۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه
بهمن: مرگ "اتاق فکر" و خاموشی "جنبش سبز"
نزدیک به دو ماه از مرگ "اتاق فکر" خود خوانده و خود ساخته که داعیه رهبری جنبش سبز را داشت، میگذرد. "اتاق فکری" که هنوز غوره نشده مویز شده بود، بعبارتی دیگر، هنوز به قدرت نرسیده بساط دیکتاتوری اش را گستردانده بود، همراه با خیمه شب بازی "اسب تروا" به مرگی که سزاوراش یود گرفتار شد. آشفته فکران "اتاق فکر" که غرق در اوهام و خود بزرگ بینی بوده و بی توجه به انزجار انسان های آگاه از هر آن چه که نشانی از دین و کاسبان دین دارد، مرتب دستورصادر میکردند که چه شعاری در داخل و خارج از کشور داده شود و چه شعار هایی میباید ممنوعه باشد. چه پرچمی را میشود بر افراشت و چه پرچمی را به پایین کشید. چه خواست هایی را میباید عنوان کرد و چه خواست هایی را میباید سانسور نمود. "اتاق فکری"که دشمنی اش را با منش انسانی و دفاع از شرف و حیثیت انسانی را ابدا مخفی نمیکرد منادی قبول خفت و خواری و دم بستن در مقابل وحوش اسلامی بود، همانگونه که در31 سال گذشته نشان داده بودند، بمحض در خطر دیدن حکومت ننگین اسلامی به بیعت ولی فقیه اشان شتافته و با معرکه "اسب تروا" و روانه کردن گروه های مردم به نمایش بیعت با ولی فقیه، جنش سبز را به خاموشی کشانده و عمر منحوس حکومت اسلامی را تداوم بخشیدند. جنبش سبز، اما، اگر بخود نمیامد و چشمانش را باز نمیکرد و خرد را برجای توهم نمینشاند، چاره ای جز خاموشی نداشت. جنبشی که خواست هایش صرفا "پس گرفتن" رای اش بود و این خواست مرتب در بلند گوهای داخلی و خارجی مرتب تبلیغ میشد، جنبشی که در پی به قدرت نشاندن بخشی از رژیم خونخوار بجای بخش دیگر آن بود. جنبشی که لجاجتی کودکانه با دانش و خرد داشت. جنبشی که تنها یک رنگ میشناخت و "وحدت کلمه" ای که دوران مصرفش 30 سال بود که بسر آمده بود را دنبال میکرد، جنبشی که نتوانست بود اکثریت جامعه یعنی کارگران و زحمتکشان را باخود همراه کند، چاره ای جز خاموشی خود و مرگ رهبرانش نداشت. براستی این جنبش چه بود و از چه رو به مقابله با رژیم برخواست و چرا صدایش در تمامی گوشه و کنار جهان پیچید و تمامی رسانه های نوشتاری و صدایی-تصویری حتی رسانه های وابسته به فاشیستی ترین جناح سرمایه داری نظیر فاکس نیوز به تبلیغ آن پرداختند؟ دست بردن به ریشه این جنبش وچرایی بوجود آمدن آن، ره را بر شناخت آن هموار کرده و شاید امیدی باشد برای جلوکیری از تکرار خطا ها و لغزش های آن. به یقین این نوشته گویای به تصویر گشیدن تمامی زوایای این حنبش نیست، اما، بر آن هست که گوشه ای از آن- خواستگاه طبقاتی- را بشکافت و به امید آن بشیند که دیگران به بررسی فراخ ترآن بکوشند.
خواست گاه طبقاتی جنیش سبز: در اینجا البته میباید آشکار باید کرد که روی سخن این نوشته نه کلیت جنبش سبز که بخش اسلامی آن هست. چرا که هزاران جوان و پیر، زن ومرد به جنبش سبز پیوستند در حالی که ابدا خواهان حکومت مذهبی بخصوص اسلامی نبوده و نیستندو هیچ توهمی هم به "رهبران" خود گماشته شده، نداشته اند. اینان حتی اکثرن در انتخابات!! هم شرکت نکرده بودند و در مقابل بیشترین فداکاری ها و از جان گذشتگی را هم ، اینان بدوش کشیدند. اگر قبول داریم که در تحلیل نهایی تنها منافع طبقاتی هست که یک حرکت و جنبشی را سامان میدهد، میباید برای خاموشی جنبش سبز و مرگ "اتاق فکر" هم به خواستگاه طبقاتی شرکت کننده گان و رهبران این جنبش نظرانداخت.
اگر قبول راه حل اقتصادی "نیو لیبرالیسم" برای باند های در قدرت در روسیه و چین، یک شبه میلیاردر هایی بسیار بوجود آورد که قاعدتا بواسطه وجود اقتصاد "سوسیالیستی" میبایستی هیچ فردی از ثروت چندانی برخوردار نباشد که بتواند کارخانه، کارگاه، و یا شرکت های زراعی بخرد، چرا برای باندهای جمهوری اسلامی که ایدیولوژی آنها بر مبنای اقتصاد سرمایه داری انگلی (بازاری-واسطه گری) بنا شده، میلیاردرهایی دوچندانی، بوچود نیاورد؟ که آورد وبسیار هم آورد. در حکومتی که بازاریان متحجر و بی سواد سیاست اتاق بازرگانی را دیکته میکنند، غریب نخواهد بود که این شیادان برای ماندن در قدرت، از هیچ جنایتی کوتاهی نکنند - حتی در مقابل حریفان، رقبا،و هم کیشانشان در قدرت- و خبیث ترین و شنیع ترین اعمال را انجام ندهند. دقیقا بر همین مبنا بود که جناح های هار در قدرت 31 ساله که ثروت های افسانه ای برای خود و هفت نسل دیگرشان انباشه بوده اند، بمقابله هم بر خواستند. اما، آیا، این به مقابله برخواستن و خط و نشان کشیدن ها، در تحلیل نهایی بنفع مردم بجان آمده از این تهوع تاریخ میبود ؟ و مردم و اگاهان می باید به تعبیت از باصطلاح "واقع بینان" به حمایت "جناح دوراندیش تر" میشتافنتد؟ تاریخ 31 سال جهل و جنون و کشتار و غارت اسلامی، به هر آنکس که ریگی در کفش ندارد و برای رونق کاسبی خود تلاش نمیکند، آموخته است که این مادون انسان ها تنها تا مرحله ای به پیش میروند که حکومت ننگین اسلامی در خطر نیافتد در غیر اینصورت جملگی یک تن شده و دست در دستان همدیگر به سرکوب و کشتار مردم دست خواهند زد چرا که خواستگاه طبقاتی آنان یکی هست و با خواستگاه طبقات زیرین احتماع بهیج روی یکی نیست. همین امر را در جنبش سبز به آشکار شاهدیم. "رهبران سبز اسلامی" و نابغه های !! جمع شده در "اتاق فکر" در این خیال واهی بودند که تمامی مردم همانند گذشته فریب ریا و تزویر اسلامی آنها را خورده و همانگونه که در سال 1376 غرق در توهم و اسیر در تبلیغات وسیع رژیم، به پای صندوق های رای رفته و باند وابسته به آنها را بقدرت نشاندندو توانستند با دلقک بازی های مداوم و تهی گویی های بی پایان رهبر آنزمانی خود، راه را برای دست بالا داشتن در چپاول و غارت نسبت به باند رفیب برای 8 سال بدست آورند، اینبار هم تاریخ به تکرار خواهد نشست و آنها به خواست خود خواهند رسید. اما، رکود اقتصاد جهانی در پی به بن بست رسیدن روش اقتصادی "نیولیبرالیسم" و "حهانی شدن سرمایه" و تنگ تر شدن درآمد های نفتی اجازه کوتاه آمدن و سهیم شدن در ثروت و قدرت را بهیچ یک از جناح های وحشی رزیم نمیداد. راه کاملا مشخص و آشکار یود:یا گرفتن قدرت و ثروت بهر طریق یا ضعیف (نه کوتاه) شدن دست رقیب یا از دست دادن دست بالا در قدرت و ثروت. هر دوحناح چه در عمل چه در نوشته و حرف و شعار، دلبستگی و تعهد شان را به راه و روش نیولیبرالیسم نشان داده اند، حال چه بصورت خضوصی سازی های همراه به فلاکت رساندن کارگران و زحمتکشان، چه در ورود بی رویه وبدون مانع کالا ها و ورشکستکی صنایع و تولیدات داخلی (چه ضنعتی چه کشاورزی)، چه آزاد سازی خروج ارز های خارجی، و چه چوب حراج زدن به معادن و منابع زیرزمینی. کتاب مانیفست جمهوریخواهی یکی از "نایغه" های "اتاق فکر" در قبول ووابستگی به راه وروش نیولیبرالیسم سندی است محکم بر این مدعا. بی جهت نیست که سرمایه داری جهانی و رسانه های وابسته به آن در حالیکه اخبار جنبش سبز را مرتب پخش میکردند، از هر دو حناح رزیم حمایت میکردند چرا که هر دوجناح مجری سیاست های اقتصادی-سیاسی و منافع آنها بوده و هستند. رسانه ها و دول سرمایه داری جهانی در حالی که اخبار حنبش سبز را بوفور پخش میکردند ولی هیچگاه حاضر نه به محکوم کردن واقعی وحشیگری ها و کشتار و تجاوز و سرکوب رزیم بودند و نه به دفاع واقعی از جنبش. آنها تنها به سخن های آبکی پسنده کرده و در نهایت از رژیم میخواستند که به "حقوق بشر" احترام بگذارند!! این در حالی است که سیل سخنرانی ها و اعلامیه های محکوم کننده آنها علیه نقض کوچکترین حقوق بشر در کشورهایی که حکومتشان مورد نظر آنها نبوده و در راستای منافع آنها حرکت نمیکند، سرازیر میشود و از "خواست های" مردم آنجا قویا دفاع میکنند.
ادبیات مارکسیستی به آشکار نشان داده هست که اضمحلال و فساد سرمایه داری زمانی آغاز میشود که سرمایه داری تولیدی به سرمایه داری مالی تبدیل شود. تاخت وتاز افسار گسیخنه و وحشیانه سرمایه داری مالی در 20 سال گذشته، بحرانی بوجود آورده که چرخش سرمایه را با مشکلات عظیمی مواجه کرده. بیکاری های دو رقمی، کسری میلیاردی بودجه و بدهی های میلیاردی خارجی؛ نفس راحت را از سرمایه داری جهانی ربوده. اینان برای جلوکیری از آشوب ها و حرکات انقلابی مردم کشورهای خود بواسطه فقروبیکاری و گرانی روزمره، احتیاج صد چندانی به بازار کشورهای پیرامونی و غارت ثروت آنها دارند. سرمایه داری جهانی خواهان حکومت هایی است که بتوانند با توسل بهر راه و روشی، مانع خلل وارد شدن به روند این غارت و چپاول ثروت و سرمایه بشوند.حکومتی مطلوب سرمایه داری جهانی بوده و حمایت تا بی نهایت آنها را کسب خواهد کرد که براحتی و بدون مکث و واهمه به سرکوب لجام کسیخته مردم به پا خواسته دست زند. در ایران، هردو جناح رژیم در بست متعهد به تامین این منافع هستند و هیچکدام کوچکترین اعنتایی به خواست ها و منافع مردم و کشور را نداشته و ندارند. آنها نه با مردم که علیه مردم هستند و منافع آنها با منافع مردم بهیچ وجه یکی نیست. دقیقا از همین رو بود که با حرکات دفاعی مردم بجان آمده در روز عاشورا، وحشت مرگ تمامی جناح های رژیم را در گرفت و تمامی آنها شروع به عربده کشی علیه مردم و محکوم کردن حرکات آنها شدند و در پی آن با تماس ها و مذاکراتی که اخبارش به بیرون درزکرد، دست در دست هم سناریو ابلهانه "اسب تروا" را تهیه کرده و مردم را به بیعت با ولی فقیه اشان فرستاند. پس از این روبداد بود که بواسطه خدمت درخشان "اتاق فکر" و "رهبران سبز اسلامی " به مرگ خود رسیدند و خفقان را پیشه کردند. چنین بود که حامیان جنبش سبز اسلامی، خواسته و یا نا خواسته تبدیل به خدمتگذاران سرمایه مالی جهانی شدند. جنبش سبز اسلامی، در تحلیل نهایی حنبشی ارتجاعی و ضد طبقات زیرین جامعه است. خواست ها، شعارها، و حرکات مترقی و مثبتی که در 10ماه گذشته توسط جنبش مردم صورت گرفته نه به جنبش سبز اسلامی ربطی دارد و نه بر خواسته از رهنمود های "رهبران سبز"و "اتاق فکر" که تنها و تنها برخواسته از جنبشی است که حتی اگرسبزش بنامیم بهیچوچه سبز اسلامی نیست. با مرگ اتاق فکر و خفقان رهبران سبز و آشکار شدن یکی بودن هر دوجناح رژیم در نزد بسیاری دیگر از مردمان کشورمان، مردم آگاه و مبارز ایران، راهی جز جدا کردن راه خود با سبز های اسلامی نداشته و میباید با تکیه بر خرد و دانش و آگاهی خود رژیم منحوس اسلامی را با تمامی وابسته گانش سرنگون کرده و حکومت خود را بنیان نهند. به امید آن روز.
بهمن
فروردین 89تجمع اعتراضی خانواده های دستگیر شدگان در مقابل زندان اوین
شنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۰
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،خانواده های دستگیرشدگان اخیر صبح امروز در مقابل دادسرای ویژه دادگاه انقلاب در زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی بی قید وشرط عزیزان خود شدند.
روز شنبه 21 فروردین ماه از ساعت 09:00 صبح تعداد زیادی از خانواده های دستگیر شدگان اخیر مقابل دادگاه انقلاب مستقر در زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی عزیزان خود شدند این تجمع که تا پایان وقت اداری ادامه می یابد.
بازپرسان امنیتی دادگاه انقلاب پس از منصوب شدن عباس جعفری دولت آبادی به دادستانی تهران به زندان اوین نقل مکان کرده اند و در بازجوئیها و گرفتن اعترافات توسط بازجویان وزارت اطلاعات مستقیما نقش دارند و هر آنچه که بازجویان وزارت اطلاعات به دستگیر شدگان نسبت میدهند به عنوان اتهام علیه آنها بکار می برند.
درب دادسری ویژه دادگاه انقلاب در زندان اوین بر روی خانواده ها و وکلای آنها بسته است و حق ورود و صحبت کردن مستقیم با بازپرسان امنیتی مسئول پرونده عزیزانشان به خانواده ها داده نمی شود و سئوالاتی که خانواده دارند از طریق نگهبانی که در مقابل آنجا مستقر است به درون برده می شود که در اکثر مواقع به آنها پاسخی داده نمی شود.
در میان تجمع کننددگان امروز تعداد زیادی از خانواده ها علیرغم اینکه مدتها است که وثیقه برای آزادی عزیزانشان قرار داده اند ولی از آزادی آنها خوداری می کنند و گاها با پاسخ های نگهبان درب دادسرای ویژه دادگاه انقلاب مواجه می شوند که بروید به شما زنگ زده خواهد شد.اما هیچ وقت تماسی با آنها گرفته نمی شود.
در تجمع امروز خانواده ها ،مادری که با طی مسافتهای طولانی و صرف هزینه های زیاد از کرمانشاه خود را به دادسرای ویژه دادگاه انقلاب در زندان اوین رسانده بود و 6 ماه است که از فرزند دستگیر شده اش می گذرد اما تاکنون هیچ خبری از وضعیت و شرایط او ندارد دیده می شد.مادر سالخورده از این همه ظلم و بیعدالتی به خشم آمده بود و در حالی که اشک از چشمانش جاری بود. باعث شد که سایر خانواده ها به حمایت از او برخیزند و خواستار رسیدگی به وضعیت این مادر شوند. پس از شدت یافتن اعتراضات خانواده ها یکی از افراد لباس شخصی از آن محل بیرون آمد و این مادر سالخورده خواستار اطلاع یافتن از وضعیت فرزندش شد. فرد مربوطه به او می گوید بروید ما به شما اطلاع میدهیم. اکثرا خانواده ها با چنین جوابهایی مواجه هستند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
21 فروردین 1389 برابر با 10 آپریل 2010
http://pejvakzendanyan.blogfa.com
Tel.:0031620720193
استفاده از گزارشهای فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تنها با ذکر منبع مجاز است
پنجشنبه ۸ آوریل ۲۰۱۰
استمرار الودگی شدید آب در زندان خطر شیوع بیماریها را افزایش داده است
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" از روز گذشته آب نوشیدنی زندانیان در زندان گوهردشت کرج دچار آلودگی شدید و بوع متعفنی میدهد و چندین ساعت پی در پی قطع بوده است.این مسئله باعث شدت یافتن نگرانیها نسبت به شیوع بیماریهای خطرناک شده است.
روز چهارشنبه 18 فروردین ماه آب نوشیدنی زندانیان در زندان گوهردشت کرج پس از چند ساعت قطع بودند هنگامی که مجددا وصل می شود دچار آلودگی شدید و بوی بسیار بدی می داد و بیشتر به آب فضلاب شباهت داشت. زندانیان بی دفاع و در بند ناچار به نوشیدن این آب آلوده هستند.گفته می شود که تعدادی از زندانیان در اثر نوشیدن آب آلوده دچار ناراحتیهای گوارشی شده اند و عوارضی مانند اسهال ،حالت تهوع،سر درد و بی حالی را در پی داشته است.
آب مصرفی زندانیان در زندان گوهردشت کرج از چاههای حفر شده تامین می شود و زندانیان از آب تصفیه شده سیستم شهری محروم هستند. در هفته های اخیر فاضلاب زندان به آب چاههای مصرفی زندانیان نشت کرده است و این مسئله چندین هفته است که ادامه دارد.زندانیان همچنین به دلیل قطع مستمر و سرد بودن آب امکان استحمام از آنها گرفته شده است و این مسئله باعث شیوع بیماریهای پوستی در میان آنها شده است.
علیرغم گذشت چند هفته از آلودگی شدید و قطع مستمر آب ولی تا به حال برای رفع این مشکل هیچ اقدامی صورت گرفته نشده است. این مشکل در تمامی بندهای زندان گوهردشت کرج ادامه دارد. تراکم زیاد بندهای زندان گوهردشت که گاها تا چند برابر ظرفیت معمول خود زندانی در آن جای داده اند. خطر شیوع بیماری جان زندانیان را مورد تهدید قرار داده است.از طرفی دیگر همزمان با آلوده شدن و قطع آب در سطح زندان ، آب معدنی و سایر نوشیدنیها موجود در فروشگاه زندان جمع آوری می شود و زندانیان امکان تهیه و تامین نوشیدنی مورد نیاز خود را ندارند.
از طرفی دیگر مدتهاست که اکثر سرویسهای بهداشتی بند 6 عملا غیر قابل استفاده می باشند.سالنهای این بند که بصورت چند طبق و بالای همدیگر قرار دارند.آب دفع شده زندانیان که در طبقات بالا می باشند بر روی سرویسهای که در طبقات پاین قرار دارند نشت می کند. بطوری که زندانیان طبقات پایین که قصد استفاد از سرویسهای بهداشتی را دارند باید کیسه پلاستیکی بر روی خود بکشند تا خیس نشوند. شرایط بهداشتی بندها بشدت آلوده است.در حال حاضر تعدادی از سرویسها بهداشتی عملا غیر قابل استفاده هستند و بیش از 600 نفر باید از 3 الی 4 سرویس بهداشتی استفاد کنند .
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به شیوع بیماریهای خطرناک بخاطر آلودگی شدید آب و قطع مستمر آن که جان زندانیان را در معرض خطر جدی قرار داده هشدار میدهد و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سازمانهای مدافع حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایتهای سیستماتیک و سازمان یافته علیه زندانیان در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
19 فروردین ماه برابر با 08 آپریل 2010
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
http://pejvakzendanyan.blogfa.com
tel.:0031620720193آرامگاه شهدای خلق
| | |
05-aramgah-Rafigh-Majid-Ahmadzadeh | 04-aramgah-Rafigh-Masoud-Ahmadzadeh |
03-aramgah-Rafigh-Abbas-Meftahi | 02-aramgah-Refigh-Amir-Parviz-Pouyan |
01-aramgah-Rafigh-Behrouz-Dehghani | 18-aramgah-shahid-Asghar-Badiezadegan |
17-aramgah-shahid-Mohammad-Hanifnejad | 15- aramgah-shahid-Saeid-Mohsen |
14-aramgah-Rafigh-Khosro-Taregol | 13-aramgah-Rafigh-Hooshang-Taregol |
12-aramgah-Rafigh-Homayoun-Katiraei | 11-aramgah-Rafigh-bizhan-Jazani |
10-aramgah-Rafigh-Nazhat-Rouhi-Ahangran | 09-aramgah-Rafigh-Ali-Akbar-Jafari |
08-aramgah-Rafigh-Khashayar-Sanjari | 07-aramgah-Rafigh-Marzieh-Ahmadi-Oskooei |
06-aramgah-Rafigh-Ahmad-Zeybram | |