۱۳۹۶ فروردین ۲۳, چهارشنبه

یادآوری: رئیسی در سال ۱۳۸۹ گفت حکم قطع دست از افتخارات بزرگ ماست

آفتاب نیوز :   معاون اول قوه قضائیه در مورد قطع دست یک سارق در یزد گفت: اجرای این حکم براساس قانون و حدود الهی بوده و در آینده نیز در صورت تشخیص قاضی و طبق قانون تکرار می‌شود.
حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی صبح امروز سه شنبه در حاشیه نشست روسای پلیس پیشگیری با اشاره به حکم قطع دست یک سارق در شهر یزد، افزود: تمام حدودی که در قانون ذکر شده اجرا می‌شود ولی مورد و پرونده آن براساس نظر قاضی در فرایند دادرسی متفاوت است.
وی تصریح کرد: اگر حکم صادره از سوی قاضی قطعیت پیدا کند باید اجرا شود ضمن اینکه مواردی مانند قطع دست سارقان در گذشته نیز وجود داشته و تنها برای روزهای اخیر نیست.
معاون اول قوه قضائیه با بیان اینکه قطع دست سارقان براساس حدود الهی بوده و این حدود الهی از افتخارات بزرگ ماست، افزود: مجازات سرقت بر اساس شرایطی که قانون مجازات مشخص کرده و همچنین مواردی که برای قاضی اثبات شود تعیین می‌شود.
رئیسی با اشاره به پرونده‌ کامیونهای هوو تصریح کرد: پرونده‌ای در سازمان تعزیرات باز شده و معاون سازمان تعزیرات نیز توضیحاتی در این زمینه ارایه داده است. هچنین پیگیری‌هایی نیز از طریق دادستان تهران انجام شده که انشاءالله مردم را در جریان قرار خواهیم داد ولی در مجموع پرونده در حال پیگیری است.

 درباره بمباران های شیمیائی - بمناسبت بمباران شیمیایی در سوریه - فیلم






تداوم فقر، افزایش مشکلات بهداشتی، معیشتی و محرومیت از کمترین امکانات رفاهی در روستاهای فراموش شده سندرک در جنوب استان هرمزگان همواره سبب کاهش امید به زندگی در روستا و مهاجرت مردم برای یافتن شغل و زندگی بهتر به شهرها و جزایر شده است.

تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان
تداوم فقر در روستاهای فراموش شده - هرمزگان

از چپ عدالت‌گرا تا چپ امنیت‌گرا: طلیعه‌ ناسیونال-سوسیالیزم ایرانی
مجید محمدی


Image may contain: 5 people
ویژگی اصلی چپ ایرانی در دهه‌های سی تا شصت خورشیدی تمرکز و اصرار بر توزیع ثروت برای تامین عدالت اجتماعی (مثل دیگر جریان‌های چپ در دنیا) بود. این جریان با نادیده گرفتن حقوق فردی، حقوق بشر، نقش نهادهای مدنی، و آزادی‌های بنیادی (از جمله آزادی دین) حاضر بود همه چیز را قربانی کاهش نابرابری کند چون عدالت اجتماعیِ جامعه‌گرایانه، تنها ارزش مورد نظر آن بود. حزب توده و فداییان اکثریت حتی حاضر بودند در زیر پرچم ولایت فقیه بایستند به این امید که چپ‌های اسلام‌گرا اندکی از منابع قدرت و ثروت را به کارگران و کشاورزان و زحمت‌کِشان اختصاص دهند. البته در همه‌ی این سال‌ها گرایش ضد امپریالیستی (به خاطر نگاه وفادارانه به امپراطوری شر) و دشمنی با ایالات متحده دست نخورده باقی ماند تا همه‌ی مشکلات به سرمایه‌داری جهانی و خارج از کشور نسبت داده شود.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این جریان حدود یک دهه در کما بود و تلاش می‌کرد با نزدیک شدن به و طرفداری از جریان‌های ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، فمینیسم و محیط زیست، جایی برای خود در حوزه‌ی عمومی دست و پا کند. گه‌گاه نیز به ادبیات حقوق بشری نزدیک می‌شد (برای کاهش سرکوب حکومت) اما به سرعت از آن فاصله می‌گرفت. جریان چپ در اروپا و آسیا بر امواج ضد اسراییلی و ضد سامی نیز گه‌گاه سوار شده است تا خودی بنمایاند و چپ ایرانی نیز با این جریان هم‌صدایی می‌کرده است.
اما در سال‌های بعد از حملات سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله‌ی ایالات متحده به عراق و افغانستان و بالاخص بعد از بهار عربی و سرنگونی قذافی توسط ائتلاف غربی و بعد، جنگ داخلی در سوریه، جریان چپ ایرانی گم‌شده‌ی دیرین خود یعنی دشمنی پایان‌ناپذیر با ایالات متحده را این بار تحت عنوان دفاع از امنیت دولت‌های ضد امریکایی یافت. آن‌قدر که سقوط قذافی و صدام و طالبان برای جریان چپ ضد امریکایی سوگناک بوده کشتار اسلامگرایان در افغانستان، عراق، سوریه، نیجریه و تونس تراژیک نبوده و نیست. به همین دلیل، جریان چپ از تداوم رژیم ضد امریکایی خامنه‌ای و قدرت هم‌پیمانان آن در منطقه (حزب‌الله لبنان، حوثی‌های یمن و حشد‌الشعبی عراق) دفاع می‌کند. تمام ادبیات جریان چپ و اسلام‌گرا را بگردید تا ببینید آیا یک انتقاد کوچک به حزب‌الله لبنان و حماس -با همه‌ی جنایات آن‌ها علیه ایرانیان و فلسطینیان- کرده‌ است یا خیر. مخالفت این جریان با دخالت بشردوستانه نه به دلیل مخالفت اصولی با دخالت خارجی بلکه به دلیل ضدیت با غرب است. این جریان بعد از دخالت جمهوری اسلامی و روسیه در سوریه کاملا در برابر این مداخلات خارجی سکوت کرده است.
امنیت‌محوری
جریان چپ ایرانی امروز دیگر با ره‌یافت عدالت‌گرایانه و دفاع از طبقه‌ی کارگر شناخته نمی‌شود بلکه چهره‌های بارز آن کسانی هستند که «امنیت‌محور» شده و از رژیم‌های دیکتاتوری خاورمیانه (اسد و خامنه‌ای) در برابر حمله‌ی احتمالی و موهوم امریکا و متحدانش به این رژیم‌ها دفاع می‌کنند. آن‌ها به مخاطبان خود می‌گویند در پشت سر جنتی و خامنه‌ای و مصباح و سپاه بایستند تا مبادا داعش به ایران حمله کند؛ موضوعی که احتمال آن همیشه نزدیک به صفر بوده است. آن‌ها همچنین همانند بوق‌های تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی از مداخله‌ی این نظام در سوریه و عراق و لبنان با توجیه امنیتی دفاع می‌کنند. بدین ترتیب، جریان چپ با افزودن ناسیونالیزم به سوسیالیزم و با تمرکز بر دشمنی با ایالات متحده، گرایش سریعی را به ناسیونال-سوسیالیزم آغاز کرده است. این ناسیونال-سوسیالیزم، هم رگه‌های اسلام‌گرا و هم رگه‌های سکولار را در درون خود جای داده است و مانند خلف خود تلاش می‌کند با پرونده‌سازی و ترور شخصیت، منتقدانش را از صحنه بیرون کند.
چهره‌های بارز این جریان، منتقدان خود را تجزیه‌طلب و مدافع حمله‌ی نظامی امریکا به ایران معرفی می‌کنند تا از مسیر تهییج ملی‌گرایی، بهره‌برداری سیاسی کرده خود را به عنوان ناجیان ملت ایران معرفی کنند. رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی فارسی و بخش فارسی صدای امریکا با توجیه انعکاس صدای موافق رژیم و تحت تاثیر سیاست‌های خارجی دولت اوباما و اتحادیه‌ی اروپا برای نزدیکی به جریانی که تصور می‌کنند میانه‌روست، تریبون‌های کافی به این چهره‌ها می‌دهند. اگر قرار بود دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی کسانی را برای توجیه مداخله‌ی رژیم در سوریه و یمن و عراق و لبنان از یک سو و بی‌اعتبارسازی فعالان حقوق بشر و طرفداران آزادی در کشور استخدام کند، کسانی را به خوبی این افراد نمی‌توانست پیدا کند. آن‌ها عینا این جمله‌ی قصاب سوریه قاسم سلیمانی را تکرار می‌کنند که می‌گوید: «امروز با وجود موج‌های متلاطمی که وجود دارد، شاهد امنیت و آرامش در کشور هستیم که این شرایط به یمن وجود ولایت‌فقیه محقق شده است.» (ایلنا ۲۳ اسفند ۱۳۹۴)
دسته‌ای از این افراد که شناسنامه‌ی سیاسی مشخصی دارند (علی‌رغم چندین بار تغییر ۱۸۰ درجه‌ای در مواضع) به دلیل نزدیکی با جریان اصلاح‌طلب -که امروز به یکی از گروه‌های کاملا مطیع خامنه‌ای و سپاه تبدیل شده- این سیاست را در پیش گرفته‌اند اما انگیزه‌ها و رانه‌های دسته‌ای دیگر که هیچ سابقه‌ی سیاسی در ایران ندارند و یک‌باره در رسانه‌های فارسی‌زبان ظهور پیدا کرده‌اند چندان مشخص نیست. در گذشته، نمونه‌هایی هم‌چون پیام فضلی‌نژاد را داشته‌ایم که در ابتدا به عنوان روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر ظاهر شده‌اند اما بعدا مشخص شد برای دستگاه‌های امنیتی رژیم کار می‌کرده‌اند.
امنیت‌گرایی وارونه و جزیره ثبات
جریان چپ بعد از دهه‌ها مبارزه با رژیم شاه اکنون به برنهاده‌ی «ایران جزیره‌ی ثبات» بازگشته است که ایران را در مقام ژاندارمی منطقه قرار می‌دهد. این جریان، رژیم پهلوی را از این جهت محکوم می‌کرد که به تصور آن، ایران را ژاندارم غرب در منطقه قرار داده بود اما به زعم این جریان، اگر ایران ژاندارم روسیه و چین در منطقه باشد و منافع آن‌ها را تامین کند اشکالی بر این نقش نیست. این رهیافت حتی «امنیت‌گرایی» به معنای دقیق کلمه نیز نیست چون ایران را در بلوک کشورهای تحت‌الحمایه‌ی روسیه قرار می‌دهد که همواره غیر قابل اعتماد‌ترین دولت برای ایران در منطقه بوده است. اگر قرار بود امنیت به معنای بر سر کار ماندن یک رژیم با داشتن اس-۳۰۰ و موشک‌های کره‌ی شمالی -که به دروغ ساخت سپاه معرفی می‌شود- تامین شود، امروز اتحاد جماهیر شوروی هنوز تداوم داشت.
خلط میان براندازی و دفاع از رژیم‌های ضد امریکایی
از خلط‌هایی که جریان چپ و اسلام‌گرایان، آگاهانه مرتکب می‌شوند، خلط ایده‌ی عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشور‌ها با تمجید و بزرگداشت دولت‌هایی است که سیاست ضد امریکایی دارند و دومی را به جای اولی می‌فروشند. کشورهای ضد امریکایی بلااستثنا کارنامه‌ی سیاهی در حوزه‌ی حقوق بشر و آزادی و احترام به حقوق فردی دارند. این رژیم‌ها از لیبی قذافی تا روسیه‌ی پوتین، ایران خامنه‌ای و خمینی تا کوبای کاسترو، ونزوئلای چاوز تا نیکاراگوئه‌ی اُرتگا، و از کره شمالی تا اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقماری‌اش همه امریکا را دشمن خود می‌دانسته‌اند و در عین حال، شهروندان خود را به هر طریق سرکوب می‌کرده‌اند. جریان چپ و اسلام‌گرا در همه‌ی دنیا سردمدار گرایش‌های ضد امریکایی است، البته امریکایی که تصور می‌کند.
جالب اینجاست که همه‌ی کسانی که با براندازی رژیم جمهوری اسلامی توسط دول خارجی مخالفت می‌کنند بلافاصله با توجیهات نسبیت فرهنگی و فکری، خواستار روابط دوستانه با این‌گونه رژیم‌ها می‌شوند و سرکوب در آن‌ها را به فراموشی می‌سپارند. جریان چپ از گذشته در برابر ارزش‌های عام انسانی با طبقاتی معرفی کردن آن‌ها، موضعی نهیلیستی داشته و اکنون، با رویکرد به امنیت، این نهیلیسم را به درجات تازه‌ای ارتقا داده است.
نسبت بی‌اساس
امنیت‌گرایان، اعتبار عدم جنگ داخلی را به رژیم جمهوری اسلامی می‌دهند در حالی که این رژیم همواره خود را بی‌ترمز معرفی کرده و آمادگی جاری کردن حمام خون را داشته است. اگر امروز، ایران شبیه سوریه و لیبی نیست نه به دلیل سیاست‌های رژیم بلکه به دلیل مشی ضد خشونت اکثر گروه‌های مخالف است. فقط به این سخنان خامنه‌ای بعد از اعتراضات آغاز دهه‌ی هفتاد خورشیدی در مشهد نگاه کنید و آن‌ها را با سخنان قذافی مبنی بر کشتن مردم لیبی همانند موش صحرایی مقایسه کنید: «از قضایای مشهد، متأسفانه در بعضی از مطبوعات، تحلیل‌های نادرستی کردند… قضیه، کاملاً روشن است. ضدانقلاب وارد ماجرا می‌‌شود. منتها از زمینه‌های فاسد و مرداب‌های گندیده استفاده می‌ کند. این اراذل و اوباشی که گفته شد، بعضی تعجب نکنند. چنین افرادی وجود دارند: یک قشر رذل اوباش چاقوکش، که اقلیت معدودی هستند و دستگاه‌های انتظامی باید با این‌ها برخورد کند. مثل علف هرزه، باید این‌ها را بکنند و درو کنند و دور بیندازند». (۲۰ خرداد ۱۳۷۱) این سخنان با سخنان قذافی در باب کشتن مخالفان خود همانند موش صحرایی چه تفاوتی دارد؟
این جریان، رژیم تمامیت‌خواه و اقتدارگرای جمهوری اسلامی را به عنوان رژیمی میانه‌رو در خاورمیانه به جوامع غربی و بخشی از ایرانیان که به دنبال منفذی بدون هزینه برای تداوم عمر سیاسی خود هستند می‌فروشد و از همه انتطار دارد نقض هر روزه‌ی حقوق بشر و آزادی‌ها را در ایران به خاطر فقدان جنگ داخلی نادیده بگیرد. جریان امنیت‌گرا نخست از مخالفان خواست به دلیل عدالت به این موضوعات بی‌توجه باشد و اکنون از عدالت به امنیت رسیده است. این جریان از ایرانیان می‌خواهد فساد، تقلب، سرکوب، تبعیض، سوء استفاده از قدرت، و جنایات رژیم را به بهای امنیت به فراموشی بسپارد در حالی که چنین امنیتی اصولا برای منتقدان و مخالفان فراهم نبوده و نخواهد بود. ماشین سرکوب جمهوری اسلامی روزی نیست که امنیت مخالفان را مورد تهدید قرار ندهد.
موضع انسانی و آزادی‌خواهانه در این بحث برای مخالفان مداخله‌ی خارجی این است که خامنه‌ای و قذافی و بشار اسد، قصاب و جنایتکار هستند اما مسوولیت برخورد با آن‌ها عمدتا با مردم خود این کشورهاست و آزادی‌خواهان جهان تا می‌توانند باید به مردم این کشور‌ها در انتقال تظلم و انعکاس صدای آن‌ها یاری رسانند. موضع آزادی‌خواهانه حتما تلاش برای تداوم این رژیم‌ها با توجیهات نسبی‌گرایانه و نهیلیستی نیست.
ورشکستگی‌ پوشاک‌ایرانی‌درسایه گردش مالی۴۰۰هزارمیلیاردی 

در حالیکه کارشناسان تاکید دارند صنعت پوشاک با کمترین هزینه می تواند اشتغال و درآمد فراوان ایجاد کند و در این زمینه برترین صنعت است اما آمارهای رسمی حکایت از تامین ۳۰ درصد از سرانه پوشاک کشور از طریق واردات دارد.
 
تحریریه پارسینه: در حالیکه کارشناسان تاکید دارند صنعت پوشاک با کمترین هزینه می تواند اشتغال و درآمد فراوان ایجاد کند و در این زمینه برترین صنعت است اما آمارهای رسمی حکایت از تامین ۳۰۰ درصد از سرانه پوشاک کشور از طریق واردات دارد.
 
دراین بین اکثر فعالان صنعت پوشاک ایران از ورشکستگی میگویند و نبود سود مناسب دراین صنعت! درحالیکه این صنعت میتواند درآمد بالایی را برای کشور رقم زند. هر چند که بسیاری از کارشناسان تاکید دارند تغییر نگاه مردم به سمت استفاده از تولید داخل میتواند راهکشای مشکلات فعلی این صنعت باشد. 
 
اخیرا نیز خبر از مشکلات فعالان پوشاک پلاسکو و نبود سود مناسب در ایام نوروز رسیده بود که همین امر نیز به یکی از دغدغه های اساسی صنعتگران پوشاک پایتخت بدل شده بود.
 
این درحالی است که به گفته رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، گردش مالی صنعت پوشاک سالانه ۴۰۰ هزار میلیارد ریال است.
 
براساس اظهارات محمدمهدی زاهدی، تنها با۵۰میلیون ریال می توان برای ۸۰۰ هزار نفر با ایجاد کارگاه های تولیدی شغل بوجود آورد. 
 
به اذعان وی، استفاده از فناوری های نوین و تبلیغات برای حمایت از پوشاک داخلی باید با تدوین بسته ای جامع همراه باشد و همه مسایل از کشت پنبه تا عرضه محصول را در بر بگیرد. 
 
این نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با بیان این که باید باور کرد صنعت پوشاک از لحاظ فرهنگی و اقتصادی می تواند بر بخش اجتماعی و روابط خانوادگی اثر گذار باشد اظهارداشت: به طور حتم باید به فرهنگ پوشاک و پوشاک فرهنگی توجه کرد. 
 
رییس کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلام سرانه مصرف پوشاک در کشورمان را نزدیک به کشورهایی مانند آمریکا دانست و گفت: سرانه مصرف مردم آمریکا ۱۵۳ دلار و در کشور ما ۱۴۷ دلار است که نشان از ظرفیت بالای این صنعت در تولید اشتغال دارد. 
 
زاهدی میزان صادرات پوشاک جهان را سالی ۴۲۰ میلیارد دلار اعلام کرد: در حالی که میزان صادرات کشورمان ۶۴ میلیون دلار است.
 
این نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با بیان این که نزدیک به سه میلیارد دلار واردات پوشاک چه از طریق مبادی رسمی و قاچاق داریم که تاثیری جدی بر تولید داخل دارد گفت: باید با حمایت از تولید داخلی و افزایش کیفیت این کار را سامان داد 
 
درعین حال  زاهدی خواستار وضع تعرفه های بالا واردات پوشاک برای حمایت از تولید داخل شد.
 
از سویی دیگر، براساس اظهارات ابوالقاسم شیرازی رئیس اتحادیه پوشاک در سال های گذشته سهم واردات از مصرف سرانه ۷۰ درصد بود که در سال گذشته با حمایت های مردمی و دولت این میزان به ۳۰ درصد کاهش یافته است.
 
شیرازی با بیان اینکه سه برابر تقاضا عرضه پوشاک در بازار است افزود: تولید کننده نیاز به عرضه مستقیم تولیدات خود دارد اما توان مالی و امکانات این موضوع وجود ندارد.
 
به گفته وی، دولت باید قیمت گذاری را به تولید کننده بسپارد و مالیات ها را کاهش دهد زیرا مالیات برای تولید کنندگان پوشاک اکنون ناعادلانه است.ضمن آنکه قانون تعزیرات درباره تولید کنندگان پوشاک نیز باید اصلاح شود زیرا این نظارت ها دست و پا گیر تولید کننده است.
 
دراین بین در حالی کارشناسان از ویژگی این صنعت برای درآمدزایی و اشتغال بالا می گویند که هنوز که مسوولان کمترین توجه را به این صنعت دارند!


یک نماینده: پنج هزار قاچاقچی مواد مخدر در ایران در نوبت اعدام هستند 

 
یک نماینده مجلس از وجود پنج هزار قاچاقچی مواد مخدر در ایران «در صف اعدام» خبر داده که تناسبی میان جرم و مجازات بسیاری از آنها وجود ندارد.
به گزارش روز چهارشنبه ۲۳ فروردین خبرگزاری مجلس شورای اسلامی،خانه ملت٬ علی بختیار٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس این اظهارات را در زمینه طرح اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر بیان کرده است.
به گفته وی٬ این پنج هزار نفر «عموما شامل کسانی می‌شود که مدیریت قاچاق مواد مخدر یا حمل مسلحانه و غیره را به عهده داشتند٬ اما افراد بسیاری هم در صف اعدام هستند که هرچند مرتکب جرم شدند اما مجازات‌شان نباید اعدام باشد٬ چرا که تناسبی بین جرم و مجازات آنها نیست».
این آمار در حالی اعلام می‌شود که سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود از کاهش ۴۲ درصدی تعداد اعدام‌ها در ایران در سال ۲۰۱۶۶ نسبت به سال پیش از آن خبر داده است.
این سازمان اعلام کرده است، در مجموع ۵۶۷ مورد اعدام با حکم دادگاه، در سال ۲۰۱۶ میلادی در ایران ثبت شده‌ که با در نظر گرفتن موارد رسمی در سال ۲۰۱۵ که ۹۷۷ مورد بود، شمار اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ۴۲ درصد کاهش داشته‌ است.
این آمار در حالی اعلام شده که مقام‌های قضایی جمهوری اسلامی گفته‌اند «۹۰ درصد» موارد اعدام در ایران به جرایم مربوط به مواد مخدر باز می‌گردد.
محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران، پیشتر گفته بود پس از حدود چهل سال اعدام برای مواد مخدر، «نتیجه مطلوب از آن به دست نیامده‌ است».
به همین دلیل تلاش‌هایی در مجلس شورای اسلامی برای تغییر قوانین در این زمینه صورت گرفته‌ که طرح تعدیل مجازات اعدام برای مجرمان موادمخدر از آن جمله است.
علی بختیار٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، در این زمینه گفته که قرار است در این طرح٬ به جای مجازات اعدام و حبس ابد٬ برای افرادی که نقش مدیریتی در حمل و قاچاق ندارند یا به اقدامی مسلحانه برای این منظور دست نمی‌زنند؛ مجازات حبس ۲۵ تا ۳۰ سال در نظر گرفته شود.
جزای نقدی یک میلیارد ریال تا ده میلیارد ریال نیز از دیگر موارد موردنظر در این طرح است که به گفته وی همچنان در کمیسیون قضایی و حقوقی مورد بحث و بررسی است.
آن‌طور که بختیار گفته٬ یکی دیگر از بندهای این طرح که مربوط به حجم موادمخدر صنعتی و سنتی نگهداری یا حمل شده جهت تعیین مجازات اعدام است نیز در کمیسیون تحت بررسی قرار دارد.
این نماینده با این حال افزوده است مجازات اعدام کماکان برای افرادی که از کودکان یا مهجورین جهت حمل موادمخدر استفاده کنند در نظر گرفته خواهد شد.
استفاده از سینما توسط فرومایگان برای توجیه جنایات رژیم در دهه ۶۰
ایرج شكری


  رژیم اسلامی که مثل سرطانی بر پیکر جامعه ایرانی افتاد، به سرعت اینجا و آنجا «غده» های مختلف ایجاد کرد و همه آنها را با «صفت» اسلامی و در مورادی «مسلمان» می شناسند. انجمن های اسلامی هسته ها و واحدهای اطلاعاتی و پرونده سازی این رژیم علیه ناراضیان در همه جا بوده اند. این رژیم از هیچ نوع دروغبافی و تحریف حقایق برای توجیه جنایات خودش رویگردان نبوده و وقاحت عناصر و گماشتگانش حد و مرزی ندارد. رژیم از فیلم و سینما هم برای تزریق «ایدئولوژی» و اسلام آخوندی و روضه خوانی هم برای تحریف حقایق رویدادهای قبل و بعد از انقلاب به نفع خودش استفاده می کند. یکی از این فیلمها، فیلم «ماجرای نیمروز» است که به جشنواره پر مساله و انتقاد فجر سال 95 هم رفت و چهار «جایزه »هم دریافت کرد و این جشنواره که انتقادات زیادی به کار هیات داوران آن وارد بود، با این کار به کلی به گند کشیده شد.
انتقادهای زیادی به کار جشنواره فجر 95 وارد شد که بخشی از آن مربوط به کار هیات داوران بود؛ این که فیلمهایی و بازیگرانی که شایسته توجه و دریافت جایزه سیمرغ بودند مورد توجه قرار نگرفتند و ایرادهای دیگر. اما در میان فیلمهای جشنواره سال 95 ، فیلم  «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمد حسین مهدویان با جوّ سازی و شانتاژ به جشنواره رفت و در همان جوّ هم جایزه گرفته است. کارگردان این فیلم قبلا فیلم «ایستاده در غبار» را ساخته بود که مربوط به زندگی پاسدار «حاج احمد متوسلیان» است بنا بر ادعای رژیم در سال 1361 به همراه سه «دیپلمات» سفارت رژیم در لبنان ربوده شده است.عناصر و محافل و باندهای رژیم با «بَه بَه و چَه چَه» فراوان «هزاران آفرین صد بارک الله» نثار سازنده «ماجرای نیمروز» کرده اند. سناریوی فیلم را کارگردان به همراه یک عوضی دیگر مثل خودش به اسم ابراهیم امینی نوشته است. فیلم که در تعطیلات نوروز روی اکران بود(شاید هنوز هم باشد) مربوط رویدادهای دهه 60 و عملیات مسلحانه مجاهدین است. شانتاژ برای پذیرفته شدن این فیلم در جشنواره فجر و تعلق «سیمرغ بلورین» به آن، از جمله این بود که بنا بر گزارشها بهروز افخمی گرداننده برنامه 7 شبکه 3 تلویزیون رژیم که در آن برنامه به همراه یک توّاب از اعضای یکی از گروههای کوچک چپ(رنجبران) متلاشی شده بعد از خرداد 1360 که حالا «نقد فیلم» می کند، کارش حمله به سینما گران غیرخودی به ویژه آنها که در جشنواره های بین المللی جوایزی دریافت کرده اند است، در همین برنامه با انگشت گذاشتن روی این مساله که چند تن از اعضای هیات داوران جشنواره، دو تابعیتی هستند، مدعی شده بود که اینان از ترس این که با جایزه دادن به «ماجرای نیمروز» ممکن است در خارج کشور از سوی مجاهدین مورد حمله قرار بگیرند، به این فیلم جایزه نخواهند داد.
من این فیلم را ندیده ام، اما این را می دانم که پاسدار مقدم فر، مدیرعامل و رئیس سابق خبرگزاری متعلق به بسیج وسپاه(خبرگزاری فارس) و در حال حاظر مشاور «فرهنگی و رسانه‌ای فرمانده کل سپاه»، که این فیلم را در جشنواره دیده است، در مصاحبه با خبرگزاری فارس که نظرش را در مورد این فیلم پرسیده بود، گفته است « به نظرم بسیار فیلم خوب و قابل دفاعی است، باید تبریک گفت؛ هم به آقای سیدمحمود رضوی[تهیه کننده] که دومین کار ایشان بعد از سیانور در این ژانر است و هم به عوامل فیلم از جمله کارگردان». این پاسدار نظام جهل و جنایت، تبریکش را اول به تهیه کننده فیلم می گوید که ظاهرا سرمایه گذار فیلم است (در واقعیت امر هم کارگزار سپاه برای تولید فیلم و هم از دریافت کنندگان پولهای کلان بدون حساب و کتاب است، مثل مورد فیلم وزارت اطلاعاتی قلاده های طلا و آن یک میلیارد تومانی که شمقدری معاون سینمایی وزارت ارشاد، بدون سرو صدا به کارگردان آن پرداخت کرده بود). فیلم سیانور که قبل از این فیلم توسط تهیه کننده نامبرده تولید شده است، مربوط به ماجرای «تصفیه» و قتل شریف واقفی است. هدف از تولید سیانور که من آن را دیده ام و چیزی از فضای سیاسی و اجتماعی زمان رویداد ماجرای فیلم را در آن نمی شود دید، باید زمینه سازی برای تولید همین فیلم دانست. به این معنی که با مطرح کردن مساله قتل شریف واقفی، رویدادهای دهه 60 را هم از جنس همان اقدام جلوه داده و به خورد تماشگران بی اطلاع بدهند. علاوه بر آن مطرح کردن ترور آمریکائی ها هم مد نظر بوده است. اگرچه مسئولیت قتل شریف واقفی به عهده کسانی که تغییر ایدئولوژی داده بودند بود که اینها بعدا اسم سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر را برای خود برگزید و رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران بعد از انقلاب به این بخش تعلق نداشت.
پاسدار مقدم فر در پاسخ به این سوال که فیلم چقدر مبتنی بر واقعیت است جواب داده «فیلمنامه را پیش از ساخت دیده بودم و با آن مشاهداتی که در انقلاب داشتیم، به نظرم خیلی کار واقعی است، مخصوصاً برای ما که آن روزگار را درک کردیم. این واقعی بودن فقط به متن فیلم منحصر نمی‌شود، فیلمبرداری و تکنیک فیلم هم به گونه‌ای است که آن را واقعی‌تر کرده است». ملاحظه می کنید. مشاور رسانه ای فرمانده کل سپاه، فیلمنامه را قبل از ساخته شدن دیده است و لابد رهنمود های لازم را هم برای رفع کم و کاست «فیلمنامه» برای «واقعی تر کردن» آن، به الدنگهایی که آستین بالا زده بودند تا دست بکار تحریف حقایق دهه 60 از طریق فیلم وسینما شوند و فیلمی برای توجیه و به حق بودن اقدامات رژیم در کشتار و جنایت دهه 60 بسازند، داده است. مشاور فرهنگی سپاه چنان از این فیلم رضایت خاطر دارد که در ادامه تعریفش از فیلم می گوید:«به نظرم داستان، داستانی است که حس دیدن فیلم مستند را دارد، نه یک فیلم بلند داستانی. بنابراین اصل فیلم کاملاً قابل استناد و به دور از دروغ یا حتی غلو است. مهم‌تر این است که جرأت کرده‌اند و به بحث منافقین در مدیوم سینما پرداخته‌اند»! وقتی مقدم فرِ مشاور رسانه ای فرمانده سپاه، سپاهی که نه تنها در کشتار مجاهدین و زندانیان سیاسی و در اعدامهای گروه کروه هوداران سازمانهای سیاسی در کنار لاجوردی بود و در قتل و کشتار مردم کردستان و ترکمن صحرا دست داشته است، بلکه همچنان به کار خودسرانه دستگیری و بازداشت منتقدان می پردازد و بازداشتگاه و بند ویژه خود در زندان اوین را دارد، چنین رضایت خاطری از فیلم دارد و در هندوانه گذاشتن زیر بغل دست اندار کاران تهیه و ساخت، آنها را صاحب «جرأت» خطاب می کند، معلوم است که اوضاع از چه قرار است و این فیلم از چه قماشی است. دروغ پردازی در مورد مجاهدین در ام القرای اسلام، در حالی که باقی مانده اعضای جان بدر برده از اقدامات جنایتکارانه نیروهای امنیتی و ارتش تحت فرمان نوری المالکی دست نشانده رژیم در یورش به مجاهدین در اشرف و اقدامات گروههای سازمان دهی شده توسط سپاه قدس مثل «جیش المهدی» در حمله تروریستی به لیبرتی و نیز اقدام جنایتکارانه ترور و کشتار مجاهدین با سلاح مجهز به صدا خفه کن در 10 شهریور 92 - که به اعتقاد من مستقیما توسط سپاه قدس و تحت هدایت پاسدار سلیمانی صورت گرفت و پاسخی بود به پیامهایی که مسعود و رجوی در مورد انتخابات ریاست جمهوری رژیم صادر کرد و در آن رهنمودهایی«البته رهنمودهای مهمل» به رفسنجانی داده بود تا با متحد شدن با حوزه و بازار، «ولی فقیه درهم شکسته ارتجاع» را کله پاکند-، از کمپ لیبرتی در عراق به جای دور دستی مثل آلبانی فرستاده شده اند و سالهاست که عملیات مسلحانه هم نکرده اند، به چه جراتی نیاز دارد؟ تحریف حقایق که نیاز به جرأت ندارد، بلکه وقاحتی مثل  وقاحت امامشان که گروههای مبارز را متهم به آتش زدن خرمنهای کشاورزان می کرد، و مثل آنچه آخوندها و امثال مقدم فر و فرماندهان سپاه و گردانندگان رسانه های رژیم و امثال پاسدار شریعتمداری به شکل تغلیظ شده اش دارند، می خواهد.
پاسدار ضرغامی هم که از کارنامه سیاه های برنامه ریز و اعمال سانسور و اشاعه خرافات و مهملات و ابتذال از از طریق رادیو تلویزیون طی مدیریت ده ساله آن دستگاه عظیم است، از این فیلم ستایش کرده است. این پاسدار فرومایه زمانی که مهندس میرسلیم وزیر ارشاد بود، یعنی در سیاه ترین دوران سانسور در رژیم جمهوری اسلامی، معاون امور سینمایی آن وزارتخانه بود و یک حزب اللهی پلید به اسم حمید خاکبازان را مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی معاونتی که تصدی آن را داشت کرده بود. در بیوگرافی حمید خاکبازان آمده است که او در اشغال «لانه جاسوسی» شرکت داشت و در «انقلاب فرهنگی» فعال بود و در زمان کاندیدا شدن محمود احمدی نژاد برای ریاست جمهوری از فعالان ستاد انتخاباتی او بود.
اما صادق زیبا کلام که اورا به دیدن این فیلم(ماجرای نیمروز) در جشنواره دعوت کرده بودند در گفتگویی که علی معلم(چندی پیش درگذشت) با او کرده است، این فیلم را بشدت دور از واقعیت رخداد های اوائل دهه 60 و کلا فیلمی تهیه شده با هزینه کلان دولتی و یکطرفه دانسته که اصلا در آن به این که چه شد که مجاهدین به آن راه کشیده شدند، اشاره ای هم نشده است و تاکید می کنه که گویی آنها «یک عده آدم سادیست بودند» که از «بقال و عطار» و هرکه دم دستشان می رسید ترور می کردند، اما طرف مقابل که پاسداران بودند آدمهای «دل رحمی بودند». او یاد آوری می کند که « ما هم در اوین مثل شمر مجاهدین را کشتیم» و بعد هم مساله اعدامهای 67 را یاد آوری می کند.
علاوه بر«جدال در نیمروز» و فیلم سیانور به کارگردانی بهروز شعیبی که تهیه کننده آن همان تهیه کننده «جدال در نیمروز است»، فیلم «امکان مینا» که فیلمنامه آن را کسی به اسم فرهاد توحیدی نوشته و کمال تبریزی آن را کارگردانی کرده است از همان فیلمهای در خدمت تحریف حقایق و در خدمت وزارت اطلاعات رژیم است. کافیست نگاهی به مصاحبه خبرگزاری ایلنا با این دو نفر(توحیدی و تبریزی) بکنید تا ببینید که در مورد وقایع اوائل انقلاب که منجر به راهپیمایی 30 خرداد مجاهدین و بعد از آن عملیات مسلحانه آنها شد چگونه دروغ می گویند. اینها در حالی این دروغها را می گویند و از همین موضع برای تحریف حقایق آن دوران فیلم می سازند که انبوهی از اخبار مربوط به رویدادهای آن دوران و موضعگیری های خمینی پلید و انعکاس عملکرد دست اندر کاران نظام، را در روزنامه های کیهان و اطلاعات دو سه سال اول بعد از انقلاب، که در قطع کوچک تری به شکل جلد شده سالها پیش منتشر شد وبرای همگان قابل دسترسی بود و حتما در کتابخانه ها از جمله کتابخانه دانشگاهها هم می توان یافت، قابل دسترس است. این دو خدمتگزار دستگاه سرکوب و جنایت رژیم(فرهاد توحیدی و کمال تبریزی) در دروغهایی که در مصاحبه با ایلنا بدون هیچ شرم و حیایی سرهم کرده اند می گویند شروع کننده خشونت مجاهدین بودند!
فرهاد توحیدی می گوید« بعد از انقلاب اسلامی و پیروزی آن شرایط به خوبی پیش می‌رفت ولی عملکرد سازمان مجاهدین خلق باعث شد تا شعارهای مردمی که انقلاب کرده بودند و خواستار آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی بودند، به خطر بیفتد. عملکرد این سازمان باعث شد انقلاب اسلامی و حکومت نوپای جمهوری اسلامی به نوعی رادیکالیزه شود و تحقق جمهوریت و آزادی به دلیل عملکرد سازمان مجاهدین خلق به مخاطره بیفتد. انقلاب اسلامی ایران، انقلابی برآمده از حرکت مردم و برای تحقق مردم‌سالاری بود. اما عملکرد سازمان مجاهدین خلق باعث شد تا فضا امنیتی شود و این فضای امنیتی همچنان نیز ادامه دارد». این فرومایگان اگر روزنامه های کیهان یا اطلاعات بعد از سرنگونی رژیم شاه تا 30 خرداد 1360 را ورق زده بودند، یا حتی دو سه سخنرانی خمینی تا تابستان1358 را خوانده بودند، خودشان با تمام کودنی حتما متوجه می شدند که ادعای این که خشونت را مجاهدین شروع کردند، اینقدر نامربوط است که دستشان را پیش همه رو می کند. این بی پدر مادرها اگر فقط کیهان چند شماره کیهان بعد از روزکارگر(11 اردیبهشت) 1359 را ورق می زدند، می دیدند که 300 زخمی از هوداران مجاهدین و خسارت فراوان به پایانه اتوبوس های مسافربری بین شهری در خزانه، به خاطر خشونت از طرف مجاهدین نبود که اجازه برگزاری آن تجمع را از وزارت کشور داشتند و در آنجا جمع شده بودند، بلکه به خاطر حمله اوباش سازمان یافته توسط حزب جمهوری اسلامی که حرامزادهایی مثل «سردار قالبیاف» کنونی از اعضای آن بودند (او که هنوز هم افتخار می کند که جزو دارو دسته «شهید بهشتی» بوده و مجاهدین را «چوب می زده»است) و در اعتراضات دانشجویان در سال 78 هم سورا بر موتور و چوب به دست برای مقابله با آنها به خیابان شتافتند، بود.
«انقلاب فرهنگی» و خشونت گسترده علیه دگر اندیشان در سراسر کشور را هم خمینی در اوائل اردیبهشت سال 59 برای تصفیه دانشگاه از هواداران گروههای سیاسی شروع کرد. اگر اینها را می دانند و اما با این حال به گمان بی اطلاعی مردم و به ویژه نسل جوان از آن روزها، دست به چنین تحریفی از وقایع و حقایق آن روزها می زنند، در این صورت از قماش سعید امامی ها و حسین شریعتمداریها هستند.  اعتراض به حمله به تجمع مجاهدین در پایانه خزانه که البته بخشی از سوی محافل رژیم به خاطرات خسارات شدیدی که به تأسیسات آن وارد آمده بود، صورت گرفت، چنان بالا بود که فردا یا پس فردای آن بود که از وزارت کشور به اخبار رادیو تلویزیون تلفن شد و خواستار اعزام گروه برای ضبط و پخش توضیحات سوی وزارت کشور شدند. من که خبرنگار مسائل سیاسی بودم به همراه فیلم بردار و صدا بردار به وزارت کشور رفتیم و در آنجا مصطفی میرسلیم معاون سیاسی وقت وزارت کشور بود که برای توضیح و پاسخ به سولات آمده بود و در  مصاحبه ای که با او کردم اول این سوالها را مطرح کردم که آیا این تجمع با اطلاع وزارت کشور بود و مجوز داشت یا نه که او گفت با اطلاع و اجازه وزارت کشور بود. بعد از این جواب وقتی گفتم پس تقصیر با حمله کنندگان بوده است او راه گریز و سفسطه نداشت و ناچار شد تایید کند که تقصیر با حمله کنندگان بوده است. این تنها مجاهدین نبودند که مورد یورش چماقداران سازمان یافته رژیم که شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله می داند قرار می گرفتند، هواداران سایر گروههای سیاسی که در پیاده روهای اطراف دانشگاه تهران و هرجای دیگر که می خواستند نشریه و کتاب بفرشند، مورد یورش این حرمزادها قرار می گرفتند. فرومایه ای که مجاهدین را شروع کننده خشونت می داند و آن پاسدار فرومایه مشاور رسانه ای فرمانده سپاه که فیلم «ماجرای نیمروز» را مثل «فیلم مستند»ی می داند، اصلا به روی خودشان نمی آورند که یورش گسترده و سازمان یافته به تجمعی که به دعوت جبهه دموکراتیک ملی علیه تعطیل شدن روزنامه  آیندگان و علیه اختناق و سانسور در 21 مرداد سال 58 برگزار شد(*) و مردم با خانواده و بعضی همراه کودکان خود در آن شرکت داشتند و دهها تن با سنگ پرانی یا با ضربات چوب و چماق و چاقوی امثال قالیباف زخمی شدند، خشونت علیه تشکلی بود از زمان تشکیلش در بعد از هیچوقت دست به خشونت نزده بود. آیا چماق و سنگ پرانی از سوی حزب اللهی های همراه با شعار «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله» که همه اجتماعات و راه پیمایی های مسالمت آمیز را مورد حمله قرار می دادند، هیچوقت از سوی دست اندرکاران رژیم محکوم شد یا این که برعکس آنها تحت حمایت نفرات کمیته و سپاه حاظر در محل سنگ پرانی و چماق کشی می کردند و همه مقامات رژیم هم را از آنها به عنوان «مردم مسلمان عصبانی از رفتار گروهها» حمایت می کردند؟
این خمینی نبود که بود در 3 خرداد 1358 سخنرانی در برابر «جمعی از بانوان اهواز»، به همه کسانی که حرف از آزادی و دموکراسی و جمهوری دموکراتیک و حتی دموکراتیک اسلامی می زنند اعلام جنگ کرد و ابلاغ آن را با گفتن «اللهم قد بلغت... من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم» ماموریتی از طرف خدا اعلام کرد وشرکت در آن جنگ را وظیفه و تکلیف برای آنان قرار داد و تاکید کرد که شما باید با اینها مبارزه ای بکنید بدتر از مبارزه ای که با شاه کردید. خمینی به صراحت یاد آور شد که شاه را به کسانی که فریاد آزادی سرداده اند ترجیح می دهد چرا که:« او[شاه] در عین قدرتش باز اسم خدا را می آورد، باز زیارت می رفت ولو به طور ریا بود. اما اینها ریایی هم حاظر نیستند. اینها همچون فرار می کنند از اسلام وقرآن و احکام اسلام که حاظر نیستند دروغ هم بگویند ولو خلاف هم باشد بگویند و بروند.بعضی از این نویسنده هی ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام بکار ببرند ولو برای این که ما را بازی بدهند. ما با اینها باید همان مبارزه ای را بکنیم که بارمحمدرضا کردیم برای این که توطئه در کار است. نه قضیه آزادی. آزادی [بله] لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را در هم و برهم و راه انداختن [ آنها] به هر بهانه ای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و [به ] دنبال آن با اسلام مخالفت کردن قابل تحمل نیست»(کیهان 5 خرداد58). منظورش از متینگ برای هر استخوانی، تجمعات عظیمی بود که هم در سالگرد درگذشت مصدق در اسفند 57 و هم چند روز قبل از این سخنرانی به مناسبت یکصدمین زاد روز مصدق برگزار شده بود. از تبلیغاتجی توجیه کننده جنایات رژیم باید پرسید که یک مورد فقط نشان بدهد که خمینی حرف از «مردمسالاری» زده باشد. خمینی نظریه و دکترین«ولایت فقیه» را داشت که کیهان 9 بهمن 1357 آن را با تیتر «طرز حکومت اسلامی و شرایط زمامدار مقاله یی از امام خمینی» درج کرد. او در مورد ولایت فقیه تصریح کرده که«قیّم برای ملت با قیّم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام(ع) کسی را برای حضانت حکومت یا منصبی از مناسب تعیین کند.در این موارد معقول نیست که رسول اکرم(ص) و امام با فقیه فرق داشته باشد». مرمسالاری، چه جایی در چنین دیدگاهی دارد؟
در پایان به کسانی که در چنین فیلمهایی به عنوان بازیگر شرکت می کنند یاد آور می شوم که حضور حتی در یک فریم از این فیلمهای پاسدار پسند و وزارت اطلاعات پسند و سفارش شده توسط این ارگانهای سرکوب و جنایت، مثل مالیدن کثافت به سر و صورتشان است که همیشه باقی خواهد ماند. بهتر است نظر و قضاوت مردم را در مورد شرکت کنندگان در فیلم «قلّاده های طلا» و انزجاری که نسبت به آنها ابراز شد، از نظر دور ندارند. همچنین به خاطر بسپارند که ادعای بی اطلاع بودن از از جنایت رژیم و آنچه گذشته است، سندی بر برائت آنان در مشارکت و همکاری با رژیم برای توجیه جنایات این رژیم پلید، شمرده نخواهد شد. به ویژه این که در عصر انقلاب اطلاعاتی و با وجود این همه اطلاعات از منابع گوناگون در مورد رویدادهای گذشته و امکان دسترسی سریع و رایگان به آنها، ادعای بی اطلاعی به کلی مردود است.
******************  
مصاحبه خبرگزاری فارس با پاسدار مقدم فر مشاور رسانه ای فرمانده سپاه در مورد فیلم ماجرای نیمروز

حرفهای صادق زیبا کلام در مورد فیلم ماجرای نیم روز در مصاحبه علی معلم 
اظهارات کمال تبریزی و توحیدی در مصاحبه با ایلنا
 سخنرانی خمینی در 3 خرداد 1358
*  مقاله ای از فریبا مرزبان در مورد تعطیلی آیندگان و تجمع اعتراض به اختناق و سانسور به فراخوان جبهه دموکراتیک ملی و یورش اوباش سازمان یافته به آن:
-------------------------  
23 فروردین 1396 - 12 آوریل 2017



احمدی نژاد اسم نویسی کرد!

‎چهارشنبه, 12 آوریل 2017

آلمان انگیزه‌های اسلام‌گرایی در انفجار اتوبوس ورزشکاران را بررسی می کند



دادستان های آلمانی روز چهارشنبه گفتند یادداشتی که در محل انفجار اتوبوس در دورتموند پیدا شده، احتمال وجود انگیزه افراط گرایی اسلامی را تقویت کرده است.
سه نسخه از این یادداشت در محل انفجار یافته شد که از جمله خواستار خروج جت های اکتشافی تورنادوی آلمان از مبارزه علیه داعش و بستن پایگاه هوایی آمریکا در آلمان می شود.
اتوبوس حامل بازیکنان تیم بورسیادورتموند آلمان در مسیر انتقال آنها به ورزشگاه در روز سه شنبه هدف سه انفجار قرار گرفت. در این انفجارها یک بازیکن بورسیادورتموند مجروح شد و مورد عمل جراحی قرار گرفت.
سخنگوی دادستان های آلمانی گفت محققان بر دو افراط گرای اسلامی مظنون تمرکز کرده اند و خانه آنان را تجسس کرده اند اما به گفته مقامات حمله شامگاه سه شنبه ممکن است با انگیزه های دیگری نیز صورت گرفته باشد. یکی از دو مظنون فوق بازداشت شده است.

دکترخزعلی، نامزد ریاست جمهوری: آمده ایم تا سرزمینی که درحال سقوط است را ...

Nukes Pointed At North Korea As US-Russia Tensions Escalate

Is the U.S. Military Planning to Take Over America?

US strike helping ISIS, Al-Qaeda, the enemy US supposed to fight against...

US strike helping ISIS, Al-Qaeda, the enemy US supposed to fight against...

US fail to impress Putin with ‘beauty of their weapons’ in Syrian strike...

US fail to impress Putin with ‘beauty of their weapons’ in Syrian strike...