۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه
محاصره کنسولگری ايران در فرانکفورت توسط معترضان
معترضان، که خواسته اصلی شان آزادی زندانيان سياسی بود، به زبان آلماني، شعارهای زير را به مدت چند ساعت تکرار می کردند:
- زنده باد همبستگی بين المللی
- قتل، ترور و اعدام، جمهوری اسلامی است
- محمودی احمدی نژاد، از تو متنفريم
- ديکتاتور بايد برود
- مرگ بر جمهوری اسلامی
- ما اينجاييم، صدايمان بلند است، برای اينکه آزادی ما ازمان گرفته می شود
- پليس آلمان از اسلاميستها حمايت می کند
- پول آلماني، اسلحه آلمان، شريک جرم در همه دنيا
پليس که از ابتدا با مقاومت همراه با سکوت معترضان درباره فرد مسئول آکسيون که بتواند با او بر سر کنار رفتن از جلو در کنسولگری و بازکردن آن مذاکره کند مواجه شده بود، پس از اخطارهای پياپي، حدود ساعت 7 و نيم اقدام به پياده کردن نيروهای ضد شورش و مستقر کردن چندين ماشين پليس در مقابل کنسولگری کرد. پليس سرانجام وقتی معترضان حاضر نشدنداعتراض خود را آن طرف خيابان، در مقابل کنسولگری ادامه دهند، با يک ساعت و نيم. تاخير، سرانجام حدود ساعت 9 اقدام به دستگيری تمام معترضين، از جمله يک وکيل آلمانی که تاکنون در موارد متعدد، به اپوزيسيون ايرانی کمک کرده است، کرد. تمامی دستگير شدگان، به مقر مرکزی پليس فرانکفورت انتقال داده شدند. با اين وجود، همه آنان، بعد از ثبت نام و مشخصاتشان توسط پليس، تا پيش از ساعت 11 صبح آزاد شدند. همچنين تعداد زيادی از مردم، در تمام مدت شاهد اين اقدام اعتراضی بودند. خبرنگاران رسانه های آلمانی (دو تلويزيون و چندين روزنامه) نيز از ساعت 8 صبح به بعد يا حضور در مقابل معترضان، اقدام به انعکاس خبر اين آکسيون در سطحی وسيع کردند.
امروز بعد از ظهر نيز گروه ديگری از معترضان به نقض حقوق بشر در ايران، قرار است با حضور در پارلمان هسن، خواست فشار آوردن به دولت المان برای قطع روابط ديپلماتيک خود تا قطع عدامها و آزادی زندانيان سياسی و نيز ايحاد تسهيلاتی در استان هسن آلمان برای پذيرش پناهجويانی که در ماههای اخير مجبور به ترک ايران شده اند را رسما مطرح کنند.
ويدئوهای اين آکسيون اعتراضی را در لينکهای زير ببينيد.
- محاصره کنسولگری جمهوری اسلامی
- اخطار پليس و آماده باش آنها برای شکستن حلقه معترضين
- آمادگی پليس ضد شورش برای حمله به معترضين
- سرود سر اومد زمستون در مقابل کنسولگری رژيم در فرانکفورت
- حمله پليس به معترضين و محاصره کنندگان کنسولگری
- ادامه حمله پليس به معترضين و محاصره کنندگان کنسولگری
ويدئوهای اين آکسيون اعتراضی را در لينکهای زير ببينيد.
- محاصره کنسولگری جمهوری اسلامی
- اخطار پليس و آماده باش آنها برای شکستن حلقه معترضين
- آمادگی پليس ضد شورش برای حمله به معترضين
- سرود سر اومد زمستون در مقابل کنسولگری رژيم در فرانکفورت
- حمله پليس به معترضين و محاصره کنندگان کنسولگری
برای ديدن ويدئو کليپ های ديگر اينجا کليک کنيد
حمله پليس به معترضين و محاصره کنندگان کنسولگری
ادامه حمله پليس به معترضين و محاصره کنندگان کنسولگری
ادامه حمله پليس به معترضين و محاصره کنندگان کنسولگری
فيلم ها در کانال شبکه سراسری همکاری زنان ايرانی قابل مشاهده هستند.
انقلاب اسلامی و اقتصاد: از وعدههای طلائی تا روزهای سیاه
رادیو آلمان: 12 بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، آیتالله خمینی، در بهشت زهرا به مردم ایران وعده داد که برق و آب و اتوبوس برای آنها مجانی میشود. از آن زمان تا امروز، که بحران به اوج رسیده، اقتصاد ایران فراز و فرودهای مهمی را از سر گذرانده است.
به گواهی آرشیو گوگل، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، یک جملهمعروف رهبر انقلاب اسلامی را از متن سخنرانی وی در ساعات نخست ورود به ایران سانسور کرده است. آیتالله خمینی در سخنرانی معروف خود خطاب به صدها هزار نفری که در بهشتزهرا گردآمده بودند، گفت:«آب و برق و اتوبوس را برای شما مجانی میکنیم. معنویت را گرفتهاند اینها از شما».
وعدههای طلائی آغاز انقلاب
دلیل سانسور اینجمله آن است که وعدههای طلائی رهبران انقلاب در عرصه اقتصادی، هرگز تحقق نیافت. بهبود سطح زندگی "مستضعفان" وعده اصلی رهبر انقلاب و اطرافیان وی در تمام سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب بود. ۲۶ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی، محمود احمدینژاد نیز با همین وعدههای رویائی در انتخابات شرکت کرد.
روز ۲۱ فرودین سال ۱۳۵۸ (سه ماه پس از پیروزی انقلاب) تیتر اصلی و بزرگ روزنامه کیهان چنین بود:«امام خمینی: برای همه زحمتکشان خانه بسازید».
دلیل استفاده از این تیتر، صدور فرمان آیتالله خمینی برای افتتاح حساب ۱۰۰ امام و همزمان با آن تاسیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی بود. این بنیاد که حدود یکماه بعد آغاز به کار کرد، باید هزینه تامین مسکن زحمتکشان را فراهم میکرد. اما اساسنامه آن، هشت سال بعد، در ۱۷ آذر ۱۳۶۶ به تصویب رسید.
وعدههای طلائی، نشان میداد که نخستین رهبران جمهوری اسلامی، از اقتصاد واقعی چیزی نمیدانند. بعدها، آیتالله خمینی در یکی از سخنرانیهای خود فریاد کشید که «ما برای خربزه انقلاب نکردیم. اقتصاد مال خر» است.
نقش متخصصان در اقتصاد ایران
اما در درون سیستم، نیروهای متخصصی بودند که میدانستند ایران، پس از سقوط رژیم شاهنشانی، نیازمند یک نظام اقتصادی منطبق بر نیازها و ضروتهای تازه است. ابولحسن بنیصدر، دکتر اقتصاد و نخستین رئیسجمهور اسلامی ایران، ضمن اعتقاد به "اقتصاد اسلامی" که بهره بانکی را حرام میداند، علیرضا نوبری را به ریاست بانک مرکزی منصوب کرد، بهره بانکی را به ۴ درصد کاهش داد و در تمام مدت ریاستجمهوری خود کوشید استقلال بانک مرکزی را از دولت حفظ کند
اقتصاد سایه
مشکل اقتصاد ایران، از آغاز استقرار جمهوری اسلامی تاکنون، همواره وجود نهادهای موازی با دولت یا "اقتصاد سایه" بوده است.
در دوران حیات آیتالله خمینی، علاوه بر بنیاد مسکن انقلاب، کمیتهامداد امام خمینی، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید، بنیاد ۱۵ خرداد و دهها نهاد غیردولتی دیگر، اعلام موجودیت کردند. هدف این بنیادها، ظاهرا یاری رساندن به اقشار کم درآمد بود. اما همه آنها به تدریج به مراکزی برای رانتخواری و تقویت اقتصاد سایه و فساد مالی در ایران تبدیل شدند.
فراز و فرودهای بانک مرکزی
در کنار این روند منفی، سیستم بانکی و به ویژه بانک مرکزی در عرصه رقابت جناحها شاهد فراز و فرودهای بیشمار بود. به دنبال خلع ید از ابوالحسن بنیصدر، محسن نوربخش، که دکترای اقتصاد خود را از کالیفرنیا دریافت کرده بود، ریاست بانک مرکزی را به عهده گرفت و حسین نمازی، (دارای درجه دکترای اقتصاد از اتریش) نیز به عنوان وزیر اقتصاد و دارائی برگزیده شد.
نوربخش و نمازی، تا سال ۱۳۶۵ در این سمتها باقی ماندند. در این دوران، میرحسین موسوی (مهندس معمار) که آخرین نخستوزیر جمهوری اسلامی بود، در تنظیم سیاست "اقتصاد جنگی" خود از پشتیبانی نوربخش و نمازی بهره میگرفت. این سیاستاقتصادی توانست به رغم همه دشواریها، تورم و گرانی را در دوران جنگ تاحدی مهار کند.
یک تکانه مهم در پایان جنگ ۸ ساله، تاثیر بحرانهای خارجی را بر اقتصاد داخلی ایران به خوبی آشکار میکند: در مردادماه سال ۱۳۶۶، هنگامی که ایران قطعنامه شماره ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد را برای آتشبس با عراق پذیرفت، نرخ دلار ناگهان از ۱۴۵ تومان به ۶۵ تومان و دو هفته بعد حتی به ۵۹ تومان تنزل یافت.
پایان استقلال نهادهای تخصصی
تا پایان دوران ۸ ساله ریاستجمهوری محمد خاتمی، تاکید بر استقلال نهادهای مهمی مثل سازمان برنامه و بودجه، شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی ادامه داشت. اما محمود احمدینژاد، روز ۲۳ مرداد ۸۶ شورای پول و اعتبار را منحل کرد. او پیش از آن سازمان برنامه و بودجه را نیز، به زیر مجموعه نهاد ریاستجمهوری تبدیل کرده بود.
بر اساس نظر اکثریت کارشناسان اقتصادی ایران، هدف احمدینژاد از این اقدامات، سیطرهکامل بر منابع ارزی و پولی کشور بود. براساس گزارش رسانههای رسمی ایرانی، در دوران احمدینژاد نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شدت گسترش یافت، بودجه نهادهای مذهبی تا ۳۰۰ درصد و حجم نقدینگی ۲۱۰ درصد بالا رفت. افزایش حجم نقدینگی، گرانی و تورم را به بار آورد.
سرنوشت حساب مازاد درآمد نفت
افزایش بهای نفت، سبب شد که محمد خاتمی برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی یک حساب "ذخیره مازاد درآمد نفتی" ایجاد کند. هدف آن بود که بخشی از درآمدهای ناشی از افزایش بهای نفت به مصرف تقویت بخش خصوصی و زیرساختهای اقتصاد تولیدی برسد و بخشی از آن برای دورانی ذخیره شود که تولید نفت ایران کاهش مییابد.
اما با روی کارآمدن احمدینژاد، ذخائر این حساب، به اضافه حدود ۳۰۰ میلیارد دلار درآمدهای نفتی سالهای اخیر، صرف ریختوپاشهائی شد که دولت هنوز حساب آن را به دیوان محاسبات پس نداده است.
احمدینژاد در دوران ریاست دولتنهم، رئیسکل بانک مرکزی را، دوبار به خاطر مقاومت در برابر سیاستهای پولی خود برکنار کرد. بهمنی، رئیسکل منتخب احمدینژاد، اخیرا ادعا کرد که نرخ تورم در آذرماه ۱۳۸۸ به ۱۵ درصد رسیده و در پایان سالجاری خورشیدی یک رقمی خواهد شد. اما اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان اقتصادی نرخ تورم فعلی را حدود ۲۵ درصد برآورد میکنند. آنها معتقدند با اجرای لایحه هدفمند کردن یارانهها نرخ تورم از ۴۰ درصد نیز خواهد گذشت.
امیدهائی که به باد رفت
در دوران هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، این امید آفریده شد که جمهوری اسلامی سرانجام به یک سامانه اقتصادی مستقل از نفوذ جناحها و دولتها برسد و با تعقیب اهداف ترسیم شده در "سند چشمانداز ۲۰ ساله" سرانجام از مصرف درآمدهای نفتی رهائی یابد.
اما با روی کار آمدن احمدینژاد این امید به باد رفت. کارشناسان اقتصادی اخیرا خط فقر یک خانواده ۴ نفره را ۸۰۰ هزار تومان اعلام کردند. اگر این رقم دقیق باشد، در حال حاضر، حدود نیمی از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند.
جواد طالعی ۳۱ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی،ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور این نظام، در روزنامه انقلاب اسلامی نوشته است:«تا ساخت دولت ایران تغییر نکند، اقتصاد "مصرفمحور" به "اقتصاد تولیدمحور" تبدیل نخواهد شد.
تحریریه: رضا نیکجو
جُنبش اجتماعی نماینده واقعی منافع ملی
منصور امان
در آستانه تظاهرات گُسترده اعتراضی در 22 بهمن علیه رژیم ولایت فقیه، فشار بین المللی بر آن نیز افزایش گرفته است. مُستقل از موج اعلام همبستگی نهادهای غیردولتی حقوق بشری، کارگری و صنفی با جُنبش دموکراتیک مردم ایران، طرفهای خارجی جمهوری اسلامی نیز به رویکرد سخت تری در برابر آن روی آورده اند.
آیت الله خامنه ای با فرستادن گُماشته خود بر مسند ریاست جمهوری برای پُشتک زدن روی سیاست به تازگی اعلام شُده پیرامون مُبادله اورانیوم، اهمیت بسته شُدن این زاویه از فشار را به صورت گویا هجی کرد. او بدین وسیله اعتراف می کرد که برای تمرکُز تام و تمام بر جنگ با مردُم، به خاموش شُدن توپها در آن سوی میدان نیاز پیدا کرده است. اما مانور نه چندان زیرکانه و با شلختگی تدارُک دیده شُده ی آقای خامنه ای، به جای آنکه مُخاطبان اصلی اش در آمریکا و اُروپا را بر سر لُطف بیاورد آنها را به خالی بودن دست رژیم او و حرکت آن از سر تنگنا مُتقاعد کرد.
کاخ سفید بی درنگ پیشنهادهای حُکومت را رد کرد و آن را بی اهمیت دانست و به همین صورت اعضای اتحادیه اُروپایی نیز با شُروع نشستهای خود با آمریکا برای رایزنی پیرامون تحریمهای تازه، به چشمک رهبران وحشت زده جمهوری اسلامی واکُنش نشان دادند.
در این میان اما واکُنش مُوافقت آمیز چین و روسیه با رویکرد رُقبای بین المللی خود پُر مفهوم تر است. این دو کشور از بیشترین سود برندگان مُناقشه بین المللی جمهوری اسلامی هستند و از این رو همانگونه که در گُذشته نشان داده اند، هیچ منفعتی در پیدا شُدن یک راه حل و پایان یافتن بُحرانی که به ابزار دوشیدن یک طرف درگیری و وسیله تحت فشار گُذاشتن و گرانفروشی به طرف دیگر بدل گردیده، ندارند. با این حال روسیه روز گُذشته مُشتریان خوش حساب خود را به بُردن پرونده اتُمی شان به شورای امنیت تهدید کرد و در همین حال کاخ سفید نیز از همراهی پکن در تحریمهای تازه خبر داد.
این تحوُل بیانگر آن است که موقعیت لرزان رژیم ولایت فقیه در داخل و شکست خوردن تلاشهای آن برای ثبات بخشیدن به وضعیت خود در برابر یورشهای پیاپی جُنبش اجتماعی، سیاست طرفهای خارجی در برابر آن را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
در مُبارزه دلیرانه ی جُنبش اجتماعی برای آزادی و عدالت، دندان هیولای درنده کشیده شُده است. نبرد مردُم ایران نه تنها توانایی حُکومت برای حفظ و توسعه ی سیاست صُدور تروریسم و بُنیاد گرایی از یک طرف و تلاش برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای را به گونه لمس پذیری محدود ساخته است بلکه همگام با آن و با قُدرت نمایی به عُنوان یک فاکتور تعیین کُننده در مسیر تحوُلات آتی، بیشتر و موثر تر خطر گُسترش بُحران خارجی رژیم به درگیری نظامی و پیامدهای فاجعه بار آن برای کشور را نیز کاهش می دهد.
از این زاویه، برخلاف رفتار ناهمگون و تنش زای رژیم ولایت فقیه، رویکرد خارجی جُنبش دموکراتیک به عینی ترین گونه، منافع ملی را نمایندگی می کُند.
(یادی از زندان شاه و یدالله خسروشاهی نماینده تیپیکال طبقه کارگر ایران)
این یک پیپ نیست، تصویری از یک پیپ است (یادی از زندان شاه و یدالله خسروشاهی ...
(یادی از زندان شاه و یدالله خسروشاهی نماینده تیپیکال طبقه کارگر ایران)
همنشين بهار
روزگاری بود که امثال محرّری و زمانی و ژيان پناه (که البته انگشت کوچکه اسدالله لاجوردی و حاج داود رحمانی و محمد مهرآئين...هم نبودند) با، نوچه هايشان (ستار مرادی و عبدی و احمدلو...)، در زندان قصر خدايی میکردند و نسق زندانیان را میگرفتند.
بعد از تیرباران بيژن جزنی و کاظم ذوالانوار و... (آن ۹ زندانی دلير)، «سرهنگ زمانی» زندانيان را جمع کرد و با توپ و تشر فرياد کشيد:
«حواستون را جمع کنيد ما جان نثاران خدايگان اعليحضرت همايونی، در برابر شما سه چيز داريم که انتخابش با خودتان است..
يک ـ قلم، که با آن برایتان از پيشگاه ملوکانه تقاضای عفو کنيم.
دو ـ شلاق که ُمعرّف ِحضور همه شما هست و سوّم گلوله که اصلاً نياز به توضيح ندارد.»
مرتجعین، مثل کنه به تار و پود جامعه چسبيدند.
رژيم وابسته شاه که در عوام فريبی و شقاوت به گرد پای شيخ هم نمیرسيد، عرصه را بر آزاديخواهان تنگ میکرد.
از ظلمت شبانه پس از کودتای ۲۸ مرداد تا تشکيل ساواک و بگير و ببند های بعدی، آش همين آش و کاسه همين کاسه بود و در بر همين پاشنه میچرخيد.
در فقدان جّو و نهادهای دمکراتيک و در حاليکه از درون و بيرون به نيروهای ترقی خواه ضربات هولناک وارد شده بود، مرتجعین با تشکيلات تو در تو و سراسری خويش که از قديم و نديم در جای جای ايران و حتی در دورترين شهرها، قصبه ها و کوره دهات حضور ِ فعال داشت، مثل کنه به تار و پود جامعه چسبيدند و بر ذهنيت عاطفی و مذهبی مردم سوار شدند.
مخالفت آيات شيطان با رژيم شاه جز از موضع واپسگرائی و راست نبود. همانها که به ريش و شکمشان بيش از سرنوشت مردم علاقمندند، پس از اطمينان به ساخت و پاخت های پشت پرده و تصميمات کنفرانس گوادلوپ، با مُلا خور کردن ثمره جانفشانی ها و آن انقلاب شکوهمند، از منبر های چوبين به منبرهای الکترونيک (راديو – تلويزيون) پريدند و فرياد واشريعتا و وامصیبتا سردادند و با کنارزدن نيروهای انقلابی و پيشرو، و با سوء استفاده از دستاورد نظائر آيت الله طالقانی و دکتر شريعتی که چشم ديدنشان را هم نداشتند، بر خر ُمراد سوار شدند و ملت بزرگ و شريف ما را از چاله به چاه کشيدند...
بگذريم...
در زمان شاه نيز، اهل قلم در منگنه بودند.
پیش از انقلاب نیز، اهل قلم در منگنه بودند.
ناصر رحمانی نژاد، محسن يلفانی، ابوذر ورداسبی، سعيد سلطانپور، محمود دولت آبادی، فريدون شايان، رضا علامه زاده، حشمت الله کامرانی، نسيم خاکسار، منصور خاکسار، عطاالله نوریان، موسوی گرمارودی، ابراهیم رهبر، فریدون تنکابنی، عدنان غريفی، ناصر موذن، پرويز زاهدی. حسن حسام، خسرو گلسرخی، محمد خلیلی. رضا مقصدی، نعمت میرزازاده، فريده لاشايی (خواهر کورش لاشايی)، محمد رضا زمانی، دکتر براهنی، دکتر ساعدی، دکتر شريعتی و خیلی های دیگر... به زندان افتادند.
پيش تر نيز، عيدالحسين نوشين، علی محمد افغانی، احمد محمود، محمود اعتمادزاده (به اذين)، دکتر يدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، محمد مهدی جعفری، مهدی اخوان ثالث، باقر مومنی، شاهرخ مسکوب، احمد شاملو، مصطفی بی آزار. مرتضی راوندی. محمد حسین تمدن، فخرالدین میررمضانی، گالوس زاخاریان، امان الله قریشی، احمد قاسمی، خلیل ملکی، جهانگير افکاری، هاشم بنی طرفی، مجيد امين مؤيد، پرویز شهریاری. نجف دريا بندری، سروژ استپانيان، بزرگ علوی، و خیلی های دیگر...گذارشان به زندان شاه افتاده بود.
جريان فرهنگ ستيز و هنر کشی که با روح زنده و شاداب ايران زمين بيگانه و غريبه است.
در زندان شاه امثال سید اسدالله لاجوردی و شیخ جعفر شجونی و اسدالله بادامچيان هم بودند و جريان فرهنگ ستيز و هنر کشی را که با روح زنده و شاداب ايران زمين سر ستیز دارد ـ نمایندگی میکردند.
اگر مضمون پيام انبياء و اولياء، قسط و رهایی و مبارزه با اهريمنان مردم فريب است، شبپرستان کینهتوز، رودرروی نور و روشنی بودند.
«در اين دنيا کسی است از مردم که خدا را به درستی اعتقاد خويش گواه میگيرد و تو را سخنش در باره زندگی اين دنيا به شگفت میدارد، در حالی که کينه توزترين دشمنان است.»
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ
عمله ارتجاع (کينه توزترين دشمنان)، هيستري ضد مذهبي و برخوردهای سیخکی و غير اصولي کساني را که با جوهر مارکسيسم بيگانه بودند، پيراهن عثمان مي کردند.
در آنزمان رفتار ساواک پسند اپورتونيست هاي چپ نما هم، علاوه بر ترکش هاي هولناک به اعتماد جامعه، به بروزِ زودرس جريان راست ارتجاعي ـ که مي رفت تا با سوار شدن بر ذهنيت عاطفی و مذهبی جامعه، سياه ترين شبهاي تاريخ ايران زمين را به دنبال آورد و نيروهاي ترقي خواه را از دم تيغ بگذراند ـ ميدان داده بود.
حجهالاسلام گرامی، عبدالمجید معادیخواه، حسين زاده (که بعدها مدیر داخلی زندان اوین شد)، محمد مهرآئین، احمد منصوري ( برادر جواد منصوری )، احمد پور نجاتي، مرتضي نبوي، عسکر اولادي، محمد ِ کجوئی، سرحدی زاده، مروی سماورچی، عزت شاهی، شیخ عباس سالاری، اکبر مهدوی، هادی غفاری، و خيلی های ديگر که بعدها «دین» خود را به دنیای ظلمه فروختند ـ نيز در زندان بودند.
«باید در ذهن هر کسی که وارد زندان میشود بذر ضدمارکسیستی بکاریم!»
رحیم حاجسیدجوادی، حسین سلاحی، داود حاج فتحلی، احمد رضا شادبختی، ذبیح الله ملکی، حسین ذولفقاری، چنگیز احمدی، یوسف کشیزاده، سلیمان تیکان تپه، یحیی رحیمی، حسن فرزانه، منصور بازرگان، حسین جنتی، محمد صادق گلزاده غفوری، مسعود ایزدخواه کرمانی، غلامرضا جلالی.... و خیلی های دیگر که بعدها به خاک و خون غلطیدند نیز، زندانی بودند.
غلامرضا جلالی که بعد از انقلاب در تصادف قطار تکه تکه شد، با محسن مخملباف که به خاطر شکنجه، گوشت بالای زانویش را بریده و به روی پایش وصله کرده بودند، خیلی عیاق بود. (حمید خادمی و محسن یلفانی وحشمت الله رئیسی هم همین وضع را داشتند. پای شان وصله داشت)
غلامرضا در رابطه با مجاهدین خلق دستگیر شده و هنگام اسارت گلوله خورده بود. در زندان قصر، در دافعه عملکرد قاتلین مجید شریف واقفی، ضدمارکسیست شده و میگفت:
«باید در ذهن هر کسی که وارد زندان میشود بذر ضدمارکسیستی بکاریم!...»
قانون پاندول کار خودش را کرد و غلامرضا جلالی بعدها از این سوی بام افتاد آن سوی بام و به سازمان اکثریت پیوست.
اینها زندانیانی را که قربانی ظلم ساواک هستند هم نجس میدانند، این چه منطقی است؟
هوشنگ عیسی بیگلو، ناصر کاخساز، طیفور بطحایی، عباس سماکار، جلال گنجه ای، شیخ مهدی کروبی، غلامحسین کرباسچی، سیروس نجفی، ابراهیم دینخواه، حمید حمید بیگی، وحید توکلی، کیوان صمیمی، دکتر کریم رستگار، لطف الله میثمی، حسن صادق، مسعود عدل، هیبت الله معینی،...و صدها نفر دیگر زندانی میکشیدند.
آنزمان آقای بیگناه (حسین زاده) که بعد از انقلاب مدیر داخلی زندان اوین شد و دور بر میداشت، همراه با امثال لاجوردی و بادامچیان و...که خط دهنده بودند، «نجس و پاکی بازی» درآورده، زاهدنمایی میکردند.
اين دسته، امام و پيش قراول « اصحاب کفگير و ملاقه » بودند، يعنی کسانيکه بعدها ظروف غذا و کفگير و ملاقه خود را از ديگراني که نجس و متنجس (نجس شده) مي پنداشتند جدا مي کردند.
زنده یاد یدالله خسروشاهی عضو سابق شورای کارکنان نفت و دبیر سندیکای کارگران پالایشگاه تهران که به قول آقای رحمانینژاد «با همه ضعفها و زیبایی هایش، نماینده تیپیکال طبقه کارگر بود» و، همه زندانیان، از دست مرتجعین کفری شده بودند. اذیت و آزار گماشتگان سرهنگ زمانی و امثال ستار مرادی هم جای خودش بود.
یدالله میگفت این چه منطقی است که اینها زندانیانی را که قربانی ظلم ساواک هستند هم نجس میدانند.
من زنده یاد یدالله خسروشاهی را در بند «دو و سه» زندان قصر دیده بودم و با هم (در بند) کارگری داده بودیم. یکبارش ماه رمضان بود. اصرار کرد شما روزه هستید. هوا هم گرم است برو استراحت کن، گفتم نه بابا، اشکال ندارد و تازه میخواهم از شما یاد بگیرم. گفت چی را؟ پرسیدم نام کتاب های مارکس و لنین را...و اینکه «چرنیشفسکی» کی بود؟ چرا طول دوران برده داری بیشتر از دوران فئودالیزم است؟ چرا (و نه چگونه)، کمون اولیه از هم پاشید؟...
با صبر و حوصله هرچه میدانست تشریح کرد، به خاطر باورهایم مرا با چشم دیگری نگاه نمی کرد. عمیقاً باور داشت «مرز آزادی هرکس آزادی ديگری است»
میگفت من واقعا به شما احترام میگذارم برای اینکه عشق به آموختن دارید اما من از دست این «تحت الحنک بندان زیر ریش» که همه را غیر از خودشان نجس میپندارند، کلافه ام.
کمیبحث کردیم. یدالله میگفت به نظر شما اینها اصلاً دین و آئین دارند؟
گاهی هم عصبانی میشد و میگفت مذهب اصلا یعنی این. همین است دیگه و بد و بیراه میگفت.
من با او موافق نبودم. یکروز گفتم عکس یک تابلوی نقاشی در یکی از کتابهای زندان است بیا باهم ببینیم. منظورم «تابلوی خيانت تصاوير» ( La Trahison des images ) اثر معروف «رنه ماگريت» بود.
وقتی دید، گفتم من هم مثل شما در نقاشی سررشته ندارم. با اینحال بگوئید به نظر شما این تابلو چی را نشان میدهد؟ گفت یک چبق یا پیپ.
گفتم خیر، اين يک پيپ نيست، این نقاشی یک پیپ است!
خندید و گفت بابا ما را سرکار گذاشتی؟ گفتم نه آنچه گفتم کاملاً درست است و خود نقاش هم همین را میخواهد بگوید.
در پايين نقاشی همین را که گفتم نوشته است:
Ceci n'est pas une pipe
اين نقاشی، اصلا يک «پيپ» نيست بلکه «تصويری از يک پيپ» را نشان میدهد.
خب، داستان اسدالله لاجوردی که مدام دنبال دمپایی اش میگردد که مبادا من و تو پایمان کنیم و نجس شود یا (آقای...) که آبگوشت را آب میکشد! داستان همین چپق است. همین «پیپ» !
از توحید حرف میزنند اما ارتجاع و بی فرهنگی را به نمایش میگذارند.
یکبار ظروفی را که در آن مربا خورده بودیم با مایع ظرفشویی میشستم. بلند بلند خندید و با مهربانی گفت:
«شیرنی مربا، خودش کار «تاید» و مایع ظرفشویی را میکند یعنی «چربی بَر» است. میتوانی آزمایش هم بکنی. با کمیمربا به ظرفهای چرب بزن میبینی چربی را له و لورده میکند!»
یکبار هم برای خنک شدن هندوانه ها که در ملاقاتی از خانواده هایمان میگرفتیم گفت کافی است کمیپوست هندوانه ها را بتراشیم و بگذاریم ساعتی بماند، خنک خنک میشود. آزمایش کردیم هندوانه ها تگری شده بود! وقتی علتش را پرسیدم گفت پوست هندوانه عایق است وقتی میتراشیم از همانجا گرمای داخل هندوانه میزند بیرون...
الطاف ملوکانه و قیام تاریخی ۲۸ مرداد علیه وطن فروشان
یدالله با امثال من که پرونده بسیار سبکی داشتیم و وابسته به هیچ گروه و تشکیلاتی نبودیم، فرق داشت.
او از سوی ساواک تحت فشار بود و بالاخره مجبورش کردند تا مثلاً فاتحه اعتقادات خودش را بخواند! آن انسان هوشیار هم با ظرافت «هالوبازی» درآورد و نمایش بازی کرد. جوری استغفارنامه را قرائت میکرد که همه میفهمیدند نمایشی و دستوری است.
اما «خسروشاهی» دیگری هم بود که از سر اختیار، روز ۲۸ مرداد در حیاط زندان قصر، (بند دو و سه)، از الطاف ملوکانه و قیام تاریخی ۲۸ مرداد علیه وطن فروشان و...دم زد و یک شب سرهنگ زمانی نامش را از بلندگوی زندان خواند و گفت:
« اولین فارغ التحصیل دانشگاه قصر، جناب دکتر مهندس غلامرضا خسروشاهی، به امر اعلیحضرت همایونی مرخص میشوند.» (با همین عبارت)
«دکتر غلامرضا خسروشاهی» بعدها به رژیم شیخان نیز، نه نگفت. هرچند قدرش را ندانستند و آخوند عمید زنجانی، با همه خدماتش، وی را با بی حرمتی مجبور به استعفا نمود.
گرچه در ریاضیات «رشته تركيبيات» در دانشگاه تهران مدیون شخص او است، گرچه شاگردانش به استادی رسیده اند، گرچه از بنيان گذاران پژوهشگاه دانش هاي بنيادي است و از نقطه نطر علمیبسیار قابل احترام است اما، آنروز در ۲۸ مرداد ۱۳۵۴ به پلشتی تن داد و کار درستی نکرد.
از دیدگاه من ارزش «داش یدی کارگر» شخصيت برجسته «اتحادبين المللی دفاع ازکارگران ايران»، عضو سابق شورای کارکنان نفت و دبیر سندیکای کارگران پالایشگاه تهران از «پروفسور غلامرضا خسروشاهی» که دیروز در رژیم شاه به ساز سرهنگ زمانی رقصید و امروز وردست محمد جواد لاریجانی شده، بسا بسا بالاتر است.
سلام بر او و همه زندگان
همنشین بهار
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=--==
بخش پایانی شعر برتولت برشت «برای آیندگان»
Ach, wir
Die wir den Boden bereiten wollten für Freundlichkeit
Konnten selber nicht freundlich sein.
An die Nachgeborenen
Bertolt Brecht
آه، ما که میخواستیم زمین را آماده مهربانی کنیم خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم...
اقتصاد در جیب دولت
17 بهمن – ایلنا- اقتصاد در جیب دولت:
نقش مردم در اقتصاد از بیش از 70 درصد در سالهای آغازین انقلاب اسلامی به کمتر از 7 درصد کاهش یافته است افزایش حجم دولت تا 93 درصد تولید ناخالص داخلی کشور، افزایش 33 درصدی حجم کل بودجه سال 89 که نسبت به قانون بودجه سال جاری بیش از 89 هزار میلیارد تومان افزایش نشان میدهد، پیشبینی 40هزار میلیارد تومان درآمد از راه هدفمندکردنیارانهها، افزایش شدید بودجه عمرانی دولت، در نظر گرفتن قیمت بالا برای هر بشکه نفت، اعطای اختیارات بیسابقه به دولت برای تغییر در سرفصلهای بودجه و جابجایی در ردیفهای هزینهای و حرکت در خلاف جهت اصل 44 قانون اساسی از جمله مواردی است که بودجه سال 1389 را به یکی از نادرترین بودجههای سالهای اخیر تبدیل کرده است. شاید از همین روست که از همین ابتدا بسیاری از نمایندگان مجلس اعتراضات بیسابقهای به لایحه بودجه 89 دولت دارند هر چند خوب میدانند که این اعتراضات نهایتاً راه به جایی نخواهد برد و بودجه به همین شکل با کمی تغییرات جزیی به تصویب خواهد رسید.
مردمی که کوچک میشوند؛ دولتی که فربهتر میشود
در گزارش ماه ژانويه 2010 واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست که به بررسي شاخصهاي اقتصاد كلان ايران اختصاص دارد، عنوان شده است كه توليد ناخالص داخلي ايران از 337 ميليارد و 300 ميليون دلار در سال گذشته به 358 ميليارد و 900 ميليون دلار در سال جاري خواهد رسيد كه 21 ميليارد و 600 ميليون دلار افزايش نشان ميدهد. آمارهای این مرجع معتبر بیالمللی حاكي از آن هستند كه در سال آينده توليد ناخالص داخلي كشور معادل 414 ميليارد دلار خواهد بود كه از افزايش 55 ميليارد و 100 ميليون دلاري برخوردار است. نگاهی به لایحه بودجه پیشنهادی سال 1389 نشان میدهد که رقم این بودجه از مرز 368 هزار میلیارد تومان (3.685.058.679.000.000 ریال) فراتر رفته است. با توجه به قیمت پیشنهادی 950 تومانی دلار در بودجه سال 89، این بودجه معادل 387 میلیارد و 901 میلیون دلار خواهد بود. حتی اگر آمار رشد 15 درصدی تولید ناخالص داخلی در سال 89 نسبت به سال 88 بر مبنای ارقام اکونومیست نیز پذیرفته شود، این به آن معناست که 93.7 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور در سال آینده از آن دولت خواهد بود، ضمن اینکه بودجه سال آینده از تولید ناخالص داخلی کشور در سال جاری بیشتر خواهد بود. این در حالی است که دولت در سالهای اخیر همواره شعار کوچکسازی اقتصاد را سر داده و مدعی اجرای سیاستهای ذیل اصل 44 قانون اساسی است که در آن دولت مکلف به واگذاری بسیاری از صنایع بزرگ و مادر و در یک کلام بخش عمدهای از اقتصاد به مردم بوده است. به عبارتی این آمار نشان میدهد که هر روز نقش مردم در اقتصاد کاهش داشته و دولت نقش عمدهتری در اقتصاد ایفا میکند، آن هم در شرایطی که شبهدولتیهایی که در بودجه نامی از آنها برده نمیشود نیز بخش عمده دیگری از اقتصاد را شکل میدهند. این موضوع در حالی است که حجم بودجه تنظیمی دولت شهيد رجايي حدود 29 درصد توليد ناخالص ملي بود. بودجه سال 1389 با نگاهي به سالنامه آماري بانك مركزي و توليد ناخالص سال 1387 و 1388 و آمار بانك جهاني در سال ميلادي گذشته، بزرگتر از توليد ناخالص سال 87 و 88 است. معنای واقعی این موضوع این است که نقش مردم در اقتصاد از بیش از 70 درصد در سالهای آغازین انقلاب اسلامی به کمتر از 7 درصد کاهش یافته است و به عبارتی هر روز اقشار مختلف جامعه بیشتر به حاشیه رانده شدهاند.
تنظیم بودجه براساس قیمتهای غیرواقعی نفت
لایحه بودجه سال آینده بر مبنای نفت 65 دلاری بسته شده است. در حالی که قیمت نفت در بودجه سال 88 با بشکهای حدود 37.5 دلار بسته شده بود. این موضوع به این معناست که اولا دولت اتکای خود به منابع نفتی را افزایش خواهد داد و در ضمن، تغییرات قیمت نفت در سال آینده، مستقیما بودجه دولت را نشانه خواهد رفت.
در سالهای پیش و بهخصوص در سالهای 1386 و 1387 که قیمتهای جهانی نفت بالاترین رکوردهای خود را تجربه میکرد، قیمت هر بشکه نفت در بودجه بین 35 تا 40 دلار در نظر گرفته میشد و قرار بود مابهالتفاوت این قیمتها به صندوق ذخیره ارزی کشور واریز شود. حال در شرایطی که قیمت نفت کاهش یافته و در بازارهای جهانی حدود 60 تا 75 دلار است و پیشبینیها از افزایش غیرمترقبه بهای آن حکایت ندارند، افزایش قیمت نفت در بودجه تا 65 دلار نشان میدهد که اولا قرار نیست دلاری به سوی صندوق توسعه ملی که جایگزین ذخیره ارزی شده است، روانه شود و ثانیا نوسانات قیمت نفت و کاهش آن، میتواند تاثیرات مخربی بر کسری بودجه دولت داشته باشد.
افزایش دوباره بودجه عمرانی
بودجه عمرانی سال 89 در لایحه بودجه، نسبت به رقم مصوب سال 1388 حدود 20 درصد افزایش نشان میدهد، اما نباید این اتفاق چندان خوشحال کننده باشد. مقايسه نسبت بودجه عمراني به بودجه جاري در سالهاي اخير، واقعيات نه چندان مطلوبي را به تصوير ميكشد. در سال 82، عملكرد بودجه عمراني 5 هزار و 700 ميليارد تومان و عملكرد بودجه جاري 17 هزار و 800 ميليارد تومان بود كه بيانگر نسبت 32 درصدي بودجه عمراني به بودجه جاري بود. در سال 83، عملكرد بودجه عمراني 7 هزار و 200 ميليارد تومان و عملكرد بودجه جاري 23 هزار ميليارد تومان بود كه اين نسبت را به 5/31 درصد رساند، اما در سال 84، عملكرد بودجه عمراني 11هزار ميليارد تومان و بودجه جاري نزديك به 42 هزار ميليارد تومان بود كه بيانگر نسبت 2/26 درصدي بود. در سال 87 نيز عملكرد بودجه عمراني 18 هزار ميليارد تومان و عملكرد بودجه جاري 62 هزار و 800 ميليارد تومان بود كه نسبت 3/28 درصدي را نشان ميدهد؛ اين در حالي است كه در سال 87، بودجه عمراني مصوب 26 هزار ميليارد تومان بود كه 8 هزار ميليارد تومان از آن كسر و ظاهرا به بودجه جاري دولت منتقل شد. در سال 1388 نیز عملکرد بودجه عمرانی طبق گفته احمدینژاد حدود 20 هزار میلیارد تومان بوده است. البته این تمام ماجرا نیست. رقم اعتبارات عمرانی در لایحه بودجه 1388 معادل 26.6 هزار میلیارد تومان پیشنهاد شده بود. مجلس البته رقم 28.3 هزار میلیارد تومانی را برای هزینههای عمرانی تصویب کرد. اما در مصوب اصلاحی بودجه 88 این رقم به 21.9 هزار میلیارد تومان کاهش یافت و در عمل، عملکرد بودجه عمرانی به 20 هزار میلیارد تومان رسید. در مصوب اصلاحی بودجه سال 1388، البته بیشترین ریزش نیز مربوط به اعتبارات عمرانی بود. در حالی که بودجه کل کشور در اصلاحیه بودجه حدود 4.3 درصد کاهش داشت، اعتبارات عمرانی 17.3 درصد کاهش را تجربه کرد.
از همینرو نباید چندان خوشبینانه به اعتبار 34 هزار میلیارد تومانی پیشنهادی برای بخش عمرانی در بودجه سال 1389، نگریسته شود، چرا که تجربه نشان داده است که کسری بودجه دولت، نهایتا اعتبارات بخش عمرانی را به سوی بودجه جاری هدایت خواهد کرد.
البته برخی از کارشناسان نیز در این زمینه پا را از این هم فراتر گذاشته و اعتقاد دارند که نفس بزرگتر شدن بودجههای عمرانی به هیچ وجه اتفاق میمونی نیست، چرا که عموم بودجههای عمرانی در دولتهای گذشته و حال، صرف ساخت سد برای تامین آب شرب، ایجاد راه و کلنگزنیهای متعددی میشود که نه تنها تاثیر مثبتی بر صنعت و کشاورزی کشور نداشتهاند، بلکه هر روز دولت را در قامت کارفرمایی، چاقتر و چاقتر کردهاند.
ادامه سریال کسری بودجه دولت
کسری بودجه دولت در سالهای اخیر روند نگرانکنندهای به خود گرفته است. دولت رقم کسری بودجه امسال را حدود 17.5 هزار میلیارد پیشبینی و اعلام میکند، در حالی که بسیاری از کارشناسان اعدادی چون 27 تا 30 هزار میلیارد تومان را برای کسری بودجه سال 1388 اعلام کردهاند. با این حال رقم اعلامی نهادهای دولتی از کسری بودجه خود برابر 5 درصد تولید ناخالص داخلی کشور است که زنگ خطری برای اقتصاد کشور محسوب میشود. البته تمام این آمار در حالی است که گویا هنوز اصلاحیه دیگری در دست دولت برای بودجه سال 1388 است که قرار است مطابق روال سالهای گذشته و برای پرداخت عیدی و پاداش کارکنان دولت، بخشی از بودجههای عمرانی را به سوی بودجه جاری دولت هدایت کند. در سال 85 حدود 2.3 هزار میلیارد تومان، در سال 1386 حدود 3.6 هزار میلیارد تومان و در سال 1387، برابر 6 هزار میلیارد تومان از اعتبارات بودجه عمرانی از راه اصلاحیههای آخر سال دولت به بودجه جاری منتقل شده است. اگر این منحنی در سال 88 نیز روال طبیعی خود را حفظ کند، اصلاحیه آخر سال 88 رقمی حدود 9.5 تا 10 هزار میلیارد تومان خواهد بود؛ یعنی عملکرد بودجه عمرانی را به 10 هزار میلیارد تومان کاهش خواهد داد که به معنی این است که تنها حدود یک سوم از اعتبارات مصوب مجلس برای سال 1388 در بخش عمرانی، در جای خود هزینه شده است.
كاهش بودجه عمراني به منزله افزايش پروژههاي نيمهكاره است؛ نامي آشنا براي ايرانيان. افزايش پروژههاي نيمهكار و به فراموشي سپردن بخشي از اين پروژهها نيز به منزله تعطيلي كار بسياري از فعاليتهايي است كه حيات بسياري از شركتهاي پيمانكاري با آنها مرتبط است. كاهش 31 درصدي بودجه عمراني در سال 87 و 17.3 درصدی در سال 1388 که برخی اعتقاد دارند به رقم باورنکردنی 65 درصد نیز خواهد رسید، بيانگر توقف بسیاری از فعاليتهاي عمراني است كه معنايي جز تعطيلي فعاليت بسياري از شركتها و بيكاري كارگران آنها ندارد.
پیمایش ره پنج ساله در یک سال
براساس قانون هدفمند کردن یارانهها که به فاصله کوتاهی از تقدیم لایحه بودجه سال 1389 به مجلس، به تصویب نهایی رسید، قرار بود دولت طی فرآیندی پنج ساله قیمت حاملهای انرژی و بسیاری از اقلامی را که عنوان میشد از یارانه دولتی برخوردارند، به قیمتهای جهانی برساند. برآوردهای بسیاری از کارشناسان و نمایندگان مجلس نشان میداد که دولت در سال نخست اجرای این قانون، درآمدی حدود 20 هزار میلیارد تومان از این راه خواهد داشت، با این حال لایحه بودجه نشان میدهد که دولت 40 هزار میلیارد تومان درآمد از راه هدفمند کردن یارانهها برای خود پیشبینی کرده است که به معنای این است که قصد دارد بیاعتنا به مصوبه مجلس، راهی که قرار بود طی پنج سال بپیماید، یک ساله خواهد پیمود.
لاپوشانی کسری بودجه با فروش اوراق قرضه خارجی
دولت برای فرار از کسری بودجه آشکار و پنهان خود، در لایحه بودجه سال 1389 از فروش بیش از 13 میلیارد دلار اوراق قرضه خارجی خبر داده است. هر چند نفس فروش اوراق قرضه خارجی به دلیل اینکه تنها کسری بودجه سال اخیر را به سالهای آینده موکول میکند، امری صحیح نیست، اما آمار نشان میدهد که پیشبینی چنین درآمدی از اساس نادرست است. سیاستهای خارجی و داخلی دولت نهم و دهم موجب شده است که در سالهای اخیر، حجم سرمایهگذاریهای خارجی در ایران به شدت کاهش یابد. کاهش 93 درصدی حجم سرمایهگذاری خارجی در ایران در سال 1387 نسبت به سال 1386 نشان میدهد که سرمایهگذاران خارجی به دلایل متعددی رغبتی به حضور و سرمایهگذاری در ایران ندارند، لذا جذب بیش از 13میلیارد دلار از راه فروش اوراق قرضه خارجی، قطعاً گزینهای نامحتمل برای ایجاد درآمد و لاپوشانی کسری بودجه است.
عدم واقعنگری در پیشبینی درآمدها و هزینههای دولت
بررسی اجمالی لایحه بودجه سال آینده نشان میدهد که دولت واقعبینی درستی نسبت به درآمدها و هزینههای خود نداشته است. عدم افزایش اعتبارات مربوط به پرداخت پاداش و حقوق کارکنان دولت نشان میدهد که دولت قصد دارد ضمن عدم افزایش مناسب حقوق کارمندان دولت، سیاستهای تعدیل را نیز در این مورد اعمال کند که با توجه به رشد 18 درصدی نرخ بیکاری در سال 1388 نسبت به سال پیش، قطعاً نگرانیهای جدی را در جامعه ایجاد خواهد کرد. بسياری از پیشبینی درآمدهای دولت از راه هدفمند کردن یارانهها، فروش اوراق قرضه خارجی، قیمت 60 دلاری هر بشکه نفت و درآمدزایی از راه واگذاری شرکتهای دولتی نیز قطعاً با نگاهی به روند سالهای گذشته محقق نخواهد شد. در بحث هزینهها نیز دولت فقط قادر به کاهش بودجههای عمرانی خود خواهد بود که قطعاً با توجه به رشد 33 درصدی بودجه و تاثیرات تورمی گسترده این بودجه بر کشور، سبب سنگینتر شدن فضای رکود در کشور خواهد شد.
به واقع بودجه سال 1389 نه تنها به حل مشکل رکود تورمی در کشور نخواهد انجامید، بلکه با فربهتر کردن بیشتر حجم دولت، افزایش تورم، بالا بردن میزان کسری بودجه و محقق نشدن بسیاری از درآمدهای پیشبینی شده دولت، نهایتاً مشکلاتی همچون رکود، تورم و بیکاری را دامن خواهد زد.
در روزهای اخیر تماس تعدادی از زندانیان سیاسی با خانواده های خود قطع شده است
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،در روزهای اخیر تماس تعدادی از زندانیان سیاسی با خانواده های خود قطع شده است بازجوئیها و شکنجه زندانیان سیاسی در بند 209 زندان اوین شدت یافته است بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،در روزهای اخیر تماس تعدادی از زندانیان سیاسی با خانواده های خود قطع شده است و بازجوئی از آنها دوباره از سر گرفته شده است و همچنین فشارها و تهدیدات علیه خانواده های آنها افزایش یافته است از چند روز گذشته تعداد زیادی از دستگیر شدگان روز عاشورا که با خانواده های خود هر از چندگاهی ارتباط داشتند قطع شده است و خانواده های آنها از وضعیت و شرایط عزیزانشان بی خبر شدند.بنابه اظهارات تعدادی از آزاد شدگان اخیر، بازداشت شدگان روز عاشورا را که اخیرا از بند 209 به بند 7 منتقل کرده بودند و بنظر می رسید که دوران بازجوئی و شکنجه آنها در بند 209 پایان یافته بود از 5 روزپیش مجددا تعدادی ازآنها را برای بازجوئی و شکنجه به بند 209 زندان اوین منتقل کردند.این بازجوئیها گاها درطی تمامی ساعات روز ادامه می یابد . از طرفی دیگر بازجویان وزارت اطلاعات فشارها و تهدیدات و بازجوئی از تعدادی از خانواده های دستگیر شدگان روز عاشورا را شدت بحشیدند. بازجویان به خانه های آنها مراجعه می کنند و گاها در خانه دستگیر شدگان خانواده آنها را بازجوئی می کنند و بعضا خانواده ها را به ستاد پیگیری وزارت اطلاعات فرا می خوانند و آنها را تحت فشار و مورد تهدید قرار می دهند و به آنها می گویند که ما پرینت 4 سال مکالمات تلفنی شما را در دست داریم و می دانیم با چه کسانی در تماس بوده اید. تعدادی از کسانی که اخیرا آزاد شدند می گویند که 2 روز اول دستگیری را در بازداشتگاههای مخفی بسر بردند.هنگام ورود به این بازداشتگاهها با تونلی از مامورین باتون بدست مواجه می شدند که باید از آن عبور می کردند. زمانیکه از این تونلها عبور می کردند آماج باتونهای برقی مامورین سرکوبگر قرار می گرفتند و هر کسی بر روی زمین می افتاد تا بیهوش شدن مورد شکنجه قرار می گرفت. اکثر دستگیر شدگان در اثر ضربات باتون زخمی و دچار خونریزی می شدند و یا بدن آنها کبود می شد.همچنین در این بازداشتگاهها به حدی زندانی سیاسی در آن جای داده بودند که امکان تحرک برای آنها وجود نداشت و اعتراضات آنها با باتون پاسخ داده می شد.امکان استفاده از سرویسها از زندانیانیان سیاسی سلب می شد و به آنها غذا داده نمی شد. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تشدید فشار،تهدید ،بازجوئی و شکنجه زندانیان سیاسی ،احضار ،بازجوی و تهدید خانواده های آنها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار تشکیل جلسه اصطرار شورای امنیت سازمان ملل متحد برای پایان دادن به جنایت علیه بشریت که بطور سازمان یافته و مستمر توسط رژیم ولی فقیه علیه مردم ایران بکار برده می شود. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران 15 بهمن 1388 برابر با 04 فوریه
آیا در22 بهمن درب باستیل ایران(زندان اوین)گشوده خواهد شد؟!
تقی روزبه
22 بهمن و یک بسترو سه رؤیا 22بهمن امسال حال وهوای دیگری دارد.چرا که رژیم برخلاف مراسم تشریفاتی سالهای قبل که آنرا فرصتی برای برخ کشیدن اقتدارش درمقیاس جهانی به شمارمی آورد، اکنون سخت نگران تبدیل شدن آن به روزی است که توسط مردم ازپروبال درهم شکسته اش پرده برداری بشود. صدای انقلاب را نباید شنید! سرکردگان جمهوری اسلامی عزم خود راجزم کرده اند که صدای انقلاب را نشنوند .آنها درس خود ازتجربه انقلاب بهمن را دراین عبارت خلاصه کرده اند که هرگزنباید صدای انقلاب را شنید!دیدید که شاه شنید وبرسرش چه آمد!. آنها براین پندارند که اگر چنین کنند دیگر گویا طومارعمرشان درهم نخواهد پیچید. ولی غافل ازآنند که موش کورتاریخ همیشه به یک شیوه نقب نمی زند ودیکتاتورها همیشه درقبال دفن گاه ها و گودال های تازه ای که دربرابرشان دهان بازمی کنند،غافگیرشده وناچارمی شوند که باخفت وخواری گورشان را گم کنند.به وقت بیداری بزرگ،وهنگامی که تاریخ سازان واقعی یعنی مردم آگاه وخشمگین ازبیدادو جنایت،آنها که منشأواقعی قدرت وملک وهستی وثروت وجلال وجبروت هستند به صحنه بیایند، دیگرگزینه واقعی بین ماندن ونماندن نیست؛بلکه "چگونه رفتن" است.می توان صدای انقلاب را شنید و قدرت را به مردم واگذارکرد و می توان بازهم به خشونت و جنایت های بیشتری مبادرت ورزید وحتی چند صباحی بیشترماند ولی سرانجام باخواری و سرافکندگی بیشتری سرنگون شد. اهمیت 22 بهمن تاکتیک رژیم برای 22 بهمن آن است که ازیکسو بابسیج حداکثر، حامیان و طرفداران خودرا درمیدان آزادی گردآورد وبقول خود حماسه ای بالاترازحماسه قلابی وخودخوانده 9 دی بوجود آورد.وازسوی دیگرباایجاد بیشترین فضای ارعاب، هوداران جنبش را ازشرکت گسترده درتظاهرات بازدارد.(برگزاری دادگاه های نمایشی وانعکاس آن در تلویزیون واعدام دونفرواعلام خبرصدورحکم اعدام 9 نفردیگر.....،برقراری حکومت نیمه نظامی درخیابان ها ومیادین مهم تهران، ،موج دستگیری ها وتهدیدهای مقامات امنیتی مبنی بر سرکوب وشناسائی معترضین وکنترل امیل ها و اس ام ها و... بخشی از این تدارک رژیم برای ارعاب است) . هدف ازاینهمه تلاش مذبوحانه آنست که به مددبوقهای تبلیغاتی اشان، نشان دهندکه همانند سالهای قبل هم چنان قادربه بسیج مردمی هستند و تمامی ادعاهای مخالفین درفروریزی پایگاه اجتماعی اشان نادرست است. هم چنین تقویت روحیه حامیان،اعاده "مشروعیت" ببادرفته خود درانظارجهانی برای بهبود موقعیت چانه زنی وکاستن ازفشارهای خارجی، وبالاخره ایجاد انفعال ویأس درصفوف مخالفین ازدیگرهدف های رژیم است.هم اکنون زمزمه های زیادی درمیان افراطی ترین طیف حاکمیت مطرح است که باید 22 بهمن رابه روز پایان دادن فتنه تبدیل کرد.درواقع ازنظرآن ها دیگرفضای غبارالود رهبرفرموده فرونشسته و مرزدشمن وغیردشمن واغتشاشگران ومردم عادی مشخص گردیده وگویا همه چیزبرای فرود ضربه نهائی و مشت آهنین برای بستن پرونده مبارزات پرشکوه 8 ماهه مردم فرارسیده است وزهی خیال باطل. بزعم آنها باقرارداده شدن "خواص" و سران باصطلاح فتنه برسردوراهی توبه ویا تعیین تکلیف باآنها، زمان تصفیه حساب فرارسیده است.البته ناگفته نماندکه تاانجا که به نظروتمایل این طیف برمی گردد آنها میخواستند این سیاست را درفردای روزنه دیماه - آن حماسه خود خوانده- بانجام برساننداما بدلیل شکاف درمیان اصول گرایان ونهایتا موضع خامنه ای مبنی برغبارآلودبودن فضای سیاسی وضرورت بکارگیری تدبیربرای عبورازآن،اندکی به عقب افتاد. چرخش تاکتیکی عناصری چون محمد یزدی و احمدخاتمی که ازسرسخت ترین عناصرطیف افراطی به شمارمی روند- که درپی توافق پشت پرده وبه توصیه خامنه ای صورت گرفت-موجب گردید تااین سیاست تصفیه حساب اندکی به عقب بیفتد،بااین قصد که درآستانه برگزاری 22 بهمن صفوف جنبش دچارتشتت و تجزیه وانعفعال شود.فشاربه رفسنجانی نیز باهدف حذف او ازریاست مجلس خبرگان وسپس تشخیص مصلحت بخشی ازهمان سیاست فرودمشت آهنین برای یکدست کردن ساختارقدرت بود که باواکنش رفسنجانی مبنی بر شنیدن بوی توطئه وتهدید به افشاء آن دچارهمین مصلحت اندیشی ها شد. سخنان ابراهیم رئیسی معاون رئیس قوه قضائیه بخوبی ارزیابی ونقشه وتاکتیک سردمداران واتاق فکرآنها را بیان می کند:مطابق این اززیابی ونقشه عمل ، برنامه رژیم برای سرکوب جنبش درسه گام فرموله شده است:گام نخست برخورد قاطع وتابه آخربافتنه است. بزعم آنها درفضای آغشته ازفتنه قبل ازهراقدامی نخست باید غبار آن را فرو خواباند.واین یعنی مواجهه وسرکوب قاطع آن ( سالهای 60 الگوی خوبی برای آنان است). گام دوم "تبیین" است. ایجاد بصیرت وآگاه کردن مردم ازعمق توطئه، مهمترین وظیفه این مرحله است.ازنظرآنها مردم عوام الناسی هستند که تحت تأثیر بیگانان کوک و هوائی شده اند وباید حالشان را سرجایشان آورد.وگام سوم "ترمیم" است. مطابق این گام نظام باید درمرحله آخر به ترمیم پیکرزخم خورده و بازسازی ساختاربهم ریخته خود به پردازد و بایدریشه های بروزاین نوع فتنه ها و آسیب پذیری ها رابه خشکاند. بنابراین فازترمیم جزبازسازی ساختارها واعاده اعتبارازدست رفته وآب بندی حکومت وخانه تکانی کردن برای تصفیه مرددین،کنترل عرصه های گوناگون اجتماعی وفرهنگی برای مسدودکردن راه های نفوذی دشمن ودریک کلام سرکوب بیشترنیست. براساس ارزیابی آنها دشمنان ومردم ازطریق اسب تروای خودی های خائن وارد قلعه شده وآشوبی به پاکرده اند. پس ازپاکسازی قلعه "تبیین" وارشاد مردمان ازراه بدرشده،باید راه های نفوذی دشمنان را مسدود ساخت. البته درکناراین تاکتیک تلاش می شود که درعرصه سیاست خارجی و به خصوص هسته ای نیزمانورهائی را برای کاستن ازفشاربین المللی صورت دهند. همانطورکه مشهوداست دراین سیاست سرکوب حرف اول را می زند.چراکه بزعم آنها هرراهی جزاین به فروپاشی نظام منجرخواهد شد. دراین استراتژی هم چنان دوخطای اصلی وراهبردی که بحران را به نقطه کنونی رسانده ومنشأ اشتباه محاسبات این حضرات محسوب می شود،هم چنان جان سختی می کند:خطای اول دست کم گرفتن نارضایتی مردم و خلاقیت آنها دربهم زدن همه پیش فرض ها وپیش بینی هاست،وخطای دوم نادیده گرفتن الزامات وپی آمدهای ناشی ازبی مرزشدن جهان وبهم ریختن معادلات مربوط به قلمرواقتدار دولت-ملتهاست. آنچه که به حناح حاکم برمی گردد روشن است که آنها دارند با آخرین برگ بقاء خود،اهرم سرکوب زنگ زده یا درحال زنگ زدن را ، بازی می کنند. کُر کُری خواندن وبگیروبه بندهای آنها بیش ازآنکه تجلی قدرت واقعی اشان باشد،بیش ازآن تظاهربه قدرت نداشته ودرحال افولشان است.قدرتی که هم چون چرم ساغری درحال خشکیدن وچروکیدن وکوچک شدن است. درواقع آنان دارند ازمایه و تتمه قدرت خویش برداشت می کنند. قدرتی که بازتولید آن دچاردشواری های عظیم شده است. رؤیای دوم،رؤیای نیروها وهواداران ولایت مشروطه است که درپی حضورگسترده وساختارشکن مردم بخصوص درتظاهرات عاشورا ازیکسو و فشارجناح حاکم ازسوی دیگر،تلاش های زیادی را برای اعمال رهبری وکنترل شعارها ومطالبات مردم صورت داده اند. اینان تلاش دارند که جنبش را زیرهژمونی خود گرفته ودرچهارچوب قانون اساسی وبه عنوان نیروی فشاربرای چانه زنی دربالا بکارگیرند. برای آنها شعارمرگ براصل ولایت فقیه وجمهوری باپسوندغیراسلامی وسکولار.... پذیرفتنی نیست. بااین همه جناح حاکم هنوزاین گام ها را کافی ونشانه توبه واقعی- تسلیم شدن کامل وتؤام باخلوص نیت! - نمی داند وهیچ نشانه ای ازاینکه حاضرشده بود سهم ولوکوچکی ازکیک قدرت را با رقیب خود تقسیم کند ازخود نشان نداده است. بهمین دلیل هم چنان به خط و نشان کشیدن وتهدید ودستگیری آن ها ادامه می د هد. درواقع جناح حاکم عقب نشینی وبرسمیت شناختن تلویحی دولت احمدی نژاد و اعلام آمادگی برای مذاکره را ازسوی رقیب به حساب سست و ضعیف شدن گذاشته است. وباین ترتیب این جناح هم چوب را خورده است وهم پیازرا.هم فشارتشدید شونده ازبالا وهم فشارازپائین را.ازاین رو تا زمان برسمیت شاخته شدن طرف چانه زنی برای تقسیم قدرت، ناچاراست به نحو کج دار ومریز به مقاومت خود ولو افتان وخیزان ادامه دهد. وگرنه شمشیرآخته وآویخته برفرازسر با سرعت وشدت بیشتری فرود خواهد آمد. دراین شرایط تاکتیک مشروطه طلبان برای 22 بهمن حضورگسترده،بارنگ ونشانه های کمترپرسروصدا وتحریک آمیزوباشعارهای کنترل شده می باشد. تمامی محتوای پیام های موسوی وکروبی و ....ناظربرهمین مساله است وحامل مرزبندی با ساختارشکنان ضمن انتقادبه حاکمیت برای یکه تازی وانحصارقدرت. بااینهمه تا همین جا آنها با دادن فراخوان رسمی به مردم برای حضور گسترده درمراسم 22بهمن،نقش خویش را دربسیج هرچه گسترده وگشودن چتردفاعی بازی کرده اندوآنچه که به محتوا و به دینامیسم شعارها و مطالبات واقعی جنبش مربوط می شود،همانطورکه فرایند 8 ماهه نشان داده است، آنها ازآبشخور دیگری نشأت می گیرند:ازانباشت مطالبات مردم وتجربه واقعی اشان و از31 سال رنج ومرارت و دونسل سوخته وتباه شده، وشناخت لازم ازماهیت تبه کارانه نظام،از8 ماه مبارزه وزندان وشکنجه وتجاوز وتیراندازی وپرتاب ازبلندی و نوازش باتوم وپرتاب گازاشک آوروجنگ وگریزهای بی شمار .... واما رؤیای سوم،رویائی است که خود، کابوس دیگران است.جنبش اعتراضی که که توده گسترده جوانان نیروی محرکه اصلی آن را تشکیل می دهند، نشانه گرفتن کمترازاصل ولایت فقیه را برنمی تابند.نگاهشان روبه جلوست و هرقدم به عقب را درحکم خودکشی می دانند. اگررژیم نتوانسته است علیرغم آنکه با بزرگترین بحران موجودیت خویش درطی 31 سال حیات خود مواجه شده، اعدام های پرشمار دهه 60 وکشتارسال 67 را مجددا برپاکند، اساسا بدلیل همین ترس ازجوانان ومردم به جان آمده است. آنها باتجربه ای که درطی 8 ماه مبارزه بدست آورده اند دریافته ند که جنبش اگربخواهد درجابزند وفراترنرود، ضدانقلابی که هم چون مارزخم خورده بخود می پیچد، فرصتی برای تجدید قواپیدا کند، دراولین فرصت دست به تعرض گسترده ای خواهد زد. آنها هم چنین می دانندکه اصلاح طلبانِ ولایت مشروطه خواه و متزلزل را نیزتنها ازطریق پیشروی مستقل خود وتشدید فشاربه آنها برای دست برداشتن ازسازش ومعامله می توانند،ولو افتان ولرزان، هم چنان درصفوف مقاومت نگهدارند. هم چنانکه با چنین قدرت نمائی است که می توانند بر بی اعتباری رژیم درصحنه جهانی ییافزایند ومانع ازکنارآمدن وسازش قدرت های جهانی با رژیم حاکم گردند.بهمین دلیل است که درمیان آکتورهای سه گانه بازی این آکتورسوم است که تعیین کننده است. و22 بهمن گرچه درتحلیل نهائی تنها یک نقطه ازمنحنی صعودی مبارزه مردم است ومعادل بودونبود آن نیست،اما بسته به آنکه تاچه حد بتواند حضورگسترده ومستقلانه خود را به نمایش بگذارد می تواند به نقطه عطفی تازه درسیراین مبارزه تبدیل شود. درنگی بردوحرکت درآستانه 22 بهمن درب باستیل ایران در22 بهمن گشوده باد! باوجود توسل رژیم به جنایت تازه و اعدام دوتن به اتهام شرکت درتظاهرات عاشورا،وتوسل به انواع فشارها واقدام ها برای ایجاد رعب،درنگ بردوفرازازحرکت اعتراضی پرمعنای صورت گرفته، نشان ازآن داردکه حربه رژیم کارسازنیست:نخست حرکت مهم وادامه دار اعتراضات خانواده ها وتجمع وسیع آنها دربرابراوین دراین شبها و صحنه های پرشکوه آزادسازی شماری ازدستگیرشدگان است.شعارآزادی زندانیان سیاسی و نواخته شدن چنین قطعه ای ازسنفونی مقاومت درساعت 8 شب دراین روزها، گوشه ای رها شده ازآن پتانسیل عظیم مردمی را به نمایش می گذارد.همانطورکه تجربه انقلاب بهمن نشان داده است تمرکزروی زندانیان سیاسی ووادارساختن آزادی بی قید وشرط همه آنها،می تواند یکی ازعلائم بالینی ومهم شروع رستاخیز مردمی باشد.آری زمین درآستانه بهارنفس می کشد!شروع عقب نشینی رژیم های مستبد عموما درهمین حوزه صورت می گیرد.اکنون هزاران زندانی اسیرچنگال خونین رژیمی هستند که هرلحظه چنگ ودندان نشان می دهد. کانونی شدن مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی 31 سال پس ازانقلاب شکست خورده بهمن 57،یاد آورنغمه پرندگان به مناسبت رؤیت طلیعه بهاردراوج خزان است. باشد که آزادی همه زندانیان یکی ازدستاوردهای 22 بهمن باشد و درب باستیل ایران گشوده باد! دومین حرکت مهم، واکنش های اعتراضی و گسترده همه مدافعان آزادی ودمکراسی ومخالفین استبداد درخارج کشور به ددمنشی های بی پایان رژیم است و بطوراخص علیه جنایت اعدام زندانیان سیاسی. اعتراضاتی که دراشکال گوناگون و ازجمله دربرابرسفارتخانه وکنسول ها و. .. صورت می گیرد، می تواند و باید درهرنفطه جهان که ممکن باشد، به موازات مبارزات داخل کشورگسترش یابد.باید دامنه این اعتراضات داخل وخارج، چنان گسترده شود که رژیم تبه کاربداندکه هریک نفرمحکوم به اعدام به معنی قتل وجنایت علیه عزیزترین فرزندان مردم ایران است و خشم بی پایان آنها و حامیان جهانی جنبش درهمه نقاط جهان را بدنبال خود خواهد داشت.باید زمین را زیرپای جنایتکاران وقاتلین داغ کرد. پرداخت بهای چنین جنایتی درآغازسده قرن 21 باید آنقدر سنگین بشود که جرئت دست به ماشه بردن را ازاین گرگان هاربه ستاند. 2010-02-05- تقی روزبه
واگذاري پترو ايران قطعي شد
۱۷ نهمن
جام جم در گزارشي نوشت: در حالي كه برخي كارشناسان مالي و نفتي، شركتهايي همچون پترو ايران و پترو پارس را در اولويتهاي آخر واگذاري به بخش خصوصي ميدانستند، آخرين اطلاعات حاكي از قطعي شدن واگذاري پترو ايران است و اقدامات نهايي براي واگذاري اين شركت در هفته جاري انجام ميشود. به گزارش مهر، پترو ايران در كنار پترو پارس در دولت اصلاحات با هدف ايجاد شركتهاي قدرتمند ايراني پيمانكاري در حوزههاي بالادستي نفت و گاز تاسيس شد و طي چند سال اخير پروژههاي مهمي را اجرا كرد، اما در جريان واگذاري شركتهاي نفتي قرعه به نام اين شركت نسبتا تازه تاسيس افتاد و در مزايدهاي كه فقط يك شركتكننده در آن حضور داشت، به قيمت 110 ميليارد تومان به شركت دانا انرژي واگذار شد. در همان زمان بسياري از كارشناسان، اين بها را صددرصد غيرواقعي و كمتر از بهاي حقيقي شركت عنوان كردند و برخي از آنان خواستار تعريف معيارهاي دقيقتري براي قيمتگذاري شركتهايي اينچنيني كه مسووليت اجراي چند ميليارد دلار پروژه را به عهده دارند شدند. اين مسائل و اعتراضات در نامهاي از سوي وزير وقت نفت به رئيسجمهور منعكس و سرانجام موجب شد، دكتر احمدينژاد در دستوري، واگذاري پترو ايران را تا تعيين تكليف پروژهها و طرحهاي آن متوقف سازد. متعاقب اين دستور، موضوع از سوي معاونت اجرايي رياست جمهوري در دست بررسي قرار گرفت. اول واگذاري بعد اولويتبندي! با اينكه واگذاري پترو ايران به عنوان يكي از نخستين شركتهاي نفتي در آذر 87 انجام گرفت، كميسيون موضوع اصل 138 قانون اساسي دولت در 17 مرداد ماه امسال ضوابطي را براي اولويتبندي شركتهاي قابل واگذاري به تصويب رساند و در آن 6 معيار شامل اندازه بنگاه، فناوري روز، وضعيت مالي، روابط صنعتي، ميزان حساسيت مصرفكننده و روابط مالي با دولت را به همين منظور تعيين كرد كه بر اساس اين معيارها شركتهايي همچون پتروايران در اولويتهاي آخر واگذاري قرار ميگرفتند. يك كارشناس مسائل مالي در همين زمينه به مهر گفت: اين از عجايب روزگار است كه ابتدا شركت واگذار ميشود و چند ماه پس از آن معيارهاي واگذاري را مشخص ميكنند و تازه در اين معيارها مشخص ميشود كه شركت واگذار شده، جزو اولويتهاي آخر واگذاري به بخش خصوصي بوده است. وي افزود: اگر نگاهي به ماهيت و اهداف اصلي تاسيس شركت، نظير رقابت با شركتهاي بينالمللي نفتي و بازوي اجرايي شركت ملي نفت در اجراي قراردادهاي مهم بيندازيم، متوجه ميشويم كه واگذاري شركتهايي همچون پتروايران در شرايط فعلي به هيچ عنوان جزو اولويتها نيست.اين كارشناس اقتصادي تصريح كرد: زماني كه اين اهداف تعيين شده بود، حضور شركتهاي خارجي در ايران براحتي امكانپذير بود، اما امروز كه با كارشكنيهاي پيدرپي قدرتهاي بزرگ بويژه آمريكا در صنايع نفتي كشورمان و ممانعت از حضور شركتهاي بزرگ در طرحهاي نفت و گاز كشور مواجه هستيم، بايد با حساسيت بيشتري نسبت به سرمايههاي نفتي كشورمان تصميم بگيريم. افزايش قيمت پايه سهام شركت اين گزارش همچنين حاكي است، پس از ارزيابي و تصويب قيمت سهام پتروايران، اين شركت 3 قرارداد ديگر از جمله احداث خط لوله سيري عسلويه و توسعه ميدان نفتي فروزان را منعقد كرده كه اين مساله قيمت پايه سهام آن را متاثر كرده است. به عبارت ديگر، حتي با صرف نظر از مساله اولويتبندي در واگذاري ها، هم اكنون قيمت سهام اين شركت بسيار بالاتر از ارزيابي اوليه بوده و بديهي است چنانچه شركت با قيمت قبلي واگذار شود، بخش مهمي از حقوق دولت و مردم پايمال خواهد شد. علي كاردر، رئيس ستاد اجراي اصل 44 شركت نفت چندي پيش گفته بود، وزارت نفت نظر خود را در خصوص كارشناسانه نبودن قيمت پتروايران پس گرفته و از نظر ما واگذاري اين شركت بلامانع است و ما اين مساله را به سازمان خصوصيسازي هم اعلام كردهايم اما كاردر مشخص نكرده به چه دليل اين وزارتخانه نظر خود را درباره قيمت پتروايران پس گرفته است. جايگاه شوراي رقابت در اين مناقشات در اين ميان، شوراي رقابت به عنوان نهادي برخاسته از قانون اجراي سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي ميتواند نقش مهمي درحل و فصل مناقشاتي از اين دست ايفا كند. شوراي رقابت آنگونه كه از نامش پيداست، با هدف جلوگيري از انحصار و توسعه و تسهيل رقابت تشكيل شده و به نظر ميرسد واگذاري پتروايران يكي از مواردي است كه ميتواند در دستور كار اين شورا قرار بگيرد چرا كه در اين واگذاري انحصار بخش دولتي به طور كامل به بخش خصوصي منتقل شده است.
فاضلاب بیش از 20 کارخانه صنعتی بزرگ به کارون می ریزد
17 بهمن- خبرآن لاین-
آب رودخانه کارون به شدت آلوده به پسابهای شیمایی و صنعتی و فاضلاب انسانی است و بحرانی جدی در برابر مردم و مسئولان کشور محسوب می شود. به گزارش فارس: دکتر احمد سواری، متخصص محیط زیست، با اشاره به پیشینه رودخانه کارون در اهواز گفت:" این رودخانه یکی از تمیزترین رودخانه های جهان محسوب می شد و جاذبه ای ویژه برای شهر گرمسیری اهواز بود اما امروز به دلیل سوء مدیریت در کنترل فاضلاب شهری و صنعتی و کشاورزی به فاضلابخانه ای کثیف تبدیل شده است." این اظهارات در حالی بیان می شود که محمد جواد محمدی زاده رئیس سازمان محیط زیست در اهواز با اشاره به موضوع آلایندگی رودخانه کارون گفت:" به هیچ وجه حق اتلاف کارون را نداریم. جلوگیری از آلودگی کارون برای ما ارزشمند است و به زودی دیگر فاضلابی به کارون ریخته نخواهد شد." مدیر گروه دفتر بیولوژی دانشگاه علوم و فنون با ابراز نگرانی از کمبود آب و لاغر شدن رودخانه به دلیل لایروبی نشدن این رودخانه هشدار داد و افزود:" کارونی که هیچ گاه مهار شدنی نبود امروز به فاجعه ای زیست محیطی بدل شده است که کل خوزستان را تهدید می کند و نیاز شدید به لایروبی دارد." این استاد دانشگاه اضافه کرد:" سد سازی های عظیم روی رودخانه های ورودی کارون، هدایت فاضلاب شهرهای حاشیه ای به بستر رودخانه، افزایش جمعیت از یک میلیون نفر به چهار میلیون نفر در عرض بیست سال در خوزستان و مهمتر از همه بی توجهی به این رودخانه مهم و اثر گذار بر حیات طبیعی و انسانی خوزستان تاثیر گذاشته و باعث ایجاد این فاجعه زیست محیطی شده است." کارشناس و متخصص محیط زیست در جنوب ایران تاکید کرد:" افزایش 20 درصدی پساب های صنعتی و کشاورزی در بستر رودخانه کارون و بروز خشکسالی و فقدان مدیریت منابع آبی باعث نابودی کارون شده است و الان تنها 4 صنعت داری فاضلاب در خوزستان وجود دارد که تصفیه خانه دارد که این مساله هم به سالهای دور بر می گردد و معلوم نیست الان در چه وضعی هستند و در حال حاضر هیچ کدام از صنایع به تصفیه خانه اهمیتی نمی دهند." با این حال بسیاری از کارشناسان معتقدند:" آب رودخانه کارون به شدت آلوده به پسابهای شیمایی و صنعتی و فاضلاب انسانی است و بحرانی جدی در برابر مردم و مسئولان کشور محسوب می شود چرا که این رودخانه یکی از منابع اصلی آب شرب خوزستان است."