۱۳۹۷ خرداد ۶, یکشنبه

ازحمله بمراسم یادبود کانون نویسندگان تا نامه به موگیرینی و معرفی کتاب و...

سخنرانی وزیر خارجه امریکا در بنیاد هرتیژ در نگاه فرامرز دادرس

۱۲شرط پمپئو، بیانیه ۱۷۰حامی رژیم، استعفای تریتا پارسی، اصغر فرهادی، معصو...

پلاتفرم دموکراتیک جنبش‌ها و خلق‌های ایران: جلوگیری از مراسم پنجاه سالگی کانون نویسندگان ایران را محکوم می‌کنیم!



مبادا كه گفته باشی »دوستت می‌دارم«

دلت را می‌بويند...
روزگار غريبی‌ست، نازنين
و عشق را
كنار تيرك راه بند
تازيانه می‌زنند.

عشق را در پستوی خانه نهان بايد كرد...
در اين بن بست كج و پيچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان می‌دارند.
...                     احمد شاملو


ماموران امنیتی حکومت اسلامی ایران، به‌طور وحشیانه بهمحل برگزاری مراسم کانون یورش بردند و مانع از برگزاری مراسم 50 سالگی کانون نویسندگان ایران شدند. این مراسم قرار بود روز جمعه 4 خرداد 1937 - 25 مه 2018، در یک خانه شخصی در تهران برگزار شود.

به‌گفته برخی اعضای کانون نویسندگان و شهروندانی که قصد شرکت در این مراسم را داشتند، نیروهای امنیتی از صبح در خیابان‌های اطراف این خانه و خود آن حضور یافته و در نهایت مانع از برگزاری مراسم شدند. هم‌چنین برخی از بازجویی حاضران در محل مراسم خبر داده‌اند.
هم‌چنین به‌گفته اعضاء کانون نویسندگان ایران، عکس‌ها، بنرها، یادگاری‌ها و دیگر اشیائی که برای برگزاری این جشن تدارک دیده بودند نیز توسط نیروهای امنیتی ضبط شد.
نیروهای امنیتی و لباس شخصی با کنترل رفت و آمد و بستن خیابان‌های منتهی به محل برگزاری این مراسم، اجازه نداده‌اند مراسم بزرگ‌داشت 50 سالگی کانون نویسندگان ایران برگزار شود.

رضا خندان مهابادی، نویسنده و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، به رسانه‌ها گفت پلیس پیش از برگزاری مراسم جشن پنجاه سالگی کانون، به محل برگزاری این جشن حمله کرد و هم‌زمان با تفتیش خانه و توقیف بخشی از اموال کانون، مانع تشکیل جلسه شد.

رضا خندان افزود ماموران پلیس و وزارت اطلاعات، علاوه بر جلوگیری از برنامه کانون، بخشی از اموال و وسایل را با خود برده‌اند: «برای جشن پنجاه سالگی کانون، یک جلسه داشتیم، چون در اماکن عمومی به ما سالن نمی‌دهند، منزلی را برای این کار آماده کردیم ولی چند ساعت مانده به شروع برنامه، نیروی انتظامی و ماموران اطلاعات با ماشین‌ها خیابان را بستند، وارد خانه شدند و بعد از تفتیش و به هم ریختن مقداری از وسایل را بردند.»

کانون نویسندگان ایران، یک نهاد مستقل و غیردولتی متشکل از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و ... است، این تشکل در اردیبهشت1347، رسما با هدف تشکل‌یابی نویسندگان و مبارزه با سانسور اعلام موجودیت کرد، کانون نویسندگان و اعضای آن از ابتدای تشکیل و به‌ویژه طی دهه‌های 60 و 70 با درجات مختلف سرکوب، از سانسور و تعقیب قضایی گرفته تا قتل روبه‌رو بوده‌اند. سعید سلظانپور شاعر انقلابی و عضو کانون نویسندگان در فروردین ماه 1360 دستگیر شده بود 31 خرداد به همراه جمعی از اعضای سازمان پیکار و سازمان مجاهدین خلق اعدام شد. در همان سال، مامورین امنیتی و حزب‌الهی دفتر کانون را تخریب کردند و تاکنون اجازه نداده‌اند نویسندگان و هنرمندان ایران تشکل مستقل خود را داشته باشند.

در یک عملیات ناموفق که در 16 مرداد 1475 رخ داد، دستگاه اطلاعاتی ایران قصد داشت تعداد زیادی از چهره‌های فرهنگی کشور را یک‌جا به قتل برساند. تنها پس از اطلاعیه وزارت اطلاعات درباره قتل‌های معروف به قتل‌های زنجیره‌ای، بازداشت شماری از اعضای وزارت اطلاعات و انتشار اطلاعاتی در این باره بود که اعلام شد چند نفر از بازداشت شدگان به نقش خود در «اتوبوس ارمنستان» اعتراف کرده‌اند. دو تن از چهار متهم اصلی دادگاه قتل‌های زنجیره‌ای به‌طور مستقیم در این قضیه دخالت داشتند: حسرو براتی راننده اتوبوس و مامور انجام این برنامه بود ومصطفی کاظمی فردی بود که مسافران را مورد بازجویی قرار داد. امروز، از 21 سرنشین آن اتوبوس، متاسفانه سه نفر دیگر زنده نیستند: محمد علی سپانلو، بیژن نجدی و منصور کوشان که اصلی‌ترین برنامه‌ریز این سفر بودند. 

محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از جمله اعضای کانون نویسندگان بوده‌اند که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای در آذر ماه 1377، توسط مامورین وزارت اطلاعات حکومت اسلامی به قتل رسیدند.

رضا خندان درباره آزار و اذیت نهادهای امنیتی، گفت: «عمدا و به قصد آزار تماس قبلی نمی‌گیرند، صبر می‌کنند همه کارهای مراسم انجام شود و بعد هجوم می‌آورند و محل را محاصره می‌کنند، در مراسم ختم علی‌اشرف درویشیان، یکی از اعضای کانون هم به همین شکل رفتار کردند.»
پیش‌تر و در سال 1394، قرار بود روز جمعه 5 شهریور 1394 - 26 اوت 2016، مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران با هدف انتخاب «هیئت دبیران» جدید در منزل یکی از اعضا برگزار شود؛ این جلسه اما با حضور ماموران امنیتی لغو شد. این خبر را کانون نویسندگان ایران در اطلاعیه‌ای اعلام کرده است.
در آن روزها، فاطمه سرحدی‌زاده، اکبر معصوم‌بیگی، علی‌رضا عباسی، قارن سوادکوهی و رضا خندان مهابادی، پنج عضو ارشد کانون نویسندگان، به وزارت اطلاعات احضار شدند؛ به آنان تاکید گردید از برگزاری مجمع عمومی خودداری کنند.

اکبر معصوم بیگی، نویسنده و مترجم و از اعضای کانون نویسندگان ایران نیز در واکنش به همین موضوع در کانال تلگرامی‌اش ماموران پلیس را نیروهای سیاهی و تباهی خواند که با یورش وحشیانه و غارت وسایل کانون، برگ سیاه دیگری بر کارنامه‌ ننگ‌آلود و سراسر جنایت و سانسور و آزادی‌کشی خود افزودند.

ما با حمایت از فعالیت‌های ارزنده کانون نویسندگان ایران علیه سانسور و اختناق در دفاع از آزادی بیان و اندیشه «بی‌حد و حصر» برای همگان، تهاجم وحشیانه ماموران امنیتی به مراسم کانون را شدیدا محکوم می‌کنیم.

در شرایطی که جامعه ایران از تشکل‌های سیاسی - اجتماعی فراگیر برای سمت وسو دادن به حرکت‌های اعتراضی محروم است، کانون نویسندگان در دفاع از آزادی بیان و مبارزه با سانسور، موفق شده است در بسیج افکار عمومی علیه سانسور و اختناق و دیکتاتوری نقشی بارز ایفا کند. با وجود ادامه جو وحشت و ارعاب، کانون می‌کوشد با تشکیل نشست‌ها و مراسم‌ها یا دست‌کم صدور بیانیه‌های اعتراضی حضور و ادامه فعالیت این نهاد پیشرو را به حاکمان تحمیل کند.

کسب و کار چهل ساله اسلامی ایران، همواره  تولید جهل و جنایت، سرکوب و سانسور، ترور و وحشت، شکنجه و اعدام، فقر و فلاکت و استثمار بوده است. به همین دلیل این حکومت، با نفرت عمومی مردم آزاده ایران و جهان رو‌به‌رو شده است. بی‌تردید این حکومت، دیر و یا زود با مبارزه متحدانه و آگاهانه جنبش‌های سیاسی - اجتماعی و نیروهای دمکراتیک و ضدسرمایه‌داری سرنگون خواهد شد و همین مردم با اتکا به روابط و مناسبت شورایی و دمکراسی مستقیم، جامعه نوینی در ایران ایجاد خواهند کرد!

پلاتفرم دموکراتیک جنبش‌ها و خلق‌های ایران
شنبه پنجم خرداد 1937 - بیست و ششم  مه 2018

اين وحوش ازهرنظر يگانه هستند!جنايت،خيانت ،دروغ

غیث عبدالاحد، روزنامه‌نگار نشریه‌ی «گاردین»، زمانی که برای تهیه‌ی گزارش از مناطق جنگی در خاورمیانه به سر می‌برد، و دو بار نیز دستگیر شده بود، نقاشی‌های آب‌رنگی از آن مناطق کشیده بود. این نقاشی‌ها توانست به او کمک کند تا بر آسیب‌های روانیِ ناشی از حضورش در مناطق جنگی چیره شود.


غیث عبدالاحد، روزنامهنگار نشریهی «گاردین»، زمانی که برای تهیهی گزارش از مناطق جنگی در خاورمیانه به سر میبرد، و دو بار نیز دستگیر شده بود، نقاشیهای آبرنگی از آن مناطق کشیده بود. این نقاشی‌ها توانست به او کمک کند تا بر آسیب‌های روانیِ ناشی از حضورش در مناطق جنگی چیره شود.

موصل، عراق، ژوئیهی ۲۰۱۷
این منظرهی یک پادگان نظامی در موصل است که آن را درست یک روز پس از آن که ارتش عراق بخش قدیمی شهر را از داعش باز پس گرفت، کشیده‌ام. در این نقاشی می‌‌توانید محلی را که جنگ در آن بیشترین شدت را داشته است مشاهده کنید. نکتهی دردناک دربارهی موصل این است که این جنگ بزرگ در حالی درگرفت که یک و نیم میلیون انسان در آن شهر به دام افتاده بودند. داعش اجازه نمیداد که آنها از شهر خارج شوند و از ایشان به عنوان سپر انسانی استفاده میکرد.

موصل، عراق، ۲۰۱۷

موصل، عراق، ژوئیهی ۲۰۱۷
اغلب ساختمانها در بخش قدیمی شهر، زیرزمینهای دو طبقه دارند. بنابراین، اگر نیروهای عراقی یک خانه را فقط یک بار بمباران میکردند، نمیتوانستند به مقاومت نیروهای داعشی که در آن سنگر گرفته بودند پایان دهند – باید دو سه بار آن را بمباران میکردند. به همین دلیل، اگر به بخش قدیمی موصل بروید، دیگر در آن خیابانی نخواهید دید. یعنی نمیتوانید تشخیص دهید که ساختمانها در کجا قرار داشتند و خیابانها کجا. من تا به حال چنین چیزی ندیده بودم.

موصل، عراق

براتیسلاوا، اسلواکی، ۲۰۱۷
پس از بازگشتم از موصل، به لندن رفتم تا با سردبیرهایم ملاقات کنم. بعد، به جای این که با هواپیما به استانبول برگردم، با قطار سفر کردم. این سفر سه روز به طول انجامید و به من فرصت کافی داد تا به متنی که میخواستم دربارهی موصل بنویسم فکر کنم و ساختار کلیاش دستم بیاید. این نقاشی را روی نیمکتی در یکی از ایستگاههای قطار در براتیسلاوا کشیدم و بخشی از یادداشتهای سفرم را میتوانید در بالای آن مشاهده کنید.

بصره، عراق، ۲۰۱۶
بصره از آخرین مناطقی در عراق است که در آن میتوانید این پنجرههای زیبای چوبی را مشاهده کنید. این پنجرهها صدها سال آنجا بودهاند. و حالا دارند در هم میشکنند، نه صرفاً به خاطر بمبارانها یا حملات هوایی، بلکه به دلیل فراموش شدن، و به دلیل فرسایش و پوسیدگیشان. پیش از اشغال بصره در سال ۲۰۰۳، مردم از این بناها مراقبت میکردند، اما بعد از آن دیگر درگیر جنگ شدند. در شرایطی که اراذل و اوباش اختیار کل شهر را به دست گرفته باشند، دیگر چه کسی به پنجرهای چوبی اهمیت میدهد؟

بصره، عراق، ۲۰۱۶

از یک پنجره، استانبول، ترکیه، ژوئیهی ۲۰۱۷

صعده، یمن، نوامبر ۲۰۱۶
اینها خانههای گلیِ صعده اند که شهری تاریخی در شمال یمن است. اگر من این خانههای هفت هشت طبقه را چیزی منحصر به فرد بنامم باز هم کم گفتهام. حملات هوایی عربستان سعودی آنها را از وسط نصف کرد. فرهنگ یمنیها بسیار محافظهکارانه است، به همین دلیل بخش درونی این خانهها حریم خصوصی محسوب میشود – اما اینجا همان خانهها را در مرکز شهر میبینید که متحویات درونی‌شان کاملاً بیرون ریخته است.


استانبول، ترکیه، ۲۰۱۷

سرباز ارتش عراق، خط مقدم، در اطراف موصل، عراق

صنعا، یمن، ۲۰۱۵
این نقاشی را پیش از آن که پایتخت یمن را بمباران کنند کشیدم. ظرافت و زیبایی معماری این شهر در تضاد با نابسامانیهایی است که اغلب در خیابانهای هر شهر خاورمیانه شاهدش هستیم. من داشتم روی چشمانداز بزرگتری از بخش قدیمی شهر کار میکردم، اما حالا سه بنا از دست رفته است. برخی از زیباترین بناهای صنعا در حملات هوایی سعودیها ویران شد.

موصل، بخش قدیمی شهر، عراق، ۲۰۱۷

صعده، یمن، ۲۰۱۶

یمن