۱۳۹۳ آذر ۳, دوشنبه

متن سخنرانی پرستو فروهر برای مراسم سالگرد داریوش و پروانه فروهر

متن سخنرانی پرستو فروهر برای مراسم سالگرد داریوش و پروانه فروهر

پرستو فروهر
حضور در اين مکان تعهد می‌آورد. تعهد به انديشيدن به جنايتی که بر دگرانديشان رفته است. تعهد به يادآوری آن زخم‌های عميق بر پيکر انسان‌هايی شريف و بزرگ … حضور در اين قتلگاه تعهد می‌آورد، تعهد به دادخواهی ستمی که بر دگرانديشان رفته است، دادخواهی حريم شکسته‌شان که در اين خانه و قتلگاه نماد يافته است
ویژه خبرنامه گویا
متن زیر، متن سخنرانی ای است که قرار بود پرستو فروهر در مراسم شانزدهمين سالروز قتل پدر و مادرش، داريوش و پروانه فروهر در ایران ایراد کند، که به علت ممانعت نیروهای امنیتی انجام نشد.

داریوش و پروانه فروهر
خانم‌ها و آقايان، دوستان و همراهان گرامی در شانزدهمين سالروز قتل داريوش و پروانه فروهر از حضور شما در اين جمع و از تمامی تلاش‌هايی که از راه دور و نزديک برای بزرگداشت خاطره‌ی قربانيان قتل‌های سياسی در ايران و دادخواهی آنان انجام می‌گيرد صميمانه قدردانی می کنم. ياد حميد حاجی‌زاده و پسرکش کاررون، مجيد شريف، پيروز دوانی، محمد مختاری، محمد جعفر پوينده، پروانه فروهر، داريوش فروهر گرامی باد.
مقدم شما در اين مکان گرامی باد که حافظ ياد دو انسان بزرگ و دلاور است، که زندگی و مرگشان را پيشکش آزادی ايران کردند، در اين مکان که مسلخ جان شيفته‌ی آنان شد.
شانزده سال می‌گذرد و علی‌رغم تمامی پافشاری‌ها و اعتراض‌ها هنوز جز روايت بيداد نمی‌توان گفت، روايت تلاشی جمعی برای دادخواهی که هنوز به سرانجام نرسيده است، روايت‌ کلنجار ميان اميد و سر‌خوردگی که انگار همزاد هم شده اند، روايت تلاش‌های ما و سرکوب ها و تحريف‌ها و حق‌کشی‌های آنان، روايت اين مکان که مانند آينه‌ی کوچکی از سرزمينمان، به همزمانی نفس‌بر خانه و مسلخ بدل شده است.
شانزده سال می‌گذرد.
روزی که به پزشک قانونی تهران رفتم تا پيکر بی‌جان پدر و مادرم را تحويل بگيرم، تنها من را به درون راه دادند. همراهان سياسی پدر و مادرم که مدتی بود دم در آن اداره تجمع کرده بودند، اجازه‌ی ورود نيافتند و با نگاه‌هايی نگران و تلخ بدرقه‌ام کردند. از آن روز دالان‌هايی را به ياد دارم، که وقتی از اين دفتر به آن دفتر فرستاده می‌شدم از آنها گذشتم، صندلی‌هايی که پشت در دفترها رويشان نشستم، جمله‌های محوی که مرا از اينجا به آنجا حواله می‌دادند تا سرانجام که دو برگه به دستم دادند و گفتند امضا کنم. زير آنها چند ورق کاغذ تايپ‌شده بود؛ گزارش‌‌های پزشک قانونی که تعداد و جا و اندازه‌های زخم‌های پدر و مادرم را در آن‌ها فهرست کرده بودند. بی‌هيچ تصميم از‌پيش‌داشته‌ای و تنها در پی يک حس ساده‌ی انسانی گفتم که می‌خواهم ببينم‌شان… می‌خواستم خداحافظی کنم… با ژستی حق‌به‌جانب گفتند ممکن نيست، گفتند اجازه‌ی کتبی لازم است، گفتند وقت اداری‌ رو به پايان است و تبصره‌های قانون پوشالی‌شان را عليه خواسته‌ی ساده‌ی من رديف کردند. ناخودآگاه سمج شدم و آن‌قدر پافشاری و بی‌تابی کردم تا من را به حياط خلوتی بردند که آمبولانسی با درهای باز در آن پارک شده بود، آماده برای بردن مرده‌هايم به گورستان. شبح پيکرهايی را به ياد دارم که کنار آمبولانس ايستاده بودند و حرکات و حرف‌های شتابزده‌شان را به آن آخرين مجال من برای ديدن تحميل می کردند. زن درشت‌هيکلی با چادر سياه و دست‌کش‌های پلاستيکی آبی‌رنگ کنار دو برانکارد ايستاده بود. با حرکات زمختی شروع به پس زدن لايه‌های پارچه‌ها و پتوهای مندرسی کرد که پدر و مادرم را درون‌شان پيچيده بودند. من می‌خواستم آن صورت‌ها و موهای يخ‌زده و منقبض را نوازش کنم و آن دست‌های پلاستيکی دست‌هايم را پس می‌زدند. می‌خواستم لايه‌ها را کنار بزنم تا به زخم‌های آغوش‌شان برسم و آن دست‌های پلاستيکی حرکت‌هايم را می‌بريدند، می‌خواستم ببوسم و آن دست‌ها سد می شدند… من می‌خواستم ببينم و آن دست‌ها انگار به نمايندگی از دم‌ودستگاه عريض و طويل تحميل و فريب و سرکوب می‌خواستند مخفی کنند، می‌خواستند ديدن حقيقت را منع کنند.
شانزده سال می‌گذرد و در تمامی طول اين سال‌ها انگار امتداد آن دست‌های وقيح و تحميل‌گر مانع ميان ما و حقيقت و عدالت بوده‌اند. در هيبت آن مأمورانی که پس از قتل اين خانه را در اختيار خود گرفته بودند و می‌گفتند به يافتن ردپای قاتلان مشغولند اما در‌واقع به تجسس و غارت آرشيوها و سندها و دست‌نوشته‌های سياسی پدرومادرم مشغول بودند، در هيبت آن به ظاهر دادستان‌هايی که به جای کشف حقيقت به تبانی با متهمان و تحريف واقعيت‌ها مشغول بودند، در هيبت آن قاضی ويژه و آن دادگاه نمايشی که به جای دادرسی پرونده به لاپوشانی و تخلف‌های آشکار حقوقی دست زد، در هيبت آن دستگاه عريض و طويلی که هرساله در سالروز قتل به حرکت می‌افتد تا به بهانه‌های بی‌اساس ما را مانع يادآوری و بزرگداشت و دادخواهی شود.
هنوز امتداد آن دست‌ها منع می‌کنند و هنوز ما بر حق خويش برای ديدن و دانستن پافشاری می‌کنيم، بر حق خويش در پاسخگو کردن مسئولان در برابر جنايت‌های سياسی.
آنچه را که سرانجام شانزده سال پيش از لابلای تحميل آن دست‌ها در آن حياط خلوت پزشک قانونی تهران ديدم، نمی‌توانم با واژه‌ها بيان کنم، نمی‌توانم به تصوير بکشم. آن روز نگاهم در حفره‌ی آن زخم‌ها خيره ماند و هنوز هم به آن زخم‌ها خيره مانده‌ام... بعدها ديگران يا خودم از خود پرسيدم که چرا آن‌قدر اصرار کردم و چرا ديدم. و هربار می‌دانستم که بايد می‌ديدم، که اين ديدن را وامدار پدر و مادرم بودم. من که سال‌ها شاهد خنده‌هايشان بودم، شاهد استواری وجودشان، شاهد زندگی‌شان و عشق‌شان به زندگی، وامدارشان بودم که تصوير مرگ‌شان را نيز ببينم … شاهد عينی، حقِ نديدن ندارد. و آنگاه که ديد حق سکوت ندارد. شاهد عينی آن‌هنگام شايسته‌ی چنين نامی می‌شود که روايت‌اش را به صداقت بازگو کند. ديگران را خطاب کند تا روايت بيداد زاينده‌ی کنش اعتراضی و پافشاری بر دادخواهی گردد. اگر افشای آنچه ديده‌ايم، آنچه بر عزيزانمان رفته است تعهد ما بازماندگان قربانيان ستم باشد، اما در دادخواهی جنايت‌های سياسی نبايد تنها بمانيم. دادخواهی در بستر جنبشی اجتماعی ممکن می‌شود، تا بار تعهد آن بر شانه‌های بسياری سرشکن شود. امروز اين خانه و قتلگاه يادآور اين تعهد است.
حضور در اين مکان تعهد می‌آورد. تعهد به دريافت ارزش زندگی آن دو مبارز که سال‌ها زير تيغ استبداد در فضای اين خانه انديشيدند، نوشتند و گفتند و بنای استواری از تفکر و مبارزه‌ی سياسی ساختند. تعهد احترام به تلاش برای بازپس گيری حقوق ملت. احترام به جسارت شريف شان؛ قد علم می‌کردند و بر سر حق می‌ايستادند و در تنهايی خويش قلعه‌ای از استواری می‌شدند که می‌شد در آن پناه گرفت، در پناه آنان می‌شد شجاع بود، در پناه آنان مفاهيم شفاف می شدند، فريب و خودفريبی محو می‌شد و جسارت تفکر، جسارت آزاد بودن نشو و نما می کرد. در پناه آنان می‌شد به شرافت و کرامت انسان بود، در پناه آنان می‌شد از ايرانی بودن مغرور شد، می‌شد به ارج بلند زندگی و به نيروی خويش برای ساختن زندگی آزاد باور داشت.
حضور در اين خانه تعهد می‌آورد، تعهد احترام به اعتراض پيگير و جسورانه‌ به بی‌عدالتی و سرکوب. تعهد به درک حيات پرتنگنای آنان در محاصره‌ی دائمی دستگاه‌های شنود، دوربين های مخفی، مأموران امنيتی و خبرچين‌ها، تعهد به درک آزردگی دل عزيزشان از تهمت ها و تحريف‌های فرمايشی.

حضور در اين مکان تعهد می‌آورد. تعهد به انديشيدن به جنايتی که بر دگرانديشان رفته است. تعهد به يادآوری آن زخم های عميق بر پيکر انسان‌هايی شريف و بزرگ … حضور در اين قتلگاه تعهد می‌آورد، تعهد به دادخواهی ستمی که بر دگرانديشان رفته است، دادخواهی حريم شکسته‌شان که در اين خانه و قتلگاه نماد يافته است.
در شانزدهمين سالروز قتل داريوش و پروانه فروهر يادشان را در اعتراض به بيداد گرامی داريم. داد خواهيم اين بيداد را و به يادشان سرود محبوبشان را بخوانيم: ای ايران ...

شکست مذاکرات هسته‌ای، قمار خامنه‌ای و سپاه،

شکست مذاکرات هسته‌ای، قمار خامنه‌ای و سپاه، حسن داعی

عدم دستيابی به سازش هسته‌ای، يک شکست برای اوباما، محافل طرفدار مماشات و دولت روحانی است و با توجه به تسلط جمهوری‌خواهان در کنگره، مواضع آمريکا در مذاکرات سخت‌تر و دست اوباما برای نرمش بسته‌تر می‌شود. علی خامنه‌ای و سپاه بر اين باورند که قاسم سليمانی و حضور منطقه‌ای رژيم، برگ برنده‌ای برای کاهش فشارهای بين‌المللی و سرانجام باج‌گيری در پرونده هسته‌ای است. در اين گزارش، استراتژی رژيم برای عبور از بحران و چشم‌انداز آن را بررسی می‌کنيم
شکست اوباما و شکست روحانی
سرانجام پس از يکسال مذاکرات فشرده و دهها ملاقات آشکار و پنهان بين جمهوری اسلامی با کشورهای موسوم به ۱+۵ بويژه با آمريکا، طرفين نتوانستند در موعد تعيين شده به سازش جامع هسته ای دست يابند و از اينرو توافق نامه موقت ژنو يک بار ديگر تميدد شد. بنابراين، بخش عمده تحريم های اقتصادی عليه ايران ادامه می يابند و جمهوری اسلامی هم برنامه هسته ای اش را در همين حد ثابت نگه ميدارد.
طی يک سال گذشته، رژيم ايران به کمک متحدين بين المللی خود در غرب و با بکارگيری امکانات رسانه ای و لابی گسترده، کارزار بی سابقه ای براه انداخت تا افکار عمومی در غرب را تحت تأثير قرار داده و دولت های غربی را به نرمش بيشتر در مذاکرات سوق دهد.

دولت اوباما نيز طی يک سال گذشته، بمنظور دستيابی به سازش هسته ای با رژيم، سياستی دوستانه و مماشات گرايانه در مقابل رژيم اتخاذ کرد و نسبت به دخالت های منطقه ای رژيم بويژه قتل عام در سوريه و دخالت در عراق و همچنين نقض فاحش حقوق بشر در ايران سکوت کرد کرد.
بنابراين، بن بست در مذاکرات و عدم دستيابی به سازش هسته ای، يک شکست بزرگ برای اوباما، برای محافل طرفدار مماشات در غرب، برای رژيم و بويژه دولت حسن روحانی است که آثار سياسی آن بزودی ظاهر ميشوند و روند تحولات را تحت تأثير قرار خواهند داد.
اکنون بايستی به دو سوال اساسی پاسخ گفت. نخست اينکه شکست در دستيابی به توافق، چه تأثيری بر روند مذاکرات دارد و کنگره آمريکا و طرفداران فشار بيشتر به رژيم چه خواهند کرد.
سوال مهم ديگر اين است که چرا رژيم ايران که با اقتصادی ورشکسته و بحران های سياسی و اجتماعی رو به افزايش دست به گريبان است، حاضر به سازش هسته ای و لغو تدريجی تحريم ها نشد؟ استراتژی نظام چيست و روی کدام فاکتور يا برگ برنده حساب باز کرده است تا در شش ماه يا يکسال آينده روند تحولات را بنفع خود تغيير دهد؟ آيا محاسبات رژيم برای عبور از بحران واقعگرايانه اند يا برعکس، روند تحولات به ضرر جمهوری اسلامی است و رژيم در نهايت، چاره ای بجز عقب نشينی از موضع ضعيف تر نخواهد داشت؟
برای پاسخ به اين سوال ها بايد نقشه راه يا استراتژی نظام را باز شناخت، اين همان استراتژی است که رژيم طی يک سال گذشته بکار گرفته است و در ماههای آينده نيز راهنمای عمل رژيم خواهد بود.
پيشينه مذاکرات کنونی و نرمش قهرمانانه
در سال ۲۰۱۰ يعنی چهار سال پيش، مذاکرات هسته ای که در آنزمان توسط سعيد جليلی هدايت ميشد شکست خورد و بدنبال آن، آمريکا تحريم های کمرشکن اقتصادی عليه رژيم را شروع کرد. پس از آن تحريم نفتی و بانکی از طرف اتحاديه اروپا شروع شد. در اوائل سال ۲۰۱۲ که اقتصاد رژيم در آستانه ورشکستگی کامل قرار داشت و بحران های اجتماعی در کشور افزايش می يافتند و در همان زمان، مردم سوريه قيام کرده و احتمال ورود غرب به مسئله سوريه و سقوط بشار اسد ميرفت، خامنه ای مذاکرات مخفی با آمريکا در مسقط پايتخت عمان را شروع کرد.

سپس در سال ۲۰۱۳، خامنه ای بمنظور کاهش فشارهای خارجی و داخلی، با رياست جمهوری حسن روحانی موافقت کرد و بطور علنی از نرمش قهرمانانه در مذاکرات هسته ای برای رفع تحريم ها حمايت کرد. بدنبال آن، مذاکرات با جديت بيشتری ادامه يافتند و در نوامبر سال گذشته رژيم و کشورهای ۱+۵ توافق نامه موقت ژنو را امضاء کردند و قرار شد تا با ادامه مذاکرات، طی يک سال به توافق جامع و نهائی دست يابند.
رژيم و انتخاب بين دو گزينه
توافق ژنو نشان داد که رژيم زير فشار تحريم ها، ديگر قادر به ادامه سياست بدون دنده و ترمز هسته ای نمی باشد و مجبور به عقب نشينی شده است. اين، يک نکته کليدی است که بايد امروز هم به آن توجه داشت. يعنی رژيم از موضع ضعف مجبور به مذاکرات و تن دادن به توافق نامه ژنو شد و امروز نيز با تمديد آن نشان ميدهد که قادر به ترک ميز مذاکرات و ادامه بدون محدوديت برنامه هسته ای نيست. زيرا اگر رژيم ميز مذاکرات را ترک کرده و برنامه هسته ای اش را مثل دوران قبل از توافق ژنو ادامه دهد، به معنای تقابل با جامعه بين المللی است و در نتيجه، تحريم ها بطور بی سابقه ای افزايش يافته و رژيم با ورشکستگی کامل اقتصادی و بحران های درحال انفجار اجتماعی رو برو خواهد شد.
اما از طرف ديگر، عدم دستيابی به توافق جامع هسته ای نشان ميدهد که رژيم هنوز مايل و يا قادر به سازش نهائی و سرکشيدن جام زهر هسته ای نيست. رژيم مايل به سازش هسته ای نيست زيرا سلاح هسته ای جايگاه مهمی در استراتژی امنيتی نظام و بقای رژيم دارد و در ترازوی محاسبات رژيم، ارزش دستيابی به سلاح هسته ای بيشتر از هزينه تحريم ها و فشار های اقتصادی است و از طرف ديگر، رژيم قادر به سازش هسته ای نيست زيرا تن دادن به شرائط مورد نظر غرب، به معنای شکست کامل و عقب نشنی خامنه ای و سپاه در برابر فشار های خارجی است. اين گزينه که خود رژيم آن را به جام زهر تشبيه کرده است، باعث تضعيف رژيم در داخل و در منطقه شده و باعث باز شدن شکاف های داخل حکومتی ميشود و و در شرائط کنونی جامعه ايران و نارضايتی گسترده در کشور، برای رژيم خطرناک و مرگبار است.
وضعيت کنونی و و تمديد مذاکرات، ناشی از ناتوانی رژيم در انتخاب گزينه های پيش رو و وضعيت آچمز رژيم است. يعنی، از يکطرف، قادر به ادامه سياست های هسته ای گذشته و تقابل با جامعه بين المللی نيست و از طرف ديگر، حاضر و يا قادر به به چشم پوشی از سلاح هسته ای و سرکشيدن جام زهر هسته ای است.
رژيم با ادامه مذاکرات ۳ هدف عمده را دنبال ميکند:
نخست، جلوگيری از تحريم های جديد و سياست های سخت گيرانه غرب
دوم، سياست اين ستون به آن ستون و انتظار تحولی که ميتواند صحنه را بنفع رژيم متحول کند. مثلا در سال ۲۰۰۲ که پرونده هسته ای رژيم افشا شد، حمله آمريکا به عراق و گرفتاری ارتش آمريکا در باتلاق عراق، يک مائده آسمانی برای رژيم بود که صحنه را تغيير داد. رژيم انتظار دارد که با خريد وقت، بتواند از بحران هائی مثل ظهور داعش، بحران اکرائين و شکاف در کشورهای ۱+۵، و بحران های جديد، بنفع خود استفاده کرده و با کاهش فشار ها، روند مذاکرات را بنفع خود تغيير دهد.
سومين هدف رژيم اين است که از کارت های برنده و اهرم هائی که در اختيار دارد به بهترين شکل استفاده کند تا سازش هسته ای مورد نظر خود را به غرب تحميل کند. يعنی، آمريکا و متحدانش، جمهوری اسلامی با توان توليد سلاح هسته ای را بپذيزند (Threshold State) و تحريم ها برداشته شوند. رژيم برای پيشبرد اين استراتژی روی چند فاکتور که آنها را کارت برنده و اهرم فشار ميداند حساب باز کرده است. کارت هائی که طی يکسال گذشته مورد استفاده قرار داده و در ماههای آينده نيز پايه و محور فعاليت های ديپلماتيک و منطقه ای رژيم خواهد بود.
قاسم سليمانی
از ماه ژوين امسال که نيروهای داعش چند شهر مهم عراق منجمله موصل را بتصرف در آوردند، جغرافيای سياسی منطقه شکل جديدی بخود گرفت. از يکطرف، غرب در مقابل يک چالش امنيتی جدی قرار گرفت و از طرف ديگر، رژيم ايران برای حمايت از متحدان خود در عراق، حفظ هژمونی اش در اين کشور و جلوگيری از بازگشت آمريکا به عراق، دست بکار شد و با اعزام نيرو و بسيج گروههای شبه نظامی وابسته به خود در اين کشور، عملا کنترل نظامی و سياسی مناطق شيعه نشين عراق را در دست گرفت. اکنون، قاسم سليمانی فرمانده سپاه قدس به کمک بيش از ۵۰ گروه شبه نظامی در عراق، فرماندار نظامی مناطق شيعه نشين عراق شده است.

در اين شرائط، رژيم ايران براين باور است که ميتواند از تحولات جديد منطقه و ظهور و رشد داعش بنفع خود در مذاکرات هسته ای و چالش با آمريکا استفاده کند. زيرا، به اعتقاد رژيم، آمريکا و غرب مايل به پرداخت بهای لازم برای مقابله با داعش نمی باشند. حل مسئله داعش و گروههای مشابه در سوريه و عراق و مبارزه با بنيادگرائی اسلامی، در درجه نخست، از کناره گيری بشار اسد در سوريه و تشکيل دولتی فراگير در عراق شروع ميشود. هر دو گزينه، بطور بينادين با سياست های منطقه ای رژيم در تضاد قرار دارد. ازاينرو، حل بنيادين مسئله داعش و بحران های سوريه و عراق، به معنای تقابل با دخالت های رژيم در اين دو کشور و در منطقه است و غرب و بويژه دولت اوباما، تمايلی به اتخاذ اين گزينه ندارند و حاضر به پرداخت بهای لازم برای اين گزينه نمی باشند.
بنابراين، رژيم با تبليغ روی قاسم سليمانی بعنوان فرماندار دوفاکتوی عراق و سوريه، خود را تنها سد و مانع در برابر داعش جلوه ميدهد و خواهان باجگيری از غرب در پرونده هسته ای است. حسن روحانی و ديگر مقامات رژيم و لابيست های ريز و درشتی که در غرب بنفع رژيم فعاليت ميکنند، طی چند ماه گذشته خواهان نرمش غرب در پرونده هسته ای و قبول رهبری رژيم در مبارزه با داعش شده اند.
اگر رفتار تيم هسته ای رژيم از ماه ژوئن ببعد، يعنی اشغال موصل توس داعش را مورد توجه قرار دهيم می بينيم که بطور محسوسی راديکال تر و انعطاف ناپذير تر شده است. خامنه ای در سخنرانی خود از نياز ايران به ۱۹۰ هزار سو صحبت کرد و جواد ظريف نيز در پيام ويدئوئی برای اولين بار غرب را به باج خواهی متهم نمود و گفت که ايران هرگز از منافع خود عقب نمی نشيند.
رژيم، حضور نظامی در عراق و سوريه و کنترل دو قاکتوی بخش های مهمی از اين دو کشور توسط نيروهای تحت امر قاسم سليمانی را برگ برنده خود ميداند و اطمينان دارد که حتی در صورت عدم دستيبابی به توافق جامع هسته ای، آمريکا و غرب در شرائط کنونی منطقه، تمايلی به درگيری با رژيم و افزايش تحريم ها ندارند.
روحانی و ظريف، ديپلماسی لبخند
رژيم با استفاده از روحانی و ظريف تلاش ميکند تا در صحنه بين المللی، چهره ای معتدل و مسئول از خود نشان دهد و با تأثير گذاری روی افکار عمومی و دولتمردان غرب، گزينه جمهوری اسلامی با توان توليد سلاح هسته ای (Threshold State) را قابل قبول و کم خطر جلوه دهد.

طی يکسال و نيم گذشته، اگرچه روحانی و ظريف تلاش زيادی برای ترميم و آرايش چهره نظام کرده اند اما موفقيت آنان محدود و آثار آن بسيار ناچيز بوده است. از يکطرف، کارنامه وحشتناک حقوق بشری رژيم و ناتوانی روحانی در اجرای وعده های انتخاباتی، وی را بی اعتبار کرده است و از طرف ديگر، دخالت های منطقه ای رژيم و مواضع بشدت راديکال خامنه ای، تلاش های روحانی و ظريف برای پراگماتيست بودن رژيم در عرصه بين المللی را بی اثر کرده اند.
شکست مذاکرات نيز به نوبه خود، وزنه اعتدال در رژيم ايران يعنی روحانی و ظريف را کاهش داده و آنان را بی اعتبار و فاقد قدرت نشان ميدهد. بی جهت نيست که اوباما پس از يکسال مذاکراه، به علی خامنه ای نامه می نويسد و به وی توسل می جويد.

بهره برداری از شکاف های سياسی آمريکا
روحانی و ظريف براين باورند که جمهوری اسلامی ميتواند از شکاف های سياسی در آمريکا بنفع خود استفاده کند و به کمک محافلی که طرفدار مماشات با رژيم ايران و انعطاف بيشتر از طرف آمريکا در مذاکرات هسته ای هستند، به حداقل های خود در سازش هسته ای دست يابد و گزينه جمهوری اسلامی با توان توليد سلاح هسته ای را به آمريکا تحميل کند. سال گذشته ظريف در ديدار با نمايندگان مجلس گفته بود: "جمهوری اسلامی ايران توان و ظرفيت اين را دارد که در صحنه بين المللی حريف آمريکا و اسرائيل شود برای اين کار بايد توانمنديهای خودمان و تيم دولت را باور کنيم. اگر برداشت ما اين باشد که در داخل آمريکا يک صدايی وجود دارد اشتباه کرديم بلکه ما می توانيم با استفاده از اختلاف نظرها در آمريکا پيروز صحنه باشيم و البته رژيم صهيونيستی نقاط ضعف بسيار زيادی دارد که می توان از آنها استفاده کرد."
طی يک سال گذشته، اگرچه رژيم با استفاده از محافل طرفدار مماشات در آمريکا توانست جلوی تحريم های جديد را بگيرد و کاخ سفيد را به نرمش بيتشر سوق دهد، اما در دستيابی به هدف اصلی خود يعنی تحميل سازش هسته ای مورد نظر رژيم به آمريکا ناموفق بوده است. جمهوری اسلامی با توان هسته ای، تهديدی برای منافع استراتژيک ايالات متحده است و محافل طرفدار مماشات به سخنتی قادرند اين گزينه را به دستگاه سياسی آمريکا تحميل کنند.
اکنون، با شکست مذاکرات هسته ای و با توجه به کنترل سنای آمريکا توسط جمهوريخواهان، موقعيت محافل طرفدار مماشات با رژيم بشدت ضعيف شده و دست رژيم برای استفاده از اين کارت بسيار بسته تر خواهد شد.
مواضع ضد اسرائيلی خامنه ای که بدليل نيازهای منطقه ای رژيم و تقويت پايگاه اجتماعی رژيم در داخل و خارج کشور اتخاذ ميشوند، تلاش های ظريف و روحانی برای استفاده از شکاف های موجود بين آمريکا و اسرائيل را به ميزان زيادی بی اثر کرده و ميکند.
ديپلماسی نفتی
يکی از مهمترين کارت های مورد استفاده رژيم، اهرم نفت و گاز يا بقول بيژن زنگنه، ديپلماسی نفتی و کمک گيری از غول های های نفتی است زيرا اين کمپانی ها خواهان بسته شدن پرونده هسته ای و لغو تحريم ها و ورود به بازار نفت و گاز ايران هستند. از طرف ديگر ايران ميتواند مسير مناسبی برای انتقال گاز و نفت آسيای مرکزی به اروپا باشد و در شرائط کنونی که اروپا بدنبال کاهش وابستگی به روسيه است، اين، يک اهرم سياسی و اقتصادی قوی در دست رژيم ايران است.
بنابراين، رژيم تلاش ميکند اولا، با استفاده از لابی های نفتی و تجاری تا جائی که ميتواند در ديواره تحريم ها ترک بيندازد و در نتيجه، اهرم اصلی فشار غرب يعنی تحريم را بی اثر کند. ثانيا، کمپانی های نفتی و تجاری را به لابی در کشورهای شان ترغيب کند تا به دولت های اروپائی و آمريکا برای نرمش در مذاکرات هسته ای و پذيرش حداقل های جمهوری اسلامی فشار بياورند.
درهمين راستا، مهدی حسينی، دستيار بيژن زنگنه و مسئول قرار دادهای نفتی سال گذشته در مصاحبه ای تحت عنوان " بايد از لابی های نفتی برای رفع کامل تحريم ها استفاده کرد" مسئله را بازتر کرد و گفت که شرکت‌های نفتی بين المللی معتبر، می‌توانند مهمترين لابی ايران برای فشار بر دولت‌های غربی و نرمش ۱+۵ در مذاکرات آتی با دولت جمهوری اسلامی ايران باشند."
"من معتقدم شرکت‌های نفتی متقاضی فعاليت در ايران، لابی‌های خوبی برای ما در مذاکره با غرب هستند. علاوه بر شرکت‌های نفتی، بانک‌ها و شرکت‌های خدماتی و موسسات حقوقی هم از بيزينس نفتی بهره‌مند می‌شوند. تمامی اين شرکت‌ها و بانک‌ها و موسسات، از اينکه کشور بزرگی مثل ايران - که کشوری محوری در صنعت انرژی جهانی است - تحريم شود، ناراضی‌ و متضررند. اين نهادها همگی برای تامين منافع خودشان خواستار رفع تحريم ايران هستند و ما می‌توانيم از اين خواسته اساسی آنها برای تامين منافع خودمان استفاده کنيم.
عصر ايران می پرسد: يعنی اين شرکت‌ها و موسسات و ... در نهايت بايد به نفع ايران به دولت‌های غربی فشار بياورند؟
مهدی حسينی: اين کار سابقه دارد. آنها در گذشته هم اين کار را انجام می‌دادند.
حسينی اضافه ميکند: من معتقدم فشار اين شرکت‌ها به دولت‌های غربی می‌تواند به ما کمک کند که ما در مذاکرات آينده، موفق‌تر عمل کنيم. به هر حال هر چه فشار بر تحريم‌کنندگان بيشتر باشد و اين فشار از درون کشورهای آنها اعمال شود، به سود ماست. ما بايد از اين امکان استفاده کنيم."
بمنظور تشويق کمپانی های نفتی برای لابی بنفع رژيم، وزارت نفت رژيم قرار دادهای جذاب و پرسود به آنها پيشنهاد کرده است. روحانی هم به داووس رفت و با نمايندگان کمپانی های نفتی ديدار کرد. پس از اين ديدار، رئيس کمپانی توتال گفت که قراردادهای پيشنهادی ايران سوپر سکسی شده اند.
در يکسال گذشته تعداد زيادی هيئت های سياسی و تجاری اروپا روانه تهران رفته اند و رسانه ها پر از گزارش و خبر در مورد هجوم کمپانی های غربی به ايران بوده است است. چندين کنفرانس و سيمينار هم برای بازرا ايران پس از لغو تحريم ها برگزار شده تا عطش کمپانی های بين المللی بيشتر بشود و بيشتر بنفع رژيم لابی کنند. يک نمونه روشن از اين لابی، کنفرانس اخيری است که در لندن توسط جک استراء و با همکاری رژيم برگزار شد. در اين کنفرانس نزديک به ۲۰۰ تاجر و دلال غربی شرکت داشتند و نهاونديان رئيس دفتر روحانی نيز پيام ويژه ای برايشان فرستاد.

اما پس از يک سال تلاش رژيم برای پيشبرد ديپلماسی نفتی ميتوان گفت که اولا، کمپانی های بزرگ موفق به تحميل سازش هسته ای مورد نظر رژيم به دولت های غربی نشده و احتمالا هم نخواهند شد. دوم اينکه، کمپانی های تجاری از ترس مجازات بسيار سخت آمريکا، حاضر به دور زدن تحريم ها نيستند و از اينرو، يک هدف عمده رژيم يعنی ترک انداختن تحريم ها را برآورده نکرده و نخواهند کرد و سوم اينکه، قيمت نفت و کاهش تقاضا در بازار انرژی، از جذابيت ايران برای جلب کمپانی های نفتی بشدت کاسته است و عطش آنها برای ورود به بازار پر ريسک ايران و شراکت با مافيای سپاه که با هيچ قانون تجاری سر سازگاری ندارد را به ميزان زيادی از بين برده است.
اما، لابی های نفتی و تجاری در غرب، ها با استفاده از رسانه ها و محافل سياسی تحت کنترل خود، روی افکار عمومی تأثير ميگذارند و با توجه به شکست مذااکرات، تلاش خواهند کرد تا از سخت تر شدن سياست های غرب در رابطه با ايران جلوگيری کنند.
چشم انداز تحولات و آينده مذاکرات
عدم دستيابی به سازش هسته ای يک شکست برای اوباما ومحافل مماشات در آمريکا و همچنين شکستی برای روحانی در ايران است. از اينرو، محافل طرفدار مماشات در غرب بشدت تضعيف ميشوند و از طرف ديگر، از ماه ژانويه، کنگره آمريکا نيز بطور کامل در اختيار جمهوريخواهان قرار ميگيرد. از اينرو، مواضع کاخ سفيد در مذاکرات هسته ای سخت تر و دست اوباما برای نرمش و دادن امتياز، بسته تر ميشود.
با شکست مذاکرات، بخش عمده تحريم ها ادامه می يابند و سقوط بهای نفت در بازارهای بين المللی، وضعيت اقتصاد درهم شکسته ايران را بازهم خراب تر ميکند و بايد انتظار داشت که بحران های اجتماعی و سياسی و منجلمه شکاف های داخل حکومتی افزايش يابند.
علی خامنه ای و سپاه پاسداران، با توجه به تحولات منطقه ای، تصور ميکنند که روند اوضاع بنفع رژيم است و ميتوانند از کارت منطقه ای در مذاکرات هسته ای استفاده کنند. بنظر ميرسد که محاسبات رژيم در اين زمينه، مثل محاسباتی که طی يک سال گذشته برای استفاده از شکاف های سياسی داخل آمريکا يا استفاده از لابی های نفتی برای درهم شکستن تحريم ها کرده بود، غير واقعی ميباشند.
بايد به اين نکته اساسی توجه کرد که رژيم ايران در موضع ضعف قرار دارد و شش ماه يا يک سال بعد، با ادامه تحريم ها و افزايش بحران های اجتماعی و سياسی، بازهم ضعيف تر خواهد شد. از اينرو، در آنزمان، يک بار ديگر در برابر دو گزينه ای قرار خواهد گرفت که همين امروز با آن روبرو است و از انتخاب بين آنها می گريزد: تقابل با جامعه بين المللی يا سرکشيدن جام زهر.
رژيم در وحشت از انتخاب بين اين دو گزينه، با کش دادن مذاکرات، خود را ضعيف تر ميکند اما سرانجام مجبور به انتخاب خواهد شد و در آنزمان، آثار اين انتخاب برای رژيم مهلکت تر خواهد بود.

زمزمه ای بر گور ساعدی.ترانه های مرگ اسماعیل وفا یغمائی

زمزمه ای بر گور ساعدی.ترانه های مرگ اسماعیل وفا یغمائی




زمزمه ای بر گور ساعدی
اسماعیل وفا یغمائی



نه با هفت سالگان
و هفتصد سالگان
یا هفتهزار سالگان،
که با تمام زمان
به خواب اندری
و همسفری!،
به خواب اندر
و همسفر با تمام هستی و نیستی،
بی هیچ اندوهی
یا آرزوئی
و آنهمه دغدغه و انتظار
در پشت پیشانی دردناک و چشمان نگرانت
وجدا ازجهان و آد میانی!
که ابتذال وحقارتشان
و کوتاهی پیشانی ودرازای زبانهای فرسوده ی فرزانگانشان!
بیش از دشنه های زهرناک و درشت ستم
ترا می آزرد و می کشت،
و این چنین تا یاری مان کنی
و از بیشه زار نمناک خاکستر به آفتابمان کشانی
بر هر سطر و هر صفحه
خود را کشتی و بر صلیب کشیدی
تا بدینجا که بر خاک افتادی و آرمیدی،
و دریغا
دریغاکه دشمنانت
بیش از دوستانت مقام ترا می شناختند
که این چنین قاطع
کمر به زندان و زنجیر و قتل تو بر بستند!



مزار تو نیست اینجا
اینجا مزار تو نیست !
من این را نمی گویم
که زمین این را به من می گوید
زمین چرخان گمشده در میان کهکشانهای بی نام،
که در زیر این سنگ تاریک
با دسته گلهای غماورش
خاک در گوارشی بیست ساله
هم گوشت ترا مکیده
وهم استخوان ترا مزیده،
و باز نیافته است
نه لبخند ترا
نه آنچه را که از نگاه تو می تراوید
نه ابرهائی را که در جمجمه ات رویا می باریدند
ونه طنین کلام پارسی ترکفام ترا.


مزار تو نیست اینجا
اینجا مزار تو نیست
که در زیر این سنگ تاریک
با دسته گلهای غماورش
زمین، قلب سرد ترا باز یافت
اما نه ضربانهایش را،
دستهای ترا باز یافت
اما نه شعور زنده انگشتانت را،
بر سنگ گور تو بیهوده خطابه می خوانیم
در زیر این سنگ
و در حفره زیر آن
تهی است این تابوت،
واین گور سرد
تنها نشانگاه مردی مهربان و غمگین است
که می دانست دانستن
سفر به سرزمین ممنوع و ماجرای تنهائی ست
و نوشتن آنچه که دانسته ای
به امضای حکمی منتهی خواهد شد
که نه تنها ابلیس
بل خدا و انسان نیزبر آن مهر نهاده اند
که نه تنها گاه آدمیان
نوکردن ایمان کهنه را
بل خدایان نیز
طلوع خدائی فرا سوی قد و قامت خود رابر نمی تابند
وتو
سفر کردی و نوشتی و ...

****

به سنگ گور تو نمی نگرم
تا ترا باز جویم
به آسمان می نگرم که روشن است
و به مردمان،
آنانکه اندک اندک خطوط پیشانی شان
از ابروانشان
و از قرنهای غبار آلود فاصله می گیرد
آنانکه پس از این همه گفتار
اندکی سکوت می آموزند
تا ترا بیاموزند...
دوم آذر1385
بیستمین سالگرد درگذشت ساعدی
پرلاشز. پاریس

btselem a mis en ligne la vidéo חיים עם הגשם בבית משפחת סוכר שנפגע ב"במבצע צוק איתן", אוקטובר 2014.
חיים עם הגשם בבית משפחת סוכר שנפגע ב"במבצע צוק איתן", אוקטובר 2014
btselem
משפחת סוכר, הורים וחמשת ילדיהם חיים בשכונת א-שוג'אעיה בעזה בבית שנפגע בהפגזות ב"מבצע צוק איתן" ואינו מספק הגנה מהקור והגשם: ״..הדירה הזאת נפגעה מפגזים וחלקים ממנה נהרסו. בכל פעם שיורד גשם הבית מוצף. יש כל מיני חורים וחלונות חסרים ואין לנו הגנה מהקור והגשמים. הילדים סובלים מהקור והגשמים והם מצטננים וחולים. אני מקווה שנוכל לחזור ולגור בדירה שלנו, כמו שהיא הייתה, עם הציוד והרהיטים, ובמיוחד עם מכונת הכביסה.. המלחמה הזו החזירה אותנו 40 שנים אחורה.״

לעדותה המלאה של האם, פאטמה סוכר:

http://www.btselem.org/hebrew/testimonies/20141117_gaza_fatmeh­_sukar

Soldiers detain developmentally disabled child,

http://www.btselem.org/testimonies/20141117_gaza_fatmeh


Fatmeh Sukar, of a- Shuja’iyeh, Gaza City, tells of living in substandard conditions in a house damaged in the war

Ya’akov Yinon, 69, of Moshav Netiv Ha’asara in southern Israel, describes being forced to leave his home due to firing from Gaza

Ambulance driver Rami 'Ali recounts attacks that killed paramedic 'Aaed al-Bura'i and injured team sent to rescue him

Paramedic and photojournalist killed during an attempt to evacuate wounded people from a-Shuja'iyeh

ISM volunteer recounts death of a young man killed by shots from unknown source while searching for casualties in a-Shuja'iyeh, Gaza City

Shadi Taleb tells of seeing Abu Jarad family home shelled, leaving 8 dead; recounts constantly fleeing with his family for fear of bombings

Wisam Shuheibar relates how a missile killed his 8-year-old daughter and her cousins, 7 and 10, while they were feeding pigeons on the roof

Suhair Shabat describes mortal fear of bombing, leading her to take her children and flee Beit Hanoun

A farmer from al-Qararah, relates how he and his family fled to Khan Yunis, abandoning their home and livestock

Muhammad Abu Harb describes the bombing the killed his sister, Rawida