چهار شنبه ۱۰ تير ۱۳۸۸ - ۰۱ ژوييه ۲۰۰۹
|
وقتيکه شيخ ما فيلسوف می شود! (...)اگر انقياد به قانون نباشد روح ديکتاتوری بروز خواهد کرد. از سحنان آيت الله علی خامنه ای، رهبر و ولی فقيه مطلق در جمهوری اسلامی در روز۳ تير ۱۳۸۸ به نمايندگان جناح اصولگرايان مجلس شورای اسلامی ايران. اگر کسی فقط به الفبای فلسفه سياسی و حقوق سياسی آشنا باشد، از خود خواهد پرسيد اين عنوان های بی معنی،و پرطمطراق، چون جمهوريت – مجلس شورای اسلامی –انقياد به قانون در نظام ولايت مطلقه فقيه چه صيغه ايست؟چگونه می توان از جمهوريت نظام سياسی سخن آورد،که زير ولايت مطلق فردی است که نه توسط آحاد ملت در يک انتخابات آزاد بر مصدر قوهً اجرائيه انتخاب می شود،ونه در مقابل ملت و نمايندگان ملت جوابگو است،وانگهی مدت ولايت مطلق اش هم هم مدام العمر است.آيا اين دلايل محرز، همراه با „ ادعای قانون مداری!“ رهبر دليل بر بيماری شييخنا نيست؟ مدت ۷۲ سال ديکتاتور های کمونيست در „اتحاد جماهير شوروی سابق“ اين زندان ملت ها را با عنوان:اتحاد جماهير فداراتيو سوسياليستی شوروی به رهبری لنين و استالين ووو! به دنيا معرفی می کردند! در صورتيکه اين ملتها نه با آزادی و تمايل خودشان متحد بودند، بلکه اين استبداد و زور گوئی تزار های روسيه بود که اين ملتها را در زندانی به وسعت روسيه به زور اسلحه در انقياد خود گرفته بود.و نه اين نظام فدارتيو،نه جمهوری و نه شورائی بودونه سوسياليستی.در نهايت نيز اين نظام با کشتن بيش از ۸۰ مليون مردم روسيه و ساير ملتهای در بند، روزی بر ويرانی های خود فروريخت.وچپاولگران ديگری تربيت شده در همان مکتب دروغ و جنايت و استبدا د چون السين –پوتين –مدويد - بر اريکه قدرت نشستند،و در عين حال اين کشور عظيم متلاشی شد. بيش از يک ماه است ملت ايران با تظاهرات آرام و خيابانی خود و شرکت در انتخابات دوره دهم رياست جمهوری، که هر چهار کانديدا،از بطن رژيم برخاسته اند، با وجود اين، چون ملت به کانديدای مورد نظر رهبر ولی مطلقه راٌی نداده است،حضرت اجل نيروهای سرکوب مسلح به سلاحهای سرد و گرم را، به جان ملت انداخته وده ها ايرانی را يا به قتل رسانده است که هنوز لکه های خون شان در کف خيابانهای تهران و شهر های بزرگ پاک نشده اند، صد های ايرانی رابا سلاح گرم، با چاقو و دشنه و تبر لت و پار کرده اند و بيش از سه هزار ايرانی از اقشار مختلف را به زندان انداخته اند، کسی از مسئولين مملکت در راًس آن „ ولی فقيه رهبر مسلمانان جهان!“ جوابگوی اين ددمنشی نيست،و شيخنا با دم گرم در محفل نوکران اش از قانونمداری سخن می گويد! اينها دليل بر بيماری روحی و روانی اين فرد نيست، پس چيست؟ آيا شيخنا از طراحی کودتای ۲۲ خرداد فرماندهان سپاه، که علنأ دربولتن خبری خود،بنام:“صبح صادق „ در صورت پيشی گرفتن مير حسين موسوی،.(...)هر حرکتی راسپاه بنام انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد، آگاه نبودند؟پس لازم است با هم چند سطر از اين نشريه „ صبح صادق“، که ارگان دفتر سياسی سپاه پاسداران است، از نظر خوانندگان بگذرانيم. „در حاليکه بولتن „تحليل روز“ نشريه ای به صورت اختصاصی برای فرماندهان و ها ديان سياسی سپاه ارسال می شود، از پيشی گرفتن مير حسين موسوی بر محمود احمدی نژاد در اغلب استان ها کشور به ويژه تهران بزرگ خبر داده است، رئيس دفتر سياسی سپاه پاسداران، در اظهاراتی تهديد آميز پيشا پيش اخمدی نژاد را برنده انتخابات معرفی کردو گفت سپاه پاسداران „هر حرکتی برای انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد“. يدالله جوانی رئيس دفتر سياسی سپاه پاسداران، در مصاحبه مفصل با شماره ۱۸ خرداد هفته نامه صبح صادق که تيتر اول اين نشريه را به خود اختصاص داد، به استفاده هواداران مير حسين موسوی از رنگ سبز اشاره کرد و گفت „استفاده ازيک رنگ خاص برای اولين بار در انتخابات نشانه کليد خوردن پروژه انقلاب مخملی در انتخابات دهم است“.(...)رئيس دفتر سياسی سپاه در عين حال در پاسخ به اين سئوالا ت که آيا چنين برنامه ها و سناريو ها در ايران جواب می دهد و به نتيجه می رسد؟“گفت“هرگز امکان ندارد.وی بطور تلويحی مير حسين موسوی را به عنوان يکی از دشمنان انقلاب معرفی کرد وتصريح کرد „در ايران وجود رهبری به عنوان ولايت فقيه مسير حرکت ملت را مشخص می کندو مردم ايران تابع ولايت هستندو هرگاه ببينند حزبی يا گروهی که از آن هواداری می کرده اند راهی غير از راه ولايت می رود سريع حسابشان را از آن حزب يا از آن گروه جدا می کنند“ ارگان انترنتی دفتر سياسی سپاه در مقاله ای با عنوان „جنگ روانی انتخاباتی با زمينه سازی برای انقلاب رنگين „با اشاره به آنچه „بازی با رنگها“ خواند،مدعی شد که „بحث فراتر از استفاده برخی جريان های سياسی از تکنيک و تاکتيک ها ی جنگ روانی در نظر می آيد قرائن وشواهد نشان می دهد تلاش مرموزانه ای استتار شده و بسيار پيچيده ای برای جابجائی افکار عمومی و زمينه سازی جهت انقلاب رنگی در حال شکل گيری است“(ماٌخذ-۱) ************* معلول ومعيوب جسمی، روحی و روانی بودن نه عيب و نه ننگ است.آنچه که بسيار نگران کننده و خطرناک است، اين است که سرنوشت يک ملت و يک مملکت را بدست شخص بيمار بسپارند و در نهايت کشور و ملت را به نابودی بکشد! آنچه که در ايران امروز ما شاهد آن هستيم بيماری و معلوليت رهبر و نابودی ملت و کشور است.در قانون اساسی نظام های معتبر ودموکراتيک جهان، اين اصل قيد شده است، که اگر رئيس قوهٌ مجريه بنا به عللی چون بيماری و ناتوانی جسمی و عقلی از عهده اداره مملکت وملت، يعنی اين مسئوليت سنگين عاجز باشد، مسئولين عالی رتبه مملکت، با تشکيل کميسيونی، رئيبس قوهً مجريه را کنار می گذارندو برای جانشينی ايشان، تحت برنامه مشخص در چهار چوب قانون اساسی، رئيس قوه مجريه انتخاب می کنند. در قانون اساسی الکن جمهوری اسلامی تحت رهبری ولی مطلقه فقيه،اين اصل نيز قيد شده است. امٌا بر می گرديم به اصل مطلب: آيا حاکمان نظام ولايت مطلقه فقيه زير پوشش „جمهوری ابتراسلامی“معنی و مفهوم قانون ومنشاء ومشروعيت عقلی و حقوقی قانون را می دانند و يا همين طورگز نکرده می برند؟در اين راستا سعی خواهيم کرد با تکيه بر اثر معروف يکی از فلاسفه عصر روشنگری: شارل منتسکيو(تولد-۱۶۸۹-مرگ-۱۷۵۵) يعنی روح القوانين،ريشه ونحوه پيدايش قانون در چهارچوب عقل و شعور ذهنی وعملی انسان وهمچنين معنی و مفهوم ومشروعيت حقوقی آن در اينجا به توضيح و تفسير بپردازيم.ِياد آوری می کنيم، که منتسکيو تحت تاٌثرانقلاب ۱۶۸۸ انگلستان و استقرار نظام دموکراسی پارلمانتاريسم در آن کشور، مدت دوسال در انگلستان اقامت کرد و مشاهدات عينی خود را با مطالعه انديشه های جان لاک فيلسوف معروف انگليس، ومراجعت به وطن خود فرانسه ۱۷ سال عمر خود راصرف نوشتن اثر فنا ناپذير خود:روح القوانين کرد.اگر امروز بخشی از کشورهای غربی آز حاکميت قانون و دوموکراسی بر خوردار هستند ودر رشته های علمی، اقتصادی و عدالت اجتماعی به پيشرفت های مهم نائل آمده اند، همه اين ترقيات، ناشی از حاکميت قانون، قانون برخاسته ازراٌی آزاد اين ملت ها است.همان اندازه که بين انديشه های آيت الله خمينی و حجت السلام علی خامنه ای، با انديشه های جان لاک و منتسکيو فرق است(با وجود اينکه نوشته های اين دو فيلسوف سه قرن پيش نوشته شده اند)همان اندازه هم بين جوامع مستبد، با رهبران جانی و فاسد و نادان جهان اسلام با جهان غرب فرق دارد.در جهان غرب اگرامروز رهبر سياسی و مذهبی بگويد:من نماينده خدا، نماينده حضرت مسيح و يا نماينده اما زمان بر روی جهان خاکی هستم، حتمأ مسئولين مملکتی همراه با پزشکان روانی آن کشور آـن مرد ابله و ديوانه را در آسايشگاه معلولين روانی بستری می کنند. تعريف قانون. تمام پيشرفت ها و اختراعات علمی بشر در رشته های مختلف،چون فيزيک و مکانيک،علم نجوم و فيزيک کيهانی، شيمی، علوم زيست شناسی، حتی جامعه شناسی و مردم شناسی، در درجه اول از طريق مشاهدات علمی از جهان هستی شروع شده است.ستاره شناسی علمی دنباله ستاره پرستی است، که در حقيقت در ابتدا، يک نوع باور های خرافی بود، در صورتيکه ستاره شناسی يک علم به معنی واقعی آن است.هزاران سال، انسان بر اين باور بود که خورشيد دور زمين می گردد وزمين مسطح وکانون جهان هستی است.ودر کتاب های دينی، در رابطه با آفرينش يک مشت داستان های خيالی و بی پايه وجودارند، که قرنها است،که روحانيون اديان مختلف، با تکيه بر قدرت های مادی واستبداد ی به قيمت قتل دگر انديشان و دانشمندان، اين انديشه های خيالی را،که خداوند در آسمان ها جای دارد بر مردم تحميل می کردند.از زمانی که فيزيک گاليله و نيوتن، دانش و آگاهی انسان را از جهان هستی و قوانين حاکم در آن را عوض کرد، از آن زمان تاکنون بردانش و علم روحانيون چيزی اضافه نشده است. قبل از نيوتن هم هزاران سال بشر افتادن سيب را از درخت مشاهده کرده بود، اما چرا نيوتن دليل افتادن سيب و قانون آن را که معروف به قانون جاذبه است را کشف کردو فرمول محاسبه آن را به اثبات رسانيد.(قوهٌ جاذبه با جرم جسم نسبت مستقيم و با مربع فاصله جسم نسبت معکوس دارد.) يا در علم شيمی، که در حقيقت تکامل گيمياگری است، که يکعده بر آن باور بودند که مس را از طريق کيمياگری به طلا تبديل بکنند، نمونه ديگری از مشاهدات عميق به قوانين حاکم در طبيعت است.اين قوانين آن چنان محکم و مسجل هستند که شيمی دان معروف روس ديميتری ايوانويچ مندليف (۱۸۳۴-۱۹۰۷) با تکيه بر قوانين موجود در طبعيت عناصر تشکيل دهنده کره خاکی حتی با تکيه بر وزن اتمی هر عنصر و نظمی که در بين عناصر تشکيل دهند کره خاکی وجود دارد، به وجود عناصری اشاره می کند که اين عناصردر زمان حيات خود آن دانشمند هنوز کشف نشده بود،و بعدأ کشف شد.اين نظم اتفاقی و يا دلبخواه نيست و بر حسب حکم امر عمر و زيد آيت الله ها و شيخ السلام ها و پاپ ها و خاخام و انديشه های خرافاتی آنها نيست. اگر به اين جهان با دقت نظر افکنيم، مشاهده خواهيم کرد که اين عالم، محاط بد دو خاصيت و يا دو حقيقت هستيم.اين دو حقيقت توجه ما را جلب می کند. اول هم شکلی و هم آهنگی، که شامل سه عنصر نظم، توالی و ترتيب است.يعنی مشاهد می کنيم که در عالم يک نوع هم شکلی وهم آهنگی در ميان اشياءو موجودات و مخلوقات عالم وجود دارد،که عبارت است از نظم و توالی و ترتيب.مثال اين خاصيت:نظام عالم وجود و نظم منظومه شمسی، توالی روز و شب، توالی تابستان و زمستان و ساير فصول، مرگ بعد از تولد و امثال آن،که نمی توانيم منکر وجود اين نظم جهانی و اين توالی و ترتيب باشيم. دوم-اختلاف شکل و تنوع، که شامل سه عنصر تغير يا تحول، تباين و تنوع يا اختلا ف می باشد. يعنی می بينيم در جوف اين هم شکلی يا همراه آن همآ هنگی، اشياء و موجودات اولأ مدام در حال تحول و تغير هستند وثانيأ بين بعضی از موجودات تباين و تضاد موجود است.وثالثأ حتی در يک سنخ و يک نوع از موجودات هم اصل تنوع و اختلاف شايع است.تغيرات مشهود اشکال موجودات و اختلاف بين آنها امثله ً خاصيت دوم است. پس عالم وجود يا وجود عالم در واقع ترکيبيب است از دو خاصيت همشکلی و تنوع و به عبارت ديگر وحدت ها وتضاد ها. بر طبق اين سياق طبيعی و حقيقت مشهود، غالب مردم جهان و بخصوص متفکرين عالم بشری نيز معمولأ به دو فرقه تقسيم شده اند.جمعی حقيقت اول را مورد توجه خود قرار داده اندو حقيقت دوم را از مد نظر دور داشته اندو گروه ديگر بعکس به خاصيت دوم گرويده اندو از توجه به خاصيت اول غفلت کردند.. .مطلقگرايان و نسبتگرايان دسته اول را مطلق گرايان و دسته دوم را نسبت گرايان می گويند.اگرچه اختلاف بين اين دو دسته در بسياری از مظاهر زندگی آشکار است ولی در مسائل اخلاقی و روابط سياسی واجتماعی اين اختلاف بيشتر از ساير موارد مشهود است. دسته دوم يعنی نسبت گرايان تحت تاثير مشهودات خود نسبت به تنوعاتی که جامعه شناسان و مردم شناسان درعادات و قوانين و اشکال حکومت ملل ديده اند و نيز در تحت تاثير تغيرات طبيعت و اجتماعی که نتيجه اصل تنوع است قرار گرفته اند معتقد به اصل زير شده اندکه جوهر عقيده نسبتگرايان است، و می گويند:نمی توان يک اصل مشترک مورد قبول همهً مردم بدست آورد.بدين معنی که نسبتگرايان وجود چنين اصل مشترکی را انکار کرده اند. اما مطلق گرايان تحت تاثير مشاهدهً وحدتها و هم شکلی های و نظام علم توالی وقايع قرار گرفته و چون نمی توانند منکر اصل تنوع شوند لذا معتقد به وجود يک ايده آل يا غايت آمال يک کد اخلاقی (مجموعه نظام اخلاقی)گرديده و دررشته سياست و جامعه شناسی به وجود يک شکل حکومت خيالی اعتقاد دارندو بر اين باورند که برای مردم بهترين شکل زندگی اجتماعی را تامين می کند. از جمله ًمظاهر اين دو مکتب و اين دو حقيقت در جهان سياست و عالم روابط انسانی، مسئله آزادی فردی است در برابر قوه قهريه دولت واجتماع يعنی قدرت دسته جمعی.طبق فرضيه اول(يعنی آزادی فردی)جامعه مخلوق افراد است وبخاطر افراد بوجود آمده است. تئوری دوم برای جامعه يک موجوديت اصلی و آسمانی يا الهی يا طبيعی قائل است و فرد را مستهلک در جامعه دانسته ولذا فرد را فدای جامعه می کند.تئوری اول مخلوق فرضيه نسبی و عقيده نسبی گرايان است وتئوری دوم محصول عقيدهً مطلق گران می باشد. در نظام های ديکتاتوری کمونيستی،وناسيونال سوسياليزم آلمان هيتلری، جمهوری ناب محمدی اسلامی آقای خمينی تحت شعار:حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله، که امروز آقای خامنه ای با مقام ولايت مطلقه بر ۷۰ مليون ايرانی با قتل و زندان، شکنجه و نفی بلد شهروندان، مدت ۳۰ سال است ثروت های مادی و معنوی ملتی را به ظاهر بنام دين و معنويت به تاراج برده و می برند، همه اين جنايت های در راستای يک انديشه غلط ناشی از جهل و نادانی رهبران سياسی مذهبی است، که ملتی را به اسارت گرفته اند. هدف منتسکيو در کتاب روح القوانين متوجه سه امر زير می باشد. تعريف قانون:منتسکيو هر نوع رابطهً شيئی را با شيئی ديگر را قانون شمرده بطوريکه ملاحظه شد قانون را چنين تعريف ميکندو می گويد قانون عبارت است از رابطه شيئی با شيئی ديگر درعالم.بنا بر اين دو اصطلاح قانون ورابطه دو اصطلاح مترادف هستند.زيرا در نظر وی روابط تمام اجزاءو ذرات عالم با يک ديگر تحت يک نظم و ترتيب معين است. اين نظم به عقيده وی اتفاقی و يا دلخواه و يا برحسب حکم و امر من و شما نيست، بلکه نظمی است عقلی (راسيونل)و ايده آلی. جامعه بشری نيز مانند ساير موجودات طبيعت قائم به روابط بين اجزاء يعنی افراد آن است.ولی چون انسان صاحب دو عنصر اراده وفکر است،قانون بين افراد انسان که عبارت از همان می باشد، بيشتر ازقوانين بين ساير موجودات پيچيده و غامض هستند.و علت عدم رعايت انسان از قوانين طبيعی دو چيز است:يکی آزادی اراده در انسان و ديگری نقض دماغی وفکری انسان (بمانند نقض دماغی تمام ديکتا تور های تاريخ چون شاه و شيخ در ايران) اين دو سبب خود مانع از آن است که انسان در حد کمال زندگی کند. به عقيده منتسکيو مسائل زير در بارهً انسان محق است. مذهب و اخلاق و سياست وضع شده است. منتها در رابطه با نظام حاکم در ايران،که برای مردم فريبی و با زور و شکنجه و قتل خود را بر ملت تحميل کرده است، روحانيون حکومتی در ايران خود را به دروغ و تحميق ملت نماينده خدا روی زمين معرفی می کنند.بنا به عقيده منتسکيو قانون در جامعه يعنی يک قاعده و يا ميزان برای سنجش اعمال افراد جامعه با يک ديگر است.وآزادی سياسی و رسيدن به آن در جامعه بنا بر عقيده منتسکيو بايد بر اساسی گذاشته شود کسی از ديگری خوف و ترس نداشته باشد.منتسکيو در باره آزادی بيان وانديشه نيز بحث مفصل کرده است و آنرا ضروری و حائز اهميت می داند و می گويد:تا تواًم با عملی بر خلاف قانون يا منتهی به شورش نشده باشد وصرف حرف و بدون عمل تحريک و شورش باشد، مستوجب مجازات نيست و نبايد جرم شناخته شود. در ايران امروز بيان انديشه بخاطر ترس و وحشت استبداد مذهبی آز آگاهی توده ملت،مطلقأ وجود ندارد، برعکس تبليغ جهل و خرافات مذهبی ايجاد چاه جمکران صدها امامزاده ها با هزينه و سرمايه های ملی کاملأ آزاد و بازاراش پر رونق است.منتسکيو در اين رابطه سخن معروفی دارد، که می گويد:برای احتياجات موهوم ملت، دولت نبايد از احتياجات حقيقی ملت چيزی برداشت نمايد. (ماًخذ:تاريخ فلسفه سياسی.به قلم دکتر بها الدين پازارگاد جلد دوم چاپ تهران مصوٌر-تهران مرداد ماه ۱۳۳۶) پايان.
پاريس ۳۰ ژوئن۲۰۰۹ به قلم:
کاظم رنجبر،دکتر در جامعه شناسی سياسی. ________________________________
شکلی وحدت ها و کشف نقاط مشترک و خواص مشترک و هدف مشترک حکومت ها.
۲- کشف عواملی که موجب اختلافات و تنوعات رژيم هاو اشکال مختلف حکومت ها ست.
۳ – کشف چگونگی جمع بين اختلافات و ايجا دوحدت بين آنها،بطوريکه برای زمامداران و مقننه (قانونگذاری) ميسر می گردد و آن عوامل را به منظور تکميل هر نوع حکومت و سير دادن آن به طرف ايده آل و حد کمال تحت اراده و اختيار قرار داده و کنترل نمايد.
۱- انسان مانند نباتات و ساير موجودات، بخودی خود و بی اراده تابع اين نظام و قانون نمی شودو چون بواسطه واجد بودن فکر واراده در عمل خود آزاد است.چون و چرا و دخالت در اين نظم طبيعی و قانون می کندآوآنرا يا رد می کند، يا اصلاح می کند و يا تغير ميدهد.(به همين خاطر است که اکثريت ملت ايران امروز ولايت مطلقه فقيه را با فرياد مرگ بر ديکتاتور حتی به قيمت فدا کردن جان خود رد می کنند، ولو اينکه رهبر و دستگاه استبداد حاکم به دروغ وعدهً بهشت به ملت در آن دنيا می می دهد.درحاليکه ملت،جهنم جمهوری اسلام ناب محمدی اين دنيا را نمی خواهند. ۲- برای انسان بايد نمونهً نظام ديگری را برای رعايت قانون طبيعی بوجود آورد.مثلأ قانون عرف و امثال آن آنرا بايد وضع نمود و چنين مقرر داشت که هرکس از آن تخلف کند و رعايت ننمايد مجازات شود.سبب اين است که انسان موجود صاحب شعور و قوه دراکه و مالک هوش و شعور واراده بسهولت تابع قوانين طبعيت نمی شود.برای اينکه طبعت انسان مستلزم آن است که آزاد باشد و بهمين جهت نيز حتی قوانين موضوعه خود را می شکند.از اين جا است که سه عنصر ۱-سپاه موسوی را تهديد کرد:انقلاب مخملی را در نطفه خفه می کنيم.نقل از سايت اطلاعات نت.تاريخ ۹ ؤوئن
Absolutisme-Relativisme ۱- کشف اصول اساسی و هم ۲۰۰۹
پاريس ۳۰ ژوئن۲۰۰۹ به قلم:
کاظم رنجبر،دکتر در جامعه شناسی سياسی. ________________________________
شکلی وحدت ها و کشف نقاط مشترک و خواص مشترک و هدف مشترک حکومت ها.
۲- کشف عواملی که موجب اختلافات و تنوعات رژيم هاو اشکال مختلف حکومت ها ست.
۳ – کشف چگونگی جمع بين اختلافات و ايجا دوحدت بين آنها،بطوريکه برای زمامداران و مقننه (قانونگذاری) ميسر می گردد و آن عوامل را به منظور تکميل هر نوع حکومت و سير دادن آن به طرف ايده آل و حد کمال تحت اراده و اختيار قرار داده و کنترل نمايد.
۱- انسان مانند نباتات و ساير موجودات، بخودی خود و بی اراده تابع اين نظام و قانون نمی شودو چون بواسطه واجد بودن فکر واراده در عمل خود آزاد است.چون و چرا و دخالت در اين نظم طبيعی و قانون می کندآوآنرا يا رد می کند، يا اصلاح می کند و يا تغير ميدهد.(به همين خاطر است که اکثريت ملت ايران امروز ولايت مطلقه فقيه را با فرياد مرگ بر ديکتاتور حتی به قيمت فدا کردن جان خود رد می کنند، ولو اينکه رهبر و دستگاه استبداد حاکم به دروغ وعدهً بهشت به ملت در آن دنيا می می دهد.درحاليکه ملت،جهنم جمهوری اسلام ناب محمدی اين دنيا را نمی خواهند. ۲- برای انسان بايد نمونهً نظام ديگری را برای رعايت قانون طبيعی بوجود آورد.مثلأ قانون عرف و امثال آن آنرا بايد وضع نمود و چنين مقرر داشت که هرکس از آن تخلف کند و رعايت ننمايد مجازات شود.سبب اين است که انسان موجود صاحب شعور و قوه دراکه و مالک هوش و شعور واراده بسهولت تابع قوانين طبعيت نمی شود.برای اينکه طبعت انسان مستلزم آن است که آزاد باشد و بهمين جهت نيز حتی قوانين موضوعه خود را می شکند.از اين جا است که سه عنصر ۱-سپاه موسوی را تهديد کرد:انقلاب مخملی را در نطفه خفه می کنيم.نقل از سايت اطلاعات نت.تاريخ ۹ ؤوئن
Absolutisme-Relativisme ۱- کشف اصول اساسی و هم ۲۰۰۹