسيله و ابزاری است که توسط آن راس نظام می تواند دسترسی خود را به منابع طبيعی و
انسانی سياره زمين در خدمت اوليگوپولی ھای مالی انحصاری فراملی کشورھای مرکز ( شمال ) تامين سازد. اين
نظام " در بستر مرگ " افتاده نمی تواند به ھدف خود برسد مگر اينکه با توسل به نظاميگری و اشتعال جنگ ھای
کاذب بر اساس " تلاقی تمدن ھا " ی خونين بين مردمان دينی و مذھبی فرھنگ ھای در دام بنيادگرائی ھای دينی
افتاده اسلامی، مسيحی، يھودی، ھندوئی و لامائيستی و... و با ايجاد " امپراطوری آشوب " و استقرار آپارتايد در
سطح جھانی به زندگی فرتوت و زالووار خود حتی در " بستر مرگ " ادامه دھد.
١٢ – در پرتو اين شرايط که نظام " در بستر مرگ " افتاده و نابودی آن محتمل گشته، وظيفه نيروھای چپ چالشگر
نظام در جھت ايجاد نظام جھانی بھتر و زندگی عادلانه ھمانا احياء مجدد اپوزيسيون اصيل در راس آن مارکسيست
ھاست که دوباره با بسيج نيروھای کار و زحمت وديگر قربانيان نظام و با قرار گرفتن در راس جنيش ھای وسيع
نظام برانداز مثل گذشته نظام جھانی سرمايه را به چالش جدی بطلبند