۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

در افغانستان !!!

در افغانستان
“President Obama has admitted that ‘we tortured’ people in the past—but this is not the Bush administration, this is torture happening under Obama,” said Joanne Mariner, the author of the report

درد من تنهایی نیست؛درد من جهالتِ بنیادگرایانی ست؛
که گدایی را قناعت،بی عرضگی را صبر،و با تبسمی برلب،
این حماقت را حکمتِ "خدا " می نامند
-------------------
نگارش : شباهنگ راد
خبرها تکان‏دهنده‏اند و تصاویر دردآور و وحشی‏گری انسان‏ها تنفر بر انگیز. همه‏ی این‏ها دارد به‏موازات رشد تکنولوژی، صنعت و افکار بشریت و آن‏هم در قرن بیست‏و‏یکم اتفاق می‏افتد. در چنین عصرُ و وضعیتی، هر «دعانویس» و «رمال»ی، قانون‏گذار شده است و هر اُملی مجری.
بی‏راهه نیست که در چنین عصری، جهان، شاهدِ جنایات بی‏شمار و اعمال شنیع از جانب حامیان سرمایه و تاریک اندیشان، در حق محرومان و مخالفینِ مناسبات کنونی‏ست. اعمال شنیع‏ای که قابل هضمُ و قابل تصور نیست. براستی که بانی چنین فجایع‏ی دردناکی چه کسانی‏اند و دلیل این‏همه نابسامانی‏ها، و تعرض, بی‏رحمانه به پایه‏ای‏ترین حقوق انسانی و آن‏هم در دُوران به اصطلاح دمکراسی و آزاداندیشی در چیست؟ قرار و مدارهای قدرت‏مداران بین‏المللی و انتظارات و توقعات مردمِ دربند و ندارِ کشورهای تحت سلطه، چه بوده است و امروزه، محروم‏ترین اقشار جامعه، شاهد چه اعمال و کارکردی از جانب دولت‏مردانِ، جای‏گزین‏اند؟
قطعاً قصه‏ی فرخنده در افغانستان، قصه‏ی یگانه زنان این مرز و بوم نیست، بلکه قصه‏ی نیمی از انسان‏های دردمندی‏ست، که دارند در زیر چکمه‏ی جانیان بشریت و حامیان سرمایه له و لورده می‏شوند. با این اوصاف و با حیات حاکمان افغانستان، تصوری در پایانی و در بستن پرونده‏ی تحقیر و بی‏حرمتی به زنان و کُشت و کِشتار و بُریدن بینیُ و سوزندان زنان در این جامعه نیست و قرار هم بر آن – نبوده و – نیست، تا بساط وحشی‏گری‏ها و آن‏هم به بهانه‏ی توهین به دین و مکتبُ و قرآن و قوانینِ اسلامی، بر چیده شود. فرخنده را زدند و سر آخر سوزاندند و به گودالی انداختند، تا آزادی را به اسارت هر چه بیش‏تری کشند. این چه قانون و مملکتی‏ست که پلیس آن و آن‏هم به‏عنوان حامی و مدافع‏ی حقوق انسانی، نظاره‏گر «قانون‏شکنان»اند؟! این چه مملکت، دولت و سیاست‏مداری‏ست که قادر به تضمینِ جان و مال مردم و امنیتِ انسان‏هایی هم‏چون فرخنده نیست؟
حقیقتاً که نه می‏خواهند و نه گوش‏های شنوائی از جانب سیاست‏مداران و دولت‏مردان، در مقابل اعتراضات و دادخواهیِ زنان و شعارهائی هم‏چون «جهالت، جهالت، دشمن انسانیت»، «ما همه فرخنده‌ایم»، وجود دارد. زن و انسانی را بنابه ادعای «دعانویسی»، به جرم سوزاندن قرآن و آن‏هم در مرکز کابل، آتش می‏زنند و در رودخانه‏ی خشکی، رها می‏کنند تا مبادا قانون جهل, از ذهن و از افکار جامعه فاصله گیرد؛ قانونی که، بر گرفته و متضمنِ منافع‏ی ظالمان و سودجویان است و قانونی که؛ در ابعادی دهشتناک، دامان زنان افغانستان را گرفته است.
سئوالات کلیدی و اساسی آن است‏که آیا می‏توان در پرتو چنین مناسبات و فرهنگی، از تکرار چنین وقایع و فجایع‏ی دردناکی، بدور ماند و آزادی، دمکراسی و هم‏چنین حقوق پایه‏ای انسان‏ها را تضمین نمود؟ آیا و علی‏رغم اشک تمساح ریختن‏های دولت‏مردان افغانی، بروز جنایاتِ از نوعِ فرخنده، ناممکن بوده و آزادی زنان این مرز و بوم، تضمین خواهد گردید؟
متن کامل را درلینک ذیل جستجوکنید

پسرک و سنگسار- صحنه هایی ازسنگسار فرخنده درکابل
فیلم و متن کامل را درلینکهای ذیل ملاحظه کنید
منبع:وبلاگ رُزا
خورشید آزادی / طلوع کن در سیاهی
سرودی از جمعیت انقلابی زنان افغانستان
دررابطه با جنایت اخیر(تحقیرِانسانیت)درافغانستان جریانی بنام"حزب حکمتیست-خط رسمی"
سنگسارِ فرخنده را محکوم اما رویِ عباراتِ بنیادگرایان اسلامی و"اسلام سیاسی"؛
بسیاربزرگنمایی کرد و با این عوامفریبی توانست نقشِ امپریالیسم آمریکا دراین
جنایت را محو کند.نیروهای سیاسی دیگری هم چون حزب توده،توفان حزب کارایران،
سازمان فداییان اکثریت وبرخی جداشدگان از"حزب کمونیست کارگری"دربرابراین جنایت
سکوت کردند. پرسش اینست؛
آیا بینِ کسانی که فرخنده را سنگسارکردند،با کسانی که دربرابراین جنایت سکوت کردند،تفاوتی وجود دارد؟
آیا تمام کاسه کوزه ها را برسرِبنیادگرایانِ اسلامی و"اسلام سیاسی" کوبیدن وامپریالیسم آمریکا را اززیرِ
ضرب خارج کردن،هیچ معنایی جز عوامفریبی دارد؟
آیا هرجنایت علیه بشریت که دراین کره خاکی رُخ می دهد،ردِ پایِ امپریالیسم را نمی توان دید؟
آیا دین افیون توده ها نیست؟آیا ادیان درطول تاریخ همواره ازصاحبانِ زَر و زور حمایت نکرده اند؟
و ختم کلام اینکه؛
کارگران،زحمتکشان،آزادیخواهان وعدالتجویانِ جهان،خلقِ ستمدیده افغانستان را تنها نگذارید
تکثیراز جهانگیر محبی