۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت:« آنها که گفتند نه»

کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت:« آنها که گفتند نه»


نیما سروستانی، مستندساز ساکن سوئد، که با فیلم هایی چون "بی برقع در بند" و "قیمت من پنجاه گوسفند بود" در جشنواره های مختلف جهانی شرکت کرده و جوایزی نصیب برده، با فیلم تازه ای در جشنواره فیلم های مستند ایدفا در هلند شرکت کرده است: «آنها که گفتند نه».
این فیلم مستند حاصل سال ها تحقیق و تصویر برداری درباره واقعه کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و به ویژه در سال 1367 است.
با نیما سروستانی درباره این فیلم گفت و گو کرده ام.
اساساً درباره کشتار سال 67 زیاد حرف نزده نشده و فیلم و گزارش زیادی وجود ندارد. فکر می کنید چرا؟
فکر می کنم کشتار دهه شصت بخاطر وجود اختناق در ایران مخفی ماند و در عین حال وسایل ارتباط جمعی ای که امروز وجود دارد، آن موقع وجود نداشت، برای همین آنها موفق شدند این کشتارها را تا حدی مخفی نگه دارند. البته در سال های اول انقلاب با کمال میل می خواستند که اخبار این کشتارها برای ایجاد رعب و وحشت منتشر شود. اما آن زمان هم شرایطی نبود که کسی بتواند گزارشی بنویسد یا فیلمی بسازد. ولی بعد از اعدام های سال 67 کم کم خبرش بیرون آمد اما نه به طور گسترده. می دانید که فتوای خمینی برای کشتار زندانیان مخفیانه صادر شد و فتوایی نبود که اعلام شود. حتی خود زندانیان  سیاسی و خانواده های آنان هم وسعت آن را نمی دانستند. در ایران تا به امروز حرف زدن و گزارش تهیه کردن درباره این موضوع ممنوع است. اولین بار آیت الله منتظری در کتاب خاطرات اش در این باره حرف زد و آن موقع بود که ما متوجه شدیم وسعت قتل عام چقدر بوده.
چه شد که شما تصمیم گرفتید در این باره فیلمی بسازید؟
من ابتدا تصمیم داشتم که فیلمی درباره اعدام برادر کوچک ام بسازم. موقعیتی پیش آمد که سال 2000 به ایران بروم. با خواندن خاطرات آیت الله منتظری و تحقیقات خودم، تصمیم گرفتم که فیلم تنها درباره برادرم نباشد، بلکه بپردازم به قتل عامی که صورت گرفته. با آیت الله منتظری ملاقات کردم و ایشان اطلاعاتی در این مورد دراختیارم گذاشت. همه این سال ها به دنبال ساخت فیلمی بودم که درخور طرح این مساله باشد. الان که فیلم را نگاه می کنم فکر می کنم موفق بوده تا گوشه ای از این جنایت را به نمایش بگذارد.
همان طور که اشاره کردید از مدت ها قبل قصد داشتید فیلمی در این مورد بسازید، اما در فیلم متمرکز شدید روی دادگاهی که رسمی نیست و با هدف جلب کردن توجه افکار عمومی به این موضوع برگزار شد. چرا نخواستید که از این دادگاه فراتر بروید؟ حتماً آدم های دیگری هم هستند که اطلاعاتی درباره آن دوران دارند اما در این دادگاه شرکت نکرده اند...
طبیعتاً هزاران نفر داریم که درباره کشتارهای دهه شصت در جریان بوده اند و به هر دلیلی جان سالم به در برده اند. ولی این طور نبود که فقط روی دادگاه متمرکز بشوم. طی سیزده چهارده سال گذشته مرتب در حال فیلم گرفتن و تحقیق بودم. در ایران- با وجود خطراتی که داشت- بارها تصویربرداری کردم. در ایران با خیلی ها که از دوران سیاه دهه شصت لطمه دیده اند مصاحبه کرده ام. شخصیتی بوده که شش ماه دنبال کرده ام. خیلی از خانواده ها را در ایران دنبال کردم و برای این موضوع به سیزده چهارده کشور مختلف سفر کردم. نکته این بود که مجموع این ماده خام من را راضی نمی کرد. تا حدود هفت سال پیش این بحث پیش آمد که خود ما یعنی خانواده ها دادگاه به راه بیندازند. یعنی حالا که دنیا ترجیح داده بخاطر روابط اقتصادی با ایران - یا هر چیز دیگری که هست  از این مساله چشم بپوشد، ما خودمان دادگاه تشکیل بدهیم. از اول قرار داشتیم که خط سیاسی ای دنبال نشود و همه بیایند و شهادت بدهند. این به من انگیزه داد تا منتظر بمانم. نزدیک صد و بیست شاهد در این دادگاه حاضر شدند که ما همه را ضبط کردیم و برای تدوین گرمان هم زیرنویس انگلیسی گذاشتیم چون زبان فارسی نمی دانست. به هر حال ماده خام بسیار زیادی داشتیم اما وقتی پشت میز تدوین یک مستند می نشینی باید تصمیم بگیری که چه خط داستانی را می خواهی دنبال کنی. آنجا بود که تصمیم گرفتیم بیشتر از تصاویر دادگاه استفاده کنیم.
در این خط داستان انتخابی تان، ایرج مصداقی، یکی از اشخاص دادگاه را انتخاب کردید که فیلم با او شروع و با او تمام می شود. چرا این شخصیت را انتخاب کردید؟
دورانی که درباره این کشتار تحقیق می کردم، کتاب های خاطرات زیادی را در این باره خواندم. آن موقع به کتاب های ایرج مصداقی در این باره برخوردم. ده دوازده سال پیش با او در این باره گفت و گو کردم و مدتی هم دنبالش کردم. انتخابم به دلیل مستندات او بود، جمع آوری اسامی و عکس ها و کشیدن نقشه زندان ها و کارهایی از این دست که انجام داده بود. من کسان دیگری را هم تا پنج شش ماه دنبال کردم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که هم شناختم از مصداقی در این ده دوازده سال بیشتر شده و هم تحقیقات او کاملتر از بقیه است و فقط خاطرات ننوشته و در واقع فعال بود در این زمینه برای افشاگری.
در فیلم نماهایی هست که شما در دادگاه ارائه کرده اید؛ نماهایی از قبرستان خاوران، گفت و گو با یک قبرکن که در این باره حرف می زند و گفت و گو با آیت الله منتظری. این ها ماده خام شگفت انگیزی به نظر می رسند. چرا در فیلم از آنها بیشتر استفاده نکردید؟
رفتن و دیدن آیت الله منتظری نوعی خطر کردن بود. به این معنی که وقتی وارد محله اش می شدی اطلاعات و هزار جور مامور آنجا بود. ما دوربین و وسایل مان را با خود نبردیم. آنها را بعداً یکی از آشناهای آیت الله منتظری برای ما آورد داخل. از این نوع تاکیتک ها استفاده کردیم که توانستیم این نماها را بگیریم. یا در خاوران تحقیق کردیم و فهمیدیم که بیشتر از شش تا هفت دقیقه نمی توانیم آنجا باشیم چون احتمالاً مامورانی داشتند که به آنها اطلاع می داد که کسی با دوربین در خاوران است. خیلی فشرده و مشخص تصمیم گرفتیم که چه می خواهیم در آنجا تصویر برداری کنیم و چند دقیقه وقت داریم تا دستگیر نشویم. برای من خیلی مهم بود که یک قبرکنی پیدا کنم که خودش آن موقع قبر کنده باشد و شهادت بدهد. پیدا کردن چنین شخصیتی خیلی کار مشکلی بود، اما بالاخره قبرکنی را پیدا کردم که در فیلم می بینید و حاضر شد شهادت بدهد. البته ما از در دیگری وارد شدیم، اما دیدیم که خودش مایل است در این باره حرف بزند و ما خیلی خوشحال شدیم. این که در فیلم استفاده بیشتری نکردیم، باید بگویم که خیلی تصاویر دیگری هم از داخل ایران داریم که استفاده نکردیم که همه برمی گردد به میز مونتاژ و محدودیت نود دقیقه ای و انتخاب از میان بیشتر از چهارصد و هفتاد ساعت ماده خام. کار تدوین خیلی سنگین بود و یک سال طول کشید.
در فیلم قسمتی هست که به توکیو پرواز می کنید تا به سمیناری بروید که قرار است پورمحمدی که به عنوان یکی از عاملین این جنایت ها معرفی اش می کنید، در آن شرکت کند. درباره این داستان غریب توضیح دهید و این که اگر او می آمد چه اتفاقی می افتاد؟
ماجرای توکیو از چهار سال قبل تر شروع شده بود. به من اطلاع دادند که پورمحمدی می خواهد برود به قرقیزستان برای یک سخنرانی . متاسفانه دیر خبر شدم و تنها یک روز قبل از سفرش به من اطلاع دادند. با همه تلاشم نتوانستم به آنجا بروم چون تنها ده ساعت فرصت داشتیم که از سوئد به آنجا برویم و نیاز به ویزا و مجوز شرکت در این سمینار هم داشتیم که در این ده ساعت غیرممکن بود. منتظر ماندم تا این که قرار بود جلسه ای در توکیو برگزار شود که آن موقع زلزله و سونامی آمد و این جلسه عقب افتاد تا این که بالاخره زمان برگزاری اش به آنجا رفیتم. دورانی بود که تحریم ها علیه شخصیت های ایرانی داشت شروع می شد. نمی دانم چرا نیامد، اما معاونش، بلندیان، به جایش آمده بود. اگر خودش را می دیدیم، نمی دانم چه اتفاقی می افتاد، اما فکر می کنم حتماً جایی گیرش می انداختیم که نتواند مقاومت کند و مجبور شود در این باره حرف بزند، همان طور که بلندیان در این باره حرف زد و در فیلم هست. البته او متوجه نشد که ما در حال فیلمبرداری هستیم، چون از فاصله دور فیلم می گرفتیم با میکروفون مخفی. طبیعتاً اگر خودش بود خیلی بهتر می شد، چون خودش جزو کمیته مرگ و نماینده وزارت اطلاعات در آنجا بود.
فیلم را تقدیم کرده اید به برادرتان رستم...
زمانی که برادرم رستم  دستگیر شد، هجده سالش بود و برادر دیگرم شانزده سال داشت. آنها به خانه ما هجوم آوردند و پدرم و دو برادرم را بردند و طبیعتاً می خواستند که ما را هم بگیرند اما ما خانه نبودیم . فردایش متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده. رستم نه تنها برای من بلکه برای تمام زندانیان سیاسی آن دوره در عادل آباد شیراز سمبل مقاومت بود و به بقیه انرژی می داد. روزی که می خواستند او را برای اعدام ببرند، با روحیه بسیار بالایی وسایلش را بین زندانیان تقسیم می کند و مرگ را انتخاب می کند، در حالی که می توانست اعدام نشود و همکاری کند. همکاری به این معنی که فقط اسم چند نفر را بگوید. اما همین که نه گفت به حکومت، این آنقدر ارزش داشت که فیلم را تقدیم کنم به او. البته نه تنها به او بلکه فیلم همین طور تقدیم شده به هزاران نوجوان و جوانی که در دهه شصت توسط این حکومت قتل عام شدند.  


منبع: ایران وایر

هزاران میلیارد دلاری که غارت شد کجاست؟

هزاران میلیارد دلاری
که غارت شد کجاست؟


 موسوی لاری، عضو رهبری مجمع روحانیون مبارز و دومین وزیر کشور دولت خاتمی، در کنگره حزب کار اسلامی سخنان صریحی درباره مفاسد و غارت اقتصادی دوران احمدی نژاد گفته


یکی بگوید 3هزار میلیارد، 7هزار میلیارد و2 هزار و ۷۰۰ میلیون یورو کجاست؟ مگر اینها سرمایه مملکت نبوده که در طول عمر دولت هشت ساله غارت شد؟ سازمان های برنامه‌ریزی را از بین بردند و از جمله نتایج آن همین ارقام غارت کشور است.

امروز صدای علما و اندیشمندان بلندتر است یا هتاکان که با صحبت‌های غلوآمیز و توهین پایه‌های اعتقادی نسل آینده ما را سست کرده‌اند؟
شما که هشت سال منتقد دولت های نهم و دهم بودید و نسبت به برنامه‌های سیاسی اجتماعی و فرهنگی و نوع مدیریت آن زمان نقد داشتید. آیا این نقد تمام شده است؟ آیا امروز نباید گذشته رانقد کرد؟ متاسفانه در جامعه ما برخی مسائل اصلی فرعی شده اند و مسائل فرعی به مسائل اصلی مبدل گردیده اند. در انظار جامعه٬ سوءاستفاده‌های 3 هزار میلیاردی و 7هزار میلیاردی و افرادی مانند بابک زنجانی که 2 هزار و ۷۰۰ میلیون یورو خورده که ما حتی نمی‌دانیم تعداد صفرهای این ارقام چندتاست وجود دارد. یکی بگوید 3هزار میلیارد، 7هزار میلیارد و2 هزار و ۷۰۰ میلیون یورو کجاست؟ مگر اینها سرمایه ملت نیست با این اعداد چقدر می‌توان سد، بندر و نیروگاه ساخت؟ و چقدر می توان این اعداد را در اختیار نهادهایی مانند بهزیستی قرار داد تا به کمک خانواده‌های بی‌بضاعت و در معرض خطر بپردازد.
اگر اموال به یغما رفته را از حلقوم آنان بیرون می‌کشیدیم و به نهادهای اجتماعی می‌پرداختیم٬ چقدر از مشکلات حل می‌شد؟ باید بررسی کرد و به مسئولان گفت که چرا از مفاسد هشت سال گذشته صحبت نمی‌کنند؟ مردم اینها را شنیده‌اند و اگر شما نگویید از انواع و اقسام رسانه‌های دیگر خواهند شنید. پس چرا شفاف‌سازی نمی‌کنید. در عمق جامعه این مساله درونی شده است که در مقطعی هشت ساله نهادهای برنامه‌ریزی از بین رفته و در آن زمان سوءاستفاده های کلان 3 هزار میلیاردی، 7 هزار میلیاردی و 2 هزار و 700 میلیون یورویی صورت گرفته است. حداقل فایده طرح این مسائل این است که حامیان آن مفاسد با پررویی طلبکار نمی‌شوند و نمی‌گویند که هشت سال آینده برای ماست.

16 آذر

16 آذر
16 آذر
16 آذر
16 آذر

16 آذر

16 آذر
16 آذر
16 آذر
16 آذر

وزیر اقتصاد ایران از کشف فساد ۱۲ هزار میلیارد تومانی خبر داد

وزیر اقتصاد ایران از کشف فساد ۱۲ هزار میلیارد تومانی خبر داد


حجم پرونده جدید کم‌سابقه به نظر می‌رسد
علی طیب‌نیا، وزیر اقتصاد ایران از کشف یک مورد فساد مالی، با تخلفاتی به ارزش ۱۲ هزار میلیارد تومان، خبر داده و گفته است متهمان این پرونده بازداشت شده‌اند.
وزیر اقتصاد ایران گفته است: "یک شرکت کاغذی تشکیل شده بود که با همکاری ماموران برخی دستگاه‌ها، افراد بازنشسته و بعضا شاغل در حوزه جعل سند در مالیات و برای دریافت وام از بانک فعال بود."
او گفته شرکتی دیگر از فاکتور جعلی این شرکت استفاد کرده و "داوطلبانه ۱۲۰ میلیارد تومان به سازمان مالیاتی پرداخت کرده تا کارهایش پیش برود."
محمد پاریزی معاون بانک و بیمه وزیر اقتصاد هم گفته است که این پرونده فساد به چند ماه قبل مربوط می‌شود. به گفته مقام‌های وزارت اقتصاد ایران همه وجوهی که متهمان این پرونده گرفته بودند به نظام بانکی بازگردانده شده است.
به گفته وزیر اقتصاد، پروسه زمانی فساد ۱۲ هزار میلیاردی در حدود دو سال طول کشیده است.
وزیر اقتصاد و معاون او اشاره‌ای به جزئیات پرونده و هویت متهمان نکرده‌اند.
وزیر اقتصاد ایران می گوید که متهمان این پرونده دستگیر و زندانی شده اند
پیش از این مقام‌های دولت، از جمله شخص حسن روحانی، رئیس جمهور و علی اکبر ترکان، مشاور او، گفته بودند که اخباری درباره یک پرونده بزرگ فساد منتشر خواهد شد، اما این اولین باری است که حجم این پرونده فساد ۱۲ هزار میلیارد تومان عنوان می‌شود.
در سال‌های اخیر پرونده‌هایی چون فساد مالی سه هزار میلیاردی، بیمه ایران و پرونده بابک زنجانی به میزان حدود هشت هزار میلیارد تومان خبرساز شده‌اند، اما پرونده جدید از نظر میزان پولی که در میان بوده، کم‌سابقه به نظر می‌رسد.
علی طیب‌نیا اظهار امیدواری کرده با اعمال نظام جامع مالیاتی و ساماندهی مالیات سراسر کشور به طور الکترونیکی، که به قطع رابطه رو در رو میان ماموران و مالیات‌دهندگان می‌شود، فساد در این حوزه پایین بیاید.
به گفته آقای طیب نیا، پرونده‌هایی در بخش‌های مختلف بانکی، مالیاتی و گمرکی در حال پیگیری است که این پرونده ۱۲ هزار میلیاردی یک مورد آن است.

/ ‏سخنرانی هوشنگ گلشیری در مراسم خاکسپاری محمد مختاری

روشنفکر دينی، هادی خرسندی هادی خرسندی ... بپرس از حجت الاسلام معرو

روشنفکر دينی، هادی خرسندی

هادی خرسندی
... بپرس از حجت الاسلام معروف / چو در اسکايپ خود! او را ببينی: // کدامين فلسفه را می پسندد / دکارتی يا اميرالمؤمنينی؟ // جنابش هيچ کرده اعتراضی / به دسته دسته اعدام اوينی؟ // از آن بوسه که زد بر دست آقا / چه بوئی آمدش بر طرف بينی؟ // چه روشنفکر يونيفورم پوشی‪!‬ / سلاحش نيز کوته آستينی
ويژه خبرنامه گويا‬
روشنفکر دينی
بگو در باب روشنفکر دينی
که مريخی ست ايشان يا زمينی؟

طرفدار کدامين مکتب است او
فرويدی يا که زين العابدينی؟

کدامين راه فکری را بپويد
حسينی يا بلانسبت لنينی؟

کدامين فلسفه را می پسندد
دکارتی يا اميرالمؤمنينی؟

چه گويد بابت آغاز انسان
کليسا مسجدی يا داروينی؟

بپرس از حجت الاسلام معروف
چو در اسکايپ خود! او را ببينی:

اگر پايش بيفتد، صيغه ها را
تکاتک می پسندد يا دوجينی؟

نويسد بهر زن ها حکم اعدام
به جرم نقشه سقط جنينی؟

جنابش هيچ کرده اعتراضی
به دسته دسته اعدام اوينی؟

از آن بوسه که زد بر دست آقا
چه بوئی آمدش بر طرف بينی؟

شترمرغ است ايشان يا که آدم،
و يا درمانده در آنی و اينی؟

مسلمان است از روی صداقت
و يا از مؤمنان ويترينی؟

بگوئيدش تفکر با تدين
ندارد مرد مؤمن همنشينی

برايت فکر کرده دين ات از پيش
نهاده روی ميز و توی سينی

در آنچه مرجع تقليد گويد
نه شک جايز بود نه بازبينی

تعبّد حکم دين بوده ست و بايد
که تو باشی مطيعش با متينی

تو روشنفکر باشی؟ واقعاَ که!
عجب ساده ست عنوان آفرينی

چه روشنفکر يونيفورم پوشی‪!‬
سلاحش نيز کوته آستينی

هم از توبره، هم از آخور؟ نه جانم
مشخص کن، يساری يا يمينی؟

و بعد از آن بخور تا ميتوانی
شله زرد لذيذ اربعينی

«تدارکچی» خودت را خوانده بودی
خوشم آمد از اين سرراست بينی

به حق خويش قانع باش و، راحت
بکن از خرمن دين خوشه چينی

ولی با ملت ايران، دو دوزه
هر آنکس کرد بازی، شد رفوزه

—‫———————‬
فيسبوک آزاد (پيج) هادی خرسندی:
https://www.facebook.com/pages/Hadi-Khorsandi/247819131902635?fref=ts

وزیر اطلاعات ایران: برخی مخالفان جمهوری اسلامی در خارج به تیر غیب گرفتار شدند

وزیر اطلاعات ایران: برخی مخالفان جمهوری اسلامی در خارج به تیر غیب گرفتار شدند

141205124106_alavi_640x360_tasnim.jpg
بی بی سی - محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، با اشاره به برخی اقدامات ماموران این وزارتخانه در خارج از کشور، گفته است برخی چهره‌های مخالف مسلح جمهوری اسلامی "هدف تیر غیب قرار گرفتند."
آقای علوی از جمله گفته است: "چند ماه پیش عبدالرئوف ریگی از عناصر نظامی جیش العدل و برادر زاده وی در پاکستان هدف تیر غیب قرار گرفتند، فردی به نام شیخ ندیم هم که همراه برادرش پانزده شیعه پاکستانی و دو مهندس ایرانی را کشته بودند، هدف تیر غیب قرار گرفتند."
وزیر اطلاعات ایران این سخنان را در مراسمی با عنوان "مراسم رونمایی از طرح جامع مسکن حوزه‌های علمیه"بیان کرده است. این بخش از حرف‌های او توسط واحد مرکزی خبر و خبرگزاری قوه قضاییه پوشش داد شد. البته بعدتر واحد مرکزی خبر این خبر را حذف کرد.
عبدالرئوف ریگی، رهبر گروه جیش‌النصر (منشعب از جیش‌العدل)، که آقای علوی به او اشاره کرده، شهریور امسال در پاکستان کشته شد.
در آن مقطع ایرنا نوشت که او در اختلافی داخلی با دیگر گروه شبه نظامی بلوچ (جیش العدل) کشته شده است. اما منابع خبری عربی به نقل از منابعی نزدیک به جیش‌النصر گزارش کردند رهبر این گروه به دست نیروهای ایران و در شهر کویته پاکستان "ترور" شد.
محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، به جز عبدالرئوف ریگی به افراد دیگری نیز اشاره کرده که به گفته او "هدف تیر غیب قرار گرفته‌اند."
او از جمله گفته است: "فردی هم که بیست سال پیش رئیس اطلاعات سیرجان را برای نشان دادن بارانداز قاچاقچیان به کوه برده و در لحظه‌ای غفلت از ارتفاع پرت کرده و کشته و به کراچی فرار کرده بود، شناسایی و قصاص شد."
"فردی به نام محمد بزرگ‌زاده که طی سال‌های ۸۷/۸۸ پانزده نفر از ماموران انتظامی را شهید [کرد] و به تانزانیا گریخته و با رونق اقتصادی‌اش در این کشور به گروه جیش العدل کمک مالی می‌کرد نیز هدف تیر غیب قرار گرفت."
"پنج نفر از گروه جیش العدل هم که قصد داشتند در سفر رئیس جمهور به سیستان و بلوچستان، اسکله چابهار را منفجر کنند، شناسایی و دستگیر شدند."
وزارت اطلاعات ایران متهم است که در قتل شماری از چهره‌های مخالف جمهوری اسلامی دست داشته است. قتل شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر پیش از انقلاب ۱۳۵۷، قتل عبدالرحمان قاسملو، رهبر حزب دموکرات کردستان ایران و واقعه میکونوس به وزارت اطلاعات نسبت داده شده، هرچند وزارت اطلاعات دست داشتن در آنها را رد می‌کند.

همچنین حکومت ایران به بمبگذاری در مرکز یهودیان در آرژانتین متهم است. نام شماری از چهره‌های عالی حکومت ایران، از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی، علی فلاحیان و محسن رضایی در پرونده‌های مرتبط به عنوان متهم مطرح شده است.

خبرنگار گروگان در یمن در جریان عملیات نجات کشته شد

خبرنگار گروگان در یمن در جریان عملیات نجات کشته شد


لوک سامرز در سال ۲۰۱۳ در صنعا، پایتخت یمن توسط نیروهای القاعده گروگان گرفته شد
گفته شده در جریان حمله نیروهای آمریکایی و نیروهای ویژه یمنی به محل نگهداری لوک سامرز، گروگان آمریکایی و پی یر کورکی، امدادگر آفریقای جنوبی در جنوب یمن، این دو گروگان کشته شدند.
چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا گفته است که هر دو این گروگان ها توسط پیکارجویان القاعده و در جریان این عملیات کشته شدند.
به گفته آقای هیگل این عملیات به این دلیل که تصور می شد آقای سامرز در معرض خطر فوری کشته شدن قرار دارد، صورت گرفت.
گزارش ها حاکی است انتظار می رفت آقای کورکی، امدادگر آفریقای جنوبی روز یکشنبه آزاد شود.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا کشته شدن خبرنگار آمریکایی را محکوم کرده و آن را قتلی وحشیانه خوانده است.
پیشتر گزارش ها از انجام عملیات نظامی مشترک جدیدی با حضور نیروهای آمریکایی و یمنی برای آزادی آقای سامرز حکایت داشت.
آقای سامرز در سال ۲۰۱۳ در صنعا، پایتخت یمن توسط نیروهای القاعده گروگان گرفته شد.
آقای سامرز، ۳۳ ساله، برای خبرگزاری‌های محلی کار می‌کرد و گزارش‌ها و عکس‌هایش در رسانه‌های بین المللی از جمله وبسایت بی‌بی‌سی منتشر می‌شد.
وزیر دفاع یمن تایید کرده که عملیات مهمی در استان شبوا در جنوب آن کشور برای نجات این خبرنگار صورت گرفت.
به گفته مقامات یمنی ۹ پیکارجوی القاعده توسط یکی از هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در استان شبوا کشته شدند.
در اوایل هفته جاری وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) تایید کرد که عملیات قبلی برای نجات لوک سامرز با شکست مواجه شده بود.
در ویدئویی که روز چهارشنبه ( ۳نوامبر) منتشر شد یکی اعضای القاعده در شبه جزیره عربستان تهدید کرد در صورتی که خواسته های آنها برآورده نشود، لوک سامرز را خواهند کشت.
روز گذشته خانواده لوک سامرز، با انتشار ویدئویی از پیکارجویان القاعده در یمن درخواست کردند تا با نشان دادن رحم و شفقت، او را آزاد کنند.
آمریکا پیکارجویان القاعده شبه جزیره عربستان را یکی از خطرناک ترین شاخه‌های این شبکه می‌داند. این گروه در شرق یمن مستقر است و در میان ناآرامی‌های پس از سقوط علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری سابق یمن، در سال ۲۰۱۱ در این کشور فقیر قدرت بیشتری گرفته است.

به صف شدن موسوی، خاتمی، محتشمی‌پور، محمد فرهادی و... برای بوسیدن دست خمینی

با شرکت حجت‌الاسلام مسوول نگه داشتن دست خمینی!

به صف شدن علی خامنه‌ای، میرحسین موسوی، محمد خاتمی، محمد فرهادی، محمد غرضی، علی‌اکبر محتشمی‌پور و دیگر وزیران کابینه برای بوسیدن دست خمینی؛ با همکاری حجت‌الاسلام مسوول نگه داشتن دست خمینی!

روحاني شيعی عراقي « فساد در اسلام از حکومت محمد آغاز شد»


Iyad Jamal Al-Din, روحاني شيعی عراقي « فساد در اسلام از حکومت محمد آغاز شد»