۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

سه اتفاقی که جهان را تکان داد

پنج خبرنگار خارجی در گفت‌وگو با وب‌سايت راديوفردا نظر خود را در مورد سه واقعه مهم سال ۲۰۰۹ در ميان گذاشته‌اند. کوين اندرسن، از روزنامه گاردين، يگال شليفر، از کريستين ساينس مانيتور، نيکلا سابلوف، از هافينگتون پست، جولين پين، از فرانس ۲۴، و تام گراس، از نويسندگان وال استريت جورنال، همگی جنبش اعتراضی پس از انتخابات رياست جمهوری ايران را يکی از سه اتفاق مهمی ناميده‌اند که در سال جاری میلادی که به پایانش نزدیک شده‌ایم دنيا را تکان دادند.

کوين اندرسن از روزنامه گاردين:

به نظر من وقايع بسياری در سال اخير اتفاق افتاده‌اند که همگی به نوعی به‌هم‌پيوسته و از هم جدايی‌ناپذيرند. به باور من جهان تا دهه‌ها تحت تاثير اين وقايع خواهد بود:

۱- بدون شک رکود اقتصادی عظيم جهانی را می‌توان بزرگ‌ترين واقعه سال دانست؛ بدترين رکودی که در دهه‌های اخير اتفاق افتاده است. اگرچه بسياری از کشورهای بزرگ به نوعی در حال خروج از اين رکود هستند، نمی‌توان منکر شد که اين رکود همچنان بر سطح توليد [جهانی] تاثير خواهد گذاشت.

در چين و برخی ديگر از قدرت‌های اقتصادی منطقه‌ای نظير استراليا در طول دوره رکود جهانی شاهد رشد هم بوده‌ايم، اما بسياری از کشورهای اروپايی نظير يونان، اسپانيا، ايرلند و انگلیس در تمام مدت پاييز کماکان با رکود اقتصادی دست به گريبان بوده‌اند. ايالات متحده نيز، اگرچه به طور رسمی از پاييز شروع به خروج از رکود اقتصادی کرد، اما کماکان درصد بيکاری در اين کشور به‌شدت بالاست. اين رکود اقتصادی به نوعی نشان داد که فرايند فقرزدايی در کشورهای در حال توسعه به خوبی عمل نکرده است.

به نظر من از زمانی که تمام جهان خروج از رکود اقتصادی را آغاز کرد، تمامی توجه‌ها به سوی سودهای بانکداران جلب شد. من فکر می‌کنم اين جريان در سال ۲۰۱۰ خشم بيشتری را متوجه بانکدارها خواهد کرد و اين بدان دليل است که در حالی که بسياری هنوز از عدم ثبات اقتصادی رنج می‌برند، بانکدارها روز به روز سود مالی بيشتری به دست می‌آورند. امکان اين که سرعت رکود اقتصادی حتی در بسياری از کشورها مضاعف شود بسيار بالاست.

۲- ايران چه از لحاظ اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری و چه از لحاظ برنامه اتمی، کماکان در صدر اخبار قرار دارد.

۳- کنفرانس کپنهاگ و تغييرات جوی- تغيير موضع ايالات متحده در مورد تغييرات جوی از انکار به پذيرش اين واقعيت و تلاش برای همکاری، مسير گفت‌وگوهای جهانی را تغيير داد.

حتی اگر نتايج اخذ شده در کنفرانس کپنهاگ را در نظر نگيريم، تنها همين مسئله که آژانس محافظت محيطی ايالات متحده گاز دی اکسيد کربن را مضر شناخته است، مسير بسياری از وقايع را در ايالات متحده تغيير خواهد داد. پس از اين تغيير موضع، ايالات متحده ديگر به عنوان باعث و بانی تغييرات جوی مورد هجوم انتقادها قرار نخواهد گرفت. اگرچه نتايج کنفرانس کپنهاگ آن چنان قوی نيستند، همين نتايج باعث شد که اين بار خشم و نگرانی متوجه چين و تا حدی کانادا شود.

فعالان تغييرات جوی بسيار بر روی کنفرانس کپنهاگ سرمايه‌گذاری کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد که اين کنفرانس بيشتر از اين که ماحصل تلاش اين فعالان باشد، نقطه شروع يک جريان باشد.

يگال شليفر از کريستين ساينس مانيتور

۱- قطع جريان گاز صادراتی روسيه به اروپا از طريق اوکراين در ژانويه. امنيت انرژی، نياز به تنوع انرژی و همچنين مسير انتقال انرژی، به موضوعی بسيار مهم برای کشورها در سراسر جهان تبديل شده است. در حقيقت، قطع جريان انتقال گاز توسط روسيه از مسير اوکراين هشداری بر اهميت اين موضوع نه تنها برای اروپا، بلکه برای تمام کشورهای دنيا بوده است.

۲- مراسم تحليف رياست جمهوری آمريکا در ماه ژانويه انجام شد. اگرچه رئيس جمهور جديد آمريکا ممکن است انتظار طرفدارانش را برآورده نسازد، به دست گرفتن قدرت رياست جمهوری توسط باراک اباما با تغييرات مهمی در برخورد ايالات متحده به دنيا همراه بوده است.

۳- انتخاب مجدد محمود احمدی‌نژاد به رياست جمهوری ايران در ماه ژوئن: انتخاب مجدد و جنجال‌برانگيز محمود احمدی‌نژاد و ناآرامي‌های پس از انتخاب وی نشان از شکنندگی ساختار سياسی حاکم بر ايران و آمادگی حکومت در به کارگيری زور به منظور کنترل اوضاع کشور دارد. افزايش کشمکش‌های داخلی در ايران در کشورهای منطقه نتايج مهمی در سال‌های آتی به دنبال خواهد داشت.

نيکلا سابلوف از هافینگتون پست

۱- مراسم تحليف رئيس جمهور اوباما: چه بپذيريم و چه نه، گروهی معتقدند که باراک اوباما در سال اول رياست جمهوری خود هرچند آهسته، اما تغييراتی را در آمريکا و سراسر دنيا پديد آورده است.

از بحران اقتصادی جهان گرفته تا بازداشتگاه گوآنتانامو، از تغيير در قوانين خدمات درمانی گرفته تا دريافت جايزه صلح نوبل، بی‌شک باراک اوباما تاثيرات قابل توجهی داشته است. اما برای ديدن ميزان اين تاثيرات بايد منتظر ماند.

۲- انتخابات رياست جمهوری در ايران: رخدادهای پس از انتخابات رياست جمهوری اخير در ايران بحرانی‌ترين دوران برای حکومت ايران پس از انقلاب بهمن ۵۷ بوده است.

از آنجا که ميليون‌ها نفر از مردم ايران به خيابان‌ها آمدند و نسبت به تقلب در نتايج انتخابات دور دهم رياست جمهوری اعتراض کردند، جهان نه تنها شاهد شجاعت مخالفان دولت بود، بلکه درجه سانسور اخبار، سرکوب و بالاخره خشونت حکومتی را ديد که قصد در کنترل اوضاع کشور را دارد.

با توجه به فوران اعتراضات مردم به دنبال مرگ آيت‌الله منتظری ناآرامی‌ها در ايران همچنان ادامه دارد.

۳- افزايش نيروهای نظامی در افغانستان: تصميم دولت اوباما در فرستادن ۳۰ هزار نيروی نظامی ديگر به افغانستان نشان می‌دهد که اين کشور قصد ندارد اجازه دهد افغانستان به عراقی ديگر تبديل شود.

در آمريکا بحث بر سر اين مسئله به طور فزاينده رو به افزايش بوده و مخالفت افکار عمومی مردم آمريکا را به دنبال داشته است که می‌تواند برای موقعيت رئيس جمهور خطرناک باشد.

جوليان پين از فرانس ۲۴

۱- موج اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران: اين جنبش اعتراضی می‌تواند به تغيير رژيم در ايران بيانجامد و تغيير بنيادی در منطقه و جهان ايجاد کند. به عنوان روزنامه‌نگار، جنبش سبز برای من مورد بسيار جذابی برای گزارش کردن بوده است.

۲-انتخاب باراک اوباما: اگر چه اين انتخاب احتمالا تغيير اساسی در سياست خارجی آمريکا به وجود نمی‌آورد، اتفاق سمبليک مهمی بود. به عنوان خبرنگاری که مسائل آفريقا را دنبال می‌کند انتخاب اوباما پيام اميدی به آن قاره فرستاد.

۳- بحران اقتصادی: مردم به سيستم بانکی و ارتباط تنگاتنگ اقتصادهای کشورها با يکديگر پی بردند. شايد در مدت کوتاه تاثير مهمی بر سيستم مالی جهان نگذارد، ولی در بلندمدت عواقبی برای سيستم اقتصادی جهان دارد که احتمالا هم اکنون ما آن را به خوبی درک نمی‌کنيم.

تام گراس، تحليل‌گر روابط بين‌الملل و نويسنده وال استريت جورنال و نشنال ريويو:

۱- ناآرامی‌های ايران: به نظر می‌رسد اعتراضات فراگيری که پس از انتخابات توام با تقلب ايران شروع شد و کماکان نيز با همان شدت ادامه دارد، می‌تواند آغازگر جنبشی عظيم و قدرتمند باشد و به سرنگونی کل نظام جمهوری اسلامی بيانجامد.

اگر ايرانيان قادر باشند چنين تغييراتی را به وجود آورند و دولتی را سر کار بياورند که به حقوق بشر احترام بگذارد، برنامه‌های اتمی را به تعويق بياندازد و به گسترش روابط دوستانه‌اش با غرب، جهان عرب و حتی اسرائيل تمايل نشان دهد، تاثير اين تغيير از مرزهای خاورميانه هم خواهد گذشت.

۲- مراسم تحليف رياست جمهوری باراک اوباما: البته نه به دلايلی که معمولا عنوان می‌شوند (برای مثال، اين که اوباما اولين رئيس جمهور سياه‌پوست آمريکا است)، بلکه بدين خاطر که در تاريخ رياست جمهوری آمريکا، وی يکی از بی‌تجربه‌ترين روسای جمهور است، کما اين که بازتاب اين بی‌تجربگی را در سياست‌های خارجی وی مشاهده می‌کنيم.

سياست‌گذاری‌های نادرست او در مورد روسيه، اروپای شرقی، چين، چهان عرب، اسرائيل و ژاپن تنها چند نمونه است. من به آمريکايی قدرتمند که حامی دموکراسی است و بهايی به ديکتاتوری نمی‌دهد ايمان دارم، بنابراين بهتر است به تغيير روش اوباما در سال ۲۰۱۰ اميدوار باشيم.

۳- افزايش بی‌ثباتی در پاکستان. اگرچه همچنان ارتش پاکستان و نخبگان سکولار غيرروحانی شرايط را تحت کنترل دارند، با اين وجود افزايش شورش‌ها و حملات تروريستی تندروهای اسلامی حامی القاعده که سعی دارند پاکستان و زرادخانه عظيم هسته‌ای آن را تحت تسلط خود درآورند، موجبات نگرانی‌های جهانی را فراهم آورده است.

آرش البرزی
رادیو فردا

آنچه برای حکومت باقی مانده، دیروز در برابر چشم همگان قرار گرفت در تهران 12 میلیونی و از 24 میلیون رای ادعائی احمدی نژاد


حکومت نتوانست
یک میدان را هم پر کند!

جنایتی دیگر برملا شد (تصادف با اتومبیل)، کشته شدن یک زن در تظاهرات (سی ان ان)

وند حائری :دشمن را مظلوم نکنید بکشید، قتل عام کنید


فرمانده نيروى انتظامى تاييد كرد اسلحه ساچمه اى جزو سلاح هاى ضد شورش پليس است


راديو فردا : فرمانده نيروى انتظامى جمهورى اسلامى در مورد نحوه كشته شدن افراد در روز عاشورا و كشته شدن يك يا دو نفر با اسلحه ساچمه‌اى گفت: پليس هم در دفاع از خودش مجاز به استفاده از ابزارش است. وى تاييد كرد كه اسلحه‌ ساچمه ‌اى جزو سلاح‌هاى ضد شورش پليس است.
به گزارش خبرگزارى كار ايران «ايلنا» فرمانده نيروى انتظامى در مورد خبرهاى مربوط به زير گرفته شدن تعمدى مردم توسط خودروهاى نيروى انتظامى گفت:‌ اين خودرو سرقت شده و سارق اقدام به اين كار كرده است كه تحقيقات براى شناسايى اين فرد در حال انجام است.
در پاسخ به سئوال خبرنگارى كه با اشاره به تصاوير موجود در سايت‌هاى اينترنتى پرسيد چگونه است كه زير گرفته شدن افراد توسط خودروهاى دولتى انجام گرفته، احمدى ‌مقدم گفت: «هيچ تصويرى وجود ندارد و شما هم دروغ نگوييد و حق نداريد ديگر سئوال‌هاى دروغ بپرسيد».
اين درحالى است كه تصاوير اين ويديو بر شبكه هاى اجتماعى اينترنت قرار گرفته، و از شبكه هاى بين المللى خبرى نيز به دفعات پخش شده است.
اسماعيل احمدى ‌مقدم با بيان اينكه در روز عاشورا از آنچه مداراى پليس ناميد، سوء استفاده شد، اظهار كرد كه ديگر – به گفته او – با مداراى سابق برخورد نمى‌شود.
در حالى كه مقامات رسمى تعداد كشته شدگان عاشورا را در تهران ۷ نفر اعلام كرده اند، خبرگزارى رسمى دولت، ايرنا تعداد آنان را ۳۷ تن اعلام كرده است.

استقرار نیروهای سرکوبگر ولی فقیه در میادین و چهار راه های مرکزی شهر تهران


بنابه گزارش" فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" ، در پی اعلام تشیع نمادین جانباختگان راه آزادی و اعتراض به کشتار روز عاشورا در خیابانهای مرکزی شهر و بخصوص میدان انقلاب تعداد زیادی از مردم بسوی این نقاط در حال حرکت هستند و تعدادی زیادی در آنجا حضور دارند.
از ساعت 13:00 مردم تهران و بخصوص جوانان در نقاط مرکزی شهر حضور دارند و همچنین تعدادی از مردم از نقاط مختلف تهران به سوی نقاط مرکزی در حال حرکت هستند.در پی برپائی تظاهرات نمایشی توسط نیروهای امنیتی و انتظامی،بسیج و لباس شخصیها در روز گذشته و اهانت به مردم ایران توسط عوامل ولی فقیه،مردم تهران و بخصوص جوانان در اعتراض به کشتار مردم در روز عاشورا بدستور علی خامنه ای و توسط نیروهای سرکوبگر تحت امر وی و برای گرامیداشت جانباختگان راه آزادی در روز عاشورا قصد دارند که در نقاط مرکزی شهر دست به اعتراض بزنند.نیروهای سرکوبگر اجازه ایستادن به مردم نمی دهد و مردم را وادار به حرکت می کنند.مردم به تبسم به همدیگر حضور خود را اعلام می کنند.
از حوالی ساعت 12:00 نیروهای سرکوبگر ولی فقیه،نیروی انتظامی، گارد ویژه ،لباس شخصیهای و بسیجیها در میادین و چهار راه مستقر شده اند. در حال حاضر تمامی چهار راه ها از میدان آزادی بسوی میدان انقلاب نیروهای گارد موتورسوار مستقر شده اند و یا با موتورهای خود در حال مانور دادن در خیابانها هستند.عمده تجمع نیروهای سرکوبگر در میدان انقلاب است و هر خودرویی که بوق می زند نیروهای سرکوبگر بسوی او یورش می برند.

دفتر تحکیم وحدت :حاکمیت درسراشیبی سقوط است ، مبارزه تا انتها ادامه دارد


اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت :

دانشگاه سرزمینی مظلوم است، روزی به نام استبداد و روز دیگر به نام مذهب بر ان می شورند و از عنصر پرحیات اگاهی بخشی ان انتقام می گیرند.

در طول تاریخ معاصر ایران دانشگاه ساده ترین و اسان ترین مکان برای عقده گشایی ها و لشگر کشی های عیادی وابسته به استبداد بوده است.از حادثه تلخ بهمن 1340، تا 18 تیر 1378 و نیز حملات مکرر بر حریم دانشگاه در فجایع بعد از انتخابات در امسال همگی بر تراژدی مظلومیت دانشگاه صحه می گذارند.

اما خبر تلخ و دردآور حمله خصمانه به دانشجویان در مشهد و نیز بازداشت های گسترده دانشجویان در تمام نقاط كشور و نیز بازداشت روزنامه نگاران و فعالان سیاسی چه توجیهی بجز بی ثباتی و سقوط مرگ آور دستگاه قدرت را در بر دارد؟ اینکه عده ای به نام مذهب و در دفاع از قدرت حریم دانشگاه را نشانه رفته اند و با نام حسین اقدام یزیدی در کربلای ایران یعنی دانشگاه می کنند مگر به جز زدن آخرین میخ بر تابوت این استبداد است؟ این که هر که با ما نیست بر ماست منطقی بجز استبداد فرعونی یزید را تداعی می کند؟

این ها سوالاتی است که پاسخ آن را در وجدان بیدار ملتمان جستجو می کنیم، ملتی که در این روزها داغدار کشتار بی رحمانه فرزندان خود در روز عاشورای حسینی می باشد.

بازداشت خانم بهاره هدایت سخنگوی شجاع و صادق دفتر تحکیم وحدت به عنوان وجدان بیدار دانشگاه مستقل و منتقد و نیز پیش از آن بازداشت مهدی عربشاهی دبیر تشکیلات این سازمان دانشجویی داستان تازه ای در شکستن حریم قانون و انصاف نیست، عده ای در خیال خام خود بر این باورند که با کشتار و بازداشت و نیز تهدید مکرر دانشجویان می توانند مسئله عیان شده استبداد را به ورطه فراموشی تاریخ رهنمون کنند. در حالیکه عنصر اگاهی بخشی در میان میلیون ها ایرانی تکثیر شده است و مستبدان بدانند مقاومت برای آزادی تا انتها ادامه دارد، که ماجرا به پایان خود نزدیک است.

و من الله الصابرین

روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت

حرکت خودروهای سنگین زرهی به سمت تهران


(جرس): از ساعتی پیش صدها نیروی نظامی و دهها خوروی سنگین زرهی حرکت خود را از کرج به سمت تهران آغاز کرده اند.

به گزارش خبرنگار جرس، برخی از این خودروها که ویژه سرکوب تظاهرات های درون شهری است تاکنون در خیابانهای تهران مشاهده نشده بود.

همچین صدها نیروی نظامی نیز از این شهر در حال حرکت به سمت تهران هستند.

گسیل نیروهای بیشتر و تجهزیات نظامی سنگین تر به تهران را ناظران مرتبط با حوادث عاشورای تهران می دانند که در آن مردم در پاره ای از ساعات نیروهای گاردی را یا فراری دادند و یا محاصره کردند و موتورسیکلت ها و خودروهای آنها را به آتش کشیدند. نیروهای نظامی بیم آن دارند که انتشار تصاویر مربوط به این حادثه موجب روحیه گرفتن معترضین و رویارویی بیشتر آنها با یگان های نظامی سرکوبگر شود

سخنان ترابی نماینده شهر کرد در مجلس به حمایت موسوی


درگیری با بسیجیان غیر دانشجودردانشگاه آزاد شهریار


حکومت نظامی در تهران -10 دی


Thousands Protest in Iran


31 Dec حضور میلیونی جیره خواران رژیم دجال


سی سال است که گند زده‌اید

سی سال است که گند زده‌اید به باور ما سی سال است که نام خدا را به گند کشیده‌اید، سی سال است که جوانه تنفر از دین را در نسل من آب می‌دهید حال ما قرآن آتش زده‌ایم؟؟؟ از کودکی ما را با باورهای گه آلود خود خراب کرده‌اید , روزی که ما را در کودکی برای قرآن خواندن تنبیه می‌کردید قرآن را آتش زدید، روزی که من را به مسجد راه ندادید قرآن را در باور من آتش زدید، زمانی که من را از کلاس درس دینی محروم کردی قرآن را آتش زدید، یادتان هست که نسل من را بخاطر پرسش‌های ذهن‌اش تحقیر کردید، یادتان هست که ما را با چوب قرآن می‌زدید؟ یادتان هست؟ همان روز قران را در باور ما آتش زدید.... قرآن را شما در باور نسل من آتش زدید، قران را شما سوزاندید و نسل من را از دین دور کردید .... نسل من دشمنی نداشت و ندارد با قرآن نسل من دشمنی ندارد با حسین ... می‌دانی نسل من با هیچ دشمنی ندارد، نسل من تنها و تنها به دنبال سال‌های گمشده کودکی‌اش است، نسل من به دنبال دستان گرم دختر همسایه است بدون ترس ترکه و تنبیه.... نسل من تنها به دنبال ارامش است و بس , آرامشی که در ان بدون ترس از شلاق بوسه بزند بر لبان عشق... خسته‌ام ........ خسته‌ایم ........... خسته شدیم از این همه تهمت و از این همه توهین , روزی ما را به جرم سوسول بودن تحقیر کردی , روزی به جرم عاشق بودن در روز تولدمان ترکه یخ زده هدیه دادی و روز دیگر برای پرسیدن و به جرم پرسیدن از کلاس درس اخراج‌مان کردی. دیگر تحمل ندارم نداریم. دیگر توان شنیدن این همه توهین را ندارم نداریم . حالا بعد از این همه توهین نه این بار توهین را به جان نمی‌خریم بلکه بغض سالهای جوانی را بر سر شما فریاد می‌کنیم و نمی‌گذاریم که نسل فردا با بغض های ما بزرگ شوند. میترسی از ما از من میترسی از فریاد بغض ما و من , ترس در چشمان سردارانت عیان است .بترس و از این ترس بمیر دیکتاتور... سی سال با عاشورا و حسین بر سر نسل من زدید ولی این بار عاشورا مال ما بود حسین هم با ما بود و اینبار حسین برای مظلومیت نسل من گریست . می‌دانم که فردا جمع می‌شوید و دوباره توهین می‌کنید و تحقیر و حتما تهدید می‌کنید که رهبران ما اعدام باید گردند اما ته دل می‌دانید که هیچ نیستید و شال‌های سبزتان را گوشه کمد نگه داشته‌اید تا با تغییر وزش باد سبز شوید... فردای ایران به شما و به نسل آینده ثابت می‌کند که ما نه قرآن را آتش زدیم و نه هیچ چیز دیگر را نسل من قرآن را در کنار کتب مارکس روی طاقچه کتابخانه نگه می‌دارد و نه این را آتش می‌زند و نه آن را... نسل من می‌ماند در تاریخ تا ثابت کند آتش زدن را بلد نیست و می‌ماند در تاریخ چون هیچ چیز را اتش نمی‌زند و با هیچ چیز و هیچ کس سر دشمنی ندارد... منبع: خود نویس

مکالمه بیسیم سپاه پاسدار یزید در تهران - روز عاشورا


حکومت شاه هم تظاهرات خودجوش مردمی علیه اغتشاشگران برگزار کرده بود!(روزنامه اطلاعات/21 فروردین1357)

در ادامه واکنش ها به حوادث روز عاشورا در ایران، وزارت اطلاعات این کشور و مقامات قضایی از برخورد با کسانی که تحت عنوان "اغتشاش گر" و "فریب خورده" از آنها یاد شده، خبر می دهند.

وزارت اطلاعات در جدید ترین اطلاعیه خود که روز پنجشنبه ۱۰ دی


۱۳۸۸ (۳۱ دسامبر) توسط خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منتشر شده است، از به دست آوردن "اطلاعات موثقی" خبر داد که طی آن این وزارتخانه از ارتباط میان "بیگانگان" و "فتنه گران" و "گروهک های ضد انقلاب" مطلع شده است.

در این اطلاعیه وزارت اطلاعات با مخالفان حکومت ایران "اتمام حجت" کرده و از آنها خواسته است تا در "فرصت محدود باقی مانده" راه خود را از "بیگانگان" و "گروهک های ضد انقلاب" جدا سازند.

وزارت اطلاعات ایران هشدار داده است که در صورت تداوم حوادثی مشابه روز عاشورا، با معترضان و مخالفان حکومت "بدون هیچ مماشاتی" برخورد قانونی خواهد کرد


بی مقدمه به اصل موضوع می پردازم : پس از تظاهرات ضد حکومتی مردم تبریز در 29 بهمن 1356 ، که به کشته و زخمی شدن تعدادی از مردم انجامید ، حکومت شاه دست به نوعی فرار رو به جلو زد . معترضین را اغتشاشگران آمده از آن سوی مرزها خواند و تصمیم بر برگزاری مراسمی باشکوه گرفت تا نشان دهد مردم تبریز همچنان با تمام وجود به اعلیحضرت و نظام سلطنتی معتقدند و از آنچه اغتشاشگران اجنبی ساخته می خواندند ، خود را مبرا می دانند . جمشید آموزگار به همراه هیات دولت به تبریز رفت تا در مراسم 20 فروردین 1357 شرکت کند . اجازه دهید بخشی از مقدمه ی خبر را به نقل از روزنامه ی اطلاعات در آن روز بخوانیم : « مردم غیور آذربایجان شرقی دیروز با تشکیل یکی از بزرگترین اجتماعات تاریخی خود در شهر تبریز ، بار

دیگر علاقه و دلبستگی قلبی خود را نسبت به سه اصل مقدس نظام شاهنشاهی ، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت ابراز داشتند و نشان دادند که تحریکات گروه معدودی اخلالگر و مزدور بیگانه ، نمی تواند در ایمان و اعتقاد راسخ آنها ، کوچکترین خللی وارد سازد . بامداد دیروز ، میدان « قیام تبریز » ، خطه ی مردخیزی که در تاریخ پرشکوه کشورمان جایگاهی برگزیده دارد ، شاهد یکی از پرشکوهترین و عظیم ترین اجتماعات تاریخی مردم غیور و میهن پرست تبریز بود که در آن همه ی طبقات و گروه های اجتماعی شرکت جسته بودند . در ساعت 11 و 45 دقیقه ، آقای جمشید آموزگار نخست وزیر و دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران به همراه وزیران – قائم مقام های حزبی و معاونان دبیرکل – نمایندگان مردم آذربایجان شرقی در دو مجلس سنا و شورای ملی ، در میان ابراز احساسات پرشور نسبت به شاهنشاه آریامهر و خاندان سلطنت ، به میدان « قیام تبریز » آمدند و در جایگاه مخصوصی که برای آنها تدارک شده بود ، قرار گرفتند »
نحوه ی تنظیم خبر ، ما را به یاد خبرهایی می اندازد که این روزها صداوسیما و کیهان از حضور میلیونی مردم برای مقابله با اغتشاشگران وابسته به بیگانه ارائه می کنند . آن روز بهاری 1357 نیز ، حکومت شاه 400 هزار نفر را در تبریز به خیابانها آورد ، آن هم تبریزی که حدود 600 هزار نفر جمعیت بیشتر نداشت . اما این اجتماع عظیم چند ماه بعد چه شد ؟ آیا آنها که آن روز در حضور جمشید آموزگار و ارتشبد شفقت فریاد «جاوید شاه» سرداده بودند ، بر سر آن میثاق خود ماندند ، یا آنکه همه چیز نمایش دولت مستعجلی بود که برای مشروع نشان دادن خود ، به بسیج نیرو دست زده بود ؟ براستی این چهارصد هزار نفر را در ماههای بعد چه شد ؟!
این پرسشی است که صداوسیما و روزنامه هایی چون کیهان باید از خودشان بپرسند ، که آیا گمان نمی برند تاریخ در حال تکرار است ؟ یا می پندارند که برای آنها تاریخ جوری دیگر رقم زده خواهد شد و ارفاقی در حق آنان صورت خواهد پذیرفت ؟! این بریده ی روزنامه ی تاریخی ، می تواند در هنگامه ی کنونی بسیار راهگشا و تامل برانگیز باشد ، چه آنکه تصویر حکومتی را در پیش چشمانمان بازمی نماید که مخالفان پرشمارش را عده ی معدودی اغتشاشگر از خارج آمده دانست و پایدار نماند . آیا آنان که امروز نیز چنین می کنند ، از تاریخ نمی خواهند بیاموزند ؟ حکومت شاه آن روز 400 هزار نفر را در تبریز جمع کرد ، اما برجای نماند . از این روی بر سر اینکه امروز طرفداران حاکمیت دهها هزار نفر بودند یا صدها هزار نفر ، چانه نباید زد ؛ بازی با اعداد و ارقام ،ما را در فراسوی تاریخ ایمن نخواهد گرداند

هویت جوان مظلومی که بی گناه با خودرو در عاشورا شهید کردند

























دسامبر 31, 2009 · نوشتن دیدگاه

به گزارش خبرنگار جرس، شهید شاهرخ رحمانی در روز عاشورا ودر چهار راه ولی عصر توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد و به شهادت رسید. پیکر این شهید روز گذشته همزمان با پیکر شهید سیدعلی موسوی در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

پیگیری ها حکایت از آن دارد که خانواده شهید رحمانی توسط نیروهای امنیتی به شدت تهدید شده اند به گونه ای که در هراس از این نیروها، حاضر به هیچ گونه مصاحبه ای نیستند.

نیروهای امنیتی به شرطی پیکر این شهید را تحویل خانواده اش دادند که هیچ گونه مصاحبه ای انجام ندهند و علت درگذشت او را تنها تصادف عنوان کنند


دانشگاه علوم و فنون مازندران شاهد تجمع اعتراضی دانشجویان این دانشگاه بود.

صبح چهارشنبه نهم دی ماه 1388

این تجمع در اعتراض به سیاست های برخوردی دولت کودتا با دانشجویان و خیل عظیم معترضین در روز عاشورا بود.

به گزارش خبرنگار خبرنامه امیرکبیر چند صد تن از دانشجویان دانشگاه علوم و فنون با در دست داشتن عکسهای دانشجویان زندانی این دانشگاه (مصطفی حسین زاده، امیر رمضانی و موسی جلالی خواه و همچنین مرتضی حاجی رئیس هیأت امنای دانشگاه علوم و فنون بابل) که در روز عاشورا دستگیر شدند خواستار آزادی آنها شدند.

دانشجویان با سر دادن شعارهای “دانشجوی زندانی آزاد باید گردد”، “دانشجو میمیرد ذلّت نمی پذیرد” و شعارهایی اعتراضی به مدت چند ساعت در محوطه دانشگاه تجمع کردند و همچنین با سردادن شعار “عذا عذاست امروز، روز عذاست امروز، ملت سبز ایران صاحب عذاست امروز” همدردی خود را با خانواده های قربانیان حوادث عاشورا و میر حسین موسوی اعلام داشتند.

در پایان یکی از اعضای انجمن اسلامی به نمایندگی از دانشجویان متحصن بیانیه ای را قرائت کرد و پس از پایان قرائت بیانیه دانشجویان به سمت سلف دانشگاه حرکت کرده و اقدام به اعتصاب غذا در جلوی درب سلف غذاخوری کردند.

دانشجویان همچنین در بیانیه خود خواهان آزادی مرتضی حاجی رئیس هیأت امنای این دانشگاه و وزیر دوره ریاست جمهوری خاتمی شدند.

تعطيل کردن مدارس، ادارات، مترو مجانی و لشکر کشی از شهرستانها برای تظاهرات دولتی

عکس :


Quantcast

عکس : تعطيل کردن مدارس، ادارات، مترو مجانی و لشکر کشی از شهرستانها برای تظاهرات دولتی آن هم در يک شهر 12 ميليونی نتيجه اش اين شد!
برای بزرگ نمایی روی عکس کليک کنيد

اطلاعاتي از فرزند مقتول مجري معروف


اطلاعاتي از فرزند مقتول مجري معروف
به گزارش پرچم با توجه به لزوم بررسي بيشتر پيكر فرزند كشته شده مجري معروف صدا و سيما در اختيار پزشكي قانوني بوده و از تحويل جنازه و زمان و مكان دفن او اطلاعي در دست نيست.


امیر ارشد تاجمیر، فرزند شهین مهین فر گوینده و مجری پیشکسوت رادیو و تلویزیون ، یکی از کشته شدگان عاشورای تهران بوده که گفته مي شود در اثر تصادف با خودرو در میدان ولیعصر تهران درگذشته است.

به گزارش پرچم هر چند نام آن مرحوم در اطلاعيه اي كه اسامي كشته شدگان را بيان مي كرد امير ارشد ذكر شده و سن وي 30 سال عنوان شده بود اما اين منابع خبري مدعي آن شده اند كه سن وي 25 سال و نام دقيق او نيز امير ارشد تاجمير بوده است.

7443_823.jpeg

با توجه به لزوم بررسي بيشتر پيكر فرزند كشته شده مجري معروف صدا و سيما در اختيار پزشكي قانوني بوده و از تحويل جنازه و زمان و مكان دفن او اطلاعي در دست نيست.

الوداع با"آیت خدا"






"آیت الله‌ حسینعلی منتظری درگذشت"!


خبری بود که‌ سحرگاه‌یکشنبه‌ بیست ونهم آذرماه همگان را غافل گیر کرد،علت مرگ" کهولت"اعلام شد،شاید اینچنین باشد ، ولی ظاهرا او در‌این اواخر سرحال می نمود ودراظهارنظرهای سیا سی فعال هم بود. درهر حال آنچه‌که‌ من را وادار به‌ نوشتن کرد ردیابی علل مرگ "آیت‌الله‌ حسینعلی منتظری"نیست بلکه‌ سیل عظیمی از تسلیت ها و سوگنامه‌ هائی است که‌از همه‌ طرف دراعلان تاسف ازرحلت ایشان به‌ راه‌ افتا‌‌‌ده‌ است،ازندبه‌های خانم "شیرین عبادی"تا اظهارات" فرخ نگهدار"وتالمات " محمدعلی عموئی"ودیگرانی که‌ بخاطر اینکه‌ ازقافله‌عقب نمانند دست به‌ قلم برده‌اندوحال که‌ کا‌سه‌ ای شکسته‌ است و ماستی ریخته‌،فرصتی یافته‌اند برای اعلام موجودیت ونشان دادن همگامی باعزاداران،که‌ خودی بنمایانند.آری همگا‌می با،نه‌ صدها هزار بلکه‌ میلونها نفر!همان همگامی‌ای که‌ برای خمینی وایجا د جمهوری اسلامی شد. آن زمان گفتند که‌ جوان بوده‌ایم و بی تجربه‌؛بگذریم از اینکه‌ قرار نیست همه‌ مسایل اجتماعی ‌ با کسب تجربه‌ فردی فهمیده‌ شوند،اگر چنین با‌ شد(که‌ نیست) دیگر برای ‌دانش وعلم وتجارب دیگران جائی با‌قی نمی ماند. اکنون چه‌ میتوانیم بگوئیم؟بیست،سی ساله‌های آن روزی آزآنانیکه‌ زنده‌ مانده‌اند وازدم تیغ جمهوری ــ ‌ــاسلامی‌ایران بدلایل مختلف(از توابی، همراهی ‌باجمهوری اسلامی گرفته‌ تامهاجرت ناخواسته‌ ویاادامه‌مبارزه‌ و تبعیداجباری) جان بدر برده‌اند،امروز پنجاه‌،شصت ساله‌های باتجربه‌ ودانائی هستند که دیگر بهانه‌ هائی ازآن نوع کارشان را توجیه‌ نمی کند.

مطمئنا این سوگواران "انسان دوست"محترم و"مدافعین حقوق بشر"و"آزادیخواهان"و بقول خودشان "سکولار"،در کتابها یشان (اگر خود دراین باره‌ کتاب ننوشته‌ باشند)خوانده‌ اند که حکومت دینی با ‌مقولاتی که‌ از آن نام بردم(انسان دوستی، آزادیخواهی، سکولاریسم) تقاربی ندارد،با پذیرش حکومت دینی نمیشود ازانسان دوستی صحبت کرد. از دوستی وحمایت "دین باوران" از هم دیگر شاید بشود سخنی به‌میان‌آورد(آن هم با انشعاباتی که‌ در ادیان هست،که‌ به‌ خون یک دیگر تشنه‌اند، جای حرف است) امااین‌ دیگر ربطی به‌ انسان دوستی ندارد،این دیگر"دین‌باور" دوستی است،اینها کسا نی هستند(تعدادشان هرچه‌ باشد،کم یا زیاد) که‌ خود را ازکل جامعه‌انسانی جداکرده‌اند حا ل اگر آنها خودرادوست دارند یانه‌ به‌ خودآنان مربوط است ،نه‌ به‌ انسان بطور عام ، در مورد سکولاریسم وآزادی‌خواهی بطریق اولی این حکم صادق است. سکولار بودن با حاکمیت دین متباین است، چگونه‌ می توان فردی که خودرا‌برتر از انسانهای دیگر می‌پندارد در مقوله‌ انسان قرار داد؟ او باتعریفی که‌ از خود به‌ عنوان مسلمان یا مسیحی یا جهود می کند خودرا از مقوله‌انسان بدون امتیا ز‌که‌ مبنای خردگرائی است جداکرده‌ است چه‌ اصراری است افرادی بگونه‌ای توصیف شوند که‌ خود آن افراد قبولش ندارند. ویا پرواضح است که‌ ازاد اند‌یشی و آزادی خواهی باعبد بودن وتسلیم بودن دینی هم خوانی ندارد .

به‌ نکاتی میپردازم که‌ سوگواران بر آن تاکید کرده‌ اند:

ابتداازانسان دوستی خانم شیرین عبادی شروع می‌کنم،خانم عبادی انسان دوستی را از آقای منتظری فراگرفته‌ اند ! بادر نظرگرفتن نکاتی که‌ مختصرا به‌ آن اشاره‌ کرد‌م عیارانسان دوستی برنده‌جایزه ‌(نوبل) صلح معلوم می‌شود(خیز گربه‌ تا لب کاه‌دان است). خود آقای منتظری تاآخرین لحظات حیاتشان به‌ تدوین قانون اسا‌‌ سی مباهات میکرد‌ند،اعتراض‌ایشان به‌چگونگی اجرای احکام شرعی بود نه‌غیرانسانی بودن احکام؛چه‌جای صحبت از انسان دوستی است؟یعنی صحبت برسر این نیست که‌ حد شرعی،تعزیر اسلامی وفرمان "اقتل‌المشرکین"نبا شد بلکه‌ طوری با شد که‌ آبروی اسلام نرود. حال، خانم عبادی "حقوق‌دان"باچه‌ ترفندی می خواهداین انسان دوستی را ثابت کندخدامی‌داند. تنها مقوله‌ ای که‌ در بین این گروه‌ که"‌اصلاح طلب"نامیده‌ میشوند وجود دارد این است که‌ بگویند اگر فقیهی مثل‌آقای منتظری بر سرکار بود اعمال قوانین کذائی اسلامی عین انسان دوستی می‌بود،در نتیجه‌ حکومت اسلامی با چنین فقها ئی نه‌ تنها شد‌نی است بلکه ضرورت هم پیدا میکند‌.دراینجا دیگر تصور حقوق دان بودن( یعنی عالم به‌قوانین موضوعه‌ که‌ علی‌القاعده‌در قرن بیست‌ویکم می با‌یست مبتنی برحقوق بشر باشد)رنگ می‌بازد وحقوق دان نه‌ عالم به‌ آنچه‌ اشاره‌کردم بلکه‌مخزنی است پر از مصوبات حقوقی، چیزی مثل‌نمکدان،قند دان ،شمع‌دان وبالاخره‌ حقوق دان! .

نگرانی این نیست که این دسته از مردم کشور ایران چنین هستند آنها هرکدام بصورتی زندگانیشان را می‌گذرانند ومنفعت زندگیشان این‌گونه‌ ایجاب میکندوامید به بهبود آنان نیست فا جعه اما آنجاست که به جوانان بپاخاسته وتوده محروم، نابکارانه میخواهند بقبولانند که در قالب حکومت اسلامی اینچنین "رادمردان بشردوست"هنوز وجود دارند و در تداوم حکومت اسلام، ظهورآقای منتظری های دیگر را به انتظار بنشینند.

نکته دیگر "تعامل و بزرگواری" آقا ی منتظری" است که نمونه آن را در مصاحبه "محمدعلی عموئی"با بی.بی.سی بعنوان شاخص برگزیده‌ام ، گویا در زندان آقا بر دگراند یشان منت میگذاشتند و جواب سلامشان را می داده وحتی بر سر سفره شان هم می نشسته اند! هرچند دروغهای شا خدار این گروه و رسوائیشان اظهر من الشمس است اما برای بازنمایاندن دروغ پردازی این گروه مطلبی را ازکتاب" خاطرات آیت‌الله‌ منتظری"نقل می کنم:

{"س: درطول سالهای زندان مخصوصا دوره‌ آخر مباحث‌عقیدتی ومجادله‌ های سیاسی درزندان پیش می آمد،دراین اواخرگویا یک اعلامیه‌ای ازطرف بند یک زندان اوین که‌ حضرتعالی در آنجا بود‌یددر ارتباط با نجاست وپا‌کی وضرورت پرهیزازمارکسیستها صادر شد،همان گونه‌ که‌ مستحضر هستید این اعلامیه‌ هم قبل از انقلاب درمیان نیروهای سیا‌سی بازتاب زیادی داشت وهم بعد از پیروزی انقلاب خیلی مطرح بود ودر بعضی کتابها‌وجزوات از آن سخن به‌ میان آمده‌است؛چنانچه‌ درباره‌ این اعلامیه‌،خاطره‌ای به‌ یاد دارید بفرمائید؟

ج: البته‌اعلامیه‌ نبود،این بیان یک فتوا(تاکید از من است) یا به‌عبارت بهتر یک تصمیم بود،درزندان اوین صحبت بود‌که در زندان قصرزند‌گی مذهبی‌ها و کمونیستها باهم مخلوط است،البته‌این بیشترنظر مجاهدین بود که‌‌ با مارکسیستها باهم باشندوبا آنهاهم غذاشوند؛ ما این کارآنهارامحکوم می‌کردیم و می گفتیم باید نجاست وپاکی رعایت شود‌ وحاضرنیستیم با آنها هم کاسه‌ وهم غذاشویم،آنها مسئله‌ وحدت همه‌ مبارزین را مطرح می کردند،ما می گفتیم وحدت به‌ جای خود،اما ما باید در عین حا‌ل جنبه‌ مذهبی خودمان را حفظ کنیم،کمونیستها از نجاسات قطعی نیز اجتناب نمی کرد‌ند؛روی این جهت مجاهدین باما مخالف شد‌ندومارا به‌ اصطلاح بایکوت کردند،ماهم هفت نفر بودیم که‌ این تصمیم را گرفته‌ بودیم والا اعلامیه‌ ای در کارنبود،ما فقط می‌گفتیم نباید با کمونیستها هم‌کاسه‌ و هم‌غذا شد ــ این در شرایطی بود که‌ هر روز خبرمی‌آمد تعدادی ازسازمان مجاهدین مارکسیست شده‌اند ــ ولی مجاهدین سر و صدا کردند و به‌ عنوان ارتجاع و ...روی آن تبلیغات می کردند،و بالاخره‌ این تصمیم خصوصی بود از طرف جمع مابرای رعایت پاکی و نجسی ولی مجاهدین آن را بهانه‌ای علیه‌ ما تشخیص دادند و جو سازی کرد‌ند، وگر نه‌ مطلب مهمی نبود.

س:این هفت نفر که‌ این تصمیم را گرفتند چه‌ کسا‌نی بود‌ند؟...

ج:این هفت نفر من و آقای طالقانی،آقای ربانی‌شیرازی،آقای مهدوی‌کنی،آقای انواری،آقای هاشمی و آقای لاهوتی بود‌یم؛البته‌ این تصمیم فقط در رابطه‌ با کمونیستها بودکه‌ علاوه بر نجاست کفار از نجاسات مثل ادرار هم خیلی پرهیز نمی کردند.اکیدازمن است) ..."<خاطرات آیت الله‌ منتظری،انتشارات انقلاب اسلامی ص‌ص 184،185>‎}

نکته‌ای‌را برای تکمیل این روایت ضروری میدانم اینست که‌ مسئله‌ تنها بر سر یک سفره‌ نشستن نبود چون این امر سالها بود که‌ وجود نداشت ،بلکه‌ آقایان بعد از این فتوا کمونیستها(ویا بقول خودشان کفار) را آنچنان نجس قلمداد کردند که‌ اگر ملاقه‌ یا کفگیر خشک بوسیله‌ یک کمونیست داخل قابلمه‌ یا دیگ غذا بشود آن غذا نجس می‌شود ودرنتیجه‌ هنگام گرفتن غذا، آقایان باید اول سهم خودشان را بردارند و بعد از آن بقول آنها مارکسیستها(یاکفار)سهمشان را بردارند بخاطر ندارم ولی بنظرم می‌رسد که‌ یک یا دوروزی هم آقایان از گرفتن غذا خودداری کردند ،ولی با وجود در اقلیت کامل بودن اسلام گرایان در زندان (تقریبا یک سوم کل زندانیان سیا‌ سی مسلمان و دوسوم کمونیست)،که‌ درمورد بند 1 اوین از این نسبت هم کمتر بود،ما کمونیستها با سعه‌صدر وبزرگواری کامل پذیرفتیم که‌ آقایان همیشه‌ اول سهم غذایشان رابردارند. وا اسفا اکنون آب آنچنان سر بالا می رود که‌ می بایست سپا س‌گزار اجحا فی باشیم که‌ بر ما رفته‌ است !.

گروه دیگری ازاین منظر به‌"آقای منتظری" می‌نگرند که آنحضرت زما‌نی به‌ افشاگری و مخالفت با کشتارزندانیان پرداخته که‌ دریک قدمی قدرت بوده‌ است ، این مطلبی است درست وهمین مقوله‌ است که‌ این آیت‌الله‌ واضع قوانین اسلامی برمبنای ولایت فقیه‌ را اینچنین به‌حق تطهیر می کند.زیرا درمیان انبوه‌حاکمان جرارآنچنان موضع گیری ای، بسیار چشم گیراست ،در چنین مواردی است که‌ میشود گفت:"در سرزمین‌کورها یک‌چشم‌پادشاه‌است"،آری به‌حق‌نظراو(که‌برای‌حفظ‌آبروی ‌حکومت اسلامی می کوشید) برنظرخمینی برتری داشت ‌واگر نظرایشان قدرت جاافتا‌د‌ن پیدا میکرد احتمال ‌داشت ‌که‌ تعداد تلفات کمتر می‌بود،اما متاسفانه‌ چنین نشد وایشان ابزارقدرتی برای ‌انجام ‌نظراتش در دست نداشت،در واقع مد‌تی بود که‌ ابزارقدرت را ازایشان گرفته‌ بود‌ند،فرزند‌ش" محمد منتظری" که‌ یکی ازفعالین مسلح وحد ت جهان اسلام بود در همان سالهای اول بعد ازقیا‌م همراه آیت‌الله‌بهشتی و... دراثرعملیاتی منتسب به‌ "سازمان ‌مجاهدین‌خلق"با انفجار بمب کشته شد‌(1360)، ابزار عملیاتی دیگر ایشان "مهدی هاشمی "(داماد ویا برادر دامادایشان) مسئول ‌نهضت‌های آزادیبخش پا‌سداران‌انقلاب‌اسلامی بود‌که‌ درسال1366 به ‌اتهاماتی ازجمله‌ مشارکت ‌درقتل ‌آیت‌الله‌ ابوالحسن شمس‌آبادی دستگیرودر مهرماه همان سا ل اعدام شد. از آنجاکه‌ یکی از پایه های‌ ‌إعمال قدرت آقایان بر" اهل بیتشان"استوار است،آقای منتظری از این مهم محروم شده‌بود،واز طرف دیگر"هیئت موتلفه" (بازار) ‌وجامعه‌ روحانیان مبارز(کروبی جزوآنها است)، نه‌ تنها پشتش را خالی کردند،بلکه‌ در تقابل با ایشان قرار گرفتند، هاشمی رفسنجانی، هم بند، ویار دوران زندانش با‌ زد و بند با خامنه‌ ای عرصه‌را بر ایشان تنگ کرده‌ بود وسرانجام از نیابت خمینی کنارش گذاشتند. در واقع دیگر قدرتی برایش نمانده‌ بود وحتی اگر خودش کنار کشیده‌ بود کار عجیبی نکرده‌ بود "روغن ریخته‌ ای بود که‌ نذرامام زاده‌"می‌کرد.

نمیخواهم قلب عزاداران آقا را جریحه‌ دار کنم اما نمی توانم جواب این سوال را پیداکنم که‌ اگر به‌ جای" آقا مجتبی" پسر خامنه‌ای، "آقا محمد" پسر آقای منتظری می بود،و به‌ جای "شریعتمداری" (شکنجه‌ گر ونایب رهبر در روزنامه‌کیهان)دامادخامنه‌ای،"مهدی هاشمی"داما‌د،یا برادرداما‌د آقای منتظری می‌بودچه‌ تغییری در اوضاع متصورمی بود؟

این واقعیتی است که‌ آقای منتظری بی شیله‌ پیله‌تر از "علما"ی دور و برش بود وحیله‌ گری رفسنجانی مانندی را نداشت،و همین خصلت است که‌ او را درمیا‌ن دیگران متفاوت نشان می دهد. این واقعیتی است که‌ شانس به‌"آقای منتظری"روی آور شد که‌افتخارافشای قتل‌عام زندانیان سیا‌سی در سال1367بنام او ثبت بشود،وآخر عمری ازتئوریزه‌کردن ولایت فقیه‌ هم تلویحا پشیمان بود،تا همین حد کا فی است نه‌ بیشتر.

جنبه‌ های دیگر راهم نباید یک لحظه‌ فراموش کرد، مگر این قتل عام فقط در سال 67 اتفاق افتاد؟ بازهم روشن است که‌ در سال 67 این جنایات سرعت بی سابقه‌ ای گرفت،اما مگر جان باختگان قبل از67 بدون محا‌کمه ویا با احکا م تدوین شده‌ آقای منتظری کشته‌ نشد ند؟آقای منتظری ازآنها بی خبر بود؟ جواب این سوال‌هامنفی است.

این بزرگ نمائی ها که‌ می شود نه‌ به‌ خاطر "آقای منتظری" است بلکه‌ نعل وارونه‌ایست که‌ می‌خواهد کسانی ازحکومت گران نظام جمهوری اسلامی را به‌ رتبه‌ قهرمانی برسا ند، باید منتظر باشیم که‌ سید محمد خاتمی (رئیس جمهور اصلاح گرا!) کسی که‌ در سایه‌ حکومت نکبت بارش قتل های زنجیره‌ ای انجام می‌شد را با آب سبز تطهیرکنند. کسا نی هستند که‌چنان می نمایانند که‌ گویا حضرتش افشا کننده‌ این جنایات است واگر ایشان که‌ از ابتدای حکومت اسلامی همواره‌در تمام کابینه‌ ها شرکت داشته‌ وجود نمی داشتند جنایات(قتل های زنجیره‌ای) حکومت اسلامی در پرده‌ می ما ند و آب از آب تکان نمی خورد!.اینان یا نمی بینند یا نمی‌خواهند ببینند که‌ نفس تایید حاکمیت دینی با چنین جنایاتی(که‌ در بطن آن نهفته‌ است) ویا بدون آن ، عین جنایت است .جالب این‌است که‌این گروه از قبول این حکم سا ده‌ ابادارند. این نگرش نمیخواهد بپذیرد که‌ نظام جمهوری اسلامی مجموعه‌ایست از ترکیب تمام عناصر آن(جمع فیزیکی نیست)،نمی‌شود خاتمی را از سیستم جمهوری اسلامی بیرون کشید.

روشن است که‌ نجات حتی یک عضو ازبدن (دست،پا، چشم و در آ‌وردن کلیه‌) اززیر تیغ جلادان اسلامی کاری است قابل تقدیر اما نباید به‌آن‌چنان حدی تنزل کرد که‌ جنایت علیه‌ بشریت را که‌از بند بند قوانین شرعی پیدا است، با وجب اندازه‌ گرفت. ویا ازاین بد تر مسئولیت شرکت کنندگان در حکومت را(که‌ خوب وبدش جمعی است)نادیده‌ گرفت،وبنا به‌ منافع تنگ نظرانه‌ موجود به‌ دل خواه افرادی را به‌ عرش اعلا رساند تا شاید درزیر سایه‌ آن به‌زند‌گی نکبت بار درتحت عبودیت جمهوری اسلامی ادامه‌ داد.

هم اکنون از موسوی ،نخست وزیر دوران قتل عا‌م زندانیان سیا سی گرفته‌ تا گنجی وسازگارا و مخملباف وجرثومه ‌های دیگر درقالب مخالفت با دولت فعلی در آرزوی تدام حکومت دینی شخصیت سازی میشود، متاسفانه‌ هنوزهم باید بدنبال نخود سیاه" بد" و" بدتر" باشیم؛ همیشه‌ از ترس بدتر مجبور به‌ انتخاب بد باشیم، تا این شعار محا فظه کارانه ومرتجعانه‌‌ "بد و بدتر" بر منطقمان مستولی با شد حا ل و روزمان ازاین بهتر نمیشود،در بهترین حالت در بدی زنگی خواهیم کرد.در حالی‌که‌ اگر کلاهمان را قا‌ضی بکنیم چاره‌ای منطقی تر و انسانی ترازتلاش برای برافکندن جمهوری اسلامی در تمامیت آن قابل تصور نیست‌.

من هم روز بعداز فوت "آقای منتظری" گریستم نه‌ برای فوت ایشان(بی شک اگرخبر مرگ خامنه‌ ای را شنیده‌ بودم طوردیگری می بود،یاهمان گونه‌ که‌ باشنید‌ن خبر مرگ خمینی خم برابرویم نیامد)بلکه‌ برای مصیبتی که‌ برسرمان آمده‌است آه ازدرونم زبانه‌کشید.

رادیو بی،بی،سی (یا صدایآمریکا) صحبت ازمردی کرد که‌ باشنیدن خبر مرگ "آقای منتظری" گریسته‌است،دخترش،ازمادر میپرسد چرابابا گریه‌ میکند؟ مادر در جواب می گوید:"پدرت درزندان بود،می خواستند اورا بکشند،اما بعلت اعتراض" آقای منتظری" او جان بدربرد واکنون به‌خاطر اوست که‌ ما باهم هستیم وگرنه‌ نه‌ او بود ونه‌ تو"وآن گاه سه‌ نفری سراسر شب را به‌ سوگ آقا می‌نشینند. اوج فاجعه‌ را می‌بینید؟ من باتمام احترامی که‌ برای احساسات انسا نی یک قربانی قائلم وریزش اشکش را می‌فهمم،اما ازدل فغان برمیکشم اگر می‌بینم که‌‌ یک انسان همانند قوچ قربانی در روز عید قربان از سلاخش جدا نمیشود و اینچنین شکر گزاراست. میشودازاین که‌ همانند قربانیان دیگر کشته‌ نشده است،خوشحا‌‌ل(کلمه‌ دیگری را نه‌یافتم) بود، اما سپا س‌گزار اختلاف درونی حکومتی که‌ به‌ ناحق در بند‌م کشیده‌ است،هرگز.

حکومتی که‌ کافرم می‌خواند،نجسم می‌داند،به‌ناحق به‌ بند م می‌کشدسرم را با چاقو می‌برد،در لعنت آبا‌د همراه قربانیان دیگر در زیر خاک پنهانم می‌کند. آنگاه سپاسگزار اختلاف درونی این چنین هیولائی باشم‌؟وبرایش عزادارباشم این دیگر اوج فاجعه‌ است . اگر معیار فقط آشکار کرد‌ن جنایت است، باید آن شب تاریک و بارانی و... را که خاکِ اند‌کِ پوشاننده‌ عزیزانمان را شست وپرده‌ از جنایت هولناک خاوران برداشت را به ستایش بنشینیم .

من به‌ دین باوری کسانی‌که‌ دینشان را در بورس سیاست به‌ سودا گذاشته‌اند باور ندارم،چه‌ رسد به‌ انسان دوستی، که‌خودشان هم مدعیش نیستند، لااقل تجربه‌ سی ساله‌ اخیراین را نشان داده‌ است، چرا که‌ اگر دینشان را مقد‌س می‌پنداشتند آنرا ازافت وخیز سودای سیاست بدور نگه‌ می‌داشتند، به‌ همین ساد گی.

یوسف اردلان

پاریس نهم دی‌ماه 1388 \\ سی‌ام دسامبر 2009

۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

پيام تسليت به مرده يا طلب بخشش ؟








مجيد آژنگ

























در گذشت آخرين آيت الله ، فرصت مناسبی را برای بسياری فراهم آورده تا فيمت ها بالا برده و در آشفته بازار فعلی موقعيت داخلی خود را مستحکم کنند . يکی از اين موج سواران ، همين خانم شيرين عبادی است. پيام تسليت ايشان به مناسبت درگذشت آيت الله منتظری ، نمونه ای است که نشان ميدهد که چگونه ميشود در روز روشن ، آسمان را بزمين دوخت بدون آنکه احتياجی به نخ و سوزن باشد. ايشان پيام تسليت را نه به خانواده و بازمانده گان و مقلدان بلکه مستقيم برای مرده می فرستد. البته خيلی ها با مرده سخن می گويند ، يا از او نقل قول می آورند و يا در ستايش او سرود می خوانند و يا او را زنده ياد خطاب می کنند و..... اما برای شخص مرده پيام تسليت فرستادن تازه گی دارد. بهر حال حکايت اين تسليت و حکمت آنرا بايد در جای ديگری جستجوکرد. خانم شيرين عبادی برای اولين بار از دوران ستم شاهی سخن می گويد بی آنکه در آن دوران ستمی به ايشان شده باشد يا ايشان دفاعی از ستم کشان کرده باشند ، هدف اما تحريف تاريخ و چسباندن تحولات دهه چهل و پنجاه شمسی و بخصوص برآمد توده ای سالهای 56 و 57 به بيضه روحانيت است و بس .( هم نقش و مقام روحانيت را بالا می برد و خود را در سرنگونی رژيم " بيگناه " جلوه می دهد .) در نوبت بعدی اشاره دارد به دوران" جاهلی" و اينکه در شادی آزاد شدن زندانيان سياسی هم نه شرکت داشته و نه به دست بوسی تشريف برده اند . لذا هيچگونه گرايشی به مبارزه سياسی در داخل نداشته و اساسا حقوق بشر ربطی به سياست داخلی ندارد ، به همين دليل هم وقتی که به کنفراسی دعوت ميشود ترجيح ميدهد در باره اسرائيل و امريکا و.. سخن بگويد اما در رابطه با کشتار واعدامهای سياسی در داخل سخنی بميان نياورد. مرحله بعدی بازگشت خمينی از فم به تهران است که از آنجا متوجه تيزهوشی ايشان هم ميشود ، هم نمی شود ، اما باز هم قضيه را جدی نمی گيرد تا اينکه در سال 1364 که ايشان به مقام وليعدی می رسند ، خانم عبادی ديگر ايشان را تحمل نمی کند زيرا که " می پنداشتم که دين را به دنيا فروخته ای ، بيشتر دوست داشتم ترا مجاهد و مبارز ببينم " در اين مرحله معلوم نيست که خانم عبادی چرا با وليعدی ايشان مخالف است اما با پادشاهی خمينی موافق ؟ و چرا زمانی که ايشان همان خواست خانم عبادی را عملی می کنند و درسالهای 66 و 67 لباس " مجاهد و مبارز " را بر تن می کنند ، باز هم خانم شيرين عبادی با انکه می داند که کشتار می کنند " واکنشی در خور نشان نمی دهند " به حبس خانگی ايشان اشاره می کند وخود را سرزنش می کند که به " علت سکوت مرگباری که ايران را فراگرفته بود و خفقانی که گلوی ما را می فشرد مظلوميت ترا فرياد نزدم و ستمگران را رسوا نکردم " ناگفته نماند که دوران حبس خانگی ايشان در دوران رياست جمهوری خاتمی يعنی دوران " شکوفائی اصلاحات " اتفاق افتاد و در آخر دوره دوم خاتمی پايان يافت ، حال چگونه است که خانم شيرين عبادی آن سالهارا خفقان آور قلمداد می کنند ؟ با خوانده اين تسليت نامه و اعترافات ايشان جای هيچ شکی باقی نمی گذارد که کميته نوبل نه بر حسب پرونده اشخاص که بر اساس سياستمداران خاص جوائز را پخش و پلا می کنند . اگر اين تسليت نامه را شوخی نگيريم و اين حلاليت طلبی را سمبليک تلقی نکنيم ، بايد از ايشان سئوال کرد : خانم عبادی شما نه شعار مرگ بر ولايت فقيه را قبول داری نه شعار درود بر ضد ولايت فقيه را؟ نقش شما در ميان بشر چيست ؟ کداميک از حقوق بشر را در ايران مطالبه کردی ؟ چرا اينجا بی روسری ميگردی و آنجا با روسری ؟ ( اين سئوال قديمی ، هميشه جديد است ) اگر علت احترام به قوانين کشوری است ، پس مبارزه برای حقوق بشر در ايران چه معنی ميدهد ، اين حيوانات ، که حقوق بشر را برسميت نمی شناسد ، پس هياهوی شما از بهر چيست ؟ حال که پدرحقوق بشر را دراوريد ، لطفا رحمی به مادرحقوق بشر کنيد . اگر ميشود به مرده تسليت گفت ، چرا نشود جوابيه آنرا شنيد ؟ جوابيه آيت الله منتظری به خانم شيرين عبادی. دخترم بهر چه تو آشفته ای از برای چه پريشان گفته ای تو چرا با اين همه هوش و حواص بعد مرگم ، قدر من داني، چه خاص حال با اينگونه گفتار غريب گو چه خواهی از من ای ، مردم فريب تو اگر درد منو ، درد بشر ميداشتی پس چرا هرگز، تو پا ، در خاوران نگذاشتی تو هنوزم رهبرت آن خود سرا ست بر تو و رهبر هميشه ، سايه آن انتر است حال که دادم من همه چيزش به باد بهر تقسيم غنائم آمدی با جيغ و داد؟ تو اگر در سر نداری باز هم يک نقشه ای رو بکن افشا تمام آنچه را ، که ديده ای مجيد آژنگ 23 دسامبر 3 دی 1