۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه

حلب نام شهری در سوریه است

حلب چیست؟ حلب این است"

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

تصاویر/

اسرائیل تا آخر دنیا نمی‌تواند اشغالگر بماند

 اسرائیل تا آخر دنیا نمی‌تواند اشغالگر بماند

اوباما
به گزارش انتخاب، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در آخرین حضور خود در مجمع عمومی سازمان ملل به  احیای روابط با کوبا و نیز برقراری دولت دموکراتیک در میانمار به عنوان مهم‌ترین دستاوردهای دوران ریاست جمهوری خود یاد کرد.
رئیس جمهور آمریکا در ادامه گفت که بعد از جنگ سرد خطر جنگ هسته‌ای را از جهان دور کردیم که این یکی از دستاوردهای قدرت‌های بزرگ جهانی است.وی افزود: ما نمی‌توانیم از چشم انداز یک جنگ هسته‌ای دور شویم تا وقتی که همگی نسبت به جلوگیری از آن متحد نشویم.

وی سپس به مسائل اقتصادی در جهان نیز پرداخت و در این رابطه گفت: در طول ۲۵ سال گذشته تعداد کسانی که در فقر مطلق زندگی می‌کنند از ۴۰ درصد به ۱۰ درصد کاهش پیدا کرده است. باید کاری کنیم اقتصاد جهانی در خدمت همه باشد، نه فقط برای کسانی که در راس هرم هستند.
باید بنیادگرایی و نژادپرستی را نفی کنیم
اوباما همچنین گفت که باید هرگونه بنیادگرایی و نژادپرستی را کنار گذاشته و به اعتقادات مردم احترام بگذاریم.
رئیس جمهور آمریکا در بخشی از سخنانش نیز با اشاره به گسترش دموکراسی در جهان گفت: تاریخ نشان داده که دیکتاتورها دو راه دارند، یا مردم را سرکوب کنند یا خارجی‌ها را مقصر بدانند، اما دولت‌ها باید در خدمت مردم باشد، نه برعکس.
اوباما همچنین گفت: کسی که امروز بخواهد دور خود دیوار بکشد، دودش در چشم خودش خواهد رفت.
اسرائیل باید بفهمد نمی‌تواند تا ابد زمین‌های فلسطینیان را اشغال کند
رئیس جمهور آمریکا در بخشی از سخنانش به بحران میان فلسطینیان و اسرائیلی‌ها هم اشاره کرد و در این رابطه گفت: اگر فلسطینی‌ها از خشونت دست می‌کشیدند و اسرائیل هم می‌فهمید تا ابد نمی‌تواند زمین‌های فلسطین را اشغال کند روابط دو طرف بهتر می‌شد.
چند داوطلب در اقدامی نمادین ۲۵۰۰ جلیقه نجات را که توسط پناهجویان برای عبور از دریای مدیترانه و رسیدن به اروپا استفاده شده بود، در محوطه مقابل ساعت «بیگ بن» در لندن، روی زمین چیدند. مسئله پناهجویان به یکی از مباحث روز اروپا تبدیل شده و هدف از این طرح که «قبرستان جلیقه‌های نجات» نامیده شده، جلب توجه به وضعیت مردم جنگ زده بوده است.

ناصر مهاجر - اسد سیف
روز سیاه کارگر (رُمان)
نخستین رمان ادبیات کارگری ایران نوشته احمدعلی خداداده


نشر نقطه منتشر کرد:
روز سیاه کارگر (رُمان)
احمدعلی خداداده
پیشگفتار و پانوشتها: ناصر مهاجر، اسد سیف
نشر نقطه
تابستان 1995 / 2016
338 صفحه

روز سیاه کارگر که در دهه‌ی نخست 1300 خورشیدی به چاپ رسیده است، نخستین رمان ادبیات کارگری ایران به شمار می‌آید.
این کتاب که زندگی یک دهقان ساده را به تصویر کشیده است، به گفتهی نویسندهی آن احمد خداداده، گرچه "ظاهراً رمان و افسانه" است، اما "باطناً" واقعیات زندگی اجتماعی- سیاسی استان‌های غربی ایران و نیز تهران را در سال‌های ۱۲۷۰ تا ۱۳۰۵با دقت و درستی روایت کرده است. خداداده می‌گوید و تکرار می‌کند، به این امید که «انتباهی برای آیندگان باشد و برادرانِ خود را به چشم حقارت ننگرند و عمری به تکبر و جهالت به سر نبرند. پارس، کُرد، ترک را به چشم احترام نظر نموده، فرقی ننهند». او به ''مسئله‌ی قومی'' در ایران حساس است. آگاهانه و به عمد هشدار می‌دهد: «انسان‌ها، به صرفِ انسان بودن ارزشمند هستند، نه وابستگی قومی و مذهبی‌شان. و در این میان هیچ فرقی بین فرد پایتخت‌نشین و یا وابستگان به هرم قدرت با دهقان و ایلیاتی نیست.»
نویسنده، بودوباش مردم و هستی جامعه را در دورانی باز می‌بیند که مناسباتِ سرمایه‌داری اندک اندک رو به رشد می‌گذارد. او به وضع نابسامان روستاها، مناسباتِ اجتماعی، ستم مالکان، غارتگری حاکمان و چپاول عوامل دولت از مال مردم، ناامنی راه‌ها و... نگاهی تازه و موشکافانه دارد. از وضعیت سختِ کار می‌نویسد؛ از بیماری‌ها و نبود بهداشت و درمان، از خورد و خوراک مردم، از آنچه به نام خانه و سرپناه در آن به سر می‌برند. او از راه‌ها، راهدارها و مالیات می‌نویسد؛ از وضع کودکانی سخن به میان می‌آورد که اگر بخت یارشان باشد و زنده بمانند، کودکی نخواهند کرد و در جوانی پیر می‌شوند. از سهم زنان در جامعه‌ی دهقانی می‌گوید. زن در رمان روز سیاه کارگر، به سان همه‌ی رمان‌های آن دورانِ ایران، از فردیت چندانی برخوردار نیست؛ ولی زنی است که کار می‌کند و در خانه محبوس نیست.
خداداده از مدرسه میگوید که در شهرها جای مکتب را می‌گیرد؛ از شهر که پوست می‌اندازد و فرهنگ شهری را جای فرهنگ روستایی می‌نشاند‌. از خرید و فروش و داد و ستد می‌نویسد؛ از زدوبندهای ارباب‌ها با عوامل حکومت می‌گوید؛ از داروغه و قاضی که به مفت‌خوری و زورگویی و چاپیدن مردم خو گرفته‌اند. از کاشت و داشت و برداشت می‌گوید. شیوه‌ی آبیاری را نشان می‌دهد تا برسد به وقتِ تقسیم محصول و سهم ارباب.
کتاب تشریح ظلم و ستم است، به شکل‌ها و شیوه‌های گوناگونی که چهره نموده. جهان، در روز سیاه کارگر، جهانی تیره و تار است. مسبب اصلی این تیرگی و تاریکی، در نگاه نویسنده‌ی کتاب، دستگاه عریض و طویل حکومت قاجار است و شریعت‌مداران و تجار دین شیعی. این‌ها هستند که مردم را در نادانی و واپس‌ماندگی‌ نگه‌ می‌دارند. اما تنها حاکمان نیستند که به نقد کشیده می‌شوند. خداداده رفتار و کردار محکومان را نیز زیر ذره‌بین قرار می‌دهد.‌ اگر شهری‌ها حقه‌باز هستند و متقلب و زرنگ، روستائیان نیز ساده‌‌لوح‌اند و سربه‌زیر و ظاهر بین. این نگاه نقادانه، به کتاب سویهای مدرن میدهد؛ چرا که یکی از سنجه‌های گذار به مدرنیته، نگاه انتقادی به گذشته‌ی خویش است؛ به گذشته‌ی جامعه، به اینکه چه بودیم، کجا هستیم و چه می‌خواهیم.
ویژگی دیگر کتاب روز سیاه کارگر این است که خلاف دیگر آثار داستانی آن دوران، اروپایی‌ها، مسیحی‌ها، بهایی‌ها و یهودی‌ها در آن آگاه‌تر و صادق‌تر از مسلمانان جلوه می‌کنند. آنها دروغ نمی‌گویند؛ سر مردم کلاه نمی‌گذارند و در کار خویش اهل ریب و ریا نیستند. نویسنده، کُرد و ترک و لُر را برابر می‌بیند و تبعیض میان‌شان نمی‌شناسد. او نسبت به بهائیان با احترام سخن می‌گوید و حضور آنان را در جامعه به رسمیت می‌شناسد؛ چیزی که هنوز و هم‌اکنون در آثار ادبی ما به چشم نمی‌خورد.

با گذر زمان و کندوکاو در زندگی اجتماعی ایرانیان، نویسنده به این نتیجه می‌رسد که "طایفه‌ی آخوند" در تحمیق مردم نقش اساسی داشته و دارد. آنها می‌کوشند تا ایرانی را نسبت به تاریخ خویش ناآگاه نگه‌دارند. خداداده با اینکه خود مذهبی و مومن ا‌ست، وجود آخوند را یکی از بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین علت‌های عقب‌ماندگی ایران می‌داند و فاش می‌گوید تا آنان در زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه حضور دارند، در بر همین پاشنه می‌گردد؛ «پس نیکوتر آنکه سلب نفوذ و قدرت آن طایفه‌ (آخوند) را نمود».
***
روز سیاه کارگر به رغم اهمیتاش، هم به عنوان یکی از اولین رمان‌ها به زبان فارسی و هم به عنوان سندی اصیل در تاریخ اجتماعی ما، به دلایلی که در پیشگفتار کتاب آمده، در ایران ناشناخته مانده است. این کتاب که جلد دوم آن هرگز در ایران پراکنده نگشت، اینک برای نخستین بار در یک مجلد به چاپ می‌رسد.

آرزو داریم با انتشار این اثر ناب و نادر، دوستداران ادبیات و تاریخ اجتماعی ایران از آن بهره‌ها گیرند و کار نویسنده‌ی ژرف‌بینی که در گمنامی درگذشت، به گستره‌ی پژوهش‌‌های ایران‌شناسی راه یابد. 

جمهوری اسلامی در منجلاب بی‌عدالتی خود فرو خواهد رفت!


Tue 20 09 2016

منصوره بهكیش


مسئولان جمهوری اسلامی گمان می‌کنند، با آزار و اذیت بیشتر ما خانواده‌های دادخواه، می‌توانند ما را از راهی که در پیش گرفته‌ایم باز دارند. زهی خیال باطل! آن‌ها هنوز این حقیقت را نفهیمده‌اند که ظلم پایدار نمی‌ماند و سرانجام روزی حقیقت آن چه ستم‌کاران کرده‌اند و آن چه بر ما ستم‌دیدگان رفته است، روشن خواهد شد و جنایت‌کاران وادار به پاسخ‌گویی شده و به سزای اعمال ظالمانه خویش خواهند رسید.

درست است که جمهوری اسلامی از همان سال‌های اولیه به قدرت رسیدن‌اش توانست با ایجاد رعب و وحشت، بخشی از خانواده‌های آسیب دیده را به عقب‌نشینی وادار کند یا به خلوت خود براند، اما چنین وضعیتی پایدار نخواهد ماند و شاهدیم که روز به روز، نه تنها ندای دادخواهی خانواده‌ها، بلکه صدای برخی از همراهان خودشان نیز بلند شده است و افشاگری می‌کنند و مستندات این جنایت‌ها را در اختیار مردم قرار می‌دهند.

در روز جمعه ۲۶ شهریور عازم سفر به ایرلند بودم. سفری که قرار بود برایم آرامشی همراه با شادی به ارمغان بیاورد، به ویژه پس از فوت مادر عزیزم که دوران سختی را سپری کردم و هنوز نبودش برایم عادی نشده است. می‌خواستم سه ماهی را به‌ دور از تمامی تنش‌ها و فشارهای موجود در ایران، کمی با خودم و دخترم در دوبلین خلوت کنم. البته او استاد دانشگاه است و نمی‌توانستیم در طول روز با هم باشیم و تصمیم داشتم از صبح در فضاهای سرسبز شهر بگردم و مکان‌ها‌ی دیدنی را ببینم و با مردم ارتباط برقرار کنم تا هم آرامش یابم و هم انگلیسی‌ام تقویت شود، هم‌چنین می‌خواستم به کتاب‌خانه‌ی دانشگاه‌ها بروم و با محیط فرهنگی آن‌جا آشنا شوم تا عصر که دخترم از سر کار برگردد و در کنار هم لذت ببریم و شاد باشیم و تمدید قوا کنیم، ولی متاسفانه نگذاشتند و ما را از ساده‌ترین حق دیدار همدیگر محروم کردند.

ماموران امنیتی جمهوری اسلامی مستقر در فرودگاه، این بار نیز درست مانند سال ۸۸ که قصد سفر به ایتالیا برای دیدار دختر دیگرم را داشتم، ابتدا مهر خروج را در پارسپورتم زدند تا از این طریق بتوانند مرا بی‌سر و صدا به گوشه‌ای بکشانند و سپس ممنوع‌الخروج کرده و به خانه باز گردانند. ولی هر دو بار مجبور شدند بارها نامم را از بلندگو صدا کنند و این بار شاید بیش از بیست بار نام و نام خانوادگی مرا اعلام کردند تا سرانجام مرا در گیت پرواز یافتند و پاسپورتم را گرفتند و به اتاقی بردند و در آن‌جا برگه‌ای به من دادند که موضوع را از دادسرای اوین پیگیری کنم. پرسیدم به چه دلیل؟ گفتند ما ماموریم و معذور و هیچ نمی‌دانیم! من نیز برای آگاه شدن آن‌ها و دیگران، آن‌قدر در فضای عمومی فرودگاه فریاد زدم و گفتم که چه ظلم‌هایی بر ما کرده‌اند تا همه‌ی حاضران، از مسافران تا ماموران، بدانند که بر ما چه رفته است. مسافران پرسش‌گر و ملتهب مرا نگاه و با هم پچ‌پچ می‌کردند. حتی چند نفر جلو آمده و با من ابراز همدردی کردند و ماموران ناچار برای مهار فضای پرتنش فرودگاه، سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» را از بلندگوها پخش کردند.

به همین سادگی، برنامه‌ی سفر مرا به هم ریختند و با گرفتن پاسپورت و دادن برگه‌ای به دستم که به ظاهر برای پیگیری گذرنامه، ولی در حقیقت برای بازپرسی است به دادسرای اوین حواله‌ام دادند. ممکن است در بازپرسی مرا به صدور حکم سنگین‌تری تهدید یا بازداشتم کنند که به شدت به این بی‌عدالتی اعتراض خواهم کرد، ولی می‌دانم که ایستادگی در برابر ظلم هزینه دارد و کاملا آماده‌ام. در بهمن سال ۹۱، که برایم احضاریه فرستادند چمدانم را بستم و به اجرای احکام زندان اوین رفتم و در آن هنگام با زور مرا به بیرون از زندان فرستادند، حالا هم هنوز چمدانم برای رفتن به زندان در کنار اتاق آماده است. چمدان سفرم را جمع و جور کرده و به زندگی عادی پر از تنش و خفقان ایران باز خواهم گشت، سوغاتی‌های دخترم را با پست برایش خواهم فرستاد و باز هم هزینه‌ی بیشتری را تحمل خواهم کرد، ولی هیچ‌گاه حاضر نیستم سرم را جلوی قلدری‌های این دستگاه قضایی- امنیتی که به هیچ اصول اخلاقی، و حتی قانونِ خودش، پایبند نیست، خم کنم و تعهد بدهم و دست از تلاش‌های دادخواهانه‌ی خود بردارم. اگر من می‌دانستم که ممنوع الخروج هستم و به من اعلام شده بود، دیگر برنامه‌ای برای سفر نمی‌ریختم. حال نیز می‌خواهند دوباره گذرنامه‌ام را توقیف کنند تا من به خارج از کشور نروم. قبلا هم این کار را برای مدت پنج سال با من کرده‌اند، چه نتیجه‌ای داشت؟ آیا توانستند مرا ساکت کنند تا دست از تلاش‌هایم بردارم؟ به هیچ وجه! سازمانِ امنیتِ جمهوری اسلامی نیز باید تجربه کرده باشد که با این حق‌کشی‌ها و تهدیدها، نمی‌تواند امثال مرا از فعالیت‌هایی که داریم منصرف کند و برعکس ما را بیشتر مصمم‌ می‌کند که فعالیت‌های حق طلبانه‌مان را پیگیرانه‌تر از گذشته دنبال کنیم، هم‌چنان که تا کنون کرده‌ایم.

مسئولان نظام اگر «کمی، واقعا کمی» در طی این سال‌ها، تجربه کسب کرده و از کشورداریِ نوین آموخته بودند؛ «بهبودِ شرایط پیش‌کش، لااقل برای حفظ خود» این‌قدر به خانواده‌های زخم خورده و دادخواه فشار‌ نمی‌آوردند، چون می‌دانستند که روزی صبر و تحمل ستم دیدگان تمام خواهد شد و این دُمل چرکین سر باز می‌کند و موجی از اعتراض به راه می‌افتد و آن روز دیگر‌ نمی‌توانند در برابر موجِ سهمگین دادخواهی و عدالت جویی دوام بیاورند.

منصوره بهکیش
۳۰ شهریور ۱۳۹۵

جرم:هویدا کردن اسرار قالیباف

saudie

واژگون شدن شناور حامل پناهجویان در مدیترانه ده‌ها کشته به جا گذاشت


 
یک خیریه بریتانیایی اخیرا برای جلب توجه سیاستمداران و مردم به موضوع سفر پرخطر دریایی مهاجران، صدها جلیقه نجات را در برابر ساختمان پارلمان بریتانیا روی زمین چیده بود
واژگون شدن یک شناور حامل مهاجران در دریای مدیترانه در نزدیکی سواحل مصر به کشته شدن دست کم ۲۹ نفر انجامیده و ده‌ها نفر دیگر هم مفقود هستند.

گزارش ها حاکی است که حدود ۶۰۰ نفر سوار این شناور بوده‌اند.
مقامات مصری می‌گویند که ۱۵۰ نفر را نجات داده‌اند.
گروه‌های امدادی در جستجوی سایر بازماندگان سانحه هستند.
این سانحه در نزدیکی بندر رشید در شمال مصر اتفاق افتاد.
در طول سال جاری میلادی تا کنون حدود ۳۰۰ هزار مهاجر از دریای مدیترانه عبور کرده‌اند و خود را به اروپا رسانده‌اند که سفر دریایی بیشتر آنها از مبداء لیبی صورت گرفته است