۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

معرفی گروگان گیرها توسط سایت امروز - ۱۳ آبان

۱۰,۰۸,۱۳۸۹

gueroganguiha

سایت انقلاب اسلامی : در این معرفی، مشخص می شود که اکثر گروگانگیرها ، بعد از این خیانت بزرگ، به مفامهای کلیدی رژیم جمهوری اسلامی رسیدند و حال تعدادی از آنها قربانی همین نظام شده اند....

امروز: ۳۰ سال از اشغال سفارت آمریکا در ایران، توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام گذشت.

در طی این ۳۰ سال، فاتحان لانه جاسوسی که با اقدام خود، تبدیل به قهرمانان ملی کشور شدند، فراز و فرودهای گوناگونی را از سر گذرانده اند. این تلاطم ها، اختصاص به امروز و سالهای اخیر ندارد، از همان نخستین ساعات آغاز این اقدام انقلابی، موج مخالفت ها و معارضات از سوی جناح ها و شخصیت های سرشناس سیاسی آن روز کشور آغاز شد. از رئیس جمهور و وزیر خارجه وقت، بنی صدر و قطب زاده، که آنان را از چریکهای فدایی خلق نیز بدتر تلقی می کردند تا آیت الله مهدوی کنی که سفارت را مکان غصبی دانسته و نماز خواندن در آن را باطل می دانست. از برخی گروههای سیاسی چپ که دانشجویان را آلت دست نظام برای بدست گرفتن ابتکار عمل مبارزه با آمریکا در جامعه و خارج کردن آن از دایره گروههای چپ معرفی می کردند تا گروههای محافظه کاری که عمل آنان را مغایر با منافع ملی کشور و ناشی از غلیان احساساتی جوانانه می دانستند و تا برخی از روحانیون که به طعنه، آنان را دانشجویان پیرو خط شیطان لقب داده بودند.

ولی با همه اینها، این دانشجویان و همراه معنوی و روحانی آنها، بدون شک به قهرمانان توده های میلیونی جامعه انقلابی سالهای ۵۸ و ۵۹ تبدیل شده بودند.

اما در طول دو دهه گذشته، دامنه فراز و فرودهای این قهرمانان دهه اول انقلاب، فزونتر از گذشته شد و دانشجویان دیروز، اینک از صدارت و وکالت و امارت تا کنج انزوا و گوشه تنگ و تاریک زندان های حکومتی که برای استواری و صلابتش مبارزه ای جانانه کرده بودند، در سیر و گذر بودند و هستند و در این میان؛ جناح بندی های جدید سیاسی کشور نیز که رفته رفته از دهه دوم انقلاب شکل جدی تری به خود می گرفت، هر چند کمترین افراز و دسته بندی را میان این یاران گذشته ایجاد کرد و اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان فاتح لانه، در جناح خط امام دهه ۷۰ و اصلاح طلب دهه ۸۰ جای گرفتند، اما به هرحال شماری هر چند اندک از یاران همراه آبان ۵۸ را از اکثریت جدا ساخته و در جناحی دیگر، رویاروی آنان صورت بندی کرد.

اینک در سی امین سالگرد این واقعه تاریخی، در شرایطی به سر می بریم که دستگاه های تبلیغات رسمی در بزرگداشت این روز و تکریم قهرمانان آن، با تغافل نسبت به تبار و پیشینه رهبران اصلی این جریان، یا به سراغ افرادی می روند که نقش دست چندمی را در این واقعه داشته اند و یا بدون اشاره به وضعیت فعلی این عزیزان، با وقاحت تمام به سراغ آرشیوها رفته و تصاویری قدیمی از کسانی را پخش می کنند که در چند ماه گذشته تمامی مساعی رسانه به اصطلاح ملی برای لجن مال کردن آنان بکار بسته شده و ایشان را کارگزاران انقلاب مخملی در کشور معرفی کرده است.

در چنین شرایطی خوب است تا نگاهی گذرا به فراز و فرودهای شماری از رهبران و مشاهیر فاتح لانه جاسوسی آمریکا بیاندازیم و از رهگذر آن، بار دیگر به پرفراز و فرود و غیر قابل پیش بینی بودن، داشتن هزینه و ریسک بالا و نامردی و بی مرامی کار سیاسی در جوامع کمتر توسعه یافته ایمان آوریم:

۱- آیت الله موسوی خوئینی: رهبر معنوی و همراه روحانی دانشجویان که از مبارزین انقلابی و زندانیان سیاسی قبل از پیروزی انقلاب به حساب می آید. وی از یاران و شاگردان نزدیک و معتمد امام بود که پس از سالها مبارزه و روشنگری در داخل کشور، در زمان حضور امام در پاریس، در کنار یار و دوست دیرین خود مرحوم حاج احمد آقا، نقش بسزایی زا در مدیریت اقامتگاه امام در آنجا به عهده داشت. خوئینی، در سوابق پس از انقلاب خود؛ نمایندگی امام و عضویت در شورای سرپرستی صداوسیما، نمایندگی تام الاختیار امام در تعیین صلاحیت نامزدهای اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری (وظیفه ای که پس از استقرار قانون اساسی، به شورای نگهبان واگذار شد)، نماینده مجلس اول، نماینده دوره اول مجلس خبرگان، نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی، دادستان کل کشور با حکم امام، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با حکم امام و آیت الله خامنه ای، عضو شورای بازنگری قانون اساسی با حکم امام، صاحب امتیاز و مدیرمسئول روزنامه سلام، مشاور عالی رهبری در دهه اول رهبری ایشان و ... را دارد. وی اینک سالهاست که سکوت را برگزیده است و به ندرت سخن می گوید، هر چند در مجمع روحانیون مبارز و در بین گروههای اصلاح طلب، شخصیتی پرنفوذ و تعیین کننده است. او این روزها و در آستانه ۱۳ آبان، آماج تندترین و ناجوانمردانه ترین توهین ها و تهمت ها مانند جاسوسی، بی دینی و دارای دیدگاههای انحرافی و التقاطی فکری و ... است. چندی پیش فرمانده سپاه پاسداران وی را یکی از عوامل اصلی حوادث بعد از انتخابات معرفی کرد و خواستار بازداشت وی شد.

۲- محمد ابراهیم اصغرزاده: طراح و پیشنهاد دهنده اشغال سفارت و عضو شورای مرکزی و سخنگوی دانشجویان خط امام، پس از سالها فعالیت سیاسی- دانشجویی به نمایندگی مجلس سوم و عضویت در هیأت رئیسه آن و بعدها عضویت در اولین دوره شورای شهر تهران رسید. اصغرزاده عضو اولین شورای سردبیری روزنامه سلام بود و مدتی نیز دبیرکلی حزب همبستگی را بعهده داشت. وی اولین فردی از مجموعه دانشجویان خط امام بود که در خرداد سال ۷۱، چند روز پس از پایان دوره نمایندگیش در مجلس، بازداشت شد و به مدت یک ماه زندانی شد. اصغرزاده این روزها به عنوان کارمند معمولی وزارت آموزش عالی روزها را می گذراند و از او کمتر اثری در عرصه های سیاسی و اجتماعی به چشم می خورد.

۳- محسن میردامادی: عضو شورای مرکزی دانشجویان که بعد از اصغرزاده معروف ترین و موثرترین فرد آن مجموعه به حساب می آمد. میردامادی پس از ماجرای لانه جاسوسی مدتی در سپاه مشغول فعالیت بود، پس از آن استاندار خوزستان شد و سپس برای ادامه تحصیل به پاکستان و انگلستان سفر کرد. وی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم بود و از سه سال پیش، دبیرکلی جبهه مشارکت را به عهده دارد. میردامادی نیز در سی امین سالگرد ۱۳ آبان سال ۵۸ در پی وقایع پس از انتخابات اخیر، اینک بیش از چهار ماه است که در بازداشت به سر می برد و سرفرازانه در مقابل فشارها و بازجویی ها بر مواضع اصولی خود پای می فشرد. گفته می شود که در همین هفته (و شاید مقارن با ۱۳ آبان) دادگاه وی برگزار شود.

۴- حبیب الله بی طرف: عضو شورای مرکزی دانشجویان که تصاویر وی در کنار اصغرزاده و میردامادی، بیشترین خاطرات را از دانشجویان فاتح لانه در اذهان زنده می کند. بی طرف هم پس از ماجرای لانه مدتی در سپاه مشغول به خدمت شد و چندی نیز استاندار یزد بود. بی طرف در ۸ ساله دولت اصلاحات، وزیر نیرو بود و طی آن مدت، خدمات و تلاش های ماندگاری از خود برجای گذاشت.

۵- رضا سیف اللهی: عضو شورای مرکزی لانه که پس مخالفت نمایندگان دانشگاههای علم وصنعت (احمدی نژاد) و تربیت معلم در شورای مرکزی دفتر تحکیم با پیشنهاد اشغال سفارت آمریکا، به عنوان عضو چهارم شورای مرکزی به اصغرزاده، میردامادی و بی طرف پیوست. وی مدتی فرمانده کل نیروی انتظامی بود و در حال حاضر در ستاد فرماندهی کل قوا مشغول خدمت است. سیف اللهی تنها عضو شورای مرکزی ۵ نفره لانه بود که به لحاظ مواضع سیاسی، بعدها در جناح سیاسی خط امام و اصلاح طلب قرار نگرفت.

۶- رحیم باطنی: وی نیز مانند سیف اللهی جایگزین نمایندگان دانشجویی مخالف با اشغال سفارت، در شورای مرکزی لانه شد. باطنی بعدها در رشته حقوق ادامه تحصیل داد و در حال حاضر مشغول فعالیت های علمی و اجرایی حقوقی است.

۷- محسن امین زاده: عضو شورای بازو (حلقه دوم ۱۵ نفره ای که بعد از شورای مرکزی، عالی ترین سطح تشکیلاتی دانشجویان خط امام بود) در تشکیلات رهبری دانشجویان بود. وی بعدها مدتی به کارهای امنیتی پرداخت و در دوره وزارت ارشاد آقای خاتمی، معاون مطبوعاتی ارشاد بود. امین زاده در دوره ۸ ساله دولت اصلاحات، در معاونت وزارت خارجه، نقش حساسی را در پیشبرد سیاست خارجی دولت اصلاحات برعهده داشت. وی که در انتخابات اخیر، رئیس ستاد انتخاباتی جبهه اصلاحات در حمایت از مهندس موسوی بود، بیش از چهار ماه قبل بازداشت شد و هم اکنون در انتظار برگزاری دادگاه خود به سر می برد. امین زاده نیز دوران اسارت را با صلابت و استواری سپری کرده است.

۸- عباس عبدی: عضو شورای بازوی دانشجویان، نقش پررنگی را در لانه ایفا می کرد. عبدی بعدها در دادستانی، خوئینی ها را همراهی کرد و در تمام دوره انتشار روزنامه سلام نیز یکی از موثرترین افراد به حساب می آمد. عبدی نیز طی دو نوبت؛ در سالهای ۷۲ و ۸۱ بازداشت شد و مجموعاً بیش از ۳ سال را در زندان گذراند. وی که دو دوره عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت بود، پس از آزادی از دومین بازداشت، فعالیت رسمی خود در این حزب را پایان داد و در انتخابات اخیر نیز برخلاف اکثریت یاران گذشته خود که در حلقه حامیان موسوی قرار داشتند، از کروبی حمایت کرد. عبدی در حال حاضر مشغول فعالیت های خصوصی پژوهشی است و گفته می شود در حوادث پس از انتخابات نیز بارها احضار و بازجویی شده است.

۹- شمس الدین وهابی: دیگر عضو شورای بازوی لانه جاسوسی پس از پایان اشغال سفارت، مدت ها همچنان از فعالان جنبش دانشجویی و دفترتحکیم وحدت باقی ماند. وی سپس به عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران درآمد و چند سالی نیز معاون این دانشگاه بود. شمس که در مجلس ششم بعنوان نماینده تهران حضور داشت از ابتدای تشکیل جبهه مشارکت، عضو شورای مرکزی این تشکل بوده است.

۱۰- محمد نعیمی پور: عضو شورای بازوی لانه بود که پس از آن در معاونت سیاسی استانداری خوزستان، برخی فعالیت های امنیتی و همکاری با وزارت نیرو مشغول به خدمت بود. وی که عضو اولین شورای سردبیری روزنامه سلام نیز بود، سرانجام به نمایندگی مردم تهران در مجلس ششم نایل آمد. نعیمی پور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت از آغاز تاکنون و مدیر مسئول روزنامه یاس نو است که روزنامه وی تا کنون دو مرتبه توقیف موقت شده است و در حال حاضر نیز اجازه انتشار ندارد. فرزند نعیمی پور از جمله بازداشت شدگان پس از انتخابات است که تاکنون قریب ۲ ماه است در بازداشت بسر می برد.

۱۱- محمدرضا بهزادیان: یکی از اعضای شورای بازوی لانه بود که در آنجا بیشتر در امور مربوط به رسانه ها و ارتباط با صدا وسیما فعالیت می کرد. وی پس از آن به صداوسیما رفت و مدتی بعنوان مدیر شبکه دو مشغول بکار شد. بهزادیان نماینده قائنات در مجلس سوم بود و پس از آن صلاحیت وی بارها در انتخابات مختلف از سوی شورای نگهبان رد شد. بهزادیان در دولت اصلاحات معاون وزارت کشور شد و در سالهای اخیر، بیشتر مشغول فعالیت های بازرگانی است. آخرین عرصه حضور وی که انعکاس عمومی یافت، انتخابات دوره اخیر اتاق بازرگانی بود که بهزادیان علی رغم کسب بالاترین رأی در تهران، به بهانه های اداری و اجرایی از عضویت در اتاق باز ماند و انتخاب وی را بلااثر کردند.

۱۲- هدایت الله آقایی: در شورای بازوی لانه، بیشتر فعالیت های مربوط به روابط بین الملل را برعهده داشت. وی در دوره سوم مجلس، نماینده فسا بود و بعد از آن نیز در هیچ انتخاباتی از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت نشد. آقایی در دولت اصلاحات مدتی معاون وزارت کشور و پس از آن در مدیریت صنایع آلومینیم کشور حضور داشت. وی که عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران است، در جریان انتخابات اخیر، همراه حزب خود از مهندس موسوی حمایت کرد و پس از انتخابات بازداشت شد. آقایی در جریان چهارمین دادگاه نمایشی حوادث پس از انتخابات بطور غیرقانونی محاکمه شد و اخیراً در حکم بدوی به ۵ سال حبس محکوم شده است. وی علی رغم پایان محاکمه و اعتراض نسبت به حکم بدوی، همچنان در حبس بسر می برد.

۱۳- وفا تابش: عضو شورای بازوی دانشجویان بود که سپس مدتی به فعالیت های امنیتی پرداخت. پس از آن وی فعالیت خود را در وزارت نیرو توسعه بخشید و مدیریت اجرای مهمترین پروژه های سدسازی کشور، همچون کارون ۳ را در سال های اخیر به عهده گرفت. وی که عضو اولین شورای سردبیری روزنامه سلام بود، از ابتدای تشکیل جبهه مشارکت حضوری فعال در آن تشکل داشت و مدتها عضویت شورای سیاسی مشارکت را عهداه دار بوده است.

۱۴- علی زحمتکش: عضو شورای بازوی لانه بود که بعدها مانند تعدادی دیگری از دوستان خود، مشغول برخی فعالیت های امنیتی شد. وی سالها در وزارت نیرو و در مدیریت های مختلف مشغول خدمت بوده است. زحمتکش نیز از جمله دانشجویان خط امامی است که طعم بازداشت و زندان را چشیده است. وی در سال ۷۹ در پرونده ای که به نوارسازان معروف شد، مدتی را در بازداشت به سر برد.

۱۵- معصومه ابتکار: از چهره های بیاد ماندنی دانشجویان خط امام بود که به علت تسلط به زبان خارجی، عمدتاً بعنوان مسئول ترجمه گفت وگوهای دانشجویان با گروگانها و خبرنگاران خارجی در رسانه ها حضوری پررنگ داشت. دختر جوانی که با حجاب کامل اسلامی، در لانه جاسوسی هم مسلحانه نگهبانی می داد و هم با تسلطی مثال زدنی در برابر رسانه ها و شخصیت های خارجی ظاهر می شد. ابتکار پس از دوره اصلاحات بعنوان اولین زن عضو هیأت دولت، ۸ سال معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بود. وی در حال حاضر عضو اصلاح طلب سومین دوره شورای شهر تهران است و در انتخابات اخیر نیز از جمله حامیان موسوی و منتقدان نتایج انتخابات و خشونت های پس از آن به حساب می آید.

۱۶- محمدرضا خاتمی: در جریان اشغال لانه، با وجود آنکه سن و سال کمتری از سایر دوستان خود داشت، بعنوان عضوی عادی در جمع دانشجویان حاضر بود. وی بعدها در جبهه جنگ جانباز شد، در دوره اول دولت برادر خود، معاون وزارت بهداشت بود، نایب رئیس مجلس ششم شد، ۶ سال دبیرکل جبهه مشارکت بود و در حوادث پس از انتخابات، بازداشت شد و پس از یک روز آزاد شد. خاتمی در حال حاضر، در بیمارستان امام خمینی، به کار پزشکی خود مشغول است و در غیاب دوستان اسیر خود در مشارکت، عملاً یکی از مهمترین تصمیم گیران حزب است.

۱۷- عبدالحسین روح الامینی: یکی از دانشجویان عادی اشغال کننده سفارت آمریکا و از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اولیه بود. وی از جمله کسانی است که سال های بعد، دارای مواضع سیاسی غیر همسو با اکثریت دوستان خود شد. روح الامینی، مدت ها در سپاه و وزارت بهداشت مشغول بکار بود و در انتخابات اخیر نیز از جمله نزدیکان و حامیان محسن رضایی بشمار می آمد. نام وی که دبیرکل جدید حزب عدالت و توسعه (حزب نزدیک به محسن رضایی) نیز هست، با شهادت فرزند اصلاح طلبش در بازداشتگاه کهریزک و مواضع و اظهارات وی در این خصوص، بیش از هر زمان دیگری بر سر زبان ها افتاد. آخرین مسئولیت وی مدیریت انستستو پاستور بوده است.

۱۸- عزت الله ضرغامی: یکی دیگر از دانشجویان عادی اشغال کننده لانه جاسوسی است که هر چند در آن زمان کمتر کسی وی را می شناخت، اما بعدها به درجات مدیریتی بالایی رسید. وی پس از ماجرای اشغال سفارت، فعالیت خود را در سپاه ادامه داد، تا اینکه در دوره وزارت ارشاد علی لاریجانی و مصطفی میرسلیم، بعنوان معاون سینمایی ارشاد مشغول بکار شد تا یکی از نخستین نظامیانی باشد که به عرصه مدیریت اجرایی کشور، آن هم در زمینه فرهنگ و هنر پا گذاشته است. ضرغامی بعدها بعنوان معاون لاریجانی در صداوسیما مشغول به کار شد و پس از استعفای لاریجانی به جای وی مدیر رسانه ملی شد تا در آستانه سی امین سالگرد ۱۳ آبان، مجموعه تحت مدیربت وی، ناجوانردانه ترین تبلیغات را علیه شماری از فرزندان ملت، از جمله گروهی از رهبران دانشجویان خط امام، طراحی و اجرا کند.

۱۹- علیرضا افشار: یکی دیگر دانشجویان فاتح لانه است که مواضع سیاسی دگراندیشانه ای نسبت به اکثریت مطلق دانشجویان اتخاذ کرد. وی که در تشکیلات دانشجویان، عضوی عادی بود بعدها در جهاد سازندگی و پس از آن در سپاه پاسداران و بسیج، مشغول فعالیت شد. افشار در دولت نهم مدتی معاون سیاسی وزارت کشور شد که پس از مدت کوتاهی از کار برکنار گشت تا کامران دانشجو، در کنار صادق محصولی، به عنوان گزینه هایی که کاملاً مورد اعتماد احمدی نژاد هستند، به جای وی مسئولیت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری را برعهده بگیرند. البته وی چندی بعد معاون اجتماعی همان وزاتخانه شد.

۲۰- احمد شیرزاد: یکی دیگر از دانشجویان اشغال کننده سفارت بود که در آن ایام کمتر کسی او را می شناخت. وی که بعد از دوران اشغال سفارت، عمده ترین اوقات خود را به ادامه تحصیل و فعالیت علمی مصروف کرد، چندی بعد بعنوان استاد برجسته فیزیک دانشگاههای شریف و صنعتی اصفهان شناخته می شد تا اغلب افراد، فراموش کنند که او روزی از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته است. شیرزاد پس از دوره اصلاحات دوباره به سمت فعالیت سیاسی گرایش پیدا کرد، در انتخابات مجلس ششم از اصفهان به مجلس راه یافت و ارتباطات حزبیش را با جبهه مشارکت گسترش داد تا اینکه نطق معروف او در انتقاد از سیاست های هسته ای، با واکنش های تند مخالفان اصلاحات مواجه شد و نامش را در لیست سیاه این جریان قرار داد. شیرزاد اکنون ضمن فعالیت های دانشگاهی، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت است. در دستگیری های بعد از انتخابات، دو تن از فرزندان وی دستگیر شدند که تاکنون در حبس بسر می برند.

از سخنرانی خاتمی در اجتماع 60 هزار نفری ورزشگاه ملی بیروت


سفر روسای جمهوری اسلامی ایران به لبنان، همواره سفرهای مهمی به حساب می آمده است. لبنان برخلاف سوریه، هیچ گاه به حیاط خلوت جمهوری اسلامی بدل نشد. گرچه جریانهای شیعی از اواسط دهه ی 1980 با حمایت های جمهوری اسلامی توانستند قدرتی نسبی یابند، اما با این حال جامعه ی متکثر لبنان، عملا این امکان را از جمهوری اسلامی سلب می کرد تا بتواند همان سیاستی را که در قبال سوریه پیش گرفته، در مواجهه با لبنان نیز اجرایی کند. حزب الله یا دیگر گروه های شیعی در لبنان، هرگز همه ی واقعیت لبنان به شمار نیامده اند، اما در جمهوری اسلامی، نگاه ویژه ای که به گروههای شیعی در مناسبات سیاسی لبنان می شود، همواره شائبه ی دخالت و جانبداری مقام های سیاسی و نظامی ایران در قبال سرنوشت لبنان را در پی داشته است.
سفر روز گذشته ی محمود احمدی نژاد به لبنان، اغلب با شدت و هیجانی وصف ناپذیر در رسانه های جهانی بازتاب می یافت. اغلب آنها به استقبال هواداران حزب الله لبنان و پناه جویان فلسطینی از او اشاره می کردند؛ اما در رسانه های وابسته به دولت، این سفر تاریخی و استقبال مردم لبنان از آن باشکوه توصیف می شد.
این توصیفات اغراق آمیز رسانه های حکومتی از این سفر، مرا به یاد سفر دیگری انداخت. بیش از هفت سال قبل، زمانی که محمود احمدی نژاد به تازگی با پیشنهاد تصدی شهرداری تهران مواجه شده بود، رئیس جمهوری اسلامی وقت، محمد خاتمی بار سفر بست و به عنوان اولین رئیس جمهوری ایران پس از انقلاب عازم لبنان شد. گرچه به نظر می رسد خاتمی نیز چون دیگر رئیس جمهورها در نهایت سیاست نزدیکی به گروه های شیعی در لبنان را دنبال می کرد، اما استقبال از او شیوه ی دیگری را پیمود. دیگر مستقبلین، تنها افراد حزب الله و گروه های فلسطینی نبودند، بل در میان جمعیت می شد تنوع و گستردگی مذهبی، سیاسی و قومی را به خوبی مشاهده کرد. برخلاف احمدی نژاد که در فرودگاه نبیه بری رئیس مجلس لبنان به استقبالش رفت (و این به لحاظ عرف دیپلماتیک امر کمتر پذیرفته شده ای است)؛ خاتمی مورد استقبال امیل لحود رئیس جمهوری وقت لبنان قرار گرفت و سپس به همراه او در آئین استقبال شرکت کرد. مطبوعات آن روز نوشتند: «لازم به ذکر است که دهها هزار نفر از مردم لبنان که در طول مسیر فرودگاه تا هتل «فینیسیا» محل اقامت آقای خاتمی در انتظار استقبال از وی بودند، روز دوشنبه با مشاهده رئیس جمهور ایران، او را در آغوش گرفتند. حضور انبوه جمعیت و دوستداران ایران باعث شد تا کاروان آقای خاتمی و هیات همراه به کندی حرکت کند و در طول مسیر بارها رئیس جمهوری به مردم پیوست. کاروان وی مسیر 10 دقیقه ای فرودگاه تا محل اقامت را حدود یک ساعت پیمود»
همان طور که مشاهده می شود، استقبال از خاتمی (صرفنظر از آسیب شناسی علت های چنین استقبالی) تنها منحصر به حزب الله و جریانهای شیعی نمی شده است و بسیاری از مطبوعات لبنانی نیز به دلیل این اقبال گسترده اشاره کرده بودند.

شاید بازخوانی یکی از گزارش های خبری مربوط به این سفر، و رویکرد تحلیل گران، سیاست مداران و روزنامه نگاران لبنانی بدان، این تصویر امیدآفرین را بیشتر انعکاس دهد:
«دیدار تاریخی خاتمی از لبنان، مهم ترین محوری تحلیل ها، تفسیرها و مطالب سایر روزنامه های لبنانو فرامنطقه ای چاپ بیروت است.
روزنامه المستقبل در گزارشی با عنوان “خاتمی امروز وارد بیروت می شود” نوشت که رئیس جمهوری اصلاح طلب ایران این پیام را به طوایف و احزاب گوناگون ابلاغ خواهد کرد تا پیش از گذشته برای حفظ همزیستی مسالمت آمیز و نوآوری گام بردارند.
النهار در گزارشی با عنوان “بیروت آماده استقبال از رئیس جمهوری اصلاح طلب و منادی مثلث دین، آزادی و قانون شده است”، عکس هایی از آذین بندی خیابانها و مسیرهای عبور آقای خاتمی و هیات همراه چاپ کرده است.
روزنامه فرامنطقه ای “الحیات” نیز در گزارش خود، فضای گرم و معنوی استقبال کم نظیر مردم لبنان از آقای خاتمی را همانند استقبال مردم این کشور از پاپ ژان پل دوم در ماه مه 1997 توصیف کرد»
اما جالبتر گزارشی از روزنامه ی فایننشال تایمز چاپ لندن است که همان روز نوشت: «حزب الله ممکن است در جریان سفر محمد خاتمی رئیس جمهوری اسلامی ایران به بیروت، برای کاهش فعالیت های خود تحت فشار قرار گیرد»

با همه ی این ها، حزب الله و دولت لبنان برای او سنگ تمام گذاشتند و برایش در ورزشگاه ملی بیروت مراسم استقبال رسمی گذاشتند که بیش از 60 هزار نفر در آن شرکت کردند. خاتمی در این سخنرانی که به زبان عربی ایراد کرد، لبنان را نمونه ای واقعی از ظهور و بروز گفتگوی تمدنها و همزیستی مسالمت آمیز ادیان و اقوام دانست (گرچه معلوم نیست حمایت از گفتگوی تمدنها، چه نسبتی با حمایت تمام عیار از حزب الله لبنان می توانسته داشته باشد؟!) با این حال خاتمی سعی کرد در این سفر خود را بیشتر میهمان دولت لبنان بنماید تا حزب الله لبنان. این شاید عمده تفاوت آن سفر با سفر اخیر محمود احمدی نژاد به لبنان باشد. برخلاف ادعاهای رسانه های دولتی در ایران، محمود احمدی نژاد در این سفر با غلتیدن در آغوش حزب الله، پیام ناخوشایندی را به مردم لبنان داد؛ لبنانی که در دشوارترین شرایط سیاسی خود بعد از پایان جنگ های داخلی در این کشور به سر می برد.
با این حال یکی از تاریک ترین بخش های سفر خاتمی، لغو دیدار با علامه محمدحسین فضل الله مرجع تقلید پرنفوذ شیعه در لبنان و از منتقدان همیشگی حزب الله بود.
——————————————————————————————————————–

در انتها شاید بد نباشد که به قسمتی از مصاحبه ی اخیر محمد جواد اکبرین روزنامه نگار مقیم بیروت با رادیو دویچه وله نیز اشاره شود که از او درباره ی تفاوت های سفر خاتمی در سال 2003 با سفر اخیر احمدی نژاد پرسیده شده است:
« آقای خاتمی که در سال ۲۰۰۳ وارد لبنان شد، اولاً رئیس جمهور لبنان در داخل فرودگاه از ایشان، پای پله‌ی هواپیما استقبال کرد. ثانیاً از قبل با همه‌ی گروه‌های لبنانی همآهنگ شده بود و گروهی در لبنان نبود که از حضور ایشان استقبال نکند. هیچ کس در لبنان نگرانی درباره‌ی حضور ایشان نداشت. در نهایت مانور بزرگ استقبال ازایشان در متن شهر بیروت توسط همه‌ی گروه‌ها و طیف‌های لبنانی از ادیان، طوایف و تشکل‌های مختلف برگزار شد. اما امروز ما دیدیم که رئیس جمهور لبنان در نهایت نماینده‌ی خودش را به فرودگاه فرستاد و خودش به فرودگاه نرفت. دیدار با رئیس جمهور لبنان در کاخ ریاست جمهوری لبنان برگزار شد و بسیاری از گروه‌ها غیراز حزب‌الله، نسبت به این سفر نگرانند. استقبال‌کنندگان از محمود احمدی‌نژاد طیفی از شیعیان لبنان هستند که با همه‌جمعیت پرشمارشان هوادار یک حزب سیاسی مشخص‌اند و نماینده‌ی عموم مردم لبنان نیستند.»

Decision Point a book by George W.Bush

سخنرانی‌ چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ .

Iran tehran 3 Nov 2010 Medical & Science uni Student Protest

پاسخى پُراميد به سلام زمستاني اخوان

پاسخى پُراميد به سلام زمستاني اخوان
كانون نويسندگان ايران


مهدى اخوان ثالث (م. اميد) شاعر برجسته و عضو كانون نويسندگان ايران در اسفند 1307 در خراسان ديده به جهان گشود. او كه در هنرستان صنعتى درس خوانده بود ابتدا آهنگرى پيشه كرد، اما چندى نگذشت كه اين كار را رها كرد و در تهران و ورامين به معلمى پرداخت. پس از تجربه‌ى تلخ دو بار زندان سياسى در سال‌هاى 1333 و 1344 و تبعيد به كاشان، مدتى در راديو و تلويزيون تهران و خوزستان كار كرد. از سال 1356 سرگرم تدريس ادبيات دوره‌ى سامانى و ادبيات معاصر در دانشگاه‌هاى تهران، ملى و تربيت معلم شد، اما در سال 1360، به دليل گردن‌ننهادن به خواست‌هاى حكومتي، بدون حقوق و با محروميت از تمامى شغل‌هاى دولتى به‌اجبار بازنشسته شد؛ محروميتى كه تا پايان عمر او ادامه يافت.
اخوان با چاپ نخستين دفتر خود «ارغنون» كه دربرگيرنده‌ى شعرهاى او در قالب‌هاى «قدمائى» است توجه جامعه‌ى ادبى كشور را به خود جلب كرد. اما ديرى نپاييد كه اين تواناترين شاعر انجمن خراسان با عبور از دالان چهارپاره آگاهانه به شعر نيمايى پيوند خورد.
دوره‌هاى نوجواني، جوانى و ميان‌سالى اخوان هر يك با تحولات مهم اجتماعى و سياسى همراه بود. تبعيد رضاشاه، ترك برداشتن ديكتاتوري، بازشدن نسبى فضاى سياسي، علني‌تر شدن فعاليت احزاب مختلف و اوج‌گيرى اميدهاى دوباره در شعر اخوان بازتابى اين گونه داشت:
عاقبت حال جهان طور دگر خواهد شد / ز بَر و زير يقين زير و ز بَر خواهد شد
يا:
برخيزم و طرح ديگر اندازم / بنياد سپهر را براندازم
اما، در دوران جوانى او نهال‌هاى تازه‌رُسته‌ى اميد با تيغ سرد و تيز كودتا درو شدند و به چپاول رفتند. كودتاى سال 1332 فقط حاصل قدرقدرتي كودتاچيان نبود؛ ضعف صف مقابل نيز ناخواسته ياري‌شان كرد تا گرد مرگ و يأس و سكوت بر جامعه بپاشند.
كودتا تنها دوره‌ى بازگشت شاه به تخت شاهى نبود؛ براى بسيارى روز نابودى يك باور بود؛ روز تجسم بدعهدي؛ روز پايان زندگي كسانى كه در فاصله‌ى هستى و نيستى خون‌شان سنگفرش خيابان‌ها را گلگون كرد؛ و اين‌همه تجلى خود را در حيراني همگانى يافت. در اين فضاى هراسناك و خفقان‌زده، و تسليم و نوميدي پس از آن، بود كه اخوان سرود:
سلامت را نمي‌خواهند پاسخ گفت [سرها در گريبان است.
/ . . . /
چه مي‌گويى كه بيگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فريبت مي‌دهد، بر آسمان اين سرخى بعد از سحرگه نيست.
حريفا! گوش سرمابُرده است اين، يادگار سيلي سرد زمستان است.
شرايط تاريخى-‌اجتماعي پس از كودتا، به همراه تحول در فرم، محتواى شعر اخوان را نيز دگرگون كرد. شعر او در اين دوره تبلور فرياد كسانى شد كه با پيوندهاى كوچك عهد نمي‌بستند؛ شعر اندوه جان‌هاى درخون‌غلتيده و هرزه‌گي خاكى كه آن‌ها را در دل خود جاى داد.
اى درختان عقيم ريشه‌تان در خاك‌هاى هرزه‌گى مستور !
يك جوانه‌ى ارجمند از هيچ جاتان رُست نتواند.
اى گروهى برگ چركين‌تار چركين‌پود،
يادگار خشك‌سالي‌هاى گردآلود،
هيچ بارانى شما را شست نتواند.
ققنوس دهه‌ى 40 آرام‌آرام از ميان خاكستر سال‌هاى دهه‌ى 30 بال گشود؛ تسليم و محافظه‌كارى جاى خود را به شورش ازجان‌گذشتگان داد؛ بارقه‌هاى اميد به ادبيات و هنر تابيد و شعرهاى حماسى را در پى آورد. مهارت اخوان در سرودن شعر حماسي، با بهره‌گيرى از استعاره و نماد و آراى آزادي‌خواهانه، نه‌تنها او را به يكى از سرسخت‌ترين شاعران اجتماعي عصر پهلوى تبديل كرد، كه تأثيرى ژرف بر معاصران و شاعران نسل‌هاى پس از او گذاشت.
«فتاده تخته‌سنگ آن‌سوي، وز پيشينيان پيرى
بر او رازى نوشته است، هركس طاق . . . هر كس جفت . . .»
تكرار اين صدا گويى نماد دعوت است: صدا به نشسته‌گان مي‌گويد بجنبيد! اگر نجنبيد تخته‌سنگ خواهد جنبيد. تخته‌سنگ بي‌اعتنا و كور، و زنجيريانى كه آزادي‌شان به درازاى زنجير است؛ و درازاى زنجير حد فاصل برده‌يي‌ با برده‌ى ديگر.
آشنايى عميق اخوان با ادبيات كهن فارسي، تسلط او بر بهره‌گيرى از ذخيره‌ها و ظرفيت‌هاى پنهان زبان، عنصر روايي، توانايى ايجاد پيوند پويا ميان زبان كهنه و نو، گذر از هزارتو‌هاى عشق و مرگ و يأس و بند و عبور از سنت به سوى مدرنيته، دلتنگي‌هاى فردى و ورود به گفتمان‌هاى عمومى آثار ارزشمندى در شعر او پديد آورد. او بدون گسستن از سنت و به مدد جوشش‌هاى عاطفي درخشان خويش ميراث شعر و نظريه‌ى نيمائى را چنان استادانه با رندي خيام‌گونه و رعايت موسيقي شعر و دقت‌هاى عروضى درآميخت كه دست‌آوردى منحصربه‌فرد به بار آورد: سبكى كه با اخوان آغاز و با هم‌او پايان يافت و راه تقليد را حتى بر كوشا‌ترين پيروانش بست. اخوان از نخستين كسانى بود كه به ارزش كار نيما پى برد و با نوشتن «بدعت‌ها و بدايع نيما يوشيج» و «عطا و لقاى نيما يوشيج» و تأكيد هوشمندانه بر رابطه‌ى عينيت و ذهنيت كه نيما در نظر داشت به شناساندن حوزه‌ى تازه‌يى همت گماشت كه نيما مظهر آن بود.
اخوان روايت‌گرى راستين و شوريده‌ بود كه هرگز به تافته‌يى جدابافته از مردم تبديل نشد. شعر او آينه‌ى تمام‌نماى جامعه و مردمى است كه همواره همراه و هم‌دوش و هم‌صدا با آن‌ها حركت كرد.
مردم! اى مردم!
من اگر جغدم، به ويران‌بوم
يا اگر بر سر
سايه از فر ّ هما دارم،
هرچه هستم
هرچه دارم، از شما دارم.
/ . . . /
مردم!
من هميشه يادم است اين، يادتان باشد . . .
مهدى اخوان ثالث (م. اميد) در چهارم شهريور سال 1369 در بيمارستان مهر تهران درگذشت و در خاك توس آرميد. كارنامه‌ى شعري او از «ارغنون» تا «تو را اى كهن بوم و بر دوست دارم» آثار ارزشمند بسيارى چون «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از اين اوستا»، «در حيات كوچك پائيز در زندان»، «عاشقانه‌ها و كبود» و . . . را در خود جاى داده است. يادش گرامى و يادگارانش پاينده باد!
پنجره باز است، / و آسمان در چارچوب ديدگه پيدا !
كانون نويسندگان ايران
12 آبان 1389